ترجمه در زبان و ادبیات عربی
علی صیادانی؛ یزدان حیدرپور مرند
چکیده
خلاقیت در ترجمه با مفهوم تراسازگاری رویکردی تعبیری و مفهومی است که در آن به ترجمه با دید کاربردی نگاه میشود. از برجستهترین نظریهپردازان این حوزه، لانس هیوسن است. وی بر این باور است که در مورد مسائل ترجمه چالشهایی وجود دارد که در بازتولید معنا رنگ و بوی قویتری به خود دارد. این چالشها با نشانگرهای عملگرایانه بازشناخته میشود. ...
بیشتر
خلاقیت در ترجمه با مفهوم تراسازگاری رویکردی تعبیری و مفهومی است که در آن به ترجمه با دید کاربردی نگاه میشود. از برجستهترین نظریهپردازان این حوزه، لانس هیوسن است. وی بر این باور است که در مورد مسائل ترجمه چالشهایی وجود دارد که در بازتولید معنا رنگ و بوی قویتری به خود دارد. این چالشها با نشانگرهای عملگرایانه بازشناخته میشود. هیوسن این نشانگرها را با الگوهای ساختاری در قالب نمایههای همترازی و با عناصر همگزینی، افزونههای مصنوعی و دگرش «تغییر بیان» و الگوهای زبانی را در قالب نمایههای تصریح، تلویح و اطلاق «وصفی سازی» معرفی کرده و بازنمایی مفهومی هر یک از عناصر زبانی در ترجمه را به تحلیل و برابرسنجی دقیق هر یک از مؤلفهها مرتبط دانسته است. پژوهشگران در جستار حاضر با استفاده از الگوی بازآفرینی ترجمهای هیوسن و با رویکرد توصیفی- تحلیلی به تطبیق هر یک از این نمایهها در ترجمۀ نمایشنامۀ جسر إلی الأبد از غسان کنفانی (2013) در مجموعهای با عنوان «نمایشنامهها» از فاروق نجمالدین (1402) پرداختهاند. مترجم در ترجمۀ نمایشنامۀ جسر إلی الأبد با عنوان «پلی به سوی ابدیت» با مدنظر داشتن سبک نگارشی رمزی کنفانی سعی در بازنمایی امثال، اصطلاحات و استعارات زبانی داشته و از این منظر شخصیتپردازیها در اثر ترجمهای حاضر نقش زیادی ایفا کرده است. در این استدلال با این نظر که زبان رمزی موجود در ترجمه به بازنمایی عناصر زبانی مزبور پرداخته است، تمثیل دقیقی از تعارض اجتماعی و سیاسی حاکم در فرهنگ و ایدئولوژی شخصیتها در قالب بافت کلامی داشته است. از این رو، تطبیق نمایههای تراسازگاری هیوسن قابلیت سنجش در ساخت ارتباطی نمایشنامۀ مزیور را داشته است.
ترجمه در زبان و ادبیات عربی
علی صیادانی؛ سامان رحیم خانی؛ سمیه آقامحمدی
چکیده
طی دهههای مختلف، زبان و ترجمه ارتباط گسترده و متقابلی باهم داشته و ترجمه با بهرهگیری از علم زبانشناسی و مدنظر قرار دادن بافتهای زبانی در برقراری ارتباطی پویا و ملموس با مخاطب به پیشرفتهای بسیاری دست یافته است. کریستین نورد (۱۹۷۷) نظریهپرداز حوزه مطالعات ترجمه با ارائه مؤلفههای الگوی نقش زبانی خاص خود سبب بهبودی هرچه ...
بیشتر
طی دهههای مختلف، زبان و ترجمه ارتباط گسترده و متقابلی باهم داشته و ترجمه با بهرهگیری از علم زبانشناسی و مدنظر قرار دادن بافتهای زبانی در برقراری ارتباطی پویا و ملموس با مخاطب به پیشرفتهای بسیاری دست یافته است. کریستین نورد (۱۹۷۷) نظریهپرداز حوزه مطالعات ترجمه با ارائه مؤلفههای الگوی نقش زبانی خاص خود سبب بهبودی هرچه بیشتر ارتباط میان گوینده و شنونده یا نویسنده و مخاطب شده است. پژوهش حاضر با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی درصدد است دو ترجمه رضا عامری و عطاءالله مهاجرانی از رمان موسم الهجرة إلى الشمال را بر اساس الگوی کریستین نورد موردنقد و بررسی قرار دهد تا به میزان بازتاب نقشهای زبانی مدل نورد و تأثیر آنها در ترجمههای موردبررسی دست یابد و سطح کیفی عملکرد هرکدام از مترجمان را مشخص سازد. نتیجه پژوهش بیانگر آن است که ترجمه رضا عامری در زمینه نقش ارجاعی و نقش بیانی بیشترین بازتاب را داشته و همینطور عملکرد رضا عامری در مقایسه با عطاءالله مهاجرانی در ترجمه رمان موسم الهجرة إلى الشمال مقبولتر بوده است.
ترجمه در زبان و ادبیات عربی
علی صیادانی؛ یزدان حیدرپور مرند
چکیده
از مهمترین مباحثی که در ترجمة متون دینی و ادبی، مترجم را به چالش میکشاند بحث برگردان و برابریابیهای آرایههای ادبی است. در این بحث واکاوی دو مقولة ترجمة تشبیه و صفات مرکب از اهمیت خاصی برخوردار است. بیشتر چالشها و مشکلات مترجمان در ترجمة چنین آرایههایی به جهت تفاوتهای نوع شناختی و فرهنگی بین دو زبان است. مترجم میتواند با ...
بیشتر
از مهمترین مباحثی که در ترجمة متون دینی و ادبی، مترجم را به چالش میکشاند بحث برگردان و برابریابیهای آرایههای ادبی است. در این بحث واکاوی دو مقولة ترجمة تشبیه و صفات مرکب از اهمیت خاصی برخوردار است. بیشتر چالشها و مشکلات مترجمان در ترجمة چنین آرایههایی به جهت تفاوتهای نوع شناختی و فرهنگی بین دو زبان است. مترجم میتواند با در نظر داشتن این تفاوتها تا حد زیادی بر این چالشها تسلط یابد. پژوهشگران در جستار حاضر به روش توصیفی- تحلیلی ابتدا به ماهیت، عملکرد و معیارهای طبقهبندی تشبیهات و صفات مرکب در ترجمة خطبهها و نامههای نهجالبلاغه از بهرامپور میپردازند و سپس با استفاده از الگوی پیرینی (2007) به بررسی راهکارهای اتخاذ شده برای حل مشکلات موجود در ترجمة این آرایهها اقدام میکنند. پیرینی برای حل این مسأله از راهکار کلی بومیسازی در معادل ترجمهای استفاده میکند. با در نظر گرفتن این استراتژی، وی در مقولة صفات مرکب دو راهکار و در باب تشبیهات شش روش اساسی پیشنهاد میکند. برآیند پژوهش نشان میدهد که هنگام ترجمه هر نوع صفت مرکب و تشبیهی، روشهای ترجمهای اتخاذ شده براساس بومیگزینی زبانی و فرهنگی مناسب بوده و قابلیت اجرایی دارد، چراکه در ترجمه حاضر، مترجم از روش ادبی بهره برده است. چنین تطبیقی نشاندهنده تقارن فرهنگ در دو زبان مبدأ و مقصد است.
ترجمه در زبان و ادبیات عربی
علی صیادانی؛ سامان رحیم خانی؛ سمیه آقامحمدی اهل ایمان
چکیده
یکی از الگوهای ارائه شده جهت تحقق ترجمهای شفاف و برجسته به ویژه در حوزۀ مطالعات ترجمه، الگوی لارنس ونوتی (1995) است. وی ابتدا با طرح مؤلفههایی تحت عنوان آشناییزدایی و غرابتزدایی به چگونگی انتقال پیام در چارچوبی شفاف و واضح خاصه در شرایطی استثنائی میپردازد، سپس با در نظر گرفتن روابط فرهنگی- تاریخی و ساختاری میان دو زبان، اقدام ...
بیشتر
یکی از الگوهای ارائه شده جهت تحقق ترجمهای شفاف و برجسته به ویژه در حوزۀ مطالعات ترجمه، الگوی لارنس ونوتی (1995) است. وی ابتدا با طرح مؤلفههایی تحت عنوان آشناییزدایی و غرابتزدایی به چگونگی انتقال پیام در چارچوبی شفاف و واضح خاصه در شرایطی استثنائی میپردازد، سپس با در نظر گرفتن روابط فرهنگی- تاریخی و ساختاری میان دو زبان، اقدام به سادهسازی مفاهیم پیچیده میکند؛ که مترجم در این مرحله با تکیه بر منطق و استدلال از طریق عواملی چون تعدیل، تفسیر، اشتراک و نهایتاً انتقال، فرآیند سادهسازی را در متن ترجمه اعمال میکند. در مفهوم کلیتر، سادهسازی به معنای شکستن جملات یا عبارتهای طولانی و جانشینسازی جملات کوتاه به جای آنها و کاهش دادن عبارات تکراری است. پژوهش حاضر با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی درصدد است دو ترجمۀ مهدی سرحدی و موسی اسوار از رمان عیسی إبن الإنسان از آثار جبران خلیل جبران را مورد تحلیل و بررسی قرار دهد تا به میزان بازتاب الگوی بیان شده در ترجمههای مورد بررسی دست یابد و ترجمۀ دقیقتر و مقبولتر را معرفی کند. نتیجه پژوهش بیانگر آن است که نظریۀ لارنس ونوتی با همه مؤلفهها (آشناییزدایی، غرابتزدایی، آشناییزدایی دستوری- نحوی و آشناییزدایی معنایی) مطابقت داشته و ترجمۀ موسی اسوار در زمینه آشناییزدایی و ترجمۀ مهدی سرحدی در حوزۀ غرابتزدایی، بیشترین بازتاب را داشته است.
علی صیادانی؛ یزدان حیدرپور؛ سیامک اصغرپور
چکیده
یکی از الگوهای ارائهشده در پیشبرد سطح کیفی ترجمهها، بهویژه در حوزة ترجمههای معنابنیاد، الگوی لارسن (1998م.) است. وی با طرح یک فرایند در ترجمه، ابتدا به کشف معانی متن اصلی از طریق بررسی ساخت زبانی آن و آنگاه به چگونگی بیان مجدد آن معانی در زبان مقصد توجه دارد. به همین دلیل، رویکرد وی در این تئوری، بیشتر رویکردی زبانشناختی است. لارسن ...
بیشتر
یکی از الگوهای ارائهشده در پیشبرد سطح کیفی ترجمهها، بهویژه در حوزة ترجمههای معنابنیاد، الگوی لارسن (1998م.) است. وی با طرح یک فرایند در ترجمه، ابتدا به کشف معانی متن اصلی از طریق بررسی ساخت زبانی آن و آنگاه به چگونگی بیان مجدد آن معانی در زبان مقصد توجه دارد. به همین دلیل، رویکرد وی در این تئوری، بیشتر رویکردی زبانشناختی است. لارسن ابتدا بر تشخیص شاخصههای تشکیلدهندة معنی در زبان مبدأ تأکید کرده، سپس بهکارگیری آنها را با ساختارهای مشابه در زبان مقصد مهم ارزیابی میکند. از جمله شاخصههای زبان مبدأ میتوان به موضوع تعدد معانی واژگان و اطلاعات صریح یا ضمنی متن اشاره کرد. قرآن کریم که سبکهای بیانی مختلفی مانند کاربردهای استعاری و مجازی واژگان، کنایه، تشبیهات و غیره دارد، حاوی مضامین و اطلاعات ضمنی نیز میباشد. بیشتر این ویژگیها و ساختهای معنایی در تطابق با نظریة معنابنیاد لارسن است. لذا موضوع کشف مضامینِ مورد تأکید در این عناوین و بازگویی آن به مخاطب زبان مقصد، در ترجمة معنیمدار یحیی یثربی (1396) از قرآن نمودهای مختلفی دارد و با نظریة لارسن قابل انطباق و بررسی است. پژوهش حاضر به روش توصیفیـ تحلیلی درصدد تطبیق ترجمة سورة کهف با این نظریه و بیان چالشهای موجود در ترجمه معنیمدار برآمدهاست. نتیجة پژوهش نشان میدهد در ترجمة یثربی علاوه بر کشف معنی، به انتقال اطلاعات صریح و ضمنی موجود در سورة کهف نیز توجه شدهاست.
علی صیادانی؛ سیامک اصغرپور؛ لیلا خیر اللهی
چکیده
الگوها و مدلهای متفاوتی که از سوی نظریهپردازان ترجمه ارائه شدهاست، به عنوان معیاری مناسب و با کارکرد دقیقتری برای سنجش ترجمهها بهکار میرود. میزان مقبولیت ترجمة یک اثر ادبی زمانی مشخص میشود که طبق این الگوها نقد و بررسی گردد تا جوانب مثبت و منفی ترجمه آشکار شود؛ چراکه جوانب و ویژگیهای مثبت و منفی ترجمه، به میزان کیفی ...
بیشتر
الگوها و مدلهای متفاوتی که از سوی نظریهپردازان ترجمه ارائه شدهاست، به عنوان معیاری مناسب و با کارکرد دقیقتری برای سنجش ترجمهها بهکار میرود. میزان مقبولیت ترجمة یک اثر ادبی زمانی مشخص میشود که طبق این الگوها نقد و بررسی گردد تا جوانب مثبت و منفی ترجمه آشکار شود؛ چراکه جوانب و ویژگیهای مثبت و منفی ترجمه، به میزان کیفی متن ترجمهشده دلالت دارد. در این جستار برآنیم تا بر اساس الگوی پیشنهادی گارسس، ترجمة سه بخش از رمان «قلباللیل» نجیب محفوظ را با عنوان «دلشب» از کاظم آلیاسین، با در نظر گرفتن متن اصلی رمان بررسی نماییم. مدل گارسس شامل چهار سطح «معنایی ـ لغوی»، «نحوی ـ صرفی»، «گفتمانی ـ کارکردی»، «سبکی ـ منظورشناختی (عملی)» و نیز زیرمجموعههای خاص هر سطح میباشد. دستاورد این پژوهش مبیّن آن است که آلیاسین در دو سطح «معنایی ـ لغوی» و «نحوی ـ صرفی (واژهساختی)» نسبت به دو سطح دیگر الگوی گارسس، موفقتر عمل کردهاست؛ به عبارتی ترجمة وی از این لحاظ، کفایت لازم را دارد، به طوری که دو سطح «گفتمانی ـ کارکردی» و «سبکیـ منظورشناختی» نیز تنها از مقبولیت و نه کفایت برخوردار است.