ترجمه در زبان و ادبیات عربی
سبحان کاوسی؛ سمیه السادات طباطبائی؛ لیلی قندی
چکیده
ترجمهی شعر یکی از پیچیدهترین شاخههای ترجمه است که مستلزم انتقال دقیق معنا، تصویرهای شعری و ویژگیهای زیباییشناسانه از زبان مبدأ به زبان مقصد میباشد. این پژوهش با رویکردی توصیفیـتحلیلی، به بررسی ترجمهی عربی گزیدهای از اشعار فروغ فرخزاد در کتاب مختارات من الشعر الفارسی الحدیث، اثر محمد نورالدین عبدالمنعم، میپردازد. ...
بیشتر
ترجمهی شعر یکی از پیچیدهترین شاخههای ترجمه است که مستلزم انتقال دقیق معنا، تصویرهای شعری و ویژگیهای زیباییشناسانه از زبان مبدأ به زبان مقصد میباشد. این پژوهش با رویکردی توصیفیـتحلیلی، به بررسی ترجمهی عربی گزیدهای از اشعار فروغ فرخزاد در کتاب مختارات من الشعر الفارسی الحدیث، اثر محمد نورالدین عبدالمنعم، میپردازد. چارچوب نظری پژوهش، مبتنی بر دو نظریه است: نظریهی هنجارهای گیدئون توری و نظریهی ترجمهی معنایی و ارتباطی پیتر نیومارک. توری با دستهبندی هنجارهای ترجمه به سه نوع آغازین، مقدماتی و عملیاتی، به نقش عوامل زبانی و فرهنگی در روند ترجمه میپردازد؛ در حالی که نیومارک میان دو رویکرد ترجمهی معنایی (وفادار به متن مبدأ) و ترجمهی ارتباطی (متمرکز بر مخاطب مقصد) تمایز قائل میشود. یافتههای پژوهش نشان میدهد که ترجمهی بررسیشده عمدتاً از رویکرد ارتباطی نیومارک پیروی کرده و با بومیسازی عناصر زبانی و فرهنگی، در پی انتقال پیام اشعار به مخاطب عربزبان بوده است. با این حال، در برخی مواضع، انتقال کامل معنا و ظرافتهای زیباییشناسانه محقق نشده است که این امر، بیانگر چالشها و محدودیتهای ذاتی ترجمهی شعر میباشد. این مطالعه، بر ضرورت بهرهگیری آگاهانه از نظریههای ترجمه در ارتقاء کیفیت ترجمههای ادبی، بهویژه در حوزهی شعر، تأکید میورزد.
ترجمه در زبان و ادبیات عربی
علی اصغر شهبازی
چکیده
ترجمة متون ادبی به طور عام و برگردان شعر به طور خاص، ناگزیر از انجام تغییر است که در بخشهای مختلف واژگانی، ساختاری، بلاغی و گفتمانی متن روی میدهد. فرآیند تعدیل، غالباً ناشی از تصمیم آگاهانه مترجم بوده و به ماهیت زبان مقصد بازمیگردد. یکی از نظریات برجسته در این حوزه، نظریة جی. سی کتفورد (1965) است که در دو گروه کلی و چهار زیرشاخه، ...
بیشتر
ترجمة متون ادبی به طور عام و برگردان شعر به طور خاص، ناگزیر از انجام تغییر است که در بخشهای مختلف واژگانی، ساختاری، بلاغی و گفتمانی متن روی میدهد. فرآیند تعدیل، غالباً ناشی از تصمیم آگاهانه مترجم بوده و به ماهیت زبان مقصد بازمیگردد. یکی از نظریات برجسته در این حوزه، نظریة جی. سی کتفورد (1965) است که در دو گروه کلی و چهار زیرشاخه، تغییرات واژگانی و دستوری را مورد بررسی قرار میدهد. در پژوهش حاضر تلاش شد با تکیه بر نظریة کتفورد، اقسام تعدیلهای عبدالمنعم و العطار در تعریب سرودههای مجموعة «تولدی دیگر» فروغ فرخزاد، مقایسه و تحلیل شود. نتیجه این بررسی بیانگر این است که تغییر طبقات دستوری، نسبت به دیگر اقسام تغییر در تعریب هر دو مترجم، فراوانی بالایی دارد. تعریب مریم العطار به دلیل تقید به زبان مبدأ و التزام به ترجمة تحتاللفظی از تعدیلات ساختاری کمتری برخوردار است که این امر باعث نامأنوسی ترجمه شده است. این درحالی است که ترجمة عبدالمنعم به دلیل معادلیابیهای مناسب و التزام به تصریح و تعدیل واژگانی و ساختاری، روانتر به نظر میآید. همچنین حذفها و افزودههای نابجا در تعریب العطار گاه موجب تغییرات معنایی و مفهومی ترجمة وی شده است.