Document Type : Research Paper

Authors

1 Ph.D. Student in Persian Language and Literature, University of Isfahan, Isfahan, Iran

2 Professor, Department of Persian Language and Literature, University of Isfahan, Isfahan, Iran

Abstract

Vocabulary critique is one of the critiques used to evaluate translations of various texts. Garces' (1994) theory is one of the most comprehensive models presented in this type of critique, which radically evaluates the quality of translation and is based on the principle of equality between the source and destination text at four levels: semantic-lexical, syntactic-explicit, discourse-role, and style-cognitive purpose. This research intends to evaluate and critique the lexical choices of Mohaddith Dehlavi's translation of Fotuh al-Ghayb based on the semantic-lexical level of Garces' model by a descriptive-analytical method. For this purpose, after a brief introduction of Mohaddith Dehlavi and his translation, Garces' theory is briefly explained, and then the applicable cases of this theory are mentioned in detail in separate titles on the examples taken from the book. The findings of this study show that the terms of Dehlavi's translation can be evaluated and criticized from the perspective of the components of Garces' theory. In addition to being interpretive, this translation contains many instances of equivalence and similarity, lexical expansion, and ambiguity.

Keywords

Main Subjects

. مسألۀ پژوهش

نقد علمی ترجمه به عنوان یکی از زمینه‌های پرکاربرد مطالعات ترجمه، فرآیندی دانش‌محور است که به طور روشمند و با تکیه بر الگوهای خاصی که از سوی دانشمندان زبان‌شناس و متخصصان علم ترجمه ارائه می‌شود به بررسی انتخاب‌های ترجمه‌ای مترجمان و چرایی آن‌ها می‌پردازد و از واژگان تا مؤلفه‌های فرامتنی را مورد بررسی قرار می‌دهد. در ترجمۀ آثار گوناگون، معمولاً مواردی مانند افزایش، کاهش، حفظ مضمون و تعدیل و تغییر را مشاهده می‌کنیم که یا به دلیل ویژگی‌های مثبت ترجمه است و یا از معایب و ضعف ترجمه حکایت دارد. برای اظهارنظر دربارۀ نقاط قوت و ضعف ترجمه لازم است که متن ترجمه از منظر الگوهای ارائه شده در این زمینه بررسی شود.

کتاب فتوح‌الغیب اثر شیخ عبدالقادر گیلانی، متنی عرفانی است که با عنوان «مفتاح‌الفتوح» به قلم شیخ عبدالحق محدث دهلوی (958 -1052) در قرن یازدهم به زبان فارسی ترجمه شده است. بررسی ترجمۀ این کتاب همراه با متن اصلی آن طبق یک الگو می‌تواند به عنوان نمونه‌ای موردی، بیانگر مزیت‌ها و معایب ترجمه باشد و چارچوبی را برای نحوۀ ترجمۀ آثار ادبی و عرفانی به شکل اصولی ارائه دهد. با توجه به اهمیت این موضوع، پژوهش حاضر با تکیه بر الگوی ارزیابی کیفیت ترجمۀ کارمن گارسس[1] به عنوان الگویی جامع که می‌تواند نتیجۀ دقیق‌تری ارائه دهد به بررسی و نقد انتخاب‌های واژگانی مترجم پرداخته است. برای نیل به این هدف کوشش شده با مقایسۀ بخش‌هایی از متن مبدأ با متن ترجمه، مواردی از ویژگی‌های ترجمه که گارسس برای سطح معنایی– لغوی برشمرده است، استخراج شود تا هم وجود این ویژگی‌ها در ترجمۀ وی ثابت شود و هم راهبردهای ترجمه‌ای مترجم برای هر یک از نمونه‌ها مشخص شود.

  1. روش پژوهش

در این تحقیق که به روش توصیفی– تحلیلی انجام شده، پس از معرفی اجمالی محدث دهلوی و اثر وی، الگوی گارسس به طور مختصر تبیین شده، سپس کاربستِ مؤلفه‌های سطح معنایی- لغویِ این الگو بر مثال‌های مستخرج از کتاب در عنوان‌های جداگانه، ذکر شده است تا روشن شود که انتخاب‌های واژگانی مترجم چگونه است و کیفیت ترجمۀ وی براساس مؤلفه‌های سطح معنایی-  لغوی گارسس در چه سطحی قرار دارد.

  1. اهمیت و هدف پژوهش

پژوهش حاضر با هدف ارزیابی کیفی ترجمۀ محدث دهلوی از کتاب فتوح‌الغیب در نظر دارد تا انتخاب‌های واژگانیِ محدث دهلوی (958 -1052) در ترجمۀ این متن عرفانی را به بوتۀ نقد بگذارد. همچنین بیان مزیت‌ها و معایب ترجمه با تکیه بر الگوی ارزیابی ترجمه که در این نوشتار بدان پرداخته شده است، می‌تواند چارچوبی را برای نحوۀ ترجمۀ آثار ادبی و عرفانی به شکل اصولی ارائه دهد.  علت انتخاب این نسخۀ خطی برای پژوهش، آشنایی با ترجمۀ نویسندۀ پارسی‌گوی شبه‌قاره، عبدالحق محدث دهلوی است که فرسنگ‌ها دورتر از مرزهای پارسی‌زبانان در دهلی می‌زیسته و مؤلف ده‌ها اثر به زبان فارسی است که بیشتر آن‌ها تاکنون تصحیح و چاپ نشده‌اند. برای این منظور پس از تصحیح این نسخه، ارزیابی کیفی ترجمۀ آن در دستور کار قرار گرفت تا زمینه‌ای برای آشنایی محققان و نسخه‌پژوهان با آثار پرشمار این نویسنده و سبک ترجمۀ پارسی‌گویان هند باشد. دلیل دیگر انتخاب این نسخه آن است که محدّث دهلوی در ترجمۀ خود بر ارائۀ متنی بدون ابهام برای مخاطب تأکید می‌کند و در فرآیند ترجمۀ آیات و احادیث و سخنان عبدالقادر گیلانی به گزینش واژگان اهمیت زیادی داده است.

  1. پرسش‌ها و فرضیه‌های پژوهش

این پژوهش در پی یافتن پاسخی برای سه پرسش زیر است:

- کیفیت ترجمۀ محدث دهلوی براساس سطح معنایی- لغوی الگوی گارسس چگونه است؟

- این ترجمه به زبان مبدأ پایبند است یا مقصد؟

- کدام مؤلفه‌های این الگو در ارزیابی ترجمۀ محدث دهلوی بازتاب بیشتری دارند؟

                به منظور دستیابی به پاسخی مناسب برای پرسش‌های بیان شده، سه فرضیه نیز مطرح شده است که عبارتند از:

-  کیفیت ترجمۀ محدث دهلوی براساس ویژگی‌های ترجمه که در سطح معنایی- لغوی الگوی گارسس مطرح شده است در سطحی قابل قبول قرار دارد.

- مترجم در اکثر مواضع، خود را پایبند به اسلوب متن مبدأ و ملزم به انتقال همان اسلوب به متن ترجمه می‌داند.

-  به نظر می‌رسد مؤلفه‌های معادلسازی، تعریف، توضیح و بسط، بازتاب بیشتری در ترجمۀ محدث دهلوی دارد، اما نمود برخی از مؤلفه‌ها مانند قبض و انتقال ابهام در این اثر کم‌رنگ است.‌

  1. پیشینۀ پژوهش

در حیطۀ نقد واژگانِ ترجمه‌های مختلف، تاکنون پژوهش‌های متعددی صورت گرفته است که مهم‌ترین آن‌ها عبارتند از: مقالۀ فهیمی‌تبار (1384) با عنوان «نقد واژگانی ترجمۀ قرآن به زبان فارسی بر اساس بافت» که تلاش کرده توجه یا عدم توجه مترجمان به معانی بافتیِ واژگان قرآنی را نشان دهد.

رحیمی‌خویگانی (1396) در مقالۀ «نقد واژگانی ترجمۀ موسوی گرمارودی از قرآن کریم (با تکیه بر سطح معنایی لغوی گارسس)» واژگان ترجمۀ موسوی‌گرمارودی از قرآن کریم را براساس سطح معنایی- لغوی گارسس مورد نقد و ارزیابی قرار داده است. این ارزیابی نشان می‌دهد واژگانی که گرمارودی در ترجمه از آن بهره برده از منظر مؤلفه‌های الگوی گارسس قابل نقد و ارزیابی است و بسیاری از تکنیک‌های موجود در سطح اول الگوی گارسس در ترجمۀ گرمارودی وجود دارد. وی (1397) همچنین در مقالۀ دیگری با عنوان «نقدی بر انتخاب‌های واژگانی محمد دشتی در ترجمۀ نهج‌البلاغه از منظر سطح معنایی- لغوی» به این نتیجه رسیده است که محمد دشتی در انتخاب‌های واژگانی خود به بسط واژگان در قالب‌های مختلف گراییده و تا حد ممکن ابهام‌های واژگانی نهج‌البلاغه را با توضیح و تفسیر از میان برده تا هیچ واژۀ مبهمی در ترجمه وجود نداشته باشد.

رشیدی و فرازنه (1389  و 1394) در دو مقالۀ «ارزیابی و مقایسۀ ترجمه‌های فارسی رمان انگلیسی شاهزاده و گدا، اثر مارک تواین[2] بر اساس الگوی گارسس» و «ارزیابی و مقایسۀ دو ترجمۀ فارسی از رمان انگلیسی دن کیشوت اثر میگوئل دو سروانتس[3] براساس الگوی گارسس» به معرفی الگوی گارسس و کاربست آن در ترجمه‌های یادشده پرداخته‌اند.

با توجه به بررسی‌های صورت گرفته، تاکنون در هیچ پژوهش نظام‌مندی به نقد واژگانی و ارزیابی ترجمۀ شیخ عبدالحق محدث دهلوی از فتوح‌الغیب براساس الگوی گارسس پرداخته نشده ‌است و پژوهش حاضر برای اولین بار، هم به نقد روشمند ترجمۀ عبدالحق دهلوی می‌پردازد و هم جزو اولین‌هایی است که از الگوی گارسس در نقد ترجمۀ اثر عرفانی سود جسته است.

  1. گزارشی از احوال محدّث دهلوی

عبدالحق بن سیف الدین بن سعدالله ترک بخاری دهلوی (958-1052 قمری)، صوفی، محدّث، مورخ و از معروف‌ترین عالمان زمان خود بوده است. عبدالحق در عهد سلطنت اسلام‌شاه سوری در دهلی به دنیا آمد. وی در یکی از نسخه‌های خطی این‌گونه معرفی شده است: «وطن وی دهلی، اصالت وی بخاری، نسبت وی ترکی، مذهب وی حنفی، مشرب وی صوفی و طریقۀ وی قادری است» (محدث دهلوی، 1383). عبدالحق تحصیلات مقدّماتی، قرآن، دیوان حافظ و بوستان سعدی را نزد پدر خود فراگرفت. وی پس از پایان فراگیری علوم عقلی و نقلی در سن 18 سالگی به تدریس اشتغال ورزید (لاهوری، 1868). او در قرن دهم، علم حدیث را احیا کرد. پس از تحصیل به تصوّف روی آورد و به طریقت قادریه پیوست. ملا عبدالقادر بدایونی صاحب منتخب‌التواریخ در وصف وی نوشته است: «شیخ عبدالحق محدّث دهلوی در تصوّف مرتبۀ بلند دارد» (بدایونی، 1962).

محدّث دهلوی به طور قطع در زمینه‌های مختلف مانند فقه، حدیث، تفسیر، تاریخ، عرفان و شعر استاد و صاحب تألیفات متعددی بوده‌است؛ چنانکه بعضی تعداد آثار او را متجاوز از 120 جلد دانسته‌اند. آثار باقیمانده از وی می‌تواند به عنوان میراث مشترکِ فرهنگ و تمدن ایران و هند به‌شمار آید (حاج‌سیدجوادی، 1387). اکثر کتاب‌های این نویسندۀ پراثر هندی تاکنون تصحیح نشده است و شناساندن گنجینۀ ارزشمند میراث مکتوب وی می‌تواند زمینۀ مناسبی برای تحقیقات نسخه‌پژوهان به شمار آید.

  1. معرفی ترجمۀ فتوح‌الغیب (مفتاح‌الفتوح)

ادب فارسی و عرفان اسلامی از سالیان دور در شبه‌قاره مشتاقان زیادی داشته و آثار گران‌سنگ بسیاری به زبان فارسی از ایشان به جا مانده‌ است. از جملۀ این آثار، کتاب مفتاح‌الفتوح نوشتۀ شیخ عبدالحق محدّث دهلوی (958 -1052)، عالم حدیث، محقق، مورخ و از عارفان طریقت قادریه است. از این اثر، دو نسخه به شماره‌های 0684 و  1390 در کتابخانۀ گنج‌بخش پاکستان و یک نسخه به شمارۀ 776059 در کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی موجود است. عبدالحق در نوشتن این اثر علاوه بر ترجمۀ الفاظ و معانی کتاب فتوح‌الغیببه بسط و تفصیل سخنان عبدالقادر گیلانی و نقل مذاهب و اقوال عارفان نیز توجه داشته است. وی انگیزۀ خود را از تألیف این اثر چنین بیان می‌کند: «در آن هنگام که فقیر حقیر در حرم مکّه زادها الله تشریفاً و تعظیماً جای داشت به نسخه‌ای از این کتاب معالی‌قِباب (فتوح‌الغیب) در حضرت شیخ اجل اعزّ اکرم، عبدالوهاب متقی قادری شاذلی رحمةالله‌علیه مشرف و مستفید شده بود، فرمود: هان این کتاب شیخ عبدالقادر است رضی‌الله‌عنه. این را حاصل کنید و بخوانید و دست در آن زنید و بر آن باشید و هرقدر که توانید بر آن عمل کنید و بدانید و آگاه باشید که طریقۀ حضرت قادریه و راه و روش این سلسلۀ علیه این است. چون به هندوستان افتادم، نسخه‌ای از جانب بعضی از مشایخ وقت که انتساب به این سلسلۀ شریفه دارند رسید، به وصیت شیخ آن را گرفتم و بخواندم و ورد ساختم و مدتی به ذکر الفاظ و فهم معانی تحت‌اللفظ وی خرسند بودم. به‌ناگاه پیامی از جناب عالی اسدالدین شاه ابوالمعالی که از والهان آگاه و عاشقان درگاه قادریه است دررسید، فرمود: این کتاب فتوح‌الغیب را ترجمه باید کرد و شرح نوشت و همۀ کارها را گذاشته این کار باید کرد» (نسخۀ‌خطی[4]: 297ب و 298الف). وی در رباعی پایان کتاب، تاریخ تألیف را سال 1023 هجری ذکر کرده است (نسخۀ‌خطی: 299 ب).

عبدالحق، شماره و عنوان مقالات فتوح‌الغیب را در ترجمۀ خود تغییر نداده و تقسیم‌بندی جدیدی ارائه نکرده ‌است. عنوان برخی از مقالات بدین شرح است: مقالۀ اول: فیما لابدّ لکلّ مؤمن، مقالۀ دوم: فی التواصی بالخیر، مقالۀ سوم: فی الابتلاء، مقالۀ چهارم: فی الموت المعنوی... . این اثر بر بیان مفاهیم بنیادین تصوف تأکید دارد و مانند بسیاری از متون عرفانی، معنا و محتوا در آن نقش محوری دارد. به همین سبب بیشتر مطالب در بخش‌های ترجمه به سبک نثر مرسل نگاشته شده ‌است تا وفاداری به متن اصلی حفظ شود. در مواضعی که نویسنده به شرح دیدگاه‌ها و بسط و تفصیل مطالب می‌پردازد به زیبایی از نثر مسجع و فنی بهره برده و با آوردن اشعار و شواهد عربی و فارسی و آیات قرآنی و احادیث و اصطلاحات علوم اسلامی و تشبیهات مختلف کلام خود را زینت بخشیده ‌است. بنابراین، نثر کتاب آمیخته‌ای از نثرهای مرسل، مسجع و فنی است.

آغاز نسخه: «هذا الکتابُ فتوح‌الغیب لِسیّدنا و مولانا العلامةِ الاوحدِ الشیخِ الامامِ العارفِ الکامل امامِ ائمةِ الطریقِ و شیخِ شیوخِ الاسلامِ علی التحقیق ...»

انجام نسخه:

صد شکر که این نامۀ اسرار نظام
شایستگیِ قبولِ حق روزی باد
این شرح که مفتاح فتوح‌الغیب است
مفتاحِ فتوح نامِ تاریخ افتاد

 

از فضل خدا عزّ و جل گشت تمام
و الله موفِّق و منهُ الاتمام
از غیب است این، از آن بری از عیب است
در خاطر آنکه مظهر لا ریب است

«مفتاح‌الفتوح» رساله‌ای است که هم عرفان عملی و آداب سلوک را می‌آموزد و هم با بیان آیات و احادیث و حکایات گوناگون می‌کوشد با تکیه بر راه و روش پیشوایان دین و عارفان واصل، شوق سلوک را در دل طالبان راه شعله‌ور سازد. در این اثر مطالب زیر به رشتۀ تحریر کشیده شده ‌است: 1- بیان و تفسیری دربارۀ آیات و احادیث و سخنان عرفا که معانی آن‌ها بر همه‌کس آشکار نیست، 2- ظرایف و دقایقی از قرآن و حدیث، تاریخ اسلام و سیرت پیامبر اکرم (ص) و صحابۀ ایشان و 3- بیان احوال و اقوال و حکایات بزرگان ادیان و مشایخ صوفیه. بر این اساس، کتاب ترجمه و شرحی عارفانه در قالب 78 مقاله است که درونمایۀ زهد و تصوّف مانند رشته‌ای این مقالات را به هم پیوند داده‌است.

  1. مبانی نظری: تبیین الگوی گارسس

ارزیابی ترجمه به منظور اطمینان از درستی و مطابقت آن با اصول و فنون مختلف ترجمه، ضروری است و زمینه‌ای مناسب فراهم می‌آورد تا رقابت مثبت در راستای بهبود کیفیت ترجمه بیشتر شود و در ترجمه‌ها روندی صعودی به وجود آید.

کارمن والرو گارسس (1958)، استاد مطالعات زبان انگلیسی و عضو انجمن زبان‌شناسی کاربردی اسپانیا، الگویی جامع و ترکیبی در ارزیابی ترجمه ارائه کرده که براساس مدل پیشنهادی وینه[5] و داربلنه[6] و آرای دیگر صاحب‌نظران در امر ترجمه، مانند نیومارک[7]، نایدا[8]، مونن[9]، دلیسل[10] و نوبرت[11] بنیان نهاده شده است. در الگوی گارسس، ترجمه‌ها بر پایۀ ویژگی‌های مثبت و منفیِ بیانگر کیفیت (و زیرگروه‌های آن‌ها) و در نهایت، دو معیار مقبولیت و کفایت بررسی و رده‌بندی می‌شوند (رشیدی و فرزانه، 1392). این الگو بر اساس اصل برابری میان متن مبدأ و مقصد استوار است؛ از نظر وی، متن مبدأ و ترجمه در چهار سطح باید تا حد امکان برابری داشته باشند. این چهار سطح عبارتند از: سطح معنایی– لغوی، سطح نحوی– صرفی، سطح گفتمانی– نقشی و سطح سبکی– مقصود‌شناختی (گارسس، 1994).

در این الگو که به طور ریشه‌ای به ارزیابی کیفیت ترجمه می‌پردازد، چند ویژگی برای یک ترجمۀ خوب، ارائه شده است که رهگیری تمامیِ آن‌ها در یک مقاله امکان‌پذیر نیست. علاوه بر این، اگر واژ‌ه‌ای فاقد ویژگی‌های سطح معنایی لغوی باشد، نمی‌توان آن را طبق این الگو بررسی کرد. به عنوان مثال، یکی از مؤلفه‌های این الگو قبض است که به معنای به‌کار بردن یک واژه در زبان مقصد در برابر چند واژۀ زبان مبدأ است که ممکن است در کل متن ترجمه‌ای که براساس بسط و توضیح نوشته شده است، حتی یک مورد از قبض یافت نشود. به همین سبب، این پژوهش، تنها به سطح معنایی– لغوی می‌پردازد تا تصویری مناسب از انتخاب‌های واژگانیِ عبدالحق دهلوی ارائه کند.

ویژگی‌های ترجمه که گارسس در سطح معنایی– لغوی ارائه کرده است، عبارتند از: تعریف یا توضیح، معادل فرهنگی، همانندسازی، بسط نحوی، قبض نحوی و ابهام (گارسس، 1994). این پژوهش بر آن است که با رهگیری مواردی که گارسس ارائه داده است به یک نقدِ واژگانی از متن ترجمه‌ای دست یابد.

-1. تعریف یا توضیح[1]

تعریف، اشاره‌ای است به معنی واژه به صورت عبارت اسمی یا شبه‌جملۀ صفتی (گارسس، 1994)، مانند آنچه در بعضی واژه‌نامه‌ها می‌بینیم؛ به عنوان مثال، در ترجمۀ محدث دهلوی آمده است: «کشف در لغت: گشادن و برهنه کردن و مشاهده و معاینه کردن و به چشم دیدن» (نسخۀ‌خطی: 39 الف). توضیح نیز عبارت است از افزودن اطلاعاتی که در پی اختلافات فرهنگی بین زبان اصلی و مقصد ضروری می‌شود (گارسس، 1994)؛ به این معنی که مترجم وقتی به واژه‌ای برمی‌خورد که خاص فرهنگ زبان مبدأ است در انتقال آن به زبان مقصد باید معنی آن را بیان کند و توضیحی ارائه دهد تا خوانندۀ متن ترجمه شده در درک معنی دقیق آن دچار مشکل نشود. مانند توضیح محدّث دهلوی دربارۀ توبۀ خدا، ضمن ترجمۀ آیۀ «ثمِّ تابَ علیهم لِیَتوبوا»[2] «توبه خدا بر بنده عبارت است از رجوع به رحمت و توفیق توبه» (نسخۀخطی: 33 ب).

8-2. معادل فرهنگی

معادل، پیدا کردن واژه‌ای در زبان مقصد است که جایگزین واژه‌ای با بار فرهنگی یا کارکرد مشابه در زبان مبدأ می‌شود (گارسس، 1994). پیتر نیومارک در این باره می‌گوید: «واژگان و اصطلاحات فرهنگی باید با معادل مناسب فرهنگ مقصد، جایگزین شوند، چراکه نمایندۀ معنای خاصی در زبان مبدأ هستند» (نیومارک، 2006). برای مثال، می‌توان به معادل مدارک دانشگاهی یا معادل‌های سیاسی اشاره کرد: مجلس الوزراء: هیأت دولت و رئیس‌الوزراء: رئیس‌جمهور.

8-3. همانندسازی[3]

همانندسازی، روشی برای ترجمۀ اصطلاحات بنیادی فرهنگی است و هنگامی به‌کار می‌رود که مترجم مضمونی را با کلمه، اصطلاح یا استعارۀ خاصی که برای خوانندۀ ترجمه آشناست، ترجمه می‌کند.

8-4. بسط[4]

عبارت است از افزودن یک یا چند واژه به ترجمه بر حسب ضرورت (نیومارک، 2006). این مسأله، هم در معادل‌یابی واژگانی و هم در معادل‌یابی ترکیبی خودنمایی می‌کند.

8-5. قبض[5]

عکس شیوۀ بسط، قبض است و به معنای به‌کار بردن یک واژه در زبان مقصد، در برابر چند واژۀ زبان مبدأ است (نیومارک، 2006).

8-6. ابهام واژگانی[6]

گاهی متن اصلی دارای ابهام است که چگونگی برخورد با آن‌ها از منظر ترجمه‌پژوهان متفاوت است. از نظر گارسس، ابهام ممکن است عمدی باشد یا سهوی. اگر عمدی باشد باید آن را به زبان مقصد انتقال داد و اگر سهوی باشد باید آن را برطرف کرد (نیومارک، 2006 و مختاری اردکانی، 1376). نیومارک انواع هفت‌گانه‌ای از ابهام را برمی‌شمرد (نیومارک، 2006) که ما در این‌جا تنها به ابهام واژگانی می‌پردازیم.

  1. کاربستِ الگوی نقد گارسس

در این قسمت، مؤلفه‌های مطرح شده در الگوی گارسس به طور عینی، بر ترجمۀ محدّث دهلوی پیاده می‌شود. ذکر این نکته ضروری است که بررسی همۀ مؤلفه‌های الگوی گارسس برای یک واژه ممکن نیست، بلکه هر واژه که واجد یکی از مؤلفه‌های الگوی گارسس بوده، بررسی شده است. این مؤلفه‌ها عبارتند از:

9-1. تعریف یا توضیح واژه

به‌کار بردن تعریف یا توضیح در کتاب‌هایی به سبک ترجمۀ فتوح‌الغیب موضوعی تازه نیست که ما آن را در الگوی گارسس پیدا کرده باشیم و بخواهیم با آن راه نرفته‌ای را طی کنیم، بلکه ارزش کار گارسس در آن است که با گردآوری و معرفی مؤلفه‌های گوناگون که استفاده از روش تعریف یا توضیح واژه یکی از آن‌هاست، کوشیده است راه را برای ارزیابی جامع و دقیقِ کیفیت یک اثر ترجمه‌ای هموار کند.

محدّث دهلوی در سراسر کتاب به ترجمۀ تحت‌اللفظی فتوح‌الغیب پایبند بوده، اما همواره کوشیده است با افزودن جملات تفسیری و توضیحی کاستی‌های ترجمۀ تحت‌اللفظی را جبران کند؛ بنابراین، ترجمۀ وی را باید ترجمه‌ای سراسر تعریف و توضیح دانست. همۀ توضیحات او در متن گنجانده شده است. این توضیحات را می‌توان به سه دسته تقسیم کرد: «توضیح دلایل گزینش یک واژه»، «توضیحات تفسیری»، «توضیحات تکمیلیِ ترجمه».

9-1-1. توضیح دلایل گزینش یک واژه

محدّث دهلوی به سبب دقتی که در انتقال معانی و بیان مفاهیم داشته است، حتی از تعریف و توضیح ساده‌ترین واژه‌ها هم پرهیز نکرده است. مثلاً دربارۀ علت گزینش کلمۀ «سبک» به جای «سکب» می‌گوید: «...تسبکها سَبکةً واحدة: می‌ریزی نمازها را یک‌بار ریختنی. و سبک: گداختن و ریختن زر و نقره در بوته. سبیکه: پارۀ گداخته شده از آن. اما سکب به تقدیمِ «کاف» بر «با» به معنی ریختن آب است و این معنی نیز مناسبت به مقصود دارد اما در نسخه‌ها سبک به تقدیمِ «با» یافتیم و این انسب است به مقام؛ زیرا که زر و نقره را در بوته تا زمانی حرکتی است، چنان‌که مصلّی را» (نسخۀ خطی: 142 الف). این مسأله را دربارۀ بسیاری از واژگان کتاب می‌توان دید:

- مترجم علت گزینش کلمۀ مُلک بر کلمات مشابه را چنین توضیح داده است: «و انعَزِل عن مُلکک» و بیکار شو و بیرون آی از مملکت وجود خود و هر چه حکم و تصرف تو در آن می‌رود؛ و تواند که مِلک به کسر میم باشد اما عزل به مُلک به ضم میم مناسب‌تر است (نسخۀ‌خطی: 26 الف).

- وی در گزینش برخی واژگان به تناسب آن با جمله از نظر سجع نیز نظر داشته است: «و یعلّمک ربّ المُلک» و می‌آموزاند تو را پروردگار عالم، علمی که بدان حق را از باطل بشناسی و آراسته و پیراسته می‌سازد ظاهر تو را به علمِ معامله، و در بعضی نسخ رب الملل جمع ملت به معنی دین و شریعت و این لفظ مناسب است به رعایت سجع (نسخۀ‌خطی: ۱۹ الف).

گاهی نیز علاوه بر ذکر دلایل گزینش یک واژه، تمام حالت‌های ممکن که می‌تواند جایگزین واژه شود و تأثیر هر انتخاب بر معنای جمله را بررسی کرده ‌است: برای مثال، در متن زیر کلمه «اقتیاتاً» را برگزیده و ترجمه کرده، سپس جایگزین‌هایی مانند «اقتباتاً» و «افتناناً» را نیز بررسی کرده است:

- «اقتیاتاً در بعضی نسخ به قاف و یاء مثنّاة تحتانیه میان دو تاء فوقانیه است به معنی اقتدار و توانایی و مقیت که از اسماء الهی است به معنی توانا و قادر بر قوت رسانیدن به هر کس و به معنی نگاه‌دارنده و گواه و حاضر نیز گفته‌اند. و در بعضی نسخ اقتباتاً به قاف و تاء فوقانیه و باء موحده و نون و قبن به معنی انقباض و اِسراع آید و تواند که افتناناً باشد از فتنه به معنی اعجاب و اختبار و اثم» (نسخۀ‌خطی: 210 ب).

مترجم کلمه «اقتیاتاً» را برگزیده و ترجمه کرده، سپس جایگزین‌هایی مانند «اقتباتاً» و «افتناناً» را نیز بررسی کرده است؛ یعنی در ترجمۀ کلمات متشابه، همیشه دلیل انتخاب معنا و مفهومی خاص از میان مفاهیم مختلف را با دقت ذکر کرده و نگذاشته است احتمال اشتباه در برداشت معانی مورد نظر او به‌وجود آید.

9-1-2. توضیحات تفسیری

می‌توان گفت ترجمۀ محدّث دهلوی، سراسر تفسیر است. مثلاً در ذیل کلمۀ «وَلیَتَلَطَّف» این‌گونه می‌نویسد: «شیخ روزبهان بقلی در عرائس در تفسیر سورۀ کهف در معنیِ «وَلیَتَلَطَّف» می‌گوید که چون پیش عارف بروی طعام لطیف ببر که مزید لطافت و صفای احوال وی می‌گردد و چون نزد زهّاد و عبّاد روی طعام غلیظ و خشک بر، تا در معامله‌ای که با نفس دارند خللی نیفتد. با هر کسی معامله موافق وقت و حال وی می‌باید کرد» (نسخۀخطی: 222 الف). و در تفاوت معنای حفظ و عصمت می‌گوید: «... انبیا علیهم السّلام معصومند و اولیا محفوظ. و فرق میان عصمت و حفظ آن است که در عصمت گناه را نیابد و حفظ آنکه گناه نماند و نیاید و از ضرر وی محفوظ ماند. و عصمت پیش از گناه است و حفظ بعد از وی؛ و اگر مراد از عصمت معنی لغوی دارند معنی حفظ و عصمت یکی گردد» (نسخۀخطی: 223 الف). این توضیحات تفسیری، گاهی برای تبیین عقاید عرفانی، کلامی و فقهی و گاهی برای پیشگیری از برداشت نامناسبِ مخاطب نوشته شده است.

 

 

9-1-3. توضیحات تکمیلی ترجمه

با دقت در طرز بیان محدّث دهلوی به نظر می‌رسد که وی در بعضی مواضع ترجیح داده است ترجمه‌های مختلفی از یک عبارت بیان دارد و در گزینش یکی از آن‌ها تردید داشته است، به همین دلیل با توضیحاتی ترجمه را کامل کرده است:

- «تُقَلِّبُکَ یَدُ القُدرَةِ» می‌گرداند تو را دست قدرت که عبارت از فعل حق و تصرف او است در احوال، «و یَدعوکَ لسان الأزل» و می‌خواند تو را زبان ازل که اشارت به امر ارادی و حکم قضا و قدر او است و تواند که مراد به لسان ازل، کلام قدیم باشد که بدان امر و نهی می‌کند (نسخۀ‌خطی: 19 الف). مترجم ابتدا «ید القُدرَه» را به «دست قدرت» و «لسان الازل» را به «زبان ازل» ترجمه کرده، و سپس با توضیحات تکمیلی، معانی مختلفی برای آن دو برشمرده و ترجمه را کامل کرده است.

وی در بسیاری از مواضع توضیحات تکمیلی ترجمه که اغلب شامل معنی لغوی و اصطلاحی واژگان است را با عنوان «تنبیه» بیان می‌کند:

- «تنبیه: بدان که قبض و بسط دو لفظ مشهور است میان قوم و معنی قبض در لغت گرفتگی و معنی بسط ضد آن و قوم این دو صفت را از احوال قلب می‌دارند که عارض می‌شود به واسطۀ محبت، چون محبوب به دست آمد دل منبسط شد و اگر نیاید منقبض گردید و در قرآن مجید می‌فرماید: «واللهُ یَقبِضُ وَ یَبسُطُ»[7] و به حقیقت قبض و بسط از متفرّعات خوف و رجا و انس و هیبت است (نسخۀ‌خطی: 212 ب).

9-2. معادل فرهنگی و همانندسازی

محدّث دهلوی کوشیده است، معادل‌های فرهنگی– دینی فراوانی برای واژگان برگزیند. واژه‌های گزینش شدۀ مترجم را می‌توان به دو دستۀ مرسوم و غیرمرسوم تقسیم کرد و بیشتر آن‌هایی که خود ساخته است در زمرۀ غیرمرسوم‌ها می‌گنجد.

 

 

9-2-1. واژگان مرسوم[8]

در ترجمه‌ای که محدث دهلوی به‌دست داده‌ است تمام کلمه‌هایی که بار فرهنگ قرآنی و دینی خاص داشته‌اند؛ مثل نعمت، ایمان، لقا، آیت، عذاب، شرک، نسخ، تکلیف و... یا بار تاریخی خاص داشته‌اند؛ مانند مشرک، منافق، مائده، هجرت و... و یا برابر آن‌ها در فارسی، کلمۀ عربی دیگر است؛ مثل اجازه در برابر اذن و یا در آیات و عبارات، احکام به‌کار رفته و بار فقهی دارد؛ مثل حلال، حرام، استحباب، مباح و... در اکثر موارد ترجمه نشده‌ است:

- «وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللهِ لا تُحْصُوها[9]: و اگر خواهید که شمار کنید نعمت‌های خدا را شمار نتوانید کرد، از بس بسیاری و بی‌شماری آن‌ها» (نسخۀخطی: 73 ب).

مترجم کلمۀ «نعمت» را به خاطر بار قرآنی و دینی خاص آن ترجمه نکرده است، زیرا معادلی که جایگزین مناسبی برای آن باشد و در فرهنگ مقصد، فهم آن راحت‌تر باشد وجود ندارد.

اما در چند مورد نیز واژگان مرسوم فارسی را به‌جای واژه‌های مشهور عربی گذاشته است. در اینجا به چند نمونه اشاره می‌شود:

9-2-1-1. «خواندن» به جای «عبادت»

- «إِنَّ الَّذِینَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ لا یمْلِکونَ لَکمْ رِزْقاً:‌ به‌درستی که آن کسانی که می‌خوانید شما ایشان را از غیر خدا مالک نیستند آن‌ها مر شما را هیچ رزقی را» (نسخۀخطی: 85 ب).

کلمۀ «تعبدون» در هیچ یک از منابع به «می‌خوانید» ترجمه نشده، بلکه به معنی «می‌پرستید» آمده است. با توجه به وجود آیۀ مشابه «إنّ الّذینَ تَدعونَ مِن دُونِ اللهِ عِبادٌ أَمثالُکُم...» به نظر می‌رسد مترجم در تشخیص آیه و خوانش کلمۀ «تعبدون» دچار اشکال شده و آن را به صورت «تدعون» خوانده و ترجمه کرده است.

- «نَحْنُ قَسَمْنا بَینَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا[10]: ما که پروردگار عالمیم و مقدّر ارزاقیم بخش کردیم میان ایشان وجه اسباب زندگانی ایشان را در حیاتی که فروتر است؛ یعنی حیات این جهان» (نسخۀخطی: 152 ب).

مترجم در ترجمۀ کلمۀ «دنیا»، به جای گزینشِ معادل کاربردی به وجه تسمیۀ آن توجه داشته و آن را به «فروتر» ترجمه کرده است که در زبان فارسی فاقد کارکرد یا مفهومی برابر با «دنیا» است یا کارکرد کمی دارد که نزد خوانندگان متن ترجمه چندان معمول نیست.

9-2-1-2. «دوزخ» به جای «جهنم» و «هاویه»

- «إنّ نار جهنّم تقول للمؤمن؛ که آتش دوزخ می‌گوید مر مسلمان را در وقت گذشتن وی از آتش بر پل صراط: «جِز یا مؤمن، فقد أطفأ نورک لهبی» روان بگذر ای مؤمن پس به تحقیق فرومیرانید نور ایمان تو زبانۀ مرا» (نسخۀخطی: 54 ب).

- «... فکیف صبرک على الخلود فی الهاویة مع أهلها؟ پس چگونه باشد صبر تو بر همیشه بودن در آتش دوزخ با دوزخیان؟» (نسخۀخطی: 229 ب).

 در این اثر، جهنم همیشه به دوزخ ترجمه شده، اما در مواجهه با کلمۀ جنّت، نویسنده راه دیگری پیموده است: هرگاه کلمه‌ای عربی را به عنوان مضاف انتخاب کرده، جنّت را ترجمه نکرده است؛ مانند: دخول جنّت، خلود جنّت، نعیم جنّت و ارادۀ جنّت؛ و هرگاه کلمۀ قبل از آن به فارسی ترجمه شده باشد، جنّت نیز به بهشت ترجمه شده است؛ مانند: بستانِ بهشت، درآمدن در بهشت، پناه‌جای بهشت، دوزخ و بهشت. این مسأله در مورد ترجمۀ «صبر» و «بلا» نیز تکرار شده و بیانگر آن است که مترجم در معادل‌گزینی، راهبرد مشخص و یکسانی نداشته و تابع جریان کلام بوده است و به همین سبب گاهی به معادل‌های فارسی و گاهی به معادل‌های عربی رغبت بیشتری نشان داده است.

9-2-2. واژگان غیرمرسوم[11]

گاهی تعمّدِ محدّث دهلوی در گزینش معادل‌های فارسی با افراط همراه بوده است به طوری که واژگان انتخابی او دیگر برای فرهنگ مقصد آشنا و متعارف نیست؛ یعنی معادل‌‌هایی ارائه کرده که یا در بین فارسی‌زبانان کاربردی نداشته و یا به ندرت به‌کار رفته است.

 

 

9-2-2-1. «دانانَنده» به جای «معلّم»

- «و من معلّمی الخیر: و از دانانَندگان نیکی...» (نسخۀ‌خطی: 128 الف). «عُلِّمتَ مَتى یأتیک قسمک: دانانیده می‌شوی تو که کی می‌آید تو را قسمت تو و نصیب تو» (نسخۀ‌خطی: 66 الف). «یعلمه و یعرفه...: می‌دانانَد یا می‌شناساند وی تعالی بنده را» (نسخۀ‌خطی: 184 ب).

واژۀ «داناننده» در زبان فارسی جزو واژگان غریب‌الاستعمال است و از نظر بلاغی غیرفصیح و نوعی مخالفت قیاس است. همچنین است واژۀ «پایان‌تر» در ترجمۀ زیر به جای «اسفل»:

- «و المنافقینَ المَقطوعِ لهم بالدَّرک الأسفلِ من النّار» و صفتِ منافقان است که به قطع و جزم حکم کرده شده است برای ایشان به انداختن در تگِ پایان‌تر از دوزخ» (نسخۀ‌خطی: 272 ب). «و قوم یحطّهم إلى أسفل السّافلین؛ و گروهی دیگر فرود می‌افکند ایشان را به سوی مکانی که پایان‌ترین پایان‌ها است» (نسخۀ‌خطی: 62 الف).

در زبان فارسی معادل‌های کارکردی مناسب‌تری مانند «قعر دوزخ» یا «ته جهنم» برای ترجمۀ «درک اسفل» وجود دارد، اما مترجم با ترجمه‌ای تحت‌اللفظی، معادل «تگِ پایان‌تر» را برگزیده است که برای خوانندگان متن ترجمه آشنا و متعارف نیست. در مورد «اسفل السافلین» نیز به جای گزینش معادل هایی نظیر «پست‌ترین مراتب» یا «بدترین جای جهنم»، از معادل «پایان‌ترین پایان‌ها» استفاده کرده است.

علاوه بر مثال‌های ذکر شده نمونه‌های فراوان دیگری برای معادل‌سازی‌های غیرمرسوم در ترجمۀ محدث دهلوی به چشم می‌خورد که شماری از آن‌ها عبارتند از: «یاد دهانیدن» به جای «ذکر»، «شتابیدن» به جای «تسارع»، «تباهی‌کنندگان» به جای «اهل فسق»، «برپی‌هم‌آینده» به جای «متواتر»، «آزناک شدن» به جای «حرص»، «غیرتناک» به جای «غیور»، «میرانیدن» به جای «تمویت»، «پرهیزانیدن» به جای «حذر»، «باربار» به جای «متکرّر»، «راستگو گردانیدن» به جای «تصدیق»، «بازایستانیدن» به جای «کفّ»، «آرامیده کرده شده» به جای «مسکن»، «لگام در دهان کرده‌شده» به جای «ملجم»، «انبازی کرده شده» به جای «مشترک»، «بریدگی کرده ‌شده» به جای «مقطوع»، «نوپیدا کردن» به جای «تجدّد» و «توحیدکننده» به جای موحّد. وجود این حجم انبوه از واژگان غیرمرسوم در این اثر  بیانگر تعهد مترجم به ترجمۀ تحت‌اللفظی و پایبندی وی به اسلوب متن مبدأ است که از نقاط ضعف این ترجمه به‌شمار می‌آید.

9-3. بسط

بسط در الگوی گارسس به‌کار بردن چند واژه در برابر یک واژه از متن مبدأ در فرآیند ترجمه است. یکی از مهم‌ترین مواضع «بسط» واژگانی مبحث ترجمۀ مفعول مطلق است. در ترجمۀ این نوع مفعول مطلق‌ها که یا به فاعل اصلی خود، اضافه شده‌اند و یا فاعل اصلی آن مجرور با حرف جارّه است، چاره‌ای جز این نیست که از ساخت نحوی اصلی، عدول کنیم؛ زیرا ما در فارسی معادل آن را نداریم (رحیمی خویگانی، 1396). این عدول از ساخت نحوی باعث بسط واژگانی می‌شود:

- «کرامةً من اللّه لعبده» بلکه هستند همۀ این اشیا سبب بزرگی از جانب خدا مر بندۀ خود را، «و لطفاً به» و سبب نرمی و مهربانی و مزید توفیق به بنده، «و نعمةً و رزقاً» و انعام و بخشایش و روزی دادن بندۀ خود را، «و منفعةً للواردین علیه» و سبب نفع رسانیدن مر کسانی را که فرود می‌آیند و می‌رسند بر وی از فقرا و محتاجان (نسخۀ خطی: 127 الف). که به‌روشنی پیداست چه‌قدر واژگان ترجمه بیش‌تر از واژگان متن اصلی است.

مورد دیگر در بسط واژگانی مربوط به حال جمله است:

- «و یَصِلُ إلیک قِسمُکَ منها و أنت فیه بها مهنّأ» و برسد به سوی تو نصیب تو از دنیا، و حال آنکه گوارا کرده شده است نصیب تو برای تو یا تهنیت کرده شده‌ای تو بدان (نسخۀ‌خطی: 17 الف).

-«کتِبَ عَلَیکمُ الْقِتالُ» نوشته شده و فرض گردانیده شده است بر شما جهاد و قتال با کافران، «وَ هُوَ کرْهٌ لَکمْ» و حال آنکه آن قتال مکروه و ناخوش‌آینده است مر شما را، «وَ عَسى‏ أَنْ تَکرَهُوا شَیئاً وَ هُوَ خَیرٌ لَکمْ» و نزدیک است که مکروه پندارید چیزی را و حال آنکه آن چیز بهتر است مر شما را، «وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَیئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکمْ» و نزدیک است که دوست دارید چیزی را و حال آنکه آن چیز بدتر است مر شما را، «وَ اللَّهُ یعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»‏[12] و خدا می‌داند و شما نمی‌دانید» (نسخۀ‌خطی: 260 ب).

حقیقت آن است که در زبان فارسی می‌توان با یک «واو» برای جملۀ حالیه معادل‌سازی کرد و در بیشتر اوقات نیازی به عبارت «در حالی که» نیست، این عبارت همیشه یک بسط واژگانی در پی دارد و به‌نظر بعضی پژوهشگران این عبارت در فارسی نامأنوس است (آذرنوش، 1382 و خوشرنگ، 1389) و بهتر است که همان واو حالیه فارسی جایگزین واو عربی شود.

همین مسأله دربارۀ ترجمۀ حال مفرد هم وجود دارد و در بسیاری از موارد با اینکه امکان استفاده از حال مفرد فارسی وجود داشته، این اتفاق نیفتاده است:

- «مُمتَثِلاً لِأَمره؛ در حالی که فرمانبرداری کننده است مر امر ارادی پروردگار را» (نسخۀ‌خطی: 236 الف) که یک واژه «ممتثلاً» به جملۀ «در حالی که فرمانبرداری کننده است» ترجمه شده است و شاید این‌گونه هم می‌توانست باشد: «با فرمانبرداری مر امر پروردگار را...».

همچنین برای ترجمۀ دقیق برخی کلمات از بسط استفاده و چندین معادل ذکر کرده است تا معنای روشنی از آن کلمه به دست دهد:

- «و بحور العین» و به زنان سخت‌سپیدِ  سیاه‌چشمِ گردحدقۀ درازمژگانِ سفیدرویِ سیمین‌بدنِ گشاده‌چشم، «و أنواع الطیب» و به گوناگون بوی‌های خوش، «و صوت القیان» و به آواز کنیزکان سرودگوی، «مع ذلک النعیم» با آن ناز و نعمت و نیکویی که مذکور شد یا آن نعیم که در آن عالم است و به کنه صفات آن نتوان رسید، «تُحبَرون» نیکو حال کرده شوید» (نسخۀ‌خطی: 7 ب).

معادل‌سازی‌های ترکیبی با افزودن اجزاء متعدد نظیر «نماینده»، «کرده‌شده» و «کننده» نیز باعث بسط واژگانی شده است و موارد فراوانی از این دست در سراسر نسخه به چشم می‌خورد: هادیاً و مهدیاً: راه راست نماینده خلق را و راه راست نماینده شده از حق، خصم: خصومت‌کننده و نزاع نماینده، مفتقراً: درویشی و حاجتمندی نماینده، موافق: سازگاری نماینده، موفِّق: سازوارسازنده، المنصوبه: ایستاده کرده شده‌، مواصل: مهربانی نموده شده، مکلّف: تکلیف کرده شده‌، خلق: پیدا کرده شده، مدفون: نهان کرده شده، مطموس: ناپدید کرده شده، ملجم: لگام در دهان کرده شده، مسخّر: رام و فرمانبردار کرده شده، ملازم: پیوسته و چسپان شونده و اقر: آرام یابنده‌تر و خنک شونده‌تر.

9-4. قبض

ترجمۀ محدّث دهلوی به خاطر رویکرد تفسیری دارای بسط واژگانی به شکل‌های گوناگون است و چون حکم در نوشتن این ترجمه بر تفصیل بوده، طبیعی است که موارد قبض واژگانی در این اثر بسیار اندک باشد. تنها موضعی که محدث دهلوی فرصت ایجاد قبض را غنیمت شمرده، الفاظ عربی مترادف در کتاب فتوح‌الغیب است که مترجم در بسیاری از موارد برای دو لفظ مترادف، یک معادل برگزیده و ذکر الفاظ مترادف را حمل بر تأکید و مبالغه کرده است:

- «فیقرّبه منه و یدنیه» پس نزدیک می‌گرداند او را از خود (نسخۀ‌خطی: 206 ب). در این عبارت یک فعل را در برابر دو فعل مترادف آورده است.

- «و أحرى و أولى» و سزاوارتر است به حال تو (نسخۀ‌خطی: 96 ب). در این عبارت، واژۀ «سزاوارتر» به عنوان معادل دو کلمۀ مترادف «احری» و «اولی» انتخاب شده است.

- «و کثرة همومهم و غمومهم» و بسیار می‌گردد اندوه‌های ایشان (نسخۀ‌خطی: 202 ب). در این عبارت نیز برای «هموم» و «غموم» یک معادل آورده و باعث کاهش در متن مقصد شده است.

- «و منبعاً لکلّ نعمةٍ و سرورٍ و حبورٍ و نورٍ و ضیاءٍ و أمنٍ و سکونٍ» و می‌باشی تو چشمۀ زاینده مر هر نعمت را و خوشی و آراستگی را و روشنایی و ایمنی و آرام را (نسخۀ‌خطی: 24 الف). در این مثال، برای «نور» و «ضیاء» یک معادل آورده که باعث قبض شده است. برای ایجاد قبض واژگانی، راهبردهای مختلفی وجود دارد که می‌توان به روش‌هایی چون حذف فعل به قرینۀ صارفه، تبدیل مجهول به معلوم و جایگزین شدن گروه فعلی با گروه اسمی اشاره کرد (رحیمی‌خویگانی، 1396). در ترجمۀ محدّث دهلوی هیچ‌کدام از این موارد را نمی‌توان یافت. برعکس، سعی وی بر حفظ فعلی است که می‌توان به قرینۀ صارفه آن را حذف کرد. همچنین با تأکید بر مجهول بودن همۀ معادل‌های کلمات مجهول و پرهیز از جایگزین شدن گروه فعلی با گروه اسمی، هرگونه امکانی برای بهره‌گیری از فرصت قبض واژگانی را نادیده گرفته است.

 

 

9-5. ابهام

زبان‌شناسان معتقدند: هنگامی که چندین دلالت مربوط به یک صورت واحد باشند، ابهام پیش می‌آید؛ در این حالت دو نوع ابهام هم‌آوایی و چندمعنایی رخ می‌دهد (صفوی، 1384 و احمدی، 1395). هم‌آوایی همانی است که در زبان عربی به «اشتراک لفظی» از آن یاد می‌شود، واژگانی که لفظ یکسان و معنای متفاوت دارند. چندمعنایی هم ناظر به واژگانی است که دو یا چند معنا دارند؛ از این معانی معمولاً یکی حقیقی و دیگری مجازی است (مختارعمر، 1998).

بی‌گمان سخن از ابهام در متون عرفانی مانند فتوح‌الغیب از آنجا که مشحون از آیات و احادیث است باید با احتیاط همراه باشد، چراکه آیات قرآن هیچ ابهامی ندارد. آنچه در این پژوهش به عنوان ابهام از آن نام برده می‌شود، همان چندمعنایی اصطلاحات و واژگانی است که در همۀ متون عرفانی وجود دارد. طبق نظر گارسس «ابهام عمدی» باید منتقل شود و «ابهام غیرعمدی» باید برطرف شود. برای بیان راهبرد مترجم دربارۀ ابهام که بیشتر از نوع اول است، نمونه‌های فراوانی در کتاب یافت می‌شود:

- «اولاً و آخراً» در اول و در آخر یعنی در مبدأ و معاد، یا در ازل و ابد، یا در دنیا و آخرت، یا در اول هر امر و آخر آن، «ظاهراً و باطناً» در دل و بر زبان یا در عالم ارواح و اشباح یا بعد از ظهور در مرتبۀ خالقیت و در حال بطون در مرتبۀ احدیت، «عَدَدَ خَلقِهِ» به شمار مخلوقات او، «ومِدادَ کَلِماتِهِ» و مقدار اسما و صفات وی یا کلام قدیم وی و معانی و اشارات آن، «و زِنَةَ عَرشِهِ» و به وزن عرش عظیمِ وی، «و رِضا نفسِهِ» و چنان‌که راضی گردد ذات کریم وی از آن، «و عَدَدَ کُلِّ شَفعٍ و وَترٍ» و به شمار هر جفت و طاق که همۀ افراد کائنات از علویات و سفلیات را شامل است، «وَ رَطبٍ وَ یابِسٍ» و به شمار هر تر و خشک که کنایت است از تمامۀ معلومات ثابته در کتاب مبین (نسخۀ‌خطی: 1 ب).

محدث دهلوی در ترجمۀ کلماتی نظیر «اول»، «آخر»، «ظاهر»، «باطن»، «کلمه»، «شفع»، «وتر»، «رطب» و «یابس» که دارای ابهام است، کوشیده است تا با ارائۀ توضیحاتی، چندمعنایی این اصطلاحات را برطرف کند. در مثال زیر نیز از کلمات «مشکات» و «مصباح» با آوردن معادل‌های «سینه» و «دل روشن» رفع ابهام کرده است.

- «و لقد أَظهَرَ فی هذا الکلامِ مِن أَسرارِ المعرفةِ» و به تحقیق ظاهر کرده است ابن عباس رضی‌الله عنه در این کلام از اسرار معرفت، «ما لا یظهَرُ إلّا مِن‏ مِشْکاةٍ فِیها مِصْباحٌ‏» آنچه ظاهر نگردد مگر از سینه‌ای که در وی دلِ روشن است» (نسخۀ‌خطی: 276 ب).

مترجم در نمونه‌های زیر نیز اصطلاحات «نور»، «وجه کریم»، «معرفت»، «اسرار»، «جوار»، «دار»، «قرب» و «امر» را که دارای معانی چندگانه هستند به گونه‌ای ترجمه کرده و شرح داده است که هرگز ابهام این کلمات به متن مقصد منتقل نشود:

- «وَ اَشرَقَتِ الاَرضُ بِنُورِه» و روشن شد روی زمین به روشنایی علم و دین وی (نسخۀ‌خطی: 3 ب).

- «و ولّى عنک وجهه الکریم» و بگردانید از تو روی بزرگ خود را یعنی لطف و عنایت و کرم خود را (نسخۀ‌خطی: 56 الف).

- «فتنعّم بالمعرفة و العلوم و الأسرار» پس نعمت داده می‌شوی به شناسایی ذات و صفات و افعال حق و علوم به طریق سلوک و وصول به جناب قرب وی و علوم لدنّیّه و اسرار و حقایق و احوال موجودات و حکمت‌های پوشیده در خلق و ایجاد، «و تسکن فی الآخرة دار السّلام» و ساکن و مقیم گردانیده شوی در آخرت در بهشت، «مع الأنبیاء و الصّدّیقین و الشّهداء و الصّالحین» با پیغمبران و صدّیقان و شهیدان و صالحان، «فی جوار الله» در همسایگی رحمت خدای تعالی، «و داره» و در سرای وی که مقام خاص باشد مر مقرّبان را، «و قربه» و در نزدیکی او به نزدیکی معنوی و عندیّت حقیقی، «و الأنس به» و آرام یافتن به ذکر و شهود وی عزّ و جلّ (نسخۀ‌خطی: 118 الف).

- «مُمتَثِلاً لِأَمره» در حالی که فرمانبرداری‌کننده است مر امر ارادی پروردگار را و امر تشریعی نیز باقی است به طریق وجوب یا استحباب یا اباحت (نسخۀ‌خطی: 236 الف).

محدّث دهلوی در ترجمۀ فتوح الغیب هرگز ابهام و اشتراک لفظی را از متن مبدأ به متن مقصد منتقل نکرده و همواره کوشیده است که تا حد امکان ابهام‌های واژگانی فتوح‌الغیب را با توضیح و تفسیر، رفع و ترجمه‌ای بدون ابهام ارائه کند.

 

 

بحث و نتیجه‌گیری

پژوهش حاضر که به ارزیابی ترجمۀ محدّث دهلوی براساس سطح معنایی- لغوی الگوی گارسس پرداخته ‌است، بیانگر نقاط قوت و ضعف مترجم در مؤلفه‌ای خاص و اهتمام بیشتر مترجم به دو یا سه مؤلفه از سطح معنایی- لغوی در مقایسه با مؤلفه‌های دیگر است.

در مبحثِ توضیح و تفسیر واژگان، ترجمۀ محدّث دهلوی یک ترجمۀ کاملاً توضیحی است؛ مترجم هم دلایل انتخاب معادلِ فارسیِ بسیاری از واژگان فتوح‌الغیب را بیان داشته و هم توضیحات تفسیری و ترجمه‌ای مرتبط با واژگان را ذکر کرده است.

محدّث دهلوی در قسمت همانندسازی و گزینش معادل فرهنگی نیز تلاش فراوان کرده است؛ او هم واژگانی نو را ابداع کرده و هم از واژگان کهنِ فارسی در ترجمه‌اش سود جسته که گاهی مرسوم و گاهی غیرمرسوم است.

قبض و بسط واژگانی ترجمۀ محدث دهلوی، بیشتر ناظر به تغییر ساختار عربی مفعول مطلق، حال مفرد یا جمله و الفاظ مترادف است.

محدّث دهلوی با مبحث ابهام واژگانی همیشه به یک شکل برخورد کرده است؛ یعنی چندمعنایی واژه را با آوردن چند معادل با هم حل کرده در صورتی که این امکان وجود داشته است که با تکیه بر تسلط بر زبان فارسی واژه معادلی برگزیند که ابهامِ واژۀ مبدأ را در متن مقصد نشان ‌دهد.

مترجم در اکثر مواضع، خود را پایبند به اسلوب متن اصلی و ملزم به انتقال همان اسلوب به متن ترجمه می‌داند و گاهی نیز ظرافت‌های زبانی و شیوه‌های بیانی متن مقصد را در اولویت قرار می‌دهد؛ بنابراین، ترجمۀ محدث دهلوی از کتاب فتوح‌الغیب با توجه به الگوی گارسس قابل قبول است، اما با ترجمۀ آرمانی که خواننده بوی ترجمه را از متن احساس نکند و فرآیند ترجمه را از یاد ببرد فاصله دارد. به بیان دیگر، هرچند خوانندۀ ترجمۀ محدث دهلوی با اثری روبه‌روست که واجد دو اصل «کفایت» و «مقبولیّت» است، اما هیچ‌گاه احساس نمی‌کند ترجمه‌ای یکنواخت و روان را می‌خواند، گویی که به دست یک نویسنده به رشتۀ تحریر درآمده است.

 

[1]- The Definition & Explanation

[2]- سورۀ توبه، آیۀ 118

[3]- Adaptation

[4]- Expansion

[5]- Contraction

[6]- Lexical Ambiguity

[7]- سورۀ بقره، آیۀ 245

[8]- Common Words

[9]- سورۀ إبراهیم، آیۀ 34 و سورۀ نحل، آیۀ 18

[10]- سورۀ زخرف، آیۀ 32

[11]- Uncommon Words

[12]- سورۀ بقره، آیۀ 216

 

 

 

[1] - Garces, C. V.

کارمن والرو گارسس (1958)، استاد مطالعات زبان انگلیسی و عضو انجمن زبا‌ن‌شناسی کاربردی اسپانیا.

[2]- Twain, M.

[3]- Cervantes, M.

[4]- همۀ ارجاعات به نسخۀ خطی مفتاح‌الفتوح (ترجمۀ فتوح الغیب) براساس نسخۀ محفوظ در کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی به شماره 776059 است. نسخۀ PDF ترجمۀ فتوح‌الغیب به آدرس اینترنتی زیر در دسترس همگان است:

 https://archive.org/download/ktp2019-11-00174/ktp2019-11-00174.pdf

[5]- Vinay, J.

[6]- Darbelnet, J.

[7]- Newmark, P.

[8]- Nida, E.

[9]- Mounin, G.

[10]- Delisle, J.

[11]- Nubret

Ahmadi, M. (2016). Literary translation critique. Tehran: Rahnama. [In Persian]
Azarnoosh, A. (2010). Translation of the Quran. Tehran: Publication of Reference Books. [In Persian]
Drayati, M. (2010). Catalog of Iranian Manuscripts. Tehran: Library of the Islamic Consultative Assembly. [In Persian]
Farhadi, P. (2013). Review, Critique and Evaluation of the Translation of Arabic Texts (Study, Critique and Evaluation of Ghassan Kanfani's Translated Works in Three Sections: Stories, Narrations and Commentaries). Master Thesis, University of Tehran. [In Persian]
Garces, C. (1994). A Methodological Proposal for the Assessment of Translated Literary Works. Babel. 40(2).
Hajj Seyed Javadi, S. (2008). Sheikh Abdul Haq Muhaddith Dehlavi. Mirror of Heritage. 6 (1). 133-145. [In Persian]
Khosh Rang, M. (2010). Syntactic Ssemantics of the Present in the Holy Quran. Master Thesis, University of Isfahan. [In Persian]
Lahore, A. (1868). The King's Letter. By the Efforts of Kabir al-Din Ahmad and Abdul Rahim. Calcutta. [In Persian]
Mokhtari Ardakani, M. (1997). A Theoretical Framework for Translating Evaluation. Translator. 6 (25). 50-58. [In Persian]
Muhaddith Dehlavi, A. (2004). Akhbar Al-Akhyar Fi Asrar Al-Abrar. Correction and Explanation by Ashim Khan. Tehran: Association of Cultural Works and Honors. [In Persian]
____________________. Manuscript of Muftah al-Futuh No. 0684. Pakistan: Ganjbakhsh Library. [In Persian]
____________________. Manuscript of Muftah al-Futuh No. 1390. Pakistan: Ganjbakhsh Library. [In Persian]
____________________. Manuscript of Muftah al-Futuh No. 776059. Tehran: Library of the Islamic Consultative Assembly. [In Persian]
Mukhtar Omar, A. (1998). The Science of Evidence. Cairo: The World of Books. [In Arabic]
Mullah Abdul Qadir Badayouni. (1962). Selected Dates. Lahore.
Newmark, P. (2006). Textbook of Translation. Translated by Hassan Ghazaleh. Beirut: Al-Hilal School. [In Arabic]
Rahimi Khoigani, M. (2017). Vocabulary Critique of Mousavi Garmaroodi's translation of the Holy Quran. Studies on the translation of the Qur'an and Hadith. 7 (1). 69-94. [In Persian]
Rashidi, N. (2013). Evaluation and Comparison of two Persian Translations of Don Quixote novel by Miguel Doservantes based on Garcés' model. Persian Language and Literature Quarterly. Faculty of Literature and Foreign Languages. Islamic Azad University. Sanandaj Branch. 5 (15). 42-56. [In Persian]
Safavi, K. (2005). Descriptive Dictionary of Semantics. Tehran: Contemporary Culture. [In Persian] [1]
 
 
استناد به این مقاله: بیدخونی، محمد، آقاحسینی دهاقانی، حسین. (1400). نقد واژگانیِ ترجمۀ شیخ عبدالحق محدّث دهلوی از فتوح‌الغیب (با تکیه بر سطح معنایی- لغوی گارسس).  پژوهش‌های ترجمه در زبان و ادبیات عربی، 11 (24)، 329-354. .doi: 10.22054/rctall.2021.58127.1530
 Translation Researches in the Arabic Language & Literature is licensed under a Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License.