نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشیار، گروه زبان و ادبیات عربی، دانشگاه بیرجند، بیرجند، ایران

2 استادیار، گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه بیرجند، بیرجند، ایران

چکیده

دیوان حافظ بالعربیة شعراً برگردانی منظوم از 490 غزل حافظ شیرازی است. این پژوهش در نظر دارد موسیقی بیرونی یا همان وزن عروضی این ترجمه را با تکیه بر ظرافت­های عروض فارسی و عربی بررسی کند. عواملی مانند نوع اوزان، تفاوت شمار ارکان عروضی، تغییر وزن، ضرورت­های شعری، زحافات و افزودن یا کاستن واژه­ها به دلایل عروضی، نقد و ارزیابی شد. به منظور تمرکز بیشتر بر 20 غزل نخست دیوان حافظ تکیه شد، اما برای اطمینان از یافته­ها به سایر غزلیات به ویژه ملمّعات نیز توجه شد. روش پردازش داده­ها توصیفی- تحلیلی با رویکرد علم عروض است. نتایج تحقیق نشان می­دهد نحو و گاه حتی بلاغت شعر حافظ در این ترجمه تحت تأثیر موسیقی بیرونی قرار گرفته و زحافات و ضرورت­های شعری را در زبان مقصد به دنبال آورده است. تغییراتی که عروض شعر فارسی در گذر زمان مطابق ذوق و قریحة ایرانی یافته به آسانی در چنبرة ترجمه نمی­گنجد. به نظر می­رسد تغییر وزن غالب ملمّعات در جریان ترجمة حاضر، گواهی بر این مدعا باشد.

کلیدواژه‌ها

موضوعات

عنوان مقاله [English]

A Study of External Music in Divan-e- Hafiz be-Al-Arabiyyate She'ran Translated by Nader Nezam Tehrani (Based on the first twenty Ghazals)

نویسندگان [English]

  • Mohammad Reza Azizi 1
  • Abbas Vaezzadeh 2

1 Associate Professor, Arabic Language and Literature, University of Birjand, Birjand, Iran

2 Assistant Professor, Persian Language and Literature, University of Birjand, Birjand, Iran

چکیده [English]

Divan-e- Hafiz be-Al-Arabiyyate She'ran (Hafez's Divan in Poetic Arabic) is a poetic translation of four hundred and ninety ghazals by Hafez. This study aims to examine the external music or the prosody of this translation based on the subtleties of the Persian and Arabic prosodic system. Factors such as meter, differences in the number of prosodic elements, meter change, poetic necessities, modifications, or addition or subtraction of words for prosodic reasons were evaluated and criticized. For a deeper analysis, the first twenty ghazals of Hafez's Divan were investigated, while other ghazals, especially Molamm'at, were also considered to confirm the findings. The data were analyzed using a descriptive-analytical method with a prosody-based approach. The results showed that the syntax and sometimes even the rhetoric of Hafez's poetry has been influenced in this translation by external music, which has resulted in modifications and overabundance of poetic necessities in the target language. The changes that the prosody of Persian poetry have found over time, as required by Iranian taste, are not easily translatable. Alterations in the meter of the most Molamm'ats in the present translation seem to be a testament to this claim.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Divan-e- Hafiz be-Al-Arabiyyate She'ran Nader Nezam Tehrani
  • External Music
  • Translation Criticism

موسیقی، پیوندی ناگسستنی با شعر دارد و به عنوان یکی از عناصر مهم شعر به ادبیّت و تأثیرگذاری آن کمک بسزایی می­کند. شفیعی­کدکنی دربارۀ پیوند موسیقی و شعر معتقد است همان عواملی که انسان را به جست‌وجوی موسیقی می­کشانده، وادار به گفتن شعر هم می­کرده است؛ «زیرا شعر در حقیقت موسیقی کلمه­ها و لفظ­هاست و غنا موسیقی الحان و آهنگ­ها» (شفیعی‌کدکنی، 1395).

شعر دارای 4 نوع موسیقی است: بیرونی، کناری، درونی و معنوی (همان: 391-393). از میان این 4 نوع موسیقی در شعر، موسیقی بیرونی یا همان «وزن» بارزترین نوع موسیقی شعر است. وزن را پس از عاطفه، مهم‌ترین عامل و مؤثرترین نیروی شعر دانسته­اند؛ زیرا بدون آن، تخیّل و تهییج عواطف کمتر اتفاق می­افتد. توقعی که انسان اصولاً از یک شعر دارد، این است که بتواند آن را زمزمه کند. وزن، فضیلت شعر است (همان: 48 و 47).

کتاب دیوان حافظ بالعربیة شعراً از جمله ترجمه­های عربی است که به انتقال موسیقی غزلیات حافظ عموماً و موسیقی بیرونی و کناری خصوصاً اهتمام ویژه دارد. مترجم، نادر نظام­طهرانی[1] در مقدمه تصریح می­کند که: «از همان آغاز کار در برگرداندن معانی و افکار و به نظم درآوردن آن‌ها، وفاداری به اصل متن را تا حدّ امکان سرلوحة خود قرار دادم، اما این کار در کنار رعایت وزن بیت­ها و قافیه­ها بیشتر به سختی آن می­افزود» (حافظ، 1399).

جستار حاضر می­کوشد موسیقی بیرونی این ترجمه را از میان انواع چهارگانة موسیقی شعر بررسی کند و با وزن غزل در زبان مبدأ مقایسه کند. به منظور تمرکز بیشتر بر وزن عروضی 20 غزل نخست دیوان حافظ تکیه شد، اما برای اطمینان از یافته­ها به سایر غزلیات به ویژه ملمّعات نیز توجه شد. روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی است و داده­های پژوهش پس از بررسی غزلیات فارسی و ترجمة آن براساس ظرافت­های دانش عروض، گردآوری و تحلیل خواهد شد.

موسیقی شعر فارسی در آغاز بر همان ارکان و تفعیله­های عروض عربی استوار شد، اما طنین و آهنگ شعر فارسی طی زمان با روحیه و ذوق ایرانیان هماهنگ شده است؛ این بستر مشترک و اختلاف اوزان، زمینة مناسبی برای جمال­شناسی شعر فارسی و عربی فراهم می‌آورد.

موسیقی بیرونی به این دلیل انتخاب شد که این ضلع از شعر در وجوه ادبی متن و جذب مخاطب، اهمیت بی­بدیلی دارد و بهتر از ابعاد دیگر شعر مثل عاطفه یا خیال، قابل سنجش است و ذوق و نقدهای استحسانی نویسندگان و ناقدان، کمتر در آن دخیل است. همچنین موسیقی شعر فارسی -چنان که گذشت- با وجود تغییرات فراوان بر مبنای عروض عربی استوار شده است. افزون بر همة این موارد، نظام‌طهرانی در این زمینه، متخصص است و در سامان دادن وزن غزلیات حافظ به زبان عربی رنجی بسیار بر خود هموار کرده است. او خود شاعر است و دیوان شعری به نام نفحات شعریه دارد. همچنین درسنامه­ای تحت عنوان العروض العربی و تطوّره نوشته است که نشان از تسلط مترجم بر علم عروض دارد.

  1. پیشینة پژوهش

سیصد و سی و ششمین نشست مرکز حافظ­شناسی و کرسی‌پژوهشی حافظ در تاریخ 21 فروردین ماه سال 1400 به بررسی و نقد «دیوان حافظ بالعربیة شعراً» اختصاص یافت. در بخشی از این نشست که با حضور مترجم و منتقدان برگزار شد به موسیقی شعر حافظ و اهمیت آن در ترجمة مورد اشاره به طور مختصر اشاره شد. مقاله یا کتابی که با این موضوع به ویژه موسیقی بیرونی و وزن، همپوشانی داشته باشد، یافت نشد.

از آنجایی که ترجمة حاضر در نیمة دوم سال 1399، روانة بازار نشر شده است به نظر می­آید تاکنون در نقد و بررسی این کتاب، پژوهش مستقلی صورت نگرفته است. امید است با توجه به جامعیت این کتاب به ظرافت­های زبانی، ادبی، فرهنگی و... از منظر مطالعات ترجمه پرداخته و جایگاه واقعی این اثر ارزشمند، بیشتر شناخته شود.

  1. ترجمۀ موزون شعر از فارسی به عربی

 موسیقی هر فرهنگی ریشه در مؤلفه­های گوناگونی مانند موقعیت جغرافیایی، سیر تاریخی، نظام اجتماعی، اعتقادات دینی و... دارد. ایرانیان و عرب­ها، موسیقی، ذوق و وزن شعری خاص خود را دارند. «اختلاف وزن شعری ایران قدیم و وزن شعر عرب در اختلاف موسیقی این دو قوم بوده است [.] پیشتر از آنکه عرب موسیقی ایرانی را بیاموزد، یعنی در دوران ابتدایی زندگی عرب صحرایی که موسیقی اصلی بیابان را داشته و از موسیقی ایران آگاه نبوده است» (شفیعی­کدکنی، 1395).

همین عدم آگاهی بوده که عرب­ها «در قرون اولیۀ اسلامی اوزان شعر دیگر ملل را وزن نمی­شناخته­اند و تصورشان بر آن بوده است که وزن فقط در شعر عرب وجود دارد و شعر دیگر ملل وزن ندارد» (همان: 537). تفاوت ذوق موسیقایی حتی در دورۀ اسلامی که شعر فارسی از وزن عروضی شعر عربی اثر پذیرفت، هم قابل مشاهده است. به نظر می­رسد تغییراتی که ایرانیان مطابق با ذوق موسیقایی خود در بحور عروضی عرب دادند و اختلاف در اوزان پرکاربرد شعر فارسی و عربی ریشه در همین مسأله دارد.

درک این تفاوت­های بنیادین در موسیقی شعر عربی، خاصه وزن است که جاحظ در سدة سوم هجری از چنین نکتة مهمی در ترجمة شعر پرده بر می­دارد: «شعر قابلیت ترجمه از زبانی به زبان دیگر را ندارد. هرگاه شعری به زبان دیگری ترجمه شود، شیرازة آن از هم می­پاشد، وزن آن از بین می­رود و حُسن و وجاهت آن، ویران می­گردد و جذابیت آن زایل می­شود و ارزشی پایین­تر از نثر می­یابد» (جاحظ، 1965).

ترجمة شعر، مخالفان و طرفداران خود را همواره تا روزگار کنونی داشته است. صلاح الصاوی از مخالفان ترجمة شعر می­نویسد: «شاعر تنها به قصد بیان معنا از کلمات کمک نمی­گیرد، بلکه به ماورای آن، یعنی عالَم ترنم و نغمه­پردازی می­اندیشد... شعر پیوندی مبارک بین دنیای الفاظ و دنیای معانی پدید می­آورد که در حالتی خاص تجلی پیدا می­کند، حالتی که برای شاعر قابل تکرار نیست. کودک دو بار متولد نمی­شود. کودکان دوقلو هر قدر شباهتشان به هم نزدیک­تر باشد باز هم با یکدیگر اختلاف دارند. ترجمه و اصل هم این گونه­اند» (معروف،1380). این در حالی است که همین منتقد سرشناس مصری (صلاح الصاوی) در مقام عمل در کتابی با عنوان دیوان العشق به ترجمة 30 غزل از دیوان حافظ شیرازی پرداخته است.

شعر در تاریخ پیوندهای ادبی و فرهنگی ایرانیان و عرب­ها به وفور در مضامین و قالب­های گوناگون ترجمه شده است. صاحب بن عباد، دیوان منصور منطقی رازی -شاعر زبردست روزگار خویش- را باز کرد و از بدیع‌الزمان همدانی (وفات 398هـ) که در آن زمان، 12 سال داشته، فی­المجلس خواست، سه بیت از منطقی رازی را به عربی ترجمه کند (ر. ک: بهمنیار، 1344).

مترجم گاه در ترجمة شعر به شعر، پایبند رعایت وزن نیز بوده است. معروف­ترین رباعی‌سرای ادبیات عربی، قاضی نظام­الدین اصفهانی (وفات 680 هـ) که خود دیوانی در رباعی دارد، رباعیات فارسی را با التزام وزن به رباعی عربی ترجمه می­کرد (ر. ک: شمیسا، 1374).

  1. ترجمه­های موزون غزلیات حافظ

شعر در گذشته به سبب همجواری و مناسبات گوناگون دینی و سیاسی از عربی به فارسی و برعکس تجربه شده است، اما در دورة معاصر است که عرب­ها در اثر شهرت جهانی شاعران ایرانی و عوامل دیگر به صرافت ترجمة سروده­های خیام، مولوی، سعدی و... افتادند.

شعر حافظ شیرازی در ادبیات کلاسیک عرب ناشناخته ماند و در روزگار معاصر بود که با رویکرد­های گوناگون به شعر و نثر عربی ترجمه شد. همۀ این ترجمه­ها در قالب سنتی و در بحور عروضی سروده شده­اند. تنها برگردان منثور غزلیات حافظ به زبان عربی، ترجمۀ ابراهیم امین الشواربی است. این ترجمۀ منثور که به «ترجمة مادر» معروف است، شامل ترجمۀ همة غزلیات حافظ است. طبق تصریح الشواربی در مقدمۀ کتاب، او از آن ­رو که ترجمۀ شعر از زبان مبدأ به شعر در زبان مقصد را دشوار می­داند از ترجمۀ شعری غزلیات حافظ صرف‌نظر کرده است: «از آغاز فهمیدم که برگردان شعر به شعر، امری به غایت دشوار است و نیازمند شاعری خوش قریحه است که دست کم به راحتی شعر بسراید و در حد و اندازه­های شاعر ما یا فراتر از او بر اسلوب­های فنی و اوزان تسلط داشته باشد» (الشواربی، 1377). با وجود این دشواری، الشواربی 21 غزل را به شعر ترجمه کرده و حتی برخی از این ترجمه­ها را در همان وزن و قافیۀ غزل حافظ (مثل غزل اول دیوان حافظ) سروده است.

صلاح الصاوی بعدها 30 غزل از شعر حافظ را به شعر ترجمه می­کند و در انگیزه و دلیل آن می­نویسد: در ترجمة ابراهیم الشواربی «نه نظم به طور کامل صورت گرفته و نه نثر طرب‌انگیز است؛ از این­ رو، در محافل دانشگاهی مربوط به زبان­ها و ادبیات شرقی منحصر شد... خواهم کوشید شعر حافظ را به شعر ترجمه کنم. امیدوارم در صیانت از روح شاعری او موفق شوم تا غربت میان او و خوانندة عرب از میان برود» (الصاوی، 1367).

عمر شبلی الصویری که ترجمه­اش عنوانی مشابه با ترجمة نادر نظام‌طهرانی دارد (حافظ الشیرازی بالعربیة شعراً) بر این باور است که ترجمة شعر باید به شعر باشد؛ به این دلیل که «موسیقی در شعر و میراث ادبی ما یک اصل است» (الصویری، 2006). او دربارة ترجمة منظوم و علت انتخاب عروض سنتی می­نویسد: «ترجیح دادم حافظ را بر پایة همان اوزان سنتی ترجمه کنم تا برای خوانندگان قرن 21، حافظی را نیافریده باشم که لباسی غیر از لباس روزگار خود به تن کرده است. دوست دارم مردم او را با همان جامة شیرازی خویش ببینند» (همان: 11).

کتاب مورد بحث، یعنی «دیوان حافظ بالعربیة شعراً» آخرین ترجمه از ترجمه­های غزلیات حافظ به زبان عربی است که در آن بیشترین تعداد از غزلیات حافظ  به زبان عربی ترجمه شده است. نادر نظام‌طهرانی این کتاب را از متن فارسی به عربی ترجمه کرده و سعید واعظ بازنگری و نظارت بر چاپ آن را برعهده داشته است. انتشارات آوای خاور این مجموعه را در 1033 صفحه در سال 1399 به چاپ رسانده است. این ترجمه را با توجه به جنبه­های مشابه لغوی، نحوی، عروضی و... می­توان در شمار ترجمه­های لفظ­گرا دسته­بندی کرد. این طیف ترجمه­ها با وجود نقدهای تند، هنوز طرفداران خاص و کاربردهای متداول خود را دارد.

  1. اوزان غزلیات حافظ در اصل و ترجمه

ترجمه­های نظام‌طهرانی از غزلیات حافظ، فارغ از اینکه بحر خود غزل در فارسی چیست در بحر کامل که یکی از بحور پرکاربرد شعر عربی است و آن را «از غنی­ترین و نرم­ترین و آهنگین­ترین بحور شعر عربی» دانسته­اند (علی، 1383) سروده شده­اند. طبق احصای ما از 20 غزل اول، ترجمۀ 14 غزل (2، 3، 4، 6، 8، 9، 10، 11، 12، 14، 16، 17، 18 و 20)، یعنی 70 درصد ترجمه­ها در این بحر سروده شده است.

از آنجا که اوزان شعر فارسی با عربی متفاوت است، ترجمه­هایی که در بحر خود غزل سروده شده باشند به نسبت خیلی کم­اند. از میان 20 غزل اول، چهار غزل 1، 13، 15 و 19 در بحر خود غزل ترجمه شده­اند. به عنوان مثال، غزل 15 و ترجمۀ آن در بحر رمل مثمن سروده شده است:

گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب

 

گفت در دنبال دل ره گم کند مسکین غریب

قلتُ یا سلطانَ خَیْرِ الخَلقِ إرحَمْ ذا لغریب

 

قال فی دَرْبِ الهَوَی تیهٌ لِمسکینٍ غریبِ

 (حافظ، 1399)

یا غزل 299 که هم غزل هم ترجمۀ آن در بحر خفیف سروده شده­اند:

خوش خبر باشی ای نسیم شمال

 

که رسانی به ما پیام وصال

زُفَّ لِی البُشرَی یا نَسیمَ الشّمال

 

وَ قُلِ الآنَ حانَ عَهدُ الوِصال

(همان: 643)

بعضی از ترجمه­ها نیز هستند که در همان بحر سروده شده­اند با این تفاوت که تعداد ارکان/ تفعیله­های عروضی ترجمه کمتر از تفعیله­های خود غزل است. مثلاً غزل 19 در بحر رمل مثمن مخبون و ترجمۀ آن در بحر رمل مسدس مخبون سروده شده است:

ساقیا آمدن عید میارک بادت

 

وان مواعید که کردی مرواد از یادت

أقبَلَ العِیْدُ هَنیئاً لَکَ ساقِی

 

لا تَغِبْ عَنْکَ مواعیدُ التّلاقِی

(همان: 83)

باید توجه داشت که در زبان فارسی، بیشتر اوزان شعری مثمن (هشت رکنی) و در زبان عربی، مسدس (شش رکنی) هستند. به عنوان مثال، بحر رمل در زبان فارسی، بیشتر به صورت مثمن و در بعضی مواقع (بیشتر در قالب مثنوی) به صورت مسدس کاربرد دارد، اما در زبان عربی به­طور معمول مسدس است.

  1. عدم هماهنگی شمار ارکان عروضی

گوش ایرانی در شعر به ارکان بیشتری در قیاس با شعر عربی عادت دارد؛ «اساس عروض در شعر فارسی بر هشت تفعیله است در حالی­که عروض شعر عربی بر شش تفعیله استوار است؛ از این ­رو، یک بیت فارسی معادل یک بیت و نیم عربی است» (الصاوی، 1367). به عبارت دیگر، به طور معمول بحور شعر عربی، مسدس (شش رکنی) و بحور فارسی مثمن (هشت رکنی) هستند.

ترجمه­های غزلیات حافظ نیز بیشتر در بحور مسدس و مثمن سروده شده­اند، اما گاهی دیده می­شود که برگردان بعضی غزلیات در بحور 10 و حتی 12 رکنی سروده شده­اند. این بحرهای طولانی برای مخاطب فارسی و به ویژه عربی زبان که به اوزان 6 و 8 رکنی خو گرفته، نامأنوس و خسته­کننده به نظر می­رسد. از آن جمله است ترجمۀ غزل 4 که در بحر کامل مُعَشَّر (10 رکنی) سروده شده است:

لَوْ ذلکَ التُّرکیُّ مِن شیرازَ مُخْتاراً علی قلبِی أغارا

 

لَوَهَبْتُ أسْودَ خَالِهِ مِن ذا الوجودِ سَمَرقنداً بَلْ بخارا

(حافظ، 1399)

لَو ذا لِ کَت

تُر کی یُ مِن

شی را زَ مُخ

تا رَن عَ لا

قَل بی أ غا را

- - ن -

- - ن -

- - ن -

- - ن -

- - ن - -

مستفعلن

مستفعلن

مستفعلن

مستفعلن

مستفعلاتن

لَ وَ هَب تُ أس

وَ دَ خا لِ هی

مِن ذَل وُ جو

دِ سَ مَر قَن

دَن بَل بُ خا را

ن ن – ن -

ن ن – ن -

- - ن -

ن ن - -

- - ن - -

متفاعلن

متفاعلن

مستفعلن

فعلاتن

مستفعلاتن

 

یا غزل 136 که در بحر کامل 12 رکنی ترجمه شده است:

وَجْهِی وَضَعْتُ عَلی طَریقِ حَبیبی لکنَّهُ لم یَمْشِ فَوقَ الوَجْنَةِ

 

 

و مئات الألطافِ منهُ توقَّعْتُ و لکن لم أحْظَ منهُ بنَظرَةِ

     

(حافظ، 1399)

وَج هی وَ  ضَع

تُ عَ لا طَ ری

قِ حَ بی بی

لا کِن نَ هو

لَم یَم شِ فَو

قَل وَج نَ تی

- - ن -

ن ن - ن -

ن ن -  -

- - ن -

- - ن -

- - ن -

مستفعلن

متفاعلن

فعلاتن

مستفعلن

مستفعلن

مستفعلن

وَ مِ آ تُ اَل

طا فِ مِن

هُ تَ وَق قَ عَت

وَ لا کِن لَم

اَح ظَ مِن

هُ بِ نَظ رَ تی

ن ن – ن -

- ن -

ن ن - ن -

ن - - -

- ن -

ن ن - ن -

متفاعلن

فاعلن

متفاعلن

مفاعیلن

فاعلن

متفاعلن

 

باید به این نکته نیز توجه داشت که متفاعلن در بین ارکان عروضی، رکنی بلند (5 هجایی) محسوب می­شود و زمانی­که این رکن بلند در قالب وزنی 10 یا 12 رکنی نیز بیاید، آن وزن برای مخاطب عرب زبان چقدر خسته­کننده خواهد بود. اگر غزلیاتی را که در این اوزان طولانی ترجمه شده­اند با غزلیاتی که در اوزان شش رکنی بحر کامل (شکل اصلی و رایج این بحر در زبان عربی) مثل غزل 169 (حافظ، 1399) ترجمه شده­اند،  مقایسه کنیم به زیبایی این بحر در قالب مسدس و ملال­آور بودن آن در  قالب معشّر و بیشتر، پی خواهیم برد:

سَکَراتُ عِشْقِکَ نَبتةٌ لِلحَیرةِ
 (متفاعلن متفاعلن مستفعلن)

 

و بلوغُ وَصْلِکَ مِن کمالِ الحَیرةِ 
(متفاعلن متفاعلن مستفعلن)

بیت در سنت شعر فارسی و عربی، قائم به ذات و مستقل است؛ از این ­رو، معنایی جداگانه دارد و وزن دو مصراع به عنوان یک واحد سنجیده می­شود. واحد معنا در این ترجمه نیز بیت است و نادر نظام کوشیده است هر بیت حافظ را به یک بیت در زبان عربی برگردان کند؛ بنابراین، مخاطب عرب­زبان، غزل فارسی را در سمت راست و ترجمة عربی غزل را با همان تعداد ابیات در سمت چپ صفحه فرا روی خود دارد. شمار ابیات 20 غزل نخست با ترجمة عربی یکسان بود و تنها در غزل دهم برای بیت ششم معنا و معادلی در فارسی نیافتیم:

عَبِثَتْ بِطُرَّتکَ الرِّیاحُ فأظْلَمَتْ دُنیانا

 

هذا الذِی قد نابَنا فنَصیْبُنا التَّقْتیرُ 

(همان: 65)

  1. تفاوت اوزان ملمّعات حافظ با ترجمه

وجود مصراع­ها و ابیات عربی در دل شعر فارسی نشان می­دهد با وجود اختلافاتی که موسیقی شعر فارسی و عربی دارد، گوش ایرانیان با وزن شعر عربی آشنا بوده و ظاهراً این آشنایی بر اثر انس و الفت ایرانیان با اشعار عربی حاصل شده است. این بخش از اشعار عربی تحت عنوان ملمّع گاه سرودة شاعران ایرانی و گاه تضمین سروده­های شاعران عرب است.

حافظ در مجموع، 22 غزل ملمّع دارد و یکی از مشهورترین و زیباترین ملمّعات او بیت آغازین دیوان اوست. هرچند به گفتۀ محققان، مصراع عربی این بیت (ألا یا ایّها الساقی أدِر کأساً و ناوِلها) مسلماً از خود حافظ نیست و او این مصراع را در شعر خود تضمین کرده است (هروی، 1369).

نظام‌طهرانی در ترجمۀ غزلیات ملمّع به طور کلی دو رویه را پی گرفته است: 1- در غزلیاتی که در مصراع­ها/ بیت­های عربی حافظ تصرف نشده یا تصرف اندکی شده، قاعدتاً بحر ترجمه همان بحر غزل است، مثل غزل اول که غزل و ترجمه هر دو در بحر هزج مثمن سروده شده­اند:

ألا یا ایّها الساقی أدِر کأساً و ناوِلها

 

که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل­ها

ألا یا أیّها السّاقی أدِرْ کأساً و ناوِلْها

 

فسَهْلٌ أوّلُ الحُبِّ، و لکنْ حُمَّ مُشکِلُها

(حافظ، 1399)

یا غزل 13 (همان: 71) که با اندکی تصرف در مصراع عربی، هم غزل، هم ترجمه در بحر خفیف سروده شده­اند و فقط در زحافات این بحر با هم اختلاف دارند:

می­دمد صبح و کِلّه بست سحاب
 (فاعلاتن مفاعلن فعلان)

 

الصبوحُ الصبوحُ یا أصحاب
 (فاعلاتن مفاعلن فع لان)

بَزَغ الصُّبْحُ مِن خلالِ السَّحابِ
(فعلاتن مفاعلن فاعلاتن)

 

عَجِّلوا بالصَّبوحِ یا أصْحابی
 (فاعلاتن مفاعلن مفعولن)

2- غزلیاتی که مصراع­ها/ بیت­های عربی حافظ در ترجمه تغییر یافته و در نتیجه، بحر ترجمه با غزل متفاوت است، مثل غزل 300  (همان: 645) که در بحر مجتث که از اوزان پرکاربرد فارسی و مورد علاقۀ حافظ است، سروده شده و ترجمۀ آن در بحر کامل -که پیشتر گفته شد- از اوزان پرکاربرد عربی و مورد علاقۀ مترجم است، سروده شده است:

شَمَمتُ روحَ وِدادٍ و  شِمتُ برقَ وصال
(مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلان)

 

بیا که بوی تو را میرم ای نسیم شمال
 (مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلان)

روحَ الوِدادِ شَمَمْتُ مأخوذاً ببرقِ وِصالِ
(مستفعلن متفاعلن مستفعلن فعلاتن)

 

فتعالَ عَطِّرنِی بریحکَ یا نسیمَ شَمالِ
(مفاعلن مستفعلن متفاعلن فعلاتن)

یا غزل 478 (همان: 1006) که در بحر رمل مخبون سروده شده و مترجم با اعمال تغییراتی در یکی دیگر از اوزان ایرانی مورد علاقة حافظ (رمل مخبون)، آن را در بحر کامل ترجمه کرده است:

سیل این اشک روان صبر دل حافظ برد
(فعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن)

 

بَلَغَ الطّاقةُ یا مُقْلَةَ عَینی بَینی
(فعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن)

سَیْلُ الدُّموعِ جَرَی بِصَبرِ فُؤادِ مُدْنَفِ حافظٍ
(مستفعلن متفاعلن متفاعلن متفاعلن)

 

بَلَغَ الطّاقةُ یا حَبیباً مِثلَ بُؤبُؤءِ مُقْلَتِی
(فعلاتن متفاعلن مستفعلن متفاعلن)

به طور کلی از 22 غزل ملمّع حافظ، پنج غزل در بحر هزج (1، 248، 431، 453 و 457)، پنج غزل در بحر مجتث (296، 300، 444، 454 و 464)، پنج غزل در بحر مضارع (5، 304، 337، 420 و 458)، چهار غزل در بحر رمل مخبون (306، 448، 470 و 478)، دو غزل در بحر خفیف (13 و 299) و یک غزل در بحر متقارب (414) سروده شده است. از بین ترجمه‌های این 22 غزل نیز 9 غزل در بحر کامل (296، 300، 304، 306، 337، 444، 448، 470 و 478)، پنج غزل در بحر هزج (248، 431، 453 و 457)، دو غزل در بحر خفیف (13 و299)، دو غزل در بحر مضارع (420 و 557)، دو غزل در بحر مجتث (454 و 464)، یک غزل در بحر رمل (5) و یک غزل در بحر متقارب (414) سروده شده است. در جدول (1) به طور اختصار آنچه گفته شد، ارائه شده است.

جدول 1. اوزان 22 غزل ملمّع حافظ

نوع وزن ملمّع حافظ

بحر غزل ملمّع حافظ (تعداد)

بحر ترجمۀ غزل ملمّع (تعداد)

مشترک با عربی

هزج (1 مثمن و 4 مسدس)

هزج (1 مثمن و 4 مسدس)

ایرانی متفاوت با عربی

مجتث (5)

کامل (3)، مجتث (2)

ایرانی متفاوت با عربی

مضارع (5)

رمل (1)، کامل (2)، مضارع (2)

ایرانی

رمل مخبون (4)

کامل (4)

مشترک با عربی

خفیف (2)

خفیف (2)

مشترک با عربی

متقارب مثمن (1)

متقارب مثمن (1)

این آمار حاکی از آن است که حافظ، فارغ از اختلافات موجود بین موسیقی شعر فارسی و عربی، بیشترین ملمّعات خود را در اوزان مورد علاقۀ خود؛ یعنی «مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن» (مجتث)، «مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن» (مضارع) و «فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن» (رمل مخبون) -که بیشتر با ذوق موسیقایی ایرانیان سازگاری دارد- سروده است. بحر هزج نیز که از بحرهای پرکاربرد مشترک میان فارسی و عربی است از بحوری است که بیشترین ملمّع در آن سروده شده است. در ترجمه­هایی که نظام‌طهرانی از غزلیات ملمّع حافظ انجام داده نیز شاهد آنیم که همچون ترجمۀ غزلیات دیگر، غلبه با بحر کامل (از بحور پرکاربرد عربی) است.

نظام‌طهرانی سعی کرده حتی­الامکان وزن غزلیاتی را که در بحور مشترک فارسی و عربی سروده شده­اند در ترجمه­های خود حفظ کند و در غزلیاتی که در اوزان ایرانی سروده شده‌اند تا جایی که توانسته بحر آن‌ها را به بحر کامل تغییر داده و در بعضی غزلیات که شمار ابیات و مصراع­های عربی آن‌ها زیاد بوده از تغییر بحر و تغییر ابیات عربی حافظ صرف‌نظر کرده است.

با این وصف، مترجم سعی کرده حتی­الامکان موسیقی شعر زبان مبدأ و مقصد را در ترجمه­های خود در نظر داشته باشد که در بحور مشترک این امر محقق شده است، اما در غزلیاتی که شعر حافظ از اوزان عربی فاصله گرفته و نظر به اینکه تعداد ابیات/ مصاریع عربی آن‌ها کم بوده، اساس کار خود را بر رعایت موسیقی شعر زبان مقصد (عربی) گذاشته و با تغییر بیت­ها/ مصراع­های عربی، غزل را در بحور عربی ترجمه کرده است. در 4 غزل هم
-از آنجا که تعداد ابیات/ مصاریع عربی زیاد بوده- از تغییر ابیات و مصاریع عربی حافظ و عربی کردن وزن ترجمه منصرف شده است. 

نظام‌طهرانی درخصوص ترجمۀ ملمّعات حافظ می­نویسد: «حافظ... آشنا به زبان عربی بوده در آن ید طولانی [کذا] داشت و حافظِ قرآن کریم بود، این چیره­دستی و آگاهی در بیت بیت غزلیات او دیده می­شود، اما اشعار عربی او مانند غزلیات فارسی در اوج فصاحت و بلاغت نیستند؛ بنابراین، به نظم آوردن ملمّع­ها و بیت­های فارسی در میان بیت­های عربی برای اینجانب خیلی سخت بود» (حافظ، 1399). مترجم در مقدمة عربی لفظ «أرهقنی» (همان: 23) به معنای «مرا خسته و درمانده کرد» را در دشواری به نظم کشیدن ملمّعات به کار برده است.

این نظر را که ابیات عربی حافظ از فصاحت و بلاغت لازم برخوردار نیست، نزد محققان و ناقدان دیگر چون محمد معین، محیط طباطبایی، محمد قزوینی و... نیز دیده می­شود (ر.ک: عزیزی، 1396). احمد لواسانی دربارة ملمّعات حافظ اعتقاد دارد: «بی­ذوق­ترین خوانندة عرب هم پی خواهد برد که این مصراع­ها بیمارند؛ بر پیرایه و صنعت بدون آنکه تناسب و همخوانی داشته باشند، تکیه زدند» (لواسانی، 1989م).

سوای فصاحت و بلاغت این ابیات و مصراع­ها، وزن ایرانی آن‌ها را -که ذوق موسیقایی عرب با آن انس زیادی ندارد- می­توان یکی دیگر از عوامل مؤثر در عدم میل و رغبت خوانندگان عرب به آن‌ها دانست و شاید یکی از دلایلی که نظام‌طهرانی ترجیح داده، حداقل در ملمّعاتی که در اوزان ایرانی سروده شده­اند، تغییر ایجاد کند و خود را خسته و درمانده کند، همین باشد.

  1. زحافات و ضرورت­های شعری

مترجم در مقدمة کتاب به زبان فارسی تصریح می­کند: «از همان آغاز کار در برگرداندن معانی و افکار و به نظم درآوردن آن‌ها، وفاداری به اصل متن را تا حدّ امکان سرلوحة خود قرار دادم؛ اما این کار در کنار رعایت وزن بیت­ها و قافیه­ها بیشتر به سختی آن می­افزود؛ تا جایی که گاهی ناگزیر از به کارگرفتن برخی زحاف­ها یا دست برداشتن از بیت­های موقوف‌المعنی شدم و خیلی کم در یک یا دو غزل به سبک موشح و به ناچار به استخدام ردیف که در فارسی امروزی نیز رواج دارد، پناه بردم» (حافظ، 1399). البته در مقدمة عربی در برابر «دست برداشتن از بیت­های موقوف المعنی»، عبارت «الاستغناء عن تصریع بعض الغزلیات» (همان: 18) به معنای «دست برداشتن از مصرّع بودن بیت نخست برخی غزل­ها» آمده است.

در ترجمۀ 20 غزل نخست حافظ، ابیات کمی را می­توان یافت که بدون هیچ استفاده­­ای از ضرورات و زحافات شعری -در وزن عربی- خوش نشسته باشند و وزن غزل فارسی و غزل عربی کاملاً  بر یکدیگر منطبق باشند.  از آن جمله است، بیت زیر از غزل نخست (همان: 47):

یقولُ الشَّیخُ اِصبِغْ مِن خُمورِ الرّوحِ سَجادَه
 ن - - - / ن - - - / ن - - - / ن - - -

 

فما مِن سالکٍ إلّا علیمٌ رَسْمَ مَنزِلها
ن - - - / ن - - - / ن - - - / ن - - -

ابیاتی نیز هستند که به ضرورت وزن -با کمی تغییر در قرائت- در وزن خوش می­نشینند. به عنوان مثال، ابیات زیر از همین غزل با تسکین میم در «أ یَعلَمُ» و لام در «ساحِلِها» و «محافِلِها» و تغییر آن‌ها به «أ یَعلَمْ»، «ساحِلْها» و «محافِلْها» و تخفیف «إلّا» و تغییر آن به «إلا» موزون می­شوند:

أعاصیرٌ و أمْواجٌ و لیلٌ مُرعِبٌ داجٍ
عِنادٌ کُلُّ أعمالی فَساءَتْ سُمعَتِی فیها

 

أ یَعْلَمُ حالَنا مَنْ بالُهُ خالٍ بساحِلِها
إلّا ما یَخْتَفِی سِرٌّ مُحاکٌ فی محافِلِها

(همان: 47)

بیت زیر از غزل چهار (همان: 53) نیز با تسکین جیم در «وَجَنات» و قرائت آن به «وَجْنات» و استفاده از اختیار وزنی ابدال/ تسکین (آوردن مستفعلن به جای مُتَفاعلن) موزون می­شود:

و جمالُ وَجَناتِ الحَبیبِ لَفِی غِنیً عن نَقْصِ حُبِّ العاشِقینا
ن ن - ن - / - - ن - / ن ن - ن - / - - ن - / - - ن - -



 

ما حاجةُ الوجه البَهِی لِتَجَمُّلٍ و لخالِ فَتانِ العَذاری
- - ن -/ - - ن -/ ن ن - ن -/ ن ن - ن -/ - - ن - -

     

گذشته از این ابیات که با تغییراتی جزئی موزون­ می­شوند، بسیاری از ابیات ترجمه شده به دلیل فراوانی استفاده از زحافات، دچار سکته­­های محسوس موسیقایی شده­اند یا به بحر دیگری نزدیک شده­اند. از آنجا که پرکاربردترین بحر عروضی در ترجمۀ غزلیات، بحر کامل (تکرار رکن مُتَفاعلن) است، پرکاربردترین زحافی که­ مترجم به کار برده، رکن مستفعلن/ مُتْفاعلن (ن ن - ن -)  به جای مُتَفاعلن (- - ن -) است. این اختیار در بعضی مواضع (مثل بیت فوق) خیلی محسوس نیست و مشکل چندانی ایجاد نمی­کند، اما در بعضی ابیات، این تغییر آنقدر زیاد است که فقط یک رکن مُتَفاعلن وجود دارد و اگر این رکن هم نمی­بود، این‌گونه به نظر می­رسید که آن بیت در بحر رجز سروده شده است؛ از آن جمله است مطلع غزل 17:

أطْلَقْتَ سَهْماً فِی فؤادِی مِن کَمانِ الحاجِبِ

 

تَبْغِی دَمِی و أنا العَلیلُ الناحِبُ المَقْهورُ

(حافظ، 1399)

أط لَق تُ سَه

می فی فُ ئا

دی مِن کَ ما

نِل حا جِ بو

- - ن -

- - ن -

- - ن -

- - ن -

مستفعلن

مستفعلن

مستفعلن

مستفعلن

تَب غی دَ می

وَ أ نَل عَ لی

لُن نا حِ بُل

مَق هو  رو

- - ن -

ن ن - ن -

- - ن -

- - -

مستفعلن

متفاعلن

مستفعلن

مفعولن

در بعضی مواقع استفاده از زحافات مختلف و نامکرر به حدّی است که شنونده، آن بیت/ مصراع را موزون نمی­یابد؛ به عنوان مثال، مصراع دوم بیت زیر از غزل 20 از چهار زحاف مختلف تشکیل شده است:

أقبِل لِنَقْضِیَ أمْتَعَ الأوقاتِ قُربَ الماءِ

 

و الخَضْراءِ هذِهِ دُنْیاکَ سرابٌ و یَبابُ

(حافظ، 1399)

أق بِل لِ نَق

ضی أم تَ عَل

أو قا تِ قُر

بَل ما ئو

- - ن -

- - ن -

- - ن -

- - -

مستفعلن

مستفعلن

مستفعلن

مفعولن

وَل خَض را ءِ

ها ذِ هی دُن

یا کَ سَ را بُن

وَ یَ با بو

- - - ن

- ن - -

- ن ن - -

ن ن - -

مفعولاتُ

فاعلاتن

مفتعلاتن

فعلاتن

  1. دستکاری­های نحوی بنا به ملاحظات موسیقایی

وزن شعر کلاسیک، اقتضائات خود را داشت و شاعر در سنت شعری ما به منظور حفظ وزن گاه کلمه­هایی را حذف و اضافه می­کرده است. به نظر می­رسد نادر نظام‌طهرانی نیز پاره­ای از کلمه­ها را در خلال ترجمه حذف می‌کند تا وزن در زبان مقصد، درست شود؛ از جمله در بیت زیر که «دام تزویر» را در زبان عربی حذف کرده و تشخیص آن را به هوش مخاطب منوط کرده است.

حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی

 

دام تزویر مکن چون دگران قرآن را

عَربِد و عُبَّ الخمرَ و اهنأ حافِظُ

 

لا تنصُبَنْ کالغیرِ بالقرآنِ

(حافظ، 1399)

برخی واژه­ها، ترکیب­ها و جمله­ها به جهت رعایت وزن اضافه شده که در اصل فارسی وجود ندارد. به عنوان مثال در بیت زیر دو کلمة «دیار» و «ماء آل» به شعر حافظ در عربی اضافه شده است.

چو با حبیب نشینی و باده پیمایی

 

به یاد دار محبّان بادپیما را

و إذا جَلَسْتَ مع الحَبیبِ لِصَبِّ کأسِ الخَمرَهِ

 

اُذکرْ دیارَ الأصْدِقاءِ الشَّارِبینَ لِماءِ آلْ

(همان: 57)

همچنین در بیت زیر احتمال دارد جملة وصفیة «أغشاها» به معنای «به آن وارد می­شدم» به جهت رعایت وزن آورده شده باشد:

در میخانه بسته‌اند دگر

 

افتتح یا مُفَتِّحَ الابواب

أغْلَقوا بابَ حانَهٍ أغْشاها

 

اِفْتَتِح یا مُفتِّحَ الأبوابِ

(همان: 71)

وزن عروضی در این ترجمه گاه ساخت­های صرفی و نظام نحوی و به تبع بلاغت و شیوایی سخن عرب را تحت تأثیر قرار می­دهد. به عنوان نمونه، کلمة «ریح» در صرف عربی، مؤنث معنوی است، اما شاعر احتمالاً به ضرورت وزن است که با آن مانند اسم مذکر برخورد می­کند و در غیر این ساختار باید بگوییم: «ریحَ الصَّبا بَلِّغِی».

ریحَ الصَّبا بَلِّغْ شبابَ الرَّوضَهِ

 

خَدَماتِنا للسَّرو و الرَّیْحانِ

(همان: 63)

نمونه­هایی از به­هم­ریختگی چینش نحوی در غزل­های 5، 6، 10 و 12 وجود دارد. باید توجه داشت که این امر به ویژه در نحو عربی که اساسی بلاغی دارد، اهمیت دارد و تقدیم و تأخیر کلمه­ها در جمله در نظر مخاطب بلیغ، القائات ثانوی و معنای متفاوت را به دنبال خواهد داشت. مثلاً در بیت زیر آرایش نحوی جمله در اصل چنین بوده است: «صیدُ صَبٍّ عارفٍ سهلٌ باللُطفِ و الأخلاق.»

به خلق و لطف توان کرد صیدِ اهل نظر

 

به دام و دانه نگیرند مرغ دانا را

باللُطفِ و الأخْلاقِ سَهْلٌ صَیْدُ صَبٍّ عارفٍ
ج

 

لکنْ بُلوغُ مسالِکِ العَنْقاءِ صَعبٌ بلْ مُحالْ
جج

       

(همان: 57)

 

  1. فقدان نسخة اساس و آشفتگی­های وزن در زبان مقصد

نظام‌طهرانی در مقدمۀ کتاب، یادآور شده که اساس کار او در ضبط غزلیات حافظ، شرح غزل­های حافظ، نوشتة حسینعلی هروی بوده و پس از انجام کار، سعید واعظ دست‌نوشته­های او را با چند نسخۀ قدیمی و جدید، چون نسخۀ قزوینی و غنی، خانلری، ادیب برومند، حمیدیان و... مطابقت داده و برخی تغییرات و اصلاحات لازم و ضروری را اعمال کرده است. وی در ادامه اظهار امیدواری کرده که با توجه به تشتت نسخه­ها ضبط مندرج در کتاب او نزدیک­ترین به نسخۀ اصل باشد (حافظ، 1399).

با وجود این دغدغة مترجم، شاهد آنیم که در بعضی موارد ضبط­های غلطی از غزلیات حافظ به این کتاب راه یافته است. به گواهی حافظ­پژوهان، نسخه­های خطی هیچ شاعری در ایران به اندازة دیوان حافظ با یکدیگر اختلاف ندارند. شفیعی­کدکنی در فصلی از کتاب موسیقی شعر، ضمن اشاره به اختلاف فراوان نسخه­های دیوان حافظ و نقش خود حافظ در این اختلافات -به سبب اصلاحاتی که خود او در غزلیاتش انجام می­داده- به بیان نحوۀ تشخیص ضبط درست یا اصلاح­شدۀ غزلیات حافظ براساس جمال­شناسی و موسیقی شعر او می­پردازد (ر.ک: شفیعی‌کدکنی، 1395). براساس این روش، کسانی که با موسیقی شعر حافظ در ادوار مختلف زندگی او آشنایی دارند، می­توانند ضبط اصحّ را برگزینند. با این توضیح، کسانی که گوششان با موسیقی بیرونی شعر آشنایی دارد، می­توانند ضبط­های اشتباه غزلیات مندرج در این کتاب را تشخیص دهند. به عنوان نمونه، یکی از این ضبط­های اشتباه را می­توان در بیت زیر از غزل 10 (حافظ، 1399) مشاهده کرد. در این بیت واژۀ «طریقت» (ن - -) یک واژۀ سه هجایی است در صورتی­که این غزل که در بحر رمل سروده شده است در چینش هجایی این وزن به یک واژۀ دو هجایی مرکّب از یک هجای کوتاه و یک هجای بلند نیاز دارد.

در خرابات طریقت ما نیز هم منزل شویم
 - ن - - / - ن - - - / - ن - - / - ن -

 

کاین چنین رفتست در عهد ازل تقدیر ما 
- ن - - / - ن - - / - ن - - / - ن -

 

با مراجعه به نسخۀ اساس نظام‌طهرانی در ضبط غزلیات (شرح غزل­های حافظ) نیز نادرست بودن این ضبط تأیید شد. ضبط صحیح این بیت چنین است:

در خرابات مغان ما نیز هم منزل شویم
 - ن - - / - ن - - / - ن - - / - ن -

 

کاین چنین رفتست در عهد ازل تقدیر ما 
- ن - - / - ن - - / - ن - - / - ن -

معلوم نیست که نظام‌طهرانی یا واعظ براساس کدام نسخه چنین ضبطی را برگزیده­ و ترجمه کردند؟ البته باید به این نکته نیز توجه داشت که شرح غزل­های حافظ، نسخۀ تصحیح شدۀ غزلیات حافظ نیست، بلکه شرح غزلیات او است.

در پایان کتاب، غلط‌نامه­ای تنظیم شده است، اما این دست اشتباهات طبعاً در آن نیامده است. خطاهای چاپی فاحش چون بیت اول از غزل 12 (حافظ، 1399) نیز در غلط‌نامه نیامده و  ممکن است در وزن بیت نیز خللی ایجاد نکند، اما به چشم مخاطب در دیوان فاخر حافظ می­آید.

 

بحث و نتیجه‌گیری

موسیقی بیرونی در کتاب دیوان حافظ بالعربیة شعراً به عنوان یکی از اصلی­ترین عوامل موسیقی و عناصر شعر بررسی شد. طنین و ضرب­آهنگی که نظام‌طهرانی به مدد وزن عروضی به غزل حافظ بخشیده به گیرایی و ادبیّت شعر در زبان عربی کمک کرده است.

از مطالعة 20 غزل نخست دیوان حافظ روشن می­شود که 4 غزل در همان بحر فارسی به عربی منتقل شده و 14 غزل دیگر در بحر پرکاربردِ عروض عربی، کامل، سروده شده­اند. سرودن 70 درصد از 20 غزل در یک بحر نشان می­دهد ترجمۀ نظام‌طهرانی از لحاظ موسیقی بیرونی تنوع چندانی ندارد.

به طور کلی، تعداد تفعیله­های شعر فارسی در هر بیت از نمونة عربی آن، بیشتر است. این تفعیله­ها عموماً در این ترجمه نیز مسدّس و مثمّن است، اما به 10 و حتی گاهی به 12 تفعیله هم می­رسد. همچنین ملمّعات حافظ غالباً در اوزان مجتث، مضارع و رمل مخبون سروده شده است که با طبع و ذوق ایرانی موافقت بیشتری دارد، اما غلبه در ترجمة عربی با بحر کامل است. گفتنی است وزن­های مشترک در عروض عربی و فارسی حتی‌الامکان در ترجمه حفظ شده است.

واحد ترجمه در این اثر، مطابق سنت شعر فارسی و عربی، بیت است، اما ابیات اندکی را می­توان در این 20 غزل حافظ پیدا کرد که بدون زحاف و ضرورت شعری به عربی ترجمه شده باشند و وزن غزل عربی کاملاً با نمونة فارسی منطبق باشد.

کلمه­ها، عبارات و جمله­هایی به ترجمه افزوده یا از اصل غزل کاسته شده تا وزن غزل در عربی رعایت شود. نحو برخی جمله­ها گاه تابعی از عروض می­شود که در نتیجه، چینش منطقی جمله در ترجمه به هم می­خورد و ساختار اطلاعاتی و بلاغی که اساسی نحوی دارد از هم می­پاشد. فقدان نسخة اساس نیز موجب آشفتگی­هایی در وزن و موسیقی بیرونی شده است.

این پژوهش، موسیقی بیرونی در دیوان حافظ بالعربیة شعراً را با جامعة آماری محدود بررسی کرد. با توجه به عدم وجود قالب غزل در ادبیات عربی به پژوهشگران علاقه‌مند پیشنهاد می­شود موسیقی کناری در این ترجمه و خلاقیت­های مترجم را مطالعه کنند.

تعارض منافع

تعارض منافع ندارم.

 

[1]. نادر نظام‌تهرانی -نویسنده، شاعر، مترجم و استاد دانشگاه- در سال 1311 هجری شمسی در خانواده‌ای ایرانی‌تبار در دمشق به دنیا آمد. پس از دریافت کارشناسی در رشتة زبان و ادبیات عربی در سال 1337 به ایران آمده و در رشتة بیان شده از دانشکدة الهیات دانشگاه تهران، دکترا گرفت. نادر نظام‌تهرانی طی این سال‌ها مسئولیت‌های گوناگونی در آموزش‌وپرورش، صداوسیما، دانشگاه و... برعهده داشته است (برای آگاهی بیشتر ر. ک: مصطفوی‌نیا و دادفر، 1388).

بهمنیار، احمد. (1344). صاحب بن عباد. به کوشش محمدابراهیم باستانی پاریزی. تهران: دانشگاه تهران.
جاحظ، عمرو بن عثمان. (1965م).  الحیوان. مصر: مطبعة البابِی.
حافظ، شمس‌الدین محمد. (1371). دیوان. به تصحیح علامه قزوینی و قاسم غنی و کوشش عبدالکریم جربزه­دار. چ 4. تهران: انتشارات اساطیر.
___________________ . (1399). دیوان حافظ بالعربیة شعراً. ترجمة نادر نظام‌طهرانی. راجعه و أشرف علی طبعه سعید واعظ. تهران: آوای خاور.
شبلِی الصویری، عمر. (2006م). حافظ الشیرازی بالعربیة شعراً. بیروت: دار الکتّاب اللبنانیین.
شفیعی‌کدکنی، محمدرضا. (1380). ادوار شعر فارسی از مشروطیت تا سقوط سلطنت. تهران: سخن.
____________________. (1395). موسیقی شعر. تهران: آگاه.
شمیسا، سیروس. (1374). سیر رباعی در شعر فارسی. تهران: فردوس.
الشواربی، ابراهیم أمین. (1377). غزلیات حافظ: دیوان حافظ الشیرازی. تهران: انتشارات مهراندیش.
الصاوی، صلاح. (1367). دیوان العشق. تهران: مرکز النشر الثقافی «رجاء».
عزیزی، محمدرضا. (1396). متن پنهان غزلیات حافظ. تهران: زوّار.
علی، عبدالرضا. (1383). موسیقی شعر عربی سنتی و نو. ترجمۀ حسین یوسفی (آملی). بابلسر: دانشگاه مازندران.
لواسانی، احمد. (1989م). حافظ الشیرازی: شاعر العرفان و الانسان. دمشق: مستشاریه الثقافیه للجمهوریه الإسلامیه الإیرانیه.
مصطفوی­نیا، سید محمدرضا و دادفر، حمید. (1388). وقفه مع الادیب الایرانی نادر نظام‌طهرانی و تحلیل شعره. التراث الادبی، 1(4)، 135-155.
معروف، یحیی. (1380). فن ترجمه: اصول نظری و عملی ترجمه از عربی به فارسی و فارسی به عربی. تهران: سمت.
هروی، حسینعلی. (1369). شرح غزلهای حافظ. به کوشش زهرا شادمان. چ 3. تهران: مؤلف (چاپخانة کیهانک).