منصوره زرکوب؛ فرهاد امینی
دوره 4، شماره 10 ، تیر 1393، ، صفحه 119-139
چکیده
یکی از راههای شناخت اندیشهها، علایق و خُلقیّات ملّتها، مطالعة امثال و حِکَم آنهاست، بهویژه اگر با یک پژوهش تطبیقی همراه باشد، میتواند تفاوتها و شباهتهای دو ملّت را که امثال آنها مورد بحث قرار گرفته، از جهتهای مختلف تبیین نماید. هدف از این پژوهش، رسیدن به اشتراکها و اختلافهای واژگانی، معنایی، فرهنگی و سبکی میان دو ...
بیشتر
یکی از راههای شناخت اندیشهها، علایق و خُلقیّات ملّتها، مطالعة امثال و حِکَم آنهاست، بهویژه اگر با یک پژوهش تطبیقی همراه باشد، میتواند تفاوتها و شباهتهای دو ملّت را که امثال آنها مورد بحث قرار گرفته، از جهتهای مختلف تبیین نماید. هدف از این پژوهش، رسیدن به اشتراکها و اختلافهای واژگانی، معنایی، فرهنگی و سبکی میان دو جامعة زبانی فارسی و عربی در سایة امثال آنهاست. پژوهش حاضر ضربالمثلهای عربی و فارسی را از نظر مطابقتهای واژگانی، معنایی و سبکی مورد تحلیل و بررسی قرار داده است. منظور از مطابقتهای واژگانی، اشتراک در معانی لفظی واژهها، منظور از مطابقت معنایی، اشتراک در مفهوم و کاربرد آنها و نیز منظور از مطابقت سبکی، اشتراک در نوع بیان و استفاده از آرایهها در امثال هر دو زبان است. روش کار در این تحقیق، تحلیلی ـ توصیفی و حجم نمونه، بیست و یک مَثَل از هزار مَثَلِ مورد بررسی است. از تحلیل این ضربالمثلها مشخّص شد که بیشترین مطابقت، مربوط به مطابقتهای معنایی (اعمّ از مطابقت واژگانی کامل و نسبی) است. در پایان، نتیجة آماری به دست آمده از این پژوهش، به صورت جدول و نمودار نشان داده شده است.
سید محمود میرزایی الحسینی
دوره 2، شماره 5 ، دی 1391، ، صفحه 142-127
چکیده
«مَثَل» مقولهای زبانی- ادبی بهشمار میآید که از جایگاهی والا در فرهنگ ایرانی و عربی برخوردار است. مثلنگاران ایرانی و عرب سعی وافر داشتهاند که امثال را گردآوری و ثبت و ضبط نمایند. شیوهی مثلپژوهی و تدوین ضربالمثلها بیشتر مبتنی بر شیوهی «دستهبندی الفبایی» بوده است و هیچگونه رابطه و پیوند منطقی و معنایی ...
بیشتر
«مَثَل» مقولهای زبانی- ادبی بهشمار میآید که از جایگاهی والا در فرهنگ ایرانی و عربی برخوردار است. مثلنگاران ایرانی و عرب سعی وافر داشتهاند که امثال را گردآوری و ثبت و ضبط نمایند. شیوهی مثلپژوهی و تدوین ضربالمثلها بیشتر مبتنی بر شیوهی «دستهبندی الفبایی» بوده است و هیچگونه رابطه و پیوند منطقی و معنایی میان امثال بهچشم نمیخورد. نگارنده بر این باور است که دستهبندی امثال براساس «حوزههای معنایی» میتواند از یکسو مثلپژوهان و پژوهندگان را در مطالعات مردمشناسانه و کشف عناصر فرهنگی و تمدنی ملتها کمک نماید و از سوی دیگر، دستیابی به مثلهای مربوط به حوزههای مختلف را امکانپذیر مینماید. در این پژوهش، تلاش شده است ضربالمثلهای دلالتکننده بر «بیهودهکاری» در فارسی و عربی بررسی گردد. ابتدا تعاریف گوناگونی از «مثل» از منظر مثلپژوهان ایرانی و عرب ارائه شده است؛ آنگاه مجموعه امثال حوزهی مذکور بهشکل تطبیقی بررسی شدهاند. این مقاله میتواند در حوزههای مثلشناسی و مثلنگاری و تطبیق امثال فارسی و عربی با تأکید بر اهمیت «طبقهبندی معنایی» امثال نه «دستهبندی الفبایی» آنها کاربرد داشته باشد. نگارنده رفتارهای بیهوده، نسنجیده، غیر منطقی، متهورانه و عاری از هرگونه دوراندیشی، سنجیدگی و ظرافت را بهعنوان یک آسیب اجتماعی و فرهنگی تلقی کرده و سعی نموده است تا ابعاد گوناگون بیهودهکاری را در امثال فارسی و عربی تجزیه و تحلیل نماید.