نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 استادیار، گروه زبان عربی، دانشگاه عالی دفاع ملی، تهران، ایران

2 استادیار ، گروه زبان عربی، دانشگاه عالی دفاع ملی، تهران، ایران

3 دانش‌آموخته دکتری زبان و ادبیات عربی، دانشگاه تهران، (در طرح جایگزین خدمت سربازی دانشگاه عالی دفاع ملی گنجانده شده است)، تهران، ایران

چکیده

ترجمه، اصیل‌ترین نوع فکر و اندیشه است که عامل انتقال یک فرهنگ از یک مکان به مکان دیگری است؛ در حقیقت نوعی مکمل تولید داخلی است و با توجه به ماهیت هرمونتیکی آن همواره در تولید اندیشه‌های جدید نقش بسزایی ایفا می‌کند. مقایسه ساختار زبان‌های متنوع به نوعی به مطالعات زبان‌شناسی کمک وافری می‌کند و از دل این مقایسه‌ها به تفاوت‌های ساختاری و خصیصه زبان‌های متنوع نائل می‌شویم. جبران خلیل جبران، نویسندة لبنانی- آمریکایی است و رمان «پیامبر» جزء مشهورترین آثار او به شمار می‌آید که به زبان عربی و فارسی نیز ترجمه شده است. مفاهیم کلیدی این کتاب پیرامون شادی، اندوه، عشق، کار، لذت و دین سخن می‌گوید. تحقیق حاضر با استمداد جستن از رویکرد توصیفی- تحلیلی و آوردن مثال‌های متنوع از ساختارهای گوناگون زبانی به مقایسة ترجمة فارسی و عربی رمان در مقابل متن اصلی که به زبان انگلیسی است، می‌پردازد؛ به طوری که از دل آن انواعی از ساختارهای مختلف سه زبان کشف شده و با مقایسة ترجمه‌ها، تفاوت و تمایز ساختار نحوی و واژگانی آن‌ها به وضوح آشکار شده است. علاوه بر این، میزان ارزیابی ترجمة عربی و فارسی رمان براساس الگوی کارمن گارسس مورد بررسی قرار گرفته است. از مهم‌ترین نتایج بحث این است که گاهی مترجم فارسی مبتنی بر روحیة ادبی خودش تغییراتی در ساختارها و ترکیب‌های رمان به وجود آورده که به نوعی با احساسات و سرشت ادبی او آمیخته شده است و همین حالت از بیان است که به ترجمة فارسی رمان، هیجانات تعبیری مضاعفی بخشیده است؛ این در حالی است که ترجمة عربی رمان نشانه‌هایی از گرته‌برداری و اقتباس ظاهری متن اصلی در آن دیده می‌شود.

کلیدواژه‌ها

موضوعات

عنوان مقاله [English]

Comparing the Structure of the Arabic and Persian Translations of “Prophet” Gibran Khalil Gibran (Based on the Model of Carmen Garces)

نویسندگان [English]

  • Mohammad Kabiry 1
  • Behzad Heshmati 2
  • Bayazid Tand 3

1 Assistant Professor, Department of Arabic Language and Literature, The Supreme National Defense University, Tehran, Iran

2 Assistant Professor, Department of Arabic Language and Literature, The Supreme National Defense University, Tehran, Iran

3 Ph.D. in Arabic Language and Literature, University of Tehran, (Included in the Alternative Plan for Military Service of the Supreme National Defense University), Tehran, Iran

چکیده [English]

Translation is the most original type of thought, which is the agent of transferring a culture from one place to another, in fact, it is a kind of complement to domestic production. Considering its hermetic nature, it always plays a significant role in the production of new ideas. Comparing the structure of different languages helps linguistic studies in a way, from the heart of these comparisons, we somehow get to the structural differences and characteristics of various languages. Gibran Khalil Gibran is a Lebanese-American writer. The novel "Prophet" is one of his most famous works, which has been translated into Arabic and Persian, its key concepts are happiness, sadness, love, work, pleasure, and religion. The present research has compared the Persian and Arabic translations of the novel against the original text of the novel, which is in English, by referring to the descriptive-analytical approach and providing various examples of various linguistic structures, so that various types of different structures of the three languages have been discovered from it, and by comparing the translations, the differences and the distinction between their syntactic and lexical structure were clearly revealed. On the other hand, the evaluation rate of the Arabic and Persian translations of the novel has been investigated based on the model of Carmen Garces. One of the most important results of the discussion is that sometimes the Persian translator, based on his own literary spirit, has created changes in the structures and compositions of the novel, which are somehow mixed with his feelings and literary nature, and this is the mode of expression that has given in the Persian translation of the novel additional interpretative emotions. It has given a double interpretation, while the Arabic translation of the novel shows signs of copying and apparent adaptation of the original text.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Prophet Novel
  • Gibran Khalil Gibran
  • Arabic Translation Structure
  • Persian Translation Structure
  • Carmen Garces Model

ترجمه فعالیتی است که از طریق آن، یک متن از یک زبان؛ یعنی زبان مبدأ به زبان دیگر؛ یعنی زبان مقصد منتقل می‌شود و در نتیجه این فعالیت، امکان دستیابی به محتوای یک متن که در زبان و فرهنگ دیگر نگاشته شده است برای مخاطبان در زبان و فرهنگ دیگر فراهم می‌شود (حقانی، 1399: 53).

ترجمه به عنوان یک عامل فاصله‌گیر از هویت سنتی انسان‌ها در جوامع مختلف، مسئولیت روند متمدن کردن و تقویت ذات انسانی را برعهده گرفته است؛ به طوری که زمینه را برای هر نوع اندیشه و تفکر جدیدی فراهم کرده است که در لابه‌لای آن نوعی مفاهیم مدرن و جدید در جامعة زبان مقصد رونمایی می‌کند. از جهت دیگر، ترجمه به عنوان یک ابزار تأثیرگذار مثبت سعی می‌کند جامعه را با جهان جدید آشنا کند و مترجم بنا بر نیاز جامعه، هرگونه اندیشة جدیدی را در فضای خالی جامعه تولید کند؛ در حقیقت مترجم یک فکر را انتقال می‌دهد و سعی می‌کند مخاطبان را با شیوه‌های روایی متنوعی آشنا کند.

رمان «پیامبر» مشهورترین کتاب جبران خلیل جبران است. این رمان پیرامون مفاهیم کلیدی اخلاق، فلسفه، عرفان، عشق، شادی، اندوه، زیبایی و دین سخن می‌گوید؛ به طوری که این اثر سرشار از کهن الگویی ناخودآگاه است و با روح اساطیر و افسانه‌ها آمیخته شده، همواره تمامی عناصر و شخصیت‌های رمان، انتظار کشف حقیقت و بازنمایی «من» خودآگاه را می‌کشند.

مقالة پیش رو تلاش داشته است تا با مقایسه ترجمة عربی و فارسی رمان «پیامبر» جبران خلیل جبران، زمینه‌هایی برای کشف ساختار سه زبان انگلیسی، عربی، فارسی فراهم کند؛ به طوری که با مقایسة آن، ساختارها، تمایزها و شباهت‌های ساختاری سه زبان کشف می‌شود. علاوه بر این، با استمداد جستن از الگوی ارزیابی ترجمة کارمن گارسس[1] میزان نظامندی و اصولی بودن ترجمه به منصه ظهور می‌رسد و همین حالت است که به نوعی فرآیند ترجمه صحیح و قانونمند را برای مترجمین فراهم می‌کند. از جمله سوال‌های تحقیق که در پی جواب دادن آن هستیم دو سوأل زیر است:

- تمایز‌ها و شباهت‌های ساختاری سه زبان انگلیسی، عربی، فارسی رمان «پیامبر» جبران خلیل جبران چگونه است؟

- الگوی ارزیابی ترجمه براساس مدل کارمن گارسس چگونه نظام‌مندی و اصولی بودن ترجمه رمان را نشان می‌دهد؟

پیشینة پژوهش

مقالة «تحلیل و نمادپردازی (پیامبر) نوشتة جبران خلیل جبران با توجه به کهن الگوهای روانشناسی یونگ» نوشتة جعفری (1389) است. با توجه به اینکه این اثر جبران سرشار از مفاهیم اخلاقی، عرفانی و دینی وفلسفی است، درونمایه این اثر سفر درونی وعرفانی است. در این سیر درونی، فعالیت انواع کهن الگوها و نمادهای مرتبط با این فرآیند باطنی توسط نگارندة مقاله بررسی شده است.

در مقالة «نگاه انتقادی به ترجمه‌های کتاب پیامبر اثر جبران خلیل جبران» نوشتة باقری (1394)، نویسنده سعی کرده خطاهای مترجمان را آشکار کند و در پی اصلاح آن تلاش می‌کند.

در مقالة «نقد ترجمة فارسی منتخب آثار جبران در کتاب «حمام روح» بر پایة مدل گارسس»، گرجی و رستم‌پور ملکی (1400) ترجمة منتخب آثار جبران خلیل جبران در کتاب «حمام روح» سید حسن حسینی را براساس چهار سطح مدل گارسس مورد مطالعه و تحقیق قرار داده‌اند؛ به طوری که با نوعی آمار و احصا، راهکارهای این ترجمه منتخب را بررسی کرده اند.

در مورد تحقیق حاضر، ترجمة رمان «النبی» تاکنون توسط الهی‌قمشه‌ای، بندری و مقصودی انجام شده است، اما آنچه مد نظر ما است ترجمة فارسی مقصودی و ترجمة عربی ثروت عکاشه است؛ به طوری که از دل این ترجمه‌ها به نوعی به مقایسة ساختارهای ترجمة عربی و فارسی رمان می‌پردازیم و سپس براساس الگوی کارمن گارسس، ترجمه‌ها را مورد ارزیابی و نقد قرار می‌دهیم. طبق بررسی‌ها، تاکنون چنین تحقیقی با حالت مقایسه‌ای میان ساختار سه زبان انگلیسی، عربی و فارسی در رمان پیامبر جبران صورت نگرفته است، از این رو، این حالت مقایسه‌ای ساختاری و زبانی ترجمه‌ها به اهمیت و نوآوری تحقیق می‌افزاید.

یافته‌های

  1. ادبیات نظری

1-1. ترجمه

ترجمه، برگرداندن سخن است از زبانی به زبانی دیگر، همراه با رعایت و حفظ معنی و مقصود (مخلص، 1388: 23). ترجمه بهترین وسیله برای بیان افکار و اندیشه‌ها و آگاهی از پیشرفت‌ها، آراء و عقاید و نظرات ملل و ارزشمندترین و کم هزینه‌ترین روشی است که می‌توان به واسطة آن تجارب دیگر ملل را در اختیار هم‌زبانان خود قرار داد. ترجمه عامل مهمی است برای بسط آگاهی و به دست آوردن اسقلال فکری، عقیدتی و حتی اقتصادی (زرکوب، 1388: 12). ترجمه یکی از راه‌های شناختن و شناساندن تمدن‌ها و فرهنگ‌های مختلف است که همواره ملت‌ها را به تمدن و روند فرهنگ‌سازی نزدیک می‌کند؛ به طوری که کمک شایانی به عوامل فرهنگی همة ملت‌های متمدن کرده است.

ترجمه در لفظ به معنی نقل و انتقال یا منتقل شده است؛ همان روندی است که متن مبدأ متحمل می‌شود تا اینکه تبدیل شود به متن مقصد که به صورت تولید نهایی همان کتاب و متون در اختیار مخاطبین قرار داده می‌شود.

زبانی که ما برای ترجمه به آن متوسل می‌شویم تنها یکی از وسیله‌های انتقال ترجمة متن است. از جمله روش‌های دیگر، کارکرد علائم و نشانه‌های غیرزبانی است، ساده‌ترین آن همان علائم راهنمایی و رانندگی است.

1-2. تأثیر بافت و گفتمان در ترجمه

حتیم و میسون[2] (1990 و 1197) در دو اثر مشترک خود برخلاف بیکر[3] که بیشتر به نقش متنی[4] توجه داشت، توجه ویژه‌ای به دو نقش دیگر زبان؛ یعنی نقش اندیشگانی[5] و نقش بینافردی[6] دارند و سطح گفتمانی[7] را در تحلیل ترجمه‌ای خود گنجانده‌اند.

مدل حتیم و میسون، یک مدل ترکیبی پایین به بالا و بالا به پایین است و ترجمه را با توجه به بافت موقعیتی تحلیل می‌کند؛ بافتی که به تغییرات در ترجمه در دو سطح کاربرد زبان[8] و کاربر زبان[9] مشتمل بر گویش[10] حساس است.

آن‌ها معتقدند که زبان و متن نمود واقعی ایدئولوژی، پیام‌های اجتماعی- فرهنگی و روابط قدرت است. از این رو، گفتمان را این‌گونه تعریف می‌کنند: «گفتمان شکلی از گفتار و نوشتار است که گروه‌های اجتماعی را مجبور به اتخاذ گرایش‌های خاصی به فعالیت‌های اجتماعی- فرهنگی می‌کند». بنابراین، در مدل حتیم و میسون، هم توجه به ریزساختارها وجود دارد و هم کلان ساختارها (گفتمان، ایدئولوژی، مناسبات قدرت، بی‌عدالتی، نژادگرایی و...) (صنعتی‌فر، 1399: 76).

به اعتقاد لیچ[11]، مفهوم بافت به این دلیل مطرح شد تا زبان را از حوزة فعالیت ذهنی محض و تحت تأثیر درون‌گری نامعتبر برهاند و در شرایطی قرار دهد که بتوان در موردش مشاهده و آزمون عملی انجام داد. این دیدگاه در واقع، موقعیتی عینی است که زبان در آن، مورد استفاده قرار می‌گرفت و کارهای متعددی به کمک زبان در آن موقعیت‌ها انجام می‌شود؛کارهای نظیر خرید بلیط قطار، دستگیری توسط پلیس و ... (گندمکار، 1397: 174).

با توجه به توضیحات بالا، مفهوم بافت از عوامل درونی زبانی فاصله می‌گیرد و زبان را به یک مکانیزم فعال و دینامیک تبدیل می‌کند؛ یعنی به جای مجموعه‌ای از ویژگی‌های ثابت که در زبان وجود دارد در بافت زبانی، یک سری از شالوده‌های خارجی و انعطاف‌پذیر موجود است که نهفته‌ترین سایه‌های زبان را بیان و آشکار می‌کند؛ به طوری که از لابه لای آن، پویایی و نشاط برای سازه‌های زبانی حاصل می‌شود.

 

 

1-3. اهمیت ترجمه

ترجمه به هر شکلی انجام شود و تأثیرات آن هر چه باشد، مبرهن است که این پدیده که به عنوان مهم‌ترین فرآیند میانجگری در پهنة زبان‌ها و فرهنگ‌ها مطرح است، همچنان پرسش‌های مسئله‌آفرینی در مورد ماهیت ارتباطات مطرح می‌کند. علاوه بر این، ترجمه در به دست دادن روش‌ها و ابزارهایی که از طریق آن‌ها جوامع و افراد مختلف بتوانند با یگدیگر تعامل انجام دهند و از همدیگر کسب علم کنند، همچنان نقش تعیین‌کننده ای ایفا خواهد کرد (توانگر، 1399: 129).

ترجمة خوب، ترجمه ای است که بتواند همان تأثیر متن اصلی را در خواننده بگذارد.ب رای انتقال این تأثیر، رعایت سبک و اسلوب نویسنده اهمیت زیادی دارد (ناظمیان، 1389: 34).

بنابراین، ترجمه به عنوان یک هنر و فن بر پایة اصول و ساختاری استوار است؛ مترجم برای ایجاد پل ارتباطی بین فرهنگ‌ها باید در وهلة اول معانی تمام کلمات و اصطلاحات را بلد باشد. در گام بعدی باید ساختار و قواعد هر دو زبان را به کامل‌ترین شکل مدنظر قرار دهد؛ اگر ترجمه ادبی باشد باید بر علم بلاغت مسلط باشد به شیوه‌ای که همة تصویرهای فنی و صور خیال زبان مبدأرا تشخیص دهد تا بتواند معادل دقیق آن را در زبان مقصد جست‌وجو کند، سپس آنچه ترجمه او را پر بار و غنی می‌کند همان شناخت فرهنگ دو زبان است؛ به طوری که در انتخاب جایگزینی‌ها نهایت تفنن و هنر را به خرج دهد.

  1. کارمن والرو گارسس

استاد ارتباطات بین فرهنگی، نظریه‌پرداز و مترجم، «کارمن والروگارسس» متولد سال 1958میلادی در اسپانیا است. وی عضو هیئت علمی و استاد ممتاز دانشگاه «آلکالا»است. از جمله مسئولیت‌های او می‌توان به عضو انجمن زبان‌شناسی کاربردی اسپانیا، مدیر آمورش ترجمه و... اشاره کرد.

الگوی پیشنهادی گارسس مشتمل بر چهار سطح تحلیلی بوده و در سال 1994 میلادی معرفی شده است. گارسس خود به این نکته اذعان دارد که سطوح پیشنهادی‌اش گاهی با هم تداخل دارند (نیازی و قاسمی‌اصل، 1398: 125).

2-1. سطح اول: معنایی- لغوی

2-1-1. ترجمة لغت برحسب اختلافات فرهنگی، فنی و زبانی

در «ترجمة لغت برحسب اختلافات فرهنگی، فنی و زبانی»، یک واژه به دلایل مختلف در زبان مقصد به صورت عبارت اسمی یا شبه‌جمله معادل‌یابی می‌شود. در این روش، اختلافات فرهنگی، فنی یا زبانی بین مخاطب اصلی و مخاطب ترجمه ضرورت پیدا می‌کند و به تعریف لغت اضافه می‌شود (نیازی و قاسمی‌اصل، 1398: 127). نمونة این نوع ترجمه را می‌توان در مقطع انگلیسی زیر که اسم یک نوع گل آمده، مشاهده کرد؛ مترجم عربی همان معادل انگلیسی را در ترجمه آورده در حالی که مترجم فارسی معادل فرهنگی فارسی آن را در ترجمه وفق داده است:

متن اصلی:

The soul unfolds itself, like a lotus of countless petals (Gibran, no date).

ترجمة عربی: وانما هی تتفتّح کزهرة اللوتس، أکمامها لاتحصى (عکاشه، 2000: 59).

ترجمة فارسی: و به کار رویش، کناری شود ستبر یا صد هزار برگ برآورده به خورشید (مقصودی، 1376: 70).

در ساختار ترجمة عربی همان معادل انگلیسی گرته‌برداری شده در حالی که در ترجمة فارسی معادل گل (lotus) (درخت سدر، درخت کنار و یک جور نیلوفر آبی) است؛ از این رو، مترجم فارسی از راهبردهای فرهنگی همچون معادل‌سازی بومی غافل نمانده است.

2-1-2. معادل فرهنگی یا کارکردی

در روش «معادل فرهنگی یا کارکردی» واژة فرهنگی یا کارکردی زبان مبدأ با مشابه آن در زبان مقصد جایگزین می‌شود. در این مورد، معمولاً برگردان به سادگی مورد پیش نیست و استفاده از فرهنگ دو زبانه نیز کمک چندانی به یافتن معادل نمی‌کند، بلکه مترجم باید به دانش فرازبانی و شم زبانی- فرهنگی خود اتکا کند و از خود بپرسد در زبان مادری او چنین مفهومی در چنین موقعیتی به چه نحو ممکن است بیان شود (میرزاسوزنی، 1400: 35). می‌توان مثال زیر را برای این مورد تطبیق داد:

متن اصلی:

for that which is boundless in you abides in the mansion of the sky, whose door is the morning mist, and whose windows are the songs and the silences of night (Gibran, no date, 20).

ترجمة عربی: فإن غیر المحدود فیکم یقطن مملکة السماء، بابها ضباب الصباح، ونوافذها اناشید اللیل وسکینته (عکاشه، 2000: 35).

ترجمة فارسی: زنهار، حقیقت این است آن دلپذیر که در درون شما بی‌ قرار است و بی‌لجام، در عمارت شگفت آسمان منزل کند، آنجا که دروازه‌اش لطافت مه‌آلود سپیده باشد و دریچه‌هایش سکوت و نجوای شب (مقصودی، 1376: 52).

با توجه به ترجمه‌های فارسی و عربی مقطع بالا، می‌توان فاصله میان ترجمة فارسی و متن انگلیسی از هم تفکیک داد؛ مترجم فارسی با کاربرد کلمة «لطافت» برای ترکیب «مه‌آلود سپیده» به اعماق زبان فارسی نفوذ کرده است. همچنین کاربرد کلمة «دریچه‌ها» به جای «پنجره‌ها» به شدت معادل فرهنگی کلمه را در زبان فارسی مدنظر قرار داده است.

همچنین کاربرد واژة ترکیبی «هوای دل» توسط مترجم فارسی در ترجمة «passion» که معادل عربی آن «عاطفه» است در ترجمة مقطع زیر به نوعی معادل فرهنگی آن را مدنظر قرار داده است:

متن اصلی:

for reason, ruling alone, is a forse confining, and passion, unattended, is a flame that burns to its own destruction (Gibran, no date: 31).

ترجمة عربی: فالعقل إذا سیطر وحده بات قوة تقیّدکم، والعاطفة إذا ترکت وشأنها دون وازع غدت لهیبا یتلظّى حتى تخمد (عکاشه، 2000: 54).

ترجمة فارسی: که چون عقل یکه بتازد، زنجیری سخت به کار زندگی شود و چون هوای دل بی مهار حکومت کند همچون زبانه‌های سرکش برفروزد و تا بنیاد به تباهی کشد تا که هستی خود نیز بسوزد (مقصودی، 1376: 74).

­                ترجمة فارسی با بهره‌گیری از فرصت‌های استفاده از کلماتی که مختص فرهنگ فارسی هستند به نوعی در پی آن بوده که از زبان مبدأ فاصله بگیرد؛ حتی معادل عربی «عاطفه» هم به کار برده نشده است؛از این جهت حرکت مثبت فرهنگی در ترجمة مقطع دیده می‌شود و همین حالت است که به زمینة کارکرد فرهنگی ترجمه، طبق الگوی کارمن قدرت بخشیده است.

2-1-3. اقتباس

«اقتباس» به معنای استفاده از معنای نزدیک و یا به کار بردن معادل جا افتاده است. در این شیوه، پیامی از طریق موقعیت مشابه انتقال می‌یابد و برای ترجمه اصطلاحات یا نهادهای فرهنگی مفید است، این حالت را می‌توان در مقارنة ترجمة فارسی و عربی مقطع انگلیسی زیر مشاهده کرد:

متن اصلی:

 for in reverie you cannot rise above your achievements nor fall lover than your failures (Gibran, no date: 50).

ترجمة عربی: فإنک لاتستطیع حین تحلّق فی سماء أحلامک، أن تسمو فوق ما علوتَ، ولا أن تهبط دون ما سقطت (عکاشه، 2000: 86).

ترجمة فارسی: که در پهنه پندار و خلسةخیال، فراتر از پیروزی‌های خود بر نشوید، و فروتر از شکست‌های خود نروید (مقصودی، 1376: 117).

واژه «reverie» در زبان انگلیسی معادل «عالم خیال، خیال‌پردازی و عالم رویا» در فارسی معنی می‌شود، حال آنکه ترجمة عربی آن با نوعی استعارة مکنیه «پرواز در آسمان آرزو» معادل‌یابی شده است. در ترجمة عربی سعی بر آن شده که پیام از طریق اقتباس انتقال یابد. در ترجمة فارسی این شیوه از ترجمه پررنگ‌تر شده و مترجم با کارکرد ترکیب‌های «خلسة خیال و پهنه پندار» کاملاً از ترکیب‌های نزدیک به زبان مبدأ اقتباس کرده است تا جایی که برای دستیابی به هدف غایی ترجمه، دست‌آویز استعاره‌ها و واژه‌های متمایز از زبان مبدأ شده است؛ برای مثال، واژة «خلسه» که به معنای حالتی است از تن آرامی و ورزش‌هایی همراه با تمرکز ذهن و تجارب روحی متعالی عرفانی در زبان مبدأ معادلی برای آن تصور نمی‌شود.

2-1-4. بسط نحوی

اصطلاح «بسط نحوی» به معنای افزودن یک یا چند کلمه به متن ترجمه به خاطر ضرورت دستور زبان است. گارسس این روش را دقیق نمی‌داند، زیرا گاهی به صورت شمی انجام می‌گیرد و گاهی به صورت موردی (نیازی و قاسمی‌اصل، 1398: 128). برای نمونه در ترجمة عربی مقطع زیر شاهد یک نوع بسط نحوی هستیم:

متن اصلی:

 you pray in your distress and in your need ; would that you might pray also in the fullness of your joy and in your days of abundance (Gibran, no date: 42).

ترجمه عربی: أنتم تصلّون إذا مسّکم ضرا أو أعوزتکم حاجة، ولیتکم تصلّون إذا غمر قلوبکم الفرح، عمر ایامکم الرخاء (عکاشه، 2000: 73).

ترجمة فارسی: به روزگار پریشانی و نیاز است که روی با خدا نمایید، و دست به دعا گشایید، باشد که به منتهای بی‌نیازی و سرخوشی نیز دل به نیایش دهید و ثناگوی حق شوید (مقصودی، 1376: 102).

«تعادل معنایی اهمیت بیشتری نسبت به تعادل واژی- دستوری دارد وتعادل بافتی احتمالاً بیش‌ترین ارزش را داراست» (خان جان، 1400: 117). همانطور که نمایان است، ترجمة عربی از رابطة تعادلی نحوی فاصله گرفته، اما از لحاظ تعادل مفهومی توانسته حق متن و مفهوم آن را ادا کند؛ این در حالی است که ساختار نحوی ترجمة فارسی به ساختار نحوی متن انگلیسی بسیار نزدیک است و در هر دو زبان سعی شده بیشتر جملة اسنادی اسمیه به کار برده شود، اما ترجمة عربی بیشتر به ساختار جملیة فعلیه اسنادی متمایل است.

 

2-1-5. قبض نحوی

عکس روش قبلی (بسط نحوی)، «قبض نحوی» است و به معنای به کار بردن یک واژة زبان مقصد است در برابر چند واژه زبان مبدأ. نمونه این مورد را می‌توان در ترجمة مقطع انگلیسی زیر تطبیق کنیم:

متن اصلی:

and seek not the depths of your knowledge with staff or sounding line (Gibran, no date: 34).

ترجمة عربی: أو تدلوا یالعصی والحبال لتسبروا أغوار معرفتکم (عکاشه، 2000: 59).

ترجمة فارسی: وآن عمق به مقیاس هیچ ژرفاسنجی اندازه نگیرید (مقصودی، 1376: 80).

در این نمونه، ترجمة عربی به نوعی تحت‌اللفظی به شمار می‌آید که سعی شده ساختارها و معادل کلمات حفظ شود و در عین حال مترجم فارسی یک واژه را معادل چند واژه قرار داده است و با کمک جستن از روش قبض نحوی به فرآیند ترجمه اهتمام ورزیده است.

2-1-6. خاص در برابر عام

روش «خاص در برابر عام» ترجمة لغت خاص (ذات) به عام (معنی) است یا برعکس. این شیوه معمولاً در برابر اقلام بزرگ‌تر از واژه به کار می‌رود، اما در مورد واژه هم مصداق دارد (نیازی و قاسمی‌اصل، 1398: 129). برای مثال، واژة «گرسنگی» در متن انگلیسی و در ترجمة عربی به شکل عام به کار رفته است، حال آنکه مترجم فارسی آن واژه را با شکل خاص ترجمه کرده است:

متن اصلی:

 For you come to him with your hunger, and you seek him for pease (Gibran, no date: 36).

ترجمة عربى- لأنّک تسعى إلیه بجوعک، وتنشد عنده الطمأنینة (عکاشه، 2000: 62).

ترجمة فارسى: که گرسنگی روح بر او آورید، وآرام جان در او جویید (مقصودی، 1376: 86).

با توجه به مقارنة ترجمه‌های بالا، مترجم فارسی به نوعی از تعادل مطلق و کلی واژة «گرسنگی» دوری گزیده، نوعی سایة جزئی به آن افکنده است به این معنی که شاید خود مترجم فارسی به نوعی از گرسنگی روحی رنج برده و به این دلیل گرسنگی را در گرسنگی روحی خلاصه کرده است، از این رو، همین کارکرد امکان دستیابی به عقدة سرکوب شده مترجم را برای خواننده فراهم می‌کند.

واژة «پرنده» در مقطع انگلیسی زیر عام و ترجمة عربی آن هم به شکل عام به کار رفته در حالی که مترجم فارسی آن را «شاهین» ترجمه کرده است:

متن اصلی:

 for thought is a bird of space that in cage of words may indeed unfold its wings but cannot fly (Gibran, no date: 38)

ترجمة عربى: لأنّ الفکرَ من طیر الفضاء، قد یستطیع أن ینشر جناحیه فی قفص الالفاظ لکنّه یعجز عن أن یطیر (عکاشه، 2000: 65).

ترجمة فارسی: که تفکر شاهین ملکوت است، و در قفس کلام، بال‌های خود را شاید بگشاید اما پرواز نتواند (مقصودی، 1376: 90).

مترجم فارسی با کاربست واژة «شاهین» به نوعی به سمت زیبایی تعبیری گرایش پیدا کرده، چرا که این واژة خاص است و به پرندة خاصی اطلاق می‌شود در حالی که در متن اصلی و ترجمة عربی مطلق پرنده را به کار گرفته است.

واژة «people» عام است در ترجمة فارسی هم به صورت عام «مردم» ترجمه شده است؛ در حالی که مترجم عربی آن را به صورت خاص «أبناء»[12] ترجمه کرده است:

 

 

متن اصلی:

People of orphalese, you can muffle the drum, and you can loosen the strings of the lyre, but who shall command the skylark not to sing? (Gibran, no date: 28)

ترجمة عربى: یا أبناء أورفالیس ، إنّکم لتستطیعون أن تکتموا صوت الطّبول وترخوا أوتار القیثار، ولکن من منکم له أن یأمر البلبل أن یکفّ عن التّغرید (عکاشه، 2000: 48).

ترجمة فارسى: مردم اورفالیزا آوای بلند کوس را شاید که خاموش کنید، تارهای نازک چنگ را سست توانید کرد، اما چکاوک را چه کسی فرمان دهد که نغمه ساز نکند (مقصودی، 1376: 68).

2-1-7. ابهام

گاهی در ترجمه، «ابهام» پیش می‌آید؛ به ویژه در زبان‌های مقصدی که فاقد ضمایر سوم شخص مونث و مذکر (his/ her/ he/ she) هستند و در این صورت، مترجم باید در رفع آن بکوشد. ابهام ممکن است عمدی باشد یا سهوی. اگر عمدی باشد باید آن را به زبان مقصد انتقال داد، اگر سهوی باشد باید آن را برطرف کرد (نیازی و قاسمی‌اصل، 1398: 130). برای نمونه در ترجمة عربی مقطع زیر نوعی ابهام وجود دارد در حالی که در ترجمة فارسی مترجم این ابهام را برطرف کرده است:

متن اصلی:

 …beauty is life when life unveils her holy face./but you are life and you are the veil./beauty is eternity gazing at itself in a mirror (Gibran, no date: 48)

ترجمة عربی: إن الجمال هو الحیاة ساعة تکشف عن وجهها القدسی/ولأنتم الحیاة ولأنتم الحجاب /وهو الخلود یستجلی وجهه فی مرأة (عکاشه، 2000: 84).

ترجمة فارسی:...زیبایی زندگانیست آن زمان که پرده بازگشاید وچهره برنماید/ لکن زندگی شمایید و حجاب خود شمایید./ زیبایی قامت بلند ابدیت است ... (مقصودی، 1376: 68).

همانطور که ملاحظه می‌شود، ترجمة عربی با نوعی ابهام همراه است چون بین مرجع و ضمیر، یک ضمیر متفاوت فاصله انداخته است باید واژة «الجمال» در ترجمة عربی دوباره تکرار شود در حالی که در ترجمة فارسی خود مرجع تکرار شده است؛ به طوری که متن را از ابهام خارج کرده است.

2-2. سطح دوم الگوی گارسس: نحوی- واژه‌ساختی

2-2-1. ترجمة یک به یک

«ترجمة یک به یک» عبارت است از ترجمة واژه به واژه، عبارت به عبارت، همایند به همایند، شبه‌جمله به شبه‌جمله، حتی استعاره و ضرب‌المثل به استعاره و ضرب‌المثل. گارسس معتقد است که وقتی این شیوه از حد واژه فراتر رود، رفته رفته کار ترجمه با دشواری مواجه می‌شود (نیازی و قاسمی‌اصل، 1398: 131). برای مثال، در ترجمة عربی وفارسی مقطع انگلیسی زیر تک تک واژة همسان و همایند هم آمده‌اند:

متن اصلی:

For life and death are one,even as the river and the sea are one (Gibran, no date: 51).

ترجمة عربی: لأنّ الحیاة والموت واحد، کما أنّ النهر والبحر واحد (عکاشه، 2000: 88).

ترجمة فارسی: که زندگانی  ومرگ یگانه‌اند، همچنانکه رودخانه و دریا (مقصودی، 1376: 120).

با توجه به مقارنة دو ترجمة بالا، هدفمندی و پیوستگی ساختارهای هر سه زبان کاملاً شبیه هم هستند و همة عناصر زبان مبدأ به شکل همسانی، واژه به واژه در زبان مقصد ترجمه شده است؛ بنابراین، تعادل نقشی واژگان به کمک فرهنگ لغت بدون کاربرد صافی فرهنگی خاصی محقق شده است.

2-2-2. تغییر نحو

گاهی مترجم ناگزیر است اجزای کلام را تغییر دهد. اصولاً وقتی ترجمه از طریق تغییر نحو یا «دستورگردانی» انجام می‌گیرد که:

- ساختار دستوری مشابه در زبان مقصد وجود نداشته باشد.

- ترجمة تحت‌اللفظی امکان‌پذیر باشد، اما طبیعی جلوه نکند.

- خلأ واژگانی موجود با ساخت نحوی جبران‌پذیر باشد.

برای مثال ساختار و جایگاه فعل در ترجمة فارسی و عربی فعل «پراکندن» در مقطع زیر به این شکل تغییر می‌کند:

متن اصلی:

Too many fragments of the spirit have I scattered in these streets.(Gibran, no date: 2).

معادل عربی: کم من حبّات للروح نثرت فی هذه الطرقات (عکاشه، 2000: 2).

معادل فارسی: چه فراوان اجزای روح خویش در این معبرها پراکندم (مقصودی، 1376: 12).

با توجه به مثال‌های بالا می‌توان به این نتیجه رسید که جایگاه فعل در زبان انگلیسی و عربی و فارسی فرق دارد؛ فعل در زبان انگلیسی بعد از فاعل آمده و در زبان عربی در ابتدای جمله قبل از فاعل آمده، اما در زبان فارسی ترجمة فعل به پایان جمله منتقل می‌شود، از این رو، تفاوت ساختارها و تغییرات نحوی در ترجمه بسیار حائز اهمیت است، چراکه توجه به این حالت باعث می‌شود که متن رنگ و بوی ترجمه را از دست بدهد و به یک متن بازتولید تبدیل شود.

2-2-3. تغییر دیدگاه

کاربرد «تغییر دیدگاه» در مواردی است که زبان مقصد ترجمة تحت‌اللفظی را برنمی‌تابد، موارد جا افتاده و معیار دگربینی را می‌توان در فرهنگ‌های دو زبانه یافت (همان: 132). برای مثال، مترجم فارسی در ترجمة مقطع انگلیسی زیر سعی کرده ذات یا شخص را از دل ترجمه بزداید و به صورت اسم معنی، مفهوم را ترجمه کرده است، حال آنکه در ترجمة عربی کارکرد اسم ذات به وضوح مشاهده می‌شود:

 

متن اصلی:

It is a blossoming of your desire, but it is not their fruit (Gibran, no date: 44).

ترجمة عربی: إنّها رغباتکم تتفتح أکمامها، لکنّها لیست ثمارها (عکاشه، 2000: 76).

ترجمة فارسی: شکوه شکوفه آرزوست، لکن قوام میوة آن نیست (مقصودی، 1376: 106).

با توجه با اینکه ترجمة فارسی مقطع، چنین اسلوبی را برمی‌تابد، اگر به این شکل ترجمه نمی‌شد، ترجمه غیرطبیعی جلوه می‌یافت و در نتیجه با نوعی تکلف در برداشت ترجمه مواجه می‌شدیم.

2-2-4. توضیح و بسط معنی

قسمتی از متن که باید در متن مقصد تصریح شود، «توضیح و بسط معنی» است. این بسط معنوی، مثل بسط و قبض نحوی گاهی به صورت شمی و حسی انجام می‌گیرد و گاهی به صورت موردی، بسط و قبض، خاص همة زبان‌هاست به ویژه در حیطة لغات «وفور فرهنگی». برای مثال، می‌توان در ترجمة فارسی مقطع انگلیسی و عربی زیر این مورد را نمایش داد:

متن اصلی:

When you work you are a flute through whose heart the whispering of the hours turns to music (Gibran, no date: 15).

ترجمة عربی: أنت -حین تعمل- مزمار، تتحول همسات الدهر فی جوفه إلى أنغام (عکاشه، 2000: 25).

ترجمة فارسی: بدان هنگام که کار کنید، طبیعت شگفت نی لبکی را مانید که زمزمه ساعت‌ها و لحظات را از درون قلب خویش گذر دهد و به آوای دل انگیز موسیقی بدل کند (مقصودی، 1376: 40).

با توجه به مثال‌های بالا، می‌توان به این نتیجه رسید که ترجمة فارسی نمایان‌گر نوعی توضیح و بسط معنی است. همانطور که پیداست مترجم فارسی از مایة زبان فارسی تغذیه می‌کند؛ برای مثال، به همراه کلمة «موسیقی» ترکیب «آوای دل‌انگیز» را آورده است؛ به طوری که خاموشی‌های نهفته در زبان فارسی را روشن و واضح می‌کند. مترجم با این حالت از بیان به نوعی مخاطب فارسی را از سردرگمی و گنگی زبانی می‌رهاند و به نوعی به سمت ترجمة نویسنده‌محور گرایش پیدا کرده است.

همچنین در زبان فارسی و انگلیسی متن، معادل کلمة «است» و «are» را مشاهده می‌کنیم در حالی که در زبان عربی این نوع معادل در ترجمة مبتدا و خبر خوابیده است.

2-2-5. تلویح، تقلیل و حذف

عکس «توضیح و بسط معنی»، «تلویح، تقلیل و حذف» است؛ یعنی عناصری که در متن اصلی تصریح شده، می‌توان به تلویح بیان کرد یا کاهش داد و یا به طور کلی حذف کرد (نیازی، قاسمی اصل، 1398: 134). از جمله مورد حذف می‌توان در ترجمة فارسی جمله زیر به آن اشاره کنیم:

متن اصلی:

love one another, but make not abond of love (Gibran, no date: 9)

ترجمة عربی: لیحبّ أحدکما الآخر، ولکن لاتجعلا من الحب قیدا (عکاشه، 2000: 14).

ترجمة فارسی: ودوست بدارید ولکن عشق را به زنجیر بدل نکنید (مقصودی، 1376: 24).

مترجم فارسی در ترجمة فارسی با حذف کردن واژة «همدیگر» نوعی نوسان ظهور و خفاء را در ترجمه ایجاد کرده است که خود یک نوع خلاقیت هنری و بیانی است و متضمن نوعی عطش است که مخاطب را وامی‌دارد جمله را در نهایت ایجاز و بلاغت ببیند تا خودش در مورد واژة حذف شده تصمیم‌گیری کند. همچنین این نوع از حذف متضمن یک نوع کلیت است که شمولیت «عشق» و «حب» را می‌رساند؛ به این معنی که همه چیز را دوست داشته باشید در حالی که ترجمة عربی بسان متن انگلیسی واژة «همدیگر» را ترجمه کرده است.

 

2-2-6. تغییر در نوع جمله

گاهی به ضرورت یا به اشتباه نوع جمله حذف می‌شود. مثلاً جملة ساده به مختلط یا مرکب یا برعکس ترجمه می‌شود یا گاهی «وجه» جمله عوض می‌شود (نیازی و قاسمی اصل، 1398: 134). برای مثال، می‌توان به ترجمة مقطع انگلیسی زیر اشاره کنیم که ترجمة عربی آن تقریباً به ساختار زبان مبدأ نزدیک است، اما در ترجمة فارسی وجه جمله عوض شده مثلاً جملة ساده با استفاده از جمله‌های معطوف به هم، نوعی پیچیدگی ساختاری در ترجمه ایجاد کرده است:

متن اصلی:

but rather when these things girdle your life and yet you rise above them naked and unbound (Gibran, no date: 29)

ترجمة عربی: وإنّکم لبالغوها حقا إذا ما أحدقت بکم النوازل و الهموم فسموتم علیها، نافضین لها، منطلقین من قیودها (عکاشه، 2000: 50).

ترجمة فارسی: و باز آزاده‌تر آن روز که این همه، زندگی را از هر سو در بند گرفته باشند، و احاطه کرده باشند، لیکن شما برهنه و بی لجام، پا فرا کشید و فراز شوید، و برآیید (مقصودی، 1376: 70).

همة این مؤلفه‌ها در ترجمة فارسی فعل «unbound» همبسته و مکمل و سازگار با یگدیگرند در نتیجه، راهبرد زنجیرة کلامی معطوف به هم مبتنی بر پیچیدگی و ترکیب در ساختار فعلی ساده می‌شود، حتی افزودن عبارت «و باز آزاده‌تر آن روز...» در ترجمة فارسی به نوعی باعث تغییر و دگرگونی وجه جمله شده و همین حالت است که لحن جملة ترجمه شده را تغییر داده است؛ از این رو، مترجم فارسی با این زنجیرة عطفی شاید خواسته تأثیر کلامش بر مخاطب بالاتر ببرد.

 

 

 

2-3. سطح سوم گارسس: گفتمانی- کارکردی

2-3-1. تعدیل محاوره‌ای

«تعدیل محاوره‌ای» یعنی کاستن از اصطلاحات محاوره‌ای و نادیده انگاشتن چندزبانه بودن متن اصلی. این مقوله در مواردی به کار می‌رود که متن مبدأ علاوه بر زبان اصلی، لهجه‌ها و گویش‌های دیگری را هم شامل می‌شود.

2-3-2. تغییر ساختار درونی متن مبدأ

تعدیل، تقلیل یا حذف و افزایش تأکیدها و تغییر علائم متن به صورتی که در معنا تأثیرگذار باشد، ممکن است ساختار درونی متن اصلی را تغییر دهند (نیازی و قاسمی‌اصل، 1398: 136). برای مثال، در ترجمة فارسی مقطع انگلیسی زیر شاهد افزایش کلماتی توسط مترجم هستیم؛ در حالی که در ترجمة عربی آن با عنصر کاهش مواجه می‌شویم:

متن اصلی:

and the passionate say, nay, beauty is a thing of might and dread (Gibran, no date: 47).

ترجمة عربی: ویقول مشبوب العاطفة :لا، بل الجمالُ قویٌّ مرهوبٌ... (عکاشه، 2000: 81)

ترجمة فارسی: وآتش خویان را باور این است که:زیبایی از تبار قدرت است و از قبیلة وحشت... (مقصودی، 1376: 112).

همانطور که ملاحظه می‌شود، ترجمة فارسی جمله برای افزایش نوسانات تأثیر، فرآیند ساختار جمله را کاملاً از نو از کانال تشخیص و استعارة مکنیه، طراحی می‌کند و دو کلمة «تبار – قبیله» را برای کلمات «قدرت – وحشت» در نظر می‌گیرد تا از این طریق از در دگردیسی ساختاری وارد شود، اما ترجمة عربی جمله با حالتی مختصر و موجز صحنه‌نمایی می‌کند. مثلاً برای کلمة «thing» انگلیسی در ترجمة عربی معادلی در نظر گرفته نشده است و براساس همین منوال و حالت‌ها است که ساختارهای درونی متن مبدأ در فرآیند ترجمه تغییر کرده است.

گاهی ممکن است در ترجمه چنان تغییری حاصل شود که مقصود متن اصلی تغییر کند؛ مثلاً یک متن طنزآمیز تبدیل به متنی سرگرم‌کننده شود.

2-3-3. تغییر لحن متن

حفظ لحن یکی از ارکان تأثیر ارتباطی است و باید از طریق زمان، وجه، بنا، واژگان و نحو آن را حفظ کرد. برای مثال، ترجمة فارسی جمله زیر شدت بیشتری در بیان معنی و مقصود به نسبت ترجمة عربی به ارمغان می‌آورد؛ حتی ترجمة عربی جمله از شدت بیشتری در گزارش معنی به نسبت جمله اصلی انگلیسی برخوردار است:

متن اصلی:

your clothes conceal much of your beauty, yet they hide not the unbeautiful (Gibran, no date: 21)

ترجمة عربی: إنّ ثیابکم تجب من جمالکم الکثیر، لکنها لاتخفى ما قبح فیکم (عکاشه، 2000: 36).

ترجمة فارسی: جامه‌های شما زیبایی‌تان نهان تواند کرد، اما زشتی‌تان هرگز (مقصودی، 1376: 54).

واژة «yet» از آن شدت بیانی که واژة «but» دارا است، برخوردار نیست؛ از این رو، دارای خصیصة بیانی ضعیفی است در حالی که ترجمة عربی بیشتر به سمت شدت و قدرت بیانی مقصود در حرکت است. همچنین ترجمة فارسی با کاربرد کلمة «هرگز» و حذف بعضی از عناصر جمله به شدت و تصدیق نوسانات عاطفی مترجم کمک شایانی کرده است.

2-3-4. حذف حواشی

«حذف حواشی» عبارت است از حذف پانوشت‌ها، پیشگفتارها، ضمیمه‌ها، مقدمات، مؤخرات، توضیحات، کتاب‌شناسی، فهرست، اعلام و... که در ترجمه از زبان‌های دیگر به فارسی بسیار رایج است (نیازی و قاسمی اصل، 1398: 137)در ترجمة عربی رمان، گاهی مترجم حواشی را به متن ترجمه اضافه کرده و در اکثر مواضعی که معنای واژه‌های ترجمه نامفهوم باشد در حواشی به شرح آن پرداخته است.

2-3-5. تغییر به علت اختلافات اجتماعی- فرهنگی

برای نمونه، واژة «skylark» در زبان عربی «بلبل» ترجمه شده، حال آنکه مترجم فارسی آن را «چکاوک» ترجمه کرده است:

متن اصلی:

people of Orphalese, you can muffle the drum, and you can loosen the strings of the lyre, But, who shall command the skylark not to sing? Gibran, no date: 28)

ترجمة عربی: یا أبناء أورفالیس، إنّکم لتستطیعون أن تکتموا صوت الطّبول ولکن من منکم له أن یأمرَ البلبل أن یکفّ عن التغرید؟ (عکاشه، 2000: 48)

ترجمة فارسی: مردم اورفالیزا آوای بلند کوس را شاید که خاموش کنید، تارهای نازک چنگ را سست توانید کرد، اما چکاوک را چه کسی فرمان دهد که نغمه ساز نکند؟ (مقصودی، 1376: 68)

با توجه به ترجمه‌های بالا در فرهنگ عربی واژة «skylark»، «بلبل» ترجمه می‌شود، اما در ترجمة فارسی، شاید مترجم به نوعی از فرهنگ زبان مبدأ تقلید کرده است.

2-4. سطح چهارم الگوی گارسس: سبکی- عملی

2-4-1. بسط خلاقه

عبارت است از تغییراتی که مترجم مطابق ذوق و پسند خود به وجود می‌آورد. مترجم ممکن است سبکی را برگزیند که «برای او طبیعی‌تر است یا میل او را اقناع می‌کند». گارسس این شیوه را منفی تلقی می‌کند. برای مثال، می‌توان به ترجمة عربی جمله زیر اشاره کرد:

متن اصلی:

And as he walked he saw from afar men and women leavings their  fields and their vineyards and hastening towards the city gates (Gibran, no date: 3).

ترجمة عربی: وبینما هو ماض فی طریقه، إذ آنس على البعد رجالا و نساء وقد ترکوا ، إذ آنس على البعد رجالا ونساء قد ترکوا حقولهم وکرومهم مسرعین نحو أبواب المدینة (عکاشه، 2000: 4).

ترجمة فارسی: و همچنانکه می‌رفت مردان و زنانی را دید که مزارع و تاکستان‌ها خود را رها کرده‌اند و شتابان به سوی دروازه‌های شهر هجوم می‌آورند (مقصودی، 1376: 14).

در ترجمة عربی مترجم به جای کلمة «رأی» واژة «آنس» را به کار برده است که این حالت ترجمه یک بسط خلاقه محسوب می‌شود، چراکه اسلوب متن، ادبی است و باید در ترجمه به بار عاطفی واژگان توجه کرد. در حقیقت مترجم سعی کرده با این اسلوب ترجمه، روح همدلی و محبت را در لابه‌لای متن تقویت کند؛ چیزی که مترجم فارسی به راحتی از آن گذر کرده و از ترجمة این کلمه با چنین بار عاطفی‌ای چشم‌پوشی کرده است.

2-4-2. اشتباه مترجم

این مؤلفه غالباً ناشی از بدفهمی یا کم دانی مترجم دربارة زبان مبدأ و مقصد یا موضوع ترجمه است. برای مثال، مقطع انگلیسی زیر در ترجمة عربی و در ترجمة فارسی خالی از اشکال نیست:

متن اصلی:

forget not that modesty is for a shield against the eye of the unclean

And when the unclean shall be no more what were modesty but a fetter and a fouling of the mind? (Gibran, no date: 21)

ترجمة عربى: فلاتنسوا أن الاحتشام درعُ یقیکم من نظرات أهل الدنس، فإذا زال الدنس فأی شیء یبقی من الاحتشام، سوى أنه کان قیدا ومفسدة للعقل (عکاشه، 2000: 37).

ترجمة فارسی: هشدار «حریم حجاب شما در هجوم نگاهی ناپاک، تنها فروتنی باشد و چون آلوده‌ای در میانه نبینید، تواضع زنجیری است به پای ذهن و دردی است در شراب جان (مقصودی، 1376: 54).

با توجه به مقطع بالا، مترجمین فارسی و عربی هر کدام مرتکب اشتباهاتی در ترجمه شده‌اند؛ برای مثال، مترجم عربی به جای واژة «ذهن»، واژة «عقل» را به کار برده است؛ این در حالی است در حالی که از لحاظ علم فلسفه، واژه‌های «عقل، ذهن و روح» همگی با هم تفاوت دارد و مترجمین همة این واژه‌ها را در ترجمه به جای هم به کار برده‌اند.

برای مثال، واژة لاتین «shield» بهتر بود «سپر یا دژ» ترجمه شود؛ همانطور که در ترجمة عربی واژة «درع» آمده است. همچنین مترجم فارسی رعایت یکدستی در ترجمة واژه‌ها را رعایت نکرده است. برای مثال، واژة لاتین «modesty» یک بار به معنای «حجاب» و یک بار به معنی «تواضع» معادل‌یابی شده است. این در حالی است که مترجم عربی این واژه را «الاحتشام» ترجمه کرده که در زبان فارسی به معنای «حجب  وحیاء» است.

2-4-3. حفظ اعلام یا اسامی خاص

گاهی باید اسم خاص را ترجمه کرد، گاهی باید مستقیماً انتقال داد و در مواردی باید به همراه معنی یا توضیح آورد. اسم خاص ادبی که بیشتر مورد نظر ماست، اغلب دارای معانی ضمنی لفظی و معنوی است. به عقیده گارسس، در صورتی که انتقال پیام و محیط یک اثر ادبی بر القای ملیت و فرهنگ آن ارجحیت داشته باشد، اسم خاص را باید ترجمه کرد. اگر انتقال ملیت و فرهنگ به همان اندازة انتقال معانی ضمنی حائز اهمیت باشد یا بر آن رجحان داشته باشد باید اسم خاص را بدون ترجمه رها کرد و در مقدمة مترجم یا نام نامه یا پرانتز یا پاورقی معانی ضمنی لفظی و معنوی آن را باز کرد (نیازی و قاسمی‌اصل، 1398: 141). برای مثال، واژة «orphalese» در زبان عربی به همان شکل گرته‌ برداری شده «أورفالیس» در حالی که در زبان فارسی با تغییر اندکی معادل‌یابی شده به صورت «اورفالیزا» است:

متن اصلی:

people of Orphalese, you can muffle the drum, and you can loosen the strings of the lyre, But, who shall command the skylark not to sing? (Gibran, no date: 28)

ترجمة عربی: یا أبناء أورفالیس، إنّکم لتستطیعون أن تکتموا صوت الطّبول ولکن من منکم له أن یأمرَ البلبل أن یکفّ عن التغرید؟ (عکاشه، 2000: 48)

ترجمة فارسی: مردم اورفالیزا آوای بلند کوس را شاید که خاموش کنید، تارهای نازک چنگ را سست اما چکاوک را چه کسی فرمان دهد که نغمه ساز نکند؟ (مقصودی، 1376: 68).

گاهی در ترجمة اسامی خاص، تغییر و تحولاتی صورت می‌گیرد، گاهی ممکن است به همان شکل گرته‌برداری شود و گاهی هم کاملاً در ترجمه شکل اسم عوض می‌شود. برای نمونه، واژة «یونان» در زبان عربی «اغریق» معادل‌یابی می‌شود.

2-4-4. حفظ ساختارهای زبان مبدأ

حالت «حفظ ساختارهای زبان مبدأ» را می‌توان با تمایز ترجمه‌ها در جمله زیر بیان کرد:

متن اصلی:

It is not a garment I cast off this day, but a skin that I tear with my own hands (Gibran, no date: 2).

ترجمة عربی: لیس ما أنزعه الیوم ثوبا، بل جلدی أمزقه بیدیّ هاتین (عکاشه، 2000: 2).

ترجمة فارسی: این نه جامه ای است که اینک از تن بدر کنم، این پوست است که با دست‌های خویش می‌درم (مقصودی، 1376: 12).

هرچند در ترجمة عربی و فارسی تغییراتی کمی صورت گرفته، اما مترجمین سعی کرده‌اند ساختارهای زبان مبدأ را حدالامکان حفظ کنند؛ برای مثال، مترجم عربی واژة «دست» که در متن انگلیسی به صورت جمع آمده چون در زبان انگلیسی مثنی نداریم در ترجمة عربی به صورت مثنی ترجمه کرده است. همچنین معادل «but» در زبان عربی «بل» است که مترجم عربی سعی کرده ساختار را حفظ کند، اما مترجم فارسی با حالتی تقلیل و حذف کلمة «اما» را ترجمه نکرده است که این حالت از ترجمه به زبان مقصد؛ یعنی زبان فارسی نزدیک است.

هچنین در مثال زیر مترجم با یک نوع گرته‌برداری سعی کرده ساختار زبان مبدأ را چه در ترجمة فارسی و چه در ترجمة عربی حفظ کند:

متن اصلی:

for their souls dwell in the house of tomorrow, which you cannot visit, not even in your dreams (Gibran, no date: 10).

ترجمة عربی: فأرواحهم تسکن فی دار الغد، وهیهات أن تلمّوا به، ولو فی خطرات احلامکم  (عکاشه، 2000: 16-17).

ترجمة فارسی: که روح آن‌ها ساکن خانه‌های فرداست و دیدار فردا برشما میسر نگردد، حتی به رویاهاتان (مقصودی، 1376: 28).

در حقیقت در این ترجمه‌ها، برون‌رفتی از ساختار زبان مبدأ نمی‌بینیم؛ «خانه‌های فردا» در ترجمة فارسی و «دار الغد» در ترجمة عربی همان صنعت ادبی زبان مبدأ است که با نوعی وام‌گیری سعی شده، ترجمه شود.

2-4-5. بیان نامناسب اصطلاحات

مثال «بیان نامناسب اصطلاحات» در نمونه زیر عیان است. مترجم فارسی در ترجمة مقطع زیر یک اصطلاح طولانی را به کار برده، حال آنکه معادل عربی اصطلاح بسیار مناسب است:

متن اصلی:

no man can reveal to you aught but that which already lise half asleep in the dawing of your knowledge(Gibran, no date: 35).

ترجمة عربی: لایستطیع انسان أن یکشف لک عن شیء إلا إذا کان غافیا فی فجر معرفتک (عکاشه، 2000: 60).

ترجمه فارسی: هیچ انسانی بر شما فاش نکند مگر آن راز که در پگاه اندیشه‌تان، نیمه خواب است و نیمه بیدار (مقصودی، 1376: 84).

با توجه به اینکه ترجمة فارسی مقطع در ژرفای زبان ادبی غرق شده است، اما معادل طولانی برای اصطلاح «lise half asleep» به کار برده است؛ در حالی که معادل عربی اصطلاح بسیار مناسب و مختصر است (غافیا). مترجم فارسی می‌توانست به جای اصطلاح «نیمه خواب و نیمه بیدار» اصطلاح مختصرتر «خواب سبک و چرت» را اختیار کند؛ هرچند ممکن است از لحاظ ادبی کاربرد چنین اصطلاحات طولانی با هیجانات تعبیری مؤثرتری همراه باشد.

2-4-6. پرگویی در برابر ساده‌گویی

از جمله شاهد مثال «پرگویی در برابر ساده‌گویی» می‌توان به ترجمة فارسی مقطع انگلیسی جملة زیر اشاره کرد:

متن اصلی:

And if it is a care you would cast off, that care has been chosen by you rather than imposed upon you (Gibran, no date: 30)

ترجمة عربی: و إذا کان همّا تودّ أن تخلصَ منه، فإنّک أنت الذی اخترته لنفسک، ولم یفرضه علیک أحد (عکاشه، 2000: 51).

ترجمة فارسی: در سینه اگر سوز غمی، در ذهن اگر وسواس اندیشه‌ای که فروبایدش فکند، همه اندوه و گمان، سودایی است که خود برگزیده‌اید، نه تحمیل تقدیر (مقصودی، 1376: 71).

واژه «care» در زبان انگلیسی به معنای «اهمیت دادن، ناراحت شدن و نگران بودن» است. معادل عربی آن «الهم» ترجمه شده که تقریباً معادل مناسبی است، چراکه همة لایه‌ها و جوانب معنوی معادل انگلیسی را شامل می‌شود. این در حالی است که مترجم فارسی با یک حالت پرگویی از کاربرد کلمة «غم» ممانعت کرده است. البته این پرگویی به نوعی بار عاطفی و تأثیر کلام را بالاتر برده و ترجمه را با نوعی هیجان تعبیری همراه کرده است.

 

 

2-4-7. تغییر در کاربرد صنایع بدیعی

در متون ادبی، آرایه‌هایی به چشم می‌خورد که از مختصات بارز این نوع متون هستند. وظیفة مترجم در رویارویی با این آرایه‌ها، درک و انتقال حداکثری آن‌ها به متن مقصد است (گرجی و رستم پورملکی، 1400: 176). برای مثال، مقطع زیر از متن مبدأ نوعی استعارة مکنیه را نمود می‌دهد و در عین حال همین نوع صنعت بدیعی در ساختارهای ترجمة عربی و فارسی با هم تلاقی می‌کنند:

متن اصلی:

but I say to you that when you work you fulfil a part of earth’s furthest dream (Gibran, no date: 15).

ترجمة عربی: وعندی أنکم حین تعملون، تحققون للأرض بعض حلمها المترامی ... (عکاشه، 2000: 25)

ترجمة فارسی: من اما برانم که تکاپوی شما تحقق دورترین رؤیای خاک است که بر دوشتان نهاده‌اند (مقصودی، 1376: 40).

با توجه به مقطع بالا و ترجمه‌های آن، روح استعارة مکنیه در ساختار هر سه زبان متجلی شده است؛ نویسنده «خاک» را به انسانی تشبیه کرده که رویاپردازی و خیال‌پردازی پیشه کرده است.

بحث و نتیجه‌گیری

آنچه در ترجمه  زبان عربی یا هر زبان دیگر حائز اهمیت است، توجه و عنایت به صافی‌های فرهنگی و کارکردی است، چراکه هر زبانی با توجه به ماهیت ایدولوژی و بافت فرهنگی و ساختاری حاکم بر آن، شکل خاصی از ساختار زبانی را برمی‌تابد.    

 زبان عربی هرچند از لحاظ ساختاری به زبان فارسی بسیار نزدیک است با این حال تفاوت و تمایز ساختاری میان آن دو زبان کاملاً مشهود است و همة این تفاوت‌ها به عوامل فرهنگی و زیست محیطی خاص برمی‌گردد.

مترجمین فارسی و عربی با توجه به متن اصلی انگلیسی گاهی جملات بلند را تقطیع و گاهی براساس نیاز، جملات کوتاه را به جملات بلند تبدیل کرده‌اند یا حتی گاهی مترجم فارسی با تغییر لحن کلام به شدت و قدرت تاثیر کلام افزوده است.

با توجه به ترجمة فارسی رمان، مترجم فارسی در بیشتر اوقات به ترجمة معنای مفهومی واژه‌ها و قاموسی آن نپرداخته، بلکه همواره سعی کرده است واژه‌ها را با مفاهیم ذهنی دیگر در ترجمه تداعی کند به نوعی که احساسات و عواطف را در ترجمة فارسی واژگان دخالت و احساس خاصی را نسبت به ترجمة واژگان از خود نشان داده است که غیر از معنای لغوی و قاموسی واژه است.

در ترجمة فارسی رمان، محتوای معنایی و کارکرد کنش‌های کلامی و منظورشناختی متن عموماً انتقال یافته و گاهی مترجم با دخالت عوامل عاطفی و احساسی، قدری از ساختارهای نحوی و واژگانی متن مبدأ دور شده است.

در بیشتر مواضع، مترجم فارسی سعی کرده از متن مبدأ جدا شود؛ به طوری که از ساختارهای زبانی آن فاصله گرفته است. از این رو، مترجم بیشتر بر استخراج مفهوم متن اصلی تأکید دارد تا به تقلید محض از ساختارها، اما مترجم عربی رمان در بیشتر مواضع سعی کرده ساختارها ی زبان مبدأ را حفظ کند.

تعدیل محاوره‌ای به عنوان یکی از موارد ارزیابی ترجمه سطح سوم گارسس در ارزیابی ترجمة رمان «پیامبر» به چشم نمی‌خورد، چراکه زبان متن اصلی از لهجه‌ها وگویش‌ها تهی است.

در اکثر مواضع، مترجمین توانسته‌اند، نوعی پیوند بین ترجمة پنهان و نقش کارکردی آن برقرار کنند؛ به طوری که با یک نوع صافی فرهنگی از اصطلاحات و ساختارهای زبان مبدأ فاصله گرفته‌اند و گاهی هم با غفلت از ضرورت تجویز فرهنگی مستقیماً به تقلید از ساختارها و مبانی فرهنگی زبان مبدأ پرداخته‌اند.

تعارض منافع

تعارض منافع ندارم.

ORCID

Mohammad Kabiri

http://orcid.org/0000-0003-3745-4885

Behzad Heshmati

http://orcid.org/0000-0001-8864-6989

Bayazid Tand

http://orcid.org/0000-0002-8540-3030

 

 

 

 

[1]. Garces, C.

[2]. Hatim, B & Mason, I

[3]. Baker, M.

[4]. textual  

[5]. ideational

[6]. interpersonal

[7]. discourse

[8]. language use

[9]. language user

[10]. dialect

[11]. Leech,G.

[12]. فرزندان

حقانی، نادر. (1399).  نظرها ونظریه‌های ترجمه. چاپ سوم. تهران: انتشارات آذین.
خان جان، علیرضا. (1400). تحلیل انتقادی ترجمه. چاپ اول. تهران: انتشارات اگه.
زرکوب، منصوره. (1388). روش نوین فن ترجمه (عربی-فارسی- فارسی عربی). اصفهان: انتشارات مانی.
صنعتی‌فر، نی نوا. (1399). مقدمه‌ای بر مبانی نظری ترجمه. چاپ اول. تهران: نشرعلمی.
فاضل سعدی، احمد ترجمه سهام مخلص. (1388). فن ترجمه. چاپ اول، قم: موسسه بوستان کتاب.
فاست، پیتر ترجمه راحله گندمکار. (1397). ترجمه و زبان. چاپ اول. تهران: نشرعلمی.
گرجی، زهره و رستم پورملکی، رقیه. (1400). نقد ترجمة فارسی منتخب آثار جبران در کتاب (حمام روح) برپایه مدل نظری گارسس. پژوهش­های ترجمه در زبان و ادبیات عربی، 11(24)، 146-182.
میرزا سوزنی: مد. (1400). ترجمه متون ساده. چاپ دوازدهم. تهران: سمت.
مقصودی، مهدی. (1376). پیامبر. چاپ پنجم. نشرنو:تهران.
ناظمیان، رضا. (1389). روشهایی در ترجمه از عربی به فارسی. چاپ پنجم. تهران: سمت.
نیازی، شهریار و قاسمی اصل، زینب. (1397). الگوهای ارزیابی ترجمه . (با تکیه بر زبان عربی). چاپ اول. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
هاووس، جولین. (1399). ترجمه. ترجمه منوچهر توانگر. چاپ اول. تهران: نشر علمی.