محمد فرهادی؛ سید محمود میرزایی الحسینی؛ علی نظری
چکیده
ترجمه به عنوان روشی برای آشنایی با آداب و فرهنگ دیگر ملتها از دیرباز مورد توجه بودهاست و همواره دو رویکرد مبدأگرا و مقصدگرا داشتهاست و هر یک از این دو رویکرد طرفداران خاص خود را داشتهاند. آنتوان برمن یکی از نظریهپردازان مبدأگرای علم ترجمه است که در نظریة خود با عنوان «گرایشهای ریختشکنانه»، سیزده عامل انحراف در ترجمه را ...
بیشتر
ترجمه به عنوان روشی برای آشنایی با آداب و فرهنگ دیگر ملتها از دیرباز مورد توجه بودهاست و همواره دو رویکرد مبدأگرا و مقصدگرا داشتهاست و هر یک از این دو رویکرد طرفداران خاص خود را داشتهاند. آنتوان برمن یکی از نظریهپردازان مبدأگرای علم ترجمه است که در نظریة خود با عنوان «گرایشهای ریختشکنانه»، سیزده عامل انحراف در ترجمه را برمیشمارد که «اطناب» و «توضیح» از آن جمله است. این مقاله بر آن است که با استفاده از روش تحلیلیـ توصیفی، این دو مورد را در ترجمة فارسی انصاریان از صحیفة سجادیه نقد و بررسی کند تا میزان انحرافات موجود در ترجمة وی را بر اساس نظریة مذکور مشخص کند. لذا ابتدا به نظریة برمن اشاره، و در ادامه، به نقد و بررسی موارد بالا پرداخته میشود و در مواردی که لازم مینماید، ترجمة پیشنهادی نیز ارائه خواهد شد. دستاوردهای این پژوهش حاکی از آن است که اطنابهای موجود در ترجمة انصاریان در پنج مقولة کلّی «اطناب احترامی»، «باهمآیی»، «مترادف عربی و فارسی» و «مترادف غیرعربی و فارسی» و سایر اطنابها، و توضیح در سه محور «بینامتنی با قرآن»، «ذکر مضافهای محذوف» و سایر توضیحات نمود پیدا میکند که بیشترین این موارد، مخلّ موسیقی متن و ایجاز نهفته در آن شدهاست.
سید محمود میرزایی الحسینی
دوره 2، شماره 5 ، دی 1391، ، صفحه 142-127
چکیده
«مَثَل» مقولهای زبانی- ادبی بهشمار میآید که از جایگاهی والا در فرهنگ ایرانی و عربی برخوردار است. مثلنگاران ایرانی و عرب سعی وافر داشتهاند که امثال را گردآوری و ثبت و ضبط نمایند. شیوهی مثلپژوهی و تدوین ضربالمثلها بیشتر مبتنی بر شیوهی «دستهبندی الفبایی» بوده است و هیچگونه رابطه و پیوند منطقی و معنایی ...
بیشتر
«مَثَل» مقولهای زبانی- ادبی بهشمار میآید که از جایگاهی والا در فرهنگ ایرانی و عربی برخوردار است. مثلنگاران ایرانی و عرب سعی وافر داشتهاند که امثال را گردآوری و ثبت و ضبط نمایند. شیوهی مثلپژوهی و تدوین ضربالمثلها بیشتر مبتنی بر شیوهی «دستهبندی الفبایی» بوده است و هیچگونه رابطه و پیوند منطقی و معنایی میان امثال بهچشم نمیخورد. نگارنده بر این باور است که دستهبندی امثال براساس «حوزههای معنایی» میتواند از یکسو مثلپژوهان و پژوهندگان را در مطالعات مردمشناسانه و کشف عناصر فرهنگی و تمدنی ملتها کمک نماید و از سوی دیگر، دستیابی به مثلهای مربوط به حوزههای مختلف را امکانپذیر مینماید. در این پژوهش، تلاش شده است ضربالمثلهای دلالتکننده بر «بیهودهکاری» در فارسی و عربی بررسی گردد. ابتدا تعاریف گوناگونی از «مثل» از منظر مثلپژوهان ایرانی و عرب ارائه شده است؛ آنگاه مجموعه امثال حوزهی مذکور بهشکل تطبیقی بررسی شدهاند. این مقاله میتواند در حوزههای مثلشناسی و مثلنگاری و تطبیق امثال فارسی و عربی با تأکید بر اهمیت «طبقهبندی معنایی» امثال نه «دستهبندی الفبایی» آنها کاربرد داشته باشد. نگارنده رفتارهای بیهوده، نسنجیده، غیر منطقی، متهورانه و عاری از هرگونه دوراندیشی، سنجیدگی و ظرافت را بهعنوان یک آسیب اجتماعی و فرهنگی تلقی کرده و سعی نموده است تا ابعاد گوناگون بیهودهکاری را در امثال فارسی و عربی تجزیه و تحلیل نماید.