Document Type : Research Paper
Authors
1 Associate Professor, Department of Arabic Language and Literature, Razi University, Kermanshah, Iran
2 M.A. Student in Arabic Translation, Razi University, Kermanshah, Iran
Abstract
Each of the translation theorists has more or less been able to influence the history of translation with their works and opinions. Among them were Jean-Paul Vienne and Jean Darbelne in 1958. They published a book entitled "French and English Comparative Stylistics". This book introduces the techniques that every translator uses, and due to the significant impact this work has had on the history of translation, it has actually become an important reference for translation techniques. In the present study, after providing a brief definition for each of these techniques, examples are mentioned for each. After exploring and comparing the translated text with the original text of the famous novel "Sayyid al-Qamar" and in accordance with the same technique, these samples have been selected to analyze the translation of this novel written by Ms. Jokheh al-Harithi (2010) and Mohammad Hezbai Zadeh. He translated it as "Women of the Moon". This article seeks to evaluate the translation of the novel based on the opinions of famous translation theorists and in a problem-oriented study with an analytical-descriptive method to measure the tendency and success of the translator in using these techniques, which in the end, the translator has taken a destination-oriented approach due to his special attention to the reader's understanding and communication with him. Therefore, to create a fluent and understandable text, it has used less direct techniques and more indirect methods to finally provide a readable translation in Persian whose expressions and terms are familiar to the Persian-language readers and free of ambiguity and complexity, and is appropriate to the level of readers of a novel.
Keywords
Main Subjects
نقد ترجمه از دیرباز مورد توجه عدهای از نویسندگان بوده است، اما در عصر حاضر با گسترش وسائل ارتباط جمعی و ترجمۀ روزانۀ انبوهی از اطلاعات و اخبار و کتابهای علمی و ادبی، نقد ترجمه کم کم از چهار چوب سنتی خود فاصله گرفته و با وارد شدن به مرحلهای جدید به تخصصی نو در جهان تبدیل شده است. البته همان گونه که خزاعیفر میگوید: «در ایران هنوز نقد ترجمهها مبنایی نظری پیدا نکرده چون مطالعات نظری ترجمه رونق پیدا نکرده است. نقدها عموماً جزئینگرند و متن را در سطح خرد و نه کلان بررسی میکنند» (خزاعیفر،1377: 4).
ناقدان ترجمه نیز با در نظرگرفتن نوع متن، پیام و مخاطبان آن و همچنین میزان بهکارگیری هر یک از تکنیکهای ترجمه توسط مترجم، به دستهبندی ترجمهها پرداختهاند. از مهمترین دستهبندیهای ترجمه، تقسیم آن به مستقیم و غیرمستقیم است و در این میان ترجمههای ادبی و رمانها با چالشهای ویژهای مانند ترجمۀ استعارهها و مجازها و تعبیرات محلی و معادلیابی آنها در زبان مقصد روبه رو است که این خود ترجمه را به سمت تکنیکهای غیرمستقیم سوق میدهد.
در میانۀ قرن بیستم دو مترجم کانادایی با نامهای ژان پل وینه و ژان داربلنه[1] با توصیف روشهای مورد استفاده در ترجمۀ متن انگلیسی به فرانسوی و برعکس، اساسی را بنا نهادند که بعداً معیاری برای نقد دیگر ترجمهها به زبانهای مختلف شد. آنان در کتاب خود به معرفی تکنیکهای ترجمه پرداخته و بنا به قول خزاعیفر «نشان دادند که واحد ترجمه کلمه نیست، بلکه ترجمه فرآیندی پیچیده است که در انجام آن مترجم ناخودآگاه تکنیکهای متعددی به کار میگیرد» (خزاعیفر، 1370: 23).
تکنیکهای ارائهشده توسط این دو مترجم به سبب جامعیتی که دارد، هم ترجمۀ مستقیم و هم ترجمۀ غیرمسقیم را در برگرفته است؛ بنابراین بستر مناسبی را برای واکاوی ترجمههای مختلف فراهم آورده است.
پژوهش حاضر قصد دارد رمان «بانوان ماه» را براساس تکنیکهای هفتگانۀ وینه و داربلنه مورد بررسی قراردهد تا در ضمن بیان تکنیکهای هفتگانه از مرحلۀ بررسی توصیفی فراتر رفته و خواننده را عملاً با هر یک از این تکنیکها به صورت تطبیقی آشنا سازد و عواملی که مترجم را برای استفاده و روی آوردن بیشتر به هر یک از این روشها تشویق میکند، ذکر کند.
کتاب بانوان ماه ترجمۀ فارسی رمان «سیدات القمر» تألیف «جوخه الحارثی» است که ترجمۀ انگلیسی آن در سال 2019 میلادی برندۀ جایزۀ بینالمللی «من بوکر[2]» شده و در سال 1399 شمسی محمد حربائیزاده آن را به زبان فارسی ترجمه کرده است.
«سیدات القمر» در ایران ترجمههای متعددی با عناوین مختلف مانند «بانوان مهتاب»، «دختران مهتاب»، «دختران ماه»، «ماهخاتونها»، «اجرام آسمانی» و ... داشته است، اما در این میان ترجمة حزبائیزاده تفاوت ویژهای با بقیه دارد و آن توجه خاص مترجم به حفظ لحن و صدای شخصیتهای رمان است؛ یعنی مترجم با سعی و تلاشی موفقیتآمیز توانسته است برای هر یک از شخصیتهای رمان از عبارات و کلمات و اصطلاحاتی بهره بجوید که دقیقاً متناسب با آن شخصیتها است و بیانگر هویت، افکار و دنیای هریک از آنان است و همین امر است که مترجم را بیشتر به سمت رویکردهای غیرمستقیم سوق داده است.
این مقاله در صدد جواب به دو سؤال است؛ - ترجمۀ مذکور تا چه اندازه از هر یک از تکنیکهای هفتگانه (قرضگیری، گرتهبرداری، تحتللفظی، تغییر صورت، تغییر بیان، معادلیابی و اقتباس) بهره برده است؟ - در تکنیکهایی که بهکار برده تا چه حدی موفق بوده است؟
فرضیهای که در جواب مسألههای این پژوهش ارائه میشود، این است: با توجه به اینکه ترجمۀ یک رمان در پیش روی ماست که ویژگیهای یک متن ادبی را دارد و مملو از کنایات و عبارات محلی و تکیهکلامهای عامیانه است و همچنین با وجود اختلافات فرهنگی در زبان مبدأ و مقصد، ترجمۀ مستقیم و تحتاللفظی نمیتواند جوابگوی انتقال معانی باشد؛ بنابراین، احتمالاً مترجم برای ایجاد تأثیری مشابه در خوانندگان متن مقصد به تکنیکهای غیرمستقیم روی آورده و از قید و بند واژگان، خود را آزاد کرده است.
- پیشینۀ پژوهش
در زمینۀ نقد و واکاوی متون ترجمه شده، پژوهشهایی با درنظر داشتن تکنیکهای وینه و داربلنه انجام شده است.
- مهشید جوانفرد (1393ش.) در پایاننامۀ ارشد خود با عنوان (بررسی و تحلیل هنجارهای ترجمه در تبدیلهای ترجمهای نظریات کتفورد و وینه و داربلنه) به بررسی ترجمۀ مشهور قلعۀ حیوانات بر پایۀ دو نظریۀ «کتفورد» و «وینه و داربلنه» پرداخته است و در پایان به این نتیجه رسیده است که نظریۀ وینه و داربلنه چون دربرگیرندۀ همۀ تکنیکهای ترجمه است و جامعیت بیشتری دارد، هنجارها در آن بیشتر رعایت شده است. همچنین انتظار خوانندگان متن مقصد بهخاطر در نظر گرفتن عوامل فرهنگی در این نظریه بیشتر بر آورده شده است.
- شهریارنیازی ودیگران (1396ش.) مقالهای با عنوان (واکاوی بخشی از ترجمۀ رمان «الشحاذ» براساس الگوی وینه و داربلنه) نگاشتهاند که درآن به بررسی تکنیکهای به کاررفته توسط محمد دهقانی، پرداخته و به این نتیجه رسیده است که مترجم به خاطر اینکه بتواند به بازآفرینی هنرمندانۀ مواد متنی زبان مبدأ در زبان مقصد بپردازد بیشتر از روشهای غیرمستقیم به ویژه اقتباس استفاده کرده است؛ چون اقتباس بهترین و رایجترین روش در انتقال فرهنگ و جریانهای اجتماعی به شمار میرود.
- فهیمه آهنگرنژاد (1396ش.) در مقالهای با عنوان (بررسی تطبیقی ترجمۀ «أصداء السیرة الذاتیة» نجیب محفوظ با تأکید بر نظریۀ وینه و داربلنه) به نقد صفحاتی از این کتاب پرداخته و ضمن اشاره به برخی از لغزشهای مترجم روشهای دیگری را برای ترجمه پیشنهاد کرده است؛ البته اگر چه نویسندۀ محترم بر نقد کردن براساس نظریههای علمی تأکید زیادی نموده است، اما متاسفانه در تحلیل بسیاری از شاهدمثالهای خود هیچگونه دلیل علمی ارائه نکرده است و برای تایید با رد نمونههایی که مورد نقد قرار داده است از الگو و چهارجوب مشخصی پیروی ننموده است.
- احسان اسماعیلی طاهری و دیگران (1397ش.) درپژوهشی با عنوان (واکاوی ترجمۀ گرمارودی از نامۀ امام علی علیه السلام به مالک اشتر بر پایۀ راهکارهای هفتگانهی وینه وداربلنه) به تبیین نظری تکنیکهای وینه و داربلنه میپردازد و با تطبیق نمونههایی از ترجمۀ نامۀ امام علی علیه السلام به مالک، بهرهوری از این تکنیکها را بررسی میکند و در پایان به این نتیجه میرسد که مترجم با تأکیدی که بر اصل سرهنویسی و زبانآرکائی دارد، از مؤلفههای ترجمۀ غیر مستقیم بیشتر بهره برده است و در ترجمۀ ایشان قرضگیریها اندک است، گرتهبرداریها معطوف به اصطلاحات دینی بوده و تکنیک تحت اللفظی تنها زمانی به کار گرفته شده که به معنی کلام و قواعد دستوری زبان مقصد خللی وارد نکرده باشد.
اگر چه پژوهشهایی با تکیه بر تکنیکهای ترجمه انجام شده است، اما تا کنون پژوهشی در مورد رمان «سیدات القمر» صورت نگرفته است و پژوهش حاضر پژوهشی جدید و متفاوت میباشد.
- جوخة الحارثی
جوخة الحارثی، رماننویس و نویسندۀ عمانی و استاد دانشگاه السلطان عمان است. او در سال 1978 میلادی در یک خانوادۀ ادبی متولد شد و از کودکی با نویسندگان و شاعران بسیاری آشنایی داشته است. وی دارای مدرک دکتری ادبیات عرب از دانشگاه ادینبرا[3] از اسکاتلند است. قبل از رمان سیدات القمر، یک مجموعۀ داستان کوتاه، یک کتاب کودکان و سه داستان دیگر را نیز تألیف کرده است. داستانهای کوتاه او به انگلیسی، آلمانی، ایتالیایی، کرهای و صربی ترجمه شدهاند. الحارثی اولین نویسندۀ عرب است که با نوشتن رمان سیدات القمر برندۀ جایزۀ بینالمللی «منبوکر» شده است.
- خلاصۀ رمان سیدات القمر
رمان سیدات القمر در خلال زندگی سه خواهر و خانوادههایشان، تغییرات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی عمان را در طول یک دورۀ متغیر به نمایش میکشد. این سه خواهر که مایا، خوله و اسماء نام دارند، شخصیتهای اصلی رمان هستند. زندگی آنها در یکی از روستاهای عمان به نام «العوافی» میگذرد. مایا پس از یک دلشکستگی عشقی با عبدالله و اسماء نیز از سر مسئولیت با خالد ازدواج میکند و خوله با رد پیشنهادهای ازدواج منتظر بازگشت پسرعموی دلبندش، ناصر از کانادا میماند. این رمان، به قول مترجم رمانی تاریخی نیست، اما نویسنده با توانفرسایی قلمش توانسته است، 100 سال تاریخ عمان را به مخاطب بشناساند و ازکشوری سنتی که برده داشتن در آن رایج بوده به کشوری مدرن و متناقض تغییر مییابد. نویسنده، رمان را در فصلهایی کوتاه بنا نهاده و این فصلها را میان شخصیتهای داستان تقسیم میکند. به هر شخصیتی صدایی میبخشد تا بخشی از داستان را بگوید و این صداها در نهایت به هم میرسند تا دنیای خاص «بانوان ماه» را نشان دهند.
- بررسی تطبیقی تکنیکهای مستقیم
4-1. قرضگیری (الاقتراض)[4]
قرضگیری به معنی وارد شدن مستقیم واژگان از زبان مبدأ به زبان مقصد است. به عبارت دیگر، کلمات تقریباً بدون تغییری در لفظ و معنا وارد زبان مقصد میشود که این نوع ترجمه بیشتر زمانی بهکار گرفته میشود که مترجم با واژهای مواجه میشود که معادل آن با همان مفهوم در زبان مقصد وجود ندارد. البته گاهی در زبان مقصد هم معادل نزدیک آن وجود دارد، اما مترجم به خاطرحفظ بافت دینی و فرهنگی و تاریخی، واژه را عیناً قرض میگیرد. گاهی هم به خاطر شیفتگی و علاقۀ مترجم به زبان و فرهنگ مبدأ و سعی بر کاستن اختلافات فرهنگی در زبان مبدأ و مقصد به این تکنیک روی میآورد؛ چون همان گونه که وینه و داربلنه اظهار کردهاند: «حاصل این کار، کم رنگ شدن اختلافهای فرهنگی است. این کلمات در اثر استفادۀ روزمره و پس از گذشت زمان، دیگر واژهای خارجی محسوب نمیشوند و مخاطب به راحتی مفهوم آن را درک میکند» (Vainy & Darbelnet, 1995: 84).
در ترجمۀ رمان سیدات القمر، مترجم به خوبی توانسته است با تکیه بر رویکردهای غیرمستقیم، ترجمهای شیوا و خوانا را ارائه دهد، اما بنا به دلایلی به صورت اجباری یا اختیاری از روش قرضگیری نیز بهره برده است که چند مورد از آنها را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
گاهی مترجم با واژگانی مواجه میشود که مربوط به کالاها یا پدیدههایی است که اصل آنها به زبانی خارجی غیر از زبان مبدأ و مقصد است و مترجم را وادار میکند که از طریق قرضگیری آن را دوبارهنویسی کند. این نوع قرضگیری، هیچ خللی به خوانایی ترجمه وارد نمیکند؛ موارد زیر نمونههایی از این موضوع است:
متن اصلی: «کنت اشتری لها الهانیز والمیلوبا» (الحارثی، 2010: 16).
ترجمه: «برایشهانیز و میلوپا میخریدم» (حزبائیزاده، 1399: 14).
متن اصلی: «أرید النوع الجدید من البلایستیشن» (الحارثی، 2010: 28).
ترجمه: «مدل جدید پلیاستیشن را میخوام» (حزبائیزاده، 1399: 22).
متن اصلی: «کنا فی سیارتها المرسیدس البیضا » (الحارثی، 2010: 54).
ترجمه: «سوار ماشین مرسدس سفید بودیم» (حزبائیزاده، 1399: 45).
نمونههای بالا و همۀ قرضگیریهایی که مربوط به اسمهای خاص، نام شرکتها مؤسسهها و ... است. در حقیقت نوعی از معادلهای قالبپذیر هستند که مترجم در آن اختیاری ندارد. «معادلهای قالبپذیر معادلهایی هستند که اصولاً دارای ویژگیهای ثابت و همیشگیاند و میتوان مستقل از شرایط، همین معادلها را انتخاب کرد و در شرایط مختلف قابل استفاده هستند؛ مانند همۀ اسامی خاص، نامهای جغرافیایی، نام روزنامهها و گاهنامهها، نمایشنامهها و فیلمها، نام شرکتها و مؤسسههای خصوصی و دولتی و نیز نام خیابانها و نشانیها و... . بدین ترتیب معادلهای قالبپذیر، معادلهای اجباری هستند که همیشه و در هر شرایط میتوان از آنها استفاده کرد» (ناظمیان، 1392: 88).
گاهی مترجم در متن اصلی با جملاتی از یک متن تاریخی مواجه است که یکی از شخصیتهای رمان آن را میخواند یا بازگو میکند. در این موارد، مترجم با مهارت خاصی از روشهای نگارش و ترجمۀ قدیمی که معمولاً مستقیم بوده است، استفاده میکند و با این کار قدمت متن را در ذهن خواننده القاء میکند. موارد زیر نمونههایی از این موضوع است:
متن اصلی: «فأصاب الفیلة عطش شدید» (الحارثی، 2010: 36) .
ترجمه: «عطشی شدید بر پیلان مستولی شد.» (حزبائیزاده، 1399: 29)
متن اصلی: «أنیری مکان البدر إن أفَل البدر ... وقومی مقام الشمس ما استأخر الفجر» (الحارثی، 2010: 113).
ترجمه: «و به جای ماه روشنی بخش اگرماه افول کرد ... و به جای آفتاب طلوع کن، اگر سپیده دیر کرد» (حزبائیزاده، 1399: 89)
در نمونههای بالا روشن است که مترجم برای حفظ قدمت و ادبی بودن متن مبدأ از ترجمۀ مستقیم ونگارش فارسی قدیم بهره برده و واژههایی را بهکار گرفته که هم در زبان فارسی و هم عربی متداول بوده است. این رویکرد شاید گاهی فهم متن را با چالش روبهرو کند، اما از دیدگاه عدهای ازنظریهپردازان بزرگ ترجمه، ناپسند نیست، بلکه اهداف مهمی را نیز محقق میسازد. کوثری دربارۀ ترجمه با زبان قدیمیوار چنین میگوید: «مترجم است که تعیین میکند چه واژهای برگزیند که خوانندۀ امروزی اگر با آن آشنا نیست با کمترین جستوجو در فرهنگها به آن دست یابد و من این جستوجو را سودمند میدانم ... . این هرگز به معنای کهنهگرایی نیست. این کاری است که به غنای زبان کمک میکند؛ البته مشروط بر آنکه کار را از تناسب بیرون نکنیم».
در مواردی که عبارات دینی در شرایط مشابه در زبان مبدأ و مقصد به یک صورت بیان میشود، نیازی به ترجمه نیست و آن عبارت بهتر است عیناً ترجمه شود. مثلاً جملاتی مانند «أستغفرالله، ما شاء الله والبقاء لله» (الحارثی، 2010: 20) بدون ترجمۀ کلمات و عبارات، از متن اصلی قرض گرفته شده و به زبان مقصد وارد شده است.
گاهی مترجم به خاطر روبهرو شدن با واژهای که تداعیگر اتفاقی خاص یا کالایی محلی در زبان مبدأ بوده و در زبان فارسی معادلی ندارد از قرضگیری استفاده کرده است، موارد زیر نمونههایی از این موضوع است:
متن اصلی: «ما یقدر قدر البیسة» (الحارثی، 2010: 54).
ترجمه: «قدر بیسه را نمی دونه» (حزبائیزاده، 1399: 45)
متن اصلی: «بل صنعت خبز الرقاق بنفسها للنفساء» (الحارثی، 2010: 20).
ترجمه: «و با دست خودش برای زائو نان رقاق پخت» (حزبائی زاده، 1399: 17)
در دو نمونه اخیر، همان گونه که مترجم به صورت جداگانه در پاورقی به آن اشاره کرده است، منظور از «بیسه» کوچکترین واحد پول عمان و منظور از «رقاق» نیز نوعی نان محلی است که روی ساج میپزند و به آن تخم مرغ و روغن میزنند که هیچکدام معادلی در فارسی ندارند و مترجم اجباراً آنها را به زبان مقصد وارد کرده است. مترجم گاهی و به ندرت از قرضگیریهایی بهره برده است که هیچ توجیهی نداشته و به خوانایی متن آسیب میزند. موارد زیر نمونههایی از این موضوع است:
متن اصلی: «لقد أمضی مع أصدقائه من البدو شطراً من اللیل فی الأحادیث والسمر» (جوخة الحارثی، 2010: 37).
ترجمه: «با دوستان بادیهنشین تا پاسی از شب را به حرف و حدیث و سمر گذرانده بود» (حزبائیزاده، 1399: 31)
متن اصلی: «وظفائره ترفرف فی الهوا وحرز الفضة علی عنقه» (الحارثی، 2010: 51) . ترجمه: «گیسهایش توی هوا و حرز نقرهای در گردنش بود.» (حزبائیزاده، 1399: 43).
در مثالهای فوق، واژۀ «سمر» در فارسی به معنی «شببیداری» و واژۀ «حرز» به معنی «تعویذ» و «دعای چشمزخم» است (قیم، 1393: 727) که مترجم آن را با همان لفظ خود وارد زبان مقصد کرده و تا حدی به گنگ شدن متن منجر شده است.
4-2. گرتهبرداری (المحاکاة اللغویة)[5]
گرتهبرداری یا ترجمۀ قرضی در حقیقت نوعی قرضگیری است با این تفاوت که در روش قرضگیری، واژگان مطرح بوده، اما در گرتهبرداری، مفاهیم مورد نظر است. به عبارت دیگر، به جای اینکه واژۀ مبدأ با همان لفظ خود وارد زبان مقصد شود، ابتدا اصطلاح یا عبارت، تجزیه شده و به صورت جزء جزء ترجمه میشود. سپس این اجزای ترجمه شده را در کنار هم قرار داده و عبارت جدیدی را که به دست آمده در زبان مقصد وارد میکنند. اصطلاح گرتهبرداری در زبان فارسی قدمت چندانی ندارد و آن را برای اولین بار ابوالحسن نجفی بهکار برده و این گونه تعریف میکند: «گرتهبرداری عبارت است از ترکیبی که اجزای متشکل آن جدا جدا از اجزای ترکیب خارجی ترجمه شده و در کنار هم قرار گرفته باشد» (نجفی، 1391: 10) مثلاً اصطلاح «آسمانخراش» ترجمۀ جزء به جزء عبارت خارجی «sky scraper» است. یا عبارت «ماه عسل» یک عنصر قرضی ترجمهای بوده و ترجمۀ عبارت «honey moon» است که اجزای آن ترجمه شده و در کنار هم قرار داده شده و ترکیبی جدید را در زبان فارسی به وجود آورده است. این تکنیک در ترجمههای عربی به فارسی هم، بسیار رایج بوده و در ترجمۀ رمان حاضر نیز با اینکه سعی بر ترجمهای ضمنی بوده و کمتر از تکنیکهای مستقیم استفاده شده است، اما در مواردی گرتهبرداری نیز به چشم میخورد. گاهی استفاده از گرتهبرداری در ترجمۀ برخی ترکیبها نه تنها از خوانایی متن نمیکاهد، بلکه خلق عبارات جدیدی را میآفریند که در غنا بخشیدن به نظام واژگانی و دستوری زبان نقش حیاتی دارد. موارد زیر نمونههایی از این موضوع است:
متن اصلی: «تذکرت أسماء هذه المتعة الطاغیة فهرعت إلیها» (الحارثی، 2010: 26). ترجمه: «اسما یاد این لذت سرکش افتاد و به سمتش دوید» (حزبائیزاده، 1399: 21).
متن اصل: «من اشتری هذا السکوت الباهظ» (الحارثی، 2010: 31).
ترجمه: «چه کسی این سکوت گران را خرید؟»(حزبائیزاده، 1399: 26).
در نمونههای فوق با استفاده از تکنیک گرتهبرداری ترکیب «المتعة الطاغیة» به صورت «لذت سرکش» و ترکیب «السکوت الباهظ» به صورت «سکوت گران» ترجمه شده که ترکیبهایی زیبا و سازگار با متن رمان است؛ یعنی مترجم به دنبال خلق متنی روان و خوانا برای مخاطبان خود بوده و این قضیه، خود به خود او را از تکنیکهای مستقیم دور میکند، اما در عبارتهایی که ترجمۀ آنها از طریق گرتهبرداری نه تنها سبب سنگینی و نامأنوس شدن کلام نشده، بلکه خلق عبارتهای زیبایی را به دنبال دارد؛ از تکنیک گرته برداری غفلت نورزیده و با استفادۀ بجا از این تکنیک، زیبایی و غنای متن را هم بهبود بخشیده است.
البته «درست است که ترجمۀ قرضی میتواند به غنای فارسی کمک کند، اما چون در ترجمۀ قرضی نیاز نیست که مترجم خلاقیتی از خود نشان بدهد، ممکن است از امکانات و قابلیتهای بیانی زبان فارسی غافل بماند و بیجهت واژه و تعبیر قرض کند و در نتیجه نتواند با خواننده ارتباط برقرار کند» (خزاعیفر، 1370: 25) که این مورد بسیار به ندرت در ترجمۀ رمان به چشم میخورد. مورد زیر نمونههایی از این موضوع است:
متن اصلی: «نظرات السائق المتلصصة فی مرآة السیارة الأمامیة» (الحارثی، 2010: 50). ترجمه: «دزدیدهنگاههای راننده در آیینۀ جلویی ماشین» (حزبائیزاده، 1399: 42).
در نمونة اخیر بهتر بود این عبارت را به صورت «نگاههای دزدیده» یا «نگاههای مخفیانه» ترجمه کند.
متن اصلی: «فی تلک اللیلة أوقفت سیارتها فی أحد المواقف الممتدة علی طول شاطئ السیب» (الحارثی، 2010: 55).
ترجمه: «آن شب ماشینش را در یکی از توقفگاههای کشیده شده بر سواحل السیب نگه داشت» (حزبائیزاده، 1399: 45)
در نمونههای بالا، بهتر بود به جای اینکه عبارت المواقف الممتدة را با همان تعبیرِ زبان مبدأ ترجمه کند، آن را با اندکی تغییر ترجمه میکرد. مثلاً به صورت »پارکینگهایی (ایستگاههایی) که درطول ساحل السیب قرار دارند ...».
4-3. ترجمۀ تحتاللفظی (الترجمة الحرفیة)[6]
ترجمۀ تحتاللفظی از تکنیکهای مستقیم بوده و همانگونه که از نامش نیز معلوم است به معنی ترجمۀ کلمه به کلمۀ متن مبدأ است؛ «بنابراین روش، مترجم بدون آنکه مجبور باشد تغییرات لغوی یا نحوی در پیام ایجاد کند و یا نیاز به دانش فرازبانی داشته باشد برای انتقال پیام آن را لفظ به لفظ به زبان مقصد برمیگرداند» (خزاعیفر، 1370: 24). اگر زبان مبدأ و مقصد از جهت ساختاری و دستوری به هم نزدیک باشند، از این روش میتوان بیشتر بهره برد. البته مترجم نباید خود را در چهارچوب الفاظ محدود کند. حتی در ترجمۀ متون مقدس با وجود اینکه تقابل الفاظ متن مبدأ و مقصد اهمیت بسیار زیادی دارد، اما ترجمه باید از سطح الفاظ فراتر رود و خواننده را نیز مورد توجه قراردهد. در ترجمۀ رمان سیدات القمر ترجمۀ تحتاللفظی از کم بسامدترین تکنیکهای بهکار رفته توسط مترجم است؛ زیرا تفاوتهای دستوری دو زبان عربی و فارسی، مترجم را از ترجمۀ مستقیم واژه به واژه و بدون دخل و تصرف باز میدارد. همچنین رویکرد غیرمستقیمی که مترجم برای ترجمۀ رمان در پیش گرفته است، استفاده از روش تحتاللفظی را به حداقل رسانده است.
گاهی نویسندۀ اصلی رمان به خاطر طبیعی جلوه دادن گفتگوها از قواعد دستور زبان عربی خارج شده و مثلاً برخلاف قواعد دستور زبان عربی، فعل را به آخر جمله آورده است که در این حالت با برطرف شدن بعضی از محدودیتهای دستوری برای مترجم، ترجمه به تکنیک تحتاللفظی تمایل پیدا کرده است. موارد زیر نمونههایی از این موضوع است:
متن اصلی: «ولکن أی إشارة لم تأت» (الحارثی، 2010: 10).
ترجمه: «ولی هیچ اشارهای نیامد». (حزبائی زاده، 1399: 9)
متن اصلی: «میا ضحکت» (الحارثی، 2010: 26).
ترجمه: «میا خندید» (حزبائی زاده، 1399: 22)
متن اصلی: «أبی یحتضر وأنا أختنق» (الحارثی، 2010: 27).
ترجمه: «پدرم در احتضار بود و من خفه میشدم» (حزبائیزاده، 1399: 22)
در مثالهای بالا و نمونههای مشابهی که در ترجمۀ رمان دیده میشود، مترجم به شیوهای منطقی و قابل قبول از تکنیک مستقیم تحتاللفظی بهره برده است در حالی که این موضوع به خوانایی و روانی متن هیچ خللی وارد نکرده است و با رویکرد غیرمستقیمی که مترجم در پیش گرفتهاست، تضادی ندارد؛ زیرا علت اصلی این امر در واقع رعایت نشدن قواعد دستوری در متن مبدأ است که به صورت اتفاقی با دستور زبان فارسی مطابقت پیدا کرده و سبب شده است که ترجمۀ تحتاللفظی در چنین مواردی دقیقاً، متناسب با همان رویکرد غیرمستقیمی باشد که رویکرد غالب در ترجمۀ رمان است.
تکنیک ترجمۀ تحتاللفظی در تمام ترجمههای عربی به فارسی، بیشتر در ترجمۀ جملههای اسمیۀ کوتاه کاربرد داشته باشد که همراه با حفظ روانی و خوانایی ترجمه است. رمان بانوان ماه نیز از این گفته مستثنی نبوده و در مواردی جملههای اسمیه با این تکنیک ترجمه شده است. به عنوان مثال:
متن اصلی: «هذه الصفقة مضمونة» (الحارثی، 2010: 28).
ترجمه: «این قرارداد تضمینیه» (حزبائیزاده، 1399: 22)
متن اصلی: «صحیح والله أنت ماکبیرة یا ظریفة» (الحارثی، 2010: 26).
ترجمه: «درسته والا تو بزرگ نیستی ظریفه» (حزبائیزاده، 1399: 21)
متن اصلی: «ألآن إعلانات أهم شیء» (الحارثی، 2010: 28).
ترجمه: «الآن تبلیغات مهمترین چیزه» (حزبائیزاده، 1399: 23)
با این وجود میبینیم که مترجم در موارد نادری به صورتی نامناسب از این تکنیک بهره جسته و رسایی و خوانایی ترجمه را با مشکل روبهرو کرده است. نمونههای زیر از آن جملهاند:
متن اصلی: «الرضاعة سهر وقتال مع الرضیعة لتفتح فمها وآلام فی الظهر من الجلوس الطویل» (الحارثی، 2010: 49).
ترجمه: «شیر دادن بی خوابی و جنگ با شیرخوار بود تا دهانش را باز کند و کمردردها از نشستنهای طولانی» (حزبائیزاده، 1399: 41)
پیشتر اشاره شد که مترجم موظف است «تعادل بافتی عنصر زمان» را در ترجمۀ خود مورد توجه قرار دهد. این امر در ترجمۀ متون قدیمی و شعرهای نقل شده در لابهلای رمان، سبب میشود مترجم به سبکهای قدیمی ترجمه روی آورد که غالباً از انواع تکنیکهای مستقیم است. «هر پیام ناگزیر در بستر زمانی خاص خود شکل میگیرد و بر این اساس مترجم، هنگام فهم و انتقال متن باید سبک ترجمۀ خود را با لحاظ کردن آن بستر زمانی سامان داده و بافت معادل زمانی را فراهم آورد» (ترکاشوند، 1392: 70 ). به عنوان مثال، در ترجمۀ بیت زیر گرایش به تکنیک تحتاللفظی موج میزند:
متن اصلی: «وأنی لها مِن دل لیلی إذا أنثنت ... بعَینَی مهاة الرملِ قد مسها الذعر» (الحارثی، 2010: 113).
ترجمه: «از کجا بیاورد ناز لیلی وقتی خم میشود ... با دو چشم آهوی شنزار که هراسیده باشد» (حزبائیزاده، 1399: 89)
غیر از موارد مشابه نمونههای ارائه شده، تکنیک تحتاللفظی در ترجمۀ رمان سیدات القمر کمتر دیده میشود.
- بررسی تطبیقی تکنیکهای غیرمستقیم
5-1. تغییر صورت (القلب)[7]
تغییر صورت به معنی ایجاد تغییرات دستوری در اجزای جمله همراه با حفظ معنی متن است. به عبارت دیگر، «تغییر صورت یعنی جایگزینی کلمهای متعلق به یک مقولۀ دستوری با کلمهای متعلق به مقولۀ دستوری متفاوت» (خزاعیفر، 1388: 47) به عنوان مثال، گاهی در ترجمۀ فعل از مصدر استفاده میکنیم یا اسم را به صورت فعل، یا اسم جمع را به صورت مفرد و اسم مفرد را به صورت جمع، ترجمه میکنیم. مترجم گاهی این تغییرات را به صورت اختیاری بهکار میگیرد و در بسیاری موارد نیز از انجام این تغییرات ناگزیر است، چراکه «در ترجمه همیشه نمیتوان لفظ را در برابر لفظ نشاند. انتقال معنی از زبانی به زبان دیگر، عموماً با ایجاد تغییراتی در صورت پیام یا به عبارتی دقیقتر در صورتهای دستوری ممکن میشود» (خزاعیفر، 1370: 27). وینه و داربلنه این تکنیک را که موجب تغییر ساختار دستور زبان است «به عنوان احتمالاً متداولترین تغییر انجام گرفته توسط مترجمان میدانند» (نیازی، 1398: 59). مترجم رمان سیدات القمر نیز به خاطر اینکه معنی عبارتهای رمان را به صورتی روان منتقل کند، هم به صورت اختیاری و هم به صورت اجباری از تکنیک تغییر صورت بهره برده است. به عنوان مثال:
متن اصلی: «وتربی إخوتها» (الحارثی، 2010: 13).
ترجمه: «و معلم خواهر برادراشه» (حزبائیزاده، 1399: 11).
در این مثال، کلمۀ «تربی» یک فعل مضارع و به معنی «تربیت میکند» که به صورت اسم «معلم» ترجمه شده است.
متن اصلی: «لاأرید أن ألمس یده ولا شعره» (الحارثی، 2010: 10).
ترجمه: «نمیخواهم دستی به سر و موهاش بکشم» (حزبائیزاده، 1399: 9).
در جملۀ فوق ضمیر «ه» در «یده» ترجمه نشده و واژۀ «شعر» نیز که مفرد است به صورت جمع ترجمه شده است.
متن اصلی: «هل أنت مستعدة» (الحارثی، 2010: 8).
ترجمه: «آیا تو آمادگی داری.» (حزبائیزاده، 1399: 8)
در مثال بالا کلمۀ «مستعدة» که یک اسم است به صورت فعل «آمادگی داری» ترجمه شده است.
حذف ضمایر هم اگر به فهم متن آسیبی نزند، از انواع تکنیک تغییر صورت به حساب میآید که در ترجمههای عربی به فارسی بسیار پر بسامد است.
متن اصلی: «فاجأنا خالی علی الغداء» (الحارثی، 2010: 10).
ترجمه: دایی بیخبر برای ناهار پیش ما آمده بود (حزبائیزاده، 1399: 9).
متن اصلی: «فتحت مایا عینیها» (الحارثی، 2010: 11).
ترجمه: مایا چشم باز کرد (حزبائیزاده، 1399: 10)
متن اصلی: «تمنت أن تکون ولادتها سهلة کولادات اُمها» (الحارثی، 2010: 10).
ترجمه: آرزو کرد زایمان راحتی داشته باشد. مانند: زایمان مادرش» (حزبائیزاده، 1399: 9).
متن اصلی: «فی موجات من البکاء والتهند» (الحارثی، 2010: 7).
ترجمه: «با موجی از آه وگریه» (حزبائیزاده، 1399: 7)
در نمونههای اخیر ضمیر «ی» در کلمۀ «خالی» و ضمیر «ها» در جملۀ «چشمهایش» ترجمه نشده و کلمۀ «ولادات» و «موجات» که جمع هستند به صورت مفرد ترجمه شده است؛ البته با توجه به اینکه نویسنده قصد داشته است در لابهلای داستان به رنجها و سبک متفاوت زندگی نسل قدیم اشاره کند، مترجم بهتر بود کلمۀ «ولادات» را دقیقاً به صورت «زایمانها» ترجمه کند.
متن اصلی: «قالت وقتها» (الحارثی، 2010: 10).
ترجمه: «گفت وقتش رسیده.» (حزبائیزاده، 1399: 10).
در این مثال به خاطر مفهوم بودن بیشتر جمله از «گسترش واژگان» که از انواع تغییر صورت است، استفاده شده و عبارت «وقتها» گسترش یافته و به صورت فعل «وقتش رسیده است» ترجمه شده است.
5-2. تغییر بیان (التقیید المعنی)[8]
تغییر بیان به معنی تغییر شکل متن از طریق تغییر معنایی یا دیدگاه است؛ به گونهای که معنی متن و دیدگاه تغییر مییابد، اما ایدۀ اصلی انتقال یافته و به زبانی گویاتر بیان میشود. «تغییر بیان، رویهای است که زمانی محقق میشود که ترجمۀ تحتاللفظی و حتی جابهجایی به گفتۀ دستوری درستی منجر شود، اما آن ترجمه در زبان مقصد نامناسب به شمار میآید» (نیازی، 1398: 60) . منظور از تغییر بیان در این مقاله، تغییر بیان از دیدگاه وینه و داربلنه است، چراکه آرای نظریهپردازان ترجمه در مورد تغییر بیان متفاوت است. به عنوان مثال «از نظر پوپویچ[9] (1970) همۀ مواردی که در مقایسۀ متن اصلی جدید و متفاوت به نظر میرسند از موارد تغییر بیان هستند» (خزاعیفر، 1377: 7). با این توضیح از نگاه پوپویچ، گونههای بعدی ترجمه مانند معادلیابی و همانندسازی نیز از تغییر بیان محسوب میشوند. از دیدگاه کتفورد[10] (1965) به عنوان اولین کسی است که این اصطلاح را به کار برده است، تغییر بیان عمومیت بیشتری دارد و تمام تغییرات لغوی و ساختاری را شامل میشود، اما تغییر بیان از نگاه وینه و داربلنه که توضیح آن گذشت، دامنۀ محدودتری دارد که مورد نظر نگارندگان این مقاله است و خود شامل چندین نوع میشود. مترجم رمان سیدات القمر به خوبی توانسته است با حفظ و انتقال ایده از متن مبدأ به مقصد از تغییر بیان بهره ببرد. به عنوان مثال:
متن اصلی: «وأنا حیة أرزَق» (الحارثی، 2010: 12).
ترجمه: «وقتی من هنوز زندهام و رزق و روزیام رو میخورم» (حزبائیزاده، 1399: 11)
در این جمله کلمۀ «اُرزق» که فعلی مجهول و به معنی «روزی داده میشوم» است به صورت معلوم ترجمه شده است که این از انواع تغییر بیان به حساب میآید.
متن اصلی: «کان ذلک قبل أن نأتی بالدش إلی البیت» (الحارثی، 2010: 16).
ترجمه: «این قبل از آن بود که دیش وارد خانۀ ما شود» (حزبائیزاده، 1399: 13).
در این جمله نیز فعل معلوم به صورت مجهول ترجمه شده است که این نیز از انواع تغییر بیان به حساب میآید.
متن اصلی: «وأحلف لک یا ربی لن یفوتنی فرض ولا نفل» (الحارثی، 2010: 10).
ترجمه: «خدایا قسم میخورم هیچ نماز فرض و مستحبی رو از دست ندم» (حزبائیزاده، 1399: 9).
در ترجمۀ این جمله از بیان جزء به کل که یکی از انواع تغییر بیان است، استفاده شده است.
متن اصلی: «هی لا تتزحزح طوال النهار وشطراً من اللیل من کرسیها الخشبی قبالة الماکینة» (الحارثی، 2010: 7).
ترجمه: «تمام روز و قسمتی از شب را از روی صندلی چوبی پشت چرخ جنب نمیخورد» (حزبائیزاده، 1399: 7).
در نمونه فوق، واژۀ «قبالة» اگر عیناً ترجمه میشد، عبارتی مانند «مقابل چرخ» یا «روبهروی چرخ» به دست میآمد که در زبان فارسی بسیار نامناسب بود و مترجم با تغییربیان و حفظ پیام آن را به «پشت» تغییر داده است؛ البته گاهی از این موضوع غفلت کرده است:
متن اصلی: «أصبحت الحکة فی شعرها لا تطاق» (الحارثی، 2010: 49).
ترجمه: «خارش موی سر دیگر قابل تحمل نبود» (حزبائیزاده، 1399: 41).
در این نمونه اگر به جای «خارش موی سر» از عبارت «خارش سر» استفاده میکرد، درستتر بود، چراکه در فارسی به این صورت کاربرد ندارد.
با دقت در مثالهای بیان شده، روشن میشود که مترجم، روانی و تناسب جملات را به عنوان یک متن داستانی بسیار مورد توجه قرار داده است و با اعمال تغییراتی در معنی و شکل متن، همان پیامها را به صورتی گویا تر بیان کرده است. در واقع هدف مترجم از بهکارگیری این تکنیک این است که با ارائۀ ترجمههای مناسب که با ادبیات و عبارات زبان مقصد همخوانی بیشتری دارد، همان پیام و ایدۀ متن مبدأ را انتقال دهد؛ اگرچه به ایجاد تغییراتی در معانی متن منجر شود.
5-3. معادلیابی (المساواة)[11]
معادلیابی به این معنی است که موقعیتی یکسان با ابزاری ساختاری و سبکی جدید توصیف شود؛ به عبارتی دیگر، «معادلیابی، یعنی ایجاد تأثیری مشابهِ تأثیر متن اصلی با استفاده از کلمات و بیانی کاملا ً متفاوت. مثال: خداحافظ : See you later» (خزاعیفر، 1388: 48) . در این تکنیک، معیار موفقیت مترجم، تأثیر مساوی یا مشابه بر خواننده است؛ بدین معنی که اگر جملۀ ترجمه شده، همان تأثیری را در خواننده بگذارد که متن اصلی گذاشته است، میتوان گفت که مترجم به خوبی عمل کرده است. «وینه و داربلنه، معتقدند بهکارگیری این روند طی فرآیند ترجمه میتواند تأثیر سبک متن مبدأ را در متن زبان مقصد حفظ کند؛ بنابراین وقتی مترجم مجبور است با ضربالمثلها، اصطلاحات، کلیشهها، عبارات اسمی یا وصفی و صداواژهها سر و کار داشته باشد، این بهترین روش است» (ولیپور، 1382: 64)
متن اصلی: «تتفائلی لی بالموت» (الحارثی، 2010: 12).
ترجمه: «خواب مرگ برام میبینی» (حزبائی زاده، 1399: 11).
متن اصلی: «لم أبح له» (الحارثی، 2010: 8).
ترجمه: «پیشش نم پس ندادم» (حزبائی زاده، 1399: 8).
متن اصلی: «واُمها سمحت لها أن تستحم بسرعة» (الحارثی، 2010: 49).
ترجمه: «مادر بالأخره اجازه داد گربهشویی بکند» (حزبائی زاده، 1399: 41)
متن اصلی: «أزعجنی» (الحارثی، 2010: 15).
ترجمه: «روی اعصابم راه رفت» (حزبائی زاده، 1399: 13).
متن اصلی: «أصرت علی إرسال الخادمة لبلدها فجأة» (الحارثی، 2010: 18).
ترجمه: «پایش را توی یک کفش کرد و پیشخدمت را بیمقدمه راهی کشورش ساخت» (حزبائی زاده، 1399: 15)
در مثالهای بالا و بسیاری از مواردی دیگر، مترجم به خوبی توانسته است، معادلهای مناسبی را برای هر یک از عبارات عربی پیدا کرده و بهکار ببرد.
متن اصلی: «لا تسمع غیر ضجیج ماکینة الخیاطة» (الحارثی، 2010: 7).
ترجمه: «جز صدای غژغژ چرخ خیاطی نمیشنود» (حزبائیزاده، 1399: 7).
در نمونه بالا برای ترجمۀ صداواژۀ مربوط به چرخ خیاطی از کلمهای بسیار متناسب؛ یعنی «غژغژ» بهره برده است. کتاب حاضر مملوء از این معادلیابیهای زیباست. همانگونه که اشاره شد، مترجم باید با در نظر گرفتن شرایط و سیاق جملههای متن اصلی، معادلی را برگزیند که همان تأثیر متن اصلی را بر خواننده داشته باشد. «معادلسازی برای تعابیر، معمولاً با توجه به بافت جمله صورت میگیرد؛ بدین معنا که مترجم ببیند در قالب بیانی یا ساختاری که در زبان فارسی برای ترجمۀ جملۀ عربی انتخاب میکند، چه معادلی برای تغییر مورد نظر مناسب تر است» (ناظمیان، 1392: 90)، اما گاهی در این موضوع دقت کافی نداشته و به افراط یا تفریط دچار شده است. به عنوان مثال:
متن اصلی: «کانت الاُم حاضرةً فغضبت» (الحارثی، 2010: 12).
ترجمه: «مادرش همان جا بود و از کوره دررفت» (حزبائیزاده، 1399: 11).
در نمونه اخیر با توجه به سیاق کلام عصبانیت مادر در حدی معمولی بوده و اگر مترجم عبارت «غضبت» را به صورت «عصبانی شد» ترجمه میکرد، بهتر بود. نه به صورت «از کوره در رفت» که بر عصبانیتی شدید دلالت میکند.
هدف از شیوههای معادلیابی آن است که سلطه و سیطرۀ متن اصلی بر خواننده کم شده یا از بین برود (ناظمیان، 1392: 90). در حقیقت معادلیابی به رسایی و شیوایی متن ترجمه شده کمک شایانی میکند و سبب میشود که بوی ترجمه از متن برنخیزد.
5-4. همانندسازی (التحویل)[12]
«همانندسازی یعنی جایگزینی کلمه و مفهومی از متن اصلی که در فرهنگ مقصد وجود ندارد، یا معنی دیگری به ذهن متبادر میکند، با کلمه ومفهومی مشابه آن در ترجمه که برای خواننده آشناست مانند: مثل ماه زیبا بود. .she was asbeautiful a rose» (خزاعیفر، 1388: 48). این تکنیک در واقع زمانی بهکار گرفته میشود که فهم خواننده بسیار حائز اهمیت بوده و انتقال مفاهیم فرهنگی از زبان مبدأ به مقصد مشکل ایجاد کند. در گذشته این موضوع اهمیت چندانی نداشته و «بیشتر نظریهپردازان حوزۀ ترجمه عامل مهمی را نادیده گرفتهاند که نقشی اساسی در آفرینش و تولید معنا دارد و آن، همان خواننده به شکل عام و خوانندۀ متن ادبی به شکل خاص است» (گنجیانخناری، 1397: 102)؛ بنابراین مترجم، میتواند جنبههای فرهنگی متن مبدأ رامتناسب با زبان فرهنگ مقصد تغییر دهد. برای مثال، روز «یکشنبه» را اگر اشاره به تعطیلات هفتگی اشاره دارد، «جمعه» ترجمه کند. البته میتوان گفت همانندسازی نوعی معادلیابی است؛ همچنانکه خزاعیفر نیز اقرار میکند: «دو تکنیک اخیر، یعنی معادلسازی و همانندسازی به مفهومی کم و بیش یکسان اشاره دارند و تمایز میان آن دو، چندان روشن نیست و اساساً دلیلی برای تمایز آن دو موجود نیست» (خزاعیفر، 1370: 38) . با این وجود و با توجه به تعریفات نقل شده از وینه وداربلنه، نگارندگان این مقاله معتقدند با وجود تداخل مصادیق این دو تکنیک، معادلیابی بیشتر در ترجمۀ ضرب المثلها و اصطلاحات به کار میرود، اما همانندسازی به تکنیکی اطلاق میشود که مترجم در ترجمۀ بعضی از جملات متن اصلی، سعی میکند عبارات، واژهها یا مفاهیمی را بهکار گیرد که در فرهنگ مقصد برای خواننده قابل فهمتر است.
در رمان حاضر به صورت قطع میتوان گفت که همانندسازی پر بسامدترین تکنیک به کارگرفته شده توسط مترجم است و اغراق نکردهایم اگر بگوییم هیچ صفحهای از کتاب نیست مگر اینکه قسمتهایی از آن با استفاده از تکنیک اقتباس به فارسی برگردانده شده است. در ادامه به ذکر نمونههایی تطبیقی از این تکنیک در رمان بانوان ماه میپردازیم:
متن اصلی: «وترجع من مصر والعراق حالق لحیتک وتدخن وتشرب» (الحارثی، 2010: 16).
ترجمه: «از مصر و عراق ریش تراشیده برگردی و دود کنی و مشروب بخوری» (حزبائیزاده، 1399: 13)
در جملۀ فوق اگر کلمۀ «تشرب» که به معنی «مینوشی» است، دقیقاً ترجمه میشد، معنی متن اصلی را به ذهن خواننده متبادر نمیکرد؛ بنابراین، مترجم به درستی با استفاده از تکنیک اقتباس، «نوشیدن» را به «شراب نوشیدن» تغییر داده است، اما بهتر بود عبارت «تدخن» را نیز با استفاده از همین تکنیک به صورت «سیگار بکشی» ترجمه میکرد؛ چون در زبان فارسی عبارت «دود کردن» نیز معنی مبهمی دارد و منظور دقیق نویسنده را که «سیگار کشیدن» است دقیقاً منتقل نمیکند.
بهره گرفتن از تکنیک اقتباس به صورت درست و مناسب نشاندهندۀ تسلط و احاطه بر زبان مبدأ و مقصد است. در هر زبانی ممکن است برای اشاره به یک چیز از یکی از اوصاف بارز آن استفاده شود، اما در زبانی دیگر برای اشاره به همان چیز، وصفی دیگر بهکار برده شود. مترجم رمان حاضر نیز بر این موضوع واقف بوده است. به عنوان مثال:
متن اصلی: «سیارات أصدقائه ذات الدفع الرباعی» (الحارثی، 2010: 37).
ترجمه: «ماشینهای شاسیبلند دوستانش» (حزبائیزاده، 1399: 31).
در نمونه اخیر، عبارت «ذات الدفع الرباعی» در حقیقت هیچ اشارهای به شاسی بلند بودن ماشین نداشته و به متحرک بودن هر چهار چرخ اشاره دارد، اما چون در زبان فارس شاسی بلند بودن این مدل ماشینها بیشتر مورد توجه است با اقتباسی بجا به ترجمۀ غیرمسقیم روی آورده است.
متن اصلی: «السجادة الفارسیة الحمراء» (الحارثی، 2010: 20).
ترجمه: «فرش ایرانی قرمز» (حزبائیزاده، 1399: 17).
در این جمله نیز واژۀ «فارسیة» به خاطر نامناسب بودن در فرهنگ مقصد به صورت غیرمستقیم به «ایرانی» تغییر یافته است. با اینکه مترجم با اقتباسهای بهجا، سعی کرده است با خواننده ارتباط خوبی برقرار کند، اما همۀ این اقتباسها مناسب نبوده وگاهی با تغییر پیام و بار معنایی آن همراه است. به عنوان مثال:
متن اصلی: «قالت إنها لاترید أن تظل طوال حیاتها تحت سیطرة اُمها» (الحارثی، 2010: 15).
ترجمه: «گفت نمیخواهد همۀ عمر زیر چتر مادرش بماند» (حزبائیزاده، 1399: 12).
در این جمله «مایا» میخواهد که از امر و نهیهای مادر سختگیرش رها شود؛ حال آنکه مترجم با ترجمۀ اقتباسی خود از عبارتی استفاده کرده است که بار مثبت دارد و حمایت مادر را میرساند. گاهی مترجم از به کار بردن اقتباسهایی مناسب غفلت کرده و با ترجمۀ مستقیم، بار معنایی جملات را تغییر داده است. به عنوان مثال، وقتی عبدالله که یکی از شخصیتهای داستان بوده و بنا به عرف و سنت برای پدرش بسیار احترام قائل است، در مورد پدرش صحبت میکند:
متن اصلی: «... صاح فی نوبة خرف ...» (الحارثی، 2010: 17).
ترجمه: «وقتی خرف شده بود ...» (حزبائیزاده، 1399: 14).
در جایی دیگر دربارۀ پدرش میگوید:
متن اصلی: «أمسحه بفوطته الزرقاء المعلقة دوماً علی المسمار فی الباب» (الحارثی، 2010: 17).
ترجمه: «با کهنۀ آبی که همیشه به میخ در آویزان بود عرقش را گرفتم» (حزبائیزاده، 1399: 14).
در دو جملۀ فوق باید مترجم دقت میکرد، عبدالله در طول رمان با احترام در مورد پدرش صحبت کرده است؛ بنابراین، در ترجمۀ این جمله که مربوط به هذیان گفتن پدرش در بیماری است از عبارت «خرف شدن» نباید استفاده کرد و با استفاده از اقتباس، عبارت دیگری مانند «هذیان میگفت» را به کار میبرد و در جملۀ دوم به جای «کهنه» از کلمهای مانند «دستمال» استفاده میکرد.
متن اصلی: «أن جماعة من المراهقینهاجموا سکن المعلمات واغتصبوا بعضهن» (الحارثی، 2010: 15).
ترجمه: «گروهی از نوجوانان به خوابگاه معلمها یورش بردند و به بعضی از آنها تجاوز کردند» (حزبائیزاده، 1399: 12).
در نمونه اخیر بهتر بود کلمۀ «المراهقین» را که به معنی «نوجوانان» است با یک تکنیک اقتباسی به صورت «جوانان» ترجمه میکرد؛ زیرا کلمۀ «نوجوانان» در فارسی هرگز به سنی اطلاق نمیشود که بتوانند به چنین کاری دست بزنند.
در مثالهای بالا، مترجم در همانندسازیهایی که به کار برده است، در انتقال دقیق انگیزه و هدف متن اصلی موفق نبوده است. «اگر بپذریم که مترجم نیز به نوعی، فرستندۀ پیام است؛ پس باید همان شرایط بافتی را که خالق اصلی متن ایجاد کرده در متن ترجمه شده ایجاد کند؛ یعنی باید انگیزهها و اهداف خالق متن را از رهگذر بافتی که به وجود میآورد به گیرنده انتقال دهد» (ترکاشوند، 1392: 68).
بحث و نتیجهگیری
این پژوهش به وضوح نشان میدهد که مترجم در ترجمۀ رمان سیدات القمر، خواننده را بسیار مورد توجه قرار داده و رویکردی مقصدگرایانه داشته است؛ بنابراین، در ترجمهای که ارائه کرده، تکنیکهای غیرمستقیم (تغییر صورت، تغییر بیان، معادلیابی و اقتباس) به وفور به کار برده شده است و تلاش موفقیتآمیز مترجم برای خلق اثری خوانا و روان، سبب شده است که به ندرت از تکنیکهای مستقیم ( قرضگیری، گرتهبرداری و تحت اللفظی) استفاده کند .
میزان بهکارگیری هر یک از تکنیکهای هفتگانه توسط مترجم در نمودار (1) نمایش داده شده است.
یافتههای پژوهش نشان میدهد که رمان بانوان ماه یک ترجمۀ غیرمستقیم است. مترجم برای اینکه موقعیتهای متن اصلی را به صورت یکسان و مشابه در متن مقصد بازآفرینیکند، توانسته است همانندسازیها و معادل یابیهای هنرمندانهای به کار ببرد. به این ترتیب بسیاری از اصطلاحات، کنایات، موقعیتها و عبارات متن اصلی را به صورت غیرمستقیم بازسازی کرده و به ویژه با معادلیابیهای به روز و اقتباسهای به موقع، توانسته است ترجمهای خواندنی ارائه کند که خواننده کمتر احساس میکند با یک متن ترجمه شده روبهرو است. در واقع «بانوان ماه» نمونهای از یک ترجمۀ موفق است که علاوه بر اهداف خاص رمان، میتواند الهامبخش پیامی مهم به مترجمان رمان و متون داستانی باشد و آن این است که: در ترجمۀ چنین متنهایی برای خلق یک اثر خوب که تأثیرات متن اصلی را بر مخاطبان خود از دست ندهد باید هنر استفاده از تکنیکهای غیرمستقیم به ویژه معادلیابی و همانندسازی را در خود تقویت کنند.
نمودار 1. بهکارگیری هر یک از تکنیکهای هفتگانه توسط مترجم
تعارض منافع
تعارض منافع ندارم.
[1]. Paul Vinay, J & Darbelnet, J.
[2]. Booker, M.
[3]. University of Edinburgh
[4]. Borrowing
[5]. Calque
[6]. Literal Translation
[7]. Transposition
[8]. Modulatin
[9]. Popovich
[10]. Catford
[11]. Equivalence
[12]. Adaptation