Document Type : Research Paper
Author
Assistant Professor, Department of Arabic Language and Literature, Semnan University, Semnan, Iran
Abstract
Simile is one of the most important rhetorical techniques that in addition to literary poetry and prose is also widely used in non-literary texts. Therefore, in the translation process, the issue of metaphor translation is also one of the most important challenges for translators. The greatest difficulty in translating a metaphor is due to the cultural differences between the target language and the source language. In this respect, determining the correct method in translating the phrases in which the analogy is used can reduce the difficulty of this task, and this depends on the skill and approach of the translator. In this article, we will use a qualitative method to examine the methods used in translating the similes in the Arabic translation of the novel "Symphony of the Dead" performed by Ahmad Musa, and for this purpose, we will use the model of Pierini (2007). Pierini generally suggests six methods for translating metaphors in a text. The results of this study show that these methods are suitable and applicable for the study of metaphorical translation. In translating the novel, Ahmad Musa has used the literal translation method the most. Excessive use of the literal translation method indicates the closeness of the culture in the source and target language and the translator's tendency to alienate the target text. The Pyrenean model also needs to be completed, and strategies such as adding metaphorical devices need to be added.
Keywords
«تشبیه» یکی از مهمترین فنون بلاغی است که جایگاه بالایی در متون ادبی دارد. یکی از چالشهایی که مترجمان در ترجمۀ آثار ادبی با آن مواجه میشوند، چگونگی ترجمۀ تشبیهات موجود در متن است. انتخاب مشبهٌبه در یک تشبیه به عوامل فرهنگی و زبانی زیادی بستگی دارد که این مسأله، مترجم را در یافتن معادل مناسب برای تشبیه دچار مشکل میکند.
از آنجا که در بسیاری از تشبیهات، وجهشبه ذکر نمیشود، مترجم باید تسلط کافی بر زبان و فرهنگ مبدأ داشته باشد تا بتواند وجهشبه را به خوبی تشخیص دهد. همچنین باید تسلط کافی بر زبان و فرهنگ مقصد داشته باشد تا بتواند معادل مناسبی برای مشبهٌبه بیابد. گاهی نیاز است مترجم، مشبهٌبه را به همان شکل که در متن مبدأ آمده بدون تغییر بیاورد یا نیاز است که مشبهٌبه را کامل تغییر دهد یا چیزی به آن اضافه یا کم کند. تعیین روش مناسب جهت ترجمه، نیازمند مهارت بالای مترجم است. برای مثال، مترجم در ترجمۀ رمان «سمفونی مردگان» اثر عباس معروفی در عبارت «درست جان کندن یک آدم سگجان را میمانست» (معروفی، 1388) که در آن ترکیب «سگجان» استفاده شده، آن را به صورت تحتاللفظی ترجمه کرده که این روش برای ترجمۀ این تشبیه مناسب نبوده است. در فرهنگ و زبان فارسی، سگ به عنوان موجودی شناخته میشود که سخت میمیرد به همین دلیل در تشبیه از عبارت «سگجان» استفاده کرده و مترجم نیز همین ترکیب را به عربی برگردانده است: «کانت تشبه نزع روح انسان کلبی الروح» (معروفی، 2018). با توجه به فرهنگ متفاوت ایران و عربها، بهتر بود مترجم یا مشبهٌبه را تغییر میداد یا توضیحی به آن میافزود تا مطلب و چرایی استفاده از این تشبیه برای مخاطبان عربزبان بهتر قابل فهم شود.
این مقاله به منظور معادلیابی تشبیه در ترجمۀ رمان به دنبال شناسایی تشبیهات بهکار رفته در رمان «سمفونی مردگان»عباس معروفی و تطبیق آنها با تشبیهات موجود در ترجمۀ این رمان با هدف تحلیل روشهای مورد استفاده مترجم براساس الگوی ارائه شده توسط پیرینی[1] (2007) است. رمان سمفونی مردگان در سال 2018 توسط احمد موسی، مترجم الجزایری منتشر شده است.
در این پژوهش تلاش داریم به دو سؤال «رویکردهای اثرگذار بر تعیین روش ترجمۀ تشبیه کدامند؟» و «تفاوتهای فرهنگی چه تأثیراتی در تعیین روش ترجمۀ تشبیه دارند؟» پاسخ دهیم.
1. پیشینۀ پژوهش
در زمینۀ روشهای ترجمۀ صنایع ادبی به ویژه تشبیه، پژوهشهایی انجام شده است که در ادامه به مهمترین آنها خواهیم پرداخت.
کاظمی نجفآبادی (1397) در مقالۀ خود با عنوان «عدول از تعادل زیباشناختی در ترجمۀ شهیدی از نهجالبلاغه؛ بررسی موردی تشبیه و استعاره» به این نتیجه رسیده است که شهیدی در برگردان آرایة تشبیه و استعاره در نهجالبلاغه در مواردی از تغییراتی چون حذف، افزایش و نیز تبدیل و جایگزینی مؤلفههای تصویری بهره برده که مغایر با اصل تعادل زیباشناختی است و تصویرپردازیهای ادبی متن مبدأ را بهدرستی منتقل نکرده است.
غفارزاده و جلیلیمرند (1397) در مقالۀ خود با عنوان «ترجمهپذیری تعابیر تشبیهی و استعاری در قرآن کریم با تکیه بر ترجمههای فرانسوی حمیدالله و کازیمیرسکی[2]» به این نتیجه رسیدهاند که دو مترجم از شیوههای گوناگون ترجمه در جهت تلاش برای حفظ معانی عظیم قرآن، بیشتر شیوۀ تحتاللفظی را در انتقال دو آرایه بهکار بردهاند تا صورت نیز علاوه بر معنی حفظ شود، اما در مواجهه با آیات دارای عناصری با بار فرهنگی از توضیحات نیز استفاده کردهاند.
خمیسی و دهباشیشریف (1393) در مقالۀ خود با عنوان «بررسی راهبردهای ترجمۀ استعاره و تشبیه در سه ترجمۀ فارسی از تراژدی مکبث[3] اثر شکسپیر[4]» به بررسی ترجمۀ تشبیهات بهکار رفته در تراژدی مکبث بر اساس الگوی پیرینی پرداخته و به این نتیجه رسیدهاند که مترجمان، بیشتر از حفظ مشبهٌبه استفاده کردهاند و به اعتقاد پیرینی این راهبرد برای ترجمه متون ادبی، یکی از بهترین راهبردها است.
زمانی و عباس (1390) در مقالهای با عنوان «ترجمۀ تشبیه در قرآن کریم» به بررسی ترجمۀ تشبیه در پنج ترجمه از قرآن کریم پرداخته و نتیجه گرفتهاند که مترجمان در ترجمۀ تشبیهات قرآن کریم به اصل متن مبدأ، وفادار بوده و تغییرات زیادی در آن ایجاد نکردهاند.
نورهزوانی (2014) در مقالهای به زبان انگلیسی با عنوان «The Translation of Simile in the Hunger Games Novel: Translation Strategies» به بررسی راهبردهای ترجمۀ تشبیه در کتاب (Hunger Games) به زبان مالایی توسط 4 مترجم براساس الگوی پیرینی پرداخته و به این نتیجه رسیده که مترجمان از راهبرد ترجمۀ تحتاللفظی، بیشترین استفاده (45 درصد) را کردهاند. همچنین مترجمان به دلیل دشواری از راهبرد جایگزین کردن مشبهٌبه استفاده نکردهاند.
شمسیفرد، فلاحتیقدیمی و نعمتی (2007) در مقالهای به زبان انگلیسی با عنوان «Strategies for Translation of Similes in four Different Persian Translations of Hamlet» به بررسی راهبردهای ترجمۀ تشبیه در هملت براساس الگوی پیرینی پرداختهاند. نتایج این تحقیق نشان میدهد که مترجمان در ترجمۀ تشبیه از راهبردهای یکسانی استفاده کردهاند. همچنین از بین راهبردهای ارائه شده، راهبرد ترجمۀ تحتاللفظی بیش از سایر راهبردها استفاده شده و این با هدف حفظ ویژگیهای متن مبدأ بوده است.
با توجه به بررسیهای صورت گرفته در مطالعات انجام شده، تاکنون پژوهش مستقلی به بررسی روشهای ترجمۀ تشبیه در برگردان رمان سمفونی مردگان از فارسی به عربی نپرداخته است. عمده پژوهشهایی که در ترجمۀ تشبیه از عربی به فارسی انجام شده در متون قرآنی صورت گرفته و تاکنون پژوهشی در زمینه ترجمۀ تشبیه در رمان از عربی به فارسی براساس الگوی پیرینی انجام نشده است.
2. روش پژوهش
مقالۀ پیش رو براساس روش تحلیلی- توصیفی و به شیوۀ تحلیل محتوا انجام گرفته است. در این مقاله ترجمۀ تشبیهات موجود در رمان سمفونی مردگان اثر عباس معروفی به زبان عربی براساس الگوهای ارائه شده توسط پیرینی (2007) بررسی شده است. برای این منظور ابتدا 32 تشبیه از کل متن اصلی رمان (متن فارسی آن) استخراج و برابرهای آن در ترجمۀ عربی مشخص شد، سپس میزان استفاده از هر روش و دلایل بهکارگیری آن در ترجمۀ این تشبیهها، مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت.
3. کارکرد تشبیه در رمان سمفونی مردگان
رمان سمفونی مردگان که در سال 1368 منتشر شد، روایتی تلخ از زندگی مملو از سیاهی، مرگ و ناامیدی خانواده «جابر اورخانی» و چهار فرزندش به نامهای آیدین، آیدا، یوسف و اورهان است که نویسنده آن را در پنج فصل بازگو کرده است.
تشبیه یکی از مهمترین ابزارهای تصویرسازی ادبی است به همین دلیل ادبا در شعر و نثر از این صنعت بلاغی برای تصویرسازی بهره گرفتهاند. در رمان سمفونی مردگان نیز تشبیه نقش زیادی در تصویرسازی دارد؛ به ویژه اینکه نویسنده در تصویرسازی توجه زیادی به عناصر فرهنگی موجود در منطقه غرب کشور که حوادث رمان در آن میگذرد، دارد. برای مثال، با توجه به سردی هوا در این منطقه، برف و تشبیهاتی که حول محور برف میچرخد در این رمان زیاد است. با توجه به گرمی هوا در کشورهای عربی و آشنایی کمتر مخاطبان با برف، این مسأله مترجم را دچار چالشهای زیادی در ترجمۀ اینگونه تشبیهات کرده است. به عنوان مثال، در ترجمۀ عبارت «بعد از مرگ آیدا زندگی ما مثل بهمن بزرگی از برف در سراشیبی دره مرگ فرو میغلتید» (معروفی، 1388) مترجم مشبهٌبه را دچار تغییراتی کرده و تصویر غلتیدن بهمن بزرگ از برف را به زبان عربی منتقل نکرده است، بلکه عبارتی مشابه آن بهکار برده است و میگوید: «وبعد موت آیدا غدت حیاتنا تغوص فی مهاوی الثلوج» (معروفی، 2018). «مهاوی الثلوج» به معنای درّههای برف است و معنای آن با بهمن متفاوت است. در زبان عربی واژه «تیهور» یا «الانهیار الثلجی» برای «بهمن» وجود دارد، اما نویسنده به دلیل عدم آشنایی مخاطب با این واژهها، آن را بهکار نبرده است. «تشبیهات در رمان سمفونی مردگان به طور کلی به دو دسته تقسیم میشوند؛ دسته نخست، تشبیهاتی هستند که هدف اصلی آنها توصیف یک حالت یا منظره یا موقعیت است و نقش عمدهای در فضاسازی رمان و تعیین نوع نگاه نویسنده دارند و دسته دوم، تشبیهاتی هستند که بیش از آنکه در پی توصیف باشند، انتقالدهندۀ عاطفه و حسی هستند که در لایۀ دوم معنایی آنها حاصل میشود» ( اسدی و حسینی، 1398).
4. معادلیابی تشبیه
یکی از مباحث مورد توجه در ترجمه، بحث روشهای برگردان تشبیه است. هر چند تشبیه، یکی از مهمترین آرایههای ادبی است، اما پژوهشگران حوزۀ ترجمه، توجه زیادی به آن نداشته و حتی توجه آنها به استعاره بیش از تشبیه بوده است.
پیرینی (2007) از جمله معدود پژوهشگرانی است که الگویی ویژه برای برگردان تشبیه ارائه کرده است. در این مقاله با توجه به کاملتر بودن الگوی پیرینی و اینکه این الگو اختصاص به تشبیه دارد از این الگو برای بررسی ترجمۀ عربی تشبیهات موجود در رمان سمفونی مردگان استفاده خواهیم کرد. روشهای ارائه شده توسط پیرینی برای ترجمۀ تشبیه عبارتند از:
1-ترجمۀ تحتاللفظی: مترجم در این روش، تمامی ارکان تشبیه را به همان شکل موجود در زبان مبدأ به زبان مقصد منتقل میکند. استفاده از این روش باید کاملاً آگاهانه باشد؛ یعنی مترجم ابتدا باید مشبه و مشبهٌبه را تشخیص دهد، سپس به کشف وجهشبه بپردازد و اگر مشبه، مشبهٌبه و وجهشبه در دو زبان، یکی بود، آنگاه میتواند از روش ترجمۀ تحتاللفظی استفاده کند.
در بخشی از رمان سمفونی مردگان، نویسنده از زبان یکی از شخصیتهای داستان، پدرش را در لاغری و ریزاندامی به «کشمش خشک» تشبیه میکند و میگوید: «پدر کوچک و ریزه، مثل کشمش خشک مانده بود» (معروفی، 1388). مترجم برای ترجمۀ این تشبیه نیز از روش ترجمۀ تحتاللفظی استفاده میکند و همین تصویر را به زبان عربی منتقل میکند و میگوید: «کان الأب صغیر الهیکل مثل حبة زبیب یابسة» (معروفی، 2018). در این تشبیه، وجهشبه ذکر شده و کار را برای مترجم راحتتر کرده است. مترجم نیز همان مشبهٌبه را به زبان عربی برگردانده و وجه شبه را نیز حفظ کرده است. «زبیب» در زبان عربی به معنای «کشمش» است. نکته قابل توجه در ترجمۀ این تشبیه این است که مترجم به خوبی کلمۀ «حبة» را به متن عربی افزوده است. در متن فارسی فقط عبارت «کشمش خشک» وجود دارد، اما در زبان عربی کلمه «حبة» به معنای «دانه» اضافه شده و سه کلمه وجود دارد: «حبة زبیب یابسة». چنین مواردی نشاندهندۀ تسلط بالای مترجم به ظرافتهای زبان عربی است.
استفاده از کلمۀ «کشمش» در عبارت بالا توسط نویسنده هدفمند بوده است، چراکه شغل شخصیتهای اصلی این داستان فروش آجیل است و آنها تقریباً هر روز با «کشمش» سروکار دارند. مترجم نیز به همین دلیل این کلمه را تغییر نداده و از ترجمۀ تحتاللفظی استفاده کرده است.
احمد موسی در ترجمۀ تشبیهات موجود در رمان سمفونی مردگان در موارد زیادی از این روش، بهره برده است. برای مثال، او در ترجمۀ جملۀ «مثل سگ از من میترسد و مثل برهای مطیع فرمان میبرد» (معروفی، 1388) با بهرهگیری از این روش میگوید: «یخافنی ککلب و یطیع أوامری کحمل ودیع» (معروفی، 2018). در این عبارت، دو تشبیه وجود دارد و هر دو تشبیه به روش ترجمۀ تحتاللفظی به عربی برگردانده شده است و این به دلیل نزدیکی وجهشبه در عربی و فارسی است؛ یعنی سگ (کلب) و بره (حمل) در هر دو زبان فارسی و عربی برای نشان دادن ترس و فرمانبرداری بهکار میروند. عبارت «حمل ودیع» که مترجم استفاده کرده از عبارات پرکاربرد در زبان عربی است و با مراجعه به متون عربی میتوان نمونههای زیادی از استفاده از این عبارت را یافت، مانند این عبارت «إسرائیل تتظاهر بأنها حمل ودیع، وهی تقصف المدن الفلسطینیة» (محمد داود، 2003).
هرگاه فرهنگ دو زبان مبدأ و مقصد به هم نزدیک باشد، استفاده از این روش کاربرد زیادی پیدا میکند. به همین دلیل در ترجمۀ رمان سمفونی مردگان از این روش بیش از سایر روشها استفاده شده است. البته گرایش به آشناییزدایی متن مقصد یا وفاداری به متن مبدأ نیز میتواند از دلایل استفاده از این روش باشد. مترجم در ترجمۀ عبارت «وقتی عصرها براش روزنامه میبرم مثل ماهی روی آب دهانش را باز میکند» (معروفی، 1388) تشبیه را به صورت کاملاً تحتاللفظی ترجمه میکند و میگوید: «لما أجلب له الجرائد عصرا یفتح فاه مثل السمکة فوق الماء» (معروفی، 2018). در این ترجمه اگر از ترجمۀ معکوس استفاده کنیم و تشبیه را مجدداً به فارسی برگردانیم، دقیقاً همان متن فارسی به دست میآید.
معروفی در این رمان از تشبیه برای تصویرسازی به میزان زیادی استفاده کرده است. برای مثال در یک صحنه، یکی از شخصیتهای داستان که در برف فرورفته را به فرورفتن بنای قدیمی قهوهخانه در برف تشبیه میکند و میگوید: «احساس کرد مثل بنای ویران قهوهخانه در سنگینی برف وارفته است» (معروفی، 1388). مترجم نیز برای ترجمه این عبارت از ترجمۀ تحتاللفظی استفاده کرده است و میگوید: «أحس کأنه غاص فی أثقال الثلج مثل مبنی المقهی الخرب» (معروفی، 2018). مترجم علاوه بر اینکه در ترجمۀ این تشبیه از ترجمۀ تحتاللفظی استفاده کرده از همان ادات تشبیه (مثل) که در زبان فارسی بهکار رفته نیز استفاده کرده است.
البته باید اذعان کرد که عدم توجه به تفاوتهای مشبهٌبه و استفاده زیاد از این روش، مترجم را دچار اشتباه میکند و متن نیز در زبان مقصد نامفهوم جلوه میکند. احمد موسی به دلیل تسلط ناکافی بر فرهنگ فارسی، گاهی این اشتباهات را مرتکب شده است. برای مثال در ترجمه جملۀ «نگاهی میانداختم به حیاط، درختها، ساختمانهای دوردست که در تاریک روشن نیمهشب مثل اشباحی شطرنجی به نظر میآمدند» (معروفی، 1388)، میگوید: «وألقی نظرة إلی باحة البیت والأشجار والبنایات النائیة التی کانت تبدو وسط ظلمة منتصف اللیل المشرقة کأشباح شطرنجیة» (معروفی، 2018). در اینجا روش ترجمۀ تحتاللفظی مناسب نیست، زیرا عبارت «أشباح شطرنجیة» در زبان عربی، معمول نیست و به این معنا کاربرد ندارد. ترجمۀ موسی از این عبارت، مفهوم مبهم و تیره بودن را که در متن اصلی مدنظر است، نمیرساند.
2- جایگزینی مشبهٌبه با یک مشبهبه دیگر: گاهی وجهشبه موجود در زبان مبدأ را که از ارتباط مشبه و مشبهٌبه حاصل میشود، نمیتوان در زبان مقصد دریافت کرد. در چنین مواقعی مترجم ناچار است با در نظر گرفتن وجهشبه، مشبهٌبه را در زبان مقصد با یک مشبهٌبه دیگر جایگزین کرده و سعی کند تا همان وجهشبه موردنظر را نشان دهد. البته باید در نظر داشت که این روش، منجر به بومیسازی در متن مقصد میشود و استفاده از آن، بستگی به گرایش مترجم به متن مبدأ یا مقصد دارد. مترجم سمفونی مردگان نیز گاهی از این روش بهره برده است؛ هر چند به دلیل گرایش به بیگانهسازی ترجمه، کمتر از این روش استفاده کرده است.
مترجم در ترجمۀ جمله «خبر مثل باد در شهر پیچید» (معروفی، 1388) مشبهٌبه را تغییر داده است تا بتواند وجهشبه را به مخاطب بفهماند و میگوید: «انتشر الخبر فی المدینة کانتشار النار فی الهشیم» (معروفی، 2018) که ترجمۀ آن میشود «خبر مانند شعلهور شدن آتش در درخت خشک در شهر پیچید». منتشر شدن آتش در درخت خشک در زبان و فرهنگ عربی، جایگزین مناسبی برای پیچیدن خبر مثل باد است و همان مفهوم را میرساند. اصطلاح «کانتشار النار فی الهشیم» از اصطلاحات پرکاربرد در زبان عربی است و «هشیم» به معنای درخت خشکی است که زود آتش در آن شعلهور میشود (أنیس و دیگران، 2004). با دقت در این مثال میتوانیم ارتباط نزدیک فرهنگ و ترجمه را متوجه شویم. مترجم باید در ترجمۀ خود به این تفاوتهای فرهنگی توجه ویژهای داشته باشد. استفاده از ترجمۀ تحتاللفظی در این مثال باعث میشود پیام موجود در متن مبدأ به خوبی به زبان مقصد منتقل نشود.
همچنین معروفی از زبان یکی از شخصیتهای داستان عبارت زیر را بهکار میبرد: «مگر من چوب الفم که برای تو شاگردی کنم» (معروفی، 1388)، مشبهٌبه «چوب الف» در این عبارت برگرفته از فرهنگ فارسی است و ترجمۀ تحتاللفظی آن مفهوم موردنظر را منتقل نمیکند؛ بنابراین، مترجم در اینجا مشبهٌبه را تغییر داده و به جای آن از کلمه «بیدق» استفاده کرده است: «وهل أنا بیدق حتی تحرکنی کما شئت؟» (معروفی، 2018). «بیدق» در زبان عربی به معنای سرباز در بازی شطرنج است که ضعیفترین مهره بهشمار میرود. این واژه در زبان عربی به ویژه در متون سیاسی در این معنا کاربرد فراوانی دارد. برای مثال، در عبارت «بشار الأسد بیدق فی ید روسیا»، بشار اسد، رئیسجمهور سوریه به سرباز پیاده در دست روسیه تشبیه شده است که اختیاری از خود ندارد.
مترجم در ترجمۀ تشبیه در جملۀ «دو خط موازی به شکل مارپیچ به جا گذاشت» (معروفی، 1388) نیز از این روش بهره میبرد و مشبه را تا حدودی دچار تغییر میکند. هر چند تغییر در این تشبیه اساسی نیست و به جای کلمۀ «مارپیچ» از کلمۀ «ثعبان» به معنای «مار» استفاده میکند و میگوید: «ترکت خلفها خطین متوازیین فی شکل ثعبان» (معروفی، 2018). هدف از این تشبیه، توصیف حرکت جیپ شهربانی است و به نظر میرسد در اینجا نیازی به این تغییر در مشبهٌبه نبود و باید معادل بهتری برای کلمه «مارپیچ» استفاده میشد. برای مثال، واژۀ «حلزونی» در زبان عربی به معنای مارپیچ کاربرد دارد و بهتر بود مترجم از این معادل استفاده میکرد.
3- تقلیل تشبیه به مفهوم: گاهی مترجم نه میتواند از ترجمۀ تحتاللفظی استفاده کند و نه میتواند جایگزین مناسبی برای مشبهٌبه بیابد؛ بنابراین، مجبور میشود تشبیه را نادیده بگیرد و مفهوم آن را بیان کند. برای مثال، مترجم در ترجمۀ عبارت «از چشمهای آنان قندیلهایی مثل کریستال کش آمده بود» (معروفی، 1388)، میگوید: «تدلت من أعین جمیعهم قنادیل بلوریة» (معروفی، 2018) که ترجمۀ آن میشود «قندیلهای بلوری از چشمان همگی آویزان شده بود». مترجم در ترجمۀ این تشبیه، فقط به ذکر مفهوم آن بسنده کرده و از آنجا که نتوانسته یا نخواسته تشبیه را منتقل کند، فقط به مفهوم آن اشاره کرده است. این روش نباید در ترجمۀ آثار ادبی زیاد مورد استفاده قرار گیرد، چون زیبایی یک متن ادبی به وجود همین آرایههای ادبی است.
همچنین مترجم در ترجمۀ تشبیه موجود در جملۀ «برفهای کهنه سفت شده بود مثل صخره» (معروفی، 1388) تشبیه را نادیده گرفته و به ذکر مفهوم آن بسنده میکند. در متن مبدأ، برف سفت به صخره تشبیه شده است، اما مترجم بدون توجه به این تشبیه میگوید که برفها به یخ تبدیل شدهاند: «تجمدت الثلوج القدیمة غدت جلیدا» (معروفی، 2018)؛ «جلید» در زبان عربی به معنای یخ بوده و این کلمه در متن مبدأ ذکر نشده است. ترجمۀ این تشبیه را نیز میتوان متأثر از مسائل فرهنگی دانست؛ زیرا در کشورهای عربی معمولاً برف نمیبارد و مردم در آنجا آشنایی چندانی با برف و سفت شدن آن در زمستانهای سرد ندارند (یا حداقل در گذشته نداشتهاند)؛ بنابراین مترجم از کلمۀ «جلید» استفاده کرده که برای مخاطب عرب قابل فهم است.
4- حفظ مشبهٌبه بهعلاوه ذکر و شرح وجهشبه: در این حالت، مترجم مشبهٌبه را حفظ میکند، اما از آنجا که ممکن است وجهشبه برای مخاطب شناخته شده نباشد، اقدام به شرح وجهشبه میکند. استفاده از این روش به خوبی نشاندهندۀ تفاوتهای فرهنگی میان زبان مبدأ و زبان مقصد است، زیرا اگر وجهشبه برای مخاطبان متن مقصد قابل فهم باشد، نیاز به شرح آن نیست.
مترجم در ترجمۀ عبارت «صدای زوزۀ گرگها مثل زبانۀ آتش از همه سو تاب میخورد» (معروفی، 1388)، میگوید: «کان صوت عواء الذئاب صاخبا ینبعث من کل وجهة مثل ألسنة اللهب» (معروفی، 2018) که ترجمۀ آن میشود «صدای زوزۀ گرکها شدید بود و مانند زبانههای آتش به این سو و آن سو میرفت». مترجم در ترجمۀ این تشبیه، وجهشبه «صاخبا» را به ترجمه اضافه کرده و مشبهٌبه «ألسنة اللهب» را نیز حفظ کرده است. دلیل ذکر وجهشبه در این مثال، این است که مخاطب متن مقصد به دلیل تفاوتهای فرهنگی نمیتواند آن را از مشبهٌبه «ألسنة اللهب» بفهمد؛ بنابراین، مترجم به خوبی با ذکر وجهشبه، فهم آن را برای مخاطب آسانتر کرده است.
در مورد وجهشبه باید گفت که ذکر آن یا عدم ذکر آن از اهمیت بالایی برخوردار است. به ویژه در ترجمه در صورتی که وجهشبه ذکر نشده باشد، مخاطب باید برای یافتن آن تلاش کند و از اطلاعات خود کمک بگیرد. اگر مخاطب تسلط کافی به فرهنگ و زبان مبدأ نداشته باشد، مترجم باید هرگاه وجهشبه حذف شده باشد، آن را ذکر کند.
زمانی که در تشبیه وجهشبه ذکر شود، ترجمۀ آن دشواری کمتری دارد و مترجم میتواند براساس وجهشبه، مشبهٌبه را حفظ کند یا با توجه به فرهنگ مخاطبان مقصد آن را تغییر دهد، اما زمانی که وجهشبه ذکر نمیشود به ویژه در تشبیه بلیغ، ممکن است مترجم در فهم وجهشبه دچار خطا شود و روش مناسبی برای انتقال آن انتخاب نکند. همچنین هرگاه تشبیه خلاقانه باشد؛ یعنی مشبهٌبه در زبان مبدأ کمتر بهکار رفته باشد، فهم آن دشوارتر است و ترجمۀ آن نیز به همان نسبت دشوارتر خواهد بود.
5- جایگزینی مشبهٌبه با شرح: مترجم در این حالت، مشبهٌبه را حذف کرده و به شرح آن بسنده میکند. تفاوت روش فوق با روش دوم این است که در این روش، مشبهٌبه جای خود را به شرح میدهد، اما در روش دوم تشبیه نادیده گرفته شده و فقط مفهوم آن بیان میشود.
مترجم در ترجمۀ جملۀ «بعد از مرگ آیدا زندگی ما مثل بهمن بزرگی از برف در سراشیبی دره مرگ فرو میغلتید» (معروفی، 1388)، مشبهٌبه (بهمن بزرگ) را حذف کرده و مفهوم آن را بیان کرده است و میگوید: «وبعد موت آیدا غدت حیاتنا تغوص فی مهاوی الثلوج» (معروفی، 2018). در اینجا نیز نقش مسائل فرهنگی پررنگ است و از آنجا که در کشورهای عربی برف زیادی نمیبارد و اصولاً سقوط بهمن رخ نمیدهد، مترجم واژهای برای آن نیاورده و سعی کرده است با شرح مشبهٌبه آن را برای مخاطب عرب قابل فهم کند.
6- حذف تشبیه: در این روش، مترجم ممکن است به هر دلیل اقدام به حذف تشبیه کند و کاملاً آن را نادیده بگیرد. حذف تشبیه میتواند دلایل مختلفی داشته باشد؛ یکی از دلایل حذف تشبیه این است که مترجم معادل مناسبی برای آن در زبان مقصد نمییابد یا اینکه احساس میکند تشبیه تأثیر زیادی در متن ندارد و حذف آن آسیبی به مفهوم متن نمیزند.
موسی در ترجمۀ خود از این روش نیز استفاده کرده است. وی در ترجمۀ عبارت «مادر استخوانی و ظریف و نازک بود مثل پر کاه» (معروفی، 1388) آورده است: «کانت الأم نحیفة وظریفة متدفقة» که ترجمۀ آن میشود: «مادر لاغر، ظریف و جاری بود» (معروفی، 2018). مترجم در این جمله به جای ترجمۀ تشبیه، آن را به طور کلی حذف کرده است. «پر کاه» در فرهنگ فارسی نشانۀ سبک و نازک بودن است، اما در فرهنگ عربی این معنا را ندارد؛ بنابراین، مترجم از آنجا که معادل مناسبی برای این عبارت نیافته آن را کاملاً حذف کرده است.
نمودار 1. شماتیک الگوی پیرینی در ترجمۀ تشبیه
5. نقد و تکمیل الگوی پیرینی در معادلیابی ترجمه
الگوی مدنظر پیرینی نیازمند تکمیل و اضافه کردن روشهای دیگر به آن است. یکی از روشهایی که پیرینی به آن اشاره نکرده، روش افزودن ادات تشبیه است.
یکی از موارد مرتبط با ادات تشبیه، حذف یا وجود آن است. «علمای بلاغت، تشبیه را بر اساس وجود یا حذف تشبیه به دو نوع تقسیم کردهاند و تشبیهی که ادات آن حذف شده باشد را مؤکد و تشبیه همراه با ادات تشبیه را مرسل مینامند. شفیعیکدکنی معتقد است: تشبیه مؤکد؛ یعنی تشبیهی که ادات آن حذف شده است از نظر ادبی و بلاغی زیباتر است و تأثیر آن بر مخاطب بیشتر است، چون تشبیهی که ادات آن حذف میشود به استعاره نزدیکتر میشود» (شفیعیکدکنی، 1372)؛ بنابراین، در روشهایی که وجهشبه به تشبیه اضافه میشود، زیبایی تشبیه اصلی تا حدود زیادی تحت تأثیر قرار میگیرد.
گاهی تشبیه بهکار رفته در زبان مبدأ بدون ادات تشبیه است و مترجم اقدام به افزودن ادات تشبیه میکند. برای مثال، ممکن است در زبان فارسی تشبیه «علی شیر است» که از نوع تشبیه بلیغ است در زبان عربی اینگونه ترجمه شود: «علی مثل الأسد» که در این ترجمه ادات اضافه شده است. این روش گاهی توسط مترجمان مورد استفاده قرار میگیرد. همچنین گاهی ممکن است مترجم خواسته یا ناخواسته اقدام به تغییر ادات تشبیه کند. برای مثال در ترجمۀ تشبیه « انگار از خواب پریده باشد، نشست» (معروفی، 1388)، کلمه «انگار» آمده است که در زبان عربی معادلهایی مانند «کأنه» دارد، اما مترجم از این کلمه استفاده نکرده و از «ک» که بسامد بیشتری در تشبیه در زبان عربی دارد، استفاده کرده است؛ یعنی «هبّ جالسا کمن طار فزعا من نومه» (معروفی، 2018). البته باید توجه داشت که یکی از دلایل عدم ارائه این روش توسط پیرینی احتمالاً به خاطر تفاوت تشبیه و استعاره در بلاغت فارسی و انگلیسی است. در بلاغت انگلیسی جملهای مانند «علی شیر است» استعاره شمرده میشود، چون در تعریف استعاره در انگلیسی میگویند: «تشبیهی که ادات آن حذف شده است» (لارسون[5]، 1998). حال آنکه در بلاغت فارسی این نوع تشبیه، تشبیه بلیغ نامیده میشود (شمیسا،1370).
یک روش دیگر که باید به الگوی پیرینی افزوده شود، روش تعدیل مشبهٌبه در زبان مقصد است. گاهی مترجم در زبان مقصد از همان تشبیه بهکار رفته در زبان مبدأ استفاده میکند، اما به جای جایگزین کردن مشبهٌبه با مشبهٌبه دیگر با ایجاد تغییراتی در مشبهٌبه، آن را برای مخاطبان متن مقصد روشنتر میکند. این تغییر ممکن است با حذف، اضافه کردن یا تغییر یک کلمه رخ دهد. مترجم در ترجمۀ تشبیه موجود در عبارت «مثل مجسمه خشکی است که در گذشتههاش جا مانده است» (معروفی، 1388)، مشبهٌبه را کاملاً تغییر نمیدهد و حتی آن را شرح نمیدهد، بلکه با کمی تغییر آن را برای مخاطب متن مقصد قابل فهم میکند و میگوید: «کأنه تمثال متخشب ظل قابعا فی ماضیه» (معروفی، 2018). در این عبارت، مترجم به جای کلمه «خشک» که صفت مجسمه است از کلمه «متخشب» استفاده میکند که از ریشه «خشب» به معنای «چوب» است. چون خشک در اینجا به معنای «یابس» نیست، بلکه به معنای بیحرکت است.
همچنین برخی از روشهای ارائه شده توسط پیرینی با هم همپوشانی دارد. تقلیل تشبیه به مفهوم به نوعی حذف تشبیه است، چون در این روش نیز تشبیه عملاً حذف میشود. علاوه بر این، اگر تشبیه و مفهوم آن، هر دو حذف شوند، این مسأله نشاندهنده عدم وفاداری مترجم بوده و یک خطا است و یک روش ترجمه بهشمار نمیرود.
در پایان این بخش باید گفت که پیرینی در الگوی خود توجهی به نوع تشبیه نداشته است و روشهایی که برای ترجمۀ تشبیه ارائه میکند برای همه انواع تشبیه مشترک است و تفاوتی بین تشبیه اضافی، تشبیه بلیغ، تشبیه مؤکد و... قائل نشده است.
6. ترجمۀ تشبیه و ملاحظات فرهنگی
توجه به عناصر فرهنگی در ترجمه، سابقه دیرینهای دارد و به نظریههای ترجمه در دوران معاصر محدود نمیشود. صلحجو از یک نوع ترجمه نام میبرد و آن را ترجمه فرهنگی مینامد؛ ترجمه فرهنگی، ترجمهای است که در متن آن عناصری از فرهنگ مقصد اضافه میکنند تا برای خواننده فضای مأنوستر و در نتیجه دلپذیرتر پیدا کند (صلحجو، 1394).
یکی از نقدهایی که میتوان به الگوی پیرینی وارد کرد، عدم توجه به ملاحظات فرهنگی در برخی روشها است. برای مثال، در ترجمۀ تحتاللفظی ملاحظات فرهنگی نادیده گرفته میشود. «در ترجمۀ تشبیه باید در نظر داشت که انتخاب مشبهٌبه و وجهشبه ارتباط نزدیکی با فرهنگ دارد و ترجمۀ تحتاللفظی تشبیه در بسیاری موارد نمیتواند هدف از تشبیه را نشان دهد» (رملی[6]، 2014). نویسنده در یک بخش از رمان، یکی از شخصیتها را به زنبوری تشبیه میکند که «اِمشی» (حشرهکُش) خورده است و میگوید: «مثل زنبوری که امشی خورده باشد» (معروفی، 1388)، مترجم نیز مشبهٌبه (زنبور امشی خورده) را به زبان عربی برمیگرداند و میگوید: «مثل زنبور تجرع مُبیدا» (معروفی، 2018). «مبید» در زبان عربی به معنای حشرهکش است. نکتهای که در ترجمۀ این تشبیه باید مورد توجه قرار گیرد، مسائل فرهنگی است. امشی نوع خاصی از حشرهکش است که در سالهای دور در ایران مورد استفاده قرار میگرفته است و به معنای مطلق حشرهکش نیست، اما مترجم به جای آن از کلمه «مُبید» استفاده کرده که به معنای مطلقِ حشرهکش است.
مترجم در انتقال مسائل فرهنگی در ترجمۀ تشبیه در همه موارد موفق نبوده، بلکه اشتباهاتی نیز داشته است. برای مثال، در ترجمۀ تشبیه موجود در عبارت «درست جان کندن یک آدم سگجان را میمانست» (معروفی، 1388)؛ «آدم سگجان» را به صورت تحتاللفظی ترجمه کرده است: «کانت تشبه نزع روح انسان کلبی الروح» (معروفی، 2018). عبارت «کلبی الروح» برای سگجان در زبان عربی مناسب نیست و با مراجعه به فرهنگلغتهای معتبر نمیتوان این واژه را در متون عربی یافت. مترجم برای ترجمۀ این تشبیه باید مشبهٌبه را تغییر میداد یا شرحی به آن میافزود تا مخاطب متن مقصد هدف از تشبیه را متوجه شود.
جدول 1. میزان استفاده از هر روش توسط مترجم
روش |
تعداد |
درصد |
ترجمۀ تحتاللفظی |
23 |
8/71 |
جایگزینی مشبهٌبه با مشبهٌبه دیگر |
4 |
5/12 |
تقلیل تشبیه به مفهوم |
2 |
25/6 |
حفظ مشبهٌبه بعلاوه شرح وجهشبه |
1 |
125/3 |
جایگزینی مشبهٌبه با شرح |
1 |
125/3 |
حذف تشبیه |
1 |
125/3 |
بحث و نتیجهگیری
مترجم در ترجمۀ تشبیهات بهکار رفته در رمان سمفونی مردگان از هر شش روش معرفی شده توسط پیرینی استفاده کرده است. هر چند از همه این روشها به یک میزان استفاده نکرده است. بیشترین استفاده مترجم از دو روش ترجمۀ تحتاللفظی و جایگزینی مشبهٌبه با مشبهٌبه دیگر بیش از سایر روشها استفاده کرده است.
احمد موسی مترجم این اثر، بیشترین استفاده را از روش ترجمۀ تحتاللفظی و به میزان 71 درصد داشته است. استفاده زیاد مترجم از این روش، نشاندهنده نزدیکی فرهنگ گویشوران دو زبان مبدأ و مقصد است که به مترجم اجازه میدهد از مشبهٌبه و وجهشبه واحد برای رساندن مفهوم استفاده کند. همچنین استفاده زیاد از این روش میتواند نشاندهنده گرایش مترجم به بومیسازی متن مبدأ باشد.
هر چند مترجم در برخی موارد در استفاده از این روش زیادهروی کرده است و مواردی وجود دارد که بهتر بود از روشهای دیگر مانند جایگزینی مشبهٌبه استفاده میکرد.
مترجم در ترجمۀ تشبیهات موجود در رمان به میزان 12 درصد نیز از روش «جایگزینی مشبهٌبه با مشبهٌبه دیگر» استفاده کرده است؛ این مسأله نشان میدهد که او به فرهنگ گویشوران زبان مبدأ و مقصد به حدی تسلط داشته است که توانسته با استفاده از مشبهبههای متفاوت، مفهوم مدنظر نویسنده رمان را به مخاطبان (کاربران زبان مقصد) منتقل کند. استفاده از این روش نشاندهنده مهارت بالای مترجم است و مترجم در چند نمونه نشان داده است که تسلط تقریباً مناسبی بر دو زبان و فرهنگ فارسی و عربی دارد، اما تعداد دفعات استفاده از این روش کمتر از انتظار است و با استفاده بیشتر از این روش، مترجم میتوانست زیبایی متن فارسی را به مخاطب عربزبان منتقل کند.
مترجم این اثر از سایر روشها به میزان بسیار کمتری استفاده کرده است. میزان استفاده وی از سایر روشهای پیشنهادی در ترجمۀ تشبیه به ترتیب عبارت است از: روش «تقلیل تشبیه به مفهوم » 6 درصد ، روش «حفظ مشبهٌبه به علاوه شرح وجهشبه» و «جایگزینی مشبهٌبه با شرح» و «حذف تشبیه» هر یک به میزان 3 درصد.
همچنین مترجم در ترجمۀ تشبیهات گاهی به مسائل فرهنگی بیتوجه بوده و به همین دلیل چندین بار از روشهای نامناسب استفاده کرده است. اگر مترجم در ترجمه این اثر از یک محقق مسلط به فرهنگ و زبان فارسی کمک میگرفت، مطمئناً نتیجه کار بهتر میشد.
تعارض منافع
تعارض منافع ندارم.
ORCID
Habib Keshavarz |
https://orcid.org/0000-0003-3113-8259 |