ترجمه در زبان و ادبیات عربی
علی صیادانی؛ یزدان حیدرپور مرند
چکیده
از مهمترین مباحثی که در ترجمة متون دینی و ادبی، مترجم را به چالش میکشاند بحث برگردان و برابریابیهای آرایههای ادبی است. در این بحث واکاوی دو مقولة ترجمة تشبیه و صفات مرکب از اهمیت خاصی برخوردار است. بیشتر چالشها و مشکلات مترجمان در ترجمة چنین آرایههایی به جهت تفاوتهای نوع شناختی و فرهنگی بین دو زبان است. مترجم میتواند با ...
بیشتر
از مهمترین مباحثی که در ترجمة متون دینی و ادبی، مترجم را به چالش میکشاند بحث برگردان و برابریابیهای آرایههای ادبی است. در این بحث واکاوی دو مقولة ترجمة تشبیه و صفات مرکب از اهمیت خاصی برخوردار است. بیشتر چالشها و مشکلات مترجمان در ترجمة چنین آرایههایی به جهت تفاوتهای نوع شناختی و فرهنگی بین دو زبان است. مترجم میتواند با در نظر داشتن این تفاوتها تا حد زیادی بر این چالشها تسلط یابد. پژوهشگران در جستار حاضر به روش توصیفی- تحلیلی ابتدا به ماهیت، عملکرد و معیارهای طبقهبندی تشبیهات و صفات مرکب در ترجمة خطبهها و نامههای نهجالبلاغه از بهرامپور میپردازند و سپس با استفاده از الگوی پیرینی (2007) به بررسی راهکارهای اتخاذ شده برای حل مشکلات موجود در ترجمة این آرایهها اقدام میکنند. پیرینی برای حل این مسأله از راهکار کلی بومیسازی در معادل ترجمهای استفاده میکند. با در نظر گرفتن این استراتژی، وی در مقولة صفات مرکب دو راهکار و در باب تشبیهات شش روش اساسی پیشنهاد میکند. برآیند پژوهش نشان میدهد که هنگام ترجمه هر نوع صفت مرکب و تشبیهی، روشهای ترجمهای اتخاذ شده براساس بومیگزینی زبانی و فرهنگی مناسب بوده و قابلیت اجرایی دارد، چراکه در ترجمه حاضر، مترجم از روش ادبی بهره برده است. چنین تطبیقی نشاندهنده تقارن فرهنگ در دو زبان مبدأ و مقصد است.
علی صیادانی؛ یزدان حیدرپور؛ سیامک اصغرپور
چکیده
یکی از الگوهای ارائهشده در پیشبرد سطح کیفی ترجمهها، بهویژه در حوزة ترجمههای معنابنیاد، الگوی لارسن (1998م.) است. وی با طرح یک فرایند در ترجمه، ابتدا به کشف معانی متن اصلی از طریق بررسی ساخت زبانی آن و آنگاه به چگونگی بیان مجدد آن معانی در زبان مقصد توجه دارد. به همین دلیل، رویکرد وی در این تئوری، بیشتر رویکردی زبانشناختی است. لارسن ...
بیشتر
یکی از الگوهای ارائهشده در پیشبرد سطح کیفی ترجمهها، بهویژه در حوزة ترجمههای معنابنیاد، الگوی لارسن (1998م.) است. وی با طرح یک فرایند در ترجمه، ابتدا به کشف معانی متن اصلی از طریق بررسی ساخت زبانی آن و آنگاه به چگونگی بیان مجدد آن معانی در زبان مقصد توجه دارد. به همین دلیل، رویکرد وی در این تئوری، بیشتر رویکردی زبانشناختی است. لارسن ابتدا بر تشخیص شاخصههای تشکیلدهندة معنی در زبان مبدأ تأکید کرده، سپس بهکارگیری آنها را با ساختارهای مشابه در زبان مقصد مهم ارزیابی میکند. از جمله شاخصههای زبان مبدأ میتوان به موضوع تعدد معانی واژگان و اطلاعات صریح یا ضمنی متن اشاره کرد. قرآن کریم که سبکهای بیانی مختلفی مانند کاربردهای استعاری و مجازی واژگان، کنایه، تشبیهات و غیره دارد، حاوی مضامین و اطلاعات ضمنی نیز میباشد. بیشتر این ویژگیها و ساختهای معنایی در تطابق با نظریة معنابنیاد لارسن است. لذا موضوع کشف مضامینِ مورد تأکید در این عناوین و بازگویی آن به مخاطب زبان مقصد، در ترجمة معنیمدار یحیی یثربی (1396) از قرآن نمودهای مختلفی دارد و با نظریة لارسن قابل انطباق و بررسی است. پژوهش حاضر به روش توصیفیـ تحلیلی درصدد تطبیق ترجمة سورة کهف با این نظریه و بیان چالشهای موجود در ترجمه معنیمدار برآمدهاست. نتیجة پژوهش نشان میدهد در ترجمة یثربی علاوه بر کشف معنی، به انتقال اطلاعات صریح و ضمنی موجود در سورة کهف نیز توجه شدهاست.