Document Type : Research Paper

Authors

1 Assistant Professor of Arabic Language and Literature, Azarbaijan Shahid Madani University ,Tabriz, Iran

2 MA student in Arabic Language Translation, Azarbaijan Shahid Madani University, Tabriz, Iran;

3 Ph.D. Student of Arabic Language and Literature, University of Isfahan, Isfahan, Iran;

Abstract

One of the prominent patterns to the qualitative advancement level of translation and especially in the meaning-based translation`s area is Larson`s theory. Laying out a process in translation, Larson initially focuses on discovering the primary meanings of the text, followed by studying the language`s construction and how to restate those meanings in the target language. Consequently, his approach in this theory is majorly a linguistic one. Larson first asserts the recognition of features constituting meaning in the source language. Then according to his assessment, he deems the application of those features or similar structures important. Some of the features of the source language include the multiple meaning of words along with explicit or implicit information within the text. The Holy Quran involves various styles of expression such as metaphorical and allegorical application of words, allusions, similes, etc. as well as implicit themes and information. The majority of these features that comply with Larson`s theory are present in Kahf Surah. Subsequently, the subject of discovering the themes asserted in these titles and restating them to the target language audience has been manifested in various forms in Yahya Yasrebi`s translation which could be contrasted using Larson`s theory. Conducted through the descriptive-analytical method, the researcher attempts to compare the aforementioned Kahf`s Surah translation with this theory and express the existing challenges in this translation. The result of the study shows that in addition to discovering meanings in Yasrebi`s translation, he has also paid attention to transferring the explicit and implicit information present in Kahf Surah.

Keywords

در فرایند ترجمه، مترجم بر آن است که بهترین نوع ترجمه را در شالودة کار خود داشته باشد. امکان برقراری تعادل کامل در ترجمه، چالش‌های اساسی را پیش‌رو دارد. لذا «مترجم نباید انتظار داشته باشد که نحوة بیان مفاهیم مورد ترجمه در زبان مقصد همان باشد که در زبان مبدأ است. از آنجا که ساختارهای واژگانی دو زبان، متفاوت هستند، لذا نحوة بیان مفاهیم نیز در دو زبان متفاوت خواهد بود» (منافی ‌اناری، 1384: 105). بنابراین، از طریق نقد ترجمه می‌توان برخی از این چالش‌ها را شناسایی کرد و به حداقل رساند.

آنچه که نقد یک اثر را خوش‌رنگ‌تر می‌سازد، داشتن یک الگوی منظم و خاص برای نقد اثر است. مونا بیکر الگوها را به منزلة ابزار اکتشافی در مطالعات ترجمه می‌داند (ر.ک؛ بیکر و سالدینا، 1396: 83). از سوی دیگر، بیان منظور اصلی نویسنده نیز بدون آنکه جزئی‌ترین تغییری در مفهوم متن مبدأ ایجاد شود، تحلیل دقیق محتوای متن را بر اساس یک الگو ایجاب می‌کند؛ زیرا توجه به الگوها و نظریه‌های مطرح در علم ترجمه، در پیشبرد سطح کیفی ترجمه‌ها نقش چشمگیری دارد. این مرحله نیازمند توجه به خصایص زبانی واژگان است که می‌توان آن را رکن معادل‌یابی صحیح برشمرد. یکی از این الگوها، الگوی میلدرد لارسن 1 است که به دلیل پوشش معنایی متن و رسیدن به هدف اصلی نویسنده، مقبولیت جامعی برای بررسی دارد.

لارسن بعد از پرداختن به زبان‌شناسی ترجمه، دیدگاه خود را دربارة نحوة ترجمه و کیفیت آن توضیح می‌دهد. به نظر وی:

«ترجمه اساساً تغییر شکل است. وقتی دربارة شکل یک زبان صحبت می‌کنیم، به کلمات، عبارات، جمله‌واره‌ها، جملات، پاراگراف‌ها و غیره اشاره می‌کنیم که گفته یا نوشته می‌شوند. این شکل‌ها را به عنوان ساختار ظاهری زبان معرفی می‌کنند. ساختار ظاهری، بخشی از ساختار زبان است که در نوشتار، دیده و یا در گفتار، شنیده می‌شود. در ترجمه، شکل زبان مبدأ جای خود را به شکل زبان مقصد می‌دهد» (لارسن، 1387: 7).

در این تعریف، لارسن معنی را بر لفظ ترجیح داده، بیش از تبادل لفظ و توجه به آن، مسئلة معنی را حائز اهمیت می‌داند. سپس ترجمه‌ای با عنوان «ترجمة معنایی» را مطرح می‌کند و در همین راستا، کتاب خود را که دربردارندة نظریه‌اش در ترجمه است، ترجمه بر اساس معنا می‌نامد؛ چراکه الفاظ بر محور معنی می‌چرخد. لذا «معنی در فرایند ترجمه نباید دچار دگرگونی شود و باید ثابت و پایدار بماند و تنها "صورت زبانی" تغییر یابد» (جلالی، 1389: 121). وی با ارائة این نظریة معنابنیاد برآن است تا فرایندی ایجاد گردد که در طول آن، معنایی را که در قالب‌های دستوری زبان مبدأ جای گرفته‌است، متناسب با قالب‌های دستوری زبان مقصد به مخاطبان این زبان انتقال دهد؛ به عبارتی، ترجمة معنایی در واقع، رساندن معنی به زبان مقصد است، بدون اینکه صورت‌های زبانی زبان مبدأ نیز انتقال داده شود.

نگارندگان در جستار حاضر، بر اساس نظریة معنابنیاد لارسن به نقد و بررسی ترجمة سورة کهف به عنوان مطالعة موردی از ترجمة یحیی یثربی می‌پردازند که این ترجمه نیز به گفته وی، بیشتر ترجمه‌ای معنی‌مدار و مخاطب‌محور است؛ به‌عبارتی، کیفیت یک ترجمه معنی‌محور بر منبای یک نظریة معنابنیاد بررسی می‌شود. تلاش برای انتقال اطلاعات ضمنی و مجازی آیات، به‌روز و روان بودن ترجمه، به‌کارگیری عبارات و ترکیب‌های متنوع و مطابق با دستور زبان مقصد و نیز تفکیک موضوعی آیات سورة کهف در 24 زیربخش در ترجمة یثربی از قرآن کریم که ترجمه‌ای کاملاً معنی‌مدار می‌باشد، مبین چرایی انتخاب منبع مذکور به عنوان مادة پژوهش بوده‌است.

همچنین، نشان دادن جنبة کاربردی نظریة معنایی لارسن در حوزة ترجمه‌های معنابنیاد قرآن، با توجه به اینکه نظریة مذکور رویکرد زبان‌شناختی دارد و به ترکیب واژگان، ساختارهای زبانی و چالش‌های موجود در این ساختارها می‌پردازد، از ضرورت‌های پژوهش حاضر می‌باشد؛ زیرا مسئلة اصلی این است که معنی در چه نوع ساختار زبانی و در چه نوع قالبی در اختیار مخاطب ترجمه قرار گیرد و متعاقباً واکنش وی تا چه میزان با واکنش مخاطب زبان مبدأ فاصله خواهد داشت. امروزه موضوع وفاداری یا بحث موفقیت عملکرد مترجم منوط به مقایسة ساختارهای معنایی، کنایی، گزینش واژگان همسنگ و همسو با بافت و نیز گزینش واژگان مناسب و کاربردی می‌باشد. لذا نگاه به ترجمة قرآن از دیدگاه نظریة مذکور، راهکار مناسبی برای بازسازی ترکیب‌های کاربردی و متداول در متن ترجمه ارائه می‌دهد.

روش پژوهش

در این نوشتار، با توجه به الگوی کشف معنایی و تحلیل محتوایی از دیدگاه میلدرد لارسن (1998م.) سعی شده‌است با تکیه بر 4 مورد از مجموع مؤلفه‌های این دیدگاه که خود زیرمجموعه‌هایی دارد، ترجمة معنی‌مدار یحیی یثربی از سورة مبارکة کهف (به عنوان مطالعة موردی) تحلیل و بررسی شود. در این راستا، نگارندگان از وجوه زیر به موضوع نگریسته‌اند و نخست به بررسی و آگاهی از اطلاعات صریح و ضمنی واژگان این سوره و آنگاه به نحوة نمودِ این ویژگی‌ها در ترجمه پرداخته‌اند. سپس در تحلیل ترجمة سورة کهف مطابق با تئوری لارسن که بیان مجدد معنی را زیربنای اصلی ترجمة معنایی می‌داند، به تناسبات فرهنگی و خصایص زبانی دو زبان توجه، و از منابع فارسی، عربی و لاتین مرتبط با این حوزه نیز استفاده شده‌است.

هدف پژوهش

یثربی قرآن را یک متن پیام‌محور می‌داند که قابل ترجمه به هر زبانی است. لذا پیام را به زبان روز فارسی و به صورت زبانی ساده ترجمه می‌کند، حتّی در برخی ساختارها و قالب‌های صوری که متفاوت با صورت زبانی و ساختارهای قرآنی است. وی می‌نویسد:

«منظور از زبان ساده، آن نیست که محتوایش سطحی باشد، بلکه منظور آن است که زبان به‌گونه‌ای باشد که هیچ رمز و رازی در فهمیدن آن مطرح نباشد. فصاحت و بلاغت لفظی تنها معجزة قرآن نیست و پندار نامفهوم و رازآلود بودن زبان قرآن، نادرست است» (رک؛ یثربی، 1396: پیشگفتار).

در همین راستا، وی سعی می‌کند معنی را به شکل ساده و قابل فهم در اختیار مخاطبان فارسی‌زبان قرار دهد. بنابراین، می‌توان گفت ترجمة وی، ترجمه‌ای معنایی است. نگارندگان با استفاده از نظریة معنابنیاد لارسن کوشیده‌اند تا میزان و کیفیت انتقال معنی را در ترجمة معنایی یثربی بررسی کنند و اینکه مترجم در قبال آن ظرافت‌های معنایی که در بطن الفاظ و ترکیب‌های قرآنی وجود دارد، چه عملکردی دارد و آیا توانسته‌است اصل برقراری تعادل را حفظ کند، آن هم با اتخاذ روشی در ترجمه که بیش از ساختار زبانی بر معنی تکیه دارد؛ به‌عبارتی، هدف اصلی مقاله، بررسی این ترجمة معنایی و تطبیق آن با نظریه‌ای است که کاربردش، به‌ویژه در حوزة زبان و ادبیات عربی ناشناخته مانده‌است. دیدگاه لارسن در پرداختن به ترجمه‌های مقصدمدار و مخاطب‌محوری مانند ترجمة یثربی (1396) قابلیت تطبیق دارد. این امر سبب شد الگوی وی در پژوهش حاضر به عنوان اساس کار نقد و بررسی انتخاب شود. نگارندگان این نوشتار درصدد هستند با استفاده از اصول ترجمه‌ای لارسن و بنا بر اصل توجه به معنی، آن نکات جانبی و ضمنی و نیز روابط عام و خاص واژگانی را که سورة کهف متضمن آن است، در ترجمة معنایی به نحو برجسته‌تری بیان کنند؛ به‌ عبارتی، پژوهش حاضر می‌کوشد با تطبیق نظریة لارسن در ترجمة سورة کهف به صورت مطالعة موردی، الگوی‌های بازتاب معنی و کیفیت آن را در ترجمة یثربی از این سورة مبارکه بررسی کرده، برخی مصداق‌های عینی معنایی را پردازش و نیز نمایی کاربردی از الگوی لارسن را معرفی کند.

پرسش‌های پژوهش

ـ وجود چه شاخصه‌هایی در ترجمة معنایی می‌تواند کیفیت ترجمه را بازتاب دهد؟

ـ چه مؤلفه‌هایی در ترجمة یثربی به عنوان پایه‌ها و نشانه‌های برقراری تعادل معرفی می‌شود؟

ـ چرا مترجم در ترجمة برخی از آیات و در بیان مجدد معانی آن‌ها، گاهی پایبند به ترجمة صورت آیات بوده‌است و گاهی نیز به صورت فرالغوی (معنی‌محور) عمل کرده‌است؟

ـ سبک یثربی در ترجمة معانی مجازی و ضمنی ترکیبات موجود در سورة کهف به چه صورت بوده‌است؟

فرضیة پژوهش

صراحت‌گویی، انسجام ساختاری و استفاده از عبارت‌ها و ترکیب‌های معنادار و رایج زبان مقصد معمولاً کیفیت ترجمه را منعکس می‌کند. در ترجمة یثربی، حفظ و انتقال پیام و معنی در قالب رایج‌ترین و ساده‌ترین ساختار و بیان به عنوان اصلی‌ترین نمود و نشانة برقراری تعادل بین متن مبدأ و مقصد بوده‌است.

همان ‌گونه که لارسن به اصل صراحت‌گویی معنایی در زبان مقصد گرایش دارد، انتقال پیام و معانی آیات نیز در ترجمة یثربی در اولویت قرار داشته‌است؛ یعنی ترجمة آیات به منظور صریح و روان بودن و نیز برای اجتناب از پیچیدگی معنایی، مطابق با قوانین دستوری و ساختارهای کاربردی زبان مقصد و به روش ترجمة معنایی بیان شده‌است که لازمة انتقال معنی در این روش، گاهی توجه به معنی تحت‌اللّفظی و گاهی کاربست ساختارهای مشابه به عنوان معادل ساختار زبان مبدأ می‌باشد. از آنجا که پایبندی به متن مبدأ در ترجمة متون دینی‌ـ ادبی بیش از سایر متون است، لذا ذکر معانی لغوی در کنار معانی مجازی و ضمنیِ متناسب با بافت و فرهنگ زبان مبدأ نیز اهمیت دارد که در سبک یثربی تنها توجه به یکی از دو روش فوق را می‌توان مشاهده کرد.

پیشینة پژوهش

از جمله پژوهش‌های صورت‌گرفته دربارة کیفیت ترجمه که نخستین بار در نظریة جولیان هاوس مطرح شده بود، می‌توان به پایان‌نامه و مقاله‌های ذیل اشاره کرد:

* پایان‌نامة «کاربرد مدل ارزیابی کیفیت ترجمه جولین هاوس در خصوص ترجمة فارسی کتاب "پیامبر" خلیل جبران، توسط مسیحا برزگر» نوشتة اسکندری (1394) و مقالة «دستاوردهای مطالعات ترجمه (3): الگوی ارزیابی کیفیت ترجمة جولیان هاوس از گذشته تا به امروز» اثر خان‌جان (1394). در مقالة «وضعیت آشفتة ترجمه» نوشتة جبارزاده (1387) نیز موضوع کیفیت متون ِترجمه‌شده با توجه به دیدگاه و الگوهای پیشنهادی لارسن مورد توجه قرار گرفته‌است.

همچنین، در باب آن دسته از پژوهش‌هایی که دربارة نظریة میلدرد لارسن و سورة مبارکة کهف انجام شده‌است، می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:

* کتاب ترجمه بر اساس معنا اثر میلدرد لارسن (1984م.) که در سال 1387 به قلم علی رحیمی به زبان فارسی ترجمه شده‌است و مبنای اصلی استنادات در پژوهش حاضر بوده‌است. لارسن ضمن پرداختن به بحث انواع روش‌های ترجمه و بررسی بحث‌های مربوط به انتقال صورت زبانی متن اصلی در متن ترجمه یا انتقال معنی متن اصلی، نظریة معنایی خود را در این کتاب با رویکرد زبان‌شناختی و در قالب بخش‌های مجزا تبیین نموده‌است. هدف وی از بیان خصایص زبانی، شناخت کامل این خصایص و آگاهی از جنبة معنایی یا به‌ عبارتی، آگاهی از نحوة بازتاب معنی در قالب مؤلفه‌ها و ساختارهای زبانی بوده‌است.

* مقالة «ترجمة معنایی از منظر میلدرد لارسون» نوشتة جلالی (1389) که در مجلة پژوهش چاپ شده‌است. نگارنده در این مقاله درصدد بوده با بررسی فرایندهایی که لارسن برای مراحل ترجمه ارائه داده‌است و با بیان این نکته که این نظریه‌پرداز، مخالف ترجمة صورت [در مقابل معنی] است، ترجمة معنایی لارسن را به اهل فنّ ترجمه معرفی نماید. همچنین، وی در این راستا به مهم‌ترین فرایند در ترجمة معنایی لارسن، یعنی به موضوع فرایند کشف معنی پرداخته‌است که برای دستیابی به آن، مترجم باید از دانش زبانی (زبان مبدأ و زبان مقصد) برخوردار باشد.

* پایان‌نامة «ترجمة استعاره‌های دفتر اول مثنوی معنوی: روش‌ها و رویکردهای نیکلسون و مجددی» نوشته حسین‌زاده (1392) و سه مقالة دیگری نیز که در آن‌ها گذرا به آرای لارسن اشاره و استناد شده‌است، عبارتند از: «ممکن‌ها و ناممکن‌های ترجمه» اثر منافی ‌اناری (1384)، «مطالعة تطبیقی ترجمه‌های تصاویر کنایی دنیا در خطبه‌های نهج‌البلاغه» نوشتة قائمی و فتحی ‌مظفری (1393) و «خطاهای ترجمه در باهم‌آیی‌های قرآنی با تکیه بر دیدگاه‌های نیومارک، بیکر و لارسون» نوشتة امیری‌فر و همکاران (1396) که در آن به چالش‌های فراروی مترجم در مؤلفه‌هایی مانند: تفاوت بین درست و طبیعی بودن معادل‌ها در زبان فارسی و رعایت وحدت معادل پرداخته‌اند.

* مقاله‌ای با عنوان «ترجمه‌ای جدید از قرآن کریم: نقد و بررسی ترجمة قرآن کریم به قلم دکتر یحیی یثربی» نوشتة استادولی (1396) که در آن به نقد و بررسی ترجمة یثربی همت گماشته‌است. استادولی در این مقاله ضمن اشاره به مزایای ترجمة یثربی، نکاتی را نیز دربارة روش مترجم در این ترجمه مطرح کرده‌است و ایرادهای آن ترجمه را به صورت مصداقی و صرفاً در سطح واژگانی برشمرده‌است. وی این ایرادها و اشکال‌ها را در دو بخش عمدة «اشکال‌های مسلم و قطعی» و «اشکال‌های روشی و سلیقه‌ای» دسته‌بندی کرده‌است.

* رسالة دکتری با ‌عنوان «دراسة أسلوبیة فی سورة الکهف» نوشتة مروان ‌محمد سعید عبدالرّحمن (2006م.) که در آن به بررسی و شرح سورة کهف از لحاظ سبک‌شناختی پرداخته شده‌است. در این رساله، نگارنده با استشهاد به نمونه‌هایی از آیات سورة کهف که آرایه‌های ادبی دارد، نکات و ظرافت‌های ادبی، بلاغی و نقش این نکات در رسایی و عمق معنایی آیات را به نمایش گذاشته‌است. همچنین، انواع ساخت‌های واژگانی از جمله اسم تفضیل، افعال مجهول، مترادفات، اشتراکات لفظی و دیگر مؤلفه‌های سبک‌شناسی مانند تکرار، تقدیم و تأخیر و غیره را بررسی کرده‌است.

نظر به اهمیت بافت زبانی و ساختارهای زبان‌شناختی در ترجمة متون، به‌ویژه متون دینی، بهره‌گیری از نظریه‌های مدون در این زمینه همچون نظریة لارسن (1984م.) در ترجمان متون دینی نیز اهمیت بسزایی در راستای ارائة ترجمه‌ای دقیق‌تر دارد. لذا بررسی این الگو و تطبیق آن با ترجمة سورة کهف و نیز دستیابی به انواع ساخت‌های دستوری و واژگانی این سوره و بازتاب آن در ترجمه، وجه تمایز پژوهش حاضر با دیگر موارد یادشده می‌باشد.

1. مبانی نظری

شناخت زبان مبدأ و مقصد و تسلط بر ساخت‌های زبانی از اولویت‌های امر ترجمه به شمار می‌رود؛ چراکه «ارتباط بسیار نزدیک بین زبان و ترجمه از واقعیت‌های انکارناپذیر است» (منافی‌ اناری، 1384: 76).

ترجمة معنایی، ترجمه‌ای است «معنی‌محور» که محوریت آن، فرایند «کشف معنی» و «انتقال» آن از زبان مبدأ به زبان مقصد است. برای تحقق این امر، نظریة لارسن می‌کوشد مترجم را به نکاتی توجه دهد که هم در فرایند کشف معنی و هم در انتقال معنی اهمیت دارند. در این دیدگاه، صورت‌محوری در یک سوی انواع ترجمه و معنی‌محوری نیز در سوی دیگر آن قرار دارد که دستیابی به صورت‌محوری، مقدمة رسیدن به معنی‌محوری است. در فرایند کشف معنی نیز که از مهم‌ترین ارکان نظریة ترجمة معنایی است، توجه به انواع معنی ضرورت دارد. در یک تقسیم‌بندی، معنی بر دو قِسم صریح و ضمنی است. دستیابی به معنی صریح برخلاف معنی ضمنی چندان دشوار نیست. کشف معنی ضمنی نیز با دشواری‌هایی همراه است که نیازمند علومی از جمله دانش زبانی است. در ترجمة معنایی، تمام تلاش مترجم پس از مرحلة دستیابی به معنی، انتقال دقیق آن به زبان مقصد است که در این مرحله باید بکوشد ساختار معنایی زبان مبدأ را در ساختار دستوری و روساخت زبان مقصد قرار دهد و توجه داشته باشد که از راهیابی صورت زبان مبدأ به زبان مقصد جلوگیری کند (ر.ک؛ جلالی، 1389: 135).

لارسن در راستای تبیین بیشتر اهداف خود در ترجمه، فرایندی را نیز برای ترجمه تعریف کرده‌است که در آن به آگاهی از ویژگی‌های زبان مبدأ و مقصد تأکید می‌شود:

 

(لارسن، 1387: 8)

برای انتقال معنی، مترجم باید این مراحل را طی کند. لذا لارسن در کشف معنی، تحلیل محتوا را مهم دانسته‌است و چند خصیصة زبانی را معرفی می‌کند. این خصایص زبانی علاوه بر اینکه رابطة مستقیمی با اصول ترجمه دارند، در تحلیل محتوا نقش ایفا می‌کنند و ترجمه را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهند. این خصایص عبارتند از (ر.ک؛ همان: 11ـ 15):

الف) اجزای تشکیل‌دهندة معنی به صورت موارد واژگانی دسته‌بندی شده‌است. این دسته‌بندی در زبان‌های مختلف، صورت‌های مختلفی دارد؛ به‌عبارتی در بیشتر زبان‌ها، یک جزء تشکیل‌دهندة معنایی وجود دارد و در برخی دیگر نیز این معنی، داخل چندین جزء است.

ب) جزء تشکیل‌دهندة معنایی یک چیز، ساختارهای ظاهری به چندین شکل واژگانی دارد.

ج) از یک شکل برای نشان دادن چند معنی مختلف استفاده می‌شود.

د) عدم انطباق: تنها در صورتی که شکل در معنی یا نقش اولیة خود به کار رود، همبستگی یک‌به‌یک میان شکل و معنی وجود خواهد داشت. عدم انطباق، یعنی نبودِ ارتباط یا همبستگی یک‌به‌یک، میان شکل و معنی. این ویژگی، دلیل اصلی بر پیچیدگی کار ترجمه است. اگر عدم انطباق وجود نداشت، همة واژگان و شکل‌های دستوری فقط یک معنی داشتند، در حالی که زبان، مجموعه‌ای از روابط نامتقارن بین معنی و شکل (واژه و دستور زبان) می‌باشد:

«یکی از پیش‌فرض‌های اساسی این نظریه آن است که میان ژرف‌ساخت‌های معنایی و روساخت‌های دستوری، واژگانی و آواشناختی زبان تمایز وجود دارد. در پسِ روساخت، ژرف‌ساخت قرار دارد که همان معنی است و کار مترجم، کشف این ژرف‌ساخت است. پیش‌فرض دوم در این نظریه آن است که معنی نیز ساختارمند است و این ساختار با روساخت تفاوت دارد. ساختار معنایی عبارت است از: شبکه‌هایی که از واحدهای معنایی و روابط میان این واحدها که می‌توان این واحدها و روابط میان آن‌ها را به شیوه‌های مختلف ابراز کرد» (جلالی، 1389: 129).

بنابراین، توجه به واژه‌گزینی در متن مقصد یا معادل‌یابی واژگان و دستور زبان به عنوان روساخت‌های اصلی متن در امر ترجمه اهمیت دارد؛ زیرا «برخی از خطاهای مترجمان، ناشی از واژه‌گزینی نادرست است. دلیل این امر آن است که هر واژه‌ای در زبان مبدأ الزاماً معادلی در زبان مقصد ندارد و مواردی هم که معادل دارند، معادل آن‌ها معمولاً دارای هم‌پوشی کامل معنایی نیست» (طیب، 1383: 58). به همین دلیل، بررسی نحوة کاربرد واژگان و اصطلاحات در جمله، معانی مجازی واژه و نحوة انتقال این معانی به زبان گیرنده نیز حائز اهمیت است. این موارد را می‌توان در مؤلفه‌های ذیل دسته‌بندی کرد.

1ـ1. ترجمة اجزای مهم واژگانی

همة زبان‌ها، اصطلاحاتی دارند. ترجمة تحت‌اللفظی این اصطلاحات کاملاً بی‌معنی خواهد بود. لذا باید معادل‌یابی شوند. در این معادل‌یابی، برخی واژه‌هایک به صفر است (یک واژه معادلی در زبان دیگر ندارد که راهکار ترجمه در چنین مواقعی آن است که همان واژه در پاورقی توضیح داده شود)، برخی، یک به یک است (یک واژه در زبان دیگر فقط یک معادل دارد) و برخی دیگر، یک به چند است (یک واژه در زبان دیگر چندین معادل دارد) (لارسن، 1387: 15).

در معادل‌یابی باید به‌گونه‌ای عمل شود که گزینش واژگان متناسب با بافت جمله، متن و دستور زبان مقصد باشد و بیشتر جنبة معنایی این واژگان مد نظر قرار گیرد؛ زیرا نظریة لارسن هم مبتنی بر انتقال معنی، بدون صورت زبان مبدأ است. در غیر این حالت، ممکن است به ناهنجاری زبانی در متن ترجمه بینجامد، به‌ طوری که «اگر صورت انتقال‌یافتة زبان مبدأ به زبان مقصد کاربرد نداشته باشد یا مورد پسند نباشد، زبان ترجمه نامأنوس، ناخوشایند و ناآشنا جلوه می‌کند و برخی از ترجمه‌های قرآن کریم، به دلیل مقید بودن مترجمان به حفظ صورت کلام خدا، از این نوع است» (طیب، 1383: 62).

1ـ2. ترجمة معانی مجازی

ترجمة تحت‌اللفظی عبارت‌هایی که معنی مجازی دارند، نادرست خواهد بود؛ زیرا معانی مجازی را نمی‌توان به شکل تحت‌اللفظی ترجمه کرد (ر.ک؛ لارسن، 1387: 94). در ترجمة تحت‌اللفظی، انتقال پیام از متن مبدأ به متن مقصد، در چهارچوب معنی اولیه (تحت‌اللفظی) تک‌تک واژه‌های متن مبدأ انجام می‌شود. ترجمة تحت‌اللفظی، برگردان لفظ به لفظ متن مبدأ در ترجمه است (ر.ک؛ هاشمی، 1373: 87). از مواردی که معنی مجازی دارند و مورد تأکید لارسن است، «کنایه» را می‌توان نام برد. لارسن اصولی را دربارة ترجمة کنایه مطرح می‌کند که بدان اشاره خواهد شد.

1ـ3. روابط عام و خاص واژگان

بررسی روابط خاص و عام بودن واژگان را علم طبقه‌بندی می‌نامند. مفهوم خاص و عام برای تجزیه و تحلیل لغات زبان مبدأ و زبان گیرنده، بسیار مفید است. شناخت این رابطه در معادل‌یابی کاربرد زیادی دارد. مترجم می‌تواند لغت عام زبان گیرنده را به‌کار گیرد که شامل واژة زبان مبدأ است و آنگاه یک عبارت وصفی اضافه کند تا معنی لغت زبان مبدأ را محدودتر سازد (ر.ک؛ لارسن، 1387: 56ـ58). بیشتر واژگان خاص و عام در متون دینی شامل واژگان و عبارت‌های مقدس هستند (Larson, 1975: 41). این شیوه بیشتر در ترجمة واژگانی کارآمد خواهد بود که به یک فرهنگ خاص اختصاص داشته یا دارای دایرة معنایی وسیعی هستند که امکان معادل‌یابی دقیق را دشوارتر می‌کند.

1ـ4. انتقال اطلاعات ضمنی و صریح متون

در هر متنی معنایی وجود دارد که به طور آشکار و صریح بیان می‌شود و نیز معنایی که غیرصریح باقی می‌ماند و مترجم باید از این دو نوع اطلاعات آگاه باشد. اطلاعاتی که به‌طور آشکار با موارد واژگانی و شکل‌های دستوری بیان می‌شوند و بخشی از روساخت را تشکیل می‌دهند، «اطلاعات صریح» و آن دسته از اطلاعاتی که شکل ندارد، اما بخشی از ابلاغ مورد نظر نویسنده می‌باشند، «اطلاعات ضمنی» نام دارند. در هر ارتباط، مقداری از اطلاعاتی که ابلاغ می‌شوند، به صورت ضمنی در مکالمه یا نوشتار باقی می‌مانند (ر.ک؛ لارسن، 1387: 40).

2. نگاهی به ترجمة یثربی

ترجمة متون دینی از جمله قرآن کریم با ترجمة دیگر متون متفاوت است و حساسیت‌های ویژه‌ای می‌طلبد. علاوه بر این، لازم است مترجم اینگونه متون به توانمندی‌هایی مانند: تسلط کافی بر زبان مبدأ و مقصد، توجه به لایه‌های معنایی آیات، توجه به معادل‌یابی‌های مناسب، شناخت دستور زبان، آشنایی با نکات بلاغی، داشتن بیانی شیوا و غیره مجهز باشد.

یحیی یثربی، مترجم توانمند قرآن کریم، علاوه بر به‌کارگیری همة این نکات، ابتکارات دیگری را نیز در ترجمة خود به‌کار گرفته‌است که بر مزایای این ترجمة ارزشمند افزوده‌است؛ از جمله: ترجمه و معادل‌یابی مطابق با بافت که نشان می‌دهد وی واحد ترجمه را نه واژه و یک ترکیب، بلکه یک جمله و آیة کامل انتخاب کرده‌است و این امر موجب شده ترجمه‌ای روان و سلیس ارائه دهد. استادولی مزایای این ترجمه را چنین برمی‌شمارد:

الف) این ترجمه، ترجمه‌ای مستقل است؛ بدین معنی که مترجم، نه‌تنها آن را از دیگران وام نگرفته، بلکه ایرادهایی نیز بر ترجمه‌های پیشین مطرح کرده‌است.

ب) قلم ترجمه، بسیار روان و خواندنی است.

ج) آیات شریفه در این ترجمه، تفکیک و دسته‌بندی شده‌است و با تغییر موضوع، گروه جدیدی عنوان‌بندی شده‌است که بدین وسیله فهم آیات و تناسب آن‌ها برای خواننده آسان می‌گردد (ر.ک؛ استادولی، 1396: 144).

در ادامه، وی علاوه بر طرح اشکالاتی بر ترجمه، اشکالاتی سلیقه‌ای را نیز بر روش مترجم در ترجمه مطرح می‌کند که عبارتند از:

الف) حذف اغلب واوهای موجود در ابتدا و اواسط آیات.

ب) عدم توجه به ضمایر حاضر، غایب، متکلم و جابه‌جا کردن آن‌ها.

ج) ترجمه‌های تفسیری نادرست (ر.ک؛ استادولی، 1396: 156ـ157).

مهم‌ترین وجه تمایز این ترجمه به دلیل این است که محوریت اصلی ترجمه با پیام بوده‌است و رویکرد معنی‌مداری و مخاطب‌محوری داشته‌است.

3. بررسی ترجمة آیات

کلمه در ترجمه اهمیت بسیار دارد. مترجم بدون توجه به اهمیت کلمات نمی‌تواند ترجمة درست و زیبا بیافریند. بسیاری از کلمات چندین معنی دارند و در مقابل آن‌ها در یک فرهنگ دوزبانه، ستونی از معادل‌ها نوشته می‌شود. لذا یک معنی در کار نیست، بلکه شبکه‌هایی از معنی در کار است (ر.ک؛ ربّانی، 1386: 302). کلمات قرآن نیز با داشتن آحاد معنایی، چنین ویژگی را در خود دارند.

در تعریفی که لارسن از ترجمه ارائه می‌دهد، ترجمه را مطالعة واژگان، ساختار دستوری، موقعیت ارتباطی و زمینة فرهنگی متن زبان مبدأ، تجزیه و تحلیل آن به منظور تعیین معنی و آنگاه دوباره ساختن همان معنی با استفاده از واژگان و ساختار دستوری مناسب در زبان مقصد و زمینة فرهنگی آن معرفی می‌کند (ر.ک؛ لارسن، 1387: 7)؛ به ‌عبارتی، مترجم باید پس از کشف معنی، به حفظ و نحوة انتقال آن به زبان گیرنده توجه داشته باشد و از ترجمة تحت‌اللفظی شکل و ظاهر جملات بپرهیزد تا متن روان و سلیسی را ارائه دهد. هرچند امکان دارد گزینش و چینش واژه‌های دو زبان در نحوة تعبیر معنی مختلف باشند، اما معنی در واقع، یکی است و تنها قالب‌های بیانی زبان‌ها با یکدیگر تفاوت دارد. همان ‌گونه که «در فرایند درک واژگان زبان مبدأ و انتقال آن به قالب واژگان مقصد، مترجمان نیز در گزینش واژه‌ها یکسان عمل نمی‌کنند» (ناظمیان و حاج‌مؤمن، 1391: 242).

این موضوع در تعبیر لارسن چنین نیز ذکر شده‌ که یک شکل ممکن است بیان‌کنندة معانی گوناگونی باشد. عکس این مسئله نیز امکان‌پذیر است؛ یعنی یک معنی به شکل‌های گوناگونی بیان شود (ر.ک؛ لارسن، 1387: 14). بنابراین، آنچه از گفته‌های لارسن دریافت می‌شود، می‌تواند در ابعادی، از جمله بخش صورت‌های ادبی و بخش ترکیبی‌ـ لغوی مورد بررسی قرار گیرد. اکنون به بررسی هر یک از مؤلفه‌های مذکور در سورة مبارکة کهف و بازتاب آن در ترجمه آیات مطابق با زیرشاخه‌های نظری لارسن می‌پردازیم.

3ـ1. صورت‌های ادبی

از ویژگی‌های زبانی متون می‌توان به موضوع کارکرد صورت‌های ادبی در آن اشاره کرد. کارکرد این مؤلفة زبانی به سبب افزودن لایه‌های معنایی در متن است. مهم‌ترین بازتاب این مؤلفه، معمولاً در کنایه نمود می‌یابد؛ چراکه متضمن دو نوع معنی صریح و مجازی است. به همین دلیل، لارسن به اهمیت این موضوع و نحوة تعامل با آن در فرایند ترجمه پرداخته‌است. از آنجا که لارسن بیشتر به جنبة معانی مجازی این موضوع توجه دارد، در ادامه به نمونه‌هایی از کاربست کنایه در آیات و چگونگی ترجمة آن در زیربخشی با عنوان «معانی مجازی» اشاره می‌شود.

3ـ1ـ1. نحوة ترجمة معانی مجازی

کنایه یکی از موارد مهمی است که دربرگیرندة معنی مجازی نیز می‌باشد و می‌توان دو معنی جداگانه از آن استنباط کرد:

«کنایه یکی از شیوه‌های ادبی بیان معانی و مفاهیم است که موجب آفرینش زیبایی در سخن و تأثیر در مخاطب می‌شود و سخن را در ذهن او استوارتر و ماندگارتر می‌گرداند... کنایه گونه‌ای از مجاز است؛ زیرا در هر دو، تکیه بر معنیِ پنهان است» (تدیّن ‌نجف‌آبادی و سهراب‌نژاد، 1393: 156).

از نظر لارسن، سه شیوة کلی برای ترجمة معنی مجازی (کنایه) وجود دارد:

الف) ابتدا معنی ممکن است به صورت غیرمجازی ترجمه شود.

ب) در بعضی موقعیت‌ها بهتر است حفظ کلمه، در شکل اصلی آن باشد، اما معنی کلمه هم اضافه شود. این حالت زمانی کاربرد دارد که به نظر می‌رسد جزئی از احساسات یا تأثیر ممکن است در صورت عدم ذکر معنی کلمه از بین برود.

ج) جایگزین کردن عبارت مجازی زبان مقصد با عبارت مجازی زبان مبدأ (ر.ک؛ لارسن، 1387: 96ـ97).

به نظر نگارندگان، از این سه روش، روش دوم برای ترجمة کنایه مطلوب‌تر باشد؛ زیرا هم معنی لغوی آن که شاید متضمن زیبایی‌های لفظی و ظرافت‌های معنایی خاص خود در زبان مبدأ باشد، حفظ می‌شود و هم اینکه معنایی فرامتنی و فرالغوی بر آن اضافه می‌شود که در زبان مقصد، تصریح‌کنندة بیشتر معنی مورد نظر است؛ به عنوان مثال:

r Pوَلَا تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَةَالْحَیَاةِالدُّنْیَاO(الکهف/ 28).

mمورد کنایی: «وَلَا تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ».

mترجمه: «و به سبب جاذبه‌های زندگی مادّی، به آنان بی‌اعتنایی مکن».

طبق دیدگاه لارسن، مورد کنایی در این آیه به صورت غیرمجازی و صریح ترجمه شده‌است.

mتوضیح: تعبیر به وسیلة کنایه، یک مجال و دامنة کلّی و وسیع معنایی را شامل می‌شود (ر.ک؛ سعید عبدالرّحمن، 2006 م.: 188). معنی مجازی مورد کنایی در واقع، «بی‌توجهی نکردن به دیگران» است که در قالب کنایه ذکر شده‌است. معنی لغوی «وَلَا تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ» نیز چنین است: «و چشمانت از آنان برنگردد». دوبُعدی بودن، تصویرگری، استدلال و جذابیت بخشی از خصایص معنایی کنایه است و وجود چنین خصایصی در کلام، زیبایی خاص و مفهوم وزینی را به بافت جمله می‌بخشد (ر.ک؛ خضری و دیگران، 1396: 91). بنابراین، ذکر معنی اولیه و لغوی آیه، ضمن تصویرپردازی یک مفهوم عقلی به وسیلة یک فعل محسوس، پایبندی به متن مبدأ به عنوان یک متن دینی را به دنبال خواهد داشت و ذکر معنی کنایی نیز علاوه بر ابهام‌زدایی معنایی که در ترجمة معنایی لارسن به عنوان یک اصل مهم به شمار می‌رود، میزان قابل فهم بودن مفهوم آیه را به مراتب افزایش داده، مانع از این می‌شود که مخاطب متن ترجمه با پرسشی مبنی بر «منظور از برگرداندن چشمان چیست؟» روبه‌رو شود؛ چراکه مفهوم متن، روان بودن زبان ترجمه و انسجام ساختاری و محتوایی از نظر لارسن در باب ارزیابی کیفی متون ترجمه‌شده ضروری است. از طرفی، «ترجمة خوب در درجة اول برای خواننده، قابل فهم است و هر قسمت از متن ترجمه‌شده باید از نظر محتوایی و ساختاری با دیگر قسمت‌های متن ارتباط و همبستگی داشته باشد» (جبارزاده، 1387: 6ـ7). همچنین، رعایت تمام ابعاد معنایی کنایه و زیبایی لفظی و بیانی آن در ترجمه، همان ‌گونه که ذکر شد، افزایش نکات مثبت در متن ترجمه را نیز به دنبال دارد. لذا پیشنهاد می‌شود در ترجمة کنایه، هر دو معنی در متن ترجمه نیز بازتاب یابد. در ترجمة پیشنهادی ذیل، هم زیبایی‌های بیانی در انتخاب و چینش الفاظ (پایبندی به معنی غیرمجازی) و هم ظرافت معنایی (تعبیر معنی کنایی) انعکاس داده شده‌است.

* ترجمة پیشنهادی بر اساس روش دوم: «و نباید با بی‌اعتنایی، چشمانت از آنان برگردد...».

r Pوَرَبَطْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ...O(الکهف/ 14).

m مورد کنایی: «وَرَبَطْنَا عَلَی قُلُوبِهِمْ».

m ترجمه: «به آنان جرأت دادیم که ایستادگی کردند و گفتند: پروردگار ما همان خدای آسمان و زمین است».

با توجه به دیدگاه لارسن، مورد کنایی در این آیه به صورت کنایی ترجمه شده‌است.

m توضیح: «عبارت "رَبَطَ عَلَی قُلُوبِ" به معنی محکم کردن دل و قلب است. در معنی کنایی نیز اطمینان دادن به کسی و آسوده‌خاطر کردن او می‌باشد» (پورجمالی، 1383: 170ـ171). علامه طباطبایی در کنایی بودن این عبارت می‌نویسد: «الرّابط هُوَ الشّد و الرّبط عَلَی القُلُوبِ من سلب القلق و الإضطراب: عبارت "ربط علی القلوب" کنایه از گرفتن نگرانی و اضطراب از کسی است» (طباطبایی، 1370، ج 13: 420). زمخشری نیز در کتاب أساس البلاغه، کنایی بودن این عبارت را به «صَبَّرَه» تعبیر می‌کند (ر.ک؛ زمخشری، 2009 م.، ج 1: 331). یادآوری می‌شود که «تحلیل متن اصلی شامل مواردی است؛ مانند: رفع ابهامات، شناسایی اطلاعات ضمنی، مطالعة واژگان کلیدی، تفسیر معنایی، تشخیص اینکه آیا کلمات کلیدی یا ساختارهای دستوری به معنی ثانوی یا کارکرد ثانوی به‌کار رفته‌اند یا نه» (جلالی، 1389: 133).

پایبندی به الفاظ، عبارت‌ها و ترکیب‌ها در یک متن دینی مانند قرآن کریم، در کنار شناسایی اطلاعات ضمنی، تفسیر معنایی و کارکردهای ثانوی، به عنوان یک اصل حائز اهمیت است؛ زیرا شاکلة اصلی سبک آن متن نیز وابسته به الفاظ و ترکیباتی است که در آن به‌کار رفته‌است. بنابراین، بهتر است روش مترجم در ترجمة معنایی به‌گونه‌ای باشد که حداقل تغییری در سبک بیانی ترجمة قرآن هم ایجاد نشود. این مهم با اهتمام به معنی تحت‌اللفظی همراه با معنی کنایی امکان‌پذیر می‌شود. همچنین، از سه روشی که لارسن برای ترجمة کنایه پیشنهاد می‌کند، روش دوم بیانگر همین نوع از روش ترجمه است. نکتة دیگر اینکه «نبودِ تطابق یک‌به‌یک معنا و صورت زبانی (ساختار)، دلیل اصلی پیچیدگی امر ترجمه می‌باشد» (جاذب و دیگران، 1397: 14). این امر دربارة ترجمة کنایه نیز صدق می‌کند. برای رعایت جوانب مذکور در ترجمه، به‌ طوری که در تطابق با نظر لارسن باشد، ترجمة ذیل پیشنهاد می‌شود.

m ترجمة پیشنهادی: «دل‌هایشان را قرص و محکم کردیم و به آنان جرأت دادیم که ایستادگی کردند و گفتند: پروردگار ما همان خدای آسمان و زمین است».

تغییراتی که در ترجمة پیشنهادی ارائه می‌شود، به این دلیل است که روش مترجم، روش ترجمة معنایی بوده‌است و این روش باید همة جوانب معنایی را مدنظر داشته باشد. بنابراین، ممکن است تعمیم آن‌ها به سایر روش‌های ترجمه خالی از اشکال نباشد.

r Pأَوْ یُصْبِحَ مَاؤُهَا غَوْرًا فَلَن تَسْتَطِیعَ لَهُ طَلَبًاO (الکهف/ 41).

m مورد کنایی: «أَوْ یصْبِحَ مَاؤُهَا غَوْرًا».

m ترجمه: «یا آبش را بخشکاند و دیگر آن آب را نیابی».

m توضیح: این عبارت به خشکسالی، بی‌آبی و گرسنگی تعبیر شده‌است. البته چنین نیز تفسیر می‌شود که ناگاه آب بر زمین فرورفت و خشکید (ر.ک؛ مروان عبدالرّحمن، 2006 م.: 187). با توجه به معنی تحت‌اللفظی «غور» که «فرورفتن به عمق چیزی» (ابن‌فارس، بی‌تا، ج ۴: ۴۰۱) را افاده می‌کند، معنی مجازی «غَارَ المَاءُ» در ترجمه به‌زیبایی ذکر شده‌است. کارکرد زبانی «غَارَ المَاءُ» در گذشته چنین بوده‌است که: «غَارَ غَوراً: ذَهَبَ فِی الأَرْضِ وَسَفَلَ فِیهَا وَغَارَتِ الشَّمْسُ: غُرِبَتْ» (ابن‌منظور، 1998 م.: 3313)؛ یعنی علاوه بر اینکه آب به‌کلی از دسترس خارج شد، نحوة خشکیدن آب نه بر اثر گرما یا عوامل دیگر، بلکه به صورت «فرورفتن در زمین» بوده‌است. نشان دادن این حالت نیز می‌تواند به عنوان یکی از مؤلفه‌های زبانی و وفاداری به متن به شمار رود و «در واقع، بخش عمده‌ای از فرایند مقابلة متن اصلی با متون ترجمه بدین منظور صورت می‌گیرد که آیا کارکرد (نقش) متن مبدأ در نظام متن مقصد نیز حفظ شده‌است یا نه، و اگر پاسخ مثبت است به چه میزان؟» (خان‌جان، 1394: 83). بنابراین، به منظور برابری میزان ابعاد معنایی دو زبان مبدأ و مقصد، ترجمة زیر پیشنهاد می‌شود.

m ترجمة پیشنهادی: «یا آبش در زمین فرورود و بخشکد و دیگر آن آب را نیابی».

ارائة این ترجمه‌های پیشنهادی به سبب نپذیرفتن ترجمة مترجم نیست، بلکه در راستای تقویت ابعاد معنایی و نیز به منظور نزدیک شدن به معیارهای زبانی و مقبولیت‌های مدنظر در ترجمة معنایی است.

r Pوَأُحِیطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ یُقَلِّبُ کَفَّیْهِ عَلَى مَا أَنفَقَ فِیهَاO(الکهف/ 42).

m مورد کنایی: «یقَلِّبُ کفَّیهِ».

m ترجمه: «و حاصل باغ بر باد رفت... و او در حسرت هزینه‌ای که در آنجا کرده بود، دست بر دست می‌کوفت».

m توضیح: ترکیب «تقلیب الکفّین» در ظاهر به معنی زیر و رو کردن یا پشت و رو کردن دو دست است، اما در معنی کنایی به اظهار ندامت و پشیمانی تعبیر می‌شود (ر.ک؛ پورجمالی، 1383: 174). باقر الحسینی در کتاب أسالیب البیان این ترکیب را کنایه از صفت پشیمانی و اندوه می‌داند (ر.ک؛ باقر الحسینی، 1392: 698). در ترجمة عبارت «یقَلِّبُ کَفَّیهِ»، بدون در نظر گرفتن معنی کنایی، تنها به ذکر معنی لفظی «دست بر دست کوفتن» اکتفا شده‌است. این در حالی است که در مبحث کنایه می‌توان هر یک از معنی ظاهری و کنایی و یا هر دو معنی را مراد اصلی دانست. از لحاظ زبان‌شناختی و معناشناسی نیز گاهی مدلول در درجة اول اهمیت قرار دارد و ممکن است دالّ معنایی صرفاً برای تصویرپردازی مدلول کاربست داشته باشد؛ به ‌عبارتی، در مثال فوق، ممکن است فعل «زیر و رو کردن دستان یا یکی را بر پشت دیگری زدن» فعلیّت خارجی نداشته باشد و چه بسا این بیان تنها بُعد معنوی و زیباسازی تصویرپردازی در صفت «پشیمانی» را به نمایش گذاشته باشد، همان‌ گونه که عکس قضیه هم صادق است. بنابراین، از آنجا که نمی‌توان وجه غلبة یکی (فعل محسوس و معنی ظاهری) را بر دیگری (حالت روحی و معنی کنایی) را استدلال منطقی کرد، ناگزیر استفاده از الگوی پیشنهادی لارسن (به‌ویژه روش دوم) راهکار مناسبی برای ترجمة آن به زبان دیگر به شمار می‌رود.

m ترجمة پیشنهادی: «و حاصل باغ بر باد رفت و... و او به دلیل هزینه‌ای که در آنجا کرده بود، به نشانة پشیمانی و اظهار ندامت، دست بر دست می‌کوفت».

3ـ2. بخش ترکیبی‌ـ لغوی

«آنچه اطلاعات [متنی و فرامتنی] را به صورت یک متن منسجم گرد هم می‌آورد، معنی سازمانی است» (لارسن، 1387: 38). این معنی همان است که از ترکیب‌های کاربردی داخل متن به دست می‌آید که برای رسیدن به آن باید به بررسی واژگان و معانی آن‌ها پرداخت. در این بخش، می‌توان شبکه‌های معنایی واژه و معنی مرکزی آن را در برابر دیگر دلالت‌های معنایی، روابط واژگانی، از قبیل عام و خاص بودن و برخی اطلاعات ضمنی آن‌ها بررسی کرد. در این راستا، لارسن مؤلفه‌هایی را معرفی می‌کند که از جملة آن‌ها موارد زیر هستند.

3ـ2ـ1. ترجمة اجزای مهم واژگانی

معمولاً در هر زبانی، برخی اصطلاحات و ترکیب‌های خاص وجود دارد که به‌رغم تعدد در اجزای تشکیل‌دهندة معنایی‌ـ واژگانی در آن‌ها، به یک معنی مشخص، اما همراه با مبالغه یا به دلایل دیگر اشاره می‌کنند. در ترجمة چنین ترکیب‌هایی باید پیام مورد نظر را از معانی یک‌به‌یک واژه‌ها استخراج کرد؛ زیرا «در زبان، نکتة مهم آن نظامی است که مجموعه‌ای از عناصر صوری را با هم مرتبط می‌کند و از راه همنشینی عناصر، شکل‌گیری عبارت‌های معنادار و درست را امکان‌پذیر می‌کند» (احراری، 1389: 22)؛ (معنی واژه + معنی واژه + ... = پیام یا معنی اصطلاحی که در ترجمة معنایی به صورت آشکارتر بیان می‌شود)؛ به عنوان نمونه:

r Pوَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَى عُرُوشِهَاO (الکهف/ 42).

mترجمه:«و داربست‌ها فروریختند».

m توضیح: معنی کلّی ترکیب «وَهِی خَاوِیةٌ عَلَی عُرُوشِهَا» همان «خرابی کامل» (طباطبایی، 1370، ج 13: 535) است. بنابراین، شایسته است از یک ترکیب معنادار، مانند «تبدیل به خرابه شدن» هم در زبان مقصد برای بازسازی این دلالت استفاده شود. از لحاظ کاربردهای زبانی نیز استفاده از واژه‌ای مانند «داربست»، به‌ویژه از لحاظ معنی کاربردی آن با سایر عبارات و نیز با بافت متن همسنگ و همسو نیست؛ زیرا کاربرد چنین واژه‌ای به چند دهة اخیر دورة معاصر برمی‌گردد و استفاده از آن به عنوان معادل برای یک واژه یا عبارت در یک متن قدیمی با بافت زبانی آن متن سازگار نیست و چنانچه هدف ترجمه، برقراری ارتباط در فضایی متناسب با فضای متن مبدأ باشد، باید گزینش واژگانی نیز در همین راستا انجام شود و «در الگوی تحلیل انتقادی، ترجمة جای خود را به "نقش‌های رویداد ارتباطی" داده‌است» (خان‌جان، 1390: 114). لذا به اقتضای موقعیت ارتباطی هم باید واژگانی را به‌کار برد که جدید نباشد و در زمان‌های گذشته نیز رایج و کاربردی بوده باشد؛ مانند: «ستون» و «دیوار». هم اینکه به طور صریح به معنی مورد نظر (پیام = کاملاً خراب شد) اشاره شود. پیشنهاد می‌شود هر دو راهکار در تبیین و کشف هرچه بهتر معنی به‌کار برده شود؛ زیرا در صورتی که پیام و معنی مشخص باشد، لزومی ندارد از واژگان غریب استفاده شود. شایان ذکر است که در به‌کارگیری این راهکارها یا به‌ عبارتی در فرایند تصریح معنی لغوی و کنایی لزومی ندارد که از علائم سجاوندی و مواردی مانند پرانتز استفاده شود، همان ‌طور که لارسن نیز به این موضوع نپرداخته‌است.

m ترجمة پیشنهادی: «و حاصل باغ بر باد رفت و دیوارها فروریخته و تبدیل به خرابه شد...».

برخلاف آیة ذیل که در بازتاب معنی ترکیبی آن کاملاً از واژگان آشنا و معادل‌های کاربردی و رایج زبان مقصد استفاده شده‌است:

r Pوَإِنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَیهَا صَعِیدًا جُرُزًاO (الکهف/ 8).

m ترجمه: «و ما آن را به خاکی بی‌حاصل تبدیل خواهیم کرد».

هرچند معادل عبارت «صَعِیدًا جُرُزًا» مواردی مانند «کویری، زمین بایر و لم‌یرزع» است، اما می‌توان از عبارت‌های معنادار ساده‌تر و کاربردی‌تر نیز استفاده کرد. از آنجا که اشکال متعدد و جداگانه‌ای برای ارائة معنی وجود دارد، ممکن است مترجم در ترجمة یک معنی مجبور شود در زبان دیگر شکل کاملاً متفاوتی را به‌کار گیرد؛ چراکه ترجمة دقیق شکل یک زبان [به ‌صورت تحت‌اللفظی] به شکل مشابه در زبان دیگر، اغلب باعث تغییر معنی شده یا حداقل موجب پدید آمدن شکلی می‌شود که در زبان دوم غیرطبیعی است. لذا در ترجمة معنی، شکل‌های زبان [مقصد] باید اولویت داشته باشد؛ زیرا آنچه باید از زبان مبدأ به زبان مقصد منتقل شود، معنی است و نه شکل‌های زبانی (ر.ک؛ لارسن، 1387: 15). بنابراین، نظر به اهمیت انتقال معنی در ترجمة معنایی و اولویت آن بر اشکال زبانی، عبارت‌های ساده‌تری مانند «زمین بی‌فایده، بی‌حاصل، غیرقابل استفاده، خشک و خالی»، همان‌ گونه که یثربی نیز از آن بهره جسته‌است، به دلیل کاربردی‌تر بودن بین عامه و همه‌فهم بودن، معادل مناسبی باشد و به عنوان ترجمة معنایی عبارت فوق به شمار روند؛ زیرا ترجمه در تعریفی دیگر عبارت است از: «بازسازی معنا با استفاده از واژگان و ساختارهای دستوری که در زبان مقصد و بافت فرهنگی آن مناسب باشد» (جاذب و دیگران، 1397: 6).

اجزای واژگانی ترکیب در آیة زیر کاملاً گویای معنی است و یا حتی موردی که فهم آسان معنی را با پیچیدگی همراه سازد، وجود ندارد. لذا با ترجمة معنایی نیز می‌توان معنی صریح الفاظ و نیز معنی صریح ترکیب را به‌راحتی در زبان مقصد منعکس کرد. اما مشاهده می‌شود که ترجمة آیة ذیل بیش از آنکه به ترجمة معنایی نزدیک باشد، بیشتر ترجمه‌ای آزاد است.

r Pوَدَخَلَ جَنَّتَهُ وَهُوَ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِO (الکهف/ 35).

m ترجمه: «با اندیشه‌ای که بدبختی خودش را در پی داشت، به باغش درآمد».

ترکیب «هُوَ ظَالِمٌ لِنَفسِهِ» در آیة فوق یک ترکیب رایج و آشنا در زبان عربی است و به معنی «ستم به خویشتن»، چه با گناه، چه با غیره به‌کار می‌رود. همین معنی برای مخاطبان فارسی‌زبان هم آشناست و با فرهنگ ایشان متناسب است. لذا ترجمة فوق با ترجمة معنایی آیه و یا حتی با واژگان آن سازگاری ندارد و پیشنهاد می‌شود از همان ترکیب «ستم به خویشتن» استفاده شود، تا هم موضوع پایبندی به الفاظ قرآنی در ترجمة معنایی رعایت شود و هم ترجمة روان‌تر و آشناتری ارائه شود.

m ترجمة پیشنهادی:«در حالی که ستمکار به خویشتن بود، به باغش وارد شد».

3ـ2ـ2. چگونگی ترجمة روابط عام و خاص واژگان

ترجمة لغات عام‌تر غالباً بسیار پیچیده است، به‌ویژه اگر بافت فرهنگی دو زبان از هم متفاوت باشد. مترجم می‌خواهد بداند معنی خاصی که چه در زبان مبدأ و چه در زبان گیرنده، در لغت عام گنجانده شده، کدام است تا بتواند معادل‌یابی کند (ر.ک؛ لارسن، 1387: 59). شناخت روابط عام و خاص واژگانی در انتخاب معادل‌های مناسب به مترجم کمک می‌کند؛ برای مثال، واژة «حُسبانا: عذاب و بلا» عام است که هر نوع عذاب و مصیبتی را شامل می‌شود. در صورتی که واژگان خاص زبان مبدأ در زبان مقصد غیرقابل معادل‌یابی باشند، به جای استفاده از واژة خاص دیگری می‌توان از واژگان عام، به انضمام برخی توضیحات مدد جست. اما این امر در تعامل با واژگان عام زبان مبدأ باید به روش دیگری انجام شود.

r Pفَعَسَى رَبِّی أَن یُؤْتِیَنِ خَیْرًا مِّن جَنَّتِکَ وَیُرْسِلَ عَلَیْهَا حُسْبَانًا مِّنَ السَّمَاءِ فَتُصْبِحَ صَعِیدًا زَلَقًاO (الکهف/ 40).

m ترجمه: «امید است پروردگارم به من چیزی بدهد که از باغ تو بهتر باشد و آتشی از آسمان بر باغت بفرستد که زمین خشک و خالی گردد».

لارسن معتقد است برای ترجمة عبارت‌های عام باید از معادل‌های عام‌تر استفاده کرد و ذکر معادل‌های خاص ممکن است کاهش معنایی را به دنبال داشته باشد. ابن‌منظور واژة «حُسْبَانًا» را معادل «العَذاب و البَلاء» ذکر کرده‌است (ر.ک؛ ابن‌منظور، 1998م.: 866). بنابراین، واژة «حُسباناً» یک واژة عام است و معادل‌های آن در زبان فارسی نیز باید از جمله واژه‌های عام باشد. ترجمة این واژه به «آتش» به عنوان یک واژة خاص، معنایی محدودتر را به دست می‌دهد. چرایی انتخاب واژة «آتش» به عنوان معادل واژة «حُسباناً» در این ترجمه مشخص نبوده‌است و چون قرینه‌ای برای توجیه آن وجود ندارد، لذا پیشنهاد می‌شود در ترجمه نیز از همان معادل‌های معمول واژه، یعنی «عذاب، بلا، مصیبت و غیره» استفاده شود؛ زیرا نوع بلا و عذاب نیز تصریح نشده‌است و ترجمة آن به «آتش» چه‌بسا به تغییر معنایی هم منجر شود. همچنین، چنانچه کیفیت عذاب هم در آیة مدنظر بوده باشد، این معادل، متضمن آن است و معنی تغییری نمی‌کند.

mترجمة پیشنهادی: «امید است که پروردگارم به من چیزی بدهد که از باغ تو بهتر باشد و بلایی از آسمان بر باغت بفرستد که زمین خشک و خالی گردد».

از دیگر نمونه‌های روابط عام و خاص واژگانی می‌توان به «لَبِثَ» به معنی «درنگ کردن، اقامت گزیدن و ماندن» اشاره کرد که به عنوان یک واژه یا فعل عام شناخته می‌شود.

r Pوَکَذَلِکَ بَعَثْنَاهُمْ لِیَتَسَاءَلُوا بَیْنَهُمْ قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ کَمْ لَبِثْتُمْ قَالُوا لَبِثْنَا یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قَالُوا رَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْO (الکهف/ 19).

m ترجمه: «همچنین، بیدارشان کردیم تا از هم پرس‌و‌جو کنند. یکی از آنان گفت: از کی ما اینجاییم؟ گفتند: یک روز یا پاره‌ای از روز است که در اینجاییم. گفتند: پروردگارتان از مدتی که در اینجایید، آگاه‌تر است».

فعل «لَبِثَ» در سورة کهف به معنی «خوابیدن» به عنوان واژه‌ای خاص استفاده شده‌است. دلیل این گفته نیز عبارت کنایی Pفَضَرَبْنَا عَلَى آذَانِهِمْO (الکهف/ 11) و واژة «رقود» در آیة Pوَتَحْسَبُهُمْ أَیْقَاظًا وَهُمْ رُقُودٌO (الکهف/ 18) و جملة Pقَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ کَمْ لَبِثْتُمْO (الکهف/ 19) است که تداعی‌کنندة همان معنی هستند؛ زیرا خواب، مانع آگاهی آنان از گذر زمان شده بود، در غیر این صورت، از مدت زمان سپری‌شده سؤالی مطرح نمی‌کردند.

در ترجمة مترجم نیز فعل «بیدارشان کردیم» دالّ بر این است که فعل «لَبِثتُم» در معنی خاص «خوابیدن» به‌کار رفته‌است و تکرار این فعل نیز نشانه‌ای بر اهمیت کیفیت بقا در غار و تأکید بر آن به عنوان معجزه‌ای الهی می‌باشد. بنابراین، بر اساس رویکرد زبان‌شناختی و معنابنیاد لارسن، مقتضی است که واژة دارای معنی خاص باید به‌گونه‌ای معادل‌یابی شود که آن معادل، متضمن معنی خاص باشد تا معنی در ساختار معنایی مشابهی نیز منتقل شود. بنابراین، پیشنهاد می‌شود از همان واژة «خواب» و مشتقات فعلی آن به عنوان معادل برای فعل «لَبِثَ» استفاده شود تا بسامد این فعل در ترجمه نیز مشخص کند که محور اصلی این آیات، حادثة «خواب» بوده‌است و این حادثه نیز معجزة الهی است.

m ترجمة پیشنهادی: «همچنین، بیدارشان کردیم تا از هم پرس‌وجو کنند. یکی از آنان گفت: چقدر خوابیدید؟ گفتند: یک روز یا پاره‌ای از روز را خوابیدیم. گفتند: پروردگارتان از مدتی که خوابیدید، آگاه‌تر است».

3ـ2ـ3. انتقال اطلاعات ضمنی و صریح

مقداری از اطلاعات یا معنی به علت ساختار زبان مبدأ و نیز به دلیل اطلاعات مشترک در موقعیت ارتباطی، به صورت ضمنی در قالب واژگان باقی می‌ماند. اطلاعات ضمنی جزئی از معنی هستند که از سوی نویسندة اصلی قابل فهم است و باید به وسیلة ترجمه ابلاغ گردد (ر.ک؛ لارسن، 1387: 40).

یکی از نکات شایستة توجه در ترجمة یثربی، تعیین منظور و معنی کلّی آیات است که در ابتدای هر آیه یا چند آیه ذکر می‌شود. ذکر این عبارت‌ها که در ضمن آیات آمده‌است و بدان تصریح نشده‌، بخشی از اطلاعات ضمنی در آیات است که در ترجمه ذکر شده‌است؛ به عنوان نمونه:

r Pالْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْکِتَابَ وَلَمْ یَجْعَل لَّهُ عِوَجَا * قَیِّمًا لِّیُنذِرَ بَأْسًا شَدِیدًا مِن لَّدُنْهُ وَیُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا حَسَنًا * مَاکِثِینَ فِیهِ أَبَدًا * وَیُنذِرَ الَّذِینَ قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا * مَّا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَلَا لِآبَائِهِمْ کَبُرَتْ کَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ إِن یَقُولُونَ إِلَّا کَذِبًا * فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ عَلَى آثَارِهِمْ إِن لَّمْ یُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِیثِ أَسَفًاO (الکهف/ 1ـ6).

یثربی قبل از ترجمة آیات فوق، مضمون 6 آیة اول از سورة کهف را «قرآن و هدف‌های آن» معرفی می‌کند.

گاهی نیز این اطلاعات در ضمن برخی از واژگان مشاهده می‌شود؛ برای مثال:

r Pقَالَ ذَلِک مَا کُنَّا نَبْغِO(الکهف/ 64).

mترجمه: «موسی گفت: ما به دنبال همین جریان بودیم».

یثربی با ارائة توضیحی (جایی که ماهی به آب افتاد و این نشانه‌ای بود برای موسی که در آنجا با کسی روبه‌رو شود،) دربارة کلمة مشخص‌شده، اطلاعات ضمنی دیگری را هم در اختیار مترجم قرار می‌دهد که در متن آیه بدان اشاره نشده‌است.

r Pأَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْکَهْفِ وَالرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَبًاO (الکهف/ 9).

m ترجمه: «آیا می‌دانی که اصحاب کهف و رقیم از نشانه‌های شگفت‌انگیز ما بودند؟!».

مترجم باید با تحلیل معنایی واژگان زبان مبدأ به این اطلاعات دست یابد و در صورت لزوم، آن‌ها را به متن ترجمه انتقال دهد. در پاورقی، یثربی با ذکر جملة «اصحاب رقیم، عنوان دیگر اصحاب کهف است»، اطلاعات ضمنی بیشتری دربارة واژة «رقیم» در اختیار مخاطب قرار می‌دهد که توجه به این مسئله از جمله نکات ترجمة معنایی وی به شمار می‌رود. اما در مواردی نیز یک واژه متضمن معانی ضمنی و دارای بار معنایی وسیعی است؛ برای نمونه، واژة «جَنَّة» در دو آیة ذیل شامل دو معنی متفاوت است؛ یعنی «بهشت برین که محل رضایت الهی و سرشار از رحمت و نعمت خداست» و «باغ میوه».

r Pأُوْلَئِکَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ یُحَلَّوْنَ فِیهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍO (الکهف/ 31).

m ترجمه: «آنان در باغ‌های جاودانی جای خواهند داشت که از پایین آن‌ها رودها روانند. با دستبندهای زرین آراسته می‌شوند».

r Pوَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلًا رَّجُلَیْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَیْنِ مِنْ أَعْنَابٍO (الکهف/ 32).

m ترجمه: «برای مثال، جریان آن دو مرد را به آنان بگو که به یکی، دو باغ انگور دادیم».

واژة «جَنَّة» در آیة دوم به معنی صِرف «باغ» اطلاق می‌گردد، اما در آیة اول، ضمن دلالت داشتن بر بهشت، متضمن برخی معانی دیگر، مانند باغ‌های موجود در بهشت، رضایت، رحمت و عنایت خداوند در بهشت نسبت به بهشتیان، آسایش و آرامش و... است. مؤلفة ‌کاهش معنایی که یکی از چالش‌های مهم و پیچیده در فرایند ترجمة معنایی است، در این ترجمه نیز مشاهده می‌شود. چنانچه واژة «جنة» در چنین ساختاری به «باغ‌ها» ترجمه شود، گمان می‌رود که بهشت فقط پُر از باغ‌هایی مانند باغ‌های این دنیاست و می‌توان از این باغ‌ها، حتّی در این دنیا و قبل از رسیدن به بهشت نیز استفاده کرد و در نتیجه، بسیاری از معانی ضمنی که بدان اشاره شد، در متن ترجمه نادیده گرفته می‌شود. از این چالش نیز می‌توان به همان عنوان، یعنی کاهش معنایی یاد کرد. بنابراین، در ترجمة واژة «جَنَّة» در آیة اول، پیشنهاد می‌شود از خود واژة «بهشت‌هایی» استفاده شود؛ زیرا برای مخاطبان فارسی‌زبان، هم نوعی قداست معنایی دارد و هم معانی گسترده‌تری مانند رضای الهی، باغ‌های میوه و سایر نعمت‌ها و امکانات بهشتی را در بر می‌گیرد که این امر نیز باعث تداعی همان مفاهیم و مضامینی می‌شود که واژة «جنة» تداعی‌کنندة آن در آیة اول است.

m ترجمة پیشنهادی: «آنان در بهشت‌های جاودانی جای خواهند داشت که از پایین آن‌ها رودها روانند. با دستبندهای زرین آراسته می‌شوند».

در حالت کلی، می‌توان گفت که در ترجمة معنایی هم ابعاد واژگانی، هم ابعاد ساختاری و هم پیام و معنی به صورت یکجا در نظر گرفته می‌شود. لذا در چنین ترجمه‌ای، فاصله گرفتن مترجم از الفاظ و گرایش به بیان معادل‌هایی که چندان در تطابق با متن اصلی نباشد، هدف ترجمة معنایی را محقق نخواهد ساخت.

نتیجه‌گیری

با بررسی ترجمة یثربی از سورة کهف بر اساس نظریة میلدرد لارسن (۱۹۸۴م.) که با رویکردی زبان‌شناختی به ترجمه می‌پردازد، نتایج ذیل به دست آمد:

ـ اساس کار مترجم در این فرایند، مبتنی بر صراحت در بیان و بر انتقال محتوا و عبارت‌های معنادار در سطوح معنایی ساده، آشنا و متناسب زبان مقصد بوده‌است. به همین دلیل، برقراری تعادل میان آیات قرآنی و متن ترجمه تنها در سطح معنی بوده‌است و مترجم بیش از آنکه از ساختارهای مشابه زبان مبدأ استفاده کند، کوشیده است پیام و معنی مشابه و نزدیکی را، هرچند با بهره‌گیری از ترکیب‌های متفاوت، در زبان مقصد بازسازی کند. بنابراین، بازتاب کیفیت در ترجمة معنایی، در به‌کارگیری ساختارها و ترکیب‌های معنادار و متفاوت زبان مقصد نیز نمود پیدا می‌کند.

ـ مترجم در این فرایند سعی داشته‌است رایج‌ترین و ساده‌ترین ساختار و بیان متناسب زبان مقصد را در انتقال معنا اصل بداند که این موضوع نیز اصلی‌ترین ویژگی ترجمة وی، به‌ویژه در روند برقراری تعادل بین زبان مبدأ و مقصد بوده‌است.

ـ مترجم در ترجمة معنایی سورة کهف، گاهی تنها معنی لغوی را به‌کار برده‌است و گاهی نیز ضمن توجه نکردن به معانی لغوی واژه‌ها و عبارات، ترجمه‌ای فرالغوی و بازآفرینی‌شده ارائه داده‌است. یکی از این موارد، آیة Pوَلا تَعدُ عَینَاکَ عَنهُمO (الکهف/ 28) می‌باشد که ترجمة تحت‌اللفظی آن، «و چشمانت از ایشان برنگردد» است، ولی مترجم به صورت فرالغوی و با جملة «به آنان بی‌اعتنایی مکن» به معادل‌یابی اقدام کرده‌است. پایبندی مترجم به صورت الفاظ و معنی لغوی در مواردی و پایبند نبودن وی به آن‌ها در مواردی دیگر، به دلیل اجتناب از ابهام‌نمایی احتمالی عبارت‌های زبان مبدأ برای مخاطبان زبان مقصد بوده‌است. بنابراین، از آنجا که پایبندی به متن مبدأ در ترجمة متون دینی بیش از سایر متون می‌باشد، لذا ذکر معانی لغوی در کنار معانی مجازی و متناسب با بافت و فرهنگ زبان مقصد اهمیت دارد که در برخی آیات از جمله آیة فوق، نادیده انگاشته شده‌است.

ـ دیدگاه لارسن ضمن پوشش و حمایت معنایی از متن و نیز با در نظر گرفتن هدف اصلی نویسنده در فرایند ترجمة معنایی، مراحل و روش‌های مناسبی از آفرینش معنایی را در اختیار مترجم قرار داده‌است و مفاهیم و پیام‌های صریح، مجازی و ضمنی متن را هم به مخاطب ترجمه در زبان مقصد انتقال می‌دهد. رویکرد یثربی نیز در ترجمه نسبت به این اصل، به صورت کلی و همه‌جانبه نیست؛ یعنی در مواردی تنها معنی صریح و در مواردی نیز به نقل معانی ضمنی توجه داشته‌است. لذا نکتة مهم این است که چون نظریة لارسن رویکردی زبان‌شناختی دارد، پس بیان معنی در قالب واژگان، ساختارها و ترکیب‌های متداول و صریح اهمیت دوچندانی دارد. همچنان که تکرار فعل «لَبِثْتُم» می‌تواند نشانه‌ای برای تأکید محوریت «خواب» (به عنوان معجزه) در این سوره کاربرد داشته باشد. لذا به‌کار نرفتن واژه‌هایی مانند «خواب» نیز با تکرار در متن ترجمه، رویکردی مشابه با رویکرد سورة کهف را به نمایش نمی‌گذارد.

ـ در بررسی واژه‌به‌واژه و معادل‌یابی برای واژگان، به‌ویژه واژگان عام و خاص نیز مشخص شد که از واژگان مصطلح، رایج و قابل ‌فهم برای مخاطب زبان مقصد استفاده شده‌است، اما گاهی برخی از این واژگان خاص به صورت دقیق معادل‌یابی نشده‌است؛ مانند واژة «غَداء» که به جای «ناهار» به «صبحانه» ترجمه شده‌است.

ـ هرچند یثربی به منظور تببین معنایی و ابهام‌زدایی از متن مبدأ به اصل صراحت‌گویی معنایی گرایش نشان داده‌است و به معانی اولیه بیش از معانی برخاسته از ساختار و ترکیب‌ها پایبند بوده‌است، اما این اصل، همانگونه که بیشتر بر انتقال معانی سطحی تکیه دارد، مباحث مربوط به زبان و ساختارها را در اولویت‌های بعدی قرار می‌دهد یا نادیده می‌انگارد. لذا این امر باعث شده همه و یا اغلب لایه‌های معنایی متن مبدأ در ترجمه بازتاب نیابد. همچنین، در معادل‌یابی برای برخی واژگان در ساختارهای مختلف، برابری کامل یا نزدیک مشاهده نمی‌شود؛ برای نمونه، واژة «جنة» در ساختار «لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمُ الأَنْهَارُ» به صِرف «باغ میوه» ترجمه شده‌است، در حالی که نیازمند معادل‌های جامع، کاربردی و فرهنگی در زبان مقصد است.

پی‌نوشت

1ـ املای انگلیسی کلمة لارسن بدین شکل است: Mildred L. Larson. با توجه به اینکه حرف o بین دو صامت یعنی حرف S و حرف N قرار گرفته‌است، بنابراین باید به صورت شعاع (ᵊ) تلفظ شود که نزدیک‌ترین آوا در زبان فارسی به این تلفظ، مصوت کوتاه است؛ مثل کلمة Stop که در فارسی با مصوت کوتاه تلفظ می‌شود: «استپ»، نه با مصوت بلند: «استوپ». همچنین، کلمة Fatal که به صورت «فِیتِل» تلفظ می‌شود، نه فِیتال. از طرفی نیز اگر به‌فرض کلمة «لارسون» یک کلمة فارسی بود، مانند «مسعود»، در انگلیسی حتماً باید به صورت «Larsoon یا Larsoun» و «Masoud یا Masood» می‌بود.

ابن‌فارس، أبوالحسن أحمد. (1404ق.). معجم مقاییس اللغة. تحقیق عبدالسلام محمد هارون. ج4. قم: مرکز النّشر مکتب الإعلام الإسلامی.
ابن‌منظور، محمدبن مکرم. (1998م.). لسان‌العرب. تحقیق عبدالله علی الکبیر، محمد احمد حب‌الله و هاشم محمد الشاذلی. قاهره: دارالمعارف.
احراری، حمید. (1389). ترجمة معناشناختی قرآن. تهران: یادآوران.
أحمد الخوارزمی زمخشری، أبی‌القاسم. (2009م). أساس البلاغة. بیروت: دار الکتب العلمیّة.
استادولی، حسین. (1396). «ترجمه‌ای جدید از قرآن کریم؛ نقد و بررسی ترجمه قرآن کریم به قلم دکتر یحیی یثربی». ترجمان وحی مبین. س21. ش2 (پیاپی 42). صص 143ـ157.
باقر الحسینی، سید جعفر. (1392). أسالیب البیان فی القرآن الکریم. چ3. قم: بوستان کتاب.
بیکر، مونا و گابرئیلا سالدینا. (1396). دایرة‌المعارفمطالعات ترجمه. ترجمة حمید کاشانیان. تهران: انتشارات نو.
پورجمالی، یعقوب. (1383). «جستاری در تعبیرات کنایی قرآن کریم». فلسفه و کلام علامه. ش 1 و 2. صص 163ـ182.
تدیّن ‌نجف‌آبادی، مهدی و علی سهراب‌نژاد. (1393). «پژوهش و نگرشی نو دربارة شش کنایه قرآن». پژوهش‌های ترجمه در زبان و ادبیات عربی. س 4. ش11. صص 155ـ176.
جاذب، محسن، نادیا غضنفری‌ مقدم و صابر زاهدی. (1397). کتاب تحلیلی اصول و مبانی نظری ترجمه. چ2. تهران: انتشارات راه.
جلالی، سید لطف‌الله. (1389). «ترجمة معنایی از منظر میلدرد لارسون». مجلة پژوهش. س2. ش1. صص 119ـ136.
جبارزاده، فاطمه. (1387). «وضعیت آشفتة ترجمه». کتاب ماه ادبیات. ش 14 (پیاپی 128). صص 5ـ10.
خان‌جان، علیرضا. (1390). «پیشنهاد الگویی برای تحلیل انتقادی ترجمه». مطالعات زبان و ترجمه. ش2. صص 93ـ127.
ــــــــــــــــــــ . (1394). «دستاوردهای مطالعات ترجمه (3): الگوی ارزیابی کیفیت ترجمة جولیان هاوس از گذشته تا به امروز». فصلنامة مترجم. س24. ش57. صص 81ـ104.
خضری، علی، رسول بلاوی و معصومه فتحی‌مقدم. (1396). «مطالعة تطبیقی ساختار کنایه در زبان فارسی و عربی». پژوهشنامة نقد ادبی و بلاغت. س6. ش1. صص 89ـ106.
ربّانی، هادی. (1386). «دغدغه‌های ترجمة متون دینی». علوم حدیث. س12. ش3 و4. صص 299ـ304.
سعید عبدالرّحمن، مروان‌محمد. (2006م). أطروحةدراسةأسلوبیَّةفی سورةالکهف. بی‌جا: بی‌نا.
طباطبایی، سید محمدحسین. (1370). تفسیر المیزان. ترجمة محمدباقر موسوی‌همدانی. ج13. چ4. تهران: نشر فرهنگی رجاء با همکاری بنیاد علمی و فکری علامه طباطبائی(ره) و با همکاری نشر امیرکبیر.
طیب، محمدتقی. (1383). «نگاهی به سه ترجمة نهج‌البلاغه از دیدگاه زبان‌شناسی». فصلنامة مترجم. ش39. صص 57ـ71.
قرآن کریم. (1396). ترجمة یحی یثربی. چ1. تهران: تلاوت (انتشارات سازمان دار القرآن الکریم).
لارسن، میلدرد. (1387). ترجمه بر اساس معنا. ترجمة علی رحیمی. چ2. تهران: انتشارات جنگل.
منافی ‌اناری، سالار. (1384). «رویکردی زبان‌شناختی به ترجمه». زبان و زبان‌شناسی. ش1. صص 75ـ90.
ـــــــــــــــــــــــ . (1384). «ممکن‌ها و ناممکن‌های ترجمه». زبان و زبان‌شناسی. ش2. صص 105ـ118.
ناظمیان، رضا و حسام حاج‌مؤمن. (1391). «ساخت و بافت در ترجمه متون دینی؛ بررسی مقایسه‌ای دو ترجمه از نهج‌البلاغه (شهیدی و دشتی)». فصلنامة ادب عربی. س5. ش1. صص 238ـ254.
هاشمی، سیّد محمدرضا. (1373). «ملاحظاتی دربارة نقد ترجمة شعر با نگاهی به ترجمة شعر «سفر بیداران». فصلنامة مترجم. س4. ش16. صص 86ـ93.
Larson, Mildred. (1975). Manual for Problem Solving in Bible Translation. Dallas, Texas: the Summer Institute of Linguistics.