Document Type : Research Paper

Authors

1 Assistant Professor of Arabic Language and Literature, Zabol National University, Zabol, Iran

2 Assistant Professor of Arabic Language and Literature, Damghan National University, Semnan, Iran;

Abstract

With the expansion of linguistic relationships among nations, the cultural impact has a natural effect and causes the creation of a mutual relationship between language and culture. Considering this case the most affected language can be more exposed to the entrance of vocabularies and language interpretations. So the role of the translator as the agent of transferring the culture of the source language to the target one is salient. In some Arabic works, there are words and structures which are considered as cultural taboo. Moreover, the translator should apply the most appropriate strategies that on the one hand can reduce the negative meaning of the taboo and on another hand can be loyal to the source language. It seems that euphemism is a good way for translation of taboo. This research tries to investigate taboos in the novel "alhava" written by "hayfa baytar" based on the descriptive analytical method and provides the most suitable translation for them relying on euphemism linguistic tools. The results indicate that by applying euphemism for translating taboos in the of novel effects on preserving and strengthening of social self-concept contact of the Persian audience. The furthermore respectively semantic implication (23%) semantic extension (20%) and metonymy (18%) are the most frequent mechanism in translation taboo words.

Keywords

کارکرد اصلی زبان، «ایجاد ارتباط میان افراد یک یا چند جامعه با یکدیگر» (عرعار و هاشمی، 2016م.: 1) است. این ارتباط به ‌عنوان عنصری حیاتی در هویت افراد جوامع نقش‌آفرینی می‌کند. به دلیل دادوستدهای زبانی فراوان میان جوامع، زبانی که بیشتر از همه تحت ‌تأثیر قرار می‌گیرد، می‌تواند بیشتر در معرض دگرگونی‌های ساختاری و واژگانی قرار گیرد. این امر سبب می‌شود از یک‌ سو آن زبان از صورت اولیة خود خارج شود و از سوی دیگر، زمینه‌ای برای ورود مستقیم و بدون غربالِ فرهنگ بیگانه در میان گویشوران آن زبان گردد. بنابراین، نقش مترجم به‌ عنوان عامل انتقال‌ فرهنگ مبدأ به زبان مقصد اهمیت دارد.

بیان مسئله

تابوهای زبانی از جمله مسائلی است که نقش مترجم را در گرته‌برداری درست از زبان مقصد پررنگ می‌سازد. این پدیدة زبانی که از آن به «ممنوعیت در رفتار زبانی» (أولمان، 1986م.: 193) تعبیر شده‌است و تقریباً در همة زبان‌های دنیا وجود دارد، «با ارزش‌ها و باورهای اجتماعی و فرهنگی زبان مبدأ پیوندی عمیق دارد» (فلوجل، 1966م.، ج 2: 167). متون داستانی، به‌ویژه رمان، به دلیل اینکه خاستگاه تجربیات فردی و کُنش‌های ناخودآگاه و واقعیات اجتماعی است، بازتاب تابوهایی همچون روابط جنسی، باده‌سرایی و دشواژه‌ها به شمار می‌آید و نقش درخور ملاحظه‌ای در ترویج فرهنگ و ارزش‌های زبان مبدأ به زبان مقصد دارد.

در برخی از رمان‌های زبان عربی، واژه‌ها و ساختارهایی وجود دارد که با همان شکل خاص خود، قابلیت ترجمه و چاپ به زبان فارسی را ندارد، به‌ویژه اگر اثری که برای ترجمه انتخاب می‌شود، رویکردی تابوشکن داشته باشد و خالق آن اثر کمتر به رعایت تابوهای پذیرفتة جامعه‌اش اعتقاد داشته باشد.

از جمله راهکارهای مناسب در ترجمة تابوهای زبانی از عربی به فارسی، استفاده از شگرد «حُسن‌ تعبیر» است. این شگرد که به‌ عنوان یک راهبرد کلامی (Verbal strategy) در مطالعات مربوط به ممنوعیت‌های زبانی مورد استفادة زبان‌شناسان قرار می‌گیرد، چنین تعریف‌ شده‌است: «شگردی است برای جایگزین کردن واژة خوشایند به‌جای واژة ناخوشایند که به دلیل ترس مذهبی، وجدان اخلاقی و یا ادب استفاده می‌شود» (Casas Gomez, 2009: 727). در ساخت حُسن‌ تعبیر از ابزارهای زبانی مختلفی استفاده می‌شود که مهم‌ترین آن‌ها عبارتند از: تکرارشوندگی، حذف، وام‌واژه، استلزام معنایی، استعاره، مجاز، تضاد معنایی، کم‌گُفت، ردّ خُلف، گسترش معنایی و عبارات اشاره‌ای.

با توجه به این توضیحات، در پژوهش پیش رو، تلاش کرده‌ایم تا رمان معاصر عربی را مطالعه نماییم و راهکارهای ساخت حُسن‌ تعبیر را در ترجمة تابوهای زبانی آن بررسی کنیم. به همین سبب، رمان الهوی (هوس) نوشتة هیفاء بیطار (1960م.)، رمان‌نویس مشهور سوری انتخاب شد. این رمان که در سال 2007 میلادی به چاپ رسید، هنوز به زبان فارسی ترجمه نشده‌است. بیطار در این رمان از رمز و راز دنیای زنانه پرده برمی‌دارد و برخی مسائل خاص زنان را بی‌پرده بازگو می‌کند. در این رمان، او با تصویر رنج‌های زنی که با سرکوب جامعة مردسالار مواجه است، تابوشکنی می‌کند و در این میان، برخی از صحنه‌های عشق‌بازی، باده‌نوشی و تابوهای اخلاقی را به تصویر می‌کشد.

روش، پرسش‌ها و فرضیه‌های پژوهش

در جستار حاضر، تلاش شده تا میزان تأثیرگذاری سازوکارهای حُسن‌ تعبیر در ترجمة تابوهای زبان عربی، بر ذهن و زبان خوانندة فارسی‌زبان را کشف نماید. برای این کار، رمان الهوی انتخاب گردید و در گام نخست، تمام واژگان و جمله‌های آن بررسی شد و تابوهای آن که در راستای موضوع، اهداف و پرسش‌های پژوهش قرار می‌گیرد، گردآوری شد. این تابوها شامل روابط جنسی، نام ‌بردن اندام‌های تناسلی، توصیف باده‌سرایی، واژه‌های قبیح و بی‌ادبانه، و بیان عادات و رفتارهای زشت اجتماعی می‌باشد. برای بررسی داده‌ها و دستیابی به نتیجة مناسب از روش تحلیل محتوا استفاده شد. بنابراین، تمام واژگان و بندها، تحلیل و بررسی شد و بر اساس انواع تابوها و نیز راهکارهای مناسب برای حُسن‌ تعبیرسازی تابوها، داده‌ها در جدول‌های مخصوص دسته‌بندی شد تا بستری مناسب برای بررسی موضوع و محتوای آن‌ها فراهم شود. برای عینی‌ترشدن تحلیل و امکان بررسی سنجیده‌تر، بسامد داده‌های برگرفته از رمان اندازه‌گیری، و به کمک فنون آمار توصیفی و استنباطی، نتایج پژوهش تفسیر شد.

پرسش‌هایی که در این جُستار در پی پاسخ آن‌ها هستیم، عبارتند از:

1. کدام یک از سازوکارهای حُسن‌ تعبیر در ترجمة تابوهای رمان الهوی برای سازش با هنجارهای فرهنگی کشور ایران پرکاربردتر است؟

2. تا چه اندازه شگرد حُسن تعبیر، در تقویت و افزایش نزاکت اجتماعی و حفظ خودانگارة اجتماعی در مخاطب فارسی‌زبان کمک می‌کند؟

3. سازوکارهای حُسن‌ تعبیر در ترجمة تابوهای رمان با مفهوم اصلی داستان چقدر فاصله دارد؟

بنابراین، پژوهش بر پایة این فرضیه‌ها شکل گرفته‌است:

الف) راهکار استلزام معنایی و گسترش معنایی در ترجمة تابوهای رمان الهوی پرکاربردتر است.

ب) با توجه به اختلاف فرهنگی کشور ایران با کشورهای عربی، شگرد حُسن‌ تعبیر در حفظ خودانگارة اجتماعی متون ترجمه‌شده به فارسی بسیار مؤثر است.

ج) به جز راهکار حذف، بقیة راهکارهای حُسن‌ تعبیر مقصود تابوها را در بافت معنایی داستان تغییر نمی‌دهند.

پیشینة پژوهش

تاکنون تحقیقات زیادی دربارۀ هنجارها و تابوها و نیز راهکارهای ترجمة آن صورت پذیرفته‌است؛ از‌جملة آن‌ها، عبدی (1386) در پایان‌نامة «استراتژی‌های مترجم برای برخورد با تابوها در فیلم‌های دوبله‌شده از انگلیسی به فارسی»، در پی شناسایی مشکل خلأهای واژگانی در ترجمة آثار ادبی است تا مشکلات احتمالی که مترجمان با آن‌ها مواجه می‌شوند، بررسی شود و راهکارهای مناسب برای ترجمة واژه‌های فرهنگی خاص ارائه گردد. شریفی و دارچینیان (1388) در مقالة «بررسی نمود زبانی تابو در ترجمه به فارسی و پیامدهای آن»، با بررسی برخی از متون ترجمه‌شده به زبان فارسی، تابوهای فرهنگ فرادست را دسته‌بندی نموده‌اند و بحث خودسانسوری، دیگرسانسوری و شیوه‌های رایج آن را مطرح کرده‌اند و چنین نتیجه گرفته‌اند که مهم‌ترین راهبردهای مترجمان در ترجمة تابوها، شامل حذف، واژه‌های کلی، وام‌واژه و ابداع واژه می‌باشد. بنایی (1390) در پایان‌نامة «بررسی سانسور در ترجمة رمان به زبان فارسی با نگاهی به آثار گابریل گارسیا و پائولو کوئیلو» به بررسی سانسورهای نهادی و فردی در ترجمة آثار فوق پرداخته‌است و به این نتیجه رسیده که مترجم از طیف گسترده‌ای از راهکارهای حذف و جایگزینی در ترجمة تابوهای این آثار بهره می‌برد. قاضی‌زاده و مردانی (1391) در مقالة «بررسی راهبردهای مترجمان در ترجمة تابوهای غربی در دوبلة فیلم‌های انگلیسی به زبان فارسی» با بررسی توصیفی دوبلة فیلم‌های انگلیسی‌زبان به فارسی، شگردهایی همچون دستکاری، تغییر و تعدیل را واکاوی کرده‌اند که مترجمان برای ترجمة تابوهای زبانی و فرهنگی به‌کار می‌گیرند. آذردشتی (1392) در پایان‌نامة «رویکرد هنجارمحور به ترجمة تابوهای کلامی در ناطوردشت»، با نظر به اهمیت تابوهای کلامی به‌ عنوان دشواری‌های پیش‌ روی مترجمان در مواجهه با آن، رویکرد سه مترجم فارسی رمان ناطوردشت را در برخورد با تابوهای کلامی این رمان بررسی نموده‌است. وی به این نتیجه رسیده که در انتقال این تابوها به ترتیب بیشترین استراتژی، شامل تلطیف‌سازی، انتقال مستقیم، و جبران‌سازی می‌باشد. طالب‌نیا (1392) در پایان‌نامة «راهبردهای ترجمة تابو در دوبلة فیلم‌های پلیسی»، دَه فیلم سینمایی پلیسی به همراه دوبلة آن را بررسی نموده‌است و قسمت‌هایی را که در دوبلة فارسی تغییر یا دستکاری شده بود، استخراج و با اصل آن مقایسه کرده‌است. وی به این نتیجه رسیده که در این دوبله‌ها، از راهبرد افزایش، حذف، تخفیف و جایگزینی استفاده شده‌است. میرزایی و دیگران (1394) در مقالة «شگرد ساده‌سازی تابوهای فرهنگی در برگردان‌های مرعشی‌پور از رمان‌های راه و کوچة مدق نجیب محفوظ» به شیوه‌هایی که مرعشی‌پور برای ساده‌سازی زبان ترجمه در ترجمة رمان‌های نجیب محفوظ استفاده کرده، اشاره کرده‌اند و مهم‌ترین آن‌ها را شامل حذف، جایگزینی و کاهش برشمرده‌اند. حیدری و علیزاده (1394) در مقالة «نقش استراتژی ترجمه در جلوگیری از نفوذ زبانی و فرهنگی زبان مبداء فرادست در زبان مقصد فرودست» به این نکته اذعان می‌کنند که مترجم اولین کسی است که در معرض واژگان و فرهنگ بیگانه قرار می‌گیرد. بنابراین، با به‌کارگیری استراتژی‌های مناسب ترجمه، می‌تواند از نفوذ عناصر بیگانة زبان فرادست جلوگیری نماید و در نتیجة معادل‌یابی صحیح واژگانی و فرهنگی، از امر سلطة فرهنگی در زبان فرودست ممانعت به عمل می‌آورد. امام (1395) در مقالة «ترفندهای بومی‌سازی در ترجمة فارسی فیلم‌های کارتونی: رئیس مزرعه، شنل قرمزی و پاندای کونگفوکار» می‌کوشد تا با بررسی فیلم‌نامه و ترجمة فارسی سه فیلم فوق، شگردهای به‌کارگیری ترفندهای بومی‌سازی مترجمان و نیز دوبلورهای ایرانی را در این فیلم‌ها بررسی نماید و نوعی دسته‌بندی هشت‌گانه برای جایگزین‌سازی عرضه نماید. خزاعی ‌فرید و قاضی‌زاده (1395) در مقالة «تأثیر هنجارها بر روند ترجمه؛ موردپژوهی ترجمه‌های معاصر قرآن مجید» معتقدند که ترجمه‌های قرآن تحت‌تأثیر محدودیت‌های زبانی، اجتماعی و فرهنگی صورت گرفته‌است. بنابراین، چنین ترجمه‌هایی در تفسیر معنای قرآن است که با یکدیگر متفاوت هستند. امیری (1395) در پایان‌نامة «بررسی راهکارهای ترجمه‌ای به‌کار گرفته شده در ترجمة دشواژه‌ها در دوبله و زیرنویس فیلم‌ها از انگلیسی به فارسی»، پنج فیلم هالیوودی را به همراه نسخة دوبله و زیرنویس آن بر اساس دَه راهکار ترجمه‌ای ارائه‌شده از سوی گاتلیب سنجیده‌است و به این نتیجه رسیده که رایج‌ترین راهکار در دوبله، راهکار حذف، و در زیرنویس، راهکار انتقال می‌باشد.

همچنین، پژوهش‌های متعددی در ارتباط با شگرد حُسن‌ تعبیر و تأثیر آن بر زیباسازی کلام انجام شده‌است؛ از آن‌جمله: حسام‌الدّین (1985م.) در کتاب المحظورات اللغویّة: دراسةدلالیة للمستهجن والمحسن مِن الألفاظ که به مسئلة تابوهای زبان عربی پرداخت و شگرد حُسن‌ تعبیر را به عنوان یکی از راهکارهای مناسب برای نهادینه نشدن این تابوها در میان گویشوران عربی برشمرد. أبوزلال (2001م.) در پایان‌نامة «التعبیر عن المحظور اللغوی والمحسن اللفظی فی القرآن الکریم»، قرآن را به‌ عنوان متنی کاملاً ادب‌محور معرفی می‌کند و با ذکر نمونه‌‌های فراوان اثبات می‌کند که در قرآن با استفاده از شگرد حُسن‌ تعبیر سعی بر آن است که نزاکت اجتماعی مخاطب در تمام دوران‌ها و فرهنگ‌ها حفظ شود. العمّوش (2011م.) در پایان‌نامة «التلطّف فی لغة القرآن»، ضمن استخراج شگرد حُسن‌ تعبیر از آیاتی با محوریت تقوا، مرگ و ترس چنین نتیجه می‌گیرد که در تمام این آیات، گفتمانی ادبی از جانب پیام‌رسان (خداوند) به پیام‌گیر (انسان) حاکم است. بیاتی (1389) در پایان‌نامة «بررسی ساختار زبانی حُسن‌ تعبیر در فارسی» به مهم‌ترین ساختارهای سازندة تعابیر زیبا در زبان فارسی پرداخته‌است و چنین نتیجه گرفته که در متون فارسی، تا حد امکان نزاکت اجتماعی و خودانگارة اجتماعی حفظ می‌شود، به همین سبب نویسندگان و شاعران فارسی‌زبان از شگرد حُسن‌ تعبیر استفادة فروانی می‌کنند. نوروزی و عباس‌زاده (1389) در مقالة «حُسن‌ تعبیر در زبان عربی» به ساختارهایی در زبان عربی اشاره نموده‌اند که در بیان مقولات و مفاهیمی به‌کار می‌رود که به‌واسطة حرمت عرفی یا اجتماعی و دینی از ذکر آن پرهیز می‌شود. ایشان این ساختارها را شامل کنایه، تضاد، ترادف، همانندی و تغییر آوایی برشمرده‌اند. السامر (2012م.) در مقالة «التهذیب الکلمی: دراسة إجتماعیة تداولیة»، ضمن پیوند دادن شگرد حُسن‌ تعبیر به جامعه‌شناسی، به تحلیل چند الگوی متداول محاوره‌ای پرداخته‌است و میزان ادبیّت آن‌ها را بررسی کرده‌است. موسوی و بدخشان (1391) در مقالة «حُسن تعابیر ناپسند» به تحلیل کاربردشناختی شگرد حُسن‌ تعبیر و تطبیق آن بر شواهد مختلفی از دشواژه‌های زبان فارسی و انگلیسی پرداخته‌اند و چنین نتیجه گرفته‌اند که این شگرد برای حفظ نزاکت اجتماعی و جلوگیری از خدشه‌دار شدن احساسات افراد بسیار مؤثر است. همین پژوهشگران (1393) در مقالة «بررسی زبان‌شناختی به‌گویی در زبان فارسی» به ابزارهای گفتمانی قدرتمندی در زبان فارسی پرداخته‌اند که برای تقویت و افزایش نزاکت اجتماعی و حفظ خودانگارة اجتماعی طرفین گفتگو به‌کار می‌رود. ایشان این ابزارها را شامل تکرارشوندگی، حذف، وام‌گیری واژگانی، استلزام معنایی، استعاره و مجاز برشمرده‌اند. الثبیتی (2013م.) در مقالة « الظاهرة التلطّف فی الأسالیب العربیّة»، ضمن کاربردی شمردن شگرد حُسن‌ تعبیر در حفظ خودانگارة اجتماعی مخاطب، مهم‌ترین شگردهای زیباسازی جملات عربی را شامل مجاز، استعاره، تشبیه و تغییر آوایی برشمرده‌است. نهاد (2014م.) در مقالة «المحظورات والمحسّنات اللغویّة الترکیبیة فی نهج‌البلاغة»، متن نهج‌البلاغه را به عنوان الگویی مناسب برای رعایت نزاکت اجتماعی و حفظ جایگاه اجتماعی مخاطب می‌داند و نمونه‌های فراوانی برای زیباسازی کلام از این اثر استخراج نموده که دال بر ادب‌محوری آن می‌باشد. پیروز و محرابی (1394) در مقالة «بررسی معنی‌شناختی حُسن‌ تعبیرات مرتبط با مرگ در غزلیات حافظ»، به بررسی شیوه‌های سخنگویی از مرگ در غزلیات حافظ بر اساس مقولة حُسن‌ تعبیر پرداختند و مهم‌ترین این شیوه‌ها را وام‌واژه، واژگان کلی، عبارات اشاره‌ای، ردّ خُلف و تلویح معرفی نموده‌اند. حمراوی (2015م.) در مقالة «نظریة التأدب فی اللسانیات»، به ارائة الگوهای مؤدبانة زبان پرداخته که لیکاف (1973م.)، لیچ (1983م.) و براون و لوینسن (1987م.) مطرح نموده‌اند و همة این الگوها را قابل‌انطباق بر تمام متون عربی دانسته‌است. موسوی و بدخشان (1395) در مقالة «بررسی حُسن‌ تعبیر در زبان فارسی: رویکردی گفتمانی»، به بررسی سازوکارهای ساخت معنای حُسن‌ تعبیری در زبان فارسی با استناد بر رویکرد گفتمانی کرسیو فرناندر پرداخته‌اند و مهم‌ترین راهبردهای آن را کاهندة عبارات شبه‌امری، افعال وجهی تعدیل‌گر، قیدهای کاهنده و تضمن مکالمه‌ای برشمرده‌اند.

با توجه به پیشینة یادشده، علاوه بر اینکه تاکنون هیچ پژوهشی به بررسی تابوهای زبان عربی نپرداخته‌است، اثری نیز یافت نشد که به ارائة شگردهای حُسن‌ تعبیر در ترجمة رمان‌های عربی بپردازد. بنابراین، می‌توان به‌درستی ادعا کرد که این نخستین اثری است که بدین موضوع و جامعة آماری مدّ نظر می‌پردازد. این در حالی است که در کشور ما، هر ساله چندین اثر ادبی از عربی به فارسی ترجمه می‌شود و بدون شک این ترجمه‌ها نقش چشمگیری در ترویج فرهنگ عربی‌ دارد که گاه با فرهنگ غرب نیز عجین شده‌است‌ و این امر بر ضرورت انجام چنین پژوهشی می‌افزاید.

1. بحث و بررسی

1ـ1. تابوهای زبانی

«تابو» در مفهوم عام به «کلیة رفتارهای اجتماعی ممنوع» (کامل، 1963م.: 27) اطلاق می‌شود و در زبان‌شناسی به «ممنوعیت در رفتارهای زبانی» (أولمان، 1986م.: 193)تعبیر می‌شود. به دلیل اهمیت این پدیدة زبانی، مطالعات بسیاری از جامعه‌شناسان زبان به این حوزه اختصاص یافته‌است. جامعه‌شناسان زبان دو نوع تابو برای زبان قائل هستند: «تابوی افراطی» که در آن کلّ یک زبان تابو می‌شود و بسامد وقوع آن در زبان‌ها کمتر است، و «تابوی غیرافراطی» که در آن، بخشی از یک زبان تابو می‌شود و تقریباً در همة زبان‌ها وجود دارد (ر.ک؛ اعتضادی و علمدار، 1387: 69ـ70). یکی از شاخه‌های کاربردشناسی زبان که به بحث دربارة تأثیر بافت بر معنا می‌پردازد، «سازوکارهای رعایت ادب در زبان» (Thomas, 1995: 6) است. این سازوکارها در زبان‌ها متعدد هستند و «میزان کاربرد آن‌ها با عواملی همچون رسمیتِ بافت (Context)، فاصلة اجتماعی (Social distance)، قدرت (Power)، صمیمیت (Intimacy) و همبستگی (Solidarity) ارتباط مستقیم دارد» (Modarresi Tehrani, 2009: 321-323). استفاده از تابوهای زبانی دقیقا نقطة مقابل سازوکارهای ادب‌مندی (Politeness) زبان قرار می‌گیرد؛ زیرا با به‌کارگیری آن «روابط اجتماعیِ ارتباط میان پیام‌رسان و پیام‌گیر ملاحظه نمی‌شود» (Spencer, 1996: 1) و به ‌نوعی «اعتبارِ اجتماعی (Social prestige) پیام‌رسان و پیام‌گیر تهدید می‌شود» (حمراوی، 2015م.: 136).

در یک تقسیم‌بندی کلی، تابوها به هفت دسته تقسیم می‌شود که عبارتند از: 1. روابط جنسی؛ همچون بوسیدن، هم‌بستری و هم‌آغوشی. 2. نام‌ بردن اندام‌های تناسلی. 3. نام‌بردن مشروبات الکلی و مواد مخدر. 4. واژه‌های قبیح و بی‌ادبانه. 5. بیان بدرفتاری‌ها و عادات زشت اجتماعی. 6. محرمات دینی و اعتقادی. 7. محدودیت‌های سیاسی (ر.ک؛ شریفی و دارچینیان، 1388: 128). در توضیح می‌افزاییم که به دلیل اینکه جامعة آماری مورد بحث، رمانی است با درون‌مایة عاشقانه (رمان الهوی)، پس از جستجو در تمام واژگان و جملات رمان، تنها پنج مورد نخستِ تابوها در این رمان یافت شد و اثری از تابوهای دینی و سیاسی در آن وجود ندارد.

جدول1: بسامد و درصد انواع تابوها در رمان الهوی

 

روابط جنسی

مشروب

عادات زشت

اندام تناسلی

واژه‌های قبیح

جمع کل

بسامد

47

21

16

8

4

96

درصد

49%

22%

17%

8%

4%

100%

1ـ2. شگردهای حُسن‌ تعبیر در ترجمة تابوهای رمان الهوی

باتوجه به اینکه غالباً انسان‌ها تمایلی به نام‌ بردن و یا شنیدن پدیده‌های مطلوب و زیانبار ندارند و تلاش می‌کنند در چنین وضعیتی از واژگان کنایه‌آمیز و ساختارهای ضمنی استفاده کنند، یک مترجم نیز در ترجمة آثار تابوشکن باید تمام تلاش خود را به‌کار گیرد تا با خواست و سلیقة عموم همسو گردد. در چنین حالتی، بهترین ابزاری که می‌تواند به کمک وی بیاید، استفاده از شگرد حُسن‌ تعبیر است. با زیباسازی ساختار تابوهای زبانی و تکرار حرمت الفاظ، آن واژة تابو کم‌کم متروک و به بوتة فراموشی سپرده می‌شود و واژگانی زیبا با بار معنایی متفاوت در اذهان عموم نهادینه می‌گردد. جدول زیر گویای راهکارهای حُسن‌ تعبیر مورد استفاده در ترجمة تابوهای رمان الهوی می‌باشد:

 

استلزام معنایی

گسترش معنایی

مجاز

حذف

کم‌گفت

مضاعف‌سازی

عبارات اشاره‌ای

وام‌واژه

جمع کل

بسامد

31

27

24

21

18

7

5

3

136

درصد

23%

20%

18%

15%

13%

5%

4%

2%

100%

در ادامه، به‌تفصیل به هر یک از این راهکارها می‌پردازیم تا با بررسی آماری، میزان ادبیّت شگرد حُسن‌ تعبیر را در ترجمة رمان الهوی کشف نماییم.

1ـ2ـ1. استلزام معنایی (Implication)

استلزام معنایی، «رابطه‌ای است سببی که در آن مفهوم یک جمله در گرو مفهوم جملۀ دیگر است» (أدراوی، 2011م.: 14). در این زمینه، «مصادیق تحت‌اللّفظی یک واژه تابع مصادیق بافتی آن است» (Warren, 1992: 131). از این شیوه برای ساخت حُسن‌ تعبیر بدین‌صورت استفاده می‌شود که «پیام‌رسان با مجموعه مصادیق تحت‌اللّفظی پیام، مفهوم ناخوشایند دیگری ـ مجموعه‌مصادیق بافتی‌ـ را به‌صورت تلویحی اراده می‌کند» (کادة، 2014م.: 171). با این شگرد، از بار معنایی منفی پیام کاسته می‌شود و پیامگیر با درک و استنباط خود، معنای ناخوشایند پیام را درمی‌یابد. استلزام معنایی از جمله شگردهایی است که به مترجم این امکان را می‌دهد که همزمان که از بار معنایی منفی تابوها می‌کاهد، پیام تابو را به مخاطب نیز ارسال نماید. این شیوه با فراوانی 31 (%23 از مجموع شگردهای حُسن‌ تعبیر)، پرکاربردترین شیوة حُسن‌ تعبیر در ترجمة پیشنهادی تابوهای رمان الهوی می‌باشد. به چند نمونه از ترجمة رمان دقت نمایید:

ردیف

شاهد مثال

ترجمة پیشنهادی

ارجاع

1

یحتاج أن یمتص حیویتی وشبابی

نیاز دارد عصارة طراوت و جوانی‌ام را از من بگیرد.

297

2

أنها تضاجع رجلاً خارج حظیرة الزواج المقدسة

با مردی بیرون از حصار مقدس ازدواج رابطه برقرار می‌کرد.

79

3

قادها الحرمان العاطفی المدید إلی أحضان رجل

فقر عاطفی طولانی سبب شد، فرد دیگری وارد زندگی‌اش شود.

80

4

تسلَّمَ جسدَها ببساطةٍ لأیِّ رجلٍ

به‌راحتی به هر مردی پاسخ می‌دهد.

95

در مثال‌های بالا، عباراتی که دال بر ارتباط نزدیک (یمتصّ؛ تضاجع) و درآغوش گرفتن (أحضان الرجل) و تن‌فروشی (تسلَّمَ جسدها) است، در فرهنگ ما تابو محسوب می‌شود و برای ترجمة این عبارات نمی‌توان معادل صریح و واضح آن را ذکر کرد. در ترجمة پیشنهادی، از عباراتی استفاده شده‌است (گرفتن، ارتباط برقرار کردن، وارد زندگی کسی شدن و پاسخ دادن) که معنای تلویحی مورد نظر که بار معنایی منفی دارد، به ‌طور مستقیم بیان نمی‌شود، بلکه مخاطب با استفاده از فرایند استلزام، از بافت زبانی‌ که جمله در آن بیان شده‌است، معنای تلویحی عبارت را استنباط می‌کند. مترجم با این راهکار، با اینکه به مفهوم و محتوای کلام خدشه‌ای وارد نمی‌کند، فرایند استخراج معنای ناخوشایند را نیز بر عهدة مخاطب می‌گذارد.

1ـ2ـ2. گسترش معنایی (Extension of meaning)

یک پیام در بافت‌های مختلف می‌تواند معانی گوناگونی داشته باشد که به آن شبکة شعاعی (Redial network) معنا می‌گویند (Evans & Green, 2006: 331). بر طبق این نظریه، معنا یک حالت مرکزی یا پیش‌نمونه‌ای (Prototype) دارد که «دیگر معانی حقیقی یا مجازی که شعاع‌های معنای اصلی به‌شمار می‌آید، از آن گسترش می‌یابد» (بلعرج، 2006م.: 2). نمودار زیر گویای چگونگی گسترش معانی مختلف در یک پیام است:

 

گسترش معنایی در ترجمة یک متن به زبان دیگر قابل انطباق است؛ بدین‌ گونه که مترجم بر اساس بافت متن و انطباق آن بر فرهنگ مقصد، معنای واژه‌هایی را که دربارة یک معنای مرکزی شکل می‌گیرد، کنار هم می‌گذارد و بر اساس معنای مرکزی، معانی دیگر را می‌سازد. در حقیقت، مترجم با گسترش این معانی، یک شبکة شعاعی‌ می‌سازد که به او این امکان را می‌دهد که هر یک از معانی نوظهور را با فرهنگ مقصد تطبیق دهد و مناسب‌ترین آن را انتخاب نماید. این شگرد در ترجمة تابوها از زبان مبدأ به مقصد پرکاربرد است. در ترجمة پیشنهادی تابوهای رمان الهوی، از این شگرد 27 بار (%20 از مجموع شگردهای حُسن‌ تعبیر) استفاده شده‌است. مثال‌های زیر نشانگر کارکرد مناسب شگرد گسترش معنایی در جامعة آماری مدّ نظر است:

ردیف

شاهد مثال

ترجمة پیشنهادی

ارجاع

1

المرأة التی یعرف الجمیع أن لدیها عشیقاً.

زنی که همه از روابط عاطفیاش آگاهی دارند.

79

2

وهی تهبُ جسدَها بحبٍّ لحبیبها.

هنگامی که عشق سبب وصال آنها شد.

82

3

یعتبر أن جسد المرأة مکسباً وغنیمة.

به زن همچون یک کالا می‌نگریست.

83

4

کنتُ أذعن لرغبته أحیاناً أن یداعب جسدی.

گاهی به او اجازه می‌دادم که به من نزدیک‌تر شود.

283

در مثال‌های بالا، برخی از عبارت‌هایی که ترجمة آن سبب مطرح ‌شدن مسئله‌ای غیراخلاقی و مخالف با فرهنگ و جامعة ایران می‌گردد، به‌گونه‌ای ترجمه شده‌است که از بار تابوی آن کاسته شود و به ساختارهای حُسن‌ تعبیر نزدیک‌تر شود. در این فرایند، زیرمقولة عینی که دال بر ارتباط داشتن زن و مرد (لدیها عشیقاً) و نزدیکی جسمی زن و مرد است (تهبُ جسدَها، یُداعب جسدی) و نگاه مادی به زن (جسد المرأة مکسباً وغنیمة) به سطح انتزاعی‌تر منتقل می‌شود. بنابراین، با واژگانی تعبیر می‌شود که در سطح بالاتری از مقوله‌بندی (Categorization) قرار دارد. در این حالت، حُسن‌ تعبیر جامعیت بیشتری پیدا می‌کند و شامل آن تعابیر ناخوشایند نیز می‌شود. شگرد گسترش معنایی این امکان را به مترجم می‌دهد که «مفاهیم تابو را غیرملموس و انتزاعی کند و از طریق این انتزاعی‌سازی، تأثیرات معنای منفی واژه را کاهش دهد» (Williams, 1975: 200). با دقت در تابوهای رمان الهوی و ترجمة آن‌ها با استفاده از شگرد گسترش معنایی، این حقیقت آشکار می‌شود که این شگرد برای زیباسازی تعابیر ناپسند، به‌ویژه تابوهای جنسی، بسیار مناسب است.

1ـ2ـ3. مجاز (Trope)

مجاز به معنای «کاربرد واژه و عبارتی در معنایی غیر از معنای حقیقی‌ آن» (الجرجانی، 1992م.: 395) تعریف شده‌است. مخاطب در صورتی معنای مجازی را درک می‌کند که «میان معنای حقیقی و معنای غیرحقیقی مناسبتی وجود داشته باشد» (التفتازانی، 1991م.: 218). مجاز یکی از مناسب‌ترین شگردهایی است که مترجم می‌تواند از آن برای ترجمة یک متن و عبارت استفاده کند، به‌ویژه زمانی‌که واژه و تعبیری که قصد ترجمة آن را دارد، از بار تابویی برخوردار باشد و در فرهنگ مقصد پذیرفتنی نباشد. علت کارکرد این شگرد در ترجمة تابوها این است که مجاز به دلیل داشتن تأویل و بیان حقایق پنهان، در ظاهر از مطرح‌ شدن برخی موضوعات ممانعت می‌کند، اما به ‌دلیل تطابق با روح و حقیقت معنایی، محتوای آن موضوع را در خود حفظ می‌کند. در علم بلاغت، انواع مختلفی برای مجاز تعریف شده‌است، اما مناسبت‌ترین نوع مجاز برای ترجمة تابوها، به‌ویژه تابوهای جنسی، مجاز کُل به جزء (Synecdoche) است؛ زیرا در تابوهای جنسی، به‌وضوح از اندام‌های تناسلی و یا نوع ارتباطی که با اعضای بدن صورت می‌پذیرد، نام برده می‌شود و برای اینکه از بار معنایی منفی آن‌ها کاسته شود، واژه یا عبارتی کُلی‌تر ذکر می‌شود و خواننده بنا بر بافت و سیاق عبارت درک می‌کند که مقصود مترجم، آن جزء خاص می‌باشد. در ترجمة پیشنهادی تابوهای رمان الهوی، از این شگرد 24 بار (%18 از مجموع شگردهای حُسن‌ تعبیر) استفاده شده‌است. به چند نمونه بنگرید:

ردیف

شاهد مثال

ترجمة پیشنهادی

ارجاع

1

یرید أن یخزنَ مَلمَسی فقط.

می‌خواست تنها بدنم را لمس کند.

205

2

القماش الحریری متحسر عن فخذی.

پارچة حریر پاهایم را نشان می‌داد.

231

3

یتذوّقُ نبیذَه الأبیضَ.

نوشیدنی سفید را می‌چشد.

261

4

حین طلبتْ کأساً ثانیاً من النبیذِ... ابتلعتْ النبیذَ.

هنگامی‌که فنجان دومی از آن نوشیدنی خواست... آن را سر کشید.

18

در مثال‌های بالا از واژگانی استفاده شده‌است (الملمَس، الفخذ، النبیذ) که به ‌صورت مستقل و یا در بافت کلام، تابو به‌حساب می‌آید. بنابراین، در ترجمة پیشنهادی، از شگرد مجاز کُل به جزء برای ایجاد معنای حُسن‌ تعبیر استفاده می‌شود، بدین‌گونه که با واژگانی همچون «بدن، پاها و نوشیدنی» (واژگان کلّی) در مقابل واژگانی چون «نرمی، باسن و شراب» (واژگان جزئی)، آن تعبیر ناخوشایند به حاشیه رانده می‌شود. در این حالت است که توجه مخاطب از موضوعات و مقولات اصلی که بار معنایی منفی دارد، به سمت موضوعات و مقولاتی هدایت می‌شود که بار معنایی خنثی یا خوشایند دارد.

1ـ2ـ4. حذف (Elision)

حذف به‌ عنوان یک شگرد بلاغی، به «پرهیز از ذکر بخشی از کلام به‌ سبب کارکرد بلاغی خاصی همچون تعظیم، گزیده‌گویی، ابهام و مراعات ادب» (الزرکشی، 1988م.: 115) اطلاق می‌شود. در برخی از متون، واژه‌ها و عباراتی وجود دارد که بار معنایی بسیار منفی دارد. مترجم به‌ هنگام ترجمة این عبارات به زبان فارسی، گریزی جز حذف آن‌ها ندارد؛ چراکه بلاغت‌ورزی مترجم گاهی اوقات از رهگذر «نگفتن» است و نه «گفتن». در ترجمة تابوهای رمان الهوی که بیشتر تابوهای جنسی هستند، از این شگرد 21 بار (%15 از مجموع شگردهای حُسن‌ تعبیر) استفاده شده‌است که به‌دلیل بار معنایی بسیار منفی این تعابیر، از ذکر آن‌‌ها امتناع ورزیده می‌شود. این‌چنین تعابیری عموماً دال بر تحریک قوة جنسی، رابطة جنسی بسیار نزدیک و عریان‌ کردن تن است، بنابراین هنگام ترجمة آن‌ها چاره‌ای جز حذف آن‌ها نیست. خواننده به‌‌هنگام مطالعة رمان و دنبال‌‌کردن پیرنگ داستان، متوجه برخی از حذف‌های داستان می‌شود؛ چراکه چنین حذف‌هایی معمولاً برای برجسته ‌ساختن پیامی خاص شکل می‌یابد و سیاق کلّی متن، معیاری برجسته در تعیین عناصر محذوف ‌است. در چنین شرایطی، نقش مترجم در انطباق بخش‌های داستان بر سیاق متن و درک قسمت‌های محذوف دوچندان می‌شود.

1ـ2ـ5. کم‌گفت (Understatement)

یکی دیگر از شگردهایی که در ترجمة تابوها به‌کار می‌آید و به‌ واسطة آن، «تنها قسمتی از واقعیت بیان می‌شود» (Allan & Burridge, 1991: 33)، شگرد «کم‌گفت» است. با استفاده از این شگرد، برخی از مفاهیمی که بار معنایی منفی دارند، ضعیف‌تر و ملایم‌تر از حدّ خود بیان می‌شود. در زبان فارسی، استفاده از ترکیب «داروی آرام‌بخش» به جای «مواد مخدر» نوعی کم‌گفت به ‌شمار می‌آید. در ترجمة تابوهای رمان الهوی، از این شیوه 18 بار (%13 از مجموع شگردهای حُسن‌ تعبیر) استفاده شده‌است. به چند نمونه مثال دقت کنید:

ردیف

شاهد مثال

ترجمة پیشنهادی

ارجاع

1

ابنتُه قَحبَةٌ.

دخترش بی‌حیاست.

81

2

حذرةً دوماً أن تحافظَ علی عذریّتها.

همیشه مراقب بود که عفّتش لکه‌دار نشود.

86

3

الرجلُ الشرقیُ یقدسُّ العُذریّةَ.

مرد شرقی عفّت زن را دوست دارد.

87

4

الرشاوی الهائلة الّتی یقبضونها علی کلّ خربشة مِن توقیعهم.

هدیه‌های هنگفتی که با هر امضای خود می‌گیرند.

141

در ترجمة پیشنهادی، واژگان قَحبة (روسپی)، عذریّة (باکرگی) و الرشاوی (رشوه)، از تعابیری استفاده شده‌است که بیانگر تمام مفهوم منفی تابو نمی‌باشد، بلکه به بخشی از آن اکتفا می‌کند؛ به تعبیری دیگر، در ترجمة آن‌ها، کم‌گویی صورت می‌گیرد. این شگرد از یک‌ سو از نفوذ رفتارهای زشت و ناپسند در فرهنگ ما جلوگیری می‌کند و از سوی دیگر، با قابلیت حُسن‌ تعبیری خود، در زیباسازی ترجمه نیز کمک می‌کند.

1ـ2ـ6. مضاعف‌سازی (Reduplication)

هرگاه تمام یا بخش‌هایی از یک واژه تکرار شود، فرایند مضاعف‌سازی رخ داده‌است (Inkelas, 2006: 417). برای بیان برخی از واژه‌ها که فرهنگ غالب مانع از به ‌زبان آوردن آن‌ها می‌شود، می‌توان از این فرایند استفاده کرد. این در حالی است که اگر بافت کلام پیرامون مسئله‌ای باشد که تابو محسوب می‌شود، استفاده از شگرد مضاعف‌سازی می‌تواند مخاطب را به‌ گونه‌ای ضمنی به معنای خروجی کلام رهنمون سازد؛ به‌ عنوان مثال، استفاده از عبارتِ «فلان‌فلان‌شده؛ گوربه‌گورشده؛ دربه‌درشده» به‌جای فُحش و دشنام و یا به ‌جای نام اختصاصی اندام‌های تناسلی می‌تواند از بار تابویی عبارت بکاهد و نیز می‌تواند حاوی پیامی باشد که مدّ نظر گوینده است. مترجم نیز در ترجمة متنی که حاوی چنین عباراتی است، می‌تواند از این شگرد استفاده کند. در ترجمة پیشنهادی تابوهای رمان الهوی، 7 بار از این شگرد استفاده شده‌است. در زیر به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:

ردیف

شاهد مثال

ترجمة پیشنهادی

ارجاع

1

فقال لی أحدُهم: إخرسی.

یکی از آن‌ها به من گفت: سکوت! سکوت!

29

2

ابن‌الکلب.

گوربه‌گور‌شده

32

1ـ2ـ7. عبارات اشاره‌ای (Referenced phrases)

عبارات اشاره‌ای «به عباراتی اطلاق می‌شود که می‌تواند جانشین گروه اسمی شود» (خطابی، 1991م.: 17). این شگرد از سوی عبارت‌هایی انجام می‌شود که معنای خود را از درون بافت متن به‌دست می‌آورد. در زبان فارسی، ضمایر «این» و «آن»و ترکیبات آن‌ها برای اشاره به گروه اسمی خاصی به‌کار می‌رود. استفاده از این عبارات تا حد زیادی بر این اساس است که چه چیزی را گوینده فرض می‌کند که شنونده پیش از این می‌دانسته‌است. مترجم هنگام ترجمة برخی از تابوها می‌تواند به‌ جای نام‌ بردن از تابوها، از عبارات اشاره‌ای استفاده کند تا با این کار، از بار منفی تابوها کاسته شود. از آنجا که در چنین ترجمه‌هایی هویت عبارات اشاره‌ای مشخص است، پس «تنها به عبارات اشاره‌ای اکتفا می‌شود و از ذکر مرجع در پیش یا پس از عبارات خودداری می‌شود» (عفیفی، 2007م.: 13). در ترجمة پیشنهادی رمان الهوی، 5 بار از عبارات اشاره‌ای برای اشاره به تابوها استفاده شده‌است که به چند نمونه از آن‌ها اشاره می‌شود:

ردیف

شاهد مثال

ترجمة پیشنهادی

ارجاع

1

کما لو أن رجولَته وفحولَته تتوهّجان حین یضاجع.

انگار لحظة هم‌آغوشی، آنجایشان زبانه می‌کشد.

81

3

لیکشفَ عورتَه

تا آنجایش را نشان دهد.

306

1ـ2ـ8. وام‌واژه (Loanword)

زبان، پدیده‌ای پویاست که با گسترش روابط میان کشورهای جهان و پیشرفت وسایل ارتباط جمعی، در ساحت آن دگرگونی‌های زیادی رخ می‌دهد و «این امر سبب می‌شود برخی از زبان‌ها، از زبان‌های دیگر واژه‌هایی را وام بگیرد» (الغیلی، 2008م.: 66). وام‌واژه‌ها به‌ عنوان پدیده‌ای پذیرفتنی در زبان، از مسائل محوری زبان به ‌شمار می‌آید و «در هر جامعه، به موازات دگرگونی‌های داخلی و تاریخی‌ که در اثر ارتباط با جوامع دیگر حاصل می‌شود، واژگان زبان آن نیز دستخوش تغییر می‌گردد» (شاهین، 1984م.: 190). یکی از کارکردهای وام‌واژه‌ها، کارکرد حُسن‌ تعبیری آن است. وام‌واژه‌ها در حوزه‌های مختلف تابوها، به‌ویژه روابط جنسی، اندام‌های تناسلی و ترشحات بدن به‌کار می‌رود. علت این کارکرد آن است که «بیشتر افراد جامعه با این واژه‌ها آشنایی ندارند» (Hammad, 2007: 9). استفاده از واژه‌هایی چون «میکینگ لاو: Making Love»، «لواط»، «معاشقه»، «بول»، «غائط» و «کورتاژ» به جای «روابط نزدیک جنسی»، «شاهدبازی»، «لمس بدن»، «ادرار»، «مدفوع» و «سقط جنین» از جمله کارکردهای حُسن‌ تعبیری وام‌واژه‌ها می‌باشد. از آنجا که نویسندة رمان الهوی، زن است و از نظر جامعه‌شناسان زبان، «زن‌ها در مقایسه با مردها از صورت صحیح زبان بیشتر استفاده می‌کنند» (شکیبا، 1386: 141)، پس نویسندة رمان تلاش می‌کند تا حد امکان از نام صریح تابوها خودداری کند. به‌ همین دلیل است که شگرد وام‌واژه در ترجمة پیشنهادی تابوهای این رمان، کمترین بسامد (3 بار) را به خود اختصاص داده‌است. در زیر به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:

ردیف

شاهد مثال

ترجمة پیشنهادی

ارجاع

1

صارت تقرفُ مِن ولعه بأفلام البورنو.

از توجه به فیلم‌های پورن1 منزجر می‌شد.

84

2

طلبَ من النادلِ زجاجةَ نبیذ شاردونیةٍ.

از گارسون نوشیدنی شارودنی2 خواست.

188

در ترجمه‌های پیشنهادی بالا، مترجم هنگام بیان واژه‌های ناخوشایند، با تغییر رمز زبانی واژه و استفاده از شگرد وام‌واژه، به شنونده این امکان را می‌دهد تا برای شناخت بیشتر تلاش کند و مصادیق وام‌واژه‌ها را درک نماید. این امر علاوه بر اینکه بر زیباسازی ترجمة رمان الهوی کمک شایانی می‌کند، از نفوذ مسائل غیراخلاقی در فرهنگ مقصد نیز جلوگیری می‌نماید.

نتیجه‌گیری

از مجموع آنچه دربارة شگرد حُسن‌ تعبیر در ترجمة رمان الهوی گفته ‌شد، نتایج زیر به دست می‌آید:

رمان الهوی به دلیل تصویرگری دنیای زنانه، رمانی تابوشکن است که در آن برخی از صحنه‌های جنسی و باده‌نوشی به تصویر کشیده می‌شود. در صورت ترجمة این رمان به زبان فارسی و برای تعبیر تابوهای آن، باید از ساختارهای ضمنی و غیرمستقیم زبان استفاده کرد که شگرد «حُسن‌ تعبیر»، راهکاری مناسب برای این امر است.

«استلزام معنایی» به‌ عنوان پربسامدترین راهکار حُسن‌ تعبیر (%23) در ترجمة تابوهای این رمان، سبب می‌شود که مجموعه مصادیق بافتی تابوها، جایگزین مجموعه مصادیق تحت‌اللّفظی آن‌ها گردد و از بار معنایی ناخوشایند تابو کاسته شود تا مخاطب با درک خود و با استفاده از فرایند استلزام، معنای تلویحی تابو را استنباط کند.

«گسترش معنایی»، دومین شگرد پربسامد (%20) در ترجمة تابوهای رمان الهوی است. مترجم با استفاده از این شگرد و بر اساس بافت متن و انطباق آن بر فرهنگ مقصد (ایران)، معنای واژه‌هایی را که دربارة معنای مرکزی یک تابو شکل می‌گیرد، کنار هم می‌گذارد و بر اساس آن، معانی گسترش‌یافتة تابو را می‌سازد. در این حالت، حُسن‌ تعبیر جامعیت بیشتری پیدا می‌کند و در سطح بالاتری از مقوله‌بندی قرار می‌گیرد و تعابیر ناخوشایند مبدأ را نیز شامل می‌شود.

«مجاز»، سومین شگرد پربسامدی (%18) است که در ترجمة این رمان به‌کار می‌آید. این شگرد به‌ دلیل داشتن تأویل و بیان حقایق پنهان، در ظاهر از مطرح‌ شدن تابوها جلوگیری می‌کند، اما به ‌دلیل تطابق با روح و حقیقت معنایی، محتوای تابو را در خود حفظ می‌کند. مناسب‌ترین نوع مجاز برای ترجمة تابوهای این رمان، به‌ویژه تابوهای جنسی، مجاز کُل به جزء است؛ زیرا مترجم واژة کُل، مثلاً بدن انسان را ذکر می‌کند و واژة جزء، مثل اندام تناسلی را اراده می‌کند. مخاطب نیز بنا بر بافت و سیاق عبارت درک می‌کند که مقصود مترجم، آن جزء خاص است.

در رمان الهوی، واژه‌ها و عبارات بسیار منفی‌ وجود دارد که برای ترجمة این عبارات به زبان فارسی، گریزی جز حذف آن‌ها نیست؛ چراکه بلاغت‌ورزی مترجم گاهی از رهگذر «نگفتن» است و نه «گفتن». از سوی دیگر، چنین حذف‌هایی معمولاً برای برجسته‌سازی پیامی خاص شکل می‌یابد و سیاق کلّی متن، معیاری برجسته در تعیین عناصر محذوف ‌‌است.

شگردهای کم‌کاربردتر در ترجمة رمان الهوی، شامل «کم‌گفت» (%13)، «مضاعف‌سازی» (%5)، «عبارات اشاره‌ای» (%4) و «وام‌واژه» (%2) هستند. مترجم با کمک این شگردها، تابوها را ضعیف‌تر و ملایم‌تر از حدّ خود بیان می‌کند (کم‌گفت) و با تکرار گروه‌های اسمی خاصی، همچون فلان‌فلان و چیزمیز، به‌جای نام تابو، سعی بر کمرنگ شدن بار معنایی تابو دارد (مضاعف‌سازی). همچنین، با استفاده از ضمایر «این» و «آن» برای اشاره به تابوی مدّ نظر (عبارات اشاره‌ای) و یا استفاده از نام عربی یا لاتین برخی از تابوها و تغییر رمز آن (وام‌واژه)، از نفوذ تعابیر زشت و ناپسند در فرهنگ مقصد (ایران) جلوگیری می‌کند. می‌توان گفت علت کارکرد اندک این چهار شگرد در ترجمة رمان مورد نظر بدین سبب است که آن‌ها بیشتر جایگزینی برای نام صریح و اختصاصی اندام‌های تناسلی هستند و از آنجا که نویسندة رمان، زن است و زن‌ها در مقایسه با مردها از صورت ادبی زبان بیشتر استفاده می‌کنند، پس در این رمان، به‌ندرت از چنین واژگانی استفاده شده‌است.

قرآن کریم.
آذردشتی، مریم. (1390). رویکرد هنجارمحور به ترجمه تابوهای کلامی در ناطوردشت. پایان‌نامة کارشناسی ارشد دانشگاه علامه طباطبائی.
أبوزلال، محمد إبراهیم. (2001م.). التعبیر عن المحظور اللغوی والمحسن اللفظی فی القرآن الکریم. أطروحة الدکتوراه جامعة القاهرة.
أدراوی، العیاشی. (2011 م.). الإستلزام الحواری فی التداول اللسانی. ط 1. الجزائر: دارالأمان.
اعتضادی، شیدا و فاطمه‌سادات علمدار. (1387). «تحلیل جامعه‌شناختی زبان مخفی در بین دختران». مطالعات راهبردی زنان. د 11. ش 41. صص 65ـ96.
امام، عباس (1395). «ترفندهای بومی‌سازی در ترجمة فارسی فیلم‌های کارتونی: رئیس مزرعه، شنل قرمزی و پاندای کونگفوکار». مطالعات زبان و ترجمه. د49. ش4. صص 35ـ59.
أولمان، استیفن. (1986م.). دورالکلمةفیاللغة. ترجمة کمال بشر. ط1. القاهرة: الشباب.
بلعرج، بلقاسم. (2006م.). «ظاهرة توسّع المعنی فی اللغة العربیة: نماذج مِن القرآن الکریم». مجلةالعلومالإنسانیة. جامعة محمد خیضر بسکرة. س 1. ع 9. صص 1ـ19.
بنایی، مریم. (1390). بررسی سانسور در ترجمة رمان به زبان فارسی با نگاهی به آثار گابریل گارسیا و پائولو کوئیلو. پایان‌نامة کارشناسی ارشد. دانشگاه بیرجند.
بیاتی، لیلا. (1389). بررسی ساختار زبانی حُسن‌ تعبیر در فارسی. پایان‌نامة کارشناسی ارشد. دانشگاه آزاد اسلامی.
پیروز، غلامرضا و منیره محرابی. (1394). «بررسی معنی‌شناختی حسن تعبیرات مرتبط با مرگ در غزلیات حافظ». ادب‌پژوهی. د9. ش33. صص 81ـ103.
التفتازانی، سعدالدّین. (1991م.). مختصر المعانی. ط1. قم: دار الفکر.
الثبیتی، محمدبن سعید. (2013م.). ظاهرة التلطف فی الأسالیب العربیة. ط1. السعودیة: جامعة أم القری.
الجرجانی، عبدالقاهر. (1992م.). أسرارالبلاغة. تعلیق أبوفهد محمود محمد شاکر. ط1. القاهرة: مطبعة المدنی.
حسام‌الدین، کریم زکی. (1985م.). المحظورات اللغویّة: دراسةدلالیةللمستهجن والمحسن مِن الألفاظ.ط1. القاهرة: مکتبة الأنجلو المصریة.
حمراوی، محمد. (2015م.). «نظریة التأدب فی اللسانیات». مجلة ألف. س3. ع4. صص 131-141.
حیدری، فاطمه؛ علیزاده، علی. (1393). «نقش استراتژی ترجمه در جلوگیری از نفوذ زبانی و فرهنگی زبان مبداء فرادست در زبان مقصد فرودست». مطالعات زبان و ترجمه. د47. ش3. صص 97ـ112.
خزاعی‌فرید، علیرضا و خلیل قاضی‌زاده. (1395). «تأثیر هنجارها بر روند ترجمه موردپژوهی: ترجمه‌های معاصر قرآن مجید». مطالعات زبان و ترجمه. د48. ش3. صص 83ـ101.
خطابی، محمد. (1991م.). لسانیات النص: مدخل إلی انسجام الخطاب. ط 1. بیروت: المرکز الثقافی العربی.
الزرکشی، بدرالدّین. (1988م.). البرهان فی علوم القرآن. تحقیق محمد أبوالفضل ابراهیم. ط 2. بیروت: دارالمیل.
السامر، سوسن فیصل. (2012م.). «التهذیب الکلامی: دراسة إجتماعیة تداولیة». مجلة کلیةاللغات. س4. ع12. صص 1-37.
شاهین، عبدالصبور. (1984م.). فی علم اللغة العام. ط4. بیروت: مؤسسة الرسالة.
شریفی، شهلا و الهام دارچینیان. (1388). «بررسی نمود زبانی تابو در ترجمه به فارسی و پیامدهای آن». زبانشناسی و گویش‌های خراسان. د 1. ش 1. صص 127ـ149.
شکیبا، نوشین. (1386). «تأثیر بافت اجتماعی بر کاربرد دشواژه‌ها در گفتار زنان و مردان تهرانی». زبان و زبان‌شناسی. د 3. ش 6. صص 141ـ152.
طالب‌نیا، احسان. (1392). «راهبردهای ترجمة تابو در دوبلة فیلم‌های پلیسی. پایان‌نامة کارشناسی ارشد. تهران: دانشگاه علامه طباطبائی.
عبدی، کوروش. (1386). استراتژی‌های مترجم برای برخورد با تابوها در فیلم‌های دوبله‌شده از انگلیسی به فارسی. پایان‌نامة کارشناسی ارشد علامه طباطبائی.
عرعار، سامیة و إکرام هاشمی. (2016م.). «إضطرابات اللغة والتواصل». مجلةالعلومالانسانیة والاجتماعیة. ع 24. صص 1ـ14.
عفیفی، أحمد. (2007م.). الإحالة فی نحو النص. ط 1. القاهرة: جامعة القاهرة.
العمّوش، أحمد محمد فلیح. (2011م.). التلطف فی لغة القرآن الکریم. التحقیق سعید جبر أبو خضر. ط1. الأردن: جامعة آل البیت.
الغیلی، عبدالمجید. (2008م.). الألفاظالدخیلة وإشکالیة الترجمة اللغویة والحضاریة. رسالة ماجستیر. القاهرة: جامعة الأزهر.
فلوجل، جون کارل. (1966م.). الإنسان والأخلاق والمجتمع. ترجمة أمین موسی قندیل. ط2. القاهرة: دار الفکر العربی.
قاضی‌زاده، خلیل و وحید مردانی. (1391). «بررسی راهبردهای مترجمان در ترجمة تابوهای غربی در دوبلة فیلم‌های انگلیسی به زبان فارسی». زبان و ترجمه. د3. ش8. صص 85ـ99.
کادة، لیلی (2014م.). «الإستلزام الحواری فی الدرس اللسانی الحدیث: طه عبدالرحمن أنموذجاً». الممارسات اللغویة. ع 21. صص 169ـ194.
کامل، مراد. (1963م.). دلالة الألفاظ العربیة وتطورها. ط1. القاهرة: معهد الدراسات العربیة العالیة.
موسوی، سجاد و ابراهیم بدخشان. (1391). «حُسن تعابیر ناپسند». پژوهش‌های زبانشناختی در زبان‌های خارجی. د2. ش2. صص 171ـ187.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . (1393). «بررسی زبان‌شناختی به‌گویی در زبان فارسی». جستارهای زبانی. د5. ش1. صص 1-26.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . (1395). «بررسی حسن تعبیر در زبان فارسی: رویکردی گفتمانی». پژوهش‌های زبان‌شناسی تطبیقی. د6. ش12. صص 55ـ67.
میرزایی، فرامرز و دیگران. (1394). «شگرد ساده‌سازی تابوهای فرهنگی در برگردان‌های مرعشی‌پور از رمان‌های راه و کوچة مدق نجیب محفوظ». پژوهش‌های ترجمه در زبان و ادبیات عربی. د5. ش13. صص 1ـ24.
نوروزی، علی و حمید عباس‌زاده. (1389). «حسن تعبیر در زبان و ادبیات عربی: شیوه‌ها و انگیزه‌ها». زبان و ادبیات عربی. د2. ش3. صص 149ـ174
Allan, K. & K. Burridge (1991). Euphemism and Dysphemism: Language Used as Shield and Weapon. New York: Oxford University Press .
Casas Gomez, Miguel. (2009). “Towards a New Approach to the Linguistic Definition of Euphemism”. Language Sciences. Vol. 31. Pp 725-739.
Evans, Vyvyan & Melanie Green. (2006). Cognitive Linguistics: An Introduction. Edingburg: Edingburg University Press.
Hammad, O. (2007). “Euphemism: Sweet Talking or Deception”. D. Essay in Linguistic Hogskolan Dalarna. Spring Term.
Inkelas, S. (2006)."Reduplication", in Keith Brown (ed. in chief), Encyclopedia of Languages and Linguistics. 2nd ed., Vol. 10. Oxford: Elsevier, Pp 417-419.
Modarresi Tehrani, Yahya. (2009). “Changes in the Markers of Politeness and Power in Iranian Culture and the Persian Language”. Journal of Iranian Studies (Iran Kenkyu). Vol. 5.
Spencer-Oatey, Helen. (1996). “Reconsidering Power and Distance”. Journal of Pragmatics. Vol. 26. Pp. 1-24.
Warren, Beatrice. (1992). “What Euphemisms Tell us about the Interpretation of Words”. Studia Linguistica. No. 46 (2). Pp. 128-172 .
Williams, J. (1975). Origins of the English Language: A Social and Linguistic History.New York: The Free Press.