صادق خورشا؛ محمد هادی مرادی؛ حسام حاج مؤمن
چکیده
این مقاله میکوشد نظم حاکم بر کاربست عناصر زبانی در متن سورة کافرون را کشف کند. با این هدف، سؤال این است که متن سورة کافرون بهمثابة یک اثر ادبی در قالب چه ساختار زبانی تنظیم شده است و معانی موجود در این متن، در چه ساختاری ارائه شدهاند؟ برای پاسخ به این سؤال، متن سوره از دیدگاه نظریة ساختارگرایی، با استفاده از ایدة تقابلهای دوگانه ...
بیشتر
این مقاله میکوشد نظم حاکم بر کاربست عناصر زبانی در متن سورة کافرون را کشف کند. با این هدف، سؤال این است که متن سورة کافرون بهمثابة یک اثر ادبی در قالب چه ساختار زبانی تنظیم شده است و معانی موجود در این متن، در چه ساختاری ارائه شدهاند؟ برای پاسخ به این سؤال، متن سوره از دیدگاه نظریة ساختارگرایی، با استفاده از ایدة تقابلهای دوگانه و محورهای همنشینی و جانشینی مطالعه میشود. روش مطالعه، تحلیلیـ تطبیقی خواهد بود. در بخش اول، تحلیلی کاربردی از روش ساختارگرا برای مطالعة یک متن خاص ارائه میشود. در بخش دوم، سورة کافرون با تطبیق روشی که در بخش اول ارائه شده، تحلیل میگردد. در نتیجة این تحلیل، مشخص میشود که سورة کافرون بر اساس سه تقابل دوگانة اصلی، از سه سازة اصلی، و سازة دوم نیز بر اساس سه تقابل دوگانة فرعی از چهار سازة فرعی تشکیل شده است. یکی از این سازههای فرعی، عیناً دو بار در متن به کار رفته است که یک بار دلالت ایجابی و یک بار دلالت سلبی دارد. عناصر زبانی در متن بهگونهای تنظیم شدهاند که سازههای سوره را همزمان از هم جدا میکنند و به یکدیگر پیوند میدهند تا از این طریق، ساختار کلی متن شکل بگیرد. این جدایی و پیوند هم در سطح معنایی سوره به طور عینی نمود دارد و هم در سطوح واجی و واژگانی و نحوی. این مطالعه با تحلیل ساختار سورة کافرون نشان میدهد که چگونه معانی مدّ نظر در سوره، از طریق روابط جانشینی و همنشینی میان سازههای سوره در چارچوبی منسجم ارائه شدهاند.
علی صیادانی؛ رسول بازیار؛ الهام کاری
دوره 3، شماره 9 ، دی 1392، ، صفحه 37-54
چکیده
اصطلاحات «ساختار: Structure» و «ساختارگرایی: Structuralism» از جمله اصطلاحاتی هستند که در آثار معجم نویسان، ناقدان و زبانشناسان عربی، حجم وسیعی از معادلهای واژگانی را به خود اختصاص دادهاند که رایجترین آنها: «البنیویة، البنییة، البنائیّة، البنویّة، البنیانیّة، الهیکلیّة، الترکیبیّة و...» است. این نوع چالشهای ترجمههای ...
بیشتر
اصطلاحات «ساختار: Structure» و «ساختارگرایی: Structuralism» از جمله اصطلاحاتی هستند که در آثار معجم نویسان، ناقدان و زبانشناسان عربی، حجم وسیعی از معادلهای واژگانی را به خود اختصاص دادهاند که رایجترین آنها: «البنیویة، البنییة، البنائیّة، البنویّة، البنیانیّة، الهیکلیّة، الترکیبیّة و...» است. این نوع چالشهای ترجمههای در زبان عربی به دلایلی چون «برداشت متفاوت ناقدان و زبانشناسان عربی از مفاهیم نوین نقد غربی، عدم آگاهی نویسندگان از کارهای علمی یکدیگر و تعصّبات نژادی و زبانی بهوجود آمده است، چالشبرانگیزترین معادلهای این اصطلاحات در زبان عربی واژههای «البنییّة» و «البنیویة» است، نویسندگان و معجمنویسانی که این دو اصطلاح را در آثارشان بهکار بردهاند، بر اساس دو اصل دستور زبان عربی «البنییّة» و یا نظریّة رواج غلط مشهور (البنیویة) به این کار اقدام کردهاند. در این جستار برآنیم تا پس از واکاوی این اصطلاحات در معجمها، آثار نقدی، پژوهشهای زبانشناسی و دستور زبان عربی صحّت و سقم هر کدام را مورد بررسی قرار دهیم و مشخّص کنیم که این معادلیابیهای آشفته بر چه مبنایی شکل گرفته است.
حسن گودرزی لمراسکی؛ مصطفی کمالجو
دوره 2، شماره 5 ، دی 1391، ، صفحه 100-83
چکیده
پارناس که معادل آن در زبان عربی «الفن للفن» یا «البرناسیه» و در زبان فارسی «هنر برای هنر» میباشد یکی از مکتبهای نقد ادبی و حد اعتدال میان رومانتیسم و سمبولیسم است که نه مانند رومانتیک شعر را فدای احساسات شخصی کرده و آن را وسیلهای برای بیان احساسات و ذوق درونی شاعر قرار میدهد و نه مانند سمبولیسم دارای ابهام و پیچیدگی ...
بیشتر
پارناس که معادل آن در زبان عربی «الفن للفن» یا «البرناسیه» و در زبان فارسی «هنر برای هنر» میباشد یکی از مکتبهای نقد ادبی و حد اعتدال میان رومانتیسم و سمبولیسم است که نه مانند رومانتیک شعر را فدای احساسات شخصی کرده و آن را وسیلهای برای بیان احساسات و ذوق درونی شاعر قرار میدهد و نه مانند سمبولیسم دارای ابهام و پیچیدگی است؛ بلکه معتقد است خود شعر هدف است نه وسیلهای برای رسیدن به هدف؛ بهعبارت دیگر، شعر، خودبهخود و بهخاطر خودش زیباست و باید به آن ارج نهاده و برایش ارزش قائل شویم. این جستار بر آن است تا این مکتب را در اندیشهی یکی از شاعران برجستهی لبنانی، امین نخله، بررسی کرده و جنبههای گوناگون آن را تبیین نماید. در این تحقیق، هدف، بیان اهداف شعر از نگاه امین نخله است چراکه وی بهعنوان یک شاعر پارناسی بر آن است که شعر فقط باید زیبا باشد و نباید در آن به دنبال هدف خاصی جز زیبایی باشیم. در این مقاله که برخی از قصاید او چون «البلبل» و «الشلاّل» و «الحبیب الأول» بررسی شده است به این نتیجه میرسیم که امین نخله شاعری ساختارگرا و کلاسیک است که به شکل و فرم اهمیت خاصی میدهد و به چگونگی گفتار توجه میکند نه چیستی آن همچنین شعر او، ادبیات برج عاجی است که در آن به مسائلی چون عشق و بلبل و مانند آن میپردازد.