ترجمه در زبان و ادبیات عربی
زهره قربانی مادوانی؛ احیا کماسی
چکیده
نسبیت زبانی همواره یکی از چالشهای فراروی مترجمان بوده است و آن حاصل تجربههای زیستی متفاوت سخنوران زبان است. تجارب جمعی سخنوران زبان مانند آداب و رسوم، باورها و پدیدههای اجتماعی، مبانی فرهنگی است که با مفاهیم زبانی در ارتباط است. نام اندامها یعنی واژگان مربوط به بیان اعضای بدن انسان مانند: چشم، سر، گوش و... ممکن است حاوی مفاهیم ...
بیشتر
نسبیت زبانی همواره یکی از چالشهای فراروی مترجمان بوده است و آن حاصل تجربههای زیستی متفاوت سخنوران زبان است. تجارب جمعی سخنوران زبان مانند آداب و رسوم، باورها و پدیدههای اجتماعی، مبانی فرهنگی است که با مفاهیم زبانی در ارتباط است. نام اندامها یعنی واژگان مربوط به بیان اعضای بدن انسان مانند: چشم، سر، گوش و... ممکن است حاوی مفاهیم فرهنگی و شناختی همچون دانش، ادراک و احساسات و آداب و رسوم باشد. علاوه بر این، بین مفاهیم فیزیولوژیکی (کار اندامشناسی) اعضای بدن انسان و مفاهیم سوسیولوژی (جامعهشناسی) رابطه معنایی وجود دارد. بررسی مبانی فرهنگی و شناختی این واژهها و پرداختن به پیشینۀ تجارب زیستۀ سخنوران همچون ابزاری میتواند مترجم را در فهم درست معنای دقیق سپس انتقال آن به زبان مقصد کمک کند. اهمیت و جایگاه نام اندامها در زبان از یک سو و بسامد بالای نام اندام «دست» در زبان عربی و گویشهای آن از سوی دیگر، ما را بر این داشت تا به بررسی توصیفی- تحلیلی واژۀ «دست» و صورتبندیهای زبانی و مفهومسازیهای فرهنگی آن بپردازیم تا از طریق تحلیل معنایی و زبانی این نام اندام، چگونگی معادلگزینی و ترجمۀ آن را در زبان فارسی مورد بررسی قرار دهیم. از مهمترین نتایج به «دست» آمده این است که گاهی ترجمۀ واژگان و ارائۀ مفاهیم بر مبنای صورتبندی مشترک زبان مبدأ و مقصد شکل میگیرد و گاهی بر مبنای صورتبندی متفاوت؛ در صورتبندی مشترک، ترجمۀ همپوشانی میتواند پیشینۀ فرهنگی و جهانبینی زبان مبدأ را انتقال دهد و در صورتبندی متفاوت، نسبیت زبانی اتفاق میافتد. ترجمۀ همپوشانی در انتقال مفاهیم عاجز است و باید ترجمۀ ناهمسان یا به عبارت دیگر، ترجمۀ مفهومی را که هم متناسب با معیارهای فرهنگی زبان مبدأ است و هم با معیارهای فرهنگی زبان مقصد بهکار گرفت.
علی سعیداوی؛ سید هیمن مهدى
چکیده
تفاوتهای فرهنگی بین جوامع مختلف و نگرشهای گوناگون نسبت به دنیای پیرامون، نه تنها موجب تفاوت در آداب و رسوم و عادات میشود، بلکه در واژگان و ساختار دستوری زبان نیز تأثیرگذار است. این موضوع در زبانشناسی نوین تحت عنوان نسبیت زبانی مطرح و از آن بهعنوان نظریه ساپیر- وورف تعبیر میشود. ترجمه یکی از مباحثی است که میتوان آن را در چارچوب ...
بیشتر
تفاوتهای فرهنگی بین جوامع مختلف و نگرشهای گوناگون نسبت به دنیای پیرامون، نه تنها موجب تفاوت در آداب و رسوم و عادات میشود، بلکه در واژگان و ساختار دستوری زبان نیز تأثیرگذار است. این موضوع در زبانشناسی نوین تحت عنوان نسبیت زبانی مطرح و از آن بهعنوان نظریه ساپیر- وورف تعبیر میشود. ترجمه یکی از مباحثی است که میتوان آن را در چارچوب نسبیت زبانی مورد بحث و بررسی قرار داد. مترجم به منظور هماهنگ کردن ترجمه خود با زبان مقصد باید تفاوتهای واژگانی یا دستوری را مدنظر قرار دهد، چراکه عدم توجه به این تفاوتها در دو زبان مبدأ و مقصد ممکن است باعث ابهام در ترجمه و یا حتی لغزش شود. در این جستار نویسندگان بحث نسبیت زبانی را در ترجمة رمان الشحاذ یکی از آثار برجسته نویسنده نامدار مصری، نجیب محفوظ در دو موضوع تقسیم اوقات شبانهروز و جنسیت مورد بررسی قرار دادهاند. نمونههای ارائه شده در این جستار نشان میدهد که محمد دهقانی در برگردان برخی عبارتهای حاوی اوقات شبانهروز و نیز ساختار جنسیت، نسبیت زبانی را مدنظر قرار نداده است و در نهایت باعث شده ترجمة وی در برخی موارد مبهم و در مواردی دیگر دچار لغزش شود.
علیرضا نظری
چکیده
در رابطة زبان و تفکر، هنوز هم سخن از فرضیة نسبیت زبانی میتواند بحثبرانگیز باشد. این فرضیه که بیشتر به نام ادوارد ساپیر و لی وورف شناخته میشود، بر کیفیت تأثیر زبان بر تفکر استوار است. در نوع افراطی آن، این «زبان» است که تعیینکننده و جهتدهندة اندیشه است و در نوع خفیف آن، زبان در بخشهایی از تفکر اثر میگذارد. مبنای فرضیه ...
بیشتر
در رابطة زبان و تفکر، هنوز هم سخن از فرضیة نسبیت زبانی میتواند بحثبرانگیز باشد. این فرضیه که بیشتر به نام ادوارد ساپیر و لی وورف شناخته میشود، بر کیفیت تأثیر زبان بر تفکر استوار است. در نوع افراطی آن، این «زبان» است که تعیینکننده و جهتدهندة اندیشه است و در نوع خفیف آن، زبان در بخشهایی از تفکر اثر میگذارد. مبنای فرضیه این است که گویشوران هر زبان از دریچة زبان خود با جهان مواجه میشوند و آن را ادراک میکنند. لذا تفاوتهای زبانی بعضاً منجر به تفاوت در جهانبینی نیز میشود. طبیعتاً ترجمه نیز که انتقال دادهها از زبانی به زبان دیگر است، از چنین نسبیتی متأثر خواهد بود. این مقاله، با روش توصیفی ـ تحلیلی به دنبال مقولهبندی نسبیتهای متمایز در زبان عربی و تأثیر آن بر ترجمة متون عربی، بهویژه متون کهن به فارسی است. به نظر میرسد که بر اساس خاستگاه متمایز عربی از فارسی و ابعاد متفاوت فرهنگی پیش از اسلام، بتوان مقولههایی از نسبیت را در نوع خفیف ملاحظه کرد که فهم و ترجمة متون عربی را با چالشهای خاصی مواجه سازد. سؤال مبنایی این پژوهش، تبیین مقولههای دستوری و قاموسی نسبیت و چگونگی تأثیر آن بر ترجمه از عربی خواهد بود و سرانجام بدین نتیجه میرسیم که مقولههای زمان، عدد و جنسیت در افعال، برخی ساختهای صرفی، رنگ، توصیفات و اعمال و نیز برخی پدیدههای طبیعی از جمله مواردی هستند که نشان میدهند زبان عربی خصوصاً در دورههای اولیه آن، به مراتب جزئینگرتر از فارسی است و به عبارت دیگر، جهان خارج را با برشهای بیشتری تقطیع میکند و توجه خاص مترجمان را در این زمینه میطلبد.