Document Type : Research Paper
Authors
1 Assistant Professor, Department of Arabic Language and Literature, Faculty of Graduate Studies of Tehran, Qom, Iran;
2 MA. Student in Arabic Language and Literature Translation, Faculty of Graduate Studies of Tehran, Qom, Iran (Corresponding Author)
3 MA. Student in Arabic Language and Literature Translation, Faculty of Graduate Studies of Tehran, Qom, Iran;
Abstract
This research, with the analytical-descriptive approach, examines the most important challenges in finding equivalents in the area of translation of the multilingual terminology dictionaries. Examination of these challenges has been achieved through translation of the multilingual terminology lexicon: A Dictionary of the Economic and Financial Terms (French – English – Arabic) by Mustafa Henni. The challenges in this research have been divided into two parts: Specialized and general. Specific challenges and damages, which are specially related to the translation of multilingual terminology dictionaries include “inconsistencies in translation and the problems encountered by the Persian translator in finding the proper equivalents”, “differences in provision of the terms from the source language”,” incongruity in providing equivalents of vocabularies and idioms among different languages” and finally, “finding the precise equivalents and translation of abbreviations.” The general challenges which are common in various multilingual texts, especially financial and economic, consist of “finding equivalents in the translation of specialized texts” and “having familiarity with the content source language when choosing suitable equivalents.” The writers in the process of studying these challenges, while citing numerous examples to explain the problems, have provided practical solutions for removing of the specified issues, and promotion of the level of multilingual translation in Iran.
Keywords
همواره پیشرفت و توسعة دانش و مهارت، با پیدایش کلمات، اصطلاحات و ترکیبهای نوین در زمینههای تخصصی گوناگون همراه است. از این رو، پیشگامان هر رشتة علمی، نخست فرهنگ اصطلاحات آن علم را تدوین میکنند تا بتوانند راه تفهیم و تفاهم و گسترش آن علم را بگشایند؛ چراکه بهترین و سریعترین راه آشنایی با معادل دقیق اصطلاحات، مراجعه به فرهنگ اصطلاحات آن علم است (ر.ک؛ ناظمیان، 1393: 98). میدانیم که فرایند پیدایش اصطلاحات و واژگان تخصصی غالباً در کشورهای توسعهیافته و پیشرو در عرصههای مختلف صنعتی، علمی و فناوری صورت میگیرد. از اینرو، واضح است که این اصطلاحات و واژگان بر مبنای زبان و ساختارهای دستوری و واژگانی همان کشورها متبلور میشود و در قالب انواع شیوههای ارتباطی (کتاب، مجله، رسانه، نرمافزار و...) به دیگر مناطق جهان راه پیدا میکند. در این میان، کشورهایی که در ردة بعدی توسعه و پیشتازی قرار دارند، همواره با سیل واژگان و اصطلاحات تخصصی نوین مواجه هستند. این کشورها ناگزیزند به منظور بهرهبرداری از علوم و مهارتهای نوین، از رهگذر ترجمة اصطلاحات و واژگان تخصصی، برابرهای بومی را برای آنها برگزینند. در نتیجه، ارائة برابرهای مناسب برای واژگان و اصطلاحات تخصصی از ابزارهای اصلی فهم هر شاخه از علم و دانش به حساب میآید؛ چراکه هر علمی برای برقراری ارتباط با مخاطبان خود نیاز به زبان ویژهای دارد و میزان گستردگی واژگان، غنا و تنوع آن از نخستین و بارزترین نشانههای پیشرفت زبانهاست (ر.ک؛ حدادی، 1384: 44). فرهنگ اصطلاحات تخصصی سه زبانة معجم المصطلحات الإقتصادیةوالمالیة اثر دکتر مصطفی هنّی، با گردآوری حجم وسیعی از واژگان و اصطلاحات تخصصی حوزة اقتصاد و مسایل مالی (بالغ بر هزار صفحه و سیهزار مدخل) به سه زبان فرانسه، انگلیسی و عربی، یکی از معتبرترین و بزرگترین فرهنگهای اصطلاحات و واژگان تخصصی در این زمینه است.
1. طرح مسئله و پرسشهای پژوهش
ترجمة یک متن تخصصی با چالشهای اصطلاحشناختی (ترمینولوژیک) خاصی روبهروست. بخش عمدهای با جستاری استنادی یا پرسش از کارشناسان امر، مرتفع شود، لیکن ترجمة متون اقتصادی و مالی با حساسیتها و دشواریهای بسیار جدیتری همراه است؛ چراکه افزون بر چالشهای رایج در ترجمة متون تخصصی، تبعات قانونی و حقوقی سنگینی در پی دارد؛ برای مثال، شاید کوچکترین لغزش و بیدقتی در ترجمة انواع قراردادها، توافقنامهها، طرحهای سرمایهگذاری و غیره، خسارتهای جبرانناپذیری برای یکی از طرفین به همراه داشته باشد.
نگارندگان در فرایند ترجمة فرهنگ معجم المصطلاحات الإقتصادیة والمالیة، با چالشهای بنیادینی، از جمله در حوزة برابریابیها در سطح واژگان و اصطلاحات روبهرو شدند. بخشی از این چالشها مختصّ ترجمة فرهنگهای اصطلاحات و واژهنامههای چندزبانه بود که مهمترین آنها عبارت است از:
1. ناهمگونی فرهنگ لغتها در ترجمه و چالش مترجم فارسی در ارائة برابرنهادة یکسان.
2. اختلاف در برابریابی واژگان و اصطلاحات از زبان اصلی.
3. ناهمگونی در برگردان واژگان و اصطلاحات بین زبانهای مختلف.
4. برابریابی و برگردان دقیق علایم اختصاری.
اما چالشهایی نیز به عنوان چالشهای مشترک وجود داشت که در ترجمة انواع متون چندزبانة تخصصی قابل رؤیت است که نگارندگان بهاختصار و بر اساس بسامد و کارکرد، برای آشنایی مترجمان نوپا یا فعال در حوزة متون تخصصی چندزبانه، به تبیین آنها نیز پرداختهاند. مهمترین این موارد عبارت است از:
1. برابریابی در ترجمة اصطلاحات تخصصی.
2. آشنایی با زبان اصلی متن مبدأ در گزینش برابرنهادة مطلوب.
پژوهش حاضر سعی دارد چالشهای یادشده را در فرایند ترجمة کتاب المعجم المصطلحات الإقتصادیة والمالیة، به عنوان یکی از معتبرترین فرهنگهای اصطلاحات تخصصی چندزبانه در حوزة مسایل اقتصادی و مالی واکاوی کند تا راهگشای دانشجویان و مترجمان باشد و بتواند با توجه به موارد ذکرشده و با ارائة پیشنهادهایی برای برونرفت از این چالشها، نارساییهای ترجمة این دست متون را به حداقل برساند.
در این پژوهش، تلاش گردیده تا با واکاوی چالشها و نکاتی که مترجمان در فرایند ترجمه با آن روبهرو گشتهاند، به پرسشهای زیر پاسخ داده شود:
1. چه چالشها و محدودیتهایی بر سَرِ راه مترجمان در برابریابی و برگردان لغتنامهها، فرهنگهای اصطلاحات و متون تخصصی چندزبانه وجود دارد؟
2. راههای برونرفت از این چالشها در برابریابیهای واژگانی و اصطلاحی در راستای ترجمة متون تخصصی چیست؟
2. پیشینة پژوهش
از آنجا که ساختار پژوهش پیش رو به دو بخش اصلی تقسیم میشود، بحث پیشینة پژوهش را نیز باید از دو منظر متفاوت واکاوی کرد. دربارة بخش نخست و اصلی مقاله که به چالشهای تخصصی برابریابیها در ترجمة متون و فرهنگهای چندزبانة تخصصی میپردازد، بنا بر جستجوی نگارندگان در موتورهای جستجوی اینترنتی و پایگاههای مجازی مجلات علمی و پژوهشی، تاکنون هیچ پژوهش مستقلی که به واکاوی تطبیقی چالشها، یا حتّی نکتهها در برابریابی و ترجمة متون چندزبانه (یا فرهنگهای چندزبانه) پرداخته باشد، صورت نگرفتهاست. شاید مرتبطترین پژوهش در این زمینه، مقالة ارائهشده به «همایش ترجمة دانشگاه علامه طباطبائی» با این عنوان باشد: «ویژگیها و نیازهای کاربران فرهنگهای تخصصی» نوشتة احمد طاهریان (1379). این مقاله، پژوهش کمحجمی است که با تکیه بر روشی میدانی و آماری تلاش میکند ویژگیهای کاربران فرهنگهای تخصصی حوزة اقتصاد و توقعات ایشان از این دست فرهنگها را برای خواننده تبیین کند. همچنین، نگارنده در بخش پایانی، مهمترین فرهنگهای اصطلاحات اقتصادی و مالی «انگلیسی به فارسی» را برای خوانندگان معرفی کردهاست. از این رو، خواه از نظر رویکرد غیرتخصصی و وارد نشدن به مباحث معادلیابی، خواه از نظر محدود ماندن پژوهش به فرهنگهای دوزبانه، تفاوتهایی ساختاری بین این مقاله با پژوهش پیش رو وجود دارد.
اما برای بخش دوم و فرعی، پژوهشهایی چند در حیطة معادلیابی واژگان و اصطلاحات به رشتة تحریر درآمدهاست. بخشی از این پژوهشها، علیرغم وجود برخی همانندیها، اختلافی بنیادین با پژوهش پیش رو دارند و از این رو، از ذکر آنها صرف نظر میکنیم. اما دو پژوهشی که میتوان آنها را با بخشهایی از این پژوهش مرتبط دانست، عبارتند از:
* «از تعدیل تا معادلیابی» نوشتة رضا ناظمیان و زهره قربانی (1392). این مقاله به نکات ارزندهای در باب شیوههای معادلیابی، بهویژه بحث تعدیل واژه و اصطلاح در فرایند ترجمه اشاره کردهاست. از این رو، تفاوت بارز آن با پژوهش پیش رو این است که مقالة مزبور فرایند معادلیابی را در ساختار جمله و متن بررسی کردهاست و برخلاف پژوهش پیش رو، به بحث معادلیابی از رهگذر فرهنگهای تخصصی چندزبانه ورود نکردهاست؛ به سخن دیگر، پژوهش پیش رو درصدد است تا چالشهای فرایند معادلیابی یک اصطلاح تخصصی را در سطح نخستین لایة ذهن (دستیابی به برابرنهاد) واکاوی کند و این برخلاف روند طیشده در مقالة «از تعدیل تا معادلیابی» است که به مراحل بعدی این فرایند (کارکرد اصطلاح در ساختار متن) پرداختهاست.
* «بررسی تطبیقی کلمات اختصاری در فارسی، انگلیسی، عربی و ترکی استانبولی» نوشتة قلیفامیان و سخنور (1394). این مقاله نیز چنانچه از عنوانش پیداست، فرایند شکلگیری کلمات اختصاری را در چهار زبان ارزیابی کردهاست و از این جنبه میتواند با بخشهایی از مقالة پیش رو (برابریابی و برگردان دقیق علایم اختصاری) همگونی داشته باشد. اما مهمترین اشکال وارد بر آن، ارائه نکردن یک یا چند راهکار مناسب برای برونرفت از چالش ترجمة کلمات اختصاری است؛ به عبارت دیگر، این مقاله تنها گزارشی توصیفی از گونههای ساخت کلمات اختصاری در زبانهای مزبور است و نگارندگان هیچ اشارهای به نحوة ترجمة این کلمات، از یکی از چهار زبان به دیگری نداشتهاند.
در همین حیطه، کتابهای حوزة ترجمه از عربی به فارسی نیز کموبیش نکات و چالشهایی را در بحث معادلیابی مطرح کردهاند؛ از جمله: فنّ ترجمه نوشتة دکتر ناظمیان (1393)، فنّ ترجمه نوشتة دکتر معروف (1387) و روش نوین فنّ ترجمه نوشتة دکتر زرکوب.
3. چالشهای تخصصی برابریابیها در ترجمة فرهنگلغتهای تخصصی چندزبانه
3ـ1) ناهمگونی فرهنگلغتها در ترجمه و چالش مترجم فارسی در ارائة برابرنهادة یکسان
مشکل اساسی و پیچیدة مترجم متون تخصصی، یافتن معادل واژگانی برای مفاهیم و اصطلاحاتی است که در فرهنگ لغتهای تخصصی، برابرهایی مختلف و ناهمگون برای آنها ارائه شدهاست و رعایت تمام خصوصیات معنایی واژگان و اصطلاحات، در ترجمه و برابریابی آنها به چشم نمیخورد. به عقیدة کمیساروف، اولین و بهترین راه ترجمة اصطلاحات، یافتن اصطلاحی در زبان مقصد است که کلیه خصوصیات معنایی اصطلاح، از قبیل معنی مجازی، لغوی، عاطفی و غیره در زبان مبدأ را داشته باشد (ر.ک؛ کمیساروف، 1985م.: 211). این امر با توجه به اینکه کلمات و واژگان در زبانهای مختلف از شمول و قدرت معنایی یکسانی برخوردار نیستند، بیش از پیش اهمیت مییابد. از سوی دیگر، طبیعی است که این ناهمگونیها در ترجمة واژگان و تعدد برابرهای آن، در هر زبانی وجود داشته باشد، اما این ناهمگونیها در زبان فارسی چشمگیرتر به نظر میآید؛ زیرا زبان فارسی هم ویژگی اشتقاقی بودن را از عربی گرفتهاست و هم خود ساختاری ترکیبی دارد؛ به عبارت دیگر، در عربی، «اشتقاق» عامل اصلی واژهافزایی است، اما در زبان فارسی، علاوه بر اشتقاق، ترکیب واژهها نیز عهدهدار غنیسازی ذخیرة واژگان این زبان است و زبان عربی تاکنون نتوانسته قابلیـت انعطافآمیز خود را برای پذیرایی عنصر واژهافزایی اشتقاق به نحو فراگیر نشان دهد (ر.ک؛ امینی و امین مقدسی، 1392). در ترجمة این فرهنگ لغت نیز مترجمان با انبوهی از مترادفات گوناگون مواجه بودند، در حالی که در برابرهای عربی، تنها به ذکر معادل دقیق آن بسنده شده بود که این امر مترجم فارسی را بر سَرِ یک دوراهه و یا چندراهه قرار میدهد که او در تعیین بهترین و نزدیکترین برابر از واژة مورد نظر سردرگم میماند. بنابراین، در این بخش، بهاختصار واژگان و اصطلاحاتی واکاوی میشود که در حین مراجعه به فرهنگلغتها در هر سه زبان، برای برگردان آنها به فارسی، ترجمههای مختلفی از آنها وجودداشت که این امر باعث سردرگمی مترجمان در انتخاب معادل معیار شده، آنها را در گزینش برابرنهادهای یکسان و ایجاد ارتباط و توازن بین هر سه زبان و ترجمة فارسی آن با چالش مواجه میکرد. اینک به برخی از این واژگان اشاره میگردد.
ردیف |
العربیه |
English |
Français |
1 |
مقاصّة |
Compensation |
Compensation |
مثال اول: در این مثال با بررسی معنای کلمه در هر یک از زبانها و بر اساس معتبرترین فرهنگ لغتها، برخی از آنها واژة «مقاصّة» را چنین ترجمه کرده بودند: الف) «پرداخت و جبران خسارت، پرداخت غرامت، پایاپای» (استادی، 1386: 663). ب) «پایاپای، تهاتری» (میرزائی الحسینی، 1384: 136). ج) «غرامت، عوض، حساب متقابل، تصفیه، تفریق» (سیاح، 1372: 803). د) «ترمیم، جبران، پرداخت خسارت، غرامت، تاوان» (البعلبکی، 1387: 1023).
در ترجمة واژة «Compensation» از انگلیسی به فارسی نیز بر اساس معتبرترین منابع تخصصی، این ترجمهها یافت شد: الف) «حقوق و مزایا، غرامت، تاوان، اجرت خدمت، جبران خسارت، جبران، مبادله، پاداش، عوض، تلافی» (حسینی، 1381: 223). ب) «اجرت خدمت، جبران خسارت، غرامت، تاوان» (ملکزاده، 1364: 226). ج) «غرامت، پاداش، جبران، موازنه، حقوق و مزایا» (نوروش و شیروانی، 1385: 118). د) «حقالزحمه» (رحمتی و گنجیزاده، 1394: 78).
همچنین، در ترجمه از فرانسه به فارسی نیز برابرهای پیش رو برای واژة «Compensation» ارائه شده بود: الف) «جبران، خسارت، غرامت، تاوان، تعادل، موازنه» (پارسایار،1382: 204). ب) «جبران، تلافی، پرداخت (خسارت)، برابری، تعادل(نیروها)» (کاظمی اسفه و دیگران، 1379: 321). حال بر اساس آشنایی مترجم با دامنة معنایی و معانی مختلف این واژه بر اساس منابع موجود، میتوان با استفاده از پربسامدترین آنها، برابرهای «جبران، جسارت و تاوان» را در ترجمة فارسی آن ارائه داد.
ردیف |
العربیه |
English |
Français |
2 |
إنقاص |
Devaluation |
Devaluation |
مثال دوم: در این مثال، با جستجوی معنای کلمات در هر یک از زبانها و بر اساس معتبرترین فرهنگ لغتها، در برابر واژة «إنقاض» این ترجمهها ارائه شده بود: الف) «کاهش دادن، کم کردن، کاستن، پایین آوردن» (البعلبکی، 1387: 175). ب) «کم کردن، کاهش دادن، کاستن، کوتاه کردن، مختصر کردن» (آذرنوش، 1379: 710). ج) «کاهش، نقصان» (قیم، 1381: 184).
در ترجمة واژة «Devaluation» از انگلیسی به فارسی نیز بر اساس معتبرترین منابع، این ترجمهها یافت شد: الف) «کاهش ارزش پول، تنزل نرخ» (شعبانزاد و اسماعیلزاده، 1393: 162). ب) «تضعیف پولی» (فرهنگ، 1384: 290). ج) «کاهش ارزش دادن، تنزل، تضعیف پول» (نوروش و شیروانی، 1385: 182).
همچنین، درترجمه از فرانسه به فارسی نیز برابرهای پیش رو برای واژة «Devaluation» یافت شد: الف) «کاهش ارزش (پول)، کاهش نرخ برابری» (پارسایار،1382: 290). ب) «تضعیف رسمی پول، تنزیل ارزش پول» (کاظمیاسفه و دیگران، 1379: 467).
دراین مثال نیز با استفاده از روش تحقیقات میدانی در قالب پرسشنامه و درخواست ارائة معادل برای واژة مورد نظر از استادان رشتة اقتصاد و نیز برخی استادان عربی، برابر «کاهش ارزش پول» برای این مثال ارائه شد.
ردیف |
العربیه |
English |
Français |
3 |
صَرف |
Exchange |
Change |
مثال سوم: در این مثال هم معنی کلمات در هر سه زبان واکاوی شد که بر این اساس، در مقابل واژة «صَرف»، این برابرها یافت شد: الف) «خرج کردن، معامله کردن (پول)، پرداخت کردن، اعطاء، مبادله» (میرزائیالحسینی، 1384: 93). ب) «صرافی، مبادلة ارز، سفتهبازی، خریدوفروش اوراق بهادار» (قیم، 1381: 656). ج) مبادلة ارزی، خریدوفروش ارز، نرخ خریدوفروش ارز» (البستانی، 1382: 1093).
در ترجمة واژة «Exchange» از انگلیسی به فارسی نیز بر اساس معتبرترین منابع، این ترجمهها ارائه شده بود: الف) «سازمان بورس، بورس اوراق بهادار، بازار اوراق بهادار» (جهانخانی و پارسائیان، 1375: 73). ب) «مبادله، معاوضه، ارز، تسعیر، صرافی» (فرهنگ، 1384: 376). ج) «معامله» (توانایانفرد، 1385: 388). د) «مبادلة مالی، بورس، مبادله» (لو، 1394: 182).
همچنین، در ترجمه از فرانسه به فارسی نیز برابرهای پیش رو برای واژة «Change» یافت شد: الف) «مبادله، تبادل، رد و بدل، معاوضه، تعویض، [ارز] تبدیل، صرافی» (پارسایار،1382: 170). ب) » (مالی) تبدیل ارز» (کاظمیاسفه و دیگران، 1379: 258). در مثال فوق نیز بر اساس بررسیهای انجام شده در منابع مذکور و سایر منابع، میتوان برابرهای «خریدوفروش ارز و مبادلة ارزی را ارائه داد.
حال با توجه به بررسی ترجمههای ارائهشده از فرهنگ لغتها در سه زبان، این سؤال و چالش پیش میآید که مترجم در ترجمة فارسی فرهنگ لغتهای تخصصی چندزبانه، با توجه به اصل رعایت اولویتبندی و تناسب ترتیب در هماهنگی با معنای اصلی یک واژه، چگونه و با چه معیار و اسلوبی میتواند ضمن برقراری ارتباط و هماهنگی بین زبانها و رعایت تناسب ترتیب در ذکر معادلها، به ترجمة فارسی فرهنگ لغتهای تخصصی چندزبانه اقدام نماید!
با توجه به تحقیق در انواع فرهنگلغتهای تخصصی و عمومی، پیشنهاد میشود که برای ترجمة این موارد، در صورتی که معادل واژة مورد نظر در هر یک از زبانها وجود داشته باشد، از معیار بسامد و گسترة استفاده از معادل آن واژه استفاده گردد؛ بدین صورت که پس از مراجعه به فرهنگلغتهای تخصصی در هر زبان، میتوان از معادل رایجتر و پربسامدتر به عنوان ترجمة فارسی آن واژه در فرهنگلغتهای تخصصی چندزبانه استفاده نمود و این رویه را در ترتیب ذکر سایر مترادفات از آن واژه دنبال نمود و در صورتی که واژة مورد نظر از دستة نوواژگان باشد، میتوان با استفاده از تحقیقات میدانی در قالب نظرسنجی از استادان و متخصصان امر در هر زمینه و رشته، نسبت به ارائة بهترین برابرها در ترجمة آن واژگان اقدام نمود.
3ـ2) اختلاف در برابریابی واژگان و اصطلاحات از زبان اصلی
برابریابی در سطح واژگان و اصطلاحات تخصصی در فرهنگلغتهای چندزبانه و برقراری تعادل در انتقال بار معنایی بین چند زبان مختلف، فرایندی بسیار پیچیده و تخصصی است که علاوه بر دانش و مهارت کافی، نیازمند بررسی تمام ملاحظات معنایی و فرهنگی موجود در آن زبانهاست. در برابریابی واژگانی، گزینش واژة معادل با توجه به مقتضای حال، عرف زبانی، لحن، تنوع در معادلیابی افعال و اصطلاحات، با رعایت اصل برابری انجام میپذیرد (ر.ک؛ طهماسبی و جعفری، 1393: 117). بنابراین، یکی از مهمترین ابزارها برای رهیافتی علمی در ترجمه، برابریابیهای دقیقی است که در سطح واژگان، اصطلاحات و تراکیب و بر اساس معیارهای فوق صورت بگیرد.
چالش مزبور که نگارندگان در ترجمة فرهنگ سهزبانه آن را رصد کردند، مربوط به اشتباه مترجم و گردآورندة این اثر در معادلیابی دقیق از زبان فرانسه، به عنوان زبان اصلی است که مترجم را دچار لغزش میکند. در اینجا، کلمات فرانسه چندین معنای مختلف و گاه بسیار دور از هم داشته اند. بر این اساس، مترجم در برگردان یک اصطلاح به زبان انگلیسی (زبان دوم) از یک معادل اصطلاح اصلی (فرانسه) بهره بردهاست و در ترجمه به زبان عربی (زبان سوم)، از معادلی دیگر استفاده کردهاست. این امر، علاوه بر سردرگمی مراجعهکنندگان، باعث شده که مترجمان این اثر به زبان فارسی (زبان چهارم) نیز با چالشی بزرگ روبهرو باشند و در درک مفهوم اصلی اصطلاح دچار لغزش شوند. در ادامه، برای تبیین این چالش، مثالهایی را ذکر میکنیم و آنگاه توضیحات لازم را در باب آنها میدهیم.
ردیف |
العربیه |
English |
Français |
1 |
برنامج تکوین الإطارات |
Executive training programme |
Programme de formation des cadres |
مثال اول: در این بخش، واژة «Formation» در فرانسه دو معنای متفاوت دارد: الف)«شکل و شکلگیری». ب) «آموزش و تعلیم» (کاظمیاسفه و دیگران، 1379: 669 ). اما مترجم در برگردان انگلیسی آن از واژة «Training» به معنی «آموزش» استفاده کردهاست (حسینی، 1381: 435) و در برگردان عربی آن، از واژة «تکوین» به معنای «شکلگیری، آفرینش، خلق و پیدایش» (آذرنوش،1384: 604). در واقع، میتوان گفت مترجم به دلیل اشتباه در برابریابی واژه، از زبان اصلی به زبان انگلیسی و عربی به عنوان زبانهای مقصد، به خطا رفتهاست.
ردیف |
العربیه |
English |
Français |
2 |
زراعی، استنباتی |
Cultural - Educational |
Cultural |
مثال دوم: در این قسمت نیز واژة «Culture» دو معنی دارد: الف) «کشت، زراعت، زمین زیر کشت، مزرعه». ب) «فرهنگ، تربیت، پرورش» (پارسایار، 1382: 247). در نتیجه، ترجمة واژة «Cultural» به عنوان صفت آن، به معنای «زراعتی» (ترقی، 1363: 104) و نیز معنای رایجتر آن، «فرهنگی» است. مترجم در این بخش نیز از معنای اول در ترجمة عربی، با عنوان «زراعی، استنباتی» و از معنای دوم در برگردان انگلیسی «Cultural-Educational» استفاده کردهاست.
از آنچه گفته شد، درمییابیم که مترجم متون سهزبانه، بهویژه فرهنگهای اصطلاحات تخصصی چندزبانه، علاوه بر اجتناب از شتابزدگی در ذکر برابرها، در برگردان واژهها و اصطلاحات باید به اصول صرفی و ریختشناسی زبانهای مزبور از جمله واژهشناسی و تکواژشناسی آگاه باشد تا در درک ساختار درست واژه (فعل، اسم، صفت و...) و نیز معادلهای مختلف یک اصطلاح دچار لغزش نشود.
3ـ3) ناهمگونی در برگردان واژگان و اصطلاحات بین زبانهای مختلف
با توجه به اینکه واژه از مهمترین ابزار کار مترجم است که در هر قدم با آن سروکار دارد، دانش کافی مترجمان واژهنامهها و فرهنگلغتهای تخصصی در امر واژهشناسی و برابریابیهای واژگانی، به عنوان تکیهگاه اول آنها در ترجمة انواع متون تخصصی چندزبانه به حساب میآید. بدیهی است که برخی از کلمات یا معانی متفاوت و یا حتی متضاد هستند. در این موارد، باید بررسی کرد که کدام معنی با سیاق جمله و مطلب سازگار است و از میان معادلهای نزدیک به هم، آنچه را که دقیقتر، نزدیکتر و مصطلحتر است، باید برگزید. اینجاست که تسلط و مهارت مترجم در این سه زمینه کارساز میگردد: 1ـ معادلیابی. 2ـ معادلگزینی. 3ـ معادلسازی. مترجم باید علاوه بر اینکه به دو زبان مورد نظر تسلط کافی داشته باشد، این واقعیت را نیز باید بهخوبی درک کند که کلمات و عبارتهایی که در زبانهای متفاوت معادلیابی میشوند، از قدرت معنایی یکسانی برخوردار نیستند (ر.ک؛ میرعمادی، 1374: 102) و نباید در برابر هر کلمة زبان مبدأ، همواره یک معادل واحد در زبان مقصد به کار برده شود؛ زیرا هر کلمه در بافتهای معنایی مختلف، معادلهای مختلفی دارد (ر.ک؛ نایدا، 1974: 25).
در این چالش، مترجم و گردآورندة اثر در ارائة معادل دقیق در زبانهای دوم و سوم (انگلیسی و عربی) دچار لغزش شدهاست. در واقع، در این چالش، برخلاف مورد پیشین، واژه یا اصطلاح مذکور در مدخل زبان اصلی (فرانسه)، تنها یک معنای مشخص داشتهاست، اما مترجم در یافتن معادل دقیق انگلیسی، بهویژه عربی، دقت لازم را مبذول نداشتهاست و معادلی نادرست را ثبت نمودهاست. اینک به برخی از این موارد در جدول زیر اشاره میشود و توضیحات هر یک در ادامه خواهد آمد:
1 |
مبدأ توازن الطلب |
Equilibrium demand price |
Prix de equilibre de la demande |
معادل فارسی |
اصل تعادل تقاضا، اصل توازن تقاضا |
قیمت تعادل تقاضا، بهای متعادل تقاضا |
قیمت تعادل تقاضا، بهای متعادل تقاضا، بهای تعادلی تقاضا |
مثال اول: در این قسمت، مترجم در برگردان عربی واژة «Prix» به معنای «قیمت، ارزش و بها» (پارسایار، 1382: 686) به خطا رفتهاست و واژة «مبدأ» به معنای «اساس، قاعده، اصل، پایه» (البعلبکی، 1387: 899) را بهکار بردهاست. این در حالی است که عبارت انگلیسی «Equilibrium price» که به معنای «قیمت تعادل» است (ر.ک؛ فرهنگ، 361:1384)، با معادل فرانسوی آن مطابقت دارد. بنابراین، مترجم میتوانست در برگردان عربی، مثلاً واژة «سعر» را که همخوانی بیشتری با معادلهای فرانسوی و انگلیسی دارد، بهکار ببرد.
2 |
سعر فی حالة زیادةالبائعین عن المشترین |
Buyers over |
Cours acheteurs reduits |
معادل فارسی |
قیمت در شرایط فزونی فروشنده |
مازاد خریدار، زیادبود خریدار |
مازاد فروشنده، زیادبود فروشنده |
مثال دوم: در این مثال، مترجم در معادلیابی انگلیسی دچار لغزش شدهاست و به جای «Sellers over» یا «Vendor over» به معنای «مازاد فروشنده» (لو، 1394: 478)، به اشتباه «Buyer over» به معنی «مازاد خریدار» (حسینی، 1381: 146) را بهکار بردهاست.
3 |
الروتین |
Red tape |
Bureaucratie n.f (routine) |
معادل فارسی |
عادی، همیشگی، یکنواخت، روتین |
تشریفات اداری، کاغذبازی |
دیوانسالاری، دستگاه اداری، تشریفات اداری، کاغذبازی |
مثال سوم: در این مثال، مترجم باید در برگردان عربی واژة «Bureaucratie» به معنی «دیوانسالاری، دستگاه اداری، تشریفات اداری، کاغذبازی» (پارسایار، 1382: 142)، به جای استفاده از واژة «الروتین» به معنی «عادی، همیشگی، یکنواخت، ملالآور، جاری، خستهکننده» (میرزایی، 1381: 325)، این واژه را به همراه صفت، یعنی به صورت «الروتین الحکومی» یا «الروتین الإداری» ذکر میکرد و یا حتّی معادل دیگر این اصطلاح، یعنی «البیروقراطیه» را به معنای «دستگاه اداری، کاغذبازی، بروکراسی، تشریفات اداری» (همان) بهکار میبرد که علاوه بر «Bureaucratie»، با معادل انگلیسی، یعنی «Red tape» (باطنی و دیگران، 1381: 705) نیز همخوانی داشته باشد.
بنا بر موارد اشاره شده میتوان نتیجه گرفت که مترجم باید از دخالت دادن قضاوتهای ذهنی و باورهای شخصی در برگردان متون بپرهیزد. بدیهی است که یکی از راههای اصلی برونرفت از این چالش، اعتماد نکردن مترجم به یک منبع و مراجعة وی به واژهنامهها و فرهنگهای مختلف تخصصی است. همچنین، همچون مورد قبلی، آگاهی از ساختار صرفی و ریختشناختی واژه از سوی مترجم نیز در ترجمة چنین متونی الزامی است؛ زیرا در صورت فقدان بینشی فراگیر، از ساختار یک واژه، احتمال لغزش مترجم در برابریابی افزایش خواهد داشت.
3ـ4) برابریابی و برگردان دقیق علایم اختصاری
یکی از شاخههای مهم واژهسازی، مقولة اختصارسازی است که در آن یک حرف یا مجموعهای از حروف جایگزین یک کلمه یا عبارتی طولانی میشود. انگیزة اصلی اختصارسازی را میتوان اصل کمکوشی معرفی کرد که بر اساس آن، انسان میکوشد با صرف کمترین انرژی، بیشترین حجم اطلاعات را انتقال دهد (ر.ک؛ قلیفامیان و سخنور، 1394: 105). واژههای اخـتصاری که از به هم پیوستن حروف اول کلمات موجود در یک عبارت اسمی [بلند] درست میشوند، از آغاز قرن حاضر رو بـه افزایش بـودهاند. در زبان علمی، گاهی این حروف با هم جمع میشوند و واژههای بینالمللی میسازند. این واژهها شاید تنها برای آن دسته از خوانندگان زبان مقصد که تحصیلات پایینی دارند، نیاز به تحلیل و توضیح داشته باشد (ر.ک؛ نیومارک، 1390: 193ـ194).
تأمل در دو عامل الفبا و ملاحظات ردهشناختی زبانهای مورد بررسی نیز نشان میدهد که عامل الفبا و خط، نقش مهمتری در گرایش اهل زبان به ساخت و کاربرد کلمات اختصاری ایفا میکند (ر.ک؛ قلیفامیان و سخنور، 1394: 104). این گونه کلمات بهتدریج و با توجه به نیاز اهل زبان، به واژههای متعارف و مستقل تبدیل میشوند تا جایی که گاهی اهل زبان واژهای اختصاری را به کار میبرند، بیآنکه از اصل و ریشة آن اطلاع داشته باشند (ر.ک؛ قلیفامیان و سخنور، 1394: 105). بر اساس آنچه ذکر شد، یکی از چالشهای مهم در فرایند ترجمة معجم المصطلحات الإقتصادیة والمالیة، نحوة ترجمة علایم اختصاری ذکرشده در برخی از مدخلهای این اثر بود. معمولاً در برگردان این علایم اختصاری توصیه میشود که یک واژة معادل ساخته شود و یا آنکه اگر هنوز معادلی وجود نداشته باشد، یک واژة توصیفی برای آنها ارائه گردد (ر.ک؛ نیومارک، 1390: 194). اما برخلاف اغلب زبانها، برای ساخت واژهها در عربی، کمتر از وندافزایی استفاده میشود و کلمات جدید بیشتر از طریق تغییر و تحول ریشه و ستاک تولید میشوند. بر اساس تقسیمبندی چهارگانة شقاقی (1389)، یکی از روشهای اختصارسازی برخی از عبارات معجم المصطلحات الإقتصادیة والمالیةدر ترجمه به فارسی، بر اساس حروف اول نام خارجی عبارات، سازمانها و مؤسسات صورت میگیرد که نویسنده نیز این الگو را در برگردان بین زبانهای فرانسه و انگلیسی بهخوبی رعایت کردهاست. اما در زبان عربی، کارکرد علایم اختصاری بسیار محدود است و اغلب مترجمان برای برابریابی این علایم، آنها را به صورت توصیفی بهکار میبرند. اما در زبان فارسی، مترجم میتواند بر اساس قابلیتها و ساختار آن، گاهی به ترجمة توصیفی روی آورد و گاهی از همان صورت اختصاری انگلیسی یا فرانسه کلمات استفاده کند؛ مثلاً در ترجمة عبارت «Economic Commission for Asia and the Far East» از ترکیب آوایی حروف آغازین آن، واژة «اکافه» به دست میآید که بهراحتی از سوی گویشوران زبان فارسی به عنوان یکی از زبانهای مقصد پذیرفته و استفاده شدهاست، حال آنکه معادل توصیفی آن، یعنی «کمیسیون اقتصادی آسیا و خاور دور» نیز در بین این گویشوران رواج دارد. یادآوری میشود که در اینگونه موارد که هم معادل توصیفی و هم معادل اختصاری عبارات در زبان مقصد رواج دارد، مترجم میتواند علاوه بر استفاده از هر دو حالت آن در ترجمه، از معادل پربسامدتر آن عبارات استفاده کند یا معادل مختصرشدة آن را برگزیند.
فرهنگ اصطلاحات معجم المصطلحات الإقتصادیة والمالیة نیز شامل حجم انبوهی از انواع علایم اختصاری است که قراردادها و توافقنامههای اقتصادی، سازمانها، بانکها و نهادهای اقتصادی منطقهای و بینالمللی و... را در بر میگیرد. این قسم واژهها در صورتی که با واژههای زبان مقصد تداخل پیدا نکنند، به همان صورت بازنویسی میشوند (ر.ک؛ نیومارک، 1390: 189). اینک به نمونهای از این علایم اختصاری به همراه رمزگشایی از هر یک از آنها به هر سه زبان، بر اساس فرهنگ لغت و به همراه ترجمة فارسی اشاره میگردد:
فارسی |
العربیة |
English |
Français |
تحویل بار در کشتی، تحویل بار روی عرشة کشتی (فوب) |
تسلیمُ ظَهرِ السَفینة |
Free on board (FOB) |
Ranco a bard |
موافقتنامة عمومی تعرفه و تجارت (گات) |
الإتَّفاقِیَّة العَامَّة للتَغْریفة و التَّجارة (الجات) |
G.A.T.T. (General Agreement on Tariffs and Trade) |
G.A.T.T. (Accord General sur les tarifs Douaniers et le Commerce) |
سازمان کشورهای صادرکنندة نفت (اوپک) |
منظمة البلدان المصدرة للبترول |
Organization of Petroleum Exporting Countries (O.P.E.C) |
Organization des Pays Exportateurs de Petrole (O.P.E.P) |
اتحادیة تجارت آزاد اروپا، انجمن اروپایی مبادلة آزاد (إفتا)1 |
الرابطة الأوروبیة للتبادل الحر |
European Free Trade Association (E.F. T. A) |
Association Europeenne de Libr Echange (A.E.L.E.) |
در پایان و در یک نتیجهگیری کلّی، باید گفت که فرایند اختصارسازی و استعمال علایم اختصاری در زبانهای انگلیسی و فرانسه نسبت به زبان عربی رواج بیشتری دارد. از آنجا که اختصارسازی در زبان فارسی بر اساس حروف اول نام خارجی سازمانها، مؤسسات، نهادها و... از زبان انگلیسی ساخته میشود، مترجمان باید به تفاوتهای ساختاری در دستور زبان فرانسه و انگلیسی که در نهایت به تفاوت در علایم اختصاری میانجامد، توجه کافی داشته باشند.
4ـ چالشهای عمومی برابریابیها در ترجمة فرهنگلغتهای تخصصی چندزبانه
4ـ1) برابریابی در ترجمة اصطلاحات تخصصی
نقش محوری اصطلاحشناسی در امر ترجمه موجب آن شده که پژوهشهای اصطلاحشناختی در چارچوب حوزة وسیع رشته ترجمه، به صورت یکی از رشتههای مهم درآید. تا جایی که فراگیری اصطلاحشناسی تخصصی یکی از ضرورتهای اصلی هر واحد درسی در زمینة ترجمة اقتصاد، بازرگانی، حسابداری، انواع مدیریتهای مالی، حقوق، پزشکی و دیگر ترجمههای فنّی است (ر.ک؛ رابینسون، 1380: 161). یکی از قواعد عملی که میتوان در زمینة ترجمة متون علمی و تخصصی مطرح کرد، این است که در حیطة هر علم و فنّ خاصی، کلمات معانی ویژهای دارند. بنابراین، مراجعة هرچه بیشتر به فرهنگ لغات و اصطلاحات آن رشته، امری ضروری است (ر.ک؛ فرحزاد، 1386: 40).
محدودیت در گزینش واژة معادل، از چارچوبی کاملاً مشخص برخوردار نیست و باید اذعان داشت که حتی اگر در بافتی خاص، ترجمة یک واژه یا گروهواژه، در زبان مبدأ به انتخاب ساخت مشخصی از زبان مقصد منجر شود، همین واژه یا گروهواژه در بافتی دیگر میتواند به اختیار، معادلهایی گوناگونی را شامل گردد (ر.ک؛ صفوی، 1394: 42). چنانچه اشاره شد، این فرهنگ لغت تخصصی نیز انواع اصطلاحات و تعابیر ویژة علم اقتصاد و سایر علوم مرتبط را در خود جای دادهاست و از این رو، مسئولیت و اهمیت کار مترجمان، چند برابر خواهد شد؛ چراکه سبک به کارگرفته شده در وضع اصطلاحات این متون، تخصصی است و ساختاری رسمی و فنّی دارد. در صورتی که واژة مورد نظر، نام تجاری نباشد و یا اهمیت فرهنگی نداشته باشد، باید یک اصطلاح عام یا کارکردی را جایگزین اسم خاص نمود (ر.ک؛ نیومارک، 1390: 186). در این قسمت، به برخی از این اصطلاحات تخصصی اشاره خواهد شد:
ردیف |
العربیة |
فارسی |
English |
Français |
1 |
البنوک الخمسة الکبری (فی إنجلترا) |
پنج مهتران |
Big-five |
Five (angl.) Big |
مثال اول: این اصطلاح به پنج بانک معتبر انگلستان معروف به «غولهای پنجگانه» اطلاق میشود که شامل بانکهای میدلند، وست مینستر، بارکلی، لویدز و پراوینشال میباشد که با توسعة بانکهای مارتینز و دیستریکت، تعداد این بانکها به هفت عدد رسیدهاست. این پنج بانک معتبر روی هم رفته، 10000 شعبه دارند (ر.ک؛ فرهنگ، 1384: 96). مترجم در برگردان عربی این اصطلاح برای آشنایی خوانندگان، از روش توصیفی استفاده کردهاست و مترجم فارسی نیز بنا به سطح دانش تخصصی مخاطبان، میتواند از معادل فرانسه و انگلیسی استفاده کند و روش ترجمة توضیحی را در پاورقی یا پینوشت ذکر کند.
ردیف |
العربیه |
فارسی |
English |
Français |
2 |
فُقّاعَة البحر الجنوبی (أسوأ مَثَل للشِرِکات الاحْتِیالیَّة) |
حباب دریای جنوبی |
South-Sea Bubble |
Bubble South-Sea |
مثال دوم: این اصطلاح مرتبط با بورس اوراق بهادار است و برای توصیف جنون سفتهبازی در شرکتهای سهامی در اوایل قرن بیستم بهکار میرود و کنایه از اوراق بهاداری است که قیمت آنها بهطور مداوم و بیسبب افزایش مییابد و در نتیجه، سرانجام بهشدت سقوط خواهدکرد (ر.ک؛ فرهنگ، 1384: 1143). مترجم در ترجمة عربی این عبارت نیز علاوه بر ذکر معادل، به توضیح مختصری در کنار آن اشاره کرده که در ترجمة فارسی نیز میتوان از این روش استفاده کرد و یا به شرح ترجمة آن در پاورقی یا پینوشت پرداخت.
ردیف |
العربیة |
فارسی |
English |
Français |
4 |
تشریع (قوانین) مقاومة الإصدارات المزیفة للأسهم |
قوانین آسمان صاف |
blue-sky laws |
Legislation ontre les emissions frauduleuses d’actions (U.S.) |
مثال سوم: اصطلاحی است رایج در ایالات متحده و مراد از آن، قوانین و مقررات انتشار اوراق بهادار از سوی شرکتهاست. بر طبق این قوانین، انتشار سهام شرکتها و تأسیس و معاملة اینان بدون مجوز رسمی، ممنوع است (ر.ک؛ فرهنگ، 1384: 105). مترجم در این بخش نیز در برگردان انگلیسی، برخلاف برگردان عربی، به ذکر معادل عبارت اکتفا کردهاست. در ترجمة فارسی این عبارت نیز میتوان برابر آن را ذکر نمود و به رمزگشایی و تشریح آن در پاورقی یا پینوشت پرداخت.
نکتة قابل توجه در این بخش اینکه مترجم در برگردان اصطلاحات تخصصی، به دلیل محدودیت در ساختار و توانش زبانی عربی، معممولاً از روش ترجمة توصیفی استفاده کردهاست، در حالی که در برگردان اصطلاحات به انگلیسی و فارسی میتواند به ذکر معادلهای دقیق هر اصطلاح اکتفا کند. در نتیجه، مترجم باید با ترجمة بجا و در صورت نیاز، با توضیح و تشریح اصطلاحات تخصصی، بر غنای ترجمه و میزان رضایت خواننده بیفزاید و سرانجام، از سر درگمی آنان جلوگیری نماید. لازم به ذکر است که میتوان این گونه اصطلاحات را برای متخصصان وآگاهان این رشته عیناً انتقال داد و برای کسانی که با این گونه اصطلاحات آشنایی چندانی ندارند، به صورت مختصر و واضح در پانوشت یا پینوشت توضیح داد.
4ـ2) آشنایی با زبان اصلی متن مبدأ در گزینش برابرنهادة مطلوب
نقش و اهمیت زبان سوم در ترجمة متون تخصصی بر هیچ کس پوشیده نیست. همان گونه که ذکر شد، بسیاری از اصطلاحات تنها در درون یک پیکرة زبانی معنادار است و از این رو، چنانچه در ترجمة آن تنها به ساختار ظاهری واژه یا اصطلاح توجه شود، احتمال لغزش در معادلیابی بسیار بالا خواهد رفت (ر.ک؛ لاینز، 1968م.: 238). از سوی دیگر، آشنایی با زبان اصلی متن مبدأ در ترجمة متون چندزبانه، نقشی اساسی در تعیین و بهکارگیری معادل واژگانی و اصطلاحی در آن متن دارد؛ به عنوان مثال، در ترجمة این فرهنگ اصطلاحات که زبان اصلی آن فرانسه است و بعداً زبانهای انگلیسی و عربی به آن اضافه شده، آشنایی مترجم با زبان اصلی میتواند از بسیاری از لغزشها در فرایند برابریابی جلوگیری کند. استفاده از زبان واسطه برای ترجمه، به عنوان راهبردی تکمیلی و ابزاری برای کاهش میزان لغزش در ترجمه، بسیار راهگشاست، اما برگزیدن زبان واسطه به عنوان زبان اصلی، ممکن است فرایند ترجمه را مختل کند؛ زیرا «اطلاع از اصل و نسب کلمهها، علاوه بر کمک به فهم آنها، بهویژه در معادلیابی و معادلسازی برای اصطلاحات فنی و تخصصی اهمیت دارد» (جانزاده، 1386: 183 و184). البته در انتخاب و تعیین معادل واژگانی، مترجم باید قبل از همه، معنای ارجاعی واژة زبان مبدأ را در نظر داشته باشد؛ یعنی باید ببیند که آیا واژة مبدأ و معادل ترجمهای آن، هر دو در جهان خارج و فیزیکی مرجع یکسانی دارند یا نه؟ (ر.ک؛ لطفیپور ساعدی، 1394: 82).
در این مثالها به عنوان نمونه، بهوضوح ملاحظه میکنیم که بحث آشنایی با زبانهای خارجی، بهویژه انگلیسی تا چه اندازه میتواند به مترجم در ترجمة متون، بهویژه متون تخصصی کمک کند و هنگامی که مترجم به فرهنگ لغتهای تخصصی دسترسی نداشته باشد، اهمیت این امر فزونی مییابد؛ مثلاً در ترجمة عبارت «حِساب خِتامیّ»، مترجم ممکن است فریب ظاهر ساختار عبارت را بخورد و با توجه به واژة «ختامی» از مصدر «ختم» به معنی «پایان»، ممکن است این عبارت را به «حساب نهایی، حساب آخر یا حساب پایانی» ترجمه کند، حال آنکه با توجه به معادل انگلیسی و فرانسة آن، یعنی «Balance sheet» و«Bilan» درمییابد که معادل رایج این عبارت، «ترازنامه» میباشد. این مثالها و توضیحات دربارة سایر واژگان و اصطلاحات تخصصی نیز صادق است که در اینجا، به ذکر چند نمونة دیگر بسنده میگردد:
ترجمة صحیح فارسی |
ترجمة اشتباه در اثر بیتوجهی به زبان اصلی |
العربیة |
English |
Français |
اقتصاد ارزی |
اقتصاد مبادله، اقتصاد تجارت |
إقتصاد المبادلة |
Exchange economy |
Economie d'echange |
تفاوت استاندارد، اختلاف استاندارد |
انحراف معیار، انحراف معیاری |
إنحراف معیاری |
Standard deviation |
Ecart type |
اقتصاد توسعهنیافته |
اقتصاد فاسد، اقتصاد خلافکارانه |
إقتصاد متخلف |
Underdeveloped economy |
Economie sous-developpee |
دارایی، آنچه ارزش تملّک دارد |
اصول، پایه، اساس، مبنا |
أصول |
Assets |
Actif |
نتیجهگیری
هدف اصلی این پژوهش، تحلیل و واکاوی مهمترین چالشهایی بود که ممکن است مترجمان در برابریابیهای خود در ترجمة فرهنگلغتهای چندزبانه و به طور کلی، متون تخصصی چندزبانه با آنها روبهرو شوند. شالودة این پژوهش (و به تبع آن، مثالها و نمونههای ترجمه) بر اساس ترجمة کتاب معجم المصطلحات الإقتصادیة والمالیة اثر دکتر مصطفی هنّی پیریزی شده که یکی از کاملترین و مفصلترین فرهنگهای اصطلاحات چندزبانه در حوزة اقتصاد و امور بازرگانی و مالی است. بر اساس این پژوهش، مهمترین چالشهایی که مترجمان ممکن است در برگردان متون چندزبانه (بهویژه لغتنامهها و فرهنگهای چندزبانه) با آنها روبهرو شوند، در دو قالب چالشهای تخصصی و عمومی، عبارت است از:
1. ناهمگونی فرهنگ لغتها در ترجمه و چالش مترجم فارسی در ارائة برابرنهادة یکسان.
2. اختلاف در برابریابی واژگان و اصطلاحات از زبان اصلی.
3. ناهمگونی در برگردان واژگان و اصطلاحات بین زبانهای مختلف.
4. برابریابی و برگردان دقیق علایم اختصاری.
5. برابریابی در ترجمة اصطلاحات تخصصی.
6. آشنایی با زبان اصلی متن مبدأ در گزینش برابرنهادة مطلوب.
نگارندگان این پژوهش با طرح چالشهای مزبور، تلاش کردهاند راهکارهای کاربردی و مناسبی را برای برونرفت از آنها ارائه دهند. این راهکارهای پیشنهادی عبارتند از:
ـ مترجم باید با پرهیز از شتابزدگی در برابریابیهای واژگانی و اصطلاحی و با عنایت به ساختار عناصری واژگان در هر زبان، اقدام به ترجمة فرهنگها و متون تخصصی چندزبانه کند.
ـ مترجم برای مصون ماندن از لغزشهای احتمالی در فرایند برابریابی، همواره باید از ورود قضاوتهای ذهنی و دخالت دادن باورهای شخصی در ارائة برابرنهادههای مناسب در حوزة واژگان و اصطلاحات تخصصی پرهیز کند.
ـ آشنایی نسبی و چه بسا تخصصی با زبان اصلی متن مبدأ، یعنی زبانی که شالوده و اساس ترجمه به دیگر زبانها بودهاست، از بایستههای برابریابی در ترجمة متون تخصصی چندزبانه است.
ـ مترجم فرهنگ لغت و متون تخصصی چندزبانه در مواجهه با ناهمگونی واژگان و اصطلاحات بین زبانهای مختلف، باید به چندین منبع تخصصی در هر یک از زبانها مراجعه نمود تا با آگاهی از ساختار صرفی و ریختشناختی واژه بتواند بهترین برابرها و ترجمهها را ارائه دهد.
ـ مترجم باید دانش یا مطالعة مقدماتی و چه بسا تخصصی در حوزة متن مورد ترجمه داشته باشد تا فریفتة شباهتهای ساختاری و واژگانی در برابریابیها و ترجمة متون چندزبانه نشود.
ـ مترجم در ترجمة علایم اختصاری، بهویژه در زبان فارسی میتواند با رمزگشایی و انتخاب حروف آغازین عبارات، اقدام به ترجمة علایم اختصاری نماید و یا از روش ترجمة توصیفی استفاده نماید که بیشتر در زبان عربی رواج دارد.
ـ مترجم در مواجهه با ناهمگونی فرهنگ لغتها در ترجمة واژگان و عبارات، میتواند با استفاده از گزینش پربسامدترین و رایجترین برابرها و یا با استفاده از تحقیقات میدانی در قالب پرسش از اساتید و صاحبنظران هر رشته، از پس این چالش برآید.
در پایان، همواره باید این نکته را در نظر داشت که هر فرهنگ لغت با مراجعه و بنا به برآورده کردن نیازهای واژگانی مراجعه کنندگان در موضوعات و سطوح مختلف، داوری و ارزیابی شده، تشویق یا مردود میشود.
پینوشت
1. سازمان تجاری مستقلی است که به موازات اتحادیة اقتصادی اروپا و همکاری با آن فعالیت دارد که از چهار کشور ایسلند، لیختن اشتاین، نروژ و سوئیس تشکیل و در چهارم ژانویه ۱۹۶۰ بنیانگذاری شدهاست.