Document Type : Research Paper
Authors
1
Ph.D. Candidate of Arabic Language and Literature, Lorestan University, Khorramabad, Iran;
2
Associate Professor of Arabic Language and Literature, Lorestan University, Khorramabad, Iran
3
Professor of Arabic Language and Literature, Lorestan University, Khorramabad, Iran;
Abstract
Translation has long been considered as a way to become familiar with the customs and culture of other nations and has always had two origin-oriented and target-oriented approaches, and these two approaches each have their own advocates. Antoine Burman is one of the origin-oriented theorists of translation science, who, in his theory of "disruptive tendencies," lists thirteen cases that cause distortion in translation including “verbosity” and “explanation.” This paper intends to critique the two cases in the Persian translation of Ansariyan from Sahifeh Sajjadiyah using the descriptive-analytical method to determine the extent of the deviations in his translation based on the theory mentioned above. Hence, first, referring to Berman''s theory, this paper proceeds to criticize and investigate the issues mentioned above and, in cases where it is required provides a suggested translation.The findings of this study indicate that the verbosity in the translation of Ansarian is presented in five general categories.: respect, collocation, Arabic and Persian synonyms, non-Arabic and Persian synonyms, and other verbosities; and explanation is presented in three axes of intertextual with the Qur''an, the mention of blessings, and other explanations that most of these disrupt the textual music and its hidden briefness.
Keywords
از دیرباز تا کنون دو نوع محور در ترجمه شکل گرفتهاست که عبارتند از: ترجمة معنایی و ارتباطی (ر.ک؛ نیومارک، بیتا: 70). پیشینة این دوقطبی شدن ترجمه را میتوان «به دو نفر که نامشان مکرراً در مبحث نظریة ترجمه ذکر شدهاست، نسبت داد. سیسرون (Ciceron)، حقوقدان و نویسندة رومی، و سَنت جروم (Jerome) که در قرن چهارم میلادی، تورات هفتادگانی یونانی را به زبان لاتینی ترجمه کرد» (هتیم و ماندی، 1388: 30). اگرچه مترجمان در زمان باستان از شیوة ترجمة تحتاللفظی برای ترجمه از یونانی به لاتینی استفاده میکردند، اما سیسرون در ترجمههای خود بر این امر تأکید داشت که از شیوة تحتاللفظی یا همان کلمه به کلمه استفاده نکردهاست و به عنوان یک واعظ در پی آن بوده که سبک کلّی و تأثیر کلام را انتقال دهد (ر.ک؛ اوریدة، 2013م.: 16). در قرن چهارم میلادی نیز سَنت جروم برای ترجمة انجیل به جای ترجمة کلمه به کلمه، از ترجمة معنا به معنا استفاده کرد (ر.ک؛ همان) و بدین شکل بود که این دوقطبی ترجمه شکل گرفت. روند ترجمة معناگرا (مقصدگرا) تا نیمة قرن هفدهم میلادی رواج داشت و استفاده از این نوع ترجمهها تا آنجا پیش رفت که از اصطلاح «زیبارویان خائن» (les belles infidels) برای متون ترجمهشده استفاده میشد؛ زیرا همان گونه که نیکلاس پروت دی آبلانکور معتقد است، ترجمة همزمان نمیتواند زیبایی و وفاداری را انتقال دهد (ر.ک؛ همان: 19). برمن با این عقیده که معنای زیبا زاییدة فُرم و شکلی زیباست و مترجم تنها با وفادار بودن به فرم میتواند معنای اصلی را انتقال دهد (ر.ک؛ مهدیپور، 1389: 58)، به طرفداری از ترجمة مبدأگرا پرداخت و نظریة گرایشهای ریختشکنانه را پایهریزی کرد. این پژوهش بر آن است که ترجمة انصاریان را از صحیفة سجادیه بر اساس نظریة آنتوان برمن بررسی نماید. ترجمة انصاریان تقریباً به متن مبدأ وفادار است. از ویژگیهای این ترجمه، زبان امروزی، برگردان نقش ارجاعی کلمات، انتقال برخی ویژگیهای نحوی زبان عربی به زبان فارسی، مثل «مِنْ بَیانِیه»، روی آوردن به اطناب واژگانی در برخی موارد که مورد بررسی قرار خواهد گرفت. اما از آنجا که هیچ ترجمهای نمیتواند صرفاً مبدأگرا یا مقصدگرا باشد، ترجمة انصاریان نیز از این قاعده مستثنی نیست و انحرافاتی دارد که این انحرافات را بر اساس نظام گرایشهای تحریفی آنتوان برمن روی ترجمة انصاریان در دو بخش اطناب و توضیح بررسی میکنیم. علت برگزیدن این دو مورد به سبب استعمال بیشتر آنها در این ترجمه است و این امر در تمام ترجمهها کموبیش وجود دارد و خود برمن نیز بر این مطلب صحه گذاشتهاست؛ چراکه وی معتقد است هر ترجمهای ناگزیر طولانیتر از متن مبدأ است (ر.ک؛ برمان، 2010م.: 79).
1. پیشینة پژوهش
تاکنون آثاری در زمینة نظریة آنتوان برمن به رشتة تحریر درآمدهاست؛ از جمله موارد زیر:
مقالة «نقد و بررسی ترجمة شهیدی از نهجالبلاغه بر اساس نظریة گرایشهای ریختشکنانة آنتوتن برمن» نوشتة شهرام دلشاد و همکاران (1394) که نویسندگان این ترجمه را در قالب چهار گرایش عقلاییسازی، شفافسازی، اطنابسازی و آراستهسازی بررسی کردهاند. در همین زمینه، پایاننامههایی به زبان عربی نوشته شده که از آن جمله است: الحرفیة فی الترجمة الأدبیة لدی أنطوان برمان، دراسة نقدیة تحلیلیة للنزعات التشویهیّة فی ترجمة روایة فوضی الحواس «لأحلام مستغانمی إلی الفرنسیّة» است که برمکی اوریدة (2012ـ2013م.) از دانشگاه قسنطیة الجزائر، به دَه مورد از گرایشهای تحریفی موجود در ترجمة فرانسوی این رمان بر اساس نظریة برمن اشاره، و برای هر یک چند نمونه ذکر کردهاست. پایاننامة دیگری با عنوان «استراتیجیات الترجمة الأدبیة روایة «Les Misérables» لفیکتور هیجو ترجمة منیر البعلبکی بالعربیة، المجلد الثانی «Coset» نموذجاً» به وسیلة صینیة رمضان (2013ـ2014م.) از دانشگاه قسنطیة الجزائر به نگارش درآمدهاست که نویسنده درآن، ترجمه را از نظر وابستگی به متن مبدأ و مقصد بررسی کردهاست و راهکارهایی را که مترجم از آن برای ترجمة رمان ویکتور هوگو بهره برده، به تصویر کشیدهاست.
در باب نقد ترجمة انصاریان نیز احمد باقریان ساروی در تحقیقی با عنوان «ترجمههای صحیفة سجادیه» (1378) به توضیح کوتاهی دربارة سیزده ترجمة صحیفة سجادیه اشاره میکند و از ترجمة انصاریان به عنوان ترجمهای امروزی و دقیق یاد میکند، اما در زمینة موضوع این مقاله تاکنون تحقیقی روی صحیفة سجادیه بر اساس نظریة آنتوان برمن صورت نگرفتهاست. بنابراین، این مقاله در پی آن است که دو مبحث «اطناب» و «توضیح» را که زیرمجموعة گرایشهای تحریفی سیزدهگانة نظریة برمن بهشمار میروند، بر ترجمة انصاریان پیاده کند تا میزان وفاداری وی به متن مبدأ مشخص شود. ترجمة مورد استفاده در این مقاله، ویراستة سال 1394 است. ضمناً در ترجمة چاپ 1389 نیز موارد بسیاری از اطناب و توضیح وجود دارد که مترجم در ویرایش جدید خود آنها را به یکسوم کاهش دادهاست.
2. روش، پرسشها و فرضیههای پژوهش
روش این مقاله، تحلیل محتوا و نقد ترجمة فارسی انصاریان بر اساس نظریة گرایشهای تحریفی آنتوان برمن در دو سطح اطناب و توضیح است که در این بین، به دیگر موارد انحرافی برمن در قالب این دو مقوله نیز اشاره میشود و از این رهگذر تلاش میشود که موارد انحراف این ترجمه از دیدگاه نظریة مذکور نقد و بررسی شود.
پرسشها و فرضیههای این پژوهش عبارتند از:
الف) اطناب و توضیح در ترجمة انصاریان به چه شکلهایی نمود پیدا کردهاست؟
«اطناب» به شکل واژگانی، باهمآیی و احترامی و «توضیح» به شکل رفع ابهام از مضافهای محذوف و بینامتنیت با قرآن نمود پیدا کردهاست.
ب) چگونه اطناب و توضیح باعث به وجود آوردن خلأ در ترجمه شدهاند؟
با توجه به اینکه صحیفة سجادیه، علاوه بر محتوای دینی، از گونهای ریتمیک (آهنگین) برخوردار است و انواع زیباییهای لفظی از جمله سجع در آن بهکار رفتهاست. بنابراین، این اطنابها و توضیحات تقریباً غیرضروری، بیشترین ضربه را به بخش موسیقایی متن وارد کردهاند.
ج) با توجه به اینکه نظریة برمن برای کاربست در متون ادبی است، آیا میتوان از آن به عنوان نظریهای برای نقد ترجمه از عربی به فارسی در متون دینی از جمله صحیفة سجادیه استفاده کرد؟
صحیفة سجادیه کتابی است که محتوای دینی سادهای دارد و شکل آن تقریباً شبیه به نثر مسجع است و انواع صنایع لفظی در آن بهکار رفته، لذا فرم آن ادبی است و امکان استفادة نظریة برمن بر آن وجود دارد، اما در عین حال، این امکان در همة ابعاد وجود ندارد؛ زیرا متون دینی معمولاً نیاز به توضیح دارند.
3. نظریة آنتوان برمن
آنتوان برمن (1991ـ1942م.)، مترجم، فیلسوف، مورخ و نظریهپرداز فرانسوی علم ترجمه، از نظریهپردازان مبدأگرا در ترجمه است که با گرایش متداول بومیسازی و تقبیح بیگانهسازی در فرایند ترجمه مخالف است (ر.ک؛ ماندی، 1391: 324). وی سیزده نوع گرایش تحریفی را برای نقد متون مبدأگرا وضع کردهاست و با طرح ترجمة اخلاقمدار معتقد است که مترجم باید به هنگام ترجمه به متن مبدأ وفادار باشد و با امانت آن را برگردان کند و متن بیگانه را همان گونه که هست، بپذیرد. وی اساس کار نظریة خود را بر کلمة «Letter» قرار میدهد و در نظرش، تمرکز بر «کلمه»، نه گرتهبرداری و نه بازتولید است، بلکه توجه خاصی به بازی دالهاست و از آنجا که متن مبدأ اساس کار مترجم است و مترجم تا زمان ارائة یک ترجمه بدان وابسته است. بنابراین، مترجم باید همواره به متن مبدأ گرایش داشته باشد. از این رو، هر گونه تغییر، حذف، اضافه و... که در خدمت متن اصلی نباشد، خیانت به آن محسوب میشود و مایة گمراهی خواننده میشود. ترجمة حرفی آنتوان برمن، همان عدم انحراف از اصول سیزدهگانهای است که وی مطرح کردهاست، اگرچه بیان میدارد که انحرافات ترجمه به همین سیزده مورد محدود نمیشود و راه را برای افزایش آنها باز میگذارد (ر.ک؛ برمان، 2010م.: 75).
4. نقد و بررسی اطناب و توضیح در ترجمة انصاریان
دو نوع انحراف در ترجمة انصاریان بیش از بقیة موارد خودنمایی میکند: اطناب و توضیح. با توجه به اینکه نظریات برمن گاهی پوششدهندة یکدیگر هستند (ر.ک؛ همان)، در خلال بحث دربارة این دو مقوله، بعضاً به دیگر موارد انحراف از جمله عقلاییسازی، آراستهسازی، از بین بردن ضربآهنگ اشاره میشود.
4ـ1. اطناب (l'Allongement)
اگرچه برمن اطناب را برگرفته از دو گرایش عقلاییسازی و توضیح میداند، اما منظور وی از اطناب چیزی است که در بلاغت قدیم، «حشو» نامیده میشد، ولی توضیح جایی است که نویسنده قصد اظهار چیزی را ندارد و مترجم به سلیقة خود این کار را انجام میدهد.
اطناب، ادای مقصود با عباراتی بیشتر از عبارات مألوف است (ر.ک؛ التفتازانی، 1376: 169). گفتنی است که اطناب موجود در متن اصلی، بسته به نظر نویسندة متن اصلی است و از حیطة کار ما خارج است، اما هنگامی که بحث از ترجمه و اطناب میشود، باید به این موضوع دقت کرد که آیا مترجم میتواند بدون توجه به متن اصلی، ترجمه را دچار اطناب کند یا خیر؟ یکی از مواردی که در ترجمة انصاریان وجود دارد، بحث اطناب در ترجمة واژگان است که در حیطة ترادف جای میگیرد. ترادف در اصطلاح اهل لغت، صفت دو یا چند واژه است که در عین تفاوت حروف اصلی و ساخت صرفی، معنایی یکسان داشته باشند (ر.ک؛ رئیسیان و کردلویی، 1393: 89). اطناب موجود در ترجمة انصاریان به پنج صورت پدیدار شدهاست: 1ـ واژة عربی با ترجمة فارسی، 2ـ دو واژه مترادف، 3ـ باهمآیی، 4ـ اطناب احترامی، 5ـ سایر اطنابها. کلیة این انحرافها در 279 مورد فهرست شدهاست. در جدول الف، میزان کاربرد هر یک از موارد بالا آمدهاست.
جدول الف: پراکندگی اطناب و درصد آن در ترجمة انصاریان
نوع اطناب دفعات تکرار و درصد آن
دو واژة مترادف 87 (%31.18)
واژة عربی با ترجمة فارسی 67 (%24.01)
اطناب احترامی 58 (%20.78)
باهم آیی 49 (%17.56)
اطنابهای متفرقه 18 (%6.45)
4ـ1ـ1. اطناب واژگانی شامل دو کلمة مترادف
منظور از این نوع اطناب دو واژة مترادف است که به عنوان معادل برای یک واژه در زبان مبدأ در نظر گرفته شدهاند و این دو مترادف، تکرار همان واژه در زبان مقصد نیستند. برای بررسی دقیقتر، ابتدا واژگان عربی را از نظر آحاد تجزیه میکنیم. در روش تجزیه به آحاد، عناصر لغوی را به آحاد معنایی سازنده تجزیه میکنند که این روش بهویژه برای واژههایی که از نظر معنایی به هم نزدیک هستند و در یک حوزة معنایی قرار میگیرند، سودمند است (ر.ک؛ لطفیپور ساعدی، 1371: 33). با تجزیة این 87 واژة عربی از نظر آحاد معنایی، تنها 7 واژه، یعنی 8/0 از این مترادفات جبرانکنندة بخش خاصی از معنا بودهاست؛ زیرا این واژگان مؤلفههای معنایی خاصی دارند که در زبان فارسی، معادل مطلق برای آنها وجود ندارد. این واژگان در جدول «ب» ذکر شدهاند.
جدول ب: کلمات مترادف با مؤلفههای معنایی
کلمه شرح عربی معادل فارسی مترجم
1ـ خَطَر
2ـ کَرْب
3ـ شَائبة
4ـ أُجاج
5ـ وُجْد
6ـ فشا ارتفاع القدرِ والمال والشرف والمنزلة
الحزن والغمّ الّذی یأخذ بالنّفس
الأقْذار والأَدْناس
شدید المرارة
الیسار والسَّعةُ
انتشر و ذاع قدر و منزلت
اندوه و گرفتاری
بدی و پلیدی
تلخ و ناگوار
توان و دارایی
پخش و پراکنده
* «وَ مُتَحَوَّلِی عَنْ صَرْعَتِی إِلَى تَجَاوُزِکَ، وَ خَلَاصِی مِنْ کَرْبِی إِلَى رَوْحِکَ: و از این زمینگیری به گذشت تو انتقال یافته، و از این اندوه و گرفتاری به راحت تو خلاص یابم» (انصاریان، 1394: 81).
مترجم دو واژة «اندوه و گرفتاری» را در مقابل تکواژة «کَرْب» قرار دادهاست. واژة «کرب» به معنای «اندوه و نگرانی نَفَسگیر» (ابنمنظور، بیتا: ذیل واژه کَرْب) و «غم شدید همراه با تنگی سینه» آمدهاست (ر.ک؛ عسکری، 1412 ق.: 267). بنابراین، «کرب» از دو مؤلفة معنایی «اندوه + فشار جسمی» (تنگی سینه) تشکیل شدهاست و معنای «اندوه جانکاه» یا «اندوه نَفَسگیر» میدهد، اما به نظر میرسد که مترجم به جای آوردن ترکیب متشکل از موصوف و صفت، از دو کلمة مترادف «اندوه و گرفتاری» در قالب نظام عطف بهره بردهاست تا به این نحو آحاد معنایی موجود در کلمة «کرب» را پوشش دهد.
* «وَ لَا تَجْعَلْ صَوْبَهُ عَلَیْنَا رُجُوماً، وَ لَا تَجْعَلْ مَاءَهُ عَلَیْنَا أُجَاجاً: و باریدنش را بر ما باران عذاب قرار مده و آبش را در کام ما تلخ و ناگوار منما» (انصاریان، 1394: 97).
«أجاج» به معانی مختلفی چون «ملح: شوری»، «مرّ: تلخ»، «شدیدالمرارة: بسیار تلخ» و «الأُجاجُ الشدید الحرارة: بسیار داغ» آمدهاست (ر.ک؛ ابنمنظور، بیتا: ذیل واژه أجاج). با توجه به اینکه در شرح سید علیخان مدنی نیز از این واژه به «الشدید الملوحة لا یمکن شربه» تعبیر شدهاست (ر.ک؛ المدنی الشیرازی، بیتا، ج 3: 252)، پس ترجمة آن به «تلخ و ناگوار» که مترادف هستند، برای جبران صفت شدتی است که در این واژه وجود دارد. اگر مترجم از واژة «تلخ» نیز استفاده میکرد، خللی به ترجمه وارد نمیآمد؛ چراکه به علت ویژگیهای فرهنگی و نیازهای ارتباطی مخصوص هر قوم، نباید انتظار داشت که تمام واژگان در زبان مقصد وجود داشته باشد که معادلی داشته باشد که از نظر نوع و مقدار آحاد، معنایی دقیقاً یکسان با واژههای زبان مبدأ دارد (ر.ک؛ لطفیپور ساعدی، 1383: 85).
تقریباً %5 واژگان در این بخش آحاد معنایی دارد و %95 بدون هیچ گونه توجیهی، ترادف در آنها بهکار رفتهاست که این خود نوعی اطناب بهشمار میآید.
* «فَغَیْرُ کَثِیرٍ مَا عَاقِبَتُهُ الْفَنَاءُ، وَ غَیْرُ قَلِیلٍ مَا عَاقِبَتُهُ الْبَقَاءُ: زیرا چیزی که پایانش نیستی است، بسیار نیست و آنچه عاقبتش همیشگی و جاودانی است، اندک نباشد» (انصاریان، 1394: 95).
دو واژة «همیشگی و جاودانی» در زبان فارسی هر یک بهتنهایی معادل واژة عربی «بقاء» هستند و در عین حال، این دو واژه در زبان فارسی نیز مترادف میباشند (ر.ک؛ دهخدا، 1377: ذیل واژة «جاودان»). یکی از مواردی که مترجم باید به آن اهمیت دهد، توجه به سبک نویسنده است که بهویژه در متون ادبی، عنصری تعیینکننده قلمداد میشود (ر.ک؛ جانزاده، 1385: 294). اما این نوع اطناب در ترجمه باعث از بین رفتن توازن موسیقایی متن اصلی میشود؛ متنی که در قالب سجع مرصع بروز پیدا کردهاست.
* «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ قِفْنَا فِیهِ عَلَى مَوَاقِیتِ الصَّلَوَاتِ الْخَمْسِ بِحُدُودِهَا الَّتِی حَدَّدْتَ، وَ فُرُوضِهَا الَّتِی فَرَضْتَ، وَ وَظَائِفِهَا الَّتِی وَظَّفْتَ: و ما را در این ماه بر اوقات نمازهای پنجگانه به نحوی که حدودش را معین نمودی و واجباتش را مقرر فرمودی، و شروطش را بیان کردی، آگاه و بینا ساز» (انصاریان، 1394: 208).
یکی از معانی فعل «وقف» که با حرف جر «عَلَی» بهکار میرود، «آگاه کردن» است: «وَقَفْتُ فُلاَناً عَلَی الْأَمْرِ: أَطْلَعْتُهُ عَلَیْهِ» (المدنی الشیرازی، بیتا، ج 6: 98). اما اینکه مترجم دو کلمة مترادف «آگاه و بینا» را بهکار بردهاست، نوعی اطناب و به قول بلاغیون، (ر.ک؛ التفتازانی، 1376: 171)، «تطویل» بهشمار میآید؛ زیرا واو عطف در میان دو مترادف، متضمن ترتیب نیست. نتیجه اینکه این نوع مترادفات در ترجمة صحیفه باعث اختلال در بحث موسیقی آن شدهاست و چیزی بر متن اصلی نمیافزاید.
4ـ1ـ2. اطناب واژگانی ناشی از کلمة عربی به همراه ترجمة فارسی
از دیگر نمونههای اطناب واژگانی در ترجمة انصاریان، ذکر دو مترادف برای یک واژة عربی است که یکی از این دو مترادفها همان کلمة عربی متن اصلی و دیگری، معادل فارسی آن کلمه است. 67 مورد واژهها (%24.01) این ویژگی را دارند. امام سجاد(ع) میفرماید:
* «و کَثُرَ عَلَیَّ مَا أَبُوءُ بِهِ مِنْ مَعْصِیَتِکَ وَ لَنْ یَضِیقَ عَلَیْکَ عَفْوٌ عَنْ عَبْدِکَ وَ إِنْ أَسَاءَ، فَاعْفُ عَنِّی: و معصیتی که به آن اعتراف کنم، بسیار است و عفو و بخشش از بندهات بر تو سخت نیاید، اگرچه بد کرده باشد، پس مرا عفو کن» (انصاریان، 1394: 162). یکی از این واژگان، واژة عفو است. این واژه با مشتقات آن، 59 بار در صحیفه تکرار شدهاست که مترجم تنها 6 بار، یعنی %16/10 آن را به «عفو» و کلمات دیگری مثل «بخشش» یا «گذشت» و... برگردان کرده که این امر باعث لطمه زدن به یک اصل در ترجمه شدهاست که از آن به عنوان وحدت کاربرد اصطلاح یاد میشود (ر.ک؛ صفوی، 1386: 42).
* «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ کَثِّرْ عِدَّتَهُمْ، وَ اشْحَذْ أَسْلِحَتَهُمْ، وَ احْرُسْ حَوْزَتَهُمْ: بارخدایا! بر محمد و آلش درود فرست و بر شمار ایشان بیفزا و اسلحه و جنگافزارشان را برّایی دِه، و حوزة آنان را محافظت فرما» (انصاریان، 1394: 137).
کلمة «اسلحه» در زبان فارسی به معنای «جنگافزار» است و در ترجمه به همراه معادل فارسی آن آمدهاست و در حقیقت، نه چیزی بر معنا میافزاید و نه ارزش بلاغی خاصی دارد و تنها باعث بر هم زدن توازن موسیقایی متن شدهاست.
* «صَلَاةً تُقَرِّبُهُمْ مِنْکَ زُلْفَى، وَ تَکُونُ لَکَ وَ لَهُمْ رِضًى: درودی که آنان را به آن به کمال قرب خود رسانی و برای تو و ایشان رضا و خشنودی باشد» (همان: 244).
در این متن، «رضا و خشنودی» نوعی اطناب بهشمار میآید که به گفتة برمن، موسیقی متن را مختل میکند (ر.ک؛ برمان، 2010م: 79). مترجم اگر به متن اصلی این کتاب پایبند باشد، متن زیبا و منسجمی را در اختیار خواننده قرار میدهد؛ زیرا متن صحیفه عاری از پیچیدگیهای دیگر متون دینی مثل قرآن کریم و نهجالبلاغه است و ترجمة ساده آن خللی در فهم مخاطب ایجاد نمیکند.
4ـ1ـ3. اطناب احترامی
یکی از ویژگیهای زبان فارسی، استفاده از کلمات و اصطلاحات احترامآمیز است و همین امر باعث اختلاف زبان فارسی و عربی در این زمینه شدهاست. انصاریان گاهی از کلمات احترامآمیز، بهویژه برای یاد کردن از نام خداوند و صفات وی استفاده میکند که این امر در واقع، انحراف از زبان مبدأ به نفع زبان مقصد است، البته این به تفاوت فرهنگی دو زبان و خصوصیات آنها مربوط میشود. با توجه به اینکه این نوع احترام نوعی تغییر لحن کلام به شکل دیگری است. بنابراین، در حیطة «آراستهسازی» (L'ennoblissement) قرار میگیرد که یکی دیگر از انحرافات برمن به حساب میآید. اطناب احترامی در مجموع 58 (%20.78) بار در ترجمة انصاریان آمدهاست.
یکی از مواردی که انصاریان در ترجمه آن از احترام استفاده میکند، هنگامی است که اسمی از خداوند متعال به میان میآید: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعْتَذِرُ إِلَیْکَ مِنْ جَهْلِی، وَ أَسْتَوْهِبُکَ سُوءَ فِعْلِی: خداوندا! از نادانی خود از حضرتت عذر میخواهم و بخشش از کردار بدم را از تو خواهانم» (انصاریان، 1394: 157). کلمة «حضرتت» برگردان جارو مجرور «إلیک» است، حال آنکه در این جمله، از ترجمة ضمیر «ک» از حضرتت تعبیر شدهاست، چرا مترجم در فعل «استوهبک» که «ک» موجود در آن به خداوند بازمیگردد، باز از کلمة «حضرتت» استفاده نکردهاست؟ این امر به مبحث نبودِ انسجام در ترجمه برمیگردد که مترجم آن را رعایت نکردهاست و با این عمل، هم دچار تحریف از نوع اطناب و هم آراستهسازی شدهاست که تغییر متن به قالبی فاخرتر میباشد (ر.ک؛ برمان، 2010 م.: 80).
* «فَإِلَیْکَ أَفِرُّ، و مِنْکَ أَخَافُ، وَ بِکَ أَسْتَغِیثُ، وَ إِیَّاکَ أَرْجُو، وَ لَکَ أَدْعُو، وَ إِلَیْکَ أَلْجَأُ، وَ بِکَ أَثِقُ، وَ إِیَّاکَ أَسْتَعِینُ: زیرا که به سوی تو میگریزم، و از تو میترسم، و از حضرتت فریادرسی مینمایم، و به تو امیدوارم، و تو را میخوانم، به تو پناه میآورم، و به تو اطمینان دارم، و از تو یاری میخواهم» (انصاریان، 1394: 292).
این بخش از یازده جمله تشکیل شدهاست که در آنها جار و مجرور و ضمیر منفصل «ایّاک» برای قصر این افعال در خداوند مقدم شدهاند و یک ساختار موسیقایی خاص به وجود آوردهاند که اضافه شدن کلمة «حضرتت» برای ترجمة جمله «بِکَ استغیث» این توازن موسیقایی را بر هم زدهاست و این آراستهسازی نه تنها باعث زیبایی متن نشدهاست، بلکه اطناب را هم در پی داشتهاست. بنابراین، بهتر است مترجم از مقدسشماری زبان مادری پرهیز کند (ر.ک؛ صمیمی، 1391: 45).
در زبان فارسی، برای اشاره به خداوند متعال، پیامبر(ص) و ائمة اطهار(ع) و یا حتی برای اشاره به مخاطبهای خاص، از افعال و ضمایر جمع و القاب احترامآمیز مثل «حضرتعالی»، «جنابعالی» و... استفاده میشود (ر.ک؛ فرشیدورد، 1388: 249). پس شاید بتوان با توجه به تفاوت ساختاری زبان عربی و فارسی در حوزة احترام، این کار مترجم را در پاسخ به جایگاه احترام در زبان فارسی توجیه کرد، اما اولاً بر من هر نوع اضافه کردن به متن را در زمرة اطناب به حساب میآورد (ر.ک؛ مهدیپور، 1389: 58)، ثانیاً با افزودن این کلمات هم بار عاطفی متن را تغییر دادهاست و هم اینکه انسجام و سبک متن مبدأ که به انتخاب واژههای مناسب در زبان مقصد بستگی دارد، دچار اختلال کردهاست و ثالثاً اطناب را نیز در پی داشتهاست.
4ـ1ـ4. اطناب در قالب باهمآیی واژگانی
«باهمآیی» اصطلاحی است که جی. آر. فرث در نظریة معنایی خود مطرح کردهاست. به نظر او، یک واژه در همنشینی با واژههایی قرار میگیرد که از نظر معنایی با آنها به جهت یا جهاتی شباهت داشته باشد (ر.ک؛ پناهی، 1381: 200). با توجه به اینکه انصاریان این باهمآییها را دربرابر یک واژة عربی بهکار بردهاست، آنها را در زمرة اطناب قرار دادیم. معیار ما برای انتخاب این باهمآییها، بسامد بالای آنهاست که امروزه در میان اکثر زبانشناسان و خصوصاً زبانشناسان ایرانی بر همین اساس به عنوان باهمآیی انتخاب میشوند (ر.ک؛ شریفی و نامور فرگی، 1391: 41).
این نوع اطناب 49 (%17.56) بار در ترجمة انصاریان بهکار رفتهاست. باهمآیی شکلهای مختلفی دارد که آنچه در ترجمة انصاریان نمود پیدا کرده، بحث مربوط به باهمآیی در قالب دو کلمة مترادف است که به آن، «باهمآیی ترادفی» میگویند. کاربرد کلماتی مثل «الرّزق: رزق و روزی» در دعای ششم، «الهوی: هوی و هوس» دردعای هشتم، «الرغبة: شوق و رغبت» در دعای سیزدهم و طولالأمل (آرزوی دور و دراز) در دعای پنجاهودوم، بخشی از این باهمآییها میباشد.
در دعای هشتم، امام(ع) از چندین خصلت بد به خداوند پناه میبرد: «اللَّهُمَّ إِنیِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَیَجَانِ الْحِرْصِ وَ سَوْرَةِ الْغَضَبِ...، وَ مُتَابَعَةِ الْهَوَى، وَ مُخَالَفَةِ الْهُدَى: بارخدایا! به تو پناه میبرم از طغیان آز، تندی خشم و پیروی هوا و هوس، و مخالفت با هدایت» (انصاریان، 1394: 58).
از آنجا که مترجم دو کلمة «هوا و هوس» را در برابر واژة «الهوی» بهکاربردهاست، باید گفت که اولاً خود کلمة «هوی» در زبان فارسی کاربرد دارد و نیازی به آوردن هوس برای ترجمه آن در کنار واژة «هوی» نیست، ثانیاً همین اطناب آهنگ منظم دیگر ترکیبهای اضافی را به هم میزند و ثالثاً این باهمآیی با توجه به زیبایی لفظی که دارد، موسیقی دلنشینی پیدا کرده که برمن این موارد را در زمرة آراستهسازی میداند که در آن متن برای خدمت به معنا و فرمی زیباتر به شکل فاخرتر و والاتری از نظر ادبی، در مقابل متن مبدأ برگردان میشود (ر.ک؛ برمان، 2010م.: 81). با توجه به اینکه یکی از مسائلی که با عنوان ترجمهناپذیری از آن یاد میشود، بحث کاربرد بدیع لفظی در زبان مبدأ است (ر.ک؛ صفوی، 1386: 67) و اینکه «هر قدر ابتکارهای زبان (از قبیل جلوههای آوایی، وزن، قافیه، بازی با کلمات و اشتقاق معنایی) در متنی بیشتر نمود پیدا کند، ترجمة آن سختتر و در عین حال، باارزشتر خواهد بود» (نیومارک، بیتا: 19)، میتوان گفت ترجمة آهنگین «الهوی» و «الهدی» و بازتاب آنها در زبان فارسی کاری بس دشوار است. در جای دیگر، از دو کلمة «مقصد» و «مقصود» که جناس اشتقاقی و هممعنا دارند، در برابر واژة «مراد» در متن مبدأ استفاده شدهاست.
* «ثُمَّ خَلِّصْ ذَلِکَ کُلَّهُ مِنْ رِئَاءِ الْمُرَاءِینَ، وَ سُمْعَةِ الْمُسْمِعِینَ، لَا نُشْرِکُ فِیهِ أَحَداً دُونَکَ، وَ لَا نَبْتَغِی فِیهِ مُرَاداً سِوَاکَ: آنگاه این همه را از خودنمایی ریاکاران و شهرتخواهی شهرتطلبان پاک گردان، به گونهای که کسی را با تو در این امور شریک نکنیم، و مقصد و مقصودی غیر تو نداشته باشیم» (انصاریان، 1394: 208).
«مقصد و مقصود» با توجه به زیبایی لفظی که دارند، متن ترجمه را زیباتر و ادبیتر کردهاند، از آنجا که متن صحیفة سجادیه در اوج بلاغت و فصاحت است و هنرمندیهای لغوی، ادبی و بدیعی بیشماری در آن وجود دارد (ر.ک؛ مظفری و ابنالرسول، 1387: 142). بنابراین، بهتر است مترجم سعی در انتقال همین زیباییهای موجود در متن کرده تا بدین شکل توازن متن حفظ شود و ضربآهنگ آن که برمن نیز آن را در زمرة موارد تحریفی به حساب میآورد (ر.ک؛ برمان، 2010م.: 85)، دچار اختلال نشود.
4ـ1ـ5. اطنابهای دیگر
گاهی در ترجمة انصاریان با مواردی روبهرو میشویم که هرچند تعداد آنها انگشتشمار است و در مجموع، 18 (%6.45) مورد را در بر میگیرد، اما نیازی به آوردن آنها در متن نیست و تنها اطناب دارد، بدون اینکه چیز خاصی را از نظر معنایی به متن ترجمه بیفزایند.
* «اللَّهُمَّ إِنَّهُ یَحْجُبُنِی عَنْ مَسْأَلَتِکَ خِلَالٌ ثَلَاثٌ، وَ تَحْدُونِی عَلَیْهَا خَلَّةٌ وَاحِدَةٌ یَحْجُبُنِی أَمْرٌ أَمَرْتَ بِهِ فَأَبْطَأْتُ عَنْهُ، وَ نَهْیٌ نَهَیْتَنِی عَنْهُ فَأَسْرَعْتُ إِلَیْهِ، وَ نِعْمَةٌ أَنْعَمْتَ بِهَا عَلَیَّ فَقَصَّرْتُ فِی شُکْرِهَا: پروردگارا! سه خصلت مرا از اینکه چیزی از تو بخواهم، بازمیدارد و یک خصلت مرا به درخواست از تو ترغیب میکند. آن سه عبارت است از: امری که به آن فرمان دادهای و من در انجامش کندی کردم، و امری که مرا از آن نهی نمودی و به سویش شتافتم، و نعمتیکه به من بخشیدی، ولی در شکرگزاریش کوتاهی کردم» (انصاریان، 1394: 66).
شاهد در عبارت «آن سه جمله عبارت است از» است که مترجم به جای استفاده از دو نقطه (:) که علامتی برای توضیح جملة مبهم پیش از خود است، از این عبارت استفاده کردهاست. برمن عقیده دارد که این امر به منظور عقلاییسازی (La clarification) صورت میگیرد که یکی از موارد آن مربوط به تحریف علائم سجاوندی زبان است (ر.ک؛ برمان، 2010م.: 76) و متن مبدأ به منظور تناسب با ساختار زبان مقصد دچار تحریف میشود و با توجه به اینکه برمن اطناب را تا حدودی نتیجة عقلاییسازی میداند (ر.ک؛ همان: 79). بنابراین، مترجم به جای استفاده از دو نقطه، از عبارتِ «آن سه جمله عبارت است از» استفاده کردهاست که با توجه بهکاربرد این نشانة سجاوندی در زبان فارسی، به آن نیازی نیست، البته ترجمة انصاریان در زمینة رعایت علائم سجاوندی بسیار به متن مبدأ نزدیک است، به گونهای که تقریباً همة موارد در ترجمة وی انعکاس پیدا کردهاست.
* ترجمه پیشنهادی: «پروردگارا! مرا از درخواست کردن به درگاه تو سه خصلت باز میدارد و یکی به آن ترغیب میکند: ...».
در دعای بیستوهفتم صحیفه، مترجم عبارتی را در متن اصلی میگنجاند که تنها برگرفته از اعتقادهای شخصی وی نسبت به دشمن است:
* «اللَّهُمَّ افْلُلْ بِذَلِکَ عَدُوَّهُمْ، وَ اقْلِمْ عَنْهُمْ أَظْفَارَهُمْ، وَ فَرِّقْ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ أَسْلِحَتِهِمْ، وَ اخْلَعْ وَثَائِقَ أَفْئِدَتِهِمْ: بارخدایا! بدین وسیله دشمنانشان را درهم شکن، و دست قدرت آن بیخبران از حق را از ایشان کوتاه کن، و بین دشمن و جنگافزارشان جدایی افکن، و بندهای دلشان را بگسل» (انصاریان، 1394: 139).
عبارتِ «آن بیخبران از حق» که در مقابل ترجمة ضمیر «هم» در «أَظْفَارَهُمْ» آمدهاست، در متن اصلی نیست؛ زیرا معادل ضمیر «هم» متصل در زبان فارسی، ضمیر متصل «شان» میباشد، اما مترجم تعبیر مذکور را که از اعتقادات شخصی خود او نسبت به دشمنان نشأت گرفته، در ترجمه وارد کردهاست. این امر منجر به شکلگیری بار عاطفی منفی در ترجمه شدهاست؛ زیرا اگر بنا باشد واژگانی به متن اضافه شود، مترجم زمانی اجازه دارد این کار را انجام دهد که این عبارات، خنثی باشد و بار عاطفی متن را تغییر ندهند (ر.ک؛ صفوی، 1386: 67).
4ـ2. توضیح (La Clarification)
هدف از توضیح، آشکارسازی چیزی است که در متن اصلی نیامدهاست (ر.ک؛ ماندی، 1391: 285). مونا بیکر در بحث همگانیهای ترجمة خود از تصریح که همان معادل توضیح برمن است، به عنوان یکی از راهکارهای ترجمه یاد میکند (ر.ک؛ حرّی، 1391: 27)، اما برمن خلاف نظر وی، هر گونه توضیح را که در متن ترجمه بیاید و مترجم قصد آشکارسازی آن را نداشته باشد، در زمرة انحراف توضیحی قرار میدهد. از آنجا که صحیفة سجادیه به صورت مستقیم یا غیرمستقیم از معارف قرآنی استفاده کرده، مترجم به این امر در برگردان متن توجه نشان دادهاست.
انصاریان در 56 مورد از توضیح بهره بردهاست. این توضیحات بر اساس سه محور پراکنده شدهاند که در جدول زیر، تعداد و درصد پراکندگی آنها را به نمایش میگذاریم و در ادامه، به شرح مواردی از قسمت دوم و سوم میپردازیم و مورد اول را بررسی نمیکنیم که رویهای مشخص ندارد و معمولاً در اکثر ترجمهها دیده میشود.
جدول ج: توضیح و درصد پراکندگی آن در ترجمة انصاریان
انواع توضیح در ترجمة انصاریان تعداد و درصد آن
1ـ توضیح برای مقاصد مختلف 32 (%57.15)
2ـ توضیح برای دفع ابهام از مضاف محذوف 16 (%28.57)
3ـ توضیح با استفاده از بینامتنی با آیات قرآنی 8 (%14.28)
4ـ2ـ1. توضیح با استفاده از ارتباط بینامتنی صحیفة سجادیه با قرآن
* «... وَ مُنْکرٍ وَ نَکیرٍ، وَ رُومانَ فَتّانِ الْقُبُورِ، وَالطّآئِفینَ بِالْبَیتِ الْمَعْمُورِ، وَ مالِک، وَالْخَزَنَةِ وَ رِضْوانَ، وَ سَدَنَةِ الْجِنانِ: و منکر و نکیر و بر رومان آزمایشکنندة مردگان در گور و بر طوافکنندگان بیتالمعمور، و بر مالک، و خازنان دوزخ و بر رضوان، و خدمتگزاران بهشت» (انصاریان، 1394: 39).
کلمة «اَلْخَزَنَة» در این بخش از دعا که مترجم آن را به خازنان جهنم ترجمه کرده، در معنای اصلی خود بدین معنا نیامدهاست، بلکه «خزنة» جمع «خازن» به معنای «نگهبان چیزی است که ذخیرهاش کرده باشند» و در قرآن به معنای موکّلین آتش است. با توجه به اینکه واژة «خزنة» در قرآن کریم به همراه جهنّم در آیة وَقَالَ الَّذِینَ فِی النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّکمْ یخَفِّفْ عَنَّا یوْمًا مِنَ الْعَذَابِ (غافر/ 49) و همین واژه «خزنة» در جای دیگری از قرآن کریم همراه با واژة «جنة» آمده که به معنای «نگهبان بهشت» است: وَسِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرًا حَتَّى إِذَا جَاؤُوهَا وَفُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلَامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِینَ (الزُّمر/ 73). بنابراین، وقتی کلمة «الخزنة» بهتنهایی در صحیفة سجادیه بهکار رفتهاست، باید برای مخاطب آشکار شود که منظور خازن بهشت است یا جهنم. اگرچه وجود کلمة «مالک» که «نگهبان جهنم» است (وَنَادَوْا یَا مَالِکُ لِیَقْضِ عَلَیْنَا رَبُّکَ قَالَ إِنَّکُم مَّاکِثُونَ (الزّخرُف/ 77))، میتواند در فهم کلمة «الخزنة» کمک کند که بعد از آن آمدهاست، اما همة این موارد منوط به آن است که خواننده از قرآن آگاهی داشته باشد تا به این مطالب پی ببرد. بنابراین، اینکه مترجم کلمة «الخزنة» را به «خازنان دوزخ» ترجمه کرده، برای شفافسازی متن اصلی و زدودن ابهام برای تمام قشرهای مخاطب بودهاست، اما برمن این نوع موارد را تحریف به حساب آورده، معتقد است که مترجم باید توان خود را برای بازآفرینی متن اصلی و نه شفافسازی آن بهکار گیرد (ر.ک؛ کریمیان و اصلانی، 1390: 125).
* «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ مَتِّعْنِی بِالِاقْتِصَادِ، وَ اجْعَلْنِی مِنْ أَهْلِ السَّدَادِ، وَ مِنْ أَدِلَّةِ الرَّشَادِ، وَ مِنْ صَالِحِ الْعِبَادِ، وَ ارْزُقْنِی فَوْزَ الْمَعَادِ، وَ سلَامَةَ الْمِرْصَادِ: الهی! بر محمد و آلش درود فرست و مرا از نعمت میانهروی بهرهمند فرما، و از اهل درستی و استقامت، و راهنمایان به خیر، و بندگان شایستهات قرار ده، و نجات و رستگاری در قیامت و رهیدن از کمینگاه عذاب نصیبم فرما» (انصاریان، 1394: 136).
«مرصاد» به معنای «الطریق، الموضع الذی ترصد النّاس فیه» آمدهاست (ر.ک؛ ابنمنظور، بیتا: ذیل واژة «مرصاد»)، بهخودیخود معنای «کمینگاه عذاب» نمیدهد، بلکه مترجم با بهرهگیری از آیة قرآنی إِنَّ جَهَنَّمَ کَانَتْ مِرْصَادًا (النبأ/ 21) مفهوم عذاب را با توجه به کلمة «جهنم» در این آیه استخراج کردهاست و کلمة «عذاب» را به معنای «مرصاد» افزوده که این امر به سبک سجع موجود در این جمله بین کلمات «اقتصاد، سداد، رشاد، عباد، معاد و مرصاد» برمیگردد و این امر برای بهکارگیری ذهن خواننده در تولید معنا و یا دلایل زیباییشناسی صورت گرفتهاست (ر.ک؛ دلشاد و دیگران، 1394: 110). پس بهتر است کلمة «عذاب» از متن حذف شود تا خود مخاطب این معنای پنهانی را دریابد.
4ـ2ـ2. توضیح برای رفع ابهام از مضاف محذوف
مترجم در بعضی از موارد کلماتی را به متن ترجمه اضافه میکند که هدف وی، ابهامزدایی از متن اصلی است تا مخاطب در برخورد با این کلمات دچار اشتباه نشود. از مجموع شانزده موردی که در این زمینه آمده، پانزده مورد به خداوند مربوط است و مترجم هر بار برای نسبت ندادن امور مادی به خداوند، مضاف محذوف را در متن میآورد که این امر به ایجاز موجود در متن اصلی ضربه میزند و در بیشتر مواقع، ضربآهنگ کلام را که متشکل از قطعات تقریباً همسانی است، بر هم میزند.
* «سُبْحَانَکَ بَسَطْتَ بِالْخَیْرَاتِ یَدَکَ، وَ عُرِفَتِ الْهِدَایَةُ مِنْ عِنْدِکَ، فَمَنِ الْتَمَسَکَ لِدِینٍ أَوْ دُنْیَا وَجَدَکَ: پاکی تو، دست قدرتت را به خوبیها گشودهای، و هدایت از جانب تو شناخته شده، پس هر کس تو را برای دین یا دنیا بخواهد، تو را مییابد» (انصاریان، 1394: 238).
در این ترجمه، عبارت «دست قدرتت» که در مقابل کلمة «یدک» آمدهاست، بازآفرینی مضاف محذوفی است که مترجم به آن مبادرت کردهاست. در تفسیر آیة 64 سورة مائده که میفرماید: وَقَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ... (المائده/ 64)، چنین آمدهاست:
«یَد در لغت عرب به معانی زیادی اطلاق میشود که "دست، نعمت، قدرت، زمامداری و حکومت، و تسلط" از جملة این معانی میباشند. البته معنای اصلی، همان دست است و از آنجا که انسان بیشتر کارهای مهم را با دست خود انجام میدهد، به عنوان کنایه در معانی دیگر بهکار رفتهاست، همان طور که کلمة "دست" در زبان فارسی نیز چنین است» (مکارم شیرازی، 1387، ج 4: 564).
بنابراین، مترجم برای دوری از هر گونه ابهام در معنای «دست» که مربوط به خداوند است، مضاف محذوف، یعنی کلمة «قدرت» را پیش از آن میآورد تا خواننده را از ابهام به دور نگه دارد، اما این عمل وی هم باعث اطناب و هم مخلّ ایجاز در کلام امام(ع) و هم بارز نمودن چیزی است که در زبان فارسی نیز کاربرد دارد و خوانندهای که با این نوع جملات که برای خداوند امور مادی را از باب تشبیه معقول به محسوس بهکار میبرند، دچار گمراهی نمیشود. پس این عمل مترجم، اطناب است، ضمن اینکه اصطلاح «یَد» هنگامی که با بسط بیاید، معنای نعمت میدهد، نه قدرت، و کاربرد قدرت نیز در اینجا صحیح نیست.
* «فَإِنِّی عَبْدُکَ وَ فِی قَبْضَتِکَ، نَاصِیَتِی بِیَدِکَ. لَا أَمْرَ لِی مَعَ أَمْرِکَ: زیرا که من بندة تو و در قبضة قدرت توأم، اختیارم به دست توست، با فرمان تو مرا فرمانی نیست» (انصاریان، 1394: 103).
عبارت «قبضة قدرت تو» ترجمة عبارت «قبضتک» است. مترجم در اینجا کلمة «قدرت» را در متن ترجمه گنجاندهاست تا هر گونه وصف ویژگی انسانی برای خداوند را رد کند که معمولاً از باب تشبیه معقول به محسوس دربارة خداوند در قرآن (مثل «یَدُ الله») نیز وجود دارد. بنابراین، بازآفرینی چنین مضافهای محذوفی راه را بر خواننده میبندد و ذهن وی را از تکاپو برای یافتن معنا بازمیدارد و این همان امری است که برمن معتقد است راه را بر چندمعنایی (Polysemie) بودن کلمة «قبضه» که ممکن است معانی مثل قبضه اراده، قدرت، تدبیر و ... داشته باشد را میبندد و آن را به سمت تک معنایی (Monosemie) سوق میدهد (ر.ک؛ برمان، 2010 م.: 79).
مترجم در این بخش مضافهای محذوفی را در ترجمه خود باز آفرینی کردهاست که در اصل متن عربی وجود ندارد و فهم آنها به خود مخاطب واگذار شدهاست اما در شروح صحیفة سجادیه به اکثر این مضافها اشاره شدهاست. حال باید توجه کرد که نیاوردن چنین مضافهایی ممکن است موجب ابهام برای خواننده شود و در مثالهایی که زده شد، حالت جسمانی برای خداوند تصور شود، پس شاید نتوان در این بخش بر مترجم خردهای گرفت اما با همه این اوصاف، این شفاف سازی از نظر برمن انحراف بهشمار میرود و باید از آن اجتناب کرد؛ زیرا همان طور که برمن اعتقاد دارد، این کار باعث کاهش معنا میشود (افضلی و دیگران، 1395: 70).
نتیجهگیری
باید بیان کرد که ترجمة انصاریان از جمله ترجمههایی است که تقریباً و نه به طور کامل، به متن مبدأ وفادار است و این تقریبی بودن طبیعی است؛ زیرا مترجمان بر اساس نظریات ترجمه اقدام به ترجمه نمیکنند.
در پاسخ به سؤالات پژوهش باید گفت: 1ـ اطناب در قالب واژگانی متشکل از کلمة عربی در متن و ترجمة فارسی آن، واژگانی شامل دو کلمة مترادف، اطناب باهمآیی، اطناب احترامی، سایر اطنابها در ترجمة انصاریان نمود پیدا کردهاست و توضیح در سه بخش «توضیح برای مقاصد مختلف»، «توضیح برای رفع ابهام از مضاف محذوف» و «توضیح با استفاده از بینامتنی با آیات قرآنی» بهکار رفتهاست. 2ـ در بحث اطناب، با توجه به آهنگ موسیقایی صحیفة سجادیه، در بیشتر مواقع مخل بخش موسیقایی متن است و خلاء زبانی خاصی را جبران نکردهاند، اما در بخش توضیحات، بهویژه در موارد قرآنی گاهی متن به کمک خواننده آمدهاست. 3ـ در باب هر زبانی، این امکان وجود دارد که نظریة برمن با توجه به ظرفیتهای آن و زبان مقصدی بهکار گرفته شود که به آن برمیگردد و این نظریه با توجه به تحقیق فوق، در زبان عربی و فارسی به عنوان دو زبان مبدأ و مقصد، میتواند معیاری برای نقد متون دینی، بهویژه متون دینی کمترپیچیده باشد.
نتیجة کلی متن نشان میدهد که این اطنابها و توضیحات، خاصه در بخش مترادفات، به صورت سلیقهای و ذوقی در متن بهکار رفتهاند و کمکی به متن نکردهاند، بلکه آهنگ موسیقایی و هماهنگی خاص زبان مبدأ را نیز بر هم زدهاند و از زیبایی ترجمه کاستهاند. در بخش توضیحات نیز در اکثر موارد، بهویژه مضافهای محذوف، یک امر ساده را که همان تصور امور مادی برای خداوند است، آشکارسازی کرده که چندان ابهامزا نیست و بهتر است به همان شکل متن مبدأ بیایند.
در پایان، باید گفت که نظریة برمن از جمله نظریههای کاربردی در زمینة ترجمة متون ادبی است که قابلیت بهرهگیری از آن برای نقد ترجمة متون دینی و از جمله صحیفة سجادیه، البته نه در تمام موارد وجود دارد و واقعیت امر اینکه نمیتوان به صورت کامل به اصول نظریة برمن پایبند بود. علت این امر به حساسیت متون دینی برمیگردد که باعث میشود مترجمان معمولاً در ترجمة آنها به توضیحات و اضافاتی برای رفع ایجازها و موارد نامفهوم در آنها ارائه کنند.
قرآن کریم.
ابنمنظور، محمدبن مکرم. (بیتا). لسانالعرب. ط1. القاهرة: المطبعة الأمیریّة.
افضلی، علی و عطیه یوسفی. (1395). «نقد و بررسی ترجمة عربی گلستان سعدی بر اساس نظریة آنتوان برمن (مطالعة موردی کتاب الجلستان الفارسی اثر جبرائیل المخلّع)». پژوهشهای ترجمه در زبان و ادبیات عربی. د6. ش 14. صص 65ـ88.
انصاریان، حسین. (1394). ترجمة صحیفة سجادیه. چ 1. تهران: انتشارات پیام آزادی.
اوریدة، برامکی. (2012/2013م.). الحرفیة فی الترجمة الأدبیة لدی أنطوان برمان، دراسة نقدیة تحلیلیة للنزعات التشویهیّة فی ترجمة روایة "فوضی الحواس" لأحلام مستغانمی إلی الفرنسیّة. مذکرة لنیل شهادة الماجیستر فی الترجمة. اشراف: محمد الأخضر الصبیحی. الجزائر: جامعة قسطنطنیة، کلیة الآداب واللغات.
باقریان ساروی، احمد. (1378). ترجمههای صحیفة سجادیه. تهران: کوثر.
برمان، انطوان. (2010م.). الترجمة والحرف أو مقام البعد. ترجمه و تحقیق عزالدین الخطابی. ط1. بیروت: المنظمة العربیة للترجمة.
پناهی، ثریا. (1381). «فرایند باهمآیی و ترکیبات باهمآیند در زبان فارسی». نامة فرهنگستان. د 5. ش 3 (پیاپی19). صص 199ـ211.
التفتازانی، سعدالدّین. (1376). مختصر المعانی. چ 3. قم: دار الفکر.
جانزاده، علی. (1385). فن ترجمه از دیدگاه صاحبنظران و استادان ترجمه. چ 1. تهران: انتشارات جانزاده.
حرّی، ابوالفضل. (1390) «سبک در ترجمه: راهکارهای فردی صالح حسینی از رهگذر همگانیهای ترجمة خشم و هیاهو». پژوهش ادبیات معاصر جهان. د 16. ش 62. صص 23ـ42.
دلشاد، شهرام، سیدمهدی مسبوق و مقصود بخشش. (1394). «نقد و بررسی ترجمة شهیدی از نهجالبلاغه بر اساس نظریة "گرایشهای ریختشکنانة" آنتوان برمن». دوفصلنامة مطالعات ترجمة قرآن و حدیث. د 2. ش 4. صص 99ـ120.
دهخدا، علیاکبر. (1377). لغتنامه. تهران: مؤسسة چاپ و انتشارات دانشگاه تهران.
رئیسیان، غلامرضا و ملیکا کردلویی. (1393). «ترادف در واژگان قرآن و مشکلات ترجمة آن». دوفصلنامه علمیـ پژوهشی صحیفة مبین. س 20. ش 55. صص 85ـ106.
شریفی، شهلا و مجتبی نامور فرگی. (1391). «تقسیمبندی جدید انواع باهمآیی واژگانی با در نظر گرفتن ویژگیهای فرامتنی در شکلگیری انواع باهمآیی». مجلة زبانشناسی و گویشهای خراسان. س 4. ش 7. صص 39ـ62.
صفوی، کورش. (1386). هفت گفتار دربارة ترجمه. چ 8. تهران: کتاب ماد.
صمیمی، محمدرضا. (1391). «بررسی ترجمة داستان تپههایی چون فیلهای سفید بر اساس سیستم تحریف متن آنتوان برمن». کتاب ماه ادبیات. ش 179. صص 44ـ49.
عسکری، ابوهلال. (1412ق.). معجم الفروق اللغویة. قم: مؤسسة نشر اسلامی.
فرشیدورد، خسرو. (1388). دستور مفصل امروز. چ 3. تهران: سخن.
کریمیان، فرزانه و منصوره اصلانی. (1390). «نقش وفاداری به یک نویسنده در ترجمه (بررسی مقابلهای ترجمههای قاسم روبین از آثار مارگریت دوراس)». فصلنامة مطالعات زبان و ترجمه. ش 3. صص 120ـ138.
لطفیپور ساعدی، کاظم. (1371). درآمدی به اصول و روش ترجمه. چ 1. تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
ماندی، جرمی. (1391). معرفی مطالعات ترجمه: نظریهها و کاربردها. چ 1. ترجمة علی بهرامی و زینب تاجیک. تهران: رهنما.
المدنی الشیرازی، السید علیخان. (بیتا). ریاض السالکین فی شرح صحیفة سید الساجدین. تحقیق السید المحسن الحسینی الأمینی. ج 3 و 6. قم: مؤسسة النشر الإسلامی.
مظفری، صدیقه وسید محمدرضا ابنالرسول. (1387). «آرایههای بدیعی در صحیفة سجادیه». کاوشنامة زبان و ادبیات فارسی. س 9. ش 17. صص 141ـ180.
مکارم شیرازی، ناصر و دیگران. (1387). تفسیر نمونه. چ 36. تهران: دار الکتب الإسلامیّة.
مهدیپور، فاطمه. (1389). «نظری بر روند پیدایش نظریههای ترجمه و بررسی سیستم تحریف متن از نظر آنتوان برمن». کتاب ماه ادبیات. ش 41 (پیاپی 155). صص 57ـ63.
نیومارک، پیتر. (1370). «تاریخ اجمالی ترجمه در غرب». ترجمة نرگس سروش. مجلة علمی فرهنگی مترجم. ش 3. صص 69ـ70.
ـــــــــــــــــ . (1372). دورة آموزش و فنون ترجمه. ترجمة منصور فهیم و سعید سبزیان. تهران: نشر رهنما.
هتیم، بزیل و جرمی ماندی. (1388). مرجعی پیشرفته برای ترجمه. چ 1. ترجمة مریم جابری. تهران: سمت.