Document Type : Research Paper

Authors

1 Professor of Arabic Language and Literature in Buali Sina University;

2 Master student, Bu Ali Sina University

Abstract

Although translation reduces lexical beauties and expressive settings, it is a science with its principles and rules whose application may help translators to convey the beauty of text. Intertextuality is an artistic tool at the creator’s hands that makes the text formally beautiful and meaningfully rich. But, how is it possible in translation to transfer the meaning while keeping such artistic device? Because in translation, lexical signs, being the most conspicuous realization of   intertextuality and semantic reception, are almost lost. The problem is intensified once intertextuality regards the most remarkable texts such as the Qur’an or other holy books.
Appling an analytical-descriptive method and considering Leppihalme’s model and theory of intertextuality, this study tries to examine two kinds of intertextuality, being intertextuality of proper names and lexical intertextuality in Ahmad Mattar's poems. It is concluded that in the intertextuality of proper names, the strategy to keep proper names with the least change, and explicit explanation in the lexical intertextuality convey the meaning of intertextuality better than other strategies.

Keywords

1. مقدمه

1- 1. طرح مسأله

بی­تردید ترجمۀ آثار ادبی سخت و طاقت­­فرسا می­نماید، زیرا فعالیتی ذهنی،
پیچیده، آگاهانه و هدفمند است که با توجه به نیازها، باورها و فرهنگ زبان مقصد انجام می­گیرد (غضنفری، 1385: 76). بدیهی است که مترجم، به­عنوان انتقال دهندۀ
متن، بایستی با شگردهای زبانی، باورهای فرهنگی هر دو زبان مبدأ و مقصد هم­آشنا باشد تا بتواند با انتخاب شیوه­­ای مناسب، معنای متن را زیبا و رسا به زبان مقصد انتقال بدهد. اگر­چه باور عمومی بر آن است که ترجمه هرگز زیبایی­های هنری را نمی‏تواند انتقال دهد.

این امر، به­ویژه در ترجمۀ متون ادبی، که غالباً از بار زیباشناختی بالایی برخوردارند، پیچیده­تر می­شود (احمد گلی و منبری، 1390: 5) و مشهور است که متون ادبی
ترجمه ناپذیرند، و نمی­توان آن­را به گونه­ای دقیق و کامل به زبانی تازه برگرداند (روضاتیان و میر باقری­فرد، 1390: 3). «بینامتنی»  هم از همان مقوله­ها و شگردهای ادبی است که ترجمۀ متن را سخت­تر می­کند. از این­رو ترجمۀ متن ادبی، به مترجمی
آگاه و توانا نیاز دارد که در کنار دانش زبانی و ادبی، حساسیت لازم را برای
برگرداندن صحیح ممیزه­های بینامتنی اثر داشته باشد (احمد گلی و منبری، 1390: 5). زیرا بینامتنی، که به نوعی ارجاع به دیگر متون به شمار می­آید، اغلب در ترجمه چالش برانگیزند.

اگر چه بینامتنی1، به تعابیر گوناگون در متون نقدی قدیم وجدید، آمده است اما نخستین بار، به عنوان یک نظریۀ ادبی، آن­را ژولیاکریستوا ناقد فرانسوی، بلغاری الاصل، چنین تعریف کرد: «هر متن همچون معرقی از نقل قول­ها ساخته می­شود. هر متنی به منزلۀ جذب ودگرگون­سازی متنی دیگر است» (کریستوا، 1381: 44). بعد از وی، ژرار ژنت فرانسوی، مفهوم بینامتنی را توسعه داد وی در کتاب «درآمدی به فزون متنی» آن­را «رابطۀ حضور همزمانی بین دو یا چند متن» یا «حضور عملی یک متن در داخل متن دیگر به درجات مختلفی از وضوح وغموض» (ژنت، 1985: 5) می­داند که درک آن نیاز به یک هوش نقدی سرشار دارد.

کاربست بینامتنی از زمان ظهور تا الان بیشتر در زمینۀ ادبیات است (شعیری و همکاران، 1391: 131). شاید یکی ازویژگی­های متن ادبی در دوران معاصر همین تداخل متون است، زیرا روزگار کنونی زمینۀ روابط بینامتنی را بیشتر  فراهم آورده و شاعران بزرگ، امروزه به بینامتنی، نه به عنوان یک نظریۀ ادبی،که به عنوان شگردی هنری که متن راپیچیده و پرمعنا  و رمزآلود می­کند، می­نگرند ومتونی را می­آفرینند که درگیری آن با دیگر متون بسیار بالاست، از این­رو این شگرد ادبی، زبان شاعرانه را متحول کرده است (نامور مطلق، 1390: 131). البته آن­دسته از روابط بین متونی اهمیت دارد که موجب آفرینش متن جدید می­شود (میرزایی و واحدی، 1388: 299) و درخوانش  بهتر ودرک عمیق­ترمتن جدید خواننده را یاری می­نماید.

بینامتنی به عنوان یک ابزار هنری برجسته سخت مورد توجه شاعران نوگرای
عرب، از جمله احمد مطر، شاعر عراقی، قرار گرفت. وی شاعری است سیاسی، که به منظور تأثیرگذاری بیشتر، چنان گسترده از آیات قرآنی استفاده کرده که تنها با تحلیل بینامتنی می­توان به زیبایی­های آن دست یافت (همان: 301). لذا بینامتنی اشعار وی با قرآن، سخت مورد توجه ناقدان قرار گرفته است. از این­رو اشعارش نمونۀ درخوری جهت بررسی انتقال معنا در بینامتنی به زبان دیگر است. در این زمینه، پرسش­های زیر مطرح می­­گردد:

1) آیا می­توان درترجمه، زیبایی این شگرد هنری را به زبان فارسی منتقل
کرد؟

2) راهکار مناسب این امر، حسب مدل لپی­هالم، چیست ؟

مفروض این است که شگرد بینامتنی اشعاراحمدمطر با قرآن، به خاطر هنرنمایی عالی آن و با توجه به اصل ناسازواری آن، به شکل برجسته قابل ترجمه به زبان فارسی نیست! زیرا موسیقایی کلام عربی ونوع بیان قرآنی دراشعار احمدمطر، که به زبان عربی است، آن­را تقریبا ترجمه ناشدنی نموده است، اما می­توان راهکارهایی برای نزدیکی بهتر به متن اصلی برگزید که این مقاله درصدد ارائۀ آن است.

روش پژوهش در این مقاله توصیفی- تحلیلی است که با مراجعه به منابع اعم از کتاب، مجله و منابع اینترنتی داده­ها، با هدف اثبات یا رد فرضیه­ها، جمع­آوری می­گردد. همچنین به شکل کاربردی برخی اشعار احمد مطر، به منظور ارائۀ راهکار مناسب، ترجمه می­گردد. در نتیجه ابتدا فرآیند بینامتنی قرآنی در شعر احمد مطر تبیین می­گردد و سپس راهکاری مناسب برای انتقال معنا ارائه می­گردد.

1-2- پیشینۀ تحقیق

گستردگی پژوهش­های ادبی در حوزۀ بینامتنی، نشان­دهندۀ اهمیت آن است. شاید بتوان دو کتاب ارزشمند «استدعاء الشخصیات التراثیة فی الشعر العربی المعاصر» که به یکی از موضوعات مهم بینامتنی یعنی فراخوانی شخصیت­های تاریخی در شعر معاصر عرب می­پردازد، به همین دلیل یکی از کتاب­های مرجع در این زمینه به شمار می­رود (عشری زاید، 1997: 43). ودیگری کتاب «التناص فی شعر الرواد» از احمد ناهم، ناقد عراقی استکه ضمن ارائۀ تعریفی دقیق از این واژۀ نقدی و معادل­های انگلیسی و فرانسوی  و عربی آن (ناهم،2004: 14)، آن­را در شعر شاعرانی پیشاهنگ شعر نو عراق مانند بیاتی وسیاب و ... بررسی می­کند.

در ایران نیز چندی است که پژوهشگران دانشگاهی به موضوع بینامتنی قرآن با ادب معاصر توجه بسیاری دارند، به­طوری که در همایش قرآن و ادب در دانشگاه کردستان بیش از 20 مقاله در این­باره به زبان فارسی و بیش از ده مقاله به زبان عربی نوشته شده بود!! اگر­چه اکثر این مقاله­ها درک درستی از این موضوع نداشته­اند. با این حال مقاله­هایی مانند «التناص القرآنی فی شعر محمود درویش»، (فصلنامۀ انجمن ایرانی زبان وادبیات عربی، شمارۀ 3، پاییز1384، سال اول) از سرکار خانم رقیه رستم پور و «استدعاء الشخصیات القرآنیة فی دیوان بدوی الجبل»، (همان - شمارۀ 11، بهار و تابستان1388، سال پنجم) از عبدالغنی ایروانی زاده و احمد نهیرات که هر دو مقاله بیشتر به شخصیت­های قرآن در شعر این دو شاعر پرداخته­اند. همچنین مقالۀ «روابط بینامتنی قرآن با اشعار احمد مطر»، (میرزایی وواحدی، 1388) چاپ شده در نشریۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهید باهنر کرمان. شماره 25. پیاپی22، که با تحلیل عملیات بینامتنی شعر احمد مطر با قرآن آن­را عامل مهم زیرمتنی شعر این شاعر دانسته است. مقالۀ یحیی معروف با عنوان «نقد وبررسی وامگیری قرآنی در شعر احمد مطر» ضمن بررسی انواع بینامتنی، آن­را با نظریۀ وامگیری در نقد بلاغی قدیم همسان پنداشته و برخی از موارد آن­را نادرست انگاشته است و جنبه­های مثبت و منفی شکل وامگیری قرآنی اشعار وی را  نقد می­نماید (معروف، 1390: 123-151)، همچنین مقالۀ «التناص القرآنی فی الشعر العراقی المعاصر؛ دراسة ونقد» نوشتۀ علی سلیمی هم با بررسی این موضوع در شعر برخی شاعران معاصر عراق، گمان کرده که برخی نمونه­های «این بینامتنی رکیک است و مناسب شأن قران نیست» (سلیمی و طهماسبی، 1391: 81). که به نظر می­آید ناشی از عدم درک درست از نظریه بینامتنی است.

اما در زمینۀ ترجمه و بینامتنی و مانند آن تا جایی­که پژوهشگر­ می­داند تنها مقاله­ای که چاپ شده، مقالۀ آقای کامران احمد گلی و خانم منبری  با عنوان (اشعار تی. اس. الیوت در زبان فارسی: بررسی موردی ترجمۀ تلمیحات) این مقاله با به­کارگیری نظریۀ بینامتنی کریستوا و مدل لپی­هالم به دسته­بندی انواع تلمیح و راهکارهای ترجمۀ آن­ها در چهار شعر پر تلمیح تی. اس. الیوت پرداخته است.

همچنین در دانشگاه اصفهان پایان­نامه­ای با عنوان : بررسی مقایسه­ای
ترجمۀ تلمیحات اسامی خاص شخصی و مکانی در شعر حافظ در دو ترجمۀ انگلیسی
و یک ترجمۀ فرانسه: رویکردی توصیفی» توسط آقای علیرضا قانونی انجام گرفته
است که براساس مدل پیشنهادی لپی­هالم برای ترجمۀ تلمیحات اسامی خاص بر
اسامی خاص مورد نظربه­کار رفت تا راهکار مطلوب و مورد نظر هر مترجم را مشخص کند. و نتیجه گرفته که راهکاریی که از بقیه بیشتر استفاده شده حفظ نام و پاورقی می‌باشد که بیانگر دغدغۀ مترجم برای خواننده می­باشد تا سردرگم نشود» (http://thesis.ui.ac.ir/abstracts/fgn/seventeen15.htm).

با توجه به مقالات نگاشته شده دربارۀ احمد مطر می­توان گفت وی یکی از شاعران موردتوجه پژوهشگران ایرانی است اما در حوزۀ ترجمۀ بینامتنی قرآنی در اشعار احمد مطر تا کنون،  مقاله یا پژوهش درخوری انجام نگرفته است و این مقاله در پی انجام پژوهشی برای ارائۀ راهکاری مناسب در این زمینه است.

1-3- اهمیت پژوهش

اهمیت این امر ناشی از آن است که شگرد بینامتنی در اشعار احمد مطر دارای نوعی «طنز ناسازوار» است که از آن با نام «المفارقة الساخرة  (طنز ناسازوار)» یاد کرده­اند (غنیم،1998: 173). البته بیشترین شکل بینامتنی اشعار وی با آیات قرآنی است به گونه­ای که از آن، به عنوان ژرف ساخت «طنزناسازوار سیاسی» بهره می­برد، تا آنجا که می­توان طنز ناسزاور با ژرف­ساخت قرآنی را مهمترین ویژگی شعری احمد مطر به­شمار­آورد (همان: 257-233). همین امرشعر وی را برجسته می­نماید. از این­رو، شعرش از همان آغاز مورد توجه ناقدان قرار­گرفت و خوانندگان فراوانی در جهان عرب یافت.

ارجاعات بینامتنی اغلب در ترجمۀ چالش برانگیزند (احمد گلی و منبری، 1390: 6) به گونه­ای که حفظ زیبایی ادبی در ترجمه امری سخت و طاقت فرساست، مثلا گاهی احمد مطر با استفاده از مشابهت صوتی و با جابجایی یک حرف در واژه­ای مانند «بین­النحرین» به جای«بین النهرین»،معناآفرینی بسیار شگفت انگیزی می­نماید؛ یعنی با اندک دگرگونی لفظی، معانی زیادی را الغاء می­کند. با این­گونه هنرمندی‎ها، کار مترجمان دشوار می‏گردد. لذا ضروری است که با ارائۀ راهکارهایی در این زمینه، آسیب­های آن­را تاحدود زیادی کاهش داد.

2- راهکارهای ترجمۀ بینامتنی

 در مدل «لیپی­هالم»، برای ترجمۀ بینامتنی علم و بینامتنی لفظی، که در ذیل به
آن‏ها اشاره خواهد­شد، راهکارهایی ویژه­ای ارائه می­گردد. در این  مدل، مترجم
بایستی ابتدا «درک درستی از سازو کارهای درونی زبان مبدأ داشته باشد و این
شرط لازم برای عملیات ترجمه است ومسئولیت آن به عهدۀ مترجم است» (Leppihalme,1997:15) از این­رو دومین چالش مترجم «انتقال نیمۀ نهفتۀ متن به مخاطبان زبان مقصد» است (احمد گلی و منبری، 1390: 53). دراین مدل، لپی­هالم تلمیحات را به دو دستۀ اسامی عام واسمی خاص تقسیم نموده ودرخصوص انتقال هر کدام از آن­ها به زبان مقصد، راهکارهایی را برای مترجمان آورده است. در اینجا ضمن اشاره به این راهکارها، آنها را بر بینامتنی علم و لفظی تطبیق داده خواهد شد تا مدل مورد نظر به خوبی تبیین­گردد:

2-1. بینامتنی علم: این گروه شامل تمامی نام­های واقعی وساختگی است که به یک فرداشاره دارد. (Leppihalme,1997: 66) این­گونه بینامتنی قرآنی با اشعار شاعران عرب  به فراوانی یافت می­شود که از آن گاهی به فراخوانی شخصیت­های قرآنی (استدعاء الشخصیات الدینیة) یاد کرده­اند «احمد مطر نیز از شخصیت­های قرآنی مانند هابیل و قابیل و یوسف ... استفاده کرده­است» (میرزایی و واحدی، 1388: 318).

راهکارهای ترجمۀ تلمیحات اسم خاص براساس مدل لپی­هالم (1997) عبارتند از: حفظ نام(Retention ofthe Name) و حذف نام (Omission of the Name) (احمد گلی و منبری، 1390: 11).

2-1-1. حفظ نام (Retention of the Name): این راهکار شامل سه روش است: 1) مترجم اسم رابه تنهایی استفاده می­کند؛ 2)دردرون متن توضیح مختصری دربارۀ
آن اسم می­دهد؛ 3) توضیحات مربوط به آن اسم را به­طورمفصل در پاورقی ارائه
می­دهد (Leppihalme,1997: 79). به­طور مثال در شعر «الفتنة اللقیطة»2 به یکی
از شخصیت­های دینی به نام «قابیل»، شاره می­کند، حال در ترجمۀ این اسم ما
می­توانیم:

الف: اسم خاص را درون گیومه قرار داده و آن­را با استفاده از نشانه­های سجاوندی، به شکلی برجسته سازیم.

ب: دردرون متن، مثلا بین دو کروشه یا پرانتز، توضیح مختصری در مورد این اسم، ارائه گردد.

ج: اسم خاص را حفظ کنیم و بینامتنی به کار رفته را با صراحت در پاورقی توضیح دهیم.

«اثنان لاسواکما، والأرض ملک لکما/ لو سار کل منکما بخطوه الطویل لما التقت خطاکما إلاخلال جیل/ فکیف ضاقت بکما فکنتما القاتل و القتیل/ قابیل ... یا قابیل!!!»(مطر، 1996: 6/15).

(دو نفر هستید و نه بیشتر، زمین ملک مطلق شماست؛ اگر هر کدام از شما با گام­های بلند بر روی زمین راه برود، گام­هایتان بعد از گذشت یک نسل به هم می­رسد/ چه­طور زمین بر شما تنگ آمد و قاتل و مقتول شدید... )

الف: «قابیل» ... ای « قابیل»!!

ب: قابیل...ای قابیل!! (قابیل نام یکی ازفرزندان حضرت آدم است)

ج: قابیل... ای قابیل!!3

با استفاده از این روش، مخاطبان زمینۀ بینامتنی به کار رفته را در شعر، که در لفظ قابیل تجلی یافته است، پی می­برند و در نتیجۀ درکشان از زیبایی شعر که در اثر این بینامتنی روی داده آسانتر می­گردد.

2-1-2. حذف نام (Omission of the Name): در این راهکار مترجم اسم خاص را حذف کرده و فقط مفهوم آن را انتقال می­دهد. به عنوان نمونه، نام ابولهب، در قرآن و ابوجهل در تاریخ صدر اسلام، نماد ثروت و کفر و عناد است. احمد مطر در قصیدۀ «هذا هو السبب»4 نام این دو را، به عنوان نمادی از حاکمان سرکش و ستمگر، به­کار می­برد. حال در ترجمه می­توانیم فقط به مفهوم  نمادین این الفاظ اشاره کنیم.

«هاک سلاطین العرب/ دزینتان من أبی جهل ومن أبی لهب/ نماذج من العرب/ أسفلها رأس وأعلاها ذنب!» (مطر، 1996: 6/119).

(این است پادشاهان عرب: دو جین از حاکمان  ستمگر و سرکش. نمونه­هایی
از عرب­ها که مانند مشک آب، پایین­ترین قسمتشان سر و بالاترین قسمتشان دم
است).

البته در این­جا مخاطبان به بینامتنی به­کار رفته، در متن شعری  پی نخواهند برد اما مفهوم ومعنای شعر را به خوبی درک خواهند کرد. نمونۀ دیگر عنوان قصیدۀ «یوسف فی بئر بترول»5است (مطر، 1997: 2/169). این عنوان، با قرآن بینامتنی بالایی دارد؛ یعنی حضرت یوسف، که در قرآن نماد مدیریت پاک، برجسته وبرنامه­ریزاست، در چاه نفت یعنی درآمدهای نفتی گیر افتاده است وهرگز از آن رهایی نمی­یابد برخلاف یوسف قرآنی که از چاه آب نجات یافت. لذا می­توان آن­را به «نماد مدیریت در چاه نفت» هم ترجمه نمود، اما این ترجمه، زیبایی بینامتنی به کار رفته در شعر عربی را،  منتقل نمی­کند هرچند مفهوم شعر را منتقل می­نماید.

2-1-3. بینامتنی لفظی: واژه­ها مهمترین نشانۀ رخداد بینامتنی در متن ادبی است زیرا مهمترین واحد زبانی در دست ادیب زبردست است که تنها با آن، می­تواند تصورش را از هستی ارائه کند؛ «درست مانند رنگ در نقاشی که در اختیار همۀ هنرمندان است تا با زبردستی تابلوی زیبایی خود را بیافریند (مرتاض، 370: 1998). یکی از ویژگی­های بارز شعر مطر استفادۀ گسترده از واژه­ها و اصطلاحات قرآنی است (میرزایی و واحدی، 1388: 309). البته این کاربرد، بازتابی صرف از معانی ظاهری قرآن نیستند «بلکه یادآوری معانی عمیق قرآنی به خواننده استتا تضاد آشکار و خنده­آور وضع کنونی مسلمانان را با وضع مطلوب قرآنی نشان دهد» (غنیم، 2004: 269).

لپی­هالم، برای ترجمۀ بینامتنی لفظی راهکارهایی مانند ترجمۀ استاندارد
(Standard translation)، تغییر حداقل (minimum change)، راهنمایی فرا – تلمیحی (Extra – aLLusive guidance)، توضیح صریح (Explicitexplanation)، (Internal marking)، جایگزینی (Replacement by a performed TL item)، تقلیل به معنی (Reduce tosense)، بازآفرینی (Re-creation)، حذف (Omission)، ابزار غیر قابل ترجمه بودن تلمیح (State the allusion’s beyond translation) و رها کردن متن بدون ترجمه (Untranslation) ارائه داده است (Leppihalme,1997: 84).

این پژوهش دربرگیرندۀ شش مورد از این راهکارها است که هم­زمان با معرفی راهکارها به برخی نمونه­هایی از آنان اشاره شده است.

2-1-4. تغییر حداقل (minimum change):این ترجمه، یک ترجمۀ تحت­اللفظی است که بدون توجه به بینامتنی به کاررفته، انجام شده ودرراستای انتقال این بینامتنی هیچ تغییرصریحی صورت نگرفته است و در این روش تنها معنای سطحی متن حفظ می گردد (Leppihalme,1997: 84).

«قرأت فی القرآن: تبت یدا أبی لهب وتب/ فأعلنت وسائل الإذعان/ إن السکوت من ذهب/ ...أحببت فقری/ ... لم أزل أتلو: وتب » (مطر، 1987: 1/11).

(در قرآن خواندم: دو دست ابولهب بریده بادا/ وسایل ارتباط تلقینی اعلام کردند: سکوت طلاست/ ... فقرم را دوست داشتم /... پیوسته می­خواندم: و بریده باد).

دراین روش مترجم بی آن­که مقید به انتقال مفهوم ومعنای برخاسته از بینامتنی باشد، می­کوشد ترجمه­ای نزدیک به متن ارائه کند، پس مخاطب برای درک زیبایی که بینامتنی با خود به همراه دارد، نیاز به اطلاعات بیشتری دارد و ممکن است از آن محروم بشود. این ترجمه تنها برای مخاطبان فرهیخته­ای که نسبت به بینامتنی به کار رفته، آگاهی دارند مثمرِ ثمر خواهد بود.

2-1-5. راهنمایی فرا­تلمیحی (Extra – allusive guidance): راهنمایی فراتلمیحی، راهنمایی است که مترجم از طریق علایم نگارشی و با توجه به شناختی که از نیازهای خواننده دارد به متن می­افزاید، حال آنکه چنین علایمی در متن اصلی وجود ندارد. دراین روش مخاطب درنظرگرفته می­شود نه ادیب (Leppihalme,1997:84).

«والعصر .  إن الإنسانَ  لفی خُسرْ/  فی هذا العصرْ» (مطر، 1987: 1/127).

(سوگند به زمان؛ که هر آینه انسان در زیان است فقط در این زمان!! در زیان است چه مؤمن باشد چه کافر)

توضیح اضافی (چه مؤمن باشد ، چه کافر)، نوعی فرا­تلمیحی است که خواننده را
در درک زیبایی متن کمک می­کند زیرا  واژۀ «عصر» یا زمان در اینجا برخلاف قرآن
به­کار رفته و مقصودش، زمانِ کنونی است نه مطلق زمان، لذا در قرآن مؤمنان را از
این زیانکاری استثناء می­نماید اما شاعر در اینجا همه را در این زمان، چه مؤمن
و چه غیر مؤمن، در زیان وخسران می­­بیند. البته گاهی «تغییر حداقل در مواردی با راهنمایی فرا­تلمیحی (Extra – allusiveguidance) همراه می­شود» (احمدگلی ومنبری، 1390: 14).

2-1- 6. توضیح صریح (Explicit explanation): شکلی از برگردان بینامتنی
است که بینامتنی موجود در پاورقی، یادداشت، مقدمۀ مترجم وغیره همراه باتوضیح مفصل آورده می­شود (همان:84). مثلا نمونۀ زیر را می­توان با توضیح صریح ترجمه کرد:

«وهربنا نحوبیت الله منکم/ فإذا فی البیت، بیت أبیض/ وإذا آخر دعوانا سلاح أبیض/ هدَّنا الیأس/ وفات الغرض/ لم یعد من أمل رجی سواکم! أیها الحکام بالله علیکم/ أقرضوا الله لوجه الله/ قرضا حسنا/ وانقرضوا!» (مطر، 1989: 3/89).

(ازدست شما به خانۀ خدا فرار کردیم/ ناگهان کاخ سفیدی را در خانۀ خدا دیدیم/ در آن حال آخرین درخواستمان سلاح سردی بود/ ناامیدی ما را از پای درآورد/ بی هدف شدیم/ دیگر تنها امیدمان شما هستید/ ای حاکمان شما را به خدا سوگند، بخاطر خدا، به خدا قرض نیکو بدهید / و نابود شوید!)6.

همانگونه که ملاحظه می­نمایید توضیح آشکار در پاورقی، زیر متن این شعر را بیان کرده است. در این روش همۀ مخاطبان به بینامتنی به­کار رفته پی خواهند برد و هم­چنین موجب تمرکز بیشتر و عدم خارج شدن آن­ها از مبحث اصلی می­گردد، هر چند که استفاده از این روش نیز ممکن است معایبی را به همراه آورد؛ از جمله: طولانی شدن مقدمه­ها، پاورقی­ها، یاداشت­ها و حتی ممکن است مترجم با کمبود پاورقی روبرو شود. «از دیدگاه تیلور معیار این نیست که ترجمه به­ط­ور کامل به متن وفادار باشد، بلکه مخاطب­پسند بودن و انتقال شفاف متن اهمیت بسزایی دارد» (مرادی مقدم و قنسولی، 1391: 3) و در این روش به دلیل شفاف ساختن مفاهیم انتزاعی و مبهم، معمولاً ترجمه طولانی­تر از متن مبدأ می­گردد.

2-1-7. رها کردن متن بدون ترجمه (Leftuntranslated):دراین روش عین واژه­های متن مبدأبه متن مقصدانتقال می­یابد؛ یعنی عین متن عربی به فارسی منتقل می­گردد زیرا زیبایی بینامتنی در این شکل، برای خواننده آگاه، نمایان می­شود؛ مانند:

«وله الجواری الثائرات بکلّ حان/وله القیان/وله الإذاعة/ دجّن المذیاع لقّنه البیان:/ الحقّ یرجع بالربابة والکمان/ فبأیّ آلاءالولاة تکذّبان...» (مطر:198: 1/151).

(زنان برافروختۀ هر میکده، از آن اوست/ دختران نوازنده هم مال اوست/ و رادیو از آن اوست/ رادیو رارام کرد و سخن گفتن را به او تلقین نمود:/ حق با رباب و ویلن، نواخته می­شود/ فبأیّ آلاء الولاة تکذّبان ....)

تعبیر «فبأیّ آلاء الولاة تکذبان»  تقریبا همان آیه «فبأی آلاء ربکما تکذبان» است که بیانگر نعمت­های فراوان الهی است اما در اینجا بیانگر عذاب­های بسیار و استبداد وخفقان بسیار زیاد حاکم بر کشورهای عربی است که خود را خدا می­پندارند! لذا برای حفظ آهنگ و واژه­های به­کار رفته و انتقال نوع طنز ناسازوار موجود در شعر، بهتر است ترجمه نگردد و عینا به زبان فارسی منتقل شود.

همچنین از این راهکار می­توان در ترجمه عبارتی یا واژه­هایی که بیانگر بینامتنی است اما عینا از زبان دیگری در متن شعر به­کار رفته است، بهره برد. احمدمطر نیز از جمله شاعرانی است که برخی از واژه­ها و عبارات زبان انگلیسی را در شعر خود به کار برده است. این گونه واژه­ها به دو دسته تقسیم می­شوند:

الف) الفاظ معرب شده­ای که با حروف عربی نوشته شده است، مثل (دیالکتیک، دیکور، بیبسی...)

ب) الفاظی که به زبان انگلیسی نوشته شده و از لحاظ وزن و قافیه با قصیده هماهنگ است.

شاعر این پدیده را در پنج جای مختلف به­کار برده است (غنیم،137:1998). مثل:

«أری حول«البیت الأسود»/ بیتاً أبیض/ یجری بثیاب الإحرام/.................... تشجب ذلّ الاستسلام/ وتنادی لجهاد عذری/MADE INUSA/ من سابع ظهر» (مطر، 1997: 2/ 171-170).

(گرد کعبه/ کاخ سفیدی را دیدم/ که بالباس احرام می­گردد/...................... ننگ اطاعت را محکوم می­کند/ وبه یک جهاد پاک (آسمانی) فرا می­خواند/MADE IN USA   / از هفت پشت (نسل) ).

چون عموم مردم با عبارت : Made In U.S.A آشنا هستند و این تعبیر با آن فرهنگ اقتصادی بینامتنی دارد، لذا حفظ اصل زبان به­کار رفته در متن شعری، موجب انتقال زیبایی بینامتنی به­کار رفته همراه با طنز آن می­گردد.

2-1-8. حذف تلمیح (Omission allusive): در این راهکار مترجم بینامتنی به­کار رفته را حذف می­کند؛ درواقع نه به لفظ بینامتنی اشاره می­کند و نه به مفهوم آن. به­عنوان مثال در ترجمۀ قطعه  شعر زیر از احمد مطر: «الم/ ذلک الشعب لم یبق فی جسمه موضع صالح للألم!» (مطر، 1992: 4/154).

 مترجم می­تواند با حذف (الم)معنا را چنین ترجمه کند: (در جسم آن ملت جایی
سالم برای درد باقی نمانده است). متن عربی این قطعه به آیۀ 1 و 2 سورۀ بقره
(الم/ ذَلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ) (الم.این است کتابى که در [حقانیت] آن هیچ تردیدى نیست [و] مایۀ هدایت تقواپیشگان است) بینامتنی دارد، اما در شعر احمد مطر منظوراز (الم) درد است نه حروف الف، لام ، میم واگر به درد ترجمه گردد بینامتنی آن ترجمه نمی­شود. از این­رو اگر مترجم توضیح اضافی ندهد و فقط به حذف واژه­ای که متن اصلی نشانة بینامتنی به­شمار می­رود، بسنده نماید، نتوانسته زیبایی مفهوم شعر را به زبان مقصد منتقل نماید. این امر یکی از ضعف­های مترجمان به حساب می­آید و به هنگام استفاده از این روش ممکن است مترجم نتواند معنای حقیقی شعر را بهزبان مقصد انتقال دهد.

2-1-9. جایگزینی تلمیح با تلمیح خاص زبان مقصد (Replacement by a performed TL item): «براساس این روش انگاره­ای که برای هر دو فرهنگ آشناست، در دو زبان با تصاویری متفاوت ارائه می­شود» (احمد گلی و منبری، 1390: 16). یعنی با معادل­یابی تقریبی میان مضمونی در زبان مبدأ و مضمونی مشابه یا نزدیک به آن در زبان مقصد می­توان تأثیری مشابه در ذهن خوانندگان ایجاد کرد. در واقع توجه به مخاطب و تفاوت­های فرهنگی و زبانی ملت­ها، مترجمان را به استفاده از این روش تشویق می­کند تا بتوانند در ترجمۀ خود نهایت شفاف­سازی را به کار ببرند؛ اما به­خاطر ارتباط بین زبان عربی و فارسی وتشابه فرهنگی بین ایرانیان و عرب­ها، در اشعار احمد مطر موردی جهت استفاده از این راهکار یافت نشد.

2-1-10. ترکیب راهکارها (Combination of strategies): گاهی مترجمان برای ترجمۀ بینامتنی لفظی چندین راهکار را به کار می­برند: مثلاً ما می­توانیم راهکار
توضیح صریح و راهکار رها کردن بدون ترجمه را در ترجمۀ یک عبارت بیاوریم. بدین شکل که اگر بینامتنی به­کار رفته در متن مبدأ، غیر از زبان مبدأ (عربی) باشد، آن بینامتنی را با همان زبان، به زبان مقصد انتقال دهیم، و با بهره گرفتن از راهکار توضیح صریح، ترجمۀ فارسی متن و منبع بینامتنی را خارج از متن، در یادداشتی به خواننده انتقال دهیم. مانند:

«فقلت:یامولای/ هذا مذهب اللامذهب/ ومذهب یذهب بالمذهب/ . لا...لن یکون مذهبی/ فهیّأ الفتوی لقتلی عامداً/ وقال لی بالعربی you want to be really happy?/ صل، إذن ، علی النبی!» (مطر، 1989: 3/59).

(گفتم: ای سرورم/ این آیین بی دینی است/ آیینی که این آیین را نابود می­کند/ ... / نه...هرگزاین، آیینم نمی­شود/ عمداً فتوای قتل مرا داد/ وبه عربی، به من گفت!:you want to be really happy? 7/ پس، بر پیامبر درود بفرست).

عبارت انگلیسی به­کار رفته با فرهنگ عامۀ زبان انگلیسی که بیانگر خوشحالی فراوان از یک حادثه است، بینامتنی دارد. در اینجا واژۀ «happy» با واژۀ «النبی» در متن عربی هم­آوا است، لذا در متن شعری نوعی تهکم و طنز دارد که در ترجمه با تغییر حداقلی، یعنی؛ گذاشتن علامت تعجب در برابر واژۀ عربی، همچنین ترجمۀ عبارت انگلیسی در پاورقی، چند راهکار با هم در ترجمه استفاده شده است. اضافه بر این موارد می­توان توضیح آشکاری هم داد که از وی خواسته است خوشحال هم باشد وبر پیامبر هم صلوات بفرستد که تازه فتوای قتل او را داده است. ناسازوار بین «به عربی گفت» و عبارت انگلیسی به عنوان گفته، اشاره کرد.

نتیجه­ گیری

-      بررسی­ها نشان داد که اکثر این راهکارها درصورتی که در فضای مورد نیاز به کاربرده شود، مفید و مناسب است. مترجم باید با آگاهی از نوع بینامتنی به­کار رفته، راهکار مناسب را مشخص نماید.

-      به نظر می­آید که راهکار حفظ اسم در «بینامتنی علم» و توضیح صریح در «بینامتنی لفظی» از بین راه­کارهای ارائه شده، مناسب­ترباشد. زیرا در این دو راهکار همۀ مخاطبان به بینامتنی به­کار رفته در متن شعری مبدأ، پی خواهند برد و هم­چنین موجب تمرکز بیشتر  و عدم خارج شدن آن­ها از مبحث اصلی می­گردد.

-      استفاده از دو راهکار یاد شده ممکن است با معایبی همراه باشد؛ از جمله: طولانی شدن مقدمه­ها، پاورقی­ها، یادداشت­ها. لذا بهتر است مترجم  تلاش نماید تا این نقص­ها را برطرف کند.

-       راهکار حذف اسم در «بینامتنی علم» راهکار مناسبی به نظر نمی­رسد، مگر در مواردی که مترجم احساس کند که  حذف نام خاص آورده شده در متن شعری، هیچ­گونه تاثیری در معنی وزیبایی آن ندارد. 

-       راهکارهای «تغییر حداقل»، «جایگزینی تلمیح با تلمیح زبان مقصد»، «حذف تلمیح»  و «رها کردن تلمیح به صورت ترجمه نشده» خیلی مناسب نمی­نماید، زیرا با توجه به نقش کلیدی بینامتنی در اشعار احمد مطر، درک کامل اشعار وی بدون شناخت و فهم بینامتنی به کار رفته در آن­ها مقدور نیست. بنابراین استفاده از این روش­ها باعث عدم برداشت منسجم و کامل مخاطبان از متن اصلی می­گردد. این امر باعث می­شود متن ترجمه شده نتواند درکی مشابه درک خوانندۀ زبان مبدأ را برای خوانندگان زبان مقصد به ارمغان آورد و مترجم نیز در این روش­ها،  بی آن­که مقید به زیبایی کلام باشد، می­کوشد ترجمه­ای دقیق و نزدیک به متن عرضه کند و به آن وفادار باشد. مخاطبان این نوع ترجمه­ها تنها قشر فرهیخته­ای را در برمی­گیرد که از سطح بالایی از دانش فرهنگی، ادبی و بینامتنی برخوردارند.

پی­نوشت­ها

1. Intertextuality

2. این فتنۀ سرراهی.

3. این قصیده به یکی ازداستان­های قرآنی یعنی داستان هابیل و قابیل و کشته شدن هابیل به دست قابیل اشاره دارد.

4.  تنها دلیل همین است.

5. یوسف در چاه نفت.

6. مقایسه کنید با آیۀ 10 سورۀ یونس [وآخر دعواهم أن الحمدالله رب العالمین]:آخرین دعایشان این است که ستایش همه از آن خدا، پروردگار جهان­هاست.

و نیز آیۀ 20 مزمل [وأقرضوا الله قرضاً حسناً]: و به خدا وامی نیکو بدهید.

7. شما می­خواهید واقعا خوشحال شوید؟!!

-            قرآن کریم.
-      احمد گلی، کامران، منبری، سروه. (1390). «اشعارتی أس الیوت در زبان فارسی : بررسی موردی ترجمة تلمیحات». پژوهش ادبیات معاصر جهان. شمارۀ 63، (23-5).
-            ژنت، ژرار. (1985). «مدخل‌ لجامع النص». عبدالرحمن أیوب. ط1. بغداد: دارالشؤون‌الثقافیة ‌العامة.
-      روضاتیان، سیده مریم، میر باقری فر، سید علی اصغر. (1390). «خوانش بینامتنی، دریافت بهتر از متون عرفانی».فصلنامۀ علمی پژوهشی کاوش­نامه.  شمارۀ 23، (24-1).
-      سلیمی، علی، طهماسبی، عبدالصاحب. (1391). «التناص القرآنی فی الشعر العراقی المعاصر؛ دراسة ونقد». مجلة إضاءات نقدیة. سال دوم ، شماه ششم، تابستان. (81-95).
-      شعیری، حمیدرضا، رحیمی جعفری، مجید، مختاباد امرایی، سید مصطفی. (1391). «از مناسبات بینامتنی تا مناسبات بینارسانه­ای بررسی تطبیقی متن و رسانه». فصلنامۀ پژوهش­های زبان و ادبیات تطبیقی. شمارۀ 2، (152-131).
-      غضنفری، محمد. (1385). «چهارچوب تحلیل نقد ایدئولوژی در ترجمه و نگاهی به ترجمه انگلیسی بوف کور هدایت». مجلۀ علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز، شمارۀ 1، (88-76).
-            غنیم، کمال أحمد. (1998).«عناصرالإبداع الفنی فی شعرأحمدمطر». قاهره:مکتبة مدبولی.
-      کریستوا، ژولیا. (1381).«واژة مکالمة رمان، به سوی پسامدرن، پساساختارگرایی در مطالعات ادبی». ترجمه: پیام یزدان­جو. بغداد: دار الشؤن الثقافیة.
-      مرادی مقدم، مصطفی، قنسولی، بهزاد. (1391). «تطبیق ویژگی­های متنی و فرامتنی در اقتباس: بررسی موردی ترجمه رمان غرور و تعصب». فصلنامۀ پژوهش­های زبان و ادبیات تطبیقی، شماره4، صص 234-215.
-            مرتاض، عبدالملک. (1998). «السبْع المعلّقات[مقاربة سیمائیّة/ أنتروبولوجیّة لنصوصها]». دمشق:منشورات اتحاد الکتاب العرب.
-            ______. (1987).«لافتات1». ط2. لندن:تموز(یولیو).
-            ______. (1989). «لافتات2». ط1. لندن:تموز(یولیو).
-            ______. (1996). «لافتات3». ط1. لندن:تموز(یولیو).
-            ______. (1996). «لافتات6». ط1. لندن:آب(أغسطس).
-      معروف، یحیی. (1390). «نقد و بررسی وامگیری قرآنی در اشعار احمد مطر». مجلۀ زبان و ادیبان عربی.  دانشگاه فردوسی. شماره4، (151 -124).
-      میرزایی، فرامرز، واحدی، ماشاءالله. (1388). «روابط بیامتنی قرآن با اشعار احمد مطر». نشریۀ دانشکده ادبیات شهید باهنر کرمان، شمارۀ 25، (322-299).
-            نامور مطلق، بهمن. (1390). «درآمدی بر بینامتنی». تهران:سخن.
 
-             Leppihalme, R. (1997). »Culture Bumps: An Emperical Approach to the Translation ofAllusions،«Clevedon: Multilingual Matters.