Document Type : Research Paper

Authors

1 Associate Professor, Department of Arabic Language and Literature, Tarbiat Modares University, Tehran, Iran

2 Ph.D. Holder, Department of Arabic Language and Literature, Tarbiat Modares University, Tehran, Iran;

Abstract

Translation evaluation is one of the methods of criticism that is used to determine the quality level of translated texts. Usually, after the texts have been translated, the editors are evaluating the translated texts. Therefore, the translator of translated texts must have sufficient control in both the source and the target languages so that in addition to editing the target text being able to evaluate it in terms of equivalence. In this research, we are trying to find out, based on the model of the evaluation of the translation of Mrs. Carmen Garces which is designed to assess the translation of literary texts in four levels (lexical, grammatical, discourse, and stylistic) using descriptive and analytical method; we will assess Arabic translation of the message of the leader of the revolution to the pilgrims of Hajj. One of the findings of this paper is that cultural differences between Farsi and Arabic languages and finding appropriate synonyms at vocabulary, and grammatical level based on these differences represent one of the most important challenges in the translation process. Similarly, examples such as adaptation, equivalents, an extension of vocabulary in the target language and using proper and general vocabulary, susceptibility from colloquial language are among most important challenges in this context.

Keywords

دانش و توانش ترجمه از طریق فرایند نظریه‌سازی در ذهن نوآموز نهادینه می‌شود و بسط می‌یابد، به ‌طوری که فراگیر از طریق این فرایند، نظریات ترجمة مخصوص به خود را در ذهن پایه‌ریزی می‌کند و صلاحیت ترجمة متون را در موقعیت‌های مختلف کسب می‌نماید. در فرایند ترجمه، مترجم با دو یا چند زبان متفاوت سروکار دارد. لذا باید تمام سطوح (خرد و کلان) زبانی این زبان‌ها را مطالعه و مقایسه کند تا آن‌ها را در متن مبدأ تحلیل، سپس در متن مقصد از نو ترکیب کند. نحوة انتقال از زبان مبدأ به مقصد بسیار مهم است و اخذ فنون و راهبردهای ترجمه را می‌طلبد. هرچند حرفه‌ای شدن مترجمان مبتدی نیاز به کسب «توانش ترجمه» در دنیای واقع و خارج از محیط انتزاعی آموزشی دارد. هدف مرحلة آموزش ترجمه در دنیای واقع این است که «مترجم مبتدی توانایی دانش تخصصی، شیوة رفتار بهینه در بازار و کاربرد فناوری‌های ترجمه را در خود شکوفا نماید و به ترتیب، در راه رشد و تعالی خود در دنیای حرفه‌ای گام بردارد» (مبارکی، 1392: 151).

1. بیان مسئله

درک صحیح از مفهوم متن، مهم‌ترین مرحلة معادل‌یابی صحیح است و چه ‌بسا که فهم اشتباه از مطلب، معنای یک متن را به ‌طور کلی تغییر دهد. لذا مترجم در وهلة اول باید بر اساس فهم درست، نسبت به واژگان و اصطلاحات متن، معادل‌یابی صحیح و دقیقی داشته باشد و آنگاه به مراحل بعدی ترجمه گام بگذارد. با وجود تألیف‌ها و پژوهش‌های فراوان در زمینة آموزش ترجمه از عربی به فارسی و برعکس، تاکنون پژوهشی صورت نگرفته‌است تا به‌ صورت تخصصی و بر اساس الگوی ارزیابی ترجمة خانم کارمن گارسس، ترجمة متون را از فارسی به عربی ارزیابی کیفی نماید و به مهم‌ترین لغزشگاه‌های مترجمان بپردازد. لذا پژوهش حاضر در پی یافتن روشی مناسب برای حل چالش‌های موجود در سطح واژگانی به‌ هنگام ترجمة متون از فارسی به عربی است. با توجه به مدل گارسس که برای ترجمة متون ادبی طراحی شده‌است، به‌نظر می‌رسد که این مدل بتواند برای حلّ مشکل مذکور نقطة آغازی مناسب باشد. لذا در این پژوهش تلاش خواهیم کرد تا بر اساس این مدل و به‌ روش توصیفی، ترجمة عربی پیام رهبر معظم انقلاب را که به‌ مناسبت مناسک حج سال 1395 شمسی به حاجیان بیت‌الله الحرام صادر و در سایت رسمی ایشان منتشر شد، ارزیابی کیفی نماییم.

2. پیشینة پژوهش

در ارتباط با آموزش مهارت ترجمة متون از عربی به فارسی در ایران، کتاب‌ها، مقالات، پایان‌نامه‌ها و رساله‌های فراوانی تألیف شده‌است، اما در حوزة ارزشیابی کیفی ترجمه، آن هم در حوزة ترجمة متون از فارسی به عربی و بر اساس مدل کارمن گارسس، این پژوهش را می‌توان نخستین تلاش در این‌ زمینه دانست، هرچند در زبان انگلیسی، دو پایان‌نامة ارشد بر اساس مدل گارسس وجود دارد. در ادامه، به برخی کتاب‌ها و مقاله‌هایی که به موضوع پژوهش حاضر نزدیک هستند، اشاره می‌شود:

ـ غلامی‌بروجی (1394) در پایان‌نامة کارشناسی ارشد خود با تکیه بر مدل کارمن گارسس به بررسی مقابله‌ای ترجمة شمس‌الملوک مصاحب و رضا رضایی از رمان غرور و تعصب از انگلیسی به فارسی پرداخته‌است.

ـ روشنفکر و دیگران (1392) در پژوهش خود با استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی و با تکیه بر چارچوب نظری نیومارک سعی می‌کنند به بررسی و نقد شیوة ترجمة مفاهیم فرهنگی موجود در رمان اللّصّ والکلاب نجیب محفوظ، از سوی دو مترجم ایرانی بپردازند.

ـ نصیری (1390) در کتاب روش ارزیابی و سنجش کیفی متون ترجمه‌شده از عربی به فارسی دربارة الگوهای مشهور در ارزیابی ترجمه، اهداف و اهمیت آن سخنی چندان نگفته‌است و به جای آن، به تعاریف ترجمه، معرفی زبان مبدأ و مقصد و... پرداخته است. همچنین، در این کتاب، موضوع ارزیابی با روش‌های ترجمه به‌شدت خلط شده‌است. به همین دلیل، مؤلف به‌وفور از کتاب‌های آموزش ترجمه استفاده کرده، به آن‌ها ارجاع داده‌است. در پایان هم باید گفت که شیوة ارزیابی در این کتاب، روشمند نیست و اساساً در حوزة ترجمة متون از عربی به فارسی است، نه برعکس.

ـ کتاب ورشة التعریب اثر طهماسبی و نقی‌زاده (1390) تقریباً نخستین تألیفی است که به ‌صورت تخصصی به موضوع ترجمة متون عربی از فارسی به عربی می‌پردازد، نکاتی مهم را در بر می‌گیرد که بیشتر فراگیران فارسی‌زبان و برخی مترجمان (حتی عرب‌زبان) در هنگام ترجمة آن‌ها اشتباه می‌کنند. مؤلفان در این کتاب دربارة رویکرد آموزشی خود سخنی نگفته‌اند که می‌توان آن را از نقاط ضعف دانست.

ـ یافته‌های عطاران (2010م.) در پژوهش خود با نام «ترجمة متون خبری در سایت‌های ایرانی» مبیّن آن است کـه «جـرح و تعـدیل واژگـان» و «حذف کنش‌ها و ویژگی‌های بد گروه خودی»، بیشترین بسامد وقوع در ترجمه داشته‌اند.

ـ فرزانه (1387) در پایان‌نامة ارشد خود با عنوان  ارزیابی و مقایسة ترجمه‌های فارسی رمان انگلیسی شاهزاده و گدا اثر مارک تواین بر اساس مدل گارسس (1994م.) هدف اصلی پژوهش خود را ارزیابی و مقایسة کیفیت چهار ترجمه از ترجمه‌های فارسی رمان انگلیسی شاهزاده و گدا، اثر نویسندة معروف آمریکایی، مارک تواین، عنوان نموده‌است و برای این‌ کار، مدل کارمن گارسس را به‌ عنوان چارچوب تحقیق انتخاب کرده‌است.

ـ هرچنددرکتاب فن ترجمة معروف (1380) اصطلاحات فراوانی به معنای خاص کلمه به‌کار نرفته‌است، اما روش‌هایی که برای معادل‌یابی واژگان در آن به‌کار رفته، مناسب است. اما این کتاب نیز برای ارزشیابی کیفی ترجمة متون از فارسی به عربی الگویی ارائه نمی‌دهد.

ـ نمونه‌هایی که بکار در کتاب خود الترجمة الأدبیة (إشکالیات و مزالق) (2001م./ 1380) در بخش لغزشگاه‌های واژگان و ساختار آورده‌است، برگرفته از ترجمة کتاب‌های تاریخی مانند تاریخ بیهقی و ترجمة شفیعی کدکنی از کتاب مختارات من الشعر العربی الحدیث و... می‌باشد.

با توجه به آنچه گذشت، تاکنون پژوهشی مستقل برای ارزیابی متون ترجمه‌ از فارسی به عربی، آن هم بر اساس مدل ارزیابی ترجمة کارمن گارسس انجام نگرفته‌است.

3. ادبیات نظری

3ـ1) مدل‌های معروف در ارزیابی ترجمه

برای ارزیابی ترجمه، الگوهای متعددی وجود دارد؛ از جمله الگوی آنتوان برمن (Antoine Berman)، مترجم، فیلسوف، مورخ و نظریه‌پرداز فرانسوی که نظریه‌اش دربارة عوامل ناموزون‌کنندة ترجمه بسیار مورد توجه پژوهشگران حوزة مطالعات ترجمه‌است. نظریة برمن، نظریه‌ای مبدأگراست و به حفظ اصالت متن اصلی توجه دارد (ر.ک؛ برمن، 2010م.: 76). هربرت پُل گرایس (Paul Grice/ ۱۹۱۳ـ۱۹۸۸م.)، نظریه‌پرداز انگلیسی و فیلسوف تحلیل زبانی، اصولی را برای دستیابی به گفتگوی مطلوب معرفی کرد که طرفین کلام باید آن‌ها را رعایت کنند. اصول گرایس که در اصل به منظور دستیابی به یک گفتگوی موفق طرح‌ریزی شده بود، ذیل مبحث تعادل ترجمه‌ای وارد علم مطالعات ترجمه شد (ر.ک؛ صلح‌جو، 1376: 53). خانم جولیان هاوس (Julian House)، زبانشناس و پژوهشگر آلمانی صاحب‌نام مطالعات ترجمه، الگوی ارزیابی ترجمة او را مبتنی بر روش سیاق کلام می‌داند (ر.ک؛ هاوس، 1388: 44). باسل حاتم (Basil Hatim)، پژوهشگر عراقی، دکترای زبانشناسی کاربردی از دانشگاه اکستر (University of Exeter) اسکاتلند در سال 1997 میلادی، به همراه همکار خود در دانشگاه هریوت وات (Heriot watt)، آقای ایان میسون (Ian Mason) الگوی مشترک خود برای ارزیابی ترجمه را ارائه دادند (Hatim, B. & Mason, 1990: 212). تحلیل گفتمان انتقادی (Critical Discourse Analysis) یکی از رویکردهای‌زبان‌شناسی انتقادی (Critical Linguistics) به شمار می‌رود (ر.ک؛ آقاگل‌زاده، 1385: 39). «در اواخر دهة 1979 میلادی گروهی از زبان‌شناسان پیرو مکتب نقشگرای (Systemic-Functional) هالیدی (Michael Halliday) در دانشگاه ایست آنجلیای (University of East Anglia) انگلستان گرد هم آمدند. ایشان در مطالعات خود دربارة کاربرد زبان، رویکرد زبان‌شناسی انتقادی را برگزیدند و در کتاب معروف خود زبان و کنترل (Language and Control) (1979م.) برای اولین بار این اصطلاح را به کار بردند که مدل نورمن فرکلاف(Norman Fairclough) بر اساس آن می‌باشد (ر.ک؛ فرکلاف، 1379: 244). از جمله‌ پرطرفدارترین نظریّات در زمینة مسائل فرهنگی، نظریة پیتر نیومارک (Peter Newmark) آمریکایی است (ر.ک؛ نیومارک، 2006م.: 149). الگوی پیشنهادی وی برای ارزیابی ترجمه، تکیة فراوانی بر ترجمة عناصر فرهنگی در متن دارد (ر.ک؛ روشنفکر، 1392: 19).

3ـ2) مدل کارمن گارسس

خانم کارمن والرو گارسس (Carmen Valero Garces) متولد 1958 میلادی در اسپانیا، استاد تمام دانشگاه آلکالا (University of Alcalá) در شهر مادرید است. وی مدرک دکترای مطالعات زبان انگلیسی از دانشگاه زاراگوزا (University of Zaragoza)دارد و عضو انجمن زبان‌شناسی کاربردی اسپانیاست. همچنین، وی مدیر برنامة آموزش  ترجمه و ترجمة فوری در کشور اسپانیا، استاد ارتباطات بین‌فرهنگی، عضو انجمن مطالعات آمریکاـ اسپانیا، هماهنگ‌کنندة گروه پژوهشی FITISPos®، عضو شبکة اروپایی کارشناسی ارشد ترجمه DGT، عضو مؤسس شبکة INFORM و مسئول برگزاری کنفرانس جهانی ترجمه از 1995 میلادی تاکنون می‌باشد (http://www.uah.es/es/estudios/profesor/M.-Carmen-Valero-Garces).

گارسس در سال 1994 میلادی، الگوی پیشنهادی خود را برای ارزیابی ترجمه ارائه کرد. وی در الگوی خود به نظریات زبان‌شناسان و نظریه‌پردازان ترجمه، همچون پیتر نیومارک نظر داشته‌است. گارسس برای مقایسة شباهت‌های بین متن مبدأ و متن مقصد چهار سطح پیشنهاد می‌کند که به گفتة خود او، گاهی این سطوح با هم تداخل دارند (Garcés, 1994: 79). این چهار سطح عبارتند است:

نمودار 1: چهار سطح مدل ارزیابی ترجمة کارمن گارسس (همان: 79 و 80)

 

4. یافته‌های پژوهش (تطبیق کاربردی مدل در ترجمة متون از عربی به فارسی و برعکس)

در اینجا عناصر چهار سطح الگوی کارمن گارسس را به ‌صورت تطبیقی و کاربردی در دو متن فارسی و ترجمة عربی آن توضیح، و متن ترجمه‌شده را بر اساس این مدل ارزیابی خواهیم داد:

نمودار 2: سطح اول: معنایی ـ لغوی (ر.ک؛ همان: 80 و 81)

 

 

 

الف) ترجمة لغت برحسب اختلافات فرهنگی، فنی و زبانی: به ‌معنای بیان معنی واژه است به صورت عبارت اسمی یا شبه‌جمله صفتی. در این روش، اطلاعاتی که برحسب اختلافات فرهنگی، فنی یا زبانی بین مخاطب اصلی و مخاطب ترجمه ضرورت پیدا می‌کند، به تعریف لغت اضافه می‌شود (Garcés, 1994: 81).

در این فریضة بی‌نظیر، امنیّت زمان و مکان همچون نشانه‌ای آشکار و ستاره‌ای درخشان، دل انسان‌ها را آرامش می‌بخشد: فی هذه الفریضة المنقطعة النظیر، یطمئنُ أمنُ الزمانِ و المکانِ قلوبَ الناس کعلامة بیّنة و نجم لامع».

در این جمله، مترجم تحت تأثیر ادبیات جملة فارسی قرار گرفته‌است و نتوانسته مراد و مقصود گوینده را آن‌گونه که باید و شاید برساند، به‌طوری که خوانندة متن عربی ترجمه‌شده نمی‌تواند بفهمد که مقصود گوینده چه بوده‌است. لذا با کمی بررسی جملة فارسی درمی‌یابیم که مقصود گوینده این است که امنیتی که در زمان موسم حج و مکان مقدسی همچون مسجدالحرام وجود دارد، دل‌های انسان‌ها را آرامش می‌بخشد، همچون کسانی که در شب تاریک راه را گم کرده‌اند و با دیدن نشانه‌ها و ستاره‌هایی دوباره راه را می‌یابند و احساس امنیت و آرامش می‌کنند (که اشاره‌ای به آیة 16 سورة نحل است: وَعَلاَمَاتٍ وَبِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ). لذا در ترجمة عربی آن باید گفت:

«فی هذه الفریضة الفریدة، یبعث الأمنُ المتمثل فی الزمانِ (موسم الحج) والمکانِ (الأرض المقدسة) الطمأنینة فی قلوب النّاس، کالعلامات الواضحة والنجوم الساطعة (التی تبعث السکینة فی قلوب الّذین یهتدون بها فی اللّیل).

ب) معادل فرهنگی یا کارکردی (Cultural or Functional Equivalent): واژة فرهنگی یا کارکردی زبان مبدأ با مشابه آن در زبان مقصد جایگزین می‌شود: معادل کارکردی A-Level در فارسی "دیپلم"، در عربی "بکالوریوس"، در فرانسه Baccallaureate است (Newmark, 1981: 32).

این دو روش ترجمه (ترجمة لغت برحسب اختلافات فرهنگی، فنی، زبانی و معادل فرهنگی یا کارکردی) معمولاً واژة زبان مبدأ را عام یا فرهنگ‌زدایی می‌نمایند و گاهی معانی جدید بدان می‌افزایند یا از آن می‌کاهند. اگر آن را یک‌به‌یک ترجمه کنیم، حاصل آن، «کم‌برگردان» (Undertranslation) است و اگر یک به دو، «بیش‌برگردان» (Overtranslation). این دو روش به‌ویژه در متون نمایشی حساس هستند، چون تأثیر آنی ایجاد می‌کنند. برای ترجمة کامل آن‌ها باید از روش تثنیه (Couplet) استفاده کرد؛ یعنی دو روش ترجمه را ترکیب کرد (Newmark, 1998: 83).

ج) اقتباس (Adaptation):اقتباس یا معنی نزدیک، به‌کار بردن معادل جاافتاده است. در این شیوه، پیامی از طریق موقعیت مشابه انتقال می‌یابد و برای ترجمة اصطلاحات یا نهادهای فرهنگی مفید است (Garcés, 1994: 81)؛ مانند Faithfully Yours = تقدیم با احترام/ مع فائق‌الإحترام یاSee You Later  = خداحافظ/ إلی اللّقاء.

* «که در آن، چند هزار نفر در روز عید (...) مظلومانه جان باختند: التی قضی فیها عدة آلاف نحبهم مظلومین فی یوم العید».

در اینجا، مترجم فعل را از آیة 23 سورة احزاب اقتباس نموده‌است: «فَمِنهُم مَن قَضَی نَحبَهُ».

* «حکّام سعودی که امسال صدّ عن سبیل‌اللّه و المسجدالحرام کرده: الحکام السعودیون الّذین صدّوا هذه السنة عن سبیل الله والمسجدالحرام».

در اینجا نیز مترجم به‌ تبع متن اصلی،‌ عبارت مشخص‌شده را از آیة 25 سورة حج اقتباس نموده‌است که می‌فرماید:‌ Pإِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللهِ وَالمَسجِدِ الحَرَامِO.

د) بسط نحوی (Grammatical Expansion): افزودن یک یا چند کلمه به ضرورت است؛ یعنی مفهومی که در متن مبدأ به‌تلویح بیان شده، باید در زبان مقصد تصریح کرد (ر.ک؛ همان: 81).

* «با نهایت بی‌شرمی و وقاحت، حتّی از تشکیل هیئت حقیقت‌یاب بین‌الملل اسلامی نیز سر باز زدند: تملّصوا بمنتهی الوقاحة و عدم الخجل حتی من تشکیل هیئة تقصّی حقائق دولیة إسلامیة».

در اینجا، مترجم واژة «بی‌شرمی» را که در فارسی یک کلمه به ‌شمار می‌رود، به دو کلمه در عربی «عدم الخجل» برگردانده‌است، هرچند مترجم در اینکار دقیق نبوده‌است و باید آن را به‌ صورت زیر ترجمه می‌نمود: «تملّصوا بمنتهی الوقاحة والصلافة حتی من تشکیل لجنة دولیة إسلامیة لتقصّی الحقائق».

هـ) قبض نحوی (Grammatical Reduction): عکس شیوة فوق است که نظریه‌پردازان ترجمه هر کدام آن را اصطلاحی داده‌اند؛ مثل Equivalent- One- to - Multiple (نایدا) Concentration یاContraction  (نیومارک) و آن، به‌کار بردن یک واژة زبان مقصد است، در برابر چند واژة زبان مبدأ؛ مثل بهداشت = to Keep the State of Health که در برابر کلمة واحد فارسی شش‌کلمة انگلیسی آمده‌است. یاLinguistics = Science Linguistique  که در برابر دو کلمة فرانسه یک کلمة انگلیسی آمده‌است (Newmark, 1988: 90).

* «و دشمنی و کینة خود با ملّت مؤمن و انقلابی ایران را در زیر عنوان سیاسی کردن حج پنهان ساخته‌اند: و یخفون عداءهم و حقدهم علی الشعب الإیرانی المؤمن الثوری وراء عنوان تسییس الحج».

* «اندکی پیش از آن در مسجدالحرام نیز جمعی در حال عبادت و در طواف و نماز به خاک و خون کشیده شدند:وقبل ذلک بفترة وجیزة تضرّج عددٌ من الناس فی المسجدالحرام بدمائهم وهم فی حال عبادة وطواف وصلاة».

* «کوتاهی در این وظیفه، آیندة امّت اسلامی را با مشکلات بزرگتری مواجه خواهد ساخت:التقصیر فی هذا الواجب سیعرض الأمة الإسلامیة مستقبلاً لمشاکل أکبر».

در موارد فوق می‌بینیم که تعداد واژه‌ها در متون ترجمه‌شده کمتر شده‌است.

و) ابهام (Ambiguity): گاهی در ترجمه، ابهام پیش می‌آید، به‌ویژه در زبان‌های مقصدی که فاقد ضمایر سوم شخص مؤنث و مذکّر (His\ Her, He\ She) می‌باشند که مترجم باید در رفع آن بکوشد. ابهام ممکن است عمدی یا سهوی باشد. اگر عمدی باشد، باید آن را به زبان مقصد انتقال داد، ولی اگر سهوی باشد، باید آن را برطرف کرد (Newmark, 1988: 206-207).

* «باید به‌ سبب رفتار ظالمانة آنان با ضیوف‌الرّحمان، فکری اساسی برای مدیریّت حرمین شریفین و مسئلة حج بکنند: و علیهم أن یفکّروا تفکیراً جاداً بحل لإدارة الحرمین الشریفین و قضیة الحج بسبب سلوکهم الظالم ضد ضیوف الرحمن».

در ترجمة عربی مشخص نیست که ضمیر «هم» در «سلوکهم» به چه کسانی برمی‌گردد؛ حکام سعودی یا جهان اسلام. لذا در ترجمة دقیق باید گفت:

«وعلیهم أن یفکّروا تفکیراً جاداً بحل لإدارة الحرمین الشریفین وقضیة الحج به سبب سلوک هؤلاء الحکام الظالم مع ضیوف الرحمن».

نمودار 3. سطح دوم: نحوی ـ واژه‌ساختی (Garcés, 1994: 81-81)

 

الف) ترجمة تحت‌الفظی (Literal Translation): نیومارک ترجمة تحت‌اللفظی واژه به واژه، عبارت به عبارت، همایند (Collocation) به همایند، شبه‌جمله به شبه‌جمله، جمله به جمله، حتی استعاره به استعاره و ضرب‌المثل به ضرب‌المثل را ممکن و مطلوب می‌داند (Newmark, 1988: 69). گارسس معتقد است که وقتی این شیوه از حدّ واژه فراتر رود، رفته‌رفته کار مشکل‌تر می‌شود (Garcés, 1994: 81). نیومارک بین ترجمة تحت‌الفظی (Word–for–Word) و ترجمة یک به یک (One–to–One) تمایز قائل می‌شود: شیوة اول، نحوة ترتیب واژگان و معنی اصلی لغت زبان مبدأ را انتقال می‌دهد و معمولاً دربارة جملات کوتاه، خنثی و ساده کاربرد دارد. در شیوة دوم هر لغت زبان مبدأ، واژة مشابهی در زبان مقصد دارد، اما معنی اصلی آن‌ها متفاوت است (ر.ک؛ همان: 82). همچنین، نیومارک معتقد است که ترجمة یک به یک از ترجمة تحت‌اللفظی مرسوم‌تر می‌باشد. وقتی ترجمة تحت‌اللفظی به علت اختلاف فرهنگ مسئله‌ساز شود، باید از آن پرهیز کرد (ر.ک؛ همان).

* «حکّام سعودی در هر دو حادثه مقصّرند: الحکام السعودیون مقصّرون فی کلتا الحادثتین».

در اینجا، مترجم تحت تأثیر زبان مبدأ قرار گرفته‌است و در ترجمة واژة «مقصرند» اشتباه کرده، آن را به همان شکل ترجمه نموده‌است، در حالی که منظور از «مقصرند» در متن فارسی، «گناهکار» یعنی «مذنب» است. در فارسی، وقتی می‌گوییم فلانی در این حادثه مقصر است، در واقع، یعنی خطاکار یا گناهکار است (البته برحسب نوع حادثه). در این حادثه، چون هولناک بوده‌است و چندهزار نفر جان خود را باختند و این به دلیل کوتاهی نمودن سعودی‌ها بوده‌است، لذا گناهکار بودن سعودی‌ها درنظر است؛ یعنی «مذنبون» و نه کوتاهی نمودن آن‌ها: «الحکام السعودیون متّهمون فی کلتا الحادثتین».

* «و گمان عمدی بودن حادثه نیز از سوی برخی صاحب‌نظران مطرح شد: و قد طرحتْ ظنونٌ مِن قِبَلِ بعض المختصّین حول عمدیة الحادث».

با کمی تأمل در ترجمة عربی، درمی‌یابیم که مترجم از جملة فارسی تأثیر پذیرفته‌است، به‌ طوری که معادل فعل «مطرح شد» فعل «طرحت» را آورده‌است و در برابر واژة «گمان» معادل «ظنون» را به‌ کار برده که در نتیجه، ترجمة عربی را غیرفصیح نموده‌است. این در حالی است که دقت در معادل این مفهوم در زبان مقصد، ما را به ترجمة زیر رهنمون می‌کند: «وقد رجّح بعض المختصین أنّ الحادث مقصود».

* «سیاست‌بازانِ از خدا بی‌خبرند: هم متلاعبون سیاسیون لا یعرفون الله».

مترجم در ترجمة این دو اصطلاح نیز تحت‌اللفظی عمل کرده، از زبان مبدأ تأثیر پذیرفته‌است، در حالی که در اصطلاحات سیاسی، برای کسانی که سیاست‌بازی می‌کنند و می‌خواهند سیاست خود را از طریق فریب و حیله پیش ببرند، اصطلاح «سماسرة السیاسة» استفاده می‌شود. همچنین، در ترجمة اصطلاح «از خدا بی‌خبر» نیز دقت نشده‌است و تحت‌اللفظی ترجمه گردیده‌است. لذا در ترجمة این دو اصطلاح می‌توان گفت: «هم سماسرة السیاسة غافلون عن الله».

ب) ترجمه از طریق تغییر نحو: گاهی مترجم ناگزیر است اجزای کلام را تغییر دهد. اصولاً وقتی ترجمه از طریق تغییر نحو یا دستورگردانی (Transposition) انجام می‌گیرد که:

1ـ ساختار دستوری مشابه در زبان مقصد وجود نداشته باشد.

2ـ ترجمة تحت‌اللفظی امکان‌پذیر باشد، اما طبیعی جلوه نکند.

3ـ خلاء واژگانی (Lexical Gap) موجود با ساخت نحوی جبران‌پذیر باشد.

آنچه در این شیوه نباید از نظر دور داشت، اینکه تغییر نحو نباید موجب جابه‌جایی تأکید جمله شود (Newmark, 1988: 85-88).

* «سیاست‌بازانِ از خدا بی‌خبری (اسم): هم سماسرة السیاسة لا ایمان لهم بالله» (مضاف و مضاف‌ٌإلیه).

* «و واقعیت هتّاک و بی‌ایمان و وابسته و مادّی آنان را به‌درستی درک کنند» (صفت).

* «و یدرک بنحو صحیح حقیقتهم الهتّاکة غیر المؤمنة التابعة المادیة».

در اینجا، مترجم گرفتار ترجمة تحت‌اللفظی شده‌است و واژة «هتاک» را به همان صورت صفت ترجمه کرده که در نتیجه، متن ترجمه‌شده را غیرفصیح نموده‌است. لذا بهتر است که به‌صورت مصدر ترجمه شود: «وأن یدرکوا جیداً حقیقتهم فی إنتهاک الحرمات واللإیمانیة والعمالة وتمسکهم بالمادیات» (شبه‌جمله).

ج) ترجمه از طریق تغییر دیدگاه یا دگربینی (Modulation): این اصطلاح از وینی (Vinay) و داربلنه (Darblenet) است و به مفهوم «تغییر از طریق اختلاف طرز تلقی و بیشتر طرز تفکر» به‌کار می‌رود (ر.ک؛ همان: 88). کاربرد آن در مواردی است که «زبان مقصد ترجمه تحت‌اللفظی را برنمی‌تابد» (همان).

جایی که مترجم بین کاربرد یا عدم کاربرد دگربینی مختار باشد، باید صرفاً در مواردی بدان دست بزند که در غیر این صورت، ترجمه را غیرطبیعی می‌نماید.It will not seem unlikely that  را می‌توان به این روش ترجمه کرد: «نامحتمل نیست که» یا «احتمال دارد که». در صورتی که Let it be known that  طبیعی‌تر است که «پوشید نماند که» ترجمه کنیم. دگربینی‌های دیگری وجود دارد؛ مثل علایق گوناگون مجاز، از جمله کُل به جز، جز به کُل، حال به محل، ظرف به مظروف، خصوص به عموم، عموم به خصوص، مسبّب به سبب، کان و مایکون، لازم و ملزوم و... .

د) جبران (Compensation): عبارتست از جبران افت معنی، لفظ یا صناعات ادبی یا تأثیر عملی در قسمت دیگر جمله یا جملة مجاور (ر.ک؛ همان: 90)؛ مثلاً جبران یکی از صنایع معنوی یا لفظی دیگرـ ترجمة استعاره با تثنیه یا اکفا (Assonance) با استناد (Consonance) یا قافیه با جناس استهلالی (Alliteration). گارسس معتقد است که این شیوه را باید همراه با شیوه‌های دیگر به کار گرفت (Garcés, 1994: 82).

هـ) «توضیح یا بسط معنی قسمتی از متن که باید در متن مقصد تصریح شود» (همان). این بسط معنوی مثل بسط و قبض نحوی، گاهی به صورت شمّی و حسی انجام می‌گیرد و گاهی به صورت موردی. بسط و قبض، خاص همة زبان‌هاست، به‌ویژه در حیطة لغات «وفور فرهنگی» (Cultural–Focus Words).

وقتی جامعه‌ای توجه خود را به موضوعی معطوف دارد، به آن «وفور فرهنگی» می‌گویند؛ مثلاً انگلیسی‌ها دربارة چوگان واژگان فراوانی دارند، فرانسوی‌ها دربارة مشروب و پنیر، آلمانی‌ها دربارة سوسیس، اسپانیولی‌ها دربارة گاوبازی، عرب‌ها در باب شتر، اسکیموها دربارة برف و... (Newmark, 1988: 94).

* «عظمت امّت اسلامی و اتّکای آنان به قدرت لایزال الهی را به رخ بدخواهان و دشمنان می‌کشد: و یستعرض عظمة الأمة الإسلامیة و اتّکالها علی القدرة الإلهیة الأبدیة أمام أنظار الأعداء و ذوی الطویّة السیئة».

بر اساس آنچه گفته شد،‌ در اینجا اصطلاح «به ‌رخ کشیدن» به «استعراض» و واژة «بدخواهان» به «ذوی الطویة السیئة» ترجمه شده‌است، هرچند بهتر بود واژة اخیر به «ذوی النوایا السیئة» ترجمه می‌شد.

و) تلویح (Implicitation)، تقلیل (Reduction)، حذف (Omission): عکس قسمت سطح دوم، شمارة 5 است؛ یعنی عناصری را که در متن اصلی تصریح شده، می‌توان به تلویح بیان کرد یا کاهش داد یا به طور کلی حذف کرد (Garcés, 1994: 149). نیومارک معتقد است: مترجم باید در قبال هر کلمه‌ای که از متن اصلی حذف می‌کند، پاسخگو باشد (Newmark, 1981: 169)، اما می‌تواند در متون غیرموثق (نامعتبر) (Unauthoritative)، اطلاعی (Informational) و کم‌مایه، حشویات را حذف کند و یا تقلیل دهد. اقلامی که مترجم مجاز به حذف آن‌ها در این متون می‌باشد، عبارت است از زبان حرفه‌ای (Jargon)، مشروط بر آنکه به قصد تأکید به‌کار نرفته باشد. تبدیل افعال مرکب (Filler Verbs) به ساده، در جاهایی که اختلاف معنی جزئی باشد، کلیشه‌ها اعمّ از: آوایی (Safe and Sound)، صناعی (The long run of the history) (As ugly as a sin) و استیناسی (Honestly , Seriously, believe me, You know, of course, evidently. Doubtless, as is well-known…, it's interesting to note that obviously) (همان، 1981م.: 149ـ169). در فارسی، قیودی مثل «طبعاً»، «طبیعتاً»، «البته»، «حتماً»، «اساساً»، «اصولاً» و... .

* «و میهمانان خدای رحمان را در روز عید در منا و پیش از آن در مسجدالحرام قربانی کرده‌اند:وقتلوا ضیوف‌ الله الرّحمن فی یوم العید فی منی».

در ترجمة عربی، واژة «خدای» نیز ترجمه شده‌است که در عربی، اصطلاح «ضیوف‌الرحمن» رایج است نه «ضیوف الله الرحمن». لذا باید واژة «الله» را چنین ترجمه کرد: «وقتلوا ضیوف‌الرحمن فی یوم العید فی منی».

نمودار 4: سطح سوم: گفتمانی‌ـ کارکردی (Garcés, 1994: 82-83)

 

 

 

 

 

 

 

 

الف) حذف منظور متن اصلی: گاهی ممکن است چنان تغییری در ترجمه حاصل شود که مقصود متن اصلی تغییر کند؛ مثلاً یک متن طنزآمیز تبدیل به متنی سرگرم‌کننده شود. «سفرهای گالیور» که در اصل به قصد تمسخر نظام سیاسی انگلیس نوشته شده بود، به صورت قصة کودکان درآمد؛ یعنی متنی انگیزنده (Persuasive) و عمل‌طلب (Pragmatic) به هیئت متنی روایی (Narrative) درآمد، یا کارگفت‌های (Speech Acts) متن اصلی تغییر کرد. تشخیص کارگفت‌ها در درون یک زبان، کاری مشکل است، چه رسد به بین زبان‌ها. مثال بارز آن: «این حرفی که می‌زنی، تهدید است یا قول؟». کارگفت‌های غیرمستقیمی داریم که تشخیص آن‌ها از این هم مشکل‌تر است؛ مثلاً در تهکّم (Irony)، عکس آنچه می‌گوییم، در نظر داریم؛ مثال: «چه به موقع آمدی!». در این مثال، منظور این است که «آن‌قدر دیر کرده‌اید که کار از کار گذشته‌ است». یا در پیشنهادهای غیرمستقیم (Insinuations) مثل: «Can you tell me the time?» که مساوی است با «What time is it?».

به هر حال، به عقیدة نیومارک، مترجم نباید مؤلف و مخاطب را از نظر دور بدارد، مگر آنکه برای مخاطبی دیگر و زمینه‌ای دیگر ترجمه کند. همچنین، مترجم می‌تواند و باید تغییرات انجام‌شده در متن را توجیه کند (Newmark, 1988: 212).

ب) حذف حواشی: عبارت است از حذف پانوشت‌ها، پیشگفتارها، ضمیمه‌ها، مقدمات، مؤخرات، توضیحات، کتاب‌شناسی، استدراکات، فهرست، اعلام و... که در ترجمه از زبان‌های دیگر به فارسی بسیار رایج است.

ج) تغییر به علت اختلافات اجتماعی‌ـ فرهنگی: جوری لاتمن (Juri Lotman/ 1978م.) اظهار می‌دارد که «هیچ زبانی وجود ندارد، مگر اینکه در زمینة فرهنگ غوطه‌ور است و هیچ فرهنگی نمی‌تواند وجود داشته باشد که در مرکز خود، ساخت زبان طبیعی را نداشته باشد» (محمدی، 1389م.: 82). روش‌هایی که نیومارک در این زمینه طرح می‌کند، مصداق این موضوع است.

د) تغییر لحن: حفظ لحن یکی از ارکان تأثیر ارتباطی است و باید از طریق زمان (Tense)، وجه (Mood)، بنا (Voice)، واژگان (Lexis) و نحو (Grammar) آن را حفظ کرد.

هـ) تغییر ساختار درونی متن مبدأ: یعنی تعدیل، تقلیل یا حذف و افزایش تأکیدها، تغییر علایم متن به ‌طوری که در معنا تأثیرگذار باشد، تغییر منظور نهایی متن اصلی.

و) تعدیل اصطلاحات محاوره‌ای: یعنی کاستن از اصطلاحات محاوره‌ای که در قسمت سطح دوم شمارة 6 دربارة آن بحث کردیم.

نمودار 5: سطح چهارم: سبکی‌ـ عملی (Garcés, 1994: 83)

 

 

 

 

 

 

الف) بیان نامناسب اصطلاحات در متن مقصد: هر اصطلاح پنج جنبة مختلف معنایی دارد: 1ـ معنای مجازی. 2ـ معنای تحت‌اللفظی. 3ـ ویژگی‌های عاطفی. 4ـ خصوصیات سبکی. 5ـ رنگ و بوی ملّی و قومی که هر یک در انتخاب معادل مناسب، قیودی را بر مترجم تحمیل می‌نمایند (ر.ک؛ تجلی، 1368: 105). مترجم باید این جنبه‌ها را مدّ نظر کار خود قرار دهد.

* «و کوتاه شدن دست مستکبران و صهیونیست‌ها و سرسپردگان آن‌ها از امّت اسلامی: و تقصیر أیدی المستکبرین و الصهاینة و عملائهم عن الأمة الإسلامیة».

مترجم گرامی در اینجا نیز تحت تأثیر زبان مبدأ قرار گرفته‌است و اصطلاح «کوتاه شدن دست کسی» را به ‌صورت تحت‌اللفظی «تقصیر أیدی» ترجمه نموده‌است، در حالی که ترجمة ارتباطی و صحیح آن، «قطع الید» یا «تقلیم الأظافر» می‌باشد: «وقطع أیدی (أو تقلیم أظافر) المستکبرین والصهاینة وعملائهم عن الأمة الإسلامیة».

ب) حفظ ساختارهای نوعی زبان مبدأ: اغلب مترجمان کم‌تجربه جادوی نحو زبان مبدأ می‌شوند و آن را در زبان مقصد منعکس می‌نمایند؛ مانند ترجمة جمله زیر که شرح آن پیش‌ از این ذکر شد: «در این فریضة بی‌نظیر، امنیّت زمان و مکان، همچون نشانه‌ای آشکار و ستاره‌ای درخشان، دل انسان‌ها را آرامش می‌بخشد: فی هذه الفریضة المنقطعة النظیر، یطمئنُّ أمنُ الزّمانِ و المکانِ قلوبَ الناس کعلامة بیّنة و نجم لامع».

ج) حفظ اسامی خاص یا معادل در متن مقصد: نام‌ها در دو زبان عربی و فارسی دوگونه‌اند: یا در دو زبان به یک شکل نوشته می‌شوند؛ مانند «علی»، «منصور» و «محمد»، یا مختلف‌اَند؛ مانند «گورباچف» و «نروژ» که در زبان عربی به شکل «غرباتشوف» و «النرویج» نوشته می‌شوند. بیشتر تفاوت‌ها در شکل حروف است؛ چراکه در زبان عربی، چهار حرف (گ، چ، پ، ژ) فارسی یا (V ،CH) انگلیسی وجود ندارد و به‌جای آن‌ها، معادل (غ، ج، ک، ج، تش، ب، ج، ف و...) نوشته می‌شود. گاهی باید اسم خاص را ترجمه کرد، گاهی باید مستقیماً انتقال داد و در مواردی باید به همراه معنی یا توضیح آورد.

* «و یمن و عراق و شام و لیبی و برخی دیگر از کشورها را به خون آغشته‌اند (برخی کشورها «ال» می‌گیرند، برخی نه): و راحوا یغرقون الیمن و العراق و الشام و لیبیا و بلدان أخری فی الدماء».

در زبان عربی، بر اساس سماعی ‌بودن، نام برخی کشورها «ال» می‌گیرد، برخی نه که در موارد فوق دیده می‌شود. همچنین، رسم‌الخط کشور لیبی نیز در زبان عربی تفاوت دارد.

* «حجّ ابراهیمی که اسلام به مسلمانان هدیه کرده‌است، مظهر عزّت و معنویّت و وحدت و شُکوه است: الحج الإبراهیمی الّذی أهداه الإسلام للمسلمین هو مظهر العزة والمعنویة والوحدة والعظمة».

نام‌های (عزت، معنویت و وحدت) در زبان عربی، «ال» گرفته‌است و «ت» مبسوطه به «ة» مربوط تبدیل شده‌است.

ز) اشتباه مترجم: ناشی از بدفهمی یا کم‌دانی او در زبان مبدأ و مقصد یا موضوع ترجمه است. متأسفانه در ایران، فراوان از این نوع مترجمان داریم و کمتر مترجمی است که در هر سه رشته توانا باشد. همان طور که ماک گوایر گفته‌است: «چون زبان بیان‌کنندة فرهنگ است، مترجم باید دوفرهنگه باشد، نه دوزبانه» (Garcés, 1994: 83).

* «تعلّل و کوتاهی (...) نیز قطعی و مسلّم است: و من المؤکّد و القطعی وجود تعلل و تقصیر».

دقت نکردن در معادل‌یابی واژگانی چون «تعلل» و «مسلّم»، باعث شده‌است تا مترجم نتواند مفهوم دقیق را در ترجمة عربی متن فارسی ارائه نماید. «تعلل» در فارسی، به ‌معنای «درنگ و تأخیر کردن در کاری» است، در حالی که این واژه در زبان عربی، به معنی «خود را سرگرم کاری کردن» است که نمی‌تواند برای واژة «تعلل» در فارسی معادلی دقیق باشد. لذا برای معادل آن در عربی، می‌توان واژة «تقاعس» و «توانی» را به‌کار برد. همچنین، دربارة واژة «مسلّم» که مترجم برای آن، معادل «القطعی» را آورده‌است، دقیق نیست و دقیق‌ترِ آن، «الواضح» می‌باشد: «ومن المؤکّد والواضح وجود تقاعس وتقصیر».

* «مردان قسیّ‌القلب و جنایت‌کار سعودی، آنان را با جان‌باختگان در کانتینرهای دربسته محبوس ساختند: لقد زجّهم الرّجال السعودیون المجرمون القساة القلوب مع الموتی فی کانتینرات مغلقة».

در اینجا، مترجم واژة «کانتینر» را معادل فارسی آن قرار داده‌است که در عربی، واژة «حاویة» و «حاویات» برای آن مناسب‌تر است: «لقد زجّهم الرجال السعودیون المجرمون القساة القلوب مع الموتی فی حاویات مغلقة».

* «امسال جای حجّاج مشتاق و بااخلاص ایرانی در مراسم حج خالی است: مکان الحجاج الإیرانیین المشتاقین المخلصین خالٍ هذه السنة فی مراسم الحج».

مترجم تحت تأثیر لهجة عامیانه قرار گرفته‌است. در لهجة عراقی برای جای خالی بودن کسی از عبارت «مکانه خالی» استفاده می‌کنند که معادل آن در عربی فصیح، افتقاد» است: «مراسم الحج لعامنا هذا تفتقد للحجاج الإیرانیین المشتاقین المخلصین».

* «اکنون قریب یک سال از حوادث مُدهش منا می‌گذرد: تمضی الیوم قرابة السنة علی أحداث منی المدهشة».

مترجم به‌اشتباه واژة «مدهش» را که در فارسی به ‌معنی «وحشتناک» به‌کار رفته، «المدهشة» ترجمه نموده‌است، در حالی که معادل دقیق آن، «المریعة» می‌باشد: «یمضی الیوم نحو عام علی أحداث منی المریعة».

ح) بسط خلاقه: یا تغییرات ظریف و زیبایی که مترجم مطابق ذوق و پسند خود به وجود می‌آورد. مترجم ممکن است سبکی را برگزیند که «برای او طبیعی‌تر است، یا میل او را اقناع می‌کند» (Garcés, 1994: 83). گارسس این شیوه را منفی تلقی می‌کند. این مبحث ذیل ترجمة برتر از اصل می‌گنجد که بسیار نادر است. شاید نمونه آن در ایران، ترجمة حاجی بابای اصفهانی از میرزا حبیب اصفهانی باشد.

ط) پرگویی در برابر ساده‌گویی (Elaboration versus Simplification): پرگویی یا ترجمة آزاد، «آخرین چارة مترجم است» (همان: 83). توری بدان شیوه "Paraphrase" می‌گوید و خاطر نشان می‌کند که همیشه مرز میان این پدیده، شامل بسط قابل ملاحظة متن اصلی می‌شود و افزایش عام مشخص نیست (ر.ک؛ همان). معمولاً در ترجمة متون بی‌نام و گمنام (Anonymous) و کم‌مایه که نویسنده‌ای مشهور و مهم ندارند یا نوشته‌هایی که پر از حذفیات و تلویحات جدی است، این روش به کار می‌رود (Newmark, 1988: 90)؛ مانند متن زیر که گفتیم مترجم به ‌دلیل پایبندی به متن مبدأ، ترجمه‌ای نارسا ارائه داده‌است و باید توضیحی بیشتر می‌داد:

* «در این فریضة بی‌نظیر، امنیّت زمان و مکان، همچون نشانه‌ای آشکار و ستاره‌ای درخشان، دل انسان‌ها را آرامش می‌بخشد: فی هذه الفریضة المنقطعة النظیر، یطمئنُّ أمنُ الزّمانِ و المکانِ قلوبَ الناس کعلامة بیّنة و نجم لامع».

«فی هذه الفریضة الفریدة، یبعث الأمنُ المتمثّل فی الزمانِ (موسم الحج) والمکانِ (الأرض المقدسة) الطمئنینة فی قلوب النّاس، کالعلامات الواضحة والنجوم الساطعة (التی تبعث السکینة فی قلوب الّذین یهتدون بها فی اللیل)».

ی) تغییر در کاربرد صنایع بدیعی: با توجه خاص به استعاره، مترجم باید تشخیص دهد که چه تعداد استعاره را نگاه دارد، چه تعداد را حذف نماید و چه تعداد را تغییر دهد.

* «و میهمانان خدای رحمان را در روز عید در منا (...) قربانی کرده‌اند».

قربانی کردن برای حیوان است، ولی گوینده برای انسان به‌کار برده‌است تا اشاره‌ای باشد به اینکه در روزی که باید برای اجراس مناسک، حیوان قربانی شود، آل سعود حاجیان را به ‌جای حیوانات قربانی نمودند. مترجم نتوانسته یا نخواسته این موضوع را در ترجمه منعکس نماید و واژة «قتلوا» را به ‌جای «نحروا» به‌کار برده‌است: «و قتلوا ضیوف الله الرحمن فی یوم العید فی منی».

همه این فنون را می‌توان از دیدگاه دیگر به سه گروه عمده تقسیم کرد که هر نوع ترجمه‌ای را در بر می‌گیرد:

ـ افزایش (Addition)

ـ مانش (حفظ) (Conservation)

ـ کاهش (Suppression)

در حیطة افزایش، فنونی که به بسط اطلاعاتِ داده‌شده در متن مبدأ می‌پردازند، عبارتند از: تعریف، بسط، دستورگردانی، دگربینی، توضیح، تغییرات ناشی از اختلافات اجتماعی‌ ـ فرهنگی، تغییر در ساخت دورنی متن مبدأ بسط خلاقه و تفصیل (Elaboration). فنونی که در حوزة مانش (حفظ) اطلاعات می‌گنجد، عبارتند از: معادل فرهنگی، اقتباس، ابهام ترجمة قرضی، ترجمة تحت‌اللفظی، جبران، تغییر نوع جمله، نارسایی در معادل، تغییر لحن، حفظ اسامی خاص و ساختارهای خاص متن مبدأ. فنونی که کاهش را در بر می‌گیرند، عبارتند از: کاهش، حذف، حذف بنمایة متعهدانه، تعدیل اصطلاحات محاوره‌ای، حذف قسمتی از متن یا بند، اشتباه یا ساده‌انگاری مترجم (Garcés, 1994: 85).

نتیجه‌گیری

ما در این گفتار با استفاده از روش‌شناسی پیشنهادی، به ارائة کلی الگو‌های معروف و کارآمد ارزیابی ترجمه در جهان پرداختیم. سپس با بررسی سطوح مختلف الگوی ارزیابی ترجمة ادبی گارسس و نیز مقایسة متن ترجمه‌شدة پیام رهبر انقلاب به حجاج در سال 1395 شمسی، الگویی برای ارزیابی ترجمة متون به زبان عربی ارائه نمودیم. این روش‌شناسی، الگوی جدید و جامعی که بدان Polysystemic می‌گویند، برای ارزیابی ترجمة ادبی از دیدگاه علمی و ادبی به‌دست می‌دهد تا ناقد ترجمه، گزینه‌های مترجم، اعمّ از تنگناها و آزادی‌ها را بشناسد و از اظهارنظرهای مغرضانه، طرفدارانه، خام، ناپخته، نظری، غیرملموس، غیرمستدل و غیرمنطقی بپرهیزد.

همچنین، پس از بررسی عناصر مختلف الگوی کارمن گارسس و تطبیق آن در فرایند ترجمه از فارسی به عربی مشخص گردید که تفاوت‌های فرهنگی موجود بین دو زبان عربی و فارسی و معادل‌یابی واژگانی بر اساس این اختلافات یکی از چالش‌های مهم در فرایند ترجمه می‌باشد. افزون بر این، موضوع اقتباس و معادل‌یابی واژگانی بر این اساس، قبض و بسط واژگان در زبان مقصد، به‌کار بردن واژگان عام در برابر خاص و برعکس و در پایان، رفع ابهام از متن ترجمه‌شده، مهم‌ترین موارد مطرح در زمینة ترجمة متون در سطح واژگانی می‌باشد. همچنین، مشخص شد که مترجم در ترجمة خود به‌ لحاظ گفتمانی مشکلی نداشته‌است و بیشتر چالش‌ها در سطوح واژگانی، دستوری و در بعضی موارد، سبکی بوده‌است.

آقاگل‌زاده، فردوس. (1385). تحلیل گفتمان انتقادی، تکوین تحلیل گفتمان در زبان‌شناسی. تهران: علمی و فرهنگی.
اشکوری، سید عدنان. (1390).لغة الإعلام. چ 1. تهران: دانشگاه امام صادق(ع).
برمن، آنتوان. (2010م.). الترجمة و الحرف أو مقام البعد. ترجمة عزّ الدین الخطابی. بیروت: المنظمة العربیة للترجمة.
بکار، یوسف حسین. (2001 م/ 1380). الترجمة الأدبیة(إشکالیات ومزالق). بی‌جا: بی‌نا.
تجلّی، غفار. (1369). «ارزش کاربردی اصول و مبانی ترجمه». ترجمه و اقتباس از ویلن کومیساروف. مجله علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز، ش2. صص 101ـ113.
روشنفکر، کبری، هادی نظری منظم و احمد حیدری. (1392). «چالش‌های ترجمه‌پذیری عناصر فرهنگی در رمان اللّصّ والکلاب نجیب محفوظ؛ مقایسة دو ترجمه با تکیه بر چارچوب نظری نیومارک». مجلة پژوهش‌های ترجمه در زبان و ادبیات عرب. د 3. ش 8. صص 13ـ43.
صلح‌جو، علی. (1376). بحثی در مبانی ترجمه (مجموعة مقالات دربارة ترجمه زیر نظر نصرالله پورجوادی). چ 4. تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
طهماسبی، عدنان و سید علاء نقی‌زاده. (1390). ورشة التعریب (کارگاه آموزشی ترجمه از فارسی به عربی). چ 1. تهران: دانشگاه تهران.
غلامی بروجی، نجمه. (1394). بررسی مقابله‌ای ترجمة شمس‌الملوک مصاحب و رضا رضایی از رمان غرور و تعصب بر اساس مدل گارسس 1994. پایان‌نامة کارشناسی ارشد. مرودشت: دانشگاه آزاد اسلامی.
فرزانه، شهین. (1387). ارزیابی و مقایسة ترجمه‌های فارسی رمان انگلیسی شاهزاده و گدا اثر مارک تواین بر اساس مدل گارسس (1994). پایان‌نامة کارشناسی ارشد. شیراز: دانشگاه شیراز.
فرکلاف، نورمن. (1379). تحلیل انتقادی گفتمان در عمل: تفسیر، تبیین و جایگاه تحلیل‌گر، تحلیل انتقادی گفتمان. ترجمة فاطمه شایسته پیران و دیگران. چ 1. تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه‌ها.
مبارکی، محسن و سیروان امین‌زاده. (1392). «نظریه و توانش ترجمه: اساس علمی و عملی مدل نظام‌مند آموزش ترجمه». فصلنامة مطالعات زبان و ترجمه. مشهد: دانشگاه فردوسی.
محمدی، علی‌محمد. (1389). «تعامل فرهنگ، زبان، و ترجمه‌ـ رویکردی انسان‌شناختی: کاربردهای آموزشی و پژوهشی در مطالعات بین‌فرهنگی و بین‌زبانی». فصلنامة مطالعات زبان و ترجمه. س 42. ش 3. صص 81ـ106.
معروف، یحیی. (1380). فن ترجمه. چ 1. تهران: دانشگاه رازی و سمت.
نصیری، حافظ. (1390). روش ارزیابی و سنجش کیفی متون ترجمه‌شده از عربی به فارسی. چ 1. تهران: سمت.
نیومارک، بیتر. (2006م.). الجامع فی التّرجمة. ترجمة حسن غزاله. بیروت: دار و مکتبة الهلال.
هاوس، جولیان. (1388). مقدمه‌ای بر مطالعات زبان و ترجمه. ترجمة علی بهرامی. چ 1. تهران: رهنما.
Attaran, A. (2010). Translation of news texts in Iranian websites: The case of tabnak (A critical discourse analytical approach). M.A. thesis. Tehran: Allameh Tabatabae’i University.
Garcés, Carmen Valero. (1994). "A methodological proposal for the assessment of ranslated literary works: A case study". The Scarlet Letter by N. Hawthorne into Spanish Babel. Vol 40. No 2. Pp.: 77-102.
Hatim, B. & Mason, I. (1990). Discourse and the translator. London and New York: Longman.
Newmark, Peter. (1988). A textbook of translation. New York: Prentice-Hall.
--------------- .(1981). Approaches of Translation. England: Prentice Hall International (UK).
http://arabic.khamenei.ir/news/1577.html
http://farsi.khamenei.ir/message-content?id=34269
http://www.uah.es/es/estudios/profesor/M.-Carmen-Valero-Garces