نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دانشجوی دکتری رشته زبان و ادبیات عربی، دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران

2 استادیار، گروه زبان و ادبیات عربی، دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران

چکیده

خوانش کارکردهای زبانی کارل بولر در ترجمة فارسی رمان الوقائع الغریبة فی اختفاء سعید أبی النحس المتشائل مسأله نقش‏های زبانی از موضوعات جدید زبان‏شناسی است و این نقش‏ها تأثیری فراوان در رساندن معنا به دریافت‏کنندگان، حفظ زبان مبدأ، توضیحات بیشتر یا حتی تحریک احساسات مخاطبان دارد؛ در غیر این صورت، ممکن است ترجمه، نادرست باشد و حتی معنا کاملاً پوشیده باقی بماند. هدف کارل بولر از ارائه نقشهای زبانی شامل، نقشهای ترکیبی، ارجاعی، بیانی، ترغیبی و عاطفی است و هر مترجمی با توجه به بافت جمله و نیز با توجه به نقش زبانی مورد نیاز آن باید متن را ترجمه کند تا ترجمه، آن‌گونه که باید تأثیر خود را بگذارد. این بررسی از نوع توصیفی- تحلیلی بوده و در آن، ترجمة «الوقائع الغریبة فی اختفاء سعید أبی النحس المتشائل» اثر إمیل حبیبی که توسط احسان موسوی خلخالی به فارسی ترجمه شده و عنوان فارسی آن «وقایع غریبِ غیب ‏شدنِ سعیدا بونحسِ خوشبدبین» مورد بررسی قرار گرفته است. این ترجمه از نظر نقش‏های زبانی بیان شده، شامل نقش‏های ترکیبی، ارجاعی، بیانی، ترغیبی و عاطفی وتأثیر آن در ترجمه، بررسی شده است. با توجه به ترجمة کتاب، مشخص شد که مترجم بیشترین استفاده را از ترجمه ترکیبی و سپس ارجاعی کرده است. ترجمة بیانی نیز با اختلافی زیاد، پس از دو نقش پیشین قرار می‏گیرد و نقش عاطفی، بسیار بسیار اندک، مورد استفاده قرار گرفته است.

کلیدواژه‌ها

موضوعات

عنوان مقاله [English]

Reading Linguistic Functions of Carl Booler in Persian Translation of Novel 'Alvaghayeo Alghariba Fi Ekhtefae Saeid Abi Alnahs Almotashael'

نویسندگان [English]

  • Reza Bayat 1
  • Abdollah Hosseini 2

1 Ph.D. Student of Arabic Language and Literature, Kharazmi University, Tehran, Iran

2 Assistant Professor, Department of Arabic Language and Literature, Kharazmi University, Tehran, Iran

چکیده [English]

The issue of linguistic functions is considered one of the new subjects in linguistics, and it is noteworthy that these functions have a significant effect on the transmittance of meaning to receivers, maintenance of original language, more explanations or even provoking the audience feelings; otherwise, the translation may be incorrect or even the meaning may be concealed completely. According to Karl Bühler's goal of presenting language roles including, composite, referential, expressive, persuasive, and emotional roles, any translator should translate the text by considering the construct of the sentence as well as the linguistic function required for it so that the translated text has the same effect. This study is a descriptive-analytic one and it investigates the Persian translation of the book 'Alvaghyeo Alghariba Fi Ekhtefae Saeid Abi Alnahs Almotashael', written by Emil Habibi and translated by Ehsan Moosavi Khalkhali into Persian under the title 'Vaghaye Gharibe Gheb Shodan Saied Aboo Nahs Khoshbodbin'. This study investigated Persian translation by considering the above-mentioned linguistic functions including, composite, referential, explanatory, persuasive, and emotional roles, and their effects on translation. Regarding the translated book, it was found that the translator have used mostly compound then referential translations respectively. Explanatory translation comes after the two previous ones with a high difference, and affective function has been markedly less used.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Linguistic and Linguistic Functions
  • Karl Bühler
  • Saeid Aboonahs Khoshbodbin
  • Alvaghayeo Alghariba
  • Emil Habibi

چنانچه می‏دانیم «زبان‏شناسی، مطالعة علمی زبان برای فهم ویژگی‏های ذهن انسان است» (مهاجر و نبوی، 1376: 8). در واقع، زبان به عنوان جنبه‏ای از رفتار انسان، بنیاد بسیاری از فعالیت‏های ذهن اوست؛ به طوری که با مطالعة زبانِ هر اثر می‏توان به برخی از ویژگی‏های درونیِ صاحب اثر پی برد؛ از سوی دیگر، هلیدی[1] و حسن به ویژه هلیدی - بنیان‏گذار زبان‏شناسی نقش‌گرا - همیشه بر این مسأله تأکید دارند که زبان با اجتماع، ارتباطی تنگاتنگ دارد (Halliday, 1985: 18).

بولر[2] آلمانی، نخستین کسی بود که نقش‏های زبانی را مطرح کرد. پس از یاکوبسن[3] و دیگران، دنبال وی را گرفتند. به نظر بولر، زبان، کلاً دارای نقش ارتباطی است و همة حوادث را بازنمایی می‏کند؛ به این صورت که تا زمانی که ارتباطی در کار نباشد، هیچ اخباری دربارة حوادث منتقل نمی‏شود؛ مثلاً هنگامی که به کسی می‏گوییم «امروز امتحان دادم» تا زمانی که ارتباط میان ما و مخاطب ما برقرار نشود، خبر فوق به وی انتقال نمی‏یابد.

زبان‏شناسی نقش‌گرا جزو یکی از سه رویکرد اصلی و مهم زبان‏شناسی نظری است که در آن، نقش و منا با هم مورد بررسی قرار می‏گیرد (مشکوة الدینی، 1391: 113).

در واقع از آنجا که هلیدی بر نقش عناصر زبانی تأکید داشت، رویکرد خود را در مطالعات زبانی، نقش‌گرایی نامید (Helidi, 1994b: 13).

هلیدی در دستور زبان خود، نظام صوری زبان را توأمان با نظام معنایی و نقشی در بافت در نظر می‏گیرد (پهلوان‏نژاد و وزیرنژاد، 1388: 52).

مؤلفان مقالة پیشِ رو از فعالان حوزة ترجمه هستند و در کارشان از نظریات ترجمه مانند نظریة نایدا[4]، نظریة نظم عبدالقاهر جرجانی استفاده و... می‏کنند. آنان هنگام آشنایی با نظریة کارکرد‏های زبانی بولر، دریافتند که این نظریه نیز همچون دو نظریة یادشده، شایان توجه است و در انتقال معنا و در بُعدی جدید، حتی در تحریک احساسات، نقشی بسزا دارد. از این رو، برآن شدند که مقالة حاضر را به رشته تحریر درآورند.

این پژوهش بر پایةشیوه توصیفی- تحلیلی بوده و هدف از آن، بررسی ترجمة احسان موسوی خلخالی نسبت به رمان «الوقائع الغریبة فی اختفاء سعید أبی النحس المتشائل» به زبان فارسی از نظر ترجمة نقش‌گرا ست و به دنبال پاسخگویی به دو پرسش زیر است:

- بازنمایی بیانی و درخواستی چگونه در رمان، منعکس شده است؟ چنین فرض شده است که استفاده از بازنمایی بیان و درخواستی در ترجمة رمان برای رسایی ترجمه، لازم و ضروری است.

- مترجم یادشده به چه میزان در بازنمایی بیانی و درخواستی برای ایجاد کنش‏های زبانی موفق بوده است؟ چنین فرض شده است که ترجمه طبق بازنمایی بیانی و درخواستی و کلاً نقش‏های زبانی، نیازمند دقتی بالاست و میزان موفقیت مترجم در پایان مقاله، مشخص خواهد شد.

  1. پیشینه پژوهش

پژوهش‏های انجام‏ شده دربارة کتاب مورد اشاره فراوان است که بازرترین موارد آن به شرح زیر است.

نتایج پایان‏نامة شکری (1396) با موضوع «تصویر خود و دیگری در رمان پایداری فلسطین (بررسی موردی «المتشائل» اثر امیل حبیبی و «البحث عن ولید مسعود» اثر جبرا ابراهیم جبرا)» به این مهم اشاره دارد که بارزترین شکل خود و دیگری در رمان المتشائل، کشمکش بر سر مکان و بیان این واقعیت است که تقابل خود و دیگری یک پدیدة روزمره و همیشگی در سرزمین‌های اشغالی است و از خصوصیات بارز این رمان، توجه زیاد به تصویر دیگری اسرائیلی است. در رمان «البحث عن ولید مسعود» کشمکش بیشتر حول محور مسائل فکری و روانی و آوارگی انسان فلسطینی می‌چرخد و بعد از تحلیل عناصر تصویر در این رمان، مشخص می‌شود که جبرا توجه چندانی به دیگری اسرائیلی نداشته و تمام توان خود را بر ترسیم یک تصویر کامل از خود فلسطینی مقاوم مبذول داشته است.

«حوار مع إمیل حبیبی حول الوقائع الغریبة فی اختفاء سعید أبی النحس المتشائل» عنوان مصاحبه‏ای است که با امیل حبیبی توسط منی أنیس در سال 1984 درباره اثر یادشده صورت گرفته است.

نتایج مقالة روشنفکر و همکاران (1394)‌ با عنوان «جنبه‏های نمادین مکان در رمان «المتشائل»» به این نکتة مهم اشاره دارد که در این دو نوع مکان، نوعی رابطة خود و دیگری مشاهده می‌شود که در مکان نمایان می‌شود؛ یک طرف این رابطه می‌کوشد تا جنبة موروثی عرب بودن مکان را از آن بزداید و با تسلط بر آن هویت عربی آن را دگرگون سازد و نیز نوع استفاده از مکان را تغییر دهد؛ طرف دیگر رابطه می‌کوشد تا جنبه موروثی عرب بودن مکان را با استفاده از روایت و داستان جاودانه کند تا هویت عربی خود را حفظ کند.

زرقانی (1388) نیز از جمله پژوهشگرانی است که در مقالة «طرحی برای طبقه‏بندی انواع ادبی در دورة کلاسیک» و کتاب «تاریخ ادبی ایران و قلمرو زبان فارسی» به دو عنصر ارتباطی گوینده و مخاطب در سه نوع ادب تعلیمی، غنایی و حماسی توجه کرده است.

پس از جست‏وجوی بررسی کارکردهای زبانی بولر دربارة این رمان، نتیجه‏ای یافت نشد و مشخص است که تاکنون، در این زمینه، پژوهشی انجام نشده است.

تفاوت میان این مقاله با پژوهش‏های فوق در این است که به نظر پژوهشگران در ترجمه‏های نثر معاصر، توجهی اندک به نظریة بولر شده است و در این زمینه تا حدی زیاد، خلأ دیده می‏شود؛ از این رو، ترجمة احسان موسوی خلخالی نسبت به کتاب موضوع مقاله، از نظر انواع ترجمة نقش‌گرابه بوته نقد و بررسی گذاشته شده است.

  1. چهارچوب نظری

نگرش‎های نقش‌گرا با گرایش به تربیت مترجم، توسعه یافته‎اند و این قضیه [نگرش‏های نقش‌گرا] هنوز هم یکی از رشته‎های اصلی است که به شدت در آن [تربیت مترجم] مفید واقع می‎شوند. هنگام بحث و ارزیابی ترجمه‎های ارائه‎ شده توسط دانشجویان، استادان همیشه نیاز به اشاره به برخی معیارها را حس کرده‎اند (نورد[5]، 1395: 83).

2-1. مدل ترجمه‎مدار نقش‎های متن

مدل‎های مختلف نقش متن را می‎توان شروع بحث تربیت مترجم در نظر گرفت. مدل ارائه ‎شده در اینجا چیزی بیش از یک مثال نیست. مزیت اصلی‎اش این است که به اندازة کافی، آسان است تا در کلاس مورد استفاده قرار گیرد و تمرکز واضحی بر ترجمه دارد. مدل ما از مدل کارل بولر[6] گرفته شده است؛ چیزی که نقطة آغازی برای گونه‎شناسی متن رایس[7] نیز محسوب می‎شود. بوهلر[8] این طور مطرح کرد که سه نقش اصلی، وجود دارد: ارجاعی، بیانی و «ترغیبی» (نورد، 1395: 84).

 

2-1-1. نقش ارجاعی در ترجمه

هر گاه جهت‏گیری پیام به سوی زمینه باشد، کارکرد ارجاعی آن، برتری دارد. در این نقش «مسأله اساسی همانا فرمول‏بندی اطلاعات حقیقی، عینی، قابل مشاهده و اثبات‏پذیر در باب مرجع پیام است» (گیرو، 1380: 20).

نقش ارجاعی یک سخن، شامل ارجاع به موضوعات و پدیده‏های جهان یا جهانی خاص، شاید افسانه‏ای می‏شود. ممکن است طبق ماهیت موضوع یا مصداق مربوط تحلیل شود. اگر مصداق، حقیقت یا حالتی از چیزی ناشناخته برای دریافت‏کننده باشد (مثلاً سانحة ترافیکی)، نقش متن ممکن است شامل آگاه‏ کردن خواننده شود. اگر مصداق، زبان یا کاربرد خاصی از زبان باشد، نقش متن ممکن است فرازبانی باشد. اگر مصداق شیوة درست‏ به‏کار بردن ماشین لباسشویی یا کنسروسازی باشد، نقش متن ممکن است فرازبانی باشد. اگر مورد مراجعه در مجموع رشته‏ای است که دریافت‏کنندگان باید آن را فراگیرند (مثلاً جغرافی) نقش ممکن است آموزشی باشد. بدیهی است چنین فهرستی از نقش‏های فرعی نمی‏تواند ادعای فراگیر بودن داشته باشد (نورد، 1395: 85). البته به نظر پژوهشگران این مقاله، ارجاع، زمانی مؤثر است که توجه مخاطب را به خوبی به مسائل موضوع ارجاع، جلب و آن را به خوبی بیان کند؛ در غیر این صورت، نقش ارجاعی، بی‏فایده خواهد بود.

در این نقش، زبان به واسطة گوینده برای انتقال گزاره‏هایی دربارة جهان به شنونده به‌کار می‏رود (صادقی، 1389: 199). در این نقش، جهت‌گیری پیام به سمت موضوع است. جملات اخباری معمولاً از این نوع نقش برخوردارند. این نقش «توصیفی و بیانی» نیز نامیده می‏شود (ر. ک، صفوی، 1390: 2)

مهم‌ترین نکته در این نقش، موضوع پیام و امکان بررسی صحّت و سُقم موضوع است. این نقش و اهمیت آن موجب می‏شود گوینده جمله را به صورتی کاملاً روشن و بدون استفاده از واژه‏های چندمعنایی به گونه‏ای ادا کند که امکان بروز ابهام در معانی جمله میسر نشود (ر. ک: رفیعی و صحرائی، 1392: 22). در کارکرد ارجاعی، تأکید بر بافت غیرزمانی است که در روند کنش ارتباطی به آن اشاره می‏شود و عوامل دیگر همچون ویژگی‏های گوینده، مخاطب یا صورت گفته اهمیت کمتری دارند (ر. ک: مکاریک[9]، 1385: 158). در واقع، در بافت غیرزمانی به عنصر زمان، اهمیت داده نمی‏شود و مهم، ارجاع به منظور رفع ابهام است. نکته قابل توجه اینکه اگر رمان، فاقد نشانه‎های زمانی و مکانی باشد، دچار ضعف است. زیرا نقش دو عنصر زمان و مکان، نقش کارساز است و در واقع قالب پدیدار شدن رویدادها هستند.

2-1-2. نقش بیانی در ترجمه

برخلاف گونه‏شناسی متن رایس که نقش بیانی در آن محدود به وجوه زیباشناختی ادبی یا متون شعری است، نقش بیانی در مدل من [کریستین نورد] به نگرش فرستنده نسبت به موضوعات و پدیده‏های جهان اشاره می‏کند. ممکن است طبق آنچه بیان می‏شود، تقسیم شود. اگر فرستنده احساسات یا عواطف فردی را بیان کند (مثلاً با حرف ندایی) ممکن است صحبت از نقش فرعی احساس کنیم. اگر آنچه بیان می‏شود، ارزیابی (شاید یک تصمیم دولتی باشد)، نقش فرعی ارزیابی خواهد بود. نقش فرعی دیگر می‏تواند کنایه باشد. بدیهی است متنی خاص می‏تواند طوری طراحی شود که شامل ترکیبی از چندین نقش یا نقش‏های فرعی باشد (نورد، 1395: 89). نکته مهم اینکه دیدگاه‏های بولر و نورد، کاملاً با هم یکسان است و کتاب کریستین نورد، این دیدگاه‏ها را بسیار شیوا و روان، شرح داده است. همچنین پایه‏گذار نقش‏های زبانی، کارل بولر است و دیگران، دنباله‏روی وی هستند.

نقش بیانی، فرستنده‏مدار است. نظرات یا نگرش‏های فرستنده با توجه به مصداق و براساس نظام ارزشی است که فرض می‏شود برای فرستنده و دریافت‏کننده، مشترک باشد. با وجود این در شکل استاندارد تعامل بین‎فرهنگی، فرستنده متعلق به فرهنگ مبدأ و دریافت‎کننده متعلق به فرهنگ مقصد است. از آنجایی که نظام‏های ارزشی توسط هنجارها و سنت‏های فرهنگی تعیین می‎شود، نظام ارزشی نویسنده متن مبدأ ممکن است متفاوت از نظام ارزشی دریافت‏کننده فرهنگ مقصد باشد. این قضیه بدان معناست که نقش بیانی بیان‏شده در زبان مبدأ باید در چهارچوب نظام ارزشی فرهنگ مبدأ برداشت کرد. به عنوان مثال، در هند اگر مردی چشمان زنش را با چشمان گاو مقایسه کند، زیبایی‏اش را تحسین کرده است، گرچه در آلمان، زن خیلی خوشش نمی‏آید که همسرش چنین کاری کند (نورد، 1395: 90 و 89).

هنگامی که هدف از کلام، جلب مشارکت گیرنده (مخاطب یا خواننده) یا برانگیختن وی باشد، نقش انگیزشی یا ترغیبی زبان، تحقق می‏یابد. این کارکرد زبان در تبلیغات نیز نقش مهمی دارد (گیرو، 1380: 21).

2-1-3. نقش ترغیبی در ترجمه

نقش ترغیبی در ترجمه («القایی» به اصطلاح یاکوبسن) که براساس حساسیت یا خلق‏وخوی دریافت‏کنندگان نسبت به کنش خاصی هدایت شده به منظور ترغیب آنان برای پاسخ در جهت خاصی طراحی می‏شود. اگر قصد روشن ‏کردن فرضیه‏ای را توسط مثالی داشته باشیم، متوسل به تجربه یا دانش قبلی خواننده می‏شویم. مخاطب براساس دانش قبلی واکنش نشان می‏دهد. اگر قصد تحریک شخصی به منظور انجام کاری یا دراختیارگذاشتن دیدگاهی خاص را داشته باشیم به حساسیت‏ها و تمایلات مخفی او متوسل می‏شویم. اگر قصد داریم فردی را مجبور به خرید کالایی خاص کنیم به نیازهای واقعی یا متصور او متوسل شده، کیفیت‏هایی از آن محصول را توصیف می‏کنیم که فرض می‏شود ارزش‏های مثبتی در نظام ارزشی دریافت‏کننده داشته باشد (نورد، 1395: 90 و 89).

نشانه‏های مستقیم نقش ترغیبی خصوصیاتی چون امری یا استفهام انکاری است؛ گرچه ممکن است نقش به طور مستقیم از طریق دستگاه‏های زیباشناختی یا سبک‏شناختی که به نقش ارجاعی یا بیانی اشاره می‏کند، به دست آید (مانند صفت‏های عالی و صفت‏ها یا اسم‏های بیان‏کننده ارزش‏های مثبت). نقش ترغیبی حتی ممکن است در زبان شعری نیز عمل کند و متوسل به حساسیت زیباشناختی خواننده شود (نورد، 1395: 90).

2-1-4. نقش ترکیبی در ترجمه

نقش ترکیبی، دریافت‏کننده‏مدار است. تا حدودی شبیه تبری است که باید به مرکز صفحه ضربه بزند تا امتیاز خوبی به دست آورد. در‏حالی‏که معمولاً متن مبدأ به استعداد و تجربة خوانندة فرهنگ مقصد متوسل می‏شود، نقش ترکیبی ترجمه موظف به داشتن هدف دیگری است.

کارکرد ترغیبی و همین‏طور نقش‏های زبانی دیگر در زبان گفتاری مردمنیز کاربرد بسیار دارد. وان اِک[10] در این باره چنین می‏گوید: «آنچه مردم به وسیلة زبان انجام می‏دهند، اجرای شفاهی کارکردهایی مشخص است. مردم به وسیلة زبان تصدیق می‏کنند، می‏پرسند، دستور می‏دهند، اعتراض می‏کنند، ترغیب می‏کنند، عذرخواهی می‏کنند و...» (شهسواری، 1388: 74). گاهی نیز از این نقش زبان به گونه‏ای غیرمستقیم استفاده می‏شود. «یکی از درخور توجه‏ترین و مهم‌ترین مسائل دربارة زبان، شیوة استفاده ما از گفته‏ها برای بیان معانی‏ای است که در آن گفته‏ها وجود ندارد» (ترسک[11]، 1380: 173).

باید توجه داشت که نقش‏های ترکیبی در ترجمه متونی مانند رمان به کار می‏رود که هدف از آن، انتقال پیام، طبق زبان مقصد است؛ مثلاً در ترجمة این رمان، بسیاری از عبارات، طبق زبان مقصد ترجمه شده است؛ گویی از آغاز همین‏گونه بوده است؛ مثلاً در جمله «أصبح سورها محششة ومنارها مثل قندیل جحا» (حبیبی، 1979: 26) به «حصارش داشت خراب می‏شد و بارویش شده بود عین چراغ ملانصرالدین» (خلخالی، 1395: 43) یک نقش ترکیبی و خواننده‏مدار تمام‏عیار دیده می‏شود؛ به این صورت که «قندیل جحا» به معنای «چراغ حجا» برای گویشوران زبان فارسی، ملموس نیست، اما با توجه به اینکه «حجا» از شخصیت‏های طنز ادبیات عربی است، مترجم برای ملموس‏سازی آن از شخصیت «ملانصرالدین» استفاده کرده که از شخصیت‏های طنز ادبیات فارسی است و در حقیقت، جایگزینی شخصیت، صورت گرفته است.

2-1-5. نقش عاطفی در ترجمه

اگر جهت‏گیری پیام به سوی گوینده باشد، نقش عاطفی زبان، برتری دارد. این کارکرد زبانی، بیانگر نگرش و احساس درونی گوینده (شاعر یا نویسنده) نسبت به موضوعی است که دربارة آن، سخن می‏گوید (یاکوبسن، 1380: 263).

این نقش در تقابل با نقش ارجاعی قرار می‏گیرد، چراکه در نقش عاطفی سعی بر افزودن تنوّع‏های معنایی است، اما در نقش ارجاعی، جلوی هر نوع «چندگانگی معنایی» گرفته می‏شودر.ک: رفیعی و مراد صحرایی، 1392: 23). به نظر پژوهشگران این مقاله، در عالم عاطفه و احساس، ممکن است از یک واژه، چند برداشت شود؛ مثلاً اگر کسی آه می‏کشد، ممکن است اندوهی داشته باشد یا ممکن است در اثر گرم ‏بودن هوا یا در اثر خستگی باشد، اما هدف در نقش ارجاعی، فقط ارائة یک نوع توضیح دربارة موضوع ارجاع، آن هم برای معرفی و رفع ابهام است.

در واقع (کارکرد) عاطفی «زبانِ حال» گوینده است که تجلی می‏یابد. این نقش، تأثیری از احساس خاص گوینده به وجود می‏آورد؛ خواه گوینده آن احساس را داشته باشد، خواه وانمود به چنان احساسی کند. اصطلاح «کارکرد عاطفی» از اصطلاح «کارکرد احساسی» رساتر استر.ک: فالر و همکاران[12]، 1369: 76).

 به نظر پژوهشگران این مقاله، دامنه کارکرد عاطفی از دامنه کارکرد احساسی، گسترده‏تر است؛ یعنی تأثیر اولی، بیشتر از دومی است؛ به این صورت که هدف نقش عاطفی، ایجاد، نگهداری و یا اتمام تماس بین فرستنده و دریافت‏کننده است. مشخصة‏ دیگر سخن عاطفی این است که اغلب به بیان نوع ارتباط موجود میان فرستنده و دریافت‏کننده (رسمی/ غیررسمی، متقارن/ غیرمتقارن) می‏پردازد. در اینجا نیز متعارف ‏بودنِ شکل، سهم مهمی را ایفا می‏کند، اما کارکرد احساسی، ناپایدار و در برخی مواقع، فاقد اثر بوده و ممکن است، واکنشی را به دنبال نداشته باشد و به ایجاد ارتباط، منتهی نشود.

  1. بررسی ترجمة رمان الوقائع الغریبة فی اختفاء سعید أبی النحس المتشائل

با توجه به موارد پیش‌گفته مشخص شد که ترجمة نقش‌گرا، نقشی مهم در انتقال معنی به گویشوران زبان مقصد دارد. اکنون به بررسی ترجمه رمان یادشده می‏پردازیم.

3-1. نمونه‏های کاربرد نقش ترکیبی

نقش ترکیبی، دریافت‏کننده‏مدار است. تا حدودی شبیه تبری است که باید به مرکز صفحه ضربه بزند تا امتیاز خوبی به دست آورد. طبق این تعریف، موارد زیر را بررسی می‏کنیم.

عبارت «الکتاب الأول» با استفاده از نقش ترکیبی ترجمه به زیبایی به «دفتر اول» ترجمه شده است؛ زیرا تمرکز در آن بر زبان مقصد است و همانگونه که در مثنوی معنوی مولوی می‏بینیم، واژة «دفتر» در زبان فارسی برای جداسازی بخش‏های آثار ادبی به کار می‏رود.

ترجمة عنوان دفتر اول (سعید یدعی التقاء مخلوقات من الفضاء السحیق) (حبیبی، 1979: 9) به معنای «سعید مدعی دیدن موجودات فضائی می‏شود» (خلخالی، 1395: 27) نیز شایان توجه است؛ زیرا در متن عربی، واژة «السحیق» (دور، سخت بعید، دوردست، عمیق، ژرف) (آذرنوش، 1388: 280) آورده شده است، اما این واژه با توجه به نقش ترکیبی ترجمه در فارسی به «موجوداتی از فضای دور» ترجمه نشده است؛ یعنی واژة «دور» از ترجمه، حذف شده و سپس واژة «الفضاء» در ترجمه، یای نسبت گرفته و برخلاف متن مبدأ، بلافاصله پس از واژة «مخلوقات» به معنای «موجودات» آمده و مجموع این دو واژه، مطابق دستور زبان حالت به ترکیبی وصفی تبدیل شده است؛ در غیر این صورت، ترجمه این جمله در زبان فارسی، مأنوس نیست.

از سایر مواردِ نقش ترکیبی ترجمه نیز می‏توان به این اشاره کرد که واژة «مخلوقات» (آفریده‏ها) (طبیبیان، 1382: 1852) نیز به «موجودات» ترجمه شده که در زبان فارسی کاملاً مأنوس و درست است.

در ترجمة واژة «التویسات» در عبارت «وفرّت مع أعرابی من عرب التویسات» (حبیبی، 1979: 15) به معنای «و با یک عرب تویسات از آن بیابانگردها، فرار کرد» و اقدام به توضیح آن در پاورقی، نقش ارجاعی ترجمه، کاملاً مشهود است. به این صورت که مترجم با ارجاع به پاورقی، واژه تویسات را این‌گونه توضیح داده است که «احتمالاً نام یک قبیلة عربی در منطقة شام است» تا معنای این واژه، کاملاً روشن شود.

دربارة واژه «سفسارشک» (حبیبی، 1979: 16) در عبارت «رح إلی الخواجا سفارشک» به معنای «برو پیش ادون سفارشک» در پاورقی چنین آمده است که «این واژه در زبان عبری به معنای امانت‏فروش است» (خلخالی، 1395: 34) و در واقع، نقش ارجاعیترجمه دیده می‏شود؛ چون به توضیح دربارة یک واژه، ارجاع داده شده است تا آن واژه، مفهوم باشد.

در ترجمة جملة «أصبح سورها محششة ومنارها مثل قندیل جحا» (حبیبی، 1979: 26) به «حصارش داشت خراب می‏شد و بارویش شده بود عین چراغ ملانصرالدین» (خلخالی، 1395: 43) یک نقش ترکیبی و خواننده‏مدار تمام‏عیار ترجمه دیده می‏شود؛ به این صورت که «قندیل جحا» به معنای «چراغ حجا» برای گویشوران زبان فارسی ملموس نیست، اما با توجه به اینکه «حجا» از شخصیت‏های طنز ادبیات عربی است، مترجم برای ملموس‏سازی آن از شخصیت «ملانصرالدین» استفاده کرده که از شخصیت‏های طنز ادبیات فارسی است و در حقیقت جایگزینی شخصیت، صورت گرفته است.

جملة «فتنطّحت للمدیر» (حبیبی، 1979: 27) به «با مدیر، شاخ‏به‏شاخ شدم» (خلخالی، 1395: 44) ترجمه شده و نقش ترکیبی ترجمه مشهود است؛ به این صورت که فعل «نطحت» به معنای «شاخ زدم» است که در حالت عادی، مخصوص حیوانات شاخ‏دار است، اما در اینجا، مترجم، روبه‌رو شدن شخصیت داستان با مدیرش را به «شاخ‏به‏شاخ» شدن، ترجمه کرده تا علاوه بر ملموس‏سازی معنای، داستان را نیز جذاب‏تر کند.

«ألم یکتب شاعرکم الجلیلی[13]» (حبیبی، 1979: 33) به «مگر آن شاعر اهل جلیل نبود که می‏گفت» (خلخالی، 1395: 49) ترجمه شده است. در ترجمه این جمله نیز نقش ترکیبی ترجمهبه اوج زیبایی و ظهور می‏رسد؛ به این صورت که نخست، فعل «لم یکتب» به معنای «ننوشت» به «می‏گفت» ترجمه شده است؛ در واقع، هر شاعر، معمولاً، بیان، نظر و اعتقاد خود را می‏نویسد؛ از این رو، مترجم با استفاده از این موضوع، فعل یادشده را به شکل فوق، ترجمه کرده است، سپس فعل «نبود» نیز طبق ساختار زبان مقصد در قالب نانوشته‏های ترجمه به جمله افزوده شده است. در واقع، فعل «نبود» ذکر شده است تا فعل اصلی جمله یعنی «یکتب» طبق ساختار زبان فارسی، مثبت ترجمه شود. همچنین ترکیب وصفی «شاعرکم الجلیلی» به «آن شاعر اهل جلیل» شده است. در این ترجمه، یای نسبت ذکرشده در پایان واژه «جلیلی»، با توجه به ساختار زبان مقصد، به «اهل» ترجمه شده است. ضمناً به دلیل شناخته ‏بودن شاعر یادشده میان مخاطب جمله و گویندة آن، ضمیر «کم» به «آن» ترجمه شده است تا مطابق ساختار زبان مقصد شود.

زیبایی نقش ترکیبی ترجمه در عبارت «ما أقوی ذاکرتهم!» (حبیبی، 1979: 36) کاملاً مشهود است؛ زیرا به شکلی زیبا به فارسی ترجمه شده و کاملاً دریافت‏کننده‏مدار است؛ به این صورت: «چه حافظه‏ای دارند!» (خلخالی، 1395: 52)؛ در حالی که اگر نقش بیانیِ ترجمه استفاده می‏شد، جمله فوق اینگونه ترجمه می‎گردید: «چقدر حافظه‏شان قوی است!» اما با توجه به در نظر گرفتن دریافت‎کننده، بهترین منظور به دریافت‏کننده منتقل شده است.

اما شاید زیباترین نمونه نقش ترکیبی ترجمه و دریافت‏کننده‎مدار‏بودن ترجمه، در عبارت «انتظر تَرَ» (حبیبی، 1979: 38) باشد که به «ببینیم و تعریف کنیم» (خلخالی، 1395: 53) ترجمه شده است. همانگونه که می‎دانیم، ترجمة فرستنده‏مدار جملة فوق، «منتظر باش ببین» است، اما رسایی کافی را ندارد؛ بنابراین، ترجمه عبارت مذکور به «ببینیم و تعریف کنیم» بسیار زیباست و دقیقا مطابق ساختار زبان مقصد است؛ به گونه‏ای که مخاطب برای فهم جمله، منتظر توضیح دیگری نیست.

عبارت «عفوًا یا أستاذ!» (حبیبی، 1979: 40) به «ببخشید حضرت آقا!» (خلخالی، 1395: 55) ترجمه شده است. اگر به این ترجمه دقت کنیم، نقش ترکیبی ترجمهرا کاملاً در آن می‏بینیم؛ زیرا این ترجمه، کاملاً دریافت‏کننده‏مدار است و در آن، مهم، فهم مخاطب است. در واقع، ترجمة جمله یادشده، طبق زبان مبدأ به این صورت است: «ببخشید ای استاد!»، اما مترجم به قصد ملموس‏سازی آن برای گویشوران زبان مقصد و برای انتقال احترام موجود در واژة «أستاذ»، عبارت فوق را به شکل «ببخشید حضرت آقا!» ترجمه کرده است.

عبارت «وثِق یا محترم» (حبیبی، 1979: 41) با استفاده از نقش ترکیبی به شکل «خیالت جمع باشد آقا جان» (خلخالی، 1395: 56) ترجمه شده است. این ترجمه کاملا دریافت‎کننده‏محور است؛ به این صورت که ترجمه عبارت فوق، طبق زبان مبدأ به این صورت است: «اعتماد کن ای محترم»، اما مترجم برای ملموس‏کردن معنا در زبان مقصد، نخست، واژه «ثق» را به «خیالت جمع باشد» ترجمه کرده است که کاملاً با گویش عامیانة زبان فارسی، مطابقت دارد. مترجم همچنین با توجه به سبک و سیاق جمله و برای انتقال احترام موجود در واژة «محترم» آن را به «آقا جان» ترجمه کرده است.

«أنا الندل، یا محترم!» (حبیبی، 1979: 10) به این صورت ترجمه شده است که «من هم همان آبدارچی‏ام آقا جان!» (خلخالی، 1395: 28). همانگونه که می‏بینیم، واژة «یا محترم» به «آقا جان» ترجمه شده است و در واقع، شاهد ترکیبیترجمه هستیم. چون حرف «ال» درج‏ شده در اول واژة «الندل» به «همان» ترجمه شده که بیانگر «ال» عهدیه باشد. همچنین واژة «محترم» به «آقا جان» ترجمه شده تا علاوه بر انتقال بار احترام برای مخاطب فارسی‏زبان، ملموس باشد.

فعل «بکیت» (حبیبی، 1979: 47) در بخشی از این رمان به زیبایی به این صورت، ترجمه شده است: «زدم زیر گریه» (خلخالی، 1395: 61). در اینجا از نقش ترکیبیترجمه استفاده شده و منظور به زیبایی به دریافت‏کننده، انتقال یافته است؛ به این صورت که فعل «بکیت» به معنای «گریه کردم» است، اما مترجم برای بیان شدت گریه و نیز برای مطابق‏سازی آن با زبان مقصد، آن را به «زدم زیر گریه» ترجمه کرده است.

عبارت «عُد إلی مکانک یا لوح!» (حبیبی، 1979: 51) به «برگرد سر جایت نره خر!» (خلخالی، 1395: 65) ترجمه شده است. در اینجا، به وضوح، می‏بینیم که نقش ترکیبی ترجمه به کار رفته است و قصد داشته بهترین مفهوم را به مخاطب برساند؛ به این صورت که در واژة «لوح» بار معناییِ توهین وجود دارد و مترجم با درک این موضوع، توهینی رایج در زبان فارسی یعنی «نره خر» را به عنوان معادل آن، ذکر کرده است.

در عبارت «ثم صاح أخت» (حبیبی، 1979: 69) واژه «أخت» با استفاده از نقش بیانی ترجمه، همانند متن مبدأ تکرار شده است، اما با استفاده از نقش ارجاعی و ترکیبی ترجمه در پاورقی چنین توضیح داده شده است: «به عبری یعنی یک» (خلخالی، 1395: 84) تا بدین‏وسیله برای دریافت‏کننده، قابل فهم باشد.

جمله «وثقت من خُلُوّ المکان من الجهاز» (حبیبی، 1979: 89) به «مطمئن شدم از دستگاه مستگاه خبری نیست» (خلخالی، 1395: 103) ترجمه شده است. در اینجا با استفاده از نقش ترکیبی ترجمه، نزدیک‌ترین ترجمه به فهم دریافت‏کننده فارسی‏زبان انجام شده است؛ زیرا آوردن یک واژه و سپس تکرار آن پس از تبدیل حرف اول آن به «م» فقط در فارسی وجود دارد.

جمله «أحبابنا یا عین، ما هم معانا. رحنا وراحوا عنّا، ما حدّش منّا استنّی. عینی یا عینی» (حبیبی، 1979: 90) از یک طرف با استفاده از نقش ترکیبی دریافت‏کننده‏محور و از طرف دیگر، با توجه به اینکه متن مبدأ، شعر است با آوردن ترجمه‏ای آهنگین و تا حدودی فرمالیستی؛ یعنی با استفاده از نقش بیانی ترجمه به این صورت ترجمه شده است: «عزیزم چشم من/ نیستی کنارم/ کنارم بودی و رفتی ز بالم/ کسی پیشم نمانده/ عزیزم بی‏قرارم بی‏قرارم» (خلخالی، 1395: 104) به این صورت که واژة «احبابنا» جمع است، اما طبق دستور زبان حالت و دستور زبان مقصد به شکل مفرد به «عزیزم» ترجمه شده است. همچنین عبارت «ما هم معانا» با استفاده از دستور زبان حالت و دستور زبان مقصد به شکل دوم شخص مفرد؛ یعنی «نیستی کنارم» ترجمه شده است. ضمناً جمله «رحنا و راحوا عنا» نیز با استفاده از دستور زبان حالت و دستور زبان مقصد به «کنارم بودی و رفتی ز بالم» ترجمه شده است، اما در عین حال با توجه به اینکه متن یادشده، شعر است، مترجم، کوشیده تا حالت شعری آن یعنی حالت متن مبدأ را منتقل کند؛ از این رو، در عین حال، به دلیل پایبندی به ساختار زبان مبدأ، هم از نقش بیانی استفاده کرده و هم به دلیل استفاده از دستور زبان حالت و پایبندی به زبان مقصد از نقش ترکیبی استفاده کرده است.

جمله «هات مثلاً» (حبیبی، 1979: 105) به زیبایی هر چه تمام‌تر و ب ااستفاده از نقش ترکیبی و در قالب ایجاز به «مثلِ؟» (خلخالی، 1395: 116) ترجمه شده است؛ به این صورت که از حالت غیرپرسشی به پرسشی ترجمه شده است. این ترجمه، کاملاً دریافت‏کننده‏محور است.

در ترجمة عبارت «غریب الوجه والید واللسان» (حبیبی، 1979: 107) که به قول مترجم اشاره به شعری از متنبی است از نقش ترکیبی ترجمه استفاده شده است؛ به این صورت که با توجه به بافت زبان مبدأ واژة «جوانی عرب» به اول ترجمه، اضافه شده است و کل جمله به این صورت، ترجمه شده است: «جوانی عرب، غریب‏صورت، غریب‏دست، غریب‏زبان» (خلخالی، 1395: 119).

جملة «علی رِسلک یا ابن النحس!» (حبیبی، 1979: 108) به «ابونحس جان! تندنرو!» (خلخالی، 1395: 120) ترجمه شده است. در اینجا منظور از «تند نرو» این است که «از مسیر اعتدال، خارج نشو»؛ بنابراین، با استفاده از نقش ترکیبی ترجمه، این معنا به زیبایی، منتقل شده است. ضمناً با توجه به بافت زبان فارسی، واژة «جان» پس از منادا به‌کار رفته و این موضوع، کاملاً مطابق با زبان مقصد است.

عبارت «فضحکنا» (حبیبی، 1979: 112) به «زدیم زیر خنده» (خلخالی، 1395: 124) ترجمه شده است. در اینجا از نقش ترکیبی ترجمه استفاده شده و با توجه به اینکه متن، یک متن داستانی و نقلی است باید به زبان نقلی و تا حدودی زبان رایج، ترجمه شود. اگر فعل مذکور به «خندیدیم» ترجمه می‏شد، حال و هوای جمله و منظور اصلی آن منتقل نمی‏‌شد.

جملة «نامی، الصباح رباح» (حبیبی، 1979: 126) با توجه به نقش ترکیبی به «چو فردا شود فکر فردا کنیم» (خلخالی، 1395: 137) ترجمه شده است. از سوی دیگر، ترجمه در قالب مصراعی بسیار زیبا آورده شده و زیباست.

عبارت «أیلول الأسود» (حبیبی، 1979: 130) به «سپتامبر سیاه» (خلخالی، 1395: 140) ترجمه شده است؛ به این صورت که «أیلول» ماه سریانی است و شاید برای مخاطبین، ملموس نباشد؛ از این رو، با استفاده از نقش ترکیبی، معادل میلادی آن در ترجمه آمده است. همچنین عبارت مذکور، این صورت «عملیات نظامی گستردة ارتش اردن برای سرکوب گروه‏های شبه‏نظامی فلسطینی که در اردن، بسیار قدرتمند شده بودند و پادشاهی اردن را تهدید می‏کردند. شمار کشته‏شدگان فلسطینی در این عملیات که در سپتامبر 1970 رخ داد از چهار هزار تا بیش از ده‏هزار تن گزارش شده است» (خلخالی، 1395: 140) توسط مترجم در پاورقی توضیح داده شده تا کاملاً مفهوم باشد.

جملة «فنقدتهم خمسین لیرة» (حبیبی، 1979: 143) به «50 لیره پیاده شدم» (خلخالی، 1395: 153) ترجمه شده است. مترجم به جای استفاده از افعال «پرداختم» یا «از جیبم دادم» که از افعال فصیح هستند از عبارت «پیاده شدم» استفاده کرده است. این، یک ترجمة کاملاً عامیانه است و به دلیل استفاده از نقش ترکیبی، جمله‏ای آورده شده که برای گویشوران زبان مقصد، کاملاً قابل درک است.

عبارت «هذا الشاب الحییّ الضئیل» (حبیبی، 1979: 145) با استفاده از نقش ترکیبی ترجمه و با توجه به بافت به زیبایی به «همین جوانک خجالتی ریقو» (خلخالی، 1395: 156) ترجمه شده است و به این ترتیب، جایی برای عدم فهم این عبارت توسط دریافت‏کننده باقی نمی‏ماند.

عبارت «حکایة السمک الذی یفهم کل اللّغات» (حبیبی، 1979: 148) با استفاده از نقش ترکیبی ترجمه و به شکلی دریافت‏کننده‏محور به «داستان ماهی‏ای که همة زبان‏ها سرش می‏شد» (خلخالی، 1395: 159) ترجمه شده است. ترجمة این عبارت، زیباترین و عامیانه‏ترین شکل ترجمه این جمله است؛ زیرا کاملاً برای دریافت‏کننده، ملموس است و به اصطلاح، کاربرد کوچه‏بازاری دارد.

«مجرّد عرب»  (حبیبی، 1979: 165) در جملة «ما أنا بساحر هندی بل مجرّد عرب بقی سحرًا فی إسرائیل» (حبیبی، 1979: 165) به «فقط یه عرب آس و پاس» (خلخالی، 1395: 172) ترجمه شده است. به توجه به ترجمة این عبارت، می‏بینیم که صفت «آس و پاس» توسط مترجم و با استفاده از نقش ترکیبی و با توجه به فضا و بافت جمله مبدأ در زبان مقصد افزوده شده تا حال و روز قهرمان داستان به خوبی هر چه تمام‌تر، بازگو شود.

عبارت «زیارة عاطل» (حبیبی، 1979: 168) با استفاده از نقش ترکیبی به «دیدن خشک‏وخالی» (خلخالی، 1395: 176) ترجمه شده است. ترجمة لفظ به لفظ این عبارت، «دیدن شخص بیکار» است. همانگونه که می‏بینیم، اصلاً معنای مورد نظر از آن برگرفته نمی‏شود، اما با توجه به نقش ترکیبی و با توجه به بافت زبان مقصد، بهترین ترجمه برای این جمله، «دیدن خشک‏وخالی» است.

عبارت «والذی فات مات» (حبیبی، 1979: 176) که از ضرب‏المثل‏های عربی است با استفاده از نقش ترکیبی ترجمه به «گذشته‏ها گذشته» (خلخالی، 1395: 183) ترجمه شده که این هم از ضرب‎‏المثل‏های زبان فارسی است؛ پس، یک ضرب‏المثل در زبان مقصد به عنوان ترجمة یک ضرب‏المثل در زبان مبدأ آورده شده و این از بهترین‏های نمونه استفاده از نقش ترکیبی ترجمه است.

عبارت «ومَن خلّف ما مات» (حبیبی، 1979: 204) نیز با توجه به نقش ترکیبی ترجمه و نیز با توجه به ادبی‏ بودنش به «مرده آن است که نامش به نکویی نبرند» (خلخالی، 1395: 208) ترجمه شده که در واقع، شعری از سعدی شیرازی است. این ترجمه، از بهترین معادل‏های این جمله است.

عنوان این رمان از «الوقائع الغریبة فی اختفاء سعید أبی النحس المتشائل» به «وقایع غریبِ غیب‏ شدنِ سعیدابونحسِ خوشبدبین» ترجمه شده است. نکته جالب توجه این است که با توجه به ویژگی زبان مقصد، حرف جر «فی» در ترجمة فارسی به «کسره» تبدیل شده است. ضمناً نام «سعید ابونحس» نیز به خاص ‏بودن، ترجمه نشده است. همچنین در ترکیب این نام، پارادوکس دیده می‏شود؛ زیرا «سعید» به معنای «خوشبخت» در کنار «ابونحس» یعنی «پدرِ نحوست» آمده است. در اینجا، در واقع هم ترجمة ترکیبی و هم ترجمة بیانی انجام شده است. همچنین در ترجمة واژه «خوشبدبین» دقیقاً برعکس واژة عربی یعنی «متشائل» عمل شده است؛ به این صورت که نخست، «متفائل» و سپس «متشائم» ذکر شده است؛ در حالی که می‏توان واژة یادشده را به این شکل، ترجمه کرد: «بدْخوشبین» تا معنی به ترتیب ذکر شود، اما با  توجه به ترجمة ترکیبیِ دریافت‏کننده‏محور، این‌گونه ترجمه شده است.

 

3-2. نمونه‏های ترجمه بیانی

نقش بیانی، فرستنده‏مدار است. با توجه به این موضوع به تحلیل موارد ذیل می‏پردازیم.

ترجمة منادا که نوعی ترجمه با استفاده از نقش بیانی است در این رمان به زیبایی انجام شده است؛ به این صورت که از آوردن حرف ندا که در زبان فارسی، در بسیاری از موارد به کار نمی‏رود، اجتناب شده است؛ مثلاً عبارت «أنتم أیها الرجال» به «شما، مردان!»، «وأنتن أیتها النساء!» به «شما، زنان»، «أنتم، أیها الشیوخ والحاخامات والکرادلة» به «شما، روحانیان و خاخامان و کاردینالان» ترجمه شده و نقش ندایی و عاطفی با آوردن علامت ندا (!) تکمیل شده است.

بخش آغازین رمان که در قالب ادبی بیان شده، بنا بر ترجمة بیانی به متن فرستنده؛ یعنی ادبی ‏بودن آن، وفادار مانده است؛ آنجا که می‏گوید: «لقد انتظرتم طویلاً (حبیبی، 1974: 4): «به طول انجامیده انتظارتان» (خلخالی، 1395: 25). «ولم یقرع السعاة البرید أبوابکمحبیبی، 1974: 4): پستچی‏ها نکوبیدند به درِ خانه‏تان (خلخالی، 1395: 25). «حاملین إلیکم الرسائل التی تشتهون (حبیبی، 1974: 4): نیاوردند نامه‏هایی که می‏خواستید ‏‎(خلخالی، 1395: 25).

در جملة «وقال: شالوم!» (حبیبی، 1979: 60 و 59)، واژة «شالوم» عیناً مانند زبان عبری در ترجمه آورده شده و از نقش بیانی ترجمه استفاده شده است، اما در ادامه با استفاده از نقش ارجاعی ترجمه در پاورقی توسط مترجم، معنی شده تا اصالت متن با توجه به موقعیت جمله، حفظ شود. در پاورقی ترجمه به این صورت آمده که «به زبان عبری، یعنی سلام» (خلخالی، 1395: 74).

در جملة «فأجبت ب- «پیس»»حبیبی، 1979: 60) به معنای «جواب دادم: پیس» (خلخالی، 1395: 74) نیز واژة «پیس» عیناً از انگلیسی آورده شده و مستقیم ترجمه نشده است؛ از این رو، نقش بیانی ترجمه به کار رفته است؛ زیرا تا اینجای کار «فرستنده‏محور» است، اما در پاورقی به این صورت، ترجمه شده است (خلخالی، 1395: 74). پس در اینجا نیز نقش ارجاعی ترجمه دیده می‏شود.

در ترجمه عبارت:

 «کما تحبّ الأُم

طفلها المشوّها

أُحبّها

حبیبتی بلادی»

(حبیبی، 1979: 95)

مترجم در عین حال، ضمن وفاداری به ساختار زبان مبدأ و در واقع، استفاده از نقش بیانی ترجمه و پایبندی به اصول فرمالیسیتی در ترجمه به زبان مقصد نیز وفادار بوده و از نقش ترکیبی ترجمه نیز استفاده کرده تا اصالت مبدأ و مقصد با هم حفظ شود؛ به این ترتیب، عبارت فوق، به این صورت ترجمه شده و حتی ظاهر آن نیز مانند متن اصلی است:

«مثل مادری که دوست دارد

پسر عقب‏مانده‏اش را

دوست دارم

میهنم را»

(خلخالی، 1395: 107)

واژة «الثائر» (حبیبی، 1979: 109) با توجه اینکه از اسماء عَلَم است، با توجه به نقش بیانی، عیناً در ترجمه آورده شده است، اما در پاورقی به صورت «ثائر در لغت به معنای قیام‏کننده» (حبیبی، 1979: 121) توضیح داده شده تا حق مطلب ادا و معنای آن، مشخص شود.

این شعر:

«طاف ینبغی نجوة

من هلاک فهلک

فالمنایا رصد

 

للفتی حیث سلک»

(حبیبی، 1979: 196)

به شکل زیر ترجمه شده است:

«شد تا نجات یابد از هلاک و شد هلاک                مرگ در کمین توست هر کجا شوی»

(خلخالی، 1395: 200)

این بیت با استفاده از نقش ترکیبی و نیز با استفاده از فرمالیسم به شکلی ادبی ترجمه شده و حتی سعی شده که وزن شعری داشته باشد؛ بنابراین، هم از نقش بیانی، هم از نقش ترکیبی و هم از فرمالیسم در ترجمه آن استفاده شده است.

3-3. نمونه‏های ترجمه ارجاعی

نقش ارجاعی یک سخن، شامل ارجاع به موضوعات و پدیده‏های جهان، یا جهانی خاص، شاید افسانه‏ای می‏شود. با توجه به این تعریف به بررسی موارد زیر می‏پردازیم.

در ترجمه پایان متن ادبیِ سمیح القاسم، نام کتاب «قرآن الموت والیاسمین» (حبیبی، 1974: 4) ذکر نشده است تا نیازی به ترجمة ارجاعی نباشد.

در ترجمة عبارت «انتخاب شوهر لیدی برد» (خلخالی، 1395: 28) از نقش ارجاعی ترجمه استفاده شده است؛ به این صورت که ممکن است خوانندگان فارسی‏زبان با «لیدی برد» و «شوهرش» آشنا نباشند، اما در این رمان با آوردن پاورقی، نام شوهر ایشان، ذکر شده است.واژة «الندل» (حبیبی، 1979: 9) به «آبدارچی» (خلخالی، 1395: 27) ترجمه شده و در پاورقی چنین توضیح داده شده که «خدمتکاری که غذا و نوشیدنی سرو می‏کند» (خلخالی، 1395: 27). ضمناً «خدمتکار» با «آبدارچی» فرق دارد و این ترجمه بر خلاف ترجمة ارجاعی است. همچنین در ترجمة عبارت «مکاتب اللجنة التنفیذیة» نیز از نقش ارجاعی ترجمه استفاده شده است؛ به این صورت که در پاورقی، توضیح آن «کمیته اجرائی هیستادورت ]فدراسیون سندیکاهای اسرائیل[» آور (خلخالی، 1395: 28) آورده شده است.

در توضیح جملة «فهل رتبة «الألوف» من جنرالاتهم الآن یا معلمی منحوتة من هذا المعنی؟» (حبیبی، 1979: 36) در پاورقی در داخل قلاب به این صورت توضیح داده است که ]از بالاترین رتبه‏های نظامی در ارتش اسرائیل[؛ پس در این ترجمه، نقش ارجاعی به وضوح دیده می‏شود (خلخالی، 1395: 52).

در عبارت «فقررنا فی نهایة الإضراب الکبیر (1939م) أن نعبر الحدود إلی لبنان» (حبیبی، 1979: 47) واژة «الإضراب الکبیر» به معنای «اعتصاب  بزرگ» (خلخالی، 1395: 61) را می‏بینیم. در پاورقی ترجمه، ذیل این واژه چنین آمده است: «اعتصاب شش‏ ماهة اعراب سرزمین فلسطین که به انقلابی بزرگ علیه نیروهای بریتانیایی مستقر در این سرزمین انجامید (1939- 1936)». در اینجا از نقش ارجاع ترجمه استفاده شده تا اطلاعات مخاطب دربارة موضوع توضیح، افزایش یابد.

جملة «فمدّ یده إلیّ. فصافحتها. فشعرت بالراحة. فلم أسحب راحتی. وقلت فی نفسی: إن فی راحته لأسراراً» (حبیبی، 1979: 54) به «دستش را به سوی من آورد. با او دست دادم. احساس آرامش کردم و دستم را نکشیدم. با خودم گفتم: در این آرامش رازی هست» (خلخالی، 1395: 68). مترجم، در پاورقی درباره واژه «راحة» توضیحاتی داده که نقش ارجاعی ترجمه در آن مشهود است. وی چنین آورده است: «اینجا نویسنده با کلمات بازی کرده است: راحة در عربی هم به معنای کف دست است هم آرامش» (خلخالی، 1395: 68).

در جمله «فلمّا وقعت حرب الأیام الستّة» (حبیبی، 1979: 65) سخن از «حرب الأیام الستة» به میان آمده که با استفاده از نقش ارجاعی ترجمه، اینگونه در پاورقی توضیح داده شده است: «جنگی که از 5 ژوئن تا 10 ژوئن 1967 میان رژیم صهیونیستی و سه کشور عربی مصر و سوریه و اردن درگرفت و پیروز نظامی آن رژیم صهیونیستی بود» (خلخالی، 1395: 78).

اصطلاح «مثلّثة الرحمات» (حبیبی، 1979: 65) نیز به «مثلث رحمت» (خلخالی، 1395: 78) ترجمه شده که با توجه به دستور زبان حالت، واژه «الرحمات» که جمع مؤنث است، به «رحمت» که مفرد است، ترجمه شدع است. علاوه بر این، اصطلاح مذکور با استفاده از نقش ارجاعی ترجمه در پاورقی ترجمه به این صورت توضیح داده شده است: «منظور بحران سوئز در سال 1956م است ]که در آن انگلستان و فرانسه و رژیم صهیونیستی طی یک عملیات مشترک پس از ملی‏شدن کانال سوئز به دست جمال عبدالناصر، به مصر حمله کردند[» (خلخالی، 1395: 78).

نام «نوح إبراهیم» (حبیبی، 1979: 66) در کتاب ذکر شده است که مترجم با استفاده از نقش ارجاعی ترجمه، دربارة شخص مذکور در پاورقی، چنین توضیح داده است: «نوح ابراهیم (1938- 1913) شاعر عامیانه‏پرداز و آوازخوان و مبارز فلسطینی، زادة حیفا» (خلخالی، 1395: 81).

جملة «أراک تأهّلت للانتقال إلی المرتبة السابعة من الدعوة» (حبیبی، 1979: 108) به «می‏بینم که آمادة انتقال به مرتبة نهم دعوت هستی» (خلخالی، 1395: 120) ترجمه شده است. در این ترجمه با استفاده از نقش ارجاعی، دعوت ذکرشده در متن در پاورقی، چنین توضیح داده شده است: «اشاره به نُه‏مرحلة دعوت اسماعیلی»؛ به این ترتیب، ابهام دریافت‏کننده نیز برطرف شده است.

با توجه به اینکه نام «ابراهیم پاشا» (حبیبی، 1979: 117) ممکن است برای خوانندگان رمان ناآشنا باشد، مترجم در پاورقی به معرفی وی پرداخته و در واقع از نقش ارجاعی ترجمه استفاده کرده است؛ به این صورت که: «(1493- 1536م) صدر اعظم سلطان سلیمان قانونی در حکومت عثمانی» (خلخالی، 1395: 130).

اصطلاح «المثلث الصغیر» (حبیبی، 1979: 120) به معنای «مثلث کوچک» (خلخالی، 1395: 151) با استفاده از نقش ارجاعی ترجمه، توسط مترجم در پاورقی توضیح داده شده است؛ به این صورت که: «مثلث کوچک، مجموعه‏ای از شهرهای و روستاهای عرب‏نشین که در مناطق اشغالی قرار گرفته‏اند» (خلخالی، 1395: 151).

3-4. نمونة نقش عاطفی

اگر جهت‏گیری پیام به سوی گوینده باشد، نقش عاطفی زبان، برتری دارد. این کارکرد زبانی، بیانگر نگرش و احساس درونی گوینده (شاعر یا نویسنده) نسبت به موضوعی است که دربارة آن، سخن می‏گوید. طبق این تعریف، به بررسی موارد زیر می‏پردازیم.

در جمله «آه یا معلّمی، إن والدی رحمه الله، قد أوصاک بی خیرًا» (حبیبی، 1979: 10) به معنای «آه، آقای معلم، پدرم خدابیامرز سفارش کرد هوایم را داشته باشی» (خلخالی، 1395: 28)، شاهد نقش عاطفی هستیم. این نقش در واژه «آه» دیده می‏شود. به این صورت که این واژه، بیانگر احساس شخصیت داستان است که نوعی اندوه در آن دیده می‏شود و احساسات مخاطب را نیز تحریک می‏کند.

در جملة «جازاک» (حبیبی، 1979: 79) به معنای «اجرت با خدا» (خلخالی، 1395: 91) نیز نقش عاطفی، مشهود است؛ به این صورت که مخاطب این جمله، کاری را در حق گوینده آن، انجام داده و گوینده، احساسات خود را در قالب این جمله و به شکل تشکر، بیان کرده است.

در جمله «أنت تعرف یا سعید، سامحک الله، ما فعلت بأبی والآخرین» (حبیبی، 1979: 79) به معنای «سعید، خدا از سر تقصیراتت بگذرد، خودت می‏دانی چه بلایی سر پدر و دیگران آوردی» (خلخالی، 1395: 91) نیز نقش عاطفی دیده می‏شود؛ به این صورت که گوینده، جملة «سامحک الله» به معنای «خدا از سر تقصیراتت بگذرد» را می‏گوید تا ناراحتی‏اش را نشان دهد.

در عبارت عبریِ «اوی فافوی» (حبیبی، 1979: 158) به معنای «وای، خدای من» (خلخالی، 1395: 166) نیز نقش عاطفی، وجود دارد؛ زیرا این عبارت برای بیان تعجب و شگفتی، مورد استفاده قرار می‏گیرد.

3-5. نمونة نقش ترغیبی

نشانه‏های مستقیم نقش ترغیبی خصوصیاتی چون امری یا استفهام انکاری است. با توجه به این توضیح، مورد زیر را بررسی می‏کنیم.

در ترجمه عبارت «إیاک والریبة» (حبیبی، 1979: 10) به «مبادا شکی کنی» (خلخالی، 1395: 28) نیز از نقش ترغیبی ترجمه استفاده شده؛ زیرا مخاطب نسبت به انجام‏ ندادن کاری ترغیب شده است.

بحث و نتیجه‌گیری

 در رمان مذکور، استفاده از نقش‏های زبانی به ویژه نقش ترکیبی و بازنمایی بیانی، باعث شده تا ترجمه در بیشتر موارد، دریافت‏کننده‏محور باشد؛ از این رو، معنا به بهترین شکل، مطابق با زبان مقصد، انتقال یافته است. در سایر موارد نیز با توجه به بافت و موقعیت متن از سایر نقش‏های زبانی استفاده شده و هدف از آن، باز هم انتقال معنی و رساندن پیام به بهترین شکل ممکن است تا مخاطب، تفاوت‏های زبان مبدأ و مقصد را دریابد.

مترجم در ترجمة این رمان، بسیار موفق بوده و با استفاده از نقش‏ها به ویژه، نقش ترکیبی و بازنمایی بیانی از بهترین معادل‏های دریافت‏کننده‏محور ممکن استفاده کرده است. برای نمونه، در ترجمة جمله «أصبح سورها محششة ومنارها مثل قندیل جحا» (حبیبی، 1979: 26) به «حصارش داشت خراب می‏شد و بارویش شده بود عین چراغ ملانصرالدین» (خلخالی، 1395: 43) یک نقش ترکیبی و خواننده‏مدار تمام‏عیار دیده می‏شود؛ به این صورت که «قندیل جحا» به معنای «چراغ جحا» برای گویشوران زبان فارسی، ملموس نیست، اما با توجه به اینکه «حجا» از شخصیت‏های طنز ادبیات عربی است، مترجم برای ملموس‏سازی آن از شخصیت «ملانصرالدین» استفاده کرده که از شخصیت‏های طنز ادبیات فارسی است و در حقیقت، جایگزینی شخصیت، صورت گرفته است؛ در نتیجه، ما حصل کار وی، ترجمه‏ای رساست که در واقع، بوی ترجمه نمی‏دهد و گویا رمان مذکور از آغاز به همین زبان، تألیف شده است.

با توجه به ترجمة کتاب مذکور، مشخص شد که مترجم، بهترین استفاده ممکن را از نقش‏های زبانی به عمل آورده  و از بهترین و رساترین معادل‏ها در زبان مقصد، بهره گرفته است؛ به گونه‏ای که دریافت‏کننده احساس نمی‏کند که یک اثر ترجمه‎شده را می‏خواند. ضمناً مترجم، بیشترین استفاده را از ترجمه ترکیبی به عمل آورده است؛ در نتیجه، بیشتر بخش‏های ترجمة رمان مذکور، دریافت‏کننده‎محور است. سپس با اختلافی اندک، نقش ارجاعی و با اختلافی زیاد، نقش بیانی در ترجمه، مورد استفاده قرار گرفته است تا با توجه به بافت و موقعیت بخش‏هایی از متن، اصالت آن نیز حفظ تا معنا نیز به درستی، منتقل شود. نقش عاطفی نیز بسیار بسیار اندک، مورد استفاده قرار گرفته است. نقش ترغیبی به معنای مندرج در چهارچوب نظری این مقاله، فقط در یک جا مورد استفاده قرار گرفته است.

علت موفقیت مترجم در ترجمة رمانی در این سطح، استفاده به جا و مناسب از نقش‏های زبانی و تمرکز بر فهم آن از سوی دریافت‏کننده است؛ در نتیجه، با توجه به موقعیت‏های مختلف، بهترین معادل‏ها انتخاب شده است.

تعارض منافع

تعارض منافع ندارم.

سپاسگزاری

در پایان، نویسندگان مقاله، وظیفه خود می‎دانند که از همه اشخاصی که آنان را در تهیه این مقاله، یاری کردند، سپاسگزاری کنند و توفیق روزافزونشان را از خداوند متعال، خواستارند.

 

[1] . Halliday, M.

[2]. Bühler, K.

[3]. Jakobson, R.

[4]. Nida. E.

[5]. Nord, C.

[6]. Karl Büler̛ s Oganon Model

کارل بولر (1934-1879) روانشناس و زبان‎شناس آلمانی است. در حقیقت الگوی بوهلر، بیانی اولیه از اصول نشانه‎شناسی و زبان‎شناسی و همچنین نظریات مربوط به بحث ارتباط است. مدل ارغنون بر پایة روابط صوری پایه‎گذاری نشده، بلکه اساس آن بر نشانه‎ها و تجلی اشیا و حالات امور در ارتباط با فرستنده و گیرنده پیام است. بر این اساس، زبان یک واسطه یا ارغنون است که اشیای تجلی‎یافته را ارتباط‎پذیر می‎سازد و از طریق نقش‎های اشاره‎ای این امکان را به وجود می‎آورد که بازنمودها در یک موقعیت ارتباط عینی به هم پیوند بخورند. بر مبنای الگوی ارغنون بوهلر است که یاکوبسن شش نقش ارتباطی را با توجه به شش بعد فرآیند ارتباط مطرح می‎کند.

[7]. Raise, K

[8]. Bohler, C.

[9]. Makarik, R.

[10]. Ech, V.

[11]. Trask, R, L.

[12]. Fowler, R ., et al

[13]. توفیق زیاد

پهلوان نژاد، محمدرضا، وزیرنژاد، فائزه. (1388). بررسی سبکی رمان «چراغ‏ها را من خاموش می‏کنم» با رویکرد فرانش میان‏فردی نظریه نقش‌گرایی». ادب پژوهی، 3(7)، 77- 51.
حبیبی، إمیل. (1974م). الوقائع الغریبة فی اختفاء سعید أبی النحس المتشائل. المطبعة الأولى، حیفا، فلسطین: دار عربسک للنشر.
رفیعی، عادل، مراد صحرائی، رضامراد. (1392). زبان فارسی، زبان علم. تهران: مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور.
روشنفکر، کبری، محمد رضایی، علیرضا، شکری، مسعود. (1394). جنبه‏های نمادین مکان در رمان «المتشائل». انجمن ایرانی زبان و ادبیات عربی، 11 (36)، 19-36.
ریما مکاریک، ایرنا. (1385). دانشنامه نظریه‏های ادبی معاصر. ترجمة مهران مهاجر و محمد نبوی. تهران: آگه.
زرقانی، سیدمهدی. (1388- الف). طرحی برای طبقه‏بندی انواع ادبی در دوره کلاسیک. پژوهش‏های ادبی. 6(24)، 81-106. 
زرقانی، سیدمهدی. (1388-ب). تاریخ ادبی ایران و قلمرو زبان فارسی. تهران: سخن.
شکری، مسعود. (1396). تصویر خود و دیگری در رمان پایداری فلسطین (بررسی موردی «المتشائل» اثر امیل حبیبی و «البحث عن ولید مسعود» اثر جبرا ابراهیم جبرا). رسالة دکتری. دانشگاه تربیت مدرس.
شهسواری، آنوشا؛ زاهدی، حمید. (1388). ارائه مرجعی برای کارکردهای ارتباطی زبان فارسی. زبان پژوهی دانشگاه الزهرا، 1 (1)، 93-97. 
صادقی، لیلا. (1389). نقش‏های سکوت ارتباطی در خوانش متون ادبیات داستانی. پژوهش زبان و ادبیات فارسی، 8 (19)، 187-211.
صفوی، کورش. (1383). از زبان‏شناسی به ادبیات. تهران: سورة مهر.
فالر و همکاران. (1369). زبانشناسی و نقد ادبی. ترجمة مریم خوزان و حسین پاینده. تهران: نی.
گیرو، پی‏یر. (1380). نشانه‎شناسی. ترجمة محمد نبوی. تهران: آگاه.
لارنس ترسک، رابرت. (1380). مقدمات زبان‏شناسی. ترجمة فریار اخلاقی. تهران: نی.
مشکوةالدینی، مهدی. (1391). سیر زبانشناسی. چ 6. مشهد: انتشارات دانشگاه فردوسی.
منی أنیس. (1984). حوار مع إمیل حبیبی حول الوقائع الغریبة فی اختفاء سعید أبی النحس المتشائل. مصاحبه‏کننده: أدب و نقد، (3)، 128-133. 
موسوی خلخالی، احسان. (1395). وقایع غریبِ غیب‏شدنِ سعیدابونحسِ خوشبدبین. تهران: نشر نون.
مهاجر، مهران؛ نبوی، محمد. (1376). به سوی زبان‏شناسی شعر، ره‏یافتی نقش‌گرا. تهران: نشر مرکز.
نورد، کریستین. (1395). ترجمه؛ فعالیتی هدفمند؛ با توضیح نگرش‎های نقش‌گرا. ترجمة مژگان سلمانی. تهران: نشر اسم.
یاکوبسن، رومن. (1380). زبان‏شناسی و شعرشناسی. ترجمة کورش صفوی. تهران: هرمس.