Document Type : Research Paper

Authors

1 Associate Professor of Arabic Language and Literature Bu Ali Sina University, Hamedan;

2 PhD student of Arabic Language and Literature in Bu Ali Sina University; Hamedan.

Abstract

One of the current challenges of translation is translating of ironic statements from the source language to the target language. In the field oflanguage skills, it is clearto all unique roles of literary arrays especially the imaginative images such as simile, metaphor,metonym and their importancein more influencing on the addressee. However, thetranslation ofphrasesthat have connotations requiresspecialattention. Nowadays translator requires complete mastery of both origin and destination language in the translationformeeting the challengesahead.The sermons of the Nahjul Balaghah are a perfect example of the best literaryinterpretations and artistic imagery that in this article, Wehaveanalyzed five famous Persian translation of Nahjul Balaghah including Dashti, Ayati, Makarem Shirazi, Shahidi and Feyzoleslam translations. In this article, after a brief introduction to the concepts of metonym and translation theories or approaches, we will mention various methods of translation ofironicstatements and compare them together. Then we will study translationinnuendothe world’’comparatively based onthe abovetranslations. The results show that we can not chooseatranslationto the others absolutely, but we can found partly the reason for the translation of ironic expressions in some versions of other translation. In spite of this, we can say briefly the translators have tended more to semantic and literal translation intranslating of sentences with irony of adjectivedue to thespecific languagetarget languageand they also tend to a literal translation in translation of the irony of noun. Therefore, they have chosenan expressive and suitableequivalent and sometimes there are relatively weak translation for lack of attention tosyntaxandrhetoricalsentence.

Keywords

فنّ ترجمه به عنوان یکی از پیچیده‌ترین عوامل و فرایندهای انتقال معنا، در دوران معاصر با تحوّلات و مطالعات گستردة زیادی روبه‌رو شده است. پیدایش نظریّه‌های مختلف، در زمینة فنّ ترجمه و رعایت امانت‌داری و انتقال صحیح معنا در قالبی زیبا، گواه بر این موضوع می‌باشد. اهمیّت این موضوع باعث شده تا امروزه مطالعات ترجمه هم به جنبه‌های هنری و ابتکاری ترجمه روی بیاورند و هم از منظر علمی و زبانشناسی به این حوزه وارد شوند. در فرایند ترجمة متون، به دلیل تفاوت‌های زبانی بین زبان مبدأ و زبان مقصد، مترجم با چالش‌هایی مواجه می‌شود که خواسته یا ناخواسته، وی را دچار تشویش خواهد کرد. یکی از مهم‌ترین چالش‌هایی که مترجم در روند ترجمه با آن روبه‌رو می‌شود، چندلایگی معنوی عبارت‌ها و جمله‌های زبان مبدأ است. البتّه این مسئله تنها در متون ادبی جلوه می‌کند و متون علمی هرگز دارای معانی چندلایه نیستند، امّا مترجم در برخورد با این پدیده، نیازمند مهارت‌ها و دانش‌های مرتبط به فنّ ترجمه است. با ورود تصویر‌های ادبی و عبارت‌های خیال‌انگیز ابتکاری به ساحت زبان، حالت یکنواختی و معیار زبان جای خود را به مؤلّفه‌های سبک‌ساز خواهد داد. در متون ادبی، یکی از جلوه‌های توانمندی متکلّم و نویسنده، کاربرد مفاهیم مجازی است. در عبارت‌هایی که علاوه بر معنای ظاهری، لایه‌های معنوی دیگری نیز دارند، مترجم ‌باید با تسلّط کامل به دو زبان مبدأ و مقصد، از برخی علوم مانند بلاغت، نحو و لغت‌شناسی نیز بهرمند باشد. در این میان، کاربرد کنایه در ادبیّات همواره به عنوان یکی از مؤلّفه‌های مهارت‌های زبانی صاحب اثر، به شمار رفته است، چنان‌که ترجمة مفاهیم چندلایة کنایی، مترجم را به تلاش و تعمّق بیشتر در حوزه‌های ادبی و بیانی دو زبان مبدأ و مقصد وامی‌دارد. نهج‌البلاغه به عنوان آیینة تمام‌نمای بلاغت و فصاحت در زبان عربی، سرشار از عبارت‌های کنایی است. از آ‌نجا که «دنیا» یکی از واژگان کلیدی نهج‌البلاغه است و بخش مهمّی از نهج‌البلاغه به معرّفی ماهیّت دنیا و ارتباط آن با آخرت اختصاص دارد، تصاویر کنایی فراوانی در همین راستا به خدمت گرفته شده است.

با توجّه به اینکه پنج ترجمة فوق تا حدّی بیش از ترجمه‌های دیگر مورد استفاده هستند و هر یک به نوعی شهرت دارند و نیز با توجّه به تنوّع روش ترجمة هر یک، در این مقاله سعی شده تا این پنج ترجمة ارزشمند در موضوع مذکور، مورد مقایسه و ارزیابی قرار گیرد. ذکر این نکته خالی از فایده نیست که نگارندگان این سطور هرگز در پی انتقاد از شیوه‌های ترجمة نهج‌البلاغه نیستند، چرا که ترجمة چنین اثر گرانبهایی آسان نیست و بی‌شک نیازمند فراست و هوشیاری زیادی است که تنها افراد معدودی قادر به انجام آن می‌باشند و تنوّع در ترجمة یک اثر علمی‌ـ ادبی کاملاً طبیعی است. از این رو، دیدگاه نویسنده مبتنی بر مقایسه و تطبیق شیوه‌های ترجمه در بین این پنج اثر ارزشمند می‌باشد.

در این جستار، تلاش شده تا از میان تصاویر متنوّع نهج‌البلاغه، کنایه‌هایی بررسی گردد که در زمینة مفاهیم «دنیا» به‌کار رفته‌اند. از این ‌رو، ابتدا ماهیّت ترجمه، کنایه و شیوه‌های رایج ترجمة کنایه از یک زبان به زبان دیگر مطرح شده است و آنگاه با بیان نمونه‌هایی از تصاویر کنایی مفهوم دنیا، پنج ترجمه از این عبارات بررسی شده است. پژوهش حاضر سعی دارد با ارائة نکاتی جزئی‌تر نسبت به اصول ترجمة کنایه و نگرش به ویژگی‌های انواع کنایه‌های به‌ کار رفته، به بررسی و مقایسة عملکرد مترجمان گرامی نهج‌البلاغه، در زمینة معادل‌یابی عبارت‌های کنایی «دنیا» بپردازد.

پیشینة پژوهش

به‌طور کلّی، در زمینة ترجمة عبارت‌های کنایی در زبان عربی، پژوهش‌های مختلفی انجام شده است. دکتر عبّاس اقبالی در مقاله‌ای با عنوان «درآمدی بر نقد ترجمه‌های کنایاتی از نهج‌البلاغه» به نقد و بررسی شیوة ترجمة جمله‌هایی که کنایه دارند، پرداخته است و آنگاه ترجمه‌ای پیشنهادی ارائه نموده است. البتّه ایشان به بخشی از عبارت‌های کنایی نهج‌البلاغه پرداخته‌اند و مبنای کار خود را تنها کنایات دنیا قرار نداده است. همچنین وی در جایی دیگر در مقاله‌ای مشابه با عنوان «نقد ترجمة کنایه در ترجمه‌های قرآن»، ترجمة عبارت‌های کنایی را در ترجمه‌های معاصر مورد واکاوی قرار می‌دهد. علاوه بر مقاله‌های مذکور، می‌توان به مقاله‌های «زیباشناختی تصاویر کنایی دنیا و آخرت در خطبه‌های نهج‌البلاغه» نوشتة دکتر مرتضی قائمی و «ارزش فرهنگی ترجمة ضرب‌المثل‌ها و کنایات عربی و فارسی» نوشتة دکتر شهریار نیازی اشاره نمود. آنچه که در پژوهش‌های فوق آمده، بررسی کلّی عبارت‌های کنایی می‌باشد، امّا در زمینة آنچه که مقالة حاضر در صدد تبیین آن است؛ یعنی «مطالعة تطبیقی ترجمة عبارات کنایی دنیا در خطبه‌های نهج‌البلاغه»، تاکنون پژوهشی صورت نگرفته است، لذا تحقیق حاضر بر آن است تا با بررسی راهکارها و شیوه‌های ترجمة صحیح عبارات و الفاظ کنایی، زمینه را برای تشخیص صحیح ترجمة ایده‌آل فراهم سازد و روشی مناسب را در ایجاد تناسب بین زبان مبدأ و مقصد ارائه نماید. در این مقاله، سعی شده تا ابتدا الفاظ و عبارات کنایی مرتبط با دنیا در خطبه‌ها مورد بررسی قرار گیرد و آنگاه به این پرسش‌ها پاسخ داده شود که:

الف) بر اساس نظریّه‌های رایج ترجمة کنایه، کدام ‌یک از مترجمان معاصر توانسته است کنایات دنیا در نهج‌البلاغه را بهتر و دقیق‌تر ترجمه نماید؟

ب) کدام مترجم توانسته است روح کلّی حاکم بر متن و سبک عبارات را دقیق‌تر از دیگران در ترجمة کنایات دنیا متجلّی سازد؟

ج) کدام شیوة‌ ترجمة کنایه در ترجمه‌های مورد مطالعه بسامد بیشتری دارد؟

این مقاله در پی آن است تا با روش تحلیلی ـ توصیفی و از طریق بررسی لایه‌های معنایی عبارت‌های کنایی و شیوه‌های ترجمة آن، به سه سؤال فوق پاسخ دهد.

2ـ مفهوم و کارکردشناسی ترجمه

پیش از ورود به مبحث اصلی مقاله، به بررسی مفهوم ترجمه از نظر لغوی و اصطلاحی می‌پردازیم. «ترجمه» بر وزن «فَعلَلَه» در لغت به معنای برگرداندن کلمات و عبارات از یک زبان به زبان دیگر است (ر.ک؛ ابن‌منظور، 1363، ج 12: 229). ترجمه را در اصطلاح به عنوان «فرایند انتقال و ارائة پیام از زبان مبدأ در قالب زبان مقصد» می‌شناسند (ر.ک؛ یارمحمّدی، ۱۳۷۲: 139).

فرایند ترجمه، علی‌رغم تعریف ساده‌ای که دارد، نیازمند فنون و دانش‌های خاصّی است که در این فرآیند، مترجم باید به گونه‌ای در انتقال تمام معانی به همراه فضای حاکم بر متن ماهر باشد تا خوانندة زبان مقصد بتواند حسّی را که نویسندة اصلی در پی القای آن به خواننده است، درک نماید. «ترجمه شامل جایگزینی عناصر متنی زبان مبدأ به‌وسیلة عناصر متنی زبان مقصد است که طیّ آن، مترجم باید سعی کند با این عمل جایگزین‌سازی خود، زمینه‌ای را فراهم آورد که در آن نویسندة اصلی و خوانندة متن ترجمه با هم به تعامل و تأثیر متقابل بپردازند» (لطفی‌پور ساعدی، 1371: 70).

از این ‌روست که نقش مترجم بسیار حائز اهمیّت است و یک مترجم برای اینکه بتواند اصل امانت‌داری در ترجمة خویش را رعایت نماید، ‌باید تنها به ترجمة لفظی متن مبدأ اکتفا نکند، بلکه به شیوه‌های بیان صاحب اثر و مؤلّفه‌های سبک‌ساز وی نیز توجّه نماید و ترجمة خود را موازی با همان ویژگی‌ها با ارائة فضایی متناسب با روح متن مبدأ ارائه کند. «در این فرایند، لازم است مترجم تا حدّ امکان سعی در بیان اندیشة متن زبان مبدأ در اسلوب و سبکی مشابه با سبک و سیاق متن اصلی داشته باشد و متن ترجمه را با همان روح متن اصلی بیان نماید» (جاحظ، 1387 ق.، ج 1: 77ـ76).

هرچند فنّ ترجمه پیشینه‌ای بسیار دور دارد، امّا در دوران معاصر توجّه زیادی به این مقوله شده است و نظریّات فراوانی در این ‌باب مطرح شده است و آن را با دانش‌هایی مانند زبانشناسی معرّفی می‌کنند. مؤلّف کتاب هفت گفتار دربارة ترجمه، ضمن اشاره به محدودیّت‌ها و اختیارات مترجم، بیان می‌کند که نقد ترجمه باید بر محدودیّت‌ها و اختیارات مترجم متّکی باشد. محدودیّت‌های گزینشی در برگردان متن از زبانی به زبان دیگر، شامل انتخاب به جای واژه با توجّه به عملکرد آن در ساخت‌های ترکیبی، توجّه به سبک متن، وحدت در استفاده از اصطلاحات، توجّه به روابط دستوری حاکم بر ارکان جمله و بیان منظور نویسنده بدون هر گونه افزایش یا کاهشی در مطلب است. تخطّی از هر یک از موارد مذکور در نقد علمی ترجمه با برچسب «نادرست» مشخّص خواهد شد (ر.ک؛ صفوی، 1388: 47).

با جمع‌بندی و بررسی اکثر نظریّه‌های ترجمه، بدین نتیجه می‌رسیم که علاوه بر اینکه یک مترجم باید با محتوای متن و نیّت نویسنده آگاهی کامل داشته باشد و نسبت به هر دو زبان مبدأ و مقصد اطّلاعات کافی داشته باشد، مترجم باید شکل‌های گفتاری رایج و متداول در دو زبان را بشناسد و از طریق انتخاب و ترتیب مناسب کلمات، تأثیری همه‌جانبه و لحنی مناسب را به ترجمه‌اش ببخشد. همچنین از ذوق سلیم برخوردار باشد تا بتواند الفاظی را انتخاب کند که متناسب با طبع خواننده باشد. البتّه نباید این نکته را فراموش کرد که ابتدا انتقال معنا در اولویّت است و آنگاه باید به دنبال انتقال سبک صاحب‌ اثر بود.

4ـ مفهوم کنایه و کارکرد آن در ادبیّات

یکی از زیباترین جلوه‌های بلاغت که از دیرباز در ادبیّات از جمله شعر و نثر کاربرد دارد، صنعت کنایه می‌باشد. این صنعت بیانی، حاکی از فنّ بیان متکلّم است و با استفاده از این فنّ ادبی، می‌توان مفاهیم پوشیده را در کلام به‌ کار برد که درک و فهم آن نیازمند باریک‌بینی و هوشیاری مخاطب است. کنایه در لغت، مصدر «کنیت» یا مصدر «کنوت» است و زمانی به ‌کار می‌رود که به مطلبی تصریح نشده باشد و در اصطلاح، لفظی است که از آن، لازم معنایش اراده شده است و ارادة معنای اصلی نیز همراه ارادة معنای لازم آن جایز است (ر.ک؛ تفتازانی، 1433ق.، ج 2: 396). کنایه را به سه قِسم کنایه از صفت، کنایه از نسبت و کنایه از موصوف تقسیم می‌کنند. عبدالقاهر جرجانی در باب کنایه، تعریفی روان و منحصر به فرد دارد. وی معتقد است که: «المراد بالکنایة أن یرید المتکلّم إثبات معنی مِن المعانی، فلا یذکره باللّفظ الموضوع له فی اللّغة، ولکن یجیئ إلی معنی هو تالیه و ردفه فی الوجود، فیؤمی به إلیه و یجعله دلیلاً علیه» (جرجانی، 1987م.: 54). یعنی منظور از کنایه این است که گوینده می‌خواهد معنایی را اثبات کند، ولی آن را با لفظی که در لغت برای آن وضع شده، بیان نمی‌کند، بلکه معنایی را می‌آورد که در عالم وجود تابع و هم‌ردیف آن است و به‌وسیلة آن به معنای مورد نظر اشاره می‌کند و آن را دلیل آن معنی قرار می‌دهد.

در باب اینکه چرا به ‌جای استفاده از کلام صریح و روشن، از کنایه استفاده می‌کنیم، علل زیادی ذکر شده است. استاد همایی در این ‌باره معتقد است: «غرض از کنایه این است که مخاطب از معنی ظاهری کلام که به ذهن نزدیکتر است، به منظور اصلی گوینده، یعنی معنی بعید منتقل شود که مفهوم کنایی است؛ به عبارت دیگر، معنی حقیقی کلمة معتبر، معنی کنایی می‌شود» (همایی، 1377: 257ـ256). زرکشی نیز دربارة علل انتقال گوینده از سخن صریح به کنایه، چند علّت‌ ذکر می‌کند که از جملة آنها می‌توان «رعایت ادب، پرهیز از آوردن الفاظ قبیح، تأکید بر عظمت قدرت، قصد مبالغه، قصد اختصار، زیباسازی جمله، اشاره به آینده، بیان موضوعی دشوار با عبارتی آسان، و اعتماد بر هوشیاری مخاطب» را نام برد (ر.ک؛ زرکشی، 1408ق.، ج 2: 313).

4ـ شیوه‌های معادل‌یابی و ترجمة عبارات و الفاظ کنایی

هرچند کاربرد کنایه در سخن باعث زیبایی و دلنشین شدن آن می‌شود، امّا امروزه یکی از مسائل مطرح در این ‌باره، چالش‌های ترجمة عبارات کنایی از زبان مبدأ به زبان مقصد است. علّت این امر نیز چندمعنا بودن عبارات مجازی است. اولمان (Ullmann) مسئلة چندمعنایی را از دریچة «درزمانی» و «هم‌زمانی» به بحث و بررسی می‌کشاند. وی معتقد است که در طول زمان یا در یک مقطع زمانی مشخّص می‌توان معانی مختلفی برای یک صورت زبانی در نظر گرفت. از نظر وی، علل چندمعنایی، «انتقال در کاربرد»، «کاربرد ویژه»، «هنرآفرینی» و «تأثیرپذیری از زبان‌های بیگانه» است. انتقال در کاربرد نوعی گسترش معنایی است. در اثر هم‌نشینی یک صورت زبانی با صورت‌های دیگر، معانی متفاوت حاصل می‌شوند. از نظر اولمان، کاربرد ویژة به‌کارگیری یک واژه در مشاغل گوناگون باعث می‌شود تا چندمعنایی به وجود بیاید. هنرآفرینی، همان کاربرد استعاری و مجازی واژه‌هاست. در نهایت، تأثیرپذیری از زبان‌های بیگانه نیز از جمله علل مهمّ شکل‌گیری چندمعنایی است (ر.ک؛ صفوی، 1387: 114ـ113).

در زمینة چگونگی تعامل و ترجمة چنین عبارات یا الفاظی، روش‌ها و راهکارهای متعدّدی بیان شده است. «گروهی از جملات در زبان مبدأ، جدا از معنای صریح، دارای معنایی ضمنی هستند. مترجم در برخورد با چنین جملاتی سه امکان پیش ‌رو دارد: الف) انتخاب جمله‌ای که معادل معنی صریح و ضمنی جملة زبان مبدأ باشد. ب) انتخاب جمله‌ای که معادل معنی صریح جملة زبان مبدأ باشد. ج) انتخاب جمله‌ای که معادل معنی ضمنی جملة زبان مبدأ باشد. دستیابی به نوع (الف) اگر نگوییم غیرممکن، به ‌هر حال، بسیار مشکل است. انتخاب هر یک از دو گونة دیگر نیز، برگردانی نه چندان موفّق به ‌دست خواهد داد. بدین ترتیب، مسئلة «ترجمه‌ناپذیری» بار دیگر خود را می‌نمایاند. می‌توان گفت مترجم در شرایط زیر با مسئلة ترجمه‌ناپذیری مواجه خواهد شد: الف) به‌ کار رفتن صنایع بدیع لفظی در زبان مبدأ. ب) کاربرد واژگان در چارچوب اختلاف در نسبیّت زبانی. ج) کاربرد معنی ضمنی در کنار معنی صریح در زبان مبدأ» (همان، 1388: 66ـ65). صفوی برای برون‌رفت از مشکل ترجمه‌ناپذیری چنین عبارت‌هایی معتقد است که «مترجم در چنین شرایطی، صرفاً مترجم نیست و باید گرایش به نویسندگی داشته باشد. در چنین مواقع، مترجم از برخی اختیارات برخوردار است که می‌تواند از آنها استفاده کند:

«1ـ مترجم می‌تواند واژگانی را به متن بیفزاید. این اختیار تنها در شرایط زیر امکان‌پذیر است:

الف) واژه‌ها صرفاً برای درک اطّلاعات افزوده شوند.

ب) از نظر معنایی نسبت به متن زبان مبدأ خنثی باشند.

پ) بار عاطفی متن را تغییر ندهند.

ت) با سبک به ‌کار رفته در زبان مبدأ انطباق داشته باشد.

2ـ مترجم می‌تواند مثال‌ها، مقیاس‌ها و اصطلاحات وابسته به فرهنگ زبان مبدأ را در زبان مقصد معادل‌سازی کند. این اختیار نیز صرفاً در شرایط زیر ممکن است:

الف) استدلال نویسنده بر مبنای مثال‌ها نباشد.

ب) مقیاس‌ها برای القای فرهنگ زبان مبدأ به‌کار نرفته باشند.

پ) اصطلاحات وابسته به فرهنگ زبان مبدأ القاکنندة هویّتی خاص برای متن مبدأ نباشند» (همان: 67).

میلدرِد اِل. لارسون (Mildred L. Larson) در کتاب ترجمة معنایی خود، برای ترجمة کنایه سه راهکار پیشنهاد می‌دهد: «اوّل اینکه معنای کلمه ممکن است به صورت غیرمجازی ترجمه شود. در این صورت، معنای مورد نظر ممکن است واضح باشد. بنابراین، معنای مجازی در ترجمة زبان مقصد لازم نیست. به عنوان مثال، «او به چوبة دار رفت»، ترجمه می‌شود: «اعدام شد». یا «مارتین بنی بادستکش‌هایش زندگی می‌کند»، ترجمه می‌شود: «مارتین بنی زندگی را با بوکس می‌گذراند». دومین احتمال که ممکن است در بعضی مواقع بهتر باشد، حفظ کردن کلمة اصلی، امّا اضافه کردن معنا به آن کلمه است. این کار در جایی استفاده می‌شود که در آنجا به عنوان یک عضو معنادار یا تحت فشار که ممکن است مانند شعر حذف شود، به نظر برسد. برای مثال، «او هوا می‌دهد»، ممکن است ترجمه شود: «او گزارش هوا می‌دهد (پیش‌بینی می‌کند)»، «دنیا دیوانه است»، ممکن است ترجمه شود: «مردم دنیا برای دنیا می‌جنگند». سومین امکان، تعویض یک عبارت مجازی از دستور زبان مقصد برای عبارت مجازی از دستور زبان مرجع است. این مهمّ است که معنای اصلی عبارت حفظ شود. در یک دستور زبان، کلمة «زبان» ممکن است با معنای مجازی مکالمه استفاده شود. در زبان دیگر ممکن است کلمة «لب‌ها» این معنای مجازی را داشته باشد، در زبانی دیگر «دهان» معنای مجازی «مکالمه» را دارد. همچنین زمان‌هایی در ترجمه وجود خواهد داشت که وقتی عبارت مجازی در زبان مرجع نباشد، بهترین ترجمه، استفاده از عبارت مجازی در دستور زبان گیرنده است. برای مثال، «او به آنها دستورهای سختی داد»، ممکن است ترجمه شود: «گوش آنها را کشید». هدف ترجمه، حذف معانی مجازی و ثانویّه نیست، بلکه هدف فقط استفاده از معانی مجازی و ثانویّه و حذف اصطلاحات عجیب و یا معنای غلط عبارت است که با ترجمة لغوی یک دستور زبان از معانی مجازی و ثانوی به وجود می‌آید» (لارسن، 1385: 56).

بنابراین، از نظر لارسن برای ترجمة یک تعبیر کنایی سه روش وجود دارد که عبارتند از: الف) ترجمة کنایی؛ یعنی بیان معادل یک تعبیر کنایی در زبان مقصد که این شیوه بهترین نیز هست؛ زیرا عبارت ترجمه شده، هم وابسته به زبان مقصد و هم وابسته به زبان مبدأ است که در این صورت، از رونق بلاغی تعبیر کاسته نمی‌شود و خواننده از زیبایی‌های موجود در کلام لذّت می‌برد. ب) ترجمة معنایی؛ یعنی معنا و مفهوم کنایه در زبان مقصد آورده شود. در این شیوه، مترجم برای انتقال مفهوم کنایه به زبان مقصد تکیه می‌کند و با اندکی توضیح، سعی در تفهیم موضوع به مخاطب دارد. البتّه شیوة مذکور در صورتی مقبول و پسندیده است که معادلی برای تعبیر کنایی وجود نداشته باشد. ج) ترجمة تحت‌اللّفظی که به طور کلّی برای ترجمه تعابیر کنایی مناسب نیست و در حدّ امکان باید از کاربرد آن در ترجمة عبارات کنایی دوری کرد (ر.ک؛ مصطفوی‌نیا و طاهر، 1389: 76).

با بررسی نظریّه‌های فوق می‌توان گفت که ترجمة الفاظ یا عبارت‌های کنایی را نمی‌توان مقیّد و محدود به یک روش خاص گرداند، بلکه می‌توان گفت برای برون‌رفت از مشکل ترجمة عبارت‌ها و الفاظ کنایی باید تابع شرایط حاکم بر هر دو زبان مخصوصاً زبان مقصد بود. به عنوان مثال، با بررسی برخی ترجمة واژه‌های کنایی در آثار برخی نویسندگان متوجّه می‌شویم زمانی که در زبان مبدأ واژه‌ای وجود داشته باشد که کنایه از موصوف باشد، مترجم نمی‌تواند این حقّ را داشته باشد که آن را به همان معنای ظاهری ترجمه نماید، مگر اینکه در حاشیة متن، معنای کنایی آن را بیاورد و یا اینکه قبلاً در جملات پیشین متن، آن ‌را ذکر نموده باشد تا خواننده متوجّه معنای کنایی آن واژه شده باشد. به هر روی، مترجم در برخورد با چنین الفاظ کنایی نمی‌تواند تنها به ظاهر لفظ بسنده نماید، بلکه موظّف است تا معنای کنایی آن را برای خواننده یا در داخل متن و یا در حاشیه شرح دهد، امّا زمانی که مترجم با عبارت‌هایی مواجه شود که کنایه از صفت هستند، در این ‌صورت بهترین راه حلّ ترجمة چنین عبارت‌هایی این است که اگر در زبان مقصد، معادلی برای آن کنایه وجود داشته باشد، از آن استفاده نماید، البتّه در صورتی که واقعاً متناسب با آن باشد و هماهنگی، زیبایی و رسا بودن را با هم داشته باشد، امّا اگر چنین معادلی در زبان مقصد وجود نداشته باشد، بهتر است که مترجم به ترجمة معنایی روی بیاورد و با اندک توضیحی به گونه‌ای که زیاد از متن زبان مبدأ فاصله نگرفته باشد، به برگرداندن عبارت کنایی به زبان مقصد روی بیاورد. آنچه در این مرحله برای مترجم بسیار حائز اهمیّت است، این است که دچار افراط و تفریط نشود و حدّ تعادل را نگه دارد و هم به معنی متن پایبند باشد و هم خواننده را فراموش نکند. البتّه نباید این نکته را فراموش نمود که در بسیاری از موارد نیز مترجم با تکیه بر این موضوع که مخاطب تنها با ترجمة تحت‌اللّفظی نیز از معنای کنایی زبان مبدأ مطّلع خواهد شد، به ترجمة تحت‌اللّفظی روی می‌آورد و از سوی دیگر نیز برخی مترجمان برای رعایت اصل ایجاز و رعایت سبک زبان مبدأ در ترجمه نیز از چنین شیوه‌ای استفاده می‌کنند و همة این دلایل را باید به نبود معادل کنایی در زبان مقصد نیز افزود که باعث می‌شود تا ترجمه به سوی تحت‌اللّفظی شدن و یا ترجمة معنایی گرایش پیدا کند. بنابراین، در این مقاله ما به دنبال این هستیم تا رویکرد پنج مترجم را در قبال جملات کنایی مختلف مورد ارزیابی و مقایسه قرار دهیم.

علاوه بر شیوه‌های کلّی ترجمة کنایه از زبان مبدأ به زبان مقصد، باید رویکردهای دیگری نیز در ترجمة عبارت‌ها و مضامین ثانوی و ضمنی در نظر گرفت. عواملی مانند توجّه مترجم به ویژگی‌های کنایات ذکر شده در زبان مبدأ از جمله ویژگی‌های نحوی و بلاغی آن عبارت‌ها و نمود یافتن این اوصاف در ترجمة زبان مقصد، از جمله مسائلی است که در نقد ترجمه مورد کاربرد قرار می‌گیرد.

5ـ بلاغت کنایه‌های دنیا

بلاغت یک مسئلة فطری است؛ یعنی انسان از هر پدیدة خوب، زیبا و متناسب خشنود و به سوی آن جذب می‌شود. لفظ فصیح، شیرین و کلام بلیغ و متناسب، یکی از آن پدیده‌هاست. این جعل و آفرینش الهی است که لفظ خوب در جان‌ها و دل‌ها می‌نشیند و اثر می‌کند. ادیب از دستاویزهای هنری گوناگونی برخوردار است تا به کمک کنایه از لغزیدن در دام رُک‌گویی اجتناب کند تا ذوق‌ها و سلیقه‌ها، آن را به سادگی پس نزنند و بر گوش‌ها سنگین نیاید. در واقع، نوعی ابهام در این سخن پوشیده دمیده می‌شود و بر وسعت، رسایی، لطف و زیبایی بیشتر آن افزوده می‌گردد. در نتیجه، متأمّل به لذّت ادبی عمیق‌تری نایل می‌شود (ر.ک؛ غازی، 1983 م.: 308ـ307).

خطبه‌های گرانسنگ نهج‌البلاغه نیز سرشار از آموزه‌های اخلاقی، احکام و اعتقادهای اسلامی است که امیرمؤمنان، علیه‌السّلام، با بیانی بلیغ و زیبا در قالب تصاویر ادبی خیره‌کننده‌ای همانند کنایه بدان پرداخته‌اند. یکی از مهم‌ترین آموزه‌های اخلاقی نهج‌البلاغه، پرهیز از فریفتگی و دنیادوستی است. ایشان روی آوردن به دنیا را سرآغاز غفلت از یاد خداوند می‌دانند و در حکمت‌های گهربار خویش می‌فرمایند: «مِن هَوَانِ الدُّنیَا عَلَی اللَّهِ أَنَّهُ لاَ یُعصِی إِلاَّ فِیهَا، وَ لاَ یَنَالُ مَا عِندَهُ إِلاَّ بِتَرکِهَا» (نهج‌البلاغه/ ح 385)؛ یعنی در خواری دنیا نزد خدا همین بس که جز در آن، نافرمانی خدا نکنند و جز با ترک آن، به آنچه نزد خداست دست نیابند.

از مهم‌ترین اوصافی که در کلام امیرالمؤمنین، علی(ع) راجع به دنیا آمده است، می‌توان به شناخت دنیا و ضرورت پرداختن به آخرت به جای دنیا و نیز زودگذر، فریبنده و محلّ عبور بودن برای انسان و مزرعة آخرت بودن دنیا اشاره نمود. تأثیرگذاری چنین رهنمودهایی زمانی شدّت می‌یابد که در قالب تصاویر ادبی زیبایی گنجانده شده باشند. از آنجا ‌که امام اوّل شیعیان توجّه ویژه‌ای نسبت به شناساندن دنیا به مخاطبان خود داشت، این توجّه و اهمیّت باعث گردیده تا ایشان برای نفوذ بیشتر و تأثیرگذاری عمیق‌تر سخنان خود، از جمله‌های بلاغی، به‌ویژه کنایه و استعاره زیاد استفاده نمایند. کاربرد کنایة دنیا را در خطبه‌های نهج‌البلاغه می‌توان از دو جهتِ بسیار مهم مورد واکاوی قرار داد: اوّل اینکه نشان‌دهندة مهارت و فنّ کلام ایشان در معرّفی دنیا به شکل تأثیرگذار می‌باشد و دوم اینکه حاکی از ایدئولوژی و طرز تفکّر ایشان نسبت به مقولة دنیاست. بی‌شک بررسی واژه‌های به‌کار رفته در معرّفی دنیا می‌تواند زاویة دید و بینش امام(ع) را برای مخاطب روشن سازد. این مطلب زمانی محقّق می‌شود که با اندک نگاهی با واژه‌های به‌کار رفته در باب دنیا به شکل کنایی آشنا شویم. کاربرد واژه‌ها و ترکیب‌هایی مانند «قرار خبرة»، «دار الظّعن»، «أیّام أمل»، «عاجل»، «أیّام الفناء»، «جیفة مریحة» و غیره به خوبی می‌تواند بیانگر مهارت و نوع اندیشة امام علی(ع) نسبت به دنیا باشد.

6ـ عبارات و واژه‌های کنایی دنیا

1ـ6) کنایه از صفت

یکی از اقسام کنایه به تناسب معنایی که به آن اشاره می‌کند، کنایه از صفت می‌باشد، به گونه‌ای که برای بیان صفتی در مورد شخص یا شیئی خاص، عبارتی به‌کار می‌بریم که در بطن معنای ظاهری‌ خود، معنایی ضمنی و پوشیده حمل می‌کند که درک آن معنای پنهان، نیاز به دقّت و باریک‌بینی دارد. از آنجا که در کنایه قرینه‌ای ذکر نمی‌شود، شناخت مفهوم باطنی عبارت‌های کنایی و درک صفتی که برای آن شخص یا شئ در نظر گرفته‌ایم، کمی دشوار خواهد بود.

1ـ1ـ6) اغواکنندگی و وسوسة دنیا

امیرمؤمنان(ع) در معرّفی دنیا، ویژگی فریبندگی و وسوسه‌برانگیز بودن آن را در تصاویر کنایی بسیار زیادی به کار برده‌ است تا علاوه بر اهمیّت این موضوع، زیبایی ادبی و بلاغی چنین تعبیرهایی نیز تأثیرگذاری بیشتری را بر مخاطب به دنبال داشته باشد. در ذیل به بخشی از تصاویر کنایی دنیا و معانی پوشیدة آن اشاره می‌کنیم و آنگاه به بررسی ترجمه‌های ارائه شدة این عبارت‌ها می‌پردازیم.

v «أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی أُحَذِّرُکُمُ الدُّنْیَا، فَإِنَّهَا حُلْوَةٌ خَضِرةٌ» (همان/ خ 111).

شناساندن دنیا از سوی امام به مخاطب، یکی از مهم‌ترین موضوع‌های نهج‌البلاغه است. امام برای اینکه شدّت وسوسه‌برانگیز بودن دنیا را برای مردم بازگو نماید، از دو صفت یاد می‌کند که ذائقه و میل انسان‌ها به شکل غریزی به آن دو ویژگی گرایش فراوانی دارد. عبارت فوق، بخشی از خطبة 111 نهج‌البلاغه است که دنیا را «شیرین» و «سبز» معرّفی می‌کند. ابن‌میثم در تفسیر این جمله می‌گوید: «چشیدن شیرینی و دیدن سبزه، مانند دیگر چیزهای لذیذ، مطبوع و لذّت‌بخش است و اینکه تنها به لذّت حاصل از این دو حس اشاره فرموده، برای این است که لذّتی که از طریق این دو حسّ به دست می‌آید، در مقایسه با دیگر حواس بیشتر و به‌وسیلة آنها، التذاذ نفس زیادتر است» (ابن‌میثم، 1385: 553). بنابراین، می‌توان گفت که این جمله کنایه از شدّت وسوسه‌برانگیز بودن و خودنمایی دنیا در برابر شیفتگان خود می‌باشد. اینک به ترجمه‌های این جمله در زبان فارسی می‌پردازیم:

m «پس از ستایش پروردگار، همانا من شما را از دنیای حرام می‌ترسانم؛ زیرا در کام، شیرین و در دیدة انسان، سبز و رنگارنگ است» (دشتی، 1387: 149).

m «امّا بعد، شما را از دنیا بر حذر می‌دارم؛ زیرا دنیا، ظاهرش شیرین و باطراوت است» (مکارم شیرازی، 1390: ج 5: 22).

m «امّا بعد، شما را از دنیا بر حذر می‌دارم که در کام، شیرین است و در چشم، سبز و خرّم» (آیتی، 1379: 255).

m «امّا بعد، من شما را از دنیایی می‌ترسانم که در کام، شیرین و در دیده، سبز است و رنگین» (شهیدی، 1384: 107).

m «پس از حمد بر خدا و درود بر پیغمبر اکرم(ص)، شما را از (دل بستن به) دنیا بر حذر می‌دارم؛ زیرا دنیا (به کام دنیاپرستان) شیرین و (در نظر آنان) سبز و خرّم است» (فیض‌الإسلام، 1331، ج 2: 342).

با توجّه به تفسیری که ابن‌میثم از جملة فوق داشته‌، دو ویژگی اغواگری و مبالغه در وسوسة دنیا، از کنایة فوق استخراج می‌شود. در ترجمه اگر نتوان معادلی کنایی ذکر نمود، حدّاقل باید به مختصّات علم معانی در ترجمه دقّت نمود و نباید تأکید را در ترجمه نادیده گرفت. در ترجمه‌های پیش رو، مترجمان جز آیت‌الله مکارم شیرازی، بقیّه به ترجمة معنایی عنایت داشته‌اند. روی آوردن به ترجمة معنایی به این دلیل است که در اینجا نمی‌توان معنایی کنایی متناسب با زبان مقصد را ارائه نمود و از این ‌رو، فضای ترجمة معنایی بر ترجمه‌های فوق نمود یافته است. در ترجمة مرحوم دشتی و شهیدی، کاربرد واژة «ترساندن» برای دنیا درست نیست، چراکه مصدر تحذیر بیشتر برای هشدار دادن و آگاه کردن به کار می‌رود و نیز می‌توان از دنیا در راه صحیح بهره‌مند شد. در ترجمة آیت‌الله مکارم شیرازی به ذکر رنگ سبز اشاره نشده است و به‌جای آن از واژة «باطراوت» استفاده نموده است. ترجمة دکتر شهیدی نیز دنیا را به‌ صورت نکره ذکر نموده که بهتر بود به همان صورت معرفه ترجمه می‌شد. ترجمه‌های معنایی فوق تقریباً به یکدیگر شبیه هستند و امّا با این حال، ترجمة مرحوم آیتی به خاطر پایبندی بیشتر به زبان مبدأ و ساختار آن، بهتر و دقیق‌تر به نظر می‌رسد و در این باره می‌توان ترجمة پیشنهادی زیر را ارائه نمود:

* ترجمه پیشنهادی: «امّا پس از ستایش خداوند من شما را از [دلبستگی] به این دنیا بر حذر می‌دارم، چراکه در کام انسان بسیار شیرین و دلنشین است و در چشم انسان سبز و دل‌فریب است».

2ـ1ـ6) عدم ثبات و دگرگونی احوال دنیا

الف) «وَلَمْ تَطُلَّهُ فِیهَا دیمَةُ رَخَاء إلاَّ هَتَنَتْ عَلَیهِ مُزْنَةُ بَلاَء» (همان/ خ 111).

امیرمؤمنان علی(ع) در خطبة صد و یازده در ذکر اوصاف دنیا، با چندین تعبیر مختلف، به بیان تغییر و تحوّل دنیا، عدم ثبات در احوال آن و فریبنده بودن آن اشاره می‌کنند. ابن‌ أبی‌الحدید در شرح این جمله می‌گوید: «و طَلّه السّحابُ، یَطلّهُ إِذَا أَمطرَه مَطراً قلیلاً ـ یَقُولُ أََعطَت قَلِیلاً مِنَ الخَیرِ وَ أَعقَبَت ذَلِکَ بِکَثِیرٍ مِنَ الشَّرِّ ـ لأنَّ التهتانَ بِمَعنَی الکَثِیرِ المَطَرِ» (ابن ‌أبی‌الحدید، 1385، ج 7: 429). مرحوم خوئی نیز در شرح این جمله می‌گوید: «اِسنَادُ «هَتَنَت» إِلَی «مُزنَةُ» مِن بَابِ التَّوَسُّعِ وَالمَعنَی انَّهُ لَم تمطَر عَلَی أَحَدٍ فِی الدُّنیَا دِیمَةٌ أَی مَطَرٌ خَفِیفٌ مَوجِبُ عَلَی رَخَاءِ حَالِهِ وَ سَعَةِ عِیشِهِ إِلاَّ انصَبَّت عَلَیهِ أَمطَارٌ کَثِیرَةٌ مِن مُزنَةِ البَلاَءِ وَسَحابَة فَتُوجِبُ شِدَّةُ حَالِهِ وَضِیقَ عِیشِهِ، وَ الغَرَضُ أَنَّهَا إِذَا أَعطَت أَحَداً قَلِیلاً مِنَ الخَیرِ أَعقَبَت ذَلِکَ بِکَثِیرٍ مِنَ الضُّرِّ» (خوئی، 1424ق.: 1005). ایشان می‌گوید: «اسناد واژة «هتنت» به خاطر مبالغه در این امر می‌باشد و این بدان معناست که در دنیا، باران خفیفی از رفاه و خوشی بر کسی نمی‌بارد، جز اینکه باران‌های سیل‌آسایی از بلا و مصیبت به او رو می‌کند و باعث بدبختی و تنگدستی او خواهد شد و مراد از ذکر این جمله آن است که دنیا وقتی به شخصی اندک خیری برساند، در پس آن او را به زیان و خسران بی‌اندازه مبتلا می‌نماید.

تصویر فوق را می‌توان از دو منظر مورد بررسی قرار داد. اوّل اینکه رفاه و خوشی‌های دنیا را مصیبت‌های تلخ و ناگوار از بین می‌برد و دوم اینکه برای خوشی‌های دنیا، از واژة «دیمة = باران اندک و ناچیز» و برای تلخی‌ها و مصائب آن، از واژة «مُزنة = باران سهمگین و شدید» استفاده نموده است. در واقع، دو نوع کنایه از صفت در اینجا وجود دارد و آن اینکه هیچ بقا و دوامی را نمی‌توان برای خوشی‌های دنیا متصوّر شد و دوم اینکه شدّت تلخی‌ها و ناگواری‌های دنیا قابل قیاس با دوران خوشی آن نیست. در واقع، خاصیّت دنیا این است که پس از هر نوع راحتی اندک، دشواری بسیار زیادی برای انسان به بار می‌آورد. به طور کلّی، ویژگی متغیّر بودن و بی‌ثباتی احوال دنیا و غیر یکسان بودن خوشی‌ها و ناگواری‌های دنیا را می‌رساند. در اینجا به ذکر ترجمه‌های فارسی این جملة امام(ع) می‌پردازیم.

m «شبنمی از رفاه و خوشی دنیا بر کسی فرود نمی‌آید، جز آنکه سیل بلاها همه چیز را از بیخ و بُن می‌کند» (دشتی، 1387: 149).

m «هنوز باران ملایم خوشی، راحتی دائم برایش پدید نیاورده که بلاها سیل‌آسا بر سرش فرو می‌بارند» (مکارم شیرازی، 1390، ج 2: 28).

m «برکسی باران نرم آسایش نبارید که پس از آن به رگبار بلایش گرفتار ننمود» (آیتی، 1379: 255).

m «باران آسایشش بر کسی نبارید، جز آنکه با رگبار بلایش بیازارید» (شهیدی، 1384: 107).

m «در دنیا او را باران فراخی و خوشبختی‌ تر نساخت، مگر اینکه ابر بلا پی‌در‌پی بر او بارید (چون رفتار دنیا این‌ گونه است) » (فیض‌الإسلام، 1331، ج 2: 343).

در ترجمه‌های فوق، ترجمة مرحوم دشتی و ترجمة آیت‌الله مکارم و مرحوم فیض‌الإسلام به یکدیگر شباهت دارد و تا حدّی به ترجمة معنایی شباهت دارند، چون‌ به اندک توضیحی اشاره نموده‌اند، ولی معادل کنایی برای آن نیافته‌اند. قسمت دوم ترجمة مرحوم دشتی ظاهراً کمی از معنای اصلی دور شده است، امّا با توجّه به ساختار عربی زبان مبدأ، ترجمة آیت‌الله مکارم شیرازی و فیض‌الإسلام را می‌توان ترجمه‌هایی بهتر دانست، چرا که هم به سمت ترجمة معنایی گرایش دارد و هم اینکه معنا را به خوبی به زبان مقصد بازگردانده است و به پیوستگی و نزدیکی خوشی و ناخوشی نیز توجّه کرده که از «لم +... إلاّ...» برداشت می‌شود و در فارسی به «همین که...» یا «هنوز ...» ترجمه می‌شود، امّا ترجمة مرحوم آیتی و استاد شهیدی نیز تنها به ترجمة صورت زبان مبدأ به شیوة ایجاز روی آورده‌اند، با این تفاوت که ترجمة استاد شهیدی ترجمه‌ای ادبی و شیوا متناسب با سبک ادبی زبان مبدأ برگزیده‌اند. با این حال، هیچ یک به ذکر معادل کنایی آن نپرداخته‌اند، چون‌ تمام کنایات و مفاهیم کنایی قابل انتقال به شکل کنایی در زبان مقصد نیستند و از این روی، نمی‌توان چنین توقّعی نیز داشت، چنان‌که در ترجمة پیشنهادی نیز نمی‌توان به تفاوت زیادی اشاره نمود:

ترجمه پیشنهادی: «همینکه دنیا باران ملایمی از خوشی و رفاه خود را بر کسی بباراند، پس از آن بارانی سیل‌آسا از مصیبت و بلا را بر او فرود می‌آورد».

ب) «وَحَرِیٌّ إِذَا أَصْبَحَتْ لَهُ مُنْتَصِرَةً أَنْ تُمْسِیَ لَهُ مُتَنَکِّرَةً» (نهج‌البلاغه/ خ 110).

بحث بی‌وفایی دنیا و زودگذر بودن حمایت دنیا از انسان، نه تنها در نهج‌البلاغه، بلکه در فرمایش‌های دیگر حضرت(ع) نیز آمده است. به عنوان مثال در کتاب غرر الحکم و دُرَر الکلم از ایشان چنین نقل شده است: «کَم مِنْ وَاثِقٍ بِالدُّنیَا قَدْ فَجَعَتْهُ» (آمدی، 1378، ج 4: 551)؛ یعنی چه بسیار کسانی که به دنیا اطمینان کردند و از آن ضربه خوردند. در اینجا نیز امام با تعبیر زیبایی به جای آنکه به صورت مستقیم به این ویژگی دنیا اشاره کنند، آن‌ را با تعبیری زیبا، ملموس و عینی به مخاطبان کلام خود عرضه می‌دارد. امام در تعبیر بی‌وفایی و سرعت تغییر موضع دنیا از جملة فوق استفاده فرموده‌اند و زمان را در این کلام به تصویر می‌کشند که فاصلة زمانی بین شیرینی و تلخی دنیا، کمتر از یک روز است. به جای این معنای صریح، از تصویر کنایی فوق بهره می‌گیرند. ترجمه‌های فارسی:

m «هرگاه صبحگاهان به‌ یاری کسی برخیزد، شامگاهان خود را به ناشناسی می‌زند» (دشتی، 1387: 149).

m «هرگاه صبحگاهان به‌یاری کسی برخیزد، شامگاهان خود را به ناشناسی می‌زند» (مکارم شیرازی، 1390، ج 5: 28).

m «اگر بامدادان به کسی روی یاری نشان دهد، شامگاهان بر او چهره دژم کند» (آیتی، 1379: 255).

m «در خور دنیاست که بامداد یاور کسی بُوَد، شامگاهش ناشناس انگارد» (شهیدی، 1384: 108).

m «شایسته است که در اوّل بامداد یار و یاور انسان بوده، او را همراهی نماید و در شب، تغییر یافته، دشمنش گردد» (فیض‌الإسلام، 1331، ج 2: 343).

ترجمه‌های فوق، همگی مفهوم ظاهری آن ‌را به زبان مقصد بازگردانده‌اند. هرچند در این پژوهش بر آن بوده‌ایم تا به ارزیابی و مقایسة کیفیّت‌های ترجمة عبارات کنایی بپردازیم، امّا ذکر این نکته ضروری است که در برخی موارد نیز تعابیر و جملات کنایی در بطن خود متشکّل از واژه‌های استعاری می‌باشند که در کنار یکدیگر توانسته‌اند تا تعبیری کنایه‌آمیز را شکل دهند و اینگونه از کنایات در نهج‌البلاغه فراوان است. در تعبیر کنایی فوق، از میان شیوه‌های ترجمة عبارات کنایی موجود و رایج، در اینجا از شیوة تحت‌اللّفظی استفاده شده است. چه بسا کاربرد ترجمه‌ای معنایی، مترجم را به سمت و سوی تفسیر و شرح این جملات سوق می‌داد و از این رو، هر پنج مترجم به ترجمة تحت‌اللّفظی آن بسنده کرده‌اند. علاوه بر نوع ترجمه، در ارزیابی کلّی پنج ترجمه نیز می‌بینیم که ترجمة آیت‌الله مکارم شیرازی دقیقاً مانند ترجمة مرحوم دشتی است و مرحوم آیتی نیز در ترجمة واژة «متنکرة»، از لفظ «چهره دژم کند» استفاده کرده است و مرحوم فیض‌الإسلام نیز از واژة «دشمن» استفاده نموده است که متناسب با واژة «متنکرة» نیست، چراکه معنای این واژه، «ناشناس بودن» است. ترجمة استاد شهیدی نیز همانند ترجمة جملات پیشین، به صورت ادبی و شیوا، در راستای انتقال سبک زبان مبدأ به مقصد آورده شده است و ترجمه‌ای که می‌توان ارائه نمود نیز بیشتر به سمت و سوی ترجمة معنایی گرایش دارد:

* ترجمة پیشنهادی: «شایستة دنیاست که هرگاه صبحگاهان یار و یاور انسان باشد، شبانگاه او را رها می‌کند و خود را به ناشناسی می‌زند».

د) «وَلاَ یُمْسِی مِنْهَا فِی جَنَاحِ أَمْنٍ، إِلاَّ أَصْبَحَ عَلَی قَوَادم خَوْف» (نهج‌البلاغه/ خ 110).

ابن ‌أبی‌الحدید در مورد علّت استفادة امیرالمؤمنین، علی(ع) از تعبیر فوق می‌گوید: «وَ إِنْ قُلْتَ لِمَ خُصَّ الأَمْنَ بِالْجَنَاحِ وَ الْخَوفَ بِالْقَوَادِم؟ لِأَنَّ الْقَوَادِمَ مَقَادِیمُ الرِّیشِ وَ الرَّاکِبُ عَلَیهَا یعرض خَطَرِ عَظِیمٍ وَ سُقُوط قَرِیب وَ الجَنَاحُ یَستُرُ وَ یَقِی البَردَ وَ الأَذَی» (ابن ‌أبی‌الحدید، 1385ق.، ج 7: 231)؛ یعنی چنان‌چه این سؤال پیش آید که چرا لفظ امنیّت با واژة «جناح = بال» آمده است و ترس و وحشت با واژة «قوادم = شاه‌بال»، باید چنین پاسخ داد که چون شاه‌بال در قسمت جلوی سایر پرهای پرنده وجود دارد و کسی که بر روی آن قرار گیرد، در معرض خطر بزرگ و یا سقوط قریب‌الوقوع قرار می‌گیرد، امّا «جناح» باعث پوشش و حفاظت از سرما و آسیب می‌گردد.

ابن‌میثم، از شارحان بزرگ نهج‌البلاغه، در تفسیر این جمله می‌فرماید: «اینکه امام در تشبیه دنیا از لفظ «جناح» استفاده نموده، این است که جناح یا بال، پیوسته در حرکت و تغییر است و با ذکر آن به سرعت دگرگونی‌ها و تحوّلات دنیا اشاره می‌کند و اینکه ترس را به پرهای بزرگ جلوی بال (قوادم) نسبت و اختصاص داده، به این سبب است که این پرها به منزلة سَرِ بال‌ هستند. در سرعت حرکات و تغییرات بال نقش اساسی را دارند و اگر انسان در زیر بال آن ایمنی و آسایشی به دست آرد، این امن و امان دستخوش دگرگونی‌های سریع است و ترس و بیم سریع‌تر و بیشتر متوجّه او خواهد بود» (ابن‌میثم، 1385: 554). البتّه باید به این نکته اشاره نمود که در جملة فوق، استعاره به کار رفته است و منظور ابن‌میثم نیز از تشبیه این است که ابتدا تشبیه به عنوان پایه و اساس استعاره مطرح شده است و آنگاه در کنار سایر ارکان جمله، تعبیری کنایی به وجود آمده است. با توجّه به تفسیر بحرانی، باید معنای کنایی این جمله حضرت امیر(ع) را سرعت و شدّت دگرگونی‌های امور دنیا و تغییرات آن دانست. در اینجا ذکر این نکته لازم است که کاربرد دو واژة «جناح» و «قوادم»، در بر گیرندة یک نکتة معنایی ظریف است و آن هم اینکه امیرالمؤمنین(ع)، واژة «جناح» را که به معنای «بال» است، برای واژة «أمن» آورده‌اند و واژة «قوادم» به معنای شهپرهایی اصلی بال پرندگان را برای واژة «خوف» ذکر نموده‌اند. این با هم‌آیی نشانگر نوعی تناسب بین دو واژه‌ای است که با یکدیگر آمده است. آیت‌الله مکارم شیرازی در تفسیر واژة «قوادم» می‌گوید: « قوادم جمع قادمة به معنای شهپرهایی است که در قسمت جلوی بال پرندگان قرار دارد و معمولاً بسیار لغزنده است» (مکارم شیرازی، 1390، ج 5: 31). بر اساس چنین تعریفی، به این نتیجه می‌رسیم که زندگی در دنیا، به یک شکل دوام ندارد، بلکه مدتّی انسان در قسمت امن و بی‌خطر دنیا قرار دارد، ولی دیری نمی‌پاید که از آن جایگاه ثابت و استوار (جناح أمن)، به مرحله و جایگاهی می‌رسد که احتمال لغزش، نابودی و هلاکت (قوادم خوف) در آن وجود دارد. کاربرد «قوادم» در مقابل «جناح»، به منظور لغزندگی بیشتر و در معرض خطر بودن نسبت به جایگاه امن (جناح) عنوان شده است. این دیدگاهی متفاوت از نظر ابن‌میثم می‌باشد.

ترجمه‌های فارسی:

m «شبی را در آغوش نرم دنیا به سر نبرده، جز آنکه صبحگاهان بال‌های ترس و وحشت بر سر او کوبید» (دشتی، 1387: 149).

m «شبی را بر پر و بال امنیّت به سر نبرده، جز اینکه صبحگاه روی شهپرهای لغزندة خوف قرار گیرد» (مکارم شیرازی، 1390، ج 5: 28).

m «هر که در سایة بال‌های امن و آسایش او روزی را به شب رساند، به یقین شب را در زیر بال‌های خوف و وحشت به روز آورد» (آیتی، 1379: 255).

m «شامگاهان زیر پَرِ آسایشش نخسبد، جز آنکه بامدادان شاه‌بال بیم بر سَرِ او کوبد» (شهیدی، 1384: 108).

m «و در بال امن و آسودگی شبی را به سر نبرد، مگر اینکه بامداد بر روی جلوبال‌های خوف و ترس بگذراند» (فیض‌الإسلام، 1331، ج2: 343).

ترجمه‌هایی که از این جمله زیبای امیرمؤمنان(ع) ارائه شده، در برخی موارد با کاستی‌های زیادی مواجه شده است. در ابتدا باید گفت ترجمة چنین عبارتی نیز مانند بسیاری از نمونه‌های مذکور دیگر، تنها از طریق ترجمة معنایی و تحت‌اللّفظی امکان‌پذیر خواهد بود و مترجم ناگزیر است تا به چنین رویکردی گرایش پیدا نماید. همان‌گونه که در مقدّمه نیز بدان اشاره شد، در مواقعی که امکانات زبانی زبان مبدأ فراتر از زبان مقصد بوده است و ترجمة کنایات جز از طریق ترجمة معنایی و یا تحت‌اللّفظی میسّر نباشد، مترجم می‌تواند به چنین ترجمه‌ای روی آورد. از دیگر سو نیز برخی ترجمه‌ها، از توجّه به نوع واژه و حروف غافل مانده‌اند. به عنوان نمونه، واژة «جناح» به معنای «بال» است، امّا مرحوم دشتی و استاد شهیدی، از آن به «آغوش نرم و پَرِ آسایش» یاد کرده‌اند که از معنای واژه دور شده‌اند. پیش از این نیز در مورد فرق بین واژة «جناح» و «قوادم» سخن گفتیم، امّا باز در ترجمه‌های مرحوم دشتی و آیتی، هر دو به معنای «بال» آمده است. تنها ترجمه‌ای که در اینجا دچار اشتباه نشده است، ترجمة آیت‌الله مکارم شیرازی می‌باشد، چراکه با استفاده از ترجمه‌ای تحت‌اللّفظی، معنای دقیقی از واژه‌های عبارت فوق ارائه داده است و به تفاوت بین دو جمله نایل آمده است. ترجمه‌های مرحوم دشتی و آیتی نیز به سمت و سوی ترجمة معنایی پیش رفته‌اند، امّا دچار اشتباهات زیادی در ترجمة هر دو عبارت شده‌اند و استاد شهیدی نیز با ارائة ترجمه‌ای تحت‌اللّفظی، با آوردن فعل «کوبیدن» در انتهای ترجمة فارسی مانند مرحوم دشتی، کمی از متن عربی دور شده‌ است. نکته دوم نیز معنای مجازی حرف «فی» می‌باشد که در اینجا نباید «در زیر» ترجمه شود، چراکه منظور اینجا، قرار گرفتن روی بال است. چنان‌که در قسمت دوم همین عبارت نیز از حرف جرّ «عَلَی» به معنای «بر روی» استفاده شده است. در واقع، اینجا در کاربرد حرف جرّ «فی» در جملة اوّل، استعاره وجود دارد که مراد اصلی از آن، حرف «عَلَی» می‌باشد؛ مانند این آیة قرآن ﴿وَلَأُصَلِّبَنَّکُمْ فِی جُذُوعِ النَّخْلِ﴾ (طه/71)؛ یعنی «و شما را بر تنه‌های درخت خرما به دار می‌آویزم». در اینجا نیز نشستن بر زیر بال، مقصود نیست، بلکه مراد از این جمله، نشستن بر بال و حرکت می‌باشد. این مسئله تنها در ترجمة آیت‌الله مکارم شیرازی رعایت شده است و دیگران آن‌ را به معنای «زیر بال» ترجمه کرده‌اند. با این اوصاف، ترجمة آیت‌الله مکارم شیرازی را می‌توان از بین ترجمه‌های ارائه شده به عنوان ترجمة برتر دانست. ترجمة دکتر شهیدی نیز با توجّه به کاربرد واژگان کهنة زبان فارسی مانند «بخسبد» از ویژگی سبکی منحصر به فردی برخوردار است و با توجّه به عدم وجود معادل کنایی برای این جمله، می‌توان چنین ترجمه‌ای را ارائه نمود:

* ترجمة پیشنهادی: «همین‌که انسان شبی را در زیر بال آسایش دنیا به سر ببرد، صبحگاهان بر روی شهپر لغزندة ترس و ناامنی دنیا قرار می‌گیرد».

3ـ1ـ6) تفاوت بین ابزار بودن و هدف بودن دنیا

«وَمَنْ أَبْصَرَ بِهَا بَصَّرَتْهُ وَمَنْ أَبْصَرَ إلَیْهَا أَعْمَتْهُ»(نهج‌البلاغه/ خ 82).

این جملة امام یکی از بی‌نظیرترین و بلیغ‌ترین سخنان ایشان در وصف دنیا می‌باشد. امام با تعبیری زیبا و هماهنگ و با استفاده از صنعت مقابله و سجع مطرّف، دو جملة ارزشمند ایراد فرموده‌اند. علاوه بر این، جملة اوّل دارای استعاره مکنیّه می‌باشد که دنیا همچون راهنمایی است که مخاطب خود را آگاهی می‌بخشد، البتّه در صورتی که تنها از آن استفادة ابزاری در راه آباد کردن آخرت شود. ابن‌میثم در تفسیر این جمله می‌گوید: «هر کس دنیا را وسیلة هدایت و ارشاد قرار دهد، از آن روشن‌بینی و هدایت را استفاده می‌کند. دنیا او را بینا می‌گرداند و کسی که دنیا چشمش را خیره کند و با دیدة محبّت دل و عشق شوق به دنیا بنگرد، دنیا چشم بصیرت او را از درک انوار الهی و چگونگی پیمودن راه هدایت کور می‌کند» (ابن‌میثم، 1385: 366). بنا بر تفسیر ابن‌میثم، می‌توان گفت که اینجا نوعی کنایه از صفت وجود دارد و آن اینکه جملة اوّل کنایه از ابزار قرار دادن دنیا به عنوان پُلی برای آخرت و جملة دوم نیز کنایه از هدف قرار دادن دنیا و بی‌توجّهی به آخرت است که باعث کوردلی دوستداران دنیا می‌شود. در این موضع، به ذکر ترجمه‌های فارسی این جمله می‌پردازیم:

m «کسی که با چشم بصیرت به آن بنگرد، او را آگاهی بخشد و آن کس که چشم به دنیا دوزد، کوردلش می‌کند» (دشتی، 1387: 93).

m «هر کس با چشم بصیرت و عبرت به آن بنگرد به او بصیرت و بینایی بخشد و آن کس که چشمش به دنبال آن باشد و فریفتة آن گردد، از دیدن حقایق نابینایش کند» (مکارم شیرازی، 1390، ج3: 316).

m «هر که به چشم عبرت در آن نگرد، دیدة بصیرتش روشن گردد و هر که به دیدة تمنّا در آن بیند، دیدگانش را کور گرداند» (آیتی، 1379: 152).

m «آن ‌که بدان نگریست، حقیقت را به وی نمود و آن ‌که در آن نگریست، دیده‌اش را به هم دوخت» (شهیدی، 1384: 59).

m «و کسی که (به عبرت) به آن نگریست، دنیا او را بینا و آگاه کرد (تا راه راست را یافته، خود را آمادة آخرت نمود) و کسی که به زینت و آرایش آن نگاه کرد، دنیا او را نابینا گردانید» (فیض‌الإسلام، 1331، ج1: 182).

یکی از نکات اساسی در ترجمة جمله، شناخت نوع حروف و نقش کلمات یک جمله است. بدیهی است که نوع حرف «باء» به کار رفته در جملة اوّل از نوع استعانت است؛ بدین معنا که در ترجمه به معنای ضمنی «به کمکِ»، «به وسیلة» یا «با» ترجمه می‌شود. این بدین معناست که اینجا مراد آن نیست که در دنیا نگاه شود، بلکه منظور این است که با استفاده از دنیا و یا با ابزار قرار دادن دنیا، انسان به رشد و تعالی برسد. در ترجمه‌های فوق ترجمة استاد شهیدی و مرحوم فیض‌الإسلام به بیان این نکته پرداخته‌اند و ترجمة ایشان ضمن اینکه پیام را منتقل نموده، توانسته است تا ظرافت‌های این سخن ارزشمند را نیز به زبان مقصد منتقل نماید، امّا سه ترجمة دیگر با رویکرد ترجمه‌معنایی، به دنبال توضیح و شرح این نکات برآمده‌اند و سعی کرده‌اند تا معنای ضمنی و پوشیدة آن را در خلال ترجمه ذکر کنند، امّا استاد شهیدی تنها به ترجمة تحت‌اللّفظی بسنده کرده‌اند و به جای شرح و توضیح کنایه، شیوة ترجمة ادبی را در دستور کار خود قرار داده‌اند و گویا تأثیرپذیری از سبک ایجازگونه و مسجّع امام باعث شده تا ایشان به دنبال انتقال ویژگی سبکی خطبه‌های امام باشد و نه اینکه آن را تشریح کند و مرحوم فیض‌الإسلام نیز بر اساس سبک خاصّ خود همواره با بهره گرفتن از ترجمه‌ای معنایی سعی در ارائة ترجمه‌ای مخاطب‌محور داشته‌اند و نسبت به دیگران، ترجمه‌ای رسا و واضح ارائه نموده است، چنان‌که ترجمة پیشنهادی نیز به ترجمة ایشان شباهت دارد:

* ترجمة پیشنهادی: «و هر کس که با دیدة عبرت به دنیا و احوال آن بنگرد، دنیا به او بصیرت دل می‌بخشد، امّا هر آن کس که دیده به سوی (زیورهای) دنیا گشاید، دنیا او را از دیدن حقایق نابینا می‌سازد».

4ـ1ـ6) غیرحقیقی و بی‌ارزش بودن جلوه‌گری‌های دنیا

«مَا أَغرَّ سُرُورَهَا! وَأَظْمَأَ رِیَّهَا! وَأَضْحَی فَیْئَهَا» (نهج‌البلاغه/ خ 114).

اسلوب تعجّب جزء یکی از شیوه‌های تأکید محسوب می‌شود تا خواننده را نسبت به اهمیّت وقوع یک موضوع آشنا سازیم. این شیوه را امام علی(ع) در ذکر چند ویژگی دنیا به کار می‌برند تا علاوه بر تأکید، از اسلوبی زیبا و تأثیرگذار در این باره استفاده نمایند. این سخن امام را می‌توان نوعی پارادوکس نامید، چراکه شدّت تشنگی را به سیرابی و شدّت سوزان بودن را به سایة دنیا نسبت می‌دهند. بنابراین، این جملات نوعی کنایه دارند و مضمون فراتری از معنای ظاهری خود دارند و آن اینکه ویژگی دنیا بدین‌ گونه است که هر کس که طالب آن باشد، سیر نخواهد شد، چنان‌که امام در جایی دیگر نیز فرمودند دو گرسنه هستند که سیر نمی‌شوند؛ طالب علم و طالب مال دنیا. در جملة بعد نیز این معنای کنایی وجود دارد که شادی و رفاه دنیا پایدار نیست و اگر هم در دنیا رفاه و خوشبختی باشد، ارزشی ندارد و همچون سایه‌ای گرم و سوزان است. ابن‌میثم در تفسیر خود، واژة «فَئ» به معنای «سایه» را کنایه از «میل به تحصیل دنیا و تکیه کردن بر مال دنیا» می‌داند (ر.ک؛ ابن‌میثم، 1385: 563). مرحوم خوئی نیز می‌فرماید: «نسبت دادن صفت فریبندگی برای خوشی دنیا، تشنگی به سیرابی در دنیا و سوزنده بودن به سایة دنیا از این روست که تمام این نعمت‌های دنیوی باعث می‌شوند تا شخص از پرداختن به آخرت بازبماند از روی آوردن به یاد خداوند غافل بماند. از این ‌رو، خوشی‌های دنیوی مهم‌ترین دلیل بر فریفته شدن نسبت به دنیاست و سیرابی در دنیا از بارزترین دلایل تشنگی در آخرت است و محروم بودن از نعمت‌های بهشتی است و سایة خنک دنیا نیز از مهم‌ترین عوامل گرمی و حرارت جهنّم می‌باشد. همچنین می‌توان این احتمال را در نظر گرفت که مراد از تشنه‌زا بودن سیرابی دنیا این است که عطش انسان را فرو نمی‌نشاند، بلکه بدان نیز می‌افزاید، همچون کسی که از آب شور می‌نوشد و این کنایه از آن است که پرداختن زیاد به امور دنیوی باعث شدّت گرفتن حرص و طمع انسان می‌شود و از این‌ رو، هیچ ‌گاه در نعمت‌های دنیوی احساس راحتی نمی‌کند، چراکه هر لحظه در اندیشة جمع‌آوری مال بیشتر می‌باشد و همواره در رنج افزایش مال و دارایی خویش است» (خوئی، 1424ق.: 1021).

در ذیل به ارائة ترجمه‌های فارسی این جمله می‌پردازیم:

m «شادی دنیا چه فریبنده و سیراب شدن از آن چه تشنگی‌زاست و سایة آن چه سوزان است» (دشتی، 1387: 155).

m «سرور و نشاط آن چه غرورآور است! و سیرابی‌اش چه تشنگی‌زا! و چه سایه‌اش زود از میان می‌رود» (مکارم شیرازی، 1390، ج 5: 98).

m «چه فریبنده است ‌شادمانی دنیا و چه عطش‌افزاست ‌سیراب ‌کردنش و چه گرم است سایة آن» (آیتی، 1379: 266).

m «شادی دنیا چه فریبنده است و سیرابی آن چه تشنگی‌آورنده و سایة آن چه گرم و سوزنده» (شهیدی، 1384: 113).

m «سبحان‌الله (شگفتا) چیست که سرور و خوشی آن فریبنده است (به طوری که خواهان خود را از طاعت و بندگی بازمی‌دارد) و سیرابیش سبب تشنگی (در آخرت) و سایه‌اش موجب گرمی (دوزخ) است!» (فیض‌الإسلام، 1331، ج 2: 356).

یکی از نکات مهم در ترجمه از زبان عربی به فارسی و بالعکس این است که بدانیم زبان فارسی و عربی، دارای اشتراک‌های لفظی بسیاری هستند که از نظر ساخت و شکل به یکدیگر شباهت دارند، امّا از لحاظ معنایی با هم تفاوت دارند. به عنوان نمونه واژة «غرور» در زبان فارسی به معنای «تکبّر و خودبینی» است، امّا در زبان عربی به معنای «فریفته شدن» است. اهمیّت شناخت این مطالب در ترجمه بسیار ضروری است. به عنوان نمونه آیت‌الله مکارم شیرازی در ترجمة فعل «مَا أغرّ» دچار التباس شده‌اند و در ذیل آن، معنای «چه غرورانگیز است» را به‌کار برده‌اند که صحیح نیست. نکتة بسیار مهمّ دیگری نیز که در کلام مولا یاد شده، همراهی مفهوم گرم بودن با واژة «سایه» است. این تعبیر کنایی به معنای زودگذر بودن سایه و یا راحتی و خوشی دنیوی است، نه اینکه سایة دنیا گرم باشد، چراکه در این‌صورت، شاهد تقابل بین احوال دنیا نمی‌بودیم و همواره دنیا را محلّی برای عذاب می‌دیدیم، در حالی‌که چنین نیست. همان‌گونه که پیش از این نیز بدان اشاره کردیم، وظیفة اوّلیّة مترجم، انتقال صحیح معنا و پیام زبان مبدأ می‌باشد و در وهلة دوم می‌تواند سبک زبان مبدأ را نیز تا حدّ امکان در زبان مقصد پیاده کند. بنابراین، مترجم نباید از وظیفة اصلی خود غافل بماند. از منظر سبک و ساختار کلامی سخن امام نیز درمی‌یابیم که از اسلوب تعجّب برای بیان شدّت مبالغه استفاده فرموده‌اند، امّا مرحوم فیض‌الإسلام حرف «ما» را به عنوان اسم استفهام در نظر گرفته‌اند و جملة ایشان به سوی جملة پرسشی سوق داده شده است. این دریافت صحیح از فرمایش امیرالمؤمنین(ع) تنها در ترجمة آیت‌الله مکارم شیرازی مشاهده می‌شود که ایشان، صفت زودگذر بودن و نه گرم و سوزان بودن را به سایه نسبت داده‌اند، امّا دیگران تنها به معنای ظاهری عبارت توجّه نموده‌اند و از این ‌رو، در ترجمة قسمت دوم فرمایش امام(ع) دچار سوء برداشت شده‌اند.

ترجمه‌های ارائه شده از این سه جملة فوق به جز ترجمة مرحوم فیض‌الإسلام را می‌توان تحت‌اللّفظی نامید که تنها به ترجمة واژه‌ها پرداخته‌اند و از ذکر توضیح و تفسیر آن خودداری کرده‌اند، امّا مرحوم فیض‌الإسلام دقیقاً بر اساس شرح مرحوم خوئی به ترجمة معنایی روی آورده‌اند. از سوی دیگر، می‌بینیم که ترجمة مرحوم آیتی در اینجا از نظر نحوی نیز متناسب با ساختار نحوی زبان مبدأ می‌باشد. بنابراین، همگی به جز مرحوم فیض‌الإسلام به دلیل پرهیز از تفسیر و اطالة کلام، به ارائة ترجمة تحت‌اللّفظی پرداخته‌اند تا ترجمه‌های فارسی نیز متأثّر از زبان مبدأ باشد. در اینجا می‌توان چنین ترجمه‌ای را پیشنهاد کرد:

* ترجمة پیشنهادی: «شگفتا از دنیایی که خوشی‌ها و شادی‌های آن چقدر فریبنده و وسوسه‌برانگیز است و سیرابی در آن چقدر کوتاه و موجب تشنگی است و سایة آن چقدر زوال‌پذیر است!».

5ـ1ـ 6) انفاق‌های سودآور دنیوی

«فَکَمْ مِنْ مَنْقُوصٍ رَابحٍ وَمَزِیدٍ خَاسِرٍ» (نهج‌البلاغه/ خ 114).

خطبة 114 نهج‌البلاغه را می‌توان نمونه‌ای کامل از دیدگاه امام(ع) در مورد دنیا دانست که با استفاده از صنایع ادبی زیبا، چهرة دنیا در معرض شناخت مخاطبین قرار گرفته است. ابن‌میثم در تفسیر سخن فوق می‌گوید: «اگر عملی موجب افزایش ثواب آخرت و مزید بر تقرّب خداوند متعال گردد، هرچند انجام آن مستلزم بذل مال و نقصان جاه و ضرر به امر دنیا باشد، بهتر است تا اینکه عکس آن وقوع یابد و دلیل رجحان این است که دارایی‌ها و فواید دنیوی همه در معرض زوال و نابودی و مشوب به ناراحتی، دردمندی و ترس و بیم است، درحالی‌که خیرات اُخروی در همة احوال باقی و در حدّ کمال خود می‌باشد» (ابن‌میثم، 1385: 564). آیت‌الله مکارم شیرازی نیز در شرح و تفسیر این جمله می‌فرماید: «بنابراین، اموال، عمرها و امکاناتی که در مسیر آخرت به کار گرفته می‌شود، اگرچه در ظاهر چیزی از دنیا را می‌کاهد، ولی در واقع، گاه صدها برابر بر پاداش آخرت می‌افزاید و به عکس، اگر انسان، چیزی از آخرت خویش را بکاهد و به اصطلاح، از دین و ایمان خود مایه بگذارد تا به دنیا برسد، بهای سنگینی در برابر متاع ناچیزی پرداخته است» (مکارم شیرازی، 1390، ج 5: 113). قرآن مجید نیز در این ‌باره می‌فرماید: ﴿إِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَأَیْمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِیلاً أُوْلَئِکَ لاَ خَلاَقَ لَهُمْ فِی الآخِرَةِ...: کسانى که پیمان الهى و سوگندهاى خود (به نام مقدّس او) را به بهاى ناچیزى مى‏فروشند، آنها بهره‏اى در آخرت نخواهند داشت...﴾ (آل‌عمران/ 77).

اکنون به بررسی ترجمه‌های فارسی این جمله می‌پردازیم:

m «چه بسا کاهش‌یافته‌ای که سودآور است و افزایش داشته‌هایی که زیان‌آور بود» (دشتی، 1387: 155).

m «چه بسا کم‌شدن‌هایی که سود به همراه دارد و چه ‌افزایش‌هایی که خسران و زیان به دنبال می‌آورد» (مکارم شیرازی، 1390، ج 5: 108).

m «چه بسا آنچه کاسته شده، سودمند افتد و آنچه افزون شده، زیان‌آور» (آیتی، 1379: 267).

m «چه بسیار نقصان‌یافته‌ای که سود برده و زیادت برده‌ای که زیان دیده» (شهیدی، 1384: 113).

m «پس بسا کم‌شده‌ای که سودمند است و بسا زیادشده‌ای که زیان‌آور است» (فیض‌الإسلام، 1331، ج 2: 358).

در ترجمه‌های فوق می‌بینیم که گرایش ترجمه به سمت و سوی ترجمه تحت‌اللّفظی است و عبارت‌های زبان مبدأ و مقصد، هر دو در عین اختصار و ایجاز هستند و هیچ یک به صورت آشکارا به دنیا یا نعمت‌های دنیا و انفاق اموال دنیا اشاره‌ای نکرده‌اند که این موضوع ناشی از دو مسئله می‌باشد: اوّلاً اینکه در زبان فارسی معادل کنایی برای این جمله وجود ندارد تا بتوان به شیوة ترجمة کنایی به نوعی معادل‌یابی نمود و ثانیاً مترجم با تکیه بر جملات پیشین جملة فوق، به فراست و هوش خواننده تکیه نموده‌اند و از این ‌رو، به بیان ترجمه‌ای موجز و تحت‌اللّفظی گرایش یافته‌اند که به هر حال، توقّعی غیر از این نیز در اینگونه موارد نمی‌توان از مترجم داشت. امّا با این حال، استاد شهیدی عنایت بیشتری به این نکته داشته است که کلمة به کار رفته «رابح » بوده، نه «مُربح»، لذا آن را «سودبرده» ترجمه کرده، نه «سودآور» یا «سودرسان». از نظر ساختار نحوی نیز ترجمه‌های استاد شهیدی و مرحوم آیتی با نوعی ایجاز همراه است که متأثّر از زبان مبدأ هستند. در این راستا، می‌توان ترجمة ذیل را پیشنهاد داد:

* ترجمة پیشنهادی: «چه بسیارند انفاق‌هایی که از مال دنیا می‌کاهد، امّا در آخرت برای انفاق‌دهنده سودآور است و چه بسیارند اندوخته‌های دنیوی که در آخرت باعث خسران صاحب آن خواهد شد».

چنین ترجمة پیشنهادی، از نوع معنایی است، چراکه معادل کنایی دقیقی برای چنین جمله‌ای در زبان فارسی وجود ندارد و به ناچار از ترجمة کنایی صرف نظر نمودیم.

6ـ 1ـ 6) دنیا سرمنزل سختی‌ها و فراق

«أَهْلُهَا عَلَی سَاقٍ وَسِیَاقٍ وَلَحَاقٍ وَفِرَاقٍ» (نهج‌البلاغه/ خ 191).
یکی از زیباترین تعابیر امام در وصف ویژگی‌های دنیا و مردم آن، این جمله است که آمیخته‌ای از سجع و جناس است. قبل از پرداختن به معنای کنایی این جمله، ابتدا باید با معانی واژه‌های این جمله آشنا شویم. یکی از مسائلی که باعث ایجاد چالش در ترجمه می‌شود، لغاتی است که دارای چندین معنای متفاوت هستند. به عنوان نمونه، فیروزآبادی در قاموس المحیط ذیل واژة «ساق» می‌گوید: «السّاق: مَا بَینَ الکَعبِ وَ الرَّکبَةِ وَ أَیضاً یَذکُرُونَ السَّاقَ إِذَا أَرَادُوا شِدَّةَ الأَمرِ وَ الإِخبَارِ عَن هَولِهِ وَ سَاقَ المَرِیضُ سِیَاقاً: شَرَعَ فِی نَزعِ الرُّوحِ: ساق به معنای میان برآمدگی تا زانوی پا گفته می‌شود و زمانی نیز که بخواهند خبر از شدّت واقعه و یا عظمت آن دهند، از این واژه استفاده می‌شود و عبارتِ «سَاقَ المَرِیضُ سِیَاقاً» به معنای این است که مریض به حالت احتضار و جان کندن درآمد» (فیروزآبادی، 1429 ق.: 824). در برخی تفاسیر که از آیة 42 سورة قلم نیز آمده است، مفهوم فوق به چشم می‌خورد. خداوند در قرآن می‌فرماید: ﴿یَوْمَ یُکْشَفُ عَن سَاقٍ...: (به خاطر بیاورید) روزى را که ساق پاها (از وحشت) برهنه مى‏گردد...﴾ (القلم/42). زمخشری در کشّاف گفته است: «معنای ﴿یَوْمَ یُکْشَفُ عَن سَاقٍ﴾ به معنای روزی است که شدّت امر به نهایت می‌رسد وگرنه در آن روز نه ساق پایی در بین است و نه شلواری که از آن بالا بکشند، همچنان‌که دربارة یک فرد شدیدالبخل فرومایه می‌گویی: او دستش در غُل و زنجیر بسته است. این در حالی است که نه دستی مطرح است و نه بسته شدن با غُل و زنجیر، و آن عبارت تنها مَثَلی است که در مورد بخیل می‌زنند» (زمخشری، 2001م.، ج 4: 594). ابن‌میثم در شرح جملة امیرالمؤمنین

(ع)

، از مطالب فوق استفاده نموده است و می‌گوید: «ساق به معنی سختی است و سیاق مصدر آن است که به معنای جان کندن و خارج شدن روح از بدن است و این جمله بدان معناست که اهل دنیا پیوسته در شداید و ناراحتی به سر می‌برند و این حال انسان می‌باشد» (ابن‌میثم، 1385: 940). آیت‌الله مکارم شیرازی در تفسیر فرمودة امام، نظری متفاوت از ابن‌میثم دارد. ایشان می‌فرماید: «ساق به معنای ساق پاست و تعبیر به «عَلَی سَاق» در جایی گفته می‌شود که کسی بر پا ایستاده و آمادة انجام کاری است و «سیاق» از ریشة «سوق» به معنای راندن و به پیش بردن است. بنابراین، مفهوم جملة «عَلَی سَاقٍ و سِیَاق» این است که اهل دنیا آمادة حرکت و راهی شدن به سوی جهان دیگرند. لحاق و فراق نقطة مقابل یکدیگرند. لحاق به معنای ملحق شدن و فراق به معنای جدا شدن است» (مکارم شیرازی،1390، ج 7: 346). علاّمه محمّدجواد مغنیه در تفسیر این جمله می‌فرماید: «أَهلُهَا عَلَی سَاقٍ وَ سِیاقٍ، کنایه از حالت احتضار و جان کندن متوفّی دارد، چراکه در هنگام مرگ، پاهای انسان از شدّت هراس و هولناک بودن مرگ، در یکدیگر پیچیده می‌شود. همان‌گونه که خداوند متعال نیز در این‌ باره در قرآن می‌فرماید: ﴿وَالْتَفَّتِ السَّاقُ بِالسَّاقِ * إِلَی رَبِّکَ یَوْمَئِذٍ الْمَسَاقُ﴾ (القیامه/ 30ـ29)؛ یعنی [محتضر از سختی جان دادن،] ساق‌هایش به هم پیچید و آن روز، روز رانده شدن به سوی پروردگار تو [برای حساب] است. مراد از عبارت «و لحاقٍ و فراقٍ» نیز این است که عدّه‌ای زودتر از دنیا می‌روند و دیگران پس از آنها به آنان ملحق می‌شوند» (مغنیه، 1425 ق.، ج 4: 139). شیخ محمّدتقی تستری نیز دیدگاهی مشابه با دیدگاه علاّمه مغنیه دارند و مفهوم قسمت اوّل کلام امیرالمؤمنین

(ع)

 را همانند مفهوم آیات سورة قیامت می‌دانند و دربارة قسمت دوم نیز مراد از «لحاق» را از دنیا رفتن مردم و پیوستن به کسانی می‌داند که پیش از این از دنیا رفته‌اند (ر.ک؛ تستری، 1376، ج 11: 16). در این سخن مولا امیرالمؤمنین

(ع)

 معنای ژرفی نهفته است. ایشان با انتساب صفت سختی کشیدن و گذشتن و عبور به اهل دنیا، به شیوة کنایه از نسبت، سعی در القای این ویژگی به خود دنیا نیز دارند. زمانی که مردم دنیا در حال رفت‌و‌آمد هستند و یکدیگر را دیدار می‌کنند، این ویژگی را می‌توان برگرفته از خود دنیا دانست که باعث ظلم به دنیادوستان می‌شود و بی‌ثبات است و در حال تمام شدن، تغییر کردن و محلّ دیدار و جدایی دوستان است. در این‌ باره، ترجمه‌های فارسی را مورد واکاوی قرار می‌دهیم:

m «(دنیا) سرمنزل ناآرامی‌هاست. جایگاه دیدار کردن‌ها و جدایی‌هاست» (دشتی، 1387: 269).

m «سرمنزل ناآرامی و حرکت و دیدار و جدایی است» (مکارم شیرازی، 1390، ج 7: 343).

m «مردمش همواره رفتن را بر پای ایستاده‌اند تا به سوی مرگ رانده شوند. اگر به یکی می‌رسند، از دیگری جدا می‌افتند» (آیتی، 1379: 563).

m «مردم آن در سختی، در مسیر مرگ بر پا، به آن یک رسنده و از دیگری جدا» (شهیدی، 1384: 210).

m «اهل آن بر پا بوده (از سختی و گرفتاری بسیار آنی آسودگی ندارند) و رانده می‌شوند و (به پیشینیان) ملحق می‌گردند و (از مال، زن، فرزند خویشان و دوستان) جدا خواهند ماند» (فیض‌الإسلام، 1331، ج 4: 774).

در میان ترجمه‌های مذکور، می‌بینیم که برخی بر اساس شرح ابن‌میثم و برخی بر اساس شروح دیگر به ترجمة فرمودة امام پرداخته‌اند و سعی کرده‌اند با ترجمه‌ای تحت‌اللّفظی و معنایی، به بیان این جمله بپردازند، امّا ایرادهای مختصری نیز در ترجمة این بزرگواران دیده می‌شود. به عنوان نمونه، ترجمة مرحوم دشتی، خالی از ذکر مفهوم «سیاق» است و ترجمة مرحوم آیتی، شهیدی و فیض‌الإسلام نیز در ترجمة عبارت «عَلَی سَاق» برخلاف نظر ابن‌میثم عمل کرده‌اند و آن را، «بر پای ایستاده‌اند» ترجمه نموده‌اند که اندکی از معنای اصلی دور شده‌اند. آیت‌الله مکارم شیرازی نیز در ترجمة خود، واژة «سیاق» را به معنای «حرکت» در نظر گرفته‌اند که اگر منظور ایشان، حرکت و سِیر به سوی آخرت باشد، صحیح است. به هر حال، ترجمه مرحوم آیتی و فیض‌الإسلام به سمت ترجمه معنایی پیش رفته، امّا دیگران به همان ترجمة تحت‌اللّفظی اکتفا کرده‌اند و ترجمة دکتر شهیدی نیز همراه با نوعی ایجاز است که باعث شده تا سبک زبان مبدأ به زبان مقصد نیز انتقال یابد. با توجّه به معنای لغوی واژه‌های «ساق» و «سیاق» که پیش از این نیز بدان پرداختیم، می‌توان چنین ترجمة پیشنهادی را ارائه داد:
* ترجمة پیشنهادی: «مردم دنیا در شدّت سختی به سر می‌برند و آنگاه به دیار باقی می‌شتابند و دنیا برای آنان جایگاه جدایی از دوستان و رسیدن به پیشینیان است».

2ـ6) کنایه از موصوف

بخش زیادی از واژه‌های به کار رفته در نهج‌البلاغه، معمولاً واژه‌هایی خاصّ و نشان‌دار هستند که در بر دارندة مفهوم یا ایدئولوژی امام متقیّان(ع) می‌باشد. واژه‌هایی نیز که کنایه از دنیا هستند، از این ویژگی مبرّا نیستند و هر یک می‌تواند به خوبی زاویة دید امام(ع) را به مخاطب بشناساند. ذکر واژه‌های کنایی به همراه قیودی مانند صفت یا اضافه، می‌تواند میزان تأکید امام را در معرّفی دنیا به مخاطب القا نماید. واژه‌های کنایی به کار رفته در خطبه‌های نهج‌البلاغه به خوبی می‌تواند دیدگاه امام را نسبت به دنیا جلوه‌گر سازند.

در اینجا به اختصار به ذکر پاره‌ای از کنایه‌هایی می‌پردازیم که در آن با واژه‌ای خاص، بر دنیا دلالت شده است. پیش از این به کنایه از صفت پرداختیم و اکنون به کنایه از موصوف می‌رسیم. هرچند تعابیر زیادی در نهج‌البلاغه وجود دارد که کنایه از دنیا هستند، امّا در اینجا تنها به نمونه‌ای چند اکتفا نموده، سپس آنها را در پایان مورد بررسی قرار می‌دهیم.

جدول نتایج بررسی ترجمة واژه‌های کنایه از دنیا در پنج ترجمة فارسی

مترجم

متن

واژة کنایی

ترجمه

نوع ترجمه

دشتی

«وَیَتَکَالَبُونَ عَلی جِیفَةٍ مُرِیحَةٍ»(نهج‌البلاغه/ خ 151).

جیفة

«این مردار را از دست یکدیگر می‌ربایند».

تحت‌اللّفظی

فیض‌الإسلام

*************

****

«و بر سَرِ مردار گندیدة بدبو حرص زیاد ورزیده، با هم دشمنی می‌کنند».

تحت‌اللّفظی

آیتی

*************

****

«برای آن مردار گندة بدبو به دشمنی برمی‌خیزند».

تحت‌اللّفظی

مکارم شیرازی

*************

****

«همچون سگان به جان مرداری بدبو می‌افتند».

تحت‌اللّفظی

شهیدی

*************

****

«چون سگان این مردار گندیده را از هم بربایند».

تحت‌اللّفظی

دشتی

«إِنَّکُمْ فِی أَیَّامِ أَمَلٍ مِنْ وَرَائِهِ أَجَلٌ» (همان/ 28)

ایّام أَمَل

«هم‌اکنون در روزگار آرزوهایید که مرگ را در پی دارد».

تحت‌اللّفظی

فیض‌الإسلام

**************

****

«شما در ایّام امید و آرزو هستید (به بقای حیات و استمرار زندگانی) که از پی آن مرگ است (که بی‌خبر می‌رسد)».

تحت‌اللّفظی

(با توضیح در پرانتز).

مکارم شیرازی

*************

****

«همه در دوران آرزویی به سر می‌برید که اجل و مرگ به دنبال دارد».

تحت‌اللّفظی

آیتی

*************

****

«شما در این روزهای عمر غرق امیدها و آرزوهایید».

معنایی

شهیدی

*************

****

«شما در روزهایی به سر می‌برید که فرصت ساختن برگ است».

معنایی

دشتی

«قَدْ طَوَّحَتْ بِکُمُ الدَّارُ»(همان/36).

الدّار

«دنیا شما را در گمراهی آواره نموده».

معنایی

فیض‌الإسلام

*************

****

«دنیا شما را هلاک می‌کند».

معنایی

مکارم شیرازی

*************

****

«دنیا شما را در گمراهی پرتاب کرده».

معنایی

آیتی

*************

****

«این دنیای ناپایدار به ورطة هلاکتان افکند».

معنایی

شهیدی

*************

****

«آوارة خانه و دیار».

تحت‌اللّفظی

دشتی

«فَتَزَوَّدُوا فِی أَیَّامِ الْفَنَاءِ (همان/ خ 157).

ایّام الفناء

«در این دنیای نابودشدنی توشه برگیرید».

معنایی

فیض‌الإسلام

**************

****

«پس در روزهای نابودشونده (دنیا) برای روزهای باقی (آخرت) توشه بردارید».

تحت‌اللّفظی (با توضیح در پرانتز)

مکارم شیرازی

*************

****

در این ایام فانی زاد و توشه تهیه کنید

تحت‌اللّفظی

آیتی

*************

****

«در این جهان ‌فانی توشه برگیرید».

معنایی

شهیدی

*************

****

«پس توشه گیرید در روزهای سپری‌شدنی».

تحت‌اللّفظی

دشتی

«آثَرُوا عَاجِلًا و شَرِبُوا آجِناً» (همان/ خ 144).

عَاجِل/ آجِن

«دنیای زودگذر را برگزیدند و از آب تیره و ناگوار نوشیدند».

معنایی/ تحت‌اللّفظی

فیض‌الإسلام

*************

****

«دنیا را اختیار کرده و آب گندیده آشامیدند (به عذاب همیشگی تن دادند)».

معنایی/ تحت‌اللّفظی (با توضیح در پرانتز).

مکارم شیرازی

*************

****

«دنیا را مقدّم داشتند و آب‌های پُرلجن و متعفّن (هوسرانی‌های دنیا) را نوشیدند».

معنایی/ تحت‌اللّفظی (با توضیح در پرانتز).

آیتی

*************

****

«دنیای ناپایدار و گذرا را برگزیدند و آب گندیدة ناگوارا را آشامیدند».

معنایی/ تحت‌اللّفظی

شهیدی

*************

****

«دنیای زودگذر را گزیدند و از آب تیره و ناگوار نوشیدند».

معنایی/ تحت‌اللّفظی

دشتی

«وَظَّفَ لَکُمْ مُدَداً فِی قَرَارِ خِبْرَةٍ وَ دَارِ عِبْرَةٍ»(همان/83).

قَرَارِ خِبْرَةٍ ودَارِ عِبْرَةٍ

«و مدّت زندگی شما را در قرارگاه امتحان و سرای عبرت معیّن نموده».

معنایی/ تحت‌اللّفظی

فیض‌الإسلام

*************

****

«شما را در دار آزمایش و سرای عبرت تعیین نموده است و شما در دنیا امتحان می‌شوید».

تحت‌اللّفظی

و معنایی

مکارم شیرازی

*************

****

«چند صباحی توقّف در این سرای آزمایش و عبرت‌ برایتان مقرّر داشته».

تحت‌اللّفظی/ تحت‌اللّفظی

آیتی

*************

****

«برای هر یک مدت عمری مقرّر داشت. بدانید که شما را در این جهان که سرای آزمایش و عبرت است، می‌آزمایند».

معنایی/ معنایی

شهیدی

*************

****

«برای هر یک، زمانی معیّن کرد در این جهان که جای محنت است و خانة ابتلا و عبرت».

تحت‌اللّفظی/ معنایی

دشتی

«أَنْتُمْ سَالِمُونَ فِی الصِّحَّةِ قَبْلَ السُّقْمِ وَ فِی الْفُسْحَةِ قَبْلَ الضِّیقِ» (همان/ خ 183).

الفُسحَة/ الضِیق

«حال که تندرست هستید و نه بیمار و در حال گشایش هستید نه تنگدست».

تحت‌اللّفظی/ تحت‌اللّفظی

فیض‌الإسلام

*************

****

«در حالی‌که در تندرستی پیش از بیماری (رسیدن مرگ) و در فراخی و آسایش (دنیا) پیش از تنگی و سختی (قبر) آسوده هستید».

تحت‌اللّفظی/ تحت‌اللّفظی (با توضیح در پرانتز).

مکارم شیرازی

*************

****

«در حال تندرستی، پیش از آنکه بیمار شوید و در حال وسعت، پیش از آنکه در تنگنای زندگی قرار گیرید».

تحت‌اللّفظی/ تحت‌اللّفظی

آیتی

*************

****

«شما که اکنون در تندرستی پیش از بیماری ‌هستید و در گشایش پیش از تنگی».

تحت‌اللّفظی/ تحت‌اللّفظی

شهیدی

*************

****

«حال که سالم و تندرست هستید نه بیمار و در گشایش هستید، نه بر تنگی دچار».

تحت‌اللّفظی/ تحت‌اللّفظی

دشتی

«فَمَا خَیْرُ دَارٍ تُنْقَضُ نَقْضَ الْبِنَاءِ» (همان/ خ113).

الدّار

«چه ارزشی دارد خانه‌ای که پایه‌های آن در حال فرو ریختن است؟».

تحت‌اللّفظی

فیض‌الإسلام

*************

****

«چه خیر و نیکویی است در سرایی که مانند ساختمان شکسته و پی در رفته، خراب می‌شود؟».

تحت‌اللّفظی

مکارم شیرازی

*************

****

«چه ارزشی دارد سرایی که همچون عمارت‌های فرسوده فرومی‌ریزد؟».

تحت‌اللّفظی

آیتی

*************

****

«چه خیری است در سرایی که چون بنایی شکسته فرومی‌ریزد؟».

تحت‌اللّفظی

شهیدی

*************

****

«پس چیست نفع آن خانه‌ای که از بنیادش شکسته می‌شود؟».

تحت‌اللّفظی

دشتی

«إِنَّ الشَّیْطَانَ الْیَوْمَ قَدِ اسْتَفَلَّهُمْ» (همان/ خ 181).

الیَوم

«امروز شیطان آنها را به تفرقه دعوت می‌کند».

تحت‌اللّفظی

فیض‌الإسلام

*************

****

«امروز شیطان خواستة آنان را (از ما) جدا نموده، پراکنده گرداند (و پیروخویش قرار دهد).

تحت‌اللّفظی

مکارم شیرازی

*************

****

«شیطان امروز از آنها درخواست تفرقه کرده».

تحت‌اللّفظی

آیتی

*************

****

«امروز خواست شیطان جدا کردن و پراکندن ایشان بود».

تحت‌اللّفظی

شهیدی

*************

****

«همانا شیطان، امروز آنان را به گریختن و از جمع مسلمانان بریدن می‌خواند».

تحت‌اللّفظی

در جدول فوق، به اختصار به برخی از واژه‌هایی که کنایه از دنیا هستند، پرداختیم و در پایان شاهد بودیم که در نُه جمله‌ای که مستقیماً راجع به دنیا سخن رانده شده، همگی به شکلی کنایی با واژه‌ای خاص از دنیا تعبیر شده است. واژه‌هایی مانند: «جیفة»، «الدّار»، «الیَوم»، «الصَّحة»، «قرار خِبرَة»، «دار عِبرَة»، «عاجل»، «ایّام الفناء» و «ایّام الأمل» که در اکثر ترجمه‌ها، به معنای تحت‌اللّفظی و ظاهری آن اشاره شده است و در برخی موارد نیز مترجمان گرامی به صورت پراکنده معنای کنایی دنیا را در ترجمه‌های خود بیان نموده‌اند؛ از جمله در ترجمة واژه‌هایی مانند: «قرار خِبرَة»، «دار عِبرَة»، «عاجل»، «ایّام الفناء» که هر یک در مواجهه با این واژه‌ها، ترجمه‌ای کنایی نیز ارائه داده‌اند. در برخی موارد نیز می‌بینیم که هر پنج مترجم، به ترجمة تحت‌اللّفظی یک واژه پرداخته‌اند؛ از جمله ترجمة این جمله: «إِنَّ الشَّیْطَانَ الْیَوْمَ قَدِ اسْتَفَلَّهُمْ» (همان/ خ 181) که معنای کنایی «الیَوم»، دنیا می‌باشد. همچنین در ترجمة عبارتِ «وَیَتَکَالَبُونَ عَلی جِیفَةٍ مُرِیحَةٍ» (همان/ 151) نیز به جای پرداختن به معنای کنایی واژة «جیفة»، هر پنج مترجم، معنای ظاهری و تحت‌اللّفظی آن ‌را در ترجمة خود بیان نموده‌اند که شاید کاربرد واژة دنیا در ضمن ترجمة این عبارت، بر شفّافیّت و روشنی آن می‌افزود، امّا با این حال، ترجمه‌ای نیز که مانند کنایه پوشیده باشد، زیبایی‌های ادبی خاصّ خود را دارد و منظور را به خوبی به شنونده منتقل می‌کند.

نتیجه‌گیری

امکانات گستردة زبانی و شمول شیوه‌های بیانی در یک زبان باعث می‌گردد تا هر کسی به فراخور سبک شخصی خود، گوشه‌ای از امکانات زبانی را اختیار کند و افکار خود را در آن قالب و سبک شخصی پایه‌ریزی نماید. خطبه‌های امام علی(ع) نیز به منظور تأثیرگذاری عمیق‌تر بر جان مخاطب، از سبکی زیبا و سهل و ممتنع برخوردار می‌باشد که یکی از ویژگی‌های کلام گهربار آن امام همام، استفاده از تعابیر چندوجهی یا ضمنی، کنایی و استعاری می‌باشد. به هر روی، در این جستار به بررسی تطبیقی ترجمة عبارات و اصطلاحات کنایی «دنیا» از منظر پنج ترجمه پرداختیم و در نهایت، به امور ذیل دست یافتیم:

از آنجا که نمی‌توان مدّعی شد که هر تعبیر کنایی در یک زبان، دارای معادلی کنایی در زبان دیگر نیز می‌باشد، از این‌ رو، می‌بینیم که اکثر قریب به اتّفاق ترجمه‌های مذکور، در ترجمة عبارات و جملات کنایی، از شیوة ترجمة تحت‌اللّفظی و یا گاهی معنایی استفاده کرده‌اند. امّا در ترجمة واژه‌های کنایی محدودیّت وجود ندارد و می‌توان معنای کنایی آن‌ را به کار برد و معمولاً در هر زبان، واژة معادل آن وجود دارد. ترجمة واژه‌های کنایی دنیا اکثراً به شکل تحت‌اللّفظی ارائه شده‌ است. برای این کار، دو توجیه وجود دارد؛ اوّل اینکه ممکن است مترجمان گرامی پیش از رسیدن به ترجمة چنین واژه‌هایی، از واژة «دنیا» استفاده کرده‌اند و دیگر آن را تکرار نکرده‌اند و دوم اینکه چنان‌چه در هر کنایه‌ای، معنای کنایی آن در ترجمه ارائه شود، ترجمه به تفسیر تبدیل شده است و حجم ترجمه چندین برابر حجم متن زبان مبدأ خواهد شد.

ترجمه‌های مرحوم دشتی و آیت‌الله مکارم شیرازی در اکثر موارد به یکدیگر شبیه هستند، ضمن اینکه هر دو در اکثر موارد، به شکل هم‌زمان یا ترجمة تحت‌اللّفظی ارائه نموده‌اند و یا ترجمة معنایی و از حیث هماهنگی، با یکدیگر مشترک هستند. ترجمة مرحوم آیتی هرچند ترجمه‌ای تحت‌اللّفظی محسوب می‌شود، امّا به خوبی معنا را درک کرده است و سعی نموده تا بیشتر از معنای ظاهری، پا را فراتر نگذارد. آیتی در ترجمة خود به هیچ عنوان به تفسیر و بیان دیگر مسائل و شرایط حاکم و قبل و بعد ترجمه نمی‌پردازد. امّا با این حال، ترجمه‌ای مورد قبول ارائه داده است و مرحوم فیض‌الإسلام نیز به دلیل گرایش به ترجمة معنایی و ترجمه‌ای همراه با کمی شرح و تفسیر، ترجمه‌ای مقبول و قابل فهم ارائه داده‌اند. بی‌شک ترجمة استاد شهیدی را باید ترجمه‌ای بی‌نظیر و بی‌همتا برشمرد. مترجمی که علاوه بر انتقال معنای زبان مبدأ، سعی در بیان و انتقال مشخّصه‌های سبکی امام علی(ع) نیز دارد و در این مسیر با بهره‌گیری از زیور سجع، ترجمه‌ای ادبی ارائه نموده است و تا آنجا که ممکن بوده، بی‌آنکه ترجمه دچار نارسایی‌های شکلی و مفهومی گردد، سعی در حفظ زیبایی کلام امیرالمؤمنین(ع) داشته است.

در نقد ترجمة یک اثر، همواره باید به یاد داشت که امکانات هر زبانی با یکدیگر متفاوت است و نمی‌توان از مترجم چنین توقّعی داشت که در برگردان هر نوع استعاره و کنایه‌ای، ترجمه‌ای کنایی ارائه دهد، چراکه در برگرداندن یک متن به زبانی که جزء خانواده آن زبان نباشند، مترجم در برخورد با اکثر کنایه‌های زبان مبدأ، چاره‌ای جز ترجمة معنایی ندارد، چراکه یا با نبود معادل کنایی در زبان مقصد مواجه خواهد شد و یا ترجمة تحت‌اللّفظی در فرهنگ مردمی که متن به زبان آن مردم ترجمه می‌شود، کاملاً بیگانه و ناشناس می‌باشد. از این‌ رو، مترجم با محدودیّت‌هایی مواجه است که کار ترجمه را بسیار طاقت‌فرسا می‌نماید. با این حال، مترجم باید در ترجمة واژه‌های کنایی تأمّل بیشتری نشان دهد تا معنای لایه‌ای و ضمنی آن واژه را به مخاطب بشناساند، به‌ویژه زمانی که کنایه از نوع موصوف باشد.

قرآن کریم.
نهج‌البلاغه.
ابن ‌أبی‌الحدید، عبدالحمید بن هبةالله. (1385 ق.). شرح نهج‌البلاغه. بیروت: دار احیاء الکُتُب العربیّة.
ابن‌منظور، محمّد بن مکرم. (1363). لسان‌العرب. قم: نشر ادب الحوزة.
آمدی، عبدالواحد بن محمّد. (1378). غرر الحِکَم و دُرَر الکَلِم. ترجمة هاشم رسولی. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
بحرانی، ابن‌میثم. (1385). شرح نهج‌البلاغه. اصفهان: انتشارات مرکز تحقیقات رایانه‌ای.
تفتازانی، سعدالدّین. (1433ق.). شرح مختصر. قم: انتشارات اسماعیلیان.
جاحظ، عمرو بن بحر. (1387 ق.). الحیوان. تحقیق فوزی عطوی. الطبعة الأولی. دمشق: مکتبة محمّدحسین النّوری.
جرجانی، عبدالقاهر. (1987م.).دلائل الإعجاز. بیروت: دار المعرفة.
جعفری تبریزی، محمّدتقی. (1385). شرح نهج‌البلاغه. اصفهان: انتشارات مرکز تحقیقات رایانه‌ای.
خوئی، میرزا هاشم. (1424ق.). منهاج البراعةفی شرح نهج‌البلاغة. بیروت: دار احیاء التّراث العربی.
دشتی، محمّد. (1387). ترجمة نهج‌البلاغه. قم: انتشارات نسیم حیات.
زرکشی، بدرالدّین. (1408ق.). البرهان فی علوم القرآن. بیروت: دار الفکر.
زمخشری، جارالله محمود. (2001م.). تفسیر کشّاف. تحقیق عبدالرّزاق المهدی. چاپ دوم. بیروت: دار احیاء التّراث العربی.
شهیدی، سیّد جعفر. (1384). ترجمة نهج‌البلاغه. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
صفوی، کورش. (1387). درآمدی بر معنی‌شناسی. تهران: انتشارات سورة مهر.
ــــــــــــــ . (1388). هفت گفتار دربارة ترجمه. تهران: نشر مرکز.
غازی، یموت. (1983م.). علم أسالیب البیان. بیروت: دار النّشر ألإصالة.
فیض‌الإسلام، علی‌نقی. (بی‌تا). ترجمة ‌نهج‌البلاغه. تهران: بی‌نا.
لارسن، میلدرد اِل. (1385). «ترجمة معنایی». مطالعات‌ ترجمه. ترجمة نفیسه داودی. سال سوم. شمارة 11. صص 66ـ49.
لطفی‌پور ساعدی، کاظم. (1371). درآمدی به اصول و روش ترجمه. تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
مغنیه، محمّدجواد. (1425 ق.). فی ظلال نهج البلاغه. نجف اشرف: دار الکتاب الإسلامی.
مکارم شیرازی، ناصر. (1390). پیام امیرالمؤمنین؛ شرحی تازه و جامع بر نهج‌البلاغه. قم: انتشارات امام علیّ ابن‌ أبی‌طالب(ع).
مصطفوی‌نیا، سیّد محمّدرضی و محمّدمهدی طاهر. (1389). «روش‌شناسی ترجمة کنایه در ترجمه‌های قرآن (معزّی، صفّارزاده، آیتی)». دوفصلنامة ترجمان وحی. سال چهاردهم. شمارة اوّل. صص 91ـ71.
همایی، جلال‌الدّین. (1377). فنون بلاغت و صناعات ادبی. قم: مؤسّسة نشر هما.
یارمحمّدی، لطف‌الله. (۱۳۷۲). شانزده مقاله در زبانشناسی کاربردی و ترجمه. شیراز: انتشارات نوید.