Document Type : Research Paper
Authors
Assistant Professor, Department of Arabic Language and Literature, Allameh Tabataba’i University, Tehran, Iran
Abstract
Examining terms and how to translate and finding equivalents for them is one of the challenging issues in translation technology. Attention to Arabic terms started in the fourth century of Hijri and was a result of the formation of the translation movement and its growing trend from Persian and Greek languages to the Arabic language. Different knowledge was transferred to the Arabic language through translation, and in this context, the issue of translation of terms became important. Although the knowledge of terminology is very old, its theoretical foundations still need to be discussed. In recent years, with the rise of translation of various texts, including political, literary, and other scientific fields, from Arabic to Persian and vice versa, terms and idiomatic interpretations have gained double importance. In this article, the term, and its types, the difference between the term and the word, and how to translate and equate scientific terms, idiomatic expressions, proverbs, and metaphorical expressions have been analyzed by using the descriptive-analytical method. Equivalence challenges for terms and idiomatic interpretations have difficulties that have been mentioned.
Keywords
Main Subjects
اهمیت اصطلاح بر کسی پوشیده نیست با این وجود پژوهشهای اندکی دربارة اصطلاحشناسی صورت گرفته است. اصطلاح از ریشة «صلح» میآید؛ یعنی اهل زبان یا اهل یک علم بر کاربرد آن بر معنا یا مفهومی خاص اتفاق نظر پیدا میکنند. کتاب مفاتیحالعلوم نوشتة خوارزمی از نخستین تلاشهای صورت گرفته در زمینة اصطلاحشناسی است که پس از شکلگیری نهضت ترجمه از زبانهای یونانی و فارسی به زبان عربی تألیف شده است. او حدود ۲۵۰۰ اصطلاح را در کتاب خود آورده و آنها را شرح داده است و به خوبی به این موضوع واقف بود که برای ترجمة یک متن باید ابتدا با اصطلاحات آن علم آشنا شد. از این رو، در مقدمة کتاب خود اصطلاحات هر علم را کلید ورود به آن علم دانسته و آن را کلیدهای دانش نام نهاده است (ن. ک: خوارزمی، ۱۳۶۲: مقدمه).
تفاوت لغت و اصطلاح از موضوعاتی است که مترجمان باید اهمیت زیادی به آن بدهند و مرز بین لغت و اصطلاح را در ذهن خود مشخص کنند. مترجمان تازهکار و نوآموز در کتابهای لغت به دنبال اصطلاح میگردند غافل از آنکه لغتنویسان و فرهنگهای لغت کمتر دربارة اصطلاحات اظهار نظر میکنند و اغلب، معنای لغوی را ذکر میکنند، زیرا شرح اصطلاح یک کار فنی است و معادلیابی برای آن نیازمند تخصص و احاطه به آن علم و دانش است.
اهمیت شناخت تعابیر و اصطلاحات و ضربالمثلها و تأثیر آن بر ترجمه از موضوعاتی است که پژوهش دقیق و گستردهای را میطلبد و کمتر به آن پرداخته شده است. در این مقاله، اصطلاح و انواع آن و تفاوت بین اصطلاح و لغت بررسی میشود و به چگونگی ترجمه و معادلیابی اصطلاحات علمی و تعابیر اصطلاحی و ضربالمثلها و تعابیر مثلی پرداخته خواهد شد. بررسی یکی از شیوههای اصطلاحسازی در زبان عربی (نحت) و دشواری ترجمه این اصطلاحات از موضوعات دیگری است که به آن میپردازیم. همچنین از آنجا که کنایه، مجاز و ضربالمثل نیز همچون تعابیر اصطلاحی بر معنایی به غیر از صورت ظاهری خود دلالت میکنند؛ از این رو، به تفاوت آنان نیز اشاره خواهد شد.
این مقاله بر آن است تا پاسخی برای پرسشهای زیر بیابد:
- اصطلاح و لغت چه تفاوتهایی دارند و چگونه میتوان اصطلاح را از لغت بازشناخت؟
- مصادر منحوت چیست و معادلیابی آنها چه چالشهایی دارد؟
- تفاوت اصطلاح زبانی با ضربالمثل، کنایه و مجاز در چیست؟
فرضیهها نیز عبارتند از:
- مهمترین تفاوت اصطلاح با لغت، ثابت بودن معادل اصطلاح و شناور بودن معنای لغت است.
- نحت یکی از شیوههای اصطلاح سازی در زبان عربی است و برای تشخیص و معادلیابی آنها مترجم باید اشتقاق در زبان عربی را بشناسد.
- اصطلاح زبانی ویژگیهای مهمی دارد که آن را از ضرب المثل و کنایه و مجاز متمایز میکند.
پیشینة پژوهش
بررسی و تحلیل اصطلاحات عربی و فارسی، اعم از اصطلاحات علمی و زبانی و چالشهایی که در ترجمه به وجود میآورند از پیشینة زیادی برخوردار نیست و کمتر به آن پرداخته شده است. این موضوع در زبان انگلیسی بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. در ادامه به برخی از این منابع اشاره میکنیم.
مقالة ذوالفقاری (۱۳۸۷) با عنوان «تفاوت کنایه با ضربالمثل» در باب تفاوتها و شباهتهای ضربالمثل با سایر عنوانهای مشابه بلاغی سخن میگوید و در حوزه مثلشناسی و مثلنگاری در ادبیات عامیانه و بلاغت فارسی کاربرد دارد.
مقالة زرکوب و همکاران (1393) با عنوان «تحلیل مقابلهای امثال در فارسی و عربی از نظر معنا و واژگان و سبک (بررسی موردی بیست و یک مثل)» بر امثال عربی متمرکز شده و اشتراکها و اختلافهای واژگانی، معنایی، فرهنگی و سبکی میان دو زبان فارسی و عربی را در سایه ضربالمثلها کنکاش کرده و نوع بیان و استفاده از آرایههای بلاغی را در امثال بررسی میکند.
مقالة نظری و همکاران (1394) با عنوان «تداخل زبانی و دگرگونی معنایی وامواژههای عربی و جنبههای تأثیر آنها بر ترجمه از عربی» به آمیختگی دو زبان، یعنی واژگان دخیل پرداخته و تحول معنایی و کاربردی آنها را بررسی کرده است.
مقالة گرجی و هکاران (1399) با عنوان «نقد ترجمة عناصر فرهنگی کتاب تذکَّری با تکیه بر مثلها و کنایهها» به بررسی کیفیت ترجمة مفاهیم، شامل کنایهها و ضربالمثلها پرداخته و آنها را با تطبیق بر روشهای ترجمة فرهنگی نیومارک، تحلیل میکند.
منابع فوق با موضوع این مقاله که به چالشهای ترجمة اصطلاحات علمی و زبانی میپردازد، تفاوت دارد.
یافتهها
- بحث و بررسی
اصطلاح اگر مربوط به علم باشد توسط نهادها، کارشناسان، سرآمدان و بزرگان آن علم در فرهنگ اصطلاحات پیشنهاد میشود و اهل آن علم در گفتهها یا نوشتههای خود آن اصطلاح را به کار میبرند. از همین رو است که هر علم برای خود مجموعهای از اصطلاحات را دارد که توسط فرد یا افراد مبرز در آن علم به رشته تحریر درآمده است. اگر اصطلاح مربوط به زبان باشد که به آن تعابیر اصطلاحی نیز گفته میشود، ابتدا در افواه مردم یا در آثار مکتوب مانند داستانهای نویسندگان یا اشعار شاعران مطرح میشود و مورد پذیرش عامة خوانندگان قرار میگیرد و مصطلح میشود. بنابراین، اصطلاح به دو نوع اصطلاح علمی و اصطلاح زبانی (تعبیر اصطلاحی) تقسیم میشود که در ادامه به بیان آنها میپردازیم.
1-1. اصطلاح علمی
در دانشنامه التعریفات برای اصطلاح چند تعریف آمده است که دراینجا به تعریفی که در ادامه و به نظر میرسد جامعتر است، اکتفا میکنیم؛ «الاصطلاحُ إخراجُ اللفظِ من معنی لغوی إلی آخر لمناسبةٍ بینهما: اصطلاح، نقل لفظ از معنایی به معنای دیگر را گویند؛ زیرا بین این دو معنا رابطهای وجود دارد» (جرجانی، ۱۹۸۳: ۴۴).
جعفری لنگرودی نیز تعریفی بهروزتر ارائه کرده است: «اصطلاح عبارت است از لفظی که در رشته و فن ویژهای معنای لغوی خود را از دست داده و برای رساندن مقاصد علمی و تفهیم مطالب فنی به کار میرود. اصطلاحات گاهی الفاظ کوتاهی است که معانی مهم و برجسته زیادی را ادا میکند و مفاهیم دقیق علمی را ظاهر و روشن میسازد ولی لغت چنین نیست» (جعفری لنگرودی، ۱۳۳۴: ۶).
پس اصطلاح به معنای اتفاق نظر بر کلمه یا سمبل خاصی برای مفهومی مشخص در علم و صنعت و هنر است و ویژگیهای مهمی دارد که همین ویژگیها باعث میشود از واژه یا معنای لغوی متمایز شود.
درباره تفاوت لغت و اصطلاح باید گفت:
- اصطلاح توسط کارشناسان یک علم، ساخته و پیشنهاد داده میشود، سپس اهل آن علم بر پذیرش آن توافق میکنند. به عنوان مثال، برای علم فلسفه، فقط متخصصان و بزرگان این علم میتوانند اصطلاحات فلسفی را ارائه بدهند، اما معنای لغوی را هر یک از آحاد مردم میتوانند در معنایی جدید به کار ببرند. ارائة معنای جدید معمولاً توسط نویسندگان و شاعران و نهادهای فرهنگی و اهل رسانه پیشنهاد میشود، اما اصطلاحات توسط نهادهای مسئول، پیشگامان، سرآمدان و یا آگاهان آن رشتة علمی ارائه شده و در فرهنگ اصطلاحات گرد میآید. مترجمانی که به ترجمة متون تخصصی دارای اصطلاحات علمی همت میگمارند باید حتماً با اصول آن علم آشنایی داشته باشند. به عنوان مثال، مترجمی که معمولاً متون سیاسی یا اقتصادی ترجمه میکند، نمیتواند دست به ترجمة متن حقوقی بزند و باید این کار را به مترجم متون حقوقی بسپارد. فرهنگهای اصطلاحات دو یا چند زبانه به دو گونة تک معادل و تفسیری تقسیم میشوند. در فرهنگهای اصطلاحات تک معادل، مترجمِ فرهنگ باید در برابر هر اصطلاح، معادل آن اصطلاح را در زبان مقصد پیدا کند و در برابر آن قرار دهد و اغلب، توضیحی کوتاه در برابر آن بیاورد. البته معادل بسیاری از اصطلاحات علمی که از زبان انگلیسی وارد زبانهای دیگر میشوند به صورت ترجمه و وامگیری است.
به عنوان مثال برای فرهنگ دو زبانه تک معادل میتوان به مورد زیر اشاره کرد:
سابوتاژ= SABOTAGE
سابوتاژ از کلمة سابوت به معنی «کفش چوبی روستاییان یا کارگران در کارخانه» به عمل تخریبی کفش چوبی کارگران در واحدهای کارگری که به طور عمدی صورت میگرفت، اطلاق میشود (بیرو، ۱۳۶۶: حرف س).
همچنین برای نمونهای از فرهنگ دو زبانة تفسیری معادل میتوان به مورد زیر اشاره کرد:
مثال برای فرهنگ دو زبانه تفسیری:
پاگشایی= Initiation
Initiation از مصدر initiate (to) به معنای «پذیرفتن، امکان دستیابی به دانشی را فراهم ساختن، موجبات مشارکت در واقعیتی پنهان و سرّی را فراهم کردن» گرفته شده است. از دیدگاه دینی، پاگشایی، دستیابی به سطح یا مرحلهای نو در حیات اجتماعی- دینی را موجب میشود و معمولاً با مراسمی ویژه همراه است و افراد پذیرفته شده به این سطح یا مرحله به شناخت اسراری دست مییابند. این مراسم را مناسک یا پاگشایی میخوانند... (آراستهخو، ۱۳۷۰: ۱۲۲).
در مثال اول، معادل فارسی ارائه نشده و به صورت وامگیری وارد زبان فارسی شده است؛ از این رو، توضیحی کوتاه برای آن آمده است. در مثال دوم که فرهنگی تفسیری است، معادل فارسی ارائه شده و به تفصیل شرح داده شده است.
- «کارشناسان و متخصصان رشتههای علمی مختلف برای بیان مفاهیم مورد نظر خود، همیشه واژهسازی نمیکنند، بلکه اغلب از کلمات موجود در زبان استفاده میکنند با این تفاوت که آن را در معنا و مفهوم خاصی که ویژة آن علم است به کار میبرند و در آن معنا تثبیت میکنند. برای مثال، تقصیر در لغت به معنای کوتاهی کردن عمدی است، اما در علم فقه در باب حج برای کوتاه کردن ناخن و موی سر، اصطلاح شده است» (ناظمیان، ۱۳۸۶: ۹۲). مثال دیگر «کلمة رجعت است که معنای لغوی آن بازگشت است، اما همین کلمه در علم فقه به معنای رجوع به همسر در طلاق غیر بائن است. همین اصطلاح در علم کلام به معنای بازگشت بعضی افراد به دنیاست» (خوارزمی، ۱۳۶۲: ۳ ). همچنین «پس از ظهور امام زمان (عج) پیش از آغاز آخرت است. گفتهاند امام علیه السلام اولین کسی است که رجعت میکند. همین اصطلاح نزد کاتبان دیوان حساب، گزارشی است که وکیل خرج برای خوراک یک نوبت سپاه تسلیم میکند» (همان: ۴).
- در ساخت و به کار بردن اصطلاحات شیوههای گوناگونی به کار میرود. «گاهی برای ساختن اصطلاح در علمی خاص از طریق مجاز یا استعاره یا کنایه به واژهای برجستگی و تشخص میبخشند تا از طریق همنشین ساختن آن واژه با واژههای دیگر، اصطلاح بسازند. برای مثال «قمّة» در لغت به معنای قلة کوه است، اما همین واژه در علم سیاست با همنشینی با واژة «مؤتمر» معنایی کاملاً اصطلاحی پیدا میکند و به صورت استعاری به سران کشورها اطلاق میشود؛ زیرا بالاترین مقام کشور محسوب میشوند و «مؤتمر القمة» به معنای کنفرانس سران کشورها است. واژة «حقیبة» در لغت به معنای کیف است، اما در سیاست به طور کنایی به مقام وزارت یا وزارتخانه اطلاق میشود و «حقائب وزاریة» به معنای وزرارتخانهها و «وزیر بلا حقیبة» به معنای وزیر مشاور است؛ یعنی وزیری که وزارتخانه ندارد. شاید دلیل چنین کاربردی آن باشد که وزیران همواره کیف حاوی اسناد و مدارک مربوط به وزارتحانه را به همراه دارند» (ن. ک: ناظمیان، ۱۳۸۶: ۹۲).
- «تفاوت دیگر واژه و اصطلاح در قلمرو معنایی است. واژه در قاموس یک زبان دارای معانی محدودی است که معمولاً آن معنا در فرهنگ مدوّن آن زبان در برابر واژه آورده میشود، اما قلمرو معنایی اصطلاح گستردهتر و وسیعتر از قلمرو معنایی واژه است. به عبارت دیگر، معنای یک واژه در کتب لغت برای یک مفهوم محدود از یک یا چند کلمه بیشتر نیست؛ مانند کلمه صلاة در معنای دعا، اما وقتی واژه از عرف عام اخذ و در عرف خاص به صورت اصطلاحی استعمال شود، مفهوم و معنای گستردهای مییابد و عبارت میشود از سلسله اعمالی که با آداب و شرایطی خاص باید انجام گیرد تا فریضهای به جای آید» (ن. ک: ستوده، 1386: 62).
- فرق دیگر این است که تعداد لغات در گنجینة واژگان یک زبان محدود است و در مجموعهای به نام فرهنگ لغت قابل عرضه است، اما برای اصطلاحات به اعتبار پدیدههای تازه، محدودیتی متصور نیست» (همان: 62) از این رو، فرهنگهای اصطلاحات اغلب به روزرسانی میشوند.
- برخی اصطلاحاتِ علمی هستند که به خاطر تداول روزمره در زبان مردم و کاربرد گسترده آنها تبدیل به لغت میشوند و همة مردم معنای آنها را میدانند و کاربرد آنها را متوجه میشوند، اما اصطلاحات علمی مانند اصطلاحات پزشکی، اصطلاحات الکترونیکی و ... معمولاً در فرهنگ اصطلاحات پیدا میشوند و حتی متخصصان فن نیز برای دانستن معنای آنها به فرهنگ اصطلاحات مراجعه میکنند، اما اصطلاحاتی چون گلبول، میکروب، سلول در علم پزشکی و تابعیت، حق شهروندی، دولت آشتی ملی در علم سیاست و... اصطلاحاتی هستند که به لغت تبدیل شدهاند.
- اصطلاحات مترادفپذیر نیستند، اما برای لغت میتوان مترادف یافت. مترجم میتواند برای ایجاد تأثیر مشابه با متن اصلی علاوه بر واژة مورد نظر از مترادفهای آن نیز استفاده کند؛ یعنی برای ترجمة یک واژه از چند واژه مترادف بهره گیرد. در مورد ترجمة جمله نیز همین موضوع صادق است، اما همان گونه که اشاره شد اصطلاحات مترادفپذیر نیستند. «در زبان عرف، مترادفها رواج بسیاری دارند و کاربرد آنها به جای یکدیگر نه تنها اختلافی در تفهیم و ابلاغ پیام ایجاد نمیکند، بلکه به غنای زبان و قدرت آن میافزاید. برای مثال، در زبان عرف میتوانیم به جای واجب از کلماتی نظیر لازم، ضروری، اجباری یا الزامی استفاده کنیم، اما در فقه یا فلسفه نمیتوان به جای واجب از مترادفهای آن استفاده کرد. حتی در هر یک از فقه و فلسفه مفهوم واجب متفاوت است» (ناظمیان ۱۴۰۰: ۹۸). «واجب» در فقه در مقابل «حرام و مستحب» و در فلسفه در ترکیب «واجبالوجود» قرار میگیرد و نمیتوان مثلاً در جمله «إنّ الصلاة واجبة» گفت: «نماز، لازم یا ضروری است».
- علوم و دانشهای مختلف همچون روانشناسی، حقوق، سیاست و ورزش و... هر کدام اصطلاحاتی دارند که آن علوم و دانشها بر پایة همین اصطلاحات شکل گرفتهاند. رسانههای عمومی به ویژه در زمینة علم سیاست، ورزش و اقتصاد به عنوان واسطة بین دانش و مردم محسوب میشوند. «در این میان، گزارشگران و تحلیلگران رشتههای مختلف ورزشی نیز هر کدام از واژهها و تعابیر خاصی استفاده میکنند که اگر مترجم با آنها آشنا نباشد در ترجمة متون ورزشی با دشواریهای زیادی روبهرو خواهد شد و سرانجام، متن نارسا، مبهم و ناهمواری را ارائه خواهد داد» (ناظمیان، ۱۳۹۰: ۲۹۵).
- اصطلاح یک معادل کلیشهای دارد و به جای آن نمیتوان از کلمات دیگری استفاده کرد. به عنوان مثال، کلمات زیر از آن جملهاند:
الطاقة الذریة: انرژی اتمی
انقلاب عسگری: کودتای نظامی
الصاروخ: موشک
أزمة: بحران
که اصطلاحات سیاسی هستند و نمیتوان معادل دیگری را به جای آنها به کار برد. از همین رو است که مترجم متون سیاسی از عربی به فارسی باید ابتدا متون سیاسی و خبری در زبان فارسی را مطالعه کند تا با معادلها آشنایی پیدا کند و با آگاهی اقدام به ترجمه کند.
- لغت، تطور معنایی پیدا میکند و معنای جدیدی میگیرد: مثل کلمة «سیارة» در قدیم به معنای قافله بوده است و با تطور معنایی به وسیلة نقلیه ماشین تغییر یافته است و «طیارة» در قدیم به معنای «اسب شتابان» بوده است و در حال حاضر به معنای «هواپیما» به کار میرود. این انتقال معنایی از طریق صفت مشترک دو معنا شکل گرفته است که هر دو سرعت دارند. «قاطرة» در گذشته به معنای «شتر پیشرو» و در حال حاضر به معنای «لکوموتیو» به کار میرود. همچنین «هاتف» در معنای قدیم «جن» و در معنای کنونی «تلفن» است.
- لغت میتواند حوزههای متعددی را پوشش دهد؛ به عنوان مثال «مفاتیح» در یک متن عمومی به معنای «کلیدها» و در یک متن دینی کتاب مشهور«مفاتیح الجنان» است و یا واژة «زکاة» در یک متن عمومی به معنای «پاکی و طهارت» و در یک متن فقهی به معنای «یکی از فروع یازدهگانه دین» است و یا لغت «ضربة» در علم سینما به معنای فیلم پرمشتری، در علم کشاورزی به معنای یخ زدن گیاه، در فقه به معنای برپا داشتن نماز، در علم آرایشگری به معنای چتری بریدن مو، در علم ورزش به معنای زدن گل به هدف، در علم پزشکی به معنای ضربان قلب و نبض، در تجارت به معنای معامله کردن و سکه ضرب کردن و... آمده است. از این رو، مترجم باید با توجه به نوع متن یکی از این معانی را گزینش کند.
در جدول (1)، به دیگر تفاوتهای لغت و اصطلاح اشاره شده است.
جدول 1. دیگر تفاوتهای لغت و اصطلاح
لغت |
اصطلاح |
مربوط به زبان عمومی |
مربوط به علمی خاص |
معنای عمومی |
معنای تخصصی |
تطور معنایی |
عدم تطور معنایی |
بافت جمله باعث تغییر معنایی میشود. |
بافت نقشی ندارد. |
معانی مختلف دارد. |
تنها یک بار معنایی خاص دارد. |
مفرد با مجاز و استعاره معنای آن تخصیص و توسیع میشود. |
معنایش ثابت است. |
اشتراک لفظی دارد. |
اشتراک لفظی ندارد. |
لفظ است. |
لفظ یا ترکیب یا عبارت است. |
ترجمة اصطلاحات علمی مشکلات و دشواریهایی دارد که این دشواریها در علوم کمتر معرفی شده در ایران بیشتر است؛ زیرا فرهنگ اصطلاحات معتبر در زمینة علوم مختلف بسیار اندک است و یا اصلاً نیست. در علومی مانند مکانیک، صنعت نفت، معماری و... برای یافتن معادل این اصطلاحات، مترجم باید ابتدا معادل انگلیسی اصطلاح عربی را پیدا کرده و سپس به فرهنگ اصطلاحات انگلیسی فارسی مراجعه کند و معادل را بیابد.
1-2. اصطلاح زبانی
اصطلاح زبانی برآمده از زبان است و هنگام سخن گفتن یا نوشتن به کار میرود و به آن تعبیر اصطلاحی یا تعبیر مثلی نیز گفته میشود. اصطلاح زبانی یا تعبیر اصطلاحی «پدیدهای زبانی است که تجربة زندگی را در طول عصور مختلف نشان میدهد. تعبیر اصطلاحی عبارتی است که معنای آن با معانی تکتک کلمات آن متفاوت است؛ یعنی نمیشود از طریق معنای واژگان به معنای کلی آن پی برد مانند: شَبّ عنِ الطوقِ: به بلوغ رسید. در زبان عربی به تعبیرات اصطلاحی، القولُ المأثورُ و القولُ السائرُ نیز گفته میشود» (مصطفی، ۱۱۹۹: ۱۴۲).
شبّ عن الطوق در ترجمة واژگان چنین است: «از گردنبند یا دستبند جوان شد. کنایه از این که دیگر بزرگ شده و نیازی به حرز و تعویذ ندارد» (ناظمیان، ۱۳۹۳: ۲۰۲).
لاینبئک مثل خبیر: کسی مثل باتجربه به تو خبر نمیدهد. معادل فارسی این تعبیر «کار را باید به کاردان سپرد» است که با ترجمة تحتاللفظی آن کاملاً متفاوت است.
معجم التعابیر یا معجم المصطلحات و التعابیر در زبان عربی، مجموعهای از این اصطلاحات زبانی را گرد آوردهاند. در فارسی نیز این مصطلحات و تعابیر گردآوری و معادلیابی شده و به صورت دوزبانه در اختیار عموم قرار گرفته است.
در ادامه مثالهایی در فارسی و عربی از اصطلاحات ارائه شده است.
فارسی
- خود را به موشمردگی زد: یَتَمسکن حتی یَتمکّن (خود را به بیچارگی میزند تا قدرت یابد)
- ز خر شیطان پایین آمد: رجع إلی صوابه (به مسیر درست خود بازگشت)
- دارندگی و برازندگی: إنّ الغَنیّ طویلُ الظل میّاسٌ (شخص ثروتمند، سایهاش بلند است و میخرامد).
عربی
- عَضّ علی الجرحِ (زخم را گاز گرفت): روی زخم نمک پاشید.
- شَقَّ عصا الطاعةِ (چوب اطاعت را شکافت): سر به عصیان برداشت
- کلُّ آتٍ قریبٌ (هر آیندهای نزدیک است): دیر و زود دارد سوخت و سوز ندارد.
1-2-1. تفاوت اصطلاح زبانی با ضربالمثل
اصطلاح زبانی (تعبیر کنایی یا تعبیر مَثلی) با ضربالمثل تفاوتهایی دارد. البته عمده تفاوتها به این برمیگردد که ضربالمثل عبارتی کلیشهای است و قابلیت تغییر چندانی در شکل ظاهری واژگان ندارد. در ادامه به برخی از این تفاوتها اشاره میکنیم.
الف- اصطلاح زبانی بیشتر برای ارائة یک اندیشه یا بیان یک حادثه به کار میرود در حالی که ضربالمثل برای اندرز و مشاوره استفاده میشود. به عنوان مثال:
یرقُصُ علی الحبلِ: (روی طناب میرقصد): نان به نرخ روز میخورد.
ب- اصطلاح زبانی میتواند مدخل لغتنامه باشد، اما ضربالمثل این ویژگی را ندارد (ن. ک: انوری، ۱۳۸۴: ۱۲). به عبارت دیگر، اصطلاح زبانی را میتوان به شکل مصدری به کار برد و در جملات مختلف به صورت ساختارهای بیانی متفاوتی استفاده کرد. در ادامه به نمونههایی از این موضوع اشاره شده است.
نُکران الجمیلِ: ضایع کردن خوبی
فلانٌ ناکرُ الجمیلِ: فلانی نمکنشناس است، نمک میخورد و نمکدان میشکند.
فلانٌ ینکُرُ الجمیلَ: فلانی نمکنشناس است، نمک میخورد و نمکدان میشکند.
فلانٌ تَعوّد علی نکرانِ الجمیلِ: فلانی عادت دارد نمک بخورد و نمکدان بشکند.
ج- ضربالمثل بر پایة حادثه و داستانی خلق شده و شأن نزول دارد. تفاوت اصلی ضربالمثل با سایر کلیشههای زبانی همین است که ضربالمثل بر پایة حادثهای شکل گرفته است؛ مانند:
ذکّرتَنی الطعنَ و کنتُ ناسیا: نیزه را به یاد من آوردی در حالی که آن را فراموش کرده بودم.
گروهی از دزدان به مردی که همراه خانوادهاش سفر میکرد، حمله کردند. به او گفتند اگر اموال و خانوادهاش را نگذارد و فرار نکن او را خواهند کشت. مرد گفت: اموال مرا بردارید و خانوادهام را رها کنید. یکی از دزدان فریاد زد: اگر نیزهات را زمین بگذاری با شما کاری نداریم. مرد با شنیدن این سخن فهمید که نیزهای در دست دارد، پس نیزه را بلند کرد و با آنان جنگید و آنان را به هلاکت رساند در حالی که میگفت: نیزه را فراموش کرده بودم تو به من یادآوری کردی!
معادل فارسی: آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم (ناظمیان، ۱۳۹۳: ۱۶۹).
د- «ضرب المثل بر پایة تشبیه شکل میگیرد، اما در تعبیر کنایی شرط نیست که بر پایة تشبیه باشد» (مصطفی، ۱۱۹۹: ۱۴۸). اصطلاحات زبانی به دو نوع تقسیم میشوند: تعابیر اصطلاحی و تعابیر عادی.
هـ- اصطلاح زبانی یا تعبیر میتواند در قالب کنایه یا مجاز یا استعاره باشد که تفاوتهایی با یکدیگر دارند.
1-2-2. تعبیر کنایی
اصطلاح زبانی اغلب از طریق کنایه به مراد اصلی میرسد؛ زیرا کنایه از تصریح تأثیر بیشتری دارد و زیباتر نیز است. «ذوق هنری هر فردی تصدیق میکند که تعریض، ایماء و تلویح از تصریح به یک موضوع بسیار بلیغتر بوده است. بهره بیشتری را به مخاطبان میرساند؛ زیرا بیشتر به هوش و درایت خواننده تکیه میکند» (ابوالحق، ۱۹۸۸: ۱۷۲).
کنایه «ذکر لازم و ارادة ملزوم است. کنایه به دو معنای قریب و بعید اشاره دارد که معنای بعید منظور است نه معنای قریب» (هاشمی، ۲۰۱۷: ۳۴۵). به عنوان مثال، در تعبیر «گره بر باد زدن»، معنای لازم آن که همان گرفتن باد و گره بستن بر آن است، مراد نیست، بلکه منظور گوینده، کار بیهوده است. البته در تعبیر کنایی فوق، کلمات گره زدن و باد، حقیقی و قابل تصور هستند و قرینهای نیست که نشان بدهد آیا واقعاً گره زدن بر باد منظور ماست یا چیز دیگر، اما با کمی تأمل درمییابیم بر باد نمیتوان گره بست. پس مفهوم غیر حقیقی کار بیهوده را از این تعبیر اصطلاحی متوجه میشویم.
کنایههایی چون: هو فوقَ الریحِ (او روی باد است) و رکلَ الدّلوَ (به سطل لگد زد) نیز چنین هستند. روی باد بودن و لگد زدن به سطل، معانی قریب و حقیقی است؛ زیرا واقعاً میتوان کسی را روی باد یا شخصی را در حال لگد زدن به سطل تصور کرد، اما معنای بعید این دو تعبیر که با تأمل به دست میآید به مراد دل رسیدن و فوت کردن است. البته مترجم در برخورد با این کنایهها ابتدا باید معنای بعید را دریابد و سپس با توجه به بافت جمله به دنبال معادل بگردد.
«واژگان عربی غالباً با معادلهای فارسی خود تفاوتهای اساسی در کاربرد و اثرگذاری متفاوت بافتی دارند» (نظری، ۱۳۹۵: ۸۵). برای تعبیر نخست «هو فوق الریح: خر مراد را سوار است» و «رکل الدلو: جان به جانآفرین تسلیم کرد» مناسب است. البته همیشه کلمات حقیقی و قابل تصور، مبنای یک تعبیر کنایی قرار نمیگیرند، بلکه ممکن است یک ضمیر، مبنای استنباط کنایه باشد. به عنوان مثال، در جملة زیر «نون النسوة» کنایه از زنان و «واو الجماعة» کنایه از مردان است:
ترى ما مصیرُ «نون النسوة»، هل سَینتفضُ، أم سَیختارُ أن یکونَ فی الخلفِ راصدا لخُطُوات رفیقِ الدربِ «واو الجماعة»؟. راستی سرنوشت زنان چه خواهد شد آیا قیام خواهند کرد یا انتخاب میکنند که پشت سر باشند و گامهای رفیق راه خود؛ یعنی مردان را رصد کنند؟ (السکاکینی، 1945: 45).
1-2-2-1. معادلیابی برای تعابیر کنایی
یافتن معادل برای تعابیر کنایی یکی از چالشهای مهم ترجمه به شمار میرود؛ زیرا معنای اغلب اصطلاحات زبانی به ویژه تعابیر کنایی را نمیتوان از معنای تک تک واژگان آنها حدس زد. این تعابیر به فرهنگ جامعه گره خوردهاند و فهم آنها به تجربة مترجم در زبان اصلی بستگی دارد. در ادامه به چند مورد اشاره میکنیم:
«ذهبَ کلَّ مذهبٍ: به هر دری زد. از هیچ کاری فروگذار نکرد.
ذهبَ به کلَّ مذهبٍ: یک دل نه صد دل عاشق او شد؛ دلش به هزار راه رفت.
غنیمةٌ باردةٌ: کنایه از نعمتی که بیرنج و زحمت به دست آید. کنایه از روزه در زمستان نیز هست.
از آنجا که غنیمت در جنگ و کشمکش به دست میآید، لاجرم گرم است و از غنیمت بدون جنگ به غنیمت سرد تعبیر شده است» (ناظمیان، ۱۳۹۳: ۲۶۹).
کسِّر الثلجَ: (یخ را بشکن) زمینه را آماده کن.
ستارٌ حدیدیٌّ: پردة آهنین (کنایه از موانع فکری و معنوی که از پیوند دو کشور جلوگیری میکند).
«سبحَ قلبی: (دلم شناور شد) دلم فرو ریخت.
سیُصبحُ موزةً: به موز تبدیل خواهد شد؛ کنایه از اینکه عقل از سرش خواهد پرید، دیوانه خواهد شد» (مصطفی، ۱۱۹۹: ۱۴۸).
1-2-3. کنایه و رمز
در رمز و نماد نیز میتوان کنایه را واسطة فهم معنا دانست. به عنوان مثال، غصن الزیتون (شاخة زیتون) تعبیری رمزی و نمادین و کنایه از صلح است. «در تعبیر کنایی «پشت گردن فلانی پهن است» از لازم (پهنی گردن) بـه ملـزوم (حماقـت) پی میبریم، در حالی که در عبارت «دریایی را در مسجد دیدم» از ملـزوم (عـالم) بـه لازم (در مسجد) پی میبریم. حال باید قرینه و واسطهای باشد تا ذهن را از معنی حقیقی بـه معنی کنایی بکشـاند. ایـن واسـطه گـاه نزدیـک (قریـب) اسـت و گـاه دور (بعیـد)؛ اگـر واسطههای میان لازم و ملزوم چند امر باشد به آن «تلویح» میگویند؛ مـثلا ً کثیرالرمـاد کنایه از بخشندگی است؛ زیرا کسی خاکستر زیاد دارد؛ غذای زیاد میپزد پـس مهمـان زیاد دارد، پس بخشنده است. ممکن است واسطههای میان لازم و ملـزوم انـدک باشـد، چنانکه بلافاصله پس از شنیدن، عقل سلیم آن را دریابد، مثل «سیه روی شدن» کنایـه از بدبختی است که به این نوع «ایما» میگویند. گاه واسطههـای میـان لازم و ملـزوم پنهـان است؛ مثل: «ناخن خشـک» کـه کنایـه از خسـیس اسـت. بـه ایـن نـوع کنایـه «رمز» میگویند» (ذوالفقاری، ۱۳۸۷: ۱۱۳).
1-2-4. تعبیر مجازی
از آنجا که اصطلاح زبانی یا تعبیر اصطلاحی غالباً کنایی هستند، ابتدا باید فرق بین مجاز و کنایه را روشن کنیم. «فرق کنایه و مجاز را دو امر دانستهاند، نخست آنکه کنایه منافاتی با ارادة حقیقت ندارد و هیچ مانعی نیست از اینکه در تعبیر «فلانٌ طویلُ النجادِ» منظور بلندی شمشیر باشد نه لازمِ آن که بلندی قامت است، اما در مجاز چنین نیست. به همین جهت است که در مجاز همیشه قرینهای وجود دارد برای منع اراده حقیقت، بر عکس کنایه که در آن چیزی وجود ندارد» (شفیعیکدکنی، ۱۳۶۶: ۱۴۳).
«رأیت بحرا فی المسجد» منظور از دریا، فرد عالِم است و حضور وی در مسجد، قرینهای است بر این معنای اصلی دریا اراده نشود؛ زیرا دریا نمیتواند وارد مسجد شود.
خرجَ الشارعُ المصریُّ بتظاهرة: خیابان مصر برای تظاهرات خارج شد. در این تعبیر نیز خیابان مجاز از مردم خیابان است با علاقة مکان، پس برخی از اصطلاحات زبانی، مجازی هستند.
1-2-5. تعبیر استعاری
استعارهها معمولاً در کلمات جاری میشوند، اما کنایه در ساختار جمله واقع میشود. در تعبیر اصطلاحی ممکن است بتوانیم در کلمات آن استعاره را جاری کنیم، اما مجموعاً کنایه است؛ مانند:
«أسدٌ علیّ و فی الحروبِ نعامةٌ؛ الکلبُ علی بابِ داره أسدٌ»: (بر من شیر است، اما در جنگها شترمرغ، سگ در دروازه خانهاش شیر است): شیر خانه و شغال بیرون، فقط جلوی ما شاخ و شانه میکشد» (ناظمیان، ۱۳۹۳: ۳۷).
شیر بودن استعاره از شجاعت است، اما این تعبیر در مجموع، کنایه از بزدلی و زورگفتن به مظلوم است.
1-3. اصطلاحسازی (نحت)
یکی از روشهای اصطلاحسازی در زبان عربی استفاده از مصادر منحوت است که مترجم عربی به فارسی باید به خوبی آن را بشناسد و قدرت تشخیص آن را داشته باشد. هر زبانی برای گسترش واژهسازی از شیوههای مختلفی استفاده میکند. زبان عربی نیز در این زمینه از ویژگی اشتقاق بهره میگیرد؛ زیرا زبان عربی زبانی اشتقاقی است. «النحت (تراشیدن) به معنای ساختن فعل و مصدر جعلی و ساختگی از کلمات عربی و غیرعربی است. مصادر منحوت (ساختگی) نقش مهمی در گسترش دامنه اشتقاق زبان عربی و ساختن اصطلاحات جدید ایفا میکنند... مصادر منحوت، بیشتر در بابهای فَعللة (رباعی مجرد)، تفعُّل، تفعیل و افعال به کار میروند.
مصادر منحوت از نظر هدف و انگیزه شکلگیری به سه گروه تقسیم میشوند:
الف- رنگ عربی بخشیدن به کلمه. با قرار دادن کلمة غیرعربی در یکی از قالبهای صرفی زبان عربی، رنگ و هویت عربی به آن داده میشود. برای مثال، واژة برنامگ از زبان فارسی و واژة تلفن از لاتین وارد زبان عربی شده و در باب فعللة از آن مصدر و فعل ساخته شده است: برمجة: برنامهریزی کردن. برمج: برنامهریزی کرد.
ب- نسبت دادن به مفهوم یا منطقهای خاص. با بردن کلمة عربی یا غیرعربی به یکی از بابهای مصادر منحوت، نسبت دادن و گرایش از آن استنباط میشود؛ مانند: صَهینة: صهیونیستی کردن. لَبنَنة: لبنانی کردن. أمرکة: آمریکایی، آمریکایی کردن. شرعنة: مشروعیت بخشیدن. تفرعن: فرعونی کردن، استکبار. تأقلُم: سازگاری با اقلیمی خاص.
ج- رعایت ایجاز و اختصار. از رهگذر مصادر منحوت میتوان برای یک عبارت طولانی از یک کلمه استفاده کرد. مصادر منحوت به این معنا همان ترکیب کردن چند کلمه در یک کلمه است که در زبانهای دیگر با عنوان علائم اختصاری (سرواژهها) شناخته میشود. این کاربرد سابقهای دیرینه دارد و بیشتر برای عبارتهای مذهبی به کار رفته است مانند: بَسملَ: بسمالله گفت. استرجع: إنّا لله و إنّا إلیه راجعون گفت. حمدلَ: الحمد لله گفت (ن. ک: ناظمیان، ۱۳۸۶: ۱۶۳- ۱۶۵).
گاهی نیز دو واژه را به یک واژه اختصار میدهند؛ به عنوان مثال، واژة «برمائی» (دوزیست) که از ترکیب دو کلمة «بر» و «ماء» تشکیل شده است و یا حلمأة: به معنای هیدرلیز از دو کلمة «تحلیل» و «مائی» ترکیب شده است.
آگاهی مترجم از این اوزان و تشخیص آنها باعث میشود در میان فرهنگهای لغت و فرهنگهای اصطلاحات سردرگم نشود. در فرهنگهای اصطلاحات نیز جز در موارد اندک به مصادر منحوت اشاره نمیشود؛ زیرا این مصادر که همراه با پیشرفت علم و دانش و تحول زبان و با هدف واژهسازی در زبان عربی ساخته میشوند، کاملاً نو وجدید به شمار میروند و در فرهنگهای اصطلاحات وجود ندارند. بنابراین، مترجم باید با فرآیند شکلگیری و ساخت مصادر منحوت که گاه توسط فرهنگستان زبان و اغلب توسط نویسندگان و شاعران پیشنهاد شده و به کار میرود، آشنا باشد تا بتواند به خوبی برای آنها معادلیابی کند. بنابراین، شناخت این مصادر از چالشهای معادلیابی است. در ادامه نمونههایی از این مصادر و ترجمة آنها ارائه شده است.
- السرطنة: سرطانزا بودن
- المُسرطن: سرطانزا
- هانی الناظر طبیبُ الأمراضِ الجلدیةِ یکشِفُ حقیقةَ سرطنةَ الخبزِ المحفوظِ فی أکیاسِ البلاستیکِ بالثلاجةِ و لایصدقُها: هانی الناظر پزشک بیماریهای پوستی از ماهیت سرطانزا بودن نانهای حفظ شده در کیسههای پلاستیک در یخچال پرده برمیدارد و آنها را تأیید نمیکند.
- الهدرج: هیدروژنه کردن
- المهدرج: هیدروژنه
- کیف یتحول زیت نباتی إلی زیت مهدرج؟: چگونه روغن نباتی به روغن هیدروژنه تبدیل میشود؟
- الخصخصة: خصوصیسازی
- المُخصخَص: خصوصیسازی شده
- هل أدّت خصخصةُ التعلیمِ فی العراقِ الأهدافَ المرجوةَ منها؟ آیا خصوصیسازی آموزش در عراق به هدفهای مورد نظر رسیده است؟
- التصحّر: گسترش یافتن صحرا
- منعَتِ السماءُ قطرَها فازدادَ التصحُّر: آسمان، باران خویش را دریغ کرد و در نتیجه بیابانزایی افزایش یافت.
بحث و نتیجهگیری
شناخت تفاوت لغت و اصطلاح یکی از چالشهای معادلیابی در ترجمه است و این چالش در ترجمه از عربی به فارسی خود را بیشتر نشان میدهد؛ زیرا مرز بین فرهنگ لغت و فرهنگ اصطلاح چندان مشخص نیست و فرهنگهای لغت، آمیزهای از لغت و اصطلاح هستند. بنابراین، تفاوتهای اصطلاح و لغت این است که اصطلاحات، پایة هر علم است و متخصصان رشتههای علمی مختلف برای بیان مفاهیم مورد نظر خود به جای واژهسازی از کلمات موجود در زبان استفاده میکنند و آن را در معنا و مفهوم خاصی که ویژه آن علم است تثبیت میکنند. علاوه بر این، اصطلاحات مترادفپذیر نیستند در حالی که لغت، مترادفهای مختلفی دارد. گاهی برای ساختن اصطلاح در علمی خاص از طریق مجاز یا استعاره یا کنایه به واژهای برجستگی و تشخص میبخشند تا از طریق همنشین ساختن آن واژه با واژههای دیگر، اصطلاح بسازند.
اصطلاح به دو نوع اصطلاح علمی و اصطلاح زبانی تقسیم شده که غرض از اصطلاح زبانی همان تعبیر اصطلاحی یا تعبیر مثلی است. تعبیر اصطلاحی را نمیتوان با ترجمة واژگان آن معادلیابی کرد؛ مانند: شبّ عن الطوق: به بلوغ رسیدن.
در باب تفاوت ضربالمثل با اصطلاح زبانی باید گفت اصطلاح زبانی بیشتر ارائه یک اندیشه یا بیان یک حادثه است، اما هدف از ضربالمثل، ارائة اندرز و مشاوره است. اصطلاح زبانی را میتوان مدخل لغتنامه قرار داد و به صورت مصدری به کار برد، اما ضربالمثل چنین نیست.
معادلیابی برای مصادر منحوت که از زیرمجموعههای واژهسازی است، چالشهایی دارد که مهمترین آنها ذکر نشدن این مصادر در فرهنگهای اصطلاحات است و مترجم باید با آگاهی از فرآیند شکلگیری مصادر منحوت، قدرت تشخیص این مصادر را در متن داشته باشد تا به اشتباه نیفتد.
یکی از چالشهای ترجمه از عربی به فارسی و برعکس، معادلیابی برای تعابیر کنایی است؛ زیرا معنای اغلب اصطلاحات زبانی به ویژه تعابیر کنایی را نمیتوان از معنای تک تک واژگان آنها حدس زد. این تعابیر به فرهنگ جامعه گره خوردهاند و فهم آنها به تجربة مترجم در زبان اصلی بستگی دارد.
تعارض منافع
تعارض منافع ندارم.
ORCID
Robabeh Ramezani |
|
https://orcid.org/0000-0002-4275-165X |
Zhoreh Ghorbani Madavani |
|
https://orcid.org/0000-0001-5339-4179 |
doi: 10.22054/RCTALL.2023.70131.1651