Document Type : Research Paper
Authors
1 Assistant Professor in Arabic Language and Literature, Azarbaijan Shahid Madani University, Tabriz, Iran (Corresponding Author);
2 M.A Student in Arabic Translation of the Azarbaijan Shahid Madani University, Tabriz, Iran;
Abstract
Different patterns and models provided by translation theorists in this area are used as a suitable measure and with a more precise function for measuring translations. The degree of acceptance of translation from a literary work is when it is determined that it has been criticized according to these patterns and models in order to reveal the pros and cons of translation. Therefore, in this paper, based on the proposed model of Garses, the translation of the three parts of the novel Allyl's novel Nejib Mahfouz, under the name of the Midnight of Kazem Al-Yasin, with regard to the original text of the novel, is to examine and analyze the framework of the text of the translation, According to the above pattern. The Garses model consists of four levels of semantic - lexical, syntactic - semantic, discursive-functional, cognitive (practical), and sub-sets of each level. In other words, his translation is necessary in this regard, so that two levels of discursive-functional and light-textual-is only acceptable and not sufficient.
Keywords
در ترجمة متون به ویژه رمان، اغلب شاهد مواردی از جمله افزایش، کاهش، حفظ مضمون و ساختار، حذف و تغییر موجود در ترجمه میباشیم که تمام این مسایل یا به دلیل ویژگیهای مثبت ترجمه و حُسن آن است، یا حکایت از ضعف و معایب موجود در آن دارد. برای اظهار نظر دربارة کاربردی و غیرکاربردی بودن این عنوانها لازم است متن ترجمه از منظر مدلهای ارائهشده در این زمینه بررسی شود. با توجه به اقبال بیشتر مترجمان اخیر به رمان، بهویژه دانشجویانی که در قالب پایاننامه به ترجمة رمان میپردازند، این ضرورت احساس میشود که با نقد این ترجمهها، آنها را در چهارچوب اصول و قواعد ترجمه قرار دهیم تا کار ترجمه بیش از پیش به صورت قانونمندتر و روشمندتر انجام شود. رمان قلباللیل اثر نجیب محفوظ با عنوان «دل شب» به قلم کاظم آلیاسین به زبان فارسی ترجمه شدهاست. بررسی ترجمة این رمان همراه با متن اصلی آن طبق یک الگو میتواند به عنوان نمونهای موردی، بیانکنندة معایب و مزیتهای ترجمه باشد و نیز چهارچوبی را برای نحوة ترجمة رمانها به شکلی اصولی ارائه دهد. همچنین، در پژوهش حاضر، با بهرهگیری از مدل پیشنهادی گارسس به عنوان الگو و مدلی جامع که میتواند نتیجة دقیقتری ارائه دهد، به نقد ترجمه و بررسی کیفیت و مقبولیت آن، و نیز بررسی نحوة عملکرد مترجم و امانتداری وی پرداخته شدهاست. از آنجا که مترجم در ترجمة خود باید متکی به متن اصلی و متعهد به حفظ پیام، سبک متن و سبک نویسنده باشد. بنابراین، نگارندگان در این راستا رمان «دل شب» را به عنوان نمونهای از مجموع رمانهای ترجمهشده برگزیدهاند تا به مطالعة موردی آن بپردازند و این به منظور اطمینان از درستی و مطابقت ترجمه با اصول و فنون مختلف ترجمه میباشد؛ چراکه این اقدام به بهبود کیفی ترجمه و به برطرف نمودن نقاط ضعف و تأکید بر نقاط قوت منجر شدهاست و در پایان، ترجمهای بهتر و امین با رعایت پیام، محتوا و فضای حاکم بر متن اصلی داستان را ارائه میدهد که رعایت این موارد در هر ترجمهای از ضرورتهای آن میباشد.
1. پرسشهای پژوهش
الف) باتوجه به اینکه مدل گارسس بر زبان مقصد تأکید دارد، آیا آلیاسین نیز در ترجمة خود مقصدگرا بودهاست؟
ب) طبق این الگو، عملکرد مترجم نسبت به سبک نویسنده، فضای متن، پیام و... چگونه بودهاست؟
2. فرضیههای پژوهش
گارسس مؤلفههایی را که در ارتباط با زبان مقصد است، از ویژگیهای مثبت به شمار میآورد؛ به عنوان نمونه، جایگزین کردن معادل فرهنگی آن دسته از کلماتی را که به دلیل اختلافهای اجتماعی و فرهنگی در زبان دیگر کاربرد نداشتهاند، توصیه میکند و پایبندی به ترجمة تحتاللفظی را از ویژگیهای منفی ترجمه میداند. آلیاسین نیز در ترجمه، به زبان مقصد نسبت به زبان مبدأ اهتمام بیشتری ورزیده، به طوری که به اختلافات اجتماعی و فرهنگی توجه داشته، از ترجمة تحتاللفظی تا حد توان پرهیز کردهاست.
مترجم رمان قلباللیل، صرف نظر از قبض و بسط نحوی، تلویح، حذف حواشی، تغییر ساخت درونی متن مبدأ و چند مورد دیگر از این قبیل که از زیرگروههای موجود در الگوی گارسس نیز میباشد، توجه خود را کمتر معطوف گفتمان متن، بیان، تغییر در نوع جمله، بسط ساده و بیشتر معطوف معادلیابی و معانی واژگان و تعابیر داشته که این عنوانها در برخی شرایط به ارائة ترجمهای ایدهآل منجر شده، در مواردی نیز گاهی آن را از حدّ ایدهآل بودن دور ساختهاست.
3. پیشینة پژوهش
آثاری که بررسی آن، نگارندگان را بر نگارش این جستار بیشتر رهنمون ساخت و در واقع، میتوان به عنوان پیشینة تحقیق حاضر از آن یاد کرد، عبارت است از:
الف) مقالهای با عنوان «ارزیابی و مقایسة ترجمههای فارسی رمان انگلیسی شاهزاده و گدا، اثر مارک تواین بر اساس الگوی گارسس» به قلم ناصر رشیدی و شهین فرزانه (1389).
ب) مقالهای دیگر با نام «ارزیابی و مقایسة دو ترجمة فارسی از رمان انگلیسی دُن کیشوت اثر میگوئل دُ. سروانتس بر اساس الگوی گارسس» که به قلم ناصر رشیدی و شهین فرزانه (1392) نوشته شدهاست. در این دو مقاله، نگارندگان با تکیه بر مدل گارسس، اقدام به ارزیابی و مقایسة ترجمة رمانهای نامبرده و ذکر نکات مثبت و منفی آن نمودهاند که با تبیین و تعریف نظریة گارسس، حاصل کار به سنجش جوانب مختلف این ترجمهها بر اساس الگوی مذکور انجامیدهاست و نیز ترجمههای مقبول و قوی از ترجمههایی که به صورت نه چندان ایدهآل ارائه شده، تفکیک داده شدهاست.
اما نکتة شایستة ملاحظه اینکه نگارندگان فارغ از بحث دربارة مادة پژوهش و به جای بررسی موردی نمونههای آماری (بهویژه در مقالة دوم) و ذکر مثالهای عینی، تجزیه و تحلیل مثالها مطابق با الگوی مدّ نظر، ارائة معلومات کاربردی از الگو، نحوة اجرا و تطبیق آن در ترجمة یک اثر، اغلب به ذکر نظریههای مختلف در این زمینه اکتفا کردهاند و پس از توضیحاتی در باب نظریه، به طور مستقیم به ارائة صرف دادههایی پرداختهاند که خواننده هیچ گونه ذهنیتی از چگونگی جمعآوری آن دادهها در ارتباط با الگو به دست نمیآورد.
ج) پایاننامهای با عنوان «بررسی، نقد و ارزیابی ترجمة متون ادبی» نوشتة پروین فرهادی در سال 1392 است که نگارنده در آن به مطالعة موردی، یا به عبارتی، نقد و ارزیابی آثار ترجمهشدة غسان کنفانی در سه بخش قصص، روایات و مسرحیات، از نُه مترجم با تکیه بر الگوی گارسس پرداختهاست و بر اساس دو معیار کفایت و مقبولیت و با توجه به میزان ویژگیهای مثبت و منفی بیانگر کیفیت، به دستهبندی ترجمههایی که از محدودة کفایت و مقبولیت، خارج و کیفیت پایینی دارند، اقدام کردهاست.
با توجه به اینکه گارسس الگوی خود را در حوزة ترجمه به معنی عام آن ارائه دادهاست و نه مختص ترجمه در زبانی خاص، و از آنجا که در زبان عربی، آثار معدودی پدید آمده که در آن به این مدل پیشنهادی پرداخته شود و یا به عنوان معیار ارزیابی ترجمه از آن استفاده شود، لذا نویسندگان در مقالة حاضر کوشیدهاند که این الگو را در زبان عربی نیز به صورت کاربردیتر بررسی نمایند تا هم الگوی مذکور در این زبان واضحتر تبیین شود و هم به عنوان نمونهای از مطالعة موردی، میزان موفقیت مترجم در ترجمة رمان قلباللیل و نحوة کار وی و نیز کاستیهای موجود در ترجمه، مشخص و راهکاری برای بهبود آن مطرح گردد.
4. معرفی اثر
در رمان قلباللیل، نجیب محفوظ «تصویر زندگی و زوال طبقات اجتماعی قدیمی و تحولات اجتماعی مردم مصر را در نیمة نخست قرن بیستم منعکس میکند» (محفوظ، 1391: 5).
5. مبانی نظری
تنها با ارزیابی و مهمتر از آن با نقد ترجمه میتوان دربارة ترجمة یک اثر نظر داد و در صورت نادیده گرفتن عمل ارزیابی و نقد ترجمهها، شاهد ترجمههایی خواهیم بود که از چهارچوب مشخص و قانونمندی پیروی نمیکند. «ارزیابی ترجمه به منظور اطمینان از درستی و مطابقت آن با اصول و فنون مختلف ترجمه، ضروری است. ارزشیابی ترجمه و مترجم زمینهای مناسب فراهم میآورد تا رقابت مثبت در راستای بهبود کیفیت ترجمه بیشتر شود، در ترجمهها روندی صعودی به وجود آید و در نهایت، ترجمههایی با کیفیت عالی داشته باشیم» (رشیدی و فرزانه، 1389: 59). برای مصون ماندن از آسیبها، نیاز به قوانینی احساس میشود که معیار و ملاکهایی را برای ناقدان و ارزیابها ارائه دهد که این دو گروه به صورت مستدل و با مبانی قابل اعتماد که مورد تأیید صاحبنظران ترجمه نیز باشد، اقدام به نقد و ارزیابی نمایند.
«گارسس (1994م.) مدلی ترکیبی در ارزیابی ترجمه ارائه نمودهاست که مرکّب از مدل پیشنهادی وینه و داربلنه (1958م.)، آراء و عقاید دیگر صاحبنظران در امر ترجمه، مانند نایدا، نیومارک، دلیسل، وازکه ایورا، مونن، نوبرت، سنتویو یاتوری است. در الگوی گارسس، ترجمهها بر پایة ویژگیهای مثبت و منفی بیانگر کیفیت (و زیرگروههای آنها) و در نهایت، دو معیار کفایت و مقبولیت، بررسی و ردهبندی میشوند» (همان، 1392: 44).
در روند نقد و ارزیابی ما نیز این ویژگیها مدّ نظر بودهاست و سطح مقبولیت و کفایت ترجمه، بر اساس آن مشخص میشود.
«گارسس برای مقایسة شباهتهای میان متن مبدأ و ترجمه (متن ترجمهشده)، چهار سطح پیشنهاد میکند که این سطوح به گفتة او گاه با هم تداخل پیدا میکنند. این سطوح عبارتند از: سطح معناییـ لغوی، سطح نحوی ـ صرفی، سطح گفتمانی ـ کارکردی، سطح سبکی ـ منظورشناختی» (همان: 46).
هر یک از این سطوح چهارگانه، زیرگروهها و اجزای خاص خود را دارند:
1ـ تعریف یا توضیح برحسب اختلافات فرهنگی، فنی یا زمانی. 2ـ معادل فرهنگی یا کارکردی. 3ـ اقتباس (معنی نزدیک). 4ـ بسط یا بسط نحوی. 5ـ قبض نحوی. 6ـ عام برابر خاص یا بالعکس. 7ـ ابهام. |
معنایی ـ لغوی |
1ـ ترجمة تحتاللفظی و یکبهیک. 2ـ ترجمه از طریق تغییر نحو. 3ـ ترجمه از طریق تغییر دیدگاه. 4ـ ترجمه از طریق جبران. 5ـ ترجمه از طریق توضیح یا بسط معنی. 6ـ ترجمه از طریق تلویح، تقلیل و حذف. 7ـ ترجمه از طریق تغییر نوع جمله. |
نحوی ـ واژهساختی |
1ـ حذف منظور متن اصلی. 2ـ حذف حواشی. 3ـ تغییر به علت اختلافات اجتماعی ـ فرهنگی. 4ـ تغییر لحن. 5ـ تغییر ساختار درونی متن مبدأ. 6ـ تعدیل (کاهش) اصطلاحات محاورهای. |
گفتمانی ـ کارکردی |
1ـ بسط خلاقه. 2ـ اشتباه مترجم. 3ـ حفظ اعلام (اسامی خاص). 4ـ حفظ ساختار خاص متن مبدأ. 5ـ بیان نامناسب در متن مقصد. 6ـ پرگویی در برابر سادهگویی. 7ـ تغییر در صناعات، بهویژه استعاره. |
سبکی ـ عملی |
جدول 1: سطوح چهارگانه به همراه زیرگروهها (با اقتباس از: فرهادی، 1392: 36ـ35)
«در الگوی گارسس، ترجمهها از نظر دو معیار کفایت و مقبولیت نیز باید ارزیابی شوند. این دو معیار، با استفاده از ویژگیهای مثبت و منفی معرفی شده در مدل پیشنهادی، شرایط لازم را برای ارائة ترجمهای مناسب و خوب هم از لحاظ انطباق مؤلفههای معنایی و عناصر دستوری دو زبان مبدأ و مقصد و میزان دقت مترجم در رساندن پیام مدّ نظر و هم از نظر قابل قبول بودن متن ترجمهشده در سیستم زبانی مقصد (زبان فارسی) و میزان پذیرش از سوی خوانندگان متن مقصد فراهم میسازد. در واقع، کفایت و مقبولیت بدین معناست که در اینجا نه تنها در جستجوی دقت و صحت عناصر زبانی هستیم، بلکه تأثیر سیستم زبان متن مبدأ بر زبان مقصد و میزان پذیرش خوانندگان متن مقصد نیز باید مدّ نظر قرار گیرد. از این رو، برای تعیین کیفیت ترجمهها، جنبهها یا ویژگیهای جدیدی در نظر گرفته میشود: 1ـ ویژگیهای مثبت. 2ـ ویژگیهای منفی (ر.ک؛ همان: 48).
همچنین، در یک تقسیمبندی کلی از چهار سطح، این ویژگیهای مثبت و منفی مربوط به هر سطح را به تفکیک بیان میکند تا معیار سنجش کلی طبق این تقسیمبندی باشد:
ویژگیهای منفی |
ویژگیهای مثبت |
1. ابهام 2. ترجمة قرضی (گرتهبرداری) 3. ساده کردن 4. ترجمة تحتاللفظی 5. نارسایی در مفهوم معادلها 6. تغییر لحن 7. تغییر در ساختار درونی متن مبدأ 8. تصرف 9. تعدیل اصطلاحات محاورهای 10. قبض نحوی یا کاهش 11. حفظ ساختارهای متن مبدأ 12. بسط خلاقه 13. بسط ساده 14. اشتباه مترجم 15. حذف صنایع بلاغی 16. تغییر در صنایع بلاغی |
1. معادل فرهنگی 2. همانندسازی 3. بسط نحوی 4. جبران 5. تغییر نحو یا صورت 6. تغییر دیدگاه یا بیان 7. توضیح 8. حذف 9. تغییر به علت تفاوتهای اجتماعی ـ فرهنگی 10. تغییر در نوع جمله 11. حفظ اسمهای خاص با معادل در متن مقصد 12. تعریف 13. حفظ صنایع بلاغی |
جدول 2: ویژگیهای مثبت و منفی بیانگر کیفیت در الگوی گارسس (اقتباس از: رشیدی و فرزانه، 1389: 69)
اکنون به بررسی هر سطح و زیرمجموعههای آن میپردازیم.
6. سطح معنایی ـ لغوی (سطح اول)
همانگونه که در جدول 1 ذکر شد، هر کدام از سطوح مختلف مدل گارسس زیرمجموعههای خاص خود را دارد که در این بخش، زیرمجموعة هر سطح را با ذکر نمونههایی از رمان بیان میکنیم.
6ـ1) تعریف یا توضیح لغات برحسب اختلافات فرهنگی، فنی یا زمانی
به این معنی که وقتی مترجم در ترجمه به واژهای برمیخورد که خاص یک فرهنگ است، در انتقال آن به زبان مقصد، باید معنی آن را بیان کند و توضیحی ارائه دهد تا خوانندة متن ترجمهشده در درک معنی دقیق با چالش مواجه نشود؛ به عنوان نمونه:
* «ولکنّنی حفید الرّاوی، وریثه الوحید وإنّی فی مسیس الحاجة إلی ملیم علی حین...(محفوظ، بیتا: 5): من نوه و تنها وارث راویاَم و به یک "میلم" احتیاج دارم» (آلیاسین، 1391: 9).
مترجم در توضیح واژة «ملیم» در پاورقی چنین آورده است: «میلم یا میلیما از اجزاء لیره، واحد پول مصر» (همان: 9).
6ـ2) معادل فرهنگی یا کارکردی
«هر جامعهای به تناسب فرهنگ خود، عاداتی برای سخن گفتن و تولید معنا دارد. این عادات به مرور زمان وارد زبان آن جامعه شدهاست. بنابراین، شاید یک معنای واحد در دو زبان با دو فرهنگ متفاوت، دو تجلی متفاوت داشته باشد» (طهماسبی و صمدی، 1395: 275)؛ یعنی از میان فرهنگ زبان مقصد، واژهای به عنوان معادل برای واژة زبان مبدأ انتخاب شود که اغلب باعث سهولت فهم مطلب میشود؛ مانند:
* «قد تصل إلی خمسة جنیهات (محفوظ، بیتا: 6): ... پنج لیره» (آلیاسین، 1391: 10).
چون «لیره» در فرهنگ و زبان فارسی نسبت به «جنیه» شناختهشدهتر است، بنابراین، به عنوان معادل و جایگزین فرهنگی برای واژة «جنیهات» آمدهاست.
* «لم نکن مِن جیل واحد (محفوظ، بیتا: 3): همسن نیستیم» (آلیاسین، 1391: 7).
ترجمة تحتاللفظی این عبارت میشود: «از یک نسل نیستیم» که در زبان فارسی فاقد کارکرد یا مفهوم بوده، یا کارکرد کمی دارد که نزد خوانندگان متن ترجمه چندان معمول نیست. لذا مترجم برای رفع این مشکل، معادلی را بهکار بردهاست که کارکردی مشابه دارد.
* «تجیء القهوة بعد ذلک (محفوظ، بیتا: 4): و بعد هم نوبت قهوه میرسد» (آلیاسین، 1391: 8).
ترجمة تحتاللفظی این جمله (قهوه هم بعد از آن میآید)، ترکیبی است که مترجم از معادل کاربردی و روان استفاده کرده تا برای خوانندگان متن ترجمه قابل فهم باشد.
* «لا أرید أن أضیع وقتک أکثر من ذلک (محفوظ، بیتا: 4): نمیخواهم وقتت را بیش از این بگیرم» (آلیاسین، 1391: 8).
مترجم برای ترجمه «أضیع وقتک» که به معنی «ضایع کردن وقت» میباشد، از ترکیب «وقتت را بگیرم»، یعنی معادل کارکردی آن در زبان فارسی استفاده کردهاست.
* «فما رأیک؟ (محفوظ، بیتا: 4): نظرت چه هست؟» (آلیاسین، 1391: 8).
واژة «نظر» در این جمله همان کارکرد فرهنگی واژة «رأی» را در زبان عربی دارد.
*«نظام الوقف لایسمح بذلک (محفوظ، بیتا: 4): قانون اوقاف اجازه نمیده» (آلیاسین، 1391: 8).
مترجم معادل کارکردی و فرهنگی موجود در زبان مقصد را برای ترجمة واژة «نظام» بیان کردهاست؛ یعنی «قانون».
* «کان القانون ضمن ثقافتی(محفوظ، بیتا: 5): همیشه به قانون احترام میگذاشتم» (آلیاسین، 1391: 8).
ترجمة تحتاللفظی این عبارت، «قانون، جزو فرهنگ من بودهاست» در زبان فارسی کمتر استفاده میشود. بنابراین، مترجم عبارت «احترام گذاشتن را» به عنوان معادل بهکار بردهاست.
* «ولتعلم ذلک وزارة الأوقاف (محفوظ، بیتا: 5): ادارة اوقاف باید بداند» (آلیاسین، 1391: 9).
مترجم در مقابل «وزارة» از «اداره» استفاده کردهاست.
* «تراجع إلی الهدوء وقال: دعنی (محفوظ، بیتا: 5): آرام شد و گفت: اجازه بده» (آلیاسین، 1391: 9).
گاهی فرهنگ زبانی مانع ترجمة تحتاللفظی میشود. در این جمله، مترجم به جای ترجمة تحتاللفظی، یعنی «به آرامش برگشت و گفت: رهایم کن»، معادل «آرام شد» را بهکار بردهاست.
* «لا یمکن أن یئول إلی شخص بحال من الأحوال (محفوظ، بیتا: 5): اموال وقفی را به هیچ وجه نمیشه به مردم برگرداند» (آلیاسین، 1391: 9).
معادل کارکردی و زبانی «بحال مِن الأحوال» در زبان فارسی، عبارت «به هیچ وجه» میباشد.
مترجم در سه مورد بعدی نیز که زیرشان خط کشیده شده، اصل کارکرد و معادل فرهنگی را رعایت کردهاست:
* «تقدم طلباً به التماس صرفإعانة شهریة (محفوظ، بیتا: 6): ...یک صدقهسری به تو میدن» (آلیاسین، 1391: 10).
* «صاحب الوقف یلتمس إحساناً(محفوظ، بیتا: 6): واقف درخواست صدقه کنه» (آلیاسین، 1391: 10).
* «ما أکثر المتسولین عندنا من حفدة الباشرات (محفوظ، بیتا: 7): بیشتر گداها... از نوادگان خوانین... هستند» (آلیاسین، 1391: 10).
6ـ3) اقتباس (معنی نزدیک)
شاید بتوان گفت که ترجمة خوب ادبی آن است که هم اقتباس باشد و هم ترجمه (ر.ک؛ خاوری، 1383: 86)؛ این یعنی جنبههای ادبی و بلاغی داشته باشد.
* «لأنّ النقود کائنات مجهولة فی عالمی (محفوظ، بیتا: 5): آه در بساط ندارم» (آلیاسین، 1391: 9).
معنی عبارت چنین میشود که «پولی در دنیای من وجود ندارد». چنین جملهای در زبان فارسی کارکردی ندارد و نامفهوم است. لذا مترجم از معادل کارکردی آن استفاده کردهاست؛ یعنی «آه در بساط ندارم».
* «أحد بصره الغائم (محفوظ، بیتا: 3): با چشمان تارش به من زُل زد» (آلیاسین، 1391: 7).
مترجم در این عبارت به جای فعل «تیز کرد، دقت کرد»، فعل «زُل زدن» را به عنوان معادل بهکار برده که در زبان فارسی معمول است و کاربرد بیشتری دارد.
* «قدّمت نفسی (محفوظ، بیتا: 3): خودم را معرفی کردم» (آلیاسین، 1391: 7).
در زبان فارسی گفته نمیشود که «خودم را تقدیم کردم»، بلکه اصطلاح «معرفی کردن» که یک مضمون آشنایی برای خواننده است، بهکار میرود.
* «ومِن حقّی أن أستبشر خیراً (محفوظ، بیتا: 4): حق دارم خوشبین باشم» (آلیاسین، 1391: 8).
* «أذکرک بحقیقةٍ لا جدال فیها(محفوظ، بیتا: 6): حقیقتی را به تو گفتم که مو لا درزش نیست» (آلیاسین، 1391: 9).
در ترجمه از عبارت و معادلی استفاده شدهاست که در زبان فارسی، جاافتادهتر و قابلفهمتر و برای اهل زبان ملموستر از معنی سطحی و اولیة واژهها میباشد.
6ـ4) بسط یا بسط نحوی
این است که مترجم از مؤلفههایی به عنوان برابرواژه و اصطلاحات زبان مبدأ استفاده میکند که مواردی از قبیل ضمایر و اشارههای مجازی و کنایی که با توجه به سیاق متن در تقدیر گرفته میشود، در ترجمه تصریح و بیان میگردد.
«تصریح به معنای آشکارسازی است و یکی از هماهنگیهای ترجمه میباشد. تصریح وقتی صورت میگیرد که اطلاعات متن مبدأ باصراحت و وضوح بیشتر به ترجمه انتقال مییابد» (سیّاحی و دیگران، 1395: 43؛ به نقل از: خزاعیفر، 1391: 49).
* «ولکن أیام (ـ) خان جعفر لا یمکن أن تنسی(محفوظ، بیتا: 3): ولی روزهای محلة خانجعفر فراموششدنی نیست» (آلیاسین، 1391: 7).
* «ولکن ثمة (ـ) أشیاء لا تنسی(محفوظ، بیتا: 3): ولی بعضی چیزها فراموششدنی نیستند» (آلیاسین، 1391: 7).
* «اعتدل فی (ـ) جلسته(محفوظ، بیتا: 4): سر جای خود صاف نشست» (آلیاسین، 1391: 8).
* «إلا (ـ) الوقف فإنّه حتّی الیوم لم یتغیّر (محفوظ، بیتا: 5): جز قانون اوقاف که تا حالا عوض نشدهاست» (آلیاسین، 1391: 8).
* «قاطعنی (ـ) بحدة (محفوظ، بیتا: 5): به تندی حرف مرا قطع کرد» (آلیاسین، 1391: 9).
* «ولکنّنی حفید الرّاوی و إثبات ذلک (ـ) یسیرٌ علیّ(محفوظ، بیتا: 6): ولی من نوة او هستم و ثابت کردنش هم کار آسانی است» (آلیاسین، 1391: 9).
* «ولماذا نسیک؟ (محفوظ، بیتا: 7): جعفر، چرا تو را فراموش کرد؟» (آلیاسین، 1391: 10).
* «یقینی أنّه لا یجحد أحد ذریته (ـ) بلا سبب! (محفوظ، بیتا: 7): به اعتقاد من، هیچ کس بدون سبب یکی از فرزندان خود را از ارث محروم نمیکند!» (آلیاسین، 1391: 10).
در ترجمة عبارتهای فوق، مترجم پس از ذکر معادل هر کلمه، از کلمات دیگری استفاده کرده، در حالی که معادلهای این کلمات در متن اصلی نیامدهاست و مترجم به قصد توضیح و بسط مفهوم و معنی، این واژهها را به ترجمه افزوده تا مفهوم کلمات دیگر را تصریح و تبیین کند. در باب افعال ربطی نیز مترجم بنا به ضرورت، این کلمات را به ترجمة عبارت افزودهاست.
6ـ5) قبض نحوی (کاهش)
مترجم در برابریابی، به بخشی از واژگان متن مبدأ و آوردن مشابه آن در ترجمه، اهتمام نورزیدهاست و به بیان حداقلی بسنده میکند.
* «لی أکثر من صدیق بین المحامین الشرعیین (محفوظ، بیتا: 5): بین وکیلها دوستانی دارم» (آلیاسین، 1391: 9).
مترجم در ترجمة این عبارت در برابر سه واژه «أکثر مِن صدیق» که به معنی «بیش از یک دوست» میباشد، تنها واژة «دوستانی» را بهکار بردهاست.
* «لا تضیّع وقتک جریاً وراء أصل لا یمکن أن یتحقق (محفوظ، بیتا: 6): وقت خود را برای آرزوی محال هدر نده» (آلیاسین، 1391: 9).
تعدیل در ذات ترجمه است و نیز حتّی در متونی که زبان مبدأ و مقصد اشتراک بسیاری دارند، باز هم تعدیلهای جزئی و کوچک صورت میگیرد (ر.ک؛ ناظمیان و قربانی، 1392: 93). یکی از موارد تعدیل، تبدیل ساختار فعلی به اسمی میباشد، همان طور که در مثال ذکر شد: «لا یمکن أن یتحقّق: محال».
6ـ6) عام برابر خاص یا بالعکس
ترجمة لغت خاص (ذات) به عام (معنی) است، یا بالعکس (ر.ک؛ فرهادی، 1392: 124).
* «صاحب الوقف یلتمس إحساناً (محفوظ، بیتا: 6): درست است که واقف درخواست صدقه کنه؟» (آلیاسین، 1391: 10).
واژة «إحساناً» شامل هر گونه احسان و هدایایی است، در حالی که مترجم در ترجمة این واژه، «صدقه» را بهکار بردهاست که اخصّ از «احسان» میباشد.
6ـ7) ابهام
این عنوان فاقد نمونه است.
7. سطح نحویـ صرفی (واژهساختی)
زیرمجموعههای این سطح شامل موارد زیر است:
7ـ1) ترجمة تحتاللفظی و یکبهیک
در ترجمة تحتاللفظی، عناصر سازندة جمله در زبان مبدأ با معادلهای معنایی خود در زبان مقصد جایگزین میشود. در این حالت، ساختار نحوی جمله در زبان مبدأ، در قالب جملة زبان مقصد نمود پیدا میکند (ر.ک؛ حقانی، 1386: 152).
* «مع ذلک فإنک تتمنی أن تسترد ترکة جدک(محفوظ، بیتا: 10): با تمام اینها، آرزو داری ماترک پدربزرگت را برگردانی» (آلیاسین، 1391: 13).
مترجم عبارت «تتمنی» را به همان معنی اولیة «آرزو داری» ترجمه کردهاست، در حالی که میتوانست از معنی کاربردیتر آن، یعنی «میخواهی» استفاده کند که در گفتار عامیانه هم رایج است و هم متناسب با سیاق و فضای متن اصلی میباشد.
7ـ2) ترجمه از طریق تغییر نحو یا دستور گردانی
«در فرایند ترجمه، سطح نحوی به تحلیل جملات و سازههای آن در زبان مبدأ و تولید جملات درست در زبان مقصد مربوط میشود. بنابراین، علاوه بر برگردان عناصر معنایی و واژگان، ترجمة ساختار نحوی واحد ترجمه، از زبان مبدأ به مقصد نیز باید انجام شود. در واقع، برگردان قالب و ساختار جمله از زبان مبدأ به زبان مقصد، شرط اساسی ترجمه است و این امر جز با تجزیه و تحلیل گرامری واحد ترجمه میسر نمیشود» (طهماسبی و دیگران، 1392: 166).
* «کان فی وحدته علی استعداد حاد للإلتصاق بمن یشجعه ولو بابتسامة (محفوظ، بیتا: 8): تنها بود و آمادگی آن را داشت تا با هر کسی که به او لبخند بزند، ملحق شود» (آلیاسین، 1391: 11) [تغییر مصدر به فعل در ترجمه].
* «فقهقه قائلا (محفوظ، بیتا: 10): با صدای بلند خندید و گفت» (آلیاسین، 1391: 13) [تبدیل اسم (حال مفرد) به فعل در ترجمه].
* «سألته بعد أن تناولنا عشاءنا من الکوارع(محفوظ، بیتا: 8): بعد از خوردن پاچه پرسیدم» (آلیاسین، 1391: 11) [تبدیل فعل به مصدر].
* «هی ما تبقت من بیت جدی القدیم (محفوظ، بیتا: 9): خرابة باقیماندة خانة قدیمی پدربزرگمه» (آلیاسین، 1391: 11) [تبدیل فعل به مصدر].
* «کما أحب لعن الواقفین (محفوظ، بیتا: 9): همین طور نفرین کردن به آنهایی که وقف میکنند» (آلیاسین، 1391: 12) [تبدیل اسم فاعل به فعل].
* «وهناک أیضا میلی إلیه رغم فظاعة منظره ورثائی له فی خاتمته التعیسة(محفوظ، بیتا: 8): همچنین، با وجود نفرتانگیز بودن ظاهرش و دلسوزیم به سبب بدبختی آخر عمرش، میلی مرا به طرف او کشاند»(آلیاسین، 1391: 11) [جابجایی ترتیب صفت و مضافٌالیه در ترجمه].
* «اسمع رد إلیّ الموقف وأعدک أن ترانی محاطا بالأبناء والأحفاد (محفوظ، بیتا: 9): بشنو! موقوفه را به من برگردان. آن موقع میبینی که بچهها و نوههایم دور و بَرَم را میگیرند» (آلیاسین، 1391: 12) [تغییر مصدر به فعل].
* «جعلت أتأمله به أسما وهو یتحدی الوجود ببدلته المتهتکة وجلده المدبوغ(محفوظ، بیتا: 10): در حالی که لبخند میزدم، فکر کردم که او با وجود لباس پارهپوره و پوست سوختهاش همه چیز را به مبارزه میطلبد» (آلیاسین، 1391: 13) [جابجایی ترکیب صفت و مضافٌالیه در ترجمه].
* «أننی أخوض معرکة مع جدی منذ قدیم (محفوظ، بیتا: 10): من با پدربزرگ در یک دعوای قدیمی غوطهورم» (آلیاسین، 1391: 13) [تبدیل جار و مجرور به صفت در ترجمه].
* «وجلسنا ندخن البوری ونشرب القهوة (محفوظ، بیتا: 12): نشستیم و شروع به کشیدن قلیان و نوشیدن قهوه کردیم» (آلیاسین، 1391: 15) [تبدیل فعل به مصدر].
7ـ3) ترجمه از طریق تغییر دیدگاه یا دگربینی
به روشی اطلاق میشود که در آن، مفهومی در زبان مبدأ به بیانی دیگر در زبان مقصد بیان میشود. مواردی از تغییر دیدگاه عبارتند از: بیان وسیله به جای نتیجه، بیان معلول به جای علت و برعکس، بیان از طریق یک حس به جای حس دیگر، بیان با ترتیبی دیگر، بیان معلوم به جای مجهول، بیان عبارت منفی به عبارت مثبت و برعکس، تبدیل جزء به کُل و برعکس، حال به محل، ظرف به مظروف، خصوص به عموم و برعکس، مسبّب به سبب، لازم به ملزوم و... (ر.ک؛ فرهادی، 1392: 166).
* «ألیس لک أهل(محفوظ، بیتا: 9): زن و بچه هم داری؟» (آلیاسین، 1391: 12) [تغییر عبارت منفی به مثبت].
* «ثم غیر نغمته فجأة (محفوظ، بیتا: 11): یکدفعه حرفش را تغییر داد» (آلیاسین، 1391: 12) [بیان ملزوم به جای لازم؛ زیرا لازمة حرف زدن، نغمه، لحن و صدا میباشد].
7ـ4) ترجمه از طریق جبران
این مورد فاقد نمونه است.
7ـ5) ترجمه از طریق توضیح و بسط معنی
توضیح یا بسط معنی قسمتی از متن که باید در متن مقصد تصریح شود (ر.ک؛ همان: 169).
* «جدًا (محفوظ، بیتا: 12): بله، واقعاً» (آلیاسین، 1391: 15) [آوردن واژة «بله» برای تأکید و توضیح معنی است].
7ـ6) ترجمه از طریق تلویح، تقلیل و حذف
در این روش، عناصری که در متن اصلی تصریح شدهاند، در ترجمه به تلویح بیان میشوند یا تقلیل مییابند یا به طور کلی حذف میشوند (ر.ک؛ همان).
* «فشخصیته المضطربة لا توحی بالاستقرار والدوام (محفوظ، بیتا: 8): پریشانیاَش عدم ثبات او را نشان میدهد» (آلیاسین، 1391: 11) [حذف کلمة «شخصیت» در ترجمه].
* «أبیت فی الخرابة (محفوظ، بیتا: 8): تو خرابه» (آلیاسین، 1391: 11) [حذف معنی فعل در ترجمه].
* «أ تود أن تسمع المزید منه(محفوظ، بیتا: 12): دوست داری بیشتر بشنوی؟» (آلیاسین، 1391: 15) [ترجمه از طریق حذف].
* «وکنت قد انقطعت عن الحی العتیق (محفوظ، بیتا: 9): مدت زیادی بود به آن محله نرفته بودم» (آلیاسین، 1391: 12) [بیان عبارت اول به صورت تلویح و بیان واژة دوم به صورت حذف].
* «أ تعنی ما تقول (محفوظ، بیتا: 9): منظورت چیه؟» (آلیاسین، 1391: 12) [به صورت تقلیل و با بیان دیگری ترجمه شدهاست].
* «یا لها من طریقة فی الحدیث(محفوظ، بیتا: 9): این چطور حرف زدنیه؟!» (آلیاسین، 1391: 12) [به صورت تقلیل بیان شدهاست].
* «لقد تقدم بی العمر... (محفوظ، بیتا: 10): حالا که پیر شدم!» (آلیاسین، 1391: 13) [به صورت تلویح بیان شدهاست].
* «هل وقع اختیارک علی محام ثقة لنذهب إلیه(محفوظ، بیتا: 11): آیا وکیل قابل اعتمادی پیدا کردی؟» (آلیاسین، 1391: 13) [عبارت مشخصشده به صورت تلویح بیان شدهاست و عبارت «لنذهب إلیه» در ترجمه حذف شدهاست].
* «ولکن لا توجد قضیة علی اللإطلاق(محفوظ، بیتا: 11): ولی قضیهای وجود نداره» (آلیاسین، 1391: 13) [عبارت «علی اللإطلاق» در ترجمه حذف شدهاست].
* «لا تبدد الوقت (محفوظ، بیتا: 11): علاّف نشو» (آلیاسین، 1391: 14) [به صورت تقلیل بیان شدهاست].
* «تمدون أیدیکم إلینا بالإحسان (محفوظ، بیتا: 11): میخواهید به ما صدقه بدهید» (آلیاسین، 1391: 14) [به صورت تلویح بیان شده است].
7ـ7) ترجمه از طریق تغییر نوع جمله
مترجم نوع جملات را تغییر دادهاست:
* «ألیس لک مورد رزق فی شیخوختک؟ (محفوظ، بیتا: 9): در حال حاضر درآمدی داری؟» (آلیاسین، 1391: 12) [تغییر جملة منفی سؤالی به مثبت سؤالی در ترجمه].
* «ألیس لک أهل؟ (محفوظ، بیتا: 9): زن و بچه هم داری؟» (آلیاسین، 1391: 12) [مانند مثال قبلی].
8. سطح گفتمانیـ کارکردی
این سطح شامل زیرمجموعههای ذیل است:
8ـ1) حذف منظور (تعهدات) متن اصلی
این بخش فاقد نمونه است.
8ـ2) حذف حواشی
این بخش فاقد نمونه است.
8ـ3) تغییر به علت اختلافات اجتماعیـ فرهنگی
واژهها، اصطلاحات و گاهی جملات کاربردی خاص یک زبان در زبان دیگر کاربردی ندارد و معنی آنها نیز پیامرسان نیست، یا به شکلی دیگر و در همآیی با اصطلاحات خاص، مبین معنی میشود. لذا باید از معادل کاربردی آنها استفاده کرد.
* «خرابة من الخرابات(محفوظ، بیتا: 144): قراضهای میان قراضهها» (آلیاسین، 1391: 112).
* «بعضهم علی المعاش(محفوظ، بیتا: 145): بعضی بازنشسته...» (آلیاسین، 1391: 112).
* «لاذ بالصمت ملیّا ثم تمتم بهدوء (محفوظ، بیتا: 146): مدتی را به سکوت گذراند. سپس مِنومِن کرد» (آلیاسین، 1391: 114).
* «ثم أزیلت أنقاضه (محفوظ، بیتا: 147): و نخالة آن را بیرون بردند» (آلیاسین، 1391: 114).
* «وأمنت بقوله(محفوظ، بیتا: 147): حرف او را باور کردم» (آلیاسین، 1391: 115).
* «سرعان ما تنفد النقود المتبقیةلدیک (محفوظ، بیتا: 148): پساندازت را زود خرج میکنی» (آلیاسین، 1391: 115).
* «نظر إلیّ الصعالیک به حذر وارتیاب (محفوظ، بیتا: 146): ولگردها با احتیاط و شک به من نگاه میکردند» (آلیاسین، 1391: 114).
8ـ4) تغییر لحن
* «وقلت لو أعثر علی محمد شکرون فقد أجد فیه الخیط الّذی یوصلنی إلی قلب الأشیاء (محفوظ، بیتا: 144): گفتم اگر محمد شکرون را پیدا میکردم، سرنخ تمام حوادث را به دست میآوردم» (آلیاسین، 1391: 112) [مترجم جملهای که متضمن شک و تردید است، «فقد أجد: شاید پیدا میکردم» را به صورت جملهای با لحن خبری و قطعی ترجمه کردهاست].
8ـ5) ساختار درونی متن مبدأ
این بخش فاقد نمونه است.
8ـ6) تعدیل (کاهش) اصطلاحات محاورهای
ابن بخش فاقد نمونه است.
9. سطح سبکی ـ عملی
زیرمجموعههای سطح سبکی ـ عملی به ترتیب زیر است:
9ـ1) بسط خلاقه
«کنار گذاشتن کلیشههای غلط در ترجمه، بسنده نکردن به اندوختههای ذهنی در معانی واژهها، توجه به ویژگیهای زبان مقصد، ترجمة خلاق را پدید میآورد» (طهماسبی وصمدی، 1395: 274).
* «ولما فرغت مِن هذه الأمور العاجلة فکرت فی إمکان استئناف الجهاد فی سبیل مذهبی وتکوین الحزب (محفوظ، بیتا: 145): بعد از فارغ شدن از این کار، فوراً دربارة امکان شروع مجدد و تبلیغ برای مکتب جدیدم و تشکیل حزب فکر کردم» (آلیاسین، 1391: 113) [معادل واژههای مشخصشده در متن اصلی نیست و افزودههایی از جانب مترجم و بر اساس ذوق وی میباشد].
9ـ2) اشتباه مترجم
* «فقلت أسجل نظرتی فی کتاب فإن أعجزنی ذلک (محفوظ، بیتا: 145): گفتم نظریهام را به صورت کتابی درمیآورم، ولی خستهام کرد» (آلیاسین، 1391: 113) [ترجمة صحیح: ... هرچند که مرا خسته کند].
* «فضربت الأرض بقدمی (محفوظ، بیتا: 146): زمین را با پاهایم کوبیدم» (آلیاسین، 1391: 114).
ترجمة صحیح جملة «ضرب الأرض یا ضرب فی الأرض» حرکت کردن و به راه افتادن است. یحیی معروف نیز این فعل را جزو افعالی میداند که اشتراکات لفظی دارند (ر.ک؛ معروف، 1394: 187). همچنین، در قرآن کریم نیز آمدهاست: Pیَضْرِبُونَ فِی الأرْضِ یَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِO (المزمل/20).
9ـ3) حفظ أعلام
* «ذهبت إلی قصر الحلیمة (محفوظ، بیتا: 144): به خانهای واقع در حلیمه رفتم» (آلیاسین، 1391: 112).
* «أرفض أن أتسول منها ملیما:(محفوظ، بیتا: 147): حاضر نیستم حتی یک ملیما از آن گداییکنم» (آلیاسین، 1391: 115).
* «ولکن أین أبناء مروانة وأین أبناء هدی(محفوظ، بیتا: 145):ولی بچههای مروانه کجایند؟ بچههای هدی کجا هستند؟» (آلیاسین، 1391: 113).
* «وذهبت إلی عشش الترجمان(محفوظ، بیتا: 145): همچنین، به عشش ترجمان رفتم» (آلیاسین، 1391: 112).
* «من مرجوش إلی الخرنفش، إلی النحاسین، إلی خان جعفر(محفوظ، بیتا: 148): از مرجوش تا خرنفش و از نحاسین تا خانجعفر» (آلیاسین، 1391: 116).
* «وفی میدان باب الخلق یخفق قلبی (محفوظ، بیتا: 148): دلم در میدان خلق میتپد» (آلیاسین، 1391: 116).
* «وهمس جعفر(محفوظ، بیتا: 149): جعفر آهسته گفت» (آلیاسین، 1391: 116).
9ـ4) حفظ ساختار خاص متن مبدأ
این بخش فاقد نمونه است.
9ـ5) بیان نامناسب در متن مقصد (نارسایی در معادل)
* «وأدرکت فی الحال أننی لن أظفر براحةفی الراحةالقهریةالقصیرةالتی تسبق الراحةالأبدیة (محفوظ، بیتا: 147): در آن موقع، درک کردم که از استراحت کوتاه اجباری قبل از استراحت ابدی خبری نیست» (آلیاسین، 1391: 114) [مترجم به گونهای این متن را ترجمه کرده که ساختار متن مبدأ و رسایی آن تغییر یافتهاست].
9ـ6) پرگویی در برابر سادهگویی
یعنی مترجم جملات ساده را به اشکال پیچیده و همراه با توضیحات بیشتر و غیرضروری میآورد.
* «وقررت أنّه لا خیر یرجی من الاهتداء إلیهم وأنّنی یجب أن أترکهم دون إزعاج (محفوظ، بیتا: 145): گفتم از پیداکردن و رفتن پیش آنها خیری نیست و چیزی گیرم نمیآید. پس باید بدون ناراحتی آنها را به حال خودشان ول کنم» (آلیاسین، 1391: 113).
9ـ7) تغییر در صناعات ادبی بالأخص استعاره
این بخش فاقد نمونه است.
«در بعضی از ترجمهها، اضافاتی هست که در ترجمههای دیگر نیست و یا مترجم قسمتهایی از متن را حذف کردهاست، در حالی که همین بخشها را مترجمان دیگر آوردهاند» (عبدالغنی حسن، 1376: 72).
|
بر اساس الگوی گارسس، تکنیکهای موجود در سطوح چهارگانه را میتوان به سه گروه عمده تقسیم کرد که عبارت است از:
تعریف، بسط، دستورگردانی، دگربینی، توضیح، تغییرات ناشی از اختلافات اجتماعی ـ فرهنگی، تغییر در ساخت درونی متن مبدأ، بسط خلاقانه، تفصیل. |
افزایش |
معادل فرهنگی، اقتباس، ابهام، ترجمة قرضی، ترجمة تحتاللفظی، جبران، تغییر نوع جمله، نارسایی در معادل، تغییر لحن، حفظ اسامی خاص، حفظ ساختارهای خاص متن مبدأ. |
مانش (حفظ) |
کاهش، حذف، حذف بنمایة متعهدانه، تعدیل اصطلاحات محاورهای، حذف قسمتی از متن یا پاراگراف، اشتباه مترجم، سادهانگاری. |
کاهش |
جدول4: مقادیر بهدست آمده از نقد و بررسی بر اساس (افزایش، مانش، کاهش)
امّا مرحلة نهایی و ملاک اصلی برای سنجش میزان کیفیت و مقبولیت ترجمه، ارزیابی آن بر اساس ویژگیها و تکنیکهای مثبت، منفی و خنثی میباشد:
نمره |
تکنیکهای منفی |
نمره |
تکنیکهای مثبت |
0 0 0 1 1 1 0 11 0 |
1. ابهام 2. ترجمة قرضی 3. سادهسازی 4. ترجمة تحتاللفظی 5. نارسایی 6. تغییر لحن 7. تغییرساختاردرونی 8. حذف و تقلیل 9. تعدیل |
13 5 8 0 0 10 2 1 0 |
1. معادل فرهنگی 2. اقتباس 3. بسط نحوی (افزایش) 4. تعیّن 5. جبران 6. دستورگردانی 7. دگربینی 8. توضیح 9. حذف حواشی (قسمتی ازمتن) |
2 0 1 1 2 0 0 |
10. کاهش (قبض) 11. حفظ ساختار زبان خاص مبدأ 12. بسط خلاقه 13. پرگویی 14. اشتباه مترجم 15. حذف صناعات ادبی 16. تغییر صناعات ادبی |
7 0 |
10. تغییر برحسب اختلافات فرهنگی و اجتماعی 11. حفظ صناعات ادبی |
20 |
جمع کل |
46 |
جمع کل |
|
|
|
تکنیکهای خنثی |
|
|
0 7 1 |
1. تغییر در نوع ظرفیتی جمله 2. حفظ اسامی خاص متن مبدأ 3. تعریف |
|
|
8 |
جمع کل |
نتیجهگیری
در پژوهش حاضر که بر اساس الگوی پیشنهادی گارسس در ترجمه، به بخشهایی از رمان قلباللیل و ترجمة آن با عنوان "دل شب" پرداخته شد، مقادیر بهدست آمده از نمودار هر بخش، بر نقاط ضعف و قوّت مترجم در حوزهای خاص و اهتمام بیشتر وی به یک یا دو سطح در مقایسه با سطوح دیگر دلالت میکند. بنابراین، در این ترجمه، طبق الگوی گارسس، به تمام جوانب ترجمه یکجا توجه نشدهاست و دقت لازم را که صرف آن شده، اغلب در ساختار دستوری، نحوی و نیز معانی لغوی شاهد هستیم. در نتیجه، این امر باعث شده تا سبک نویسنده و پیام متن در بعضی مواقع، از سبک مترجم و پیام متن ترجمهشده فاصله بگیرد؛ چراکه مترجم گاهی در ترجمه، هم خود را پایبند اسلوب متن اصلی و ملزم به انتقال همان اسلوب به متن ترجمه میداند و گاهی هم شیوههای بیانی و ظرافتهای زبانی متن مقصد را در اولویت قرار میدهد. اما به طور کلی، مؤلفههایی که بیشتر در دایرة زبانی متن مقصد قابل اجراست، هرچند از زیرمجموعههای سطوح مختلف مدل گارسس هم باشد، بیشتر مورد توجه مترجم قرار گرفتهاست و این امر منجر شده تا رویکرد مترجم، رویکردی مقصدگرا باشد. از آنجا که انتقال تمام جوانب متن اصلی، از جمله سبک نویسنده، ساختار و پیام متن، کاری دشوار و احیاناً غیرممکن میباشد، لذا ترجمة ارائهشده از رمان نجیب محفوظ نیز با در نظر گرفتن این مطلب، قابل قبول و در بخشهایی که در نمودار نشان داده شدهاست، کفایت بالایی دارد. لذا پیشنهاد میشود که مترجمان قبل از اقدام به ترجمه، با در نظر گرفتن یک الگو یا حداقل با شناخت نسبی از یک مبنای نظری در ترجمه پیش بروند تا کار ترجمه از لحاظ جنبههای مختلفی که این الگوها بدان توجه دارند، به طور موفقیتآمیز باشد و روند یکنواختی نیز داشته باشد.