Document Type : Research Paper

Authors

1 Assistant Professor of Arabic Language and Literature, Razi University, Kermanshah, Iran

2 M.A. Student of Arabic Language and Literature, Razi University, Kermanshah, IranM.A. Student of Arabic Language and Literature, Razi University, Kermanshah, Iran

Abstract

Different patterns and models have been proposed by translation theorists, which are used as a suitable and more accurate criterion for measuring translations. Ms. Carmen Garcés’ (1994)'s theory of translation quality assessment is one of the most important theories in the field of linguistics, which organizes and analyzes the quality of translated literary texts in order to determine their qualitative level. The aim of this article is to examine the main text of the story "Nahr al-Dhahab" by Yaqub al-Sharuni using the model proposed by Garcés on the semantic-lexical level. This story is translated by Dr. Vahid Sabzianpour and Hasiba Vakili as “The Golden River”. The most important findings of this paper written by a descriptive-analytical method, indicates that this translation, in terms of its "semantic-lexical" level, contains a limited number of data that are compatible with Garcés’ theory and its various subcategories, such as: syntactic adaptation, adaptation, definition or explanation in terms of cultural differences and ambiguity. Linguists believe that the different meanings of a single form lead to ambiguity. According to Garcés, the ambiguity may be intentional or inadvertent. Intentional or artistic ambiguity must be conveyed, and unintentional ambiguity must be removed. According to the review of this translation, no ambiguity was observed in the book Nahr al-Dhahab. According to the findings of this article, "adaptation" or the same semantic choice close to a sentence or word in translation, has the highest frequency, and "explanation", i.e. the explanation of the word in a footnote or parentheses, has the lowest frequency. There were also some instances of syntactic compression which is considered as one of the negative points mentioned in Garcés theory.

Keywords

بررسی و مطالعه ترجمه‌های دیگران یک عنصر اساسی در یادگیری، آموزش و پرورش استعدادها، تجربه و مهارت است (جبوری و دیگران، ۱۹۷۷: ۴۳۱). در ترجمۀ کتاب‌ها، معمولاً مواردی‌ چون افزایش، کاهش، حفظ مضمون و تغییر موجود را مشاهده می‌کنیم که تمام این مسائل یا به دلیل ویژگی‌های مثبت ترجمه است یا از ضعف و معایب موجود در ترجمه‌‌ حکایت دارد. برای اظهارنظر دربارۀ کاربردی یا غیرکاربردی بودن این عنوان‌ها لازم است متن ترجمه از منظر مدل‌های ارائه شده در این زمینه بررسی‌ شود. غالباً بدون نقد ترجمه‌ها در سایۀ دانش زبان‌شناسی حرکت رو به ‌رشد ترجمه‌ها امکان‌ناپذیراست تا کار ترجمه، بیش از پیش به صورت قانونمندتر و روشمند‌تر انجام شود.

      داستان نهر الذهب اثر یعقوب الشارونی با عنوان «‌رودخانۀ طلایی» به قلم وحید سبزیان‌پور و حسیبه‌ وکیلی به زبان فارسی‌ ترجمه شده است. بررسی ترجمۀ این داستان همراه با متن اصلی‌آن طبق یک الگو می‌تواند به عنوان نمونه‌ای موردی، بیان‌کنندۀ معایب و مزیت‌های ترجمه باشد و نیز چارچوبی را برای نحوۀ ترجمه داستان‌های کوتاه به شکلی اصولی ارائه دهد. پژوهش‌ حاضر با تکیه بر سطح معنایی- لغوی، الگوی ارزیابی نقد ترجمۀ کارمن گارسس[1] به عنوان الگو و مدلی جامع‌که می‌تواند نتیجه دقیق‌تری ارائه دهد به بررسی‌ و نقد ترجمه پرداخته ‌است. برای دستیابی به این هدف تلاش شده با مقایسۀ بخش‌هایی از متن داستان با متن ترجمه، مواردی از ویژگی‌های ترجمه‌ که ‌گارسس برای سطح معانی لغوی برشمرده است، استخراج شود تا هم وجود این ویژگی‌ها در ترجمۀ وی اثبات شود و هم راهبردهای ترجمه‌ای مترجم برای هریک از بستر نمونه‌ها مشخص شود.

 

1. پرسش‌های پژوهش

در پژوهش حاضر سه پرسش مطرح شده است که عبارتند از:

1- آیا نظریۀ ‌گارسس، قابلیت تطبیق در ترجمۀ کتاب نهر الذهب به قلم سبزیان‌پور را دارد؟

2- این ترجمه به زبان مبدأ پایبند است یا مقصد؟

3- سبزیان‌پور در فرآیند ترجمه از کدام مؤلّفه‌های سطح لغوی- معنایی الگوی‌ گارسس بهره جسته است؟

 

2. پیشینۀ پژوهش

در زمینۀ نقد و بررسی‌ ترجمۀ فارسی‌ آثار ادبی، پژوهش‌های فراوانی انجام شده ‌است. پژوهش‌هایی که براساس الگوهای مطرح شده از سوی زبان‌شناسان و نظریه‌پردازان حوزۀ‌ ترجمه و به طور خاص با تکیه بر نظریۀ پیشنهادی گارسس، ترجمۀ متون ادبی، نقد و بررسی شده و برای پیشینۀ تحقیق از آن یاد می‌شود به شرح زیر است:

- مقاله‌ای ‌با عنوان: «ارزیابی ‌و مقایسۀ ترجمه‌های فارسی رمان انگلیسی شاهزاده و گدا، اثر مارک تواین براساس الگوی گارسس» به قلم رشیدی و فرزانه (1389ش)

- مقالۀ‌ «نقد واژگانی ترجمۀ موسوی‌گرمارودی از قرآن‌کریم (با تکیه بر سطح معانی لغوی گارسس)» (1396ش) به کوشش رحیمی‌خویگانی که در فصل‌نامۀ مطالعات ترجمۀ قرآن کریم ‌چاپ شده است. این پژوهش به طورخاص به موضوع نقد و تحلیل ترجمۀ قرآن‌کریم پرداخته است.

- مقاله‌ «نقد و بررسی ترجمۀ فارسی رمان «قلب اللّیل» با عنوان «دل شب» براساس الگوی گارسس» به قلم صیادانی، اصغرپور و خیراللّهی (1396ش) که در فصل‌نامۀ پژوهش‌های‌ ترجمه در زبان و ادبیات ‌عربی‌ چاپ شده است. نگارندگان این مقاله، براساس الگوی‌ گارسس در هر چهار سطح، جلوه‌های ضعف و قوت ترجمۀ رمان مذکور را نقد و بررسی و میزان موفقیّت مترجم را در سطوح مختلف با رسم نمودار تبیین‌کرده‌اند.

- مقاله ‌«ارزیابی و مقایسۀ دو ترجمۀ فارسی از رمان انگلیسی دُن کیشوت اثر میگوئل‌دُ.‌ سروانتس براساس الگوی‌ گارسس» که به قلم رشیدی و فرزانه ( 1392ش) نوشته ‌شده ‌است.

در مقاله‌های اشاره شده‌، نگارندگان با تکیه بر مدل‌ گارسس، اقدام به‌ ارزیابی و مقایسۀ ترجمۀ رمان‌های نامبرده و ذکر نکات مثبت و منفی‌ آن کرده‌اند که با تبیین وتعریف نظریۀ ‌گارسس، حاصل‌کار به سنجش جوانب مختلف این ترجمه‌ها براساس الگوی مورد اشاره انجامیده است و ترجمه‌های مورد قبول و قوی از ترجمه‌هایی‌که چندان ایده‌آل ارائه نشده، تفکیک داده شده است.

با توجه به بررسی‌های انجام شده، تحقیقی با عنوان نقد و بررسی‌ ترجمۀ داستان «نهر الذهب» با عنوان «رودخانه طلایی» براساس سطح معنایی– لغوی الگوی‌ گارسس، صورت نگرفته است؛ از این رو در این پژوهش تلاش شده است‌ تا میزان موفقیت مترجم در ترجمۀ رمان نهر الذهب و نحوۀ‌ کار وی و نیز کاستی‌های موجود درترجمه، مشخص و راهکاری‌ برای‌ بهبودآن مطرح شود.

      در مقالات پیشین ‌آثاری مورد توجّه قرار‌گرفته ‌است که‌ از جانب نویسندگان بزرگی خلق شده­اند و مترجمان، اهتمام بیشتری به این‌گونه آثار دارند در ‌حالی ‌که در این مقاله،‌ یک اثر‌کوتاه و‌ کمتر شناخته شده را مورد بررسی قرار داده‌ایم تا مترجمان در این‌ عرصه نیز از نقد اثر خود‌ آگاه باشند. با وجود اینکه قبلاً تألیفات نقدی پیرامون آموزش‌ ترجمه از عربی به فارسی انجام‌ گرفته، تاکنون پژوهشی در حیطۀ نقد داستان‌های‌کوتاه ‌صورت‌‌ نگرفته‌ است. نظر به‌ اهمیّت‌ غیرقابل ‌انکار ترجمۀ‌ کتاب‌های‌ کودکان و نوجوانان و اینکه‌ داستان‌های‌کودکان نقش بنیادین و سازنده­ای در تکوین‌ میراث‌ و هویّت فرهنگی و ادبی در هر جامعه دارد. پژوهش حاضر به بررسی‌کتاب رودخانه طلایی پرداخته است به این امید که کتاب‌هایی با ترجمه‌هایی بهتر در دسترس نوجوانان قرارگیرد.

 

3. ‌معرفی «نهر الذهب» و ترجمه آن «رودخانه طلایی»

یعقوب الشارونی از نویسندگان معاصر مصری است؛ وی در مجموعۀ داستان‌هایش به درون مایه‌های مربوط به مسائل اخلاقی برای ‌کودکان ‌پرداخته ‌است. ‌از جمله ‌کتاب­های ایشان می‌توان به «کور و گنج ‌و صحرا» ، «سورپرایز جشن ‌آخر»، «گمشده ‌در قناعت»، «ارواح در نیمۀ شب»، «حسناء و مار پادشاهی»، «انگشتر حاکم» و ... اشاره کرد.

      «نهرالذهب» نوشته یعقوب‌ الشارونی با ترجمۀ وحید سبزیان‌پور و حسبیه وکیلی، داستانی خیالی و کودکانه است ‌که‌ خالی‌ از چاشنی خرافات نیست. هدف آن، نشان دادن اصالت مهربانی، نوع دوستی و فضایل اخلاقی است‌ که برای جوامع شهری لازم و ضروری می‌نماید و آنچه در نهایت به مقصد می‌رسد، اندیشه‌های مثبت و انسانی است. از دیگر پیام‌های مثبت این داستان، ناپایداری‌ دوستی و رفاقت افراد شرور است‌که برای رسیدن به‌ منافع بیشتر، یاران خود را زیر پا گذاشته،آن‌ها را قربانی‌خواسته‌های‌ خود‌ می‌کنند (یعقوب‌الشارونی، 1397). وحید سبزیان‌پورکتاب‌های فراوانی را به رشته تحریر درآورده و در امر ترجمه نیز آثار متعدّدی از ایشان منتشر شده است؛ از جمله: «دیوان فاطمه زهرا (س)»، «امیر ‌در سرزمین ‌کوتوله‌ها»، «فندک عجیب»، «انگشتر حاکم» و ‌«قوهای وحشی».

«نهر الذهب» توسط وحید سبزیان‌پور و حسبیه وکیلی‌ ترجمه شده و در سال 1397به دو زبان عربی و فارسی به چاپ‌ رسید. صرف ‌نظر از جنبه‌های‌ مثبت‌ و منفی این ‌داستان، جاذبۀ ‌آن‌ و کششی که‌ در خواننده‌ ایجاد می‌کند، انگیزه‌ای برای ترجمه ‌و استخراج فرهنگ لغت مربوط به آن ‌(که درآخرکتاب رودخانۀ طلایی ذکر شده) توسط مترجم شده است. اگر ادبیات داستانی، افکار ما را تهذیب و اندیشه‌‌مان را وسعت نبخشد و موجب آن نشود که توانایی درک و تشخیص ما از مفهوم زندگی بیشتر شود، ارزش آن بیشتر از ارزش و اهمیت یک مسابقۀ کوچک نیست (پرین و لورانس[2]، ۱۳۷۸: ۸).

4.‌ مبانی نظری: تحلیل مدل‌ گارسس

ارزیابی ترجمه به منظور اطمینان از درستی و مطابقت ‌آن با اصول و فنون مختلف ترجمه، ضروری است. ارزشیابی ترجمه و مترجم زمینه‌های‌ مناسب فراهم می‌آورد تا رقابت مثبت در راستای بهبود کیفیّت ترجمه بیشتر شود، در ‌ترجمه‌ها روندی صعودی به‌ وجود آید و در نهایت ترجمه‌های باکیفیّت‌ عالی‌ داشته باشیم (‌رشیدی و فرزانه، 1389: 59).

      «گارسس (1994م) مدل ترکیبی در ارزیابی ترجمه ارائه کرده‌ است ‌‌که مرکب از مدل پیشنهادی ونیه و داربلنه[3] (1958م)، آراء و عقاید دیگر صاحب‌نظران در امر ترجمه، مانند نایدا[4]، نیومارک[5]، دلیسل[6]، مونن[7] و نوبرت[8] است. در الگوی گارسس،‌ ترجمه‌ها بر پایۀ ویژگی‌های مثبت و منفی بیانگر زیرگروه‌های آن‌ها و در نهایت، دو معیار کفایت و مقبولیت بررسی و رده‌بندی می‌شوند» (رشیدی و فرزانه، 1389: 59).

      در نظر گارسس، متن مبدا و ترجمه در چهار سطح باید تا حد امکان برابری داشته باشند. این چهار سطح عبارتند از: سطح معنایی- لغوی، سطح نحوی- صرفی، سطح‌ گفتمانی- نقش (کارکردی) و سطح سبکی- مقصود (منظور) شناختی (Garces, 1994: 120-77). گارسس برای هر یک از این سطوح چهارگانه، زیرگروه‌ها و اجزای خاص خود را دارد که در جدول (1) به آن‌ها به طور مختصر اشاره شده است.

 

 

 

 

جدول (1): سطوح چهارگانه مدل گارسس به همراه زیرگروه‌ها

سطح

1-      زیرگروه‌ها

معنای- لغوی

2-      - تعریف یا توضیح برحسب اختلافات فرهنگی، فنی یا زمانی

3-      - معادل فرهنگی یا کاربردی

4-      - اقتباس( معنی نزدیک)

5-      - بسط یا بسط نحوی

6-      - قبض نحوی

7-      ‌-عام برابر خاص یا بالعکس

8-      - ابهام

 

 

نحوی- واژه‌ساختی

1-      - ترجمۀ تحت‌اللفظی و یک به یک

2-      - ترجمه از طریق نحو

3-      - ترجمه از طریق دیدگاه

4-      - ترجمه از طریق جبران

5-      - ترجمه از طریق توضیح یا بسط معنی

6-      ‌- ترجمه از طریق تلویح، تقلیل و حذف

7-      - ترجمه از طریق تغییر نوع جمله

 

 

گفتمانی- کارکردی

1-      ‌- حذف منظور متن اصلی

2-      - حذف حواشی

3-      - تغییر به علت اختلافات اجتماعی- فرهنگی

4-      - تغییر لحن

5-      - تغییر ساختار درونی متن مبدا

6-      - تعدیل(کاهش) اصطلاحات محاوره‌ای

 

 

 

سبکی- عملی

1-      - بسط خلاقانه

2-      - اشتباه مترجم

3-      - حذف اعلام (اسامی خاص)

4-      - حفظ ساختاری خاص متن مبدا

5-      - بیان نامناسب در متن مقصد

6-      - پرگویی در برابر ساده‌گویی

7-      - ‌تغییر در صناعات به ویژه استعاره

    منبع: اقتباس از فرهادی، 1392: 36-35

گارسس برای هریک از این چهار سطح و با تکیه بر متونی‌ که تحلیل‌ کرده، ویژگی‌های ترجمه‌ای را ارائه داده است، اما از آنجا که پرداختن به تمام سطوح آن در یک مقاله، کاری ناممکن جلوه می‌کند در این پژوهش تنها به سطح معنایی-لغوی می‌پردازد تا تصویری مناسب از انتخاب‌های‌ واژگانی وحید سبزیان‌پور ارائه ‌کند و سطوح دیگر را به‌ مقالاتی‌ دیگر وامی‌گذارد. در این پژوهش تلاش می­شود این ویژگی‌ها در نحوۀ معادل‌گزینی سبزیان‌پور بررسی تا مشخص‌ شود ترجمۀ وی از کدام ویژگی بیشتر بهره برده است.

      در الگوی‌ گارسس، ترجمه‌ها از نظر دو معیار کفایت‌ و مقبولیّت باید ارزیابی‌ شوند. این‌ دو معیار با استفاده‌ از ویژگی‌های مثبت و منفی معرفی شده در مدل پیشنهادی، شرایط لازم را برای ارائۀ ترجمه‌ای مناسب و خوب از لحاظ انطباق مولّفه‌های معنایی و عناصر دستوری دو زبان مبدا و مقصد و میزان دقّت مترجم در رساندن پیام مدنظر و همچنین از نظر قابل قبول بودن متن ترجمه شده در سیستم زبانی مقصد (زبان ‌فارسی) و میزان پذیرش خوانندگان متن مقصد را فراهم می­سازد.

       در واقع کفایت و مقبولیّت بدین معنا است‌که در اینجا نه‌ تنها درجست‌وجوی دقّت و صحت عناصر زبانی هستیم، بلکه تأثیر سیستم‌ زبان متن‌ مبدا بر زبان مقصد و میزان پذیرش‌ خوانندگان متن مقصد نیز باید مدنظر قرارگیرد. از این‌ رو، برای تعیین‌کیفیّت ترجمه‌ها، جنبه‌ها یا ویژگی‌های جدیدی در نظرگرفته می‌شود؛ ویژگی‌های مثبت و ویژگی‌های منفی. همچنین دریک تقسیم‌بندی کلی از چهار سطح، این ویژگی‌های مثبت و منفی مربوط به هرسطح را به تفکیک بیان می‌کند تا معیار سنجش‌کلی طبق این تقسیم‌بندی باشد.

 

 

 

جدول (2): ویژگی‌های مثبت و منفی بیانگر کیفیّت در الگوی گارسس (اقتباس از: رشیدی و فرزانه،  1389 :69)

ویژگی‌های مثبت

ویژگی‌های منفی

1- معدل فرهنگی

2- همانندسازی

3- بسط نحوی

4- جبران

5- تغییر نحو یا صورت

6- تغییر دیدگاه یا بیان

7- توضیح

8- حذف

9- تغییر به علت تفاوت‌های اجتماعی- ‌فرهنگی

10- تغییر در نوع جمله

11- حفظ اسم‌های خاص با معادل در متن مقصد

12- تعریف

13- حفظ صنایع بلاغی

1- ابهام

2- ترجمۀ قرضی (گرته‌برداری)

3- ساده‌ کردن

4- ترجمۀ تحت‌اللفظی

5- نارسایی در مفهوم معادل‌ها

6- تغییر لحن

7- تغییر در ساختار درونی متن مبدا

8- تصرف

9- تعدیل اصطلاحات محاوره‌ای

10- قبض نحوی یا کاهش

11- حفظ ساختارهای متن مبدا

12- بسط خلاقه

13- بسط ساده

14- اشتباه مترجم

15- حذف صنایع بلاغی

16- تغییر در صنایع بلاغی

 

در ادامه به بررسی معنایی- لغوی و زیرمجموعه‌های آن می‌پردازیم.

 

 

 

5.‌ سطح معنایی- لغوی

نقد، یک‌کار منظم است ‌که از یک مبنای نظری خاص بیرون می‌آیید. این یک ضرورت غیرقابل اجتناب است ‌که به یک گفتار انتقادی نیاز داریم‌ تا براساس مبنای تئوریک باشد‌ که بتوان سطح زیباشناسی و فرهنگی آن اثر را نمایان کند (عبدالباسط، ۲۰۱۷: 15 و 16).

هرکدام از سطوح مختلف مدل ‌گارسس، مؤلّفه‌های خاص خود را دارد که در این بخش ‌زیرمجموعه‌های سطح معنایی- لغوی را با ذکر نمونه‌هایی از داستان رودخانه طلایی، بیان می‌کنیم:

 

5-1.‌ تعریف و توضیح برحسب اختلافات فرهنگی، فنی یا زمانی

«تعریف» اشاره‌ای است به معنی واژه به صورت عبارت اسمی یا شبه‌جمله صفتی. «توضیح»‌ نیز افزودن اطلاعاتی است‌ که در پی اختلافات فرهنگی، بین زبان اصلی و مقصد ضروری‌ می‌شود (رحیمی خویگانی، 1396: 72 به نقل ازگارسس، 1994: 80) به این معنی‌که وقتی در ترجمه به واژه‌ای برمی‌خورد که خاصّ یک فرهنگ است‌ در انتقال‌ آن به زبان مقصد باید معنی‌آن را بیان‌ کند و توضیحی ارائه دهد تا خوانندۀ متنِ‌ ترجمه شده در درک معنی دقیق آن با چالش‌ مواجه نشود. موارد زیر، نمونه‌هایی برای این موضوع هستند:

- «وَ اذْکُرُوا اللّهَ فی أَیّام مَعْدُودات» «و در روزهای مشخص و معدودی (روزهای تشریق؛ یعنی یازدهم تا سیزدهم ذی الحجه در منا) خدا را یاد کنید» (ترجمه آیت‌الله یزدی).

- «کانَت جمیعُ أراضِی ذلکِ الوادی لثلاثَةِ أخوَةٍ، هُم: «نعمان» و«رسلان» و«شهاب»» (الشارونی، 1397: 5)، تمام «زمین‌های‌آن دشت، متعلّق به سه برادر، به نام‌های نعمان، ارسلان و شهاب بود» «سبزیان‌پور، 1397: 6)؛ مترجم برای توضیح واژۀ «رسلان» در پاورقی چنین آورده است: در متن عربی «رسلان» آمده در ترجمه از «ارسلان» استفاده‌کردیم تا نامی آشنا باشد. توضیحات مترجم در پاورقی یا داخل پرانتز به مواردی ‌نادر محدود شده است؛ به نظر اسم «رسلان» می‌تواند در داستان استفاده شود.

- «وخلالَ لحظاتٍ خاطفةٍ کانَ الکلب قَد اختفی» (الشارونی، 1397: 65) «و در چند لحظۀ سریع و برق‌آسا سگ ناپدید شد» (سبزیان‌پور، 1397: 66). در این ترجمه «لحظۀ سریع» معنای ‌کافی را برای «لحظاتٍ خاطفةٍ» دربر دارد، امّا سبزیان‌پور «برق آسا» را به ‌صورت صفتی به عنوان «تعریف» ذکر کرده ‌است.

 

5-2. معادل فرهنگی یا کارکردی

هر جامعه‌ای‌ به تناسب فرهنگ خود، عاداتی برای سخن‌گفتن و تولید معنا دارد. نظریه‌پردازان زیادی پیرامون معادل فرهنگی در ترجمه، سخن‌ گفته‌اند و هرکدام روش‌هایی را ارائه کرده‌اند. از جملۀ آن‌ها گارسس و نیومارک است. نیومارک فرهنگ را چنین تعریف‌کرده است: «فرهنگ را به روش زندگی و جلوه‌های خاصّ‌ زندگی‌ بشر به عنوان وسیله‌ای برای بیان می‌دانم و بین زبانِ فرهنگ و زبانِ جهانی تمییز قائل می‌شوم ... . کلماتی هستندکه وارد حیطۀ فرهنگ شده‌اند و اگر بین دو فرهنگ زبان مبدأ و مقصد مناسبت وجود نداشته باشد، مترجم در مواجهۀ با آن دچار چالشی بزرگ می‌شود» (نیومارک، 2006م: 149)؛ یعنی از میان فرهنگِ زبانِ مقصد، واژۀ معادلی را که نزدیک‌ترین معنای به واژۀ اصلی را دارد با رعایت فرهنگ زبان مقصد جایگزین‌کنیم؛ مانند:

- «وسألهُ رسلان فی صوتٍ قبیح» (الشارونی، 1397: 27): «و ارسلان با صدای‌ گوش‌خراشی‌گفت:» (سبزیان‌پور، 1397:24). اصطلاح از نظر لغوی، مصدر فعل اصطَلَحَ است. هنگامی‌که واژه‌ای برای قومی اصطلاح شود، هرگونه اختلاف‌نظر دربارۀ آن اصطلاح از بین ‌می‌رود (جبوری و دیگران، ۱۹۷۷: ۴۳). مترجم نخواسته است از معنای تحت‌اللفظی‌ صدای زشت‌ استفاده ‌کند، از این رو، اصطلاح فرهنگی ‌گوش‌خراش را که ‌کارکردی مشابه در زبان فارسی دارد به‌کار برده است که کنایه از همان صدای زشت است. کنایه یکی از اسالیب ادبی است که اگر به درستی اضافه شود به زیبایی جمله می‌افزاید.

- «لِذلک أطلَقَ الناسُ عَلیها لَقَبَ «الأخوان القاسِیانِ»» (الشارونی، 1397: 7): «برای همین بود که مردم آن‌ها را «برادران سنگدل» می‌خواندند» (سبزیان‌پور، 1397: 8)؛ مترجم معادل‌کارکردی و فرهنگی موجود در زبان مقصد را برای ترجمۀ واژه «لقب اطلاق دادن» بیان‌کرده است؛ یعنی «می‌خواندند» زیرا در زبان فارسی کاربرد بیشتری دارد.

- «ارتفاعِها مِثل طولِهِ هوَ نفسه» (الشارونی، 1397: 11): «یعنی هم‌اندازۀ خودش بود» (سبزیان‌پور، 1397: 12)؛ ترجمۀ تحت‌اللفظی این‌ عبارت می­شود «ارتفاع آن مثل طول او، خودش بود» که در زبان فارسی فاقد کارکرد یا مفهوم بود، یا کارکرد کمی دارد که نزد خوانندگان چندان معمول نیست؛ بنابراین، مترجم معادلی را به‌کار برده که ‌کارکردی مشابه دارد.

- «لم ‌یَتجاوَزالثَانیَةَ عشرَةَ مِن عُمِرهِ» (الشارونی، 1397: 7): «دوازده سال بیشتر نداشت» (سبزیان‌پور و وکیلی، 1397: 8)؛ ترجمه تحت‌اللفظی این جمله می‌شود «دوازده سال از عمر او تجاوز نمی‌کرد» است که مترجم معادلی ‌کاربردی و روان استفاده ‌کرده تا برای خوانندگان متن ترجمه قابل فهم باشد و این یک عبارت عامیانه است ‌که به زبان مقصد نزدیک‌تر است.

- «وبعد أَن عاملتُمانی هذهِ المَعامَلَةَ» (الشارونی، 1397: 27): «بعد از این رفتاری که با من داشتید» (سبزیان‌پور و وکیلی، 1397: 28)؛ مترجم به جای ترجمۀ تحت‌اللفظی عبارت‌ که «بعد از این‌که رفتار کردید با من این رفتار را» می­شود معنایی ‌کاربردی و روان را برای آن به‌کار برده است.

- «کَانا غایةً فی ‌الحِرصِ وخُشُونَةِ الإحساس» (الشارونی، 1397: 7): «در نهایت‌ حرص‌ و بی‌رحمی بودند» (سبزیان‌پور و وکیلی، 1397: 8 )؛ مترجم اصطلاح فرهنگی– کارکردی «بی‌رحمی» را برای واژۀ «خُشُونَةِ الإحساس» را استفاده‌ کرده است. مترجم سعی‌ کرده است بعضی از واژگان مرسوم فارسی را به جای واژه‌های مشهور عربی بگذارد و واژۀ «بی‌رحمی» یک جایگزین فرهنگی از سوی مترجم است.

- «فَمَا انقضَت ساعةٌ اُخری» (الشارونی، 1397: 65): «هنوز ساعتی نگذشته بود» (سبزیان‌پور، 1397: 66). آن طور که ملاحظه می‌شود مترجم به‌جای معنای تحت‌الفظی (هنوز یک ساعت دیگر سپری نشده بود)، معادل عامیانه آن (هنوز ساعتی نگذشته بود) را معنا کرده ‌که این‌گونه ترجمه به زبان مقصد نزدیک‌تر است.

 

5-3. بسط نحوی‌ (افزایش)

مترجم به دلیل تجربه و دانش خود در برخی موارد که جایز می­داند، بسط نحوی را به‌کار می‌برد. بسط نحوی؛ یعنی مفهومی‌ که در متن مبدأ به تلویح بیان شده‌ است باید در زبان مقصد به آن تصریح شود (متقی‌زاده و نقی‌زاده، 1396: 177 و Garces, 1994: 81) به این معنا که مترجم از مؤلفه‌هایی به عنوان واژۀ برابر و اصطلاحات زبان مبدأ استفاده می‌کند که مواردی از قبیل ضمایر و اشاره‌های مجازی و کتابی‌که با توجه به سیاق متن در تقدیر گرفته می­شود در ترجمه تصریح و بیان می‌شود. بسط نحوی، آن‌گاه‌که به ضرورت برای برون‌رفت از یک چالش ترجمه‌ای باشد، پسندیده است؛ «تصریح به‌ معنای آشکارسازی است و یکی از هماهنگی‌های ترجمه است، تصریح وقتی صورت می‌گیرد که اطلاعات متن مبدأ با صراحت و وضوح بیشتر به ترجمه انتقال می­یابد» (سیاحی و دیگران، 1395: 43).

- «جَمَعَ الأَخَوان أَکبر ثروةٍ فی تلکَ البَلادِ» (الشارونی، 1397: 7): «دو برادر بیشترین ثروت را در میان مردم آن شهرها کسب کرده بودند» (سبزیان‌پور و وکیلی، 1397: 16)؛ مترجم برای بسط مفهوم، کلمۀ «مردم» را که در تقدیر جمله‌ است در ترجمه افزایش داده است.

- «حتَّی أنَّهُ لَم یَستَطِع أن یَنطِقَ بِحَرفٍ» (الشارونی، 1397: 15): «به گونه‌ای زبانش بند آمد که نتوانست کلمه‌ای حرف بزند» (سبزیان‌پور و وکیلی، 1397: 16)؛ در ترجمۀ عبارت فوق، مترجم پس از ذکر معنای «یَنطِقَ بِحَرفٍ» از کلمۀ زبانش بند آمد نیز استفاده کرده است در حالی‌که معادل این‌ کلمه در متن اصلی نیامده است که می‌توان آن را افزایش تفسیری یا شرح‌گونه دانست. افزایش یا بسط نحوی در ترجمۀ سبزیان‌پور اندک است و به همین موارد محدود است.

- «حتَی هزَّت جَسَدَة قَشْعَرِیرةٌ بارِدَةٌ» (الشارونی، 1397: 57): «سرمای شدید بدنش را بلرزه درآورد» (سبزیان‌پور، 1397: 58)؛ «بارِدَةٌ» به معنای سرما است که مترجم خواسته متن مبدأ را با صراحت و وضوح بیشتر به ترجمه انتقال دهد.

- «حتی شاهَدَ أخاهُ» «رَسْلان» «مُستلقیاً أمامۀ علی الأرض» (الشارونی، 1397: 55): «برادرش «ارسلان» را دید که در مقابلش بر روی زمین دراز کشیده است» (سبزیان‌پور، 1397: 56)؛ سبزیان‌پور بنابر ضرورت، حروف یا افعال ربطی را به ترجمه‌هایش افزوده است. «و إذا بخَیراتِهِ الّتی اَضَاعَتْهَا القَسْوةُ و عَدَمُ الرَّحْمةِ» (الشارونی، 1397: 71): «و خیر برکتی ‌که سنگ‌دلی و بی‌رحمی آن را نابود کرده بود» (سبزیان‌پور، 1397: 72).

 

5-4. قبض نحوی (کاهش)

قبض به‌کار بردن یک واژه در زبان مقصد در برابر چند واژۀ زبان مبدأ‌ بوده و آن هنگامی است که مترجم در برابریابی به بخشی از واژگان متن مبدأ و آوردن مشابه آن در ترجمه اهتمام نورزیده است و به بیان حداقلی بسنده می‌کند (صیادانی و دیگران، 1396: 99 و Garces, 1994: 81).

- «إنَّ الرَّجُلَ یرتجفُ مِن شِدّةِ البَرد» (الشارنی، 1397: 15): «این مرد از سرما به خود لرزید» (سبزیان پور و وکیلی، 1397: 12)؛ مترجم شدّت را در ترجمه نیاورده و به ‌عبارت «سرما» بسنده ‌کرده است درحالی که به خود لرزیدن در اثر سرما معمولی حاصل نمی‌شود و باید سرمای شدیدی باشد‌ که شخص بلرزد؛ بنابراین، به نظر بهتر بود در ترجمه بیان می‌شد.

- «کانا غَایةً فی الحِرصِ و خُشُونَةِ الإحساس» (الشارونی، 1397: 7): «در نهایت حرص و بی‌رحمی بودن» (سبزیان‌پور و وکیلی، 1397: 8)؛ مترجم در برابر دو واژۀ «خُشُونَةِ الإحساس» که به معنای ‌خشونت احساس است، تنها واژۀ بی‌رحم را به‌کار برده است در حالی که این واژه می‌تواند معنای دیگری نیز داشته باشد. 

- «یَتَدفَّقُ واحِدٌ فی مَجریً یمتَدُّ عِنْدَ مَنْبَعةِ» (الشارونی، 1397: 7): «یکی‌از این رودخانه‌ها از یک آبراه در این کوه‌ها سرچشمه می‌گرفتند» (سبزیان پور و وکیلی، 1397: 2)؛ «مَجرًی یمتَدُّ» به معنای «محلِ جریان امتداد دارد» است و مترجم معنای «آبراه» را برای آن استفاده کرده است.

- «تساقَطَت ثَمَراتُ البُرتُقالِ مِن أشجَارِها قبلَ أن تَنضِجَ» (‌الشارونی، 1397: 9): «پرتقال‌ها قبل ‌از آن‌‌که رسیده شوند از درخت‌ها افتادند» (سبزیان‌پور و وکیلی، 1397: 10)؛ ترجمۀ تحت‌الفظی «ثَمَراتُ البُرتُقالِ» میوه­های پرتقال است و مترجم معنای ثمرات را دیگر در ترجمه بیان نکرده است. این‌گونه ترجمۀ عبارات نه تنها به ‌کوتاهیِ سخن کمک می‌کند، بلکه آن‌ها را به ساختار زبان فارسی نیز نزدیک‌تر می‌گرداند.

- «وانتَابَت شِهابُ دَهشَةٌ بالِغَةٌ لهَذا الَّذی رَآهُ» (‌الشارونی، 1397: 15): «شهاب از آنچه دید بسیار وحشت‌ کرد» (سبزیان‌پور، 1397: 16)؛ مترجم معنای «وانتَابَت» که «فرا گرفت» است را در ترجمه نیاورده است. معنای تحت‌اللفظی آن می‌شود و «وحشت شهاب را فرا گرفت». درصورت بیان فرا گرفتن وحشت، درک صحیح و کامل‌تری از ترس وارده بر شهاب نشان داده می‌شود و بهتر بود که در این مورد، قبضی صورت نگیرد. موارد حذف در ترجمۀ خوب، بسیار محدود و حتی نادر است و مترجم وفادار، جز در مواقع ضروری و اجتناب‌‌ناپذیر، اقدام به‌ حذف‌ مطلبی نمی‌کند؛ چرا‌که حذف بی‌رویه، عمده‌ترین عیب‌ ترجمه محسوب می شود (کماکی، ۱۳99: ۳۰-۲۲ با تلخیص).

- «والیوم حارِّشدِیدُ الحَرَارَةِ» (‌الشارونی، 1397: 43): «روز بسیار گرمی بود» (سبزیان‌پور، 1397: 44)؛ این جمله عبارت است از «حارِّ شدِیدُ الحَرَارَةِ» و به‌طور خلاصه ترجمه شده‌ که طبق اصول جزء قبض نحوی محسوب می‌شود. هنگامی ‌که دو ‌کلمه در متن هم معنا باشند، یکی از آن‌ها جایگزین ‌دیگری می‌شود؛ زیرا هر کدام از آن‌ها معنای دیگری را بیان می‌کند و در یک مسیر معطوف هستند و بیان هر دو آن‌ها،  نوعی تکرار بیهوده است مگر در مفاهیم علمی‌ که‌ دو مترادف هر کدام مضمون خاص خود را دارد (خاطوم، ۱۹۹۶: ۵).

 

5-5. اقتباس[9] (معنی نزدیک یا همانندسازی)

اقتباس یا معنی نزدیک به معنای به‌کار بردن معادل‌، جا افتاده ‌است. در این شیوه، پیامی از طریق موفقیّت مشابه انتقال می‌یابد و برای ترجمۀ اصطلاحات با نهادهای فرهنگی مفید است (متقی‌زاده و نقی‌زاده 1396: 177 وCarces, 1994: 81). شاید بتوان گفت‌ که ترجمۀ خوبِ ادبی آن است که هم اقتباس باشد و هم ترجمه (خاوری، 1386: 86)؛ یعنی جنبه‌های ادبی و بلاغی داشته باشد. طبق بررسی‌های انجام شده که در نمودار معنایی– لغوی نیزآورده ‌شده در این ترجمه‌، «اقتباس» بیشترین مقدار را به خود اختصاص داده است.

- «لَم تَظهَر بِها أیَّةُ علاماتٍ‌ تَدلُ عَلَی آن‌ها آخذَةٌ فی الجفافِ» (‌الشارونی، 1397: 15): «هیچ نشانه‌ای از خشک شدن نداشت» (سبزیان پور و وکیلی، 1397: 18)؛ مترجم، معنای نزدیک را برای عبارت فوق به‌کار برده و از ترجمه تحت‌‌اللفظی آن اجتناب کرده و خواسته است ترجمه‌ای ساده و روان‌تر ارائه کند.

- «فآجابَ «شهاب» مُتردًّداً» (‌الشارونی، 1397: 17): «شهاب با تردید گفت» (سبزیان‌پور و وکیلی، 1397: 18)؛  مترجم به جای فعل «جواب داد» فعل «گفت» را به عنوان معادل به‌کار برده‌ است و ‌کاربرد بیشتری دارد.

- «سأَقدِّمُ لَکَ نَصیحةً ثَمِینَةَ» (‌الشارونی، 1397: 37): «یک نصیحت‌ گران‌بها به تو می‌کنم» (سبزیان‌پور و وکیلی، ‌1397: ‌18)؛ در زبان فارسی‌گفته نمی‌شود «نصیحت گران‌بها را به تو تقدیم می‌کنم» بلکه معانی رایج آن این است که «به تو نصیحت می‌کنم» ‌که یک مضمون آشنا برای خواننده است.

- «غادَرَ فِراشَهُ قَبلَ أن تَشرُقَ الشَمسُ» (‌الشارونی، 1397: 42). «قبل از این‌که خورشید بالا بیاید از رختخواب بیرون آمد» (سبزیان‌پور و وکیلی، ‌1397:‌ 18). اصطلاح «بالا آمدن خورشید» در زبان فارسی برای خواننده ملموس‌تر است و کاربرد بیشتری دارد.

- «شهابُ فتیً لم یتجاوز الثانیةَ عشرةَ بِین عُمره لطیفٌ» (‌الشارونی، 1397: 7): «شهاب جوانی بود که دوازده‌ سال بیشتر نداشت بسیار خوش‌ قلب و با احساس بود» (سبزیان‌پور و وکیلی، ‌1397: ‌8).  مترجم برای ترجمه لطیفٌ از خوش قلب و بااحساس استفاده کرده که برای خواننده قابل فهم‌تر است.

- «و أخذَ لَونُ أنفهِ یمیلُ إلی الاحْمِرارِ» (‌الشارونی، 1397: 65): «و رنگ دماغش به سرخی رفت» (سبزیان‌پور، ‌1397: 66)؛ همانطورکه ملاحظه می‌شود جنبه بلاغی و ادبی در ترجمۀ این جملۀ سبزیان‌پور قابل مشاهده است ‌که‌ جزء نکات مثبت ترجمه است.

- «وفی تَمَامِ السَّاعةِ الثَّانِیَة عَشرَةَ عِندَ مُنتَصفِ اللَّیل» (‌الشارونی، 1397: 27): «و در ‌ساعت دوازدهِ نصفِ شب»‌ (سبزیان‌پور و وکیلی، ‌1397: ‌8)؛ مترجم در ترجمۀ عبارت «‌عِنَد منتصفِ اللَّیل» از «نصف شب» که به زبان مقصد نزدیک‌تر است، بهره ‌جسته است.

- «فَلَم‌ أتَذَوَّق شَیئاً مِنَ الطَعامِ» (‌الشارونی، 1397: 19): «هیچ غذایی نخورده‌ام» (سبزیان‌پور و وکیلی، ‌1397: ‌20)؛ معنای تحت‌اللفظی عبارت بالا «چیزی از غذا نچشیده‌ام» است‌که مترجم از عبارت «هیچ غذایی نخوده‌ام»‌ که همانند آن است، استفاده کرده است.

- «و تَلَقَّفَتهُ المِیاهُ فَکَتمت صَرخَتهُ» (‌الشارونی، 1397: 57): «آب او را در خود گرفت و فریادش را پنهان‌کرد» (سبزیان‌پور و وکیلی، ‌1397: ‌58)؛ معنای تحت‌اللفظی عبارت چنین است که «آب او را ربود و فریادش را پنهان کرد» که در این جمله سبزیان‌پور برای ترجمه از همانندسازی «آب او را در خود گرفت» استفاده کرده است.

در ترجمه­های فوق مترجم تلاش کرده از عبارات و معادل‌هایی استفاده کند که در زبان فارسی، جاافتاده‌تر و قابل فهم‌تر است و برای اهل ادب با استفاده از ابزارهای بلاغی جملات را زیباتر و ملموس‌تر از معنی سطحی و اولیۀ واژه‌ها بیان کرده است.

 

5-6. عام برابر خاص یا برعکس

عام برابر خاص یا برعکس عبارت است از ترجمه لغت‌ خاص (ذات) به عام (معنی) یا برعکس. (فرهادی، 1392: 124).

- «الوَقْتُ قد تجاوزَ الظُهَر» (‌الشارونی، 1397: 43): «روز از نیمه گذشت» (سبزیان‌پور، ‌1397: ‌44)؛ «وقت» یک معنای عام است و مترجم عبارت «روز» را در ترجمه آورده که خاص است و أخصّ از وقت است.

- «ومَعَ ذَلِک لم یَحدُث مُطلَقاً أَن أحسَنَ إلَی فَقِیرٍ» (‌الشارونی، 1397: 7): «امّا با وجود آن، هیچ‌وقت به فقرا کمک نمی‌کرد» (سبزیان‌پور و وکیلی، ‌1398: ‌8)؛ «أحَسنَ» به معنای «احسان» همه نوع نیکی را شامل می‌شود و مترجم در اینجا آن را به معنای «کمک» استفاده ‌کرده است که از معنای عام آن معنای خاص را انتخاب کرده است. در این جمله، معنایی که از کمک برمی‌آید همان صدقه است‌که در مقابل معنای احسان، جزءِ أخّص آن است.

- «یُحسُّ بالإعیاءِ» (الشارونی، 1397: 47): «احساس خستگی کرد» (سبزیان‌پور و وکیلی، ‌1397: ‌44)؛ «إعیاءِ» در لغت به معنای ضعف و ناتوانی است ‌که مترجم معنای خستگی را که خاص است به‌کار برده است.

- «خُشوُنَةِ الإحسَاس» (‌الشارونی، 1397: 7): «بی‌رحمی» (سبزیان‌پور و وکیلی، ‌1397: ‌8)؛ «خُشوُنَةِ الإحسَاس» یک‌ کلمه‌ای است ‌که دارای معنای عام است.‌ مترجم  بی‌رحمی را که یک معنای خاص است برای ترجمۀ آن استفاده کرده است.

 

نمودار (1):‌ نمودار معنایی- لغوی

منبع: یافته‌های پژوهش

از جمله روش­های ترجمه، می‌توان به ترجمۀ معنایی و ترجمۀ ارتباطی اشاره ‌کرد:

- ترجمۀ معنایی: معنا و مفهوم متن مبدأ را با نزدیک‌ترین ساخت‌های دستوری و معنایی به زبان مقصد منتقل می‌کند (نیومارک، ۱۳۸۶: ۳۷).

- ترجمۀ ارتباطی: ترجمه‌ای است‌ که پیام متنی را با متداول‌ترین‌ کلمات، عبارات‌ و ساخت‌های‌ دستوری به زبان مقصد برمی‌گرداند (همان: ۳۷). با توجه به این دو روشِ ترجمه، سبزیان‌پور از روش ترجمۀ معنایی استفاده کرده است که این نوع ترجمه برای ترجمۀ متون یا عناصر توصیفی، متن‌های اطلاعاتی و ترجمه متون مقدّس استفاده می­شود. کاربرد دیگری که برای ترجمۀ معنایی در نظر‌گرفته می‌شود، مقاصد‌آموزشی است؛ مانند آموزش صرف و نحو. مرحلۀ نهایی و ملاک اصلی برای سنجش میزان کیفیّت ومقبولیّت ترجمه، ارزیابی آن براساس ویژگی‌ها و تکنیک‌های مثبت و منفی نظریۀ گارسس (1994) است (صیادانی و اصغرپور، 1396: 111). در جدول زیر تکنیک‌های مثبت و منفی سطح معنایی لغوی بررسی می‌شود.

 

جدول (3): تکنیک‌های مثبت و منفی سطح معنایی- لغوی

ردیف

شاخص‌های مثبت

فروانی

شاخص‌های‌منفی

فراوانی

1

معادل فرهنگی

7

ابهام

0

2

اقتباس

10

قبض‌نحوی

8

3

بسط نحوی

5

--

--

4

توضیح

2

--

--

 

جمع کل

24

جمع کل

8

 

 

 

نمودار (2): تکنیک‌های مثبت و منفی سطح معنایی- لغوی

 

به طورکلی در مدل پیشنهادی گارسس ترجمه‌ها براساس دو معیار کفایت[10] و مقبولیّت[11] گروه‌‌بندی می‌شوند. طبق‌ مدل گارسس (1994) بین جنبه‌های‌ منفی و میزان‌ کفایت‌ و مقبولیّت ترجمه‌ها رابطه معکوس وجود دارد؛ یعنی هرچه مقدار این ویژگی‌های منفی بیشتر باشد، میزان کفایت (انطباق عناصر زبانی در دو زبان مبدأ و مقصد و میزان دقّت مترجم در رساندن پیام موردنظر) و مقبولیّت (میزان قابل قبول بودن از سوی خوانندگان زبان مقصد) ترجمه‌ها کمتر است. میان ویژگی‌ها یا جنبه‌های مثبت و میزان کفایت و مقبولیّت ترجمه‌ها، رابطه مستقیمی برقرار است؛ یعنی هرچه این ویژگی‌ها بیشتر باشد، میزان‌کفایت و مقبولیّت ترجمه‌ها زیادتر خواهد بود.

 

نتیجه‌گیری

پژوهش حاضر که براساس سطح معنایی لغوی الگوی گارسس به ترجمۀ داستان «نهرالذهب» پرداخته­است، نشانگر نقاط قوت و ضعف مترجم در مؤلّفه‌ای خاص و اهتمام بیشتر مترجم به یک یا دو مؤلّفه‌ از سطح معنایی – لغوی در مقایسه با مؤلّفه‌های دیگر است.

سبزیان‌پور در بخش توضیح و تعریف تنها یک مورد را در پاورقی ذکر کرده است. مترجم گاهی در ترجمه، خود را پایبند به اسلوب متن اصلی و ملزم به انتقال همان اسلوب به متن ترجمه می‌داند و گاهی هم شیوه‌های‌ بیانی و ظرافت‌های زبانی متن مقصد را در اولویت قرار می‌دهد؛ بنابراین، ترجمۀ ارائه شده از داستان یعقوب الشارونی با توجه به نظریۀ گارسس قابل قبول است، امّا بهترین ترجمه آن است‌که خواننده بوی ترجمه را از متن احساس نکند و فرآیند ترجمه را از یاد ببرد. به بیان دیگر، خوانندۀ ترجمه، گمان ‌کند متنی‌ که می‌خواند به دست یک نویسنده به رشتۀ تحریر درآمده است. برای رسیدن به این هدف باید از تکنیک‌های خاص ترجمه استفاده شود ‌که خود نیازمند پژوهش دیگری است.

باید به این نکته توجه کرد که ترجمه صورت گرفته از «نهر الذهب» از ویژگی‌های مثبت و منفی خاص برخوردار است و در اینجا هدف، ارزیابی و بررسی مشکلات موجود در ترجمۀ متون ادبی است و به عنوان یک نتیجه می‌توان گفت‌ که دو اصل «‌کفایت و مقبولیّت» مبنایی برای تقسیم‌بندی ترجمه‌ها هستند.

نکتۀ پایانی این‌که اگر کسی می‌خواهد برای کودکان و نوجوانان کتابی ترجمه کند باید علاوه بر استفادۀ از کلمات و سخنان مخصوص کودکان و رعایت سادگی مطالب، اصطلاحات به‌کار رفته در آن را توضیح دهد تا بیشترین تأثیر را بر مخاطب خود؛ یعنی کودکان داشته باشد.

      پیشنهاد می‌شود مترجمان با توجّه به‌ الگوهای ترجمه ارائه شده از یک الگو برای ترجمهۀ خویش بهر‌ه‌ ببرند و جنبه‌های مختلف آن الگو را در ترجمه خود به کاربرده تا در ترجمه خود موفّق‌تر عمل‌ کرده و ‌کیفیّت آن را افزایش دهند و ترجمه‌ای یکنواخت و زیبا ارائه کنند.



[1]- Carmen Garces

[2]- Perrin Laurence

[3]- Vinay Jean – paul و Jean Darbelnet

[4]- Eugene Nida

[5]- Peter Newmark

[6]- Jean Delisle

[7]- Georges Mounin

[8]- Nubret

[9]- Adaptation

[10]- Adequacy

[11]- Acceptability

قرآن‌کریم
پرین، لورانس. (1378). ادبیات داستانی ساختار صدا و معنی. ترجمۀ حسن سلیمانی و فهیمه اسماعیل‌زاده. تهران: رهنما.
جبوری، احمد و دیگران. (1977). الترجمة والتعریب . بیروت: دار العلم للملایین.
خاطوم، احمد. (1996). فی مدار اللغة واللسان. ط 1. بیروت: شرکة المطبوعات.
خاوری، سیّد خسرو. (1383). «از واژه به مفهوم «اقتباس یا ترجمۀ ادبی»». پژوهش ادبیّات معاصر جهان. ش 18. صص  96-83.
رحیمی خویگانی، محمد. (1396). «نقد واژگانی ترجمه موسوی گرمارودی از قرآن‌کریم «با تکیه برسطح معنایی لغوی‌گارسس»». مطالعات ترجمۀ قرآن و حدیث. ش 7. صص 96-94.
رشیدی، ناصر و شهین فرزانه. (1398). «ارزیابی و مقایسه ترجمه‌های فارسی رمان انگلیسی شاهزاده و گدا اثر مارک تواین براساس الگوی گارسس( 1994م)». زبان‌پژوهی دانشگاه الزهراء. ش 3. صص 108 – 58.
سیاحی، صادق و دیگران. (1395). «اسلوب تصریح و تبیین در ترجمۀ قرآن (بررسی موردی ترجمۀ فیض‌الأسلام)». پژوهش‌های ترجمه در زبان و ادبیات عربی. ش 14. صص 60 - 42.
الشارونی، یعقوب. (1397). نهر الذهب. ترجمۀ وحید سبزیان‌پور و حسیبه وکیلی. تهران: یار دانش.
صیادانی، علی و همکاران. (1396). نقد و بررسی ترجمه فارسی رمان «قلب اللّیل» با عنوان «دل شب» براساس «الگوی گارسس». پژوهش‌های ترجمه در زبان و ادبیّات عربی. ش 16. صص118 – 87.
طهماسبی، عدنان. (1359). شیوۀ ترجمۀ ادبی مبتنی بر ترجمۀ نمایشنامه صاحبة الجلالة. تهران: انتشارات سازمان جهاد دانشگاهی.
عبدالباسط عبد، محمّد. (2017). الخطاب النقدی التراث والتأویل. ط 1. بیروت: الانتشار العربی.
 عصفور، محمّد. (2009). دراسات فی الترجمه ونقدها. ط 1. بیروت: الموسسة العربیة للدراسات والنشر.
فرهادی، پروین. (1392). بررسی، نقد و ارزیابی ترجمه متون عربی (مطالعه نقد و ارزیابی آثار ترجمه شده غسان کنفانی در سه بخش قصص، روایات و مسرحیات). پایان‌نامه رشته مترجمی زبان عربی دانشگاه تهران.
کمالی، جواد. (1399). «حذف و اضافه در ترجمه». فصلنامۀ مترجم. س 3. ش 11 و 12. صص 30-16.
متقی‌زاده، عیسی و سیّد علاء نقی‌زاده (1396). «ارزیابی ترجمۀ متون ادبی فارسی به عربی براساس مدل کارمن‌گارسس» (پیام رهبر انقلاب به مناسبت موسم حج 1395 برای نمونه)». پژوهش‌های ترجمه در زبان ادبیّات عربی. ش 16. صص 193 -169.
نیومارک. پیتر. (2006). الجامع فی التّرجمة. ترجمة حسن غزالة. بیروت: دار مکتبة الهلال.
ــــــــــــــــ . (1368). دورۀ آموزش فنون ترجمه. ترجمۀ منصور فهیم و سعید سبزیان. چ 2. تهران: رهنما.
Garces.‌C. V. (1994). A methodological Proposal For the assessment of translated Literary works. Babel, No. 40. Pp. 77- 101