سید مهدی مسبوق؛ مرتضی قائمی؛ رسول فتحی مظفری
دوره 5، شماره 12 ، شهریور 1394، ، صفحه 40-13
چکیده
یکی از مهمترین مسائل مورد توجّه در فرایند ترجمه، دستیابی به تعادل و برابری در ترجمه است که از طریق مطالعۀ جنبههای مختلف زبان مبدأ صورت میپذیرد و یکی از مهمترین زمینههای مورد پژوهش در تعادل ترجمهای، برابری واژگانی است. هرچند این امر به شکل کامل در بین دو زبان مبدأ و مقصد، به علّت امکانات زبانی مختلف، قابل دستیابی نیست، امّا ...
بیشتر
یکی از مهمترین مسائل مورد توجّه در فرایند ترجمه، دستیابی به تعادل و برابری در ترجمه است که از طریق مطالعۀ جنبههای مختلف زبان مبدأ صورت میپذیرد و یکی از مهمترین زمینههای مورد پژوهش در تعادل ترجمهای، برابری واژگانی است. هرچند این امر به شکل کامل در بین دو زبان مبدأ و مقصد، به علّت امکانات زبانی مختلف، قابل دستیابی نیست، امّا وظیفۀ مترجم این است که تا آنجا که امکان دارد، بکوشد برابرنهادهای واژگانی دقیقی ارائه نماید. یکی از شیوههای دستیابی به برابری واژگانی در فرایند ترجمه، توجّه به لایهها و آحاد مختلف معنایی واژگان و پدیدههایی همچون شمول معنایی و چندمعنایی و نیز توجّه به بافت و موقعیّت کلام است. از این رو، با تقسیمبندی برابری واژگانی به پنج قسمت، افزون بر شناخت حوزۀ معنایی واژگان، به ترجمهای صحیح و برابر میتوان دست یافت. این پنج قسم عبارتند از: برابری یکبهیک، برابری یک به چند، برابری چند به یک، برابری یک به جزء و برابری یک به صفر. پژوهش حاضر بر آن است که به تطبیق پنج ترجمۀ فارسی از خطبههای نهجالبلاغه شامل ترجمههای دشتی، شهیدی، فقیهی، فیضالإسلام و جعفری بپردازد تا از این رهگذر، میزان موفقیّت مترجمان یاد شده در تحقّق برابری واژگانی را مورد سنجش قرار دهد. برآیند پژوهش نشان میدهد که برخی مترجمان به خاطر آگاهی نداشتن از لایههای مختلف معنایی واژگان و نیز شناخت کافی نداشتن از برخی مؤلّفههای معنایی همچون پدیدۀ چندمعنایی، معنای مطلق و نسبی واژگان نتوانستدهاند ترجمهای دقیق ارائه کنند.