Document Type : Research Paper

Authors

1 Associate Professor of Arabic Language and Literature, Shahid Madani University of Azerbaijan, Azerbaijan, Iran

2 Master of Arabic Language and Literature, Tehran University, Tehran, Iran

3 Master of Arabic Language and Literature , Shahid Madani University of Azerbaijan, Azerbaijan, Iran

Abstract

Nahj al-Balaghah is one of the most important and authentic religious sources that has come to the fore of knowledge and bounty since its creation. Several translators have been devoted to explaining this valuable masterpiece by Amir al-Mu'minin (AS). But the question is, how far have these translations been able to introduce and transmit the miracle, power, and acceptance of the Amir's words to the Persian language community in the best way? The present study was conducted by descriptive-analytical method with the aim of evaluating the quality of translation from Nahj al-Balaghah by Mohammad Dashti. Among the various patterns of translation quality assessment, the Garcias model, which is relatively more comprehensive than the other proposed models, is considered as a research framework. This model includes four levels of lexical semantics, syntactic, cognitive, discursive-functional, and cognitive (practical) style. Each of these levels has subcategories and specific components whose translations are evaluated based on them. In this research, the translation of the first Khotbeh and the Hekamts one to twenty from the so-called translator are selected and evaluated for qualitative evaluation. After determining the abundance of each subgroup in the quadric levels according to the Garcias model, the results are plotted. The result of the evaluation based on the positive, negative and neutral techniques indicates that the translation of the plain has a criterion of acceptability and is of high quality.

Keywords

مدت مدیدی از گردآوری نهج‌البلاغه توسط سید رضی می‌گذرد؛ از گذشته تاکنون ترجمه‌های زیادی از سوی علمای شیعه و تسنن بر این اثر گران‌سنگ صورت گرفته است. مسلماً در میان ترجمه‌های منتشر شده، برخی بیش از سایرین دارای اهمیت هستند،‌ اما زمانی می‌توانیم درباره اهمیت و کیفیت ترجمه‌های صورت گرفته اظهارنظر کنیم که توانسته باشیم براساس الگویی دقیق و علمی به بررسی و ارزیابی کیفیت این ترجمه‌ها بپردازیم. تلاش‌های زیادی برای به دست دادن الگوهای ارزیابی صورت گرفته و محققان ایرانی و خارجی چارچوب‌های متفاوتی را مطرح کرده‌اند که در پژوهش حاضر از میان آن‌ها، الگوی گارسس به خاطر جامع بودن نسبت به مدل­های دیگر به‌عنوان چارچوبی برای ارزیابی و مقایسه متون ترجمه شده از نهج‌البلاغه انتخاب شده است.

در این پژوهش، ترجمۀ «محمد دشتی» در چهار سطح پیشنهادی الگوی گارسس (Garces)، بررسی و مقادیر به‌کار رفته در این سطوح و ارکان و اجزای آن‌ها محاسبه شده و نتایج به صورت نمودارهایی نشان داده شده است. براساس الگوی گارسس، فنون متفاوتی که در همه فعالیت‌های ترجمه -به‌طور مشترک دخیل‌اند- به 3 حوزۀ اصلی تقسیم می‌شوند: افزایش، مانش و کاهش.

در پژوهش حاضر، داده‌ها از نظر دارا بودن این ویژگی‌ها نیز بررسی شده و نتایج به صورت نمودار نشان داده شده است. در این الگو، ترجمه‌ها از نظر 2 معیار کفایت و مقبولیت نیز باید ارزیابی شوند؛ نمودارهای رسم شده چگونگی این تجزیه‌‌وتحلیل را نشان می‌دهند. این 2 معیار با استفاده از ویژگی‌های مثبت و منفی معرفی شده و الگوی پیشنهادی، شرایط لازم را برای عرضه کردن ترجمه‌ای مناسب و خوب از لحاظ انطباق با مؤلفه‌های معنایی و عناصر دستوری دو زبان مبدأ و مقصد فراهم می‌کنند.

پژوهش حاضر با هدف ارزیابی کیفی ترجمۀ نهج البلاغه «محمد دشتی» در پی پاسخگویی به سؤالات زیر است:

- براساس مدل ارزیابی گارسس، کیفیت ترجمۀ محمد دشتی از نهج البلاغه در چه سطحی است؟

- کدام‌یک از سطوح چهارگانه گارسس (معنایی- لغوی، نحوی- واژه‌ساختی، گفتمانی- کارکردی و سبکی- عملی) در ترجمۀ دشتی بازتاب بیشتری دارد؟

در فرضیه سوالات مطرح شده می‌توان گفت:

- کیفیت ترجمۀ مترجم محمد دشتی در سطح به نسبت بالایی قرار دارد؛ نمونه­هایی از تکنیک­های منفی در ترجمۀ ایشان به چشم می­خورد، اما تعداد تکنیک­های مثبت نسبت به تکنیک­های منفی بیشتر است.

- به نظر می­رسد سطح اول و دوم از الگوی گارسس، بازتاب بیشتری در ترجمه اشاره شده داشته باشد.

 

1. پیشینه پژوهش

 پژوهش‌های انگشت‌‌شماری براساس نظریه گارسس نوشته شده است که در ادامه به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:

«بررسی، نقد و ارزیابی ترجمۀ متون ادبی (مطالعه موردی: نقد و ارزیابی آثار ترجمه شده غسان کنفانی در سه بخش قصص، روایات و مسرحیات)» عنوان پژوهشی است که پروین فرهادی (1393) در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود به آن پرداخته است. یافته­های این پژوهش نشان می­دهد که اغلب ترجمه­های صورت گرفته از آثار کنفانی دارای هر دو معیار کیفیت و مقبولیت بوده و ترجمه­هایی روان و قابل فهم به مخاطبان ارائه داده­اند و نیز در انتقال سبک نویسنده به متن مقصد موفق بوده­اند.

«نقد واژگانی ترجمۀ موسوی گرمارودی از قرآن کریم (با تکیه بر سطح معنایی لغوی گارسس)» مقاله‌ای به همت محمد رحیمی‌خویگانی (1396) است، ایشان در این پژوهش، واژگان ترجمۀ گرمارودی از قرآن کریم را براساس سطح معنایی-  لغوی گارسس مورد نقد و ارزیابی قرار داده است. این ارزیابی نشان می‌دهد واژگانی که گرمارودی در ترجمۀ از آن بهره برده است از منظر مؤلفه‌های نظریۀ گارسس قابل نقد و ارزیابی است و بسیاری از تکنیک‌های موجود در سطح اول گارسس در ترجمۀ گرمارودی وجود دارد.

«ارزیابی ترجمۀ متون ادبی فارسی به عربی براساس مدل کارمن گارسس (پیام رهبر انقلاب به مناسبت موسم حج 1395 برای نمونه)» عنوان مقاله متقی‌زاده و تقی‌زاده (1396) است. ایشان در این مقاله، ترجمۀ عربی پیام رهبر معظم انقلاب به حجاج را براساس الگوی گارسس مورد ارزیابی قرار داده‌اند. ازجمله یافته‌های پژوهش، آن است که تفاوت‌های فرهنگ موجود بین دو زبان فارسی و عربی و مهارت‌یابی در سطح واژگان و دستوری براساس اختلافات موجود، یکی از چالش‌های مهم در فرآیند این ترجمه است.

«بررسی ترجمه‌های قرآن کریم براساس مدل گارسس (مطالعۀ موردی: سوره‌های الطور، الحاقه و البلد در ترجمه‌های بهاءالدین خرمشاهی، طاهره صفارزاده و محمود حسن شیخ الهند)» عنوان پایان­نامه کارشناسی ارشد رعنا فرهادی (1397) است. براساس نتایج این پژوهش، ترجمۀ بهاءالدین خرمشاهی نسبت به دو ترجمۀ دیگر هم از کیفیت والایی برخوردار است و هم تعداد تکنیک­های منفی در ترجمۀ ایشان بسیار کمتر از تکنیک­های منفی دو ترجمۀ دیگر است که همین امر سبب شاخص بودن ترجمۀ ایشان شده است.

مقاله­ «نقدی بر انتخاب‌های واژگانی محمد دشتی در ترجمۀ نهج البلاغه از منظر سطح معنایی- لغوی» دیگر پژوهشی است که توسط رحیمی‌خویگانی و همکاران (1397) صورت گرفته است. نتیجه این پژوهش مبین آن است که محمد دشتی در انتخاب‌های واژگانی خود به بسط واژگان در قالب‌های مختلف گراییده و تا حد ممکن ابهام‌های واژگانی کلام امیر (ع) را با توضیح  و تفسیر از میان برده تا هیچ واژة مبهمی در ترجمۀ ایشان وجود نداشته باشد.

با توجه به پژوهش‌های صورت گرفته، تاکنون  در هیچ پژوهش نظام‌مندی به ارزیابی  دقیق ترجمۀ نهج البلاغه از محمد دشتی براساس الگوی گارسس در چهار سطح پرداخته نشده است و تفاوت پژوهش حاضر نسبت به پژوهش «نقدی بر انتخاب‌های واژگانی محمد دشتی در ترجمۀ نهج البلاغه از منظر سطح معنایی- لغوی» در این است که در مقاله اشاره شده تنها در یک سطح از سطوح چهارگانه گارسس به بررسی ترجمۀ دشتی پرداخته شده، اما نگارندگان در پژوهش حاضر، ترجمۀ دشتی را در هر چهار سطح و در سه حوزه افزایش، مانش و کاهش در ترجمه، مورد ارزیابی قرار داده و براساس تکنیک­های ارزیابی کیفی ترجمه (مثبت، منفی و خنثی) سعی در معرفی سطح کیفیت ترجمۀ دشتی داشته­اند.

2. ادبیات نظری

ارزیابی یا ارزشیابیِ ترجمه، عملی است که به واسطۀ آن می‌توان دریافت متن مقصد تا چه میزان متناظر و همسو با ارزش متن مبدأ است. همچنین با انجام ارزیابی می‌توان درباره قابل چاپ و انتشار بودن یک اثر ترجمه شده اظهارنظر کرد؛ چراکه نقاط قوت و ضعف یک اثر و میزان اثربخشی آن از سوی مخاطب هنگام ارزیابی آشکار می‌شود. اهمیت و فایده ارزیابی از این جهت است که فرصتی برای مترجمان بعدی فراهم می‌آورد تا رقابت مثبت در جهت بهبود کیفیت ترجمه بیشتر شود و در ترجمه‌ها روندی صعودی به وجود آید و در نتیجه ترجمه‌هایی با کیفیت بهتر و مقبولیت بیشتر ارائه شود. بدین منظور الگوها و مدل‌های متعددی از سوی صاحب‌نظران حوز‌ۀ ترجمه مطرح شده که در این پژوهش مدل گارسس به عنوان الگوی ارزیابی ترجمۀ نهج‌البلاغه انتخاب شده است.

مدل گارسس، الگویی است برای ارزیابی متون ادبی و نهج‌البلاغه؛ با وجود اینکه متنی دینی است، جنبه ادبی والایی نیز دارد؛ چراکه بعد از کلام خدا، کلام امیرالمومنین (ع) در اوج فصاحت و بلاغت قرار دارد.

«کارمن والرو گارسس[1] متولد 1958 میلادی در اسپانیا، استاد تمام دانشگاه آلکالا در شهر مادرید است. وی دارای دکترای مطالعات زبان انگلیسی و عضو انجمن زبان‌شناسی کاربردی اسپانیا است (فرهادی، 1392: 34). گارسس (1994)الگویی ترکیبی را در ارزیابی ترجمه مطرح کرده است که مرکب از الگوی پیشنهادی وینه[2] و داربلنه[3] (1958) و عقاید دیگر صاحب‌نظران حوزه ترجمه مانندنایدا،نیومارک،دلیسل، واز­که ایورا، مونن، نوبرت، سنتویو یا توری است».

الگوی گارسس، الگوی جدید و جامعی است که برای ارزیابی ترجمۀ ادبی به‌کار برده می‌شود تا ناقد ترجمه، گزینه‌های مترجم اعم از تنگناها و آزادی‌ها را بشناسد و از اظهارنظرهای مغرضانه، طرفدارانه، غیرملموس، و غیرمنطقی بپرهیزد (مختاری اردکانی، 1386: 39).

گارسس برای مقایسه شباهت‌های بین متن مبدأ و متن مقصد 4 سطح
معنایی- لغوی، نحوی- واژه‌ساختی، گفتمانی-کارکردی و سطح سبکی- عملی پیشنهاد می‌کند که به گفته خود او گاهی این سطوح با هم تداخل دارند (Garces, 1994: 79-80). گارسس در این الگو، اجزای هر یک از سطوح پیشنهادی خود را به تکنیک‌های مثبت، منفی و خنثی تقسیم کرده و ارزیابی نهایی را براساس مقادیر به دست آمده از تکنیک‌های سه‌گانه با دو معیار کیفیت و مقبولیت، موردسنجش قرار می‌دهد. در ادامه به شرح اجزای این چهار سطح همراه با ذکر شواهدی از ترجمۀ نهج‌البلاغه می‌پردازیم.

ذکر این نکته ضروری است که بررسی مقایسه‌ای این ترجمه با متن اصلی در زمینه‌های ترجمۀ واژگان، عبارات و سبک مترجم و ارائه نمودارهایی که تفاوت‌های ترجمه را دربر می‌گیرد، می‌تواند چندین پایان‌نامه را به خود اختصاص دهد که از حوصلۀ این مقاله خارج است، به همین جهت،‌ این مقاله به بررسی و ارزیابی «بخشی» از ترجمۀ‌ «محمد دشتی» براساس مدل گارسس می­پردازد.

 

3. نقد و ارزیابی

3-1. بررسی سطح معنایی- لغوی

3-1-1. تعریف یا توضیح لغات برحسب اختلافات فرهنگی، فنی یا زمانی

تعریف به معنای بیان واژه به صورت عبارت اسمی یا شبه‌جمله صفت است (Newmark, 1981: 31) و توضیح، افزودن اطلاعاتی است که بر حسب اختلافات فرهنگی، فنی یا زبانی بین مخاطب اصلی و مخاطب ترجمه ضرورت پیدا می‌کند (Garces, 1994: 80). این تکنیک فاقد نمونه در ترجمۀ منتخب است.

3-1-2. معادل فرهنگی یا کارکردی

معادل فرهنگی یا کارکردی، یعنی واژۀ فرهنگی یا کارکردی زبان مبدا با مشابه آن در زبان مقصد جایگزین می­شود (Newmark, 1981: 32). این دو روش ترجمه، معمولا واژه زبان مبدأ را عام یا فرهنگ‌زدایی می‌کند و گاهی معانی جدیدی بدان می‌افزاید یا از آن می‌کاهد (مختاری اردکانی، 1386: 16). در ادامه به بررسی نمونه­هایی از تکنیک معادل کارکردی در ترجمۀ دشتی می‌پردازیم:

* وَ أَعْمَالُ الْعِبَادِ فِى عَاجِلِهِمْ نُصْبُ أَعْیُنِهِمْ فِى آجَالِهِمْ (حکمت/ 7)

ترجمه: و کردار بندگان در دنیا، فردا در پیش روی آنان جلوه­گر است.

«عاجل» به معنای «زود» (بعلبکی، 1388: 22) است که در این عبارت «دنیا» ترجمه شده که نشانگر توانمندی و تسلط مترجم در گزینش واژگان  است.

* وَ قَالَ[علیه‌السلام] أَقِیلُوا ذَوِىالْمُرُوءَاتِعَثَرَاتِهِمْفَمَایَعْثُرُمِنْهُمْعَاثِرٌإِلَّا وَیَدُاللَّهِبِیَدِهِیَرْفَعُهُ (حکمت/ 20)

ترجمه: و درود خدا بر او، فرمود: از لغزش جوانمردان در گذرید، زیرا جوانمردی نمی­لغزد جز آنکه دست لطف خداوند، او را بلند می­کند.

ترجمۀ تحت‌اللفظی ترکیب اسمی «ذَوِى الْمُرُوءَاتِ» صاحبان مروت یا صاحب مروتان ترجمه می‌شود که در دستور زبان مقصد به چنین شخصی «جوانمرد» گفته می‌شود، ازاین‌رو، مترجم، معادل کارکردی این ترکیب اسمی را در ترجمه به‌کار برده است.

 

3-1-3. اقتباس (معنی نزدیک)

یکی از موضوعات بحث‌انگیز در مطالعات ترجمه، اقتباس یا همانندسازی است. درباره اقتباس تعریف‌ها و طبقه‌بندی‌های متعددی در حوزۀ مطالعات ترجمه ارائه شده است؛ «اقتباس» معادل‌یابی تقریبی میان مضمونی در زبان مبدأ و مضمونی مشابه و یا نزدیک، به آن در زبان مقصد است که تأثیری مشابه در ذهن خواننده دارد (مرادی‌مقدم و قنسولی، 1390: 216). به اعتقاد گارسس، اقتباس یا معنای نزدیک، به‌کار بردن معادلِ جا افتاده است که در این شیوه، پیامی از طریق موقعیت مشابه انتقال می‌یابد (Garces, 1994: 81). نمونه‌هایی از کاربرد اقتباس یا معنای نزدیک در ترجمۀ دشتی عبارتند از:

* الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَا یَبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقَائِلُونَ (خطبه/ 1)

ترجمه: سپاس خداوندی را که سخنوران از ستودن او عاجزند.

«لَا یَبْلُغُ» به معنای «نمی‌رسد» است که مترجم در ترجمۀ این فعل، معنای نزدیک آن را به‌کار برده و «عاجزند» ترجمه کرده است و با گزینش این معادل خواسته اوج ناتوانی سخنوران و مداحان را در مدح و ستایش خدای تعالی، بیان کند.

* لَا یَغْشَاهُمْ نَوْمُ الْعُیُونِ (همان)

ترجمه: هیچ‌گاه خواب به چشمشان راه نمی‌یابد.

معنای عبارت این‌چنین است: «و خوابِ چشمانشان آن‌ها را فرا نمی­گیرد» که دشتی در ترجمۀ «لَا یَغْشَاهُمْ» از معادل نزدیک آن، یعنی «راه نمی‌یابد» استفاده کرده که ضمن ادبی کردن ترجمه، مهارت و توانمندی وی را در معادل‌گزینی نشان می‌دهد.

* وَ لَا یُجْرُونَ عَلَیْهِ صِفَاتِ الْمَصْنُوعِینَ (همان)

ترجمه: و صفات پدیده‌ها را بر او روا نمی‌دارند.

«لَا یُجْرُونَ» به معنای «جاری نمی‌شود» است که در این عبارت با توجه به هم‌نشینی واژگان، ترجمۀ لغوی این فعل با هم‌نشینی آن با کلمه «صِفَاتِ» نامناسب به نظر می‌رسد، از این رو، مترجم از معادل «روا نمی­دارند» بهره گرفته است.

* وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ جَرَى فِى عِنَان أَمَلِهِ عَثَرَ بِأَجَلِهِ (حکمت/ 19)

ترجمه: و درود خدا بر او، فرمود: آن کس که در پی آرزوی خویش تازد، مرگ او را از پای درآورد.

ترجمۀ «جَرَى» به «تازیدن» و «عَثَرَ» به «از پای درآوردن» معنای نزدیک این دو واژه عربی است که مترجم با کاربرد اقتباس در پی انتقال معنای کامل جمله بوده است.

 

3-1-4. بسط نحوی

بسط یا «بسط نحوی»عبارت است از افزودن یک یا چند واژه به ترجمه برحسب ضرورت. به بیان دیگر، بسط یعنی مفهومی که در متن مبدأ به تلویح بیان شده باید در زبان مقصد، تصریح شود (Garces, 1994: 81).  نیومارک[4] (1988) معتقد است «این روش دقیق نیست؛ گاهی به صورت شمی انجام می‌گیرد و گاهی به صورت موردی»
(Newmark, 1988: 90). از موارد بسط نحوی در ترجمۀ‌ دشتی می‌توان به نمونه‌های زیر اشاره کرد:

* (-) الَّذِی لَا یُدْرِکُهُ (-) بُعْدُ الْهِمَمِ (خطبه/ 1)

ترجمه: خدایى که افکار ژرف­اندیش، ذات او را درک نمی‌کنند.

* وَ لَا یَنَالُهُ (-) غوْصُ الْفِطَنِ (همان)

ترجمه: و دست غوّاصان دریاى علوم به او نخواهد رسید.

* أَنْشَأَ الْخَلْقَ إِنْشَاءً وَ ابْتَدَأَهُ ابْتِدَاءً بِلَا (-) رَوِیَّةٍ أَجَالَهَا (همان)

ترجمه: خلقت را آغاز کرد و موجودات را بیافرید، بدون نیاز به فکر و اندیشه­اى.

* جَعَلَ (-) سُفْلَاهُنَّ مَوْجاً مَکْفُوفاً وَ (-) عُلْیَاهُنَّ سَقْفاً مَحْفُوظاً (همان)

ترجمه: آسمان پایین را چون موج مهار شده و آسمان‌های بالا را مانند سقفى استوار و بلند قرار داد.

 

 

* مِنْهُمْ (-) سُجُودٌ لَا یَرْکَعُونَ وَ (-) رُکُوعٌ لَا یَنْتَصِبُونَ (همان)

ترجمه: گروهى از فرشتگان همواره در سجده‌اند و رکوع ندارند و گروهى در رکوعند و یاراى ایستادن ندارند.

* وَ مِنْهُمُ (-) الْحَفَظَةُ لِعِبَادِهِ وَ (-) السَّدَنَةُ لِأَبْوَابِ جِنَانِهِ (-) (همان)

ترجمه: جمعى از فرشتگان حافظان بندگان و جمعى دیگر دربانان بهشت خداوندند.

* وَ قَالَ [علیه السلام] أَقِیلُوا ذَوِى الْمُرُوءَاتِ عَثَرَاتِهِمْ فَمَا یَعْثُرُ مِنْهُمْ (-) عَاثِرٌ إِلَّا وَ یَدُ (-) اللَّهِ بِیَدِهِ یَرْفَعُهُ (حکمت/ 20)

ترجمه: و درود خدا بر او، فرمود: از لغزش جوانمردان در گذرید، زیرا جوانمردی نمی­لغزد جز آنکه دست لطف خداوند، او را بلند می­کند.

در عبارات مشخص شدۀ‌ فوق، آوردن اسم به جای ضمیر جهت شفاف ساختن مقصود متن اصلی و نیز افزودن برخی واژه‌ها به ترجمه در حالی‌که معادل عربی آن‌ها در متن مبدأ وجود ندارد، تنها به منظور «تکمیل» معنای جملات در متن مقصد آورده شده است.

 

3-1-5. قبض نحوی

قبض نحوی، عکس شیوه بسط نحوی است و آن به‌کار بردن یک واژه زبان مقصد است در برابر چند واژه زبان مبدأ که نظریه‌پردازان ترجمه هر کدام آن را اصطلاحی داده‌اند Newmark, 1988: 90)). عبارت‌های زیر نمونه‌ای از کاربرد قبض نحوی در ترجمۀ دشتی است:

* وَ رُوِیَ أَنَّهُ قَالَ فِى الْعِبَارَةِ عَنْ هَذَا الْمَعْنَى أَیْضاً (حکمت/6)

ترجمه: و یا فرمود.

مترجم در مقابل جملۀ طولانی «وَ رُوِیَ أَنَّهُ قَالَ فِى الْعِبَارَةِ عَنْ هَذَا الْمَعْنَى أَیْضاً» جملۀ «و یا فرمود» را در متن مقصد آورده و تکنیک قبض نحوی را در ترجمۀ این واژه‌ها اعمال
کرده است.

 

3-1-6. عام برابر خاص یا برعکس

عام برابر خاص، ترجمۀ لغت خاص (ذات) به عام (معنی) است یا برعکس
 (Garces, 1994: 81) ودر ترجمۀ دشتی فاقد نمونه است.

 

3-1-7. ابهام

گاهی در ترجمه، ابهام پیش می‌آید که مترجم باید در رفع آن بکوشد. ابهام ممکن است عمدی باشد یا سهوی، اگر عمدی باشد باید آن را به زبان مقصد انتقال داد، اگر سهوی باشد باید آن را برطرف کرد Newmark, 1988: 206-207)) که این نوع ابهام در ترجمۀ‌ دشتی نیز به چشم می‌خورد:

* اعْجَبُوا لِهَذَا الْإِنْسَانِ یَنْظُرُ بِشَحْمٍ وَ یَتَکَلَّمُ بِلَحْمٍ وَ یَسْمَعُ بِعَظْمٍ (حکمت/  8)

ترجمه: از ویژگی‌های انسان در شگفت بمانید که با پاره‌ای «پی» می‌نگرد و با «گوشت» سخن می‌گوید و با « استخوان» می‌شنود.

معادل (استخوان و گوشت) در ترجمۀ «لَحْمٍ و بِعَظْمٍ» دارای ابهام است، چراکه دو معنی از آن‌ها استنباط می‌شود؛ بهتر بود مترجم در ترجمه، این دو واژه را به شکل نکره ترجمه می‌کرد و به جای حرف «با» از کلمه «به‌وسیله» استفاده می‌کرد.

 

 

 

 

 

نمودار (1): سطح اول (معنایی- لغوی)

 

منبع: یافته‌های پژوهش

 

3-2. بررسی سطح نحوی- واژه ساختی

3-2-1. ترجمۀ تحت‌اللفظی

نیومارک (1988)، ترجمۀ تحت‌اللفظی واژه به واژه، عبارت به عبارت، همایند به همایند، شبه‌جمله، جمله به جمله، حتی استعاره و ضرب‌المثل به ضرب‌المثل را ممکن و مطلوب می‌داند (Newmark, 1988: 61). این در حالی است که گارسس معتقد است «وقتی این شیوه از حد فراتر رود، رفته رفته کار مشکل‌تر می‌شود» (Garces, 1994: 81). در ترجمۀ دشتی  نمونه‌ای از ترجمۀ تحت‌اللفظی یافت نشد.

 

 

3-2-2. ترجمه از طریق تغییر نحو یا دستور گردانی

در تعاریف ترجمه -چه تلویحاً و چه تصریحاً- ترجمه را با «تغییر» ملازم دانسته‌اند؛ زیرا به ترجمه چه از دیدگاه نظری و چه از دیدگاه واقعی و عملی بنگریم، بدون تغییر امکان ندارد. تفاوت میان تعریف­ها، تفاوت میان حدومرزی است که برای تغییر قائل شده‌اند. در ترجمۀ تحت‌اللفظی، تغییر به حداقل ممکن خود می‌رسد و در ترجمۀ آزاد، تغییر بیان حدومرزی ندارد.

اصطلاحِ تغییر را اولین بار کتفورد (1965) در چارچوب «نظریۀ زبان‌شناختی ترجمه» به‌کار برده است. از این دیدگاه، تغییر به سطح کلمات و نحو؛ یعنی به چارچوب جمله محدود می‌شود. از نظر کتفورد، تغییر وقتی صورت می‌گیرد که کلمه یا ساختار متن مبدأ نظیری در زبان مقصد ندارد و مترجم ناگزیر از انجام تغییر است. به عبارت دیگر، هر زبان قوانین دستوری خاصی دارد و از آنجا که مترجم باید ضرورتاً از قوانین زبان مقصد تبعیت کند در مواردی که دو زبان بر یکدیگر انطباق نمی‌یابند، تغییر اجتناب­ناپذیر است (خزاعی­فر، 1388: 44). در تغییر نحو یا دستور گردانی نیز گاهی مترجم ناگزیر است اجزای کلام را تغییر دهد و اصولاً ترجمه از طریق تغییر نحو یا دستور گردانی وقتی انجام می‌گیرد که:

1- ساختار دستوری مشابه در زبان مقصد وجود نداشته باشد.

2- ترجمۀ تحت‌اللفظی امکان‌پذیر باشد، اما طبیعی جلوه نکند.

3- خلأ واژگانی موجود با ساخت نحوی جبران‌پذیر باشد Newmark, 1988: 85-88)).

عبارت‌های زیر نمونه‌هایی از تغییر نحو در ترجمۀ دشتی است؛ این شیوه (تغییر نحو) در الگوی گارسس تکنیک مثبت به شمار می‌آید (Garces, 1994: 89) که اغلب مترجمان مقصدگرا آن را جهت سلیس و روان بودن ترجمۀ خود به‌کار می­گیرند:

 

الف- تبدیل مصدر به فعل در ترجمه:

*لِشَهَادَةِ کُلِّ صِفَةٍ آن‌ها غیر موصوف وَ شَهَادَةِ کُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَیْرُ الصِّفَةِ (خطبه/ 1)

ترجمه: هر صفتى نشان می‌دهد که غیر از موصوف و هر موصوفى گواهى می‌دهد که غیر از صفت است.

 

ب- تبدیل فعل به مصدر در ترجمه:

* وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنَّاهُ (همان)

ترجمه: و با نزدیک کردن خدا به چیزى، دو خدا مطرح شده.

* وَ مَنْ ثَنَّاهُ فَقَدْ جَزَّأَهُ (همان)

ترجمه: و با طرح شدن دو خدا، اجزایى براى او تصوّر نمود.

* وَ مَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ (همان)

ترجمه: و با تصّور اجزا براى خدا، او را نشناخته است.

 

ج- تبدیل حرف به فعل در ترجمه:

* وَ قَالَ [علیه السلام] مَا کُلُّ مَفْتُونٍ یُعَاتَبُ (حکمت/ 15)

ترجمه: درود خدا بر او، فرمود: هر فریب‌خورده‌ای را نمی‌شود سرزنش کرد.

 

د- تبدیل لای نفی جنس به فعل تام در ترجمه:

* وَ لَا وَقْتٌ مَعْدُودٌ وَ لَا أَجَلٌ مَمْدُودٌ (خطبه/ 1)

ترجمه: و براى خدا وقتى معیّن و سر آمدى مشخّص­ نمى­توان تعیین کرد.

 

هـ- تبدیل فعل به اسم فاعل در ترجمه:

* وَ لَا هَمَامَةِ نَفْسٍ اضْطَرَبَ فِیهَا (همان)

ترجمه: و یا تصمیمى مضطرب در او راه داشته باشد.

 

و- تبدیل فعل به گروه اسمی در ترجمه:

* وَ مَنْ رَضِیَ عَنْ نَفْسِهِ کَثُرَ السَّاخِطُ عَلَیْهِ (حکمت/ 6)

ترجمه:و انسان از خود راضى، دشمنان او فراوانند.

 

ز- تبدیل گروه اسمی به موصوف و صفت در ترجمه:

* فَمَلَأَهُنَّ أَطْوَاراً مِنْ مَلَائِکَتِهِ (خطبه/ 1)

ترجمه: و از فرشتگان گوناگون پر نمود.

 

ح- تبدیل گروه اسمی به جمله:

* وَ لَا سَهْوُ الْعُقُولِ (همان)

ترجمه: و عقل‌های آنان دچار اشتباه نمی‌گردد.

* وَ لَا فَتْرَةُ الْأَبْدَانِ (همان)

ترجمه: بدن‌های آنان دچار سستى نشده.

* وَ لَا غَفْلَةُ النِّسْیَانِ (همان)

ترجمه: و آنان دچار بى‌خبرى برخاسته از فراموشى نمی‌شوند.

 

ط- جابه‌جایی موصوف و صفت در ترجمه:

* وَ مِنْهُمُ الثَّابِتَةُ فِی الْأَرَضِینَ السُّفْلَى أَقْدَامُهُمْ (همان)

ترجمه: بعضى از آن‌ها پاهایشان در طبقات پایین زمین قرار داشته.

 

ی- جابه‌جایی جمله اول و دوم در ترجمه:

* عَالِماً بِهَا قَبْلَ ابْتِدَائِهَا مُحِیطاً بِحُدُودِهَا وَ انْتِهَائِهَا عَارِفاً بِقَرَائِنِهَا وَ أَحْنَائِهَا (همان)

ترجمه: خدا پیش از آنکه موجودات را بیافریند از تمام جزئیّات و جوانب آن‌ها آگاهى داشت و حدود و پایان آن‌ها را مى دانست.

 

ک- جابه‌جایی مضاف و مضاف الیه در ترجمه:

* وَ قَالَ [علیه السلام] أَعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اکْتِسَابِ الْإِخْوَانِ وَ أَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَیَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُم (حکمت/ 12)

ترجمه: و درود خدا بر او، فرمود: ناتوان­ترین مردم کسی است که در دوست­یابی ناتوان است و از او ناتوان­تر آنکه دوستان خود را از دست بدهد.

 

3-2-3. ترجمه از طریق تغییر دیدگاه یا «دگربینی»

اصطلاح «دگربینی» از وینی و داربلنه است و به مفهوم «تغییر از طریق اختلاف طرز تلقی و بیشتر طرز تفکر به‌کار می‌رود. کاربرد آن در مواردی است که زبان مقصد ترجمۀ تحت‌اللفظی را بر‌نمی‌تابد» Newmark, 1988: 88)). «وینه، داربلنه و وازکه ایورا[5]، بیش از 10 مورد تغییر دیدگاه را برمی‌شمارند و از جمله این موارد عبارت است از: بیان اسم ذات به جای اسم معنی، بیان وسیله به جای نتیجه، بیان از طریق یک حس به جای حس دیگر، بیان معلوم به جای مجهول، بیان عبارت دو بار منفی به عبارت مثبت و برعکس»
(Garces, 1994: 82). نیومارک معتقد است «... اصولاً عبارت دو بار منفی تأثیر عبارت مثبت را ندارد و فی‌الواقع تأثیر آن به لحن و زمینه وابسته است ... وقتی خلأ واژگانی وجود داشته باشد، تغییر دیدگاه الزامی است» (Newmark, 1988: 88). دگربینی­های دیگری نیز وجود دارد، مثل علایق گوناگون مجاز، کل به‌جز، جز به‌کل، حال به محل، ظرف به مظروف، خصوص به عموم، عموم به خصوص، مسبب به سبب، کان و ما یکون، لازم و ملزوم و... که برای پرهیز از درازگویی از ذکر آن‌ها درمی­گذریم (ماندی، 1384: 70-71).در ادامه بهنمونه­هایی از تغییر دیدگاه که در الگوی گارسس امری است مثبت، در ترجمۀ دشتی اشاره می‌شود:

* وَ وَتَّدَ بِالصُّخُورِ مَیَدَانَ أَرْضِهِ (خطبه/ 1)

ترجمه: و به وسیله کوه‌ها اضطراب و لرزش زمین را به آرامش تبدیل کرد. (بیان نتیجه به جای وسیله در ترجمه)؛ در این عبارت، مترجم محکم شدنِ زمین به وسیله سنگ‌ها را نتیجه آرام بودن زمین می‌داند.

* وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنَّاهُ (همان)

ترجمه: و با نزدیک کردن خدا به چیزى، دو خدا مطرح شده. (تبدیل فعل معلوم به مجهول در ترجمه)

* لَا ظَهْرٌ فَیُرْکَبَ وَ لَا ضَرْعٌ فَیُحْلَبَ (حکمت/ 1)

ترجمه: نهپشتى دارد که سوارى دهد و نه پستانى تا او را بدوشند. (تبدیل فعل­های مجهول به معلوم در ترجمه)

* وَ قَالَ [علیه‌السلام] إِذَا قَدَرْتَ عَلَى عَدُوِّکَ فَاجْعَلِ الْعَفْوَ عَنْهُ شُکْراً لِلْقُدْرَةِ عَلَیْهِ (حکمت/ 11)

ترجمه: و درود خدا بر او، فرمود: اگر بر دشمنت دست ‌یافتی، بخشیدن او را
شکرانه پیروزی قرار ده. بیان وسیله به‌جای نتیجه؛ چراکه «دست» وسیله و ابزار قدرت و توانایی است.

* وَ قَالَ [علیه‌السلام] إِذَا وَصَلَتْ إِلَیْکُمْ أَطْرَافُ النِّعَمِ فَلَا تُنَفِّرُوا أَقْصَاهَا بِقِلَّةِ الشُّکْرِ (حکمت/ 13)

ترجمه: و درود خدا بر او، فرمود: چون نشانه­های پروردگار آشکار شد، با ناسپاسی نعمت‌ها را از خود دور نسازید. تغییر جزء به کل؛ چون گوشه­های نعمت جزئی از نشانه‌های پروردگار است و نشانه­های پروردگار می­تواند شامل انواع عذاب و غیرنعمت نیز باشد.

* وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ ضَیَّعَهُ الْأَقْرَبُ أُتِیحَ لَهُ الْأَبْعَدُ (حکمت/ 14)

ترجمه: و درود خدا بر او، فرمود: کسی را که نزدیکانش واگذارند، بیگانه او را پذیرا می‌گردد. (تغییر فعل مجهول به معلوم در ترجمه)

* وَ قَالَ [علیه‌السلام] تَذِلُّ الْأُمُورُ لِلْمَقَادِیرِ حَتَّى یَکُونَ الْحَتْفُ فِى التَّدْبِیرِ (حکمت/ 16)

ترجمه: و درود خدا بر او، فرمود: کارها چنان در سیطره تقدیر است که چاره‌اندیشی به مرگ می‌انجامد. (بیان معلول به‌جای علت)

* وَ سُئِلَ [علیه السلام] عَنْ قَوْلِ الرَّسُولِ (ص)... (حکمت/ 17)

ترجمه: از امام پرسیدند که رسول خدا (ص) فرمود... (تبدیل فعل مجهول به معلوم در ترجمه).

* وَ قَالَ [علیه السلام] مَنْ جَرَى فِى عِنَان أَمَلِهِ عَثَرَ بِأَجَلِهِ (حکمت/ 19)

ترجمه: و درود خدا بر او، فرمود: آن کس که در پی آرزوی خویش تازد، مرگ او را از پای در آورد. بیان کل به جزء در ترجمه؛ «عثر بأجله» یعنی اجل و مرگ او را بر زمین می‌زند؛ درحالی‌که مترجم فقط «از پای در آوردن» را معادل مرگ تمام اعضاء ذکر کرده است.

 

3-2-4. ترجمه از طریق جبران

ترجمه از طریق جبران عبارت است از جبران افت معنی، لفظ یا صناعات ادبی یا تاثیر عملی در قسمت دیگر جمله یا جمله مجاور Newmark, 1988: 90)) که در ترجمه دشتی، نمونه‌ای برای آن یافت نشد.

 

3-2-5. ترجمه از طریق توضیح یا بسط معنی

ترجمه از طریق توضیح یا بسط معنی به گفته گارسس «توضیح یا بسط معنی قسمتی از متن که باید در متن مقصد تصریح شود»  است (Garces, 1994: 82). این بسط معنوی مثل بسط و قبض نحوی، گاهی به صورت شمی و حسی انجام می‌گیرد و گاهی به صورت موردی، بسط و قبض خاص همه زبان‌ها است (Newmark, 1988: 94). بنابراین، تغییراتی که در ترجمه صورت می­گیرد تنها به کلمه و ساختار متن مبدأ مربوط نمی­شود، بلکه تغییراتی در سطحی وسیع‌تر از کلمه و ساختار را نیز دربر می‌گیرد.

پوپوویچ (1970) مفهوم تغییر را در سطحی وسیع‌تر تعریف می‌کند. وی بیشتر به ترجمۀ ادبی نظر دارد و می‌گوید «در ترجمه آنقدر جرح و تعدیل یا دخل و تصرف صورت می‌گیرد که انسان گاه در اعتقاد خود به ممکن بودن ترجمه تردید می‌کند». این تغییرات و جرح ‌و تعدیل‌ها از نظر پوپوویچ در نتیجه تمایل مترجم به تغییر متن اصلی یا در نتیجه بی‌دقتی، بی‌اطلاعی و بی‌سوادی مترجم ایجاد نمی‌شود، بلکه حاصل تلاش آگاهانه مترجم برای بازآفرینی هرچه وفادارانه‌تر متن اصلی در کلیت آن است. یکی از تغییراتی که در این حوزه صورت می‌گیرد، تصریح است؛ تصریح وقتی صورت می‌گیرد که اطلاعات متن مبدأ با صراحت و وضوح بیشتری به ترجمه انتقال می‌یابد. مترجم گاه توضیحی به متن می‌افزاید یا مقصود گوینده را که به اشاره بیان‌ شده آشکار می‌کند یا از حرف ربط استفاده می‌کند تا ارتباط منطقی روشن‌تری بین اجزای جمله یا جملات برقرار کند؛ این نوع تغییر عموماً بر رعایت حال خواننده ترجمه صورت می‌گیرد (خزاعی‌فر، 1388: 48-49). گفتنی است بسط یا افزایشی که در این تکنیک اتفاق می­افتد تنها به علت وضوح معنایمتن مبدا است که مترجم حتی در کاربرد حجم کلمات نیز محدودیتی ندارد، حال آنکه افزایش در بسط نحوی تنها به دلیل ضرورت انجام می­گیرد و استفادۀ بیش از نیاز جمله از آن در این تکنیک به پرگویی می­انجامد که این خود نوعی تکنیک منفی در ترجمه محسوب می‌شود.

ترجمه دشتی از ویژگی تکنیک بسط معنایی برخوردار است؛ عبارات زیر نمونه‌ای از تصریح یا بسط معنا در ترجمۀ‌ ایشان است:

* وَ ابْتَدَأَهُ ابْتِدَاءً (-) (خطبه/ 1)

ترجمه: خلقت را آغاز کرد و موجودات را بیافرید.

* وَ کَمَالُ تَوْحِیدِهِ (-) الْإِخْلَاصُ لَهُ (همان)

ترجمه: و کمال توحید «شهادت بر یگانگى خدا» اخلاص...

* فَمَنْ وَصَفَ اللَّهَ (-) سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ (-) (همان)

ترجمه: پس کسى که خدا را با صفت مخلوقات تعریف کند او را به چیزى نزدیک کرده.

* أَحَالَ (-) الْأَشْیَاءَ لِأَوْقَاتِهَا (همان)

ترجمه: براى پدید آمدن موجودات، وقت مناسبى قرار داد.

* ثُمَّ (-) زَیَّنَهَا بِزِینَةِ الْکَوَاکِبِ وَ ضِیَاءِ الثَّوَاقِبِ (همان)

ترجمه: آنگاه فضاى آسمان پایین را به وسیله نور ستارگان درخشنده زینت بخشید.

* وَ أَجْرَى فِیهَا سِرَاجاً (-) مُسْتَطِیراً وَ قَمَراً مُنِیراً (-) فِی فَلَکٍ دائر (-) (همان)

ترجمه: و در آن چراغى روشنایى بخش (خورشید) و ماهى درخشان، به حرکت در آورد که همواره در مدار فلکى گردنده و بر قرار است.

* وَ مِنْهُمْ أُمَنَاءُ عَلَى وَحْیِهِ وَ أَلْسِنَةٌ اِلَى رُسُلِهِ وَ مُخْتَلِفُونَ بِقَضَائِهِ وَ أَمْرِهِ (همان)

ترجمه: برخى از فرشتگان، امینان وحى الهى و زبان گویاى وحى براى پیامبران می‌باشند که پیوسته برای رساندن حکم و فرمان خدا در رفت و آمدند.

* وَ قَالَ [علیه‌السلام] إِذَا وَصَلَتْ إِلَیْکُمْ أَطْرَافُ النِّعَمِ (-) فَلَا تُنَفِّرُوا أَقْصَاهَا بِقِلَّةِ الشُّکْرِ (حکمت/ 13)

ترجمه: و درود خدا بر او، فرمود: چون نشانه‌های نعمت پروردگار آشکار شد با ناسپاسی نعمت‌ها را از خود دور نسازید.

* وَ سُئِلَ [علیه السلام] عَنْ قَوْلِ الرَّسُولِ ص غَیِّرُوا الشَّیْبَ وَ لَا تَشَبَّهُوا بِالْیَهُودِ فَقَالَ ع إِنَّمَا قَالَ (ص) ذَلِکَ (-) وَ الدِّینُ قُلٌّ (-) فَأَمَّا الْآنَ وَ قَدِ اتَّسَعَ نِطَاقُهُ (-) وَ ضَرَبَ بِجِرَانِهِ فَامْرُؤٌ (-) وَ مَا اخْتَارَ (حکمت/ 17)

ترجمه: از امام پرسیدند که رسول خدا (ص) فرمود: موها را رنگ کنید و خود را شبیه یهود نسازید یعنی چه؟ پیامبر این سخن را در روزگاری فرمود که پیروان اسلام اندک بودند، اما امروز که اسلام گسترش یافته و نظام اسلامی استوار شده، هر کس آنچه را دوست دارد، انجام دهد.

 

3-2-6. ترجمه از طریق تلویح، تقلیل و حذف

ترجمه از طریق تلویح، تقلیل و حذف؛ یعنی عناصری که در متن اصلی تصریح شده می‌توان به تلویح بیان کرد یا کاهش داد و یا به طور کلی حذف کرد (Garces, 1994: 149). نیومارک می‌نویسد: «مترجم باید در قبال هر کلمه‌ای که از متن اصلی حذف می‌کند، پاسخگو باشد» (Newmark, 1981: 169). در عباراتی که می­آید عدم ترجمۀ کلمه یا کلماتی از سوی مترجم صورت گرفته است که این امر در نظر گارسس تکنیکی است منفی و مترجم باید نسبت به ترجمۀ متون موثق و معتبر، امانت­دار باشد:

* وَ مَنْ أَشَارَ إِلَیْهِ فَقَدْ حَدَّهُ وَ مَنْ حَدَّهُ فَقَدْ عَدَّهُ (خطبه/ 1)

ترجمه: و هر کس به‌سوی خدا اشاره کند، او را محدود کرده به شمارش آورده. (عدم ترجمۀ «و مَنْ حَدَّهُ» در زبان مقصد)

* وَ سَمْکاً مَرْفُوعاً بِغَیْرِ عَمَدٍ یَدْعَمُهَا (همان)

ترجمه: مانند سقفی استوار و بلند قرار داد بی­آنکه نیازمند به ستونى باشد. (عدم ترجمۀ کلمه «َیدْعَمُهَا» در زبان مقصد)

* وَ الْمَارِقَةُ مِنَ السَّمَاءِ الْعُلْیَا أَعْنَاقُهُمْ (همان)

ترجمه: و گردن­هاشان از آسمان فراتر. (عدم ترجمۀ صفت «الْعُلْیَا» در زبان مقصد)

* فَقالَ: اِنَّکَ مَنَ الْمُنْظَرینَ الى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعلوُمِ (همان)

ترجمه: و فرمود: تا روز رستاخیز مهلت داده شدی. (عدم ترجمۀ «اِنَّ» در متن مقصد) مثال ذکر شده آیۀ قرآنی است که مترجم باید به اقتباس‌های قرآنیِ در متن مبدأ، توجه کرده و بدون کم یا زیاد کردن به ترجمۀ­ آن بپردازد و موجب از بین رفتن تأکید کلام نشود.

* فَقَالَ سُبْحَانَهُ ﴿اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ (همان)

ترجمه: و فرمود: «بر آدم سجده کنید پس فرشتگان همه سجده کردند جز شیطان» (حذف ترجمۀ «سُبْحَانَهُ» در متن مقصد)

 

3-2-7. ترجمه از طریق تغییر نوع جمله

گاهی به ضرورت یا به اشتباه نوع جمله عوض می­شود (Garces, 1994: 149) که در این مورد نیز نمونه‌ای در ترجمه دشتی یافت نشد.

 

نمودار (2): سطح دوم (سطح نحوی- واژه ساختی)

 

منبع: یافته‌های پژوهش

 

 

 

3-3. بررسی سطح سوم (گفتمانی- کارکردی)

سطح سوم، شامل تکنیک‌های حذف منظور (تعهدات) متن اصلی[6]، حذف حواشی[7]، تغییر به علت اختلافات اجتماعی- فرهنگی، تغییر لحن[8]، تغییر ساختار درونی متن مبدأ، تعدیل (کاهش) اصطلاحات محاوره‌ای[9] است که به غیر از مورد سوم، دیگر موارد در جامعه آماری پژوهش حاضر فاقد نمونه هستند.

 

3-3-1. تغییر به علت اختلافات اجتماعی­ فرهنگی

جوری لاتمن[10] همچون ساپیرو[11] بر این باور است که «هیچ زبانی وجود ندارد، مگر  اینکه در  زمینه فرهنگ غوطه‌ور ‌است و هیچ فرهنگی نمی­تواند وجود داشته باشد که در مرکز خود ساخت زبان طبیعی را نداشته باشد» (McGuire, 1991: 140). پیتر نیومارک، 12 روش را برحسب زمینه برای ترجمه پیشنهاد می‌کند که یکی از این 12 روش؛ یعنی «فرهنگ‌زدایی به معنای آوردن معادل کارکردی یا توصیفی» در بخش­های انتخابی ترجمۀ دشتی ملاحظه می‌شود:

-  فرهنگ‌زدایی به معنی آوردن معادل کارکردی یا توصیفی (Newmark, 1988: 103):

* عَارِفاً بِقَرَائِنِهَا وَ أَحْنَائِهَا (خطبه/ 1)

ترجمه: و به اسرار درون و بیرون پدیده‌ها، آشنا بود.

در نمونه فوق، معادل کارکردی دو کلمه «بِقَرَائِنِهَا وَ أَحْنَائِهَا» در زبان مقصد آمده است؛ چراکه ««قَرَائِنِهَا» به «اسرار بیرون» و ««أَحْنَائِهَا» به «اسرار درون» ترجمه شده است.

 

نمودار (3): سطح سوم (گفتمانی- کارکردی)

 

منبع: یافته‌های پژوهش

 

3-4. بررسی سطح چهارم (سبکی عملی)

3-4-1. بسط خلاقه

بسط خلاقه عبارت است از تغییرات ظریف و زیبایی که مترجم مطابق ذوق و پسند خود به وجود می­آورد. مترجم ممکن است سبکی را برگزیند که «برای او طبیعی‌تر است یا میل او را اقناع می‌کند» (Garces, 1994: 83). بسط خلاقه ممکن است در ترجمۀ متون ادبی و غیرادبی اعمال شود:

* حَتَّى عَبَّ عُبَابُهُ وَ رَمَى بِالزَّبَدِ رُکَامُهُ (خطبه/ 1)

ترجمه: تا آنجا که آب‌ها روى هم قرار گرفتند و چون قلّه‌های بلند کوه‌ها بالا آمدند.

* بَصِیرٌ إِذْ لَا مَنْظُورَ إِلَیْهِ مِنْ خَلْقِه (همان)

ترجمه: بیناست حتّى در آن هنگام که پدیده‌ای وجود نداشت.

* وَ سَکَائِکَ الْهَوَاءِ (همان)

ترجمه: و هواى به آسمان و زمین راه یافته را آفرید.

*وَ قَرَنَهَا إِلَى حَدِّهِ الْهَوَاءُ مِنْ تَحْتِهَا فَتِیقٌ وَ الْمَاءُ مِنْ فَوْقِهَا دَفِیقٌ (همان)

ترجمه: و حد و مرز آن را به خوبى تعیین فرمود. فضا را در زیر تند باد و آب بر بالاى آن در حرکت بود.

مترجم در ترجمۀ عبارات فوق، براساس ذوق و سلیقه خود عمل کرده است. به عبارت دیگر، بسط خلاقه را در ترجمۀ خویش اعمال کرده است؛ «دلیل این بسط دادن متن ترجمه از سوی مترجم ممکن است به‌منظور ساده‌سازی متن، شفاف‌سازی عبارت ناآشنای مقید به فرهنگ و یا عدم توانایی مترجم در ارائه مختصرترین معادل موجود باشد» (سیدجلالی و دیگران، 1396: 174). این نوع بسط در ترجمه از نظر گارسس، امری منفی است (Garces, 1994: 89).

3-4-2.  اشتباه مترجم

اشتباه مترجم ناشی از بدفهمی یا کم‌دانی مترجم در زبان مبدأ و مقصد یا موضوع ترجمه است. گارسس می­گوید: «چون زبان بیانگر فرهنگ است، مترجم باید دو فرهنگه باشد، نه دو زبانه» (Garces, 1994: 83).  در ادامه به نمونه­ای از این نوع اشتباه اشاره می‌شود:

* وَ رُکُوعٌ لَا یَنْتَصِبُونَ (خطبه/ 1)

ترجمه: و گروهى در رکوع­اند و یاراى ایستادن ندارند.

واژه «نصب- ینتصب»  یا به معنای «راست شدن و ایستادن» است (بعلبکی، 1388: 157 و مجلسی،1403، ج57: 190) و یا به معنای «خسته شدن و به درد آمدن» (معلوف،1380،
ج 2: 1940). به نظر می­رسد شاهد مثال فوق به درستی معنا نشده است؛گویا منظور مترجم این است که فرشتگان از شدت خستگی، قادر به ایستادن نیستند حال آنکه مقصود گوینده این نیست و بهتر است «لا ینتصبون» در این جمله به معنای «خسته نمی­شوند» ترجمه شود که در این صورت ترجمۀ پیشنهادی جمله به این شکل خواهد بود:

- ترجمه پیشنهادی: و گروهی (از فرشتگان) در رکوع­اند و (هرگز) خسته نمی­شوند.

توضیح اینکه فرشتگان در هیچ حال از نیایش و عبادت خداوند خسته نمی­شوند؛ این معنا با توجه به جملات بعدی در خطبه یک نیز دریافت می‌شود.

 

3-4-3. حفظ اعلام

مترجم در برخورد با اسامی خاص روش‌هایی را در پی می­گیرد:

الف- گاهی اسم خاص را ترجمه می­کند. ب- گاهی مستقیماً به متن مقصد انتقال می­دهد و ج- در مواردی به همراه معنی یا توضیح می­آورد (مختاری اردکانی، 1386: 27-28). در ادامه به بررسی نمونه‌هایی از حفظ اعلام در ترجمۀ انتخابی پرداخته شده است.

 

الف- ترجمۀ اسم خاص (جایگزین کردن معنای خاص کلمه با معنای عام)

* الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَا یَبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقَائِلُونَ (خطبه/ 1)

ترجمه:سپاسخداوندیراکهسخنورانازستودن او عاجزند.

* فَقَالَ سُبْحَانَهُ ﴿اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ (همان)

ترجمه: و فرمود: «بر آدم سجده کنید پس فرشتگان همه سجده کردند جز شیطان».

ب- انتقال مستقیم اسم خاص

* ثمَّ أَسْکَنَ سُبْحَانَهُ آدَمَ دَاراً (همان)

ترجمه: سپس خداوند آدم (ع) را در خانه‌ای مسکن داد.

* أَنْ بَعَثَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُحَمَّداً رَسُولَ اللَّهِصلی‌الله علیه و آله (همان)

ترجمه: خدای سبحان، حضرت محمد (که درود خدا بر او باد) را مبعوث کرد.

 

3-4-4. حفظ ساختار خاص متن مبدأ

«اغلب مترجمان کم تجربه جادوی نحو زبان مبدأ می‌شوند و آن را در زبان مقصد منعکس می‌نمایند» (مختاری اردکانی، 1386: 28). برای این مورد نیز نمونه‌ای در ترجمه منتخب یافت نشد.

 

3-4-5. بیان نامناسب در متن مقصد

هر اصطلاح 5 جنبه مختلف معنایی دارد: 1- معنای مجازی، 2- معنای تحت‌اللفظی ،3- ویژگی‌های عاطفی، 4- خصوصیات سبکی و 5- رنگ و بوی ملی و قومی که هر یک در انتخاب معادل مناسب، قیودی را بر  مترجم تحمیل می‌کند (تجلی، 1368: 105). این مساله می‌تواند به محتوای متن اصلی لطمه وارد سازد و به بدفهمی در متن ترجمه بینجامد. در ادامه به نمونه‌ای از بیان نامناسب در ترجمۀ دشتی اشاره می‌شود:

* تَرُدُّ أَوَّلَهُ إِلَى آخِرِه (خطبه/1)

ترجمه: از اوّل آن بر می‌داشت و به آخرش می‌ریخت.

در جمله فوق ترجمۀ مناسبی از سوی مترجم صورت نگرفته است؛ چراکه از مهم‌ترین نکات مربوط به ترجمه‌، گزینش جملۀ مناسب با مفهوم صریح در زبان مقصد است. به همین علت، مترجم باید شناخت کامل از زبان مبدأ در حوزه محتوای متن و بسیاری از موارد دیگر داشته باشد تا بتواند مناسب‌ترین جمله را در زبان مقصد جایگزین کند و مخاطب فهم دقیقی از معنای عبارت متن مبدأ به دست آورد. بنابراین، بهتر است چنین ترجمه شود:

- ترجمه پیشنهادی: آب را در هم می‌آمیخت.

 

3-4-6. پرگویی در برابر ساده‌گویی

پرگویی یا ترجمۀ آزاد، آخرین چاره مترجم است (Garces, 1994: 83). نیومارک معتقد است این شیوه «معمولا در ترجمۀ متون بی‌نام و گمنام و کم‌مایه که نویسندۀ مشهور و مهمی ندارند یا نوشته‌هایی که پر از حذفیات و تلویحات جدی است، به‌کار می‌رود» (Newmark, 1988: 90). این مورد فاقد نمونه در بخش‌های انتخابی ترجمه است.

 

3-4-7. تغییر در صناعات بدیعی به‌خصوص استعاره

مترجم باید تشخیص دهد که چه تعداد از آرایه‌ها را نگاه دارد، چه تعداد را حذف کند و چه تعداد را تغییر دهد (Garces, 1994: 85). نمونه‌ای از ترجمۀ آرایه تشبیه در ترجمۀ دشتی به صورت زیر است:

* و الِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُیُوبِ (حکمت/ 6)

ترجمه: و شکیبایى، گورستان پوشاننده عیب‌هاست.

مترجم در ترجمۀ نمونۀ فوق نباید «قَبْرُ الْعُیُوبِ» را به شکل (گورستان پوشاننده عیب‌ها) ترجمه می‌کرد؛ چراکه تلاش ذهنی مخاطب جهت دریافت این شباهت کمتر شده و با بیان کامل معنای تشبیه، لذت درک این آرایه از مخاطب گرفته شده است.

- ترجمه پیشنهادی:صبر و شکیبایی گورستان عیب­هاست.

کلمه «پوشاننده» که وجه شبه این تشبیه است نباید در ترجمه ذکر شود، چون تشبیه موجود در عبارت از نوع تشبیه بلیغ است که بدون وجه شبه ذکر شده تا زیبایی و تاثیر کلام دو چندان شود.

 

نمودار (4): سطح چهارم (سبکی- عملی)

 

منبع:‌ یافته‌های پژوهش

گارسس همه تکنیک‌های نامبرده در چهار سطح را از دیدگاه دیگر به سه گروه عمده که هر نوع ترجمه‌ای را دربر می­گیرد، تقسیم می­کند:

- افزایش[12]

- مانش (حفظ)[13]

- کاهش[14].

در حیطه افزایش، تکنیک‌هایی که به بسط اطلاعات داده شده در متن مبدأ می‌پردازند، عبارتند از: تعریف، بسط، دستور گردانی، دگر بینی، توضیح، تغییرات ناشی از اختلافات اجتماعی- فرهنگی، تغییر در ساخت درونی متن مبدأ بسط خلاقه و تفصیل[15]. تکنیک‌هایی که در حوزه مانش (حفظ) اطلاعات می‌گنجد، عبارتند از: معادل فرهنگی، اقتباس، ابهام، ترجمۀ قرضی، ترجمۀ تحت‌اللفظی، جبران، تغییر نوع جمله، نارسایی در معادل، تغییر لحن، حفظ اسامی خاص و ساختارهای خاص متن مبدأ و تکنیک‌هایی که کاهش را دربر می‌گیرند، عبارتند از: کاهش، حذف، حذف بن‌مایه متعهدانه، تعدیل اصطلاحات محاوره‌ای، حذف قسمتی از متن یا پاراگراف، اشتباه یا ساده‌انگاری مترجم (Garces, 1994: 85). نمودار (5) مقادیر به دست آمده از ارزیابی ترجمۀ دشتی را در سه حوزه (افزایش، مانش و کاهش) نشان می­دهد.

 

نمودار (5): مقادیر به دست آمده از ارزیابی (ترجمة خطبه یک و حکمت‌های 1 تا 20) در سه حوزة افزایش، مانش و کاهش

 

  منبع: یافته‌های پژوهش

سه حوزه افزایش، مانش (حفظ) و کاهش در ارزیابی ترجمه، بیانگر عملکرد مترجم در برخورد با حجم ترجمۀ متن مبدأ است که مقادیر به دست آمده در نمودار (5) نشان می‌دهد ترجمۀ دشتی در حوزة افزایش با 33 مورد، بسامد بیشتری دارد که علت این امر را می­توان در بلاغت کلام امیر (ع) و تفاوت زبانیِ متن مبدأ و مقصد دانست و از آنجایی که مهم‌ترین رسالت مترجم انتقال کامل معنا و مفهوم متن مبدأ است، از این رو، سعی مترجم در توضیح و تفسیر واژگان و جملات بوده تا ترجمه‌ای صریح و عاری از هرگونه تکلف و ابهام به مخاطبان فارسی‌زبان عرضه دارد که همین امر منجر به افزایش حجم ترجمه نسبت به حجم متن مبدأ شده است. در حوزه مانش که مربوط به حفظ اطلاعات متن مبدأ است با 15 مورد و حوزه کاهش که به کاهش اطلاعات منجر می‌شود با 7 مورد، مترجم تاحدودی عملکرد بهتری داشته است (جدول (1)). 

پس از مطالعه چهار سطح زبانی در هر ترجمه و لحاظ کردن سه گروه افزایش، مانش و کاهش، تکنیک­ها براساس الگوی گارسس به سه دسته مثبت، منفی و خنثی تقسیم می‌شود (جدول (1)). پس از ارزیابی و رسم نمودار در هر سطح برای نشان دادن بهتر عملکرد مترجم، نتایج و مقادیر بخش­های ارزیابی شده براساس تکنیک‌های مثبت، منفی و خنثی در نمودار (6) ارائه شده است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

جدول (1): ویژگی­های مثبت، منفی و خنثی بیانگر کیفیت ترجمه در سطوح چهارگانه مدل گارسس

تکنیک‌های مثبت

تکنیک‌های منفی

تکنیک‌های خنثی

معادل فرهنگی

اقتباس

بسط

تعیین[16]

جبران

دستورگردانی

دگر بینی

توضیح

حذف

تغییر برحسب اختلافات

اجتماعی- فرهنگی

حفظ صناعات ادبی

ابهام

ترجمه فرضی[17]

ساده‌سازی[18]

ترجمه تحت‌اللفظی

نارسایی[19]

تغییر لحن

تغییر ساختار درونی

حذف [20]

تعدیل

کاهش

حفظ ساختارهای متن مبدأ

بسط خلاقه

پرگویی

اشتباه مترجم

حذف صناعات ادبی

تغییر صناعات ادبی

تغییر در نوع ظرفیتی جمله

حفظ اسامی خاص متن مبدأ

تعریف

منبع: Garces, 1994: 89

 

نمودار (6): ارزیابی (ترجمة خطبه یک و حکمت­های 1 تا 20) براساس تکنیک­های مثبت، منفی و خنثی

 

منبع: یافته‌های پژوهش

نتیجه‌گیری

پس از بررسی و ارزیابی ترجمۀ­ منتخب و جمع‌بندی نتایج حاصل از چهار سطح الگوی گارسس براساس ویژگی‌های مثبت، منفی و خنثی، عملکرد مترجم محمد دشتی به شرح زیر است:

- ترجمۀ ایشان دارای معیار مقبولیت بوده و از کیفیت به نسبت بالایی برخوردار است. اوج فصاحت و بلاغت این شاهکار ادبی، ترجمۀ آن را در بسیاری از بخش‌های کتاب مشکل کرده، بنابراین مترجم چاره‌ای جز ارائه دادن ترجمه‌ای روان و محتوامحور به‌منظور فهم مخاطب فارسی‌زبان نداشته است. ترجمۀ‌ ایشان نمونة کاملِ یک ترجمۀ مقصدگراست؛ چراکه در بسیاری از موارد، ترجمه با متن اصلی مطابقت ندارد و سعی مترجم در معادل‌یابی محتوایی بوده است. مترجم هر جا لازم بوده است براساس ذوق و سلیقه خود به عمل ترجمه پرداخته و مخاطب ترجمه را در نظر گرفته تا معنا و مفهوم متن مبدأ را به مخاطب عرضه دارد و متنی سلیس و روان به جامعه فارسی‌زبان ارائه دهد. براساس سطوح چهارگانة گارسس، سطح اول و دوم بازتاب بیشتری در ترجمۀ ایشان داشته است و مترجم به جنبه‌های ساختاری زبان مقصد اهمیت فراوان داده و تا حد ممکن از معادل‌یابی تقریبی بهره گرفته است تا توانایی انتقال اندیشه و اعجاز کلام امیرالمؤمنین (ع) را به مخاطبان فارسی‌زبان داشته باشد.

- هیچ‌یک از نظریه‌ها و مدل‌های مطرح شده از سوی صاحب‌نظران ترجمه، عاری از عیب و نقص نیست. بنابراین، مدل گارسس نیز از این امر مستثنی نیست، مزیت و امتیاز این الگو در ارزیابی متون ترجمه شده، جزئی بودن موارد و زیرمجموعه‌های آن است که برخلاف دیگر الگوها که کلی هستند و راه را برای اعمال سلیقة ناقد و داور ارزیابی بازمی‌گذارد، این الگو راه را بر این نوع اعمال سلیقه‌ها می‌بندد. در کنار محاسن و امتیازات این مدل، ایرادهایی نیز وجود دارد که از جمله آن‌ تقسیم‌بندیتکنیک‌هابه­ سهدستهمثبت، منفی و خنثی است که زیرمجموعه‌های تعریف، اسامی خاص و تغییر در نوع ظرفیتی جمله جزء تکنیک‌های خنثی محسوب شده‌اند در حالی که تعریف باید جزء ویژگی مثبت به شمار آید؛ چراکه گاهی واژه‌ای و یا عبارتی برای خواننده ناآشنا بوده و این وظیفه مترجم است که با استفاده از تکنیک تعریف، این غموض، ابهام و مجهول بودن را از واژه یا عبارت موردنظر بزداید. تکنیک حفظ اسامی خاص نیز باید در زمرة ویژگی‌های مثبت به شمار آید؛ چراکه حفظ اسامی خاص و انتقال صحیح آن به متن مقصد از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است به‌خصوص اگر اسم خاص مبین هویت و فرهنگ یک ملت باشد که کار مترجم در انتقال این نوع اسم‌ها به متن مقصد حساسیت والایی می‌طلبد.

در پایان امیدواریم در آینده نزدیک، مدلی جامع و کامل فراخور و متناسب ترجمه‌های ادبی عربی به فارسی تدوین شود تا به صورت علمی، منطقی و مستدل دربارة کار مترجمان، اظهارنظر شود.

 



[1]. Carmen Valero Garces

[2]. Vinay

[3]. Darblenet

[4]. Newmark

[5]. Wazuka Ivora

[6]. گاهی ممکن است در ترجمه چنان تغییری حاصل شود که مقصود متن اصلی تغییر کند، مثلاً یک متن طنزآمیز تبدیل به متنی سرگرم‌کننده شود (Newmark,1988:212).

[7]. عبارت است از حذف پانوشت‌ها، پیشگفتارها، ضمیمه‌ها، مقدمات، مؤخرات، توضیحات و... (Newmark,1988:117).

[8]. حفظ لحن یکی از ارکان تاثیر ارتباطی است و باید از طریق زمان، وجه، بنا، واژگان و نحو آن را حفظ کرد (Garces,1994:83).

[9]. یعنی کاستن از اصطلاحات محاوره­ای (Garces,1994:83).

[10]. Juri lotman

[11]. Sapiru

[12]. Addition

[13]. Conservation

[14]. Suppression

[15]. Elaboration

[16]. Concretion

[17]. Calque

[18]. Simplification

[19]. Inadequqcy

[20]. Suppression

البعلبکی، روحی. (1388). فرهنگ عربی- فارسی المورد. ترجمۀ­ محمد قدس. چ 3. تهران: امیرکبیر.
تجلی، غفار. (1368). «ارزش کاربردی اصول و مبانی ترجمه، ترجمه و اقتباس از ویلن کومیساروف». مجله علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه  شیراز. ش 2. صص101-113.
خزاعی‌فر، علی. (1388). ترجمۀ متون ادبی. چ هفتم. تهران: سمت.
دشتی، محمد. (1379).  ترجمۀ نهج‌البلاغه. چ 1. قم: مشهور.
سیدجلالی، بدری السادات، شهرام مدرس‌‌خیابانی و سیدمحمد کریمی بهبهانی. (1396). «تحلیل کیفیت ترجمۀ ادبی با رویکرد نقش‌گرای ارزیابی ترجمه: مطالعه موردی ترجمه‌های فارسی رمان فرنی و زویی اثر جی. دی. سلینجر». دو ماهنامۀ علمی- پژوهشی جستارهای زبانی. د 8. ش 7. صص 182-159.
ماندی، جرمی. (1384). آشنایی با مطالعات ترجمه (نظریه ها و کاربردها). ترجمۀ­ حمید کاشانیان. چ اول. تهران: مؤسسة انتشارات و خدمات فرهنگی هنری رخ.
مختاری اردکانی، محمدعلی. (1386). استعاره ترجمه (مجموعه مقالات در مورد ترجمه). کرمان: دانشگاه شهید باهنر کرمان.
 مرادی‌مقدم، مصطفی و بهزاد قنسولی. (1391). «تطبیق ویژگی‌های متنی و فرامتنی در اقتباس: بررسی موردی ترجمۀ رمان غرور و تعصب».  فصلنامۀ پژوهش­های زبان و ادبیات تطبیقی. د­ 3.  ش 4. صص215-234.
مجلسی، محمد باقر. (1403). بحارالانوار. مجلد57. ط 2. بیروت: موسسه الوفاء.
معلوف، لویس. (1380). المنجد: عربی به فارسی. ترجمۀ­ بندر ریگی. ج 2. چ 3. تهران: انتشارات ایران.
Bassnett McGuire, Susan. (1991). Translation Atudies. London: routledge.
Garces, Carmen Valro. (1994). "A methodological proposal for the assessment of ranslated literary works: A case study" . The Scarlet Letter by N.Hawthorne into Spanish Babel. Vol 40. No 2. Pp. 77- 102.
Newmark, Peter. (1981). Approaches of Tranalation. England: Prentice Hall International (UK).
_____________ . (1988). A textbook of Translation. New York: Prentice- Hall.
http: //www.uah.es/es/estudios/profesor/M.-Carmen-Valero-Garcea