Document Type : Research Paper

Authors

1 Assistant Professor, Department of Arabic Language and Literature, Azarbaijan Shahid Madani University, Tabriz, Iran

2 Master of Arabic Language Translation, Azarbaijan Shahid Madani University, Tabriz, Iran

3 Ph.D. student in Arabic Language and Literature, Azarbaijan Shahid Madani University, Tabriz, Iran

Abstract

Criticism and evaluation of translation is an important part of translation work that leads to its growth and completion. Garces's theory is a theory that is organized in order to recognize the quality of translations and analyze the quality of translated texts. This theory is an effective framework for criticizing the quality of translations. One of the prominent books in the field of history, culture, and politics is Motahari's book "The Reciprocal Services between Islam and Iran" translated into Arabic and entitled "Islam and Iran” by Yousefi Gharavi. This research aims to study and critique the Arabic translation of this book, based on the four levels of semantic - lexical, syntax - inflectional, discursive - functional, and stylistic-practical, with a descriptive-analytical method. The results show that this translation, given the more negative points, is only sufficient and not acceptable. The translator has been more successful at both the "semantic-lexical" and "syntactic-morphological" levels than other levels of Garcés’ model. The "discourse-functional" and "stylistic-practical" levels need to be reconsidered. The results show that the translation has examples of descriptive translation. One of the main disadvantages of translation is disruptive and inappropriate omissions that go beyond deleting words and sentences and include deleting paragraphs and even deleting lots of pages from the book. In addition to the phenomenon of deletion, we see the phenomenon of excessive expansion or eloquence, which sometimes leads to distortion of the text.

Keywords

ترجمه به معنای برگردان متن مبدأ به متن مقصد، همواره به دنبال معنا بوده و «انتظاری که از مترجم می‌رود، این است که با کمترین آسیب، معادل مناسب را انتخاب کند» (طهماسبی، 1393). هر مترجمی بنا بر شمی که دارد به طور ناخودآگاه و تجربی دست به اقداماتی در جهت رفع این نقص‌ها وآسیب­ها می‌زند، اما امروزه با توجه به جهت‌گیری جهان به سوی علمی کردن تمام حرفه‌ها و عرضۀ ابزارهایی برای رویارویی با مشکلات آن، ترجمه نیز از این امر مستثنا نبوده و نیاز به ابزارهایی دارد. این ابزارها و یا بهتر بگوییم نظریه‌ها، راهی است برای آشنایی بیشتر با مشکلات ترجمه، طبقه‌بندی آن‌ها و نیز عرضۀ راه‌حل‌هایی برای تصمیم‌گیری در جهت حل مشکلات پیش‌رو (مهدی‌پور، 1389).

تاکنون نظریات مختلفی از سوی صاحب‌نظران ترجمه در زمینۀ کیفیت‌سنجی و ارزیابی ترجمه‌ها ارائه شده است. «یکی از مهم‌ترین مسائل مرتبط با نظریه و عمل ترجمه، تعریف نظریۀ ترجمه و تبیین نسبت آن با عمل ترجمه است. برخی از نظریات ترجمه، متن مبدأ را در اولویت قرار داده و به اصطلاح نویسنده محورند و برخی دیگر به متن مقصد توجه داشته و مخاطب‌محور محسوب می‌شوند، اما در هر صورت می‌توان آن‌ها را معیاری برای نقد و ارزیابی ترجمه‌های انجام شده، درنظر گرفت» (افضلی و اسد‌اللهی، 1398).

نظریۀ گارسس، یکی از مهم‌ترین نظریات مقصدگرا است که در چهار سطح ارائه شده و به دلیل جامع بودن آن، می‌تواند الگویی کارآمد جهت ارزیابی سطح کیفی ترجمه‌ها و میزان مقبولیت و کفایت آن‌ها باشد.

از جمله کتاب­های ارزشمندی که ارزیابی آن مغفول مانده، ترجمۀ کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران»، اثر استاد شهید مرتضی مطهری است. این کتاب توسط استاد محمد یوسف هادی غروی با عنوان «الإسلام و إیران» به زبان عربی ترجمه شده است. ارزش جهانی کتاب، ضرورت ارزیابی ترجمه آن را توجیه می­کند. در پژوهش حاضر، ترجمۀ جلد دوم کتاب موردنظر (به صورت کامل) براساس نظریۀ گارسس و با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی و استفاده از نرم‌افزار SPSS مورد بررسی قرار گرفته و با بیان نکات مثبت و منفی ترجمه، میزان کفایت و مقبولیت آن سنجیده شده است.

پژوهش حاضر درصدد پاسخگویی به سؤالات زیر است:

1- ترجمۀ کتاب «الإسلام و إیران»، با کدام‌یک از سطوح چهارگانه نظریۀ گارسس، مطابقت بیشتری دارد؟

2- ترجمۀ کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران»، براساس الگوی گارسس از کدام‌یک از ویژگی­های مقبولیت و کفایت برخوردار است؟

با توجه به سؤال‌های این پژوهش، دو فرضیه مطرح است:

1- ترجمۀ کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران»، با سطح صرفی- نحوی از سطوح چهارگانه نظریۀ گارسس، مطابقت بیشتری دارد.

2- ترجمۀ کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران»، براساس الگوی گارسس، دارای ویژگی مقبولیت بوده و کفایت لازم را ندارد.

1. پیشینۀ پژوهش

پژوهش­های ارزشمندی برمبنای نظریۀ گارسس، مورد بررسی قرار گرفته است که در این بخش به برخی از آن‌ها اشاره می­شود.

محمد رحیمی خویگانی و همکاران (1397) در مقالۀ خود با عنوان «نقدی بر انتخاب‌های واژگانی محمد دشتی در ترجمۀ نهج‌البلاغه از منظر سطح معنایی- لغوی گارسس» انتخاب‌های واژگانی ترجمة محمد دشتی از نهج‌البلاغه امام علی(ع) را براساس سطح معنایی- لغوی الگوی ارزیابی ترجمة گارسس مورد بررسی قرار داده و به این نتیجه رسیده است که دشتی در انتخاب‌های واژگانی خود، بیش از هر چیز به بسط واژگانی در قالب‌های مختلف و از همه مهم‌تر به بسط تفسیری و ایدئولوژیک روی آورده ‌است.

محمدحسن امرایی (1397) در مقالۀ «نقد و ارزیابی کیفیت ترجمۀ قرآن آیت‌الله یزدی براساس نظریۀ گارسس (1994م)؛ مطالعۀ موردی: سورۀ بقره» در ارزیابی کیفی ترجمۀ قرآن آیت‌الله یزدی به این نتیجه رسیده که این ترجمه، هم توضیحی- تفسیری است و داده­های بسیاری برای زیرگروه تعریف و توضیح و بسط خلاقه دارد و هم، موارد بی­شماری از داده‌های قابل تطبیق با نظریۀ گارسس و زیرگروه­های متعدد آن را در خود جای داده است.

عیسی متقی‌زاده و همکاران (1396) در مقالۀ «ارزیابی ترجمۀ متون ادبی فارسی به عربی براساس مدل کارمن گارسس (پیام رهبرانقلاب به مناسبت موسم حج 1395)» ضمن بررسی ترجمۀ پیام رهبر انقلاب به زبان عربی، چالش­هایی را در این ترجمه شناسایی کرده که تفاوت‌های فرهنگی موجود بین دو زبان فارسی و عربی و معادل‌یابی در سطح واژگانی و دستوری براساس این اختلافات، یکی از چالش‌های مهم در فرآیند این ترجمه است. همچنین مواردی چون اقتباس و معادل‌یابی واژگانی بر این اساس، قبض و بسط واژگان در زبان مقصد، به‌کار بردن واژگان عام در برابر خاص و برعکس، تأثیرپذیری از زبان عامیانه و... از مهم‌ترین چالش‌های این حوزه بوده‌ است.

محمدنبی احمدی و زهرا قنبری (1399) در مقالۀ «نقد ترجمۀ فارسی‌ داستان «نهرالذهب» براساس نظریۀ سطح معنایی- لغوی الگوی گارسس» به این نتیجه رسیده‌اند که این ترجمه از لحاظ سطح «معنایی- لغوی» موارد محدودی از داده‌های قابل تطبیق با نظریۀ ‌گارسس و زیرگروه‌های متعدد آن را در خود جای داده است. «اقتباس» دارای بیشترین بسامد ‌و «توضیح» کمترین مورد را دارا بوده است.

زهره گرجی و رقیه رستم‌پور ملکی (1399) در مقالۀ «نقد ترجمۀ فارسی منتخب آثار جبران در کتاب «حمام روح» بر پایۀ مدل نظری گارسس»، ترجمه منتخب آثار «جبران خلیل جبران» در کتاب «حمّام روح» سید حسن حسینی (1377) را بر پایۀ نظریۀ نقد ترجمۀ گارسس در هر چهار سطح با شیوه توصیفی- تحلیلی مورد مطالعه و تحقیق قرار می‎دهد. دستاورد این جستار نمایانگر آن است که مترجم در زمینۀ معنایی- لغوی و نحوی- واژه‌ساختی، عملکرد بهتری داشته و در سطوح سبکی و گفتمانی نسبتاً ضعیف ظاهر شده است.

براساس جست‌وجویی که نگارندگان مقاله انجام داده­اند، تاکنون پژوهشی در حوزۀ بررسی ترجمۀ یوسفی‌غروی از کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» به عمل نیامده است و از این منظر پژوهشی نو به‌شمار می‌رود.

 

2. معرفی کتاب

«خدمات متقابل ایران و اسلام» از آثار مشهور استاد مطهری، روحانی شیعه و استاد فلسفه و علوم اسلامی است. استاد مطهری این کتاب را برای دفاع از اسلام در برابر ادعاهای عبدالحسین زرین‌کوب در کتاب مشهور «دو قرن سکوت» نوشته است. زرین‌کوب در کتاب مشهور «دو قرن سکوت» رفتار اعراب مسلمان در جریان فتح ایران را مورد انتقاد قرار داد و ورود اسلام به ایران را همراه با «غارت و کشتار» دانست. زرین‌کوب معتقد بود که اعراب، ایرانیان را با زور شمشیر مسلمان کردند، اما استاد مطهری اعتقاد داشت که ایرانیان به خاطر سابقۀ فرهنگی و فلسفی عالی که داشتند دین اسلام را هماهنگ با عقل و فطرت یافتند و آن را پذیرفتند.

استاد مطهری در فصل اول این کتاب مفهوم ملیت ایرانی را مورد بررسی قرار داده و به‌طور مستند به نحوۀ ارتباط ایرانیان با اسلام -چه قبل و چه بعد از برخورد نظامی بین اعراب و ایرانیان- می‌پردازد. در فصل دوم می‌نویسد که گرایش ایرانیان به اسلام از روی اجبار نبوده، بلکه با عشق به آموزه‌های اسلامی مثل عدالت و همچنین استعداد ایرانی‌ها برای پذیرش اسلام بوده ‌است. استاد مطهری در این بخش به ادعاهای بعضی نویسندگان مبنی بر تحمیلی بودن اسلام به‌طور مستند پاسخ داده ‌است. در فصل سوم کتاب با عنوان «خدمات ایرانیان به اسلام» می‌نویسد که ایرانیان بیش از هر قوم دیگری استعداد و ابتکار خود را صادقانه در اختیار اسلام قرار دادند (ر.ک؛ ویکی‌پدیا).

استاد مطهری در مقدمۀ کتاب تأکید دارد که «کتاب حاضر پاسخ به سه پرسشی است که مهم­ترین پرسش­ها دربارۀ ایران و اسلام است: اول پرسش مفهوم ایران و ملت ایرانی و نسبت آن‌ها با اسلام؛ دوم پرسش سهم ایرانیان در بسط و گسترش اسلام و ظهور دادن تمدن اسلامی و بالاخره سهم اسلام در شکوفایی ایران».

3. مدل ارزیابی کارمن والرو گارسس[1]

دربارۀ کیفیت‌سنجی ترجمه، دیدگاه­های مختلفی از سوی صاحب‌نظران ترجمه ارائه شده است. در این میان مدل گارسس به دلیل جامع بودن و پرداختن به همۀ ابعاد متن از اهمیت بسزایی برخوردار است. «گارسس (1994) مدلی ترکیبی در ارزیابی ترجمه ارائه کرده است که مرکب از مدل پیشنهادی وینی و داربلنه[2] (1958)، آرا و عقاید دیگر صاحب­نظران در امر ترجمه مانند نایدا[3]، نیومارک[4]، دلیسل[5]، وازکه ایورا[6]، مونن[7]، نوبرت[8] و سنتویو یاتوری[9] است. در الگوی گارسس، ترجمه­ها بر پایۀ ویژگی­های مثبت و منفی بیانگر کیفیت (و زیرگروه­های آن) و در نهایت، دو معیار کفایت و مقبولیت، بررسی و رده‌بندی می­شوند» (رشیدی و فرزانه، 1392).

گارسس برای ارزیابی شباهت­های متن مبدأ و متن مقصد، چهار سطح پیشنهاد می‌کند. این چهار سطح و زیرگروه‌های آن به شرح جدول (1) است.

جدول 1. سطوح و زیرگروه‌های آن‌ها در نظریۀ گارسس

سطح

معنایی- لغوی

سطح

نحوی- واژه‌ساختی

سطح

گفتمانی- کارکردی

سطح

سبکی- عملی

تعریف یا توضیح

ترجمۀ تحت‌اللفظی

تغییر به علت اختلافات اجتماعی- فرهنگی

بسط خلاقه

معادل فرهنگی یا کاربردی

تغییر نحو یا دستورگردانی

تغییر لحن

اشتباه مترجم

اقتباس

تغییر دیدگاه

تغییر ساختار درونی متن مبدأ

حفظ اعلام با معادل متن اصلی

بسط یا بسط نحوی

جبران

تعدیل اصطلاحات محاوره‌ای

حفظ ساختار خاص متن مبدأ

قبض نحوی

توضیح یا بسط معنی

حذف منظور متن اصلی

بیان نامناسب در متن مقصد

عام برابر خاص یا برعکس

تلویح، تقلیل و حذف

حذف حواشی

پرگویی در برابر ساده‌گویی

ابهام

تغییر نوع جملۀ ترجمه

 

تغییر در صناعات

منبع: گارسس (1994)

«همۀ این تکنیک‌ها را می‌توان از دیدگاه دیگر به سه گروه عمده که هر نوع ترجمه‌ای را دربرمی گیرد، تقسیم کرد: افزایش[10]، مانش(حفظ)[11]، کاهش[12].

در حیطۀ افزایش، تکنیک‌هایی که به بسط اطلاعات داده شده در متن مبدأ می‌پردازند که عبارتند از: تعریف، بسط، دستورگردانی، دگربینی، توضیح، تغییرات ناشی از اختلافات اجتماعی- فرهنگی، تغییر در ساخت درونی متن مبدأ، بسط خلاقه و تفصیل.

تکنیک‌هایی که در حوزه مانش (حفظ) اطلاعات می‌گنجد، عبارتند از: معادل فرهنگی، اقتباس، ابهام، ترجمه قرضی، ترجمۀ تحت‌اللفظی، جبران، تغییر نوع جمله، نارسایی در معادل، تغییر لحن، حفظ اسامی خاص و ساختارهای خاص متن مبدأ.

تکنیک‌هایی که کاهش را دربرمی­گیرند، عبارتند از: کاهش، حذف، حذف بن‌مایه متعهدانه، تعدیل اصطلاحات محاوره‌ای، حذف قسمتی از متن یا پاراگراف و اشتباه یا ساده‌انگاری مترج» (مختاری‌اردکانی، 1386).

با بررسی چهار سطح نظریۀ گارسس و  لحاظ کردن سه گروه افزایش، مانش (حفظ) و کاهش، این تکنیک را می‌توان به سه دسته مثبت، منفی و خنثی طبق جدول (2) تقسیم‌بندی کرد.

جدول 2. تکنیک‌های کاربردی در نقد ترجمه براساس نظریۀ گارسس

تکنیک‌های مثبت

تکنیک‌های منفی

تکنیک‌های خنثی

معادل فرهنگی

اقتباس

بسط

تعین[13]

جبران

دستورگردانی

دگر بینی

توضیح

تغییر برحسب اختلافات

اجتماعی- فرهنگی

حفظ صناعات ادبی

ابهام

ترجمه فرضی[14]

ساده سازی[15]

ترجمۀ تحت‌اللفظی

نارسایی[16]

تغییر لحن

تغییر ساختار درونی

حذف[17]

تعدیل

کاهش

حفظ ساختارهای متن مبدأ

بسط خلاقه

پرگویی

اشتباه مترجم

حذف وتغییر صناعات ادبی

تغییر در نوع ظرفیتی جمله

حفظ اسامی خاص متن مبدأ

تعریف

منبع: مختاری‌اردکانی (1386)

در مقالۀ حاضر با استفاده از روش‌شناسی ارزیابی ترجمۀ گارسس، ترجمۀ کتاب موردنظر مورد نقد و تحلیل قرار گرفته است. «این روش‌شناسی، الگوی جدید و جامع‌الأطرافی که به آن Polysystemic می­گویند برای ارزیابی ترجمۀ ادبی از دیدگاه علمی و ادبی به دست می‌دهد تا ناقد ترجمه، گزینه‌های مترجم اعم از تنگناها و آزادی‌ها را بشناسد و از اظهارنظرهای مغرضانه، طرفدارانه، خام، ناپخته، نظری، غیرملموس، غیرمستدل و غیرمنطقی پرهیز کند» (مختاری‌اردکانی، 1386).

4. کاربست نظریۀ گارسس در ترجمۀ کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران»

4-1. سطح معنایی- لغوی

4-1-1. تعریف یا توضیح

«تعریف» بیان معنی واژه است به صورت عبارت اسمی یا شبه جملۀ صفتی و «توضیح» افزودن اطلاعاتی است که برحسب اختلافات فرهنگی، فنی یا زبانی بین مخاطب اصلی و مخاطب ترجمه ضرورت پیدا می­کند (مختاری‌اردکانی، 1386) «به این معنی که وقتی مترجم در ترجمه به واژه­ای برمی­خورد که خاص یک فرهنگ است در انتقال آن به زبان مقصد باید معنی آن را بیان کند و توضیحی ارائه دهد تا خوانندۀ متن ترجمه شده در درک معنی دقیق با چالش مواجه نشود» (صیادانی و همکاران، 1396).

«اهورامزدا اراده قدوسی علوی خود را به وسیلۀ روحی مقدس و نیکو نهاد از قوه به فعل می­آورد که او را «سپنت مئنیو» (خرد مقدس) نامیده است» (مطهری، 1357)

ترجمه: إن أهورا کان یفعل ما یرید بإرادته العلویة المقدسة بواسطة روح مقدس نافع وخیر دعاه: «سپنت مئنیو= العقل المقدس»(کما یقول قدماء الفلاسفة بالعقل الأول)» (یوسفی‌غروی، بی‌تا)

در این عبارت، مترجم برای تفهیم بیشتر مطلب برای خواننده، جمله­ای را به عنوان توضیح عقل مقدس در داخل پرانتز افزوده است.

«اصل تعدد زوجات، اساس تشکیل خانواده به شمار می­رفت» (مطهری، 1357)

ترجمه: إن تعدّد الزوجات یعتبر هو الأصل فی أساس تشکیل الأسرة فی ایران القدیم (لدی الأشراف) (یوسفی‌غروی، بی‌تا)

در این عبارت، مترجم به منظور رفع ابهام و برداشت نادرست مخاطب، توضیحاتی در انتهای عبارت افزوده است، زیرا اگر این امر صورت نمی­گرفت، شاید برای خواننده این فکر پیش می­آمد که موضوع تعدد زوجات، امروزه نیز در جامعۀ ایران و همچنین در مورد تمامی طبقات جامعه به عنوان اصل اساسی در تشکیل خانواده، رایج است. صفت ایران که مؤنث است، هم نادرست به‌کار رفته است.

«بهدین» (مطهری، 1357)

ترجمه: بهدین: الدین الأحسن (یوسفی‌غروی، بی‌تا)

مترجم در کنار انتقال این کلمه به زبان مقصد، آن را توضیح داده ­است.

«گات­ها» (مطهری، 1357)

ترجمه: گات­ها: النشید الدینی الزرادشتی (یوسفی‌غروی، بی‌تا).

4-1-2. معادل فرهنگی یا کارکردی

«معادل فرهنگی، پیدا کردن واژه­ای از فرهنگ زبان مقصد به عنوان جایگزین واژه­ای در زبان مبدأ است. نیومارک می­گوید: واژگان و اصطلاحات فرهنگی باید با معادل مناسب فرهنگ مقصد، جایگزین شوند» (امرائی، 1397)، چراکه برخی واژه­ها به دلیل دارا بودن بار معنایی فرهنگی یا کارکردی در زبان مبدأ، چنانچه با استفاده از فرهنگ لغت و با استفاده از معادل اولیه واژه، ترجمه شوند، ترجمه­ای پذیرفتنی و قابل فهم برای مخاطب به دست نمی­دهد. از این رو، مترجم توانمند باید با شناسایی چنین واژگانی، معادل مناسبی را که در فرهنگ زبان مقصد، دارای همان مفهوم و کارایی است، انتخاب کند.

«روی استعمار سیاه با دست پروردگانش» (مطهری، 1357)

ترجمه: شاهت وجوه ربائب المستعمرین العملاء الخونة المجرمین!.. (یوسفی‌غروی، بی­تا)

«شاهت وجوه» دقیقاً معادل فرهنگی «رویش سیاه» است.

«در شش و پنج خیر و شر است» (مطهری، 1357)

ترجمه:‌ یحار فی مسألة الخیر والشر (یوسفی‌غروی، بی‌تا)

مترجم به جای اینکه به ترجمۀ تحت‌اللفظی این عبارت بپردازد، معادل کارکردی آن را در زبان مقصد، ارائه داده است تا برای مخاطبان نامفهوم و نامأنوس نباشد.

«آزادی و قدرت قابل توجهی پیدا کرده بودند» (مطهری، 1357)

ترجمه: وجدوا لأقدامهم موضعاً (یوسفی­‌غروی، بی‌تا)

«آنگاه ببین تفارت ره از کجاست تا به کجا» (مطهری، 1357)

ترجمه: ثم تری أنت بنفسک البون الشاسع بینهما (یوسفی‌غروی، بی­تا)

سخن مطهری که جملۀ معروفی است از اشعار حافظ: «صلاح کار کجا و من خراب کجا/ ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا» (حافظ شیرازی، غزل 2) به صورت دقیق ترجمه نشده، بلکه از معادل کارکردی آن استفاده شده است. از این رو، ترجمه بیت به صورت «أین صلاح العمل منّی السکران/ أنظر: مِن أین إلی أین اختلاف الطریقین؟!» پیشنهاد می‌شود.

4-1-3. اقتباس

اقتباس یا همانندسازی به عنوان «معادل‌یابی تقریبی میان مضمونی در زبان مبدأ و مضمونی مشابه و یا نزدیک به آن در زبان مقصد که تأثیری مشابه در ذهن خواننده دارد» تعریف شده است (کمالی، 1392). اقتباس (معنی نزدیک) در نظریۀ گارسس هم به‌کار بردن معادل جا افتاده است. در این شیوه، پیامی از طریق موقعیت مشابه انتقال می‌یابد و برای ترجمۀ اصطلاحات یا نهادهای فرهنگی نافع است (مختاری‌اردکانی، 1386). به صورت ساده­تر می­توان گفت همان معادل فرهنگی است. بدین معنی که کلمه‌ای یا اصطلاحی در یک فرهنگ خاص، یک مفهوم مشخصی دارد، اما در یک فرهنگ دیگر همان کلمه یا اصطلاح وجود ندارد و اصطلاحی به‌کار می‌رود که مشابه همان مفهوم است.

«سنن و نظامات کهنه و دست و پاگیرِ آنها را براندازد» (مطهری، 1357)

ترجمه: أن یضع عنهم إصرهم والأغلال التی علیهم من السنن والأنظمة البالیة (یوسفی‌غروی، بی­تا)

در این عبارت، اصطلاح دست و پاگیر در فرهنگ فارسی وجود دارد و همۀ ما مفهوم آن را درک می‌کنیم، اما در زبان عربی همان اصطلاح با همان مفهوم وجود ندارد. بنابراین، مترجم چون نتوانسته عبارت مناسبی برای بیان این مفهوم بیابد، کلمه‌ای را که با این مفهوم تناسب داشته باشد، به‌کار برده ‌است.

4-1-4. بسط نحوی

 «بسط نحوی عبارت است از افزودن یک یا چند واژه به ترجمه برحسب ضرورت» (مختاری‌اردکانی، 1386). در بسط نحوی، مترجم بنا به ضرورت ساختار زبان مقصد، افزوده‌هایی را به متن اضافه می­کند تا عبارت برای خواننده، مفهوم‌تر شود؛ یعنی عبارتی که در متن مبدأ به تلویح بیان شده در ترجمه تصریح می­شود. «تصریح به معنای آشکارسازی است و یکی از هماهنگی­های ترجمه است. تصریح وقتی صورت می­گیرد که اطلاعات متن مبدأ با صراحت و وضوح بیشتر به ترجمه انتقال می­یابد» (خزاعی­فر، 1391).

«کابوس به پایان آمد» (مطهری، 1357)

ترجمه: هکذا ارتفع الکابوس المظل (یوسفی‌غروی، بی‌تا)

توضیح: افزودن صفت المظلم

­­«تنها کسی که از تخمه شاهی باقی مانده بود، این دو دختر بودند» (مطهری، 1357)

ترجمه: فلم یبق من بذرة الملوک إذ ذاک أحد سوی هاتین البنتین من أخواته (یوسفی‌غروی، بی­تا)

«از این تغییر چه جرثومه­های دیگر که به جانمان حمله می­آورد» (مطهری، 1357)

ترجمه: وما أکثر هذه الجراثیم التی صارت تغزونا من آثار هذا الغزو (یوسفی‌غروی، بی‌تا)

«اعتقاد عظیم به خون و نژاد را با مسأله حقوق زن نباید اشتباه کرد» (مطهری، 1357)

ترجمه: فلا ینبغی الخلط بین العقیدة السائدة بالدم والعنصر ومسألة حقوق المرأة فی ذلک العهد البائد (یوسفی‌غروی، بی‌تا)

در تمامی موارد بیان شده، مترجم پس از آوردن معادل کلمه در متن مقصد و ترجمۀ جمله در ساختار زبان مقصد، جهت توضیح بیشتر و شفاف‌سازی مفهوم، عناصر نحوی افزوده است.

4-1-5. قبض نحوی

 قبض نحوی که عکس بسط نحوی است، عبارت است از به‌کار بردن واژه­های اندک در برابر واژه­های بسیار زبان مبدأ؛ در واقع در قبض نحوی، واژگان ترجمه، کمتر از واژگان زبان مبدأ هستند.

«عقائد زروانی مجموعا بسیار پیچیده، مبهم و درهم و خرافی است» (مطهری، 1357)

ترجمه: والعقائد الزروانیة مجموعة خلیطة وخرافیة (یوسفی‌غروی، بی­تا)

عبارت­های «بسیار پیچیده، مبهم و درهم و خرافی» که چهار صفت است به صورت دو صفت «خلیطة وخرافیة» ترجمه شده است.

«ذبح و قربانی با مراسم شگفت آوری پای به عرصه نهاده» (مطهری، 1357)

ترجمه: أضیفت إلی مناسک القربان طقوس عجیبة (یوسفی‌غروی، بی‌تا)

در این عبارت، مترجم علاوه بر اینکه از معادل کارکردی استفاده کرده، دست به قبض نحوی نیز زده است به طوری که «پای به عرصه نهاده» به صورت یک واژه «أضیفت» ترجمه شده است.

«تعالیم دوپهلو و کشدار» (مطهری، 1357)

ترجمه: ‌تعالیم مطاطة (یوسفی‌غروی، بی‌تا)

توضیح: «دو پهلو وکشدار» در ترجمه به یک واژۀ «مطاطة» تقلیل یافته است.

«هر پسری تا سن بلوغ و هر دختری تا زمان ازدواج دارای همین حقوق بودند»
(مطهری، 1357)

ترجمه: کان لکل بنت نفس هذا الحق إلی أن تتزوج وکذلک للولد (یوسفی‌غروی، بی­تا)

در این عبارت، ترتیب جمله، جابه‌جا شده، مترجم به این جابه‌جایی بسنده کرده است. همچنین در ترجمۀ جملۀ اول، دچار قبض شده است که در فهم جمله اختلال ایجاد می­کند. به بیان دیگر، در متن اصلی برای پسر، سن بلوغ در نظر گرفته شده و برای دختر، زمان ازدواج، اما وقتی مترجم ترجمه کرده: «وکذلک للولد» مخاطب چنین برداشت می­کند که برای پسر هم، همان سن ازدواج موردنظر است.

«ساسانیان این نظام را تجدید و تأیید و تقویت کردند» (مطهری، 1357)

ترجمه: إنما أیده الساسانیون (یوسفی‌غروی، بی‌تا)

مترجم در این عبارت سه فعل تجدید، تأیید و تقویت را در فعل «أیده» خلاصه کرده و از مؤلفۀ قبض نحوی استفاده نموده است.

4-1-6. عام برابر خاص یا برعکس

 عام در برابر خاص یا برعکس، ترجمۀ لغت عام است به خاص (ذات) یا برعکس» (مختاری‌اردکانی، 1386)؛ بدین صورت که گاهی نویسنده، اسمی را به صورت عام بیان کرده، اما مترجم، آن را به صورت اسم خاص می­نویسد. یا برخی مواقع، برعکس آن عمل می­کند؛ یعنی اسم خاص را در ترجمه به صورت اسم عام می­آورد.

«هیچکس باور می­کند که در این قرن مردی که مدعی مقام استادی دانشگاه است، تا این حد تجاهل کند؟» (مطهری، 1357)

ترجمه: فهل من أحد یصدّق أن یتجاهل هکذا رجل یدعی أنه من أساتذة جامعة طهران؟! (یوسفی‌غروی، بی‌تا)

در این عبارت، «دانشگاه» به صورت عام مطرح شده، اما مترجم، کلمه «طهران» را به آن افزوده و اسم عام را تبدیل به اسم خاص کرده است.

«مثلاً در صفحۀ 76 کتاب که راجع به تاریخی یا موهوم بودن زردشت بحث می­کنند، می­گویند» (مطهری، 1357)

ترجمه: یبحث هذا الدکتورالمعین فی صفحة 76 من کتابه حول حقیقة وجود زرادشت واسطوریته ویقول (یوسفی‌غروی، بی‌تا)

­                در متن اصلی، گویندگان مطلب به صورت عام مطرح شده، اما مترجم با توجه به مطالعۀ کتاب استاد مطهری و اشرافش بر مطالب، اسم گوینده را ذکر کرده است.

4-1-7. ابهام

زبان‌شناسان معتقدند که دلالت­های مختلف یک صورت واحد، منجر به ابهام می­شود. نیومارک ابهام را هفت نوع دانسته است: 1- ابهام دستوری، 2- ابهام لغوی، 3- ابهام کاربردی، 4- ابهام فرهنگی، 5- ابهام در گویش فردی، 6- ابهام ارجاعی و 7- ابهام استعاری یا مجازی (نیومارک، 1372).

تنها یک رسم و یک عبادت از زمان زردشت باقی مانده است (مطهری، 1357)

ترجمه: وإنّما بقی مرسوم عبادة واحد (غروی، بی­تا)

همانطور که ملاحظه می­شود، چنانچه به متن فارسی کتاب مراجعه نکنیم، متوجۀ مفهوم جملۀ ترجمه شده نخواهیم شد. از این رو، ترجمه به صورت «إنّما بقی مرسوم و تقلید عبادی واحد» پیشنهاد می‌شود.

نمودار (1) کاربرد زیرگروه‌های سطح معنایی- لغوی در «الإسلام و إیران»‌ نمایش داده شده است.

نمودار 1. کاربرد زیرگروه‌های سطح معنایی- لغوی در «الإسلام و إیران»‌

 

4-2. سطح نحوی- صرفی (واژه‌ساختی)

4-2-1. ترجمۀ تحت‌اللفظی

در ترجمۀ تحت‌اللفظی، عناصر سازنده جمله در زبان مبدأ با معادل­های معنایی خود در زبان مقصد جایگزین می‌شود (صیادانی و همکاران، 1396). به عبارت دیگر، در برابر هر واژه از زبان مبدأ، واژه­ای از زبان مقصد و با همان ترتیب نوشته می­شود.

«آیین مزدا خواسته ابروی خدا را اصلاح کند، چشم خدا را کور کرده است»
(مطهری، 1357)

ترجمه: دین مزدا أراد أن یکحل عین مزدا فأعماها (یوسفی‌غروی، بی­تا)

در این عبارت، مترجم بدون توجه به مفهوم جمله متن اصلی که در فرهنگ ایرانیان رایج است، اقدام به ترجمۀ تحت‌اللفظی کرده به طوری که در میان عرب زبان­ها که مخاطب این ترجمه هستند، عبارتی گنگ و نامفهوم است.

 

4-2-2. تغییر نحو یا ساختار

«در فرآیند ترجمه، سطح نحوی به تحلیل جملات و سازه­های آن در زبان مبدأ و تولید جملات درست در زبان مقصد مربوط می­شود. بنابراین، علاوه بر برگردان عناصر معنایی و واژگان، ترجمۀ ساختار نحوی واحد ترجمه از زبان مبدأ به مقصد نیز باید انجام شود. در واقع برگردان قالب و ساختار جمله از زبان مبدأ به مقصد شرط اساسی ترجمه است و این امر جز با تجزیه‌وتحلیل گرامری واحد ترجمه میسر نمی­شود» (طهماسبی و دیگران، 1392).

«آتش، پسر آسمان است» (مطهری، 1357)

ترجمه: النار بنت السماء (یوسفی‌غروی، بی‌تا)

یکی از عقاید آیین زرتشتی، این است که آتش، پسر آسمان است و مقدس محسوب می­شود. با توجه به اینکه در زبان عربی، «نار» مونث معنوی است، مترجم برای اینکه این جمله را با قواعد زبان مقصد، منطبق کند از کلمۀ «بنت»، به معنی «دختر» استفاده کرده است.

«ثنویت زردشتی» (مطهری، 1357)

ترجمه: الثنویة والزرادشت (یوسفی‌غروی، بی­تا)

توضیح: تبدیل مضاف الیه به معطوف

«دینی که از فاتحین عرب به ایرانیان رسید، در اینجا رنگ و روی ایرانی گرفته، تشیع خوانده شد و از مذاهب اهل سنت امتیاز یافت» (مطهری، 1357)

ترجمه: إن الدین الذی وصل علی أیدی الفاتحین العرب إلی الفرس، تأثر هنا بلون ایرانی یُدعی التشیع، ممتازاً عن مذاهب السنة (یوسفی‌غروی، بی­تا)

توضیح: تبدیل فعل به اسم

«هر پسری تا سن بلوغ و هر دختری تا زمان ازدواج دارای همین حقوق بودند» (مطهری، 1357)

ترجمه: کان لکل بنت نفس هذا الحق إلی أن تتزوج وکذلک للولد» (یوسفی‌غروی، بی­تا)

در جملۀ فارسی، حقوق دختر و پسر در جملات جداگانه گفته شده، اما در ترجمۀ عربی، مترجم با جابه‌جایی اجزای جمله؛ یعنی دختر و تقدیم آن باعث ایجاد تأکید روی دختر شده است و حق پسر هم به صورت مختصر و اشاری بیان شده است. این امر باعث تغییر در ساختار شده و منجر به تغییر اسلوب شده است.

«ایرانشاه با صدها خدام خود یادآورآتشکده­های شیز و ری و استخر با فر و شکوه ساسانیان است» (مطهری، 135)

ترجمه:‌ إن ایرانشاه تذکرنا بخدامها الذین یبلغون المئات ببیوت نار شیزه وری وإستخر بما کان لها من جلال الساسانیین (یوسفی‌غروی، بی­تا)

توضیح: تبدیل عبارت اسمی به عبارت فعلی

«غالباً طریقه و مشی خود را با آیات ناسخ و منسوخ قرآن مدلل می­کردند» (مطهری، 1357)

ترجمه:‌ کانوا یستدلّون علی طرقهم هذه فی المعارضة بآیات من القرآن ناسخة أو منسوخة (یوسفی‌غروی، بی‌تا)

توضیح: تبدیل صفت به حال

«انحطاط قطعی وناگزیر بود» (مطهری، 1357)

ترجمه: کان لا بد لنا من الانحطاط (یوسفی‌غروی، بی­تا)

توضیح: تبدیل سوم شخص به اول شخص.

4-2-3. تغییر دیدگاه

 «به روشی اطلاق می­شود که در آن مفهومی در زبان مبدأ به گونه‌ای دیگر در زبان مقصد بیان می­شود. مواردی از تغییر دیدگاه عبارتند از: بیان وسیله به جای نتیجه، بیان معلول به جای علت و برعکس، بیان از طریق یک حس به جای حس دیگر، بیان با ترتیب دیگر، بیان معلوم به‌جای مجهول، بیان عبارت منفی به عبارت مثبت و برعکس، تبدیل جزء به کل و برعکس، حال به محل، ظرف به مظروف، خصوص به عموم و برعکس، مسبب به سبب، لازم به ملزوم و...» (فرهادی،1392).

«خرافه بستند» (مطهری، 1357)

ترجمه: تعلقت الخرافات (یوسفی‌غروی، بی­تا)

توضیح: تبدیل مفرد به جمع

«دارای خصوصیات اخلاقی و اجتماعی می­شوند» (مطهری، 1357)

ترجمه: لاتعدم بعض الصفات الخلقیة والإجتماعیة (یوسفی‌غروی، بی‌تا)

توضیح: تبدیل جمله مثبت به منفی

«تصور می­شده­اند» (مطهری، 1357)

ترجمه: کانوا یتصوّرونها (یوسفی‌غروی، بی‌تا)

توضیح: تبدیل فعل مجهول به معلوم

«باقی می­ماند فقط اقلیم و منطقه» (مطهری، 1357)

ترجمه:‌ إذن فلایبقی لنا سوی الإقلیم والقطر (یوسفی‌غروی، بی­تا)

توضیح: تبدیل عبارت مثبت به منفی و همچنین آوردن اسلوب استثنا

«به نظم و نثر ایجاد کرده­اند» (مطهری، 1357)

ترجمه: قلنا ونظمنا (یوسفی‌غروی، بی­تا)

توضیح: تغییر زاویۀ دید از سوم شخص جمع به اول شخص جمع.

4-2-4. جبران

چنانچه مترجم به هر دلیلی نتواند ترجمۀ دقیقی از متن اصلی ارائه دهد با استفاده از راهکارهایی، دست به جبران آن می­زند.

«شهرنشین شدند» (مطهری، 1357)

ترجمه: بنوا بیوتاً وقری وسکنوها (یوسفی‌غروی، بی‌تا)

در این عبارت، مترجم به دلیل اینکه نتوانسته جملۀ «شهرنشین شدند» را به طور دقیق ترجمه کند از راهکار جبران استفاده کرده و به صورت «بنوا بیوتا وسکنوها» ترجمه کرده است.

4-2-5. توضیح یا بسط معنی

«توضیح یا بسط معنایی قسمتی از متن که ضرورت دارد در متن مقصد تصریح شود. این بسط معنوی مثل بسط و قبض نحوی خاص همه زبان­ها است» (امرائی، 1397).

«از همه عجیب­تر پیش کشیدن بحث قضا و قدر است» (مطهری، 1357)

ترجمه: واعجب من کلّ ذلک، طرحه لبحث القضاء والقدر علی طاولة النقد! (یوسفی‌غروی، بی‌تا)

«زمین و خاک عنصر ظلمانی می­باشد» (مطهری، 1357)

ترجمه: رأوا أن الأرض مظلمة لایستضیئ باطنها بالفعل ولا بالقوة (یوسفی‌غروی، بی‌تا)

«آیا اسلام، ایران را آزاد کرد؟» (مطهری، 1357)

ترجمه: فهل أنّ الإسلام حرّر إیران من براثن السلطة الحاکمة الغاشمة الظالمة آنذاک؟ (یوسفی‌غروی، بی‌تا)

«یُغْبَقُونَ‏‏ ‏کَأْسَ‏ ‏الْحِکْمَةِ ‏بَعْدَ ‏الصَّبُوحِ؛ یعنی همانا شامگاهان بعد از بامدادان، باده­ی حکمت سر می­کشند» (مطهری، 1357)

ترجمه: أی إنهم یشربون کأسا من الحکمة فی الصباح وکأسا آخر منها فی المساء (یوسفی‌غروی، بی­تا)

در این عبارت، نویسنده، کلمۀ «صبوح» را به صورت مبهم به‌کار برده در حالی که مترجم آن را به صورت مبسوط توضیح داده است.

 

4-2-6. تلویح، تقلیل و حذف

«در این روش، عناصری که در متن اصلی تصریح شده­اند در ترجمه به تلویح بیان می‌شوند یا تقلیل می­یابند یا به طور کلی حذف می­شوند» (فرهادی، 1392).

­«اگر قبلاً تدوین شده بود در چه زمانی این تدوین صورت گرفته است؟» (مطهری، 1357)

ترجمه: إن کان ذلک ففی أی مکان و زمان؟ (یوسفی‌غروی، بی­تا)

توضیح: حذف فعل جمله (هم تقلیل و هم تلویح صورت گرفته است.)

«زمین و خاک عنصر ظلمانی می­باشد» (مطهری، 1357)

ترجمه: رأوا أن الأرض مظلمة (یوسفی‌غروی، بی‌تا)

توضیح: حذف کلمۀ «خاک»

«همچنان که عیسی پسر خدا خوانده شد و قرآن سخت آن را مورد حمله قرار داده است» (مطهری، 1357)

ترجمه: کما قالت النصاری المسیح بن الله! (یوسفی‌غروی، بی­تا)

«همچنان که اعراب جاهلیت، فرشتگان را دختر خدا می­نامیدند و قرآن سخت بر آن­ها تاخته است» (مطهری، 1357)

ترجمه: کما قالت العرب: الملائکة بنات الله! (یوسفی‌غروی، بی­تا)

بارزترین حذف، حذف یک صفحه یا یک پاراگراف است که مخلّ ترجمه بوده و از عیوب آن محسوب می­شود. مترجم هنگام ترجمه، ترجمۀ چند پاراگراف بلند از جمله در صفحه‌های 253 و 257 را وانهاده و ترجمه نکرده است؛ از جمله پاراگراف زیر:

«روزی از روزها، علی علیه‌السلام از مردم تقاضا می­کرد تا زنده است فرصت را مغتنم شمرده، مشکلات خویش را بپرسند و این جمله را تکرار می­کرد: «سلونی قبل أن تفقدونی» یکی از سوال‌کنندگان اشعث بن قیس کندی بود. این مرد نظر خوشی نسبت به ایرانیان نداشت... این مرد از علی علیه‌السلام پرسید...» (مطهری، 1357)

متأسفانه موارد حذف بسیار زیاد بوده و منحصر به یک واژه یا یک جمله و پاراگراف نیست و بدتر از همه اینها، حذف 40 صفحه از کتاب با عنوان «کتاب­سوزی ایران و مصر» است.

4-2-7. تغییر نوع جملۀ ترجمه

«گاهی به ضرورت یا اشتباه نوع جمله عوض می­شود. مثلاً جملۀ ساده به مختلط یا مرکب یا برعکس ترجمه می‌شود» (مختاری‌اردکانی، 1386) و یا از حالت خبری به انشائی یا برعکس ترجمه شود.

«هیچ چیز شر واقعی نیست تا گفته شود. آن چیز را خدا نیافریده. موجود دیگر آفریده است» (مطهری، 1357)

ترجمه: إن لا واقع لشرور فی العالم کی یقال: من خلق الشرور؟ (یوسفی‌غروی، بی­تا)

توضیح: تبدیل جمله خبری به انشایی

«دینی که از فاتحین عرب به ایران رسید در اینجا رنگ و روی ایرانی گرفته، تشیع خوانده شد و از مذاهب اهل سنت (که به عقیده پورداوود، اسلام واقعی همان است) امتیاز یافت» (مطهری، 1357)

ترجمه:‌ «إن الدین الذی وصل علی أیدی الفاتحین العرب إلی الفرس، تأثر هنا بلون إیرانی یدعی التشیع، ممتازا عن مذاهب أهل السنة.» ویری پورداوود أنّ إسلام الواقعی هو إسلام السنّة لا الشیعة (یوسفی‌غروی، بی­تا)

در این عبارت، جمله معترضه­ای که داخل پرانتز آمده و بخشی از نقل قول است از متن اصلی جدا شده و خارج از گیومه به صورت جمله مستقل آورده شده است.

نمودار (2) کاربرد زیرگروه‌های سطح نحوی- صرفی در «الإسلام و إیران»‌ نمایش داده شده است.

نمودار 2. کاربرد زیرگروه‌های سطح نحوی- صرفی در «الإسلام و إیران»‌

 

 

4-3. سطح گفتمانی- کارکردی

4-3-1. تغییر به علت اختلافات اجتماعی- فرهنگی

این مورد فاقد نمونه است.

4-3-2. تغییر لحن

«حفظ لحن یکی از ارکان تأثیر ارتباطی است و باید از طریق زمان (tense)، وجه(mood)، بنا (voice)، واژگان (lexis) و نحو (grammar) آن را حفظ کرد» (فرهادی، 1392).

«به درجه شهادت نائل شد» (مطهری، 1357)

ترجمه:‌ قُتِلَ (یوسفی‌غروی، بی‌تا: 61).

کلمات، بار معنایی متفاوتی دارند که باید با توجه به موقعیت جمله انتخاب شوند. «به شهادت رسیدن»، بار معنایی مذهبی و ادبی دارد در حالی که «قُتِل»، واژه­ای خنثی است و آن بار معنایی را ندارد.

4-3-3. تغییر ساختار درونی متن مبدأ

«یعنی تعدیل، تقلیل یا حذف و افزایش تأکیدها، تغییر علایم متن به طوری که در معنا تأثیرگذار باشد، تغییر منظور نهایی متن اصلی» (متقی­زاده و نقی­زاده، 1396).

«آن­گاه که اسلام عزیز به کشور محبوب ما قدم گذاشت، کشور ما در چه وضع و شرایط و احوال به سر می­برد» (مطهری، 1357)

ترجمه: کیف کان وضع إیران، حین قدوم الإسلام إلیها وکیف کان حالها (یوسفی‌غروی، بی­تا)

متن فارسی به صیغۀ اول شخص و با ستایش کشور ایران است در حالی که در ترجمۀ عربی، زاویۀ دید به سوم شخص تبدیل شده و به صورت موجز و همراه با تقلیل بیان شده است.

 

«این حق به پدر اختصاص داشت» (مطهری، 1357)

ترجمه: بل إنما کان هذا الحق لأبیها فقط (یوسفی­غروی، بی­تا)

در این عبارت، متن مقصد با تأکید و حصر همراه شده، اما متن مبدأ، فاقد ادات تأکید و حصر است.

«هدف این کتاب آن­چنان که نام کتاب و مقدمۀ نویسنده کتاب حکایت می­کند، یک امر ساده علمی است» (مطهری، 1357)

ترجمه: وهدف هذا الکتاب- کما یحکیه إسمه ومقدمة المؤلف- أمر علمی بسیط (یوسفی‌غروی، بی‌تا)

مترجم با آوردن جملۀ اصلی متن به عنوان جملۀ معترضه، ساختار درونی متن مبدأ را تغییر داده است.

«یزدگرد سوم پس از شکست نهاوند، خود به شخصه آتش مقدس ری را که مخصوصاً محترم شمرده می­شد، برگرفته به مرو برد» (مطهری، 1357)

ترجمه: وإن یزدجرد الثالث حینما إنهزم فی «نهاوند» حمل معه نار «ری» المقدسة إلی «مرو» بشخصه (یوسفی‌غروی، بی­تا)

در این عبارت ، مترجم با حذف یک جمله از متن فارسی، تأکیدی را که در آن بود، حذف کرده است.

«حقیقتاً مایۀ شرمساری ایران و ایرانیان است که با اینکه چهارده قرن است به عالی­ترین مفاهیم توحیدی نائل آمده­اند و نغزترین گفتارها را به نظم و نثر در این زمینه انشاء کرده­اند، خدای مجسم و شاخ و بال­دار برایش بکشند و بعد هم اصرار کنند که این را به عنوان یک آرم ملی بپذیر» (مطهری، 1357)

ترجمه: إنّه لمن المخجل أن یصوّر ربّ له جسم وجناح ولحیة لنا نحن الإیرانیین بعد أن حظینا ببرکة الإسلام باسمی المفاهیم التوحیدیة وقلنا ونظمنا فی ذلک أجمل المقالات والأبیات، ثم یصرون علینا أن نقبل هذه الصور کأنّها علامات وشارات وطنیة وقومیة (یوسفی غروی، بی­تا)

در این عبارت، زاویۀ دید سوم شخص (ایران و ایرانیان) به اول شخص (لنا نحن الإیرانیین) تبدیل شده و اسلوب اختصاص نیز به آن افزوده شده است. «با اینکه چهارده قرن است» در عربی و نظم نثر نیز حذف شده است. «بال دار» به «ریش» (لحیة) ترجمه شده است. «به عنوان آرم ملی» به صورت ضعیف و نادرست «کأنها علامات وشارات وطنیة وقومیة» ترجمه شده است و «ببرکة الاسلام» هم به متن افزوده شده و این چنین ساختار درونی متن مبدأ تغییر یافته است.

4-3-4. تعدیل (کاهش) اصطلاحات محاوره­ای

در این تکنیک از میزان اصطلاحات محاوره­ای که در متن اصلی به‌کار رفته در ترجمه کاسته می­شود.

«یک آدم اسقاطی است نان به نرخ روز خور، همه چیز برایش علی‌السویه است. خود باشد و خرش از پل بگذرد..» (مطهری، 1357)

ترجمه: إنّه سقط متاع، یطلب رزقه من حیث یطلبه الناس وکلّ شئ له علی السویة، یهّمه أن یعبر الجسر ثمّ لا یبالی أن یبقی الجسر لغیره أولا (یوسفی‌غروی، بی­تا)

«آدم اسقاطی»، «نان به نرخ روز خور» و «خر از پل گذشتن»، همه اصطلاحات کنایی محاوره­ای هستند که مترجم در حین ترجمه، دست به تعدیل آن­ها زده است.

«طبقه­ای است از خود راضی، مغرور، خودپسند، لوس و ننر، بیکار و بیکاره، ترسو وکم‌حوصله، کم‌مقاومت، نازپروده و عیاش» (مطهری، 1357)

ترجمه: طبقة مترفة، مسرفة مبذرة، خائفة تغتر وترضی عن نفسها، تستأثر ولا تعمل، لا تقاوم ولا تصبر (یوسفی‌غروی، بی­تا)

مترجم در ترجمۀ این جملات، اصطلاحات محاوره­ای را کاسته و دست به تعدیل آن­ها زده است.

4-3-5. حذف منظور متن اصلی

«گاهی ممکن است در ترجمه چنان تغییری حاصل شود که مقصود متن اصلی تغییر کند» (مختاری‌اردکانی، 1386).

«هیچ چیز شر واقعی نیست تا گفته شود. آن چیز را خدا نیافریده. موجود دیگر آفریده است» (مطهری، 1357)

ترجمه: إن لا واقع لشرور فی العالم کی یقال: من خلق الشرور؟ (یوسفی‌غروی، بی­تا)

جملۀ فارسی به این شکل است: «آن چیز را خدا نیافریده، موجود دیگر آفریده»، اما مترجم، منظور متن اصلی را تغییر داده و دو جمله را تبدیل به یک جمله کرده و خداوند را حذف کرده و به این شکل ترجمه کرده است: «من خلق الشرور؟»

عنوان کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» به صورت «الإسلام و إیران» ترجمه شده است. عنوان کتاب نسبتاً جزئی است و به خدمات متقابل اسلام و ایران اشاره دارد، اما مترجم به صورت کلی ترجمه کرده و بدین ترتیب، منظور اصلی متن مبدأ از بین رفته است.

4-3-6. حذف حواشی

«حذف حواشی عبارت است از حذف پانوشت‌ها، پیش­گفتارها، ضمیمه‌ها، توضیحات­، کتاب‌شناسی، استدراکات­، فهرست­، اعلام و... که در ترجمه از زبان‌های دیگر به فارسی بسیار رایج است» (مختاری‌اردکانی، 1386).

مترجم در ترجمۀ این کتاب با اینکه نهایت تلاش خود را به‌کار برده تا تمامی توضیحات را در ترجمه بیاورد، اما در مواردی این موضوع را رعایت نکرده و برخی موارد را حذف کرده و در ترجمه نیاورده است. به عنوان مثال، مقدمۀ مؤلف در ابتدای کتاب را به کلی حذف کرده و در صفحه230 متن اصلی، مترجم پاورقی شمارۀ 2 را ذکر نکرده است.

نمودار (3) کاربرد زیرگروه‌های سطح نحوی- صرفی در «الإسلام و إیران»‌ نمایش داده شده است.

نمودار 3. کاربرد زیرگروه‌های سطح گفتمانی- کارکردی در «الإسلام و إیران»‌

 

4-4. سطح سبکی- عملی

4-4-1. بسط خلاقه

«کنار گذاشتن کلیشه­های غلط در ترجمه، بسنده نکردن به اندوخته­های ذهنی در معانی واژه­ها و توجه به ویژگی­های زبان مقصد، ترجمۀ خلاق را پدید می­آورد» (طهماسبی و صمدی، 1395)؛ بدین معنی که مترجم، براساس ذوق و سلیقه و برداشت شخصی، عباراتی را به متن اضافه می‌کند که در متن اصلی وجود ندارد. این‌کار برای مفهوم‌تر شدن ترجمه صورت می‌گیرد.

«به عقیده پورداود اسلام واقعی همان است» (مطهری، 1357)

ترجمه: ویری پورداود أن الإسلام الواقعی هو إسلام السنة لا الشیعة! (یوسفی‌غروی، بی‌تا)

در این عبارت، مترجم براساس ذوق و سلیقه خود، کلماتی به ترجمه افزوده­ است که در متن اصلی نیست. 

«حقیقت مطلب چیست؟» (مطهری، 1357)

ترجمه: فما هی الحقیقة یاتری فی هذه الحضارة؟ (یوسفی‌غروی، بی‌تا).

4-4-2. اشتباه مترجم

اشتباه مترجم ناشی از بدفهمی یا کم‌دانی مترجم در زبان مبدأ و مقصد یا موضوع ترجمه است­. متأسفانه در ایران از این نوع مترجمان، فراوان داریم و کمتر مترجمی است که در هر سه رشته توانا باشد­. همان‌طور که ماک گوایر [18]خاطر نشان ساخته است «چون زبان بیانگر فرهنگ است، مترجم باید دو فرهنگه باشد نه دوزبانه» (اردکانی،1386).

«نان به نرخ روز می­خورد» (مطهری، 1357)

ترجمه: یطلب رزقه من حیث یطلبه الناس (یوسفی‌غروی، بی­تا)

عبارت فارسی، یک اصطلاح است و به معنای فرصت‌طلبی و بی­مسلکی است و مترجم به علت عدم آگاهی از مفهوم عبارت فارسی، ترجمه­ای نادرست ارائه داده ­است. پیشنهاد می‌شود از ترجمۀ «انتهازیٌّ» استفاده شود.

«آیا اوستا که کتاب مقدس مزدیسنا و منسوب به زردشت است، هیچ‌گاه تدوین نشده و همیشه سینه به سینه نقل شده است؟» (مطهری، 1357)

ترجمه: فهل أنّ أوستا هو الکتاب المقدس لمزدینا وهو کتاب زرادشت؟ وهل إنه لم یکتب بل نقل بالروایة الشفویة عن ظهر القلب؟ (یوسفی‌غروی، بی‌تا)

جملۀ اول فارسی که جملۀ موصولی بوده و جنبۀ اخباری داشته به دلیل برداشت نادرست مترجم به صورت یک جملۀ مستقل و سؤالی ترجمه شده است. بنابراین، ترجمه به این صورت «فهل أنّ أوستا الذی هو الکتاب المقدس لمزدینا ومنسوب إلی زرادشت، لم یدوَّن بل نقل شفویاً؟» پیشنهاد می‌شود.

«جنس و فصل روح ایرانی عبارتست از آب و خاک و هوای ایران و نه چیز دیگر» (مطهری، 1357)

ترجمه: إن الجنس و الفصل للروح الإیرانیة عبارة عن هذین العنصرین لا غیر! (یوسفی‌غروی، بی‌تا)

در متن فارسی، سه عنصر آورده شده، اما در ترجمۀ عربی آن، مترجم به اشتباه دو عنصر ذکر کرده و البته اسم عناصر را هم نیاورده است. بنابراین، ترجمه به این صورت «إن الجنس والفصل للروح الإیرانیة هو الماء والتراب والهواء الإیرانی ولا شئ» پیشنهاد می‌شود.

«از نابودی ده­ها و شهرها که مزداپرستان منزل دارند، بپرهیز» (مطهری، 1357)

ترجمه: أحاذر إهلاک المدن والقری منازل عبّاد یزدان (یوسفی‌غروی، بی­تا)

«منزل دارند» اصطلاحی است که برای ساکن شدن یا اقامت گزیدن اطلاق می­شود، اما مترجم به صورت تحت‌اللفظی ترجمه کرده است. بنابراین،‌ ترجمه به این صورت «أحاذر تدمیر القری والمدن التی یسکنها عباّد مزدا» پیشنهاد می‌شود.

«نشانه انحطاط فکری است» (مطهری، 1357)

ترجمه: لیس الدلالة علی إنحطاط الفکر» (یوسفی‌غروی، بی‌تا)

نویسنده، جمله را به صورت مثبت آورده و از فعل «است»، استفاده کرده، اما ولی مترجم به اشتباه، فعل را منفی و به صورت «نیست»، ترجمه کرده است. بنابراین، ترجمه به صورت «دلیل علی انحطاط فکری» پیشنهاد می‌شود.

«موکول به وقت دیگر است» (مطهری، 1357)

ترجمه: «موکول لوقت آخر» (یوسفی‌غروی، بی‌تا)

ترجمه پیشنهادی: مؤجل لوقت آخر.

 

«بر چه اساس و مدرکی؟» (مطهری، 1357)

ترجمه: علی أیّ أساس و مدرک؟ (یوسفی‌غروی، بی‌تا)

ترجمه پیشنهادی: علی أیّ أساس و أدلّة.

در نمونه­های اخیر، مترجم کلمات را عیناً از فارسی به عربی انتقال داده در حالی که در زبان عربی چنین کلماتی کاربرد ندارند.

4-4-3. حفظ اعلام با معادل متن اصلی

 «دربارۀ حفظ یا ترجمۀ اسامی خاص در زبان مقصد می‌توان گفت که اسامی خاص به طور کلی غیرقابل ترجمه‌اند و از طریق ترجمه به متن زبان مقصد انتقال نمی‌یابند» (ناظمیان، 1389). در «الإسلام و إیران» مترجم در موارد زیادی، اسم­های علم را به همان شکل متن مبدأ به متن مقصد انتقال داده است.

«این چوب غالبا از نباتی موسوم به «هدانه اپتا» بود» (مطهری، 1357)

ترجمه: کان هذا العود غالباً من نبات موسوم به «هدانه اپتا» (یوسفی‌غروی، بی‌تا)

«یکی از نسک­های اوستای ساسانی موسوم است به «سوزگر» (مطهری، 1357)

ترجمه: ومن نسک أوستا الساسانی منسک یسمّی«سوزگر» (یوسفی‌غروی، بی‌تا).

4-4-4. حفظ ساختار خاص متن مبدأ

این مورد فاقد نمونه است.

4-4-5. بیان نامناسب در متن مقصد

مواردی که در ادامه به آن‌ها اشاره شده، نمونه‌هایی از بیان نامناسب در متن مقصد است.

«این تشریفات در مورد آتشکده­ها نیز مجری است: آتشگاه را در محلی قرار می‌دهند که اطراف آن حتما باز باشد» (مطهری، 1357)

ترجمه: أما التشریفات فی مورد معابد النیران: فینبغی أن یکون المعبد فی فسحة وسیعة» (یوسفی‌غروی، بی‌تا)

ترجمۀ این جملات به طور نامناسب صورت گرفته است، چراکه جملۀ اول فارسی، یک جملۀ کامل خبری است که نشان‌دهنده این است که این تشریفات شامل آتشکده­ها هم می­شود و جملۀ دوم، جملۀ دیگری است که محتوای خبر دیگری است، اما مترجم به اشتباه جملۀ اول را یک مسندالیه در نظر گرفته و جملۀ دوم را به عنوان مسند برای آن ترجمه کرده است. علاوه بر این، در انتقال مفهوم موردنظر، نویسنده به خطا رفته است. در جملۀ دوم که باز بودن اطراف آتشگاه را نشان می­دهد، مترجم با ترجمۀ نامناسب، وسیع بودن اطراف آن ترجمه کرده است. بنابراین ترجمه به صورت « هذه المراسم تنطبق علی معابد النیران؛ یجعلون معابد النار فی فضاء وسیعة أطرافه» پیشنهاد می‌شود.

«کیفیت جنگاوری و حریف بودن و هجوم آوری ما به زبونی، نان به نرخ روز خوری و ناجنسی و تذبذب بدل شد» (مطهری، 1357)

ترجمه: تبدلت کیفیة هجماتنا وحروبنا ومقاوماتنا إلی الضعف والفشل والهوان وإلی أن نطلب رزقا من حیث یطلبه الناس وإلی أن نکون بلا أصالة ومنافقین (یوسفی‌غروی، بی‌تا)

در این عبارت، «جنگاوری« به صورت «حروبنا»، «حریف بودن» به صورت «مقاوماتنا» و «تذبذب» هم به «منافقین» ترجمه شده است. بنابراین، پیشنهاد می‌شود عبارت به صورت «تبدّلت محاربتنا و مخاصمتنا وهجماتنا إلی الهوان والانتهازیة و إلی أن نکون غیرَ مهذّبین و متذبذبین» اصلاح شود.

«از این تغییر چه جرثومه­های دیگر که به جانمان حمله می­آورد» (مطهری، 1357)

ترجمه: وما أکثر هذه الجراثیم التی صارت تغزونا من آثار هذا الغزو (یوسفی‌غروی، بی‌تا)

در ترجمۀ این عبارت، «تغییر» به «غزو» که موردنظر نویسنده نبوده به صورت نامناسب ترجمه شده است.

 

 

4-4-6. پرگویی در برابر ساده­گویی

«پرگویی یا ترجمۀ آزاد «آخرین چاره مترجم است». «توری[19] بدان شیوه paraphrase)) می‌گوید و خاطر نشان می‌سازد که، همیشه مرز میان این پدیده که شامل بسط قابل ملاحظه متن اصلی می‌شود و افزایش عام، مشخص نیست» (مختاری‌اردکانی، 1386).

«یک دسته را دیوها می­خواندند» (مطهری، 1357)

ترجمه: فقد کان هناک قسم من الآلهة الطبیعیة تدعی لها الهنود: دیوها أی الأجنّة (یوسفی‌غروی، بی‌تا)

«دیگر قدرت سابق را نداشتند که بتوانند در برابر جریان­ها سدی بکشند» (مطهری، 1357)

ترجمه: لم یبق لهم ما کانوا یتمتّعون به من القدرة فی البلاد والدولة حتی یستطیعوا أن یصدّوا ما یحدث بضدهم من حوادث دینیة مضادة (یوسفی‌غروی، بی‌تا)

نمونۀ دیگر پرگویی، آوردن مطالبی است که نویسندۀ کتاب، آن متن را در کتابش نیاورده، اما مترجم دست به پرگویی زده و مطالب اضافی آورده است. نمونه آن را زمانی می­بینیم که نویسنده، قسمتی از متن بن اثیر را نقل کرده، اما مترجم در حین ترجمه، یک پاراگراف به این ارجاع افزوده است؛ «ثمّ سار فنزل بکوثی، فأتی برجل من العرب، فقال له: ما جاء بکم وماذا تطلبون...» (یوسفی‌غروی، بی­تا)

«و با ملاک دیگری دربارۀ این آیین قضاوت کنی» (مطهری، 1357)

ترجمه: وأن نحکم له أو علیه بملاک آخر غیر ملاک المصادر والأسناد التأریخیة الموجودة لدینا الآن من نفس الدین (یوسفی‌غروی، بی­تا).

4-4-7. تغییر در صناعات بالاخص استعاره

مواردی که در ادامه به آن‌ها اشاره شده است، نمونه‌هایی از تغییر در صناعات به ویژه استعاره است.

«بسیاری از وابستگی­های بیهوده زندگی را از میان برد» (مطهری، 1357)

ترجمه: فإنها حطّمت کثیراً من مناسبات الحیاة الجوفاء (یوسفی‌غروی، بی‌تا)

«وابستگی‌های بیهوده» به «مناسبات الحیاة الجوفاء» ترجمه شده و در آن با آوردن کلمۀ «الجوفاء» به عنوان صفت برای «مناسبات»، استعاره پدید آمده است، چراکه الجوفاء به شیئی گفته می­شود که تو خالی باشد.

«ظهور وی دیباچۀ کتاب سعادت ایران به‌شمار می­رود» (مطهری، 1357)

ترجمه: ویعدّ ظهور هذا الملک علی عرش السلطة فی إیران مقدمة فی طریق سعادة إیران! (یوسفی‌غروی، بی‌تا)

دیباچۀ کتاب سعادت ایران، یک ترکیب استعاری است که هنگام ترجمه، این استعاره حذف شده است.

نمودار (4) کاربرد زیرگروه‌های سطح سبکی- عملی در «الإسلام و إیران»‌ نمایش داده شده است.

نمودار 4. کاربرد زیرگروه‌های سطح سبکی- عملی در «الإسلام و إیران»‌

 

هر یک از ویژگی‌های مطرح شده، دارای زیرگروه‌هایی هستند که تعیین‌کنندۀ جنبه‌های مثبت یا منفی ترجمه هستند. به عنوان مثال، زیرگروه معادل فرهنگی، عاملی مثبت است، اما زیرگروه اشتباه مترجم، عاملی منفی به حساب می‌آید و کیفیت ترجمه را پایین می‌آورد. در ادامه نمودار (5) که مربوط به ویژگی‌های مثبت و منفی آورده شده تا قضاوت درستی دربارۀ کیفیت ترجمۀ یوسفی‌غروی از کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران انجام گیرد.

نمودار 5. ویژگی‌های مثبت و منفی «الإسلام و إیران»

 

مرحله نهایی ارزیابی کیفیت و مقبولیت ترجمه، ارزیابی آن براساس تکنیک­های منفی ومثبت به‌کار رفته در آن است. بنابراین، با توجه به نمودار (5) و مجموع نمره منفی 136 و مجموع نمره مثبت 83، ترجمه «خدمات متقابل اسلام و ایران» به «الإسلام و إیران» توسط یوسفی‌غروی دارای کفایت بوده و فاقد مقبولیت است.

بحث و نتیجه­گیری

در پژوهش حاضر، ترجمۀ یوسفی‌غروی از کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» اثر استاد مطهری براساس الگوی ارزیابی کیفی کارمن گارسس (1994) مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفت و نتایج بررسی نشان داد که مترجم در ترجمۀ این کتاب، بیشتر رویکردی مقصدگرا و ارتباطی داشته است.

ترجمه حاضر دارای ویژگی‌های منفی بیشتری نسبت به تکنیک­های مثبت است. با توجه به اینکه تعیین کیفیت و مقبولیت ترجمه از طریق ارزیابی آن براساس میزان ویژگی­های مثبت و منفی صورت می­گیرد؛ بنابراین، مقادیر به دست آمده، بیانگر آن است که ترجمۀ ارائه شده از کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» تنها از کفایت برخوردار است، اما مقبولیت لازم را ندارد.

مترجم در دو سطح «معنایی- لغوی» و «نحوی- صرفی» نسبت به سطوح دیگر مدل گارسس موفق­تر عمل کرده و در سطح «گفتمانی- کارکردی» و «سبکی- عملی» نیازمند بازنگری است.

این ترجمه، دارای مصادیق ترجمۀ توضیحی بوده و این توضیحات در دو شیوۀ «توضیح داخل پرانتز» و «توضیحات اشراب شده در داخل متن» دیده می­شود.

از عیوب اساسی ترجمه، حذف­های مخل و نابجا است که فراتر از حذف واژه و جمله بوده و شامل حذف پاراگراف و حتی حذف 40 صفحه از مطالب کتاب است. در کنار پدیدۀ حذف در این ترجمه، شاهد پدیده بسط یا پرگویی بیش از اندازه هستیم که گاه منجر به تحریف متن می­شود.

مترجم در ترجمۀ کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» زحمات فراوانی کشیده و به خوبی از عهدۀ ترجمه این کتاب برآمده است، اما در نهایت، کاستی­هایی در ترجمه این کتاب دیده می­شود که پیشنهاد می‌شود در ویراستی جدید، این نواقص و کاستی­ها برطرف شود.

تعارض منافع

تعارض منافع ندارم.

ORCID

Maryam Bakhshi

 

https://orcid.org/0000-0003-3575-6126

Kobra Zafari

 

http://orcid.org/0000-0001-6832-427X

Sepideh Bagheri

 

http://orcid.org/0000-0003-1269-1964



[1] -Garces, KV.

[2] -Vinay, J-P. and Darblenet, J.

[3] -Nide, E.

[4]- Newmark, P.

[5] -Delisle, J.

[6] -Ivora, W.

[7] -Mounin, G.

[8] -Nobert, A.

[9] -Sentoio Yaturi

[10]- Addition

[11]- Conservation

[12]- Suppression

[13]- Concretion

[14]- Calque

[15]- Simplification

[16]- Inadequqcy

[17]- Suppression

‎[18]- Guire, Mc.

[19]- Toury,G.

Afzali, A. (2019). The Exploitation of Carmen Valero Garces' Theory in the Criticism of Literary Texts: Saleh al-Jafari's Arabic Translation Narrativecitations: Saleh al-Jafari's Arabic Translation of "Rubbayat al-Khayyam" as an Example. Journal of the Faculty of Languages. University of Baghdad. 2(40). 237-259. [In Persian]
Amraei, M. H. (2018). A Review and evaluation of the quality of Ayatollah Yandi's translation of the Holy Qur'an relying on the theory of Garces. (1994).. (Case Study: Surah Al Baqarah). QHTS; 5(10). 1-46. URL: http://qhts.modares.ac.ir/article-10-16633-fa.html. [In Persian]
Garcés. Maria Carmen Valero. (1994). "A methodological proposal for the assessment of translated literary works: A case study". The Scarlet. Letterby N, Hawthorne into Spanish Babel. 40(2). 77-102.
Khazaeifar, A. (2012).Translation of Literary Texts. Ninth Edition. Tehran: Samat. [In Persian]
Hafiz. (1998). Divan. Ghani and Qazvini correction. first edition. Tehran: Phoenix. [In Persian]
Rashidi, N. and Farzaneh. Sh. (2013). The Evaluation and Comparison of Two Translations of "Don Quixote" by Miguel de Cervantes based on Garces Model. (1994). Persian Language and Literature. 5(15). 41-56. [In Persian]
Sayadani. A.; Asgharpur. S. and Khairallahi. L. (2017). Criticism and Review of Persian Translation of the Novel "Ghalbol Allayl "as" Midnight" on the Pattern of Garses. Translation Researches in the Arabic Language and Literature. 7(16). 87-118. doi: 10.22054/rctall.2017.7818. [In Persian]
Tahmasbi. A.; Humayoni. S. and Saberi. Sh. (2014). Translation Researches in the Arabic Language and Literature. Translation Researches in the Arabic Language and Literature. 3(7). 152-176. [In Persian]
Tahmasbi. A. and Jafari. S. (2014). Researching in translation from Arabic into Persian relying on the process of “moral equivalence’’. (case study of the novel Al-Sukariya). Translation Researches in the Arabic Language and Literature. 4(10). 97-118. [In Persian]
Tahmasbi. A. and Samadi. V. (2015). Literary Translation Method Based on the Translation of the Play Sahib al-Jalala. Tehran: Tehran University Jihad Organization. [In Persian]
Farhadi, P. (2014). Study Critique and Evaluation of the Translation of Arabic Texts. (Translated Works of Ghassan Kanfani in Three Sections: Stories. Narrations and Recitations. Master Thesis. University of Tehran. [In Persian]
Kamali, M. (2014). Principles of Translation. Tehran: Samt. [In Persian]
Mokhtari Ardakani, M. A. (2007). Translation Metaphor. (Collection of Articles on Translation). Kerman: Shahid Bahonar University of Kerman. [In Persian]
Mahdipour, F. (2010). A Theory of the Emergence of Translation Theories and the Study of the Text Distortion System. according to Antoine Berman. Book of the Month of Literature. No. 41. 57-63. [In Persian]
Nazemian, R. (2010). Methods in Translation from Arabic to Persian. Fifth Edition. Tehran: Samt. [In Persian]
Newmark, P. (1993). Translation Skills Training Course. Translation: Mansour Fahim and Vahid Sabzian. Tehran: Rahnama. [In Persian]