Document Type : Research Paper
Authors
1 Assistant Professor of Arabic Language and Literature, Mohaghegh Ardebili University
2 Master of Arabic language translation, University of Isfahan
3 PhD student in Arabic language and literature, Tarbiat Modares University
Abstract
In addition to proposing some characteristics of a good translator, the current study tries to investigate common errors in the translation of the book al-‘Abarāt which are the consequence of incompetency in the source and target languages. This book was translated by Qasem Mokhtari, Mahmoud Dehnavi and Nozar Abbasi. In general, the study comprises two parts. The first part discusses mastery over target language and the resultant errors due to its absence (inappropriate translation with regard to the source text style, structure transition from the source to the target language, inappropriate application of words and expressions, and word order problems), and the second part handles the issue of mastery over the source language and errors occurring due to the lack of mastery over it (wrong translation, deletion, forgery, literal and negative transfer).
Keywords
. مقدمه
ترجمه علیرغم اینکه در نظر برخی به ظاهر کاری آسان مینماید، اما در دیدگاه اهل فن، ارائۀ یک ترجمۀ قابل قبول بهویژه در مورد متون ادبی نه تنها کار سادهای نیست بلکه بسیار وقتگیر، دشوار و پیچیده است؛ به همین دلیل است که تعداد ترجمههای عالی در متون ادبی بسیار اندکند. بطوریکه تعداد ترجمههای عالی در متون ادبی معدودند. از اینرو مترجمان متون مختلف بهطورکلی و بهویژه مترجمان متون ادبی برای اینکه از پس این مهم برآیند، لازم است همتی والا و تلاشی مضاعف را ره توشة خود سازند.
دکتر یعقوب صروف میگوید: «ترجمه یک کار ساده و پیش پا افتاده نیست بلکه دشوارتر از تألیف است، زیرا مؤلف در انتخاب مفاهیم و معانی و الفاظ و عبارات آزاد و مختار است لکن مترجم اسیر و پایبند است، مقید به مطالب مؤلف که ناچار است آنها را کاملا همانطورکه هست بیان نماید» (حسن، 1376: 20).
زبان مبدأ و مقصد به مثابۀ ابزار کار یک مترجم است و تا زمانی که مترجم بر این ابزارها تسلط کافی نداشته باشد، بی شک کارایی وی در این زمینه در حد بالایی نخواهد بود و این عدم تسلط، خواسته یا ناخواسته وی را دچار خطا خواهد نمود. تسلط بر هر یک از این موارد نیز حاصل نخواهد شد جز با مطالعۀ مداوم متون مختلف علمی و ادبی مربوط به دورهها و نویسندگان مختلف و گاه با دست به قلم شدن و تمرین نویسندگی و شنیدن داستانها یا نمایشنامههای ادبی و ... .
اما از آنجاکه دریافت معنای یک متن یا سخن از ساختن و بیان آن آسانتر است لذا معمولا زبان مقصد، زبان مادری مترجم است. به عبارت دیگر مترجم بیشتر میل دارد که به زبان مادری خود ترجمه کند. لذا یک مترجم باید بر زیروبم زبان مادریش تسلط داشته باشد و بتواند کلمات، ترکیبها، مثلها، جملات، آرایهها و ... را در جای مناسب خود و به موقع به کارگیرد و ترکیبهای غریب و ناآشنا را از زبان مبدأ وارد زبان مقصد ننماید و بهطورکلی تحت تأثیر ساختار زبانی متن مبدأ قرار نگیرد.
از طرف دیگر مترجم فارسی زبان باید همیشه در نظر داشته باشد که در ترجمه از عربی به فارسی گاه با جملاتی روبرو خواهد شد که درک عمیق آنها به سادگی میسر نبوده و چه بسا ترجمۀ جملهای ساعتها و یا روزها وقت ببرد. در اینگونه موارد مترجم نباید با کمترین تلاشی صبر خود را از دست داده و با کمترین جستجو و صرفاً برای اینکه جای جملهای در ترجمه خالی نماند، و با تکیه بر حدث و گمان چیزی بنویسد که حتی خود نیز نوشتۀ خویش را باور نداشته باشد یا کار خود را آسانتر کرده و دست به حذف قسمتهای دشوار بزند. چه خوب است که مترجم به هنگام ترجمه، تمامی مخاطبان و خوانندگان خود را در نظر بگیرد وبا دقت، وسواس و احساس مسؤولیتِ هرچه بیشتر، به ترجمه بپردازد و همیشه این نکته را در نـظر داشته باشد که برخی از خوانندگان ترجمۀ وی کسانی خواهند بود کـه بـا دیدی انتقادی بـه تـرجمه مینگرند و چنانچه به هر دو زبان مقصد و مبدأ نیز آشنایی داشته باشند، چه بسا به نقد ترجمۀ وی بپردازند. لازم به ذکر است انتظار اینکه در ترجمه هیچ اشتباهی- به دلایل مختلف که ذکر برخی از آنها در این نوشته خواهد آمد- رخ ندهد، انتظاری دور از انصاف است. اما چنانچه این اشتباهات از حد معمول فراتر رود، اینجاست که مترجم و ترجمه وی زیر سؤال خواهند رفت. از اینرو شایسته است هرگونه عجله در ترجمه، بی حوصلگی، کم دقتی، تکیه بر حدس و گمان و... کنار گذاشته شود تا در نهایت ترجمهای به دور از خطا، قابل قبول و مخاطبپسند ارائه گردد.
اما سؤال اینجاست که عدم تسلط به زبان مبدأ و مقصد چه مشکلاتی را میتواند در ترجمه به دنبال داشته باشد؟ و خطاهای شایع در ترجمهها بهطور کلی و بهخصوص در ترجمۀ "العبرات" (سیل سرشک)، ریشه در کدام کاستی دارد؟ بیشتر مقالات و کتب موجود در زمینۀ پژوهشهای ترجمه نیز غالبا به مهارتهای یک مترجم و نقد ترجمهها پرداختهاند بی آنکه به ریشهها و علل خطاهای رخ داده در ترجمه اشارهای داشته باشند. به عنوان نمونه در بسیاری از منابع موجود در زمینۀ ترجمه یا نقد ترجمه، به معایب و کاستیهای ترجمۀ تحتاللفظی اشاره شده اما به اینکه ترجمۀ تحتاللفظی ممکن است از چه عواملی نشأت گرفته باشد، پرداخته نشده است. لذا در این نوشته سعی بر آن است که ضمن پرداختن به موارد فوق، آسیبها و خطاها را ریشهیابی کرده و بدانیم که علت برخی از خطاهای شایع در ترجمه چیست و عدم تسلط بر زبان مبدأ و مقصد چه مشکلاتی را میتواند برای مترجم ایجاد کند.
2. مهارتهای اصلی یک مترجم
در نگاه اول سه ویژگی یا مهارت برای یک مترجم خوب ارائه میگردد: تسلط به زبان مبدأ، تسلط به زبان مقصد و آشنایی و یا تخصص در موضوع مورد نظر. میتوان گفت: نهایت آرزوی یک مترجم در حرفۀ خویش دست یافتن به این سه ویژگی است. هر چند که این سه ویژگی پایههای اصلی و شالودۀ ترجمه بهشمار میآیند، اما مترجم برای رسیدن به این مرحله از توانایی نیز باید مهارتها و روحیاتی چون دقت، صبر، نظم، روحیۀ پژوهشگری و... را نیز چاشنی کار خود سازدو برای دستیابی به این گنج ارزشمند، رنجِ تلاشی طولانی را به جان بخرد.
حال ضمن پرداختن به دو مورد از ویژگیهای اصلی مترجم (تسلط به زبان مبدأ، تسلط بر زبان مقصد)، به مشکلات و خطاهایی میپردازیم که در ترجمۀ کتاب "العبرات"، از فقدان این دو عامل نشأت میگیرند.
- عدم تسلط به زبان مقصد
از مهمترین اصول در ترجمه، آشنایی با زبان مقصد (در این مقاله زبان مادری) است. متأسفانه بسیاری از ضعفهای مترجمان تازه کار نیز از عدم تسلط و عدم آشنایی کافی آنها با زبان مادریشان نشأت میگیرد. علی خزاعیفر در این باره میگوید: «درد ترجمه در کشور ما عمدتاً درد فارسی ندانی است» (خزاعی فر، 1371: 95).
ممکن است برخی از کسانی که تا کنون کار ترجمه انجام ندادهاند این سؤال را مطرح کنند که: آیا امکان دارد که کسی به زبان مادریاش تسلط نداشته باشد؟! در پاسخ باید گفت: همانطورکه در مکالمات روزمره معمولا اشتباهاتی از سوی افراد مختلف دیده میشود، درنوشتن و بهخصوص در ترجمۀ متنهای مختلف نیز، اشتباهاتی به چشم میخورد که ناشی از تسلط نداشتن به زبان مادری است. دلایل مختلفی زمینهساز این خطاهای گفتاری و نوشتاری هستند؛ فراموشی یکی از این دلایل است. توضیح اینکه اگر اصطلاح، ترکیب، جمله، مثل یا واژهای را مدتها به کار نبرده و یا نشنویم موجب میشود تا ناخودآگاه چگونگی کاربرد آنرا بهدست فراموشی بسپاریم. دلیل دیگر، نداشتن مطالعۀ کافی است. معمولا مکالمات روزمره تنوع چندانی نسبت به نوشتارها ندارند. از اینروست که در متون نوشتاری با واژگان، ترکیبها، جملات، مفاهیم،مثلها، اصطلاحات و ... متنوعتری آشنا میشویم. لذا یک مترجم ویا نویسنده باید مطالعۀ کافی در زمینههای مختلف داشته باشد تا بتواند قدرت نویسندگی و بیان خویش را تقویت کند.
شایان ذکر است که موارد یاد شده در تسلط بر زبان مبدأ نیز صادق است.
ارائۀ ترجمۀ نامتناسب با سبک متن مبدأ، انتقال ساختار زبان مبدأ به زبان مقصد و کاربرد نامناسب عبارتها و واژگان و اشتباه در جملهبندی، از جمله خطاهایی است که امکان دارد به دنبال عدم تسلط به زبان مادری پیش آید.
الف) سبک نامتناسب با متن مبدأ
بهطورکلی میتوان ترجمه را به دو نوع ادبی و غیر ادبی تقسیم کرد. مترجم باید پس از شناخت نوع متن، زبان متناسب با آن متن را برگزیده و شروع به ترجمه کند. در متون علمی، غالبا با صراحت و بیپرده سخن گفته میشود، واژهها در معنای اصلی خود بهکارگرفته میشوند و عوامل زیباساز سخن و آرایههای ادبی به ندرت به چشم میخورند. اما در متون ادبی، همانطورکه از نام آن نیز پیداست از آرایههای ادبی همچون تصاویر زیبا، مجازها، ایهامها، استعارهها و... بیشتر استفاده میشود. البته شایان ذکر است که در تمامی این ترجمهها انتخاب سبک و شیوۀ نگارش در ترجمۀ غیر ادبی، هر چند که شاید تسلط به زبان مادری در حد متوسط نیز کافی باشد، اما در ترجمۀ ادبی، همچون: ترجمۀ داستان، شعر، مقاله، نمایشنامه و آثاری از این قبیل، فقط کسی باید اقدام به ترجمه کند که با مطالعۀ عمیق و تمرین بسیار، با زبان مادری خویش انس گرفته و با همۀ جوانب این زبان آشنایی کامل و کافی داشته باشد. و به عبارت دیگر دست به قلمش خوب بوده و خود یک ادیب باشد (رشیدی، 1373: 12).
با دقت در مثالهای زیر درمییابیم که ناهمانگ بودن ترجمه با سبک متن مبدأ تا چه حد میتواند به ترجمه صدمه زده و آنرا نازیبا جلوه دهد.
1. «ثُمّ مَدَّت یَدَها إلَی قَیدِهِ فَعالَجَته حَتّی اِنصَدَعَ»: (المنفلوطی، 1985: 31)
ترجمۀ ارائه شده: «سپس دستش را به سوی زنجیر برد و آنقدر با آن بازی کرد تا باز شد» (مختاری، دهنوی، عباسی، 1388: 38).
با توجه به اینکه متن کتاب "العبرات" منفلوطی متنی ادبی است، کمترین انتظاری که میتوان از مترجم داشت این است که در ترجمۀ خود از بهکارگیری عبارات عامیانه بپرهیزد.
در نمونۀ ذکرشده عبارت «بازی کردن با قفل یا زنجیر» به قصد باز کردن آن، در زبان محاوره و عامیانه کاربرد دارد و شایستۀ یک متن ادبی نیست.
ترجمۀ پیشنهادی: سپس دست به زنجیر وی برد و به باز کردن آن مشغول شد تا اینکه زنجیر باز شد.
2.«وأصبَح صَحیفَة بَالِیة فِی کتاب الدّهرِ الغَابِر» (المنفلوطی،25:1985).
ترجمۀ ارائه شده: «تنها به ورق کهنهای از کتاب گذشتة روزگار تبدیل شده است» (مختاری، دهنوی،عباسی، 1388: 31).
در زبان فارسی ترکیب «برگ کهنه کتاب روزگار»، ترکیبی شناخته شده و پرکاربرد است. لذا به کار بردن ترکیب «ورق کهنه» در یک متن ادبی، زیبا جلوه نمیکند.ضمن اینکه ترکیب "کتاب گذشتة روزگار" نیز نامفهوم و در نتیجه نادرست میباشد.
ترجمۀ پیشنهادی: به برگ کهنهای از کتاب غبارگرفته روزگار تبدیل شده است.
ب( انتقال ساختارِ زبان مبدأ
شناخت ساختارهای زبان مادری و مهارت داشتن در بهکارگیری آن به خودی خود موجب میگردد تا مترجم از بهکارگیری ساختارها و عناصر دستوری غریب و نامتعارف که خواننده را دچار سردرگمی میکند، بپرهیزد. از اینروآگاهی داشتن یک مترجم از زیروبم زبان مادری وظیفهای است بسیار ضروری و غیر قابل انکار. او باید ضمن توجه در ترجمۀ واژگان وجملات، پیام متن و منظور نویسنده را در قالب زبان مقصد درآورد و به بیان دیگر بیش از آنکه بر ظاهر متن وفادار باشد بر محتوا و پیام متن توجه کند.
ناظمیان میگوید: مترجمانِ مبتدی و کم تجربه تنها به انتقال محتوا میاندیشند و غالبا ساختهای دستوری زبان مبدأ را در ترجمۀ خود رعایت کرده و بدینترتیب عناصر دستوریِ تازهای را به زبان مقصد وارد میکنند (ناظمیان، 1386: 69). از اینرو بر مترجمان لازم است که عناصر و ساختارهای هر دو زبان را به خوبی بشناسند و در ترجمه، معادلهای دستوری رایج در زبان مقصد را بهکار گیرند.
وارد ساختن ساختارهای زبان مبدأ در زبان مقصد علاوه بر اینکه عناصر غریبی را وارد زبان میکند موجب میشود که متن رنگ و بوی ترجمه به خود بگیرد که این امر برای مخاطب، خوشایند نخواهد بود و از خواندن متن دلزده خواهد شد.
یوجین نایدا1 و چارلز تیبر2 در کتاب ترجمه در نظر و عمل3 مینویسند: «بهترین ترجمه آن است که ترجمه به نظر نیاید». مفهوم این سخن آن است که باید از زبان «ترجمه وار» به شدت پرهیز کرد و زبان «ترجمه وار» یعنی وفاداریِ صوری به متن و عدم وفاداری به محتوا و تأثیر پیام (داگلاس رابینسون، 1380: 201).
نمونههای زیر از جمله موارد انتقال ساختار زبان مبدأ به زبان مقصد میباشند.
1. «فَتَقَدَّمَتْ نَحْوِی خَجِلة مُتَعَثِّرَة وَقَالَتْ» (المنفلوطی، 1985: 13)
ترجمۀ ارائه شده: «با حالتی از شرمندگی و ناراحتی گفت:» (مختاری، دهنوی، عباسی، 1388: 20).
عبارت «با حالتی از شرمندگی» دقیقا از جملۀ حالیۀ عربی گرفته شده و چنین ترکیبی، در زبان فارسی معمول نیست.ضمن اینکه ترجمۀ عبارت: «فَتَقَدَّمَتْ نحوی» نیز آورده نشده و ترجمۀ کلمه «متعثرة» نیز بهدرستی انتخاب نشده است.
ترجمۀ پیشنهادی: «با شرمندگی و مِن و مِن کنان پیش آمد و گفت:».
2. «فَرَحَلتُ رِحْلَة طَویلَة قَضیتُ فِیهَا بِضْعَة أَشْهُر» (المنفلوطی،15:1985)
ترجمۀ ارائه شده: «پس مسافرت طولانی را شروع کردم، مسافرتی که چندین ماه به طول انجامید» (مختاری، دهنوی، عباسی، 1388: 21).
آوردن ترجمۀ فاء استئنافیه (پس) در ابتدای جمله نیز برگرفتهاز سیاق عربی است و در فارسی رایج نمیباشد. نیز ترجمۀ مفعول مطلق (رحلة) به سیاق عربی، موجب نازیبا شدن متن میگردد.
ترجمۀ پیشنهادی: چند ماهی را در سفرهای طولانی گذراندم.
ج) کاربرد نامناسب عبارتها و واژگان و اشتباه در جملهبندی
گاهی پیش میآید که مترجم مفهوم متن و منظور نویسنده را درمییابد اما توانایی وی در زبان مادری به حدی نیست که بتواندآنچه را در فکر دارد بهدرستی بر زبان جاری سازد و اصطلاحات، واژگان و... را در جای مناسب خود بهکارگیرد. از اینرو نوشتۀ وی دلنشین نخواهد بود و در صورت تکرار چنین اشتباهاتی، مخاطب- هرچند که بتواند بهمنظور مترجم پیببرد- شوق خود را برای خواندن متن، از دست خواهد داد. چرا که نوشتۀ وی نامأنوس است و زبان با این نوشته غریبی میکند.
مثال:
1.«قد عَبثَت بِجَفنَیهِ سِنةٌ مِن النَومِ فَأعجَزَتهُ مِن الذّهابِ إلی فَراشِهِ وسَقطَت بِه مَکانَه» (المنفلوطی، 1985: 7)
ترجمۀ ارائه شده: خواب چنان بر چشمانش سنگینی میکرد که او را بر جایش میخکوب کرده بود و فرصت رفتن به رختخواب را از وی گرفته بود (مختاری، دهنوی، عباسی، 1388: 13).
باید توجه داشت که شدت خوابآلودگی، انسان را در جایش میخکوب نمیکند و اصطلاح «میخکوب شدن» در مواردی چون ترس وتعجب کاربرد دارد و برای کسی که خوابش برده است بهکاربردن این اصطلاح چندان معمول نیست. نکتۀ دیگر اینکه خواب فرصت رفتن به رختخواب را از شخص نمیگیرد چرا که شخص فرصت رفتن به رختخواب را دارد اما خوابآلودگی توان این کار را از وی گرفته است. زمانی میتوان گفت فرصت رفتن از کسی گرفته شده است که فرد قصد انجام کاری را داشته باشد اما فرصتی به وی داده نشود.
ترجمۀ پیشنهادی: چنان خوابی چشمانش را فراگرفته بود که توان رفتن به رختخواب را از او سلب کرده و او را سر جایش نگه داشته بود.
2. «وَأَتَمَنَّى لَوْ اِسْتَطَعْتُ أنْ أداخِلهُ مُداخَلة اَلصَّدِیق لِصدِیقِهِ وأستَبثّه ذَاتَ نَفْسِه واُشرِکَه فِی هَمّ هلَوْلَا أننی کَرِهْتُ أَن أفجَأه بِمَا لَا یُحِبّ وَأَنْ أَهْجُم مِنْهُ عَلَى سِرّ رُبَّمَا کَانَ یُؤْثِر اَلْإِبْقَاء عَلَیْهِ فِی صَدْره وَأَنْ یکاتمه النَّاس جَمِیعًا» (المنفلوطی، 1985: 8 ).
ترجمۀ ارائه شده: «آرزو میکردم کاش من مانند یک دوست از دردش آگاه بودم تا شاید بتوانم شریکی برای غصههایش باشم. با این حال خوشنود نبودم او را وادار به بیان چیزی نمایم که راضی به گفتنش نبود» (مختاری، دهنوی، عباسی، 1388: 14).
عبارت «خوشنود نبودم» هنگامی بهکار میرود که فرد کاری را انجام داده و یا اتفاقی روی داده باشد و وی از انجام آن کار و روی دادن آن اتفاق ناراضی باشد. حال آنکه گوینده این عبارت در داستان، هنوز کاری انجام نداده است که از کار خویش نیز ابراز خوشنودی یا ناخوشنودی کند. از اینرو بهکار بردن عبارتهایی چون "نمیخواستم" و یا "دوست نداشتم" در این مورد، مناسبتر میباشد.
ترجمۀ پیشنهادی: «آرزو میکردم کاش میتوانستم از در دوستی با او وارد شوم و از او بخواهم که راز دلش را با من در میان گذارد تا شریکی برای اندوهش باشم. هر چند که نمیخواستم در مورد چیزی که دوست نداشت بگوید غافلگیرش کنم و با این کار از رازی آگاه شوم که شاید ترجیح میداد آنرا در سینهاش نگه دارد و از همه پنهان نماید».
3. «فی أی جَوفٍ مِن أجوَافِ الوُحُوشِ الضّارِیة مَأوَاک؟» (المنفلوطی، 1985: 28)
ترجمۀ ارائه شده: در شکم کدامیک از حیوانات درنده پناه گرفتهای؟(مختاری، دهنوی، عباسی، 1388: 34)
لازم به توضیح است که انسان در شکم حیوانات درنده پناه نمیگیرد. پناه گرفتن در مورد موجود زندهای بهکار میرود که از ترس خطرات و حوادث و ... در جایی امن پناهنده شده باشد. هر چند که یکی از معانی فعل «أوَی، یَأوِی»پناه گرفتن است، اما در اینجا مترجمان بایستی با توجه به مقتضای متن، به انتخاب مناسبی از بین معانی مختلف این کلمه دست میزدند. مانند: جای گرفتن، آرام گرفتن.
گاهی معنای دقیق و مناسب کلمه همان معنایی نیست که در فرهنگ لغت نوشته شده است. فرهنگ لغت معنای کلمه را بهصورت ثابت تعریف میکند و مترجم نوآموز میپندارد معنای کلمه فقط همانهایی است که در فرهنگ لغت آمده است. بهترین فرهنگ لغتها نیز فقط میتوانند راهنمای مترجم باشند و حدود معنای کلمه را مشخص کنند (ناظمیان،1386: 90).
ترجمۀ پیشنهادی 1: در شکم کدام حیوان درنده جای گرفتهای؟
ترجمۀ پیشنهادی 2: طعمۀ کدام حیوان درنده شدهای4؟
4. عدم تسلط به زبان مبدأ
مسئولیتپذیری و تعهد مترجم از جمله عوامل مهمی است که موجب میشود او به حرفۀ خویش اهمیت بیشتری قائل باشد و در مواردی که ناتوان از درک متن مبدأ است بهراحتی تسلیم نشده و با حساسیت و دقت بیشتری به ترجمه بپردازد. تسلط نداشتن به زبان مبدأ علاوه بر ترجمۀ نادرست، به شکلهای مختلف دیگری در ترجمه نمود پیدا میکند که از جملۀ آنها میتوان به موارد ذیل اشاره داشت: حذف در ترجمه، جعل ترجمه، ترجمۀ تحتاللفظی و انتقال نامأنوس.
الف: ترجمۀ نادرست
ترجمۀ نادرست ممکن است دانسته یا نادانسته اتفاق بیفتد. بدین صورت که امکان دارد مترجم به گمان اینکه مفهوم متن مبدأ را بهدرستی دریافته است، جملهای را ترجمه کند. اما چون برداشت وی از متن مبدأ، نادرست بوده است، از این روی، ترجمۀ وی نیز نادرست خواهد بود (خطای نادانسته). همچنین ممکن است مترجم به این امر پیبرده باشد که مفهوم متن مبدأ را بهدرستی نمیداند اما به شک و گمان خود تکیه کرده و ترجمهای نادرست ارائه نماید (خطای دانسته). بهطور قطع اشتباهی که نادانسته اتفاق میافتد، چنانچه بیش از حد معمول نباشد میتواند مورد اغماض قرار گیرد.و بر عکس اشتباهی که دانسته رخ دهد از اخلاق مترجمی به دور است و قابل اغماض نخواهد بود. اما باز هم متذکر میشویم که توقع یک ترجۀ ایدهآل و بدون خطا جز در مورد افراد خاص ممکن نیست و نباید انتظار داشت که هیچ اشتباهی در ترجمه رخ ندهد.
مثالهای زیر نمونههایی از ترجمۀ نادرست در ترجمۀ "العبرات" (سیل سرشک) میباشند.
1.«قَالَ: هَلْ تَعِدنِی بِکِتْمَان أَمْرِی إِن قَسَمَ اَللَّه لِی اَلْحَیَاة وَبإِمْضَاء وَصِیَّتِی إِنْ کَانَت اَلأُخْرَى؟ قلتُ نعم، قال: قد وَثِقت بِوَعدِک» (المنفلوطی، 1985: 10)
ترجمۀ ارائه شده: «گفت: قول میدهی این راز را تا زمانی که زندهام درون سینهات پنهان کنی و با فرارسیدن مرگم آنرا به انجام رسانی؟ گفتم آری. پس به من اعتماد کرد و گفت:» (مختاری، دهنوی، عباسی، 1388: 17)
اینگونه که از ترجمۀ ارائه شده برمیآید، گویی که پسر جوان منتظر مرگ خویش است و به آن یقین دارد. حال آنکه که منظور نویسندۀ داستان چیز دیگری است.
ترجمۀ پیشنهادی: «گفت: قول میدهی اگر زنده ماندم این راز را پنهانداری و در صورت مرگم، وصیتم را به انجام رسانی؟ گفتم: آری. گفت: به قول تو اعتماد کردم».
2.«فما قلتُ لَها یَوما إنّی أحِبُها لِأنی کُنتُ أضن بِها – وَ هِی ابنة عَمّی وَرَفیقة صِبای– أن أکونَ أولَ فاتحٍ لِهذا الجرحِ الألیمِ فی قلبِها» (المنفلوطی، 1985: 12).
ترجمۀ ارائه شده: با اینکه دختر عمو و دوست دوران کودکیام بود اما هیچگاه به او نگفتم که او را دوست میدارم، با این حال از صمیم قلب دوست داشتم اولین فاتح قلب او باشم (مختاری، دهنوی، عباسی، 1388: 19).
از معانی فعل «ضنّ»: دریغ داشتن، مضایقه کردن و خست ورزیدن میباشد. حال آنکه ترجمۀ ارائه شده برای این فعل نه تنها هیچ تشابه و قرابت معنایی با این فعل ندارد بلکه معنایی متضاد با آن به خود گرفته است.
ترجمۀ پیشنهادی: با اینکه دختر عمو و دوست دوران کودکیام بود اما هیچگاه به او نگفتم که دوستش دارم، چراکه نمیخواستم اولین کسی باشم که درد عشق را در دل او بر جای میگذارد.
گاهی نیز این اشتباهات از نداشتن دقت کافی نشأت میگیرد: مثالهای زیر، نمونههایی از این مورد هستند:
1. «فألقَیتُ الکتابَ مِن یَدی» (المنفلوطی، 1985: 16)
ترجمۀ ارائه شده: «نامه را بستم» (مختاری، دهنوی، عباسی، 1388: 23).
بهطور حتم مترجمان در ترجمۀ این جمله دقت کافی را نداشته اند؛ چرا که فعل «ألقَیتُ» به معنی «انداختم» میباشد.
2. «تَسألُ اللهَ أن یَرحَمها والناس أن یُطعمُوها» (المنفلوطی، 1985: 27)
ترجمۀ ارائه شده: «از خدا طلب آمرزش میکرد، مردم به او غذا میدادند» (مختاری، دهنوی، عباسی، 1388: 33).
با اندکی تأمل میتوان دریافت که اصل جمله به این شکل بوده است: «تسأل الله أن یَرحمَها وتَسأل الناسَ أن یُطعمُوها» و «تسأل» دوم بنابر قرینۀ لفظی از جمله حذف شده است. ضمن اینکه معنای فعل «یرحم»نیز به درستی انتخاب نشده است.
ترجمۀ پیشنهادی: از خدا، رحمت و از مردم اطعام میطلبید.
ب) حذف در ترجمه
متن، امانتی است در دست مترجم و از جمله معیارهایی که میتواند نشاندهندۀ حسن امانتداری مترجم باشد: عدم حذف و اسقاطهای بیجا در ترجمه است و مترجم برای اینکه حسن امانتداری خود را نشان دهد، تا زمانیکه دلیل منطقی برای حذف ترجمه نداشته باشد نباید به این کار اقدام نماید. مسلما برای هر مترجمی پیش میآید که ترجمۀ قسمتهایی از متن به آسانی ممکن نبوده و نیاز به دقت و جستجوی بیشتری دارد. در این موارد از مترجم انتظار میرود که با حوصله و دقت بیشتر به کار بپردازد تا به ترجمۀ درست دست یابد. اما متأسفانه در مواردیدیده میشود که مترجمان برای فرار از ترجمه، به حذف ترجمه روی میآورند.
«در واقع حذف در ترجمه جایگاهی ندارد؛ اما اگر به منظور روانی و سهولت بیشتر صورت گرفته باشد قابل توجیه و اغماض است؛ ولی چنانچه بدون دلیل یا به جهت فرار از ترجمۀ متن صورت گرفته باشد، کاملا نابجاست» (معروف، 1384: 55).
محمدعلی مختاری نیز در مقالۀ خود با عنوان چهارچوبی نظری برای ارزیابی ترجمه به نقل از نیومارک مینویسد: «مترجم باید در قبال هر کلمهای که از متن اصلی حذف میکند پاسخگو باشد» (مختاری اردکانی، 1376: 52 ).
نمونههای زیر از جمله مواردی استکه به دلایل مختلف، حذف و اسقاطهایی درترجمه انجام شده است:
1.«فَما حَصَلَت فی یَده حَتی خَیّل إلیهِ أنّه أسعَدُ أهلِ الأرضِ طَرّا وأن هَذا الیَومَ هُو أولُ یومٍ هَبطَ فیهِ عالـَم الوجودِ» (المنفلوطی، 1985: 24).
ترجمۀ ارائه شده: «با گرفتن جایزه احساس میکرد که خوشبختترین انسان روی زمین است» (مختاری، دهنوی، عباسی، 1388: 30).
ترجمۀ عبارت «وأن هَذا الیَومَ هُو أولُ یومٍ هَبطَ فیهِ عالـَم الوجودِ» آورده نشده است.
ترجمۀ پیشنهادی: با گرفتن جایزه احساس کرد خوشبختترین انسان روی زمین است و گویی که امروز اولین روزی است که پا به عرصۀ وجودگذاشته است.
2.«فَقد رابَنی مِن أمرِها أنها لَم تَعُد إلی المنزل حتّی الساعة ، وما کانَ ذلک مِن شأنها مِن قبلُ» (المنفلوطی، 1985: 49).
ترجمۀ ارائه شده: «از رفتارش به شک افتادهام» (مختاری، دهنوی، عباسی، 1388: 58)
ترجمۀ پیشنهادی:در مورد او که تا این وقت به خانه برنگشته است مشکوک شدهام، تا به حال چنین کاری از او سابقه نداشته است.
ج) جعل ترجمه
جعل ترجمه نیز به نوعی میتواند حذف در ترجمه بهشمار آید زیرا مترجم به دلایل مختلف، از جمله: فرار از ترجمه، ترجمۀ قسمتی از متن را حذف نموده و جملهای از نزد خود به ترجمه میافزاید که معادلش در متن اصلی وجود ندارد. یا به حدس و گمان خود تکیه کرده و ترجمهای به دور از واقعیت ارائه مینماید. مثالهای زیر از جمله این موارد است:
1.«فهی تُرید أن تَتحوّلَ إلی مَنزلٍ آخرَ تَختارُه لِنفسِک مِن بینِ منازلِها عَلی أن تَقومَ لَک فیهِ بِجمیعِ شأنک، وَکأنّک لَم تُفارِقها» (المنفلوطی، 1985: 13).
ترجمۀ ارائه شده: «او از تو خواسته که به خانهای که برایت مهیا کرده نقل مکان کنی، در آنجا نیز خدمتکاری کارهای تو را انجام خواهد داد تا دیگر به جدایی از این دختر فکر نکنی» (مختاری، دهنوی، عباسی، 1388: 20).
ملاحظه میشود که معادل عبارت «در آنجا نیز خدمتکاری کارهای تو را انجام خواهد داد» در متن اصلی وجود ندارد و مترجمان جملهای از نزد خود به ترجمه افزودهاند که نه تنها لزومی نداشته است حتی میتوان گفت معقول نیز به نظر نمیرسد. چرا که انجام امور توسط خدمتکار نمیتواند موجب شود تا پسر جوان، معشوقۀ خویش (دختر عمویش) را فراموش کند.
ترجمۀ پیشنهادی: «او میخواهد که تو یکی از خانههایش را برای خودت انتخاب و بدانجا نقل مکان کنی تا در آنجا به تمامی کارهایت رسیدگی کند، طوریکه گویی از ایشان جدا نشدهای».
2. «فقَد أصبَحتُ معنیا بِأمرِک عِنایَتَک بِنَفسِک؟» (المنفلوطی، 1985: 10)
ترجمۀ ارائه شده: «من نیز تا جایی که بتوانم کمکت خواهم کرد» (مختاری، دهنوی، عباسی، 1388: 17).
همانطورکه ملاحظه میشود متن مبدأ با ترجمۀ ارائه شده هیچ سنخیت و شباهتی ندارد و در ترجمه، پیامی به دور از منظور نویسنده ارئه گردیده است. اما یک مترجم روشناندیش نباید برداشت خود را بر چهرۀ پیام بچسباند و بکوشد تا هر گونه تصرفی را که با نیت نویسنده و منظور پیام هماهنگ نیست از کار خود دور نگه دارد (شمس آبادی، 1380: 74).
ترجمۀ پیشنهادی: به همان اندازه که کار تو برایت مهم است، برای من نیز مهم شده است.
3.«ولکنّ الله کانَ أرحمَ بِها مِن أن یَسلُبَها السّعادة ویَسلبَها العَزاءَ عَنها مَعاً،...» (المنفلوطی، 1985: 21)
ترجمۀ ارائه شده: «با این حال خدای مهربان چنان صبر و بردباری به او عطا کرده بود که با تکیه بر آن توانست در مقابل تمام مشکلات بایستد و آنرا به جان بخرد» (مختاری، دهنوی، عباسی، 1388:27).
در این مثال نیز معادل ترجمۀ ارائه شده، در متن اصلی وجود ندارد.
ترجمۀ پیشنهادی: اما خداوند مهربانتر از آن بود که هم خوشبختی و هم بردباری را یکجا از او بگیرد.
د) ترجمۀ تحتاللفظی
چنانکه پیشتر گفته شد از اصول و ویژگیهای یک ترجمۀ خوب آن است که بوی ترجمه ندهد یا به عبارت دیگر ترجمه به نظر نیاید (البته در مورد متون دینی مسأله قدری متفاوت است5). اما ترجمۀ تحتاللفظی ذاتا دارای این ویژگی است چرا که مترجم در این نوع ترجمه بیشتر به واژگان توجه دارد تا مفهوم ترجمه. از اینرو مخاطب به محض خواندن این نوع متن پی به ترجمه بودن آن خواهد برد. گذشته از آن، ویژگی دیگر ترجمۀ تحتاللفظی گاهی نامفهوم و غیر قابل درک بودن آن است که خواننده را دچار مشکل میکند. امامی در مقالۀ خود در این باره میگوید: ترجمۀ تحتاللفظی اغلب به دلیل نارسا بودن نسبت به سایر انواع ترجمهها از مقبولیت کمتری برخوردار است زیرا «ترجمۀ تحتاللفظی در پارهای از موارد رمز ناگشوده است و ارزش ارتباطی آن ناچیز است» (امامی، 1376: 25).
البته ترجمۀ تحتاللفظی در صورتی میتواند قابل پذیرش باشد و مورد اغماض قرار گیرد که مفهوم ترجمه روشن بوده و خللی در معنای آن وارد نیامده باشد. در غیر این صورت بر ترجمه اشکال وارد است.
ترجمههای تحتاللفظیای که نامفهوماند و یا به دلیل تحتاللفظی بودن معنایی غیر از متن اصلی گرفتهاند، میتوانند دلایل مختلفی داشته باشند؛ از جمله این دلایل، تسلط نداشتن بر زبان مبدأ و مقصد و نداشتن دقت کافی در ترجمه میباشد.
1.«لَابُدَّ أَنْ یَکُون وَرَاء هَذَا المَنْظَرالضّارعِ الشَّاحِب نَفْسٌ قَرِیحَةٌ مُعَذَّبَةٌ تَذُوبُ بَیْن أَضْلَاعِه ذَوبًا فی تهافت لَها تهافتَ الخباء المُقوَّض» (المنفلوطی، 1985: 8).
ترجمۀ ارائه شده: «پشت این چهره تکیده و رنگ پریده و این جسمی که همچون خیمهای بیستون از هم گسیخته است، بیگمان روحی غمگین نهفته است که در قالب استخوانهایش در حال ذوب شدن است» (مختاری، دهنوی، عباسی، 1388: 14)
برای یک خوانندۀ فارسی زبان، عبارت «روحی غمگین در قالب استخوانهایش در حال ذوب شدن است» نامأنوس و یا میتوان گفت نامفهوم است. چرا که این اصطلاح در زبان فارسی اصطلاحی غریب است. هرچند که مترجمان منظور نویسنده را دریافتهاند اما متأسفانه با ترجمهای تحتاللفظی به سادگی از آن گذشتهاند.
ترجمۀ پیشنهادی: بیگمان پشت این چهرۀ لاغر و رنگ پریده، روحی زخم خورده و رنجور نهفته است که در زندان تن به شدت در حال افسردن است و گویی جسمش همچون خیمۀ ویرانی است که بر گرد روحش پیچیده است.
2. «لا یَرانا الرّائی إلّا ذاهِبیَن إلی المَدرسَةِ أو عائدَین مِنها، أو لاعِبیَن فی فِناء المَنزلِ أو مُرتاضَین فی حَدیقتِهِ، أو مُجتمِعَین فی غُرفة المُذاکرةِ أو مُتحدثـَین فی غُرفةِ النَومِ» (المنفلوطی، 1985: 11)
ترجمۀ ارائه شده: با هم به مدرسه میرفتیم، در اتاق خواب با هم صحبت میکردیم، در باغچۀ خانه گردش میکردیم؛ اما جز اینها دیگر کسی ما را با هم نمیدید (مختاری، دهنوی، عباسی، 1388: 17).
منظور نویسندۀ داستان این نیست که فقط در این موارد با هم بودیم و در غیر اینها جدا از هم. بلکه منظور وی این است که در همۀ حال با هم بودیم. چه در رفتن به مدرسه و باز گشتن و... .
ترجمۀ پیشنهادی: هرگاه ما را میدیدند با هم بودیم، باهم به مدرسه میرفتیم و با هم برمیگشتیم، در حیاط خانه هم بازی بودیم و در باغچهاش گردش میکردیم، در اتاق مطالعه با هم بودیم و در اتاق خواب با هم گفتگو میکردیم.
3. «وزعمت أنها إن برزت إلی الرجال فإنها لا تستطیع أن تبرز إلی النساء بعد ذلک حیاء منهن وخجلا، ولا خَجَلَ هُناک وَلا حَیاءَ» (المنفلوطی، 1985: 41).
ترجمۀ ارائه شده: گمان کرد اگر در بین مردم خود نمایی کند و خود را برای آنان بنمایاند دیگر به خاطر شرم و حیاء از زنان، نمیتواند در میانشان حضور یابد. در حالیکه اینجا هیچ شرم و حیایی وجود ندارد (مختاری، دهنوی، عباسی، 1388: 49).
گاهی اوقات ظرف «هناک» به معنای اشاره به مکان نیست، بلکه به صورت «هست یا وجود دارد» ترجمه میشود. لذا در ترجمۀ ارائه شده آوردن اسم اشاره «اینجا» اضافه به نظر میرسد.
ترجمۀ پیشنهادی: چنین پنداشت که اگر خود را به مردان بنمایاند دیگر از شرم و خجالت نمیتواند در میان زنان ظاهر شود. حال آنکه این کار هیچ خجالتی ندارد.
و) انتقال نامأنوس
انتقال6 فرایندی است در ترجمه به معنی منتقل کردن کلمهای از زبان مبدأ به زبان مقصد. معمولا اسامی اشخاص، اسامی جغرافیایی، اسامی روزنامهها و گاهنامهها، عناوین آثار ادبی، نمایشنامههایی که تا به حال ترجمه نشدهاند، اسامی شرکتها و مؤسسات خصوصی و دولتی – مگر آنکه ترجمههای شناخته شدهای در زبان مقصد داشته باشند- اسامی خیابانها وغیره انتقال داده میشوند (نیومارک، 1382: 103و104).
مترجم نیز در صورتیکه بخواهد کلمهای را از زبان مبدأ به زبان مقصد انتقال دهد باید به این نکته توجه داشته باشد که آیا معنای واژۀ انتقال یافته، به همان اندازه که در متن مبدأ برای مخاطب روشن و مأنوس است در ترجمه نیز چنین خواهد بود یا خیر؟ در صورت نامأنوس بودن این واژه، انتقال آن جایز نخواهد بود و بر مترجم است که جایگزین مناسبی در زبان مقصد برای آن واژه بیابد و به صورت رسا در ترجمه بیاورد. نیومارک نیز دلیل مخالفت مخالفان با فرایند انتقال را اینگونه ابراز میدارد که: «کار مترجم ترجمه کردن، روشن ساختن و بازنمودن مطلب است» (نیومارک، 1382: 105). از اینرو بهتر است مترجم زمانی دست به انتقال واژه بزند که راه دیگری برای انتقال معنی پیشرو نداشته باشد.
در اینجا نیز به نمونهای از انتقال نامأنوس اشاره میشود:
«أتنکـرُ وجودَ العِفّةِ بَینَ النّاسِ؟ قلتُ: لا أنکَرُهَا لِأنّی أعلَمُ أنّهَا مَوجُودَة بَینَ البُلهِ الضُعَفاءِ وَالمُتکلّفین» (المنفلوطی، 1985: 42)
ترجمۀ ارائه شده: «آیا وجود عفت را در میان مردم انکار میکنی؟ جواب دادم: نه، آنرا انکار نمیکنم زیرا میدانم که عفت همیشه در بین انسانهای ضعیف و متکلف و احمق وجود دارد» (مختاری، دهنوی، عباسی، 1388: 50).
در ترجمۀ ارائه شده واژۀ «متکلف» از متن مبدأ به متن ترجمه انتقال یافته است که برای مخاطب تا حدودی نامفهوم خواهد بود.
ترجمۀ پیشنهادی: آیا وجود عفت را در مردم انکار میکنی؟ گفتم: نه، آنرا انکار نمیکنم چرا که میدانم عفت در بین انسانهای ابله و ناتوان و کسانیکه به خودشان سخت میگیرند، وجود دارد.
«یافتن معادل برای کلمات و تعابیر زبان مبدأ مستلزم آشنایی کافی مترجم با زبان مادری خویش و ویژگیهای فرهنگی آن است؛ به عبارت دیگر مترجم باید در برخورد با عناصر بیانی زبان مبدأ همواره استعمال اهل زبان مقصد را مدّ نظر قرار دهد و از خود بپرسد در زبان مقصد، چنین مفهومی در چنین موقعیتی چگونه بیان میشود؟ یا آنکه پیش خود تصورکند اگر قرار بود همین مطلب را به زبان مقصد بنویسد از چه کلمات و تعابیری استفاده میکرد؟» (ناظمیان،1386: 78).
نتیجهگیری
ضرورت تسلط بر زبان مبدأ و مقصد در کار مترجم بر کسی پوشیده نیست. بالطبع عدم تسلط بر هر یک از این دو امر تبعات و خطاهای مختص به خود را بههمراه خواهد داشت. در این مقاله نیز سعی شد تا آسیبهای مترتب از عدم تسلط به هر یک از زبان مبدأ و مقصد، شناسایی و ترجمه بر این اساس مورد نقد قرار گیرد. ترجمۀ نامتناسب با سبک متن مبدأ، انتقال ساختار زبان مبدأ به زبان مقصد و کاربرد نامناسب عبارتها و واژگان و اشتباه در جملهبندی از جمله مواردی هستند که ریشه در عدم تسلط به زبان مقصد دارند و برخی دیگر از خطاها نیز از عدم تسلط به زبان مبدأ نشأت میگیرند که از جملۀ آنها: حذف ترجمه، جعل ترجمه، ترجمۀ تحتاللفظی و انتقال نامأنوس می باشند. این خطاها که گاه دانسته و گاه نادانسته در ترجمه پیش میآیند، موجب میشوند که ترجمه، نازیبا و مخاطب، دلزده شود. هر چند که انتظار یک ترجمۀ ایدهآل و بدون خطا انتظاری بجا نیست اما مترجم نیز برای به حداقل رساندن این خطاها علاوه بر داشتن مطالعۀ مداوم و داشتن روحیۀ پژوهشگری و ... باید با تعهد و دقت هر چه بیشتر بهکار ترجمه بپردازد تا ترجمۀ وی به دور از کاستیها باشد و مطبوع طبع مخاطب قرار گیرد.
پینوشتها
1. Nida Eugene
2. Charles Taber
3.The Theory and practice of Translation
4. ترجمۀ ارتباطی یا آزاد ( ( Free translation
5. زیرا بافت تاریخی کتاب مقدس حائز اهمیت است (داگلاسرابینسون، 1380: 201).
6. transcribe