Document Type : Research Paper
Authors
1 Assistant Professor at Tarbiat Modares University, Tehran;
2 Assistant professor of Quran and Hadith Sciences at Tarbiat Modarres University, Tehran.
3 M.A student of Quran and Hadith Sciences at Tarbiat Modarres University, Tehran.
Abstract
Transmission of science and knowledge from one language to another ispossiblefrom translation. Butthis transition processhas weaknessesdespite theadvantages.Attentionandsensitivityon thismatter or subject is very important in the Holy Quran,becauseitemanates from premier source of matter. One of these weaknesses is seen in semantics and equivalent finding for the word ‘‘Hashr’’ and its derivatives. This articlereviewsandanalysisequivalentofthe mentioned word comprehensively and completely by the analytical method and there is a result that realequivalentofthisword, ‘‘collecting andpushing towards Doomsday’’accompanied with compulsion adverb. Butthiscomprehensive mean has not been met in contemporaryPersian translations such as Ayati, Elahi Ghomshei, Rezaei, Saffarzadeh, Fooladvand, Kavianpoor, Mojtabvi, Meshkini, Mesbahzadeh, Moezzi and Makarem Shirazi, andonlyElahi Ghosheihas noted to it in one case and it is incomplete.
Keywords
انتقال علوم و معارف زبانهای دیگر برای بهرهگیری و تضارب آراء، از سدههای بسیار دور به صورت پیوسته و منسجم وجود داشته است. این جریان انتقال که از راه ترجمه میسّر است، صرفاً به انتقال معنا از زبان مبدأ به مقصد محدود نمیشود، بلکه رعایت آگاهی کامل بر هر دو زبان، توجّه دقیق به موضوع و متن و نیز نوع نگارش از مؤلّفههای دیگر ترجمه است. رعایت این وجه در قرآن کریم به مراتب بیشتر و بااهمیّتتر است. حسّاسیّت قرآن از آنجا ناشی میشود که از منبعی برتر از مادّه نشأت گرفته است و منبعی برای هدایت بشر در تمام اعصار است. بررسی ترجمههای قرآن به زبان فارسی، بیانگر آن است که در انتقال معنا در این ترجمهها، با وجود نقاط مثبت، نقاط ضعف فراوانی وجود دارد. یکی از موارد کاستی ترجمهها، مادّة «حشر» است که ارائة ترجمة صحیح برای آن، نیازمند معادلیابی صحیح این واژه در کتب «لغت، وجوه، نظائر و تفاسیر» است. بررسیهای انجامشده در این کتب حاکی از این است که عمدتاً این کتب معنای «جمع» و «سوق دادن» را برای این واژه برگزیدهاند. بر این اساس، این مقاله در ابتدا با دقّت بسیار، مادّة «حشر» و مشتقّات آن را در کتب «لغت، وجوه، نظائر و تفسیر» در تمام موارد استعمال قرآنی در حوزة معنایی قیامت معادلیابی کرده است و آنگاه از میان ترجمههای قرآن، ترجمههای معاصر قرآن،شامل ترجمههای آیتی، الهی قمشهای، رضایی، صفّارزاده، فولادوند، کاویانپور، مجتبوی، مشکینی، مصباحزاده، معزّی و مکارم شیرازی را با دیدی دقیق و موشکافانه و نیز ارائة نمودار بررسی کرده است و در پایان، به نقد تحلیلی جامع از این ترجمهها پرداخته است و ترجمة پیشنهادی را که انعکاس صحیحی از این واژه را داراست، ارائه میدهد. گرچه دربارة معادلیابی این مادّه در تفاسیر و ذیل آیات مربوط1، لابهلای کتابهای أضداد2 و پایاننامهها3 بحثهایی شده است، لیکن در این تألیفها و آثار، پژوهشی جامع که انعکاسی جامع در بررسی استدلالهای لغویّون، مفسّرین و کتب وجوه و نظائر در معادلیابی این واژه باشد و آنگاه ترجمههای فارسی معاصر قرآن را از این حیث بررسی نماید، وجود ندارد.
1ـ مشتقّات «حشر» در قرآن کریم
واژة «حشر» مصدر ثلاثی مجرّد از ریشة «ح ش ر» است که با مشتقّات آن 43 مرتبه در 28 سورة قرآن به کار رفته است. کارکرد نموداری مشتقّات این واژه در نمودار زیر نشان داده شده است:
از آنجا که موضوع این تحقیق، پیرامون تحلیل واژة «حشر» در روز قیامت است، از نمودارهای آماری فوق، سی و شش (36) مرتبه پیرامون قیامت و هفت (7) مورد دیگر در باب دیگر موضوعهاست4 که این بسامد موضوعی در قیامت عبارت است از:
«حَشَرْتَ» (طه/ 125)، «حَشَرْنا» (الأنعام/ 111 و الکهف/ 47)، «حُشِرَ» (الأحقاف/ 6)، «حُشِرَتْ» (التّکویر/ 5)، «یُحْشَرُ» (طه/ 59؛ الأنعام/ 128؛ یونس/ 45؛ الحجر/ 25؛ الفرقان/ 17؛ سبأ/ 40؛ النّساء/ 172 و فصّلت/ 19)، «یُحْشَرُونَ» (الأنعام/38 و 51؛ الفرقان/ 34 و الأنفال/36)، «تُحْشَرُونَ» (البقره/ 203؛ آلعمران/ 12 و 158؛ المائده/96؛ الأنعام/72؛ الأنفال/24؛ المؤمنون/79؛ المجادله/ 9 و الملک/24)، «نَحْشُرُ» (النّمل/ 83؛ یونس/ 28؛ الإسراء/ 97؛ مریم/ 68 و 85؛ طه/ 102 و 124 و الأنعام/ 22)، «احْشُرُوا» (الصّافّات/ 22)، «حَاشِرینَ» و «حَشْرٌ» (ق/44).
2ـ مفهوم مادّة «حشر» در کتب «لغت»
کهنترین نویسندة کتب لغت، دو وجه معنایی «حشر (گرد آمدن) و موت (مرگ)»5 را برای «حشر» ذکر کرده است که آیة Pثُمَّ إِلی رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَO (الأنعام/ 38) نیز بدان اشاره دارد. بر این اساس، فراهیدی بیان میدارد: «محشر جایگاهی (مجمعی) است که قوم و گروهها در آن گرد میآیند، همانگونه که عرب نیز این معنا را به کار میبرد، آنجا که میگوید: «حَشَرَتْهُمُ السّنَةُ: قحطی آنها را از سایر نواحی به هم ضمیمه میکند» (فراهیدی، 1404ق.، ج 3: 92). امّا ابنفارس معتقد است که «حشر» به معنای «سوق دادن و برانگیختن» است و از قول اهل لغت نقل میکند که آن را به معنای «جمع شدن همراه با سوق دادن» در نظر گرفتهاند. لذا «حشر» در «حَشرَتْ مَالَ بَنِی فُلاَنٍ السّنَةُ» به معنای «جَمَعَتهُ، ذَهَبَت بِهِ وَ أتَتْ عَلَیهِ: آن را جمع کرد، برد و آورد» است (ر.ک؛ ابنفارس، 1404ق.، ج 2: 67ـ66). این واژه در تطوّر معنایی خود، از معانی اوّلیّة «گردآوری یا جمع شدن همراه با سوق دادن» بر معانی دیگری همچون «خارج کردن و راندن گروهی انسان یا غیرانسان6 از جایگاه خود به سوی جنگ و مانند آن» نیز اطلاق گردیده است که تنها دربارة «جماعت و گروه» به کار میرود؛ مانند:Pوَ ابْعَثْ فِی الْمَدائِنِ حاشِرِینَO (الشّعراء/ 36) (ر.ک؛ راغب اصفهانی، 1412ق.: 237).
با وجود این، به نظر میرسد که مقصود از «خارج شدن» در کلام صاحب مفردات، همان «سوق دادن» است؛ زیرا در هر دو معنا، مراد همان حرکت دادن با زور از یک محل به محلّ دیگر است که در هر دو صورت معنایی، چنین معنایی دیده میشود. در هر حال، باید عنایت داشت که لغویّون بعد از راغب، علاوه بر معانی ارائه شده از سوی ایشان، از معانی دیگر صاحبان کتب لغت قبل از راغب نیز بهره جستند و در صدد ارائة معنای جامعتری برآمدند؛ به عنوان نمونه، ابنمنظور، طریحی و زبیدی با بیان مثالهایی از قرآن، حدیث، زبان عرب و استشهادهای شعری، بحث را طولانی نمودهاند و بر آنند که واژة «حشر» بر «جمع کردن با کثرت، سوق یا کوچ دادن با اجبار، خارج شدن با نفیر و مرگ» دلالت دارد (ر.ک؛ ابنمنظور، 1414ق.، ج 4: 190؛ طریحی، 1375ق.، ج 268 و زبیدی، 1414ق.، ج 6: 276) و یا صاحب مصباحالمنیر دو معنای «جمع و جمع کردن همراه با سوق دادن» را برای این واژه ذکر کرده است (ر.ک؛ فیّومی، 1414ق.، ج 2: 136). لذا مصطفوی سه قید «برانگیختن، سوق دادن و اجتماع» را در معنای کلمة «حشر» ملحوظ میداند و همین قیدها را فارق بین «حشر» و کلمات «بعث، نشر، سوق، جمع و...» ذکر میکند (ر.ک؛ مصطفوی، 1368، ج 2: 224).
امّا در کتب وجوه و نظائر، دو وجه «جمع کردن» و «سوق دادن» برای این واژه ذکر شده است؛ به عنوان نمونه وقتی گفته میشود: Pوَ یَوْمَ یَحْشُرُهُمْ وَ ما یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهO؛ یعنی «مشرکین و کسانی که غیر خداوند را میپرستند، جمع میشوند» و یا وقتیکه گفته میشود: Pاحْشُرُواْ الَّذِینَ ظَلَمُواْO؛ یعنی «مشرکان سوق داده میشوند» (ر.ک؛ عود، 1409ق.: 163؛ بلخی، 1427ق.: 176 و دامغانی، 1980م.: 134ـ133) که ابوهلال عسکری اصل آن را «جمع کردنِ همراه با سوق دادن» برمیشمارد و در تبیین این امر، آیة Pوَ ابْعَثْ فِی الْمَدائِنِ حَاشِرینَO را به عنوان نمونه به معنای «حَشَرَتِ القَومُ إِذَا جَمَعَتهُم وَسَقَتهُم» بیان میکند و آنگاه همانند صاحبان دیگر کتب وجوه و نظائر، آن را به دو دسته «جمع و سوق» تقسیم میکند (ر.ک؛ عسکری، 2007 م.: 184ـ183). هرچند که در کتب أضداد، این واژه به عنوان یکی از واژگان «أضداد» با دو معنای «جمع» و «موت» در نظر گرفته شده است7 (ر.ک؛ سجستانی، 1411م.: 239؛ حلبیاللّغوی، 1963م.: 139ـ138 و بطرس، 1424م.: 134).
بنابراین، «حشر» در کتب لغت بر چهار معنای «مرگ (رجوع به سوی خدا)»، «جمع کردن»، «برانگیختن یا خارج کردن» و «سوق دادن با اجبار» از امور اجتماعی برای گروه یا جماعت دلالت دارد. لذا بر اساس آنچه که از سوی لغویّون ارائه شده است، میتوان معنای لغوی این واژه را در روز قیامت، بدین صورت بیان کرد: «گروهها بعد از اماته و مرگ، جمعآوری شده است و آنگاه برانگیخته شده، در نهایت، به سوی مجمعی که برای آنها فراهم شده است، با زور و فشار سوق داده میشوند». هرچند صاحبان کتب وجوه و نظائر از معانی لغوی این واژه، تنها دو معنای «جمع کردن» و «سوق دادن» با اجبار را در وجوه معنایی این واژه مطمح نظر داشتهاند و معانی دیگر را ذکر نکردهاند.
3ـ مفهوم «حشر» در تفاسیر
طبری و زمخشری در بیشتر موارد، معنای این واژه را «جمع نمودن» برمیشمارند (ر.ک؛ طبری، 1412ق.، ج 6: 26؛ همان، ج 7: 155؛ همان، ج 8: 25؛ همان: 25؛ همان، ج 9: 12؛ همان، ج 11: 84؛ همان، ج 15: 112؛ همان: 168؛ همان، ج 16: 95؛ همان: 135؛ همان، ج 19: 45؛ همان: 88؛ همان، ج 20: 12؛ همان، ج 23: 87؛ همان، ج 26: 4؛ همان: 114؛ همان، ج 28: 12؛ همان، ج 29: 7؛ همان، ج 30: 26؛ زمخشری، 1407ق.، ج 1: 431؛ همان، ج 2: 726؛ همان، ج 3: 42؛ همان، ج 4: 696؛ همان: 706 و همان، ج 21: 469). زمخشری در بیان این معنا، «مَحشُورَةً» را در مقابل «یَسبِحنَ (حرکت کردن)» میداند، هرچند که «حشر» مانند «تسبیح» دلالت بر حدوث تدریجی ندارد، لذا به جای صورت فعلی، صورت اسمی کاربرد دارد (ر.ک؛ زمخشری، 1407ق.، ج 1: 680؛ همان، ج 2: 219 و..). امّا طبری دلیلی خاص بر این امر اقامه نمیکند و صرفاً با توجّه به تحذیر موجود در آیه، این معنا را بیان کرده است؛ بدین معنا که آیة Pوَأَنْ أَقِیمُواْ الصَّلاةَ وَاتَّقُوهُ وَهُوَ الَّذِیَ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَO (الأنعام/72) بیان میدارد که تقوای الهی را به پا دارید و از عدم انجام طاعات بترسید و پرهیز کنید؛ زیرا پروردگار شما، پروردگار جهانیان است که در روز قیامت در پیشگاه او جمع میشوید و جزای اعمال خود را میبینید (ر.ک؛ طبری، 1412ق.، ج 7: 155). امّا در پارهای از آیات، معنای «بازگشت به سوی خدا» را برای این واژه برمیگزیند (ر.ک؛ همان، ج 7: 49؛ همان، ج 2: 181و همان، ج 7: 49).
فخر رازی، قرطبی و آلوسی نیز بر آنند که این واژه به معنای «جمع کردن اجزای متفرّق هر چیز (اعمّ از انسانها، روح و جسم یک انسان و...)» است (ر.ک؛ فخر رازی، 1420ق.، ج 11: 274؛ همان، ج 21؛ 469؛ همان، ج 28: 157؛ همان، ج 29: 502؛ همان، ج 31: 64؛ قرطبی، 1364، ج 18: 2؛ همان، ج 19: 229؛ همان، ج 6: 421؛ همان، ج 10: 333؛ همان، ج 12: 144؛ همان، ج 13: 167؛ همان: 238؛ همان، ج 14: 308؛ همان، ج 15: 161؛ همان، ج 17: 294؛ آلوسی، 1415ق.، ج 1: 490؛ همان، ج 2: 92؛ همان، ج 4: 115 و همان، ج 6: 121). لذا صاحب روحالمعانی مراد از بخش پایانی آیة Pوَیَوْمَ نُسَیِّرُ الْجِبَالَ وَتَرَى الْأَرْضَ بَارِزَةً وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًاO (الکهف/47) را «جمع کردن در توقّفگاه بعد از بیرون آمدن از قبرها و پراکنده شدن» میداند و دلیل آن را دو فعل ماضی «نُسَیِّرُ» و «تَرَی» که دلالت بر تحقّق متفرّع بودن «حشر» بر برانگیختن میداند که منکران آن را انکار میکنند (ر.ک؛ همان، ج 8: 273؛ همان، ج 9: 257؛ همان، ج 10: 80؛ همان: 168؛ همان، ج 15: 231 و همان، ج 15: 255). امّا هر یک از فخر رازی و قرطبی در یک مورد نیز آن را «برانگیختن» معنا میکنند (ر.ک؛ فخررازی، 1420ق.، ج 5: 343 و قرطبی، 1364، ج 11: 132) که فخر رازی «برانگیختن» را در آیةP...وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَO(البقره/ 203) بهترین دلیل بر تقوا میداند؛ زیرا افرادی که تصوّر میکنند هرگز کسی مورد «حشر، محاسبه و سؤال» واقع نمیشوند، بهترین دلیل برای آنها، تقواست. لذا «حشر» اسمی است برای هنگام خارج شدن آنها از قبرها به سوی مکانی که در آن توقّف دارند8 (ر.ک؛ فخر رازی، 1420ق.، ج 5: 343). با وجود این، آلوسی قید «سوق دادن» به سوی محشر را در آیة Pفَوَرَبِّکَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَالشَّیَاطِینَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِیًّاO (مریم/ 68)، بعد از زنده بیرون کردن و جمع نمودن اضافه میکند و تصریح میکند که قَسَمِ موجود در آیه، بر ابلغ وجهها بر آن، به جز «بعث: برانگیختن» دلالت دارد (آلوسی، 1415ق.، ج 4: 248 و همان، ج 8: 434).
طوسی نیز معنای ترکیبی «جمع کردن قوم با سوق از نواحی مختلف به سوی مکانی واحد» را برای این واژه بیان میدارد و بر این اساس، روز حشر را به این دلیل «یوم الحشر» مینامد که از نواحی مختلف، مردم به سوی مکانی واحد جمع میشوند (ر.ک؛ طوسی، بیتا، ج 2: 177؛ همان، ج 6: 330؛ همان، ج 8: 19ـ18؛ همان، ج 10: 258؛ طبرسی، 1372، ج 2: 532؛ همان: 707؛ همان، ج4: 495، 564، 708، 821 و 832؛ همان، ج 5: 160 و 172؛ همان، ج 6: 682، 732 و 820 و همان، ج10: 673) که صاحب مجمعالبیان با استشهاد به قول عرب «حَشَرَتْهُمُالسّنَةُ: قحطی آنها را از نواحی دیگر به مکانی ضمیمه (جمع) میکند» (ر.ک؛ همان، ج 2: 532) و اینکه بدین دلیل به پیامبر اکرم(ص) «حاشر» میگویند که مردم را به دنبال خود گرد آورده و جمع مینمود [و آنان را به مسیر حق سوق میداد]، چنین معنا را بیان میکند (ر.ک؛ همان، ج 2: 707). با وجود این، طوسی و طبرسی در پارهای از آیات، همچونPفَسَیَحْشُرُهُمْ إِلَیْهِ جَمِیعاًO (النّساء/ 172)، قید «برانگیختن از قبور» را قبل از معنای فوق اضافه میکنند که بر این اساس، مقصود از آن، برانگیختن دستهجمعی آنها در روز قیامت است که در موعد خود نزد خداوند جمع میشوند (ر.ک؛ طوسی، بیتا، ج 3: 404؛ همان، ج 5: 367؛ همان، ج 8: 490؛ طبرسی، 1372، ج3: 225؛ همان، ج 4: 438 و همان، ج 10: 494). امّا پراکندگی معنا برای این واژه در تفسیر مجمعالبیان به گونهای است که معادلهای«جمع کردن و برانگیختن» (ر.ک؛ همان، ج 6: 808)، «مرگ (مَرِجِعُکُم إِلَی اللهِ)» (ر.ک؛ همان، ج 2: 867 و ج 3: 381) و «خارج کردن» (ر.ک؛ همان، ج 7: 56)» نیز ذکر شده است.
رویکرد موجود در تفسیر المیزان و مِن وَحیِ القرآن دربارة واژة «حشر»، از قول راغب اصفهانی عبارت است از «جمع کردن مردم با اجبار و زور از جایگاه خود و آنگاه خارج کردن و کوچ دادن (سوق دادن) آنها با اجبار به سوی جنگ و لقای خداوند یا مانند آن از امور اجتماعی بعد از بعث و برانگیختن» (ر.ک؛ طباطبائی، 1417ق.، ج 2: 83؛ همان، ج 3؛ 92؛ همان، ج 7: 49؛ همان، ج 14: 88 و 173؛ همان، ج 15: 54؛ همان، ج 18: 188 و 361؛ همان، ج 19: 201؛ همان، ج20: 214؛ فضلالله، 1419ق.، ج 4: 98 و 113؛ همان، ج 5: 247 و همان، ج 9: 94 و 272). به عنوان نمونه، در آیة Pوَیَوْمَ یُحْشَرُ أَعْدَاء اللَّهِ إِلَى النَّارِ فَهُمْ یُوزَعُونَO (فصّلت/ 19) که مراد از «حشر دشمنان خدا به سوی آتش» این است که ایشان را از قبرها به سوی محشر بیرون کنند تا در آنجا بازخواست شوند و به حساب آنها رسیدگی شود (ر.ک؛ طباطبائی، 1417ق.، ج 15: 352) و Pوَهُوَ الَّذِی ذَرَأَکُمْ فِی الْأَرْضِ وَإِلَیْهِ تُحْشَرُونَO(المؤمنون/ 79) معنای آن این است که خداوند هستی شما را به زمین متعلّق کرد تا دوباره شما را جمع نماید و به لقای خویش بازگشت دهد (خارج کند و سوق دهد) (ر.ک؛ طباطبائی، 1415ق.، ج 15: 54). همانگونه که Pأَنَّکُمْ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَO در آیة P وَاذْکُرُواْ اللّهَ فِی أَیَّامٍ مَّعْدُودَاتٍ فَمَن تَعَجَّلَ فِی یَوْمَیْنِ فَلاَ إِثْمَ عَلَیْهِ وَمَن تَأَخَّرَ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ لِمَنِ اتَّقَى وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَO(البقره/ 203)، اشارة لطیفی به حشر حاجیان دارد که همه در مِنی و عرفات یک جا جمع میشوند و باید از این حشر، افاضه و کوچ کردن، به یاد روزی بیفتند که همة مردم به سوی خدا محشور میشوند (ر.ک؛ همان، ج 2: 83).
جوادیآملی نیز با بیان همان مفاهیم بیان شده در کتاب مفردات و التّحقیق مینویسد: «خداوند از مسلمانانی که از گوشه و کنار دنیا آمدهاند و در سرزمین مِنی جمع شدهاند، میخواهد که از این محشر و مجمع دنیایی به آن محشر اعظم و مجمع اکبر (قیامت کبری) منتقل شوند: Pفَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ إِلی رَبِّهِمْ یَنْسِلُونَO (یس/ 51) و بدانند که روز قیامت خواهد آمد و در محضر پروردگارشان جمع میشوند. پس تقوا و پرهیزگاری را سرلوحة کارهایشان قرار دهند (ر.ک؛ جوادیآملی، 1389، ج10: 195). با بررسی تفاسیر فوق، این نتیجه به دست میآید که مفسّرین در اغلب موارد، معنای «جمع کردن و آنگاه سوق دادن با اجبار از اماکن مختلف به سوی مکانی واحد» را برای این واژه در نظر دارند. امّا معنای «برانگیختن از قبور» محلّ تردید است؛ بدین معنا که برخی معتقدند «حشر» به ترتیب دارای معنای «برانگیختن، جمع کردن و سوق دادن با اجبار» است و برخی دیگر برآنند که «برانگیختن از قبور» معنایی جدا از حشر است و معنای «حشر» همان معنای «جمع کردن و آنگاه سوق دادن با اجبار از اماکن مختلف به سوی مکانی واحد» است.
به هر روی، با بررسی واژة «حشر» در کتب «لغت، وجوه و نظائر و تفاسیر»، معانی «مرگ (رجوع به سوی خدا)»، «جمع کردن»، «برانگیختن یا خارج کردن» و «سوق دادن یا خارج کردنِ با اجبار از مکان مبدأ» در معنای حشر وجود دارد. اتّفاق تمام لغویّون، مفسّرین و صاحبان کتب وجوه و نظائر بر معنای «جمع از محلهای گوناگون و سوق دادن آنها به سوی یک محلّ واحد» کاملاً واضح است. معنای «موت» نیز از معنای این واژه خارج است؛ زیرا علاوه بر اینکه لغویّون و مفسّرین، این معنا را به عنوان قول ضعیف بیان میدارند، صاحبان کتب وجوه و نظائر نیز این معنا را برای این واژه بیان نمیکنند. امّا دربارة اینکه آیا «بعث: برانگیختن» در معنای این واژه وارد است یا خیر، اختلافهایی وجود دارد، به نحوی که برخی لغویّون و مفسّرین همچون صاحب التّحقیق و تفسیر تسنیم این معنا را در این واژه داخل میدانند.
جدا از این امور، سیاق برخی آیات قرآن نیز به این امر اشاره دارد که مقابلة بین «نَحشُرُ» و «نَسُوقُ» در آیة P یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَى الرَّحْمَنِ وَفْدًا * وَنَسُوقُ الْمُجْرِمِینَ إِلَى جَهَنَّمَ وِرْدًاO (مریم/ 86ـ85)، علاوه بر اینکه بر معنای «جمع کردن» دلالت دارد، معنای «سوق دادن» نیز در معنای این واژه موجود است و کاملاً واضح است که قید «اجبار» در جمع کردن و سوق دادن نیز وجود دارد. همچنین، پیرامون معنای «موت» این نکته حائز اهمیّت است که خداوند متعال در آیة Pوَلَئِن مُّتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لإِلَى الله تُحْشَرُونَO (آلعمران/ 158)، «حشر» را بعد از «اماته» که همان «رجوع بهسوی خدا» است، ذکر میفرماید؛ بدین معنا که از این آیه چنین استنباط میشود که «حشر» چیزی جدای از «موت» است؛ زیرا طبق این آیه، شخص ابتدا میمیرد و آنگاه حشر میشود، در غیر این صورت، دلیلی نداشت که «موت» را جدا از «حشر» ذکر نماید. امّا پیرامون معنای برانگیختن، این امر شایستة توجّه است که مفسّرین هیچ دلیلی برای این امر اقامه نمیکنند و صرفاً در بیان معنا یا تفسیر آیه، به جای واژة «حشر»، از واژة «بعث» استفاده میکنند. همچنین در میان لغویّون نیز تنها ابنفارس و مصطفوی این معنا را بیان میکنند که چون هر کلمهای با فاءالفعل «حاء» و عینالفعل «شین» بر معنای جمع و امتلاء دلالت میکند؛ مانند حشد (جمع کردن) و حَشَم (گروه خدمتگزاران)، لذا صاحب مقاییساللّغة، «حشر» را قریبالمعنی واژة «حشد» میداند و تنها زیادت معنای موجود در آن را همین «بعث و سوق دادن» برمیشمارد (ر.ک؛ ابنفارس، 1404ق.، ج 2: 68). بر این اساس، میتوان چنین نتیجه گرفت که در معنای این واژه، «جمع کردن مردم با اجبار و زور از جایگاه آنان و آنگاه خارج کردن و کوچ دادن (سوق دادن) آنها با اجبار به سوی جنگ و لقای خداوند یا مانند آن از امور اجتماعی» مدّ نظر است.
4ـ برگردان مشتقّات مادّة «حشر» در ترجمههای فارسی قرآن
حاصل بررسی و تحلیل ترجمههای فارسی معاصر از واژة «حشر» که 43 بار در آیات قرآن وارد شده است و از این بین، 36 مورد آیه دربارة قیامت است، به شرح ذیل است:
1ـ4) ترجمة آیتی
آیتی در ترجمة واژة «حشر» در 30 مورد «گرد آوردن» و شش مورد معنای «محشور کردن» را معادل این واژه برگزیده است؛ مثلاً:
× P...وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًاO (الکهف/ 47)؛ یعنی: «....و همه را برای حساب گرد میآوریم و یک تن از ایشان را هم رها نمیکنیم» (آیتی، 1374: 299).
× Pقَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی أَعْمَى...O(طه/ 125)؛ یعنی: «گوید: ای پروردگار من! چرا مرا نابینا محشور کردی...» (آیتی، 1374: 320).
2ـ 4)ترجمة الهیقمشهای
الهی قمشهای در ترجمة این واژه پراکندگی معنایی بسیاری را ملحوظ داشته است، بهگونهای که از 36 موردی که این واژه آمده است، 20 بار ترجمة «محشور کردن»، 10 بار ترجمة «اجتماع (جمع کردن، گرد آوردن، حاضر کردن و فراهم کردن)»، 2 بار ترجمة «برانگیختن» و ترجمههای «سوق دادن»، «جمع کردن + سوق دادن»، «جمع کردن + محشور کردن»، «مرگ (رجوع به سوی خدا)» هر کدام را یک بار ذکر کرده است.
× P...وَإِلَیْهِ تُحْشَرُونَO (المؤمنون/ 79)؛ یعنی: «... و حشر شما به سوی او خواهد بود» (الهی قمشهای،1380: 347).
× Pوَیَوْمَ یَحْشُرُهُمْ...O (یونس/ 45)؛ یعنی: «و روزی که همة خلایق را جمع آرد» (الهی قمشهای،1380: 214).
× P...وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًاO (الکهف/ 47)؛ یعنی: «...و همه را (در صف محشر از قبرها) برانگیزیم و یکی را فرونگذاریم» (الهی قمشهای،1380: 299).
× Pالَّذِینَ یُحْشَرُونَ عَلَى وُجُوهِهِمْ إِلَى جَهَنَّمَ...O (الفرقان/ 34)؛ یعنی: «آنان که به رو به سوی آتش دوزخ برندشان...» (الهی قمشهای،1380: 363).
× P....وَالَّذِینَ کَفَرُواْ إِلَى جَهَنَّمَ یُحْشَرُونَO (الأنفال/36)؛ یعنی: «... و کافران را به سوی جهنّم جمعاً رهسپار سازند» (الهی قمشهای،1380: 181).
× Pیَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَى الرَّحْمَنِ وَفْدًاO (مریم/ 85)؛ یعنی: «(یاد آور) روزی که متّقیان را به سوی خدای مهربان به اجتماع محشور گردانیم» (الهی قمشهای،1380: 311).
×P...وَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَO (البقره/ 203)؛ یعنی: «و بدانید که به سوی خدا باز خواهید گشت» (الهی قمشهای،1380: 32).
3ـ4) ترجمة رضایی
رضایی در ترجمة این واژه در آیات گوناگون، یکسانسازی کاملی انجام داده است، به گونهای که در همة موارد، جز در یک آیه که معنای «پراکنده شدن»9 را برمیگزیند، در بقیّة موارد، معنای «گردآوری» را برای این واژه بیان میکند.
× Pوَإِذَا حُشِرَ النَّاسُ...O (الأحقاف/ 6)؛ یعنی: «و هنگامی که مردم گردآوری شوند» (رضایی، 1383: 503).
× Pوَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْO (التّکویر/ 5) ؛ یعنی: «و هنگامی که حیوانات وحشی پراکنده شوند» (رضایی، 1383: 586).
4ـ4) ترجمة صفّارزاده
در ترجمة صفّارزاده، این واژه در آیات متعدّد، پراکندگی بسیار زیادی از نظر معادلیابی در زبان فارسی مشاهده میشود؛ بدین معنا که 13 بار ترجمة «محشور کردن»، 13 بار ترجمة «اجتماع (گرد آوردن، جمع نمودن و فراهم نمودن)»، 3 بار ترجمة «برانگیختن» و ترجمههای «جمع کردن + محشور کردن»، «روز محشر + محشور شدن»، «برانگیختن + گردآمدن»، «مرگ (رجوع به سوی خدا)»، «مرگ + گرد آمدن»، «روز محشر» و «کشیده شدن» هر کدام یک بار برای این واژه منظور شده است.
× Pوَإِنَّ رَبَّکَ هُوَ یَحْشُرُهُمْ...O (الحجر/ 25)؛ یعنی: «و [ای پیامبر!] مسلّماً آفریدگار پروردگار توست که همگان را در روز موعود محشور میفرماید» (صفّارزاده، 1380: 588).
× P... وَالَّذِینَ کَفَرُواْ إِلَى جَهَنَّمَ یُحْشَرُونَO (الأنفال/36)؛ یعنی: «و کافران سرانجام به سوی دوزخ گرد آورده خواهند شد» (صفّارزاده، 1380: 411).
× Pوَیَوْمَ یَحْشُرُهُمْ جَمِیعًا...O (سبأ/ 40)؛ یعنی: «و روزی که خداوند مشرکان را برای حسابرسی از گور برانگیزد» (صفّارزاده، 1380: 1030).
× Pوَیَوْمَ یَحْشُرُهُمْ جَمِیعًا...O (الأنعام/ 128)؛ یعنی: «و روزی که خداوند همگان را جمع و محشور سازد» (صفّارزاده، 1380: 326).
× Pوَأَنذِرْ بِهِ الَّذِینَ یَخَافُونَ أَن یُحْشَرُواْ إِلَى رَبِّهِمْ...O (الأنعام/ 51)؛ یعنی: «[ای پیامبر!] آن کسانی را که از روز رستاخیز و محشور شدن در محضر آفریدگار پروردگارشان بیم دارند» (صفّارزاده، 1380: 301).
× P... وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًاO (الکهف/ 47)؛ یعنی: «و مردمان همه را از گور برانگیزیم و گِرد آوریم و هیچ یک را فرونگذاریم» (صفّارزاده، 1380: 688).
× P...ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَO (الأنعام/38)؛ یعنی: «سرانجام تمام مخلوقات به سوی آفریدگار پروردگارشان بازگردانده میشوند» (صفّارزاده، 1380: 298).
× P... وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی إِلَیْهِ تُحْشَرُونَO (المجادله/ 9)؛ یعنی: «ولی از دشمنی و نافرمانی و مخالفت با اوامر خداوند که بازگشت و گرد آمدن همگان به سوی اوست، بپرهیزید» (صفّارزاده، 1380: 1329).
× Pوَإِذَا حُشِرَ النَّاسُ کَانُوا لَهُمْ أَعْدَاء...O (الأحقاف/ 6)؛ یعنی: «و در روز محشر، این معبودان دشمن پرستندگان خود خواهند شد» (صفّارزاده، 1380: 1212).
× Pالَّذِینَ یُحْشَرُونَ عَلَى وُجُوهِهِمْ إِلَى جَهَنَّمَ...O (الفرقان/ 34)؛ یعنی: «آنها که مثل خزندگان بر صورتهاشان به سوی آتش کشیده خواهند شد» (صفّارزاده، 1380: 851).
همانگونه که ملاحظه میشود، نه تنها یک معادل مشخّص برای این واژه انتخاب نشده است، بلکه پراکندگی بسیاری در ترجمة این واژه مشاهده میشود.
5ـ4) ترجمة فولادوند
در ترجمة فولادوند، بیان معادل این واژه در زبان فارسی، چهار معنای «محشور کردن: 18 بار»، «گرد آوردن: 15 بار»، «برانگیختن: 2بار» و «سوق دادن: 1 بار» ذکر شده است.
× Pوَیَوْمَ یَحْشُرُهُمْ وَمَا یَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ...O (الفرقان/ 17)؛ یعنی: «و روزی که آنان را با آنچه به جای خدا میپرستند، محشور میکند» (فولادوند، 1415ق.: 361).
× Pوَیَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِیعًا...O (یونس/ 28)؛ یعنی: «و [یاد کن] روزی را که همة آنان را گرد میآوریم» (فولادوند، 1415ق.: 213).
× P... وَنَحْشُرُ الْمُجْرِمِینَ یَوْمَئِذٍ زُرْقًاO (طه/ 102)؛ یعنی: «و در آن روز مجرمان را کبودچشم برمیانگیزیم» (فولادوند، 1415ق.: 319).
× Pالَّذِینَ یُحْشَرُونَ عَلَى وُجُوهِهِمْ إِلَى جَهَنَّمَ...O (الفرقان/ 34)؛ یعنی: «کسانی که ـ به رو درافتاده ـ به سوی جهنّم رانده میشوند، آنان بدترین جای و گُمترین راه را دارند» (فولادوند، 1415ق.: 363).
6ـ4) ترجمة کاویانپور
در ترجمة کاویانپور از این واژه، 29 بار معنای «محشور کردن»، سه بار «جمع کردن»، دو بار «محشور کردن + جمع کردن» و ترجمههای «سوق دادن» و «مرگ (بازگشت به سوی خدا)» هر کدام یک بار را ملحوظ داشته است.
× P...وَإِلَیْهِ تُحْشَرُونَO (الملک/24)؛ یعنی: «و به سوی او محشور میشوید» (کاویانپور، 1378: 563).
× P... وَحَشَرْنَا عَلَیْهِمْ کُلَّ شَیْءٍ قُبُلاً...O (الأنعام/ 111)؛ یعنی: «و همه چیز را در مقابل آنها جمع میکردیم» (کاویانپور، 1378: 142).
× Pوَإِنَّ رَبَّکَ هُوَ یَحْشُرُهُمْ...O (الحجر/ 25)؛ یعنی: «پروردگار تو همة مخلوقات را (روز قیامت) محشور و جمع خواهد کرد» (کاویانپور، 1378: 263).
× Pوَیَوْمَ یُحْشَرُ أَعْدَاء اللَّهِ إِلَى النَّارِ...O (فصّلت/ 19)؛ یعنی: «روزی که همة دشمنان خدا را به سوی آتش سوق دهند» (کاویانپور، 1378: 478).
× P... لإِلَى الله تُحْشَرُونَO (آلعمران/158)؛ یعنی: «به سوی خدا بازمیگردید» (کاویانپور، 1378: 71).
7ـ4) ترجمة مجتبوی
در ترجمة مجتبوی، برای برگرداندن این واژه به زبان فارسی، 20 بار معنای «برانگیختن + اجتماع (فراهم نمودن، گرد آوردن)»، 10 بار معنای «برانگیختن» و 6 بار معنای «اجتماع (فراهم کردن، گرد آوردن)» را برگزیده است.
× Pوَیَوْمَ نَحْشُرُ مِن کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِّمَّن یُکَذِّبُ بِآیَاتِنَا...O (النّمل/83)؛ یعنی: «و روزی که از هر امّتی گروهی از آنها که نشانههای ما را دروغ شمرد، برانگیزیم و فراهم آریم» (مجتبوی، 1371: 384).
× Pذلِکَ حَشْرٌ عَلَیْنا یَسیرٌO (ق/44)؛ یعنی: «این برانگیختنی است که بر ما آسان است» (مجتبوی، 1371: 520).
× P... وَتُحْشَرُونَ إِلَى جَهَنَّمَ...O (آلعمران/ 12)؛ یعنی: «و به دوزخ [رانده و] فراهم میشوید» (مجتبوی، 1371: 51).
8ـ4) ترجمة مشکینی
در این ترجمه، واژة مورد بحث، 29 بار به معنای «اجتماع (گرد آوردن جمع کردن)» و 7 بار به معنای «محشور کردن» آمده است.
× Pوَیَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِیعًا...O (الأنعام/ 22)؛ یعنی: «و (به یاد آرند) روزی که همة آنان را (در صحنة قیامت) گرد میآوریم» (مشکینی، 1381: 130).
×P... وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَىO (طه/ 124)؛ یعنی: «و روز قیامت او را نابینا محشور میکنیم» (مشکینی، 1381: 320).
9ـ4) ترجمة مصباحزاده
در ترجمة مصباحزاده، برای برگردان واژة «حشر»، 31 بار معنای «محشور کردن» و پنج بار نیز به معنای «اجتماع (جمع کردن، گرد آوردن)» در نظر گرفته شده است.
× P... وَاتَّقُواْ اللّهَ الَّذِیَ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَO (المجادله/ 9)؛ یعنی: «و بترسید از خدایی که به سوی او حشر میشوید» (مصباحزاده، 1380: 543).
× P... وَأَن یُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًىO (طه/ 59)؛ یعنی: «و آنکه جمع کرده شوند مردمان چاشتگاه» (مصباحزاده، 1380: 315).
10ـ 4) ترجمة معزّی
در این ترجمه، واژة مذکور با پراکندگی کمتری معنا شده است؛ بدین معنا که مترجم 30 بار «گرد آوردن»، 3 بار «برانگیختن»، 2 بار «خارج کردن» و 1 بار نیز «مرگ (رجوع به سوی خدا)» را برای این واژه بیان کرده است.
× P... وَاتَّقُواْ اللّهَ الَّذِیَ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَO (المائده/ 96)؛ یعنی: «و بترسید خداوندی را که به سوی او گرد آورده شوید» (معزّی، 1372: 125).
× P... ذَلِکَ حَشْرٌ عَلَیْنَا یَسِیرٌO (ق/ 44)؛ یعنی: «آن است برانگیختنی بر ما آسان» (معزّی، 1372: 520).
× P... وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَىO(طه/124)؛ یعنی: «و برون آریمش روز قیامت کور» (معزّی، 1372: 320).
× P... وَإِلَیْهِ تُحْشَرُونَO (الملک/ 24)؛ یعنی: «و به سویش بازگردانیده شوید» (معزّی، 1372: 563).
11ـ4) ترجمة مکارم شیرازی
این ترجمه در برگردان این واژه پراکندگی نسبتاً کمی دارد؛ بدین معنا که 16 بار معادل «محشور شدن»، 15 بار معنای «اجتماع (جمع کردن، گرد آوردن)»، ترجمههای «برانگیختن» و «جمع کردن + محشور کردن» هر کدام 2 بار و «روز حشر و رستاخیز» 1 بار را برای این واژه در نظر گرفته است.
× P...وَنَحْشُرُهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَى وُجُوهِهِمْ عُمْیًا وَبُکْمًا وَصُمًّا...O (الإسراء/ 97)؛ یعنی: «و روز قیامت، آنها را بر صورتهایشان محشور میکنیم، در حالی که نابینا و گنگ و کرند» (مکارم شیرازی، 1373: 292).
× Pفَوَرَبِّکَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَالشَّیَاطِینَ...O (مریم/ 68)؛ یعنی: «سوگند به پروردگارت که همة آنها را همراه با شیاطین در قیامت جمع میکنیم» (مکارم شیرازی، 1373: 310).
× P...وَیَوْمَ یَحْشُرُهُمْ جَمِیعًاO (سبأ/ 40)؛ یعنی: «(به خاطر بیاور) روزی را که خداوند همة آنان را برمیانگیزد» (مکارم شیرازی، 1373: 433).
× P...وَیَوْمَ یَحْشُرُهُمْ جَمِیعًاO (الأنعام/ 128)؛ یعنی: «در آن روز که (خدا) همة آنها را جمع و محشور میسازد» (مکارم شیرازی، 1373: 143).
× Pوَأَنذِرْ بِهِ الَّذِینَ یَخَافُونَ أَن یُحْشَرُواْ إِلَى رَبِّهِمْ...O (الأنعام/ 51)؛ یعنی: «و بهوسیلة آن (قرآن)، کسانی را که از روز حشر و رستاخیز میترسند، بیم ده!» (مکارم شیرازی، 1373: 133).
بنابراین، با بررسی ترجمههای مذکور، میتوان چنین گفت که مترجمان معاصر در برگرداندن این واژه به زبان فارسی، معانی «محشور کردن»، «اجتماع (جمع کردن، گرد آوردن، حاضر کردن، فراهم کردن)»، «برانگیختن»،«خارج کردن»، «سوق دادن»، «مرگ (رجوع به سوی خدا)»، «روز محشر»، «پراکنده شدن»، «کشیده شدن»،«جمع کردن + محشور کردن»، «جمع کردن + سوق دادن»، «روز محشر + محشور شدن»، «برانگیختن + اجتماع»، و «مردن + اجتماع»را برای واژة «حشر» در نظر داشتهاند. امّا نکتة قابل توجّه در این ترجمهها، پراکندگی و عدم یکسانسازی دربارة ترجمة این واژه است که در این میان، ترجمة صفّارزاده پراکندگی معنایی بیشتری نسبت به بقیّة مترجمان در معادلسازی این واژه در زبان فارسی دارد، بهگونهای که دَه ترجمة «محشور کردن»، «اجتماع (گرد آوردن، جمع نمودن و فراهم نمودن)»، «برانگیختن»، «جمع کردن + محشور کردن»، «روز محشر + محشور شدن»، «برانگیختن + گرد آوردن»، «روز محشر + محشور شدن»، «مرگ (رجوع به سوی خدا)»، «مرگ + گرد آمدن»، «روز محشر» و «کشیده شدن» را در مواقف متعدّد برای این واژه در نظر گرفته است و در این میان، ترجمة رضایی که تنها در یک مورد (التّکویر/ 5)، معنای «پراکنده شدن» را برگزیده است و در بقیّة موارد، ترجمهای واحد و یکسان دارد که واژة «گردآوری» میباشد.
5ـ بررسی و تحلیل ترجمهها
در ارزیابی ترجمة واژة «حشر» و مشتقّات آن، باید توجّه کرد که صرف برگزیدن ترجمههای «محشور کردن»، «اجتماع (جمع کردن، گرد آوردن، حاضر کردن، فراهم کردن)»، «برانگیختن»، «سوق دادن»، «مرگ»، «خارج کردن» و «پراکنده شدن» برای این واژه به تنهایی درست به نظر نمیرسد؛ زیرا در مواضع دیگر قرآن، این معانی متناسب با واژگان دیگر بیان میشود که در ذیل آمده است:
1ـ5) اجتماع: Pرَبَّنَا إِنَّکَ جَامِعُ النَّاسِ لِیَوْمٍ لاَّ رَیْبَ فِیهِ إِنَّ اللّهَ لاَ یُخْلِفُ الْمِیعَادَO (آلعمران/ 9) و ... .
2ـ5) برانگیختن: Pثُمَّ بَعَثْنَاکُم مِّن بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَO (البقره/ 56) و ... .
3ـ5) سوقدادن: Pیَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَى الرَّحْمَنِ وَفْدًا * وَنَسُوقُ الْمُجْرِمِینَ إِلَى جَهَنَّمَ وِرْدًاO (مریم/ 86) و ... .
4ـ5) مرگ (رجوع به سوی خدا): P... إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعونَO (البقره/ 156) و... .
5ـ5) خارج کردن: P... وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوتَى بِإِذْنِی...O (المائده/ 110) و... .
6ـ5) پراکنده شدن: Pوَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعًا وَلاَ تَفَرَّقُوا...O (آلعمران/ 103) و... .
7ـ5) کشیده شدن: Pیَوْمَ یُسْحَبُونَ فِی النَّارِ عَلَى وُجُوهِهِمْ...O (القمر/ 48).
امّا اینکه رضایی در برگزیدن معنای «پراکنده شدن» در آیه مینویسد: «مقصود از «حشر» حیوانات وحشی در آستانة رستاخیز، پراکنده شدن آنها در اثر وحشت از حوادث آن روز است، چون ظاهراً شش آیة اوّل سورة تکویر، از مرحلة اوّل رستاخیز و حوادث هولناک آن سخن میگویند و هنوز به مرحلة دوم، یعنی زنده شدن و گرد آمدن موجودات در صحنة رستاخیز، سخنی به میان نیامده است» (رضایی، 1387، ج 22: 89). این سخن به نظر صحیح نمیرسد؛ زیرا اوّلاً همانگونه که ذکر شد، معادل «پراکنده شدن»، در زبان عربی «فَرَّقَ» است، نه «حشر». ثانیاً در آیات متعدّدی نیز پیرامون موضوعهای گوناگون، همچون بیان مراحل خلقت و دیگر موضوعها دیده شده که گاهی برخی از مقدّمات را ذکر، گاهی نتیجه و گاهی نیز هر دو را ذکر میکند10. بنابراین، برگزیدن این وجه در تفسیر آیه مناسب است، نه در ترجمه؛ زیرا در ترجمه، واژه در نظر گرفته میشود. همچنین در ترجمة «محشور کردن» از واژة «حشر»، این نکته را باید در نظر داشت که در ترجمه باید واژه را صحیح و دقیق به زبان مقصد برگردانیم، نه اینکه همان واژه را که در زبان مبدأ است و مخاطبان زبان مقصد نسبت به آن دارای ابهام هستند، به همان صورت برگردانیم. لذا چنین معنایی نه تنها سبب اقناع و فهم مخاطب نمیشود، بلکه ابهامی را در ذهن او شکل میدهد. بر این اساس، معانی فوق برای واژة حشر، در حالی که خود معادل واژگانی دیگر هستند، قطعاً مفهوم واقعی و حقیقی این واژه را انعکاس نمیکند.
پیرامون معادلهای دو مفهومی از ترجمة این واژه نیز باید توجّه کرد که معادلهای «جمع کردن + محشور کردن» و «روز محشر + محشور شدن» ـ چنانکه گفته شد ـ به دلیل مبهم بودن خود واژة «حشر»، مقصود گوینده را به درستی منتقل نمیکند. امّا مفاهیم «برانگیختن + اجتماع (فراهم کردن، گرد آوردن» و «مردن + گرد آمدن» نیز از معانی مناسبی برای این واژه برخوردار نیستند؛ زیرا همانگونه که قبلاً یاد شد، قیدهای معانی «برانگیختن و مردن» از دامنة معنایی این واژه خارج هستند.
چنانکه تنها الهی قمشهای در ترجمة آیة P...وَالَّذِینَ کَفَرُواْ إِلَى جَهَنَّمَ یُحْشَرُونَO (الأنفال/ 36) چنین گفته است: «و کافران را به سوی جهنّم جمعاً رهسپار سازند». وی این ترجمه را به صورت نسبی ارائه داده است و بر این اساس، پیشنهاد میشود که در ترجمة این واژه، «جمع نمودن و سوق دادن به سوی قیامت» همراه با قید «اجبار» برای این واژه در ترجمهها لحاظ شود؛ بدین معنا که تمام موجودات [پس از مرگ برانگیخته شده،] با اجبار جمع و به سوی قیامت سوق داده میشوند؛ به عنوان نمونه، آیة زیر بدینگونه ترجمه میشود:
×P...فَسَیَحْشُرُهُمْ إِلَیهِ جَمِیعًاO (النّساء/ 172)؛ یعنی: «به زودی همة آنها را جمع کرده و با اجبار به سوی قیامت و به سوی او سوق میدهیم».
نتیجهگیری
حاصل پژوهش حاضر، بعد از بررسی 36 آیه پیرامون مادّة «حشر» و مشتقّات آن در قرآن و در حوزة معنایی معاد، در کتب لغت، وجوه و نظائر و تفاسیر و نیز پارهای از ترجمههای فارسی معاصر قرآن (مثلِ آیتی، الهی قمشهای، رضایی، صفّارزاده، فولادوند، کاویانپور، مجتبوی، مشکینی، مصباحزاده، معزّی و مکارم شیرازی)، با هدف ارائة معنای دقیق از مادّة «حشر» در آیات مربوط به حوزة معنایی قیامت، بهویژه ترجمههای فارسی «جمع نمودن و سوق دادن به سوی قیامت» همراه با قید «اجبار» است که ترجمههای فارسی معاصر در افادة این معنا به بخشهایی ازاین معنا و قیدهای آن اشاره کردهاند و ترجمهای که به تمام آن قیدها اشاره کرده باشد، در هیچ یک از آیات مذکور وجود ندارد، جز یک مورد که نزدیکترین ترجمه را نسبت به معنای مورد نظر دارد و در ترجمة الهی قمشهای، آیة P...وَالَّذِینَ کَفَرُواْ إِلَى جَهَنَّمَ یُحْشَرُونَO (الأنفال/ 36) چنین آمده است: «و کافران را به سوی جهنّم جمعاً رهسپار سازند».
پینوشتها
1ـ از جمله آیة 203 سورة بقره، آیة 12 سورة آلعمران و ... که بقیّة آیات در ادامة مقاله ذکر خواهد شد.
2ـ مانند؛ الأضداد فی کلام العرب اثر ابوالطیّب اللّغوی در سال 892 قمری در دمشق، صص139ـ138 و... .
3ـ به عنوان نمونه؛ الهوملة الدّوسری،محمّد بن فرحان. (1430ق.). الأضداد فی القرآن الکریم عند المفسّرین. پایاننامة کارشناسی ارشد علوم قرآن. به راهنمایی بدربن ناصر البدر و مشاورۀ حسن بن محمّد الحفظی. دانشگاه الإمام محمّد بن سعود الإسلامیّة. کلّیّة اصولالدّین قسم القرآن و علوم. صص 197ـ194 و... .
4ـ آن دسته از آیات که با وجود واژة «حشر» و مشتقّات آن در آنها، از موضوع قیامت خارج است، عبارتند از: (النّازعات/ 23؛ النّمل/ 17؛ الأعراف/ 111؛ الشّعراء/ 36 و 53؛ ص/ 19 و الحشر/ 2).
5ـ هرچند فراهیدی معنای «موت» را به عنوان قول ضعیف (قیل: هو الموت) از دیگران نقل میکند (فراهیدی، 1409ق.، ج 3: 92).
6ـ اطلاق این واژه دربارة انسان و غیرانسان عبارت است از:
* انسان:Pوَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْOیا «النِّسَاءُ لاَ یُحْشَرْنَ: زنان برای جنگ خارج نمیشوند».
* غیرانسان: Pوَ الطَّیْرَ مَحْشُورَةً کُلٌّ لَهُ أَوَّابٌO (ص/19) یا «حَشَرَتِ السّنَةُ مَالَ بَنِى فُلاَن: قحطى و خشکسالى مال آنها را از بین برد» (راغب اصفهانی، 1412ق.: 237).
7ـ أضداد، کلماتی هستند که دارای دو معنای متضاد هستند؛ مانند واژة «حمیم» که دو معنای متضاد «سرد» و «گرم» است (ر.ک؛ بُطرس، 1424ق.: 9). باید توجّه داشت که این واژه از الفاظ أضداد نیست؛ زیرا همان گونه که بیان شد، واژگان أضداد به آن دسته از واژگان اطلاق میگردد که دارای دو معنای متضاد باشند، به گونهای که اجتماع آنان در یک زمان ممکن نباشد، در حالیکه این دو معنا در تضاد نیستند، بلکه مخالف یکدیگر هستند؛ زیرا مقابل «جمع»، «فرد» است و مقابل «موت»، «حیات» است.
8ـ آلوسی در نقدِ برگزیدن معنای «برانگیختن» برای این واژه، معتقد است که «حشر» عبارت است از «جمع کردن» بعد از «حیّ و بعث» (ر.ک؛ آلوسی، 1415ق.، ج 1: 490)، لذا از قول ابنعبّاس نقل میکند که حشر حیوانات، همان مرگ است. لذا مراد از آن را به دلیل حدیث «مَنْ مَاتَ فَقَدْ قَامَتْ قِیَامَتُه» (مجلسی، 1403ق.، ج 58: 7) مجموعهای میداند که مستعار از مرگ است و بنابراین، از حشر، معنای برانگیختن از یک مکان به مکانی دیگر اراده نمیشود، چون مرگ، علاوه بر اینکه مشتمل بر منتقل شدن از دنیا به آخرت است، بر ترساندن مخاطب و سخت کردن حال نیز اشاره دارد (ر.ک؛ آلوسی، 1415ق.، ج 4: 138).
9ـ رضایی با وجود اینکه در موارد دیگر، معنای «گرد آوردن» را برگزیده است، در جایی دیگر (تفسیر قرآن مهر) دلیل برگزیدن این معنا را برای این واژه چنین بیان میدارد: «مقصود از «حشر» حیوانات وحشى در آستانة رستاخیز، پراکنده شدن آنها در اثر وحشت از حوادث آن روز است، چون ظاهراً شش آیة اوّل سورة تکویر، از مرحلة اوّل رستاخیز و حوادث هولناک آن سخن مىگویند و هنوز به مرحلة دوم، یعنى زنده شدن و گرد آمدن موجودات در صحنة رستاخیز، سخنى به میان نیامده است» (رضایی، 1387، ج 22: 89).
10ـ با دقّت در آیات ذیل، کاملاً مشخّص است که در سورة مؤمنون تمام مراحل خلقت انسان بیان شده، امّا در سورة حج، تنها بخشی از آن بیان گردیده است، چنانکه میفرماید: Pوَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِینٍ * ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِی قَرَارٍ مَّکِینٍ * ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةًفَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةًفَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَO (المؤمنون/ 14ـ12)؛ Pیَا أَیُّهَا النَّاسُ إِن کُنتُمْ فِی رَیْبٍ مِّنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِن مُّضْغَةٍ مُّخَلَّقَةٍوَغَیْرِ مُخَلَّقَةٍ لِّنُبَیِّنَ لَکُمْ وَنُقِرُّ فِی الْأَرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ...O (الحج/ 5).