Document Type : Research Paper

Authors

1 Assistant Professor of Arabic Language and Literature at Alzahra University, Tehran, Iran

2 Professor of Linguistics, Alzahra University, Tehran, Iran

3 MA in Arabic Language and Literature Translation, Alzahra University, Tehran, Iran

Abstract

With regads to the achievements of role-oriented linguistics science, understsnding message and information as the speaker communicate with his/her audience is impossible only to have linguistic knowledge and acquaintance with the meaning of the vocabulary and phrases as well as acquaintance with the apparent statement of sentence, but various linguistic forms according to their communicative role in different situation form different structures which is known as information structure. Among these information structures are focalization. Shahrdzad and Tofigholhakim's play is considered in Arabic literature as a literary work includes marked information structure that its exact translation is so important to translate the meaning desired by the author, so the research needs to find out whether the marked information structures from target language marked in the same way and based on situational texture has been translated into persian language or not. For this purpose marked information structures for Shahzad's play in Arabic language are against the Persian translation of two translators Ayati and Shariat. With regards to purposeful translation in order to transfer meaning desired by the author to a reader in target language; descriptive - analytic method was used. The results indicate that the tanslators of play through translation have used unmarked sentences. Few sentences have been translated into marked form. Though despite the differences in marked structures in both languages a translator by recognizing linguistic forms in focalized information structure and left dislocation can find relatively strong equation for the structures.

Keywords

برای درک درست معنای متن، تنها شناخت قواعد دستوری کافی نیست؛ بلکه شناخت ساخت اطلاعی جمله[1]مطابق با آرایش دستوری ساختار آن زبان ضروری است و توجه به معانی کاربردی جملات در بافت زبانی و بافت موقعیتی فرازبانی بسیار دلالت­گر است. در حقیقت ساخت اطلاعی، بخشی از دستور جمله است که گزاره­های معنایی با ساخت­های دستوری و واژگانی منطبق می­شوند تا نمایان­گر نیّت مشارکت­کنندگان در کلام باشند (مدرسی، 1387: 33). از میان ساخت­های اطلاعی، بخشی به عنوان «ساخت­های نشان­دار» مطرحند که در کنار معنای گزاره­ای متناسب با نیت گوینده و در ارتباط با مخاطب، ساختارهای دلالتی متفاوتی به خود می­گیرند تا معنای کاربردشناختی متناسب، ادراک شود. به عبارت دیگر، معانی در ساخت­های اطلاعی نشان­دار، «برخلاف معنای گزاره­ها، حاصل جمع معانی عناصر یا سازه­های سازنده متن زبانی نیستند و بیان آن‌ها مستلزم جابه‌جایی سازه­های زبان و استفاده از ساخت‌های نشان­داری است که با آرایش واژگانی غالبِ زبان همخوانی ندارند» (گلفام، 1389: 86) و دلالت هایی کاربردشناختی دارند.

جابه­جایی سازه­های زبان یا به عبارتی نشان­داری را می­توان در کانونی­سازی[2]، مبتدا‌سازی[3] و... مشاهده کرد. در تعریفی کوتاه «کانون» اطلاعی است که از قبل در بافت زبانی و موقعیتی وجود ندارد، اما این اطلاع نامفروض، اطلاعی نو[4] و قسمتی از جمله است که بالاترین پویایی ارتباطی[5] در انتقال معنای کاربرد شناختی را دارد (پارساکیا، 1389: 95) و «مبتدا» اطلاعی است که از قبل در بافت موقعیتی وجود داشته و دارای بار اطلاعی کهنه است (المتوکل، 2009: 115).

با توجه به اهمیت ساخت­های ­اطلاعی در تعیین دلالت متن و معنای کاربردی جملات، ترجمۀ آن نیازمند دقت و مهارت است. مترجم به عنوان یک میانجی فرهنگی، از یک سو، باید بتواند براساس ساخت واژه­ای، دستوری و زبانی، معنا را از زبان مبدأ به زبان مقصد انتقال دهد و از سوی دیگر، باید مسائل کلامی؛ یعنی حفظ توالی و ترتیب عناصر گفتمانی و تأثیر آن‌ها بر معنا را موردنظر قرار دهد تا در یک ترجمۀ هدفمند، گفتمان در زبان مقصد همان نقشی را در ارتباط با مخاطب خود ایفا کند که گفتمان در زبان مبدأ برای مخاطب آن زبان ایفا می­کرده است. از همین رو این جستار می­کوشد ساخت­های­ اطلاعی کانونی در زبان فارسی و عربی را در نمایشنامه «شهرزاد» اثر توفیق الحکیم در ترجمۀ آیتی و شریعت، مطالعه کند تا ضمن تبیین تفاوت ابزارها در ساخت‌های اطلاعی این دو زبان، چگونگی نحوه انتقال معنا در این دو ترجمه را بررسی و روشن کند.

تحول معنایی در ترجمۀ هدفمند از ساخت نشان­دار به چه صورت است؟ مترجمان (آیتی و شریعت) در ترجمه ساخت نشان­دار نمایشنامه توفیق الحکیم به چه شکل عمل کرده­اند؟ به منظور پاسخ به این پرسش‌ها، این جستار با روش توصیفی-تحلیلی، ابتدا تعریفی از ساخت اطلاعی و انواع آن ارائه می‌دهد، سپس به بررسی ساخت اطلاعی نشان‌دار کانونی در زبان فارسی و زبان عربی می­پردازد و ترجمۀ آیتی و شریعت از نمایشنامه شهرزاد را بررسی می­کند و براساس نظریۀ هدفمندی ترجمه[6] به نحوۀ برگردان این ساخت‌های اطلاعی و انتقال معانی در ترجمه خواهد پرداخت.

 

1. پیشینه پژوهش

بررسی ساخت ­اطلاعی نشان­دار در ترجمه مورد توجه پژوهشگران بوده­ است؛ از جمله امینی (1389) در پایان‌نامه دکتری خود تحت عنوان «بررسی تحولات معنایی و ساخت اطلاعی ساخت‌های نشان­دار در فرآیند ترجمه از انگلیسی به فارسی» دریافته است که ترجمه یک ساخت نشان­دار به ساختی بی­نشان موجب از دست رفتن بخشی از معنای جمله می­شود. ارژنگیان (1388) در پایان‌‌نامه کارشناسی ارشد خود تحت عنوان «بررسی ساخت اطلاعی در ترجمه قرآن کریم» سعی بر آن داشته است تا به بررسی تأثیر ساخت اطلاعی در ترجمه قرآن مجید به زبان فارسی بپردازد و صحت و دقت ترجمه را بررسی کند؛ وی به ترجمۀ ساخت­های نشان­دار نپرداخته است. شکوهی (1387) در مقاله خود تحت عنوان «نقش ساخت اطلاعی از دید نقش‌گرایی و روانی در ترجمه» برخی از عناصر کلامی از قبیل: عناصر مبتداسازی، کانونی­سازی و مجهول را از دیدگاه کلامی مورد بررسی قرار داده است و تاثیر آن‌ها را روی ترجمه ارزیابی کرده است. خان‌جان (1383) در مقاله خود تحت عنوان «رویکردی نقش­گرا به ساختار اطلاعاتی جمله در ترجمه» به دیدگاه هالیدی در رابطه با ترجمه ساختار اطلاعاتی پرداخته و معتقد است اگر مترجم ساخت اطلاع نشان‌داری را به یک ساخت بی­نشان تبدیل کند با از دست رفتن معنای ویژه و یا نهفته در آن ساختار، معنا را به طور کامل منتقل نکرده است. در حقیقت امکان استفاده از ساخت‌های جایگزین در زبان مقصد هنگامی تحقق می­یابد که مترجم خوانش و تأویل صحیحی از توزیع اطلاع در متن مبدأ داشته باشد. طبق تحقیقات انجام شده تاکنون بررسی ساخت اطلاعی نشان­دار کانونی شده در ترجمه عربی- فارسی مورد توجه پژوهشگران قرار نگرفته است.

در حوزه نقد ترجمه شهرزاد نیز تنها اکبری‌زاده و شادمان (1397) در مقاله خود تحت عنوان «نقد تطبیقی آیتی و شریعت از نمایشنامه شهرزاد» توفیق الحکیم کوشیده­اند تا این دو ترجمه را از حیث ویژگی‌های سبکی ادبی، عناصر زیباشناختی، عناصر اجرایی‌پذیری مقایسه کنند و بر اساس شاخص­های تبیین شده معتقدند ترجمه شریعت موفق­تر عمل کرده است.

با توجه به اهمیت و ضرورت بررسی ترجمۀ ساخت اطلاعی نشان دار در عربی- فارسی و عدم اهتمام پژوهشگران به این بحث، بررسی نمایشنامه شهرزاد از این منظر، قابل توجه و نوین است.

 

2. مبانی نظری پژوهش

2-1. ساخت اطلاعی جمله

ساخت اطلاعی جمله، ساختی با چینش اطلاعی خاص نظر گوینده/ نویسنده است که یک صورت زبانی خاص انتخاب می­­شود تا معنا و مفهوم موردنظر در ساختار واژگانی جمله بازنمایی شود. بنابراین، حوزه ساخت اطلاعی به مقایسه و تحلیل جملاتی می­پردازد که از لحاظ معنای گزاره­ای یکسان هستند، اما از جهت صوری متفاوتند. به عبارت دیگر، بیان می­کند که چرا دستور زبان، گزینه­های بسیاری برای بیان یک گزاره واحد در اختیار ما قرار می­دهد (طباطبائی، 1395: 134).

در دهه­های اخیر زبان­شناسان نقش­گرا چون پرینس[7]، گیوُن[8]، هالیدی، والدووی[9] و لمبرکت با تأکید بر نقش ارتباطی و کاربردی معنا در تولید سازه­های زبانی به ساخت­های اطلاعی توجه کردند و به معرفی و نظریه­پردازی در این حوزه پرداختند. آنان معتقدند ساخت جمله در حقیقت فرض گوینده را از وضعیت دانش و آگاهی و اطلاعات مخاطب نسبت به موقعیت ارتباطی مفروض، انعکاس می­دهد (آقاگل‌زاده و رضویان، 1386: 2). لمبرکت ساخت اطلاعی جمله را چنین تعریف می­کند: «ساخت اطلاعی، بخشی از دستور جمله است که در آن گزاره­های معنایی به صورت بازنمایی­های مفهومی وقایع جاری با ساخت­های دستوری و واژگانی منطبق می­شوند و مشارکت­کنندگان در کلام براساس حالات ذهنی خود چنین ساخت هایی را به عنوان واحد اطلاعی در بافت کلامی مفروض، تفسیر می­کنند و به کار می­گیرند» (Lambrecht, 1996: 5). در حقیقت، وضعیّت ذهنی مشارکت­کنندگان در کلام، تعیین­کننده معنای ارتباطی است.

 

2-2. ساخت اطلاعی بی­نشان و نشان­دار

 در زبان فارسی و عربی همانند سایر زبان­ها، نقش­های دستوری طبق قواعد خاصی، واژگان را در جایگاه اصلی خود قرار می‌دهند و ساخت اطلاعی بی­نشان رقم­ می­زنند. ساخت اطلاعی بی­نشان در فارسی [فاعل+مفعول+فعل] sov است و در زبان عربی [فعل+فاعل+مفعول] vso است (الشریفی، بی‌تا: 4). چنان‌چه بر اثر پدیده معنایی کاربرد شناختی، یکی از عناصر درون جمله از جایگاه خود حرکت کند و در جایگاهی غیر از جایگاه اصلی خود باشد، ساخت اطلاعی نشان­دار را پدید می­آورد که همان پدیده قلب نحوی است (راسخ مهند، 1384: 123). اگر اولین سازه جمله با اطلاع کهنه آغاز شود و با اطلاع نو پایان پذیرد ساخت اطلاعی بی­نشان و عکس آن، ساخت اطلاعی نشان‌دار است (شهیدی به نقل از هالیدی، 1382: 125).

برای تبیین اطلاع نو و کهنه باید گفت که در اطلاع نو، گوینده معتقد است که شنونده بر آن اطلاع واقف نیست یا به عبارتی قابل دسترس نیست و اطلاع کهنه، آن چیزی است که به نظر گوینده، شنونده از آن آگاهی یا به آن دسترسی دارد (مجیدی، 1390: 187). به نظر هالیدی، اطلاعی قابل دسترس است که یا در متن قبلی ذکر شده باشد یا در بافت موقعیتی موجود باشد یا به هر حال در ذهن شنونده به نوعی حضور داشته باشد که جزء دانش مشترک گوینده و شنونده محسوب شود (آقاگل‌زاده و رضویان، 1386: 4). اطلاعی که برای شنونده غیرمنتظره و متضّاد یا تأکیدی باشد نیز به نظر هالیدی اطلاعی نو حساب می­شود (قربان‌خانی و دیگران، 1395: 120).

 

2-3. کانونی­سازی[10]

کانون از مفاهیم نقشی است و به اطلاعاتی اشاره می­کند که از قبل در بافت زبانی و موقعیٌتی وجود ندارد. کانون قسمتی از جمله است که بالاترین درجه پویایی ارتباطی را داراست و جزء اطلاعات نامفروض برای مخاطب است. کانون، سازه­ای داری اطلاع نو است که مخاطب از آن بی­خبر است (زیغد، 2012: 135) و در برابر پیش‌انگاره قرار دارد که بیانگر اطلاع کهنه و مفروض است. لمبرکت می­گوید: «کانون بخش پیش­بینی نشده گزاره است که در زمان سخن گفتن مسلم فرض نشده و از لحاظ کاربردشناختی غیرقابل بازیابی در کلام است. برای نمونه درباره گفتار (کجا می­روی، موزه یا تئاتر؟) پاسخ: (موزه) قلمرو کانون را دربرداشته و (تئاتر) اگر چه اطلاعی کهنه است، در این گزاره نقش کانونی را دارد» (1996:212،Lambrecht)؛ چراکه ممکن است مخاطب بگوید (هیچ کدام) یا حتی یکی از آن‌ها که باز به نوعی اطلاع نو است. کانون شامل دو نوع: «کانون اطلاعی» و «کانون تقابلی» است.

 

2-3-1. کانون اطلاعی[11]

«کانون اطلاعی» را همان «کانون بی‌نشان» در جمله می­دانند. این کانون فقط اطلاع نو و از پیش فرض نشده را در اختیار شنونده قرار می­دهد و این اطلاعات بین گوینده و شنونده مشترک نیست. جایگاه آن در زبان فارسی نزدیک‌ترین سازه به فعل است و به لحاظ آوایی از تکیه سنگین برخوردار است (حق‌بین، 1393: 8). جایگاه این کانون در عربی دورترین سازه از فعل است (المتوکل، 2006: 94). حضور این نوع کانون در جمله اجباری و الزامی است. زبان‌شناسان عربی از آن به عنوان «بؤرة الجدید» یاد کرده­اند که خود، دو نوع است: «بؤرة الطلب: کانون طلبی» اطلاعی است که مخاطب از آن آگاهی ندارد و «بؤرة التتمیم:کانون تکمیل» اطلاعی که متکلم می­خواهد به عنوان دانشی­ اضافی به گنجینه اطلاعاتی مخاطب اضافه کند.

 

2-3-2. کانون تقابلی[12]

«کانون نشان­دار» از دیگر نام‌های «کانون تقابلی» است. «کانون تقابلی» حضور اجباری در جمله ندارد. در صورت حضور در جمله دارای نوعی تقابل با اطلاع قبلی شنونده است و فرض قبلی شنونده را تصحیح می­کند. مهم­ترین ویژگی کانون تقابلی نوعی برجستگی[13] است و از نظر ویژگی آوایی دارای ارتفاع تکیه بیشتری نسبت به سایر اجزای جمله است (پارساکیا، 1389: 96). در عربی از کانون تقابلی با نام «بؤرة المقابلة» یاد کرده­اند. این کانون، اطلاعاتی را برای مخاطب تعدیل می­کند یا اطلاعات قبلی مخاطب را تغییر داده یا اصلاح می­کند (المتوکل، 2006: 95). تفاوت اصلی ساختار این نوع کانون با کانون جدید، نشان­داری آن؛ یعنی بروز خاصیت قلب نحوی در ساخت جملات است.

 

2-3-2-1. نقش­های کانون تقابلی

با توجه به کارکرد کانون تقابلی در جمله و با توجه به اطلاعاتی که این کانون در اختیار مخاطب قرار می­دهد، نقش­های مختلفی برای آن می­توان در نظر گرفت:

- نقش گزینشی و انتخابی (بؤرة الانتقاء / بؤرة التخییر)[14]: شنونده مختار است تا یک اطلاع را از میان دیگر اطلاعات کلام برگزیند.

- نقش محدودکننده (بؤرة الحصر)[15]: فرض قبلی شنونده را محدود و منحصر بر یک گزینه اطلاعی می­کند.

-  کانون گسترش‌دهنده (بؤرة التوسیع)[16]: فرض قبلی مخاطب را وسعت می­دهد و گزینه‌های بیشتری را پیشروی او قرار می­دهد.

- نقش جایگزینی (بؤرة التعویض)[17]: فرض قبلی شنونده را تغییر می­دهد و چیز دیگری را جایگزین آن می­کند.

- نقش انکاری (بؤرة الجحود): این کانون فرض قبلی شنونده را رد می­کند.

 

2-3-2-2. حال و مقام در کانونی­سازی

از آنجا که در مطالعه ساخت اطلاعی جمله، ساختار زبانی در بافت موقعیتی با توجه به اطلاعات و پیش­فرض­های متکلم و مخاطب مهم است؛ از این رو، سه حال و مقام در کانون تقابلی می­توان در نظر گرفت:

- وضعیت تصحیح (حالة التصحیح): شامل کانون گزینشی (بؤرة الانتقاء) و اختیاری (بؤرة التخییر) است که به انتخاب و گزینش پیش­فرض­های مخاطب اقدام می­کند.

- وضعیت تغییر و جایگزینی (حالة التغییر)که شامل کانون انکاری (بؤرة الجحود) و کانون جایگزینی (بؤرة التعویض) است و گوینده سعی در تغییر اطلاعات مخاطب دارد.

- وضعیت تعدیل (حالة التعدیل): گوینده سعی بر آن دارد که بخشی از اطلاعات را برای مخاطب یا محدود کرده یا گسترش دهد که شامل کانون گسترش­دهنده (بؤرة التوسیع) و کانون محدودکننده (بؤرة الحصر) است (زیغد، 2012: 141).

 

2-3-2-3. روش­های کانونی­سازی تقابلی

از ابزارهایی که قادر است نقش ساخت اطلاعی کانونی شده را نشان دهد، فرآیند قلب نحوی[18] است. اغلب این اعتقاد وجود دارد که قلب نحوی نمی­تواند عنصری در جایگاه کانون اطلاعی را جابه‌جا کند، اما می­تواند با جابه‌جایی، معنای کانون تقابلی به آن عنصر دهد (راسخ مهند، 1385: 14)، از این رو، ارتباط میان قلب نحوی و کانون تقابلی تحت عنوان تأثیر تأکیدی[19] قلب نحوی مطرح است (قربان‌خانی و دیگران، 1395: 115).

در زبان فارسی از جملات اسنادی شده یا جملات شبه اسنادی و ابزارهای صرفی مانند قیود تاکید (فقط، تنها و ...)، «که» تاکید (من که فاطمه را نزدم) و «را» ( امشب را در مشهد می­مانم) و ابزار آوایی؛ یعنی استفاده از تکیه تقابلی در جمله (راسخ مهند، 1384: 17) برای کانونی­سازی استفاده می­شود. در زبان عربی، کانون تقابلی با استفاده از ابزارهای تأکیدی چون حصر به نفی و استثنا، انّما، تقدیم و تأخیر، «انّ تأکید» و «بل» ساخته می­شود (المتوکل، 2010: 142).

 

2-3-3. محدوده کانونی

بخشی از جمله که مورد کانونی­شدگی واقع می­شود، می­تواند از یک واحد کوچک در جمله تا کل آن جمله باشد و در انواع مختلف: کانون گزاره­ای، موضوعی و کانون جمله­ای وجود دارد. در زبان عربی تنها به (بؤرة المکون و بؤرة الجملة) اشاره شده و کانون گزاره­ای و موضوعی در یک مجموعه قرار داده شده است.

 

2-3-4. کانون گزاره­ای (بؤرة المکون)[20]

در ساخت این کانون، گزاره در برگیرنده تکیه جمله­ها است و گروه اسمیِ نهاد، مبتدا و اطلاع کهنه محسوب می­شود و وجود آن اجباری نیست. در چنین ساخت­هایی فقط وجود گزاره اجباری است و نهاد می­تواند حذف شود (Lambrecht, 1996: 238). در عربی نیز ساختار به همین منوال است:

- ما حدث لأختک؟ (خواهرت چه شده؟) - إنها مرضت ( خواهرم مریض شده است).

در اینجا کانون، اطلاع جدیدی است که بخش خبر جمله را دربر می­گیرد و فشار آوایی کلام را بر آن منتقل می­کند.

 

2-3-5. کانون موضوعی یا محدود[21] (بؤرة المکون)

برای توضیح کانون موضوعی بهتر است با مثال بیان شود؛ اگر در پاسخ به پرسش - هل أعطیتَ الکتابَ إلی عمرو؟ (آیا کتاب را به عمرو دادی؟) پاسخ داده شود: - لا، الذی أعطیتُهُ الکتابَ زید (- نه، کسی که کتاب را بهش دادم زید است) خطای مخاطب اصلاح و «زید» جایگزین «عمرو» می­شود. در چنین حالتی جمله تنها یک عنصر نادرست دارد که با اصلاح آن، پذیرنده، اصلاح می­شود و یک پذیرنده دیگر جایگزین می­شود (المتوکل، 2009: 32). این نوع کانون، کانون محدود نیز معرفی می‌شود؛ زیرا عناصری که در محدوده این نوع کانون قرار می­گیرند غالباً سازه­ای واحد، نظیر فاعل، مفعول، فعل هستند (Lambrecht, 1996: 226).

 

2-3-6. کانون جمله­ای (بؤرة الجملة)[22]

در ساخت کانون جمله­ای، نهاد و گزاره هر دو در کانون قرار دارند و برای نشان دادن این موضوع اصولا پرسشی مطرح می­شود که جواب آن هیچ‌گونه پیش فرضی ندارد (المتوکل، 2009: 32). درچنین حالتی کل جمله در حوزه کانون به عنوان اطلاع جدید در اختیار مخاطب قرار می­گیرد (Lambrecht, 1996: 236). در مثال: - ما الخبر؟ (چه شده؟) - زیدٌ مریض (زید مریض است)؛ اطلاعی که در پاسخ داده شده، کاملاً جدید و محدوده کانون تمامی جمله؛ یعنی نهاد و گزاره است.

 

3. تحلیل و ترجمه کانون نشان­دار در نمایشنامه شهرزاد

در نمایشنامه شهرزاد، موارد کانونی­شده نشان­دار زیادی مشاهده می­شود که ذکر تمامی نمونه­ها و تحلیل حوزه کانونی و نقد ترجمه آن‌ها در این مجال نمی­گنجد[23]. بنابراین، در ادامه این جستار به نتایج تفصیلی نقد و ذکر یک نمونه شاهد و نقد ترجمه­ آن­ بسنده خواهد شد.

 

3-1. حصر از طریق نفی و استثناء

حصر به «حرف نفی و إلا» در جایی به‌کار می­رود که مخاطب تلاش می­کند مطلبی را انکار کند و گاه بر انکار اصرار دارد (الجرجانی، 1383: 325). بنابراین، معنای تأکیدی جمله در تقابل با تفکر مخاطب است. از میان 19 مورد حصر به «حرف نفی و إلا» در نمایشنامه، تنها 8 مورد توسط دو مترجم، نشان­دارترجمه شده است:

«الجلاد (فی نَبرَةٍ مُرتَجِفة): هذا بِلا رَیب صُوتٌ نائِمٌ یفیق مِن حِلم و هَل خَلَقَ الظَلام إِلا لِرُؤیةِ الأَحلام. هَلُمَّ بِنا...

العبد: (یَحدِقُ فی الظلام) بَل أَنتظر» (الحکیم: 34)

تحلیل کانون: حوزه تأکید در عربی: «إلا لِرُؤیَةِ الأَحلام» و حوزه تأکید در فارسی: «تنها برای خواب دیدن» است. حال و مقام این نمونه، حالت تعدیل و اصلاح دیدگاه است؛ زیرا اطلاعات مخاطب را به (إِلا لِرؤیةِ الأَحلامَ) محدود ساخته است. کانون این عبارت بنابر حال و مقام جمله، از نوع کانون تقابلی حصر است. تنها بخش بعد از ادات حصر «إِلّا» در موضع کانونی است؛ بنابراین، کانون محدود شکل گرفته است.

تحلیل ترجمه­ها: «راستی مگر تاریکی برای دیدن رؤیا خلق نشده؟» (شریعت: 28) / «مگر تاریکی برای این نیست که آدمیان خواب ببینند؟» (آیتی: 26)

با بررسی ترجمه­ها می­توان دریافت که هیچ یک از مترجمان به حصر موجود در جمله دقت نظر نداشته­اند و ادات حصر در ترجمه هیچ یک از مترجمان در جایگاه خود به‌کار نرفته است.

ترجمه پیشنهادی: جلاد: مگر تاریکی فقط برای خواب دیدن نیست؟

 

3-2. حصر از طریق «إنّما»

«إِنما» در مورد خبری آورده می­شود که مخاطب نسبت به آن جاهل نیست و صحت آن را رد نمی­کند. با کاربرد «إِنّما»، مطلب در حکم امر ظاهر و معلوم است به­طوری‌که مورد انکار نبوده و بر کسی هم پوشیده نیست. در واقع جهت گوشزد کردن به مخاطب از این اسلوب استفاده می­شود (الجرجانی، 1383: 322). از میان هفت نمونه «انّما»، آیتی اغلب به معنای حصر در بافت جمله توجه نداشته است. هردو مترجم به درستی حوزه کانونی را در کنار ادات حصر قرار ندادند.

 

«شهرزاد (فی مَکرٍ): یُخیل إِلی أَنک نسیتَ ما بینکما مِن وُدٍّ عجیبٍ!

الوزیر (فی حِدة): لم أَنس شیئاً.

شهرزاد (فی خبث): بلی.

الوزیر (فی حِدة عَمیاء): إِنی لم أَنَس شیئاً. إِنما أَبیّن لکِ لماذا أنتِ تحبّینَه أَسمی الحُب، فلا تَزعَمی لی غیر هذا مَرة أُخری. إِنی لستُ أُخدِع» (الحکیم: 47)

تحلیل کانون: حوزه تأکید در عربی: «لماذا أنتِ تحبینَه أَسمی الحُب» و حوزه تأکید در فارسی: «تنها می‌خواهم میزان علاقه وافر شما به شهریار را خاطر نشان کنم» است. حال و مقام این جمله، حالت تعدیل است و اطلاعات مخاطب با آوردن ادات حصر «إِنما» محدود به بخش دوم و انتهای جمله می­شود. کانون از نوع کانون تقابلی حصر و از نوع کانون جمله­ای است. همچنین با استفاده از ادات تأکید در جمله «إِنّی لم أَنس شیئاً»: «بی شک من چیزی را فراموش نکردم»، حال و مقام، حالت تصحیح است؛ زیرا اطلاعات مخاطب از «أنک نسیتَ ما بینکما من ودّ عجیب» به «إِنّی لم أنس شیئاً» اصلاح شده است. جمله شهرزاد با این اصلاح کاملا انکار شده است و کانون تقابلی انکاری است. کل جمله در حوزه کانون قرار ؛ یعنی از نوع کانون جمله­ای است.

تحلیل ترجمه: «وزیر (با عصبانیت دیوانه­وار): من چیزی را فراموش نکرده‌ام. بلکه می­خواهم میزان علاقه وافر شما به شهریار را خاطر نشان کنم. دیگر ادعایی غیر از این نیاورید. من گول نمی­خورم» (شریعت: 33)./ «وزیر: (با تندی و خشم) من هیچ چیز را فراموش نکرده­ام. در ضمن می­خواهم برای شما هم روشن شود که او را فراوان دوست می دارید، اما درباره من این‌گونه فکر نکنید. من کسی را فریب نمی­دهم» (آیتی: 32).

در ترجمه «إنّما» باید از واژه­هایی همچون: تنها، فقط و بجز استفاده کرد تا معنای حصر افاده شود. با بررسی ترجمه­های فوق درمی­یابیم شریعت درست عمل کرده است و از واژه «بلکه» برای گوشزد و تأکید استفاده کرده است. نکته دیگر این است که غیر ازتوجه به معنای حصر با توجه به نوع کانون تقابلی می­توان خوانش و سپس ترجمه درستی از واژه (أُخَدِّع) داشت. (لستُ أُخدع) به معنای «گول نمی­خورم» در مفهوم اثر­پذیرنده است، اما آیتی به معنای«فریب نمی­دهم»؛ یعنی اثرگذارنده به‌کار برده که کاملاً اشتباه است. درباره ترجمه تأکید موجود در «إِنّی لم أَنس شیئاً» نیز هیچ‌یک، واژه تأکیدی همچون بی­شک، قطعا و... به کار نبرده­اند.

ترجمه پیشنهادی: وزیر: بی­شک من چیزی را فراموش نکرده­ام؛ بلکه فقط می­خواهم علاقه وافر شما به شهریار را گوشزد کنم (خاطر نشان کنم). دیگر ادعایی غیر از این نیاورید. من گول نمی­خورم.

 

3-3. تأکید از طریق تقدیم و تأخیر

معنای ارتباطی جمله با تقدیم و تأخیر واژگان در ساخت اطلاعی جمله متفاوت می­شود. گاهی با تقدیم مطلبی، مخاطب را از شک در آن باز می­داریم. برای مثال، با تقدیم فاعل بر فعل، ابتدا فاعل در ذهن مخاطب یادآور می­شود تا مخاطب از هرگونه شبهه و گمان غلط درباره فاعل دور شود. از این­رو باید گفت در تحقق آنچه مؤخر می­آید، شکی نیست، اما آنچه مقدم آورده می­شود، موضع ابهام و تردید است که با تقدم به یقین مبدل می­شود (الجرجانی، 1383: 136). نکته دیگر، افاده معنای تخصیص در تقدیم­های تقابلی است. در این نوع کانون، مخاطب اعتقادی برخلاف آنچه مقدم شده دارد و با افاده معنای تخصیص با آوای بیشتر، بخش کانونی را ادا می­کند. از میان 11 مورد تقدیم کانونی شده در نمایشنامه شهرزاد، تنها دو مورد توسط هر دو مترجم نشان­دار ترجمه شده است و اغلب مانند نمونه زیر با دقت ترجمه نشده­اند:

«شهرزاد: (عند الباب) إِعزِفنَ أَیَتُها الجَواری! عَینَی شهریار أُرید» (الحکیم: 54)

تحلیل کانون: در این نمونه مفعول «عینی شهریار» بر فعل «أرید» مقدم شده است. چیدمان ساختار اصلی این جمله «أُرید عینَی شهریار» است، اما متکلم به منظور تأکید بر واژه «عینی شهریار» آن را بر فعل مقدم ساخته است؛ زیرا مقدم ساختن مفعول بر فعل از نظر محتوا و مفهوم برای متکلم حائز اهمیت بوده است در نتیجه باید در معنای کاربردی لحاظ شود. در اینجا با تقدیم مفعول، فعل در مفعول محصور شده است. در حقیقت در فعل «خواستن» شکی نبوده، اما گویا در اینکه شهرزاد چه چیزی را طلب کرده، تردید وجود دارد؛ بنابراین، تقدیم برای رفع شک است. حوزه تأکید در عربی «عینی شهریار» و حوزه تأکید در فارسی «چشمان شهریار» است. حال و مقام جمله، حالت تعدیل است؛ زیرا اطلاعات مخاطب را در «عینی شهریار» محدود کرده است. کانون از نوع کانون تقابلی حصر است. کانون محدود (بؤرة المکون) شکل گرفته است؛ زیرا فقط مفعول جمله در حوزه کانونی قرار دارد.

تحلیل ترجمه: «شهرزاد (کنار در): کنیزکان بنوازید! چشمان شهریار را می‌خواهم» (شریعت: 37)/ «شهرزاد: (نزدیک در) کنیزکان بنوازید...من می­خواهم شهریار را ببینم» (آیتی: 35).

شریعت این تقدیم را در ترجمه لحاظ کرده، اما آیتی اصلاً به واژه «عینی» و تقدیم آن دقت نظر نداشته است. هیچ‌یک از ترجمه­ها با کاربرد معادل­هایی همچون «فقط»، «تنها» و... به ترجمۀ حصر توجه نکرده­اند.

ترجمه پیشنهادی: شهرزاد: کنیزکان بنوازید...فقط چشمان شهریار را می­خواهم.

 

3-4. ادوات تأکید

روش­های مختلفی جهت تأکید و ایجاد کانون تقابلی در جمله به‌کار می رود؛ از جمله کاربرد حروف تأکید، ضمایر منفصل تأکیدی و... است که «إِنّ» یکی از مهم‌ترین آن‌ها است. اگر مطلبی بیان شود که مخاطبش، اعتقادی برخلاف آن را داشته باشد از حرف «إِنّ» استفاده می­شود (المتوکل، 2010: 144). در حقیقت مخاطب برخلاف یا عکس موضوعی که متکلم اثبات می­کند، اعتقاد دارد و موضوع نیازمند تأکید است (الجرجانی، 1383: 314). از میان 10 نمونه تقدیم در نمایشنامه شهرزاد، مترجمان در برخی از موارد از روش تقدیم حوزه کانونی برای نشان دادن حصر استفاده نکرده­اند. شریعت تنها در یک مورد با تقدیم سازه کانونی، حصر را ترجمه کرده است (رضایی، 1397: 160-141 )؛ مانند نمونه زیر:

«شهرزاد: إِبقِ لَحظةً! یُخیلُ إِلیّ أَنّکَ تَکرهُ أَن یَراکَ المَلِکَ هُنا عِندَ عُودَتِهِ . . . !

الوزیر: إِنّکَ تعلمینَ أَنّی أَعرضُ نفسی لِغَضَبِهِ أَکثرَ مما ینبغی» (الحکیم: 42)

تحلیل کانون: در عبارت فوق، وزیر نظر شهرزاد را رد می­کند و با تأکید، نظر خود را می­گوید. شهرزاد گمان می­کند وزیر نمی­خواهد که پادشاه او را هنگام بازگشت در اینجا ببیند؛ چراکه با دیدن وزیر کنار شهرزاد او را تنبیه می­کند. حال آنکه وزیر بیان می­کند که من بیش از این، خودم را در معرض خشم شهریار قرار داده­ام. این نظر به جهت انکار مخاطب با تأکید آمده است. کانون در عربی «إنّک.. أَنّی أَعرِضُ نَفسی لِغَضَبهِ أَکثَر مِما ینبغی» و در فارسی «بی شک شما که می­دانید، قطعاً من بیش از این­ها خود را در معرض خشم پادشاه قرار داده­ام» است. حال و مقام، حالت تغییر است. در کلام وزیر با ردّ نظر شهرزاد، کانون جایگزینی شکل گرفته و از نوع کانون جمله­ای است.

تحلیل ترجمه: «شهرزاد: لحظه ای بمان! به نظرم دوست نداری وقتی پادشاه بر می­گردد تو را اینجا ببیند...! *** وزیر: شما خودتان خوب می­دانید که من بیش از حد خود را در معرض خشم ایشان قرار می­دهم» (شریعت: 31)./ «شهرزاد: لحظه­ای بیشتر بمان. چنان می­نمایی که نمی­خواهی پادشاه هنگام بازگشت، تو را ببیند. *** وزیر: تو خوب می­دانی که من بیش از آنچه باید، خود را در معرض خشم او قرار داده­ام» (آیتی: 3).

هر دو ترجمه صحیح هستند، اما از ادوات تأکید در معنا بهره نبرده­اند.

ترجمه پیشنهادی: بی­شک خوب می­دانید من بیش از این­ها خود را در معرض خشم او قرار می­دهم.

 

3-5. کانون تقابلی با ادات بل

یکی دیگر از اسلوب­ها به‌کار بردن «بل» در جمله است. این ادات به منظور برطرف کردن شک و تردید یا انکار مخاطب است و با تکیه کلامی بیشتری ادا می­شود (المتوکل، 2010: 133) از میان 14 نمونه از ادات «بل» اغلب در ترجمه، نفی مقدر لحاظ نشده است. تنها سه مورد به صورت نشان­دار برگردان شده است؛ برای نمونه:

«الجلاد (فی نَبرَةٍ مُرتَجِفة): هذا بِلا رَیب صُوتٌ نائِمٌ یفیق مِن حِلم و هَل خَلَقَ الظَلام إِلا لِرُؤیةِ الأَحلام. هَلُمَّ بِنا...

العبد (یَحدِقُ فی الظلام): بَل أَنتظر» (الحکیم: 34)

تحلیل کانون: در جملاتی که نویسنده حرف «بل» استفاده می­کند در حقیقت در جمله قبل از آن، نفی­ مقدر قرار دارد. تشخیص کانون با روشن کردن دلالت معنایی به خوانش درست از واژگان و عبارات هم کمک می کند. این عبارت «أَنتظر» را به شکل­های مختلف می‌توان خواند؛ می­تواند هم امر مخاطب باشد و هم متکلم وحده، اما با توجه به محوریت «بل» و کانون­های جایگزینی موجود، می­توان دریافت که منظور، صیغه متکلم است. حوزه تأکید در عربی «بل أَنتَظِر» و حوزه تأکید در فارسی «نه، بلکه منتظر می­مانم» است. حال و مقام این جمله، حالت تغییر است؛ زیرا اطلاعات مخاطب را از (هَلُّمَ بنا) به (بل أَنتَظِر) تغییر می­دهد. با آمدن «بل» ما قبل آن، یعنی «هَلّمَ بنا» ابطال شده و کانون جدید «أَنتظر» جایگزین آن شده است. کل جمله محور کانونی است و نوع کانون جمله­ای است.

تحلیل ترجمه: «جلاد: راستی مگر تاریکی برای دیدن رؤیا خلق نشده؟ بیا برویم... *** غلام: (در تاریکی خیره می­شود) کمی صبر کن...» (شریعت: 28). /«جلاد: مگر تاریکی برای این نیست که آدمیان خواب ببینند؟ بیا برویم... *** غلام: (به تاریکی چشم می­دوزد) نه، من منتظرم» (آیتی: 26)

با بررسی ترجمه­ها می­توان دریافت که آیتی، ترجمۀ درستی از نفی مقدر در این کانون ارائه داده و بر همان اساس کانون را متکلم معنا کرده است در حالی که شریعت این نکته را در نظر نداشته و (أَنتظر) را به صورت امر ترجمه کرده است.

 

 

نتیجه‌گیری

کانون نشان­دار تقابلی با داشتن اطلاع نو باید به نحو درست به زبان مقصد ترجمه شده تا تحولات معنایی لحاظ شود، اما بررسی­های صورت گرفته از ترجمۀ ساخت­های اطلاعی کانونی نشان­دار نمایشنامه، حاکی از آن است که مترجمان بیشتر از ساخت­های بی­نشان در ترجمه بهره برده­اند. نتایج بررسی نمونه­ها به تفصیل چنین است:

- در نمونه­های کانون تقابلی از نوع کانون محدودکننده، کانون حصر با ادات «حرف نفی و إلّا» صورت گرفته است. حال و مقام این نمونه­ها حالت تعدیل است. در کانون حصر، تنها سازه بعد از «إِلّا» در حوزه کانون قرار دارند که با ابزار­هایی مانند: «فقط»، «تنها» و «به جز» ترجمه می­شوند. از 19 مورد در نمایشنامه، 8 مورد را هر دو مترجم به همان صورت نشان­دار ترجمه کرده­اند و ابزار حصر را قبل از حوزه کانونی آورده­اند.

- در نمونه­های«إنّما» کانون محدودکننده (کانون حصر)، بخش دوم جمله در حوزه کانون قرار دارد و تنها در یک نمونه تمام جمله کانونی‌سازی شده است. حال و مقام این نمونه­ها حالت تعدیل است. در ترجمه 7 نمونه «إنما» در بیشتر موارد آیتی به معنای حصر در بافت جمله دقت نظر نداشته است. اگر بخواهیم دقیق­تر بیان کنیم هیچ‌یک از مترجمان این ساخت اطلاعی نشان­دار را به همان صورت نشان­دار در زبان فارسی برگردان نکرده­اند؛ زیرا در مواردی که مترجم از ابزار حصر استفاده کرده ­است، آن را در جایگاه صحیح خود، قبل از حوزه کانونی، نیاورده است یا اینکه اصلاً از ابزارهای حصر استفاده نکرده­اند. در مواردی هم به کاربرد «إِنّما» توجهی نداشته­اند. این سه نکته در ترجمۀ این ساخت اطلاعی به شکل نشان­دار اهمیت دارد. بنابر نکات بیان شده در این بخش هیچ‌گونه ساخت اطلاعی به همان صورت نشان­دار برگردان نشده است.

- در ترجمه کانون تقابلی با ابزار تقدیم و تأخیر در برخی از نمونه­ها، هیچ‌یک از مترجمان از ابزاری استفاده نکرده­اند که بتواند حصر را در جمله نشان دهد. در مواردی با تقدیم حوزه کانونی شده می­توان حصر موجود را نشان داد که مترجمان در برخی از موارد از این روش استفاده نکرده­اند. تنها در یک مورد شریعت با تقدیم سازه کانونی شده حصر موجود در جمله را رعایت کرده است. همچنین می­توان با علامت ویرگول، فشار و تکیه جمله را به بخش کانونی منتقل کرد که اغلب در ترجمه­ها لحاظ شده است. به طور کلی در 11 مورد بررسی شده تنها 2 مورد به صورت نشان­دار ترجمه شده است.

- در نمونه­های ادات تأکید، بنا به بافت جمله، حال و مقام­های مختلف ازحالت تغییر، تعدیل و تصحیح استفاده شده است . در بررسی نمونه­ها مشاهده می­شود، بافت جمله دارای انواع کانون اعم از کانون محدودکننده (کانون حصر)، کانون جایگزینی (کانون تعویض)، کانون گسترش‌دهنده (کانون توسیع) و یک مورد (کانون انکاری) هستند. از 10 موردی که با ابزار «إنّ» کانونی‌سازی شده­اند، 6 مورد کانون جمله­ای است و 4 مورد، محدود است. اغلب ترجمه­ها از واژه­ها و ابزار تأکید استفاده نکرده­اند و تنها در یک مورد شریعت از واژه «واقعا» به منظور تأکید استفاده کرده است. یادآور می‌شود در زبان فارسی برای تأکید بیشتر از آوا و تکیه استفاده می­کنند و کمتر از ابزار­هایی مانند: «قطعاً»، «بی شک» و «همانا» استفاده می­شودکه می­تواند نمایانگر این باشد که مترجمان متوجه حصر در جمله شده­اند، اما طبق روش زبان فارسی، ابزار تأکیدی به‌کار نبرده­اند.

- در نمونه­های «بل»، کانون جایگزینی (تعویض) با حالت تغییراست. از میان 14 نمونه، غالباً شریعت نتوانسته نفی مقدر را در ترجمه خود، با وجود ترجمه صحیح واژگان، لحاظ کند. در یک مورد هم آیتی ترجمه درستی از معنای بافت جمله ارائه نکرده است. غیر از 3 مورد ترجمه نشان­دار این ساخت اطلاعی اغلب بی­نشان ترجمه شده است یا به نفی مقدر درون جمله دقت نظر نشده است یا از ابزارهایی استفاده نکرده­اند تا نشان­داری آن را در زبان مقصد آشکار سازد.



[1]. Information Stracture

[2]. Focalization

[3]. Left Dislocation

[4]. New Information

[5]. Communicative Dynamic

[6]. Skopos

[7]. Prince

[8]. Givon

[9]. Vallduvi

[10]. Focalization

[11]. Information Focus

[12]. Contrastive Focus

[13]. Salient

[14]. Optional Focus

[15]. Narrow Focus

[16]. Broad Focus

[17]. Replactive Focus

[18]. Scrambling

[19]. Focal Effect

[20]. Argument Focus Structure

[21]. Predicate Focus Structure

[22]. Sentence Focus Structure

[23]. برای مطالعه بیشتر به رضایی (1397: 97-161) مراجعه شود.

آقاگل‌زاده، فردوس و سید حسین رضویان. (1396). «بررسی ساخت اطلاعی جمله در داستان بوف کور». مجله زبان و زبان‌شناسی. ش 6. صص 11- 1.
آیتی، عبدالحمید. (1388). شهرزاد. تهران: پژواک کیوان.
ارژنگیان، طاهره. (1388). «بررسی ساخت اطلاعی در ترجمه قرآن کریم». پایان نامه دوره کارشناسی ارشد رشته زبان‌شناسی همگانی، دانشگاه تهران.
اکبری‌زاده، فاطمه و یسرا شادمان. (1397). «نقد تطبیقی ترجمه‌های آیتی و شریعت از نمایشنامه «شهرزاد» توفیق الحکیم». پژوهش‌های ترجمه در زبان و ادبیات عربی. س 8. ش 18. صص93- 67.
امینی، رضا. (1389). «بررسی تحولات معنایی و ساخت اطلاعی نشان­دار در فرآیند ترجمه از انگلیسی به فارسی». پایان نامه دوره دکتری رشته زبان‌شناسی همگانی، دانشگاه تربیت مدرس.
پارساکیا، مژده. (1389). «بررسی صوری و نقشی مقولات گروهی مبتدا، کانون و آغازگر در زبان فارسی». پایان نامه دوره کارشناسی ارشد، دانشگاه الزهرا (س).
الجرجانی، عبدالقاهر. (1383). دلائل الإعجاز فی القرآن. ترجمۀ محمد رادمنش. چ1 . ش 2200. تهران: انتشارات شاهنامه‌پژوهی.
الحکیم، توفیق. (1973م.). شهرزاد. بیروت: دار الکتاب اللبنانی.
حق‌بین، فریده و مژده پارسا‌کیا. (1393). «بررسی ویژگیهای ممیز مقولات نقشی: آغازگر، مبتدا و کانون در زبان فارسی». دستور (ویژه نامه فرهنگستان). ش 10. صص24- 3.
راسخ مهند، محمد. (1384). «بررسی انواع تأکید در زبان فارسی». مجله زبان و زبان‌شناسی. ش 1. صص19- 5.
ـــــــــــــــــــــــــ . (1385). «ارتباط قلب نحوی و تأکید در زبان فارسی». ویژه نامه فرهنگستان. ش 2. صص 20- 1.
رضایی، فاطمه. (1397). «بررسی انتقال معنای ساخت­های اطلاعی نشان­دار در ترجمه‌های فارسی نمایشامه شهرزاد توفیق الحکیم». پایان‌نامه کارشناسی ارشد دانشگاه الزهرا، تهران.
زیغد، سعیدة. (2012). «البؤرة فی نظریه النحو الوظیفی فی تنمیط أحمد المتوکل». التواصل فی اللغات و الثقافة والآداب. ش 31. صص 145- 133.
شریعت، محمدصادق. (1378). شهرزاد. تهران: نشر شاب.
الشریفی، الهادی (بی تا). النمذجة ترتیب الکلمات فی اللغة العربیة الفصحی. الجزایر: دانشگاه أبی بکر تلمسان، الجزائر.
شکوهی، حسین. (1387). «نقش ساخت اطلاعاتی از دیدگاه نقش گرایی و روانی در ترجمه». پژوهش زبان‌های خارجی. ش 5. صص 99- 83.
شهیدی، نوشین. (1379). «مبتداسازی در زبان فارسی با نگاهی نقش‌گرا». پایان‌نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه علامه طباطبائی.
قربان­خانی، مرضیه، عادل رفیعی و محمدرضا ابن‌الرسول. (1395). «بررسی مفاهیم قلب نحوی و مبتداسازی در زبان‌شناسی کلاسیک عربی». فصلنامه لسان المبین (پژوهش ادب عربی). ش 24. صص 128- 109.
المتوکل، احمد. (2006). «المنحی الوظیفی فی الفکر اللغوی العربی الاصول و الامتداد».
چ 1. الرباط: مطبعة الکرامة.
ـــــــــــــــــ . (2009). الوظائف التداولیة فی اللغة العربیة. قسم اللغة العربیة و آدابها. الجزائر: دانشگاه تلمسان.
ـــــــــــــــــ . (2010). الخطاب و خصائص اللغة العربیة. دراسة فی الوظیفیة و البنیة و النمط. الطبعة الاولی. الرباط: منشورات الاختلاف.
مجیدی، ستاره. (1390). «ساخت اطلاع در زبان فارسی در چار چوب دستور نقش‌گرای نظام‌مند و دستور نقش و ارجاع». ویژه‌نامه فرهنگستان. ش 7. صص 208- 183.
- مدرسی، بهرام. (1387). «ساخت اطلاع و باز نمایی آن در زبان فارسی». ویژه نامه فرهنگستان(دستور)، ش 4. صص 58- 25.
LAmbRECHT, K. (1996). Information Structure and sentence fonn: Topic, Focus and the Mental Representation of piscourse Referents, cambridge university press.