Document Type : Research Paper

Authors

1 Ph.D. Student in Arabic Language and Literature, Bu-Ali Sina University, Hamedan, Iran

2 Professor, Department of Arabic Language and Literature, Bu-Ali Sina University, Hamedan, Iran

3 Assistant Professor, Department of Arabic Language and Literature, Bu-Ali Sina University, Hamedan, Iran

Abstract

The close connection between Persian and Arabic language and literature has led to numerous exchanges between the two languages. Among them is the translation of Saad al-Din Varavini's book "Marzbannameh" by Ibn Arabshah in the ninth century. Ibn Arabshah has taken an adaptive and free approach in his translation and tried to disguise his translation by creating a metamorphosis and recreating the original text. The present study is based on the model of Vinay and Darbelnet and aims to evaluate the quality of Ibn Arabshah's translation and explain his use of the components of adapted translation. Due to the wide volume of the book, its fifth chapter was examined as a body of research. The result of the research showed that "Fakheh al-Khalifa" is an adapted translation of Marzbannameh and the translator has made the translation language normal by substituting simple expressions instead of complex structures, increasing and decreasing the meaning of words, and using equivalents in the target language. In adapting his translation to the model of Vinay and Darbelnet, it was also found that the translator has presented another metamorphosis of the precious work of "Marzbannameh" through indirect translation and using the techniques of transposition, modulation, equivalence, and adaptation. He brought the target text closer to the horizon of the Arabic-speaking reader in a way that, in addition to providing a readable context, enabled the Arabic-speaking reader to communicate well with the text.

Keywords

ترجمه، نوعی پردازش و بازنویسی مجدد متن اصلی است؛ چراکه مترجم به منظور درک بهتر محتوای متن، ابتدا آن را تحلیل می­کند و در مرحله بعد، محتوا را با نزدیک­ترین معادل طبیعی زبان مقصد بیان می­کند و این امر مستلزم آشنایی مترجم با تعدیل­های معنایی و ساختاری و الگوهای زبانی هر دو زبان است.

پیوند ژرف و تنگاتنگ میان زبان عربی و فارسی باعث خلق ترجمه­های پرشماری از عربی به فارسی و بر­عکس شده که زمینۀ مناسبی برای پژوهش فراهم می­آورد. حوزۀ ترجمه میان این دو زبان از دیرباز تاکنون از رونق بسزایی برخوردار بوده است. نکته­ای که در بسیاری از ترجمه­های کهن عربی به فارسی و به­عکس خودنمایی می­کند، خروج این متون از مفهوم ترجمه و سیر آن به سوی مفهوم تألیف است. برای این موضوع، عوامل تاثیرگذار فرهنگی، فکری، اجتماعی و تاریخی زیادی می­توان در نظرگرفت. در مجموع چنین رویکردی سبب جاودانگی و بقای این­گونه متون شده و آن­ها را از گزند نابودی در امان داشته است؛ چراکه در غیر این­صورت اثری برابر با متن مبدأ به عنوان اثری دسته دوم به سوی نابودی گام برمی­داشت. آنچه در این پژوهش بیشتر مورد توجه است، آشکار کردن مفهوم تألیف­مداری در قالب رویکردی ترجمه­ای است که امروزه از آن تحت عنوان بازنویسی و یا دگردیسی یاد می­شود؛ رویکردی که تا حدود زیادی مغفول مانده و اهمیت آن نادیده انگاشته شده است.

امروزه نظریه­ها و رویکردهای نقدی ترجمه، امکان مقایسه متن اصلی با متن ترجمه شده را فراهم کرده است؛ از جمله همین نظریه­ها نظریۀ کاربردی وینه و داربلنه[1] است که پژوهش­های کم­شماری در قلمرو این نظریه در ایران به ویژه در نقد ترجمه­های فارسی به عربی صورت گرفته است. پژوهش پیش­رو درصدد است با تکیه بر الگوی وینه و داربلنه به بازشناسی مؤلفه­های دگردیسی در ترجمۀ عربی ابن عربشاه از مرزبان­نامه بپردازد تا از این رهگذر به پرسش­های زیر پاسخ گوید:

- چه نشانه­ها و مؤلفه­هایی در ترجمۀ ابن عربشاه دیده می­شود که براساس آن بتوان آن را ترجمه­ای اقتباسی همراه با دگردیسی به­شمار آورد؟

- دلایل کارایی مؤلفه­های الگوی وینه و داربلنه برای شناخت رویکرد اقتباسی ترجمۀ ابن عربشاه چیست؟

- کدام­یک از مؤلفه­های الگوی وینه و داربلنه در ترجمۀ باب پنجم مرزبان­نامه ظهور و نمود بیشتری دارد؟

  1. پیشینۀ پژوهش

درخصوص تأثیرپذیری فاکهۀ­الخلفاء از مرزبان­نامه و ترجمه دانستن آن، پژوهش­های کم­شماری صورت گرفته که از آن جمله است: مقالۀ افراسیابی (۱۳۸۲) با عنوان «مرزبان­نامه، نکته­های تازه پیرامون تألیف، ترجمه و تحریر روضة‌العقول، محمد غازی ملطیوی و مرزبان­نامه سعدالدین وراوینی» است که در آن نویسنده نخست کتاب مرزبان­نامه و روضۀ­العقول را معرفی کرده، سپس با ذکر چند نمونه به مقایسۀ کلی بخش­ها و ابواب فاکهۀ‌الخلفاء و مفاکهۀ­الظرفاء با روضۀ­العقول و مرزبان­نامه می­پردازد و ترجمه بودن کتاب فاکهۀ­الخلفاء را صرفاً با استناد به گفته­های دیگران تا حدودی تبیین می­کند. در حالی که مقالۀ حاضر در پرتو الگوی وینه و داربلنه و با جست‌وجوی مؤلفه­های دگردیسی در ترجمه ابن  عربشاه، می­کوشد میزان بهره­گیری مترجم را از مؤلفه­های غیرمستقیم نشان دهد.

قاسمی‌آرانی (۱۳۹۵) در مقالۀ «رویکرد تحلیلی- تطبیقی بر داستان «بهرام­گور» در مرزبان­نامه و فاکهۀ­الخلفاء و مفاکهۀ‌الظرفاء» پس از معرفی دو اثر یاد­شده، حکایت بهرام­گور را انتخاب و نقاط اشتراک و افتراق این داستان را در دو اثر یادشده تبیین کرده است.

در خصوص نقد ترجمۀ فارسی به عربی براساس الگوی وینه و داربلنه نیز می­توان به مقالۀ حیدری (1398) با عنوان «تغییر بیان و فاخرگویی در ترجمۀ از فارسی به عربی براساس نظریۀ وینه و داربلنه» اشاره کرد. در این مقاله، نویسنده ضمن تبیین نظریه، روی دو مولفه تغییر بیان و معادل­یابی متمرکز بوده و با کیفیت‌سنجی برگردان نمونه‌هایی از ترجمه­های فارسی به عربی در پایان روش­های بیان جایگزین و فاخرگویی را جهت ارائه ترجمه­ای خوب پیشنهاد کرده است.

پژوهش حاضر می­کوشد ضمن شناسایی مؤلفه­های ترجمۀ اقتباسی و تبیین فرآیند بازآفرینی و دگردیسی در ترجمۀ ابن  عربشاه، میزان کارایی مؤلفه­های مطرح در الگوی وینه و داربلنه را در این نوع ترجمه مورد نقد و سنجش قرار دهد.

 

 

  1. نگاهی به کتاب مرزبان­نامه و فاکهۀ­الخلفاء

ترجمۀ متون ادبی یکی از پویاترین جریان­های ادبی در دوران کهن بوده است. آثار پرشماری در ژانرهای مختلف از عربی به فارسی و بر­عکس ترجمه شده­اند که از جهت ادبی سبک­ساز و تأثیرگذار بوده­اند. «مرزبان‌نامه، کتابی است مشتمل بر حکایات، تمثیلات و افسانه­های حکمت­آمیز که به­طرز و اسلوب کلیله و دمنه از السنه وحوش، طیور، دیو و پری فراهم آورده­اند. ظاهراً اصل این کتاب در اواخر قرن چهارم هجری به­ لهجة قدیم طبرستانی در مازندران تألیف شده و وضع آن منسوب است به اسپهبد مرزبان بن رستم بن شروین پریم از شاهزاده­های آل باوند که به زبان طبری نوشته شده است» (قزوینی، 1310). «این اثری که امروزه در دسترس ماست، بازنگاشته­ای از همان کتاب اصلی است که به­وسیلة سعدالدین وراوینی در فاصله سال­های 617 تا 622 فراهم آمده است» (درستی، 1381). «این کتاب، دربردارنده داستان‌ها و حکایت‎های بسیار کهن می‌باشد و باور بر این است که این کتاب در اصل به یکی از گویش‌های فارسی میانه و آن‎طوری که وراوینی می‌گوید به زبان طبری کهن تألیف شده است که دو بار به‌طور جداگانه توسط سعدالدین وراوینی و محمد بن غازی ملطیوی به نثر فنی فارسی دری برگردانده شده است. ملطیوی نام اثر خود را «روضۀ­العقول» نهاده است» (رضایی، 1389).

مرزبان­نامه نیز همچون دیگر آثار سترگ ادبیات فارسی، توسط «شهاب­الدین احمدبن ابومحمد معروف به ابن  عربشاه» (۷۹۱-۸۵۴ هـجری قمری) کاتب ایرانی­تبار دربار سلطان بایزید به عربی ترجمه شده است. وی این کتاب را پس از ترجمه در سال۸۵۲ قمری «فاکهۀ­الخلفاء و مفاکهۀ­الظرفاء» نامید. مسأله­ای که در این خصوص قابل تأمل است، نظر برخی تاریخ­نگاران و منتقدان است که شماری این کتاب را ترجمه و تحریری از مرزبان­نامه می­دانند و برخی دیگر آن را اثری مستقل به قلم ابن عربشاه دانسته­اند. حسن عاصی در مقدمه «فاکهۀ­الخلفاء» می­گوید: «اصل این کتاب از مرزبان­نامه است که سپهبد مرزبان ­بن ­شروین از ملوک پاوند آن را به طبری نوشت» (ابن ­عربشاه، 1415). احمد امین نیز در کتاب ضحی­الاسلام می­گوید: «ابن عربشاه کتاب فاکهۀ­الخلفاء و مفاکهۀ‌الظرفاء را از متن فارسی مرزبان­نامه ترجمه کرده است» (امین، 1295). در مجموع می­توان گفت: نقاط اشتراک کتاب مرزبان­نامه و فاکهۀ­الخلفاء بسیار است؛ زیرا جوهرۀ معانی آن­ها یکی است. نام باب­ها، عناوین

حکایت­ها، ذکر آیات قرآن، اشعار عربی، شخصیت­ها، مؤلفه­های مشترک فرهنگی و... همه و همه نشان­دهندۀ ترجمه بودن فاکهۀ­الخلفاء است. این دوکتاب، همگونی­ها و مانندگی­های بسیاری دارند و این همگونی­ها هرگز نمی­تواند تصادفی باشد. اطناب موجود در ترجمه ابن ­عربشاه و افزوده­سازی­های وی، نحوه بیان و ارائه معانی از جهات مختلف لفظی و معنوی و تفاوت در شماره حکایت­ها باعث شده که این کتاب میل به تألیف­مداری یا همان ترجمۀ اقتباسی یابد. از این­رو، غنیمی هلال آن را ترجمه­ای اقتباسی از مرزبان­نامه دانسته است. (ر.ک: غنیمی هلال، 1373). محمد غفرانی خراسانی نیز در کتاب خود با عنوان «عبدالله بن­المقفع» فاکهۀ­الخلفاء را ترجمۀ مرزبان‌نامه سعدالدین وراوینی دانسته است (ر.ک: غفرانی، 1965). 

  1. معرفی الگوی وینه و داربلنه

در میانۀ سدۀ بیستم میلادی دو نظریه­پرداز کانادایی با نام­های ژان پل وینه و ژان داربلنه[1] براساس الگوهای زبان‌شناختی به توصیف روش­های مورد استفاده در برگردان متن­هایی از زبان­های فرانسه و انگلیسی و در حوزۀ تحلیل ساختاری مقابله­ای، بین این دو زبان پرداختند. «شهرت ژان­پل­وینۀ زبان­شناس و نظریه­پرداز ترجمه، بیش از همه مدیون روش­های هفتگانة ترجمة متون ادبی است که با همکاری ژان داربلنه در کتاب «سبک‌شناسی تطبیقی فرانسه و انگلیسی: روش ترجمه» مطرح کرده است» (کمالی، 1393). «این دو نظریه­پرداز معتقدند هر زبانی روح مختص به خود را داراست که به شکلی نظام­مند زبان را وامی­دارد تا به شیوه­ای خاص، خود را ابراز کند» (فاست، 1397). از جملۀ این ویژگی­ها، وجود برخی مختصات سبکی یا تفاوت­های معنایی ظریف است که اجازه نمی­دهد متن مبدأ را بدون تغییر به زبان مقصد انتقال داد. در نظر آن­ها، ترجمه، فرآیندی پیچیده است که مترجم در انجام آن تکنیک­های گوناگونی را ناخودآگاه به‌کار می­گیرد. علاوه بر این، متفاوت بودن هنجارهای یک زبان با زبان دیگر باعث چرخش در ساختار زبان مبدأ می­شود که مترجم باید چگونگی به­کار گرفتن این چرخش­ها را درون متن به درستی به­کار گیرد. در واقع مترجم می­کوشد زبان متن را به قدری طبیعی جلوه دهد که خواننده با توجه به مقتضای حال خود به درک درستی از آن متن برسد. وینه و داربلنه در الگوی موردنظر خود دو روش را پیشنهاد می­کنند: «1- ترجمۀ مستقیم شامل وام­گیری یا قرض­گیری، گرته­برداری یا ترجمۀ قرضی و ترجمۀ واژه‌به‌واژه یا ترجمۀ تحت­اللفظی و 2- ترجمۀ غیرمستقیم شامل فرانهش (تغییر بیان یا مدولاسیون)، دگرگونی (جابه‌جایی یا تغییر صورت)، معادل­یابی و انطباق (همانندسازی یا اقتباس). هریک از این مؤلفه­ها را می­توان در سطوح مختلف زبان اعم از واژه، دستور و متن به کار برد» (همان). یک متن می­تواند اطلاعاتی ضمنی، درون خود داشته باشد که به­صراحت بیان نشده باشد. مترجم با توجه به فضای معنایی متن در برخی موارد اطلاعات ضمنی را در زبان مقصد بیان می­کند که خود به عادی­ شدن زبان می­انجامد و سطح شفافیت متن را برای خوانندگان بالا می­برد.

آنچه مسلم است کارایی الگوی وینه و داربلنه برای ترجمۀ متون ادبی نظیر حکایت­های مرزبان­نامه است که با آفرینش مجدد و دگردیسی همراه است. چنین ویژگی نشان از تحول­پذیری این حکایات و عدم وابستگی به صورتی واحد و خوانش متعدد در همۀ ادوار و زبان­ها دارد که به مترجم این امکان را می­دهد که در فرآیند ترجمه به دگرگشت­ها و تغییرات متناسب با زبان مقصد دست یازد.

  1. دگردیسی یا ترجمۀ اقتباسی

مترجم برای رهایی از قید و بند الفاظ، ساختارها و غرابت­های زبان مبدأ به رویکرد آزاد، روی می­آورد. از دیدگاه صلح­جو، خواندن ترجمه­های تحت­اللفظی بسیاردشوارتر از آزاد است (صلح­جو، 1377). جهت­گیری ترجمۀ آزاد به سمت خواننده است، چراکه این نوع ترجمه به انتقال پیام و مفهوم می­پردازد نه انتقال الفاظ. «این رویکرد در ترجمه بیشتر به کاربرد صحیح ویژگی­های ساختاری، واژگانی و معنایی زبان مقصد توجه دارد و دارای

چهار سطح: انطباق، ترجمۀ آزاد، ترجمۀ ارتباطی و ترجمۀ اصطلاحی است» (معصوم، 1389). روش­های مطرح شده همگی یک وجه مشترک دارند وآن ترجمۀ پویا است؛ یعنی ترجمه­ای که در مخاطب همان واکنش خوانندۀ متن اصلی را ایجاد کرده و با او ارتباط برقرار کند. «وینه و داربلنه نیز ترجمۀ پویا را روشی می­دانند که همان موقعیت زبان اصلی را به وجود می­آورد؛ در حالی که از واژگانی متفاوت استفاده می­شود» (همان). مترجم در ترجمۀ اقتباسی، پیام را از قالب زبان مبدأ خارج و آن را در قالب زبان مقصد بازآفرینی می­کند و با تغییر صورت کلام می­کوشد خواننده به پیام مطلوب دست یابد و همواره خوانندۀ مقصد را مدنظر قرار می­دهد.

  1. معرفی باب پنجم مرزبان­نامه

محتوای باب پنجم شامل؛ عیب­پوشی، تواضع، راز­داری، دوری از عتاب و سرزنش، قضا و قدر و ... است. عنوان این باب در مرزبان­نامه «دربارۀ دادمه و دادستان» است. تعداد داستان­ها در این باب شش داستان شامل داستان «دزد با کیک، نیک­مرد با هدهد، خسرو با ملک دانا، بزرجمهر با خسرو، مرد بازرگان با زن خویش، رای هند با ندیم» است. عنوان باب پنجم در فاکهۀ­الخلفاء «فی نوادر ملک السباع و ندیمه أمیر الثعالب و کبیرالضباع» و شامل 10 داستان است: «نوادر ملک السباع، قصة الحرامی مع الطامر، قصة الهدهد، قصة ابراهیم بن سلیمان بن عبدالملک، قصة کسری و وزیره بزرجمهر، قصة صفح الملک عن السفاح بن الموذی، حکایة التاجر البلخی، ندیم فغفور الختن، قصة الخارج علی الملک أنوشروان، مفاوضة بین القلق و العصفور». عنوان برخی از داستان­ها و شخصیت­های آن و حتی تعداد داستان­ها در دو کتاب کمی با هم تفاوت دارند، اما عناوین، محتوا و موضوع بسیاری از داستان­ها دقیقاً یکی است. وجود این اختلاف­ها نیز صرفاً نشأت گرفته از رویه­ای است که مترجم با هدف دگردیسی و گرایش به تألیف­مداری در پیش گرفته است. کاربرد یکسان بسیاری از آیات قرآن، ابیات، عبارت­ها و اصطلاحات در باب پنجم هر دو کتاب مؤید این مدعاست.

  1. مؤلفه­های چهارگانه وینه و داربلنه

در ادامه چهار عنوان اصلی می­آوریم که در هر عنوان رویکرد و شگرد­های مترجم در انتخاب این راهکارها و به­کارگیری آن مورد توجه قرار می­گیرد. در کتاب­ها و مقاله­های فارسی برای هر یک از مؤلفه­های الگوی غیرمستقیم وینه و داربلنه معادل­های مختلفی به این شرح آمده است: 1- جابه‌جایی (تغییر صورت، ترانهش، دگرگونی و عقلایی­سازی)، 2- تغییر بیان (تلفیق، امتزاج، فرانهش و مدولاسیون)، 3- معادل­یابی (تعادل و تعدیل)، 4- اقتباس، انطباق، همانندسازی. علاوه بر این، هریک از مؤلفه­ها چندین محور و موضوع قابل بحث دارد که بررسی و ارزیابی تمام محورها در این جستار نمی­گنجد. بنابراین، سعی شده موارد کاربردی و پربسامد گزینش و مورد تحلیل قرار گیرد.

 

 

6-1. جابه‌جایی

متداول­ترین تغییر ساختاری، «جابه‌جایی» است که جهت طبیعی­سازی متن توسط مترجم صورت می­گیرد و از جلوه­های مهم بازنویسی در متن به‌شمار می­آید. مترجم براساس اختیاراتی که در فرآیند ترجمه دارد، البته با در نظر گرفتن اشراف و تسلط کافی بر هر دو زبان مبدأ و مقصد، می­تواند در راستای انتقال مفهوم تصمیم بگیرد و دست به جابه‌جایی ارکان جمله بزند که این فرآیند خود می­تواندکار مترجم را نسبت به دیگران متمایز سازد. جابه‌جایی به معنای تغییر صورت و شامل حرکت از یک طبقه دستوری و گرامری به طبقه­ای دیگر است. مترجم با تغییر در ساختار و فرم زبان بدون اینکه معنا و مفهوم متن عوض شود، تحولی در این زمینه ایجاد می­کند. از نظر وینه و داربلنه «در جابه‌جایی، لغت زبان مبدأ به لغتی از زبان مقصد که از طبقه واژگانی دیگری است برگردانده می­شود» (وینه و داربلنه، 1995). با توجه به گفتۀ جولیان هاوس[1] که اذعان دارد «موارد بسیاری هستند که در آن مترجم باید مرتب به تبدیل­های ترجمه­ای دست بزند، این موارد شامل دور شدن از تناظر صوری در فرآیند حرکت از یک زبان به زبان دیگر با استفاده از تغییر دادن دستور زبان واژگان می­شود» (بهرامی، 1384).

محورهای مؤلفۀ جابه‌جایی را می­توان در قالب دو مقولۀ فعلی و اسمی دسته­بندی کرد.

6-1-1. جابه­جایی در مقوله‌های فعلی

6-1-1-1. جابه‌جایی در فعل معلوم به مجهول

متن مرزبان‌نامه: سه عادت از عادات جاهلان است (وراوینی، 1376)

ترجمۀ عربی: إِعلَم یا ذَا الکرامات أنَّ الجاهلَ یُعرفُ بِثَلاثِ عَلاماتٍ (ابن ­عربشاه، 1421)

6-1-1-2. جابه‌جایی از فعل به اسم

متن مرزبان‌نامه: خود را در مقاسات آن شریک گرداند (وراوینی، 1376)

ترجمۀ عربی: المشارکةُ فی النَوائبِ (ابن ­عربشاه، 1421)

 

 

6-1-1-3.  جابه‌جایی در ترجمه زمان فعل‌ها

متن مرزبان‌نامه: بزرجمهر مشاهده می­کرد و پوشیده می­داشت (وراوینی، 1376)

ترجمۀ عربی: شَاهدَ بُزرجمِهرُ هَذا الأَمرَ فَما أَبداهُ وَ لَا أَنهَاهُ (ابن ­ عربشاه، 1421)

6-1-2. جابه­جایی در مقوله‌های اسمی

6-1-2-1. جابه‌جایی در جملۀ انشائیه به خبریه

متن مرزبان‌نامه: کی پسندد که راز من آشکارا کند؟! (وراوینی، 1376)

ترجمۀ عربی: فَلا یُقصدُ عِثرَتی وَ لا یُکشفُ سِرِّی (ابن  عربشاه، 1421)

6-1-2-2. جابه‌جایی از اسم به فعل

متن مرزبان‌نامه: یکی چون بازیگران که گاهِ تعلیم از نردبانِ هوا بر سطحِ دجله معلق زنند (وراوینی، 1376)

ترجمۀ عربی: ثمَّ طَلبَت طَائفةٌ مِن البَطِّ لِتَلعبَ قُدامَه فی البرِکة و تَنغطُ (ابن عربشاه، 1421)  1421)  254).

6-1-2-3. جابه‌جایی در ترجمۀ نکره به معرفه

متن مرزبان‌نامه: زبانی که برو کذب نرود (وراوینی، 1376)

ترجمۀ عربی: کان اللسانُ غیر َکذوبٍ (ابن عربشاه، 1421)  1421)

6-1-2-4. جابه‌جایی در ترجمۀ اسم جمع به مفرد

متن مرزبان‌نامه: مکیدت دشمنان و سگالشِ خصمان در پرده نهانی کارگرتر آید (وراوینی، 1376)

ترجمۀ عربی: ربّما یَفوتُ المقصودُ أو یُسابقُه بِالمعاکسَة عَدوٌ أو حَسودٌ (ابن عربشاه، 1421) 

6-1-2-5. جابه‌جایی در ترجمۀ اسم مفرد به جمع

متن مرزبان‌نامه: دادمه گفت: عرضی که از عیب پاک است (وراوینی، 1376)

ترجمۀ عربی: فَقال أبونوفل: تتّقی العِرضُ مِن العیوبِ (ابن عربشاه، 1421)

6-1-2-6. افزوده‌سازی

متن مرزبان‌نامه: این راز با او بگفت پس شبی قضا بر جانِ او شبیخون آورد و بر ... (وراوینی، 1376)

ترجمۀ عربی: ثمّ أَدنَی فاهٌ حتّی وافاه و قَال یا أبا طامر و کاتمَ السرِّ فی السّرائرِ، إنّی عَزمتُ کَالمنُهمِک علی الدّخولِ إلی خزائنِ الملکِ لِاستَصفیَها و آخُذَ ما فیها، فاکتُم هذا السِر َّعنّی و امصُص ما شئتَ من الدّم ِمنّی ثمّ طرَحَ فی سراویلِه و استمرَّ فی نیّتِه علی أباطیلِه. ثمّ قصدَ فی بعضِ اللّیالی ما کان یَخلو بهِ... (ابن عربشاه، 1421).

6-1-2-7. ایجاز

متن مرزبان‌نامه: دانی که چون بخت برگردد، هرچه نیکوتر اندیشی بتر در عبارت آید... و برعکس آن چون اقبال یاوری کند، اگرچه گوینده از اهلیّت سخنگویی بهره زیادت ندارد رکیکتر سخنی از وی محکم و متین نماید (وراوینی، 1376)

ترجمۀ عربی:

و إذا تَولَّی الجَدُّ یَحتاجُ الذکِی
و إذا السعادةُ لاحظَتک عیونهَا

 

فی رأیه قبلَ الزوالِ مراحاً
نِم فَالمَخاوِفُ کُلّهُنَّ أمانٌ

                                      (ابن عربشاه، 1421)

6-1-2-8. اطناب

متن مرزبان‌نامه: إعادت آن صورت نپذیرد (وراوینی، 1376)

ترجمۀ عربی: لایُمکنُ ردُّه وَ لا وُقوفُه وصَدُّه (ابن عربشاه، 1421)

6-1-2-9. جابه‌جایی در ترجمه اسم به قید

متن مرزبان‌نامه: من همین ساعت بخدمت ملک روم (وراوینی، 1376)

ترجمۀ عربی: هَا أنا أذهبُ علی الفورِ لهِذا المطلبِ النّافعِ (ابن عربشاه، 1421).

بر همین اساس گفته­اند: «مترجم با توجه به نظم گفتمان مقصد، جملات و زنجیرة جملات را بازتولید و مرتب می­کند و به نظم درمی­آورد؛ به عنوان مثال، مترجم برای جملاتی که در متن مبدأ بدون فعل­اند، فعل می­آورد، جملات بلند را کوتاه می­کند و به اصطلاح جملات را می­شکند و یا جملات معترضه را جابه‌جا و یا اضافه و کم می­کند» (مهدی­پرور، 1389). بنابراین، مترجم در این مؤلفه با صورت و ظاهر کلمات سروکار دارد. داستان «دادمه و دادستان» (اسم دو شغال) از جمله مصداق­های جابه‌جایی است. در خلال گفت­و­گویی که این دو شغال باهم دارند، دادمه به خطایی که مرتکب شده اعتراف می­کند و معتقد است حرفی را که نباید می­زدم بر زبان جاری ساختم و متأسفانه فرصتی برای جبران آن نیست.

وراوینی در این رابطه می­نویسد: «لیکن سخن که از دهان بیرون آمد و تیر که از قبضة کمان گذر یافت، اعادت آن صورت نپذیرد» (وراوینی، 1376)

ابن ­عربشاه می­گوید: «واللفظُ عن غیرِ نظرٍ کالسَّهمِ إذا رُمی عن الوَترِ لایُمکن ردُّه و لا وُقوفُه وصَدُّه» (ابن ­عربشاه، 1421: 221).

شاهد مورد نظر در این بخش، ترجمة فعل «گذر یافت» است که ابن ­عربشاه فعل معلوم را با استفاده از تکنیک جابه‌جایی به­ صورت مجهول «رُمی عن الوترِ» برگردانده است. در بخش آخر این نقل قول؛ یعنی «اعادت آن صورت نپذیرد» و «لایمکن ردّه ولا وقوفه وصدُّه» نیز نوع دیگری از جابه‌جایی صورت گرفته است؛ به این صورت که ابن ­عربشاه با یک جابه‌جایی دستوری، اطناب ایجاد کرده و با نوعی توضیح و تفسیر وارد متن مقصد شده و با ذکر عبارت «و لا وقوفه و صدُّه» آن را طولانی­تر کرده است. در هر دو نمونۀ فوق، مترجم صورت را جهت دریافت پیام دستکاری کرده و از مؤلفه جابه‌جایی بهره برده است. ابن عربشاه در مقام مترجم، صورت را کم، زیاد، متفاوت و گاهی حذف می­کند تا همان تاثیر متن مبدأ بر خواننده ایجاد شود.

به نمونه دیگر جابه‌جایی در همین داستان می­پردازیم؛ دادستان در رابطه با توصیه­ای که به دادمه می­کند، سه عادت را از ویژگی­های نادانان می­داند: خود را بی­عیب داشتن، دیگری را از نظر دانش و علم از خود فروتر دیدن و سوم به دانش خود مغرور بودن. وراوینی در مورد خصلت سوم این­گونه می­گوید:

«سوم: به علم خویش خرّم بودن و خود را بر قدم انتها داشتن» (وراوینی، 1376)

ابن ­عربشاه: «الثّالثةُ: أن یری أنَّه انتهَی فی فنونِ العلمِ و النُّهَی» (ابن ­عربشاه، 1421).

ترجمۀ اسم به صورت فعل در سازه­های جزئی و عادی کلام ابن عربشاه به وفور دیده می­شود. وی عبارات «انتها داشتن» را که مصدر است به صورت فعل «انتهی» برگرداند و این تکنیک آسیبی به مفهوم و محتوای کلام وارد نکرد و این همان جابه‌جایی و تغییر از طبقه دستوری خاص به طبقه دستوری دیگر است که مترجم عامدانه یا ناخواسته مرتکب آن شده است. یکی از عواملی که باعث شده مترجم تمایل بیشتری به کاربست فعل داشته باشد، این است که ساختارهای اسمی در زبان فارسی و ساختارهای فعلی در زبان عربی بسیار است. زبان عربی ویژگی اشتقاقی (ریشه­ای) دارد و ساختارهای فعلی بیشتر در آن به چشم می­خورد؛ بنابراین، چنین تغییراتی در جمله هرچند جزئی به نظر می­آیند، اما باعث شده ترجمۀ مرزبان­نامه رنگ و بوی ساختار فارسی را نداشته باشد و مترجم آن را بومی‌سازی کرده است.

نکتۀ قابل توجه در جابه‌جایی­های صورت گرفته در ترجمۀ ابن ­عربشاه این است که هدف او از کاربست آن رعایت اصل خوانایی است. این نوع تغییرات به ظاهر ساده در کلام ابن ­عربشاه باعث شده نثر مصنوع مرزبان­نامه به نثری روان و خوانا تبدیل شود. بنابراین، این شاخصه در ترجمه، گونه­ای از ترجمة ترانهشی است که زیرمجموعة الگوی وینه و داربلنه قرار می­گیرد.

6-2. تغییر بیان

این مؤلفه زمانی اتفاق می­افتد که مترجم معنا یا زاویة دید نویسنده را در متن ترجمه تغییر دهد و با زبانی گویا مفهوم اصلی را منتقل کند. به عبارت دقیق­تر، منظور از تغییر بیان «تعدیل، تغییر یا دست­کاری در صورت زبان مبدأ به هنگام قالب­ریزی آن در زبان مقصد و با هدف انتقال بهتر پیام به مخاطب است» (صحرائی­نژاد، ۱۳۸۹). این مؤلفه از نظر وینه و داربلنه «نوعی روش ترجمۀ مشتمل بر تغییر دیدگاه و یا تجدید خاطره است و غالباً از مقولۀ اندیشه است» (وینه و داربلنه، 1995). وینه و داربلنه معتقدند که مترجم برای جلوگیری از برداشت اشتباه خواننده و به منظور ارائه ترجمه­ای مناسب از تعابیر موجود در گنجینۀ ذهن خود استفاده می­کند؛ به گونه­ای که اگر مترجم از دیگر مؤلفه­ها بهره برد قطعاً معنی را تباه خواهد کرد. البته این بدان معنا نیست که تغییر معنی به تغییر ایده منتتهی می‌شود، چراکه مترجم از عباراتی بهره می­گیرد که در ظاهر با زبان­ مبدأ تفاوت دارد، اما در واقع ایدۀ مشابهی را می­رساند. بنابراین، معنای متن و دیدگاه زبان مبدأ تغییر می­یابد، نه ایده.

در این موارد مترجم باید به شمّ زبانی- فرهنگی خود اتکا کند و از خود بپرسد در زبان مادری او، یک مفهوم خاص در چنین موقعیتی به چه نحو بیان می­شود. «مترجم تنها با تکیه بر شمّ زبان مادری خود می­تواند از «زبان ترجمه­ای» پرهیز کند و در ترجمه به زبانی روان و طبیعی دست یابد و از برقراری «تعادل ساختاری» میان دو واژه یا دو عبارت پرهیز کند و در ترجمة هر عبارت، مقصود نویسنده را ترجمه کند و همان اثری را که خوانندة متن اصلی دریافت می­کند به خوانندة ترجمه منتقل کند» (خزاعی­فر، بی­تا).

از دیدگاه وینه و داربلنه، تغییر بیان، زمانی محقق می­شود که ترجمۀ تحت­اللفظی و یا حتی جابه‌جایی به گفتۀ دستوری درستی منجر شود، اما آن ترجمه در زبان مقصد نامناسب به شمار آید که در این صورت مترجم از این نوع ترجمه استفاده می­کند. «وینه و داربلنه بسیار به تغییر بیان به عنوان سنگ محک یک مترجم شایسته، اهمیت می­دهند. در صورتی که جابه‌جایی فقط نشان­دهندۀ چیرگی کافی بر زبان مقصد است» (ماندی، 1389).

6-2-1. محورهای تغییر بیان باب پنجم

6-2-1-1. تغییر بیان از معنای اولیه به معنای ثانویه

متن مرزبان‌نامه: آن همه اشکِ حسرت که گلاب‌گر از نایژۀ حدقۀ گل می‌چکاند، نتیجه همان یک خنده است که غنچۀ گل سحرگهان بر کارِ جهان زد و قهقهۀ شیشه هنوز در گلو باشد که به گریه‌زار خون دل بپالاید (وراوینی، 1376)

ترجمۀ عربی: وَ کلُّ حرکةٍ تُصدَرُ مِن الغَبی العاجزِ یَعجزُ عَن مُقاومتهِا البطلُ المبارزُ و کلُّ قَولٍ یتَفوَّهُ بِه الجاهلُ یَدع ُدلیلَ 

مَعانیهِ أَدلّةَ العُقلاءِ فی مجاهلَ و مذاهلَ... (ابن عربشاه، 1421)

6-2-1-2. تغییر بیان از مثبت به منفی

متن مرزبان‌نامه: بزورجمهر مشاهده می‌کرد و پوشیده میداشت (وراوینی، 1376)

ترجمۀ عربی: شَاهدَ بُزرجمهرُ هذا الأمرِ فَما أَبداهُ وَ لا أَنهاهُ (ابن عربشاه، 1421)

6-2-1-3. تغییر بیان از منفی به مثبت

متن مرزبان‌نامه: این افسانه از بهر آن گفتم تا دانی که شتابزدگی صفت شیطانیست و بیصبری از باب نادانی (وراوینی، 1376)

ترجمۀ عربی: إنّما أورَدتُ هذا المثالِ؛ لِتعلم فَضیلةَ التأملِ فی المالِ و التّفکرِ فی عَواقبِ الأَحوالِ (ابن عربشاه، 1421)

6-2-1-4. تغییر بیان از جزء به کل، تصریح، شفافسازی

متن مرزبان‌نامه: گرمش بپرسید  (وراوینی، 1376)

ترجمۀ عربی: فَسَلّمَ علیهِ وَ تَقَدَّمَ بِالسؤالِ عَن حالِه إلیهِ و آنَسَهُ بالمحادِثةِ وَ ذَکر له الدّهرَ و حَوادثَهُ و تَذاکَرَ ما وقعَ مِن الدُّبِ (ابن عربشاه، 1421)

6-2-1-5. تغییر بیان از کل به جزء

متن مرزبان‌نامه: چون بِدرِسرایِ خود رسید، در بسته دید (وراوینی، 1376)

ترجمۀ عربی: إلی أن وصلَ إلی البابِ و ما علیه حَاجبٌ وَ لا بوّابٌ، فرأی البابَ مقفلاً و القندیلُ علیه مُسبلاً (ابن عربشاه، 1421)

6-2-1-6. بیان جزئی به جای جزئی دیگر

متن مرزبان‌نامه: براهمه هند که براهینِ حکمت در بیان دارند، چنین گفتند که سخن ناگفته بدان مخدره ناسفته ماند که مرغوبِ طبع­ها و محبوبِ دل­ها باشد و خاطبان را رغبات بدو صادق و سخن گفته بدان کدبانوی شوی دیده که حیلت­هایی باید کرد که بازارِ تزویج او بدشواری ترویج پذیرد و هم در لطایف کلمات ایشان خوانده­ام که خاموشی هم پرده عورت جهلست و هم شکوه عظمتِ دانایی (وراوینی، 1376)

ترجمۀ عربی: قال بعضُ الحکماء: اللّسانُ أسدٌ و هو حارسُ الرأسِ و الجَسدِ، إن حبسَتَهُ حَرسَک، و إن أطلَقتَهُ حَبسَکَ، و إن سَلطتَهُ إِفترَسَکَ. و قالوا الکلامُ أسیرُک ما لم تُبدِهِ فإن تَکلمتَ بهِ فَأَنتَ أسیرُهُ. قال بعضُ الحکماءِ: أنا علَی مَا لم أقُل أقدَرُ منّی علَی ما قُلتُ (ابن عربشاه، 1421)

در داستان «دادمه و دادستان» باید دادمه را به سبب خطایی که در برابر پادشاه مرتکب شده بود مجازات می­کردند. وراوینی در توصیف جزئیات این صحنه می­گوید:

متن مرزبان‌نامه: «دادمه را محبوس کردند و کنده­ای بر پای وی نهادند» (وراوینی، 1376).

ترجمۀ عربی: «فَقَبَضُوا عَلیه و وَضَعوا الغُلَّ فی رَقبَتِه والسَّلاسِلَ فی یَدیهِ وَ رِجلَیهِ» (ابن ­عربشاه، 1421).

در این نمونه، شاهد دو مؤلفه هستیم: مؤلفۀ نخست جابه‌جایی است؛ مترجم واژۀ «پا» را که مفرد است به مثنی برگردانده و از یک حالت به حالت دیگر تغییر یافته است؛ در اصل مقصود وراوینی از پا، دو پای دادمه است، اما مترجم مقید به ترجمة تحت­اللفظی نبوده و به­صورت آزاد اقدام به برگردان آن کرده است. در ادامه می­بینیم که مترجم واژه‌های «رقبته والسلاسل فی یدیه» را به متن افزوده و با هدف شفاف­سازی، زاویۀ دید را تغییر داده و متن را از حالت کلی به حالتی جزئی برگردانده است. مترجم با این کار معنای کلام را تا حدودی تغییر داده، اما ایده و فکر که حبس دادمه و تبیین شرایط مجازات است، ثابت مانده است.

دادمه در رابطه با داستان خسرو و بزرگمهر می­گوید: در حالی که خسرو گوهری در دست داشت که این گوهر آبدارتر از دندان زیبارویان و رخشان‌تر از سرشک عاشق و روشن­تر از شبنم بر برگ گل و تابناک­تر از مروارید بود، غرق در تماشای مرغابی­هایی شده بود که نگارگر هستی آن­ را در بستر آب چگونه آفریده است!

متن مرزبان‌نامه: «خسرو گوهری گرانمایه در دست داشت ... در استغراق آن حالت از دستش در افتاد» (وراوینی، 1376).

ترجمۀ عربی: فسَقطَ الخاتمُ من إصبعِه وَ هو ساهٍ (ابن ­عربشاه، 1421).

ابن ­عربشاه برخلاف استعمال مجازگونۀ وراوینی، واژۀ «دست» را به صورت حقیقی ترجمه کرده و مقصود اصلی وراوینی را از این واژه که در واقع اطلاق کل «دست» بر جزء «انگشت» است را به معنای حقیقی (إصبع: انگشت) ترجمه کرد. در این نمونه با وجود اینکه مترجم معنا و زاویۀ دید را از دست به انگشت تغییر داده، اما این تغییر معنا به تغییر ایده منتهی نشده و ایده که همان گم شدن انگشتر است، ثابت مانده است.

از دیگر محورهای تغییر بیان، تبدیل معنا از حالت مبهم به واضح و روشن است؛ به این صورت که متن مبدأ به چیزی اشاره دارد که یا مبهم است یا اینکه معنای آن صریح و مستقیم بیان نشده است و در آن کنایه یا مجاز یا آرایۀ ادبی دیگری به­کار رفته که باعث دو پهلو شدن و ابهام در مفهوم و فحوای کلام می­شود. در این حالت مترجم آن را با همان ابهام و همراه با آن صنعت ادبی به متن مقصد منتقل نمی­کند، بلکه با تغییر بیان به آن تصریح می­کند. در داستان «موش با مار»، داستان دربارۀ موشی است که با مشقّت فراوان در باغی برای خود خانه­ای ساخته است. روزی بیرون می­رود، بعد از بازگشت به ناگه متوجه سکنی گزیدن ماری در خانه­اش می­شود. تصمیم می­گیرد به نحوی آن را نابود کند؛ بنابراین، یک روز خود را به باغبان نشان می­دهد، باغبان به قصد گرفتن موش، او را دنبال می­کند، موش در سوراخی که مار در آن منزل گزیده می­جهد، باغبان با بیل بر سر مار می­زند و این­گونه به اشتباه به جای موش، مار را نابود می­کند. وراوینی در این رابطه گفته است:

متن مرزبان‌نامه: «باغبان بر مار ظفر یافت» (وراوینی، 1376)

ترجمۀ عربی: «فَقتَلَ تلک الأفعی» (ابن ­عربشاه، 1421).

در اینجا هم، مانند نمونه­های پیشین مترجم به تصریح­سازی و تغییر بیان پرداخته و «ظفر یافتن» که دالّ بر دست یافتن، کامیاب شدن و غلبه کردن است را به صورت فعل «قتل» ترجمه کرده است. مترجم با حفظ ایده که همانا «از میان برداشتن مانع است» به وسیله مؤلفة تغییر بیان و استفاده از گنجینۀ واژگانی ذهن خود، زاویه دید را از وجه مثبتِ «ظفریافتن» به وجه منفی «قتل» تغییر داد و برای کلمۀ مبدأ، واژه­ای در نظر گرفت که تنها یک معنی از آن دریافت می­شود؛ در واقع این واژه در سخن ابن عربشاه با حفظ جوهرۀ اصلی با تعبیر دیگری بیان شده است.

دو مؤلفۀ فوق شباهت زیادی به هم دارند که باید در به­کارگیری آن محتاط بود. البته برخی شاهد مثال­ها را ناچاریم زیرمجموعۀ هر دو مؤلفه بگیریم؛ به عنوان مثال، در مؤلفۀ جابه‌جایی؛ اطناب، ایجاز، افزوده­سازی می­تواند نوعی تغییر بیان هم محسوب شود، چراکه در این سه مورد علاوه بر این­ه ساختار دستوری کلام جابه‌جا می­شود، معنای مقصد نسبت به زبان مبدأ با حفظ ایده تغییر می­یابد.

6-3. معادل­یابی

از دیگر معیارهای الگوی وینه و داربلنه، معادل­یابی است که نظریه­پردازان زیادی به آن پرداخته­اند. در این روش به جای ترجمۀ جمله یا عبارت، معادل آن در زبان مقصد بیان می­شود. «وینه و داربلنه، معادل­یابی را خلق مجدد متن با استفاده از کلمات متفاوت در شرایطی مشابه تعریف می­کنند. آن­ها همچنین معتقدند که به­کارگیری این روند طی فرآیند ترجمه می­تواند سبک متن مبدأ را در زبان مقصد حفظ کند. بنابراین، وقتی مترجم مجبور است با ضرب­المثل­ها، اصطلاحات، کلیشه­ها، عبارات اسمی یا وصفی و صدای واژه­ها سروکار داشته باشد، این بهترین روش است» (ولی­پور، 1382). در این بخش منظور از این مولفۀ، «معادل­ پویا و قالب­ناپذیر» است، نه معادل­های قالب­پذیر و اجباری. معادل پویا توسط مترجم خلق می­شود و آفرینشی است که از فردی به فرد دیگر متفاوت است؛ زیرا هر بار کشف و پیام­های متفاوتی دریافت می‌شود. بنابراین، وظیفۀ مترجم فراهم آوردن شرایطی است که در آن نویسندۀ متن اصلی و خوانندۀ زبان مقصد بتوانند با یکدیگر به تعامل و تأثیر متقابل بپردازند و چنین شرایطی زمانی محقق می شود که متن زبان مقصد از نظر ارزش ارتباطی با متن زبان مبدأ معادل و یکسان باشد.

6-3-1. محورهای معادل­یابی پویا

6-3-1-1. توصیف موقعیت (اصطلاحات و ضرب المثلها)

متن مرزبان‌نامه: سعادت طالع را بر سبیل مساعدت نمی‌دیدم (وراوینی، 1376)

ترجمۀ عربی: کَان إذ ذاَک الجَدُّ فی انعِکاسٍ و السّعدُ فی إنتِکاسٍ (ابن عربشاه، 1421:

6-3-1-2. معادل تفسیری

متن مرزبان‌نامه: ای هدهد: اینجا که نشسته‌ای گوش به خود دار (وراوینی، 1376)

ترجمۀ عربی: فناداهُ یا صاحبَ التّاجِ و القَباءِ و الدّیباجِ لا تَقعُد فی هذا المکانِ (ابن عربشاه، 1421)

6-3-1-3. معادل روان و سره

متن مرزبان‌نامه: اتفاقا خرس وزیرحاضر بود (وراوینی، 1376)

ترجمۀ عربی: فَوجدَ الدبُّ جالساً بینَ یدیهِ (ابن عربشاه، 1421) 

 

 

6-3-1-4. معادل یابی آرکائیسم (کهن‌الگویی)

متن مرزبان‌نامه: و در مقاعد سمعی قبول نشیند همچون مردِ تیرانداز که اگر چه ساعد سست و ضعیف دارد، چون بخت مساعد اوست هرچه از قبضه او بیرون رود زود بر نشانه آید... (وراوینی، 1376)

ترجمۀ عربی:

وَاصطَد بِها العَنقاءَ فَهی حَبائِلُ

 

وَاقتَد بِها الجَوزاءَ فَهی عِنانُ

 (ابن عربشاه، 1421) 

6-3-1-5. معادل عامیانه

متن مرزبان‌نامه: من تماشا می‌کنم (وراوینی، 1376)

ترجمۀ عربی: أنا أتفرجُ علیه (ابن عربشاه، 1421) 

6-3-1-6. معادل بدیع و نو

متن مرزبان‌نامه: اگر تو این راز را در پرده خاطر پوشیده داری (وراوینی، 1376)

ترجمۀ عربی: أنتَ هو ذاک الموثوقُ، فاطرحهُ مِن سُویداءِ قَلبِک فی أسفلِ الصُّندوقِ (ابن عربشاه، 1421)

6-3-1-7. معادل ادبی و شاعرانه

متن مرزبان‌نامه: چون روزگار از طریق ناسازگاری میل کند (منحرف شود)، میل در چشم بصیرت کشد روز روشن برو چون شبِ تاریک نماید (وراوینی، 1376)

ترجمۀ عربی: وَ نعوذُ بالله مِن لیلِ السّعدِ إذا أدبرَ و صُبحِ الخمولِ إذا أسفرَ (ابن عربشاه، 1421).

رومن یاکوبسن[1] دربارۀ معادل­یابی در ترجمه می­گوید: «هرگاه مترجم معادلی نیابد می‌تواند با استفاده از واژگان قرضی یا ترجمة قرضی، نوواژه­ها یا تغییرات معنایی و بیان غیرمستقیم به مجموعه کلمات، کیفیت و توسعه ببخشد» (ولی­پور، 1382). این نوع ترجمه ممکن است در هر ترجمه­ای نباشد و مورد بررسی قرار نگیرد، اما یکی از مواردی است که باعث ارزش ادبی و هنری متن می­شود و بر خلاقیت آن می­افزاید. در داستان «مرد بازرگان با زن خویش» سخن از بازرگانی است که ساکن بلخ و صاحب ثروث فراوانی بود که به او ارث رسیده بود. از بخت بد و در پی رویدادهای ناگوار هر چه داشت از دست داد.

متن مرزبان‌نامه:­ «و در تتابع احداث زمانه رقعه موروث و مکتسب خویش بر افشاند» (وراوینی، 1376)

ترجمۀ عربی: «وَ عاملَهُ الزمانُ بِعادةِ طَبعِهِ الفَظِّ وَ أدبرَت عنهُ مِن الدنیا القَوابِلُ» (ابن ­عربشاه، 1421).

با توجه به هم­کیش و آیین بودن فارسی­زبان­ها با عرب­زبان­ها و مرسوم بودن اقتباس از آیات و روایات در متون فارسی، این امر در مرزبان­نامه نیز نمود یافته است. به عنوان مثال، در عبارت بیان شده، وراوینی از واژه­های عربی «تتابع، احداث، موروث، مکتسب» استفاده کرده، اما ابن ­عربشاه به­جای ذکر همان معادل ساده از معادلی نو بهره گرفته و به نخستین واژه‌ای که به ذهنش می‌رسد، اکتفا نمی‌کند، بلکه در گنجینة واژگانی خود به دنبال معادل و هم­معنایی برای آن واژه ‌می­گردد که هم ادبی‌تر و هم زیباتر باشند. ابن ­عربشاه در به­کارگیری معادل­ها، سخن­آرایی و نغزگفتاری می­کند و در برگردان عبارت دست به معادل­سازی و ترجمه مجدد آن در زبان عربی می­زند. جملة «وعاملُه الزمانُ بعادةِ طبعهِ الفظِّ» و «أدبرت عنه من الدنیا القوابلُ» معادلی پویا است که در زبان عربی کمتر به­کار رفته است. وی در پی هم آمدن رویدادهای ناگوار را از خصلت­های روزگار برشمرده و معنای «بازرگان هرچه داشت را از دست داد» را با استفاده از تعبیر کنایی «دنیا به او پشت گردانید و شادی­ها را از او ستاند و حوادث ناگوار را از پی هم به سوی او نشانه رفت» معادل­سازی کرده است. «وینه و داربلنه معتقدند برخی پاره­گفتارها در متن وجود دارند که با روش تحت­اللفظی یا گرته­برداری و... قابل ترجمه نیستند» (وینه و داربلنه، 1995). این پاره­گفتارها حتماً باید در زبان مقصد معادل­یابی شوند. ابن ­عربشاه چون رویکردی مقصدمحور داشته، نسبت به تغییر موقعیت در گزینش واژگانی مناسب­تر، آگاهانه و هدفمند عمل کرده و همین امر به شیوایی و استواری متن فاکهۀ­الخلفاء افزوده است.

در داستان «مرد بازرگان با همسر خویش» عنوان شده که مرد بازرگانی که تمام دارایی خود را از دست داده بود جهت بهبود اوضاع، ترک دیار کرد و پس از سال­ها دست پر برگشت و به سرعت در پی همسرش رفت:

متن مرزبان‌نامه: «در بسته دید. به راهی که دانست بر بام رفت و از منفذی نگاه کرد» (وراوینی، 1376)

ترجمۀ عربی: «و کان یَعرفُ لِلسّطوحِ درباً خفیّاً فَاستَطرَقَ مِنهُ» (ابن ­عربشاه، 1421).

مترجم با افزودن کلمه «خفیّا» که با سیاق متن عربی هماهنگی بیشتری دارد آن را به «درباً خفیِّاً» ترجمه کرده است. در اصل مقصود وراوینی برابر همان چیزی است که ابن ­عربشاه بیان کرده و منظور از راه، همان خروج یا راه اضطراری است که امروزه به­کار می­رود، اما ابن ­عربشاه با استفاده از واژۀ «خفیاً» علاوه بر اینکه تأثیری مشابه تأثیر متن اصلی در برگردان آن ایجاد کرد با توجه به برداشتی که از متن فارسی کرده «درباً خفیاً» را برآن افزوده و این­گونه موقعیت جمله در متن مبدأ را با موقعیتی مشابه در متن مقصد بازآفرینی کرده است.

6-4. همانندسازی

همانندسازی یا اقتباس گونه­ای از معادل­یابی است که بیشتر به معادل­یابی موقعیتی یا ترجمۀ آزاد شباهت دارد و با عنوان معادل­سازی فرهنگی نیز شناخته می­شود. این راهکار همراه با واژگان و تعابیری که ویژه فرهنگ زبان مبدأ است به‌‌کار گرفته می­شود؛ در حالی که مترجم آن را با بافت و ویژگی زبان مقصد همانندسازی کرده و به زبان مقصد انتقال می­دهد. در این تکنیک سعی بر این است که متن اصلی با عبارات و جملاتی جایگزین شود که معنا و مفهوم اصلی نویسنده را بهتر به خواننده القا کند و بدین ترتیب خواننده ارتباط بهتری با مفهوم اصلی متن برقرار خواهد کرد. «همانندسازی یا اقتباس؛ یعنی جایگزینی کلمه و مفهومی از متن اصلی که در فرهنگ مقصد وجود ندارد یا معنای دیگری به ذهن متبادر می­کند با کلمه و مفهومی مشابه آن در ترجمه که برای خواننده آشناست»خزاعی­فر، 1377). در این راهکار، جنبه­های فرهنگی متن مبدأ در متن ترجمه متناسب با فرهنگ زبان مقصد دستخوش تغییر می­شود تا نزد مخاطب پذیرفته­تر باشد.

                اقتباس از منظر وینه و داربلنه، آن­چنان تغییرات اساسی نیست که ترجمه را از حالت ترجمۀ عادی به ترجمۀ غیرعادی یا تألیفی تبدیل کند، بلکه انتخاب عملکرد اقتباس، تنها در مواقع جزئی و بسیار ضروری است که انتقال مفاهیم فرهنگی از زبان مبدأ به زبان مقصد مشکل ایجاد کند. به عبارت دیگر «این رویه زمانی کاربرد زیادی دارد که فهم خواننده خیلی مهم بوده است. در این نوع ترجمه، جنبه­های فرهنگی متن مبدأ را در متن ترجمه متناسب با فرهنگ زبان مقصد تغییر می­دهیم. برای مثال، یکشنبه را جمعه ترجمه می­کنیم» (وینه و داربلنه، ۱۹۹۵). در این روش، مترجم باید یک موقعیت جدید ایجاد کند که معادل عبارت زبان مبدأ باشد. این روش بیشتر برای ترجمۀ نام کتاب­ها یا فیلم­ها مورداستفاده قرار می­گیرد. «تغییر ارجاع فرهنگی زمانی رخ می­دهد که یک موقعیت در زبان مبدأ در فرهنگ مقصد وجود ندارد» (ماندی، 1389).

به هر اندازه دو ملت از جهت فرهنگی، اشتراکات بیشتری با هم داشته باشند به همان نسبت کاربرد اقتباس در تبادل­های فرهنگی از جمله تبادلات ترجمه­ای کمتر می­شود و این موضوع در ترجمۀ فارسی به عربی و برعکس صدق می­کند. حقانی می­گوید «در واقع، از آنجا که زبان در بستر فرهنگ شکل می­گیرد، انتقال زبانی در ترجمه از یک سو، تعامل مترجم با مقولات فرهنگی موجود درآن و از سوی دیگر، ارتباط و تعامل میان فرهنگ­های مبدأ و مقصد را اجتناب‌ناپذیر می­سازد» (حقانی، 1386).

6-4-1. محورهای همانندسازی

6-4-1-1. همانندسازی در سطح واژگان

متن مرزبان‌نامه: بقراط می­گوید: کُن فی الحرصِ عَلی تفَقُدِ عیُوبِک کَعدوّک (وراوینی، 1376)

ترجمۀ عربی: قال الإمامُ مالکُ رضیَ اللهُ تعالی عنهُ: لیکَن جُلُّ مَطلوبِک حرصُک علی تَفقُد عیوبِک وَ قُم بِذلک عَن نفسِک وَ ذاتِک مقامَ حُسَّادِک وَ رُقبائِک وَ عِداتِک (ابن عربشاه، 1421)

6-4-1-2. همانندسازی در سطح تعابیر اصطلاحی

متن مرزبان‌نامه: وَالمَصدورُ إذا لَم یَنفُث جَوی (وراوینی، 1376)

ترجمۀ عربی: وَ غَلا الخمرُ سِرَّهُ فی قَلبِه وَ قَذَفَ بِالزُبَد (ابن عربشاه، 1421)

6-4-1-3. همانندسازی در سطح جملات

متن مرزبان‌نامه: ما هو فی مَشیئةِ اللهِ تَعالَی مِنَ القَضاءِ وَ القَدَرِ (وراوینی، 1376)

ترجمۀ عربی: وَ ناهیکَ فی قَضیئةِ القَضاءِ وَ القَدَرِ قضیئةَ آدم أبی البَشرِ معَ موسی الکلیمِ عَلیهما الصَّلاةُ وَ التَّسلیمُ لمَا جَرَت علیهِ أحکامُ القَضاءِ وَ القَدَرِ (ابن عربشاه، 1421).

مترجم وقتی ببیند که موقعیت فرهنگ مبدأ بر فرهنگ مقصد منطبق نیست در این صورت با خلق موقعیت جدید به همانندسازی دست می­زند. از جمله همانندسازی واژگانی می­توان به نمونه زیر در داستان «دادمه و دادستان» اشاره کرد: دادمه در رابطه با به استهزا گرفتن عمل ناخواسته پادشاه پس از اینکه به اشتباه خود پی برد برای سرپوش نهادن برآن، شروع به تملق از دادستان کرد که تو دوست و یار من هستی و اگر از من خطایی هم سربزند و مستوجب عقوبتی سخت هم باشم تو به حرمت دوستیمان آن را فاش نخواهی کرد. دادمه خطاب به دادستان می­گوید:

متن مرزبان‌نامه: «رازِ کس در دل کس گنجایی ندارد مگر در دل دوست» (وراوینی، 1376)

ترجمۀ عربی: «لا تُودِعِ السرَّ إلّا عندَ صاحبٍ صَدوقٍ صَدیقٍ» (ابن ­عربشاه، 1421).

در زبان فارسی راز دل را در دل گنجاندن کنایه از حفظ و نگهداری آن است و در فرهنگ و زبان عربی برای چنین تعبیری از لفظ «ایداع» استفاده می­شود و ابن ­عربشاه معادل «ایداع السر» را مقابل «گنجاندن راز» قرار داد که در فرهنگ و زبان عربی به عنوان تعبیر اقتباسی پربسامد و ادبی کاربرد دارد. به بیانی دیگر، صیانت از راز خود را به دیگری سپردن و ودیعت نهادن ترجمه­ای اقتباسی است متناسب با زبان و فرهنگ مردم عرب. مسلماً چنین ترجمه‌ای برای خوانندة عرب­زبان ملموس‌تر و آشناتر است.

در داستان «مرد بازرگان با زن خویش» راوی می­گوید:

متن مرزبان‌نامه: «شنیدم که در شهر بلخ بازرگانی بود صاحب ثروت» (وراوینی، 1376)

ترجمۀ عربی: «بلَغنی مِن أحدِ العِباد.ِ..أنّه کانَ فی مدینةِ بلخَ تاجرٌ عریضُ المالِ وَ الجاهِ» (ابن ­عربشاه، 1421).

ابن ­عربشاه برای برگردان عبارت «صاحب ثروت» از معادل فرهنگی «عریض المال و الجاه» که اصطلاحی مختص به زبان مقصد است، استفاده می­کند. «عریض المال، عریض الجاه، عریض القفا، عریض الرأس و...» از تعابیر متداول در زبان عربی است که در اینجا مترجم برای انتقال درست معنا فرآیند اقتباس را به درستی انجام داده و از آن بهره برده است؛ در حالی که ابن عربشاه می­توانست از واژه­های «ثریّ، غنیّ و...» استفاده کند، اما در گنجینۀ لغات خود به دنبال واژه­ای می­گردد که هم عربی­تر و هم ادبی­تر باشد. مترجم در زبان عربی دنبال واژه­ای نشان­دار متناسب با فرهنگ زبان مقصد است. اگر پرسیده شود که اصطلاح «عریض المال و الجاه» در مقابل کدام واژه متن مبدأ ذکر شده مسلماً پاسخ دقیقی در پی ندارد. مترجم با برگزیدن این اصطلاح کوشیده همان معنا و کارکرد را به خوانندۀ عربی زبان القا کند.

در داستان «مرد بازرگان و زن خویش» چنین آمده که بازرگان بعد از اینکه تمام دارایی­اش را از دست داد جهت بهبود اوضاع خویش جلای وطن کرد و پس از سال­ها به بلخ بازگشت، اما متوجه شد که همسرش به دلیل نیاز مالی ازدواج کرده است. این موضوع خشم او را برانگیخت و قصد کشتن او و همسرش را کرد:

متن مرزبان‌نامه: «خواست کارد برکشد و فرو رود و از خون هر دو مرهمی از بهر جراحت خویش معجون کند» (وراوینی، 1376)

ترجمۀ عربی: «فَسَلَّ السِّکینَ وَ قَصَدَ قَتلَ ذلک المسکینِ وَ صَمَّمَ عَلی النزُّولِ إلی البیتِ وَ إثارةِ الفِتَن بَکیت وَ کَیت» (ابن ­عربشاه، 1421).

شاهد مورد بحث در این بخش، جملة «و از خون هر دو مرهمی از بهر جراحت خویش معجون کند» است که ابن ­عربشاه با استفاده از تعبیر «بکیت وکیت: چنین و چنان» در برگردان آن با رویکرد همانندسازی و متناسب با بافت زبان مقصد عمل کرده است. در واقع او معادلی کاملاً موجز و خلاصه را که خاص زبان و فرهنگ عربی است برای متن زبان مبدأ برگزیده تا خوانندة عرب­زبان با دیدن آن منظور و مقصود گوینده را بهتر دریابد.

در پایان برای ارائه نمایی از میزان بهره­گیری مترجم از مؤلفه­های غیرمستقیم، بسامد هریک از آن‌ها در نمودار (1) آمده است.

نمودار 1. بسامد مؤلفه‌های غیرمستقیم در فاکهۀالخلفاء ابن عربشاه

­

بحث و نتیجه­گیری

از آنچه در این جستار آمد نتایج زیر به دست می­آید:

- تغییرات کاهشی و افزایشی، افزودن امثال و اشعار عربی و چرخش فرهنگی در برگردان برخی مقوله­ها و برگزیدن نثر مرسل از جمله اسباب و عواملی است که ترجمۀ ابن ­عربشاه را به ترجمه­ای اقتباسی و همراه با دگردیسی نزدیک کرده است. ابن عربشاه با تغییر ساختار زبان مبدأ و تعدیلات اساسی در نظام واژگانی آن از یک سو متن را خوانا و روان کرده و از سوی دیگر به مخاطب عرب­زبان کمک کرده تا معنای موردنظر را بهتر و آسان­تر دریابد. وی در مقام مترجم از زاویۀ یک عرب­زبان با متن ارتباط برقرار کرده و افق معنایی متن فارسی را به افق معنایی متن عربی پیوند زده است. آشنایی ابن ­عربشاه با زبان فارسی سبب شده که نهایت دقت و نکته­سنجی را درگزینش واژگان به­کار گیرد و در انتقال معانی موفق عمل کند. علاوه بر این، کاربرد مؤلفه­های غیرمستقیم توسط مترجم رنگ و بوی ترجمه را از متن زدوده و متنی رسا و شیوا ارائه کرده است و در نهایت ساختار متن فاکهۀ‌الخلفاء را از ویژگی­های ساختاری زبان فارسی دور کرده و ترجمه­ای مناسب ارائه کرده است.

- کارایی مؤلفه­های الگوی وینه و داربلنه برای سنجش و ارزیابی ترجمۀ مرزبان­نامه از دو جهت مناسب است: نخست آنکه براساس مؤلفه­های ترجمۀ غیرمستقیم مطرح در این الگو به خوبی می­توان مقصدمدار و اقتباسی بودن ترجمه را اثبات کرد؛ اینکه ابن ­عربشاه از اصل امانت­داری و تعادل به عنوان مؤلفه­های رویکرد سنتی ترجمه فاصله گرفته و به بازآفرینی و دگردیسی روی آورده است. دوم اینکه به سبب وجود نمونه­هایی همسو با ترجمۀ مستقیم ترجمه بودن این کتاب را می­توان اثبات  و ادعای تألیف بودن آن را رد کرد.

- در ترجمۀ باب پنجم در مرحلۀ نخست مؤلفه جابه‌جایی پربسامدترین مؤلفه است و دو مقولة اطناب و افزوده­سازی بیشتر در سطح عبارت و جمله به­کار رفته و اطناب­گویی باعث شده در مجموع حجم فاکهۀ­الخلفاء نسبت به مرزبان­نامه افزایش یابد. مؤلفۀ تغییر بیان پس از جابه‌جایی پرکاربردترین مؤلفه­ است. ابن ­عربشاه به کمک معادل­یابی، این اثر ادبی را به گونه­ای بومی­سازی کرده که شماری از محققان، فاکهۀ­الخلفاء را کتابی تألیفی به‌شمار آورده­اند. او در واقع به واسطۀ این مؤلفه­ها جهان متن نویسنده را با جهان متنی که خود برای خواننده آفریده پیوند زده و باعث شده که خوانندۀ عرب زبان به خوبی با متن ارتباط برقرار کند.

 

[1]- Jackobson, R.

 

[1]- House, J.

 

[1]- Viney, J. & Darbelent, J.

 

[1]- The theory of Viney & Darbelent

Alberto Ortado, A. (2007). Translation and Its Theories (Introduction to Translation Science). Translated by Ali Ibrahim Al-Munufi. Cairo: House of National Books and Documents. [In Arabic]
Amin, A. (1295 BC). Duha al-Islam. Beirut: Dar al-Kutub al-Ilmiyya. [In Arabic]
Bahrami, M. (2005). Translation Theorists. Journal of Quranic Studies (Special issue of Quran translation).11(42 & 43). 18-41. [In Persian]
Dorosti, A. (2002). A Review of the Thoughts of Marzban Ibn Rostam Espahbodzadeh Tabarestani. Mesbah Quarterly. 11(43). 125-147. [In Persian]
Fast, P. (1397). Translation and language (explanation based on linguistic theories). Translated by Raheleh Gandamkar. Tehran: Elmi. [In Persian]
Ghonimi Hilal, M. (1373). Comparative Literature. Translated by Seyyed Morteza Ayatollah Zadeh Shirazi. Tehran: Amirkabir. [In Persian]
Ghufrani Al-Khorasani, M. (1965). Abdullah bin Al-Muqaffa. Cairo: dar alqumiyah. [In Persian]
Haghani, N. (2007). Comments and Theories of Translation. 1 Edition. Tehran: Amirkabir. [In Persian]
Ibn Arabshah, Sh. (2001). Fakhat Alkhulafa' W Mufakhat Alzurfa. Edited and Presented by Ayman Abdel-Jaber Al-Behairy. 1 Edition. Cairo: Arab Horizons House. [In Arabic]
Kabutari, J. (1996). Poetic Effects in Marzbanameh, Master Thesis in Persian Language and Literature. Shahid Beheshti University. Tehran. Iran. [In Persian]
Kamali, M. J. (2014). Principles of Translation. 5 Edition. Tehran: Samat. [In Persian]
Khazaeifar, A. (2005). Translation of Literary Texts. 1 Edition. Tehran: Samat. [In Persian]
Mandi, J. (2010). An Introduction to Translation Studies. Translated by Elahe Sotoudeh & Farideh Haghbin. Tehran: Alam. [In Persian]
Mahdiparvar, F. (2010). A Theory of the Emergence of Translation Theories and the Study of the Text Distortion System according to Antoine Berman. Literature Month Book. 4(41). 57-63. [In Persian]
Masoom, S. M., & Kamili Doust, H. (2010). Study of Lexical Equivalence Methods in Translating Advertising and Commercial Texts from English to Persian. Journal of Language Studies and Translation. 42(2). 93-115. [In Persian]
Paul Vinay, J., & Darbelnet, J. (1995). Comparative stylistics of French and English. Translated by Juan C. Sager & Marie-Josee Hamel. Amsterdam/Philadelphia: John Benjamins Publishing Company.
Qazini, M. Ibn Abd al-W. (1310). Marzbannameh. Majlis Press. [In Persian]
Rezaei, M. (2010). Marzbannameh Yadegari from Sassanid Iran. Journal of Mystical Literature Research. 4(1). 47-68. [In Persian]
________. (undated). Seven Translation Techniques. Translator Quarterly. 4(1). 37-42. [In Persian]
________. (1998). Expression of Expression in Translation. Translator Quarterly. 7(27). 3-11. [In Persian]
Safa, Z. (1987). History of Literature in Iran. 7 Edition. Tehran: Ferdows. [In Persian]
Sahrainejad, F. (2010). A Look Again at Modification in Translation. Translation Studies. 8(31). 5-24. [In Persian]
Taghavi, M. (1997). Animal Stories in Persian Literature. Tehran: Rozaneh. [In Persian]
Varavini, S. (1997). Marzbannameh. Correction and Annotation: Mohammad Roshan. 3 Edition. Tehran: Asatir. [In Persian]
Valipour, V. (2003). A Study of Equivalence Theories in Translation. Journal of Literary Text Research. 7(18). 62-73. [In Persian]
 [1]
 
 
استناد به این مقاله: غفاری، سولماز، مسبوق، سید مهدی، زودرنج، صدیقه. (1400). بازشناسی مؤلفه های دگردیسی در ترجمۀ ابن عربشاه از مرزبان نامه با تکیه بر الگوی وینه و داربلنه. پژوهش‌های ترجمه در زبان و ادبیات عربی، 11(24)، 9-37.  doi: 10.22054/rctall.2021.59673.1548.
 Translation Researches in the Arabic Language & Literature is licensed under a Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License.