Document Type : Research Paper

Author

Assistant Professor, Department of Arabic Language and Literature, Tehran University, Tehran, Iran

Abstract

For almost a decade, translation theories have been used to evaluate the translation of the Qur'an. The purpose of choosing a theoretical framework for research is to achieve a scientific and non-tasteful assessment, but by examining these evaluations, it turns out that in some cases evaluations are out of the theoretical framework or have a misunderstanding of the theory. In order to examine these evaluations, the present study analyzes five studies based on Naida's theory in the field of Qur'anic criticism as a case study to examine the slips of researchers in applying this theory. The research uses a descriptive-analytical method along with critique. This research shows that critics sometimes make mistakes in understanding the formal and dynamic equivalent meaning and have found wrong examples in translations. In some cases, despite the fact that Naida's theory has been used as a basis for the assessment, the critique still moves in a different direction from this framework, which in some cases is due to the incompatibility of the theoretical framework with the research data.

Keywords

Main Subjects

زمان زیادی از آغاز روند نقد ترجمة قرآن نمی‌گذرد، زیرا ترجمه‌های کهن غالباً تحت‌اللفظی بوده‌اند و تنها چالشی که مترجمان با آن مواجه می‌شدند، چالش معادل‌یابی واژگان بوده است. این در حالی است که نقدهای نیم قرن اخیر نشان می‌دهد که بیشتر نقدها به عدم رعایت ساختارهای نحوی دو زبان مبدأ‌ و مقصد، دخالت عنصر تفسیر در ترجمه و عدم رعایت مقتضیات زبان فارسی برمی‌گردد که عمدتاً در ترجمة تحت‌اللفظی قابل طرح نیستند (حجت، 1378).

پس از اینکه ترجمة قرآن کریم از ترجمة تحت‌اللفظی فراتر رفت و ترجمه‌های زیادی از قرآن صورت گرفت، ضرورت نقد و ارزیابی این ترجمه‌ها احساس شد. اولین مقاله‌ای که مشخصاً در مطبوعات ایران به نقد یکی از ترجمه‌های قرآن کریم به زبان فارسی پرداخته، نقدی است که شهید مطهری در مجلة یغما در سال 1337 بر ترجمة ابوالقاسم پاینده نوشته است. نقدهای مستقل بعد نیز توسط محمد فرزان بر ترجمة ابوالقاسم پاینده در همان مجله در سال 1337 تا 1338 و نقد سوم بر همین ترجمه توسط غلامرضا طاهر در سال 1340 چاپ شد. پس از این مقالات، تاریخچة نقد ترجمه‌های قرآن کریم با رکودی 18 ساله مواجه شد؛ زیرا از سال 1340 تا 1368 که آغاز مرحله جدید نقد به‌شمار می‌رود، هیچ مقاله‌ای در مجلات و روزنامه‌های ایران در این زمینه به چاپ نرسید. سال 1372 با چاپ کتاب قرآن‌پژوهی توسط بهاء الدین خرمشاهی شاهد چند نقد جدی و جدید بود. این روند ادامه یافت تا اینکه در سال 1375 نقد ترجمه‌های قرآن کریم با چاپ حدود 23 مقاله در نقد و جواب نقد به نقطه اوج خود رسید؛ روندی که پس از آن با سیر نزولی مواجه شد (همان: 52-55).

تا دهة گذشته اکثر این نقدها تجربی و به شیوة سنتی بودند. این نقدها گاه صوری بودند و تمرکزشان بر ساختارهای نحوی یا نکات ویرایشی و نگارشی بوده است. بعضی از این نقدها مانند نقدهای محمد علی کوشا (1386) در کتاب «ترجمه‌های ممتاز قرآن در ترازوی نقد» ترتیبی و برخی مانند نقدهای مرتضی کریمی‌نیا (1389) در کتاب «ساخت‌های زبان فارسی و مسأله ترجمة قرآن» موضوعی بودند. گاهی نیز نقدها محتوایی بود و منتقد در سطح ژرف‌ساخت به مباحث فراواژه‌ای و فراجمله‌ای  از جمله بازتاب کلامی و اعتقاد در ترجمه نظر می‌کرد (حجت، 1379).

تا دهه 90، نقدهای ترجمة قرآن کریم به همین شکل صورت می‌گرفت. مجموعة این مقالات در هشت جلد با عنوان «مجموعة مقالات فارسی ترجمة قرآن مجید» از سوی مؤسسه ترجمان وحی (1394) به چاپ رسیده است.

از دهه 90، نظریات ترجمه که به تدریج در مقالات نقد ترجمه‌های قرآن راه پیدا کرده، مبنای نقد قرار گرفتند. با وجود اینکه به نظر می‌رسد ورود نظریه‌های ترجمه به حوزة نقد ترجمة قرآن کمکی به علمی و چارچوب‌مند شدن این نقدها دارد، بررسی این پژوهش‌ها نشان می‌دهد در موارد بسیاری این امر صورت نگرفته است؛ گاه برای نقد ترجمه‌ای، نظریة متناسبی انتخاب نشده و گاه نقد خارج از چارچوب نظریه صورت گرفته است. به نظر می‌رسد در برخی پژوهش‌ها نقد همچنان شیوة سنتی خود را طی می‌کند و نظریه تنها در حد نامی در عنوان نقد جای گرفته است. یکی از این نظریات،  نظریة نایدا[1] است که در پنج مقاله مبنای نقد ترجمة قرآن قرار گرفته است. پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی آمیخته با نقد این مقالات را به ترتیب تاریخ نگارش مورد بررسی قرار می‌دهد تا به سؤالات زیر پاسخ دهد:

- این پژوهش‌ها تا چه اندازه در چارچوب نظریة نایدا به نقد ترجمة قرآن پرداخته‌اند؟

- کاربست نظریة نایدا چه تأثیری در کیفیت و نتیجه‌بخشی این پژوهش‌ها داشته است؟

- پژوهشگران در چه مواردی دچار برداشت نادرست از اصطلاحات نظریة نایدا شده‌اند؟

  1. پیشینة پژوهش

همان‌طور که گفته شد نزدیک به یک دهه است که نظریه‌های ترجمه به نقد ترجمه‌های قرآن راه یافته‌اند. نظریة نایدا در پنج پژوهش مبنای نقد ترجمة قرآن قرار گرفته است که این پژوهش‌ها در مقالة حاضر مورد ارزیابی قرار می‌گیرند و به همین دلیل از بیان آن‌ها در پیشینه خودداری می‌شود. این پژوهش برخلاف پژوهش‌های گذشته که به نقد ترجمه براساس نظریه‌ها می‌پرداختند، درصدد است اصل این مسأله را مورد بررسی قرار دهد که آیا این نقدها در چارچوب نظریه به درستی انجام گرفته‌اند یا خیر. طبق جست‌وجوهای صورت گرفته تاکنون کسی به نقد این پژوهش‌ها نپرداخته است.

  1. مبانی نظری پژوهش

یوجین نایدا[2] (1914-2011) فارغ‌التحصیل دانشگاه میشیگان در سال 1943 به کارکنان انجمن انجیل آمریکا ملحق شد و در سال 1949 مجلة مترجم انجیل را دایر کرد. وی در سفرهای خود به آفریقا و آمریکای لاتین به کمک مترجمان مبلغ پرداخت (ویلیامز[3]، 1396). نایدا که به ترجمه و نظم بخشیدن به ترجمه‌های کتاب مقدس می‌پرداخت با استفاده از دستور زایشی-گشتاری چامسکی[4] تلاش کرد ترجمه را علمی کند. نایدا به ترجمة کلمه به کلمه پایان داد و با مطرح کردن اصطلاح معادل پویا گفت که واژه، معنا را از طریق بافت کسب می‌کند و می‌تواند براساس فرهنگ پاسخ‌های متفاوتی تولید کند. او ترجمه را این‌طور تعریف می‌کند: «ترجمه عبارت است از بازتولید نزدیک‌ترین معادل طبیعی پیام زبان مبدأ در زبان گیرنده، اولاً از نظر معنا و ثانیاً از نظر سبک» (Nida, 1969). او همچنین تأکید می‌کند که ترجمه باید درجة بالایی از هم ارزی در واکنش را داشته باشد وگرنه به هدف خود نرسیده است (همان: 24).

نایدا معنا را به سه دستة زبان‌شناختی، ارجاعی و ضمنی تقسیم کرد و برای تعیین هریک از آن‌ها تکنیک‌های تحلیلی ارائه داد (Nida, 1964). او برای تحلیل ترجمه، الگوی چامسکی را برعکس کرد و گفت می‌توان از روساخت متن مبدأ به هستة کلام رسید که بین تمام زبان‌ها مشترک است. در مرحلة بعد نایدا معادل را به صوری و پویا تقسیم می‌کند و از معادل پویا که مبتنی بر اصل تأثیر یکسان است، حمایت کرده و می‌گوید باید ارتباط بین دریافت‌کننده و پیام متن مبدأ با ارتباط بین دریافت‌کننده و پیام متن مقصد مساوی باشد. در دیدگاه نایدا، هدف از ترجمه، طبیعی بودن و کاهش بیگانگی و ایجاد واکنش مشابه است (ماندی، 1389). این واکنش به طور محسوس وابسته به بافتار فرهنگی است که خواننده در آن پرورش یافته است. به عبارت دیگر، خواننده معنای متن را براساس تجربیات خود از محیط فرازبانی درک می‌کند و به آن‌ها واکنش نشان می‌دهد.

نایدا اصطلاح «هم‌ارز بودن» را در مقابل «یکسان بودن» مطرح کرد و معتقد است که در ترجمه، هم‌ارز بودن متن اصلی و متن ترجمه شده به مراتب مهم‌تر از یکسان بودن آن‌هاست. در سال 1969 نایدا با همکاری تیبر[5] مدلی سه مرحله‌ای با عناوین «تحلیل»، «انتقال» و «بازسازی» ارائه کرد (حقانی، 1398).

با توجه به آنچه گفته شد، روشن می‌شود که نظریة نایدا در دو بخش، قابل کاربست در نقد ترجمه است؛ یکی بررسی ترجمه از دیدگاه تعادل پویا و صوری و دیگری مطالعه براساس مدل سه مرحله‌ای تحلیلی، انتقال و بازسازی. با توجه به اینکه نایدا در ترجمة کتاب مقدس از تعادل پویا  دفاع می‌کند و بر انتقال پیام و ایجاد تأثیر مشابه تأکید دارد، کاربست این بخش در نقد ترجمة قرآن می‌تواند به این شکل باشد که ترجمه از نظر موفقیت در انتقال پیام و ایجاد واکنش مشابه در مخاطب فارسی‌زبان بررسی شود. این نقد در سطح پیام صورت می‌گیرد و برای نقد ترجمه‌های مخاطب‌محور و محتوایی مناسب است؛ زیرا در نقد باید بین الگوی نقد و روش ترجمه اتحاد رویکرد وجود داشته باشد.

در مدل نایدا و تیبر ترجمه در سه مرحله مورد مطالعه قرار می‌گیرد؛ ابتدا متن مبدأ و سپس متن مقصد مورد تحلیل ساختاری قرار می‌گیرد، آنگاه این دو با یکدیگر مقایسه می‌شوند تا میزان موفقیت مترجم در مرحلة انتقال و بازسازی روشن شود. این نقد که در سطح ساختار و با توجه به مدل چامسکی صورت می‌گیرد، قابل اعمال در ترجمه‌های صوری و پویا است و میزان حفظ تعادل در روساخت و ژرف‌ساخت در ترجمه مورد بررسی قرار می‌گیرد. حال باید دید که در کاربست نظریة نایدا در مقالاتی که تاکنون در نقد ترجمة قرآن صورت گرفته‌اند، چه میزان این هماهنگی رعایت شده است و نقدها تا چه اندازه در این مسیر پیش رفته‌اند.

  1. بررسی کاربست نظریة نایدا در ارزیابی ترجمة قرآن

به منظور بررسی میزان کارآمدی نظریة نایدا در نقد ترجمة قرآن و تأثیر به‌کارگیری این نظریه در کیفیت و نتیجه‌بخشی پژوهش، پنج پژوهش را مورد بررسی قرار می‌دهیم. مطالعة این پنج پژوهش نشان می‌دهد که بجز پژوهش اول که به نقد کاربرد نظریة نایدا در ترجمة قرآن می‌پردازد، سایر پژوهش‌ها در استفاده از این نظریه دچار اشکالات اساسی شده‌اند. در این بخش این اشکالات مورد بررسی قرار می‌گیرند.

پژوهش اول، تنها پژوهشی است که با  درک درستی از نظریة نایدا به نقد کاربرد آن پرداخته، مقاله‌ای تحت عنوان «نقدی بر معروف‌ترین روش‌های ترجمة قرآن کریم (براساس جدیدترین تئوری‌های ترجمه و زبان‌شناسی)» است. این مقاله به معرفی روش ترجمة پویا، صوری و به موازات آن‌ها تفسیری و لفظی پرداخته و مزایا و معایب هر یک از آن‌ها بیان کرده و در نهایت به این نتیجه رسیده که شیوه‌های مختلف ترجمه در صورتی مفید خواهند بود که همدیگر را تکمیل کنند و در پی هم به‌کار گرفته شوند. بخشی که در این پژوهش مرتبط با نایدا انجام شده به نقد کاربرد معادل پویا در ترجمة قرآن پرداخته است. مثال‌ها و نقدهای این پژوهش نشان می‌دهد نویسندگان به خوبی منظور نایدا را از معادل پویا دریافت کرده‌اند و بر آن اساس، کاربرد آن را در ترجمة قرآن مورد نقد قرار داده‌اند. در این پژوهش با اشاره به اینکه شیوة ترجمة پویا، اجازه هرگونه دخل و تصرف در متن اصلی را به مترجم می‌دهد، آن را برای اینکه به تنهایی در ترجمة قرآن اجرا شود، مناسب نمی‌دانند؛ زیرا قرآن تنها کتاب آسمانی است که از تحریف دور مانده است و این روش باعث می‌شود بسیاری از اصطلاحات ویژة قرآنی مانند «صوم» و «صلاة» با معادلی دیگر بیان شده و تحریف شوند.

نویسندگان پژوهش مدنظر، نظر نایدا را مبنی بر اینکه معادل‌یابی صوری قادر به انتقال و توصیف مفاهیم فرهنگی نیست، رد می‌کنند و می‌گویند نایدا معتقد است که خوانندگان زبان مقصد توانایی درک مفاهیم فرهنگی دیگر ملت‌ها را ندارند و این فرض درست نیست. سپس به نقد نیومارک[6] اشاره می‌کنند که معتقد است در دنیای کنونی، تلویزیون این مشکل را حل کرده و نایدا فراموش کرده است که ارتباط ملل مختلف با یکدیگر سبب درک و ملاحظه مفاهیم و اختلافات فرهنگی خواهد شد (صیادانی و بازیار، 1394). آن‌ها سپس ترجمة تفسیری را به عنوان جایگزین مناسب و راه‌حل ایده‌آل برای شرح و بیان اختلافات فرهنگی و زبانی قرآن و ترجمه‌هایش معرفی کرده، می‌گویند اگر حد و مرز ترجمة پویا را مشخص کنیم و ضابطه و قانون معینی برایش قائل شویم، می‌توانیم آن را یکی از زیرمجموعه‌ها و از انواع ترجمة تفسیری به‌شمار آوریم (همان: 14-15).

در واقع در این پژوهش، ترجمة خاصی براساس رویکرد نایدا نقد نشده، بلکه کارایی روش ترجمة پویای نایدا در ترجمة قرآن در کنار سایر روش‌ها مورد بررسی قرار گرفته و به درستی نقد شده است.

سایر پژوهش‌ها دچار اشکالاتی هستند که در زیر به آن‌ها اشاره می‌شود:

3-1. عدم ارتباط نقد با نظریة نایدا

اولین پژوهشی که از الگوی نایدا برای نقد ترجمة قرآن استفاده کرده، پژوهشی با عنوان «بررسی چند ترجمة سورة ناس به زبان آلمانی براساس نظریة یوجین نایدا» (1395) است. در این پژوهش تئوری نایدا مبنا قرار گرفته، اما جدایی نقد از این چارچوب کاملاً مشخص است. در معرفی تئوری نایدا در این مقاله به سه عامل «ذات پیام»، «هدف مؤلف و مترجم» و «نوع مخاطب» اشاره شده، اما اثری از این سه عامل در نقد ترجمة آیات دیده نمی‌شود. به عنوان مثال، پس از نقل ترجمه روکرت[7] از سورة ناس، نکات زیر در نقد ترجمه بیان شده که هیچ‌یک ارتباطی به نظریة نایدا ندارد:

- «آنچه در ترجمه روکرت بیش از سایر ترجمه‌های قرآن مجید به چشم می‌خورد، وفاداری وی به شکل و ساختار منظوم قرآن است» (فیروزآبادی و ابراهیمی، 1395).

وفاداری به شکل و ساختار در معادل صوری نایدا مطرح است که در اینجا به آن اشاره‌ای نشده است. سپس نویسنده نقاط قوت این ترجمه را ذکر می‌کند:

- «روکرت در این ترجمه تلاش کرد برای اولین بار سبک قرآن و زیبایی کلام آن را به آلمانی‌زبانان نشان دهد» (همان: 44).

آنچه نایدا در ترجمة انجیل بر آن تأکید داشت، انتقال پیام متناسب با فرهنگ مخاطب بود. از نظر نایدا آنچه در فرآیند ترجمه از اهمیت بیشتری برخوردار است، نحوة انتقال پیام است؛ به طوری که تأثیری یکسان در مخاطب زبان مقصد ایجاد کند (نایدا، 1969). بنابراین، انتقال سبک قرآن و زیبایی کلام آن در ترجمه چیزی نیست که در نظریة نایدا در اولویت باشد، مگر اینکه این انتقال باعث تأثیر مشابه شود. سایر نکاتی که به عنوان نقاط قوت ترجمه بیان شده نیز ارتباطی به نظریة نایدا ندارد. از جمله اشاره به نوع آشنایی روکرت با قرآن و ترجمه‌های دیگر قرآن در مقدمه، برتری ترجمة او بر سایر ترجمه‌های آلمانی، شماره‌گذاری آیات، آسان‌تر بودن این ترجمه نسبت به ترجمه‌های پیشین (فیروزآبادی و ابراهیمی، 1395). این نکات همان نکاتی است که در نقدهای سنتی به صورت کلی بیان می‌شد و نظریة نایدا کمکی به چارچوب‌مند شدن آن نکرده است.

یکی از نقاط قوت این ترجمه، توضیحات مترجم در مقدمه، توصیف اسامی قرآنی در پیوست و توضیح برخی آیات و کلمات در پاورقی (همان: 44) بیان شده است. در حالی که نایدا در رابطه با این‌گونه اضافات در ترجمة کتاب مقدس می‌گوید: «اکثر خوانندگان کتاب مقدس از مشخصه‌های تکمیلی مانند مقدمه‌ای که گویای شالودة متنی ترجمه و نیز اصول و روال کار آماده‌سازی متن باشد، استقبال می‌کنند. آنان همچنین مایلند در ترجمة متن، واژه‌نامة لغات نامتعارف و نمایه و نقشه‌های مربوط وجود داشته باشند، اما اغلب با پانوشت‌ها و پیشگفتار به شدت مخالفند. این قبیل اضافات در متن به نظر می‌رسد خودکفایی آن را از بین می‌برد و حاکی از آن است که انگار روح‌القدس اصلاً نمی‌دانسته چه کسانی باید متن را دریافت کنند». نایدا تنها پانوشت را زمانی ضروری می‌داند که به دلیل تفاوت فرهنگی و آداب و سنن و اصطلاحات متفاوت نیاز به توضیح واژگان فرهنگی باشد (بیکر و سالدنیا[8]، 1396).

بی‌ارتباطی نقد با نظریة نایدا در بیان نقاط ضعف این ترجمه نیز دیده می‌شود. از جمله اینکه «بسم الله الرحمن الرحیم» در شماره‌گذاری آیات جزو سوره به حساب نیامده و نویسنده به حفظ نام سوره‌های قرآن مقید نبوده و گاهی نام آن‌ها را از محتوای سوره گرفته است (همان: 45). این نقد، براساس اعتقاد مسلمانان به ترجمة قرآن است، نه براساس نگاه نایدا به ترجمة کتاب مقدس که پیام را در اولویت قرار می‌دهد. اتفاقاً طبق نظر نایدا چنین کاری در تعادل پویا مانعی ندارد و نمی‌تواند نقطه ضعف تلقی شود. از نظر نایدا، وظیفة اصلی مترجم برقراری ارتباط با خواننده است (Nida & Taber, 1969).

یکی دیگر از نقدهایی که به این ترجمه وارد شده این است که در کنار ترجمة آلمانی متن عربی قرآن نوشته نشده است (فیروزآبادی و ابراهیمی، 1395). این مطلب نیز از شروطی است که مسلمانان برای ترجمة قرآن بیان کرده‌اند، اما در ترجمة انجیل که مبنای کار نایدا بوده است، چنین شرطی مدنظر نیست. آیت‌‌الله معرفت می‌نویسد: «لازم است متن ترجمه شدة قرآن، کنار متن عربی قرار بگیرد تا مراجعه‌کننده در صورت مواجه شدن با اشکال، بدان مراجعه کند و این توهم پیش نیاید که ترجمه می‌تواند جای قرآن را بگیرد» (معرفت، 1381). رضائی می‌افزاید که امروزه در ترجمة متون مقدس دینی در سطح دنیا از روش نشر ترجمه بدون متن، زیاد استفاده می‌شود (رضائی اصفهانی، 1391).

همانطور که می‌بینیم هیچ‌یک از این نقاط قوت و ضعف ارتباطی با نظریة نایدا ندارد و در آن چارچوب قرار نمی‌گیرد. استفاده از نظریه برای چارچوب بخشیدن به پژوهش است؛ در حالی که این پژوهش در چارچوب نظریه قرار نگرفته و همانند نقدهای سنتی، ترجمه را از تمام ابعاد بررسی کرده است. نویسنده سپس در یک پاراگراف به توضیح ترجمة پویا اشاره کرده، اما موفق نشده ارتباطی بین آن با نقد خود ایجاد کند: «ترجمة قرآن فریدریش روکرت به ترجمه‌ای پویا نزدیک است، اما آنگونه که باید پیام قرآن، این کتاب آسمانی را به خوانندگان آلمانی زبان نمی‌رساند. در ترجمة پویا، مترجم می‌تواند بخش‌هایی از متن را حذف کند، مطلبی را اضافه کند و یا حتی صورت آن را تغییر دهد، اما این کار نباید به خدشه‌دار شدن پیام متن منجر شود، [چراکه] در این صورت حتی اگر متن ترجمه شده با زبان و فرهنگ جامعة مقصد نیز انطباق داشته باشد از نظر کارکرد و تأثیر بر مخاطب، معادل متن مبدأ نخواهد بود» (فیروزآبادی و ابراهیمی، 1395). نویسنده به این نکته اشاره کرده، اما داده‌های پژوهش را مبتنی بر این امر تبیین نکرده است. اگر نویسنده می‌خواست در چارچوب نظریة نایدا کار کند باید مواردی را که مترجم مطابق فرهنگ آلمان در ترجمه تغییر ایجاد کرده، مشخص می‌کرد؛ زیرا تأکید نایدا در ترجمة کتاب مقدس قابل فهم کردن عناصر فرهنگی برای مخاطب است. سایر نقدهای این پژوهش نیز به همین شکل و بدون چارچوب صورت گرفته است.

در نتیجة بحث نیز نشانی از نظریة نایدا دیده نمی‌شود: «در بررسی ترجمه‌های قرآن درمی‌یابیم که به دلیل وجود تفاوت‌های اساسی که میان زبان و فرهنگ زبان مبدأ و مقصد وجود دارد، دستیابی به متنی که هم به لحاظ سبک و بلاغت و هم به لحاظ محتوا و معنی به زبان عربی نزدیک باشد، کار آسانی نیست» (همان: 52). در نظریة نایدا، قرار نیست چنین اتفاقی بیفتد و از همین روست که نایدا تعادل را به دو دستة صوری و پویا تقسیم می‌کند و در ترجمة کتاب مقدس از تعادل پویا دفاع می‌کند. نویسنده سپس در نتیجه‌گیری به تجویز روی می‌آورد و به نکاتی دربارة ترجمه می‌پردازد که تطابق مبنایی با نظریة نایدا ندارد. به عنوان مثال، تأکید می‌کند که مترجم خوب باید عناصر اصلی زبان مبدأ را شناسایی و ارزیابی کند و آن‌ها را تا حد امکان به زبان مقصد برگرداند. مترجم باید بتواند بین دنیای زبان مبدأ و زبان خویش و زبان مقصد تفاوت قائل شود و همزمان بین آن‌ها ارتباط ایجاد کند (همان) این در حالی است که مدل سه مرحله‌ای نایدا و تیبر (1969) همین مطلب را به شکلی دقیق‌تر بیان می‌کند، اما هیچ اشاره‌ای به آن نشده است.

به نظر می‌رسد این پژوهش کاملاً مستقل از نظریة نایدا صورت گرفته و نقدها بدون چارچوب خاصی و به صورت تطبیقی انجام شده و با حذف نظریة نایدا از پژوهش هیچ چیز از آن کاسته نمی‌شود.

در پژوهشی دیگر با عنوان «تطبیق ترجمة فولادوند و امید مجد با تکیه بر نظریة نایدا در سورة بقره» (1398) نقد ترجمه‌ها در تقسیمی صورت گرفته که حاصل دسته‌بندی خود نویسنده است و ارتباطی با نظریة نایدا ندارد. این دسته‌بندی به این شکل است: حفظ ساختار نحوی زبان مبدأ، معنای صحیح واژگان، حفظ ساختار معنایی عبارات و جملات، تلاش در به‌کار بردن واژگان مأنوس زبان مبدأ، زیبا جلوه دادن ترجمه برای تأثیر بیشتر بر مخاطب، قابل فهم کردن ترجمه و تأثیر دادن شرایط زمان و مکان در ترجمه (خانلری و دیگران، 1398).

مؤلفة «حفظ ساختار نحوی زبان مبدأ» از ویژگی‌های تعادل صوری است. چهار مؤلفة بعد، ارتباطی با نظریة نایدا ندارند. مؤلفة «قابل فهم کردن ترجمه و تأثیر دادن شرایط زمان و مکان در ترجمه» از ویژگی‌های تعادل پویاست که در این مقاله خارج از چارچوب نظریة نایدا و طبق دسته‌بندی سلیقه‌ای نویسنده بیان شده‌اند. در واقع نویسندگان صرف‌نظر از نظریة نایدا به تطبیق این دو ترجمه پرداخته‌ و در نهایت تلاش کرده‌اند ارتباطی بین این دو ترجمه و دو نوع ترجمة مطرح شده توسط نایدا ایجاد کنند که این ارتباط نیز به دلیل فهم نادرست تعادل صوری و پویا به شکل نادرستی تبیین شده است. مثال‌های این مورد در قسمت مربوط خواهد آمد.

3-2. اشتباه در انتخاب چارچوب نظری

پژوهش دیگری جنبه‌های بلاغت حال مؤکد معنای عامل را در ترجمه‌های فارسی قرآن کریم با کاربست تئوری هم‌ارزی نایدا بررسی کرده است (حیدری و سلیمان‌زاده نجفی، 1399). در این مقاله ترجمة حال مؤکد به خوبی و با دقت بررسی شده، اما تطبیق آن با نظریة هم‌ارزی نایدا روشن نیست. این پژوهش به سؤال سوم (انطباق‌پذیری این ترجمه‌ها با تئوری هم‌ارزی نایدا به چه میزان است؟) پاسخی نداده است. نویسندگان در مبانی نظری پژوهش، هم‌ارزی صوری و پویای نایدا را تعریف کرده‌ و ضوابط حاکم بر آن را بیان کرده‌اند، اما این مبانی در تحلیل داده‌ها نقش به‌سزایی ندارند. علت این ابهام در چارچوب نظری پژوهش را می‌توان در انتخاب این چارچوب جست. آیا تئوری هم‌ارزی نایدا چارچوب مناسبی برای بررسی ترجمة حال  مؤکد است؟ آیا تأکید تئوری هم‌ارزی نایدا بر چنین ساختارهایی است؟ برای پاسخ به این سؤال، مقایسه‌ای بین این دو موضوع صورت می‌دهیم. در مبانی نظری این پژوهش سه مبحث «معناشناسی بلاغی تأکید»، «معناشناسی حال مؤکد» و «تئوری هم‌ارزی نایدا» بررسی شده‌اند و سپس با تقسیم نقد ترجمه به سه سطح واژگانی، نحوی و معناشناختی، این نتیجه حاصل شده که ترجمة حال مؤکد به حوزة نحوی و از نظر بلاغی به بُعد معناشناختی ارتباط پیدا می‌کند. سپس به ضوابط حاکم بر هم‌ارزی صوری و پویا اشاره شده است (همان: 30-31)، اما این ضوابط در ارزیابی ترجمه‌ها نقشی ندارند. به عنوان مثال، در نقد تطبیقی  ترجمة آیة ﴿وَ إِنَّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصیبَهُمْ غَیْرَ مَنْقُوصٍ﴾[9] پس از بیان ترجمه‌ها، ابتدا بُعد بلاغی و معنایی حال مؤکده را با استفاده از منابع لغوی، بلاغی و تفسیری بررسی کرده، سپس به چالش ترجمه این دلالت پرداخته‌ و گفته‌اند: «نخستین چیزی که مترجم در ترجمة این آیه بدان برمی‌خورد، فقدان واژگانی است که مطابق با عامل حال باشد. در این آیه، اگر فعل به فارسی ترجمه شود برای تکمیل معنا نیازمند قیدی اضافی است و اگر این قید همراه فعل بیان نشود، عبارت «غیرمنقوص» حال مؤکد عامل نخواهد بود؛ چراکه معنایش در عامل نیامده است». تا اینجا بحث ساختاری و خارج از چارچوب نظریة‌ نایدا است. سپس در بررسی ترجمة مترجمان می‌بینیم که انتقال لفظی حال مؤکده در ترجمه، نشانگر تعادل پویا در نظر گرفته شده است: «فولادوند الگوی معنایی «تمام... خواهیم داد» را برای برگردان عامل «موفون» و واژة «ناکاسته» را بر نهاد حال (غیر منقوص) قرار داده است. در ترجمة خرمشاهی نیز تکرار پی‌در‌پی دو عبارت تأکیدی «به تمام و کمال» و «بدون کم و کاست» نوعی اطناب را برای مدلول تأکیدی خواسته شده در آیه به دنبال دارد که با انتقال مطلوب پیام تأکیدمحور خواسته شده، هم‌ارزی پویا نیز به شکل قابل قبولی لحاظ شده است؛ زیرا «وفّی» بیانگر «به تمام و کمال دادن» است (Raghib Isfahani, 2009)، نه مدلولی برای صرف معنای دادن. بنابراین، مترجم امانت‌داری و دقت نظر خود را با اشراف بر قواعد زبان مقصد و ترجمه روان و قابل فهم برای خواننده نشان داده است» (همان: 34).

همان‌طور که می‌بینیم، این نقد و بررسی از نظر نحوی و بلاغی دقیق است، اما ارتباط آن با نظریة نایدا روشن نیست، جز آنجا که در بررسی ترجمة خرمشاهی اشاره‌ای به هم‌ارزی پویا شده است. این جمله نشان می‌دهد که از نظر نویسندگان هم‌ارزی پویا در ترجمه، حال مؤکد ترجمة مقبول است. با چنین فرضی باید ضوابط حاکم بر این هم‌ارزی در ترجمه بررسی شود. پیشتر در مبانی نظری پژوهش این ضوابط بیان شدند: «انطباق حداکثری ترجمه با زبان و فرهنگ دریافت‌کننده و سازگاری ترجمه با بافت پیام از نظر سبک و ترکیب‌بندی عناصر تشکیل‌دهنده» (همان: 31). در حالی که در این نقد بر انتقال تأکید است و اشاره‌ای به زبان و فرهنگ مخاطب و سبک و بافت پیام نشده است، نکته‌ای که نایدا بر آن در تعادل پویا تأکید دارد «اصل تأثیر معادل» و «طبیعی بودن برای خواننده» است (ماندی، 1389). در حالی که نقد نویسندگان در این مقاله اشاره‌ای به میزان تأثیر ترجمه ندارد، بلکه بر ساختار و تساوی واژگانی متمرکز است و اتفاقاً اصرار دارد که مترجمان حال مؤکد را که از ویژگی‌های خاص زبان مبدأ است در ترجمه به زبان مقصد که چنین ساختاری در آن وجود ندارد، منتقل کنند. در واقع نویسندگان، هم‌ارزی پویای نایدا را حمل بر معنای مدنظر خود کرده‌اند در حالی که میان آن‌ها تفاوت بسیاری است.

مواردی که به هم‌ارزی پویای نایدا اشاره شده، نشان می‌دهد که از نظر نویسندگان، افزودن واژگان دال بر حال مؤکده و اضافه تفسیری باعث رعایت هم‌ارزی پویا می‌شود. مانند:

- ترجمة فولادوند در راستای ارسال و انتقال پیام و هم‌ارزی پویا گیراتر و پویاتر عمل کرده است. فولادوند با آوردن عبارت «در حالی که پشت کرده بودید» و همین‌طور اضافه تفسیری (به دشمن)، هم امانت‌داری و صحت را در ترجمة حال «مدبرین» لحاظ کرده و هم عامل حال «ولیتم» را به درستی آورده است تا انتقال پیام به مطلوب‌ترین شکل خود صورت پذیرد (همان: 37).

- فولادوند دو واژة «از روی دشمنی» و «به نادانی» را با اضافة تفسیری واو در کروشه به هم عطف کرده است. این اسلوب از میان دیگر شیوه‌های بازگردان شده به بهترین صورت، معنای تأکیدی بافت زبان مقصد را افاده می‌کند. این ترجمه ضمن رعایت هم‌ارزی پویا در ارائه و انتقال پیام، وجه بلاغی تعدد حال را نیز به بهترین شکل بازگردان کرده است (همان: 39).

در حالی که این افزایش‌ها بیشتر به یکسانی اشاره دارد تا هم‌ارزی؛ در تأیید این مطلب آمده است: «یکی از نقدهای اساسی که در واکاوی آسیب‌شناسانه ترجمه‌های پارسی قرآن در حوزة دلالت‌های معنایی حال مؤکد قابل طرح است، ترجمه نشدن ساختارهای نحوی و الگوهای زبانی مشابه یا ترجمه شدن آن‌ها به گونه‌های ناهمسان و چه‌بسا نامتعارف آن‌ها در بازگردانشان به زبان پارسی است» (همان: 43). این در حالی است که در نظریة نایدا بر تفاوت یکسانی و هم‌ارزی تأکید شده است. یکسان بودن به معنای وجود تعادل یک به یک بین واحدهای ترجمه اعم از واژه، جمله و یا پاراگراف و متن است، حال آنکه هم‌ارز بودن از حوزة زبان فراتر می‌رود و تعادل را بین ویژگی‌های فرازبانی در ترجمة؛ یعنی موقعیت و بافتار متن مبدأ و متن مقصد و نیز تأثیر آن بر مخاطبان دو جامعة زبانی متفاوت برقرار می‌کند که طبعاً مستلزم تعادل یک به یک بین واحدهای متن اصلی و ترجمة آن نیست (حقانی، 1398).

آنچه در این پژوهش خودنمایی می‌کند، عدم ارتباط چارچوب با داده‌های پژوهش است. علت این ناهماهنگی در نقد و نظریه این است که نویسندگان، ترجمة حال مؤکد را به خوبی و با دقت و مستدل بررسی کرده‌اند، اما چارچوب مناسبی برای نقد آن انتخاب نکرده‌اند. برای نقد چنین ساختاری بهتر بود از نظریه‌هایی استفاده می‌شد که بر ساختارهای بلاغی تأکید دارند. نظریة نایدا بر بافت و فرهنگ مخاطب تأکید دارد و این چیزی نیست که بتوان آن را با حال مؤکد تطبیق داد.

3-3. تطبیق و مقایسه ناکارآمد

در مقالة «پیوند ویرایش با سه عنصر ترجمه در نظریة نایدا (موردپژوهشی در ترجمة قرآن کریم)» تلاش شده بین سه عنصر افزایش، حذف و تغییر در نظریة نایدا و سه نوع ویرایش ساختاری، محتوایی و فنی تطبیق صورت بگیرد. در این مقاله آمده: «نظریة نایدا در زمینة ترجمه و به نوعی مربوط به بحث زبان‌شناسی است، اما با این حال در موارد بسیاری مترجم در محتوا نیز دخل و تصرف می‌کند، در حالی که ویراستاری هم مربوط به بحث زبان است و هم در پیوند با بحث محتواست». نویسندگان در نتیجة این مقایسه می‌گویند که مقولة «افزایش ترجمه‌ای» بیشتر در «ویرایش فنی و محتوایی»، «حذف ترجمه‌ای» بیشتر در «ویرایش محتوایی و ساختاری» و «تغییر ترجمه‌ای» بیشتر در «ویرایش ساختاری و فنی» مشاهده می‌شود (مستعلی‌پارسا و دیگران، 1396). این در حالی است که ارتباطی بین این سه عنصر با سه نوع ویرایش بیان شده وجود ندارد. نایدا در تعادل پویا به این تغییرات اشاره می‌کند که می‌تواند به نفع پیام صورت بگیرد. به عقیده نایدا یک ترجمة خوب باید در زبان جدید به یک نقشه جدید تبدیل شود و بدین منظور باید در معرض یکسری تغییرات قرار بگیرد. این تغییرات علاوه بر کاهش و افزایش، شامل تغییرات دیگری نیز می‌شوند که می‌توان آن‌ها را در طبقات «دلالت معنایی صداها، دسته‌بندی‌ها، تقسیم‌بندی واژگان، ترتیب عناصر، عبارات و ساختار جملات، مشکلات معنایی مربوط به تک واژگان و عبارات برون محوری» بیان کرد‌  (Nida, 1964). در این پژوهش، کاهش، افزایش و تغییر به صورت کلی بیان شده و به این دسته‌بندی هیچ اشاره‌ای نشده است. همچنین تقسیم ویرایش به ساختاری، محتوایی و فنی تقسیمی براساس سطح است که با سایر نظریات ترجمه تناسب بیشتری دارد. به عنوان مثال گارسس[10] در الگوی خود به سه سطح واژگانی، ساختاری، گفتمانی و سبکی اشاره می‌کند (Garcés, 1994) که می‌توان عناصر این سطوح را با این سه سطح ویرایش مورد بررسی تطبیقی قرار داد.

این تفاوت مبنایی در دو طرف مقایسه -هم در بررسی داده‌ها و هم در نتیجه‌گیری- خود را نشان می‌دهد. به عنوان مثال، در مقایسة کاهش ترجمه‌ای و ویرایشی در این مقاله آمده: «در ویرایش ترجمه‌های قرآن می‌توان حرف ندا را حذف کرد یا منادا را مختصر کرد و حشو ترجمه‌ها را نیز کاهش داد. در آیة  ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ﴾[11]: «ای افرادی که ایمان آورده‌اید» می‌توان به جای «ای افرادی که ایمان آورده‌اید!» از «ای مؤمنان!/ گروندگان» استفاده کرد. به علاوه در ندا می‌توان حرف ندا را نیز حذف کرد» (مستعلی‌پارسا و دیگران، 1396).

کاهشی که در تعادل پویای نایدا مطرح است در خدمت پیام است. نایدا معتقد است در تعادل پویا می‌توان صورت را  به نفع پیام تغییر داد (حقانی، 1398). در حالی که این کاهش‌ها ارتباطی به پیام ندارد و تنها برای ایجاز لفظ صورت می‌گیرد. در مثال حشو آمده است: ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَقُولُوا﴾[12]: «ای افراد با ایمان! (هنگامی که از پیغمبر تقاضای مهلت برای درک آیات قرآن می‌کنید) نگویید...». در این متن به جای جملة زیر خط‌دار می‌توان گفت: «هنگام تقاضای مهلت از پیغمبر برای درک آیات قرآن» (همان: 16). در این مثال نیز کاهش، صرفاً ایجازی در حد صورت است، نه به نفع انتقال پیام. علاوه بر این، در این نمونه‌ها پیوند کاهش ترجمه با کاهش ویرایش مشخص نیست و نظریة نایدا نیز جایگاه خود را نشان نمی‌دهد.

قسمت سوم مورد بررسی در این مقاله، تغییر و جایگزینی است. در اینجا به نظر نایدا اشاره شده که می‌گوید پیام یا متن مبدأ، پیش از برگردانده شدن و انتقال از لحاظ معنای کلمات و ترکیبات و نیز روابط دستوری در محور همنشینی تحلیل می‌شود. بنابراین دست مترجم در تغییر و جایگزینی متن اصلی باز است که این موارد بسیار اندکند. سپس برای مثال به تغییر ساختاری اشاره می‌کنند: ﴿وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَکَبیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعین﴾[13]: از شکیبایی و نماز یاری جویید. و به راستی این (کار) گران است، مگر بر فروتنان». سپس ترجمة فولادوند را این‌گونه ویرایش می‌کنند: «از شکیبایی و نماز یاری جویید و به راستی این (کار) مگر بر فروتنان گران است».

در مثال دیگری برای تغییر و جایگزینی جمله به مفرد: ﴿فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُون﴾[14]: پس برای خدا همتایانی قرار ندهید، در حالی که خود می‌دانید آورده‌اند: جمله حالیة پایان آیه را می‌توان به حال مفرد ویرایش کرد: «پس برای خداوند، دانسته همتایانی نیاورید». در این دو مثال، تنها شاهد ویراستاری ترجمه مطابق دستور زبان مقصد هستیم که در سطح ساختار صورت گرفته و اهمیت پیام، بافت و فرهنگ مقصد -آنطور که نایدا بر آن تأکید دارد- در این تغییرات دیده نمی‌شود.

نویسندگان پس از بررسی مثال‌هایی که عدم ارتباط آن‌ها با نظریة نایدا در بخش قبل روشن شد در نتیجه‌گیری نکاتی بیان می‌کنند که بی‌حاصلی این مقایسه را نشان می‌دهد. به عنوان مثال، در نتیجه آمده است: «لازم است مترجم در حین ترجمه به هنر و علم ویرایش نیز مسلط باشد و در غیر این صورت که امروزه بیشتر دیده می‌شود، بازنگری و ویرایشی در متن ترجمه و به تبع آن، همکاری مترجم و ویراستار کاملاً محسوس است تا بدین‌گونه، متنی بدون خطاهای زبانی، ساختاری و محتوایی عرضه شود». این تجویز، حاصل بررسی تطبیقی نظریة نایدا و ویراستاری نیست، بلکه پیش از آن نیز لزوم چنین امری واضح بوده و برای اثبات اهمیت آشنایی مترجم با علم ویرایش، نه نیازی به استفاده از نظریة نایدا است و نه اصلاً چنین مطلبی از نظریة نایدا دریافت می‌شود.

همچنین در نتیجه آمده: «در ترجمه‌های قرآن، مانند هر ترجمة دیگری، نیاز مبرم به ویرایش است و در بسیاری از موارد، برابرهای مناسب‌تری می‌توان جایگزین کرد، یا در برخی موارد، دست به حذف زد». این مطلب نیز از بدیهیات ترجمه است و نمی‌توان آن را حاصل مقایسه اصول ویرایش با نظریة نایدا به‌شمار آورد. نویسندگان به همین ترتیب مطالبی را در نتیجه قید کرده‌اند که هیچ‌یک خروجی این مقایسه و تطبیق به‌شمار نمی‌آیند و همگی از پیش روشن‌اند.

4-3. آشفتگی در تطبیق و مقایسه

در مقالة «پیوند ویرایش با سه عنصر ترجمه در نظریة نایدا» (1396) دسته‌بندی صورت گرفته دچار بی‌نظمی و آشفتگی است. این پژوهش سه حوزة افزایش، حذف و تغییر را به دو دستة ویرایشی و ترجمه‌ای تقسیم کرده، اما در کاربرد و بررسی مثال‌ها دچار آشفتگی شده و بررسی‌ها کاملاً از موضوع و چارچوب پژوهش خارج می‌شوند.

به عنوان مثال، در حوزة افزایش به افزایش ترجمه‌ای و ویرایشی اشاره شده و افزایش ویرایشی خود به دو دستة افزودن جملة‌ توضیحی و افزودن علایم سجاوندی تقسیم شده است. در مثال افزایش جملة‌ توضیحی در ویرایش آمده: توضیح و جملة توضیحی در متن، مثل این آیه می‌فرماید: ﴿فَأَمَّا الَّذینَ آمَنُوا فَزادَتْهُمْ إیماناً وَ هُمْ یَسْتَبْشِرُون﴾[15]. در ترجمة فیض‌الإسلام آمده است: «و آنان چون اعتقاد و باور دارند که برای خود  همکیشانشان نفع و سود دنیا و آخرت دارد به فرود آمدن آن شاد می‌شوند» (مستعلی پارسا و دیگران، 1396). در این مثال مشخص نشده کدام افزوده از سوی ویراستار و کدام از سوی مترجم صورت گرفته است. با رجوع به ترجمة فیض‌الإسلام با این ترجمه مواجه می‌شویم: «کسانى که (به خدا و رسول) ایمان آورده و گرویده‏اند این سوره بر ایمانشان افزوده است و آنان (چون اعتقاد و باور دارند که براى خود و همکیشانشان نفع و سود دنیا و آخرت دارد به فرود آمدن آن) شاد می‌شوند» (فیض‌الأسلام، 1378). بنابراین، این مثال، نمونه‌ای از افزایش تفسیری در ترجمه است و ارتباطی به ویرایش ندارد.

افزایش در ترجمة قرآن را به دو دستة افزوده‌های تفسیری و افزایش نشانه‌گذاری تقسیم کرده است؛ به عنوان مثال، به ترجمة آیه زیر از اشاره کرده‌اند:

﴿لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ إِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ  فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِی...﴾[16]: (ای مسلمانان) از مردم نترسید، تنها از (عدم اطاعت) من بترسید»[17]، «... تا مردم، جز ظالمان (که دست از لجاجت برنمی‌دارند،) دلیلی بر ضد شما نداشته باشند (زیرا از نشانه‌های پیامبر که در کتب آسمانی پیشین آمده، این است که او به سوی دو قبله، نماز می‌خواند)»[18] (مستعلی پارسا و دیگران، 1396). سپس ترجمه‌ها را به شکل زیر ویرایش کرده‌اند که ارتباط آن با بررسی تطبیقی روشن نیست: 

ویراستة مترجم: 1- عدم طاعت = نافرمانی، 2- ظالمان (که دست از لجاجت برنمی‌دارند)= جز ظالمانِ «لجباز/ لجوج» و 3- «زیرا از نشانه‌های پیامبر که در کتب آسمانی پیشین آمده، این است که او به سوی دو قبلة نماز می‌خواند = زیرا از نشانه‌های پیامبر در کتب آسمانی پیشین، نماز به سوی دو قبله است» (همان: 11).

آنگاه در توضیح افزایش نشانه‌گذاری به رعایت نشدن علائم سجاوندی از سوی مترجمان اشاره شده، مثال زیر مورد ویرایش قرار گرفته است:

﴿وَ إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحیم﴾[19]: «و خدای شما، خداوند یگانه‌ای است، که غیر از او معبودی نیست!...» (همان: 24).

ویراستة ترجمه: «وخدای شما، خداوند یگانه‌ای است که غیر از او معبودی نیست...» (بدون کاما و نشان تعجب).

اگر افزایش نشانه‌گذاری، افزایشی در راستای بهبود ترجمه است، مثال بیان شده، مثال نقض خواهد بود؛ چون در ویرایش، علائم اضافه حذف شده‌اند و به جای افزایش، شاهد کاهش هستیم. در واقع این مثال باید در کاهش ویرایشی بیان می‌شد. نویسندگان تلاش کرده‌اند بین گزینة افزایش در تعادل پویای نایدا و افزایش ویرایشی پیوندی ایجاد کنند، اما مثال‌ها به کمک این فرضیه نیامده است.

3-5. فهم نادرست معنای تعادل صوری و پویا

بررسی مقالة «تطبیق ترجمة فولادوند و امید مجد با تکیه بر نظریة نایدا در سورة بقره» (1398) نشان می‌دهد که برداشت نویسندگان از مفهوم معادل صوری و پویای نایدا اشتباه بوده است. این پژوهش، اثر امید مجد را جزء ترجمه‌های پویا و ترجمة فولادوند را تحت‌اللفظی و صوری به‌شمار می‌آورد. بر این اساس که ترجمة فولادوند کاملاً براساس ذات پیام متن اصلی صورت گرفته، اما ترجمة امید مجد در برخی موارد به خاطر وزن شعر و قافیه و ردیف و قالب شعری معانی تا حدی تغییر کرده است. این در حالی است که برخلاف آنچه در تعریف ترجمة صوری آمده است، ترجمة فولادوند تغییرات ساختار زیادی به نفع محتوا صورت داده است. ترجمة امید مجد را نیز به هیچ وجه نمی‌توان ترجمة پویا به‌شمار آورد. این ترجمه کاملاً در مقابل چیزی قرار دارد که نایدا آن را ترجمة پویا می‌نامد، زیرا در ترجمة پویا معنا بر سبک اولویت دارد و آنچه مهم است طبیعی بودن معادل و هم‌ارزی در واکنش مخاطب است (نایدا، 1969). این برخلاف چیزی است که در ترجمة منظوم اتفاق می‌افتد. همین که مترجم قالب نظم را برای ترجمه برمی‌گزیند، نشان می‌دهد که صورت را به محتوا ترجیح داده است. همچنین در ترجمة پویای نایدا تعدیلات، تغییرات و حذف و اضافه‌ها همگی در خدمت پیام اتفاق می‌افتند، در حالی که در ترجمة منظوم این تغییرات در خدمت وزن و قافیه صورت گرفته‌اند. نایدا در توضیح تعادل صوری می‌گوید که در این نوع ترجمه برای انتقال پیام، هم به شکل و هم به محتوا  توجه می‌شود و نمونه آن ترجمة شعر به شعر، جمله به جمله و محتوا به محتوا است (Nida, 1964).

نویسنده با اشاره به ترجمة آیة ﴿إِلاَّ الَّذینَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ بَیَّنُوا فَأُولئِکَ أَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحیم﴾[20]: «مگر کسانی که توبه کردند و (خود را) اصلاح نمودند و (حقیقت) را آشکار کردند، پس بر آنان خواهم بخشود و من توبه‌پذیر مهربانم» ترجمة فولادوند را ترجمة صوری دانسته و چنین استدلال کرده که مترجم ساختار زبان مبدأ را از لحاظ شیوة قرارگیری افعال و نقش‌های اصلی و فرعی و حتی معانی حروف رعایت کرده است و اگر موارد داخل کروشه را بردایم، کاملاً ترجمه‌ای تحت‌اللفظی و یا به گفتة یوجین نایدا ترجمه‌ای صوری؛ یعنی شکل به شکل است (خانلری و دیگران، 1398).

اتفاقاً این ترجمه، نمونة ترجمة پویاست و دلیل آن عبارات داخل کروشه است و نمی‌توان هنگام نقد از آن‌ها صرف‌نظر کرد. همچنین علت حفظ ساختار متن مبدأ، شباهت ساختاری زبان مبدأ ‌و مقصد در این آیه است وگرنه اگر در آیه تفاوت ساختاری وجود داشته باشد، فولادوند زبان مقصد را اولویت قرار می‌دهد و از ترجمة تحت‌اللفظی اجتناب می‌کند. برای اثبات این امر می‌توان به چند نمونه از ترجمه‌های فولادوند در آیات مشابه اشاره کرد. مثلاً در سورة آل‌عمران که همین عبارات به شکلی دیگر آمده در ترجمة فولادوند شاهد جابه‌جایی هستیم:

﴿إِلاَّ الَّذینَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ أَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ﴾[21]: «مگر کسانى که پس از آن توبه کردند و درستکارى [پیشه‏] نمودند، که خداوند آمرزنده مهربان است».

همان‌طور که می‌بینیم در ترجمه، معادل فعل «تابوا» به انتهای جمله منتقل شده است. در سورة غافر نیز فعل طبق دستور زبان فارسی مؤخر شده است:

﴿فَاغْفِرْ لِلَّذینَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبیلَک﴾[22]: «کسانى را که توبه کرده و راه تو را دنبال کرده‏اند ببخش».

بنابراین ترجمة فولادوند ترجمة صوری نیست و ساختار زبان مقصد بر ساختار زبان مبدأ‌ اولویت دارد و چند نمونه تشابه ترجمه با ساختار مبدأ‌ دلیل بر صوری بودن ترجمه نمی‌شود. تا زمانی که ساختار زبان مقصد اجازه می‌دهد، مترجم ناچار به تغییر ساختار متن مبدأ نیست. به گفته وینی و داربلنه[23]، ترجمة تحت‌اللفظی را تنها باید به خاطر الزامات ساختاری و فرازبان‌شناختی و صرفاً پس از اطمینان کامل از حفظ معنا قربانی کرد (ماندی، 1389).

دلایلی که نویسنده برای پویا بودن ترجمة منظوم مجد می‌آورد نیز نادرستند. به گفتة نویسنده، ترجمة امید مجد به علت اینکه ساختار ظاهری و نحوی را به هم ریخته و در ترجمه، یک فعل و یک جمله را چند فعلی و چند جمله‌ای  ترجمه کرده و به معنی واژه‌های دیگر افزوده یا معانی غیراصلی آورده، ترجمه‌ای تفسیرگونه به شمار می‌آید (همان: 41). در حالی که علت تغییرات ترجمة مجد، انتقال پیام (طبق تعادل پویای نایدا) نیست، بلکه علت آن حفظ وزن و قافیه است. انتخاب واژه‌ها و حذف و اضافه‌ها نیز همگی در همین راستا است و برخلاف آنچه نویسنده می‌گوید که «تفسیر و شرح واژه برای آن که معنی آن واژه در زبان مقصد بیشتر قابل فهم شود» (همان) به نظر می‌رسد افزوده‌ها برای پر کردن وزن شعر بوده است.

با بررسی سایر مثال‌های این مقاله روشن می‌شود که نویسنده، معادل صوری را با معادل دقیق و معادل پویا را با معادل غیردقیق اشتباه گرفته است. مثلاً در بررسی ترجمة آیة 197 سورة بقره آورده است که امید مجد در معنی واژگانی مانند «أشهر، رَفَث، التقوی» معنایی نزدیک به آن‌ها و یا معنایی غیر از معنی ظاهری آنها به کار برده، اما معنی اصلی آن‌ها را نیاورده است، اما فولادوند کاملاً معنی هم‌راستای این واژگان را به‌کار برده است (همان: 42).  به تعبیر نویسنده، امید مجد «به هر دلیلی» ساختار معنایی واژگان را حفظ نکرده است. این کاملاً خلاف آن چیزی است که در معادل پویای نایدا آمده است؛زیرا در نظریة نایدا تغییرها بی‌دلیل صورت نمی‌گیرند، بلکه همگی در خدمت پیام و ارتباط مخاطبند، اما همانطور که قبلاً گفته شد انتخاب واژه‌ها در ترجمة منظوم تحت تأثیر وزن و قافیه قرار می‌گیرند.

بحث و نتیجه‌گیری

با وجود اینکه نظریات ترجمه می‌توانند به چارچوب‌بندی و علمی شدن نقدهای ترجمه کمک کنند، اما در برخی پژوهش‌های اخیر این غرض حاصل نشده و نظریه؛ جایگاه صحیح خود را در نقد ترجمه پیدا نکرده است.

بررسی پژوهش‌هایی که نظریة نایدا را مبنای نقد ترجمة قرآن قرار داده‌اند، نشان می‌دهد پژوهشگران با وجود انتخاب این نظریه در موارد بسیاری همچنان خارج از چارچوب این نظریه به نقد پرداخته‌اند. در مواردی شیوة نقد، تفاوتی با نقدهای سنتی گذشته نکرده و تنها نام نظریه بر عنوان پژوهش‌ها قید شده است و در مواردی به جای اینکه نظریه به نقد جهت دهد، نقد خود را بر نظریه تحمیل کرده است؛ یعنی پژوهشگر تلاش کرده نقد خود را به نحوی با نظریات نایدا مرتبط کند در حالی که امکان برقراری چنین ارتباطی به دلیل تفاوت مبنایی نقد و نظریه وجود ندارد.

بررسی نتایج این پژوهش‌ها نشان می‌دهد کاربست نظریة نایدا در نقد ترجمه، تأثیر بسزایی نداشته و با حذف این چارچوب همچنان نتایج حاصله زیر به دست خواهد آمد:

- از میان پنج مقاله مورد بررسی، تنها یک پژوهش فهم درستی از تعادل پویای نایدا ارائه کرده، اما آن را مبنای نقد قرار نداده و تنها کاربست آن را در ترجمة قرآن مورد بررسی قرار داده است.

- گاه نقد کاملاً خارج از چارچوب نظریة نایدا و براساس مبانی قدیمی نقد ترجمه‌های قرآن انجام شده است و حتی در مواردی بیان نقاط قوت و ضعف ترجمه کاملاً برخلاف دیدگاه نایدا صورت گرفته‌اند.

-  در مواردی تطبیق و مقایسه اشتباه صورت گرفته و باعث شده بررسی داده‌ها نیز دچار آشفتگی شوند. مثلاً در پژوهش تطبیق بین عناصر ترجمة نایدا و عناصر ویرایش به دلیل عدم تطابق بین آن‌ها، این مقایسه نیز نتوانسته نتیجه‌ای کاربردی ارائه کند و تحلیل داده‌ها به شکلی آشفته خارج از چارچوب صورت گرفته‌اند. نتیجه‌ای که از این پژوهش حاصل می‌شود، ضرورت همکاری مترجم و ویراستار است که عدم ارتباط آن با نظریة نایدا روشن است.

- گاهی برداشت نادرست از مفهوم تعادل صوری و پویای نایدا باعث نقد اشتباه شده است. بررسی این پژوهش‌ها نشان می‌دهد که ناقدان، نظریة نایدا و مثال‌های او را مورد مطالعة دقیق قرار نداده‌اند.

- در مواردی تناسبی بین داده‌های تحقیق و چارچوب نظری وجود ندارد. به عنوان مثال، در مقالة بررسی ترجمة حال مؤکده، پژوهشگران برای بررسی ترجمه در سطح ساختار و بلاغت باید نظریه‌ای مرتبط با آن را مبنای کار قرار می‌دادند، نه هم‌ارزی پویای نایدا را که بر فرهنگ و بافت مقصد تأکید دارد.

تعارض منافع

تعارض منافع ندارم.

 

[1] Nida, E.

[2] Nida, E.

[3] Williams, J.

[4] Chomsky, N.

[5] Taber, C.

[6] Newmark, P.

[7] Rückert, F.

[8] Baker, M. & Gabriela, S.

[9]. سورة هود، آیة 109

[10] Garcés, C.

[11] سورة‌ بقره، آیة 153

[12] سورة‌ بقره، آیة 104

[13] سورة‌ بقره، آیة 45

[14] سورة‌ بقره، آیة 22

[15] سورة‌ توبه، آیة 124

[16] سورة‌ بقره، آیة 150

[17] ترجمة صفارزاده

[18] ترجمة مکارم‌شیرازی

[19] سورة بقره، آیة 163

[20] سورة بقره، آیة 160

[21] سورة آل‌عمران، آیة 89

[22] سورة غافر، آیة 7

[23] Viney, J. P. & Darbelnet, J.

Baker, M. & Saldenia, G. (2017). Routledge Encyclopedia of Translation Studies. Translated By Hamid Kashanian. E 1. Tehran: Nashre no.
Feizoleslam, A. (1999). Translation and Interpretation of the Great Qur'an. E1. Tehran: Faghih. [In Persian]
Firouz Abadi, S., & Ebrahimi, Z. (2016). A Study on Naas Surah German Translations Based on Eugene Nida's Theory. Comparative Literature Studies, 10(37), 31-55. [In Persian]
Garces, C. V. (1994). A Methodological Proposal for the Assessment of Translated Literary Works. Babel, 40, 77-101.
Haghani, N. (2019). Approaches and Theories of Translation. E2. Tehran: Amirkabir. [In Persian]
Heidari, Y., & Soleimanzadeh Najafi, S.r. (2020). Investigating Aspects of the Rhetorical being of Emphasizing Manner of verb Meaning in the Persian Translation of the Quran Through the Application of Nida’s Dynamic-equivalence Theory (Case study: Translations by Fooladvand, Khorramshahi, Haddad Adel). Journal of Stylistics Studies of the Holy Quran, 2(2), 26-45. [In Persian]
Hojjat, H. (2000). Classification of Critiques Written on Persian Translations of the Holy Quran. Tarjoman Wahy, 4(8), 72-82. [In Persian]
________. (1999). History of Criticism of Persian Translations of the Holy Quran. Trajoman Wahy, 6, 49-61. [In Persian]
Kariminia. M. (2010). Persian Language Structures and the Issue of Quran translation. E1. Tehran: Hermes. [In Persian]
Khanlari, J., Namdari, E., & Ozeiri, E. (2019). A Comparison Of Fooladvand And Omid Majd's Translations Of Surah Al-Baqarah Based On Nida's Theory. Pazhuhesh Dini, 39, 31-50. [In Persian]
Kusha. M. (2007). Excellent Translations of the Qur'an on the Scales of Criticism. E1. Tehran: Ketab Mobin. [In Persian]
Marefat. M. (2002). Quran History. E4. Tehran: Samt. [In Persian]
Mastali Parsa, Gh., Ghasemi Porshokooh, S., & Barzegar Kalourazi. M. (2018). The Relation between Editing and Three Elements in Nida's Translation Theory (the Case of Qur'anic Translations). Literary-Qur’anic Researches, 5(4), 1-24. [In Persian]
Munday, J. (2010). Introducing Translation Studies: Theories and Applications. Translations by Sotoudehnama, E.& Haghbin, F. Tehran: Elm. [In Persian]
Nida, E. A. )1964(. Toward a Science of Translating. Leiden: E. J. Brill.
 Nida, Eugene A. & Charles R., T. (1969). The Theory and Practice of Translation. Leiden: E. J. Brill.
Rezaee Isfahani, M. (2012). The Logic of Translating the Quran. Qom: Al-Mustafa International Translation and Publishing Center. [In Persian]
Sayadani. A. & Bazyar, R. (2015). A Critique of the most Famous Methods of Translating the Holy Quran (based on the Latest Theories of Translation and Linguistics). Journal of koranic Studies in Literature, 2(1), 1-17. [In Persian]
Tarjoman Wahy Cultural Institute. (2015). Collection of Persian Articles on the Translation of the Holy Quran. E1. Qom: Tarjoman Wahy. [In Persian]
Williams, J. (2017). Theories of Translation. Translated by Babak Yazdani. Tabriz: Academic.
 
 
استناد به این مقاله: هاشمی، انسیه سادات. (1400). نقد و بررسی کاربست نظریة نایدا در ارزیابی ترجمه‌های قرآن. دوفصلنامه پژوهش‌های ترجمه در زبان و ادبیّات عربی، 11(25)، doi: 10.22054/RCTALL.2022.67806.1625
 Translation Researches in the Arabic Language and Literature is licensed under a Creative Commons Attribution-Noncommercial 4.0 International License.