Document Type : Research Paper
Authors
1 Assistant Professor of Arabic Language and Literature at University of Science and Education of the Holy Quran, Khoy;
2 M.A student of the Qur'an and hadith, Imam Khomeini International University (RA), Qazvin
Abstract
One of the essential principles of faithful and the favorable translations is establishment of the balance in thestructures of thesource and target language.Linguistic structures, especiallysyntax structure have basic role in the process of translation and linguistic analysis. Absolute ablative is a syntax role that it has not structural similarityin Persianand its equivalent should be foundbase onits structuralequivalentin Persiannamelyadverb and itsdifferent typestothemessage ofthe BibleQuranbeavailablefor the thirst of divineknowledge Closer and moreaccurate.Carelessnesstothisissue makes that translation of absolute ablative be position of slipping in Persian translations of the Holy Quran. Accordingly, we examined Fooladvand's translation and theresults show that the recenttranslationhas been successfulto find theequivalent for a variety of absoluteablativemorethancontemporarytranslationsSo that ithas been the greatestsuccessin finding of thestructuralequivalents for injunctive absolute ablative and all the injunctive absolute ablative in Surah Al-Nisaproperlytranslated based on structuralequivalent.
Keywords
تاریخ ترجمة قرآن از آغاز نهضت ترجمة کتاب الهی تاکنون شاهد ترجمههای گوناگون بوده که هر یک به اقتضای ادب و فرهنگ زمانة مورد استفاده و استقبال فرهیختگان و شیفتگان قرآن کریم قرار گرفته است و در نشر و گسترش زبان فارسی نقش بسزایی ایفا نمودهاند. امّا با توجّه به توسعه و گسترش زبان در هر عصر و زمانی و سیر تکاملی واژهها برای بیان مقاصد آدمیان، ارائة ترجمهای شیوا و روان از قرآن کریم برای دریافت صحیح مفاهیم آن امری ضروری و اجتنابناپذیر است که ارائة ترجمهای از آخرین کتاب آسمانی که متناسب با ساختار ذهنی و زبانی مردمان آن دوره، پاسخی بایسته و شایسته به نیازهای فرهنگی دینداران و قرآنپژوهان است. بر همین اساس، در نیم قرن اخیر شاهد ترجمههای مفید و شیوایی از قرآن کریم بودهایم که از میان آنها ترجمة آقای محمّدمهدی فولادوند به عنوان یکی از ترجمههای ممتاز پس از انقلاب حائز اهمیّت فراوان است (ر.ک؛ کوشا، 1382: 9). در مطالعه و تحلیل روشهای ترجمه، به ناچار باید به بنیادها و پژوهشهای زبانی و زبانشناختی بیشتر توجّه شود. اساس و بنیاد هر زبانی را ساختارهای آن زبان شکل میدهد. ساختارهای زبانی را میتوان به شش نوع یا دسته تقسیم کرد: ساختار نحوی، ساختار صرفی، ساختار لغوی، ساختار معنایی، ساختار بلاغی، ساختار آوایی. این ساختارها پیکرة درونزبانی و یا حتّی برونزبانی یک زبان را میتواند به نمایش بگذارد و یکی از ضرورتهای اساسی برای ارائة ترجمهای وفادار و مطلوب، ایجاد و یا برقراری «تعادل» میان این ساختارهاست. تعادل را در یک تعبیر ساده، میتوان «همسانی تأثیر متن مبداء و مقصد بر خوانندگان خود» دانست؛ یعنی متن مقصد از نظر زبانی و ساختاری آن نوع تأثیر را بر خوانندة خود بگذارد که متن مبدأ همان نوع تأثیر را بر خوانندة خود میگذارد. از موارد ایجاد تعادل در ساختارهای زبانی، برقراری تعادل در ساختهای نحوی است که بخشی از این ساختهای نحوی را اجزا، عناصر یا حالات نحوی تشکیل میدهد. زبانهای مختلف جهان اساساً مشترکات فراوانی با یکدیگر دارند. آنها هم دارای ساختهای زبانی و قواعد ساختاری هستند و هم در بسیاری از عناصر و اجزای ساختاری و یا حتّی عناصر معنایی، آوایی و صرفی دارای اشتراک فراوان میباشند. امّا در کنار این اشتراکها، تفاوتهای گوناگونی نیز با یکدیگر دارند، ولی تشابه زبانها در نقش یا حالات نحوی، بیش از تفاوت آنهاست. اهمیّت بحث ترجمه و تحلیل تطبیقی آن بیشتر دربارة ساختهای متفاوت زبانها ظهور مییابد.تفاوت ساختاری در نقش یا حالات نحوی میان زبان عربی و زبان فارسی را غالباً در حالات نحوی زیر میتوان دید: مفعول مطلق، تمیز، حال، توکید یا تأکید، مفعولٌبه (ر.ک؛ قلیزاده، 1379: 91). در این نوشته، ابتدا به بحث پیرامون مفعول مطلق و معادل ساختاری آن در ادبیّات فارسی پرداخت شده است. سپس با ترجمة قرآن استاد فولادوند به صورت نمونه در سورة نساء تطبیق داده شده است و نقاط قوّت و احیاناً نقاط ضعف معادل ساختاری مفعول مطلق در این ترجمه بیان شده است. با عنایت به اهمیّت ترجمة قرآن کریم به عنوان کتاب دینی و قانون اساسی مسلمانان جهان، بررسی معادلهای ساختاری مختلف عربی در زبان فارسی، گامی است در راستای تنزیه و تنقیح ترجمهها از هر عیب و نقصی و نزدیکتر گرداندن ترجمه به اصل متن، باشد که پیام این کتاب بزرگ هر چه صحیحتر و کاملتر در اختیار مخاطبین کلام وحی قرار گیرد.
1ـ پیشینة پژوهش
تألیفهای محدودی در ارتباط با این موضوع به نگارش درآمده که هر یک به جنبهای از این موضوع پرداخته است، امّا چنانکه گفته شد، به همة ابعاد این موضوع پرداخته نشده است؛ ازجملة این آثار عبارتند از:
ـ انصاری، مسعود. «نگاهی به ترجمة قرآن استاد فولادوند». بیّنات. سال سوم. شمارة 11. صص 125ـ118.
ـ رستمیزاده، رضا. (1383). «نگاهی به ترجمة محمّدمهدی فولاوند از قرآن کریم». فصلنامة تحقیقات علوم قرآن و حدیث. سال اوّل. شمارة یک. صص 172ـ158.
ـ سلطانی رنانی، مهدی. «نقد ترجمة استاد فولادوند». پژوهشهای قرآنی. سال پنجم. شمارة 44. صص 116ـ106.
ـ فلاّحپور، مجید. (1381). «نگاهی دیگر به ترجمة قرآن استاد فولادوند». فصلنامة مصباح. سال یازدهم. شمارة 43. صص 169ـ149.
ـ قلیزاده، حیدر. (1379). «مفعول مطلق و معادل ساختاری آن (بر اساس ساختار زبانی قرآن کریم)». بیّنات. سال هفتم. شمارة 26. صص 107ـ90.
ـ کرباسی، مرتضی. (1374). «نگاهی به ترجمة قرآن کریم محمّدمهدی فولادوند». روششناسی علوم انسانی. سال اوّل. شمارة 3. صص 54ـ43.
ـ مرادی، عبّاس. (1379). «نکاتی دربارة ترجمة قرآن کریم استاد فولادوند». بیّنات. سال هفتم. شمارة 27. صص 171ـ169.
ـ ملکوتی، سیّد سعید. (1379). نقد و بررسی برابرنهادهای مفعول مطلق در برگردان فارسی در قرآن کریم. تهران: دانشگاه تربیت مدرّس.
آثار مذکور را میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
1ـ آثاری که خیلی کلّی و بدون تعیین رویکرد خاص، به نقد ترجمۀ فولادوند پرداختهاند.
2ـ آثاری که به طور عام به تبیین معادلهای ساختار نحوی مفعول مطلق پرداختهاند.
در این مقاله سعی شده است ضمن بیان برابرهای فارسی ساختار مفعول مطلق، با ترجمههای فارسی قرآن به محوریّت ترجمۀ فولادوند تطبیق داده شود و میزان توفیق آنها مورد تحلیل و ارزیابی قرار گیرد.
2ـ تاریخچة نقد ترجمة قرآن
ترجمة قرآن کریم به زبان فارسی پیشنهای هزار و چند ساله دارد. اشتیاق پارسیزبانان مسلمان و تشنگان خطّة ایران به زلال معارف قرآنی، از آغاز اندیشهورزان و مترجمان را بر آن داشت تا با برگردان کلام حق، پیام خدای متعال را نه فقط به گوش و دیدة جویندگان مشتاق که به دلهای آنان نیز سرازیر کنند. امّا این مطلب هرگز به معنای بیغلط بودن و صحّت کامل ترجمههای آنان نیست. توجّه در آثار عالمان و مترجمان این نکته را یادآور میکند که آنان هرگز در صدد نقد ترجمههای پیشین و آشکار کردن نقایص ترجمههای قبل نبودند و گاهی اشکالها یا خطاهای آنان را نیز در ترجمههای خود اصلاح میکردند و یا واژگان نزدیکتر به معنای واژگان قرآنی را در برگردان خویش به کار میبردند، برخلاف ترجمههای جدید و معاصر که بسیاری هنوز چند ماهی از تاریخ نشر آنها نگذشته، با نقد و گاه با نقدهای متعدّد مواجه میشوند تا جایی که کمتر ترجمهای از ترجمههای فارسی دهة اخیر را میتوان یافت که زیر ذرّهبین موشکافانة ناقدان معاصر قرار نگرفته باشد. همچنین در زمینة نقد ترجمههای کهن از سوی ناقدان و مترجمان معاصر، وضع چندان تفاوتی ندارد و به ندرت میتوان نمونههایی از نقد آثار کهن را در مباحث آنان یافت. آنچه دربارة ترجمههای پیشین در این چند دهه نوشته شده، همواره در راستای معرّفی و بیان مزایای این ترجمهها و گاه در بیان برتری آنها بر ترجمههای معاصر بوده است.
اوّلین مقالهای که مشخّصاً در مطبوعات ایران به نقد یکی از ترجمههای قرآن کریم به زبان فارسی پرداخته، نقدی است که استاد شهید مرتضی مطهّری در اردیبهشت 1337 در مجلّة یغما بر ترجمة آقای ابوالقاسم پاینده نوشته است (ر.ک؛ حجّت، 1383: 54) که متأسّفانه این نقد عالمانه و نسبتاً کوتاه که تنها در پنج بند تنظیم یافته بود، ادامه پیدا نکرد. گرچه نقد استاد مطهّری اوّلین نقد خاصّ و مستقل بود که در این زمینه به چاپ رسید، امّا مرحوم پاینده خود پیش از سال 1336 در مقدّمة ترجمهاش بر قرآن به طور ضمنی و بدون تصریح به نام مترجم، به نقد ترجمهای کهن و نیز نقد ترجمة مرحوم الهی قمشهای پرداخته بود. نقد مستقلّ دوم نیز بر ترجمة آقای پاینده از سوی علاّمه فرزان به سال 1338 در مجلّة یغما به چاپ رسید. سومین نقد هم بر همین ترجمه از سوی آقای غلامرضا طاهر در سال 1340 به چاپ رسید. پس از این سه نقد، تاریخچة نقد ترجمههای قرآن کریم با رکودی هجده ساله مواجه شد؛ دورانی که میتوان آن را دوران فترت نقد ترجمههای قرآن نامید؛ زیرا تا سال 1359 تنها مقالهای که در این زمینه در ایران به چاپ رسید، مقاله مرحوم سیّد محمّد محیط طباطبائی در نقد ترجمة آقای شهرام هدایت با عنوان «نظری جدید به ترجمهای جدید از قرآن مجید» بود (ر.ک؛ همان: 55). امّا در سال 1372، با چاپ کتاب قرآنپژوهی از سوی آقای بهاءالدّین خرّمشاهی، شاهد چند نقد جدّی و جدید بر ترجمههای فارسی آقایان آیتی، بهبودی، فارسی، خواجوی و الهی قمشهای بودیم. این روند ادامه یافت تا اینکه در سال 1375، نقد ترجمههای قرآن کریم با چاپ حدود 23 مقاله در نقد و جواب نقد به نقطة اوج خود رسید؛ روندی که پس از آن با سیر نزولی مواجه شد (ر.ک؛ اکبرزاده، 1384: 5).
تنها کتاب مستقل که تاکنون ویژة نقد ترجمة قرآن کریم به چاپ رسیده است، کتاب «عیار نقد بر ترجمان وحی» به قلم جناب آقای هادی حجّت میباشد که به عنوان پایاننامة دورة کارشناسی ارشد نویسنده بود و بعداً از سوی انتشارات فرهنگگستر در سال 1379 به چاپ رسیده است.
3ـ معرّفی ترجمة استاد فولادوند؛ نقدها و تحلیلهای پیرامون آن
ترجمة محمّدمهدی فولادوند از متن قرآن در سال 1345 شمسی در تهران با عنوان جزوهای به نام گلهایی از قرآن به چاپ رسید و چون در آن تاریخ جز ترجمة تفسیرگونة مرحوم قمشهای و مرحوم ابوالقاسم پاینده ترجمة فارسی دیگری از کلامالله مجید در دسترس نبود، همان جزوة کوچک مورد اقبال شایان قرار گرفت و محمّدعلی جمالزاده نامهای قریب به شانزده صفحه در تجلیل و تشویق مترجم نوشت و از او خواست تا این کار را تا پایان قرآن ادامه و در نگارش و اتمام آن همّت به خرج دهد. ترجمة قرآن مرحوم فولادوند در سال 1373 از سوی دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی با تحقیق، بررسی و ویرایش حجج اسلام، محمّدرضا انصاری محلاّتی و سیّدمهدی برهانی منتشر شده است. وی برای ترجمة قرآن مدّت زیادی (حدود سی سال) تلاش کرده است تا بتواند ترجمة قرآن را به پایان برساند و از آنجا که این کار مدّت زیادی طول کشیده (به لحاظ اینکه ترجمه، دقیق و با کمترین اشکال باشد،) توانسته است ترجمهای را به جامعة اسلامی تقدیم کند که قابل فهم، سلیس و روان و از نظر جملهبندی، کمنقص باشد و با توجّه به این ویژگیهاست که پس از چاپ آن، مورد استقبال گستردة علاقهمندان به ترجمة قرآن قرار گرفت، به گونهایکه پس از مدّت کوتاهی، جایگاه خود را در میان ترجمههای معاصر پیدا کرد و در ردیف ترجمههای طراز اوّل و ممتاز قرار گرفت.
ناقدان ترجمههای قرآن، مهمترین ویژگی ترجمة فولادوند را مطابقی بودن آن میدانند (ر.ک؛ کوشا، 1388: ۱۵7). بسیاری از مترجمین قرآن، ترجمة وی از قرآن کریم را بهترین ترجمه دانستهاند. بهاءالدّین خرّمشاهی در توصیف ترجمة فولادوند مینویسد: «بدون اغراق ترجمة فولادوند از بهترین ترجمههای موجود به زبان فارسی است» (خرّمشاهی، 1370: ۳۴۳). علی معموری، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشة اسلامی بیان میکند: «این ترجمه در مقایسه با دیگر ترجمهها چند ویژگی منحصر به فرد دارد. یکی اینکه از لحاظ ادبی در سطح بسیار بالایی قرار دارد و سعی شده تا حدّ امکان جنبههای هنری و زیباییهای بلاغی قرآن نیز در زبان مقصد لحاظ شود. همچنین مطالعات تاریخی فولادوند دربارة برخی موضوعهایی مانند ابابیل و دیگر مسائل تاریخی قرآن بسیار به ترجمة او کمک کرده است و در آن منعکس شده است» (بیات، 1392: 14).
ترجمة استاد فولادوند ترجمهای است به فارسی امروزی، سرراست، ساده، بدون سبک و فاقد گرایشهای خاصّ و افراطی است؛ یعنی نه فارسیگرایی مفرط دارد و نه عربیگرایی. نحو عبارات پیچیده نیست و بسیار مفهوم است. مهمترین ویژگی این اثر، دقّت بینظیر مترجم در مطابقت آن با متن مقدّس قرآن کریم است، بهگونهای که حتّی تأکیدهایی را که در نثر و زبان عربی و نیز قرآن کریم فراوان و در فارسی بسیار کمیاب است، به نحوی در مواردی (حدود 2 یا 3 درصد) ظاهر کردهاند (ر.ک؛ خرّمشاهی، 1372: 344).
آقایان ملکیان، مهدویراد، خرّمشاهی و خانی در مؤخّرة ترجمه، آن را از حیث صحّت، امانت و بهکارگیری معادلهای مصطلح در فارسی امروز و در عین حال، روانی، شیوایی و سادگی بهترین ترجمه در میان ترجمههای منتشر شده در پنجاه سال اخیر میدانند (ر.ک؛ ایازی، 1357: 185).
4ـ مفعول مطلق در نحو
در اصطلاح نحو، مفعول مطلق عبارت از مصدری است که پس از فعلی که مصدر از لفظ همان فعل است، برای تأکید، بیان نوع و یا عدد عنوان میشود (ر.ک؛ سیوطی، 1417ق.، ج ۱: ۲۲۱)؛ مانند: P...وَکَلَّمَ اللّهُ مُوسَى تَکْلِیمًاO (النّساء/ ۱۶۴). در این آیة شریفه، فعل «کَلَّمَ» عامل و «تکلیماً» مفعول مطلق و مصدر تأکیدکنندة عامل است.
5ـ اقسام مفعول مطلق
مفعول مطلق از نظر غرض و فائدة معنایی به سه قسمت تقسیم میشود. صاحب النّحو الوافی قسم چهارمی را که بیان نوع و عدد با هم است، بدان اضافه میکند و معتقد است در هر چهار قِسم، معنای تأکید وجود دارد (ر.ک؛ حسن، 1428ق.، ج ۲: ۱۹7ـ۱۹6).
1ـ5) مفعول مطلق تأکیدی
مفعول مطلق تأکیدی مصدر مبهمی است (مصدر مبهم، مصدری است که بر مجرّد معنای آن اختصار شده است و از ناحیة دیگر معنایی به آن اضافه نشده است. اضافه شدن معنای دیگر میتواند به نحو اضافه، وصف، العهدیّه، عدد، اوزان مرة و هیئت، تثنیه، جمع و ... باشد. در مقابل آن، مصدر مختصّ است که از ناحیة یکی از امور گذشته، معنایی به معنای مصدر اضافه میشود) (حسن، 1428ق.، ج ۲: ۱۹۶) که غرض از آن، تأکید معنای عامل خود است؛ مانند: P...وَنَزَّلْنَاهُ تَنزِیلاًO (الإسراء/ 106)؛ یعنی: «و آن را به تدریج نازل کردیم». در این آیة شریفه، «تَنزِیلاً» مصدر مبهمی است که «نَزَّلنَا» را تأکید میکند.
2ـ5) مصدر مطلق نوعی
مفعول مطلق نوعی مصدر مختصّی است (حسن، 1428ق.، ج ۲: ۱۹۶) که غرض از آن، بیان نوع و کیفیّت عامل است؛ مانند: «ضَرَبتُ ضَربَ الأَمِیرِ». در این مثال، «ضَرْب» مصدری است که به خاطر اضافه شدن به «الأَمِیر»، مختص شده است و غرض از آن، بیان نوع «ضرب» در «ضَرَبتُ» است.
3ـ5) مصدر مطلق عددی
مفعول مطلق عددی مصدر مختصّی است که غرض از آن، بیان عدد و کمّیّت عامل است؛ مانند: «قَرَأتُ الکِتَابَ قَرَائَتَین». در این مثال، «قَرَائَتَین» مصدری است که بهخاطر تثنیه، مختص شده است و غرض از آن، بیان تعداد دفعات خواندن کتاب در فعل «قَرَأتُ» است.
6ـ جانشین مفعول مطلق
از مفعول مطلق تأکیدی دو چیز نیابت میکند:
1ـ مرادف آن، یعنی آن لفظی که به معنای مفعول مطلق است؛ مانند: «قُمتُ وُقُوفاً» که از «قیاماً» نیابت نموده است؛ زیرا هممعنای آن است.
2ـ لفظی که از حیث حروف اصلی با مصدر شریک باشد و خود بر دو نوع اسم مصدر و یا مصدری است که برای فعل دیگر آورده میشود.
هفت چیز جانشین مفعول مطلقی است که بیانگر نوع و عدد است:
1ـ لفظ «کُلّ» و «بَعض» که به مصدر اضافه شده باشد؛ مانند: «جَدَّ الطَالِبُ کُلَّ الجِدِّ». 2ـ عدد و وسیلة مخصوص فعل؛ مانند: «طَعَنتُهُ رُمحَا». 3ـ ضمیر به مصدر مفعول مطلق بازگردد؛ مانند: «لاَ أُعَذِّبُهُ اَحَداً». 4ـ صفت؛ مانند: «خَاطَبتُهُ أَحسَنَ خَطَاب». 5ـ نوعیّت یا شکل؛ مانند: «یَمُوتُ الکَافِرُ مَیتَةَ سُوءٍ و یَعِیشُ المُؤمِنُ عَیشَةً رَاضِیَةً». 6ـ اسم اشارهای که به مصدر باز میگردد؛ مانند: «أَکرَمتُهُ ذَلِکَ الإِکرَامِ». 7ـ «مَا» و «أَیّ» استفهامی یا شرطی؛ مانند: «مَا فَعَلتَ» و «أَیَّ سَیرِ سِرتَ؟» (ر.ک؛ شرتوتی، 1429ق.: 138).
7ـ عامل مفعول مطلق
عامل مفعول مطلق به سه صورت واقع میشود (در ضمن، این تقسیم به شرایط عامل مفعول مطلق نیز اشاره شده است).
1ـ7) فعل متصرّف تامّ
بنابراین، فعل جامد مثل فعل تعجّب و فعل ناقص مثل «کَانَ» نمیتوانند عامل مفعول مطلق باشند. شرط غیرملغی از عمل نیز برای فعل عاملِ مفعول مطلق ذکر شده است. لذا ظن، در صورت الغاء از عمل نمیتواند عامل مفعول مطلق باشد (ر .ک؛ حسن، 1428ق.، ج ۲: ۱۹۵)؛ مانند: «فَرَحتُ فَرَحاً». در این مثال، «فَرَحتُ» فعل متصرّف تامّ و عاملِ مفعول مطلق (فَرَحاً) است.
2ـ7) وصف متصرّف
وصف متصرّف؛ مانند اسم فاعل و اسم مفعول و صیغة مبالغه. لذا اسم تفصیل و صفت مشبّهه نمیتوانند عامل مفعول مطلق باشند (ر.ک؛ الصّبان، 1377، ج ۲: ۶۲۷). بعضی شرط وصف عامل مفعول مطلق را دلالت بر حدث بیان کردهاند (ر.ک؛ شرتونی، 1429ق.، ج ۴: 135)؛ مانند «رَأَیتُکَ مُجتَهِداً إِجتِهَاداً». در این مثال، «مجتهداً» اسم فاعل و عامل مفعول مطلق (إِجتِهَاداً) است.
3ـ7) مصدر
مصدر؛ مانند: Pقَالَ اذْهَبْ فَمَن تَبِعَکَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزَآؤُکُمْ جَزَاءً مَّوْفُورًاO؛ یعنی: «فرمود: برو و هر کسی از آنان از تو تبعیّت کند، جهنّم کیفر شماست؛ کیفری است فراوان» (الإسراء/63). در این آیة شریفه، «جَزَاؤُکُم» مصدر و عامل مفعول مطلق (جَزَاءً) است (همان: 137).
4ـ7) مفعول مطلق با عامل محذوف
در زبان عربی و از جمله قرآن، با واژگانی منصوب مواجه میشویم که به تنهایی و یا با یک یا چند وابسته در جایگاه یک جمله ایفای نقش میکنند. نحویان زبان عربی از این ساخت نحوی با عنوان «مفعول مطلق محذوفالفعل» یاد میکنند، چنانکه بخواهیم متن را بر اساس دیدگاه تقسیم عبارات متن و از جمله قرآن، به جملههایی مستقل تحلیل معناشناسی کنیم، باید این ساخت نحوی را به عنوان یک قِسم از جملههای زبان عربی که هم به لحاظ ساختار و هم به لحاظ معنای مستفاد از آن با مفعول مطلقهای مذکورالعامل متفاوت است، مورد بررسی قرار داد. این مطلب از توضیح خضری بر شرح ابنعقیل استفاده میشود، آنجا که دربارة این ساخت مینویسد: «مفعول مطلق یا برای تأکید است یا برای نوع یا بیان عدد و یا جانشین فعل خویش است» (خضری، 1368، ج 1: 188)؛ زیرا در این ساخت نحوی، مفعول مطلق در واقع، به منزلة مسندٌإلیه و مسند یک جمله ایفای نقش میکند (ر.ک؛ شکرانی، 1380: 24)؛ برای مثال، در آیة Pفَإِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ...O (محمّد/ 4)، سازة «ضَرب» یک مفعول مطلق برای فعل محذوف است که در چهارچوب قواعد نحوی و در کتب تفسیر، این عبارت در اصل چنین بوده است: «فَإِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَا بِضَرباً» که با حذف عامل یعنی «إِضرِبُوا» از باقیماندة کلام، ترکیب «ضَرْبَ الرِّقابِ» به وجود آمده است.
8ـ مفعول مطلقهای سورة نساء به تفکیک انواع آن
با بررسی و تدقیق در سورة نساء، تعداد مفعول مطلقهای موجود در این سوره، 41 مورد یافت شده است که با توجّه به تقسیمبندی مفعول مطلق به تأکیدی، نوعی، عددی و محذوفالعامل، تعداد 4 مورد مفعول مطلق تأکیدی، 14 مورد مفعول مطلق نوعی، صفر (0) مورد مفعول مطلق عددی، 11مورد عامل محذوف و نیز 12 مورد به عنوان جانشین انواع مفعول مطلق تفکیک شده است.
9ـ معادل ساختاری مفعول مطلق در زبان فارسی
حالت نحوی مفعول مطلق در زبان عربی از نقشها یا حالتهاست که در زبان فارسی دارای ساختار مشابه نحوی نیست و از این رو، نیازمند ساختاری معادل در زبان فارسی است. این حالت نحوی، بهویژه پس از نفوذ زبان عربی در زبان و ادبیّات فارسی، وارد ساختار نحوی زبان فارسی دری شد و به صورت ساختاری مشابه و نه معادل، بهویژه در شعر فارسی به کار رفت. این حالت نحوی در زبان فارسی معاصر و معیار، هرگز به صورت مشابه ساختاری به کار نمیرود. معادل ساختاری آن در زبان فارسی معاصر، به صورت ساخت دستوری «قید» است که به چهار شکل یا نوع به کار میرود:
1ـ قید تأکید و کیفیّت؛ مانند: «سخت، سختی، نیک، بهنیکی، بهشدّت، بهخوبی، چنانکه باید، بهدقّت، کاملاً و...».
2ـ قید تشبیه؛ مانند «بسانِ، همانند، همچون، مثل و...».
3ـ قید مقدار، تعداد یا تکرار؛ مانند «صد، هزار، دوبار، چندین بار و...».
4ـ قید نفی؛ مانند «هیچ، هرگز، اصلاً، به هیچ وجه و...» (ر.ک؛ قلیزاده، 1379: 3).
بدین ترتیب، معادل مفعول مطلق در زبان فارسی در یک کلمه، «قید» است و هرگز شایسته نیست آن را به صورت لفظ به لفظ به فارسی ترجمه کنیم. مشابه ساختاری مفعول مطلق اگرچه ممکن است در شعر، حتّی به زیبایی به کار رفته باشد، امّا این امر دلیلی برای جواز کاربرد این روش ترجمه در نثر فارسی نیست؛ زیرا نثر، مظهر نمود زبان معیار است و باید از هر گونه ناهنجاریهای ساختاری و یا حتّی ساختار شعری مصون باشد. مشکلات ساختاری ترجمة مفعول مطلق را در سه بخش عمده میتوان بررسی کرد:
الف) اقسام مفعول مطلق شامل تأکیدی، نوعی (به صورت موصوف و مضاف) و عددی.
ب) حذف عامل مفعول مطلق.
ج) جانشین مفعول مطلق (به صورت عدد، کلمات خاص و صفت).
معادل مفعول مطلق در هر یک از این سه بخش، «قید» خواهد بود، امّا بنا به نوع مفعول مطلق و کیفیّت کاربرد آن در زنجیرة نحوی سخن، نوع قید تغییر خواهد یافت.
10ـ بررسی مشکلات ترجمة مفعول مطلق در حوزة اقسام آن
در کتب نحوی، مفعول مطلق را سه نوع دانستهاند: تأکیدی (به صورت مصدر تنها و بدون متمّم)، نوعی (به صورت موصوف و مضاف) و عددی. بر همین اساس، در اینجا اقسام سهگانة مفعول مطلق را بررسی میکنیم تا معادل دقیق آنها را بیابیم و معرّفی نماییم.
1ـ10) مفعول مطلق تأکیدی و ترجمة آن
چنانکه از عنوان این نوع مفعول مطلق برمیآید، مفهوم آن صبغة تأکید دارد. تأکید را در زبان فارسی معمولاً با قید بیان میکنند؛ قیدهایی مانند: «بسیار، سخت، بهشدّت، خیلی و ...». در واقع، «قید» متمّمی است برای فعل یا شبهفعل، چنانکه مفعول مطلق نیز چنین است. بنابراین، چون مفعول مطلقِ تأکیدی، تنها مفهوم تأکید را دارد، پس معادل آن را در زبان فارسی میتوانیم با قیدهای تأکید، کیفیّت و نفی نشان دهیم. این قیدها از نظر لغوی و معنایی، متناسب با لغت و معنای مفعول مطلق (مصدر) و عامل آن انتخاب میشود. در صورتی که عامل مفعول مطلق تأکیدی، فعل یا شبهفعل نفی باشد، مگر در جملههای استثنایی به جای قید تأکیدی و کیفیّت، از قید نفی به عنوان معادل استفاده میشود (ر.ک؛ فاتحینژاد، 1380: 135). با توجّه به آنچه در باب انواع مفعول مطلق و برابرهای معادل این ساختار نحوی در زبان فارسی بیان شد، در ذیل آیاتی از سورة نساء مورد تطبیق و تحلیل قرار میگیرد.
× P... رَأَیْتَ الْمُنَافِقِینَ یَصُدُّونَ عَنکَ صُدُودًاO (النّساء/ 61).
m فولادوند: «منافقان را میبینی که از تو سخت روی برمیتابند».
m مکارم شیرازی: «منافقان را میبینی که (از قبول دعوت) تو اعراض میکنند».
m طاهری: «دورویان را میبینی که سخت از تو روی برمیتابند».
m رضایی: «منافقان را میبینی که کاملاً از تو روی برمیتابند».
m الهی قمشهای: «گروه منافق را بینی که مردم را از گرویدن به تو منع میکنند».
با دقّت در تعدادی از ترجمههای معاصر مشاهده میشود که برخی از مترجمین برای مفعول مطلق موجود در این آیه هیچ ساختاری (مشابه یا معادل) در ترجمة خود نیاوردهاند، ولی در ترجمههای فولادوند، طاهری و رضایی، مفعول مطلق تأکیدی (صُدوداً) طبق معادل ساختاری آن در زبان فارسی یعنی قید کیفیّت به درستی ترجمه شده است، هرچند به نظر میرسد انتخاب قید «کاملاً» معادل دقیقتری برای آن باشد.
× P... وَ یُسَلِّمُواْ تَسْلِیمًاO (النّساء/ 65).
m فولادوند: «... و کاملاً سَرِ تسلیم فرود آورند».
انتخاب واژة «کاملاً» معادل دقیقی برای مفعول مطلق تأکیدی میباشد و از نظر ساختارِ «نحوی»، به درستی به قید کیفیّت ترجمه شده است.
× P... وَکَلَّمَ اللّهُ مُوسَى تَکْلِیمًاO (النّساء/ 164).
m رضایی: «و خدا باموسی سخن گفت؛ سخن گفتنی (بدون واسطه)».
m آیتی: «و خدا با موسی سخن گفت؛ چه سخن گفتنی! (بیمیانجی)».
m مجتبوی: «و خدا با موسی سخن گفت؛ به همسخنی».
m مکارم شیرازی: «و خداوند با موسی سخن گفت (و این امتیاز، از آنِ او بود)».
m الهی قمشهای: «و خدا با موسی (در طور) آشکار و روشن سخن گفت».
m طاهری: «و [ازمیان آنها] خدا با موسی به وضوح سخن گفت».
m فولادوند: «... و خدا با موسی آشکارا سخن گفت».
همانگونه که ملاحظه میشود، در سه ترجمة اوّل، آیه بر مبنای تشابه ساختاری و تحتاللّفظی ترجمه شده است که بر اساس ساختار معیار و معاصر زبان فارسی درست نیست. در ترجمة چهارم مفعول مطلق ترجمه نشده است و در سه ترجمة آخر، به صورت قید کیفیّت و بر مبنای معادل ساختاری ترجمه شده است و میتوان که ترجمة فولادوند با انتخاب قید آشکارا نسبت به ترجمههای دیگر موفّق عمل کرده است.
×P... فَلَفَلاَ جُنَاْحَ عَلَیْهِمَا أَن یُصْلِحَا بَیْنَهُمَا صُلْحًا...O (النّساء/ 128).
m آیتی: «باکی نیست که هر دو در میان خود طرح آشتی افکنند».
m مکارم شیرازی: «مانعی ندارد با هم صلح کنند».
m فولادوند: «پس هیچ گناهی بر آن دو نیست، در اینکه با آشتی در میانشان صلح برقرار کنند».
ملاحظه میشود که در دو ترجمة اوّل، مفعول مطلق ترجمه نشده است، ولی در ترجمة فولادوند به درستی بر مبنای معادل ساختاری، قید کیفیّت ترجمه شده است.
2ـ10) مفعول مطلق نوعی و ترجمة آن
اینگونه مفعول مطلق در علم نحو به دو دسته تقسیم میشود:
1ـ مفعول مطلق موصوف: منظور از مفعول مطلق موصوف، مفعول مطلقهایی است که دارای صفت مفرد و جمله یا شبهجملة وصفی است.
2ـ مفعول مطلق مضاف: منظور از مفعول مطلق مضاف آنهایی است که به اسمی اضافه میشوند و در واقع، دارای مضافإلیه هستند (ر.ک؛ شرتونی، 1429ق.: 136).
دربارة دسته نخست یعنی مفعول مطلق موصوف باید گفت که مهمترین اشکال ترجمه در آن، برگرداندن این نوع مفعول مطلق به مفعول صریح فارسی است. اغلب مترجمین بدون توجّه به نقش و مفهوم مفعول مطلق نوعی، آن را به مفعول صریح ترجمه میکنند، درحالیکه میدانیم معادل مفعول مطلق از هر نوع آن قید است و باید در ترجمة آن، از انواع قیود بیانی (به طور، بهگونهای) استفاده کرد. در پارهای از موارد، مفعول مطلقهای نوعی دارای جملههای اضافی یا شبهجملههای وصفی هستند. در این صورت، نوع این مفعول مطلقها با جملة وصفی تعیین میشود. معادل اینگونه مفعول مطلق را در زبان فارسی معمولاً قید مرکّب از نوع قید کیفیّت به کار میبریم. از نمونة این قیدها میتوان به موارد زیر اشاره کرد: «چنان... که...»، «آنچنان .... که»، «چنانکه باید»، «چنانکه شایسته است» و همانند آنها (ر.ک؛ فاتحینژاد 1380: 135).
در دستة دوم، یعنی مفعول مطلق مضاف از آنجا که بیانگر نوعی تشبیه است، میتوان در ترجمة آن از برخی ابزار تشبیه، از قبیل: «همچون، همانند و ...» استفاده کرد. در این دسته از مفعولهای نوعی، نوع مفعول مطلق با مضافٌإلیه مشخّص میشود. معادل این نوع مفعول مطلق در زبان فارسی، قید تشبیه و قید کیفیّت است (ر.ک؛ همان).
× P...وَقُولُواْ لَهُمْ قَوْلاً مَّعْرُوفًاO (النّساء/ 5 و 8).
m طاهری: «و به گونهای دلنشین با بیانی رسا با آنان سخن بگو».
m مکارم شیرازی: «و با بیانی رسا، نتایج اعمالشان را به آنها گوشزد نما».
m رضایی: «و با آنان سخنی رسا، (ومؤثّر) در دلهایشان بگوی».
m انصاریان: «و پندشان ده، و به آنان سخنی رسا که در دلشان اثر کند، بگوی».
m فولادوند: «... و با آنان سخنی پسندیده بگویید».
ملاحظه میشود که در سه ترجمة آخر «قولاً» به مفعولٌبه ترجمه شده است، در حالی که در دو ترجمة اوّل، واژة «قولاً» به درستی بر اساس ساختار نحوی و معادل آن یعنی مفعول مطلق نوعی از گونة صفت آورده شده است.
× P... وَیُرِیدُ الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الشَّهَوَاتِ أَن تَمِیلُواْ مَیْلاً عَظِیمًاO (النّساء/ 27).
m فولادوند: «...و کسانی که ازخواستهها[ی نفسانی] پیروی میکنند، میخواهند شما دستخوش انحرافی بزرگ شوید».
m انصاریان: «میخواهند شما [در روابط جنسی از حدود و مقرّرات حق] به انحراف بزرگی دچار شوید».
m طاهری: «و[لی] آنها که پیرو شهواتاَند، میخواهند شما سخت منحرف شوید».
m مکارم شیرازی: «میخواهند شما بهکلّی منحرف شوید».
در این آیه، «میلاً» مفعول مطلق است و «عظیماً» نوع آن را مشخّص کرده است. دربارة نقش «عظیماً» در این آیه باید گفت که این کلمه تنها متمّم معنایی مفعول مطلق است و هیچ نقش دیگر ندارد و به تعبیر دیگر، «عظیماً» (صفت)، نقش یا لغتی مستقل نیست، بلکه وابستة وصفی است و از نظر نقش و معنا با موصوف کاملاً آمیخته است (به عکس مضاف و مضافٌإلیه). با این بیان، میتوانیم نتیجه بگیریم که «عظیماً» فقط تعیینکنندة نوع معنا یا لغت مفعول مطلق (مَیْلاً) است و نه کلمه یا لغتی مستقل. بنابراین، «مَیلاً» فقط نقش تأکیدی دارد و همچنانکه در مفعول مطلق تأکیدی مورد بحث قرار گرفت و «عظیماً» نوع لغوی قید را مشخّص میکند. بنابراین، ساختار معادل آن قید کیفیّت میباشد که در دو ترجمة اخیر به درستی ترجمه شده است.
× P... وَقُل لَّهُمْ فِی أَنفُسِهِمْ قَوْلاً بَلِیغًاO (النّساء/ 63).
m مکارم شیرازی: «و با بیانی رسا، نتایج اعمالشان را به آنها گوشزد نما».
m طاهری: «و به گونهای دلنشین با بیانی رسا با آنان سخن بگو».
m مشکینی: «و به آنها سخنی رسا و مؤثّر در جانشان بگوی».
m فولادوند: «... و با آنها سخنی رسا که در دلشان [مؤثّر] افتد، بگوی».
ملاحظه میشود که در دو ترجمة آخر «قولاً» به مفعولٌبه ترجمه شده است، در حالی که در دو ترجمة اوّل، واژة «قولاً» به درستی بر اساس ساختار نحوی و معادل آن یعنی مفعول مطلق نوعی از گونه صفت آورده شده است.
× «... فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیمًاO (النّساء/ 73).
m فولادوند: «... و به نوای بزرگی میرسیدم».
m طاهری: «خواهد گفت: ای کاش من هم با آنها میبودم، تا به کامیابی بزرگی دست مییافتم».
m مکارم شیرازی: «میگویند: ای کاش ما هم با آنها بودیم، و به رستگاری (و پیروزی) بزرگی میرسیدیم».
در این آیه، «فوزاً» مفعول مطلق نوعی و «عظیماً» بیانکنندة صفت برای آن است، ولی با دقّت در ترجمة آیة مورد نظر، مفهوم تأکید از آن برداشت میشود. بنابراین، بهتر است بر مبنای معادل ساختاری، قید تأکید و کیفیّت معنی شود. از سوی، «فاز» نمیتواند مفعولٌبه بیواسطه بگیرد. پس، در ترجمههایی که به عنوان مفعولٌبه ترجمه شده، خالی از اشکال نیست.
r ترجمة پیشنهادی: «و کاملاً بهرهمند میشدم».
× P... فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلاً بَعِیدًاO (النّساء/ 60، 116، 136 و 167).
m فولادوند: «... و[لی] شیطان میخواهد، آنان را به گمراهیِ دوری دراندازد».
m فولادوند: «... قطعاً دچار گمراهی دور و درازی شده است».
m فولادوند: «... در حقیقت، دچار گمراهی دور و درازی شده است».
m فولادوند: «... به گمراهی دور و درازی افتادهاند».
m رضایی: «و[لی] شیطان میخواهد به گمراهی دوردستی گمراهشان سازد».
m مشکینی: «و شیطان میخواهد آنها را به گمراهی دور و درازی گمراه سازد؟».
در این ترجمهها به صورت مشابه ساختاری ترجمه شده است، نه معادل ساختاری و باید از قیدهای بیانی در ترجمة آن استفاده میشد.
r ترجمة پیشنهادی: «در حقیقت، به سختی دچار گمراهی شدهاند».
× P... فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُّبِینًاO (النّساء/ 119).
m فولادوند: «... قطعاً دستخوش زیان آشکاری شده است».
این ترجمه در یافتن معادل ساختاری موفّق عمل کرده است.
× P...وَلْیَقُولُواْ قَوْلاً سَدِیدًاO (النّساء/9).
m فولادوند: «... و سخنی [بجا و] درست گویند».
انتخاب واژة «درست» در ترجمة فوق بیانگر این میباشد که مفعول مطلق نوعی در این آیه بر مبنای معادل ساختاری، به درستی به صورت قید کیفیّت ترجمه شده است.
3ـ10) مفعول مطلق عددی و ترجمة آن
در ترجمة این نوع مفعول مطلق، کافی است شماره، تعداد یا تکرار وقوع فعل را ذکر کنیم و به تعبیر دیگر، معادل این مفعول مطلق در زبان فارسی، قید مقدار یا تعداد (یا تکرار) به کار میرود (ر.ک؛ شرتونی، 1429ق.: 136).
یادآوری میشود که در سورة مذکور، مفعول مطلق عددی وجود ندارد. بنابراین، رسم نمودار لازم نیست.
11ـ ترجمة مفعول مطلق و بررسی مشکلات آن در بخش جانشینی مفعول مطلق
در زبان عربی، گاهی به جای مفعول مطلق کلماتی جانشین میشود. این جانشینها به اشکال مختلف به کار میرود که سه نوع از جانشینهای مفعول مطلق و شیوههای ترجمة آنها در این قسمت بررسی و تحلیل میشود: 1ـ جانشین عددی. 2ـ جانشین به صورت کلماتی خاص. 3ـ جانشین به صورت صفت.
1ـ11) جانشین مفعول مطلق به صورت عدد
در ترجمۀ اینگونه مفعول مطلق نیازمند شیوهای خاص نیستیم و با آن، همانند مفعول مطلق عددی عمل میکنیم؛ مثال:
× P...فَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِینَ دَرَجَةً...O (النّساء/ 95).
m فولادوند: «خداوند کسانی را که با مال و جان خود جهاد میکنند، به درجهای بر خانهنشینان مزیّت بخشیده».
ترجمۀ مذکور بر اساس توضیحات فوق به درستی ترجمه شده است.
2ـ11) جانشین مفعول مطلق به صورت کلماتی خاص
نوع دوم از جانشینهای مفعول مطلق کلماتی خاص و متداول است که به اقتضای معنای سخن در جمله به کار میروند. مشهورترین این کلمات بدین ترتیب است: «حَقَّ، کُلَّ، أَحسنَ، بَعضَ، اَشَدَّ» (شرتونی، 1429ق.:137).
در زبان فارسی، معادل این نوع مفعول مطلق، معمولاً قیدِ کیفیّت، تأکید و مقدار به کار میرود که بیشتر در قالب عبارتهای قیدی هستند. روشن است که هرچه این قیدها از نظر معنا و محتوا به جانشینها نزدیکتر و با آنها متناسبتر باشند، ترجمه رساتر خواهد بود.
× P... وَلَن تَسْتَطِیعُواْ أَن تَعْدِلُواْ بَیْنَ النِّسَاء وَلَوْ حَرَصْتُمْ فَلاَ تَمِیلُواْ کُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوهَا کَالْمُعَلَّقَةِ...O (النّساء/ 129).
m فولادوند: «... پس به یک طرف یکسره تمایل نورزید تا آن [زندگی] را سرگشته [بلاتکلیف] رها کنید».
در این آیه، «کُل» جانشین مفعول مطلق است و در ترجمة فوق به عبارت قیدی ترجمه شده است. بنابراین، از این نظر، تعادل «نحوی» در ترجمة مفعول مطلق برقرار است و به قید کیفیّت و تأکید ترجمه شده است.
3ـ11) جانشین مفعول مطلق به صورت صفت
یکی دیگر از موارد جانشینی، جانشین شدن صفت به جای مصدر (= مفعول مطلق محذوف) است. این شکل از مفعول مطلق در واقع، همان مفعول مطلق نوعی دستة نخست (دارای صفت مفرد) است. بنابراین، شیوة ترجمة اینگونه مفعول مطلق نیز همانند شیوة ترجمة مفعول مطلق نوعیِ دارای صفت مفرد خواهد بود.
× P... وَمَن قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَئًا فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍمُّؤْمِنَةٍ...O (النّساء/ 92).
m فولادوند: «... و هر کس مؤمنی را به اشتباه کشت، باید بندة مؤمنی را آزاد کند».
در ترجمة مذکور با ذکر صفت مفرد، به صورت درست ترجمه شده است.
× P... وَلاَ تُظْلَمُونَ فَتِیلاًO (النّساء/ 77).
m فولادوند: «... و [در آنجا] به قدر نخِ هستة خرمایی بر شما ستم نخواهد رفت».
در این آیات، جانشین مفعول مطلق بر مبنای تعادل ساختاری به درستی به قید ترجمه شده است.
× P...فَآمِنُواْ خَیْرًا لَّکُمْ...O (النّساء/ 170).
m فولادوند: «...پس ایمان بیاورید که برای شما بهتر است».
اعراب «خیراً» در این آیه محلّ اختلاف است که بیشتر مفسّرین آن را خبر برای فعل ناقص محذوف گرفتهاند و برخی مفعول مطلق. با توجّه به سیاق آیه، به نظر میرسد که «خبر» مناسبت بیشتری دارد.
× P... وَبِصَدِّهِمْ عَن سَبِیلِ اللّهِ کَثِیرًاO (النّساء/160).
m فولادوند: «... و به سبب آنکه [مردم را] بسیار از راه خدا بازداشتند».
واژة «کثیراً» به اتّفاق نظر اکثر دانشمندان نحو و اعراب قرآن، بهویژه به دلیل تناسب فراوان با سبک زبانی قرآن کریم ـ صفت و جانشین مصدر یا مفعول مطلق محذوف (صُدوداً/ صَدّاً) است. جانشین گرفتن آن برای مفعولٌبه، متناسب با سبک و سیاق قرآن کریم نیست و به درستی به صورت قید کیفیّت معادلسازی شده است.
× P... فَقَالُواْ أَرِنَا اللّهِ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ...O (النّساء/ 153).
m فولادوند: «... و گفتند: خدا را آشکارا به ما بنمای. پس به سزای ظلمشان صاعقه آنان را فروگرفت».
در این آیه، جانشین مفعول مطلق بر مبنای معادل ساختاری به قید ترجمه شده است که درست است.
× P... وَلاَ یَذْکُرُونَ اللّهَ إِلاَّ قَلِیلاًO (النّساء/ 142).
m فولادوند: «... در نتیجه، جز [گروهی] اندک ایمان نمیآورند».
m فولادوند: «... و خدا را جز اندکی یاد نمیکنند».
m فولادوند: «... و در نتیجه، جز شماری اندک [از ایشان] ایمان نمیآورند».
«قَلِیلاً» در این آیات، صفت برای موصوف یا مفعول مطلق محذوف است. بنابراین، صفت (قَلِیلاً) جانشین مفعول مطلق است. به تعبیر دیگر، «قَلِیلاً» صفتی است برای مصدر نه اسم.
r ترجمة پیشنهادی: «و خدا را جز اندکی یاد نکنند» (پاینده).
× P... وَلاَ یُظْلَمُونَ نَقِیرًاO (النّساء/ 124).
m فولادوند: «... و به قدر گودی پشت هستة خرمایی مورد ستم قرار نمیگیرند».
با توجّه به اینکه «نقیراً» مصدر است که جانشین مفعول نوعی شده است و به درستی، به قید ترجمه شده است.
*****
*****
*****
12) ترجمة مفعول مطلق در حوزة حذف عامل آن
بر پایة تقسیم متون عربی به جملههای مستقل، با جملههایی مواجه میشویم که در جایگاه مسندٌإلیه و مسند این جملهها، یک مفعول مطلق محذوفالفعل قرار دارد. بر اساس تحلیل نحویان، مفعول مطلق در چنین جایگاهی منصوب به فعلی مقدّر است. از نگاه معناشناسی در باب اینکه آیا مدلول چنین مفعول مطلقهایی همان مدلول مفعول مطلق مذکورالعامل است یا نه؟ سه مدلول قابل تصوّر است:
1ـ دلالت مفعول مطلق هم بر معنای فعل محذوف و هم بر مدلول نحوی مفعول مطلق مذکور.
2ـ دلالت مفعول مطلق تنها بر فعل محذوف.
3ـ دلالت مفعول مطلق بر معنای مصدر بدون مشخّصههای زمان و مکان (ر.ک؛ شکرانی، 1380: 2).
نظریّة اوّل یعنی ترجمة مفعول مطلق محذوفالعامل به همراه دو دلیل، ترجمه درستی نیست: نخست آنکه برخلاف اصل تبادر است؛ زیرا از مفعول مطلق محذوفالعامل هیچ گاه هم معنای فعل محذوف و هم معنای تأکید مستفاد از مفعول مطلق تأکیدی به ذهن متبادر نمیشود. دوم اینکه بر اساس اصل متقن و معناشناسانة «کِثرَةُ المَبَانِی تَدُلُّ عَلَی کِثرَةِ المَبَانِی»، اضافه ساختن و کم کردن هر سازهای به زنجیرة سخن، موجب افزایش یا کاهش معنایی از متن میشود.
نظریّة دوم برخلاف نظریّة اوّل که با دو اصل تبادر و کثرةالمبانی رد شد، با این دو اصل اثبات میشود.
نظریّة سوم از نظر معناشناختی، نظریّهای دقیقتر از نظریّة دوم است، بلکه نظریّة درست همین است، امّا در زبان عربی گفتاری معاصر، هنگام کاربرد مفعول مطلق به جای فعل آن به این تفاوت توجّه نمیشود یا کمتر توجّه میشود. همچنین با توجّه به مقتضیّات این ساخت در قرآن و به دلیل تفاوتهای کاربردی موجود میان زبان عربی و فارسی، نمیتوان بسیاری از مفعول مطلقهای محذوفالعامل قرآن را بر اساس این نظریّه به فارسی ترجمه کرد (ر.ک؛ همان: 8).
بنابراین، مفعول مطلق محذوفالعامل بر معنای مصدری دلالت میکند و در ترجمة آن به فارسی باید آن را بر اساس همین دلالت معنایی ترجمه کرد. با بررسی این ساخت در سراسر قرآن درمییابیم که در برخی موارد نمیتوان این ساخت را به صورت مذکور ترجمه کرد و باید با توجّه به سیاق عبارت و دیگر عوامل مؤثّر در شکلگیری معنای متن، آن را در قالب فعل محذوف آن که اغلب یک فعل مضارع و یا یک فعل امر و یا یک فعل دعایی است، ترجمه کرد (همان: 12).
مفعول مطلقهایی که عامل آنها حذف میشود، دو دستهاند: دستة نخست آنهایی هستند که در کنار فعل یا عامل محذوف خود در محل نصب و حال واقع میشوند و دستة دوم آنهایی هستند که نقش حال ندارند. در باب دستة دوم نکاتی قابل ذکر است:
1ـ این دسته از مفعول مطلقها با عامل محذوف خود در مقام یک جمله مستقل و کامل است.
2ـ این مصادر یا مفعول مطلقها شبه فعلهای ناقصه مانند افعال ربطی در زبان فارسی نیست، بلکه با عامل خود یک جملة فعلیّة کامل را تشکیل میدهد. بنابراین، ترجمة اینگونه جملهها یا به تعبیری دیگر، شبهجملهها از نظر ساختار معنایی معادل میگردند.
3ـ این دسته از مفعول مطلقها در اصل از نوع مفعول مطلق تأکیدی چنین مفعول مطلقهایی گاه بسیار کاسته میشود و نقش آنها تنها به جانشینی عامل محذوف منحصر میشود.
4ـ از آنجا که عاملِ مصدر، محذوف است، بنابراین، فاعلِ عاملِ محذوف بارز نیست. لذا با توجّه به مرجعِ ضمیرِ عامل، میتوان فاعل را در داخل نشانة هلال [( )] به متن ترجمه افزود.
× Pوَاعْبُدُواْ اللّهَ وَلاَ تُشْرِکُواْ بِهِ شَیْئًا وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا...O (النّساء/ 36).
m فولادوند: «و به پدر و مادر احسان کنید...».
در این آیه نیز مصدر «إِحسَاناً» مفعول مطلق است و عامل آن محذوف (أَحْسِنوا إِحسَاناً). این مفعول مطلق از نوع تأکیدی است؛ زیرا میتوانست بفرماید: «وأَحسِنُوا بِالوَالِدَیْنِ»، در حالی که عامل را حذف و مصدر را جایگزین آن کرده است. به این ترتیب میتوان دریافت که در این جملة فعلیّه، تأکیدی نهفته است. این تأکید را در ترجمههای مذکور مشاهده نمیکنیم.
r ترجمة پیشنهادی: «به پدر و مادر نیک احسان نمایید...».
× P... سُبْحَانَهُ أَن یَکُونَ لَهُ وَلَدٌ...O (النّساء/171).
m فولادوند: «... منزّه از آن است که برای او فرزندی باشد».
«سُبحَانَ» مصدر و مفعول مطلق است و عامل آن محذوف (نُسَبِّحُ سُبْحانَه). ذکر مصدر و حذف عامل آن نشانگر نوعی تأکید در این جمله یا شبهجمله است که در ترجمة مذکور این تأکید را نمیبینیم. ضمن آنکه مشکل عام در ترجمة این نوع مفعول مطلق، همانند این ترجمه وجود دارد و آن اینکه جملهای که فعلیّه است، به جملهای اسنادی ترجمه شده است.
r ترجمة پیشنهادی: «... او را چنانکه شایستة اوست تسبیح میگوییم و او برتر است از آنچه توصیف میکنند».
× Pأُوْلَئِکَ هُمُ الْکَافِرُونَ حَقًّا...O (النّساء/151).
m فولادوند: «آنان در حقیقت کافرند...».
این ترجمه بر مبنای معادل ساختاری درست ترجمه شده است.
× P... وَعْدَاللَّهِ حَقًّاO (النّساء/122).
m فولادوند: «... وعدة خدا راست است».
مشکل ترجمه در این آیه نیز این است که «وَعْدَ» مصدر و مفعول مطلق است و عامل آن محذوف (وَعَدَ اللّهُ وَعْدَهُ). این ترجمه به دلیل بیتوجّهی به فعلیّه بودن جمله یا شبهجملة «وَعْدَ اللّهِ» به صورت جملة اسنادی نمود یافته است.
r ترجمة پیشنهادی: «... خداوند [بهراستی] وعده میدهد» (طاهری).
× P... فَرِیضَةً مِّنَ اللّهِ...O (النّساء/11).
m فولادوند: «... [این] فرضی است از جانب خدا».
این ترجمه نیز همانند مورد قبل میباشد و مشکل ترجمه قبل را دارد.
r ترجمة پیشنهادی: «خداوند [آن را] واجب کرده است...».
× P...کِتَابَ اللّهِ عَلَیْکُمْ...O (النّساء/24).
m فولادوند: «... [این] فریضة الهی است که بر شما مقرّر گردیده است».
این ترجمه نشانگر این نکته است که مفعول مطلق موجود در این آیه یعنی «کتابَ» خبر در نظر گرفته شده است و «هَذِهِ کِتَابُ اللهِ عَلَیکُم» مصداق این ترجمه است.
r ترجمه پیشنهادی: «... خدا بر شما مقرّر دانسته است» (طاهری).
× P...إِنَّ اللّهَ أَعَدَّ لِلْکَافِرِینَ عَذَابًا مُّهِینًاO (النّساء/102).
m فولادوند: «... خدا برای کافران عذاب خفّتآوری آماده کرده است».
این ترجمه بر اساس معادل ساختاری به صورت درست ترجمه شده است.
× P... وَنُدْخِلْکُم مُّدْخَلاً کَرِیمًاO (النّساء/31).
m فولادوند: «و شما را به اقامتگاه بزرگوارانهای درمیآوریم».
ترجمة مذکور بر اساس ساختار مفعول مطلق و عامل محذوف به صورت مصدر ترجمه شده است.
نتیجهگیری
1ـ پژوهش انجام شده نشان میدهد توجّه به ساختارهای زبانی، بهویژه ساختار نحوی و یافتن برابرهای آن در زبان مقصد در ارائة ترجمة دقیق و رسا برای کلام وحیانی بسیار مفید باشد.
2ـ ساختار نحوی مفعول مطلق جزء ساختارهایی است که در زبان فارسی شباهت ساختاری ندارد و باید برای آن معادل ساختاری قرار داد و نادیده گرفتن این امر باعث شده است که ترجمة مفعول مطلق با لغزشهای زیادی همراه باشد و به جرأت میتوان گفت ترجمة مفعول مطلق، لغزشگاه بیشتر ترجمههای فارسی قرآن کریم است. با بررسی و ترجمة استاد فولادوند، این نتیجه حاصل شد که این ترجمه در یافتن معادل ساختاری برای مفعولهای مطلق در مقایسه با بیشتر ترجمههای معاصر از لغرش کمتری برخوردار است و در بیشتر موارد موفّق عمل کرده است.
3ـ نمونههای بررسی شده نشان میدهد که ترجمة فولادوند در یافتن معادل ساختاری برای مفعولهای مطلق تأکیدی بیشترین توفیق را داشته است، بهطوریکه تمام مفعولهای مطلق سورة نساء بر مبنای معادل ساختاری به درستی برابرسازی شده است.
4ـ بیشترین لغزش ترجمة استاد فولادوند در ترجمة مفعول مطلق مربوط به مفعول مطلق با عامل محذوف میباشد که این مفعول مطلقها اغلب به صورت اسنادی (مبتدا و خبر) ترجمه شده است.