نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 استاد، گروه زبان و ادبیات عربی، دانشگاه بوعلی سینا، همدان، ایران

2 دانشجوی دکتری زبان و ادبیات عربی، دانشگاه بوعلی‌سینا، همدان، ایران

چکیده

نظریة زیبایی‌شناسی یکی از نظریه‌های مطرح شده در حوزۀ نقد ادبی است که تحت تأثیر مکتب پدیدارشناسی توسط پیروان مکتب کنستانس آلمان به وجود آمد. از آنجا که این نظریه، کانون توجه خود را بر خواننده و دریافت او از اثر متمرکز کرده درپی آن است که تعدد افق‌ها در روند دریافت را براساس استراتژی‌های مترجمان و تأویل‌های آن‌ها در خوانش متن مورد بررسی قرار دهد. رمان «موسم الهجرة إلی الشمال» اثر الطیب صالح نویسندۀ سودانی از برترین رمان‌های قرن بیستم به شمار می‌رود و از جایگاه ادبی بالایی برخوردار است. پژوهش حاضر که به روش توصیفی- تحلیلی و رویکرد مقابله‌ای و با هدف تبیین عدم قطعیت معنا و فعال بودن مترجم به عنوان خواننده در خوانش متن سامان یافته، خوانش‌های معنایی متعدد رمان یادشده را در پرتو نظریۀ زیبایی‌شناسی دریافت در سه سطح واژه، ساختار و عبارت در سه ترجمة دیویس (عربی- انگلیسی)، غبرائی (انگلیسی- فارسی) و عامری (عربی- فارسی) مورد بررسی قرار داده و به تبیین چگونگی پذیرش متن به اعتبار تثبیت جایگاه هنری اثر در افق‌های مختلف و غنای آن از مترجمی به مترجم دیگر پرداخته است. برآیند پژوهش نشان داد مترجمی که در واکنش به فضاهای سفید و خلأها، متن را به شکلی طبیعی تأویل و به‌روزرسانی کند و متناسب با قواعد زبان مقصد، خوانشی صریح ارائه دهد، می‌تواند بر زیبایی‌شناسی متن مقصد فائق آید. بر این اساس غبرائی به عنوان خواننده توانسته با پر کردن خلأها متناسب با روح یک فرهنگ از خوانشی ساده به دریافتی منتقدانه گذر کند. مشارکت وی در فرآیند خواندن با تکیه بر افق معنایی خود، هم باعث حفظ زیبایی متن مبدأ شده و هم بر مؤلفه‌های زیبایی‌شناختی متن مقصد افزوده است.

کلیدواژه‌ها

موضوعات

عنوان مقاله [English]

The Effect of Semantic Horizon on Reading the Translations of the Novel “Season of Migration to the North”

نویسندگان [English]

  • Seyed Mehdi Masboogh 1
  • Solmaz Ghafari 2

1 Professor, Department of Arabic Language and Literature, Bu-Ali Sina University, Hamedan, Iran

2 Ph.D. Student in Arabic Language and Literature, Bu-Ali Sina University, Hamedan, Iran

چکیده [English]

Aesthetic theory is one of the theories in the field of literary criticism that was developed by the followers of the German school of Constance under the influence of the school of phenomenology. Since this theory focuses on the reader and his perception of the work, it seeks to examine the multiplicity of horizons in the reception process based on the translators' strategies and their interpretations of reading the text. The novel "Season of Migration to the North" by the Sudanese writer Al-Tayyib Saleh is one of the best novels of the twentieth century and has a high literary status. This research, which is organized by the descriptive-analytical method and confrontational approach with the aim of explaining the uncertainty of meaning and the reader's activity in reading the text, has investigated the various semantic readings of this novel based on the aesthetic theory of receiving at three levels of words, phrases, and structure in three translations of Davis (Arabic-English), Ghabraei (English-Persian), and Ameri (Arabic-Persian), and examined how to accept the text on the basis of establishing the artistic position of the work in different horizons and its richness from one translator to another. The result showed that a reader who, in response to white spaces and gaps, interprets and updates the text in a natural way and provides an explicit reading in accordance with the rules of the target language, can overcome the aesthetics of the target text. Accordingly, Ghabraei as a reader has been able to move from a simple reading to a critical understanding by filling in the gaps in accordance with the spirit of a culture. His participation in the reading process, relying on his semantic horizon, has both preserved the beauty of the source text and added to the aesthetic components of the target text.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Receiving Aesthetics
  • Semantic Horizon
  • Translation
  • Al-Tayyib Saleh
  • Season of Migration to the North

زبان­ها دارای ساختمان متفاوتی هستند و آنجا که یکی کثرت معنایی از خود نشان می­دهد، دیگری گرفتار کمبود آن است. تکلم به زبان­های مختلف توسط انسان­های کره زمین، باعث شده که ترجمه به عنوان محور اصلی تأویل به شمار آید. در بحث ترجمه، نحوه بازنمود واقعیت در دو زبان مبدأ و مقصد موضوعیت دارد. بر این اساس می­توان ترجمه را به عنوان زیرمجموعة «نظریة دریافت»[1] که گونه­ای از نظریۀ خواننده محوراست، مورد بررسی قرار داد؛ زیرا این نظریه زمینۀ مناسبی را برای بازنگری روابط میان نویسنده، اثر و خواننده فراهم و با استدلال بیان می­کندکه یک اثر علاوه بر آفرینش، مورد دریافت و خوانش­هایی قرار می‌گیرد که هر یک به نوبه خود حائز اهمیت است.

یک متن (اثر ادبی) ممکن است بارها و بارها مورد پذیرش قرار گیرد و هر خوانش جدید بسان جرقه­ای است که سایه روشن­های معنایی متن را کشف می­کند. در این نظریه، مترجم به عنوان خواننده در مرکز بررسی­های نقدی قرارگرفته؛ زیرا مترجم می­تواند معنای صحیح متنی را در افق زبانی تازه­ای بازسازی کند و به نوعی، برداشت خود را از آن متن بیگانه به زبان خودی و در قالبی جدید بیان­کند و معنا را درونی سازد، چرا که با افزودن هر تأویل به معنای یک اثر، افق معنایی دلالت­های یک اثر، گسترده­تر می­شود.

در این پژوهش، دریافت رمان «موسم الهجرة الی الشمال» اثر الطیب صالح به عنوان اثری واحد در سه افق معنایی عربی، انگلیسی و فارسی با رویکرد زیبایی­شناختی مورد بررسی قرار گرفته است، چراکه نخست اینکه تأویل و تفسیر یک اثر در حکم پژوهش افق معنایی اثر است. دوم؛ کشف افق معنایی، خودکاری زیبایی­شناسانه است. حال اگر افق معنایی متن و خواننده با هم متفاوت باشد در فاصله زیبایی­شناسی نیز نمود می­یابد؛ مسأله­ای که در متن اصلی و متن ترجمه شده نیز به چشم می­خورد. در این پژوهش به دنبال بررسی افق معنایی، کیفیت معنایی اثر نیز مورد بررسی قرار گرفته است. هدف مقاله، شناخت شیوة رویارویی و پذیرش خوانندگان (مترجم) با اثری هنری و راهیابی به افق معنایی آنان است و اینکه تعدد افق چرا و چگونه توانسته است کارایی مثبتی داشته باشد.

مرگ مؤلف و توجه به خواننده و متن به عنوان ارکان اصلی نظریة دریافت، رویکردی نو به ادبیات است که می­تواند هم از دوره­ای به دوره­ای دیگر مورد پذیرش واقع شود (دریافت تاریخی) و هم در یک دوره ثابت براساس داده­های ذهنی، اجتماعی، فرهنگی و... به صورت­های مختلف بازآفرینی شود (زیبایی­شناسی دریافت).

در پژوهش پیش­رو، بررسی بعد زیبایی­شناختی به سبب اهمیت فرم در انتقال معنا در نظرگرفته شده است. پرسش­هایی که این پژوهش درصدد پاسخ­گویی به آن است، عبارتند از:

1- ترجمه چگونه می­تواند بر رمز و راز زیبایی­شناسی متن مقصد بیفزاید؟

2- مشارکت مترجم در پر کردن خلأها چگونه بر مؤلفه­های زیبایی­شناختی یک متن تأثیرگذار است؟

3- تفاوت در تجربه زیبایی­شناختی در سه افق معنایی (عربی، فارسی و انگلیسی) چگونه در ترجمه­های این رمان نمود یافته است؟

  1. پیشینۀ پژوهش

نقد و بررسی ترجمه از جمله مسائلی است که امروزه پژوهش­های ارزشمندی را در این حوزه به خود اختصاص داده است. با وجود صبغه طولانی نظریة دریافت، پژوهشی در زمینه تعدد افق معنایی و تأثیر آن در خوانش­های متفاوت­ براساس نظریة زیبایی­شناسی در ترجمة انگلیسی و فارسی از زبان عربی یافت نشد، اما مطالعات در خوری هم در چهارچوب نقد ترجمه در حوزة تاریخی و هم در زیبایی­شناسی در قالب یک زبان به چشم می­خورد که در ادامه به نمونه­هایی از آن اشاره می­شود.

طیب فیضی (۱۳۹۶) در پایان‌نامة خود با عنوان «بررسی نظریة پذیرش براساس داستان­های هزار و یک شب؛ مورد کاوی سند باد بحری»، نظریة پذیرش را از منظر افق انتظار تاریخی مورد بررسی قرار داده است.

پروینی و شکری (1392) در مقاله‌ای با عنوان «نظریه پذیرش در نقد ادبی و ادبیات تطبیقی» با نگاهی نو به خواننده، بازتولید معانی را مورد کاوش قرار داده‌اند.

طبیبی و همکاران (1397) در پژوهشی با عنوان «خوانش ترجمه­های دعای عرفه در پرتو نظریة زیبایی­شناسی دریافت آیزر[2]» در این پژوهش براساس نظریه آیزر[3] شکاف­های متن اصلی دعای عرفه و بازتاب آن­ در ترجمة آقایان شجاعی، الهی­قمشه­ای و مؤیدی از دعای عرفه را مورد بررسی مقابله­ای قرار داده‌اند.

در رابطه با رمان «موسم الهجرة الی الشمال» بیشتر پژوهش­های صورت گرفته به مسأله مکان و تقابل­ شرق با غرب پرداخته­اند، اما مقاله پیش­رو ضمن تحلیل افق­ معنایی، تأثیر آن­ها را بر خوانش­های معانی صریح و تلویحی در پرتو نظریة زیبایی­شناسی دریافت نقد و بررسی کرده است.

  1. معرفی رمان

 رمان «موسم الهجرة إلی الشمال» درسال۲۰۰۱ میلادی از طرف آکادمی ادبیات عربی دمشق به عنوان مهم­ترین و برترین رمان عربی قرن بیستم انتخاب شد و در سال ۲۰۰۲ میلادی در لیست 100 رمان برتر جهان عرب قرار گرفت (شاهین، 1996: 107). این رمان به ۵۶ زبان زندة دنیا ترجمه شده که خود نشان از زنده بودن «موسم هجرت» در عرصة جهانی دارد. رضا عامری آن را از عربی به فارسی، دنیس جانسون دیویس[4] از عربی به انگلیسی و مهدی غبرائی از انگلیسی به فارسی برگردانده است. راز موفقیت این رمان سیلان ذهن، تعدد راوی، کارکرد تشویق و انگیزش و شکست زمان است. این رمان شامل 10 بخش است که تأکیدی است بر مرکزیت اروپا- انگلستان (شمال) و در حاشیه بودن آفریقا- سودان (جنوب)؛ در واقع سودان استعمارزده و انگلستان استعمار­گر است. دو شخصیت اصلی داستان مصطفی سعید و راوی هستند که اولی نسل اول از روشنفکران استعمارزده است و استعمار را پذیرفته و راوی که براساس شواهد، گویی ادامۀ شخصیت مصطفی سعید است هر دو به عنوان روشنفکر تحصیلکرده در انگلستان هستند. راوی نسل دوم از روشنفکران استعمارزده است و از جهت ارج نهادن بر سنت­های بومی، نقطة مقابل مصطفی سعید است. با توجه به نظر آیزر -چهرۀ برجسته جنبش ادبی دریافت- می­توان گفت که رمان موسم هجرت دارای دو محور خلق و دریافت است که محور اول، قطب هنری است که توسط نویسنده ایجاد می­شود و محور دوم، قطب زیبایی­شناسی است که توسط خواننده انجام می­پذیرد.

 

 

قطب زیباشناسی (خواننده)

 

قطب هنری (نویسنده)

 

رمان موسم هجرت

 

منبع: لودگ[5]، 2000: 188

در این جستار رمان «موسم الهجرة الی الشمال» را در عربی به عنوان متن مبدأ و ترجمه­ها را به عنوان متن مقصد و نیز رضا عامری مترجم عربی- فارسی، دنیس جانسون دیویس مترجم عربی- انگلیسی و مهدی غبرائی مترجم انگلیسی- فارسی را خواننده و دریافت‌کننده در نظر گرفته­ایم. ترجمه­های یادشده در بسترهای متفاوت (عربی- انگلیسی- فارسی) مورد استقبال قرار گرفته است و با در نظر گرفتن افق معنایی به عنوان مهم­ترین ویژگی زیبایی­­شناسی نظریة دریافت مورد ارزیابی قرار می­گیرند.

  1. نظریة دریافت و ترجمه

نظریة دریافت، نظریه­ای خواننده‌محور است که بقای متن را در گرو خواننده می­داند؛ چون معنی، محصول خلاقیت خواننده است. در نظر ولفگانگ آیزر، «خواننده در خواندن متن استراتژی­هایی را به کار می­گیرد که ضامن آزادی وی در عمل خواندن است. استراتژی‌هایی که بنابر تغییر خواننده­ای به خواننده­ای دیگر، عوض می­شود» (زیما، 1394: 101). میان متن و خواننده همواره دیالوگی برقرار است که این دیالوگ را از دو جنبه می­توان مورد بررسی قرار داد؛ «تاریخی و زیبایی­شناسیک؛ تاریخی می­خواهد بداند که چرا اثری در دوره­ای به شکلی و در دوره­ای دیگر به شکلی دیگر مورد خوانش قرار گرفته است. جنبه زیبایی‌شناسیک به دنبال معنا و بلاغت و فصاحت و فرم و صورت در متن است» (فیضی، 1396: 71). این نظریه، فرآیند تکمیل یک اثر هنری را منوط به دریافت می­داند.

در نظریة‌دریافت «متن داده­ای ناقص فرض شده که دارای فضاها و شکاف­های سفیدی است که خواننده باید در خلال خوانش آن­ها را پرکند» (شرشار، 2001: 41). بر این اساس، ترجمه یک خوانش جدید و مترجم، میانجی­گری است که به متن هویت می­بخشد و معنایی جدید بدان ضمیمه می­کند.

  1. نظریة زیبایی­شناسی دریافت

یکی از مهم­ترین عنصرهایی که خواننده را به سمت خود جذب می­کند، مسأله زیبایی متن است و هر قدر که خواننده با ملاک­های زیبایی­شناسی آشنایی بیشتری داشته باشد، لذت بیشتری از متن خواهد برد. «در اواخر دهه۱۹۶۰ ولفگانگ آیزر و‌هانس رابرت یاس[6] نظریة زیبایی­شناسی دریافت[7] را در دانشگاه کنستانس[8] آلمان پایه­ریزی کردند. این نظریه را می‌توان یکی از مجموعه نظریاتی دانست که تحت عنوان کلی «خواننده‌محور» شناخته می‌شوند؛ چون تمام این نظریات بر نقش خواننده در درک معنی از متن تأکید دارند.

نظریه‌های خواننده‌محور، نوعاً ساختن معنا را رسالت خواننده می­دانند. به تعبیر آیزر، اثر ادبی از بخش­های نوشته و نانوشته تشکیل می­شود؛ از خطوط و بین خطوط. وقتی خواننده، متن را می­خواند آنچه نوشته شده همة وجوه معنایی ممکن را به او منتقل نمی­کند، بلکه انتظاراتی را در ذهن او ایجاد می­کند [که] یا متن خود این انتظارات را برآورده می­کند یا برآورده نمی­کند. در حالت دوم، ذهن خواننده فعال شده و در پی برآوردن انتظارات خود؛ یعنی پر کردن خلأهایی که نویسنده به جا گذاشته، می­رود. این خلأها همان حرف­های نانوشته و همان بین خطوط هستند که مشارکت خواننده را می­طلبند» (خزاعی­فرید، بی­تا: 6-7). «نظریة یأس عبور از نویسنده و اثر به متن و خواننده آن است» (Robert, 1984: Xii). از جمله عناصر و شاکله­های نظریة زیبایی­شناسی، افق خواننده و استراتژی او، فاصله زیبایی‌شناختی، تعادل یا عدم تعادل زیبایی­شناختی و خواننده‌محور بودن است که پژوهشگر با بررسی ترجمۀ­ واژه­ها و بافت­های واژگانی، اسم صوت­ها، ترکیب­های اتباعی، ساختار جملات و چگونگی به­کارگیری کنایه­ها و اصطلاحات را با در نظر گرفتن افق معنایی به عنوان عنصر مهم نظریۀ زیبایی­شناسی، سعی در واکاوی دریافت انواع ترجمه­ها و ارزیابی آن­ها کرده است، چراکه وجود چند ترجمه از رمان حاضر با بررسی و تعیین نوع واژگان یا نوع به­کارگیری ساختار­های گرامری، بیانگر افق معنایی متفاوت از متنی واحد است.

  1. عنصر زیبایی­شناسی دریافت

بررسی فرم در اغلب موارد تعیین­کننده ژانر اثر است. بر این اساس، بررسی شاکله­های نظریة زیبایی­شناسی دریافت که در فرم اثر ادبی و دریافت معنا موثر است در این پژوهش ضروری است. زیباشناسی دریافت، دارای عناصری از جمله افق خواننده، فاصله زیبایی­شناختی، تعادل زیبایی­شناسی و... است. برجسته­ترین این عناصر، افق معنایی است که شاکلة اصلی پژوهش حاضر به شمار می­آید.

5-1. افق ­معنایی

افق به عنوان محور اصلی در نظریة دریافت دو نوع است: افق انتظار و افق معنایی. افق انتظار در حقیقت توقع و انتظار شایعی است که خواننده براساس باورها و انتظارات قبلی خود از خواندن یک اثر دارد؛ حال ممکن است آستانه انتظار خواننده ثابت باشد یا متغیر. افق معنایی پاسخی است که یک اثر ادبی به افق انتظار خواننده می­دهد که منجر به پذیرش اثر ادبی می­شود و با شیوة نوشتار و فرم اثر ارتباطی مستقیم دارد. بنابراین، از آنجا که افق معنایی از فردی به فرد دیگر متفاوت است، خواننده با گذر از آستانه و افقی به آستانه و افق جدیدی وارد می­شود. «در ابتدا افق را می­توان مجموعه­ای از متغیرهای زبانی، ادبی و فرهنگی و تاریخی تعریف کرد که احساسات، اعمال و افکار مترجم را تحت تأثیر قرار می­دهد» (اوستینوف[9]، 1390: 64)، اما اگر بخواهیم تعریفی دقیق از افق معنایی ارائه دهیم، می­توان این­گونه اشاره کرد که «افق معنایی؛ یعنی شناخت شیوة رویارویی و پذیرش مخاطب­های اثر هنری» (احمدی، 1393: 691). در حقیقت چگونگی آفریدن معنای یک اثر به عهده خواننده و افق ­معناییِ مختص اوست. بنابراین، تحقیق حاضر براساس افق خواننده در متن مقصد لحاظ می‌شود؛ از این جهت ­که افق معناییِ کدام یک از مترجمان، متن را بومی­تر و آن را به فرهنگ خواننده نزدیک­تر کرده است.

قصد ما بررسی افق مترجمی است که با استفاده از سبک خاص خود و راهکارهای شخصی به زبان خودی ترجمه می­کند و این زاویه دید تنها متعلق به خود او و محصور در اوست. پس می­توان رمان موسم هجرت را به عنوان یک اثر ادبی با سه افق ­معنایی مجزا در نظر گرفت و محور کلی پژوهش حاضر را این­گونه عنوان کرد:

 

 هر یک از این خواننده­ها با توجه به افق دریافت خود از این رمان در سه زبان (عربی، انگلیسی، فارسی) معنا را به سبک خود در قالبی زیبا آفریده­اند که آرایش آن با دیگری تفاوت دارد. مجموعه تأویل­های این سه مترجم در حکم پژوهش جهت یافتن افق­هایی است که در نهایت منجر به تحقق معناهای برداشت شده از متن است. افق هیچ فردی نمی­تواند به افق فرد دیگری شباهت داشته باشد، چون تخیل، نگرش، احساس و طرز فکر افراد یکسان نیست. همچنین افق معنایی از دوره­ای به دوره­ای دیگر بنابر مقتضای زمان، متفاوت است. همین مسأله باعث می­شود که ترجمه­ها به سمت پویایی حرکت کند. مجموعه استراتژی و تأویل­های خوانندگان، سازندة افق معنایی یک اثر ادبی است.

5-1-1. استراتژی خواننده

یکی از عواملی که افق معنایی خواننده را شکل می­دهد، استراتژی خواننده است. مترجم به عنوان خواننده این آزادی را دارد که در بازگردانی متن مبدأ متناسب با قواعد متن مقصد از شگردهایی استفاده کند که طرح معنای جدیدی را بیفکند و می­تواند براساس استراتژی شخصی خود، سازنده اثر هنری شود. به صورت دقیق می­توان گفت که «استراتژی خواندن، یعنی آشنایی با شگردها، رمزگان و قراردادهای ادبی که در اثری خاص از آن­ها استفاده شده است؛ به عبارت دیگر، اطلاعات خواننده از موضوع رمان، رمزگان کلی و رمزگان خاص سازنده این استراتژی است و کنش و واکنش درونی میان ذهن خواننده و متن در نهایت منجر به آفرینش اثر می­شود» (همان: 684). طبیعتاً تفاوت استراتژی مترجمان در عملکرد ترجمة رمان حاضر خود دلیلی بر یکسان نبودن خوانش­ها است. بنابراین، ادغام ساختار متن و کنش خواننده به روی کار آمدن افق معنایی می­انجامد.

5-1-2. تأویل خواننده

تأویل همان تلاش برای نمود یافتن شرایط شکل­گیری معنایی یک اثر است که در افق معنایی اثر جای می­گیردکه خود کاری زیبایی­شناسیک به­شمار می­آید. «مجموعه­ تأویل­های خوانندگان، سازنده افق معنایی اثر است؛ یعنی شرایط تحقق معناهای متن» (همان: 68۷). هرگاه تأویل راه مکالمه دوطرفه با متن را بگشاید در این صورت زیرمجموعة افق معنایی به حساب می­آید. می­توان گفت تأویل در حکم تثبیت جایگاه اثر ادبی در افق مترجم و یا «در حکم پژوهش آن افق است... هر تأویل گسترش‌دهندۀ افقِ دلالت­های معنایی اثر است و هیچ تأویلی در حکم کلام نهایی نیست» (همان: 688). تأویل، کنشی است از جانب خواننده که در خلق معنا مؤثر است. «موسم هجرت» دارای سه خواننده و در راستای آن سه تأویل است که بدین­سان مجموعة استراتژی مترجمان و تأویل­هایشان، افق معنایی متفاوتی را شکل داده است.

  1. تحلیل ترجمه­ها براساس افق معنایی

شاید این پرسش پیش آید که قواعد زبانی چه ارتباطی با افق معنایی مترجم دارد؟ بررسی چگونگی واکنش به خلأها و فضاهای خالی متن در ساختارها و قواعد می­تواند باعث چرخش و دگرگونی افق معنایی مترجمان شود. بنابراین، کیفیت آگاهی خواننده از قواعد زبان مبدأ و مقصد مهم است؛ زیرا علاوه بر اینکه به تقویت ارزش زیبایی­شناسی اثر کمک می­کند، می­تواند مترجم را به فهم هستی اثر نیز رهنمون شود. دریافت و خوانش را نباید محصور در معنا دانست، بلکه فراتر از آن از طریق تجزیه و تحلیل دستوری، سبک­شناختی، زبان­شناختی و... نیز می­توان هستی و حقیقت یک اثر را که خود مفهومی زیبایی­شناسی و متعلق به یک اثر هنری است، تجربه کرد.

از آنجا که سبک­شناسی خود نیز مربوط به فرم می­شود، می­توان از این منظر آن را زیرمجموعة دریافت زیبایی­شناسی در نظر گرفت. بر این اساس، لازم می­نماید چگونگی ترجمة رمان حاضر در سطح واژگانی، ساختار نحوی، معادل­ها و... بررسی شود، چراکه این بررسی­ها از یک طرف به نوبه خود می­تواند به تقویت ارزش زیبایی­شناسی اثر کمک کند و یا از ارزش آن کم کند و از طرف دیگر، بررسی تمایزات زیبایی­شناسی موجود در بافت یک اثر بر خاص بودن آن اثر تأکید می­کند.

6-1. معادل­یابی واژه­ها

گاهی اوقات شاهد ترجمه­های متعددی از یک اثر هستیم که اصولاً به دلیل ارتباطی که با یکی از آن­ها می­­گیریم، یکی را بر دیگری ترجیح می­دهیم. استفاده از «واژگان همنشین در ترجمه، باعث تولید متونی روان­تر می­شود، متونی که از لحاظ واژگانی شباهت بیشتری به سایر متون زبان مقصد دارند و بنابراین از دید خوانندگان متن مقصد طبیعی­تر به نظر می‌رسند» (واعظیان، 1391: 65). در این راستا با بررسی واژه­ها در پارامترهای نشانداری و بی­نشانی، عامیانگی و شکوه­مندی واژگان، اسم صوت و مرکب­های اتباعی، می­توان روند فهم و بازسازی معنا را در افق­های زبانی جدید نسبت به قابلیت­های دریافتی مترجمان بیان کرد.

6-1-1. نشاندار و بی­نشان

آشنایی مترجمان با رمزگان، شگردها و قراردادهای ادبی در زبان مقصد و بهره بردن از آن مثلاً موردکاوی ترجمة فعل «ضحک» در نمونه زیر خود شاهدی است بر این مدعا که هر یک خوانش خود را به اشکال متفاوت به فرآیندی خلاق تبدیل کرده­اند. «خندیدن» یک فعل بی­نشان و در درجة صفر کلام قرار دارد، اما معادل­یابی آن در فارسی نشاندار بوده و به نوع خاصی از مفهوم خندیدن دلالت دارند. فعل «smile» به معنای لبخند زدن و «laughed» به معنای خندیدن است که اولی نشاندار و دومی بی­نشان است. اما «خنده­ای غلغله‌زن و غش و ریسه رفتن» که هر دو نشاندارند بر این مسأله دلالت دارند که غبرائی به اوج خندیدنی که از ته دل نشأت می­گیرد، اشاره داشته در حالی که عامری خندیدن را در درجه صفر کلام و یا نهایتاً یک گام جلوتر، «کلام را با خنده قرقره کردن» عنوان کرده است. بنابراین، هر یک از مترجمان واقعیت خندیدن را از زاویة افق خویش درونی کرده­اند؛ زیرا این وظیفة خواننده است که از میان فرم­ها، رنگ­ها، تصاویر، موقعیت­ها و آنچه ارائه شده برحسب تناسب، خود حدس بزند و با توجه به ارتباطی که با آن­ها برقرار می­کند، دریافت خود را ارزش­گذاری و خلأها را با آن پر کند.

متن اصلی: لو قلت لجدی...لضحک (صالح، 1997: 81).

ترجمه عربی به انگلیسی: he would have laughed (Davis, 2009: 39).

ترجمه عربی به فارسی: اگر به پدربزرگم می­گفتم...می­خندید (عامری، 1395: 55).

ترجمه انگلیسی به فارسی: غش و ریسه می­رفت (غبرائی، 1390: 119).

 

 

متن اصلی: فقرقرت لهاتها بالضحک (صالح، 1997: 55).

ترجمه عربی به انگلیسی: some times smiling (Davis, 2009: 10).

ترجمه عربی به فارسی: کلامش را با خنده قرقره کرد (عامری، 1395: 38).

ترجمه انگلیسی به فارسی: خنده­ای غلغله زن از ته دل سر داد (غبرائی، 1390: 88).

برای تبیین بیشتر بحث در ادامه به بررسی چند نمونه اسم و فعل نشاندار و بی­نشان می‌پردازیم.

6-1-1-1. اسم

در مختصات فرهنگی هر جامعه، زبانی توصیفاتی وجود دارد که این توصیف­ها را بر حسب قرار­داد پذیرفته­ایم و استفاده از آن­ها از بار ارزش­گذاری خاصی برخوردارندکه تنها اهل آن زبان از ارزش آن آگاهند. وظیفة خواننده در هر زبانی، روشن­تر کردن متن است. «زبان انگلیسی به طور خاص و ویژه، گنجینه­ای بسیار غنی از کلماتی با معانی مترادف و مشابه دارد. این کلمات دارای معنای پایه واحد هستند، اما معانی ضمنی آن­ها متفاوت است و در موقعیت­های خاص به کار برده می­شوند. برای فردی که انگلیسی، زبان مادری او نیست کاربرد واژة درست در جای صحیح یک معضل عمده است. در حقیقت هرکلمه برای افرادی با زمینه­های ذهنی و اجتماعی متفاوت، معانی متفاوت دارد وکاربرد آن ممکن است موجب سوء‌تفاهم شود» (یعقوبی، 1383: 152).

الطیب صالح در رمان موسم هجرت از اسم (تخریف) در این عبارت «لا تَلتَفت لِتخریف وُد الرئیس» (صالح، 1997: 122) که به معنای خزعبلات است، استفاده کرده است، اما مترجمان هرکدام خلأهای بین متنی در ترجمه را این­گونه پر کرده‌اند؛ عامری از مفهوم کنایی بهره برده و از اصطلاح «صدتا یک غاز» استفاده کرده که به مخاطب بگوید کلام «ود الرئیس» خیلی بی­ارزش بوده است. مترجم در زبان مقصد انگلیسی از واژة «drivel» به معنای «چرت و دری وری سخن گفتن» استفاده کرده که غبرائی هم دقیقاً از همین معنا در زبان مقصد فارسی بهره جسته است.

 

ترجمه از عربی به فارسی: «توجهی به حرف­های صدتا یک غاز ودالرئیس نکن» (عامری، 1395: 81).

ترجمه از عربی به انگلیسی: «on`t pay any attention to Wad Rayyes`s drivel» (Davis, 2009: 46).

ترجمه از انگلیسی به فارسی: «به دری وری­های ود الرئیس اعتنا نکن» (غبرائی، 1390: 165).

هر کدام از مترجمان با توجه به ارزش­گذاری که برای واژه «تخریف» در نظر داشته­اند، خوانش­هایی متفاوت ارائه داده­اند. هر دلالت معنایی میان مترجمان کنشی مجزا به شمار می‌آید که منتهی به رسا شدن کلام در زبان مقصد شده است. نمونه‌های زیر از آن جمله‌اند:

متن اصلی: جمعتُ مَتاعی فی حقیبة صغیرة (صالح، 1997: 32).

ترجمه عربی به انگلیسی: I packed up my belongings in a small suitcase (Davis, 2009: 17).

ترجمه عربی به فارسی: وسایلم را در چمدان کوچکی جا نهاد (عامری، 1395: 24).

ترجمه انگلیسی به فارسی: دار و ندارم را در چمدان جا دادم (غبرائی، 1390: 63).

متن اصلی: فعلتُ فی الصباح (صالح، 1997: 61).

ترجمه عربی به انگلیسی: Ihave done this in the early mornings (Davis, 2009: 25).

ترجمه عربی به فارسی: در روز انجام می‌دادیم (عامری، 1395: 42).

ترجمه انگلیسی به فارسی: صبح کله سحر انجام می‌دادیم (غبرائی، 1390: 955).

متن اصلی: کان إبن الإنکلیز المدلل (صالح، 1997: 67).

ترجمه عربی به انگلیسی: He was the spoilt child of the English (Davis, 2009: 27).

ترجمه عربی به فارسی: او فرزند افتخاری انگلیسیها بود (عامری، 1395: 46).

ترجمه انگلیسی به فارسی: عزیز دردانه (غبرائی، 1390: 102).

6-1-1-2. فعل

دومین مورد در نشانداری و بی­نشانی واژه­ها، چگونگی دریافت فعل­ها است. آشنایی مترجم با قواعد حاکم بر نظام زبان مقصد امری ضروری است. مثلاً «در زبان انگلیسی مسأله توالی زمان­ها کاملاً رعایت می‌شود؛ یعنی اگر فعل اصلی جمله زمان گذشته را داشته باشد، مابقی افعالِ تابع باید در زمان گذشته صرف شوند، اما این قاعده در فارسی صادق نیست» (صفوی، 1394: 23). علاوه بر توالی زمانی، توجه به بار معنایی افعال هم لازم است. برای نمونه، در ترجمه فعل «کان یقول کلاماً» که به معنای «حرف زدن» است، هریک از مترجمان براساس دریافت خود و با در نظر گرفتن قرائن موجود آن را ترجمه کرده­اند. عامری از فعلِ «با زبان عجیبی صحبت کردن»، دیویس از فعلِ «gibberish» به معنای «حرف شکسته و نامفهوم» و غبرائی از «وِروِر کردن» استفاده کرده است که خوانش هریک افق معنایی متفاوت­تر از دیگری را به وجود آورده است:

 متن اصلی: «أحیاناً باللیلِ فی النوم کان یقولُ کلاماً» (صالح، 1997: 113).

ترجمه عربی به انگلیسی: « When he was asleep he`d say things in-in gibberish». (Davis, 2009: 43).

ترجمه عربی به فارسی: «گاهی شب­ها در خواب با زبان عجیبی صحبت می­کرد» (عامری، 1395: 75).

ترجمه انگلیسی به فارسی: «بعضی شب­ها در خواب وِروِر می­کرد» (غبرائی، 1390: 155).

در این عبارت، منظور از بنتِ محمود، همسر مصطفا سعید این بوده که برخی شب­ها در خواب چیزی شبیه به زبان فرنگی­ها صحبت می­کرده است، اما چون او متوجه آن زبان نمی‌شده هر یک از مترجمان نامفهومی کلام را به شکلی خاص بیان کرده‌اند که ترجمة غبرائی صراحت معنایی بیشتری در زبان مقصد دارد و واژه در این ترجمه تفسیرپذیرتر بوده است، اما ترجمه عامری و دیویس در معنایی ضمنی بیان شده­اند.

تأویل­های متعدد از افعال در نظام واژگانی در حکم راهیابی به افق معنایی اثر است و قیاس این تأویل­ها در رویارویی با متنی واحد که باعث تبیین افق­های معنایی می­شود، یکی از مبانی کار زیبایی­شناسی به شمار می­آید. نمونه‌های زیر از آن جمله‌اند:

متن اصلی: أخذ یَتمَلمَل فی مقعده (صالح، 1997: 119).

ترجمه عربی به انگلیسی: He began fidgeting in his seat. (Davis, 2009: 45).

ترجمه عربی به فارسی: بی­قرار روی صندلی جابجا می­شد (عامری، 1395: 80).

ترجمه انگلیسی به فارسی: در صندلی وول میخورد (غبرائی، 1390: 162).

متن اصلی: لا یفرحون لِمولدٍ (صالح، 1997: 156).

ترجمه عربی به انگلیسی: They neither rejoice at a birth nor…. (Davis, 2009: 75).

ترجمه عربی به فارسی: نه برای تولد خوشحال می­شوند (عامری، 1395: 104).

ترجمه انگلیسی به فارسی: نه برای تولد دلشان غنج می­زند (غبرائی، 1390: 207).

متن اصلی: تُدَغدِغُ أنفی (صالح، 1997: 34).

ترجمه عربی به انگلیسی: Smell tickling my nose. (Davis, 2009: 18).

ترجمه عربی به فارسی: بینی ام را نوازش میداد (عامری، 1395: 25).

ترجمه انگلیسی به فارسی: بینی ام را غلغلک می­داد (غبرائی، 1390: 65).

6-1-2. عامیانگی و شکوهمندی واژگانی

دو بافت رسمی و محاوره هرکدام مجموعه واژگان خاص خود را دارند که استفاده از این بافت­ها توسط نویسنده و مترجم می­تواند بیانگر سبک شخصی باشد و در فرم اثر و پذیرش آن برای مخاطب بسیار تأثیرگذار است؛ چون از یک طرف انتخاب نوع بافت منجر به ایجاد حس صمیمیت و ارتباط بهتر خواننده با متن در دیالوگی دوطرفه خواهد شد و از طرف دیگر، «تمایز محتوا و شکل همزاد شِمای مفهومی اصلی در نظریة هنری و زیبایی‌شناسیک بوده است» (احمدی، 1393: 554). در ادامه به بررسی نمونه­هایی در این زمینه می­پردازیم.­

6-1-2-1. بافت رسمی

این بافت دارای گروه واژگان فاخری است که دارای شکوه و اعتبار بالایی هستند. به بررسی یک نمونه از این بافت در خوانش مترجمان می­پردازیم، عامری در ترجمه «هَیجتُ» صورت بافت رسمی و ادبی را به کار برده است و شکاف معنایی را در متن مبدأ حفظ و معنای تلویحی آن را عنوان کرده است، اما غبرائی در ترجمة «stirred up» که به معنای «مخلوط و به هم زده» است، اصطلاح عامیانه «نمک پاشیدن» را به کار برده که دارای صراحت معنایی بیشتری است. افق معنایی بسان پازلی است که هر فرد با توجه به تصورات ذهنی خود از میان هزاران تکه، تنها یکی را چینش می­کند و آن ­را در مکان مورد نیاز، جایگزین می­کند:

متن اصلی: «لکننی هیجتُ کَوامنَ الداءِ» (صالح، 1997: 45).

ترجمه عربی به انگلیسی: «but I had stirred up the latent depths of the disease» (Davis, 2009: 21).

ترجمه عربی به فارسی: «اما من دردهای پنهان را تحریک می­کردم» (عامری، 1395: 32).

ترجمه انگلیسی به فارسی: «من بر عمق نهان این زخم نمک می­پاشیدم» (غبرائی، 1390: 77).

تفسیر عامدانه غبرائی علاوه بر گسترش افق معنایی صریح، نشان از قوة تخیل خواننده است. در ذیل نمونه­هایی از دریافت­ها را آورده­ایم که مترجمان با تأکید بیشتر روی بخش‌های محاوره­ای و رسمی، آن را برای مخاطب طبیعی و عینی جلوه می­دهند.

متن اصلی: جری الصبیة (صالح، 1997: 28).

ترجمه عربی به انگلیسی: The other boys ran away » (Davis, 2009: 16).

ترجمه عربی به فارسی: بچه­ها گریختند (عامری، 1395: 22).

ترجمه انگلیسی به فارسی: بچه­ها در رفتند (غبرائی، 1390: 85).

متن اصلی: وهی دار فوضی قائمة دون نظام (صالح، 1997: 89).

ترجمه عربی به انگلیسی: house, built without method (Davis, 2009: 35).

ترجمه عربی به فارسی: خانه­ای بدون نظم (عامری، 1395: 61).

ترجمه انگلیسی به فارسی: خانه­ای هردمبیلی (غبرائی، 1390: 128).

 

متن اصلی: کان أهل البلد یتندرون علینا (صالح، 1997: 99).

ترجمه عربی به انگلیسی: The villagers used to joke about us (Davis, 2009: 38).

ترجمه عربی به فارسی: مارا شماتت می­کردند (عامری، 1395: 67).

ترجمه انگلیسی به فارسی: ما را دست می­انداختند (غبرائی، 1390: 140).

6-1-2-2. بافت محاوره

در نظر رولان بارت[10]، «متن، جزیرة کوچکی در میان دریای روابط –مشترک- انسانی است که خوانش­هایی از آن می­شود که می­توان گفت هر خوانشی یک نوشتار و هر نوشتاری یک خوانش محسوب می­شود» (بارت، ۱۳۹۶: ۱۴و۳۶). همچنین «حتیم نقل می­کند که «هر متن حال و هوای بیانی خاصی دارد که چنانچه به آن داده نشود، ناهماهنگ است و اهل زبان خیلی راحت این کمبود یا ناهماهنگی را احساس می­کند. مثلاً در ترجمة یک متن انگلیسی از عربی از سیاق نثر کاملاً می­شود فهمید که ترجمة یک قطعه طبیعی است یا نه. ترجمه باید حتماً ویژگی­های متنی زبان مبدأ را در خود داشته باشد و تعدیل­هایی در آن صورت بگیرد» (صلح‌جو، 1394: 100).

زبان محاوره، بخش ابداعی زبان است، چون در این بافت، واژه­سازی و تعبیر­تراشی توسط مترجم راحت­تر صورت می­گیرد. در ترجمة جملة زیر، عامری و دیویس هر دو به زیبایی­شناسی متن مبدأ وفادار مانده­اند که همین امر باعث ظهور معنایی تلویحی شده است، اما غبرائی با توجه به سبک محاوره­ای خود، کاملاً عامیانه پیش رفته و در عین حال به زیبایی‌شناسی متن مقصد توجه دارد. او از واژگانی مثل؛ «دِه، یکی بخورد صد تا صدقه بدهد،گیرش بیاید» استفاده کرده که معنا را در زبان مقصد صریح و شیوا گردانیده است:

متن اصلی: «الأَرامل فی هذا البلد أکثر من جوعِ البَطن. تحمد اللهَ أنها وجدت زوجاً مثلی» (صالح، 1997: 120).

ترجمه عربی به انگلیسی: «Widows in this village are more common than empty bellies.she should thank God she`s found a husband like me.» (Davis, 2009: 45).

ترجمه عربی به فارسی: «بیوه­ها در این سرزمین از گرسنگان بیشتر هستند. باید خدا را شکر کند که خواستگاری مثل من پیدا کرده است» (عامری، 1395: 80).

ترجمه انگلیسی به فارسی: «بیوه تو این دِه ریخته باید یکی بخورد و صد تا صدقه بدهد که شوهری مثله من گیرش بیاید» (غبرائی، 1390: 162).

 وقتی به دریافت متن انگلیسی از عربی توجه می­شود، رد پای مترجم و عمل ترجمه­اش کاملاً مشهود است و خواننده می­تواند تشخیص دهد که این متن ترجمه شده از زبان اصلی است، اما وقتی همین قیاس را در رابطه با دریافت متن فارسی از انگلیسی انجام می­دهیم، نمی­توان به آسانی تشخیص داد که این متن ترجمه شده است؛ زیرا تعبیرتراشی­های مترجم محتاطانه و با ظرافت و متناسب با زبان مقصد است. افق معنایی متفاوت مترجمان در تأویل بافت­ها بیانگر این است که هرکدام با خوانش خود اندیشه­های دیگران را درونی و متعلق به خود ساخته­اند؛ حال یکی با بافتی رسمی آن­ را درونی می­کند و دیگری با بافتی محاوره­ای. نمونه‌های زیر از آن جمله‌اند:

متن اصلی: أبوها قَبِلَ (صالح، 1997: 123).

ترجمه عربی به انگلیسی: Her father accepted (Davis, 2009: 46).

ترجمه عربی به فارسی: پدرش هم پذیرفته (عامری، 1395: 82).

ترجمه انگلیسی به فارسی: باباهه موافق است (غبرائی، 1390: 167).

متن اصلی: مَن کان یظن... ؟ (صالح، 1997: 45).

ترجمه عربی به انگلیسی: Who would have thought that… (Davis, 2009: 21).

ترجمه عربی به فارسی: چه کسی فکر می­کرد (عامری، 1395: 32).

ترجمه انگلیسی به فارسی: کی فکر می­کرد؟ (غبرائی، 1390: 77).

 

متن اصلی: هو یعلمُ تمام العلمِ مَن أنا؟ (صالح، 1997: 71).

ترجمه عربی به انگلیسی: Knowing as he does full well who I am (Davis, 2009: 29).

ترجمه عربی به فارسی: چون مرا خوب می­شناخت (عامری، 1395: 48).

ترجمه انگلیسی به فارسی: چون خوب می­دانست من کیم؟ (غبرائی، 1390: 108).

6-1-3. اسم صوت

یکی دیگر از مواردی که در ترجمه واژه­ها به چشم می­­خورد ترجمه نام­آواها[11] یا اسم صوت‌ها است. «اسم صوت واژه­های نوساخته­ای هستند که با مدلول زبانی هماهنگی دارند. این وجه آوایی خود بیانگر خلاقیت زبانی است. پرسی لاباک[12] منتقد بریتانیایی می‌گوید: «خوانندة موشکاف رمان باید به نوبه خود، رمان‌نویس باشد و هرگز به ذهنش خطور نکند که آفرینش اثر تنها مربوط به نویسنده است» (صهبا، 1392: 60). این سه مترجم هر کدام در ترجمة واژة «یقرقع» از اسم صوت استفاده کرده­اند که در زبان فارسی باعث تداعی صوت در ذهن مخاطب می­شود و کاملاً می­توان آن را لمس کرد و برحسب تجربه با آن ارتباط گرفت:

متن اصلی: «کانَ الجلیدُ یقرقعُ تحتَ حذائی» (صالح، 1997: 194).

ترجمه عربی به انگلیسی: «Though ice crackled* under my shoes» (Davis, 2009: 69).

ترجمه عربی به فارسی: «یخ زیر قدم­هایم خَش خَش می­کرد» (عامری، 1395: 128).

ترجمه انگلیسی به فارسی: «یخ زیر پاهایم غِرچ غِرچ می­کرد» (غبرائی، 1390: 253).

* در انگلیسی واژة crackled به معنای «تَرق و تُروق کردن» است.

تعدد افق معنایی مترجمان نشان از فعال بودن خواننده در فرآیند خواندن است که در تفسیر متن مشارکت دارد و نیز بیانگر این است که خواننده چقدر با شگردهای ادبی زبان مقصد آشنا است؛ زیرا در پی این واکنش­ها است که افق معنایی شکل می­گیرد و باعث نمود معانی صریح و ضمنی می‌شود. نمونه‌های زیر از آن جمله‌اند:

متن اصلی: سمعتُ هدیلَ القمری (صالح، 1997: 6).

ترجمه عربی به انگلیسی: I heard the cooing of the turtle-dove (Davis, 2009: 9).

ترجمه عربی به فارسی: نغمة قمری­ام را شنیدم (عامری، 1395: 8).

ترجمه انگلیسی به فارسی: بغبغوی قمری­ها را شنیدم (غبرائی، 1390: 32).

متن اصلی: یغطُ فی نومٍ مریحٍ (صالح، 1997: 68).

ترجمه عربی به انگلیسی: He was snoring away fast asleep when the train passed by the Sennar Dam (Davis, 2009: 28).

ترجمه عربی به فارسی: در خوابی خوش فرو رفته بود (عامری، 1395: 47).

ترجمه انگلیسی به فارسی: در خواب خوش خرخر می­کرد (غبرائی، 1390: 104).

متن اصلی: سیظل بعد ذلک یوسوس فی آذان البشر (صالح، 1997: 69).

ترجمه عربی به انگلیسی: And will continue thereafter to whisper in men’s ears (Davis, 2009: 28).

ترجمه عربی به فارسی: شروع به وسوسه گری در گوش­های ابنای بشری می­کرد (عامری، 1395: 47).

ترجمه انگلیسی به فارسی: انگار مدام در گوش آدم وزوز می­کند (غبرائی، 1390: 105).

6-1-4. مرکب اتباعی

آگاهی از جایگاه و معانی ترکیب­ها در افق­های متفاوت می­تواند در بیان تجربه­های متعدد زیبایی­شناسی ما را یاری رساند. ترکیب­های اتباعی، ساختارهایی مرکب و دو جزئی هستند که جزء اول دارای معنا و جزء دوم فاقد معنا است. این ساختارها گونه­ای محاوره­ای و خودمانی دارند و در بافتار رسمی به‌کار نمی­روند یا به ندرت استفاده می­شوند. مثلاً عامری در ترجمة «تمدد علی» از واژة «دراز کشیدن» و غبرائی از «پخش و پلا شد» استفاده کرده که بیانگر دراز کشیدنی است که ناشی از شدت خستگی و کوفتگی جسمی است؛ پخش و پلا، ترکیبی اتباعی است که بخش اول آن معنا دارد و بخش دوم فاقد معنا است. ترجمة «stretch out» که به معنای طولانی کردن است در این مورد مناسب به نظر نمی­رسد، گویی معادلی تحت­اللفظی انتخاب شده است:

متن اصلی: «وَ بَعدها تَمددَ علی الأرض» (صالح، 1997: 133).

ترجمه عربی به انگلیسی: «after which he stretched himself out» (Davis, 2009: 49).

ترجمه عربی به فارسی: «و بعد دراز کشید» (عامری، 1395: 89).

ترجمه انگلیسی به فارسی: «پخش و پلا شد» (غبرائی، 1390: 179).

این نوع ترکیب­ها در متن بیانگر استراتژی خواننده است که از یک سو برای مخاطب جذابیت دارد و از سوی دیگر در تصریح معنا موثر است؛ موارد زیر، دیگر نمونه‌هایی مرکب اتباعی در رمان موسم هجرت است:

متن اصلی: وَ بالأحرَی أن تُتِم الموضوعَ (صالح، 1997: 127).

ترجمه عربی به انگلیسی: You might as well round things off (Davis, 2009: 47).

ترجمه عربی به فارسی: چه بهتر که مسأله را فیصله بدهی (عامری، 1395: 85).

ترجمه انگلیسی به فارسی: قضیه را راست و ریست کنی (غبرائی، 1390: 171).

متن اصلی: أبوها شَتَمَها (صالح، 1997: 147).

ترجمه عربی به انگلیسی: Her father beat her (Davis, 2009: 54).

ترجمه عربی به فارسی: پدرش او را فحش داده (عامری، 1395: 98).

ترجمه انگلیسی به فارسی: بدوبیراه نثارش کرده (غبرائی، 1390: 197).

 

 

 

6-2. ساختار جملات

در این بخش، مطالعه چگونگی توالی، نظم، همنشینی و چینش واژه­ها برحسب قواعد زبانی مورد بررسی قرار می­گیرد که در این پژوهش به دو مورد جای­گردانی نحوی و کامل کردن جمله بسنده شده است.

6-2-1. جای­گردانی نحوی

ارکان جملات برخی زبان­ها قابلیت خوش­نشینی دارند؛ یعنی «اجزای یک جمله اعم از فعل، فاعل، قیدها و... ممکن است در مکان­های مختلفی جابه‌جا شوند. مثلاً ممکن است در صدر جمله، انتها و یا وسط جمله به‌کار برده شوند. دستور زبان­ها از این مورد با عنوان «جای­گردانی نحوی[13]» تعبیر کرده­اند» (Crystal, 1990: 425). «زبان­ها از نظر انعطاف­پذیری در برابر جابه‌جایی اجزای جمله حالت یکسانی ندارند. زبان فارسی از نظر جابه‌جایی عناصر جمله، خیلی انعطاف­پذیرتر از زبان انگلیسی است. نظم عناصر جمله در زبان انگلیسی نسبتاً ثابت است. حرکت آزاد عناصر یک گروه در زبان فارسی موجب تنوع ساخت­ها می­شود. این انعطاف­پذیری به نویسندگان مجال بازی­های معنایی و گسترش صورت­های سبکی را می‌دهد. در زبان فارسی گروه­های اسمی و فعلی لغزان-گردان بسیارند» (فتوحی، 1395: 273). جملة زیر شاهد مثالی است که در این رابطه می­توان مطرح کرد؛ عامری عبارت «گفته­های محجوب» را مؤخر آورده و غبرائی فعل «نشست» را مقدم کرده است. دیویس هم از واژة «struck home» به­جای «نزل علی» به معنای «زده بر خانه» استفاده کرده که در ظاهر معنای مناسبی به نظر نمی­آید. مترجم باید در روند ترجمة خلأها از واژگان و تعابیری استفاده کند که نه تنها معنا را در زبان مقصد فاسد نمی­کند، بلکه درک متن را نیز برای خواننده آسان می‌کند:

متن اصلی: «ثم مثلُ ضَربةٍ مُفاجَئةٍ تَنزلُ عَلَی أم الرأسِ، نَزلَ علی قولُ مَحجوبٍ» (صالح، 1997: 127).

ترجمه عربی به انگلیسی: «Then, like a sudden blow that lands right on the top of one`s head, Mahjoub`s words struck home» (Davis, 2009: 47).

ترجمه عربی به فارسی: «بعد یکباره مانند ضربه غافلگیرکننده پتکی، گفته­های محجوب به طرفم پرتاب شدند» (عامری، 1395: 84).

ترجمه انگلیسی به فارسی: «گفته­های محجوب مثل ضربه ناگهانی پتکی که یکراست روی کله آدم فرود بیاید، نشست روی ملاجم» (غبرائی، 1390: 171).

                در بررسی افق­ معنایی توجه به این نکته ضروری است که صرف تفاوت معنایی شرط نیست؛ زیرا اگر مترجم به درستی شکاف­ها را تشخیص ندهد نه تنها نمی­تواند در نوشتن متنی منسجم مشارکت کند، بلکه به بیراهه هم کشیده خواهد شد. با وجود اینکه هر چه در روند خوانش ترجمه­ها پیش می­رویم، خوانش­های فارسی، داستان را برایمان لذت بخش­تر می‌کند، اما به نظر می­رسد ترجمة غبرائی به دلیل جای­گردانی دقیق ساختارها و نزدیک­تر بودنش به زبان مقصد جذابیت بیشتری را هم در زیبایی­شناسی و هم در انتقال معنا برای خواننده به همراه دارد. تقدیم «ضربه ناگهانی پتک» و به دنبال آن «یکراست روی کله فرود آمدن» و در نهایت «نشستن روی ملاج» خط توالی است که خواننده کاملاً آن­را تداعی و درک می­کند و همین زیبایی باعث جذابیت و صراحت در معنا می­شود. موارد زیر نمونه‌های دیگری از جای‌گردانی نحوی است:

متن اصلی: تدخل الفصلَ مع التلامیذِ (صالح، 1997: 28).

ترجمه عربی به انگلیسی: You go into class with the other pupils (Davis, 2009: 16).

ترجمه عربی به فارسی: با همکلاسی­هایت وارد کلاس می­شوی (عامری، 1395: 22).

ترجمه انگلیسی به فارسی: با شاگردهای دیگر می­روی سر کلاس (غبرائی، 1390: 58).

متن اصلی: أریدُ أن أذهبِ الی القاهرة (صالح، 1997: 31).

ترجمه عربی به انگلیسی: I want to go to Cairo (Davis, 2009: 17).

ترجمه عربی به فارسی: می‌خواهم به قاهره بروم (عامری، 1395: 24).

ترجمه انگلیسی به فارسی: دلم می­خواهد بروم قاهره (غبرائی، 1390: 62).

 

متن اصلی: أحسستُ برَجفةٍ (صالح، 1997: 197).

ترجمه عربی به انگلیسی: I felt a shudder go through me (Davis, 2009: 71).

ترجمه عربی به فارسی: احساس لرزشی کردم (عامری، 1395: 131).

ترجمه انگلیسی به فارسی: تمام تنم بنا کرد به لرزیدن (غبرائی، 1390: 257).

6-2-2. کامل کردن جمله

در بسیاری از متون ما شاهد جملات ناقصی هستیم که مترجمان براساس متن مبدأ آن­ها را به همان شکل در متن مقصد رها کرده­اند که این مسأله فهم را برای خوانندگان سخت و آن­ها را از ادامه خواندن دلسرد می­کند. «مترجم در مقام کارشناس باید تصمیم بگیرد که متن مبدأ قرار است چه نقشی در عمل ترجمه ایفا کند و مفاهیم متن مبدأ را با کمترین افت به مقصد بیگانه منتقل کند تا آنچه را در متن مبدأ «می­بیند» با آنچه در متن مقصد «می­بیند» معادل و همسنگ باشد» (بیکر[14]، 1396: 635). غبرائی دو اسم «scandal / investigation» را به صورت فعل «سین و جیم کردن/ گندش در می­آمد» ترجمه کرده که هم از نظر معنایی به شکلی زیبا مفهوم را انتقال داده و هم از جهت ترکیبی، جمله را کامل کرده است. همچنین با جایگزین کردن کلمه «گندش» به جای «افتضاح» جمله را برای مخاطب به اصطلاح خودمانی­تر آورده که در زبان فارسی برای مخاطب از پذیرش بیشتری برخوردار است. در ترجمة عامری نیز با وجود اینکه مبدأمحور ترجمه شده، معنا در ترجمه این قسمت با خللی مواجه نشده و معنا منتقل شده است:

متن اصلی: «کان سیجیئنا البولیس وتحقیق وفضائح» (صالح، 1997: 147).

ترجمه عربی به انگلیسی: «the police would only have com along and there would have been all the scandal of an investigation» (Davis, 2009: 54).

ترجمه عربی به فارسی: «اگر نه پلیس می­آمد و آن وقت تحقیق بود و افتضاح» (عامری، 1395: 98).

ترجمه انگلیسی به فارسی: «وگرنه سروکله پلیس پیدا می­شد و سین و جیم می­کرد و گندش در­می­آمد» (غبرائی، 1390: 196).

در این ترجمه­ها سه افق معنایی را مشاهده می­کنیم. با وجود اینکه هریک به نوبه خود صحیح است، اما دارای تفاوت­هایی نیز هستند؛ غبرائی در تفسیر متن مشارکت کرده و از رمز و راز زیبایی­شناسی متن مبدأ کاسته به زیبایی­شناسی متن مقصد بها داده و به درجه صراحت متن مقصد افزوده است، اما در ترجمة عامری و دیویس؛ متن اصلی و ترجمه، درجه تفسیرپذیری یکسانی دارند و مترجمان بُعد زیبایی­شناختی متن مبدأ را حفظ کرده­اند.

متن اصلی: یحصل ذبح بجوارک و أنت نائم! (صالح، 1997: 155).

ترجمه عربی به انگلیسی: A murder happens next door to you,``he said to him, ``and you sleep right through it? (Davis, 2009: 56).

ترجمه عربی به فارسی: بغل دستت قتلی اتفاق می­افتد و تو خوابی؟ (عامری، 1395: 103).

ترجمه انگلیسی به فارسی: تو همسایگیت دوتا قتل اتفاق افتاده و تو توخواب خرگوشی می­روی! (غبرائی، 1390: 206).

متن اصلی: إجتمعَ خَلقٌ عظیم! (صالح، 1997: 139).

ترجمه عربی به انگلیسی: A vast concourse of people gathered (Davis, 2009: 51).

ترجمه عربی به فارسی: جمعیت عظیمی گرد آمد (عامری، 1395: 93).

ترجمه انگلیسی به فارسی: جمعیتی شد آن سرش ناپیدا (غبرائی، 1390: 186).

6-3. معانی کنایی

بنابر تفاوت ذهنیت­ هر فرد با دیگری، قطعاً خوانش­ها هم مختلف خواهند بود. «اغلب مواقع درک هر متنی به دریافت معنای ظاهری آن منحصر نمی­شود، چراکه هر کدام از گفتارها علاوه بر مفهوم آشکار متن، مضمونی درونی و نهانی نیز دربر دارد. دریافت نهایی بعضی جمله­ها به معنای ظاهری آن محدود می­شود. برای رسیدن به معنای درونی آن باید از معنای ملموس­شان درگذریم تا مضمون درونی را بشناسیم» (صهبا، 1392: 84). خواننده افق انتظار متن را می­شکند و از منظری جدید مسافتی را خلق می­کند که از جهت زیبایی­شناسی متناسب و در عین حال متفاوت با متن اصلی است و همین امر باعث پیدایش افق­ معنایی متفاوت می­شود.

کاربست کنایه در ترجمه، فراهم کردن فرصتی است برای خواننده تا کارکرد متن اصلی را در ساختار زبانی جدیدی درک کند که منتهی به رویداد گفتمانی جدید در ترجمه می‌شود. «از جمله مسائلی که مترجم (در مقام خواننده) در روند ترجمه و خوانش باید بدان توجه کند، ضرورت اهتمام به صورت و زیبایی متن است، چراکه اگر متن از نظر فرم زیبایی نداشته باشد، فهم معنا هم دچار مشکل خواهد بود. مترجم باید رضایت مخاطب را کسب کند» (فطوم، 2013: 49).

 در نمونه زیر، می­توان به ترجمة اصطلاحی «دکان تخته شدن» اشاره کرد غبرائی در ترجمة واژة «spoiled» به زیبایی مفهوم «بی­اعتبار کردن» را ارائه داده است. برداشت عامری از عبارت «أفسد علیهم أمرهم» نه از جهت صراحت و نه تلویحی، درست به نظر نمی­آید. دیویس هم طبق معمول از نگاشت مفهومی یکسانی بهره برده و پایبند به زیبایی­شناسی متن مبدأ است. او در ترجمة فعل أفسد از «spoiled» استفاده کرده که مترادفِ هم هستند.

متن اصلی: «لأنه فتحَ عیونَ أهلِ البلدِ وأفسدَ علیهم أمرَهم» (صالح، 1997: 125).

ترجمه عربی به انگلیسی: «because he opened the villager`s eyes and spoiled things for them» (Davis, 2009: 46).

ترجمه عربی به فارسی: «چون او باعث باز شدن چشم مردم و از دست دادن سودهای بادآورده توسط تجار شده بود» (عامری، 1395: 83).

ترجمه انگلیسی به فارسی: «او چشم اهالی دِه را باز کرده بود و باعث شده بود دکان این عده تخته شود» (غبرائی، 1390: 169).

از آنجایی که در نظریة زیبایی­شناسی «یک اثر فراتر از معنا جهانی را در خود فرافکنی می­کند که خواننده در آن می­تواند دریافت -محدود یا گشوده- به افق جهان بیرونی متن را فهم کند» (گادامرو ریکور[15]، 1392: 76). می­توان گفت هر اندازه افق دریافتِ مترجم وسیع­ باشد به همان اندازه مجال پدیدار شدن معنا و در نهایت لذت بردن از آن برای مخاطب بیشتر مهیا می­شود. همانند نمونه­های دریافت غبرائی در کاربرد ضرب المثل­ها و عبارات کنایی که در ادامه به آن‌ها اشاره شده است.

متن اصلی: تَسکعتُ فی شوارعِ القاهرةِ (صالح، 1997: 37).

ترجمه عربی به انگلیسی: I had loafed around the streets of Cairo (Davis, 2009: 19).

ترجمه عربی به فارسی: در خیابان­های قاهره پرسه می­زدم (عامری، 1395: 27).

ترجمه انگلیسی به فارسی: خیابان­های قاهره را از پاشنه درآوردم (غبرائی، 1390: 68).

متن اصلی: غَضبَ غضباً شدیداً (صالح، 1997: 96).

ترجمه عربی به انگلیسی: He was so angry (Davis, 2009: 19).

ترجمه عربی به فارسی: بسیار عصبانی شد (عامری، 1395: 65).

ترجمه انگلیسی به فارسی: از کوره در رفت (غبرائی، 1390: 135).

6-3-1. معادل­ها و اصطلاحات

اصلی­ترین معضل در خوانش­ها، یافتن معادل­های ترجمه­ای زبان مقصد است. مترجم همواره با گستره­ای از معادل­ها در زبان مقصد مواجه است و باید تلاش کند تا از بین گزینه­های موجود، بهترین معادل­ها را انتخاب کند. «بنابراین رفتار مترجم هیچ‌گاه بی­غرض نیست و می­تواند به بومی­سازی متن خارجی منتهی شود؛ به­طوری که برای خوانندگان زبان مقصد قابل فهم و حتی آشنا شود و به این ترتیب به خواننده امکان می­دهد با بازشناسی «دیگری» فرهنگی خود، خود شیفتگی را تجربه کند» (گنتزلر[16]، 1392: 117).

شاتل ورث[17] می­گوید: «معادل اصطلاحی است که از سوی بسیاری از نویسندگان برای توصیف ماهیت و گستره روابطی که میان متن مبدأ و متن مقصد برقرار است به­کار گرفته شده است». معمولاً این گستره روابط است که موجب می­شود متن مقصد ترجمه­ای از متن مبدأ باشد» (مانفردی، 1394: 60). در این مورد می­توان فعل «أدهشنی» را مثال زد که دریافت عامری همان معنای حقیقی فعل و رعایت فاصله نگرفتن از زیبایی­شناسی متن مبدأ است و به زبان مبدأ وفادار مانده است. دیویس هم فعل «astonisged» را که به معنای «متحیر بودن» است، به­کار برده، اما غبرائی مانند دیگر نمونه­ها بیشتر مقصدمحور ترجمه کرده و در مقابل آن «از تعجب شاخ درآوردن» را آورده است. در حالی که در انگلیسی معادل معنایی این ضرب­المثل Drop one`s" teeth" است که مترجم زبان انگلیسی می‌توانست در بسط افق معنایی خود از آن استفاده کند:

متن اصلی: «وَ قال شیئاً أدهَشَنی حقیقةً» (صالح، 1997: 120).

ترجمه عربی به انگلیسی: «he said some thing that truly astonished me» (Davis, 2009: 45).

ترجمه عربی به فارسی: «چیزی گفت که مرا در مقابل رفتارش شگفت­زده کرد» (عامری، 1395: 80).

ترجمه انگلیسی به فارسی: «چیزی گفت که نزدیک بود از تعجب شاخ درآورم» (غبرائی، 1390: 163).

مشخص است که قوة خیال مترجمان در گام اول با خواندن این رمان برانگیخته شده و لذت ناشی از خواندن رمان باعث تولید ترجمه­ای پویا و خلاق شده است. غبرائی در این زمینه اذعان داشته «من که عمری با رمان و داستان بزرگ شده­ام، پیرانه­سر از خواندن این رمان به قدری به هیجان آمدم که دو سه روزه زندگی عادی از یادم رفت و با همان شوق آ­ن را ترجمه کردم» (همان: 6). در نهایت می­توان گفت «لذت» اساس تجربه زیبایی‌شناختی است.

متن اصلی: یجلس أمامی الآن وجهه مربد (صالح، 1997: 119).

ترجمه عربی به انگلیسی: Now sat in front of me whit a morose expression on his face (Davis, 2009: 45).

ترجمه عربی به فارسی: با چهره­ای در هم مقابل من نشسته (عامری، 1395: 79).

ترجمه انگلیسی به فارسی: با قیافه مادرمرده­ها جلوی من نشسته (غبرائی، 1390: 162).

متن اصلی: یعرفها منذ کانت طفلة (صالح، 1997: 124).

ترجمه عربی به انگلیسی: Wad Rayyes has known Hosna Bint Mahmoud since she was a child (Davis, 2009: 46).

ترجمه عربی به فارسی: او را از کوچکی می­شناخت (عامری، 1395: 82).

ترجمه انگلیسی به فارسی: وقتی یک الف بچه بود می­شناخت (غبرائی، 1390: 167).

متن اصلی: یعرفها منذ کانت طفلة (صالح، 1997: 124).

ترجمه عربی به انگلیسی: Wad Rayyes has known Hosna Bint Mahmoud since she was a child (Davis, 2009: 46).

ترجمه عربی به فارسی: او را از کوچکی می­شناخت (عامری، 1395: 82).

ترجمه انگلیسی به فارسی: وقتی یک الف بچه بود می­شناخت (غبرائی، 1390: 167).

متن اصلی: لم أُحیه (صالح، 1997: 156).

ترجمه عربی به انگلیسی: I did not greet him (Davis, 2009: 56).

ترجمه عربی به فارسی: سلامش نکردم (عامری، 1395: 104).

ترجمه انگلیسی به فارسی: با او خوش و بش نکردم (غبرائی، 1390: 207).

بحث و نتیجه­گیری

افق معنایی مؤلفه­ای مهم در زیبایی­شناسی دریافت به شمار می­آید و بر روند خوانش آثار ادبی تأثیر بسزایی دارد؛ به گونه­ای که تفاوت افق معنایی منجر به روی کار آمدن اثری جدید می‌شود. بر این اساس و طبق بررسی­های انجام شده نتایج زیر به دست آمد:

- اگر مترجم در زبان مقصد متن را به گونه­ای طبیعی جلوه دهد و از واژگان، معادل­ها، ضرب­المثل­ها و ساختارهایی استفاده کند که در زبان مقصد مورد استفاده است و خواننده هنگام خواندن به ترجمه بودن متن پی نبرد و بتواند بر فاصله و فضاهای خالی متن به­درستی فائق آید در این صورت ترجمه، فرآیندی خواهد بود که بر زیبایی­شناسی متن می­افزاید هرچند که تعادل زیبایی­شناختی میان متن مبدأ و مقصد برقرار نباشد؛ زیرا در این تحقیق بنای کار بر زیبایی­شناسی زبان مقصد استوار است نه زبان مبدأ و نه تعادل زیبایی­شناختی میان متن مبدأ و مقصد.

- خواننده‌محوری و خوانش جدید و نقش خواننده در آفرینش معنا، بنیان نظریة زیبایی‌شناسی دریافت به شمار می­آید. همچنین عدم مشارکت خواننده در متن اصلی باعث حفظ زیبایی­شناسی متن مبدأ می­شود، اما مشارکت مترجم در تفسیر متن و پر کردن شکاف­ها و واکنش نسبت به آن­ها در مواردی، هم می­تواند بر زیبایی­شناسی متن مقصد بیفزاید و هم از آن بکاهد. اگر فضاهای سفید متن مبدأ در سطح واژگان، عبارات، ساختارها و... متناسب با متن مقصد پر شود به گونه­ای که بر صراحت معنایی متن مقصد برای مخاطب افزوده شود در این صورت مشارکت خواننده بر زیبایی­شناسی متن مقصد موثر واقع خواهد شد. درجه زیبایی­شناسی متن به درجه واکنش خواننده به خلأها بستگی دارد؛ چون این خلأها با افق معنایی مترجم پر می­شود.

- در این پژوهش با سه افق معنایی مواجه شدیم که دریافت هرکدام با دیگری تفاوت­های چشمگیری داشت. افق معنایی دیویس بیشتر مبدأمحور است و تأکید او بر نویسنده و انتقال مفهوم او است. افق معنایی عامری به گونه­ای است که میان معانی صریح و تلویحی در نوسان است گرچه بیشترین گرایش او به سمت مبدأمحور بودن پیش رفته است. غبرائی بیشتر مقصدمحور است و معانی صریح، طبیعی و متناسب با زبان مقصد بازتولید کرده است. هریک از مترجمان به شیوة خاص خود با متن کلنجار رفته­اند و هر آنچه را باید اتفاق بیفتد، آفریده­اند و با توجه به متن مبدأ، افق معنایی متعددی داشته­اند که منجر به دگرگونی افق­ها و در نهایت متفاوت بودن تجربه زیبایی­شناختی شده است؛ بنابراین، فرآیند ترجمه به هر سه مترجم این امکان را داده که به آثاری از یک فرهنگ بیگانه دست یابند.

تعارض منافع

تعارض منافع ندارم.

 

[1]. Reception theory

[2]. Wolfgang Iser

[3]. Iser, W.

[4]. Davis, D. J.

[5]. Lodge, D.

[6]. Yass, H. R.

[7]. Toward an aesthetic of reception theory

[8]. Constance University

[9]. Ustinov, M.

[10]. Barthes, R.

[11].Voice name

[12]. Lubbock, P.

[13]. Scrambling, N.

[14]. Baker, M.

[15]. Gadamer, G. & Ricoeur, P.

[16]. Gentzler, E.

[17]. Worth, Sh.

احمدی، بابک. (۱۳۹۳). ساختار و تأویل متن. چ 16. تهران: مرکز.
اوستینوف، میشل. (۱۳۹۰). ترجمه (مجموعه مطالعات ترجمه). ترجمة فاطمه میرزا ابراهیم تهرانی. چ 3. تهران: قطره.
بیکر، مونا و سالدنیا گابریئلا. (۱۳۹۶). دائرة­المعارف مطالعات ترجمه. ترجمة حمید کاشانیان. تهران: فرهنگ نشر نو.
بارت، رولان. (۱۳۹۶). لذت متن. ترجمة پیام یزدانجو. چ 10. تهران: مرکز.
خزاعی­فرید، علی. (بی­تا). تعادل زیباشناختی در ترجمه متون ادبی. مترجم، 24(57)، 3-14.
زیما، پیتر وی. (۱۳۹۴). فلسفه نظریه ادبی مدرن. ترجمة رحمان ویسی حصار. تهران: آگاه.
شرشار، عبدالقادر. (۲۰۰۱م). نظریة القراءة و تلقی النص الأدبی. دمشق: اتحاد الکتاب العرب.
شاهین، محمد. (۱۹۹۶م). الأدب و الأسطورة. بیروت: الموسسة العربیة للدراسات و النشر.
صالح، الطیب. (۱۹۹۷م). موسم الهجرة إلی الشمال. بیروت: دارالجیل.
صهبا، فروغ. (۱۳۹۲). کارکرد ابهام در فرآیند خوانش متن. تهران: آگه.
صفوی، کوروش. (۱۳۹۴). هفت گفتار دربارة ترجمه. چ 12. تهران: مرکز.
صلح­جو، علی. (۱۳۹۴). گفتمان و ترجمه. چ 7. تهران: مرکز.
عامری، رضا. (۱۳۹۵). موسم هجرت به شمال. چ 2. تهران: چشمه.
غبرائی، مهدی. (۱۳۹۰). فصل مهاجرت به شمال. تهران: پوینده.
فیضی، طیب. (۱۳۹۶). بررسی نظریه پذیرش براساس داستان­های هزارویک شب. (موردکاوی سندبادبحری). پایان­نامه کارشناسی ارشد زبان و ادبیات عربی، همدان: دانشگاه بوعلی­سینا.
فطوم، مرادحسن. (۲۰۱۳م). التلقی فی النقد العربی(فی القرن الرابع الهجری). دمشق: الهیئة العامة السوریة للکتاب.
فتوحی رودمعجنی، محمود. (۱۳۹۵). سبک­شناسی(نظریه‌ها، رویکردها و روش­ها). تهران: سخن.
گادامر و ریکور. (۱۳۹۲). چیستی ترجمه در هرمنوتیک. ترجمة بابک معین. تهران: سخن.
گنتزلر، ادوین. (۱۳۹۲). ترجمه و قدرت. ترجمة محمدکریمی. چ 2. تهران: قطره.
مانفردی، مارینا. (۱۳۹۴). ترجمة متن و بافت غیر زبانی. ترجمة آزیتا افراشی. تهران: قطره
واعظیان، هلیا. (۱۳۹۱). پیکره­های زبانی و ترجمه (مجموعه مطالعات ترجمه). تهران: قطره.
یعقوبی، حسین. (۱۳۸۳). زبان ترجمه و ارتباط فرهنگ­ها. تهران: مرکز.