Document Type : Research Paper
Author
Assistant Professor, Department of Arabic Language and Literature, Allameh Tabataba’i University, Tehran, Iran;
Abstract
Iranians do not see the Arabic as a foreign language due to a profound belief in Islam and therefore do not resist Arabic words particularly those with religious identity. Such words have entered Persian language and over many years have changed semantically. The semantically changed Arabic words in Persian have challenged the translators so much so that a translator who is translating from Persian into Arabic cannot be sure if an Arabic word, which is being used in Persian, has the same meaning in Arabic or not. The relation between Arabs and Persians was temporarily ended or had its ebbs and flows. Such instability in relations between two languages have rendered some Arabic words in the Persian language obsolete and have changed some others semantically, i.e., their meaning has changed. This has posed some difficulties for Arabic - Persian translation because the meaning of some Arabic words used in Persian is entirely different from those of the very same words when used in Arabic. Changes in language and semantic changes of words in a language are totally natural. Only the linguists and translators should be aware of such changes. The present paper, firstly, deals with the semantic changes of Arabic words in Persian. Next, categorizes these words into ten groups according to their Arabic forms and meanings and finally addresses the challenges they pose to translators through providing examples
Keywords
سرنوشت واژگان در محیطهای مختلف زبانی، شباهت زیادی به سرنوشت انسانها در جوامع بشری دارد. در مجموعههای مختلف زبانی و در طول زمان، واژگانی متولد میشوند، رشد میکنند و متحول میشوند. گاه نیز پیش میآید که برخی واژگان از زبانهای دیگر وارد میشوند، ملیت زبان را میپذیرند و صورت تازهای پیدا میکنند یا معنا و هویت جدیدی مییابند. در واقع، از ریشة خود کنده میشوند و در هوای تازهای قرار میگیرند. «این اتفاق زبانی و در واقع، این تغییر ملیت واژگانی» (ر.ک؛ مشیری، 1373: 7) در همة زبانها روی میدهد، اما رابطة تنگاتنگ زبان فارسی با عربی، شکل ویژهای به هویتپذیری واژگان عربی در فارسی دادهاست. واژگان عربی در فارسی، اغلب متأثر از شرایط و بستر کاربردی متفاوت، طی سالها دچار تحولات و دگرگونیهای معنایی شدهاند. اگرچه برخی پژوهشگران برآنند که «واژگان عربی در فارسی از تحول معنایی واپس ماندهاند» (آذرنوش، 1385: 175)، اما این تحول معنایی به هر میزان و مقداری که باشد، وجود دارد و لمسشدنی است؛ خواه در زبان اصلی صورت گرفته باشد، خواه در زبان میزبان. اشتراک کلمات در فارسی و عربی و تفاوت معنایی آنها برای مترجمی که از عربی به فارسی یا بالعکس ترجمه میکند، چالش بزرگی است. برخلاف تصور اولیه، وجود حجم بزرگی از واژگان مشترک در عربی و فارسی نه تنها به تسهیل در کار ترجمه کمکی نمیکند، بلکه یکی از عوامل پیچیدگی و دشواریهای ترجمة عربی به فارسی است.
در طول دورههای مختلف، علما و دانشمندان ایرانی به دلیل اعتقاد و گرایش عمیق و ژرفی که به دین اسلام داشتند، زبان عربی را یک زبان بیگانه نمیپنداشتند و به هیچ روی در مقابل ورود واژگان عربی، بهویژه واژگان دارای هویت دینی موضع دفاعی نمیگرفتند. همین امر باعث شد کلمات عربی بهراحتی وارد زبان فارسی شوند و به دلیل سابقة زیادی که در این زبان داشتند، حتی تحول معنایی پیدا کنند. این تحول معنایی واژگان عربی در زبان فارسی، چالش بزرگی را فرا روی مترجمان فراهم آوردهاست، به طوری که مترجمی که از عربی به فارسی ترجمه میکند، نمیداند این کلمة عربی که اکنون در فارسی بهکار میرود، آیا نزد عربها نیز همین معنا را دارد یا نه! با مطالعه و بررسی آثار مترجمان عربی به فارسی در طول سالهای متمادی معلوم میشود که کمتر مترجمی است که در دام این چالش نیفتاده، دچار اشتباه نشده باشد.
گسترش اسلام در ایران و جایگاه رفیع و بلندی که این دین بزرگ در دل و جان ایرانیان پیدا کرد، باعث شد فراگیری زبان عربی که زبان دین اسلام بود در این سرزمین کهن پای بگیرد و یادگیری زبان عربی به یکی از شعایر دینی تبدیل گردد. دانشمندان مسلمان ایرانی به این درک و باور رسیدند که فهم دین اسلام، دریافتن فلسفة نزول قرآن، گسترش اسلام و استفاده از کتابهای تفسیر، روایات، سیره، تاریخ و سایر علوم اسلامی، جز با فراگیری زبان عربی و تسلط بر آن و تعمق در آن حاصل نخواهد شد. از این رو، خود و فرزندان خود را به فراگیری این زبان و تعمق در علوم اسلامی واداشتند و علما و دانشمندان برجستهای را در لغت، نحو، بلاغت، تفسیر و سایر علوم مربوط به اسلام و قرآن به جهان اسلام معرفی کردند.
این ارتباط و پیوند بین ایرانیان و عربها در برخی دورهها، به صورت متوالی و در برخی دورهها، به صورت منقطع ادامه یافت؛ به عبارت دیگر، گاه این ارتباط برای مدتی متوقف یا کمرنگ میشد، ولی دوباره شکل میگرفت و شدت مییافت. همین ناپایداری در پیوند دو زبان باعث شد که برخی از کلمات عربی وارده به فارسی رو به فراموشی گذارند و متروک شوند و برخی دیگر تحول معنایی یابند؛ یعنی معنای آنها با معنای عربی آنها متفاوت گردد و همین امر دشواریهایی را در ترجمه از عربی به فارسی برای مترجمان پدید آورد؛ زیرا معنای برخی از کلمات عربی که ما هماکنون در فارسی از آنها استفاده میکنیم، کاملاً با معنایی که عربها امروزه از آن اراده میکنند، متفاوت است؛ کلماتی مانند: کلفت، غش، تصمیم، شعور و... از این دست هستند که در ادامة مقاله، آنها را بررسی میکنیم. ذکر این نکته ضروری است که این چالش فقط فرا روی مترجمانی است که از عربی به فارسی و بالعکس ترجمه میکنند و این ویژگی در زبانهای دیگر وجود ندارد. تحول زبان و تغییراتی که در طول دورههای مختلف در کلمات به وجود میآید، امری کاملاً طبیعی است و زباندانان و مترجمان باید از این تحول معنایی آگاهی داشته باشند.
1. پیشینة پژوهش
پژوهشها و مقالات اندکی دربارة تحول معنایی کلمات عربی در فارسی وجود دارد که کتاب عربی در فارسی از خسرو فرشیدورد (1381) و مقالة «ماهیت و پیامدهای تحول معنایی واژگان عربی در زبان فارسی» از ادریس امینی و شهریار نیازی، (1394) از آن جمله هستند. فرشیدورد بیشتر به تغییر آوایی این کلمات پرداختهاست و به جنبة تحول معنایی آنها چندان توجه نکردهاست. اما در مقالة مشترک نیازی بهتفصیل به این موضوع پرداخته شدهاست، ولی به چالشی که این کلمات در ترجمه به وجود میآوردند، اشارهای نکرده است. کتابهای فن ترجمه (معروف: 1380)، روشهایی در ترجمه از عربی به فارسی (ناظمیان: 1381) و روش ارزیابی و سنجش کیفی متون ترجمه شده از عربی به فارسی (نصیری: 1390) به این چالش اشارههایی گذرا نمودهاند و نمونههایی را ذکر کردهاند، اما دربارة این موضوع بهتفصیل بحث نکردهاند. تفاوت و برجستگی پژوهش حاضر این است که دلایل و ریشههای تحول معنایی را وارسی کرده، لغزشگاههای مترجمان در ترجمة این واژگان را برشمرده است.
2. پرسشهای پژوهش
این پژوهش در پی آن است که به این پرسشها پاسخ بدهد:
الف)کلمات عربی در فارسی در چند گروه قرار میگیرند و چه تفاوتهایی با یکدیگر دارند؟
ب) کلمات عربی تحولیافته در فارسی چه چالشی را پیش روی مترجمان میگذارند و راه برونرفت از آنها چیست؟
ج) دلایل وریشههای تغییریافتگی معنایی کلمات عربی در فارسی چیست؟
در پیوند با اهداف نگارش این مقاله باید به مواردی همچون دلایل تحولیافتگی واژگان و چگونگی دادوستد زبانها، علاوه بر چالشهای پیش روی مترجمان اشاره کرد و برای جلوگیری از اشتباه و خطا در دریافت صحیح معنا از کلمات تحولیافته پیشنهادهایی را برای مترجمان طرح کرد.
3. فرضیههای پژوهش
بخشی از واژگان عربی موجود در فارسی به دلایل مختلفی از جمله دین، تحولات اجتماعی و گسست فرهنگی، روند تحول معنایی را طی کردهاند و معنا و مفهوم آنها در عربی و فارسی متفاوت است. این واژگان چالش مهمی را فرا روی مترجمان از عربی به فارسی قرار میدهند و ناآشنایی مترجم با این تحول معنایی و تفاوتها، باعث اشتباه در برداشت معنا و مقصود از متن اصلی میشود.
4. روند تحول معنایی واژگان عربی و دلایل آن
در زبان فارسی، واژههای عربی وجود دارند که در دورههای مختلف تاریخی وارد شدهاند و به یک نیاز زبانی پاسخ دادهاند. این واژهها گاه تکمعنایی هستند؛ یعنی «مترجم بدون نیاز به بافت و موقعیت میتواند آنها را با واژههای موجود در زبان مقصد جایگزین کند» (دُلیل، 1381: 120). حال ممکن است این واژة موجود در زبان مقصد، در فارسی همان معنای عربی را داشته باشد، یا معنایی متفاوت را برساند. کلمات عربی که در فارسی وجود دارند و مورد استفاده قرار میگیرند، به دلایل مختلف دچار تحول معنایی شدهاند و تغییر یافتهاند. در اینجا به برخی از این عوامل اشاره میکنیم:
4ـ1) پذیرش دینی
یکی از عوامل تحول و تغییریافتگی معنایی کلمات عربی، عامل دینی است؛ مانند برخی اصطلاحات قرآنی مشهور در محیط و فضای اسلامی «که همان کلمات و واژههای معروف و شناختهشده در میان جاهلیها بود، اما پس از ورود به قرآن کریم، از مفاهیم دینی تأثیر پذیرفت و مفاهیم تازهای پیدا کرد که قبلاً با آنها آشنا نبود؛ مانند نماز، روزه، حج و غیره» (پاکتچی، 1392: 239). قبل از ظهور اسلام و بعثت پیامبر اکرم(ص)، برای تنظیم ضوابط و مناسبات حقوقی، معاملاتی و اقتصادی بین مردم و نیز در باب مراسم عبادی دوران جاهلیت، کلمات و الفاظ و نیز اصطلاحاتی وجود داشتهاست. بعد از ظهور اسلام، بسیاری از این نظامهای حقوقی، اجتماعی و اقتصادی عیناً از سوی شارع مقدس تأیید شد، در برخی موارد تغییرهایی داده شد و نسبت به مواردی که قبلاً حکم و ترتیب خاصی وجود نداشت، احکام و ترتیبهای جدیدی تشریع گردید؛ یعنی «پارهای کلمات و اصطلاحات اسلامی که در احکام استعمال داشتهاست، هرچند ممکن است برگرفته از عرف متداول باشد، ولی به علت داشتن بار شرعی و به این سبب که شارع برای بیان مفاهیم و مقاصد خاص شرعی، از این قالبها استفاده کردهاست، به عنوان حقیقت شرعیه نامیده میشوند؛ مثلاً ممکن است کلمة «صلوة» در جاهلیت به دعا اطلاق میشده، ولی شارع مقدس آن را مجازاً بر اعمال مخصوص نماز مسلمین اطلاق کردهاست؛ یعنی وقتی میفرماید: «اقیموا الصلوة»، یعنی «نماز بخوانید»، نه اینکه دعا را به جا آورید. در مقابل حقیقت شرعیه، دو اصطلاح دیگر نیز در آثار دانشمندان با عنوان حقیقت عرفیه و حقیقت قانونیه بهکار رفتهاست» (ر.ک؛ محققداماد، 1379: 15ـ21).
4ـ2) کثرت استعمال
«برخی از کلمات به سبب کثرت استعمال در دورهای خاص یا در زمینهای خاص، از باب غلبه شهرت پیدا میکنند و در حقیقت، توسعة معنایی مییابند؛ مانند کلمة "روضه" که به مجلس سوگواری اطلاق میشود» (امینی و نیازی، 1394: 58). از آنجا که کتاب روضةالشهداء در مجالس سوگواری خوانده میشد، در دورههای بعد به چنین مجالسی نیز روضه میگفتند (ر.ک؛ محدثی، 1384: 189)، با آنکه اصلاً از چنین کتابی در این مجالس ذکری به میان نمیآید.
4ـ3) تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی
گاهی تحولات سیاسیـ اجتماعی که در یک جامعه پدید میآید، باعث میشود معنای برخی از کلمات تغییر یا توسعه یابد، بهویژه اگر این تحولات ویژگی فرهنگی پررنگی داشته باشند؛ مثلاً واژة «استکبار» پس از وقوع انقلاب اسلامی در ایران مفهوم تازهای پیدا کرد. این کلمه در عربی، مصدر و اسم معناست و مفهوم برتریجویی و برتریخواهی را میرساند و معادل عربی آن، «تعالی» است، اما پس از انقلاب، این کلمه به کشور قدرتمند و ظالمی که قصد دارد بر کشورهای دیگر سلطه و سیطره داشته باشد، اطلاق شد و به «اسم ذات» تغییر معنا داد. واژههای طاغوت و نهضت نیز همین مسیر را پیمودند. البته روند تحول اسم معنا به اسم ذات در زبان عربی سابقه دارد و در واقع، نوعی تأویل است؛ مانند «زیدٌ عدل» که مفهوم «زیدٌ عادل» را میرساند:
«در عربی معاصر نیز احتلال (اشغالگری) به معنای محتلّ (اشغالگر) و سیاسةالإنفتاح (سیاست باز) به سیاسةالأبواب المفتوحة (سیاست درهای باز) ترجمه میشود؛ مانند:
قام الإحتلال بقصف المدن الفلسطینیة و قراها أمس: اشغالگران دیروز اقدام به بمباران شهرها و روستاهای فلسطینی کردند» (ناظمیان، 1381: 83).
4ـ4) بهگزینی
برخی از کلمات عربی در فرهنگ فارسیزبانان معنای منفی داشتند و ممکن بود بر شخصیت اجتماعی گوینده نیز تأثیر منفی بگذارد. از این رو، کلمات عربی دیگری در زبان فارسی ساخته شد که مترادف همان کلمات عربی بود، ولی اولاً صراحت نداشت و ثانیاً هیچ مفهوم منفی از آن فهمیده نمیشد. به عنوان مثال، کلمات «قضای حاجت» و «مستراح» در برابر کلماتی چون «دفع مدفوع» و «محل ادرار» ساخته شد.
4ـ5) گسست فرهنگی
در دورة صفوی، روابط فرهنگی بین ایران و کشورهای عربی قطع شد، ولی زبان عربی تحول خود را در ایران ادامه داد، بهویژه آنکه این پدیده با گسترش علم فقه و سایر علوم اسلامی همزمان شد (ر.ک؛ آذرنوش، 1385: 175). کلمات و ترکیبهایی که در این عصر شیوع یافت، مخلوطی از عربی و فارسی بود، به گونهای که در فارسی تکلف داشت و تصنعی مینمود و در عربی غیر قابل فهم بود؛ مانند این کلمات:
«تحتالشعاع، لوازمالتحریر، حقالوکالة، بارزالوجه، فاحشاً بل أفحش، مالالاجارة، حق المرتع، حسبالأمر» (امینی و نیازی، 1394: 59).
4ـ6) کلمات و تعابیر عربی نوظهور
در رسانههای گروهی فارسیزبان و گاهی از سوی فرهنگستان زبان یا حتی اشخاص برجسته، کلمات و تعابیر نوظهوری پدیدار شد که نشان از نیاز جامعة ایرانی به واژههای جدید داشت. «این واژهها با امکانات زبان عربی در محیطی فارسیزبان شکل گرفت؛ یعنی کلمات فارسی در دستگاه زبانی عربی تولید شد. این کلمات و تعابیر معمولاً معادلسازی برای اصطلاحات بیگانه بود و گاه ترکیبی از یک کلمة فارسی و عربی بود. نمونههایی از این واژگان و ترکیبها همراه با معادل آنها در زبان عربی را ببینید (ر.ک؛ همان: 61ـ62):
عکاس (المصوّر)، تحتاللفظی (الترجمة الحرفیة)، حاکمیت أرضی (السیادة الوطنیة)، حق تقدّم (أفضلیة المرور)، حقوق (الرواتب)، لغو تحریمها (رفع العقوبات)، لوازم یدکی (قطع غیار)، مجوّز (رخصة)، محافل (أوساط)، مذاکرات مستقیم (المفاوضات المباشرة)، تعارف (المجاملة).
اگر کلماتی را که مرکب از یک کلمة فارسی و یک کلمة عربی است، به این فهرست اضافه کنیم تعداد این ترکیبها به صدها عدد میرسد؛ کلماتی مانند:
جانبداری (الإنحیاز)، تکثرگرایی (التعددیة)، ملّی کردن (التأمیم)، تفاهمنامه (مذکرة تفاهم) تمامیتخواهی (الشمولیة).
5. چالش واژههای مشترک فارسی و عربی در ترجمه
تعداد زیاد واژگان مشترک و لغزشهایی را که از نظر مفهومی برای مترجم به وجود میآورند، یکی از عمدهترین مشکلات و چالشهای ترجمه است:
«از نظر منطقی، واژگانی که معنای خود را در ذهن تثبیت کردهاند، هنگام اسناد به معنا و مفهومی دیگر، مشکلآفرین میشوند؛ به عبارت دیگر، وقتی ما یک مفهوم را در دو زبان به دو واژة مختلف ربط میدهیم، مشکل کمتری داریم تا اینکه بخواهیم یک واژة مشترک را در دو زبان به دو مفهوم متفاوت وابسته کنیم و همزمان دقت کافی داشته باشیم تا مدلولهای متفاوت دو زبان را بهاشتباه جایگزین یکدیگر نکنیم» (نصیری، 1390: 92).
در واقع، واژگان مشترک در دو زبان، در بسیاری از مواقع تنها از نظر ظاهر لفظ مشترک هستند، اما در باطن و محدودههای مفهومی و دلالتهای معنایی کاملاً متفاوتند:
«همین مسئله باعث میشود مترجم در رویارویی با چنین واژگانی، حتی اگر به نقطة اشتراک آن واژه آگاهی داشته باشد، ناخودآگاه به تعمیم وسعت معنایی واژة مشترک از یک زبان به زبان دیگر اقدام کند و در نتیجه، نتواند وزن معنایی حاصل از واژه را بهخوبی منتقل کند» (همان: 93).
در بررسی چالش ترجمة کلمات عربی در فارسی، باید تصریح کرد که منظور از واژگان مشترک در فارسی و عربی، کلماتی است که بتوان برای آنها در هردو زبان حداقل یک مورد تفاوت مفهومی یافت. طبیعی است که ممکن است در برخی حالتها، واژگان مشترکی داشته باشیم که در معنا و معادل تفاوتی با یکدیگر ندارند و بدیهی است که این گونه موارد، چالشی را برای مترجم ایجاد نمیکنند. از این رو، ابتدا شکلهای مختلف واژگان عربی در فارسی را بررسی کرده، سپس به لغزشهایی که برای مترجمان به وجود میآورند، اشاره میکنیم.
6. شکلهای مختلف واژههای عربی در فارسی
واژههای عربی در زبان فارسی که بیشتر به حوزة معنویات مرتبط هستند و نشان از پذیرش فرهنگی این کلمات دارند، از تنوع زیادی برخوردارند. وجود این واژهها و ترکیبهای عربی در فارسی، گاه نه تنها فهم متن را برای مترجم تسهیل نمیکند، بلکه باعث لغزش مترجم میشود؛ زیرا معنایی که فارسیزبانان از این کلمات میفهمند، با آنچه عربیزبان اراده میکند، متفاوت است. واژههای عربی در فارسی را میتوان به چند دسته تقسیم کرد:
6ـ1) واژگانی که فارسی و عربی آنها از نظر لفظی و معنایی یکسان است و مترجم بر اساس تجربة زبانی خود اطمینان دارد که این کلمات هیچ تغییری پیدا نکردهاند. بنابراین، چالشی را در ترجمه پدید نمیآورند؛ مانند:
عصر |
|
عصر |
تاریخ |
|
تاریخ |
مفعول |
|
مفعول |
شهید |
|
شهید |
6ـ2) واژگانی که معنای آنها در عربی و فارسی یکی است، اما از نظر ظاهری و رسمالخط تفاوت مختصری دارند؛ مانند:
مصیبت |
|
مصیبة |
رحمت |
|
رحمة |
مشکلی که این واژگان ممکن است در ترجمه ایجاد کنند، مربوط به رسمالخط آنهاست؛ مثلاً ترکیبهایی چون «آیةالله» در فارسی «آیتالله» نوشته میشوند که معمولاً باید رسمالخط فرهنگستان زبان فارسی ملاک قرار گیرد.
6ـ3) کلمات عربی که در فارسی کاربرد ندارند، ولی معادل آنها در زبان فارسی یک کلمة عربی است؛ مانند:
هامش |
|
حاشیه |
احتلال |
|
اشغال |
اعادةالطبع |
|
تجدید (چاپ) |
احتیاطی |
|
ذخیره |
مصادر |
|
منابع |
تنها چالشی که ممکن است این گروه از کلمات برای مترجمان پدید آورند، آن است که مترجم از واژة عربی در نثر فارسی استفاده کند، با این استدلال که هر دو واژه عربی هستند؛ مثلاً در نثر فارسی به جای «تجدید چاپ» از «اعادة چاپ» استفاده کند که امری کاملاً نادرست و ناپذیرفتنی است و باعث ورود گروه دیگری از واژگان عربی به فارسی میشود. «ورود کلمة انتفاضه به جای قیام را باید استثنا کرد؛ زیرا انتفاضه به یک اصطلاح تبدیل شدهاست» (ناظمیان، 1386: 74).
6ـ4) «کلماتی که معنا و کاربرد آنها با عربی متفاوت است و معادل این کلمات در زبان فارسی نیز یک کلمة عربی است» (اصغری، 1386: 43) و این تفاوت، چالش بزرگی را برای مترجمی که از عربی به فارسی ترجمه میکند، به وجود میآورد، از این نظر که ممکن است به حافظة خود اعتماد کند و به این اندیشه نیفتد معنای عربی این کلمه با مفهومی که فارسیزبانان از آن درک میکنند، متفاوت است. گاه معنای کلمه در عربی و فارسی آنقدر متفاوت است که از نظر بار معنایی (مثبت و منفی بودن معنای کلمه) شکل متضاد به خود میگیرد؛ مانند:
واژه |
در عربی |
در فارسی |
حریص |
مُهتمّ به، مشتاق |
طمعکار |
توضیح اینکه واژة «حریص» در زبان فارسی بار منفی دارد و معادل و مترادف «آز و طمع» قرار میگیرد، اما در زبان عربی جدید، بار معنایی مثبت دارد و اشتیاق و گرایش درونی به چیزی یا کسی را نشان میدهد:
* «لما دخلنا غرفة الضیوف و تحدثنا أدرکت أن العمدة کان حریصا علی شراء مایملکه والدی».
ـ ترجمة نادرست: «وقتی وارد اتاق پذیرایی شدیم و از هر دری سخن گفتیم، دریافتم که کدخدا طمع داشته داراییهای پدرم را بخرد».
ـ ترجمة پیشنهادی: «وقتی وارد اتاق پذیرایی شدیم و از هر دری سخن گفتیم، دریافتم که کدخدا دوست داشته (مشتاق بوده، علاقه داشته) داراییهای پدرم را بخرد».
به هر حال، تفاوت معنا و کاربرد این واژگان در فارسی و عربی یکی از مواردی است که مترجمان کمتجربه را به اشتباه میاندازد. نمونههایی از این تفاوت معنایی را ببینید:
واژه |
در عربی |
در فارسی |
جریمه |
جنایت |
غرامت |
عکس |
متضاد |
تصویر |
اختصاصی |
کارشناس |
خاص |
انقلاب |
کودتا |
انقلاب یا خیزش مردمی |
تخلّف |
عقبماندگی |
مخالفت |
خسیس |
ناچیز |
بخیل |
تقلّب |
دگرگونی |
تزویر |
دعوی |
شکایت به دادگاه |
نزاع |
جامعة |
دانشگاه |
مجتمع |
توجیه |
ارشاد |
توجیه، تبریر |
فرض |
اجبار |
احتمال |
شعور |
احساس |
ادراک |
حریص |
مشتاق |
طمعکار |
تجاوز |
اقدام |
عمل خلاف عفت |
مصالح |
منافع |
مصالح ساختمانی |
تتنازل |
پایین آمدن |
کنار گذاشتن |
أصول |
اصلها |
سنتها |
این تفاوت معنایی، چالش مهمی را برای مترجم به وجود میآورد. گاهی معنای واژة عربی در فارسی، در مقایسه با معنای عربی آن مضحک و خندهآور میشود و دریافت معنا را از متن با خطاهای فاحش همراه میکند:
مثال اول:
* «حَملَ الکثیر مِن الألقاب و البطولات و لم یقترف خلال هذا التاریخ أی تجاوزات غیرسلیمة مما جَعله شخصیة محبوبة لدی الجمیع».
ـ ترجمة نادرست: «بسیاری از القاب و مقامها را حمل کرد و در طول این مدت، هیچ گونه تجاوزهای ناسالم انجام نداد و همین او را نزد همگان شخصیتی محبوب قرار داد».
ـ ترجمة پیشنهادی: «بسیاری از القاب و مقامها را به دست آورد و در طول این مدت، هیچ اقدام غیرقانونی انجام نداد و همین باعث شد نزد همگان به شخصیتی محبوب تبدیل شود» (ناظمیان، 1391: 215).
مثال دوم:
*«هناک مَن یدّعی بأن اسرائیل مِن أجل مصالحها الإستراتیجیة فی المنطقة علیها أن تتنازل عن کبریائها و تعتذر» (ناظمیان، 1391: 84).
ـ ترجمة نادرست: «برخی هستند که ادعا میکنند اسرائیل به سبب مصالح ساختمانی استراتژیک خود در منطقه، باید از غرور خود پایین بیاید و عذرخواهی کند».
ـ ترجمة پیشنهادی: «برخی ادعا میکنند اسرائیل به سبب منافع استراتژیک خود در منطقه، باید غرور خود را کنار بگذارد و عذرخواهی کند».
چنانکه میبینیم، مترجم نوآموز در ترجمة کلمة «مصالح» به حافظة خود اعتماد نموده، به فرهنگ لغت یا فرهنگ اصطلاحات مراجعه نکردهاست. همین موضوع در ترجمة کلمة «تتنازل» وجود دارد که اگر مترجم به فرهنگ اصطلاحات مراجعه میکرد، دچار چنین لغزش بزرگی نمیشد.
مثال سوم:
* «کیف نواجه العصر و تحدیاته به روح من الأصول و الثوابت التراثیة فی فکرنا دونما مواجهه؟».
ـ ترجمة نادرست: «چگونه بدون هیچ برخورد با روحی از اصلها و ارکان کهن در فکرمان با دوران و مبارزهطلبیهای آن مواجه شویم؟».
ـ ترجمة پیشنهادی: «چگونه بدون هیچ برخورد، با روح سنتها و ارزشهای کهن که در اندیشة ماست، با زمانه جدید و چالشهای آن روبهرو شویم؟» (ناظمیان، 1391: 77).
مترجم تازه کاردر ترجمة واژههای «الأصول» به حافظة خود اعتماد کردهاست و همان معنای مشهور در زبان فارسی را نوشتهاست، در حالی که معنای صحیح این کلمه در جملة «سنتها» است.
6ـ5) کلمات عربی هستند که در فارسی معادل دارند و استفاده هم میشوند، ولی معنا و کاربرد آنها در عربی و فارسی متفاوت است:
واژه |
معنای عربی |
معنای فارسی |
قرار |
قطعنامه، مصوبه |
وعده، قول و قرار |
معامله |
برخورد، رفتار |
دادوستد |
مخابرات |
دستگاه جاسوسی |
ارتباط تلفنی |
کثیف |
انبوه |
چرک، پلید |
کلفت |
هزینه |
خدمتکار |
موظف |
کارمند |
عهدهدار، مکلف |
مورد |
سرچشمه، آبشخور |
نمونه |
مهمات |
مسئولیتها |
گلوله و توشة جنگی |
ظروف |
شرایط |
ظرفها |
استثمار |
سرمایهگذاری |
بهرهکشی |
«به عنوان مثال، واژة "قرار" را در نظر بگیرید که در فارسی به معنای "وعده و میعاد" است، ولی در عربی نه تنها به این معنی نیست، بلکه معانی متفاوتی دارد که البته چندان از یکدیگر دور نیستند و مترجم از قراین برونمتنی باید معادل دقیق آن را دریابد:
قررنا أن نذهب إلی مدینة أخری = ما تصمیم گرفتیم به شهر دیگری برویم.
قرارات مجلس الأمن یمکنها أن تخفّف آثار الازمة الإقتصادیة فی العالم = قطعنامههای شورای امنیت میتواند آثار بحران اقتصادی در جهان را بکاهد (کم کند).
البرلمان الأوروبی سیصادق علی قرارات لاتضرّ به مصالح البلاد = پارلمان اروپا مصوّبههایی را تصویب خواهد کرد که به منافع کشور آسیب نرساند» (ناظمیان، 1386: 74).
6ـ6)کلماتی هستند که در عربی به معنای لغوی خود به کار میروند، ولی در فارسی معنای اصطلاحی دارند و نباید در ترجمه از عربی به فارسی و بالعکس، معنای لغوی را با معنای اصطلاحی اشتباه گرفت؛ مانند کلمة «مجتهد» که معنای لغوی آن در عربی، «کوشا و تلاشگر» است، ولی «در فقه اسلامی که در زبان فارسی و عربی مشترک است، به فقیه واجدالشرایطی گفته میشود که بتواند احکام فقهی را از منابع دینی استنباط کند» (ر.ک؛ محققداماد، 1379: 35). در واقع، اجتهاد و مجتهد در زبان فارسی یک اصطلاح فقهی به شمار میرود که مترجم با توجه به سیاق متن باید دریابد که آیا معنای اصطلاحی واژه مدّ نظر است، یا معنای لغوی:
«صدیقی هذا مجتهد: این دوست من، مجتهد است.
صدیقی هذا مجتهد: این دوست من، کوشاست.
"اداره" نیز کلمهای است که در فارسی، معنای ادارة دولتی را میدهد، ولی در عربی معاصر، اگر در کنار آمریکا قرار گیرد، به معنای "دولت" است؛ مانند: الإدارة الأمریکیة: دولت آمریکا» (ناظمیان، 1386: 92).
6ـ7)کلماتی که حروف آنها در فارسی و عربی یکسان است، اما از نظر آوایی یعنی اِعراب متفاوت هستند و این موضوع نیز میتواند مشکلات بزرگی را فرا روی مترجمان قرار دهد که فقط تجربة زبانی و آشنایی با زبان مبدأ میتواند مترجم را از درافتادن به دام چنین لغزشگاههایی نگه دارد:
عربی |
فارسی |
عِرق: نژاد |
عرق ریختن، شراب |
6ـ8)کلماتی که در زبان عربی معانی ثانویه دارند، ولی در فارسی فقط در معنای اصلی یا در یکی از معانی ثانویه بهکار میرود؛ مانند این واژهها:
واژه |
عربی |
فارسی |
متون |
متون السیوف: تیغه شمشیرها متن السفینه: عرشة کشتی |
متن کتاب (النصوص) |
طرح |
طرح الشیء: أبعده، رماه طرح علی الأرض شیئاً: مدّه و بسطه (پهن کرد) طرح عدداً من عدد: نقصه (کم کرد) |
مطرح کرد (قدّم) |
توجیه |
وجه إلیه رسالة: أرسل إلیه رسالة وجّه إلیه تهمة: اتّهمه (به او تهمت زد) وجّه إلیه نقداً: نقَدَه (از او انتقاد کرد) وجّه إلیه لکمة: ضَرَبَه (به او مشت زد) وجّه فلانا: أرشده و هَداه (او را راهنمایی کرد) وجّه الطریق: سَلَکه (راه را پیمود) |
تفسیر کرد (فسّر) توجیه کرد (برّر) |
بسنده کردن مترجمان به مفاهیم اولیة واژگان در ترجمه، چالش دیگری است که اغلب برای مترجمان غیرحرفهای پیش میآید: «از نظر زبانشناختی، با شنیدن کلمه در خارج از متن معمولاً مفهومی در ذهن نقش میبندد که آن را مفهوم اولیه مینامند. اما اغلب کلمات با توجه به موقعیت و متن، مفاهیم متعدد دیگری دارند که آنها را مفاهیم ثانوی مینامند» (نصیری، 1390: 100). معمولاً مترجم بیتجربه معنای اولیهای را که واژة عربی در فارسی دارد، برای جمله برمیگزیند و باعث میشود معنا مخدوش و نثر ترجمه نامفهوم شود:
* «توجیه الإعتذار إلی المواطنین مِن خلال المنصة سیکون أکثر تأثیرا من أیة مکاناً أخر».
ـ ترجمة نادرست: «تفسیر عذرخواهی از شهروندان، بهویژه اگر روی تریبون حاصل شود، از هر جای دیگری بیشتر تأثیر دارد».
ـ ترجمة پیشنهادی: «عذرخواهی (کردن) از شهروندان پشت تریبون، از هر جای دیگری مؤثرتر است».
کلمة «توجیه» در زبان فارسی به معنای «تفسیر کردن»، یکی از معانی آن در عربی، «فرستادن» است. برای درک معنای صحیح این کلمه باید معنای اصلی کلمه و فضای کلی متن و حروف جر موجود در متن را در نظر بگیریم. در این جمله، مترجم ترجیح دادهاست کلمة «توجیه» را در «توجیهالإعتذار» ترجمه نکند؛ زیرا در فارسی بین «عذرخواهی» و «عذرخواهی کردن» فرقی نیست.
6ـ9)«واژههای عربی که در فارسی دو معنای نزدیک به هم دارند، مانند واژة "معرفت" که به معنای "شناخت و دانش" است، ولی نمیتوان این دو معنا را به جای یکدیگر به کار برد، بلکه مترجم باید هر کدام را به جای خود به کار ببرد» (همان: 101)؛ مانند:
«أنا أعرفه: من او را میشناسم.
أنا أعرف کلّ شیء: من همه چیز را میدانم».
6ـ10) آن دسته از افعال عربی که مشتقات آنها در ذهن فارسیزبانان نقش بسته است و مترجم با دیدن این فعلها، آنها را بر اساس اسامی موجود در زبان فارسی قیاس و ترجمه میکند؛ مانند: کلمة «یُفضّل: ترجیح دارد».
این کلمه در زبان عربی به معنای «ترجیح داده میشود» است، ولی کلمة «فضیلت» در فارسی به ذهن میآید. مترجمی که تفاوت بین دو زبان در کاربرد این واژهها را نداند، فعل را به قیاس اسم ترجمه میکند:
* «الجلوس أمام الکمبیوتر لفترات طویلة یُؤدی إلی کثیر من المشکلات التی یُفضَّل أخذها به عین الإعتبار»(ناظمیان، 1391: 151).
ـ ترجمة نادرست: «نشستن مقابل کامپیوتر برای زمانهای زیاد به بسیاری از مشکلات میانجامد که فضیلت دارد با چشم عبرت گرفته شود».
ـ ترجمة پیشنهادی: «نشستن مقابل کامپیوتر برای زمانهای زیاد، به بسیاری از مشکلات میانجامد که بهتر است مدّ نظر قرار گیرد».
نتیجهگیری
وجود کلمات مشترک در دو زبان فارسی و عربی و تفاوت معنایی آنها به ارتباط و پیوند بین ایرانیان و عرب در برخی دورهها بازمیگردد. شدت و ضعف در این ارتباط باعث شد که برخی از کلمات عربی واردشده به فارسی تحول معنایی یابند؛ یعنی معنای آنها با معنای عربی متفاوت گردد. مشترک بودن این کلمات در فارسی و عربی و نیز تفاوت معنایی که در گذر سالها پیدا کردهاند، برای مترجمی که از عربی به فارسی یا بالعکس ترجمه میکند، چالش بزرگی است؛ به عبارت دیگر، ناآشنایی مترجم با این تحول معنایی و تفاوتها باعث اشتباه در برداشت معنا و مقصود از متن اصلی میشود. برخلاف تصور اولیه، وجود حجم بزرگی از واژگان مشترک در عربی و فارسی نه تنها به تسهیل در کار ترجمه کمکی نمیکند، بلکه یکی از عوامل پیچیدگی و دشواریهای ترجمه از عربی به فارسی است و معمولاً بسیاری از مترجمان، بر اساس میزان تجربهای که در این زمینه دارند، لغزشهایی داشتهاند.
مترجم برای آنکه دچار چنین لغزشهایی نشود، اولاً باید دلایل تحول معنایی واژگان مشترک را بداند که آنها را در قالب پذیرش دینی، کثرت استعمال، تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ، بهگزینی، گسست فرهنگی و نیز کلمات و تعابیر نوظهور بررسی کردیم. ثانیاً از آنجا که واژگان عربی در فارسی را نمیتوان در یک دسته قرار داد، مترجم باید با انواع مختلف این واژگان آشنا باشد. ما آنها را در دَه دسته طبقهبندی کردیم. برخی از این واژگان، چالشهایی را برای مترجم ایجاد میکنند که عبارتند از:
1ـ کلماتی که معنا و کاربرد آنها با عربی متفاوت است و معادل فارسی این کلمات در زبان فارسی نیز یک کلمة عربی است؛ مانند «عکس» در عربی به معنای «متضاد» و در فارسی به معنای «تصویر».
2ـ کلمات عربی که در فارسی معادل دارند و استفاده هم میشوند، ولی معنا و کاربرد آنها در عربی و فارسی متفاوت است؛ مانند «قرار» که در عربی به معنای «قطعنامه» و در فارسی به معنای «وعدة ملاقات» است.
3ـ کلماتی که در عربی به معنای لغوی خود به کار میروند، ولی در فارسی معنای اصطلاحی دارند و نباید در ترجمه، معنای لغوی را با معنای اصطلاحی اشتباه گرفت؛ مانند: «مجتهد».
4ـکلماتی که حروف آنها در فارسی و عربی یکسان است، اما از نظر آوایی یعنی اعراب، متفاوت هستند؛ مانند: «عِرق» و «عَرَق».
5ـ کلماتی که در زبان عربی معانی ثانویه دارند، ولی در فارسی فقط در معنای اصلی یا در یکی از معانی ثانویه به کار میرود؛ مانند: «طَرَحَ» که در عربی به معنای «پهن کردن»، «دور کردن» و «کم کردن» است، اما در فارسی فقط به معنای «مطرح کردن» است.
6ـ آن دسته از افعال عربی که مشتقات آنها در ذهن فارسیزبانان نقش بسته است و مترجم با دیدن این فعلها آنها را بر اساس اسامی موجود در زبان فارسی قیاس و ترجمه میکند؛ مانند «تُصاحب: همراه میشود» که این کلمه در زبان فارسی استفاده نمیشود، ولی کلمة «صاحب» در فارسی به معنای «مالک» است و مترجمی که تفاوت بین دو زبان در کاربرد این واژهها را نداند، فعل را به قیاس اسم ترجمه میکند.
بنابراین، واژگان مشترک در فارسی و عربی، مشکلات بزرگی را فرا روی مترجمان قرار میدهند که فقط تجربة زبانی میتواند مترجم را از درافتادن به دام چنین لغزشگاههایی نگه دارد.