علی ابوالحسنی؛ محمود بشیری
چکیده
با توجه به اهمیّت پژوهشهای مبتنی بر مقایسة زبانهای مختلف و تأثیر آن در کشف حلقههای ارتباطی زبان و نیز رشد فکری و فرهنگی کاربران آن، پژوهش حاضر با اتخاذ روش تحلیلی و تقابلی، مباحث جملة تابع در زبان فارسی و مقابله و شیوة بیان آن در زبان عربی را بررسی کردهاست و آنگاه از منظر دستور تطبیقی به بیان جایگاه جملة تابع در زبان فارسی و مقایسة ...
بیشتر
با توجه به اهمیّت پژوهشهای مبتنی بر مقایسة زبانهای مختلف و تأثیر آن در کشف حلقههای ارتباطی زبان و نیز رشد فکری و فرهنگی کاربران آن، پژوهش حاضر با اتخاذ روش تحلیلی و تقابلی، مباحث جملة تابع در زبان فارسی و مقابله و شیوة بیان آن در زبان عربی را بررسی کردهاست و آنگاه از منظر دستور تطبیقی به بیان جایگاه جملة تابع در زبان فارسی و مقایسة شیوه بیان آن در زبان عربی پرداختهاست تا بدین وسیله، چگونگی بیان و نقش جملات تابع در زبان فارسی و معادل آن در زبان عربی و نیز وجوه افتراق و اشتراک، بهویژه در ترجمة دو زبان آشکار شود. دستاوردهای مقالة حاضر آن است که نوع بیان جملة تابع در زبان فارسی و عربی با وجود شباهتهای چشمگیر، اختلافاتی نیز دارند، به گونهای که جملهوارة تابع در زبان فارسی با همان شیوة بیان در زبان عربی از منظر دستورپژوهان زبان فارسی و نحویون زبان عربی با دو نام مختلف بیان میشود. نتیجة مطالب این پژوهش، در ترجمة متون عربی به فارسی یا برعکس میتواند مورد استفاده قرار گیرد.
محمدرضا عزیزی؛ طیبه احمدپور؛ حسن امامی؛ مرادعلی واعظی
چکیده
باده در ادبیات فارسی، نمادی کهن و نیرومند است که طیف گستردهای از افکار متناقض را در خود گرد آورده است. این نماد در فرهنگ ایرانی به مخاطب مجال میدهد تا بنا بر ظن و شخصیت خویش، درکی مادی یا معنوی از آن داشته باشد. پژوهش حاضر میکوشد برگردان رباعیات مشترک میان سه مترجم عرب (ابراهیم عریّض، احمد صافی و احمد رامی) را که در آن، سخن از باده ...
بیشتر
باده در ادبیات فارسی، نمادی کهن و نیرومند است که طیف گستردهای از افکار متناقض را در خود گرد آورده است. این نماد در فرهنگ ایرانی به مخاطب مجال میدهد تا بنا بر ظن و شخصیت خویش، درکی مادی یا معنوی از آن داشته باشد. پژوهش حاضر میکوشد برگردان رباعیات مشترک میان سه مترجم عرب (ابراهیم عریّض، احمد صافی و احمد رامی) را که در آن، سخن از باده و بادهگساری است، گزینش نموده، درک و برداشت مترجمان از آن را بررسی و مقایسه نماید. دعوت به بادهنوشی از آن لحاظ انتخاب شد که شراب در رباعیات خیام، نماد غنیمت شمردن وقت و تصویری از اندیشه و مضمون اصلی شاعر به شمار میرود. لذا اهمیت مییابد که مترجم نسبت به خوشباشی و دعوت به میخوارگی خیام، چه دید و برداشتی داشته است و این رویکرد، چگونه در زبان عربی بازتاب یافته است و چه ظرافتهایی را در ترجمههای آنان به دنبال داشته است؟ هر مترجم با سازوکارهایی مانند تصریح، حذف، تلطیف اندیشه و... به انتقال معنای دریافتی خویش پرداخته است و شخصیت و عواطف خود را به نوعی در زبان مقصد جای داده است؛ چراکه مترجم نمیتواند حتی در ترجمههای تحتاللّفظی، فارغ از شخصیت خود دست به ترجمه بزند. روش تحقیق در این مقاله، تحلیلیـ کیفی با رویکردی لغوی است.
عبدالعلی آل بویه لنگرودی؛ سریه شیخی قلات
چکیده
زبان مجموعهای از نشانههاست که برای پیامرسانی به کار میرود. برای آنکه این پیامها میان فرستنده و گیرنده بهراحتی انتقال یابد، گاهی با نشانههایی همراه میگردد تا گیرنده همان پیامی را دریابد که مورد نظر فرستنده است. یکی از این نشانهها در زبان عربی و فارسی، «تأکید یا توکید» نامید میشود و بر اساس نقشهای ششگانهای که ...
بیشتر
زبان مجموعهای از نشانههاست که برای پیامرسانی به کار میرود. برای آنکه این پیامها میان فرستنده و گیرنده بهراحتی انتقال یابد، گاهی با نشانههایی همراه میگردد تا گیرنده همان پیامی را دریابد که مورد نظر فرستنده است. یکی از این نشانهها در زبان عربی و فارسی، «تأکید یا توکید» نامید میشود و بر اساس نقشهای ششگانهای که یاکوبسن (Jakobsen) برای ارتباط کلامی بیان میکند، خود را بیشتر در نقش ترغیبی و ارجاعی زبان نشان میدهد. این پژوهش با تکیه بر روش توصیفیـ تحلیلی و با رویکرد زبانشناختی، میکوشد ضمن ارائة کارکرد نشانههای تأکید در سه قسمت «ابزار»، «حرف» و «اسلوب» به بررسی کاربرد و نقش آن در زبان امروزین عربی بپردازد و معادلهای آن را در فارسی واکاوی کند. به همین منظور، دو کتاب «الأیّام» اثر طه حسین و «مقدّمة للشّعر العربی» اثر «أدونیس» و ترجمة آن دو را مورد بررسی قرار میدهد. این دو، از نویسندگان و ادیبان مطرح دورة معاصر هستند و نثر آنان به عنوان نثر معیار مورد قبول همة صاحبنظران است.یافتههای این پژوهش نشان میدهد که ابزارهای تأکید، کارکرد تأکیدی خود را در زبان امروزین عربی از دست دادهاند و تنها برای تقویت و استحکام بافت کلام به کار میروند. لذا در زبان فارسی نباید برای آنها معادلی در نظر گرفت. نقش تأکیدی برخی از حروف تأکید نیز مانند «قَدْ» کمرنگ شده است و تنها در تعیین نوع فعل نقشآفرینی میکنند. دستة دیگر از آنها نیز در متون معاصر کاربرد بسیار کمی دارند؛ مانند:«ن» تأکید. ولی اسلوبهای تأکید همچنان نقش تأکیدی خود را ایفا میکنند و بهراحتی در زبان فارسی معادلیابی میشوند.
محمدرضا عزیزی
دوره 4، شماره 11 ، دی 1393، ، صفحه 11-28
چکیده
هر فرهنگ، ویژگی و رویکرد ویژة خود را نسبت به جهان پیرامون دارد و تفسیری که از پدیدهها نیز ارائه میکند، به دلایل گوناگون، متفاوت است. نوع نگاه و قریحة ایرانی، حتّی از فرهنگهای شرقی و مجاور نیز به کلّی متمایز است. از این رو، مفاهیم گرفته شده از فرهنگ و ادب عربی، در فضا و موقعیّت فرهنگی جدید به مرور تغییر مییابد و با روحیّات خاصّ ...
بیشتر
هر فرهنگ، ویژگی و رویکرد ویژة خود را نسبت به جهان پیرامون دارد و تفسیری که از پدیدهها نیز ارائه میکند، به دلایل گوناگون، متفاوت است. نوع نگاه و قریحة ایرانی، حتّی از فرهنگهای شرقی و مجاور نیز به کلّی متمایز است. از این رو، مفاهیم گرفته شده از فرهنگ و ادب عربی، در فضا و موقعیّت فرهنگی جدید به مرور تغییر مییابد و با روحیّات خاصّ آن متناسب شده است. پژوهش حاضر به رویکرد ایرانیان در پذیرش برخی از معانی و مفاهیم زبان و ادبیّات عربی در قالب مصداقهای گوناگون اهتمام خواهد داشت. تحوّل مدلولها، تطوّر نمادها و جلوههای فرهنگ عربی در زبان و ادبیّات فارسی با تکیه بر روش توصیفیـ تحلیلی مدّ نظر است. به نظر میرسد شرایط اقلیمی، تاریخ، نظام عقیدتی و اجتماعی، مناسبتهای قدرت و غیره در شکلگیری این جهانبینی و شیوة تفکّر، تأثیر داشته است؛ به عبارت دیگر، ایرانیان و عربها در پذیرش مفاهیم از یکدیگر، منفعل عمل نکردهاند و در قبول و ترجمة آن به تناسب ذوق و قریحة خویش دستکاریها کردهاند. بسیاری از این دگردیسیها، آرامآرام و به صورت ناخودآگاه در ترجمه از عربی به فارسی و بالعکس صورت گرفته است که امروزه میتواند آگاهانه در ترجمههای ارتباطی مورد توجّه قرار گیرد. این طیف پژوهشها ظرافتهای زبانی و قومی را به مترجمان میآموزد که توجّه نکردن بدان ممکن است از رسایی و دلنشینی اثر بکاهد و رنگ و بوی ترجمه به آن بدهد.
فرشید ترکاشوند
دوره 3، شماره 7 ، تیر 1392، ، صفحه 59-78
چکیده
ترجمه بهعنوان فرآیندی پیچیده، نیاز به شناخت همه جانبۀ زبان دارد چه زبان مبدأ و چه زبان مقصد. شناخت زبان از رهگذر زبانشناسی فرمالیستی و معناشناسی در نگرش سنتی یا مدرن، شرط لازم است نه کافی. در این راستا زبان شناسی کاربردی (البته در کنار نوع فرمالیستی آن) میتواند راهگشا باشد. نگرش کاربردی، زبان را به عنوان گفتمان و نه متن در ...
بیشتر
ترجمه بهعنوان فرآیندی پیچیده، نیاز به شناخت همه جانبۀ زبان دارد چه زبان مبدأ و چه زبان مقصد. شناخت زبان از رهگذر زبانشناسی فرمالیستی و معناشناسی در نگرش سنتی یا مدرن، شرط لازم است نه کافی. در این راستا زبان شناسی کاربردی (البته در کنار نوع فرمالیستی آن) میتواند راهگشا باشد. نگرش کاربردی، زبان را به عنوان گفتمان و نه متن در نظر میگیرد. شناخت بافت غیر زبانی و بهویژه نوع موقعیتی آن از زاویۀ نگاه کاربردشناختی، به مراتب شناخت زبانی فراتر و عمیقتری به مترجم میدهد. مترجم با شناخت بافت موقعیتیِِ متن مبدأ میتواند چنین بافتی را در زبان مقصد در قالب واژگان و سبک متناسب به وجود آورد. و در نهایت به عنوان آفرینندۀ متنی جدید و فرستندۀ پیام به تعادل ترجمهای برسد. نگارنده در مقالۀ حاضر سعی بر آن نموده است تا با رویکرد کاربردشناختی به ترجمه از عربی به فارسی بپردازد. در این راه با فرض مثالهایی که بیشتر جنبۀ آموزشی دارند مطلب را در سطح عملی دنبال کرده است و در پایان مقاله به این نتیجه رسیده است که نگرش سنتی (فرمالیستی) باعث میشود تا مترجم با نگاهی جزئی در چهارچوب متن محصور شود و همۀ پیام را از زبان مبدأ دریافت نکرده و انتقالندهد حال آنکه در نگرش گفتمانی جنبههای فرامتنی پیام هم قابل انتقال است.
سید محمدرضا ابن الرسول؛ محمد رحیمی خویگانی
دوره 3، شماره 6 ، فروردین 1392، ، صفحه 91-112
چکیده
یکی از مباحث مهم دستور زبان فارسی که نقش به سزایی در روند کار ترجمه بین دو زبان فارسی و عربی، بازی میکند، چندگونگی «ی» در این زبان است. شاید کمتر زبانی را بتوان یافت که در آن یک حرف تا این حد دارای کارکردهای متنوع و مختلف باشد؛ کارکردهایی که غالباَ کمترین همپوشی را با هم داشته و کاملاَ با هم متفاوتند. پژوهش حاضر بر ...
بیشتر
یکی از مباحث مهم دستور زبان فارسی که نقش به سزایی در روند کار ترجمه بین دو زبان فارسی و عربی، بازی میکند، چندگونگی «ی» در این زبان است. شاید کمتر زبانی را بتوان یافت که در آن یک حرف تا این حد دارای کارکردهای متنوع و مختلف باشد؛ کارکردهایی که غالباَ کمترین همپوشی را با هم داشته و کاملاَ با هم متفاوتند. پژوهش حاضر بر آن است تا با ذکر چگونگی مشکلآفرینی این تنوع در نمونههای واقعی ترجمه، تمامی انواع «ی» را ذکر کرده و معادل عربی آنها را مشخص کند، کاری که به نظر میرسد تا به امروز مورد غفلت واقع شده است. مهمترین یافتههای این پژوهش که با روش تحلیلی- توصیفی نگاشته شده است بیانگر آن است که تنوع «ی» در زبان فارسی دشواریهایی را در امر ترجمه به وجود میآورد که بیشتر ناشی از خلط انواع «ی» و عدم تمییز بین آنها است.