Document Type : Research Paper

Authors

1 Assistant Professor of Quran and Hadith Sciences, Tehran University;

2 Professor of Quran and Hadith Sciences, Tehran University;

3 Ph.D. Candidate of Quran and Hadith Sciences, Tehran University (Corresponding Author);

Abstract

There are various emphatic devices in the holy Qur'an, like oath that used in various forms. "Lā ̕qsem-o" is the most controversial structure. Study of this structure as a syntactic- emphatic device in Qur'an translation reveals their unbalanced equivalents based on existing theories of translation science. Because of the position of this structure in source language, its assessment based on House Textual Theory can lead to their precise translation. The most likely chosen interpretional theories by most of translators are considering "Lā" as additional letter and "̕qsem-o" as oath or the whole of "Lā ̕qsem-o" structure as one of oath methods. In real the equivalents of most of translators is according to these interpretional theories. As general, despite lexical balance, the major imperfection and weakness of majority of translators equivalents with various interpretational attitude is unbalanced grammar translation of "Lā ̕qsem-o" i.e. not finding emphatic equivalent to "̕qsem-o" itself. Though felicitous miracle of the Qur'an, linguistics differentiates and the translator role, himself, have effective role about balanced or unbalanced translation of this structure, but based on linguistic position of this structure in source language, it is possible to translate this structure, equivalent by using House overt translation method and "I do swear by".

Keywords

قرآن کریم به عنوان کامل‌ترین و فصیح‌ترین کتاب آسمانی، شامل انواع و اقسام فنون ادبی است که از سوی علمای مسلمان در مجموعه‌های مختلف ادبی و بلاغی گردآوری و بدان اشاره شده است. یکی از این فنون پرکاربرد، «تأکید» است که وفور و تنوع کاربرد این مقوله از یک سو، و قابلیت نحوی، بلاغی و معنایی آن از سوی دیگر، زمینة مساعدی برای بررسی آن در نحوة برگردان به زبانی دیگر، با توجه به اصل صحت، رعایت امانت و مطابقت با اصل را فراهم می‌آورد. از جمله شیوه‌های تأکید قرآن، اسلوب «قَسَم» است که انواع مختلفی دارد. یکی از موارد آن، ساختار «لا أقسم» است که محل تضارب آرای مفسران قرار گرفته است. تحلیل این ساختار به عنوان یکی از وجوه تأکید قرآن در ترجمه‌های انگلیسی این کتاب آسمانی بر اساس یک نظریة علمی، مجال مناسبی برای نقد و بررسی آن‌ها، به منظور شناسایی نقاط ضعف و قوّت ترجمه‌ها، تنقیح آن‌ها و نیز ارائه ترجمه‌ای دقیق‌تر در آینده پیش روی می‌کشد؛ چراکه امروزه درصد قابل توجهی از جمعیت جهان با زبان بین‌‌المللی انگلیسی آشنایی دارند و ترجمه‌های انگلیسی قرآن کریم یکی از پرمخاطب‌ترین ترجمه‌های متون مقدّس به شمار می‌روند.

گرچه با فراوانی تعداد ترجمه‌ها و نیز نظریات زبان‌شناسی روبه‌رو هستیم، اما به دلیل محدودیت پژوهش، ترجمه‌های انگلیسی قرآن موجود در نرم‌افزار جامع‌التّفاسیر به اضافة ترجمة هلالی و محسن‌خان (جمعاً 11 مورد)، بر اساس نظریة متن‌گرایی هاوس، با شیوة استنادی کتابخانه‌ای و روش توصیفی‌ـ تحلیلی کنکاش بررسی شده است.

1. مسائل و فرضیه‌های پژوهش

مسائل و فرضیه‌های پژوهش عبارتند از:

الف) مترجمان انگلیسی قرآن طبق چه نگرشی اقدام به ترجمة ساختار ذی‌وجوه «لا أقسم» نموده‌‌اند و بیشترین ترجمه طبق کدام وجه تفسیری انجام گرفته است؟

تمام نگرش‌های متفاوت تفسیری در معادل‌یابی مترجمان دخیل است. معادل‌های مترجمان بیشتر با نگرش‌هایی که برای «لا» نقشی قائل نیستند، هماهنگ‌تر است.

ب) طبق الگوی متن‌گرایی هاوس، آیا معادل‌های منتخب مترجمان هم‌ارزی مناسب واژگانی و ساختاری با متن مبدأ را دارند؟

علی‌رغم هم‌ارزسازی نسبتاً مناسب واژگانی، اکثر مترجمان در معادل‌یابی ساختاری ضعف دارند.

ج) مهم‌ترین موانع ترجمة متعادل ساختار مذکور کدام است؟

عوامل بلاغت زبان قرآن، تفاوت‌های زبان‌شناسی و میزان تسلط مترجم به موضوع، به عنوان مهم‌ترین موانع ترجمة‌ متعادل این ساختار شناخته می‌شوند.

د) روش و معادل مناسب برای ترجمة این ساختار کدام است؟

با توجه به جایگاه و نقش این ساختار در زبان عربی می‌توان با بهره‌گیری از مبانی مطرح نظریة هاوس، ترجمه‌ای مناسب ارائه کرد. انتخاب معادلی هم‌سو با مؤلفه‌های مطرح این نظریه، می‌تواند معادلی مناسب در این زمینه محسوب گردد.

2. پیشینة پژوهش

هرچند در حوزة بررسی ادبی ترجمه‌های انگلیسی قرآن مطالعاتی صورت گرفته، اما با تتبّع در پژوهش‌های مربوط این نتیجه حاصل شد که هیچ ‌یک به طور خاص به اسلوب «لا أقسم» نپرداخته است.گرچه مقالة آقای جلال‌الدّین جلالی با عنوان «بررسی مقولة تأکید در ترجمه‌های انگلیسی قرآن»(ر.ک؛ جلالی، 1389: 24ـ48) با کلیّت بحث مرتبط است، اما بررسی خاص‌گونة ساختار «لا أقسم» در ترجمه‌ها، بسامد‌گیری کامل این ساختار در قرآن، تحلیل دقیق‌ شبکة ساختاری و واژگانی اسلوب مزبور و معادل‌های آن، ارزیابی این ساختار بر اساس یک نظریة علمی، تکثرّ در گزینش ترجمه‌ها، ریشه‌یابی موانع ترجمة متعادل و معرفی روش و معادل مناسب برای ترجمة این ساختار، وجوه تمایز پژوهش حاضر را با مقالة نامبرده و دیگر پژوهش‌های مشابه ادبی آشکار می‌سازد.

3. کاربرد تأکید و ساختار قَسَم

با توجه به اینکه اسلوب تأکید باعث تقریر و تثبیت حقیقت کلام، تمکین سامع، از بین ‌رفتن هر ‌گونه شک، احتمال، مجاز و... می‌شود (ر.ک؛ عباس‌حسن، بی‌تا، ج 3: 501ـ504 و 526 و خطیب، بی‌تا، ج 14: 733)، کاربرد‌های گوناگونی در علوم مختلف دارد. نحو، بلاغت و اصول سه علمی است که تأکید در آن‌ها کاربرد دارد (برای آگاهی از مصادیق کاربرد‌های این فن در علوم فوق، ر.ک؛ زرکشی، 1376، ج 2 و 3؛ النوع السادس و الأربعون، القسم الأول: التأکید؛ عبیزة، 2009م.: 76ـ132).

اما قَسَم که در ادب عرب از انواع تأکید نحوی به‌شمار می‌آید، جملة موجبه یا منفیه را تأکید می‌کند (ر.ک؛ زمخشری، بی‌تا: 344 و زرکشی، 1376ق، ج 3: 41). تأکید مورد نظر به مقسم‌ٌعلیه اسناد داده شده، آن را مؤکّد می‌کند (ر.ک؛ زمخشری، بی‌تا: 344 و ابوحیان، 1421ق.، ج2: 31).

قَسَم در زبان عربی با الفاظ گوناگون بیان می‌شود؛ مانند: بالله، أقسمت، لعمرک، لا أفعل و... (ر.ک؛ زمخشری، بی‌تا: 344ـ349). ساختار «لا أقسم» که موضوع بررسی این پژوهش است، به عنوان یکی از انواع قَسَم، مجموعاً در هشت آیة قرآن به کار رفته است که عبارتند از:

* Pفَلاَ أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومO (الواقعة/75).

* Pفَلاَ أُقْسِمُ بِمَا تُبْصِرُونO (الحاقّة/38).

* Pفَلاَ أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشَارِقِ وَالْمَغارِبِ إِنَّا لَقَادِرُونَO (المعارج/40).

* Pلاَ أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیَامَةِO (القیامة/1).

* Pوَ لاَ أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةO (القیامة/2).

* Pفَلاَ أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِO (التّکویر/15).

* Pفَلاَ أُقْسِمُ بِالشَّفَقِO (الإنشقاق/16).

* Pلاَ أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِO (البلد/1).

4. مبنای نقد ترجمه‌ها

نوع نقدی که در این پژوهش استفاده شده، به روش تطبیقی و مبتنی بر هم‌ارزی است و از بین متخصّصان این حوزه، الگوی نظری جولیان هاوس (Juliane House) به عنوان ملاک بررسی انتخاب شده است. در نقد‌های مبتنی بر این روش، برای متن اصلی اصالت قایل می‌شوند و ترجمه را کاری صرفاً زبانی دانسته، اساس داوری را میزان وفاداری مترجم به متن اصلی قرار می‌دهند (ر.ک؛ خزاعی‌فرید، 1394: 80ـ86).

5. الگوی متن‌گرایی هاوس

جولیان هاوس به تبع از هالیدی (Halliday) معتقد است یکی از ملاک‌های نقد و ارزیابی کیفیت ترجمه، کارکرد متنی زبان است که به شیوة انتخاب واژه‌ها و ساختار‌ها برمی‌گردد. طبیعی است که هر زبان، دستور و ساختار‌های خاصّ خود را دارد و واژه‌ها و ساختار‌های خود را به شیوه‌هایی متفاوت با دیگر زبان‌ها به‌کار می‌گیرد. هدف ارزیابی ترجمه این است که ببینیم این نقش (کارکرد متنی: استفادة صحیح از واژگان و ساختار) تا چه حد در متن ترجمه حفظ شده است؛ زیرا به نظر هاوس، متن ترجمه، متنی مستقل نیست، بلکه باید آن را با متن اصلی مقابله کرد. در واقع، او هم‌ارزی را لازمة ترجمه می‌داند و بدین منظور، کارکرد متنی زبان را به عنوان ابزاری برای به لفظ درآوردن محتوای گفتار و یا نوشتار و نشان دادن رابطة میان مخاطب با گوینده یا نویسنده معرّفی می‌کند (ر.ک؛ House, 2015: 21-35, 63-65؛ خزاعی‌فرید، 1394: 83ـ85. برای استثناء در این زمینه، ر.ک؛ House, 2015: 33).

بدین گونه، وی باز‌آفرینی نقش متن اصلی را در ترجمه به دو نوع تقسیم می‌کند: 1ـ ترجمة آشکار (Overt Translation) »که رنگ و بوی ترجمه از آن زدوده نشده است و با انتخاب معادل‌هایی متناظر در زبان مقصد و بدون نیاز به تغییرات فرهنگی در متن صورت می‌گیرد». 2ـ ترجمة پنهان (Covert Translation) «که هدف در این نوع، نوشتن ترجمه‌ای است که از نظر خوانندگان، متنی اصیل و تألیفی محسوب گردد و مناسب متونی است که جایگاه ویژه و مستقلی در زبان مبدأ ندارند و به زبان، فرهنگ، سنّت یا تاریخ چندان وابسته نیستند» (برای آگاهی بیشتر، ر.ک؛ House, 2015: 54-57, 65-68  و خزاعی‌فرید، 1394: 83ـ86)1.

بنابراین، آنچه در این پژوهش به عنوان مبنای بررسی میزان تطابق و تعادل معادل‌های منتخب مترجمان با متن اصلی قرار گرفته، الگوی متن‌گرایی هاوس بر اساس مؤلفه‌های واژگان و دستور زبان و در نهایت، پی‌بردن به شیوة مترجم بر اساس روش آشکار و پنهان ترجمه است. لازم به ذکر است با توجه به اثبات نقش تأکیدی ساختار قَسَم، منظور از تعادل ساختاری، میزان انعکاس نقش تأکیدی ساختار «لاَ أقسم» در ترجمه‌هاست.

6. تحلیل ساختار «لاَ أقسم» و معادل‌های آن در ترجمه‌های انگلیسی

به منظور ارزیابی عملکرد مترجمان انگلیسی قرآن در برگردان ساختار «لاَ أقسم»، پس از بیان وجوه تفسیری مختلف مربوط به این ساختار، ترجمه‌های مطابق با وجه تفسیری مذکور معرفی شده، در نهایت نیز میزان موفقیت مترجم در برقراری تعادل ساختاری در ترجمه بررسی می‌شود.

6ـ1) بررسی معادل‌های «لا أقسم» بر اساس وجوه تفسیری و میزان تعادل ساختاری آن‌ها

6ـ1ـ1) احتمال نافیه بودن لا

اولین وجه تفسیری، قول فرّاء (ذیل آیة 75 سورة واقعه) است که «لا» نافیه و «أقسم» قَسَم باشد (ر.ک؛ قرطبی، 1364، ج 18: 223؛ ابن‌عطیّة، 1422ق.، ج 5: 259 و طباطبائی، 1417ق.، ج 19: 136). در این صورت، «لا» ردّی است بر سخن منکران حق و بیان می‌کند هرگز چنان نیست که شما می‌پندارید، بلکه قَسَم می‌خورم به (...). زمخشری می‌گوید: «فائدة دخول لای نفی بر سَرِ فعل قَسَم، تأکید قَسَم است» (ر.ک؛ زمخشری، 1407ق.، ج 4: 658).

از بین ترجمه‌های مورد بررسی، شاکر با عبارت «nay! I swear by» و آربری با عبارت «no! I swear by» بدون استثناء تمام هشت آیه‌ای را که ساختار «لاَ أقسم» در آن به کار رفته است، با چنین رویکردی ترجمه کرده‌اند. پیکتال نیز در شش آیه و با استفاده از «nay, I swear by»، اقدام به ترجمه کرده است. در نهایت، یوسف‌علی فقط در ترجمة آیة Pلاَ أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدO (البلد/1)، با عبارت «nay I do swear by» چنین ترجمه‌ای ارائه داده است.

در ترجمه‌هایی که «لا» با قید نفی «nay» معادل‌یابی شده، تأکید بیشتری نسبت به ردّ سخن مشرکان دارد؛ زیرا این واژه معادل «never» است و شدّت نفی بیشتری نسبت به «no» و یا «not» می‌رساند (Partridge, 2006: 2106). ضعف این نگرش، حذف اسم و خبر «لا»ی نفی است که گفته شده جایز نیست (ر.ک؛ أبوحیان، 1421ق.، ج10: 91 و شوکانی، 1414ق.، ج 5: 192). اما اشکالی که بر ترجمه‌های شاکر، آربری و پیکتال وارد است، مؤکَّد نکردن ساختار «أقسم» است؛ بدین معنی که فعل قَسَم در این ترجمه‌ها به صورت مؤکّد برگردان نشده است. در این بین، تنها ترجمة یوسف‌علی توانسته خود جملة قسم را به صورت مؤکَّد برگرداند؛ زیرا یکی از ساختارهای تأکیدی در زبان انگلیسی، زمانی است که فعل «do» قبل از فعلی که بر زمان حال ساده یا گذشتة ساده دلالت می‌کند، آورده شود ( Quirk & et all, 1985: 133 و Longman, 2009: 269).

توضیح اینکه گرچه گفته شد، قَسَم باعث تأکید مقسمٌ‌علیه می‌شود، اما باید توجه داشت که این تأکید از خود جملة قسم و در اینجا ساختار نحوی «لاَ أقسم» ناشی شده، منوط بر آن است. این بدان معناست که تا این ساختار ذکر نشود، تأکیدی به وجود نخواهد آمد تا مقسمٌ‌علیه مؤکَّد گردد. بنابراین، طبق اصل لزوم مطابقت کارکرد متنی زبان در حوزة ساختار، به این دلیل که چنین ساختاری از اسالیب تأکید نحوی در زبان عربی است، باید با اسالیب تأکید گرامری در زبان انگلیسی هم‌ارز گردد؛ یعنی در زبان مقصد نیز باید معادل‌یابی تأکیدی شود تا بتواند منشاء تأکید قرار گیرد و باعث تأکید خبر (معادل مقسمٌ‌علیه) شود. هما‌ن‌ گونه که دیگر اسالیب تأکید قرآن چون «إنّ، أنّ، لام تأکید و ..» که اسناد جمله را تأکید کرده، باعث می‌شوند جملة بعد از آن‌ها مهم و مؤکّد جلوه داده شوند، خود آن‌ها نیز لازم است مطابق با اسالیب تأکیدی زبان انگلیسی معادل‌یابی شوند تا تأکید مربوط حاصل گردد؛ به عنوان مثال، ادوات مزبور در ترجمه‌های قرآن با کلماتی چون «Surly»، «Certainly» و... (بنا به نظر مترجم) که در ادبیّات انگلیسی در زمرة قیود تأکیدی محسوب می‌شوند (ر.ک؛ Quirk & et all, 1985: 583)، معادل‌یابی می‌گردد .

بنابراین، طبق الگوی متن‌گرایی هاوس، نقص ترجمه‌های شاکر، آربری و پیکتال، نداشتن تعادل ساختاری معادل‌های آن‌ها با متن مبداء است. اما یوسف‌علی که تنها یک آیه از هشت آیة مربوطه را با چنین رویکردی ترجمه کرده، توانسته جملة قَسَم (أقسم) را با «do + swear» معادل‌یابی ‌تأکیدی کند و متنی هم‌ارز با متن مبدأ به لحاظ ساختار (انعکاس تأکید) ایجاد نماید. در حقیقت، با توجه به نظریة متن‌گرایی هاوس مبنی بر لزوم ایجاد تعادل ساختاری به منظور هم‌ارز کردن دو متن، ترجمة یوسف‌علی عملکرد مناسبی دارد.

6ـ1ـ2) احتمال زائده بودن «لا»

وجه دیگر تفسیری آن است که «لا» زائد (صلة) در نظر گرفته شود که برای تأکید قَسَم اضافه گردیده است. در این نوع وجه ادبی، ساختار «لا أقسم» به معنای «فأقسم» خواهد بود (ر.ک؛ زمخشری، 1407ق.: ج4: 468؛ ابوحیان، 1421ق.، ج10: 91 و درویش، 1415ق.، ج 9: 446).

معادل‌یابی نشدن «لا» در ترجمه‌های ذیل این احتمال را می‌رساند که مترجمان با این نوع نگرش، اقدام به ترجمة ساختار «لاَ أقسم» کرده‌اند.

ترجمة ایروینگ در هر هشت مورد با چنین رویکردی اقدام به ترجمه کرده است. وی در شش مورد از عبارت «I swear by» و در دو مورد (ر.ک؛ المعارج/40 و القیامة/1) از عبارت «I do swear by» استفاده کرده است. با توجه به نکاتی که قبلاً ذکر شد، نتیجه می‌گیریم که وی فقط در دو مورد اخیر توانسته است ساختار «لا أقسم» را معادل‌یابی تأکیدی نماید.

ترجمة قرآن هلالی و محسن‌خان در تمام موارد جز آیة پانزدهم سورة تکویر، ساختار «لاَ أقسم» را به صورت «I swear by» برگردانده است که این نوع ترجمه نیز ذیل این نگرش تفسیری قرار می‌گیرد.

خانم صفّارزاده نیز در چهار آیه (الواقعة/75، الحاقّة/38، الإنشقاق/16 و البلد/1) از عبارت «I swear by» و در بقیّة آیات با حذف فعل و فاعل این ساختار و ذکر تنها لفظ «by» در ترجمه، جزء این دسته قرار می‌گیرد.

ترجمة قرایی با عبارت «I swear by» در تمام موارد، ترجمة سرور با همین عبارت و نیز یک مورد ذکر «by» (ر.ک؛ القیامة/1ـ2) و ترجمة جمعی از مترجمان در شش مورد با همین عبارت و یک مورد (ر.ک؛ التّکویر/ 15) با عبارت «I do swear by» همگی زیرمجموعة این نگرش قرار می‌گیرند. در نهایت، ترجمة یوسف‌علی است که بیشترین تنوع اصطلاحی در آن به کار رفته است و هفت آیه از آیات مزیّن به این ساختار را با چنین نگرشی ترجمه کرده است. وی در یک آیه (الواقعة/75) از ساختار «I swear by»، در سه آیه (القیامة/1ـ2 و البلد/1) از عبارت «I do swear by» و در سه آیه (الحاقّة/38، المعارج/40 و الإنشقاق/16) از عبارت «I do call to witness» استفاده کرده است.

از مجموع معادل‌های کاربردی مترجمانی که ساختار «لا أقسم» را طبق این نگرش ترجمه کرده‌اند، فقط دو ساختار «I do swear» و «I do call to witness» مطابق شیوه‌ای از شیوه‌های تأکید زبان انگلیسی هستند: دو مورد در ترجمة ایروینگ، یک مورد ترجمة جمعی از مترجمان و شش مورد در ترجمة یوسف‌علی. در نتیجه، ترجمة یوسف‌علی عملکرد دقیقی بین مترجمان انگلیسی قرآن، طبق این وجه تفسیری داشته است و توانسته با تطبیق معادل منتخب خویش با یکی از شیوه‌های تأکیدی مناسب در زبان انگلیسی، به تعادل ساختاری طرفداران نظریة روش تطبیقی مبتنی بر هم‌ارزی به طور عام و نظریة متن‌گرایی هاوس به طور خاص جامه عمل بپوشاند.

ممکن است گفته شود در این وجه تفسیری (زائده گرفتن لا)، مترجم با دو روش تأکید مواجه است: یکی خود «لا» که گفته شد زائد است و نقش تأکیدی دارد و دیگری جملة قَسَم (أقسم) که از شیوه‌های تأکید عربی است. پس در این صورت بر مترجم لازم است دو شیوة تأکید برای معادل‌یابی ساختار «لاَ أقسم» در نظر بگیرد. اما این اشکال با توجه به نظر نحویّون مبنی بر اینکه در این وجه تفسیری، «لا أقسم» به معنای «فأقسم» است، قابل حل است. بنابراین، مترجم می‌تواند با تطبیق یک شیوة تأکید مناسب زبان انگلیسی (مانند استفاده از فعل «do» قبل از فعل اصلی)، ترجمه‌ای قابل قبول برای «أقسم» ارائه دهد.

نکتة دیگر، وجود کلماتی چون «yet» و «so»، «as»، «but»، «furthermore»، «and» و «now» در آغاز معادل‌های «لاَ أقسم» در برخی ترجمه‌های مترجمان است که با بررسی مواضع تأکیدی و تشدیدی آن‌ها (دربارة «yet»، ر.ک؛ Quirk &et all, 1985: 642-643 و Longman, 2009: 1164، دربارة «so»، ر.ک؛ Ibid: 591 & 833؛ در باب «but» ر.ک؛ Ibid: 598 و دربارة «as» ر.ک؛ Ibid: 1083) و توجه به کاربرد برخی از آن‌ها2 و نیز نداشتن نقش تأکیدی برخی دیگر: «furthermore»، «and» و «now»، این نتیجه حاصل می‌شود که این کلمات کوچک‌ترین نقشی در انعکاس ساختار تأکیدی «لا أقسم» ندارند و غیر از «and» و «as» که معادل «واو» عطف در آیة دوم سوره قیامت است، در تمام موارد، این کلمات معادل «فاء» استئناف در ساختار «فلا أقسم» هستند.

ف + لا أقسم

yet, so, but, furthermore, now

و + لا أقسم

as, and

6ـ1ـ3) احتمال ابتدا بودن «لا»

احتمال سوم آن است که ساخار «لا أقسم» در اصل به صورت «لَأقسم» باشد، چنان‌که برخی (ر.ک؛ ابوحیان، 1421ق.، ج10: 91) این قرائت را صحیح و برخی (ر.ک؛ زمخشری، 1407ق.: ج4: 468 و بیضاوی، 1418ق.، ج 5: 182) محتمل دانسته‌اند. در این قرائت، «لام»، ابتدا و «أقسم» خبر مبتدای محذوف (أنا) است و ساختار «لاَ أقسم» در اصل، «لأنا أقسم: قطعاً قسم می‌خورم» بوده است.

از بین ترجمه‌های بررسی شده، دو مترجم و تنها ذیل دو آیه با چنین نگرشی ترجمه کرده‌اند. هلالی و محسن‌خان ذیل آیة پانزدهم سورة تکویر با عبارت «So verily, I swear by» و یوسف‌علی ذیل همین آیه با عبارت «So verily I call to witness».

از شیوه‌های تأکید زبان عربی، تأکید با «لام» ابتداست (ر.ک؛ ابن‌هشام، 1421ق.، ج 3: 239 و زرکشی، 1376ق.، ج 2: 408). صاحبان این دو ترجمه به‌خوبی متوجه این مطلب بوده‌اند و بدین سبب، از قید «verily» استفاده کرده‌اند. این واژه، مترادف و همتراز «Certainly» و «Confidently» است (ر.ک؛ ذیلverily Webster:) و در نتیجه، به عنوان یک قید تأکیدی شناخته می‌شود. امثال این معادل‌ها از لحاظ واژگان و نیز مؤلفة معنا، معادل مناسبی برای چنین ادوات تأکید نحوی قرآن محسوب می‌شوند. نمودار ترجمه بر اساس این رویکرد بدین شکل است:

 

نکته‌ای لازم اینکه در صورت پذیرش این وجه تفسیری و ترجمه بر اساس آن، مترجم با دو ادات تأکید مواجه است: یکی «لام» ابتدا و دیگر جملة قسم. لذا لازم می‌آید مترجم از دو وجه تأکید موجود در زبان انگلیسی برای برقراری تعادل ترجمه استفاده نماید، ولی دقت در دو ترجمة مذکور نشان می‌دهد که این مهم به صورت کامل انجام نگرفته است و خود «أقسم» در هر دو ترجمه فاقد معادل‌یابی تأکیدی است.

در حقیقت، علی‌رغم ایجاد تعادل متنی مورد نظر هاوس در حوزة ساختار در باب ترجمة «لام» (ترجمه به قیود تأکید)، تعادل مذکور در برگردان عبارت «لا أقسم» رعایت نشده است. بنابراین، بر اساس این نگرش تفسیری، این دو نوع برگردان نیز به دلیل ضعف ساختار با متن مبدأ هم‌ارز نخواهند بود.

6ـ1ـ4) احتمال سوگند بودن ساختار «لا أقسم»

گفته شده که ساختار «لا أقسم» صیغه‌ای از صیغه‌های قَسَم و مجموعاً کلمة سوگند است. این نظر، محتمل برخی (ر.ک؛ طبری، 1412ق.، ج 27: 117 و قاسمی، 1418ق.، ج 9: 128) و نیز برگزیدة برخی (ر.ک؛ طباطبائی، 1417ق.، ج 19: 136) دیگر است. طبق این نگرش، «لا أقسم» همان «أقسم» و نوعی اسلوب قَسَم است و فعل «قَسَم نمی‌خورم» به معنای «قسم می‌خورم» است.

بر اساس این نگرش، تمام ترجمه‌هایی که ذیل وجه تفسیری دوم قرار گرفته‌اند، می‌توانند ذیل این نظریة تفسیری نیز قرار گیرند؛ زیرا در این وجه تفسیری نیز باید «لا» بدون معادل و ساختار «لا أقسم» به صورت ایجابی برگردان شود. در نتیجه، می‌توان محتمل دانست که مترجمان طبق این نگرش اقدام به ترجمه نموده باشند.

بنابراین، همان نتیجه‌ای که ذیل وجه دوم تفسیری حاصل گردید، اینجا نیز صدق می‌کند و از مجموع معادل‌های کاربردی مترجمان، فقط دو ساختار «I do swear» و «I do call to witness» که دو مورد در ترجمة ایروینگ، یک مورد ترجمة جمعی از مترجمان و شش مورد در ترجمة یوسف‌علی به چشم می‌خورد، با ساختار تأکیدی جمله قَسَم و به عبارت دیگر، با مؤلفة لزوم انطباق ساختاری دو متن مبدأ و مقصد در نظریة هاوس، مناسب و هماهنگ است. پس طبق این وجه تفسیری، در بین مترجمان انگلیسی قرآن، ترجمة یوسف‌علی هم‌ارزی مناسب ساختاری بر اساس روش کارکرد متنی زبان خواهد داشت.

6ـ1ـ5) احتمال منفی بودن ساختار «لا أقسم»

امام فخر ‌رازی وجه معقول در ساختار «لا أقسم» را در نافیه بودن «لا» و در نتیجه، منفی شدن جملة «أقسم» می‌داند (ر.ک؛ فخر ‌رازی، 1420ق.، ج 29: 425). نفی در اینجا اشاره به خارج بودن مورد قَسَم از هر گونه وصف و شرح، به دلیل عظمت آن و وضوح حقیقت می‌نماید؛ یعنی امرآن ظاهرتر و مؤکّدتر از آن است که محتاج به‌ قَسَم باشد (ر.ک؛ همان؛ طبرسی، 1372، ج 9: 361 و شوکانی3، 1421ق.: 341). بنابراین، «لا» حمل بر ظاهر شده است و «لا أقسم» در این وجه تفسیری، به معنای «قسم نمی‌خورم» خواهد بود.

از بین مترجمان انگلیسی، فقط دو ترجمه چنین رویکردی به ساختار «لا أقسم» داشته‌اند. محمد سرور جز آیات ابتدایی سورة قیامت، در بقیة موارد از عبارت «I do not need to swear by» استفاده کرده است. اما در ترجمة محمد و سمیرا احمد، همة موارد این ساختار را به صورت منفی برگردانده‌ شده است. عبارت غالب مورد استفادة آن‌ها «I do not swear / make an oath + with / by / the» است. یک مورد نیز با منفی‌ساز «nor» در آغاز آیة دوم سورة قیامت این مهم را انجام داده‌اند که در ادامه، این ساختار بیان می‌شود.

نکتة قابل توجه این است که گرچه مترجم در این رویکرد، دیگر با اسلوب قَسَم سروکار ندارد، اما مترجمان مذکور با نوع منفی‌سازی که به کار برده‌اند، توانسته‌اند ساختار هرچند منفی «لا أقسم» را موکّد برگردان نمایند؛ زیرا در صورتی‌که پسوند منفی‌ساز «not» همراه با افعال کمکی و به صورت مستقل بیاید، باعث تأکید کلام می‌شود (Quirk &et all, 1885: 136, 776  Longman, 2009: 269,). شاید بتوان گفت مترجمان فوق نیم‌نگاهی به دیگر رویکردها و وجه تأکیدی «أقسم» نیز داشته‌اند. به همین دلیل، ترجمة منفی خود را به صورت مؤکّد برگردان کرده‌اند. در تأیید این مطلب می‌توان به جملة معترضه‌ای که در ترجمة آیة 75 سورة واقعه از محمد و سمیرا احمد ایراد شده، اشاره کرد:

»Many translations disagree on the use of the negative in this verse it could possibly mean emphasis«.

این دو مترجم با این عبارت به وجه دیگر مرسوم نزد مترجمان (مثبت و مؤکّد برگرداندن «لاَ أقسم») اشاره کرده‌اند.

شوکانی از مفسران و عالمان اهل تسنّن، تفسیر آیة Pفَلاَ أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِO (الواقعة/75) را با چنین رویکردی با توجه به معین بودن مقسمٌ‌به (مواقع ستارگان)، مقسمٌ‌علیه Pإِنَّهُ لَقُرْآن کَرِیمO (الواقعة/77) و نیز جملة معترضة Pوَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِیمٌO صحیح نمی‌داند (ر.ک؛ همان: 192؛ برای مشابه این نظر ر.ک؛ درویش، 1415ق.: ج10: 207).

اما این اشکال قابل تأمّل است؛ زیرا اگر به دلیل تعیین مقسمٌ‌به و مقسم‌ٌعلیه نمی‌توان با این نظریه، آیه را تفسیر کرد، به غیر از آیات ابتدایی سورة قیامت که Pالْیَوْمِ الْقِیَامَةِO وPالنَّفْسِ اللَّوَّامَةO مقسمٌ‌به و PلَتُبْعَثُنَّO محذوف و جواب قَسَم است (ر.ک؛ صافی، 1418ق.، ج 29: 167). در بقیّة آیاتی که ساختار «لاَ أقسم» در آن به کار رفته، هر دو اجزای قَسَم (مقسمٌ‌به و مقسمٌ‌علیه) معین است (ر.ک؛ همان، ج 29: 88ـ89؛ همان، ج30: 254ـ255، 283ـ284 و 331ـ332) و چرا به طور خاص بعضی آیات را نتوان با چنین رویکردی تفسیر نمود. همچنین، ذیل آیة Pفَلاَ أُقْسِمُ بِمَا تُبْصِرُونO (الحاقّة/38) علی‌رغم تعیین مقسمٌ‌به: Pمَا تُبْصِرونَO و Pوَ مَا لاَ تُبْصِرُونَO و مقسم‌ٌعلیه Pإنَّهُ لَقَوْلِ رَسُولٍ کَرِیمٍO (ر.ک؛ درویش، 1415ق.: ج10: 207). همین مفسر (شوکانی)، یکی از وجوه تفسیری محتمل را نفی قَسَم می‌داند و هیچ اشکالی بر این نظریه نمی‌گیرد و فقط قول نافیه بودن «لا» برای ردّ سخن مشرکان را در اولویت می‌داند (ر.ک؛ همان: 341). بنابراین، نمی‌توان این اشکال را جامع و نافذ دانست.

در باب استفاده از منفی‌ساز «nor» در آغاز آیة دوم سورة قیامت که در ترجمة محمد و سمیرا به کار رفته، گفتنی است این کلمه به همراه منفی‌ساز «no» در ترجمة آیة اول این سوره می‌تواند در قالب ساختار موازی «Parallel structure» در ادبیات انگلیسی قرار گرفته است و جمله را مؤکَّد کند (برای آگاهی بیشتر، ر.ک؛ Quirk &et all, 1885: 941,963, 980-983؛ Sharpe, 2009: 185-186؛ Shaffer, 2014: 324-344 و Leech, Svartvic, 2003: 205).

نتیجه‌ای که از بررسی ترجمة ساختار «لاَ أقسم» با این رویکرد در این دو ترجمه به دست می‌آید، بدین شرح است که گرچه معادل‌های این مترجمان به صورت تأکیدی برگردان شده‌ است، ولی با توجه به اینکه نظریة «نفی قَسَم» منجر به خارج شدن ساختار «لاَ أقسم» از دایرة قَسَم و تأکید می‌شود، نمی‌توان چنین ترجمه‌ای را با مؤلفة نظریة متن‌گرایی هاوس برای سنجش میزان تطابق ساختاری (انعکاس تأکید) بررسی کرد؛ زیرا نفی قَسَم از اسباب تأکید نبوده است و موجب تأکید کلام نمی‌شود، هرچند به صورت تأکیدی معادل‌یابی گردد. به احتمال زیاد دلیل اینکه مترجمان از شیوه‌های تأکیدی مختلف در ترجمه این ساختار بهره برده‌اند، به دلیل عظمت امر [مورد قَسَم] و وضوح آن است. می‌توان گفت آشکار بودن روش ترجمه در این نوع ترجمه‌ها وضوح بیشتری دارد، به طوری که خواننده به‌خوبی درمی‌یابد که متن، تألیفی نیست (ر.ک؛ House, 2015: 54-57). زمانی این وضوح تشدید می‌یابد که در متن، علاوه بر معادل مربوط، جمله‌ای بیانی برای تفهیم بهتر مطلب نیز ذکر شود؛ مانند آنچه در ترجمة محمد و سمیرا احمد به کار رفته است.

6ـ1ـ6) «لا» به منزلة «ألاّ»

آخرین وجه تفسیری که دربارة ساختار «لا أقسم» بیان شده، این است که «لا» به منزلة «ألاّ» در نظر گرفته شود که در آغاز کلام و قبل از قَسَم برای تأکید و مبالغه، قَسَم وارد شده است (ر.ک؛ ابن‌عطیّة، 1422ق.، 1422ق.:250 و ابوحیان، 1421ق.، ج10: 91). از فواید دیگر این نگرش، تنبیه مخاطب است و بدین‌گونه قرآن مخاطبان خود را از فضائل آن آگاه می‌سازد تا در آن تدبّر نمایند و بدانند که کلام وحی شعر، سحر و جادو نیست (ر.ک؛ قرطبی، 1364، ج 18: 223).

گرچه گفته ‌شده این وجه تفسیری ضعیف و بعید است (ر.ک؛ ابن‌کثیر، 1419ق.، ج 8: 31 و شوکانی، 1421ق.: 341)، ولی در هر صورت، بر این اساس برخی مترجمان ساختار مزبور را ترجمه کرده‌اند. در این ساختار، «أقسم» فعل قَسَم خواهد بود و در نتیجه، ‌باید به صورت مثبت و تأکیدی ترجمه شود.

از بین ترجمه‌های مورد بررسی، فقط پیکتال در دو آیه (ر.ک؛ التّکویر/ 15 و الإنشقاق/ 16)، با این سبک ترجمه کرده است:

Oh, but I call to witness the planets.

Oh, I swear by the afterglow of sunset.

در هر دو آیه، حرف ندای «Oh» در آغاز کلام و به عنوان معادل «ألا» به کار رفته است. از کاربرد‌های این حرف تأکیدی ـ که به حرف ندا و صوت در زبان انگلیسی معروف است ـ سخنی است که شخص بدان می‌اندیشد (ر.ک؛ Longman, 2009: 698). بنابراین، این حرف هم به لحاظ جنبة ندایی (آگاه کردن) و هم به لحاظ نقش تأکیدی که دارد، دقیقاً معادل «ألا» قرار می‌گیرد؛ به عبارت دیگر، صاحب این ترجمه توانسته است هر دو تعادل واژگانی و نحوی را توأمان رعایت کند.

گرچه پیکتال با توجه به اصل نظریة هاوس مبنی بر مقابلة دو متن، جدا نپنداشتن آن‌ها و لزوم برقراری هم‌ارزی بین متن مبدأ و مقصد، به‌درستی متوجه معنا، نقش و کاربرد «لا» در این وجه تفسیری بوده است و با معادل‌یابی صحیح توانسته تأکید حاصل از آن را در این ساختار منعکس و قَسَم را مؤکّد نماید، اما اشکال کار وی، نیافتن معادل تأکیدی خود فعل «أقسم» است که بدون استفاده از سازوکار‌های تأکیدی موجود در زبان انگلیسی، به صورت «I call to witness» و «I swear by» معادل‌یابی شده است. بنابراین، ترجمة او از این منظر با نظریة متن‌گرایی هاوس هماهنگی ساختاری، و در نتیجه، با متن مبدأ تطابق مناسب ندارد.

6ـ2) بررسی تعادل واژگانی معادل‌های «لا أقسم»

با توجه به بررسی‌های انجام‌گرفته ذیل ترجمه‌های موجود شاهد استفاده از سه معادل «Swear by» و «Call to witness» و «Make an oath» برای فعل قَسَم بودیم. حال باید دید کدام یک از سه معادل کاربردی مترجمان برای قَسَم خوردن در زبان انگلیسی با متن مبدأ هم‌ارز و مناسب‌تر است.

با تتبع ذیل منابع مختلف، برای بررسی اصطلاح «Call to witness» نتیجه‌ای حاصل نگشت (ر.ک؛ Flavell, 1992: 47 و Spears, 2005: 81-84). بنابراین، این عبارت شامل اصطلاحات زبان انگلیسی و یا آمریکایی نمی‌شود. ذیل منابع لغوی این زبان نیز عبارتی مبنی بر اینکه این معادل بر صریح قَسَم خوردن دلالت نماید وجود ندارد (ر.ک؛ Longman, 2009: 135-136؛ ذیل Call و نیزIbid: 1152-1153؛ ذیل Witness و Oxford: ذیل همین دو مدخل). در نتیجه، باید گفت این معادل به صورت مجازی برای قَسَم خوردن در نظر گرفته شده است و معنای لفظی آن درخواست شهادت دادن بر چیزی است. این درخواست از خدا گرفته می‌شود که در این صورت، با معنای اول «Make an oath» برابری می‌کند:

»A solemn usually formal calling upon God or a god to witness to the truth of what one says or...(Webster: oath)«.

ترجمة روان ساختار «أقسم» با این دو معادل «Call to witness» و «Make an oath» در معنای اول، بدین نحو است: خداوند را شاهد می‌گیرم بر صحت و حقّانیت فلان چیز (....).

اما دیگر معانی «Oath» بر صریح قَسَم خوردن و قول دادن دلالت می‌کند (ر.ک؛ همان‌). در صورتی‌که لغت «Swear» بر صریح قَسَم خوردن، قول دادن، تعهد دادن و یا حتّی اظهار و قول تأکیدی نیز دلالت می‌کند و هرگاه با «by» به کار می‌رود، اطمینان‌بخشی قوی را به دنبال دارد (ر.ک؛ همان، ذیل Swear). اما باید توجه داشت که این تأکید حاصل از خود واژه است و به حوزة ساختاری مربوط نمی‌شود؛ یعنی نمی‌توان گفت چون این واژه معنای تأکیدی دارد، دیگر نیازی به معادل‌یابی تأکیدی در گرامر زبان انگلیسی نیست؛ زیرا طبق نظریة هاوس در کارکرد متنی زبان این دو حوزه جدای از یکدیگر تعریف می‌شوند. در یک حوزه با واژگان بین کارکردهای زبانی رابطه برقرار می‌شود و در یک حوزه با ساختار (ر.ک؛ خزاعی‌فرید، 1394: 84ـ87). در نتیجه، هم‌ارزی بین دو متن مبدأ و مقصد در هر دو زمینه لازم است.

به هر روی، دو معادل «Make an oath» و «Swear by» تطابق مناسب‌تری با متن مبدأ دارد و تعادل واژگانی در الگوی پیشنهادی هاوس را می‌توانند به همراه داشته باشند. گرچه معادل «Swear by» نسبت به دیگر معادل‌ها رواج بیشتری دارد.

برخورد خود مترجمان نیز گویای این مطلب است. بررسی هشت آیه مزیّن به ساختار «لا أقسم» در یازده ترجمه که مجموعاً هشتادوهشت ضرب را تشکیل می‌دهد، نشان می‌دهد در هشتاد دو مورد از عبارت «Swear by» به صورت مستقیم و غیرمستقیم استفاده شده است که این خود صحت، مقبولیت و رواج این معادل نزد مترجمان و به نوعی در زبان مقصد را می‌رساند. بنابراین، مترجم می‌تواند با تطبیق معادل مذکور با شیوه‌های تأکیدی رایج در زبان انگلیسی عملکرد مناسبی به لحاظ انعکاس تأکید قَسَم را داشته باشد.

7. موانع ترجمة متعادل ساختار «لا أقسم»

ترجمه و انتقال مفاهیم و فضای آیه به زبانی دیگر کاری حساس و مشکل است. در حقیقت، مترجم در فرایند ترجمه با موانع مختلفی مواجه است. در علت ضعف و نقص کلّی ترجمه‌های موجود، موارد ذیل قابل ذکر است:

7ـ1) غیر قابل انتقال بودن اعجاز بیانی قرآن

اعجاز قرآن دارای وجوه مختلفی است، ولی آن وجه از اعجاز که در هر آیه‌ای در جریان است، همان بلاغتی است که در آن نهفته است و لذا این وجه از اعجاز قرآن را نمی‌توان به زبان دیگری برگرداند (ر.ک؛ رشیدرضا، 1367ق.، ج 9: 224ـ225 و 331). شاید به همین دلیل است که ابن‌عربی تبیان و اعجاز قرآن را فقط به زبان عربی می‌داند و معتقد است اگر قرآن به زبانی دیگر برگردانده شود، دیگر گویا نبوده است و مقتضی اعجاز نخواهد بود (ر.ک؛ ابن‌عربی، بی‌تا، ج4: 1665). با توجه به این اصل، تمام معادل‌های ساختار «لا أقسم» ـ چه در حوزة واژگان و چه در حوزة ساختارـ در مقایسه با گویایی زبان قرآن نارسا خواهند بود.

7ـ2) تفاوت‌های زبان‌شناختی

چنان‌چه دستور زبان متن مقصد مشخصة مطابق و هماهنگ دربارة ترجمة اسلوب مورد نظر در متن مبدأ نداشته باشد، برگردان لفظ، ساختار و یا به طور کلّی، اسلوب مورد نظر تقریباً غیر‌ممکن می‌شود (ر.ک؛ کتفورد، 1965م.: 94). چنین مواردی با عنوان «ترجمه‌ناپذیری زبانی» (Linguistic untranslatability) شناخته می‌شوند؛ زیرا موفقیت نداشتن در معادل‌یابی صحیح، کاملاً به تفاوت‌های دستوری دو زبان مبدأ و مقصد برمی‌گردد و تطابق مرسوم و معمول در این راستا اندک است (ر.ک؛ (House, 2015: 94-.

با تحلیلی که در باب ساختار «لا أقسم» در متن مبدأ و معادل‌های آن در متن مقصد صورت گرفت، شگردهای نحوی به کار رفته در قرآن، از جمله مهم‌ترین دلایل ترجمه‌ناپذیری این ساختار را ذیل اصل تفاوت‌های زبان‌شناسی رقم می‌زند. ذکر صیغة قَسَم با کیفیّتی (تأکید) که در زبان عربی دارد، از جمله قواعد خاصّ مربوط به نحو این زبان به شمار می‌رود. طبیعی است که نتوان در گرامر زبان انگلیسی برای آن چنین نقش و کارکردی یافت. از این رو، برخی مترجمان برای اینکه معادل قَسَم در زبان مقصد را در قالبی تأکیدی ترجمه کنند، آن را با شیوه‌های تأکیدی رایج در آن زبان ترکیب و ارائه می‌کردند.

I swear by           I do swear by

7ـ3) نقش مترجم در نارسایی ترجمه

موانع و محدودیت‌های ترجمة قرآن همواره به دلیل شکوه متن مقدس و مسائل و مشکلات زبان‌شناسی نیست، بلکه بخشی از مشکلات مستقیماً متوجه مترجم متن است. به این دلیل است که برای مترجم مواردی چون داشتن شرایط عام، مانند آگاهی از زبان مبدأ و مقصد، آگاهی از موضوع ترجمه، توانایی نویسندگی، آشنایی با فرهنگ، آداب، تاریخ و جغرافیای مردم دو زبان، و نیز شرایط ویژة خاص ترجمه قرآن، همچون پرهیز از ترجمه به رأی، طهارت روحی، کار گروهی در ترجمه (ر.ک؛ رضائی اصفهانی، 1384: 53ـ65) و نیز دارا بودن شرایط مفسّر قرآن را ضروری دانسته‌اند (ر.ک؛ خویی، 1410ق.: 510).

بررسی انجام‌ شده بین ترجمه‌ها نشان داد که برخی مترجمان در ایجاد تعادل‌های ساختاری و برخی در برقراری تعادل واژگانی موفق بوده‌اند. در بعضی موارد نیز هر دو مورد عملکرد خوبی داشته‌اند و در مواقع دیگر، هیچ‌ یک از تعادل‌های مذکور در ترجمه رعایت نشده است. نکتة مهم، تطبیق این ترجمه‌ها با یکدیگر و توجه به زمانی است که یک مترجم در ایجاد تعادل موفق و دیگری ناموفق بوده است؛ زیرا در این صورت، این نتیجه حاصل می‌شود که تعادل مربوط در زبان مقصد قابل انعکاس بوده که به دلیل فقدان یک یا چند شرط از شرایط مذکور از نظر به دور مانده است.

نتیجه‌گیری

از بررسی و تحلیل اسلوب قَسَم با ساختار «لا أقسم» در ترجمه‌های انگلیسی بر اساس نظریة مبتنی بر هم‌ارزی متنی هاوس نتایج ذیل حاصل شد:

معادل‌هایی که مترجمان برای ساختار «لا أقسم» در نظر گرفته‌اند، به طور متفاوت قابلیت انطباق با هر شش وجه تفسیری مذکور برای این ساختار را دارد. از بین نگرش‌های موجود، وجوه تفسیری سوم (ابتدا بودن «لا»)، پنجم (منفی بودن ساختار «لا أقسم») و ششم («لا» به منزلة «ألا») ضعیف‌ترین وجوه بین مترجمان برای ترجمه به شمار می‌روند. اما وجه تفسیری دوم (زائده بودن «لا») و چهارم (سوگند بودن صیغة «لا أقسم») وجوه غالب انتخابی مترجمان برای ترجمة این ساختار محسوب می‌شوند؛ زیرا در هر دو نگرش، کلّ ساختار «لا أقسم» به معنای «أقسم» خواهد بود و این با نوع معادل‌یابی مترجمان مطابقت دارد.

طبق نظریة کارکرد متنی زبان، عملکرد مترجمان در حوزة ساختار، ضعیف است. در حقیقت، ساختار «لا أقسم» به عنوان یک ساختار تأکیدی در ترجمه‌های قرآن کمتر شناخته است و بر این اساس ترجمه شده است. اکثر مترجمان در معادل‌یابی تأکیدی خود ادات قَسَم (فعل «أقسم») ضعف عمده دارند. غیر از ترجمه بر اساس دیدگاه پنجم (نفی قَسَم) که ساختار «لا أقسم» را از دایرة تأکیدی بودن خارج می‌کند، در بقیة موارد بر مترجم لازم است این ساختار را معادل‌یابی تأکیدی نماید که لازمة اصلی این امر، تسلّط بر قواعد دستوری و به طور خاص، شیوه‌های تأکیدی دو زبان مبدأ و مقصد است.

اما در حوزة واژگان، دو معادل «Make an oath» و «Swear by» تطابق مناسب‌تری با متن مبدأ داشته است و در نتیجه، با توجه به الگوی پیشنهادی هاوس، تعادل واژگانی قابل قبولی ایجاد می‌کنند. در این بین، معادل «Swear by» رواج و مقبولیت بیشتری بین مترجمان دارد.

اعجاز بیانی قرآن، تفاوت‌های دستوری دو زبان و نقش خود مترجم در ترجمه، از جمله مهم‌ترین موانعی هستند که اجازة برقراری هم‌ارزی کامل و مطلق بین زبان قرآن و به طور خاص، ساختار «لا أقسم» با زبان مقصد را نمی‌دهد.

بررسی ترجمه‌ها نشان داد که توجه به مؤلفه‌های ساختار و واژگان تا چه حد می‌تواند در انعکاس فضای مورد نظر آیه مؤثر باشد؛ به بیان دیگر، چون اسلوب تأکید در زبان مبدأ زاییدة نحو است، تحلیل و تطبیق ساختاری صحیح ادوات آن با اسالیب تأکیدی به کار رفته در زبان مقصد را می‌طلبد. معادل‌یابی صحیح واژگانی به منظور درک عمق معنای واژه و عبارت به کار رفته در آیه، مطلب دیگری است که در ترجمة این اسلوب نقش بسزایی ایفا می‌کند. از طرفی، با توجه به گسترة وسیع کاربرد این اسلوب در علوم ادبی متن مبدأ، نتیجه‌ای که حاصل می‌شود این است که ادوات تأکید قرآنی وابسته به زبان خاص‌ هستند و از موقعیت ویژه‌ای در متن مبدأ برخوردارند. از این رو، روش مفید و مناسب برای ترجمة وجوه آن، روش آشکار هاوس است؛ زیرا این روش، مناسب متونی است که برای مخاطب خاص نوشته شده‌اند و یا به زبان، فرهنگ، سنّت و یا تاریخ وابسته‌اند (ر.ک؛ House, 2015: 54-56). این موضوع دقیقاً با زبان قرآن به طور عام و با ادوات تأکید و ساختار قسم و صیغة «لا أقسم» به طور خاص هماهنگ است. به همین دلیل، هاوس این روش را برای خطابه‌های مذهبی و برخی متون ادبی نیز مناسب می‌داند (Ibid).

بنابراین، از آنجا که واژگان و ساختار تأکیدی اسلوب «لا أقسم» در متن مبدأ نقش مهمی در انعکاس صحیح آن در ترجمه دارند و نظر به اینکه بازآفرینی نقش متن اصلی در ترجمه به دو ترجمة آشکار و پنهان منجر می‌گردد و نیز ثابت شدن مناسب بودن روش ترجمة آشکار برای متون وابسته به زبان، فرهنگ و تاریخ خاص، می‌توان با استفاده از مؤلفه‌های پیشنهادی این روش، راه رسیدن به برگردانی هم‌ارز با متن مبدأ در این زمینه را هموار کرد. بر این اساس، با اتّخاذ معادل‌های متناظر و هم‌ارز واژگانی و ساختاری وفادار به متن مبدأ، محسوس نمودن ترجمه و نیز عدم تغییرات فرهنگی می‌توان ترجمه‌ای مناسب در این حوزه ارائه نمود.

بدین ترتیب، می‌توان به عبارت «I do swear by» که تطابق ساختاری مناسبی با «لا أقسم» ایجاد می‌کند، به عنوان معادلی هم‌ارز در این زمینه نگاه کرد؛ زیرا این معادل هر دو مؤلفة تعادل واژگانی (دلالت بر معنای صریح قَسَم) و ساختاری (هماهنگی با یکی از اسالیب تأکید زبان انگلیسی) الگوی متن‌گرایی هاوس را در بردارد و در نتیجه، با متن مبدأ نیز مطابقت دارد.

مترجمانی که در برگردان صحیح ساختاری عبارت «لا أقسم» موفق نبوده‌اند، بر اساس نظریة هاوس ذیل روش ترجمة پنهان جای می‌گیرند؛ زیرا ترجمة آن‌ها فاقد تطابق (حداقل در مؤلفة ساختار) با متن مبدأ است و به عبارتی، ترجمة آن‌ها رنگ و بویی کامل از متن مبدأ ندارد.

مناسب‌ترین ترجمه از نظر معادل‌یابی صحیح ساختار«أقسم»، به مترجمانی برمی‌گردد که این ساختار را بر اساس وجوه تفسیری دوم (زائده بودن «لا») و چهارم (سوگند بودن صیغة «لا أقسم») ترجمه کرده‌اند. در این بین، یوسف‌علی با شش بار معادل‌گزینی با عبارت «I do swear by» و «I do call to witness»، برترین عملکرد را به خود اختصاص داده است. ترجمة ایروینگ با دو بار استفاده از ساختار «I do swear by» و ترجمة جمعی از مترجمان با یک ‌بار استفاده از این معادل، در رتبه‌های بعدی قرار می‌گیرند.

پی‌نوشت‌ها:

1ـ ر.ک: نظریة ترجمه، دیروز و امروز. پایگاه اینترنتی:

 http://rasoul-translation.persianblog.ir

2ـ «so» که در اکثر قریب به اتفاق موارد، در عبارت «فلا أقسم» به کار رفته است نه «لا أقسم».

3ـ قول دومی از نافیه بودن «لا» در تفسیر آیة اول سورة قیامت از این مفسر بیان شده که «لا» علی‌رغم اینکه نافیه است، نفی «أقسم» نمی‌کند، بلکه آنچه را که درصدد رساندن عظمت مقسمٌ‌به است، نفی می‌کند (ر.ک؛ Ibid: 243). البته دو مترجم که با رویکرد نافیه بون «لا» اقدام به ترجمة آیه کرده‌اند، نفی را متوجه خود «أقسم» دانسته‌اند و با وجه دیگر نافیه بودن «لا» هیچ ترجمه‌ای ارائه نشده است.

ابن‌عربی، محمدبن عبدالله.(بی‌تا).احکام القرآن. بی‌جا: بی‌نا.
ابن‌عطیة، عبدالحق‌بن غالب. (1422ق.). المحرّر الوجیز فى تفسیر الکتاب العزیز. چ 1. تحقیق عبدالسلام عبدالشافى محمد. بیروت: دارالکتب العلمیّة.
ابن‌کثیر دمشقى، اسماعیل‌بن عمرو. (1419ق.). تفسیر القرآن العظیم. چ1. تحقیق محمد حسین شمس‌الدین. بیروت: دار الکتب العلمیّة؛ منشورات محمدعلى بیضون.
اندلسی، ابوحیان. (1420ق.). البحر المحیط فی التفسیر. تحقیق محمد جمیل صدقی. بیروت: دارالفکر.
بیضاوی، عبدالله بن عمر. (1418ق.). انوار التنزیل و اسرار التأویل. چ1. تحقیق محمد عبدالرحمن المرعشلی. بیروت: دار إحیاء تراث العربیّة.
پایگاه بزرگترین وبلاگ تخصصی ترجمه (ولاشان):
http://rasoul-translation.persianblog.ir
جلالی، جلال‌الدّین. (1389). »بررسی مقولة تأکید در ترجمه‌های انگلیسی قرآن». ترجمانوحی. ش 1 (پیاپی 27).صص 24ـ48.
حسن، عباس.(بی‌تا).النحو الوافی. قم: انتشارات ناصر‌خسرو.
خزاعی‌فرید، علی. (1394). «نقد ترجمه در ایران، روش‌ها و آسیب‌ها». نامة فرهنگستان. س 14. ش 3. صص73ـ91.
خطیب، عبدالکریم یونس. (بی‌تا). التفسیر القرآنى للقرآن. بی‌جا: بی‌نا.
خوئی، ابوالقاسم. (1410ق.). البیان فی تفسیر القرآن. بی‌جا: انوار الهدی.
درویش، محیی‌الدین. (1415ق.). إعراب القرآن و بیانه. چ4. سوریه: دارالإرشاد.
رشیدرضا، محمد. (1367ق.). ألمنار. چ2. مصر: دارالمنار.
رضایی اصفهانی، محمدعلی. (1384). «بررسی شرایط شرایط مترجم قرآن». پیام جاویدان. ش 6. صص53ـ65.
زرکشی، بدرالدین محمد. (1376ق.). البرهان فی علوم القرآن. چ 1. تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم. بی‌جا: دار إحیاء کتب العربیّة.
زمخشری، محمود. (1407ق.). الکشاف فی حقائق غوامض التنزیل. چ3. بیروت: دارالکتب العربی.
ــــــــــــــــــــــ . (بی‌تا). المفصل فی علم العربیّة. چ2. بیروت: دارالجیل.
شوکانی، محمدبن علی. (1421ق.). إرشاد الفحول إلی تحقیق الحق من علم الأصول. چ1. تحقیق أبی‌حفص سامی. ریاض: دارالفضیلة للنشر والتوزیع.
صافی، محمود. (1418ق). الجدول فی إعراب القرآن. بیروت: دارالرشید مؤسّسة الإیمان.
طباطبائی، سیّد محمدحسین. (1417ق.). المیزان فی تفسیر القرآن. چ5. قم: دفتر انتشارات اسلامى جامعة مدرسین حوزة علمیّه.
طبرسی، فضل‌بن حسن. (1372). مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن. مقدمة محمدجواد بلاغی. تهران: ناصرخسرو.
طبرى، ابوجعفر محمد. (1412ق.). جامع البیان فی تفسیر القرآن. چ1.بیروت: دارالمعرفة.
عبیزة، عایشه. (2009م.). دراسة وظیفیة لاسلوب التأکید فی القرآن الکریم. الجزائر: جامعة الحاج لخضر ببناته، کلّیة الآداب والعلوم الإنسانیة.
فخر رازی، محمدبن عمر. (1420ق). مفاتیح‌ الغیب. چ3. بیروت: دار إحیاء التراث العربی.
قاسمی، محمد جمال‌الدین. (1418ق.). محاسن التأویل. چ 1. تحقیق محمد باسل عیون السود. بیروت: دار الکتب العلمیّة.
قرطبى، محمدبن احمد. (1364). الجامع لأحکام القرآن. چ1. تهران: انتشارات ناصرخسرو.
Al-Hilālī, Muhammad Taqī-ud-Dīn & Khān, Muhammad Muhsin. (1417). Translation of The Meaning of The Noble Qur'an in The English Language. Madinah K. S. A: King Fahad Complex for The Printing of The Holy Qur'an.
Catford, John Cunisson. (1965). A Linguistic Theory of Translation. Oxford: University Press.
House, Juliane. (2015). Translation Quality Assessment past and present. London & New York: Routledge.
Leech, Geoffrey & Svartvic, Jan. (2003). Communicative Grammar of English. 3th Edit. Taylor & Francis Group:Routledge.
Flavell, Linda and Roger. (1992). Dictionary of Idioms and their Origins. Great British: Kyle Cathie Limited.
Longman Dictionary of American English. (2009). Harlow, United Kingdom: Person Education Limited.
Sharpe, Pamela J. (2009). How to Prepare for the TOEFL, Test of English as a Foreign Language. United States of America: Boron's EducationalSeries.
Partridge, Eric. (2006). Origins A Short Etymological Dictionary of Modern English. London and New York: Tylor &Francis e-library.
Quirk, Randolph, Greenbaum, Sidney,  Leech, Geoffrey & Svartvik, Jan. (1985). A comprehensive grammar of the English language. London and New York: Longman.
Shaffer, Virginia. (2014). McGraw-Hill Handbook of English. Forgotten Books.
Spears, Richard A. (2005). Dictionary of American Idioms and Phrasal verbs. United States of America: McGraw-Hill.
Jāme̕ Al – Tafāsīr. Computer Research Center of Islamic Sciences (Light).
Merriam Webster's Collegiate Dictionary. 11th Edit.
Oxford Collocations Dictionary. Oxford University Press.