Document Type : Research Paper
Authors
1 Assistant Professor of Arabic Language and Literature, Allameh Tabataba'i University, Tehran, Iran
2 M.A Student of Arabic Language and Literature, Allameh Tabataba'i University, Tehran, Iran
Abstract
Translation of a literary text is the most difficult type of translation and faces special challenges which makes it even more difficult. This type of translation requires theoretical approaches to provide strategies for a better translation and success for the translators. Antoine Berman is a translator, theorist, philosopher and historian of translation whom under the influence of philosophy took a new look towards translation studies. As a translator and theorist, Berman paid a particular attention to the original text and believed in the loyalty of the translator in translation. This study which is conducted using a descriptive-analytical method, examines the translation of Rabee Jabir’s work, Al-Itirafat, by Fatemeh Jafari according to Berman’s seven deforming tendencies: rationalization, expansion, ennoblement, qualitative and quantitative impoverishments, destruction of rhythm and destruction of expressions and idioms. The result of the study shows that destruction of rhythm and expansion are the most recurring factors of text distortion in Fatemeh Jafari’s translation. These tendencies in turn influenced the expansion tendency and in some instances there was an increase of expansion in Jafari’s translation. In terms of transferring the structure and content, she was loyal to the original text and in terms of rationalization, qualitative and quantitative impoverishment and the destruction of expressions and idioms she had the least deviation from the original text. The frequency of each deforming tendency in translation of Al-Itirafat novel is shown using a bar chart.
Keywords
مقدمه
1. بیان مسأله
ترجمه، نمونهاى خاص از تلاقى زبانى و یکى از فعالیتهاى بشرى است که قدمتى طولانى دارد. این فعالیت بشرى، نشانگر «وساطت بینازبانى» است که این امکان را مىدهد تا از طریق تماس جوامعى که به زبانهاى مختلف سخن مىگویند، اطلاعات و دانستهها میان کاربران مختلف بــه منظور تبادلات سیاسى، اقتصادى، فرهنگى، تجارى و...، انتقال یابد و همین امر، ضرورتِ عملِ ترجمه را روشنتر میکند.
ترجمه، همانند هر عمل دیگرى، همواره با نقصهایى همراه است و این نقصها -به علت طبیعت ترجمه- به عنوان یک عمل بینازبانی و ارتباطى، اجتنابناپذیر اســت و مترجم -به عنوان واسطهاى میان نویسنده و خواننده- موظف است این نقصها را به گونهاى جبران کند. البته هر مترجمى بنا بر شمّى که دارد -حتى بدون آگاهى با نظریههاى ترجمه- به طور ناخودآگاه و تجربى دست به اقداماتى در جهت رفع این نقصها مىزند، اما به نظر مىرسد امروزه با توجه به سیر و جهتگیرى جهان به سوى علمى کردن تمام حرفهها و عرضه ابزارهایى براى رویارویى با مشکلات آن، ترجمه نیز از این امر مستثنا نبوده و نیاز به ابزارهایى دارد. این ابزارها و یا بهتر بگوییم، نظریهها، راهى است براى آشنایى هر چه بهتر با مشکلات ترجمه، طبقهبندى آنها و نیز عرضه راهحلهایى براى تصمیمگیرى در جهت حل مشکلات پیش رو.
قدمت نقد ترجمه به تاریخ ترجمه نمیرسد، اما صدها سال از پیدایش آن میگذرد. اولین نقدهای ترجمه بیشتر توسط کسانی ارائه شده که خود مؤلف و مترجم بودهاند. نویسنده یا مترجم برای بیان دیدگاههای خود در باب ترجمه، رویکرد خود را الگوی نقد و تحلیل قرار میدهد. این در حالی است که گروهی بر این باورند که مترجم «باید موضعی کاملاً شخصی در قبال متن داشته باشد و ویژگیها و مشخصات خاص خود را به متن بیفزاید و در این زمینه، مترجم و هنرمند خلاق هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند» (حماد[1]، 2002: 243).
در عرصه ترجمه و ترجمهشناسی، «آنتوان برمن[2]» از جمله کسانی است که تحت تأثیر فلسفه، گونه دیگری از نقد ترجمه را پیش میکشد؛ «نقد ترجمه آنگونه که «برمن» ارائه میدهد حاصل خوانش و تفکر و بسیار نزدیک به نقد ادبی است. محور دیدگاه ترجمهشناسی «برمن،» احترام به متن بیگانه و دیگری است» (احمدی، 1392: 2).
آنتوان برمن، نظریهپردازی مبدأگرا است که قوممداری، از آن خود ساختن و بیگانهزدایی را از مهمترین عوامل گرایش به مبدأگرایی و پیدایش نظریه گرایشهای ریختشکنانه میداند. او در این نظریه، مترجم را به وفاداری به متن مبدأ دعوت میکند. با کاربست نظریة برمن، میتوان میزان وفاداری مترجم را مورد سنجش قرار داد. «او مجموعهای از عوامل را که باعث ایجاد فرآیند بیگانهزدایی میشود، برمیشمرد و از مترجم میخواهد که از این تحریفها بپرهیزد و در ترجمه، از جهت سبک و محتوا، به متن مبدأ پایبند باشد» (صفوی، 1371: 9).
برمن با مطرح کردن مبحث اخلاق در ترجمه در واقع به تعریف هدف از ترجمه میپردازد. به باور او، «هدف از ترجمه، تنها برقراری ارتباط، انتقال پیام و یا یافتن معادل کلمه به کلمه نیست؛ زیرا ترجمه یک فعالیت ادبی و زیباشناختی محض محسوب نمیشود. ترجمه در واقع نوشتن و منتقل کردن است، اما این نوشتن و انتقال تنها در سایۀ هدف اخلاقی حاکم بر ترجمه، معنا مییابد. اخلاق حرفهای مترجم به معنای قبول کردن و پذیرفتن دیگری به عنوان دیگری است و پذیرفتن آن به جای پس زدن است» (برمان، 2010: 74). از این رو، برمن دیدگاهی جامعنگرانه به ترجمه دارد و از تعصب افراطی نسبت به متن مبدأ به دور است. او معتقد نیست که ترجمه باید به طور کلی به متن مبدأ مقید باشد؛ زیرا اصولاً ترجمه، یک عمل زایشی و ادبی است و شخصیت و سبک مترجم در آن، خواهناخواه بروز مییابد، اما آنچه ضروری مینماید، این است که او باید بپذیرد که صاحب متن، یک بیگانه است و متن از آن او است. از این رو، طبق نظر برمن که نظریهای اصولی است و امکان مقایسه میان ترجمه و متن اصلی را فراهم میآورد، متن باید از عوامل تحریفساز یا ساختشکنانه تا حد امکان به دور باشد و مترجم با پذیرفتن متن بیگانه سعی کند آن را بدون خدشه و تغییری به زبان مقصد منتقل کند؛ «از دیرباز تاکنون دو نوع محور در ترجمه شکل گرفته است که عبارتند از: ترجمه معنایی و ارتباطی» (نیومارک[3]، بیتا: 70). پیشینه این دو قطبی شدن ترجمه را میتوان «به دو نفر که نامشان مکرراً در مبحث نظریه ترجمه ذکر شده است، نسبت داد: سیسرون[4]، حقوقدان و نویسنده رومی و سَنت جروم[5] که در قرن چهارم میلادی، تورات هفتادگانۀ یونانی را به زبان لاتینی ترجمه کرد» (هتیم و ماندی[6]، 1388: 30).
مترجمان در زمان باستان از شیوه ترجمة تحتاللفظی برای ترجمه از یونانی به لاتین استفاده میکردند «اما سیسرون در ترجمههای خود بر این امر تأکید داشت که از شیوه تحتاللفظی یا همان کلمهبهکلمه استفاده نکرده است و به عنوان یک واعظ در پی آن بوده که سبک کلّی و تأثیر کلام را انتقال دهد. در قرن چهارم میلادی نیز سَنت جروم برای ترجمة انجیل به جای ترجمة کلمهبهکلمه از ترجمة معنابهمعنا استفاده کرد» (اوریدة[7]، 2013: 16) و به این صورت بود که دو قطبی ترجمه شکل گرفت؛ «برمن با این عقیده که معنای زیبا زاییدۀ فُرم و شکلی زیباست و مترجم تنها با وفادار بودن به فرم میتواند معنای اصلی را انتقال دهد» (مهدیپور، 1389: 58) به طرفداری از ترجمة مبدأگرا پرداخت و نظریۀ گرایشهای ریختشکنانه را پایهریزی کرد. این در حالی بود که برمن معتقد است «هر ترجمهای ناگزیر طولانیتر از متن مبدأ است» (برمان،2010 : 79) و بر این اساس چالشهایی در مقابل مترجم و خواننده وجود دارد. «بنابراین، یافتن یک معادل لفظی مناسب و سازگار با بافت متن جزو چالشهای عام پیش روی مترجمان بهشمار میرود و همین امر از عوامل دشوارسازی فرآیند عمل مترجم به ویژه در ترجمۀ متون ادبی بهشمار میرود؛ چراکه ساختار مزاجی، عاطفی و عقلی انسان از نقطهای به نقطۀ دیگر دچار دگرگونی و تحولات مختلفی میشود» (گنجیان خناری، 1397: 2).
2. سؤالات پژوهش
در این پژوهش به دنبال پاسخ برای دو سوال زیر هستیم:
- از میان مؤلفههای یادشده، کدامیک نقش بیشتری در تحریف متن مبدأ رمان اعترافات ربیع جابر داشته است؟
- میزان وفاداری مترجم به متن اصلی چقدر است؟
3. فرضیههای پژوهش
برآیند پژوهش نشان میدهد در بین مؤلفههای یادشده، اطناب کلام و تخریب ضرب آهنگهای متن از پربسامدترین عوامل تحریف متن در ترجمة فاطمه جعفری است و این مؤلفه در تفاخرگرایی نیز تأثیر گذاشته و در مواردی شاهد افزایش مؤلفه تفاخرگرایی در ترجمه او هستیم. از جهت انتقال ساختار و محتوا نیز در مجموع، ترجمهای وفادار به متن اصلی ارائه کرده و در حوزههای منطقیسازی، غنازدایی کیفی، غنازدایی کمّی و تخریب عبارات و اصطلاحات خاص زبان، کمترین انحراف را از متن اصلی داشته است. در کل میزان وفاداری مترجم به متن اصلی با توجه به آمار بهدست آمده از نمودار میلهای، 81 درصد خوب و قابل اطمینان است، اما در 19درصد باقیمانده رمان؛ یعنی در 67 مورد به خاطر ثقیل بودن یکسری اصطلاحات، جملات و عبارتهای محلی، مترجم نتوانسته است مقصود اصلیِ نویسنده را به خواننده برساند.
4. پیشینه پژوهش
دربارة نظریۀ آنتوان برمن، پژوهشهایی صورت گرفته است از جمله پژوهش زندهبودی (1390) با عنوان «از خود و دیگری و گرایشهای تحریفی در گفتمان ترجمهشناختی آنتوان برمن تا ترجمهناپذیری» که در این پژوهش، مفاهیم خود و دیگری را با تکیه بر نظریۀ آنتوان برمن واکاوی کرده است.
مقالۀ «نقد و بررسی ترجمة شهیدی از نهجالبلاغه براساس نظریة گرایشهای ریختشکنانه آنتوان برمن» نوشتة دلشاد و همکاران (1394)، ترجمه سیدجعفر شهیدی از نهجالبلاغه را با تکیه بر چهار مؤلفه منطقیسازی، شفافسازی، تطویل و اطناب کلام و آراستهسازی (تفاخرگرایی) نقد و بررسی کرده است.
صمیمی (1391) در مقالۀ «بررسی ترجمۀ داستان تپههایی چون فیلهای سفید براساس سیستم تحریف متن آنتوان برمن» داستان اشاره شده را از چهار منظر منطقیسازی، تطویل و اطناب کلام، تفاخرگرایی و تخریب شبکة معنایی مستتر، بررسی انتقادی کرده است.
افضلی و یوسفی (1395) در مقالۀ «نقد و بررسی ترجمۀ عربی گلستان سعدی براساس نظریۀ آنتوان برمن (مطالعة موردی کتاب الجُلّسان الفارسی اثر جبرائیل المخلّع)» و مسبوق و گلزارخجسته (1396) در مقالۀ «واکاوی ترجمه پورعبادی از حکمتهای رضوی براساس سیستم تحریف متن آنتوان برمن» به بررسی هفت مؤلفه از سری مؤلفههای نظریۀ ترجمه آنتوان برمن پرداختهاند.
فرهادی، میرزاییالحسینی و نظری (1396) در مقالۀ «نقد و بررسی اطناب و توضیح در ترجمة صحیفة سجادیه براساس نظریۀ آنتوان برمن (مطالعه موردی ترجمة انصاریان)» دو مؤلفه اطناب و توضیح را از سری مؤلفههای گرایشهای ریختشکنانه آنتوان برمن مورد بررسی قرار داده اند.
برمکی اوریدة (2013) در پایاننامه خود با عنوان «الحرفیة فی الترجمة الأدبیة لدی أنطوان برمان،دراسة نقدیة تحلیلیة للنزعات التشویهیّة فی ترجمة روایة فوضی الحواس لأحلام مستغانمی إلی الفرنسیة» که به دانشگاه قسنطینة الجزائر ارائه کرده است به 10 مورد از گرایشهای تحریفی موجود در ترجمة فرانسوی این رمان براساس نظریه برمن اشاره و برای هر یک چند نمونه ذکر کرده است.
با توجه به بررسی انجام شده در مطالعات صورت گرفته، هیچ پژوهشی در رابطه با ترجمة فاطمه جعفری بر رمان اعترافات ربیع جابر تاکنون صورت نگرفته است؛ از این رو، پژوهش حاضر کاملاً نو بهشمار میرود.
پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی از نوع انتقادی سامان یافته است و ترجمه «فاطمه جعفری» بر رمان اعترافات ربیع جابر را براساس مؤلفههای ریختشکنانۀ متن «آنتوان برمن» شامل منطقیسازی، تطویل یا اطناب کلام، تفاخرگرایی، غنازدایی کیفی، غنازدایی کمی، تخریب ضرب آهنگهای متن، تخریب عبارات و اصطلاحات خاص زبان، نقد و بررسی میکند.
5. ربیع جابر و رمان اعترافات
ربیع جابر یکی از نویسندگان جوان لبنان و از مطرحترین نویسندگان نسل امروز جهان عرب است. او در سال 1972میلادی در بیروت متولد شد و در رشتۀ فیزیک از دانشگاه آمریکایی بیروت مدرک کارشناسی خود را دریافت کرد. وی سردبیر هفته نامه «آفاق»، پیوست فرهنگی روزنامۀ «الحیاة» است که در لندن به چاپ میرسد. برجستهترین آثار داستانی ربیع جابر به زبانهای متعددی ترجمه شده است. ربیع جابر در سال 2012 به خاطر نوشتن رمان «دروز بلغراد» برندۀ جایزۀ دورۀ پنجم بوکر عربی در کشور امارات شد.
رمان اعترافاتِ ربیع جابر، نویسندۀ لبنانی که نامزد جایزة بوکر عربی در سال 2009 و برندة جایزة ادبی پن[8] آمریکا در سال 2017 در بخش ترجمه شده است؛ ««اعترافات» روایتی از یک زندگی سرگشته است. یک زندگی در بستر جنگهای داخلی کشور لبنان است که سرگذشت یک انسان را از مسیری که به طور طبیعی قرار بر طی آن بوده است به سویی نامختوم تغییر میدهد. کودکی به اسم «مارون» از دل یک نزاع خونین خیابانی در جریان جنگهای داخلی لبنان زنده بیرون میآید و در خانوادۀ قاتلِ پدر و مادرش بزرگ میشود بیآنکه نه آنها بدانند چرا او را نجات داده و بزرگ کردهاند و نه خود او از این راز سر در میآورد، اما یک چیز برای او مشخص است؛ او دیگر نمیتواند به همان شکلی زندگی کند که اگر در میان چنین معرکهای نمیبود، میخواست. مارون زادۀ جنگ است و بزرگ شده با کینه و نفرت ناشی از آن؛ به هر دری میزند تا بتواند از خود انسانی جدا شده از جنگ بسازد، موفق نمیشود. او نمیتواند عاشق شود، نمی تواند درس بخواند، نمیتواند محبت پدری و مادری را لمس کند و حتی نمیتواند واقعیت گذشته خود را کشف کند. جنگ از او یک انسان بیحس شده ساخته، جنگی که نمیداند برای چه بوده و هرگز نیز راز بودنش در بسترش را کشف نمیکند. مارون در پایان خود را انسانی سترون شده مییابد که گرچه زندگی کموبیش معمولی و شاید راحتی را برای خود تدارک دیده است؛ همچون جدول کلمات متقاطعی که خانههای خالی بسیاری دارد و البته چینش کلمات در سایر خانهها، اجازه پر شدن به سایر خانهها را نمیدهد و روایتی تلخ، اما خواندنی است از جنگ؛ جنگی که حاضران در آن تنها جنگجویانی هستند که از همان ابتدا میدانند سرنوشتی جز سیاهی و تباهی در انتظار آنها نیست؛ خواه آن را بپذیرند و یا خواه با سربه هوایی روی خود را از آن برگردانده و سعی کنند به افقهای دیگری در زندگی خیره شوند» (خبرگزاری مهر، 1397).
6. نگاهی به نظریۀ آنتوان برمن
آنتوان برمن (1991-1941) مترجم، نظریهپرداز، فیلسوف و تاریخنگار علم ترجمه است. او تحت تأثیر فلسفۀ رمانتیک آلمانیها و کسانی چون والتر بنیامین[9] و هانری مشونیک[10]،گونۀ دیگری از نقد را در ترجمه پیش میکشد. نقد ترجمه، آنگونه که برمن ارائه میدهد، حاصل خوانش و تفکر و بسیار نزدیک به نقد ادبی است. محور دیدگاه ترجمهشناختی برمن، احترام به متن بیگانه و دیگری است و از این نظر با ارائۀ نظریۀ «گرایشهای ریختشکنانه،» دیدگاههای قومگرایانه و معطوف به زبان مقصد را در کار ترجمه مورد بررسی قرار میدهد. «وی هرگونه تغییر در سبک نویسنده، ساختار زبان، اطناب کلام یا حتی تغییر در نقطهگذاری و پاراگرافبندی را از جمله عوامل تحریف متن برمیشمارد. این رویکرد از 13 مؤلفه تشکیل شده که عبارتند از: منطقیسازی، شفاف سازی، تطویل یا اطناب کلام، تفاخرگرایی، غنازدایی کیفی، غنازدایی کمّی، همگونسازی، تخریب ضربآهنگهای متن، تخریب شبکههای معنایی مستتر در متن، تخریب سیستمبندیهای متن، تخریب یا غیربومی کردن شبکههای زبانی بومی، تخریب عبارات و اصطلاحات خاص زبان، امحاء و بر هم نهادگیهای زبانها» (برمن، 1993: 54-53).
««برمن» بر رویکرد غیروفادارانه تاخته و از جمله نظریهپردازان مبدأگرایی است که با گرایش متداول بومیسازی و تقبیح بیگانهسازی در فرآیند ترجمه به شدت مخالفت کرده است» (ماندی[11]، 1389: 324). «به عقیده او متون ترجمه شده در طول فرآیند ترجمه به گونهای تغییر شکل مییابد که اثری از بیگانگی در آن یافت نمیشود» (بیکر[12]، 2000: 287).
«برمن معتقد است که عدهای تمایل دارند، ریخت و شکل زبان را تغییر دهند. هدف از این کار که به زعم او نوعی نابودی متن اصلی و خدمت به معنا و صورت زیبا در زبان مقصد و خواننده است؛ یعنی در ترجمۀ خود، آنقدر در بازنویسی و آفرینش مجدد معنا و فرم، غرق میشوند که متن اصلی را به کلی به فراموشی میسپارند. او این تغییر شکلها را ناشی از عوامل قوممدارانه میداند که بر جهتگیری مترجم تأثیر میگذارد»
(صمیمی، 1391: 44).
بیگانهزدایی و فرآیند از آن خود ساختن از دیرباز مورد توجه مترجمان بوده است. در دوران نهضت ترجمه در عصر عبّاسی، آثار پرشماری از پهلوی، یونانی و سنکریتی به عربی برگردانده شد که بیشتر، ترجمههایی نابرابر از متن اصلی بود. ترجمههای هزارویک شب و کلیله و دمنه، نمونههای بارزی از این دست ترجمههای غیروفادارانه است. این رویکرد در دوران معاصر نیز ادامه یافت و عمدة این ترجمهها با ترجمة پسااستعماری رونق گرفت. آنجا که مترجمان کشورهای استعمارشده برای رهایی از پدیدة استعمار فرهنگی دست به ترجمة آثاری با رنگ و بوی بومی و محلی زدند (انوشیروانی، 1391: 20). دیدگاه برمن علیه چنین رویکردهای غیروفادارانهای است که کمر به نابودی و کمرنگ کردن متن مبدأ بستهاند. «مسلماً دیگر نمی توان چنین ترجمهای را در مقایسه با متن اصلی در مرتبة نازلتری قرار داد. در چنین ترجمهای، مترجم با حفظ جایگاه متن اصلی، متنی میآفریند که خالق آن مترجم است، نه نویسنده متن مبدأ. مترجم این متن، دیگر برده و اسیر نویسنده نیست؛ بلکه آزاد است تا متنی را از بافتی به بافت فرهنگی دیگر منتقل کند و از آن خود، سازد» (انوشیروانی، 1391: 21). آنتوان برمن بر این رویکرد غیروفادارانه تاخت. البته باید گفت که با توجه به تفاوتهای فرهنگی- اجتماعی و گفتمانی، پایبند بودن به عقیده برمن در تمامی موارد بسیار دشوار مینماید (مهدیپور، 1389: 63). از این رو، نظریه برمن در پارهای از مؤلفهها،کاربردی و عملی نیست و نمیتوان بر آن جامه عمل پوشاند.
7. نقد و بررسی مؤلفههای ریختشکنانه آنتوان برمن در رمان اعترافات
7-1. منطقیسازی
«منطقیسازی به ایجاد تغییر در ساختار نحوی و شیوۀ علامتگذاری متن مبدأ مربوط میشود. در این مؤلفه، مترجم با توجه به نظم گفتمان مقصد، جملات و زنجیرۀ جملات را بازتولید و مرتّب میکند و به نظم درمیآورد. برمن معتقد است که نثر از قبیل رمان، رساله و... به دلیل برخورداری از تکرار، تعدد جملات موصولی و معترضه، جملات بلند و جملات بدون فعل، ساختاری شاخهشاخه دارد و مترجم با منطقیسازی، این ساختار شاخهشاخه را به ساختار خطی تبدیل میکند. به عنوان مثال، مترجم برای جملاتی که در متن مبدأ بدون فعل هستند، فعل میآورد. جملات بلند را کوتاه میکند و به اصطلاح، جملات را میشکند یا جملات معترضه را جابهجا و یا اضافه و کم میکند. در حقیقت، برمن فرآیند منطقیسازی را تحریفی در متن اصلی قلمداد و آن را رد میکند» (مهدیپور، 1389: 3).
منطقیسازی تا زمانی که به بافت اصلی کلام آسیبی نرساند، نادرست تلقی نمیشود. بنابراین، منطقیسازی به دو نوع تقسیم میشود؛ در نوع اول مترجم به دلیل متداول نبودن ترکیب زبان مبدأ دست به تغییراتی میزند. به عنوان مثال، مترجم فاطمه جعفری در ترجمۀ نمونۀ زیر در فرآیند ترجمۀ جملۀ معترضه، ساختار اصلی این جمله را نسبت به متن اصلی به هم ریخته و جای جملۀ معترضه را تغییر داده است در حالی که جملۀ معترضه، بیگانه از کلام بوده و عبارت است از جملۀ زائدی که در بین اجزای اصلی جمله واقع میشود و جزء جملههایی است که محلی از اعراب ندارد. مانند: «أخی الصغیر لم أعرفه، أعرف صورته، أعرف وجهه، یشبهنی فی الصور -کان یشبهنی- أکثر ممّا یشبه أخی الکبیر»
(جابر، 2008: 9).
ترجمۀ : «برادر کوچکم را ندیدهام، عکسش را دیدهام، قیافهاش را میشناسم، در عکسها بیشتر شبیه من است تا برادر بزرگترم ـ شبیهام بودـ » (جعفری، 1397 : 9).
جملات معترضه، یکی دیگر از جملات پیچیدۀ مرکبی هستند که از دو ساختار حملی بهره میبرند. ساختار اصلی حمل در این جمله شامل(یشبهنی فی الصور أکثر ممّا یشبه أخی الکبیر؛ در عکسها بیشتر شبیه من است، تا اینکه بخواهد شبیه برادر بزرگ ترم باشد) است که ساختار حمل فرعی[13](کان یشبهنی) پایین اجزای این ساختار جای گرفته است؛ چراکه گوینده در اثنای کلام، حس کرده ضریب اطمینان خبرش صددرصد نیست. از این رو، با آوردن جملۀ معترضه (کان یشبهنی؛ البته بیشتر شبیه من بود) حالت ظن و گمان خود را ابراز کرده است و چون گوینده به این شکل از موضوع خبر داده، تغییر دادن و عوض کردن مکان جملۀ معترضه باعث تغییر مفهوم و تحریف معنای اصلی در ترجمه شده است.
7-2. تطویل یا اطناب کلام
«هدف از شفافسازی، ابهامزدایی از معناست، اما اطناب، مفصل کردن کلام و اضافاتی است که چیزی به متن نمیافزاید و تنها حجم خام متن را افزایش میدهد، بیآنکه به بار معنایی و گفتاری متن بیفزاید. هر ترجمهای به این گرایش دارد که از متن اصلی طولانیتر باشد و این نتیجه دو گرایش اول است» (معایش، 9-2008: 64). منظور از اطناب، آن اضافاتی از متن است که بار معنایی را دربر نداشته باشد؛ به عبارت دیگر، در بلاغت قدیم به این گرایش (حشو زائد) گفته میشود و باری اطناب ادای مقصود با عباراتی بیشتر از عبارات مألوف است. «گفتنی است که اطناب موجود در متن اصلی، بسته به نظر نویسندۀ متن اصلی است و از حیطۀ کار ما خارج است، اما هنگامی که بحث از ترجمه و اطناب میشود باید به این موضوع دقت کرد که آیا مترجم میتواند بدون توجه به متن اصلی، ترجمه را دچار اطناب کند یا خیر؟» (فرهادی، 1396: 6). مانند جملۀ «یُطعمها و تضحک و تقول «أنا أمّک یا بلا أدب» و تبوس رأسه. هی تبوس رأسه و هو یبوس رأسها» (جابر، 2008: 65).
ترجمه: «غذا را در دهان مادرم میگذاشت و او هم با خنده میگفت «ای پسر بیادب، من مادرت هستم» و سرش را میبوسید. مادرم سر او را میبوسید و او سر مادرم را بوسه باران میکرد» (جعفری، 1397: 58).
چنان که از ترجمه پیداست، مترجم با آوردن شماری از کلمات باعث طولانی و حجیم شدن متن و به اصطلاح سبب تحریف متن شده است. کلماتی اضافی مانند دهان و باران از مواردی است که جزو اطناب کلام بهشمار میرود و مترجم میتوانست با ترجمهای کوتاهتر، متن عربی را ترجمه کند. مترجم جعفری در ترجمۀ جملۀ «یُطعمها؛ به مادرم غذا میداد» و«و هو یبوس رأسها؛ و او سر مادرم را میبوسید» از اطناب استفاده کرده است در حالی که در کنار فعل «یطعم» هیچ اشارهای به کلمۀ دهان نشده است. همچنین هیچ صفت خاصی همراه فعل یبوس بهکار نرفته است، اما مترجم فعل را با صفت خاصی (بوسه باران میکرد) بهکار برده است و در واقع جمله را طولانی کرده است و این زیباییسازی براساس نظریۀ ریختشکنانۀ آنتوان برمن درست نیست.
7-3. تفاخرگرایی
««برمن» این گرایش را، گرایشی افلاطونی میخواند و آن را نتیجه کار مترجمانی میداند که متن مقصد را از لحاظ فرم و شکل، زیباتر از متن اصلی میآورند» (صمیمی،1391: 48). او معتقد است این گرایش مربوط به حس زیباییشناختی افرادی میشود که معتقدند هر گفتمانی باید گفتمانی زیبا باشد. «برمن تفاخرگرایی را در نظم، شاعرانه کردن و در حوزه نثر، بلیغ کردن میخواند و آن را شامل تولید جملات فاخر با بهره گرفتن از متن اصلی، به عنوان ماده اولیه، تعریف میکند. در واقع، برمن کار این مترجمان را بر هم زدن سبک و فرم متن اصلی میداند که بدون در نظر داشتن چند و چون متن اصلی، صرفاً برای خوانا، برجسته و فاخر کردن متن مقصد به متن اصلی توجهی نمیکنند و دست به بازنویسی و تمرین سبکی از متن اصلی میزنند» (افضلی، 1395: 74).
جعفری به ندرت از مقولۀ تفاخرگرایی بهره جسته و به فرم عربی پایبند بوده و در حد توان از تعابیر و عبارات ادبی و پر طمطراق دوری کرده است. مانند «کنّا لا نری إلی ماوراء البنایات المحطّمة: بدت البنایات مثل سلسلة جبال من الباطون الرمادی و الثقوب السوداء،سلسلة تنخفض ثمّ تعلو (بعض البنایات مقصوص الروؤس)، و نحن لم نکن نستطیع أن نری ما یوجد وراء تلک الجبال» (جابر، 2008: 62).
ترجمه: «اما آنچه را پشت آن ساختمانهای ویران بود، نمیدیدیم: آن ساخمانها مثل یک رشته کوه بتونیِ خاکستری رنگ و پر از سوراخهای سیاه به نظر میرسید، رشته کوهی پر از پستی و بلندی (سرِ بعضی ساختمانها رفته بود) و ما نمیتوانستیم چیزهای پشت آن رشته کوه را ببینیم» (جعفری، 1397: 56).
در ترجمۀ عبارت مزبور تفاخرگرایی صورت گرفته است و مترجم به جای عبارات «دیده میشد، بالا و پایین میشد» از «به نظر میرسید، پر از پستیها و بلندیها» استفاده کرده است و از این طریق زیبایی ادبی به ترجمۀ خود بخشیده است. «در گرایش تفاخرگرایی یا آراستهسازی مترجم بر آن است تا متنی هر چه زیباتر به مخاطب ارائه کند و این امر باعث غرابتزدایی از متن مبداء میشود» (بیکر، 2000: 290). آنچه برمن در نظر دارد حفظ بیگانگی موجود در زبان است تا رابطه و شناخت بیشتری بین مخاطب متن مبدأ و مقصد ایجاد شود. به عبارت دیگر، این مدل ترجمه براساس نظریۀ برمن تحریف متن بهشمار میآید و مترجم در این الگو باید ترجمهای نزدیک به متن اصلی و دور از تفاخرگرایی ارائه دهد.
در نمونه ای دیگر، جعفری در معادل دقیق کلمۀ «الموقف» با استفاده از تفاخرگرایی به ترجمهاش زیبایی بخشیده است و به جای عبارت «پارکینگ» از عبارت «کنار خیایان» استفاده کرده است. مترجم در معنای کلمه «الموقف»که در فرهنگهای لغت در معنای «پارکینگ، توفقگاه، محل استراحت، ایستگاه، محل نزول، محل، مکان» (آذرنوش، 1392: 1235) آمده است، میتوانست با استفاده از این معانی از معادلهای بهتری استفاده کند؛ «نرکن السیارة فی الموقف و بإنتظار موعد الفیلم نتکلّم» (جابر، 2008: 102).
ترجمه: «ماشین را کنار خیابان پارک میکردیم و تا زمان شروع فیلم، حرف میزدیم.» (جعفری، 1397: 90).
7-4. غنازدایی کیفی
«در الگوی برمن، این نوع تحریف، جایگزین کردن کلمات، اصطلاحات و پیچوخم جملات با کلمات و اصطلاحاتی است که از لحاظ غنای معنایی، آوایی و طنین کلمات در سطح واژه مبدأ نیستند. تحریفی که برمن از آن سخن میگوید، شاید یکی از سختترین مسائل موجود در عمل ترجمه و یکی از دشوارترین کارهای هر مترجم باشد. هر زبانی با توجه به ساختار و کلمات و آواهای موجود در آن، کلمات و بازیهای کلامی ویژهای با بار معنایی و تصویرسازی خاص خود دارد و برگرداندن آنها غالباً بسیار دشوار است. شاید گاهی بتوان با شباهتهای آوایی آنها مانور داد، اما همواره چنین شانسی وجود ندارد» (بیکر، 2000: 291).
از جمله مواردی که میتوان از آن در ترجمۀ جعفری با عنوان غنازدایی کیفی یاد کرد، این عبارت است: «أذکر الوجوه الخائفة و أذکر بناتاً کثیراتٍ فی«المریول» الأزرق و أذکر وجهاً ینظر إلیَّ من بین الوجوه:اسمها هیلدا،اسمها الحقیقی غیر مهمّ» (جابر، 2008: 36).
ترجمه: «چهرههای وحشتزده را به خاطر دارم و دخترهای زیادی که «لباس فرم» آبی رنگ تنشان بود، از بین آن قیافهها یکی را یادم است که به من زل میزد: اسمش هیلدا بود، اسم واقعیاش مهم نیست» (جعفری، 1397: 33).
در این جمله، مترجم فعلِ «ینظر إلیَّ» را «به من زل میزد» ترجمه کرده است. به اعتقاد برمن، جایگزین کردن عبارات و کلمات با اصطلاحات و کلماتی که از لحاظ غنای معنایی در خور متن مبدأ نیست، تحریف بهشمار میآید و باعث ارائۀ تصویری غیردقیق از متن اصلی میشود. در معنی نظر إلی گفته شده: «نگاه کردن به، مشاهده کردن کسی یا چیزی، نظر افکندن، توجه داشتن به، منظور داشتن چیزی را» (آذرنوش، 1392: 1093) و تفاوت عمدهای با زل زدن دارد؛ چراکه در اتوبوس و یا هر مسیر دیگر نگاه کردن به صورت ناگهانی و غافلگیرانه صورت میگیرد، اما زل زدن با توجه به علاقه و توجهها و چیزهای دیگر صورت میگیرد. همچنین فعل هایی که در زبان عربی برای زل زدن بهکار میرود این افعال هستند: «حدَّقَ إلیَّ، تَمَحلَقَ فیَّ، تَفَرَّسَ فیَّ» (فاتحینژاد، 1396: 430)؛ پس مترجم در ترجمه باید به این نکته توجه داشته باشد.
نمونه دیگر در باب غنازدایی کیفی: «لکن بعد ذلک، عندما صرت أخرج معهما و تذهب إلی السینما أو إلی المطعم أو إلی الحدیقة (جُنَینَة السیوفی) أو إلی الکسلیک» (جابر، 2008: 36).
ترجمه: «اما پس از دیدارهای بیرونمان در سینما و رستوران یا پارک (پارک سیوفی) و روستای کسلیک به هم نزدیک تر شدیم» (جعفری، 1397: 33).
کلمۀ «جُنَینَة» در اصل از ریشۀ جَنّة به معنای «باغ، بهشت، بستان» و تصغیر شدۀ آن بر وزن فُعیلة و به معنای باغچه است، اما مترجم در اینجا آن را در معنای پارک آورده است در حالی که نویسنده رمان کلمه پارک را ذکر کرده بود و ذکر دوباره آن در درک متن خللی را ایجاد میکرد. بنابراین معنای اصلی عبارت «جُنَینَة السیوفی» باغچۀ سیوفی است.
نمونهای دیگر: «أبی کان یشرب قهوة ماری وهو یدخّن سکائره علی الشرفة ساعة الصباح. عندما ینتهی یدخل إلی الحمّام. بعد وقت قصیر یخرج من البیت» (جابر، 2008: 34).
ترجمه: «پدرم، صبحها در بالکن سیگار میکشید و قهوهای را که ماری دم کرده بود، مینوشید. وقتی کارش تمام میشد، سری به سرویس بهداشتی میزد و کمی بعد، از خانه بیرون میرفت» (جعفری، 1397: 31).
مترجم معادل دقیق کلمه «الحمّام» را بنابر ساختار متن اشتباه ترجمه کرده است. به عبارت دیگر، در فرهنگهای لغت به هیچ وجه کلمۀ الحمّام به معنای سرویس بهداشتی آورده نشده است، بلکه در معانی «حمام، گرمابه، استخر شنا، چشمۀ آب معدنی» (آذرنوش، 1392: 220) آمده است. کلمه سرویس بهداشتی در زبان عربی به معنای دورة المیاه، مرحاض و... بهکار برده شده است.
7-5. غنازدایی کمّی
«در این نوع تحریف، سخن از هدر رفتن واژگانی است. برمن معتقد است که گاهی برای یک مدلول، چندین دال وجود دارد و انتخاب یک دال به غنازدایی کمی منجر میشود» (بیکر، 2000: 292-291). مانند: «تحت سقوف الأرز تعلّمت أن ترمی قذائف صاروخیة: تدرّبت علی الأر . بی . جی. و علی ال ب 7» (جابر، 2008: 75).
ترجمه: «زیر سقف شاخههای سدر، پرتاب موشک را یاد گرفت: آر. پی. جی زدن و پرتاب ب 7 را آموزش دید» (جعفری، 1397: 67).
مترجم در این جمله در برابر واژۀ «سقوف الأرز» معادل «سقف شاخههای سدر» را آورده و ترکیب معنایی واژگان را به هم ریخته و به کاهش مؤلفههای معنایی واژگان دست زده است. واژۀ سقف دارای معانیِ «پوشش، سر پناه، سقف و پشت بام» است که مترجم تنها معادلی ضعیف از آن را آورده که خود نشانۀ کاهش و ضعف واژگانی است و براساس نظریۀ برمن در ترجمۀ متن تحریف یا همان غنازدایی کمی صورت گرفته است. همچنین در جملۀ فوق از «سقف شاخههای سدر» برای تفاخرگرایی و توضیح بیشتر استفاده کرده است. در حالی که نویسنده هیچ اشارهای به «الأغصان؛ شاخهها» نداشته است، بلکه به «پوششها یا سقف ها» اشاره کرده است.
7-6. تخریب ضرب آهنگهای متن
«این گرایش [تخریب ضرب آهنگهای متن] عبارت است از تغییر نواختهای متنی. این نوع تغییر، مثلاً با هدف قرار دادن علائم نقطهگذاری، میتواند به نحو قابل توجهی بر ضرب آهنگهای جمله تأثیر بگذارد» (احمدی، 1392: 9)؛ مانند: «أنا قلت شیئاً عن الرائحة قبل أن یری أنطوان المرأة الملقاة بین صنادیق ذخیرة محطّمة الأخشاب» (جابر، 2008: 63).
ترجمه: «قبل از اینکه آنتوان، آن زن را بین جعبههای چوبی و درهم شکستۀ مهمات ببیند، من چیزی راجع به آن بو گفتم» (جعفری، 1397: 56). در این جمله، رعایت نکردن علائم سجاوندی به آهنگ جمله آسیب رسانده است. به عبارت دیگر، جملۀ بالا هیچ ویرگولی ندارد. «به نوعی ویرگول نشانۀ درنگ کوتاه است و برای مجزا کردن گروهها و کلمات و پرهیز از خلط مفاهیم، برای جدا کردن جملههای پایه و پیرو، برای جدا کردن ساختهای دستوری مشابهی که به توالی آمده باشند و برای مجزا کردن گروهها در مواردی که خواننده درنگی کوتاه میکند، استفاده میشود» (سمائی، 1382: 8)، اما در ترجمۀ جعفری برخلاف متن اصلی ویرگول آورده شده است. براساس نظریۀ برمن، زمانی که مترجم با اختیار علائم سجاوندی را کم یا زیاد میکند، ترجمه دچار خلل میشود. در اصل، کاربرد اصلی نشانهها جدا کردن کلمهها و گروهها و جملهها از یکدیگر و مشخص کردن رابطۀ آنها با هم است. مشخص کردن حالات عاطفی نویسنده و آهنگ کلام و هممعنایی و تعیین ساختار داخلی کلمات از دیگر کاربردهای نشانهها هستند.
جعفری در نمونهای دیگر جای ویرگول را تغییر داده است بهطوری که وقفه ایجاد شده در متن رمان را به تأخیر انداخته است؛ مانند: «الحفرة فیها سائلٌ کثیفٌ غریب اللّون، والغیمة الصغیرة القاسیة تطنّ و تئزّ فوق الحفرة» (جابر، 2008: 63).
ترجمه: «چاله پر از مایع غلیظی بود که رنگ عجیبی داشت و تودۀ بد منظر کوچکی، بالای چاله بِزبِز و وِز وِز میکرد» (جعفری، 1397: 56).
7. 7. تخریب عبارات و اصطلاحات خاص زبان
«از نظر برمن در نثر، اصطلاحات، صنایع لفظی، عبارات، ضربالمثلها و... که در واقع اتخاذ شده از زبان بومی و محلی هستند در زبانهای دیگری نیز عناصر و نمونهای متناظر خود را مییابند» (سماک، 2010-2009: 73).
مانند: «ماری هی الطبّاخة فی عائلتنا، بعد أمّی. أمّی علّمت البنات کلّهن لکن ماری عندها نفس. أبی کان لا یشرب القهوة إلّا من ید أمّی أومن ید ماری» (جابر، 2008: 33).
ترجمه: «ماری بعد از مامانم، آشپز خانوادهمان بود. مادرم به همۀ دخترها آشپزی یاد داده بود، اما ماری نَفَسش بود. پدرم فقط قهوۀ مادرم و ماری را میخورد» (جعفری، 1397: 31).
در معادلگزینی اصطلاح «ماری عندها نفس» مترجم از ترجمۀ تحتاللفظی، ساده و ابتدایی استفاده کرده است که از نظر برمن نوعی تحریف متن به شمار میرود و موجب پایین آمدن سطح متن مبدأ میشود. به عبارت دیگر، معادل دقیق جملۀ فوق «جگر گوشۀ مامانش بود، عزیز دردانۀ مامانش بود، نزد مادرش از محبت خاصی برخوردار بود» است.
نمونه دیگری در باب تخریب عبارات و اصطلاحات خاص زبان: «نجوی الأقرب إلیَّ مع أنّها الأبعد مسافة الآن. وهی الأقرب إلیَّ مع أنّها عموماً لا تنظر إلی الأشیاء کما أنظر إلیها» (جابر، 2008: 33).
ترجمه: «نجوی با من صمیمیتر است، با وجودی که از من دور است و دیدگاهش به امور با من متفاوت است» (جعفری، 1397: 30).
ترجمۀ مترجم در عبارت بالا هم دارای نقص بوده و هم در معادل دقیق عبارت «أنّها عموماً لا تنظر إلی الأشیاء کما أنظر إلیها» که به معنای «ولی در بیشتر موارد و علایق هم سلیقه نیستیم» است، دقت کافی نداشته است.
مثالی دیگر: «کان الجرس الصغیر فی غرفتی یطنّ و شریکی فی الغرفة یقول هذا لک و لیس لی» (جابر، 2008: 115).
ترجمه: «زنگ کوچک اتاقم که به صدا درمیآمد، هم اتاقیام میگفت برای توست نه برای من» (جعفری، 1397: 103).
در عبارت بالا بنابر سیاق جمله اینکه بگوییم زنگ کوچک اتاقم معنا را نمیرساند، بلکه باید گفت: «صدای زنگ کوتاهی از اتاقم به گوش میرسید»؛ چراکه تحتاللفظی است. همچنین دوست مارون زمانی که زنگ به صدا در میاد در اتاق حضور داشته، پس میتوانسته زنگ را قطع بکند؛ یعنی فضای داستان به این سو بیشتر گرایش دارد تا ترجمهای که مترجم آورده است. مترجم در این عبارت آنطور که باید نتوانسته است در ترجمه عبارت شفافسازی کرده و معادل دقیق کلمات را مثل این معادل؛ «دوستم از داخل اتاق میگفت: با تو کار دارند، با من نیستند» بهکار ببرد. به عبارت دیگر، این ویژگی بنابر گرایشهای ریختشکنانۀ برمن «تخریب عبارت و اصطلاحات خاص زبان» موجب تحریف متن مبدأ به مقصد میشود.
8. مؤلفههای ریختشکنانه در ترجمه رمان اعترافات براساس نمودار
نمودار (1) بیانگر بسامد مؤلفههای ریختشکنانۀ آنتوان برمن در ترجمۀ فاطمه جعفری بر رمان اعترافات ربیع جابر است که در 67 مورد و نمونه ذکر شده و گویای این است که ترجمۀ فاطمه جعفری دچار تحریف متن شده است. در بین مؤلفههای یاد شده، مؤلفههای تطویل یا اطناب کلام و تخریب ضرب آهنگهای متن از پربسامدترین عوامل تحریف متن در ترجمۀ فاطمه جعفری است و این مؤلفهها در تفاخرگرایی نیز تأثیر گذاشته و در مواردی شاهد افزایش مؤلفۀ تفاخرگرایی در ترجمه او هستیم. دیگر مؤلفهها نیز دارای کمترین تحریف هستند.
نمودار (1): بسامد مولفههای ریختشکنانۀ در رمان اعترافات
نتیجهگیری
نظریۀ «آنتوان برمن» در حوزۀ نقد ترجمه یکی از کارآمدترین نظریهها برای نقد ترجمۀ رمان و متونهای دیگر است؛ چراکه این نظریه ظرفیت قابل توجهی برای انطباق با ترجمۀ عربی به فارسی دارد و بر پایۀ آن میتوان نحوۀ عملکرد مترجمان را به صورت روشمند مورد ارزیابی و سنجش قرار داد تا به نقاط ضعف و قوت و تمامی محورهایی را که مترجم با آن در ارتباط است، مورد نقد و تحلیل قرار داد. نظریۀ «برمن» توجه زیادی به زبان مبدأ دارد و با رونق نقدهایی که با روش او صورت میگیرد، تعملهای غیروفادارانه مترجمان و میزان وفاداری آن به متن مبدأ، تبیین میشود؛ چراکه مترجم باید حتیالامکان به متن مبدأ وفادار باشد و در ممانعت از وارد شدن متن بیگانه در متن به انتقال صحیح زبان مبادرت ورزد.
براساس گرایشهای ریختشکنانۀ «آنتوان برمن» ترجمۀ فاطمه جعفری از رمان اعترافات ربیع جابر، ترجمهای وفادار به متن اصلی است و با تطبیق هفت مورد از عوامل تحریف متن بر ترجمۀ ایشان شاهد کم شماری اینگونه تحریفها در ترجمۀ ایشان بودیم. در کل میزان وفاداری مترجم به متن اصلی با توجه به آمار بهدست آمده از نمودار میلهای 81 درصد خوب و قابل اطمینان است، اما در 19 درصد باقیمانده رمان؛ یعنی در 67 مورد بهخاطر ثقیل بودن یکسری اصطلاحات و جملات و عبارتهای محلی، مترجم نتوانسته است مقصود اصلیِ نویسنده را به خواننده برساند.
در مجموع در بین هفت مؤلفه ذکر شده از «برمن» در این پژوهش، اطناب کلام و تخریب ضرب آهنگ متن از پر بسامدترین عوامل تحریف متن در ترجمۀ جعفری است. این مؤلفهها در تفاخرگرایی نیز تأثیر گذاشته و در مواردی شاهد افزایش مؤلفۀ تفاخرگرایی (آراستهسازی) در ترجمۀ ایشان هستیم. در حوزههای منطقیسازی، غنازدایی کیفی، غنازدایی کمی و تخریب عبارات و اصطلاحات خاص زبان، کمترین انحراف را از متن داشته و ترجمۀ ایشان با نظریۀ آنتوان برمن همسو است. بنابراین، مترجم توانسته ترجمهای روان و وفادار ارائه کند.