فاطمه اکبری زاده؛ فریده حق بین؛ فاطمه رضایی
چکیده
با توجه به دستاوردهای علم زبانشناسی نقشگرا، درک پیام متن برای مخاطب، صرف دانش زبانی و آشنایی با معانی واژگان و عبارات و نیز دستور صوری جملات امکانپذیر نیست؛ بلکه باید دانست صورتهای مختلف زبانی متناسب با نقش ارتباطی خود در موقعیتهای متفاوت، ساختارهای متفاوتی به عنوان ساخت اطلاعی میگیرند که دلالت ارتباطی معنایی دارند. ...
بیشتر
با توجه به دستاوردهای علم زبانشناسی نقشگرا، درک پیام متن برای مخاطب، صرف دانش زبانی و آشنایی با معانی واژگان و عبارات و نیز دستور صوری جملات امکانپذیر نیست؛ بلکه باید دانست صورتهای مختلف زبانی متناسب با نقش ارتباطی خود در موقعیتهای متفاوت، ساختارهای متفاوتی به عنوان ساخت اطلاعی میگیرند که دلالت ارتباطی معنایی دارند. از جمله ساختهای اطلاعی نشاندار، ساختهای کانونی شده است. نمایشنامه «شهرزاد» اثر توفیق الحکیم به عنوان اثر ادبی مورد توجه در ادبیات عرب دارای ساختهای اطلاعی نشانداری است که ترجمۀ دقیق آن برای انتقال معنای مورد نظر مؤلف ضروری است؛ از اینرو، پژوهش حاضر میکوشد دریابد که آیا ساختهای اطلاعی نشاندار از زبان مقصد، بنابر بافت موقعیتی به همان صورت نشاندار به زبان فارسی ترجمه شدهاند. بدین منظور ساختهای اطلاعی مذکور از نمایشنامه شهرزاد به زبان عربی در برابر ترجمه فارسی دو مترجم آیتی و شریعت قرار گرفته است و با توجه به ترجمۀ هدفمند و انتقال معنای موردنظر نویسنده به خواننده در زبان مقصد با روشی توصیفی- تحلیلی بررسی شدند. نتایج حاکی از آن است که مترجمان این نمایشنامه در جریان ترجمۀ بیشتر از جملات بینشان بهره بردهاند. تعداد اندکی از جملات به صورت نشاندار برگردان شده است؛ این درحالی است که با وجود تفاوت ساختهای نشاندار در هر دو زبان، مترجم با کاربست دقیق اسلوبهای زبانی ساخت کانونی میتواند معادلی نسبتاً دقیق برای این ساختها بیابد.
زهره قربانی مادوانی
چکیده
یکی از مشکلاتی که هر مترجم در برگردان از یک زبان به زبان دیگر با آن روبهرو است، اصطلاحات و عبارات ثابت یک زبان است؛ چراکه بخشی از فرهنگ یک زبان را تشکیل میدهند. داستان «نون و القلم» جلال آلاحمد از معدود داستانهایی است که سرشار از اصطلاحات و ضربالمثل است. این داستان از سوی ماجده محمدعلی عنانی، مدرس دانشکده ادبیات، دانشگاه ...
بیشتر
یکی از مشکلاتی که هر مترجم در برگردان از یک زبان به زبان دیگر با آن روبهرو است، اصطلاحات و عبارات ثابت یک زبان است؛ چراکه بخشی از فرهنگ یک زبان را تشکیل میدهند. داستان «نون و القلم» جلال آلاحمد از معدود داستانهایی است که سرشار از اصطلاحات و ضربالمثل است. این داستان از سوی ماجده محمدعلی عنانی، مدرس دانشکده ادبیات، دانشگاه حلوان به عربی برگردان شده است. در این میان، راهکارهای متعددی در ترجمه این اصطلاحات اتخاذ شده است که طبق نظریه مونا بیکر قابل بررسی و پژوهش است. مونا بیکر برای برگردان اصطلاحات، روشهایی چون حفظ صورت و معنا، حفظ معنا و تغییر صورت، دگرگونی، حذف و.. . را پیشنهاد داده است. این پژوهش بر آن است تا با توجه به چارچوب این نظریه، برگردان عربی را با متن اصلی مورد بررسی قرار دهد. یافتههای این تحقیق که به روش توصیفی- تحلیلی به دست آمده است، نشان میدهد مترجم داستان «نون و القلم» به رویکرد حفظ معنا و تغییر صورت بیشتر راغب است؛ به این صورت که با دریافت معنای کنایی آن اصطلاحات، اقدام به ترجمه کرده و در این میان به دلیل تشخیص ندادن برخی اصطلاحات به ترجمۀ تحتاللفظی آنها اقدام کرده است که ترجمهای منطقی و شفاف به نظر میرسد، اما در واقع با توجه به بافت عبارت، غلط و نادرست است.
مریم حاجی زاده؛ احمدرضا صاعدی؛ منصوره زرکوب؛ محمود افروز
چکیده
طنز در شمار یکی از مقولههای جذاب زبان قرار دارد که به شکل نامحسوسی به مسائل فرهنگی، سیاسی و اجتماعی میپردازد و به دلیل در امان ماندن از انتقادات و فیلترهای موجود در جامعه و نیز جهت برقراری رابطهای نزدیک با مخاطبان از آن استفاده میشود. در این میان با ورود ابزارهای ارتباطی تازه، جنبههای نوینی به مباحث ترجمۀ طنز افزوده شده است ...
بیشتر
طنز در شمار یکی از مقولههای جذاب زبان قرار دارد که به شکل نامحسوسی به مسائل فرهنگی، سیاسی و اجتماعی میپردازد و به دلیل در امان ماندن از انتقادات و فیلترهای موجود در جامعه و نیز جهت برقراری رابطهای نزدیک با مخاطبان از آن استفاده میشود. در این میان با ورود ابزارهای ارتباطی تازه، جنبههای نوینی به مباحث ترجمۀ طنز افزوده شده است به ویژه در ترجمۀ طنزهایی که در قالب فیلم کوتاه، بلند و سریال عرضه میشوند. هدف از نگارش مقاله پیش رو، ارزیابی عملکرد مترجم در رویارویی با عبارتهای طنزآمیز بوده و فرآیند تحقیق مبتنی بر بررسی دادههای به دست آمده از مجموعه طنز عربی «مدیر عام» به لهجۀ شامی (سوریهای) و دوبله فارسی آن که از صداوسیما پخش شده، است. بدین منظور 215 عبارت و جمله طنزآمیز استخراج شده است و میزان بهکارگیری راهبردهای ترجمه، طبق نظریۀ هنریک گاتلیب (1992) تحلیل شد. یافتههای این تحقیق نشان میدهد «دگرنویسی» و «جابهجایی» به ترتیب بیشترین انتخابهای مترجم در ارائۀ ترجمه بوده است. همچنین عوامل و محدودیتهای فرهنگی نه تنها موجب بالا رفتن میزان استفاده از «کوتاهسازی» عبارتهایی توسط مترجم شده است که در بخشهایی از سریال شاهد حذف سکانسهای متعدد و نیز قسمتهایی از مجموعه هستیم.
علی سعیداوی؛ سید هیمن مهدى
چکیده
تفاوتهای فرهنگی بین جوامع مختلف و نگرشهای گوناگون نسبت به دنیای پیرامون، نه تنها موجب تفاوت در آداب و رسوم و عادات میشود، بلکه در واژگان و ساختار دستوری زبان نیز تأثیرگذار است. این موضوع در زبانشناسی نوین تحت عنوان نسبیت زبانی مطرح و از آن بهعنوان نظریه ساپیر- وورف تعبیر میشود. ترجمه یکی از مباحثی است که میتوان آن را در چارچوب ...
بیشتر
تفاوتهای فرهنگی بین جوامع مختلف و نگرشهای گوناگون نسبت به دنیای پیرامون، نه تنها موجب تفاوت در آداب و رسوم و عادات میشود، بلکه در واژگان و ساختار دستوری زبان نیز تأثیرگذار است. این موضوع در زبانشناسی نوین تحت عنوان نسبیت زبانی مطرح و از آن بهعنوان نظریه ساپیر- وورف تعبیر میشود. ترجمه یکی از مباحثی است که میتوان آن را در چارچوب نسبیت زبانی مورد بحث و بررسی قرار داد. مترجم به منظور هماهنگ کردن ترجمه خود با زبان مقصد باید تفاوتهای واژگانی یا دستوری را مدنظر قرار دهد، چراکه عدم توجه به این تفاوتها در دو زبان مبدأ و مقصد ممکن است باعث ابهام در ترجمه و یا حتی لغزش شود. در این جستار نویسندگان بحث نسبیت زبانی را در ترجمة رمان الشحاذ یکی از آثار برجسته نویسنده نامدار مصری، نجیب محفوظ در دو موضوع تقسیم اوقات شبانهروز و جنسیت مورد بررسی قرار دادهاند. نمونههای ارائه شده در این جستار نشان میدهد که محمد دهقانی در برگردان برخی عبارتهای حاوی اوقات شبانهروز و نیز ساختار جنسیت، نسبیت زبانی را مدنظر قرار نداده است و در نهایت باعث شده ترجمة وی در برخی موارد مبهم و در مواردی دیگر دچار لغزش شود.
مرضیه ربیعی؛ عبدالعلی آل بویه لنگرودی؛ احمد پاشازانوس
چکیده
عناصر فرهنگی به منزلة شناسنامة یک ملت است و میتواند در صورت انتقال صحیح بر غنای فرهنگی مقصد نیز بیفزاید. لذا مترجم باید ضمن بهرمندی از دانشهای زبانی، بر فرهنگ زبان مبدأ و مقصد تسلط کافی داشته باشد. پژوهش حاضر در نظر دارد معادلیابی عناصر فرهنگی رمان نون والقلم جلال آل احمد را بر اساس تقسیمبندی مقولههای فرهنگی صادق هدایت در ترجمة ...
بیشتر
عناصر فرهنگی به منزلة شناسنامة یک ملت است و میتواند در صورت انتقال صحیح بر غنای فرهنگی مقصد نیز بیفزاید. لذا مترجم باید ضمن بهرمندی از دانشهای زبانی، بر فرهنگ زبان مبدأ و مقصد تسلط کافی داشته باشد. پژوهش حاضر در نظر دارد معادلیابی عناصر فرهنگی رمان نون والقلم جلال آل احمد را بر اساس تقسیمبندی مقولههای فرهنگی صادق هدایت در ترجمة عربی ماجدة العنانی بررسی کند. از آنجا که انتقال همة لایههای معنایی یک واژه از زبانی به زبان دیگر کار دشواری است و نمیتوان برای هر یک از عناصر فرهنگی اجتماعی در زبان مقصد معادل دقیقی یافت، تبیین مفهوم هر واژه متناسب با قلمرو معنایی و مضمون فرهنگی، نیازمند راهکاری مستقل در معادلیابی است. ازاینرو، راهکارهای نیومارک اساس کار این پژوهش قرار گرفتهاست. یافتههای این پژوهش که به روش استقرایی استنتاجی انجام، و نمونههای مهمی که در این پژوهش منعکس شدهاست، نشان میدهد در برگردان عناصر مادّی فرهنگی، مترجم غالباً از شیوة معادل فرهنگی و معادل توصیفی بهره بردهاست که میتوان آن را حاصل همگونی فرهنگی مبدأ و مقصد دانست. در برگردان عناصر معنوی، مترجم علاوه بر شیوة معادل فرهنگی، معادل کارکردی و معادل توصیفی، از شیوة تلفیقی استفاده کردهاست و به توضیح و تفسیر مقولة مورد نظر میپردازد.
محمد رحیمی خویگانی؛ عسگر علی کرمی؛ حمید باقری دهبارز
چکیده
این پژوهش در نظر دارد تا انتخابهای واژگانی ترجمة محمد دشتی از نهجالبلاغه امام علی(ع) را بر اساس سطح معنایی ـ لغوی الگوی ارزیابی ترجمة گارسس بررسی و نقد نماید. برای این منظور، ابتدا سطح معنایی لغوی گارسس در حیطة ارزیابی ترجمه توضیح داده میشود و آنگاه با کمک نمونهگیری تصادفی، نمونههای قابل کاربست این نظریه به عنوان دادههای ...
بیشتر
این پژوهش در نظر دارد تا انتخابهای واژگانی ترجمة محمد دشتی از نهجالبلاغه امام علی(ع) را بر اساس سطح معنایی ـ لغوی الگوی ارزیابی ترجمة گارسس بررسی و نقد نماید. برای این منظور، ابتدا سطح معنایی لغوی گارسس در حیطة ارزیابی ترجمه توضیح داده میشود و آنگاه با کمک نمونهگیری تصادفی، نمونههای قابل کاربست این نظریه به عنوان دادههای مقاله ارائه میشود. این پژوهش روشن میکند که دشتی در انتخابهای واژگانی خود، بیش از هر چیز به بسط واژگانی در قالبهای مختلف و از همه مهمتر، به بسط تفسیری و ایدئولوژیک روی آوردهاست. او ابهامهای واژگانی کلام امام علی(ع) را بهکلّی از میان برده، یا تفسیر به رأی کردهاست و تلاش داشته هیچ واژة مبهمی در ترجمهاش وجود نداشته باشد.
علیرضا نظری؛ لیلا جلالی حبیب آبادی
چکیده
متون داستانی از معدود انواع ادبی است که بیش از انواع دیگر حاوی عناصر فرهنگی و بومی است و این امر جایگاه خاصی در پژوهشهای ترجمه از منظر نظریهپردازی و راهکارهای ترجمه یافتهاست. از جمله متون ادبی، رمان بوف کور یکی از آثار ادبیات معاصر فارسی است که مؤلفههای فرهنگی بسیاری را در جایجای آن میتوان دید که در امر ترجمه، مترجم را با ...
بیشتر
متون داستانی از معدود انواع ادبی است که بیش از انواع دیگر حاوی عناصر فرهنگی و بومی است و این امر جایگاه خاصی در پژوهشهای ترجمه از منظر نظریهپردازی و راهکارهای ترجمه یافتهاست. از جمله متون ادبی، رمان بوف کور یکی از آثار ادبیات معاصر فارسی است که مؤلفههای فرهنگی بسیاری را در جایجای آن میتوان دید که در امر ترجمه، مترجم را با چالشهای فراوانی روبهرو میکند. این رمان برجسته در سال 1976 میلادی به قلم ابراهیم الدسوقی به زبان عربی ترجمه شد. «ایویر» از جمله نظریهپردازانی است که برای ترجمة عناصر فرهنگی، رویکرد خاص خود را ارائه کردهاست که شامل وامگیری، تعریف، ترجمة تحتاللفظی، جایگزینی، واژهسازی، حذف و اضافه کردن میشود. در این پژوهش، قصد داریم با روش توصیفیـ تحلیلی، شیوههای ترجمة عناصر فرهنگی رمان بوف کور را به زبان عربی با تکیه بر رویکرد ایویر بررسی کنیم. با تحلیل شیوة ترجمه بوف کور مشخص میشود که مترجم در بیشتر موارد فرهنگی ترجیح دادهاست با شیوة جایگزینی به معادلیابی بپردازد که در برخی موارد با کاستی همراه بودهاست و صرفاً زمانی توفیق یافتهاست که از روش تلفیقی، بهویژه در افزودن به پاورقی بهره جستهاست.
فاطمه سرپرست؛ عبدالعلی آل بویه لنگرودی؛ محسن سیفی
چکیده
محمد الفراتی (1880ـ1978م.)، مترجم و شاعر سوری، گزیدهای از غزلهای حافظ را به زبان شعر ترجمه کردهاست. وی با وجود آشنایی با زبان فارسی، گاهی در فهم، دریافت و انتقال مفاهیم بلند عرفانی خواجة شیراز موفق نبودهاست. این جستار سعی دارد بر اساس نظریۀ لفور به بررسی و ارزیابی دریافت معنایی محمد الفراتی از اصطلاحات، واژگان و تعابیر عرفانی موجود ...
بیشتر
محمد الفراتی (1880ـ1978م.)، مترجم و شاعر سوری، گزیدهای از غزلهای حافظ را به زبان شعر ترجمه کردهاست. وی با وجود آشنایی با زبان فارسی، گاهی در فهم، دریافت و انتقال مفاهیم بلند عرفانی خواجة شیراز موفق نبودهاست. این جستار سعی دارد بر اساس نظریۀ لفور به بررسی و ارزیابی دریافت معنایی محمد الفراتی از اصطلاحات، واژگان و تعابیر عرفانی موجود در غزلیات حافظ بپردازد که در پی آن برای مخاطب روشن میگردد که مترجم به زیبایی محتوای معنایی کلام شاعر را به مخاطب منتقل کردهاست. با این حال، در بیشتر موارد چرخش، تغییرات و افزایشهای اجتنابناپذیر در بازتولید وی مشاهده میشود که نه تنها خللی به درونمایۀ کلام شاعر ایجاد نکرده، بلکه بر زیبایی سخن مترجم افزودهاست و مخاطب به این مهم دست مییابد که ارائة تعادل ترجمهای کامل، آن هم به نظم کاری بس مشکل و در مواردی نیز ناشدنی است.
نرگس انصاری
چکیده
«وفاداری»، «بازآفرینی» و «آفرینش ادبی» سه رویکرد متمایز و مرتبط در ترجمه است که در لایههای مختلف معنایی، شکلی و لحنی حاصل میشود. وفاداری، شرط ضروری برای بازآفرینی به شمار میآید و بدون بازآفرینی، ترجمه در زبان مقصد رسایی لازم را ندارد. آفرینش ادبی نیز بدون رعایت اصل وفاداری و فراتر از بازآفرینی، اثری بدیع ارائه ...
بیشتر
«وفاداری»، «بازآفرینی» و «آفرینش ادبی» سه رویکرد متمایز و مرتبط در ترجمه است که در لایههای مختلف معنایی، شکلی و لحنی حاصل میشود. وفاداری، شرط ضروری برای بازآفرینی به شمار میآید و بدون بازآفرینی، ترجمه در زبان مقصد رسایی لازم را ندارد. آفرینش ادبی نیز بدون رعایت اصل وفاداری و فراتر از بازآفرینی، اثری بدیع ارائه میدهد که در بسیاری از لایههای زبانی و یا حتی معنایی، متفاوت از آن است ودر شعر به واسطة ادبیت متن، بیش از دیگر انواع متون مشهود است، بهویژه اگر مترجم شاعری اهل ذوق باشد. پژوهش حاضر تلاش دارد با استفاده از تحلیلهای سبکشناختی، اثر منظوم جامی را که به تأثیر از اثر فاخر فرزدق در مدح امام سجاد(ع) سرودهاست، بررسی نماید تا با توجه به مشخصههای اثر جامی و نیز تمایزها و اشتراکات دو اثر در حوزة معنایی، صوری و زیباشناختی، چگونگی و میزان وفاداری، بازآفرینی و آفرینش ادبی شعر وی از شعر فرزدق روشن شود. پژوهش ضمن رویکرد توصیفیـ تحلیلی، در برخی موارد نیز روش آماری را در پیش خواهد گرفت تا میزان ابداع و یا امانتداری جامی از متن اصلی مشخص گردد. با توجه به تمایزهای بارز شعر جامی و فرزدق در لایة آوایی، واژگانی، بلاغی، عاطفی و نحوی، اثر جامی نه یک ترجمة وفادار به متن مبدأ، بلکه ترجمهای به مثابة آفرینش است که در سطح کلّی مرتبط به یکدیگر است، اما رابطة متناظری بین آنها در سطح جزئی و ابیات برقرار نیست.
فرشید ترکاشوند؛ نجمه قائمی
چکیده
بافت فرهنگی از جمله مباحث مطرح در معناشناسی است که در فهم متن، بهویژه متون ادبی کارایی بسزایی دارد. هر متنی برخاسته از اندیشه و فرهنگ فردی و جمعی است و در این میان، برخی واژگان موجود در آن، گفتمان فرهنگی خاصی دارند که چالشهای اساسی در ترجمه ایجاد میکنند. گفتمان و نگرش گفتمانی متن را در کنار بافت و عناصر تشکیلدهندة آن، بهویژه ...
بیشتر
بافت فرهنگی از جمله مباحث مطرح در معناشناسی است که در فهم متن، بهویژه متون ادبی کارایی بسزایی دارد. هر متنی برخاسته از اندیشه و فرهنگ فردی و جمعی است و در این میان، برخی واژگان موجود در آن، گفتمان فرهنگی خاصی دارند که چالشهای اساسی در ترجمه ایجاد میکنند. گفتمان و نگرش گفتمانی متن را در کنار بافت و عناصر تشکیلدهندة آن، بهویژه عناصر فرهنگی در نظر میگیرند. در این پژوهش به دنبال آن هستیم تا به جستجو و تحلیل واژگان گفتمانمدار در گلستان سعدی و ترجمة عربی آن از محمد الفراتی بپردازیم. بنابراین، با روش توصیفیـ تحلیلی به واژگان مورد نظر از منظر بافت و گفتمان فرهنگی توجه میکنیم. در گلستان سعدی، واژگانی را میتوان یافت که در شکلگیری معنا و هویت معنایی متن نقش کلیدی دارند. در جستار پیش رو، واژگانی چون «رند»، «درویش»، «پارسا»، «اعیان»، «خداوند جهان» و «قلندر» با توجه به بافت و گفتمان فرهنگی گلستان سعدی به نوعی نقش القاکنندة معانی عمیق برخاسته از فرهنگ فردی وی را دارند.
علیرضا نظری
چکیده
در رابطة زبان و تفکر، هنوز هم سخن از فرضیة نسبیت زبانی میتواند بحثبرانگیز باشد. این فرضیه که بیشتر به نام ادوارد ساپیر و لی وورف شناخته میشود، بر کیفیت تأثیر زبان بر تفکر استوار است. در نوع افراطی آن، این «زبان» است که تعیینکننده و جهتدهندة اندیشه است و در نوع خفیف آن، زبان در بخشهایی از تفکر اثر میگذارد. مبنای فرضیه ...
بیشتر
در رابطة زبان و تفکر، هنوز هم سخن از فرضیة نسبیت زبانی میتواند بحثبرانگیز باشد. این فرضیه که بیشتر به نام ادوارد ساپیر و لی وورف شناخته میشود، بر کیفیت تأثیر زبان بر تفکر استوار است. در نوع افراطی آن، این «زبان» است که تعیینکننده و جهتدهندة اندیشه است و در نوع خفیف آن، زبان در بخشهایی از تفکر اثر میگذارد. مبنای فرضیه این است که گویشوران هر زبان از دریچة زبان خود با جهان مواجه میشوند و آن را ادراک میکنند. لذا تفاوتهای زبانی بعضاً منجر به تفاوت در جهانبینی نیز میشود. طبیعتاً ترجمه نیز که انتقال دادهها از زبانی به زبان دیگر است، از چنین نسبیتی متأثر خواهد بود. این مقاله، با روش توصیفی ـ تحلیلی به دنبال مقولهبندی نسبیتهای متمایز در زبان عربی و تأثیر آن بر ترجمة متون عربی، بهویژه متون کهن به فارسی است. به نظر میرسد که بر اساس خاستگاه متمایز عربی از فارسی و ابعاد متفاوت فرهنگی پیش از اسلام، بتوان مقولههایی از نسبیت را در نوع خفیف ملاحظه کرد که فهم و ترجمة متون عربی را با چالشهای خاصی مواجه سازد. سؤال مبنایی این پژوهش، تبیین مقولههای دستوری و قاموسی نسبیت و چگونگی تأثیر آن بر ترجمه از عربی خواهد بود و سرانجام بدین نتیجه میرسیم که مقولههای زمان، عدد و جنسیت در افعال، برخی ساختهای صرفی، رنگ، توصیفات و اعمال و نیز برخی پدیدههای طبیعی از جمله مواردی هستند که نشان میدهند زبان عربی خصوصاً در دورههای اولیه آن، به مراتب جزئینگرتر از فارسی است و به عبارت دیگر، جهان خارج را با برشهای بیشتری تقطیع میکند و توجه خاص مترجمان را در این زمینه میطلبد.
محمدحسن امرایی؛ غلامعباس رضایی هفتادر؛ محمّدتقی زند وکیلی
چکیده
از مسائلی که در زبانشناسی متنبنیاد همواره مورد توجّه تحلیلگران متون مختلف قرار گرفته، انسجام (Cohesion) و هماهنگی انسجامی در متن است. در این پژوهش، بر اساس نسخة تکاملیافته از نظریة نظاممند هالیدی و حسن (1985م.)، و نیز مفهوم هماهنگی انسجامی که رقیه حسن در سال 1984میلادی مطرح نمود، عوامل انسجام در سورة علق و ترجمة آن از حداد عادل، به صورت ...
بیشتر
از مسائلی که در زبانشناسی متنبنیاد همواره مورد توجّه تحلیلگران متون مختلف قرار گرفته، انسجام (Cohesion) و هماهنگی انسجامی در متن است. در این پژوهش، بر اساس نسخة تکاملیافته از نظریة نظاممند هالیدی و حسن (1985م.)، و نیز مفهوم هماهنگی انسجامی که رقیه حسن در سال 1984میلادی مطرح نمود، عوامل انسجام در سورة علق و ترجمة آن از حداد عادل، به صورت گزینشی و استقرائی، به بوتة نقد و ارزیابی توصیفیـ تحلیلی و آماری گذاشته میشود. نویسندگان برآنند تا با نگاهی فراجملهای، با اتکا به نظریة مذکور، عوامل انسجام و نیز میزان این انسجام را در متن سورة علق و ترجمة آن مشخص نموده، سپس هر دو متن مبدأ و مقصد را با یکدیگر مقایسه کنند. دستاورد پژوهش نشان میدهد که هر دو متن، منسجم هستند و با توجّه به درصد بالای مشابهت متن مقصد با متن مبدأ در نحوة کاربست عوامل انسجام، مترجم در انتقال مفاهیم ترجمه موفّق بودهاست.
رضا ناظمیان؛ زهره قربانی
چکیده
زبان مطبوعات سپر دفاعی زبان عربی معیار است، به این معنا که ساختهای واژگانی و بافتهای نحوی جدیدی که از رهگذر ترجمه از زبانهای خارجی به زبان عربی وارد میشوند، ابتدا در زبان مطبوعات مطرح میشوند و پس از پذیرش مطبوعاتی و رسانهای به زبان عربی معیار راه پیدا میکنند. این مقاله در پی آن است تا با بر شمردن آن بافتها به تقاوتهای ...
بیشتر
زبان مطبوعات سپر دفاعی زبان عربی معیار است، به این معنا که ساختهای واژگانی و بافتهای نحوی جدیدی که از رهگذر ترجمه از زبانهای خارجی به زبان عربی وارد میشوند، ابتدا در زبان مطبوعات مطرح میشوند و پس از پذیرش مطبوعاتی و رسانهای به زبان عربی معیار راه پیدا میکنند. این مقاله در پی آن است تا با بر شمردن آن بافتها به تقاوتهای ساختاری این زبان با زبان عربی معیار اشاره کند و تأثیری را که میتواند این تفاوتها بر متن ترجمه بگذارد، مورد بررسی قرار دهد. از جمله این تأثیرات منفی میتوان به گسترش دایرة اشتقاق، پیدایش تعابیر و اصطلاحات خاص، کمتوجّهی به قواعد عربی و مجوّز ورود اصطلاحات خارجی و... اشاره کرد که میتوانند باعث گمراهی مترجمان شوند. تفاوت عمدة زبان مطبوعات با زبان معیار را میتوان به صورت کلّی در سه حوزه تقسیم بندی کرد: ساختارهای سهولتآمیز، ساختارهای وارداتی، و ساختارهای برگرفته از زبان محاورهای که تأثیر زبان مطبوعات بر ترجمه بیشتر در سطح ساختارهای سهولتآمیز و ساختارهای وارداتی قابل بررسی و تحلیل است.
شهرام دلشاد؛ سیّد مهدی مسبوق؛ صلاحالدّین عبدی
چکیده
ژان رنه لادمیرال نظریهپرداز نامدار فرانسوی، مؤلّفههایی را برای رویارویی با مشکلات ترجمه برمیشمارد که مترجم باید آنها را بشناسد و به آنها عمل کند. این نظریهپرداز مقصدگرا معتقد است که محدود نمودن ترجمه به رمزگردانی ساده نادرست است و ترجمه باید با بازنویسی همراه باشد و مترجم در آن به تولید معنا یا آفرینش مجدّد بپردازد. جستار ...
بیشتر
ژان رنه لادمیرال نظریهپرداز نامدار فرانسوی، مؤلّفههایی را برای رویارویی با مشکلات ترجمه برمیشمارد که مترجم باید آنها را بشناسد و به آنها عمل کند. این نظریهپرداز مقصدگرا معتقد است که محدود نمودن ترجمه به رمزگردانی ساده نادرست است و ترجمه باید با بازنویسی همراه باشد و مترجم در آن به تولید معنا یا آفرینش مجدّد بپردازد. جستار پیش رو میکوشد که با روش توصیفیـ تحلیلی، ترجمة تسوجی را از داستان بنیادین هزار و یک شب بر اساس نظریة کاربردی لادمیرال نقد و بررسی نماید و نحوة عملکرد مترجم را در برگردان متن مبدأ ارزیابی نماید. نگارندگان این مقاله با پذیرش این اصل که مناسبترین شیوه برای برگردان کتاب هزار و یک شب، شیوة مقصدگرا و آزاد است که به معنا و مفهوم توجه میکند نه به واژگان و عبارتها، نظریة لادمیرال را منطبقترین نظریه با این اصل دانستهاند. بنابراین، مؤلفههایی را که لادمیرال برمیشمارد، معیار اصلی بررسی و سنجش نقاط ضعف و قوّت ترجمة تسوجی قرار دادهاند. نتیجة پژوهش نشان میدهد که ترجمة تسوجی مطابق با این اصل، همسویی چشمگیری با نظریة لادمیرال دارد و مترجم توانسته ضمن توجه به بازآفرینی و زایش معنا ـ جز در موارد اندکی ـ اثری زیبا و متناسب با بافت فرهنگی زبان مقصد ارائه نماید.
یوسف نظری
چکیده
ابهام به دو نوع زبانی و ادبی تقسیم میشود. ابهام نحوی که با عنوان ابهام دستوری مطرح میشود و برخی آن را ایهام ساختاری نامیدهاند، یکی از وجوه ابهام زبانی به شمار میرود که به دو نوع گروهی و ساختاری تقسیم شده است. مقصود از این نوع ابهام آن است که گاه زنجیرة کلام به گونهای چیده میشود که وجوه معنایی متفاوتی را متبادر میسازد. این معانی ...
بیشتر
ابهام به دو نوع زبانی و ادبی تقسیم میشود. ابهام نحوی که با عنوان ابهام دستوری مطرح میشود و برخی آن را ایهام ساختاری نامیدهاند، یکی از وجوه ابهام زبانی به شمار میرود که به دو نوع گروهی و ساختاری تقسیم شده است. مقصود از این نوع ابهام آن است که گاه زنجیرة کلام به گونهای چیده میشود که وجوه معنایی متفاوتی را متبادر میسازد. این معانی میتواند قابل جمع باشد. اضافة مصدر به فاعل یا مفعولٌبِه، مرجع ضمیر، عطف به مضاف یا مضافٌإلیه، خبریه یا انشائیه بودن جمله، متعلق شبهجمله، قابلیت تعدد در صاحب حال، تشابه نقشهای حال، مفعول مطلق، مفعولٌله، مفعولٌفیه و مفعولٌبه، امکان مقول قول یا استینافیه بودن، تشابه عطف و استیناف، تشابه تابع و خبر، تعدد معانی حروف جر، از جمله وجوه ابهام نحوی است که در این پژوهش بدان توجه شده است و در ترجمههای قرآن کریم تأثیرگذار بوده است. توجه به بافت زبانی و غیرزبانی کلام میتواند تا حد چشمگیری مشکل فهم معنا را برطرف سازد، اما مشکل آنجاست که قراین کافی و یا مستدل برای یک معنا وجود نداشته باشد و از سوی دیگر، نتوان میان معانی مختلف جمع کرد.
محمدرضا عزیزی؛ طیبه احمدپور؛ حسن امامی؛ مرادعلی واعظی
چکیده
باده در ادبیات فارسی، نمادی کهن و نیرومند است که طیف گستردهای از افکار متناقض را در خود گرد آورده است. این نماد در فرهنگ ایرانی به مخاطب مجال میدهد تا بنا بر ظن و شخصیت خویش، درکی مادی یا معنوی از آن داشته باشد. پژوهش حاضر میکوشد برگردان رباعیات مشترک میان سه مترجم عرب (ابراهیم عریّض، احمد صافی و احمد رامی) را که در آن، سخن از باده ...
بیشتر
باده در ادبیات فارسی، نمادی کهن و نیرومند است که طیف گستردهای از افکار متناقض را در خود گرد آورده است. این نماد در فرهنگ ایرانی به مخاطب مجال میدهد تا بنا بر ظن و شخصیت خویش، درکی مادی یا معنوی از آن داشته باشد. پژوهش حاضر میکوشد برگردان رباعیات مشترک میان سه مترجم عرب (ابراهیم عریّض، احمد صافی و احمد رامی) را که در آن، سخن از باده و بادهگساری است، گزینش نموده، درک و برداشت مترجمان از آن را بررسی و مقایسه نماید. دعوت به بادهنوشی از آن لحاظ انتخاب شد که شراب در رباعیات خیام، نماد غنیمت شمردن وقت و تصویری از اندیشه و مضمون اصلی شاعر به شمار میرود. لذا اهمیت مییابد که مترجم نسبت به خوشباشی و دعوت به میخوارگی خیام، چه دید و برداشتی داشته است و این رویکرد، چگونه در زبان عربی بازتاب یافته است و چه ظرافتهایی را در ترجمههای آنان به دنبال داشته است؟ هر مترجم با سازوکارهایی مانند تصریح، حذف، تلطیف اندیشه و... به انتقال معنای دریافتی خویش پرداخته است و شخصیت و عواطف خود را به نوعی در زبان مقصد جای داده است؛ چراکه مترجم نمیتواند حتی در ترجمههای تحتاللّفظی، فارغ از شخصیت خود دست به ترجمه بزند. روش تحقیق در این مقاله، تحلیلیـ کیفی با رویکردی لغوی است.
جواد گرجامی
چکیده
متن شعری جایگاه حضور بسیاری ازنشانههایی است که در سایة روابط کنشمند در محورهای افقی (همنشینی) و عمودی (جانشینی) به شکلگیری قطبهای مجازی و استعاری در شعر میانجامند. هر یک از این نشانههای شعری به نوبة خود دلالتهای چندگانهای را به وجود میآورند که این امر در نهایت، به تکثّر مدلولهای واژگان شعری و پدیدة چندمعنایی درآن منتهی ...
بیشتر
متن شعری جایگاه حضور بسیاری ازنشانههایی است که در سایة روابط کنشمند در محورهای افقی (همنشینی) و عمودی (جانشینی) به شکلگیری قطبهای مجازی و استعاری در شعر میانجامند. هر یک از این نشانههای شعری به نوبة خود دلالتهای چندگانهای را به وجود میآورند که این امر در نهایت، به تکثّر مدلولهای واژگان شعری و پدیدة چندمعنایی درآن منتهی میشود. حرکت در مسیر مدلولهای مختلف و برداشتهای معنایی نامحدود از واژگان شعری، بیانگر اصل سیالیت و شناوری نشانههای ادبی در شعر است. در پژوهش پیش رو، برآن خواهیم بود تا به نقش و کارکرد اصلی ترجمة ادبی در انعکاس این سیالیت نشانهای بپردازیم. در این میان، ترجمة مرحوم کاظم برگنیسی از مجموعة أغانی مهیار الدمشقی ادونیس را به عنوان موردپژوهانه تحلیل خواهیم کرد. در نهایت، نتایج برآمده از پژوهش، گویای این حقیقت خواهد بود که در مجموعة أغانی مهیار الدمشقی، حرکت نشانهها در مناسباتِ نامتعارف و هنجارگریز مجازی و استعاری، مجموعهای از مدلولهای متغیّر و متکثّر را به دنبال داشته است. این مهم در نهایت، به ابهام و چندلایگی شعر وی میانجامد. در ترجمة مرحوم کاظم برگنیسی، علاوه بر رعایت دقت، ظرافت و ادبیت در برگردان نشانههای شعری و سیالیت موجود در آنها، همارزی میان متن مبدأ و متن مقصد بهخوبی رعایت شده است و به موجب آن، فاصلة میان متن اصلی و ترجمه از بین رفته است، به طوری که خوانندة این مجموعه به هنگام خوانش شعر و مقایسة آن با ترجمة حاضر، همواره به تصور اینهمانی میان دو متن پیشین و پسین میرسد. این مهم بدان معناست که مترجم در انتقال و انعکاس سبک و لحن شاعر به زبان مقصد و مخاطبان آن موفق بوده است.
علیرضا نظری؛ زهره اسدپور عراقی
چکیده
تداخل زبانی یا به عبارتی، آمیختگی دو زبان از ویژگیهای متمایز ارتباط زبان فارسی با زبان عربی است. ورود اسلام به ایران، نوع عمیقی از ارتباط بین دو زبان فارسی و عربی را ایجاد نمود؛ ارتباطی که منجر به تأثیرگذاری بین آن دو، بهویژه از جنبة واژگانی گردید؛ بدین معنا که واژگان دخیل یا وامواژههای بسیاری بین دو زبان مبادله شد که سهم وامواژههای ...
بیشتر
تداخل زبانی یا به عبارتی، آمیختگی دو زبان از ویژگیهای متمایز ارتباط زبان فارسی با زبان عربی است. ورود اسلام به ایران، نوع عمیقی از ارتباط بین دو زبان فارسی و عربی را ایجاد نمود؛ ارتباطی که منجر به تأثیرگذاری بین آن دو، بهویژه از جنبة واژگانی گردید؛ بدین معنا که واژگان دخیل یا وامواژههای بسیاری بین دو زبان مبادله شد که سهم وامواژههای عربی در فارسی به مراتب بیشتر و قابل توجّه است. واژگان متعدّدی که علیرغم حفظ فرم واجی و نوشتاری، تعداد فراوانی از آنها در طول قرنها دچار تحوّل معنایی و کاربردی شدهاند، بهطوری که در برخی مواقع، فقط صورت نوشتاری یکسانی دارند و دو نشانة زبانی کاملاً متفاوت محسوب میگردند. این مسئله در ترجمة بین دو زبان مشکلاتی را برای مترجمان به وجود میآورد. در این جستار، با روش تحلیلی و آزمایش میدانی موضوع تلاش میشود با ارائة دستهبندی جدید و کلّی واژگان دخیل عربی، جنبههای اثرگذار هر دسته، در ترجمه را مشخّص نموده است و نشان داده شود که ترجمه از عربی با وجود واژگان دخیل فراوان، گرچه از سویی ممکن است یاریگر باشد، امّا با توجّه به تحوّلات معنایی بسیاری از این واژگان و تفاوت کاربردی و یا تفاوت ابعاد نشانداری دستة دیگر، میتواند باعث کجروی در معادلیابی شود.
علی صابری
چکیده
در قرآن کریم واژگانی وجود دارد که مترجمان برای برگردان آنها به دیگر زبانها، نیاز به دقّت و تأمّل ویژهای دارند. نمونهای از این واژگان، ادوات تقلیل و تکثیر است که حضور این واژگان در متن گاهی باعث ایجاد نوعی ناهمگونی یا اشتباه در ترجمه میشود و گاهی نیز دیده میشود که مترجمان آنها را نادیده میگیرند. این نابسامانی در برگردانها ...
بیشتر
در قرآن کریم واژگانی وجود دارد که مترجمان برای برگردان آنها به دیگر زبانها، نیاز به دقّت و تأمّل ویژهای دارند. نمونهای از این واژگان، ادوات تقلیل و تکثیر است که حضور این واژگان در متن گاهی باعث ایجاد نوعی ناهمگونی یا اشتباه در ترجمه میشود و گاهی نیز دیده میشود که مترجمان آنها را نادیده میگیرند. این نابسامانی در برگردانها ممکن است به دلیل دلالت این واژگان بر مفاهیم گوناگون باشد؛ مانند دلالت حرفِ «قَد» بر تأکید، تحقیق، تقریب، تقلیل، و تکثیر. گاهی نیز به سبب شباهت به واژگان دیگر است، چون شباهتِ «کَمِ» تعجّبی به «کَمِ» پرسشی، و یا ممکن است به علّت دلالت بر مفاهیم متضاد رخ دهد؛ مانند حرف «رُبَّ» که گاهی برای دلالت بر فزونی بهکار میرود و گاهی برای دلالت بر کاستی. همین امر باعث میشود مترجمان در تعیین نوع این ادوات یا مفهوم درست آن، و یا گاهی در تعیین آن رکن جمله که امر فزونی و یا کاستی به آن تعلّق دارد، دچار لغزش شوند. ما بر آن شدیم که بدانیم شیوههای مناسب در برگردان این ادوات چیست و چه راهکاری میتواند مترجمان را از لغزش در امان نگه دارد؟ در این پژوهش، نخست موارد ناهمسویی برخی مترجمان با مفسّران و نحویان تبیین شده است. سپس راه انتخاب برابرنهادة درست این واژگان، در برگردان متون و اصول آن، همچون تعیین نوع ادواتی مانند «رُبَّ»، یا «قَد» که برای تقلیل، تکثیر یا مفاهیم دیگر است و یا تشخیص رکن مقیّد جمله، چون تمییزِ «کَم» و «کأیّن»،در حین بررسی هر یک بیان شده است. بنابراین، یک مترجم نیاز است که از قواعد دستور زبان و واژهشناسی آگاهی کامل داشته باشد.
حسن اسماعیل زاده
دوره 5، شماره 12 ، شهریور 1394، ، صفحه 96-65
چکیده
معادلیابی واژگان قرآنی مستلزم ریشهیابی دقیق، بررسی سیر تطوّر آنها و سیاق آیات میباشد. واژة «مجنون» در قرآن کریم، 7 بار خطاب به پیامبر اکرم(ص)، 2 بار خطاب به حضرت موسی(ع)، 1 بار خطاب به حضرت نوح(ع) و 1 بار به صورت عام نازل شده است.بر اساس نظریّة معنی در ترجمه، هر کلمهای که در بافت کلام قرار میگیرد، معنی خود را بر کلمات قبل و بعد ...
بیشتر
معادلیابی واژگان قرآنی مستلزم ریشهیابی دقیق، بررسی سیر تطوّر آنها و سیاق آیات میباشد. واژة «مجنون» در قرآن کریم، 7 بار خطاب به پیامبر اکرم(ص)، 2 بار خطاب به حضرت موسی(ع)، 1 بار خطاب به حضرت نوح(ع) و 1 بار به صورت عام نازل شده است.بر اساس نظریّة معنی در ترجمه، هر کلمهای که در بافت کلام قرار میگیرد، معنی خود را بر کلمات قبل و بعد از خود بنا میکند و خود نیز به نوعی تعیینکنندة معنای کلمات نزدیک به خود است. واژة «مجنون» در قرآن با واژههایی چون «کاهن»، «ساحر»، «معلَّم» و «شاعر» آمده است. با یک نگاه اجمالی به این کلمات و جایگاه رفیع آنها نزد عرب جاهلی، روشن میشود که واژة «مجنون» نیز از جایگاه مشابهی برخوردار بوده است. در این پژوهش، با مراجعه به آیات مورد نظر و نیز تفسیر و ترجمة آنها و تحلیل عناصر تعیینکنندة مفاهیم آیات، در پی تبیین زوایای مغفول از دید اغلب مترجمان قرآن به زبان فارسی هستیم که به صورت یکنواخت، تمام این واژهها را «دیوانه» ترجمه کردهاند. در نتیجة این بحث مشخّص شد واژة «مجنون» که خطاب به پیامبر(ص) نازل شده، با توجّه به مقبولیّت ایشان در جامعة قبل از بعثت و اعتقادات آنان در مورد شاعر، نمیتواند به معنای «دیوانه» باشد و «جنزده» یا خود لفظ «مجنون» که هر دو کلمه نوعی ارتباط با جن را به ذهن مخاطب متبادر میکنند، همراه با شرح و توضیح، مناسبترین معادل برای واژة «مجنون» در این آیات است.
حسین شمس آبادی؛ فرشته افضلی
دوره 5، شماره 12 ، شهریور 1394، ، صفحه 182-159
چکیده
یکی از دشواری های فراروی مترجمان، رویارویی با واژگان همانند و چگونگی کاربرد آنها در زبان میباشد. مترجم تنها به بهانه همانندی معنایی دو واژه آنها را به جای یکدیگر به کار می برد که به دلیل وجود تفاوت های پنهان در لایه های زیرین معنایی آن دو واژه، جمله کاربر از معنا و مفهوم درستی برخوردار نمیشود. بر این پایه، گزینش واژه برابر و مناسب ...
بیشتر
یکی از دشواری های فراروی مترجمان، رویارویی با واژگان همانند و چگونگی کاربرد آنها در زبان میباشد. مترجم تنها به بهانه همانندی معنایی دو واژه آنها را به جای یکدیگر به کار می برد که به دلیل وجود تفاوت های پنهان در لایه های زیرین معنایی آن دو واژه، جمله کاربر از معنا و مفهوم درستی برخوردار نمیشود. بر این پایه، گزینش واژه برابر و مناسب در ترجمه، در کنار آشنایی مترجم با زبان و فرهنگ ملت ها بزرگترین چالش فراروی مترجم بوده و از مهارت های وی به شمار میرود. از سوی دیگر معنای جمله در یک متن داستانی و نمایشی عبارت است از: مجموعه معانی منطقی عناصر تشکیل دهنده جمله و معنای کلام، همان معنایی است که هر جمله، با توجه به هدف گوینده از بیان جمله به خود اختصاص میدهد. از آنجا که نقشها و گفتگوها با توجه به اشخاص و موقعیت جمله و متن تغییر مییابد، مترجم باید ببیند در قالب بیانی یا ساختاری که در زبان فارسی برای ترجمه جمله (عربی) برمیگزیند، چه برابری برای تعبیر مورد نظر مناسبتر است. جستار پیش رو به بررسی نمونه هایی از ترجمه متون داستانی و نمایشی از دیدگاه شیوه برابریابی واژگانی پرداخته، تفاوتهای واژگانی (ارجاعی، تجربی، یکانهای معنایی، همایشی، ضمنی و چندمعنایی) و کلامی (معنای کلام و معنای جمله) را مورد کنکاش قرار می دهد و ترجمه پیشنهادی خود را در برابر هر یک از جمله های داستانی و نمایشی بیان میکند. نتایج بررسی، نشان دهنده وجود روش های گوناگون برابریابی است که در این میان برابریابی پویا بیشتر خودنمایی می کند.
محمدرضا عزیزی
دوره 4، شماره 11 ، دی 1393، ، صفحه 11-28
چکیده
هر فرهنگ، ویژگی و رویکرد ویژة خود را نسبت به جهان پیرامون دارد و تفسیری که از پدیدهها نیز ارائه میکند، به دلایل گوناگون، متفاوت است. نوع نگاه و قریحة ایرانی، حتّی از فرهنگهای شرقی و مجاور نیز به کلّی متمایز است. از این رو، مفاهیم گرفته شده از فرهنگ و ادب عربی، در فضا و موقعیّت فرهنگی جدید به مرور تغییر مییابد و با روحیّات خاصّ ...
بیشتر
هر فرهنگ، ویژگی و رویکرد ویژة خود را نسبت به جهان پیرامون دارد و تفسیری که از پدیدهها نیز ارائه میکند، به دلایل گوناگون، متفاوت است. نوع نگاه و قریحة ایرانی، حتّی از فرهنگهای شرقی و مجاور نیز به کلّی متمایز است. از این رو، مفاهیم گرفته شده از فرهنگ و ادب عربی، در فضا و موقعیّت فرهنگی جدید به مرور تغییر مییابد و با روحیّات خاصّ آن متناسب شده است. پژوهش حاضر به رویکرد ایرانیان در پذیرش برخی از معانی و مفاهیم زبان و ادبیّات عربی در قالب مصداقهای گوناگون اهتمام خواهد داشت. تحوّل مدلولها، تطوّر نمادها و جلوههای فرهنگ عربی در زبان و ادبیّات فارسی با تکیه بر روش توصیفیـ تحلیلی مدّ نظر است. به نظر میرسد شرایط اقلیمی، تاریخ، نظام عقیدتی و اجتماعی، مناسبتهای قدرت و غیره در شکلگیری این جهانبینی و شیوة تفکّر، تأثیر داشته است؛ به عبارت دیگر، ایرانیان و عربها در پذیرش مفاهیم از یکدیگر، منفعل عمل نکردهاند و در قبول و ترجمة آن به تناسب ذوق و قریحة خویش دستکاریها کردهاند. بسیاری از این دگردیسیها، آرامآرام و به صورت ناخودآگاه در ترجمه از عربی به فارسی و بالعکس صورت گرفته است که امروزه میتواند آگاهانه در ترجمههای ارتباطی مورد توجّه قرار گیرد. این طیف پژوهشها ظرافتهای زبانی و قومی را به مترجمان میآموزد که توجّه نکردن بدان ممکن است از رسایی و دلنشینی اثر بکاهد و رنگ و بوی ترجمه به آن بدهد.
علیرضا نظری
دوره 4، شماره 11 ، دی 1393، ، صفحه 29-56
چکیده
واگذاری امور انسانی به ماشین را شاید بتوان یکی از ویژگیهای متمایز عصر جدید دانست؛ دورهای که انسان بیش از پیش با ابداعها و اختراعهای گسترده، هرچه بیشتر به دنبال رفع دشواریهای پیش روی زندگی، نیازهای بشر و واگذاری آن به دستگاههایی است که میزان بهرهوری آنها به مراتب بالاتر و دقیقتر از انسان است. امّا بلندپروازی بشر به حدّی ...
بیشتر
واگذاری امور انسانی به ماشین را شاید بتوان یکی از ویژگیهای متمایز عصر جدید دانست؛ دورهای که انسان بیش از پیش با ابداعها و اختراعهای گسترده، هرچه بیشتر به دنبال رفع دشواریهای پیش روی زندگی، نیازهای بشر و واگذاری آن به دستگاههایی است که میزان بهرهوری آنها به مراتب بالاتر و دقیقتر از انسان است. امّا بلندپروازی بشر به حدّی است که در پی محوّل کردن برخی ویژگیهای خاصّ بشری از جمله تفکّر، دریافت، تحلیل و... به ماشین است. از جمله نیازهای روزافزون بشر در عصر ارتباط و سرعت، نیاز به ترجمه از زبانهای متعدّد در حدّاقل زمان ممکن است. لذا واگذاری ترجمه به ماشین نیز در عصر جدید، از تلاشهای خاصّ برخی حوزههای علمی، مثل هوش مصنوعی، زبانشناسی رایانهای و... بوده است. تجربههای پُرنوسان این ایده، حتّی در زبانهای مشابه موفّقیّت آن را با چالش مواجه کرده است. این مقاله سعی دارد در کنار اشاره به جایگاه و میزان رواج این نوع ترجمه بین دو زبان با نگاهی تحلیلی، گونههای متعدّد چالش ترجمة ماشینی از عربی به فارسی را ارائه و تحلیل نماید و نشان میدهد که ترجمة ماشینی با نگرش مطلق به آن، چالشهای ویژهای در زبان عربی دارد که بسیاری از زبانهای دیگر فاقد آنها هستند؛ از جمله ابهام نوشتاری، ابهام واژگانی و مسئلة اِعراب. لذا ترجمة ماشینی از زبانی چون عربی به زبانی همچون فارسی، شاید از دشوارترین مراحل در تکامل یک ماشین ترجمة جهانی باشد.
حبیبالله حلیمی جلودار؛ سیّد مهدی موسوی
دوره 4، شماره 10 ، تیر 1393، ، صفحه 59-78
چکیده
آیة هفتم سورة مبارکة حمد یا فاتحةالکتاب از جمله آیاتی است که در معنای آن، میان مفسّران و مترجمان قرآن کریم اختلاف است. در این جستار، قسمت پایانی این آیة کریمه، یعنی «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّین» مورد توجّه میباشد که هم در اِعراب و نقش کلمات و هم در تفسیر و ترجمة آنها تفاوت قابل توجّه میان عالمان قرآنی ...
بیشتر
آیة هفتم سورة مبارکة حمد یا فاتحةالکتاب از جمله آیاتی است که در معنای آن، میان مفسّران و مترجمان قرآن کریم اختلاف است. در این جستار، قسمت پایانی این آیة کریمه، یعنی «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّین» مورد توجّه میباشد که هم در اِعراب و نقش کلمات و هم در تفسیر و ترجمة آنها تفاوت قابل توجّه میان عالمان قرآنی مشاهده میشود. پرسش مقالة حاضر این است که آیا «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضَّالِّین» نقش وصفی برای «الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِم» دارد، یا عبارتی متمایز از آن است. با بررسی تفاسیر، کُتُب مربوط و تحلیل دادهها این نتیجه حاصل شد که عدّهای معتقدند تعبیر فوق، وصف همان «الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِم» یعنی کسانی است که مغضوب خداوند نبودهاند و گمراه نشدهاند، ولی غالب آنها، تمایز بین این دو قسمت از آیه را پذیرفتهاند و آیة مبارکه را بدین صورت ترجمه کردهاند: «ما را به راه کسانی که به آنها نعمت دادی، هدایت فرما، نه غضبشدگان و نه گمراهان». این پژوهش با بهرهگیری از روایات تفسیری، بر ترجمه و تفسیر دوم تأکید دارد و آن را ترجیح میدهد.
ابراهیم فلاّح
دوره 4، شماره 10 ، تیر 1393، ، صفحه 79-96
چکیده
قرآن کریم، این معجزة جاودانة الهی و یگانه کتاب ممتاز عالم وجود، از دیرباز همواره مورد اهتمام و در کانون تفکّر و توجّه صاحبان دانش و فرهنگ از مسلمانان و غیرمسلمانان بوده است. حاصل و ثمرة این نگاهها و اندیشهورزیها، میراث بزرگی از آثار گرانسنگ علمی است که در قالب مکتوبات تفسیری، علوم قرآنی و بالأخص ترجمههای گوناگون ارزنده، به ...
بیشتر
قرآن کریم، این معجزة جاودانة الهی و یگانه کتاب ممتاز عالم وجود، از دیرباز همواره مورد اهتمام و در کانون تفکّر و توجّه صاحبان دانش و فرهنگ از مسلمانان و غیرمسلمانان بوده است. حاصل و ثمرة این نگاهها و اندیشهورزیها، میراث بزرگی از آثار گرانسنگ علمی است که در قالب مکتوبات تفسیری، علوم قرآنی و بالأخص ترجمههای گوناگون ارزنده، به ساحت فرهنگ دینی و اسلامی عرضه شده است. یکی از این ترجمهها که نقطة عطف مهمّی در ترجمههای قرآن در حوزة اهل سنّت شبهقارّه هند بوده، ترجمة قرآن به فارسی از شاه ولیالله دهلوی است. از آنجا که این ترجمه، تحتاللّفظی است، همانند سایر ترجمهها، قابل نقد و دارای نقاط قوّت و ضعف میباشد. این پژوهش با عنوان «نقد و بررسی ترجمة شاه ولیالله دهلوی» با روش توصیفی ـ تحلیلی و جمعآوری اطّلاعات به شیوة فیشنگاری و با هدف دستیابی به ترجمة دقیقتر و صحیحتر در صدد کنکاش در آسیبشناسی فنّی ـ ادبی ترجمة شاه ولیالله دهلوی است. لذا نگارنده در این مقاله قصد دارد با ارائة شواهد و ترجمة پیشنهادی خود به نقد و بررسی ترجمة قرآن دهلوی بپردازد. دستاورد حاصل از این تحقیق نشان میدهد که ترجمة شاه ولیالله دهلوی دارای اشتباه و خطاهایی در حوزة صرف و نحو، ترجمة واژگان، عربیزدگی در کاربرد واژگان و ... بوده که مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.