Document Type : Research Paper
Author
Abstract
The Holy Quran, The eternal miracle of Godandthe only outstanding book of universe has longbeenat the center ofthoughtand attention of scientists of Muslims and non-Muslim. The result of theseattentionsand thoughts is a vast heritage of valuable scientific effects which it has been presented to Islamic and religious culture in the form of interpretive literature, Quranic science and especially various translations of Quran, in the field of culture and Islamic religion. One of these translationsis the Quran translation in Persian from shah waliullah Dehlavi which is the turning point in the Sunni translations of the Quran inIndian subcontinent.Since this translation is literal, it can be criticized like other translations that it has some strength and weakness points. This study, titled“Review of the translation of the King Waliullah Dehlavi’’ is donein descriptive- analytical method and informations is collected by taking notes and its purpose is obtaining more careful and accurate translation for searching a technical literary pathology of translation of shah waliullah Dehlavi. The writer of this article intends to toreview Quran translation from Dehlavi by providinf evidences andby presenting his proposedtranslation of the Quran verses.The results of this study show the Quran translation has some errors and mistakes at grammar, Translation ofwords, Arabism at application of Vocabulary and etc and these errors has been reviewed.
Keywords
از آنجا که اسلام، آیینی جهانشمول و قرآن کریم نماینده و بهسان قانون اساسی آن است، همگان باید از محتوای کتاب آسمانی اسلام آگاه گردند و سادهترین راه دستیابی به چنین هدفی ترجمة دقیق آن است. بنابراین، اهمیّت و ضرورت ترجمة قرآن برخاسته از اهمیّت، موقعیّت و ویژگیهای آیین اسلام است. تلاش و کوشش مترجمان و دانشمندان قرآنپژوه در راستای ترجمه و شناساندن این کتاب بینظیر آسمانی از آغاز نزول آن تا کنون به زبانهای گوناگون ادامه داشته است و خواهد داشت. در میان آنان، کسانی که شیوههای هنر را در ترجمة قرآن با اسلوب ادب در هم آمیختهاند و معنا را با حفظ محتوا عرضه داشتهاند، آثار ایشان مطلوبتر و موفّقتر بوده است. در میان ترجمههای موجود، « ترجمة شاه ولیالله دهلوی به فارسی، نقطة عطف مهمّی در ترجمههای قرآن در حوزة اهل سنّت شبهقارّة هند بوده است» (پاکتچی، 1392: 149) و از طرف دیگر، چون ترجمة دهلوی، تحتاللّفظی است و در ترجمههای تحتاللّفظی ضعفهای فراوانی وجود دارد که از جمله دلائل پردازش به این ترجمه است و به هیچ عنوان دالّ بر کاستن ارزش آن نیست، چراکه بهخاطر تفاوت ماهوی پدیدآورندة قرآن کریم، یعنی خداوند منّان، با انسان به عنوان مترجم قرآن، از یک طرف، و نسبی بودن ترجمه از طرف دیگر، بهترین دلیل است که باید قویترین ترجمهها نیز در میزان نقد قرار گیرند. امّا پژوهش حاضر بر محور این پرسش قرار دارد که ضعفها و کاستیهای ترجمة دهلوی چیست؟ آیا این ضعفها از نظر واژگانی است یا دستوری؟ بر این اساس، نگارنده بر آن شد که برای اشاعة فرهنگ نقد ترجمه در جامعه، به نقد ترجمة دهلوی بپردازد. پژوهش حاضر، سعی دارد تا با روش تحلیلی ـ توصیفی به بررسی یکی از ترجمههای قرآن در قرن یازدهم در شبهقارّة هند از شاه ولیالله دهلوی بپردازد. اجرای این پژوهش، با مطالعة کتابخانهای انجام شده است که اغلب با رویکرد ادبی گردآوری شده است. پس از طرح ترجمة آیات از ترجمة دهلوی، نقد، تحلیل و ترجمة پیشنهادی آیات ارائه شده است.
با بررسیهای انجام شده، تاکنون پژوهشهای زیادی دربارة ترجمههای قرآن از مترجمان مختلف صورت گرفته است. برای نمونه میتوان به پژوهشهای زیر اشاره نمود: «نقد و مقابلة ترجمههای قرآن کریم؛ مطالعة موردی سورة بقره» از محمّدحسن تقیّه. در این پژوهش بدین نکته اشاره شده که «برخی از ترجمههای قرآن ما را به هدف و غایت ما که بهرة هرچه بیشتر از کلام وحی است، نمیرسانند» (تقیّه، 1384: 116-99). همچنین مقالة «ساختارهای صرفی قرآن کریم بر اساس نقد ترجمههای مشهور معاصر» نوشتة رضا امانی که در این مقاله به نقد ترجمة دهلوی هم پرداخته شده است و به این نکته اشاره شده که جایگاه و اهمیّت علم صرف جهت افادة معنا و مقصود کلام الهی در موارد متعدّدی مورد غفلت بسیاری از مترجمان قرار گرفته است که این امر منجر به ارائة پارهای از ترجمههای به دور از دقّت و توجّه لازم شده است (ر.ک؛ امانی، 1388: 101ـ89). افزون بر این، مقالهای با عنوان «ترجمة شاه ولیالله دهلوی» از قرآنپژوه معاصر، بهاءالدّین خرّمشاهی، انجام گرفته که نگارندة مقاله به معرّفی ترجمة قرآن دهلوی و چاپهای آن اشاره کرده است و خیلی کوتاه چند آیه را مورد بررسی قرار داده است (ر.ک؛ خرّمشاهی، 1393: www.cthq.ir).
آثار فوق گویای این مطلب است که هر یک از آنها بنا به اهتمام ویژة پدیدهآورندگانشان به جنبة خاصّی از ترجمة مترجمان اختصاص یافته است. امّا تاکنون پژوهش خاصّی دربارة ترجمه دهلوی با رویکرد آسیبشناسی فنّی ـ ادبی انجام نگرفته است. از آنجا که این پژوهش دربارة ترجمه قرآن شاه ولیالله دهلوی میباشد، بنابراین، در ابتدا معرّفی اجمالی شاه ولیالله دهلوی لازم میآید.
1ـ معرّفی اجمالی شاه ولیالله دهلوی
«ابوالفیّاض قطبالدّین احمد بن عبدالرّحیم معروف به «شاه ولیالله دهلوی»، محدّث، مفسّر، فقیه و اصولی است که روز چهارم شوّال سال1114 هجری قمری در شهر دهلی هند دیده به جهان گشود و در همان جا به سال 1176 قمری وفات یافت. دوران جوانی را در این شهر پشت سر نهاد. آنگاه برای زیارت خانة خدا عزم کرد و مدّت دو سال در مکّه و مدینه اقامت گزید و از علمای این دو شهر بهره برد. سپس به هند بازگشت. دانشمند مسلمان، اسلامشناس و احیاگر، اصلاحگرای عرفانیمشرب بزرگ اندیشة دینی، اخلاقی و اجتماعی، سیاسی در شبهقارّه هند بود» (کحّاله، بیتا، ج 13: 169). «اوّلین معلّم او پدرش شاه1عبدالرّحیم عُمَری مؤسّس و مدیر مدرسة علمیّة رحیمیّه در دهلی بود. معروف است که در هفت سالگی قرآن کریم را حفظ کرد. در پانزده سالگی به توصیة پدر به طریقت صوفیانة نقشبندیّه وارد شد. سپس استاد و مدیر مدرسة پدر گردید. وی عمر خود را یکسره وقف تعلیم، تألیف و ارشاد یاران طریقت خود کرد. شاه ولیالله مردی کوشا و کثیرالتّألیف بود. آثار او را تا یکصد کتاب و رساله هم برشمردهاند که از آن میان، در حدود سی و پنج اثر چاپ و به انگلیسی و زبانهای دیگر ترجمه شده است. وی اثر گراسنگ علمی ـ اجتماعی خود، «حجّة الله البالغة» را به عربی نوشت. در این کتاب، صلای احیاگری و بازگشت به خلوص اوّلیّة فرهنگ و علوم اسلامی، با تأکید بر قرآن و حدیث، و نیز چارهاندیشیهای اجتماعی برای حلّ معضلات مسلمانان درداده است» (خرّمشاهی،1380: 62). برخی از مهمترین کتابهای او عبارتند از: «1ـ اجوبة عن ثلاث مسائل. 2ـ الإنصاف فی بیان سبب الإختلاف. 3ـ تنویر العینین فیالیدین. 4ـ رسائل الدّهلوی. 5ـ شرح تراجم ابواب صحیح البخاری. 6ـ عقد الجید فی أحکام الإجتهاد و التّقلید. 7ـ فتح الخبیر فی أصول التّفسیر. 8ـ الفوز الکبیر مع فتح الخبیر فی أصول التّفسیر. 9ـ القول الجمیل فی أصول الطّرق الأربع النّقشبندیّة و الجیلانیّة و الجشتیّة و المجدّدیّة است» (دهخدا، 1351، ج 22: 470) و مهمتر از نظر بحث و تحقیق، آثار فراوان قرآنپژوهی اوست که برجستهترین آنها عبارت از: «فتح الرّحمن فی ترجمة القرآن که پایان ترجمه و پاکنویس آن به تصریح خود شاه ولیالله در 1151 قمری بوده است و در کراچی و بعضی شهرهای هند کراراً چاپ شد» (خرّمشاهی، 1380 :64) و بحث دربارة آن موضوع اصلی این مقاله است که از روی تصحیح عالمانة، استاد مسعود انصاری این نقد و بررسی انجام گرفته است.
2ـ گرایشهای ترجمهای دهلوی
«ترجمة تفسیری شاه ولیالله دهلوی به فارسی، نقطة عطف مهمّی در ترجمههای قرآن در حوزة اهل سنّت شبهقارّه است» (پاکتچی، 1392: 149). «شواهدی وجود دارد که دهلوی میکوشید تا فرقة التقاطی صوفیانهای مستقلّ و نظریّه و مجموعه اعمال عرفانی خاصّ خود را به وجود آورد» (جوانی، 1385: 48).
«متصوّفه و باطنگرایان، زبان قرآن را زبان رمز و اشاره میدانند و گوهر معنای آیات را در حقیقت نهفته در ورای الفاظ مییابند. این دو در تاریخ اندیشة اسلامی کسانی هستند که کاملاً مقابل ظاهرگرایان قرار دارند. آنان در فهم دین، خود را از قوانین محاورة عقلایی و زبانی خارج کردهاند و به باطن عبارات اهمیّت میدهند. باطنگرا وصفی است که در مرتبة نخست به اسماعیلیّه و در مرتبة بعد به همة کسانی اطلاق میشود که در فهم مراد خداوند، ظواهر و نصوص را نادیده گرفته، فقط بر باطن آنها تکیه میکنند» (سعیدی روشن، 1387: 266). «صوفیان احکام شریعت را غُل و زنجیرهایی میدانند که در زمان ظهور قائم برداشته میشود» (شاکر، 1376: 268). آنان با چشمپوشی از قوانین دلالی و زبانشناختی، به ارائة تأویلهای خویش پرداختهاند و آن را گوهر و لُبّ مراد آیات قرآن ذکر کردهاند. متصوّفه با زدن برچسب قشریّت بر مدلولهای ظاهری آیات و شریعت، آن را به بوتة فراموشی سپردند. «باطنیه نیز مدّعیاَند که هر کس به ظاهر تمسّک کند، گمراه است و تمسّک به باطن نیز موجب ترک عمل به ظاهر میشود» (نویا، 1373: 108ـ105).
«دهلوی چون به توصیة پدر در پانزده سالگی به طریقت صوفیانة نقشبندیّه وارد شد، نگرش و اندیشة صوفیانة او تَهرنگی در آثار وی دارد و هدفش به بارآوردن تهذیب نفس و وسعت مشرب است و در هر حال، برجسته و مؤکّد نیست» (خرّمشاهی، 1393: www.cthq.ir). علاوه بر گرایش صوفیانه که بر اساس ذوقیّات عرفانی، اندیشهها، تخیّلات و حالات درونی و شهودی ارائه میشود، دهلوی تحت تأثیر گرایش کلامی در ترجمة قرآن نیز هست که این نگرش در ترجمهاش مانند گرایش صوفیانه کمرنگ است؛ به عنوان نمونه در آیة 55 سورة مائده ﴿إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ ...﴾ واژة «ولی» را به «دوست» ترجمه کرده است و این خود نشان میدهد که تحت تأثیر گرایش کلامی است.
3ـ نقد و بررسی آسیبهای فنّی ـ ادبی ترجمة قرآن دهلوی
ترجمة ارزشمند دهلوی، ترجمهای است تحتاللّفظی همراه با افزودههای توضیحی و از ترجمههای معاصر قرآن محسوب میشود. با وجود اینکه مترجم از تفسیر قرآن آگاهی گسترده داشت و کتابی به نام فتح الخبیر فی أصول التّفسیر نگاشته است. علیرغم ارزش فراوان ترجمة شاه ولیالله دهلوی، این ترجمه کاستیهایی نیز دارد که در این قسمت بدان پرداخته میشود. امّا آنچه که در این بحث از آسیبهای ترجمة قرآن مورد بحث قرار میگیرد، آسیبهای فنّی و ادبی است که برخی مسائل را همچون مباحث ساختاری و دستوری، واژگانی، عدم توجّه به یکسانسازی و همگونی، ابهام، عربیزدگی و ... در بر میگیرد.
1ـ3) اشکال در ترجمة واژگان
واژهها و کلمات، نمادهایی ریشهای در هر زبانند که در خود مفاهیم و مدلولهای خاصّ و منحصر به فردی دارند و در فرایند ترجمه از زبان مبدأ به مقصد مترجم باید از طریق مقابلة معنای واژگان از یک طرف، و جایگاه کنونی آن در متن از طرف دیگر، در یافتن دقیقترین و نزدیکترین معادل برای آن در زبان مقصد اهتمام ورزد و این مهم میسّر نخواهد شد مگر با تسلّط کامل بر واژگان، اصطلاحات، عبارات، تکیه کلامها، کنایهها، استعارهها و ... زبان مبدأ و مقصد، در کنار آشنایی کامل با خصوصیّات زبانی و دستوری هر دو زبان. در بحث معادلیابی واژگان، شاه ولیالله دهلوی در اکثر موارد با استادی تمام در یافتن نزدیکترین و دقیقترین معادل واژگان اهتمام ورزیده است، امّا در مواردی نیز اشکالهای گریزناپذیری در ترجمة ایشان وارد شده است که در زیر به نمونههایی از آن پرداخته میشود.
1ـ ﴿...فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ: پس خبر ده او را به عذاب درددهنده﴾ (لقمان/7). واژة «بَشِّر» به معنای «بشارت و مژده بده» است، نه «خبر دادن». تبشیر در این آیه در سیاق طنز به کار رفته است و «یا به لحاظ بلاغی، استعارة تهکُمیّه است؛ یعنی از باب ریشخند و استهزاء به کافران گفته میشود» (تفتازانی، 1411ق.: 226). به نظر میرسد ترجمة دقیقی صورت نگرفته، در نتیجه، اشتباه است. ترجمة پیشنهادی: «پس او را به عذابی دردناک بشارت ده!».
2ـ ﴿وَکَذَلِکَ أَنزَلْنَاهُ حُکْمًا عَرَبِیًّا...: و همچنین فروفرستادیم قرآن را کتابی عربی...﴾ (الرّعد/37). مترجم محترم واژة «حُکماً» را به معنی «کتابی» ترجمه کرده است که صحیح نمیباشد. «چون واژة حُکم به معنای فرمان، داوری یا حکمت میباشد» (زمخشری، 1422ق.: 157). شایسته بود که مترجم در معنای لغوی واژة «حُکم» دقّت میکرد که به این نکته توجّه نداشته است و از همین روی، ترجمهاش خطاست. ترجمة پیشنهادی: «بر تو نیز قرآن را در حالی که در بر دارندة دستور و فرمان به زبان عربی است، فروفرستادیم».
3ـ ﴿وَالسَّمَاء بَنَیْنَاهَا بِأَیْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ: و آسمان را بنا کردیم به قوّت و هر آیینه ما تواناییم﴾ (الذّاریّات/47). «واژة مُوسِعُون، جمعِ مُوسِع به معنای وسعتدهنده است. امّا برخی از مفسّران، مُوسِع را به قدرتمند، وسعتبخش رزق و روزی از طریق نزولات جوّی و نیز به معنی غنیّ و بینیاز تفسیر کردهاند» (طباطبائی، بیتا، ج 18: 573). لذا بهتر است در این آیه به «وسعتدهنده و گستراننده» ترجمه شود. «لیکن مفسّران جدید میگویند که این بخش از آیه با نظریّة کیهانشناسان همخوان است که میگویند نظام کیهانی پیوسته در حال گسترش است، بهویژه «اِنَّا لَمُوسِعُون» جملهای اسمیّه است و جملة اسمیّه علامت دوام و پیوستگی فعل است» (زمانی، 1389: 1054). به نظر میرسد ترجمة دقیقی صورت نگرفته است و خطاست. ترجمة پیشنهادی: «و آسمان را قدرتمندانه بنیاد گذاردیم و ما خود وسعتدهنده آنیم».
4ـ ﴿وَ فُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ: و فرشهای برافراشته شده﴾ (الواقعه/34). «واژة فُرُش در این آیه در اصل به معنای فَرش است» (معلوف، بیتا: 576) و کنایه از «زن» میباشد. از پیامبر(ص) نقل شده است که میفرماید: «اَلوَلَدُ لِلفِرَاشِ». «هر کدام از زن و مرد فراش نامیده میشوند، همان طور که لباس یکدیگر نامیده میشوند» (طریحی، 1340: 990) و «به آنچه که فرش شده، فراش گفته میشود» (راغب اصفهانی، 1430ق.: 495). امّا مترجم محترم شاه ولیالله دهلوی آن را به «فَرش» ترجمه کرده است، چون انتخاب این معنا ارتباط آیات را قطع میکند و با آیة بعدی سازگار نیست. لذا ترجمة دقیقی صورت نگرفته، اشتباه است و باید چنین ترجمه شود: «همسرانی بلندبالا» که با آیة بعدی هم تناسب معنایی دارد و سازگار است.
5ـ ﴿وَ حُورٌ عینٌ: و ایشان راست حوران گشادهچشم﴾ (الواقعه/ 22). واژة «حور» در این آیه معادلیابی فارسی نشده است. «حور» «به معنای آشکار بودن کمی از سفیدی در چشم از سیاهی آن و نهایت زیبایی چشم است» (راغب اصفهانی،1430ق.: 183 و 182) «و به زنان بهشتی حورالعین گفته میشود، برای اینکه چشمانشان شبیه چشمهای آهو و گاو میباشد» (طریحی، 1340: 339 و ابنمنظور، بیتا، ج3: 1385). به نظر میرسد که ترجمة فوق اشتباه است و باید اینگونه ترجمه شود: «دوشیزگانی با چشمهای سیاه و درشت» (مجتبوی، 1384: 697).
6ـ خداوند در آیة 55 سورة مائده میفرماید: ﴿إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ﴾، یعنی همان آیة ولایت که طبق روایات فریقین دربارة صدقه دادن حضرت علی(ع) در حال نماز نازل شده، از دیگر آیاتی است که مترجم در ترجمة آن دچار خطا شده است و برخلاف روش خویش که معمولاً در این گونه موارد حاشیهای مینگارد، بدون کوچکترین اشارهای به جریان نزول آیه، عمداً جملة حالیّة ﴿وَ هُم رَاکِعُونَ﴾ را به صورت جملة حالیّه ترجمه کرده است، امّا ربط آن به ماقبل مشخّص نشده است! ترجمة دهلوی چنین است: «جز این نیست که دوست شما خداست و رسول و مؤمنانی که بر پای دارند نماز را و میدهند زکات را و ایشان پیوسته نمازگزارند». ترجمة کلمة «ولی» به «دوست» در این آیه تحت تأثیر گرایش کلامی مفسّر است.
2ـ3) افتادگیهای نابجا و مُخل
همان گونه که اضافات بیمورد موجب اخلال در معنای ترجمه میشود، حذفهای بی جهت نیز به مراتب بیشتر از اضافات معنا دچار اخلال میکند. در ترجمة شاه ولیالله دهلوی نیز به مواردی از این افتادگیها برمیخوریم که به عنوان نمونه بدان پرداخته میشود.
1ـ ﴿أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَکِن لاَّ یَشْعُرُونَ: آگاه شو! به تحقیق ایشانند تباهکاران ولیکن آگاه نمیشوند﴾ (البقره/12). در این آیه، ضمیر «هُم» که تکرار شده، به عنوان ضمیر فصل است، در ترجمه لحاظ نگردیده است و افتادگی نابجا محسوب میشود، «چون غرض از ذکر ضمیر فصل به لحاظ معنوی تأکید و حصر است» (غلایینی، بیتا، ج 1: 100). بنابراین، مترجم دچار خطا شده، باید ضمیر فصل را در ترجمه لحاظ میکرد. لازم است بدین صورت ترجمه شود: «هان! اینان خود تبهکارانند و لیکن نمیفهمند» (کوشا، 1382: 160).
3ـ3) عربیزدگی در کاربرد واژگان
یکی از اشکالهای وارده بر اکثر مترجمان قرآن کریم، کاربرد معادل عربی واژگان قرآن در ترجمه است. در ترجمة دهلوی، در برخی از موارد، عربیزدگی مشاهده میشود؛ از جمله موارد زیر:
1ـ ﴿أَمْ لَهُمْ نَصِیبٌ مِّنَ الْمُلْکِ فَإِذًا لاَّ یُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِیرًا: آیا ایشان را هست بهرهای از پادشاهی؟ پس آن هنگام ندهند به مردمان مقدار نقیری﴾ (النّساء/53). واژة «نَقِیر» «در این آیه به معنای «گودی ریزی که پشت هستة خرماست» (قمی، 1385: 289) و در قرآن کنایه از «هر چیز کم و ناچیز». ولی مترجم محترم آن را به فارسی معادلیابی نکرده است. به نظر میرسد مترجم در ترجمه دچار خطا شده است و باید اینگونه ترجمه شود: «مگر آنان را بهرهای از حکومت است؟! (البتّه بهرهای نیست) که در آن وقت، به قدر نقطة پشت هستة خرمایی به مردم نمیدادند».
2ـ ﴿وَتُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا: و دوست میدارید مال را؛ دوست داشتن بسیار﴾ (الفجر/20). در این آیه، واژة «حُبًّا» مفعول مطلق نوعی و معادل فارسی آن قید کیفیّت است. امّا در ترجمة دهلوی، مترجم به تأثیر از ساختار زبان عربی، با تکرار لفظ مصدر این گونه آورده، دچار خطا شده است و باید چنین ترجمه شود: «با عشقی فراوان مال را دوست میدارید».
3ـ ﴿یَوْمَ یُدَعُّونَ إِلَى نَارِ جَهَنَّمَ دَعًّا: روزی که به سختی روان کرده شوند به سوی آتش دوزخ؛ روان کردنی!﴾ (الطّور/13). در این آیه نیز واژة «دَعّاً» مفعول مطلق است که مترجم در ترجمة آن دچار عربیزدگی شده است و ترجمهاش از تعادل معنایی با ساختار فارسی برخوردار نیست. این در حالی است که باید از تکرار «روان کردنی» در پایان جمله پرهیز و چنین ترجمه میشد: «روزی که به سختی و خشونت به سوی آتش دوزخ رانده میشوند».
4ـ ﴿...وَأَنزَلْنَا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى...: ... و فرود آوردیم بر شما «مَنّ» و «سلوی» را...﴾ (البقره/57). واژة «مَنّ» و «سَلوی» در این آیه معادلیابی نشده است و برای مخاطب فارسیزبان مفهوم آن روشن نیست. واژة «مَنّ» «در لغت به معنای مادّهای است صمغمانند که بر درختان نشیند و طعمی همچون انگبین دارد» (علی، 1430 ق.: 507) و «برخی از مفسّران گفتهاند که نان لطیف و نازک بوده است و این قول مفسّران مطابق با روایت تورات، سِفْر خروج، باب ششم است» (زمانی، 1389: 1283). واژة «سَلْوی» «به معنای پرندهای سپید، مانند بلدرچین است. نیز گفتهاند پرندهای سرخرنگ و بزرگتر از گنجشک» (راغب اصفهانی، 1430ق.: 320). لازم به ذکر است که مترجم محترم میتوانست در پانوشت واژههای «مَنّ» و «سَلْوی» را توضیح دهد.
بنابراین، علیرغم اشکالهای وارده، «شاه ولیالله از قرآن ترجمهای تحتاللّفظی و بسیار دقیق و صحیح به دست داده که قطعاً در میان ترجمههای قدیم و جدید قرآن به زبان فارسی مقام ممتازی دارد و حقّاً باید از عدم رواج آن در ایران متأسّف بود و به معرّفی و ترویج آن همّت گماشت» (حدّاد عادل، 1370: 27).
4ـ3) لغزشها در حوزة صرف
قواعد و دستورهای علم صرف چه در زبان مبدأ و چه مقصد، به عنوان پایه و شالودة جملهبندیها از عوامل اصلی و پایهای در ترجمه محسوب میگردد و هر قدر این قواعد محکمتر و توجّه به آن و پیروی از اصول آن بیشتر باشد، مسلّماً مبنای ساختمان ترجمه مستحکمتر خواهد بود. از جمله مهمترین شرایط و اصولی که یک مترجم در ترجمة قرآن باید مورد توجّه قرار دهد، آگاهی لازم و کافی وی به جزئیّات واژگان، افعال و حروف به عنوان اجزای جملات، یعنی همان علم صرف است. لغزشهایی که بیشتر در زمینة صرف گریبانگیر مترجم عربی به طور عام و مترجم قرآن کریم به طور خاص است، در سه حوزة اسم، فعل و حرف مورد بررسی قرار میگیرد که در اینجا به نمونههایی از آن پرداخته میشود.
1ـ ﴿سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ...: ایشان شنوندگانند سخن دروغ را، خورندگانند حرام را (یعنی رشوت را)...﴾ (مائده/42). در این آیة شریفه دو واژة «سَمَّاع» و «أَکَّال» صیغة مبالغه هستند، ولی مترجم محترم در ترجمه آن را نادیده گرفته است و دچار خطا گردیده است. ترجمة پیشنهادی: «بسی شنوای دروغ و بسیار خورندة مال حراماَند.» (کوشا، 1382: 137).
2ـ ﴿...وَمَا یُمْسِکْ فَلَا مُرْسِلَ لَهُ مِن بَعْدِهِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ: و آنچه بند کند، پس هیچ گشادسازنده نیست آن را بعد از وی، یعنی غیر وی، و اوست غالب باحکمت﴾ (فاطر/2). در ترجمة واژة «ما» «که بر چند نوع شرط، موصول، مصدریّه، نکرة تامّه، نکرة ناقصه، زائده، کافّه، عوض است» (ابنهشام، 1406ق.، ج1: 417ـ390). باید دقت لازم صورت گیرد تا اختلاطی صورت نپذیرد. در این آیه، مترجم محترم «ما» را به صورت موصوله ترجمه کرده، حال آنکه از ادات شرط و به معنی «إِن» است؛ زیرا فعل «یُمسِکُ» مجزوم و فعل شرط، «فاء» نیز حرف جزا و جملة بعد از آن، جواب شرط است. پس باید این گونه ترجمه میکرد: «و آنچه بازدارد، هیچ بخشندهای بعد از او نیست که آن را گسیل دارد و اوست شکستناپذیری که هرچه خواهد، همان شود و حکیمی است که هر چه کند، بر طبق حکمت و مصلحت کند» (صفوی، 1385: 434).
3ـ ﴿...بِخَمْسَةِ آلافٍ مِّنَ الْمَلآئِکَةِ مُسَوِّمِینَ: ... با پنج هزار فرشتگان نشانمند کرده﴾ (آلعمران/125). واژة «مُسَوِّمینَ» «در این آیه، اسم فاعل است. و از ریشة «س و م» و به معنای نشانگذاران میباشد» (زمخشری، 1420ق.: 375). «وجه تسمیة فرشتگان به «نشانگذاری» این بوده که آنان محورهای عملیّاتی جنگ را برای مجاهدان بدر نشانهگذاری و تعیین علامت میکردند» (طبرسی، 1367، ج 1: 202). امّا مترجم محترم آن را به صیغة اسم مفعول ترجمه کرده که اشتباه است و ترجمة پیشنهادی این بخش آیه چنین است: «با پنج هزار فرشتة نشانگذار».
4ـ ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ ...: ای مؤمنان! صبر کنید و محنت کشید و برای جهاد آماده باشید...﴾ (آلعمران/200). واژة «صَابِرُوا» فعل امر از باب مفاعله، دوسویه و برای مقابله میآید. «مُصَابِرَة» نیز «در دو معنی استعمال شده است که عبارتند از: 1ـ همدیگر را به صبر تشویق کردن. 2ـ در صبر از هم پیشی گرفتن» (مصطفی و دیگران، 1385، ج1: 506). همچنین «واژة مرابطه نیز از باب مفاعله به معنی مرزداری کردن و حفاظت از مرزها است» (ابنمنظور، بیتا، ج 5: 112). به نظر میرسد که مترجم محترم، واژة «صَابِرُوا» را با توجّه به اینکه از باب مفاعله است، معنای باب را در نظر نگرفتهاند و به همین دلیل، اشتباه ترجمه کردهاند. نیز واژة «رَابِطُوا» را هم به لحاظ لغوی ترجمه نکردهاند. ترجمة پیشنهادی آیه چنین است: «ای کسانی که ایمان آوردهاید! شکیبایی ورزید و یکدیگر را به شکیبایی وادارید و از (مرزهای اخلاقی، اجتماعی خود) مراقبت کنید».
5ـ3) لغزشها در حوزة نحو
توجّه به علم نحو و یا همان ساختار جمله و پیکربندی کلام به عنوان ماحصل فراهم آمده از ارتباط میان کلمات و حروف، برای ابراز معانی و مفاهیم مدّ نظر، از اصلیترین مسائل است که در فرایند ترجمه باید بدان اهتمام گردد. اهمیّت این مسئله در ترجمة قرآن آنگاه روشنتر میشود که بدانیم اصولاً زبان قرآن ـ عربیـ زبانی است که علم نحو در ادای معانی و مفاهیم آن نقش بسزایی دارد و سُستی و اهمال دربارة نحو و ساختار کلام عربی مسلّماً منجر به انحراف شدید از معنای مدّ نظر میگردد. حضرت علی(ع) دربارة اهمیّت علم نحو میفرمایند: «الفِقهُ لِلأَدیَانِ، وَ الطِّبُّ لِلأَبدَانِ وَ النَّحوُ لِلِّسَانِ، وَالنُّجُومُ لِمَعرِفَةِ الأَزمَانِ» (مجلسی، 1403ق.، ج1: 218)؛ یعنی فقه و بینش در احکام به کار ادیان میآید و پزشکی به ابدان مربوط است و نحو برای زبان، و نجوم برای شناختن زمانها است.
1ـ ﴿إِنَّهُ مَن یَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِمًا...: هرآیینه هر که بیاید پیش پروردگار خویش گناهکار شده...﴾ (طه/74). از نظر برابری حال با قید سادة مشتقّ «گناهکار» اشکالی به مترجم وارد نیست، امّا اشکال وارده بر چینش حال و صاحب آن است که باید در کنار هم آورده شوند. از این رو، لازم است این گونه ترجمه شود: «بهراستی هر کس گناهکار نزد پروردگارش بیاید» (خرّمشاهی، 1375: 316).
2ـ ﴿وَالْعَادِیَاتِ ضَبْحًا: قَسَم به اسبان تیزدونده به وجهی که از دَم پُر شوند!﴾ (العادیات/1). «عادیات: جمع عادیة: دونده، تیزتک، از ریشة «عَدو» به معنی تند دویدن است» (فراهیدی، 1425ق.، ج 2: 1157). اهل لغت واژة «عادیات» را بر اسبان تیزتک مجاهدان اطلاق کنند و اکثر مفسّران نیز به همین نهج رفتهاند. واژة «ضَبح» نیز به معنی «نفس نفس زدنهای تند و هیجانزدة اسبان دونده» است (همان، بیتا، ج2: 1029). در آیة فوق نیز «ضَبحاً» حال برای «عادیات» است و باید به صورت حال ترجمه شود. این درحالی است که مترجم محترم آن را به صورت صفت برگردانده که اشتباه است. از این رو، لازم است به صورت حال ترجمه شود: «سوگند به اسبان تیزتک که نفسزنان میتازند» (زمانی، 1389: 15).
3ـ ﴿...إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُواْ ثَانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُمَا فِی الْغَارِ...: آنگاه که بیرون کردندش کافران، دوم دو کس؛ آنگاه که این دو کس در غار بودند...﴾ (التّوبه/40). در این آیه، «ثَانِی» حال و «اِثنَین» متمّم آن است و با هم یک واحد را تشکیل میدهند و باید با هم ترجمه شوند. در ترجمة چنین ساختاری بهتر است از جملة قیدی (حالیّه) استفاده کرد. در ترجمة استاد دهلوی، «ثَانِی اِثنَین» به صورت یک واحد ترجمه نشده است و ترجمه فاقد تعادل نحوی و معنایی است. از این روی، لازم است اینگونه برگردانده شود: «... او را در حالی که فقط یک نفر با او همراه بود، بیرون کردند».
4ـ ﴿...وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً...: و به پدر و مادر نیکوکاری کنید...﴾ (النّساء/36). از آنجا که واژة «اِحسَاناً» مفعول مطلق برای عامل محذوف است و در حُکم «أَحسِنُوا إِحسَاناً» میباشد، در حُکم یک جملة فعلیّه به همراه تأکید است، امّا مترجم محترم به این امر توجّهی نداشته، دچار خطا گردیده است و لازم بود اینگونه میآورد: «به پدر و مادر خود بسیار نیکی کنید» که ترجمة دقیقتری صورت گیرد.
5ـ ﴿... وَلَتَعْلَمُنَّ أَیُّنَا أَشَدُّ عَذَابًا وَأَبْقَى: ...و البتّه خواهید دانست که کدام یک از ما سختتر است عذاب او و پایندهتر است﴾ (طه/71). در این ترجمه، تمیز در آیه بهخاطر عدم توجّه به نقش بلاغی و نحوی «أَیُّ»، تعادل نحوی و بلاغی حفظ نشده است و مترجم در ترجمه دچار اشتباه گردیده است و لازم است که اینگونه ترجمه شود: «و به خوبی خواهید فهمید که کدام یک از ما در عذاب دادن سختگیرتریم و پایدارتر».
6ـ ﴿قُلْ أَیُّ شَیْءٍ أَکْبَرُ شَهَادةً...: بگو: چه چیز برتر است در باب شهادت؟...﴾ (الأنعام/19). این آیه بر اساس محوّل بودن تمیز (مبتدا) ترجمه شده است و به نقش مبتدای «أََیُّ» توجّه نشده است. همچنین خبر (أَکبَرُ) به «شهادة» اسناد داده شده است، نه به شهادتدهنده. از این روی، ترجمه فاقد تعادل معنایی و نحوی است. لازم است اینگونه ترجمه شود: «بگو: کدام چیز گواهیاش بزرگتر است؟» (مجتبوی، 1384: 161).
7ـ ﴿فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتَابَ بِأَیْدِیهِمْ...: پس وای آن کسان را که مینویسند نوشته به دستهای خود...﴾ (البقره/79). در این آیة شریفه، «أَیدِی» فاعل «کتب» است، در حالی که مترجم محترم آن را نادیده گرفته، لذا دچار خطا گردیده است. معادل ترجمة این ترجمه «کَتَبُوا بِأَیدِیهِم» میباشد و ترجمة دقیق آیه چنین است: «پس وای بر ایشان از آنچه دستهای ایشان نوشته است».
6ـ3) اشکال در ترجمة فعلیّه و اسمیّه
جملات فعلیّه و اسمیّه در افادة تأکید، ثبوت و تجدید با هم تفاوت دارند و باید بدان توجّه شود، امّا در مواردی پیش میآید که به علّت بیتوجّهی به اسمیّه و فعلیّه بودن، ترجمة جملات دچار لغزش میشود. به عنوان مثال، در ترجمة مفعول مطلقی که عامل آن حذف شده، به خاطر فعل بودن، عامل جملة فعلیّه است و باید فعلیّه ترجمه شود که در ترجمههای قرآن و نیز در ترجمة استاد شاه ولیالله دهلوی نیز به مواردی از این چالش برمیخوریم:
ـ ﴿... سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا یَصِفُونَ: پاکی است او را و بلند است از آنچه بیان میکنند...﴾ (الأنعام/100). در این آیه، واژة «سُبحَانُهُ» مفعول مطلق و عامل آن «نُسَبِّحُ» محذوف است که مجموعاً یک جملة فعلیّه را تشکیل میدهند. امّا مترجم محترم آن را اسمیّه ترجمه کرده که خطاست. ترجمة پیشنهادی این بخش از آن چنین است: «او را آنگونه که شایسته است، تسبیح میگوییم و او از آنچه توصیف مینمایند، برتر است».
7ـ3) اشکال در ترجمة خبر مجرور به حرف جَرِّ (ب)
در مواردی از ترجمة دهلوی، حرف جرّ زائدة «ب» بر سر خبر وارد میشود و اگر چه در لفظ زائد است، امّا از نظر معنایی افادة تأکید میکند؛ مثلاً وقتی گفته میشود: «مَا أَنتَ عَالِمٌ»، به معنی «تو عالِم نیستی» است و در این جمله تأکیدی نیست. امّا اگر جمله بدین صورت بیان شود: «مَا أَنتَ بِعَالِم»، یعنی «تو هرگز عالِم نیستی». «باءِ» زائده که بر سر خبر میآید، افادة تأکید و نفی جنس حاصل میشود. در ترجمة دهلوی به مواردی از این چالش برمیخوریم که به نمونهای از آن اشاره میشود.
ـ ﴿... وَمَا أَنتَ عَلَیْهِم بِوَکِیلٍ: و نیستی تو بر ایشان متعهّد﴾ (الأنعام/107). همانگونه که بیان شد، با ورود حرف «باء» بر سَرِ «وَکِیل» که در اینجا خبر است، معنای جمله عوض شده است. امّا مترجم به این نکتة بلاغی، نحوی و معنایی توجّهی نکرده که دچار خطا گردیده است و ترجمة پیشنهادی آیه چنین است: «... و تو هرگز بر آنان وکیل نیستی».
نتیجهگیری
پس از نقد و بررسی ترجمة شاه ولیالله دهلوی از نظر فنّی ـ ادبی نتایج ذیل حاصل شد:
1ـ ترجمة شاه ولیالله دهلوی به فارسی، نقطة عطف مهمّی در ترجمههای قرآن در حوزة اهل سنّت شبهقارّة هند است که برای مسلمانان ناآشنای به زبان عربی ضرورت فراوان داشت.
2ـ دهلوی اگرچه دانشمندی برخوردار از علوم گوناگون اسلامی و مسلّط بر تفسیر بوده، امّا علیرغم دقّت فراوانش در ترجمه، در موارد متعدّد اشکالهای گریزناپذیری در ترجمة ایشان مانند هر ترجمة دیگر وارد شده است.
3ـ لغزشهای دهلوی در ترجمة قرآن کریم عمدتاً درحوزة صرف و نحو، ترجمة واژگان، عربیزدگی در کاربرد واژگان و اشکالهای وارده بر انواع جمله میباشد که هر یکی از این موارد در متن مقالة حاضر با ذکر نمونهها مورد بررسی قرار گرفت.
4ـ ترجمهها دوگونهاَند: یا تحتاللّفظی و یا حاصلالمعنی، ولی ترجمة دهلوی ترجمهای تحتاللّفظی است.
5ـ در بحثهای مطرح شده، دهلوی در ترجمة آیات دچار اشتباه و خطای واژگانی و دستوری شده است که مورد بررسی قرار گرفت و ترجمه پیشنهادی هر یک از آیات نیز ذکر شد.
6ـ چون دهلوی گرایش عرفانی و کلامی داشت، تَهرنگی از گرایشهای عرفانی و کلامی در ترجمهاش دیده میشود که چندان برجسته نیست.
پینوشتها:
1ـ کلمة شاه، لقب طریقتی عرفانی است.