عادل آزاددل؛ جواد گرجامی؛ معصومه بهره ور
چکیده
بافت زبانی مجموعهای از عناصر درونمتنی است که در ارتباط با یکدیگر زمینة دلالتمندی متن را فراهم میکنند و در نتیجه، به انتقال صحیح مفهوم کلام و دریافت گفتمان کلّی متن میانجامد. بافت زبانی، مفهوم کلّی است که چهار لایة لغوی، دستوری (صرفیـ نحوی)، بلاغی و آوایی را شامل میشود. توجه به بافت زبانی حاکم بر آیات قرآن کریم به فهم پیام مقصود ...
بیشتر
بافت زبانی مجموعهای از عناصر درونمتنی است که در ارتباط با یکدیگر زمینة دلالتمندی متن را فراهم میکنند و در نتیجه، به انتقال صحیح مفهوم کلام و دریافت گفتمان کلّی متن میانجامد. بافت زبانی، مفهوم کلّی است که چهار لایة لغوی، دستوری (صرفیـ نحوی)، بلاغی و آوایی را شامل میشود. توجه به بافت زبانی حاکم بر آیات قرآن کریم به فهم پیام مقصود از آنها کمک میکند. سورة «القارعه» از جمله سورههایی است که به دلیل بافت زبانی ویژهای که دارد، مدلولهای خاصی را از حادثة عظیم قیامت بیان میکند. ترجمههای مختلفی که از این سوره انجام شدهاست، در اغلب موارد به بافت زبانی آن به عنوان عنصر دلالتمند در انتقال معنای آیات آن دقت کافی را نداشتهاند. پژوهش حاضر با اتخاذ رویکرد تحلیلی و مقایسة دو نمونه از ترجمههای قرآن کریم (فولادوند و مکارم شیرازی) از سورة القارعه را بر اساس اصل همارزی بافت زبانی در متن مبدأ و مقصد بررسی میکند و در پایان، ترجمة پیشنهادی ناظر بر بافت زبانی بر پایة سه عنصر لغوی، صرفی ـ نحوی و بلاغی ارائه میدهد. در نهایت، نتایج پژوهش نشانگر آن است که بهرغم اینکه برخی از مؤلفههای بافت زبانی در بازگردانی تعدادی از آیات مورد توجه قرار گرفته، ولی در مجموع، انتقال دلالتهای ضمنی برخاسته از بافت زبانی کلّ سوره در ترجمة بسیاری از آیات مغفول ماندهاست.
جواد گرجامی
چکیده
متن شعری جایگاه حضور بسیاری ازنشانههایی است که در سایة روابط کنشمند در محورهای افقی (همنشینی) و عمودی (جانشینی) به شکلگیری قطبهای مجازی و استعاری در شعر میانجامند. هر یک از این نشانههای شعری به نوبة خود دلالتهای چندگانهای را به وجود میآورند که این امر در نهایت، به تکثّر مدلولهای واژگان شعری و پدیدة چندمعنایی درآن منتهی ...
بیشتر
متن شعری جایگاه حضور بسیاری ازنشانههایی است که در سایة روابط کنشمند در محورهای افقی (همنشینی) و عمودی (جانشینی) به شکلگیری قطبهای مجازی و استعاری در شعر میانجامند. هر یک از این نشانههای شعری به نوبة خود دلالتهای چندگانهای را به وجود میآورند که این امر در نهایت، به تکثّر مدلولهای واژگان شعری و پدیدة چندمعنایی درآن منتهی میشود. حرکت در مسیر مدلولهای مختلف و برداشتهای معنایی نامحدود از واژگان شعری، بیانگر اصل سیالیت و شناوری نشانههای ادبی در شعر است. در پژوهش پیش رو، برآن خواهیم بود تا به نقش و کارکرد اصلی ترجمة ادبی در انعکاس این سیالیت نشانهای بپردازیم. در این میان، ترجمة مرحوم کاظم برگنیسی از مجموعة أغانی مهیار الدمشقی ادونیس را به عنوان موردپژوهانه تحلیل خواهیم کرد. در نهایت، نتایج برآمده از پژوهش، گویای این حقیقت خواهد بود که در مجموعة أغانی مهیار الدمشقی، حرکت نشانهها در مناسباتِ نامتعارف و هنجارگریز مجازی و استعاری، مجموعهای از مدلولهای متغیّر و متکثّر را به دنبال داشته است. این مهم در نهایت، به ابهام و چندلایگی شعر وی میانجامد. در ترجمة مرحوم کاظم برگنیسی، علاوه بر رعایت دقت، ظرافت و ادبیت در برگردان نشانههای شعری و سیالیت موجود در آنها، همارزی میان متن مبدأ و متن مقصد بهخوبی رعایت شده است و به موجب آن، فاصلة میان متن اصلی و ترجمه از بین رفته است، به طوری که خوانندة این مجموعه به هنگام خوانش شعر و مقایسة آن با ترجمة حاضر، همواره به تصور اینهمانی میان دو متن پیشین و پسین میرسد. این مهم بدان معناست که مترجم در انتقال و انعکاس سبک و لحن شاعر به زبان مقصد و مخاطبان آن موفق بوده است.