Document Type : Research Paper

Authors

1 Ph.D. Candidate of Arabic Language and Literature at Razi University, Kermanshah

2 Professor of Arabic Language and Literature at Razi University, Kermanshah;

3 Associate Professor of Arabic Language and Literature at Razi University, Kermanshah;

4 Assistant Professor of Arabic Language and Literature at Razi University, Kermanshah;

Abstract

The authenticity of translation, compliance with trusteeship, protection of the meaning and fluency are the fixed issues in the principles of the Gholam-Ali Haddad-Adel’s translation. Certainly his fluent and literary Persian translation has been able to be realized as the major part of the requirements and expectations, but the problem of this research is related to amount and manner of this balance and adaption of meaning with the Quranic words. The translator ignored some morphosyntactic and rhetorical structures in the translation, also in some cases, translation of words (noun, verb and letter), combinations and terms are not opposed to each other. Thus, the necessary consequential meaning or the meaning of words, compounds and expressions are considered in the translation not their original and accurate meaning. This case study of the "Surah Al-Naml "attempts to review his translation from different aspects of lexical, morphological, syntactic, rhetorical. It also recognizes those cases in this Surah which are in need of more accurate translation. Achievement of this study shows that the translator's translation while having many advantages such as innovation in manner of semantic and faithful translation, commitment to the message and content of the language of the Qur'an, eloquence of expression and using of the fluent Persian words, avoidance of overwriting and extreme tendency to the Persian and etc., in the areas of grammar, rhetoric, translation of words and etc. needs a more precise revision that some of them have been analyzed and described in this case study.

Keywords

مقدّمه

نقد و ارزیابی انواع مختلف ترجمه‌های فارسی قرآن، از جمله رویدادهای میمون و مبارکی است که طیّ دو دهة اخیر در نشریّه‌های فارسی‌زبان رونق یافته است. این موضوع، سبب رشد دانش نقد ترجمه‌های قرآن و افزایش کیفی سطح ترجمه‌ها و میزان دقّت و توجّه مترجمان گردیده است تا جایی که اشتباه‌های فاحش مترجمان صاحب‌نام گذشته، حتّی درکارنامة گمنام‌ترین مترجمان امروزی قرآن نیز مشاهده نمی‌شود. از طرفی دیگر، صبر و شکیبایی مترجمان معاصر توان درونی آنان را بالا برده است و دیگر چندان مایة شگفتی نیست که ترجمة مترجمان ادیب و صاحب‌نامی در عرصة علم و سیاست یا فرهنگ، آشکارا به بوتة نقد و تحلیل سپرده شود. در سال‌های اخیر، انتشار این نقدها در قالب مکتوب و شفاهی، همراه با رشد روزافزون تعداد ترجمه‌های قرآن حسّاسیّت مترجمان بعدی را در زمینة ترجمة قرآن افزایش داده است و بسیاری از آنان تلاش نموده‌اند که اشتباه‌های پیشینیان را تکرار نکنند. بنابراین، امروز برای ارتقای سطح ترجمه‌های فارسی قرآن در کشورمان، بیش از هر چیزی به انضباط علمی، کوشش علمی و نقد علمی نیازمندیم.

ترجمة حدّاد عادل از قرآن کریم، از جمله ترجمه‌های موفّق در سال‌های اخیر است که در عین برخورداری از امتیازهای فراوان، به علّت نداشتن دقّت و انطباق متن مقصد با متن مبدأ، به‌ویژه از منظر افعال و رعایت نکات نحوی‌ـ بلاغی، ترجمه‌ای دقیق و موفّق به حساب نمی‌آید. نگارندگان برآنند تا موارد اشکال را خالصانه به مترجم و خوانندگان عرضه دارند با این امید که در چاپ‌های بعدی آن بازنگری گردد.

مقالة حاضر در تلاش برای نقد و تحلیل ترجمة فارسی حدّاد عادل از سورة نمل و تبیین برخی مواضع خطا و اشتباه‌های سهوی او و به دنبال یافتن پاسخی برای پرسش‌های زیر است:

1ـ میزان وفاداری مترجم به متن مبدأ و مقصد از منظر بازآفرینی ظرافت‌های نحوی‌ـ بلاغی تا چه اندازه است؟

2ـ مترجم در برگردان واژگان، عبارات، افعال، ساختارهای نحوی، بلاغی و... بیشتر به معانی اصلی اعتماد دارد یا معانی فرعی و تبعی؟

در فرضیّة پرسش اوّل باید ذکر کرد که فرایند معناشناختی واژگان و جملات با ساختارهای مختلف صرفی، نحوی و بلاغی، مقدّم بر هر گونه ترجمه و برگردانی است که این موضوع غالباً در اصل ترجمة برخی آیات سورة نمل، نادیده انگاشته شده است.

در فرضیّة پرسش دوم باید گفت مترجم در ترجمة برخی افعال و زمان دقیق آنها، واژگان، اصطلاحات و ترکیب‌ها، معادل‌یابی مناسب و دقیقی انجام نداده است و بیشتر از معانی تبعی و لازمِ معنای اصلی استفاده نموده است.

1ـ پیشینة پژوهش

در ارتباط با ترجمة فارسی غلامعلی حدّاد عادل از قرآن، تاکنون مقالات متعدّدی به رشتة تحریر درآمده است که در زیر به برخی از آنها اشاره می‌شود:

ـ محمّدعلی کوشا در مقالة «معرّفی و بررسی ترجمة حدّاد عادل از قرآن» (1390)، ضمن اشاره به برخی نقات قوّت و زیبایی‌های این ترجمه، برخی مشکلات صرفی‌ـ نحوی، واژگانی، بلاغی و فقهی تفسیری این ترجمه را به صورت پراکنده، مطرح کرده است.

ـ حسین استادولی نیز در مقاله‌ای به نام «نگاهی دیگر به نقد و بررسی ترجمة قرآن کریم از غلاّمعلی حدّاد عادل» (1394) به نقد و بررسی اشکال‌های این ترجمه به صورت استقرایی و گزینشی اقدام نموده است و حدّاد عادل نیز برخی از این نقدها را در چاپ جدید ترجمة خود اعمال نموده‌اند.

ـ سیّد محمّد رضی اصفهانی نیز در مقاله‌ای به عنوان «نقد ساختار ترجمة حدّاد عادل و صفّارزاده؛ مطالعه موردپژوهانة ضمیر فصل» (1393) ضمیر فصل را از نظر ساختاری در دو ترجمة فارسی حدّاد عادل و طاهره صفّارزاده، تحلیل تطبیقی نموده است و معادل‌های ساختاری متفاوتی از برگردان انواع ضمیر فصل در ترجمة مترجمان واکاوی نموده است.

با این حال، علی‌رغم مقالات متعدّد در باب ترجمة فارسی حدّاد عادل از قرآن کریم، تا آنجا که نگارندگان این مقاله آگاهی دارند، تاکنون پژوهشی مستقلّ و جامع در باب نقد و بررسی ترجمة سورة نمل از قرآن کریم، به صورت خاص و موردی، صورت نگرفته است.

2ـ ادبیّات و مبانی نظری پژوهش

پیش از گسترش مباحث زبانشناختی تقسیم‌بندی روش ترجمه به «لفظی» و «مفهومی» مطرح بوده است (ر.ک؛ حقّانی، 1386: 39)، امّا در روزگار معاصر، با توجّه به مباحث زبانشناختی، انواع دیگری از روش‌های جدید ترجمه مطرح است که تعداد آنها در برخی موارد، به هشت یا نه روش هم می‌رسد. البتّه این‌ گونه تقسیم‌بندی‌ها، بسیار به هم نزدیک هستند و تشخیص مرز میان آنها تقریباً امری ناممکن می‌نماید. لذا ارائة یک تقسیم‌بندی منطقی جامع و شامل، مطلوب و مورد نظر است.

شاید دقیق‌ترین تقسیم‌بندی از ترجمه‌های فارسی قرآن کریم، به سه روش ترجمه‌های تحت‌اللّفظی، ترجمه‌های وفادار و ترجمه‌های آزاد (تفسیری) مناسب‌تر باشد (ر.ک؛ همان: 152). از این ‌رو، مهم‌ترین ترجمه‌های معادل و وفادار در روزگار ما عبارتند از: ابوالفضل بهرام‌پور، ابوالقاسم پاینده، کاظم پورجوادی، علی‌اصغر حلبی، محمّد خواجوی، بهاء‌الدّین خرّمشاهی، محمّدمهدی فولادوند، غلامعلی حدّاد عادل، محمّدعلی رضایی اصفهانی و همکاران (ر.ک؛ همان: 152). در این میان، نگارندگان این مقاله نیز بر این عقیده‌اند که شناخت ظرفیّت‌ها و ظرافت‌های زبانی، واژگان، ترکیب و چینش واژه‌ها و جملات و نیز بار معنایی هر یک از آنها، از جمله مسائل غیرقابل انکار در ترجمه‌اند.

هرچند حدّاد عادل نوع ترجمة خود را «مفهوم به مفهوم» خوانده‌ است، امّا با تأمّل در ساختار و محتوای این ترجمه چنین دریافت می‌شود که این ترجمه، علاوه بر اعتماد به نثر فاخر فارسی و سلاست آن، غالباً با ساختارها و مختصّات زبان مبدأ (قرآن) نیز معادل و مطابق است که سخن‌ راندن در این مجال، خود مقاله‌ای مستقل می‌طلبد و بر همین اساس، در پژوهش دیگری با عنوانِ «نقدی بر ترجمة فارسی قرآن کریم حدّاد عادل از منظر ترجمة مفهومی» به این مهم پرداخته‌ شده که در دوفصلنامة مطالعات ترجمة قرآن و حدیث دانشگاه تربیت مدرّس به چاپ رسیده است (ر.ک؛ امرایی و معروف، 1394: 1ـ32).

اگرچه این ترجمه همانند ترجمة محمّدعلی رضایی اصفهانی و همکاران (ر.ک؛ ناصری، 1393: 147)، مطابق‌ترین ترجمه با ساختارهای لغوی، دستوری و بلاغی زبان مبدأ (قرآن کریم) نیست، امّا مترجم تمام تلاش خود را برای انتقال و برگردان ساختارها و ظرافت‌های ادبی زبان مبدأ به زبان مقصد انجام داده است. با تأمّل در ترجمة حدّاد عادل، روشن است که ترجمة او، ترجمه‌ای ترکیبی و حدّ فاصل ترجمة مفهومی و تحت‌اللّفظی است.

این اثر پربار همانند دیگر ترجمه‌های ممتاز قرآن کریم، از جمله ترجمة بهاءالدّین خرمشاهی، محمّدمهدی فولادوند و ابوالفضل بهرام‌پور و... که با روش وفادار و معنایی ترجمه شده‌اند، مزایا و معایب گوناگونی دارد. در واقع، هم نکات مثبت و برجسته، و هم آسیب‌شناسی و اشکال دارد. در این مقاله که هدف آن، بررسی و نقد معانی اصلی و تبعی در سورة نمل از قرآن کریم است، برخی شاخص‌ها و ساختارهای واژگانی، صرفی‌ـ نحوی، بلاغی و ویرایشی، به‌ویژه از منظر ویرایش علمی و فنّی، چندان رعایت نشده است.

3ـ پردازش تحلیلی موضوع

معنای اصلی، مطابق و معادل با زبان اصلی است، امّا معنای تبعی که می‌توان در این جستار، آن را معنای فرعی یا عَرَضی نیز نامید، معنایی غیر از معنای اصلی است که توافق کمتری هم با زبان مبدأ دارد. تلاش برای فهم معنای دقیق واژگان، جملات و ساختارهای صرفی، نحوی و بلاغی، اصل و اساس در ترجمة قرآن کریم است، امّا احیاناً ملاحظه می‌گردد که این موضوع در ترجمة فارسی حدّاد عادل از سورة نمل نادیده گرفته شده است و مترجم در برگردان برخی واژگان، افعال و زمان دقیق آنها، جمله‌ها و ساختارهای صرفی، نحوی و بلاغی، معادل‌یابی دقیق و مناسبی انجام نداده‌اند، تا جایی که احیاناً اصل معنا را فدای فرع نموده‌اند. بنابراین، در این پژوهش، نمونه‌هایی که نیازمند بازنگری دقیق‌تری در ترجمة این سورة مبارکه هستند، مورد ارزیابی تحلیلی ـ توصیفی و نقد قرار گرفته است:

3ـ1) Pطس تِلْکَ آیَاتُ الْقُرْآنِ وَکِتَابٍ مُّبِینٍO (النّمل/1)؛ «طا. سین. اینک آیات قرآن و اینک کتابی روشن».

3ـ1ـ1) اشکال

در ابتدای آیه، بعد از حروف مقطعه، مترجم اسم اشارة «تِلکَ» را به صورت ضمیر اشارة «اینک» در زبان فارسی معنا نموده که اگرچه می‌تواند پیام آیه را منتقل نماید، امّا معادل لفظی و بلاغی خوبی برای اسم اشارة «تِلْکَ» نیست. شایان‌توجّه است که «مبین» نیز اسم فاعل است و در ترجمة فارسی «روشن»، کمتر حالت فاعلی به خود گرفته است. علاوه بر این، در ادامة ترجمه، کلمة «اینک» ذکر شده که معادل عربی برای آن در زبان مبدأ وجود ندارد و زائد است و بهتر بود «قرآن» را در تقدیر می‌گرفتند؛ زیرا «کتاب مبین» همان قرآن و معطوف به آن است (ر.ک؛ الدعّاس، 1425ق.، ج 2: 400). عکبری نیز عطف «کتاب مبین» به «تِلْک» را نیکو ندانسته است: «أَنَّهُ حَسُنَ لَمَّا صَحَّتِ الْإِشَارَةُ إِلَی آیَاتٍ، وَلَوْ وَلِیَ الْکِتَابُ تِلْکَ لَمْ یَحْسُنْ. أَلَا تَرَی أَنَّکَ تَقُولُ: جَاءَتْنِی هِنْدٌ وَ زَیْدٌ، وَلَوْ حَذَفْتَ هِنْداً أَوْ أَخَّرْتَهَا لَمْ یَجُزِ التَّأْنِیثُ» (العکبری، بی‌تا، ج 2: 1003). بنابراین، بهترین ترجمه دربارة این آیه، ترجمة فولادوند است: «طا، سین. این است آیات قرآن و (آیات) کتابی روشنگر» که درصد تفخیم و تعظیم ترجمه نیز با ساختار نحوی و بلاغی آیه مطابق است.

3ـ1ـ2) توضیح

توضیح اینکه از جمله موارد استعمال «تِلْکَ» از نظر بلاغی، غیر از تبدیل امور حسّی به عقلی و عینی، «تعظیم شأن مشارٌإلیه» است (ر.ک؛ التفتازانی، 1389: 76) که در این آیه، مترجم به آن توجّه نکرده است، هرچند «تِلْکَ» به سبب تعظیم مقام مشارٌإلیه (قرآن) به صورت «این» ترجمه می‌شود و مترجم آن را در نظر گرفته است، امّا میزان تفخیم و تعظیم عبارتِ «این آیات قرآن و کتاب مبین است»، جلب توجّه نمی‌کند و منظور بلاغی آیه (تعظیم و تفخیم) به صورت کامل رعایت نشده است. اسم اشارة «تِلْکَ» که مخصوص اشاره به دور است، برای دلالت بر رفعت قدر و علوّ مرتبة آیات این سوره آمده است. تنوین موجود در ترکیب «کِتَابٍ مُّبِینٍ» تنوین تفخیم و تعظیم است و خداوند متعال کتاب را مبهم و نکره ساخته تا درصد تفخیم آن بیشتر شود، همانند این آیة شریفه: Pفِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُّقْتَدِرٍO، امّا عطفِ «کِتَابٍ مُّبِینٍ» بر قرآن، با وجود اینکه همان قرآن است، از قبیل عطف یک صفت بر صفت دیگر به شمار می‌رود (ر.ک؛ الزّمخشری، 1407ق.، ج 3: 346).

3ـ1ـ3) ترجمة پیشنهادی

ترجمة ادبی و دقیق‌تر آیه بدین‌ گونه است: «طا، سین. این است آیاتِ (باعظمتِ) قرآن و کتابی روشنگر».

3ـ2) Pهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِینَO (النّمل/ 2)؛ «که مؤمنان را هدایت است و بشارت».

3ـ2ـ1) اشکال

توجّه نکردن به ساختار نحوی کلام و متعلّق‌ها، سبب بروز اشکالاتی در ترجمه شده است که حروفِ «کاف» و «راء» نمودار این اشکالات هستند. کلمة «هُدیً» را می‌توان خبر دوم برای کلمة «تِلْکَ» در آیة قبل به حساب آورد و یا به شکل خبر برای مبتدای محذوفِ «هِیَ» قرار داد و یا نقش حال برای کلمة «آیات» داشته باشد (ر.ک؛ صافی، 1418ق.: 137). به هر روی، در ترجمه باید جدا از جملة بعد باشد؛ یعنی باید گفته شود: «آن آیات، هدایتی است...» یا اینکه بهتر است گفته شود: «آن هدایتی است...» و اگر به شکل حال و پیوسته به جملة قبل ترجمه شود. ترجمة پیشنهادی چنین است: «که (مایة) هدایت و بشارت برای مؤمنان است». صاحب التّحریر والتّنویر آورده است: «ممکن است هُدیً و بُشریَْ در معنای اسم فاعل و یا معنای مصدری باشند که در صورت دوم، معنای مبالغه را می‌رسانند؛ یعنی قرآن برای مؤمنان بسیار هدایت‌کننده و بشارت‌بخش است» (ابن‌عاشور، 1997م.، ج 19: 319). علاّمه طباطبائی نیز بر همین عقیده است. بنابراین، می‌توان ترجمة «هُدی و بُشری» را به صورت فاعلی و یا مصدری همراه با مبالغه نیز ایراد نمود (ر.ک؛ طباطبائی، بی‌تا، ج 15: 340) که به نظر می‌رسد ترجمة صحیح‌تر آیه چنین باشد: «که برای مؤمنین بسیار هدایت‌کننده و بشارت‌بخش است».

چنان‌که ملاحظه می‌شود، ترجمة مترجم، نه‌تنها مطابق دیدگاه غالب مفسّران نیست، بلکه با ساختار نحوی و نگارشی زبان مقصد هم سازگاری ندارد؛ زیرا در زبان فارسی، غالباً مفعول پس از فعل می‌آید. عنایت نکردن مترجم به ساختارهای صرفی‌ـ نحوی زبان مبدأ و مقصد، سبب شده تا ترجمه فارسی کاملاً با متن عربی آیه هماهنگ و معادل نباشد.

3ـ2ـ2) توضیح

در این آیه، انصاریان هدایت را مخصوص تمام انسان‌ها و فقط بشارت را مخصوص مؤمنان دانسته است و آیه را بدین صورت ترجمه کرده است: «(که سراسر) هدایت‌کننده(ی انسان‌ها) و برای مؤمنان مژده‌دهنده است)، در حالی که آیة بعد، هر دو صفت «هدایت و بشارت» را مخصوص مؤمنان قرار می‌دهد».

3ـ3) Pالَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَوَهُم بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَO (النّمل/ 3)؛ «همانان که نماز بر پا می‌دارند و زکات می‌دهند و به آخرت یقین دارند».

3ـ3ـ1) اشکال

برپایی نماز و پرداخت زکات، به این دلیل که همواره در اوقات معیّنی تکرار و تجدید می‌شوند، در قالب جملاتِ «یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ» و «یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ» به صورت فعلیّه ذکر شده است و استمرار تجدّدی دارند، امّا ایمان و یقین ‌داشتن به آخرت، موضوع ثابتی است و به همین سبب، به صورت جملة اسمیّه آمده که خبر آن، فعل مضارع است: Pوَهُم بِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَO. بنابراین، مترجم در ترجمة جملات فعلیّه، قید استمراری و در جملات اسمیّه، قید تأکید مبتنی بر ثبوت اضافه نکرده است. ضمناً ضمیر جمع (مبتدا) در جملة Pوَهُم بِالْآخِرَةِ هُمْO دو بار تکرار شده است و می‌توانست به صورت «وَهُمْ بِالْآخِرَةِ یُوقِنُونَ...» بیاید. ضمیر تکرار شده تا یقین را در کسانی که جامع ایمان و عمل صالح هستند، حصر نماید و دلالت کند بر اینکه این یقین به آخرت، شأن مردم باایمان است و تنها مردم باایمان اهل یقینند و باید چنین انتظاری از ایشان داشت و توقّع نمی‌رود که با داشتن ایمان به روز جزا کفر بورزند (ر.ک؛ زمخشری، 1407ق.، ج 1: 212).

3ـ3ـ2) ترجمة پیشنهادی

بنابراین، ترجمة پیشنهادی و دقیق آیه بدین صورت است: «همانان که همواره نماز برپا می‌دارند و زکات می‌دهند و آنان کاملاً به آخرت یقین دارند».

در ترجمة مذکور، قیدِ «کاملاً» نمایندة تکرار ضمیر «هُمْ» و حصر و حسّاسیّت ناشی از آن است، امّا معنای اصلی و دقیقی از ساختار اسمی‌ـ ‌فعلی آیه در ترجمة حدّاد عادل فهمیده نمی‌شود. گفتنی است که اصل معنای آیه در شدّت یقین به آخرت و استمرار در برگزاری نماز و دادن زکات است که این تأکید و استمرار، فدای شیوایی بیان در ترجمة حدّاد عادل قرار گرفته است.

3ـ4) Pإِذْ قَالَ مُوسَى لِأَهْلِهِ إِنِّی آنَسْتُ نَارًا سَآتِیکُم مِّنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ آتِیکُم بِشِهَابٍ قَبَسٍ لَّعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَO (النّمل/ 7)؛ «موسی (در راهِ بازگشت از مدین) به خانوادة خود گفت: من آتشی می‌بینم، به‌زودی از آن برایتان خبری می‌آورم، یا شعلة افروخته‌ای تا گرم شوید».

3ـ4ـ1) اشکال

مترجم «إِذْ» را که ظرف اسمی و مفعولٌ‌بِه برای فعل محذوفِ «اُذْکُرْ» است (ر.ک؛ ابن‌عاشور، 1984م.، ج 19: 227)، در ترجمه نادیده گرفته است و نیز فعلِ «آنَسْتُ» را که فعل ماضی متکلّم است، به صورت فعل مضارع متکلّم ترجمه کرده که صحیح نیست. فعلِ «آتِیکُم بِـ» ترجمه نشده است و نیز حرف تنفیسِ «س» بر سَرِ فعل مضارع، معنای آن را به آیندة نزدیک تبدیل می‌کند که مترجم معادل فارسی از فعل خواستن برای آن ذکر ننموده است. فعلِ «تَصْطَلُونَ» از «إِصْطَلَی ـ اِصْطِلاَءً [صَلَّی] بِالنَّار» گرفته شده که به معنای: «خود را با آتش گرم کردن» است؛ یعنی متعدّی باواسطه است و آتش، فاعل نیست که آنها را گرم کند، در اینجا آتش به قرینة معنوی حذف شده است و در جملات قبلی و در سیاق معنایی کلام موجود است. به نظر می‌رسد که «خود را گرم کنید» ترجمة بهتر و دقیق‌تری است. افزودة تفسیری «در راه بازگشت از مدین» نیز ضرورتی ندارد. هیچ نشانه‌ای دالّ بر مفهوم «در راه بازگشت از مدین» در «قَالَ» وجود ندارد.

3ـ4ـ2) ترجمة پیشنهادی

ترجمة دقیق‌تر آیه چنین است: «(به یاد آر) زمانی که موسی به خانوادة خود گفت: همانا من آتشی دیدم. به‌زودی برای شما خبری از آن خواهم آورد، یا شعلة آتشی (آتش‌پاره‌ای) برای شما می‌آورم تا خود را گرم کنید».

3ـ5) Pفَلَمَّا جَاءَتْهُمْ آیَاتُنَامُبْصِرَةًقَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِینٌO (النّمل/ 13)؛ «هنگامی که آیات روشنی‌بخش ما به ایشان رسید، گفتند: این جادویی آشکار است!».

3ـ5ـ1) اشکال

مترجم کلمة عربی «آیات» را که در این آیة شریفه به قرینة حال و مقام به معنای «نشانه‌ها» و «معجزات» است، اصلاً ترجمه نکرده‌ است و تنها لفظ عربی «آیات» را عیناً تکرار نموده است که هم می‌تواند به معنای نشانه‌ها و معجزاتی باشد که خداوند متعال به موسی(ع) داد و هم ممکن است معنا و مفهوم آیات قرآن را به ذهن مخاطب برساند؛ بدین ‌معنی که فرعون آیات قرآن را سِحر و جادو پنداشته است. در حقیقت، ذکر نکردن معنای اصلی واژة «آیات» برای مخاطب عامی که صبغة تاریخی ـ تفسیری این آیه و شأن نزول آن را نداند، ایجاد ابهام و تشکیک می‌کند و او را به خطا می‌اندازد که فرعون آیات قرآن را سِحر و جادو پنداشته است، نه نشانه‌ها و معجزاتی که خداوند به موسی(ع) عطا نموده است. این در حالی است که بر اساس نظر غالب مراجع تفسیری، منظور از «آیات» در این آیه، معجزات و نشانه‌هایی بود که خداوند متعال برای مبارزه با فرعون و قبطیان و نیز اثبات حقّانیّت دعوت حضرت موسی(ع) به وی عطا فرمود؛ زیرا در غیر این ‌صورت، فرعونیان سخن او را باور نمی‌کردند و... . بنابراین، بهتر بود که مترجم، با نظر به تأکید بر فارسی‌محور بودن وی در ترجمه، فارسی را پاس می‌داشت و از سویی، تمام نشانه‌های خداوند متعال، معجره است؛ زیرا هر کس غیر از خدا و به غیر اذن او قادر به خلق آنها نیست؛ لذا در ترجمة «آیات» همان «نشانه‌ها» کفایت می‌کند و می‌تواند توضیح بین پرانتز، «معجزه» نوشته شود، یا اینکه «معجزات» ترجمه شود. کاستی‌های نگارشی، همانند این نمونه: «گفتند: این جادویی آشکار است» نیز از ضعف‌های این ترجمه است که از پیراستگی‌های ویرایشی برخوردار نیست. قابل ذکر است که واژة «مبصرة» اسم فاعل بوده، ولی از باب مجاز عقلی، مقصود اسم مفعول است (ر.ک؛ ابن‌عاشور، 1997م.، ج 19: 232). امّا مترجم به صورت فاعلی «روشنی‌بخش» ترجمه نموده‌ است که معنای اصلی واژه محسوب نمی‌شود. از سیاق کلام در آیه نیز چنین برمی‌آید که فرعون آن نشانه‌ها و معجزات روشن و مبرهنی که خدا به حضرت موسی(ع) داده بود، را انکار نمود و گفت اینها سحر و جادو هستند. در این آیة شریفه، لفظ «معجزه» نیز در مقام صاحب آن ایستاده است و از نظر بیانی، استعارة مکنیّة تخییلیّة مرشّحه است (ر.ک؛ صافی، 1418ق.، ج 19: 146)؛ یعنی معجزه می‌بیند، پس هدایت می‌کند و... .

3ـ5ـ2) ترجمة پیشنهادی

ترجمة دقیق آیه چنین است: «پس هنگامی که نشانه‌ها (معجزاتِ) روشن ما به سویشان آمد، گفتند: این جادویی آشکار است!».

3ـ6) Pوَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ یَا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّیْرِ وَأُوتِینَا مِن کُلِّ شَیْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُO (النّمل/ 16)؛ «و سلیمان وارث داوود شد و گفت: هان! ای مردم! به ما زبان مرغان آموخته شده است و به ما از هر چیز نصیبی داده شده است. به‌راستی که فضیلت آشکار، خود همین است».

3ـ6ـ1) اشکال

کلمة «نصیب» معادلی در متن مبدأ ندارد و از افزوده‌های تفسیری مترجم است که باید در درون پرانتز قرار می‌گرفت. جملة ابتدای آیه در زبان مبدأ به صورت فعلیّه آمده است، امّا در ترجمة فارسی، به شکل جملة اسمیّه عنوان شده است؛ زیرا مترجم فعل متعدّی «وَرِثَ: به ارث برد» را لازم تلقّی و ترجمه نموده‌ است. غالب مترجمان، جز فولادوند و طباطبائی، فعل متعدّی «وَرِثَ» را به صورت لازم و همانند مترجم معنا نموده‌اند که محلّ تأمّل است و مترجم معنای اصلی و دقیق  فعل را منعکس نکرده است. قسمت آخر آیه نیز از لحاظ رعایت ترتیب ساختارهای عمومی زبان مبدأ و مقصد و نیز دقّت در ترجمة اصلی آنها اشکال دارد و تقریباً برعکس معنا شده است. اساساً در ترجمة حدّاد پرسیده می‌شود که این فضلیت آشکار برای کیست؟ آیا برای حضرت سلیمان(ع) نسبت به مردم است یا برای خداوند نسبت به همه؟ چنان‌که ملاحظه می‌شود، این موضوع از ترجمة حدّاد عادل فهمیده نمی‌شود. کلمة «هَذَا» اسم «إِنَّ» است و «هُوَ» ضمیر فصل است و خبر، کلمة «الفضل» است که ترتیب باید در ترجمه رعایت شود و نیز باید بدین گونه معنا شود: «به راستی که این (بخشش)، همان برتری آشکار (خداوند) است». شایان ‌توجّه است که در سراسر ترجمة حدّاد عادل از قرآن کریم، غالباً ملاحظه می‌گردد که ساختارهای مختلف صرفی، نحوی، بلاغی زبان اصلی (قرآنکریم)، به‌گونه‌ای درست و دقیق در قالب متن مقصد (ترجمه) ریخته شده است. به نحوی که این ساختارها، همان تأثیری را در زبان مقصد بر مخاطب دارد که در زبان مبدأ داشته است (ر.ک؛ امرایی و معروف، 1394: 11). امّا در برخی موارد، مانند ترجمة این آیه و آیات دیگری از سورة نمل، احیاناً ملاحظه می‌گردد که مترجم بازتاب دقیقی از ساختارهای، صرفی‌ـ نحوی، بلاغی و ... ارائه نکرده‌اند.

3ـ6ـ2) ترجمة پیشنهادی

ترجمة پیشنهادی آیه چنین است: «و سلیمان (مُلْکِ) داوود را به ارث برد و گفت: ای مردم! به ما زبان پرندگان آموخته شده است و به ما از هر چیزی (نصیبی) داده شده. به‌راستی که این (بخشش)، همان برتری آشکار (خداوند) است».

3ـ7) Pوَتَفَقَّدَ الطَّیْرَ فَقَالَ مَا لِیَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ کَانَ مِنَ الْغَائِبِینَO (النّمل/ 20)؛ «و به بازجستِ حالِ مرغان برآمد و گفت: از چیست که هدهد را نمی‌بینم؟ آیا غایب شده است؟!».

3ـ7ـ1) اشکال

استفاده از کلماتی مانند «بازجست» در نثر فخیم و استوار زبان فارسی معمول است و چه بسا به زیبایی نثر هم کمک می‌کند، امّا کم‌استعمال است. بهتر آن بود که از معنای «جویای احوال» استفاده می‌کردند. رویکرد ادبی مترجم و تلاش در راستای زیباسازی نثر ترجمه بر اساس سبک ترجمة معنایی سبب شده تا مترجم ترجمة اصلی را رها کرده‌ است و واژه‌ای قدیمی از نثر سدة پنجم و ششم را جایگزین سازد که در زبان معیار فارسی امروز استعمال ندارد و از همین قبیل است استفاده از ترکیب «از چیست؟» به جای «چرا؟». حرف عطف «أَمْ» در اینجا «منقطعه» به معنی «بَلْ» است (ر.ک؛ صافی، 1418ق.: 151) که در این صورت باید «بلکه، شاید، مگر و...» معنا شود، نه «آیا». عبدالمحمّد آیتی نیز همانند مترجم ترجمه نموده‌ است (ر.ک؛ آیتی، 1374، ج 1: 378). در این آیه، حضرت سلیمان(ع) نخست به ‌صورت تعجّبی از حال خود که چرا هدهد را در بین مرغان نمی‌بیند، استفهام می‌کند که من چرا هدهد را نمی‌بینم و می‌فهماند که گویا از او انتظار نمی‌رفته غیبت کند و از امتثال فرمان او سَر برتابد، آنگاه از این معنا صرف ‌نظر کرده، تنها از غیبت او سؤال می‌کند و می‌پرسد چرا غیبت کرده است؟ لفظِ «الغَائِبینَ» جمع مذکّر سالم است که در ترجمة آیه مورد توجّه قرار نگرفته است.

3ـ7ـ2) ترجمة پیشنهادی

پیشنهاد نگارندگان برای ترجمة این آیه چنین است: «و (احوال) پرندگان را جویا شد. پس گفت: چرا هدهد را نمی‌بینم؟ مگر او از غابیان است؟!».

3ـ8) Pإِنَّهُ مِن سُلَیْمَانَ وَإِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِO (النّمل/ 30)؛ «نامه از سلیمان است و به نام خداوند بخشنده مهربان».

3ـ8ـ1) اشکال

جملة Pإِنَّهُ مِن سُلَیْمَانَO استئنافیّه و بیانی است تا معنای آیة قبل را توضیح دهد. عبارتِ Pمِنْ سُلَیْمَانَO متعلّق به محذوف، خبرِ «إِنَّ» و «بِسْمِ» متعلّق به محذوفِ مقدّر «ابتدائی یا أبدأ» و جملة «ابتدائی بِسْمِ اللَّهِ ...» در محلّ رفع، خبرِ «إِنَّ» است. همان‌گونه که ملاحظه می‌شود، ترجمة «إِنَّ» و ضمیرِ «ه» در آیه ذکر نشده است و به جای آن کلمة «نامه» آمده است که معادلی در آیه برای آن وجود ندارد.

3ـ8ـ2) ترجمة پیشنهادی

ترجمة پیشنهادی آیه بدین صورت است: «... که بی‌شک آن (نامه) از سلیمان است و همانا (مضمون) آن، به نام خداوند بخشندة مهربان است».

3ـ9) Pقَالَ یَا أَیُّهَا المَلَأُ أَیُّکُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن یَأْتُونِی مُسْلِمِینَO (النّمل/ 38)؛ «(آنگاه رو به اطرافیان خود کرد و) گفت: ای سَران! کدام یک از شما پیش از آنکه آنان از دَرِ تسلیم درآیند، تختِ او را برای من خواهد آورد».

3ـ9ـ1) اشکال

مترجم فعل «یَأْتِینِی بِـ» را که مضارع است، به صورت آینده ترجمه کرده است، ضمن اینکه نیازی به اطناب و ذکر عبارتِ توضیحی «آنگاه رو به اطرافیان خود کرد و..» زیاد احساس نمی‌شود. هیچ‌ نشانه‌ای دالّ بر مفهوم «آنگاه رو به اطرافیان خود کرد» در لفظِ «قَالَ» وجود ندارد. اضافة تفسیری مذکور زاییدة خیال مترجم است و قابل اثبات نیست که در آن وقت سلیمان(ع)، آیا رو به اطرافیان کرده یا نکرده است! بنابراین، عبارت تفسیری با وجود اینکه داخل پرانتز قرار گرفته است، کاملاً زاید و نابجا به نظر می‌رسد. قابل ذکر است که اگرچه آیه جنبة سؤالی دارد، امّا در ترجمة حدّاد عادل ساختار پرسشی ندارد و فاقد علامت سؤال است.

3ـ9ـ2) ترجمة پیشنهادی

بهتر بود آیه بدین صورت ترجمه می‌شد: «گفت: ای بزرگان! کدام‌ یک از شما تخت او را پیش از آنکه به‌ تسلیم نزد من آیند، برای من می‌آورد؟».

3ـ10) Pقِیلَ لَهَا ادْخُلِی الصَّرْحَ فَلَمَّا رَأَتْهُ حَسِبَتْهُ لُجَّةً وَکَشَفَتْ عَن سَاقَیْهَا قَالَ إِنَّهُ صَرْحٌ مُّمَرَّدٌ مِّن قَوَارِیرَ قَالَتْ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمَانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَO (النّمل/44)؛ «و به او گفتند: پای به درون قصر گذار. پس چون در آن نظر کرد، پنداشت برکة آبی است و ساق‌های پای خود را برهنه کرد. سلیمان بدو گفت: این (آب نیست، بلکه) قصر صیقلی از آبگینه است، (اینجا بود که) زن گفت: پروردگارا! من به خود ستم کرده‌ام و اکنون همراه با سلیمان به پیشگاه خداوند که پروردگار جهانیان است، سَرِ تسلیم فرود می‌آورم».

3ـ10ـ1) اشکال

فعلِ «رأی: دیدن» به شکل «نظر کردن» آمده است که به واژة عربی آن نزدیکتر است تا ترجمه! بهتر بود ترجمة دقیق آن رعایت می‌شد. در ادامة آیه، فعل «حَسِبَ» با ضمیر «ه» آمده که ترجمة ضمیر در آیه وجود ندارد: «آن کاخ را ....پنداشت». فعلِ «کَشَفَ عَنْ: آشکار کردن، نمایان کردن، برداشتن، درآوردن» به معنای «برهنه کردن» آمده که معنای دقیق لغت نیست و بهتر بود معنای اصلی خودش بیان می‌شد، در ادامة ترجمه، برای عبارتِ «بدو» معادلی در آیه نیست. کلمة «مُمَرَّد: بلند، صاف و مرمری» با عبارتِ «صیقلی» ترجمه شده است. فعلِ «أَسْلَمْتُ: تسلیم شدم» ماضی است که در ترجمه، مضارع معنا شده است. «آن زن» را باید «بلقیس» یا «ملکة سبأ» معنی می‌کرد؛ زیرا از فحوای کلام مشخّص است و یا بلقیس را در داخل پرانتز قرار می‌داد.

3ـ10ـ2) ترجمة پیشنهادی

ترجمة بهتر آیه چنین است: «به او گفتند: به صحن کاخ داخل شو! پس هنگامی که آن را دید، آن را آبی عمیق پنداشت و ساق‌هایش را نمایان کرد. (سلیمان به او) گفت: این قصری مفروش از آبگینه است. (ملکة سبأ) گفت: پروردگارا! من به خود ستم کردم و [اینک] با سلیمان، در برابر خدا، پروردگار جهانیان تسلیم شدم».

3ـ11) Pوَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذَا هُمْ فَرِیقَانِ یَخْتَصِمُونَO (النّمل/ 45)؛ «و ما به سوی قوم ثمود همشهری‌شان، صالح را فرستادیم که خدا را پرستش کنید، امّا آنها همان دَم دو دسته شدند و با یکدیگر به دشمنی برخاستند».

3ـ11ـ1) اشکال

مترجم فعل ماضی «أَرْسَلَ» را با حرفِ «لَقَدْ» ‌باید با تأکید، عنوان و ترجمه می‌کرد که این موضوع نادیده انگاشته شده است. همچنین، کلمة «أَخَاهُمْ: برادرشان» به شکل «همشهری‌شان» ترجمه شده که مطابق با معنای اصلی و دقیق آیة شریفه نیست. این واژه معادلی در متن مبدأ ندارد و اگر هم منظور مترجم معنای اصطلاحی و ملازم معنای اصلی بوده باشد، باید به عنوان اضافه‌ای تفسیری و توضیحی در داخل پرانتز، دو کمان، قلاّب و... قرار می‌گرفت. در ادامة آیه، کلمة «إِذَا» «همان دم» ترجمه شده که در اینجا فجائیّه می‌باشد و ظرفیّه به حساب نمی‌آید و باید به ‌صورت «ناگهان» ترجمه می‌شد که «همان دَم» ذکر شده است. البتّه قبل از آن حرف ربطِ «فاء» نیز به اشتباه بیان شده است و در آخر ترجمه، جملة وصفیّة «یَخْتَصِمُون» با حرف ربطِ «واو» آمده است که ‌باید به جای آن از «که» استفاده می‌شد؛ زیرا جملة وصفیّه است. واژة «قوم» نیز در ترجمة حدّاد عادل، مصداقی در زبان مبدأ ندارد و ‌باید در داخل پرانتز قرار گیرد.

3ـ11ـ2) ترجمة پیشنهادی

ترجمة دقیق آیه چنین است: «همانا ما به سوی (قوم) ثمود، برادرشان صالح را فرستادیم که (گفت:) خدا را بپرستید، پس آنان بناگاه دو گروه شدند که با یکدیگر دشمنی می‌کردند».

3ـ12) Pقَالُوا تَقَاسَمُوا بِاللَّهِ لَنُبَیِّتَنَّهُ وَأَهْلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِیِّهِ مَا شَهِدْنَا مَهْلِکَ أَهْلِهِ وَإِنَّا لَصَادِقُونَO (النّمل/ 49)؛ «آنان گفتند: بیایید با سوگند به خدا هم‌قسم شوید که بر او و خانواده‌اش شبیخون زنیم و بعد از آن، به ولیّ دم او خواهیم گفت: ما شاهد کشته شدن خانوادة او نبودیم! ما راست‌گوییم».

3ـ12ـ1) اشکال

اگرچه ترجمة حدّاد عادل، ترجمه‌ای امین و متن‌محور است و برای تعادل واژگانی، ساختاری و معنایی سعی فراوان نموده است. با این حال، بعضاً ملاحظه می‌شود که مترجم برخی ساختارهای نحوی ـ بلاغی و ... را رعایت نکرده است؛ از آن جمله، آیة 49 سورة نمل است که در آن، فعل مضارع «لَنَقُولَنَّ» را برخلاف معنای اصلی و معادل آن با متن مبدأ به صورت مستقبل معنا نموده است و نیز موارد تأکید در آیه، مانند «لَنَقُولَنَّ» و «إِنَّا لَصَادِقُونَ» را در ترجمه نادیده انگاشته است که با عبارت عربی از نظر شدّت و ضعف مضمون مطابق نیستند. بنابراین، ترجمة دقیق آیه چنین است: «آنان گفتند: با یکدیگر به خداوند سوگند بخورید که حتماً به او (صالح) و خانواده‌اش شبیخون می‌زنیم. سپس به ولیّ‌ دم او می‌گوییم: ما در محلّ قتل خانواده‌اش حاضر نبودیم؛ و البتّه ما راستگویانیم».

3ـ12ـ2) توضیح

فعلِ «شَهِدْنَا» در این آیه، به معنای «حاضر شدن و حضور یافتن است نه گواهی ‌دادن، شاهد بودن و خبر داشتن از چیزی»، آن‌ سان که مترجم ترجمه نموده است. البتّه این موضوع، با توجّه به قرینة «مَهْلِکَ» که اسم مکان است، به روشنی نمود دارد.

3ـ13) Pوَمَکَرُوا مَکْرًا وَمَکَرْنَا مَکْرًا وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَO (النّمل/50)؛ «آنان ترفندی زدند و ما نیز بی‌آنکه بدانند، ترفندی زدیم، و چه ترفندی!».

3ـ13ـ1) اشکال

جملة Pوَهُمْ لَا یَشْعُرُونَO یک جملة حالیّه است که باید فعل مضارع در آن به صورت ماضی استمراری ترجمه شود: «در حالی که درک نمی‌کردند». کلمة «مَکْراً: حیله، مکر، ترفند» در جملة اوّل مفعول مطلق تأکیدی است و باید در ترجمه، قید «همانا، قطعاً و ...» یا عبارت‌های تأکیدی دیگری در متن ترجمه اضافه می‌شد. عبارتِ «چه ترفندی!» که از سوی مترجم بعد از جملة دوم آمده، مربوط به تأکید جملة دوم است و در قمست اوّل، ترجمه بی‌تأکید و تقویت باقی مانده است. جملة Pوَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ: در حالی که آنان نمی‌دانستندO، به شکل «بی‌آنکه بدانند» مضارع التزامی منفی ترجمه شده است، امّا زیبنده‌تر آن بود که ترجمة دقیق و معادل آن می‌آمد. در فعلِ «مَکَرْنَا» در Pوَمَکَرُوا مَکْرًاO مجاز مرسل مفرد به علاقة سببیّت دیده می‌شود؛ زیرا حیلة آنان در کشتن پیامبرشان (صالح) سبب عقوبت آنان و هلاکتشان شده است. طبرسی در تفسیر آیة شریفة Pوَمَکَرُوا مَکْرًاO می‌گوید: «وَمَکَرُوا مَکْراً: آن کافران توطئة کشتن صالح و خانواده‌اش را پنهان کردند؛ وَمَکَرْنَا مَکْراً وَهُمْ لاَ یَشْعُرُونَ: ما از جایی که آگاهی نداشتند، آنها را هلاک و نابود کردیم. خداوند این هلاک کردن را از راه استعاره به مَکْرِ مکرکننده تشبیه نموده است (ر.ک؛ طبرسی، 1377، ج 3: 194). صاحب جوهرالثّمین نیز بر همین عقیده است: «قَوْلُهُ تَعَالَی: Pوَمَکَرُوا مَکْرًاO بِأَنْ جَعَلْنَاهَا سَبَباً لِهَلاَکِهِمْ» (شبّر، 1407ق.، ج 4: 431).

طبری نیز در تفسیر این‌ گونه آیات، از قبیل P...إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ * اللّهُ یَسْتَهْزِىءُ بِهِمْO و آیاتی شبیه آن، مانند P...یُخَادِعُونَ اللّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ...O (النّساء/142) آورده است که این آیات در حقیقت، اخباری از ناحیة خداوند متعال، مبنی بر عقوبت منافقان به سبب قصدِ فریب خدا و مؤمنان از ناحیة آنان است (ر.ک؛ طبری، 2001 م.، ج 1: 314). بهترین روش در ترجمة این‌ گونه تعبیرهای مجازی، استفاده از روش ترجمة معنایی‌ـ ارتباطی و یا روش معنایی است. همان‌گونه که ملاحظه می‌گردد، حدّاد عادل در ترجمة آیة مورد پژوهش، از روش حرفی و تحت‌اللّفظی صِرف استفاده نموده است و نقش علاقة سببیّت را در خَلْق معنای مجازی (هلاک کردن) نادیده گرفته‌ است. عبارت «مَکَرْنَا مَکْرًا» مطابق نظر غالب تفاسیر و اجماع علما، نمی‌تواند حقیقت در معنای خودش باشد؛ زیرا اذعان به معنای حقیقی برای مکر و حیله، مستلزم ثبوت آن به عنوان صفتی برای ذات باری‌تعالی است. بنابراین، اعتماد مترجم بر معنای تحت‌اللّفظی صِرف، مستلزم ثبوت حیله و نیرنگ برای خداوند متعال بوده است و با اجماع مفسّران، بر معنای مجازی «مَکَرْنَا»، یعنی «عقوبت و هلاکت» قوم صالح مطابق نیست. مترجم از تأثیر و نقش علاقة سببیّت در فرایند انتقال معنا از حقیقت «مکر و حیله» به مجاز «هلاکت به سبب مَکْر» توفیق چندانی نیافته است.

3ـ13ـ2) ترجمة پیشنهادی

ترجمة پیشنهادی برای آیة مذکور، استفاده از روش معنایی‌ـ ارتباطی است: «آنان نیرنگ سختی زدند و ما نیز نیرنگ سختی زدیم [و آنها را هلاک نمودیم]، در حالی که درک نمی‌کردند».

3ـ14) Pفَتِلْکَ بُیُوتُهُمْ خَاوِیَةً بِمَا ظَلَمُوا إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَةً لِّقَوْمٍ یَعْلَمُونَO‌(النّمل/ 52)؛ «اینک خانه‌هایشان به کیفر آن ستم که کرده‌اند، ویران و خالی است! به‌راستی که در این، مردم دانا را نشانه‌ای است».

3ـ14ـ1) اشکال

ساختارشکنی الفاظ و ساختارهای زبان مبدأ از سوی مترجم سبب تغییر در معانی نحوی و بلاغی آیة شریفه شده است تا جایی که از رهگذر این شالوده‌شکنی، مترجم معادل‌یابی معنایی دقیقی از آیه ارائه نکرده‌اند، بلکه غالباً لازم معنا یا معنای تبعی آنها را به زبان مقصد بازتاب داده است. چنان‌که جملة Pتِلْکَ بُیُوتُهُمْO جمله اسمیّه‌ای کامل است که «تِلْکَ» مبتدا و «بُیُوت» خبر آن است و ترجمة آن، «این خانه‌هایشان است» می‌باشد و کلمة «خَاوِیَةً: خالی و ویران»، حال برای عامل معنوی (تِلْکَ) است که در معنای اصلی خود ترجمه نشده، بلکه به عنوان خبر ترجمه شده است. معنای دقیق آن، «این خانه‌های ویران آنان است» بوده که مضافٌ‌إلیه «ویران»، معادل دقیق ساختار نحوی حال در ترجمة فارسی تلقّی می‌شود. «مَا» در «مَا ظَلَمُوا» مصدریّه است که جمله را به تأویل مصدر می‌برد. بنابراین، اگر به صورت «ستمشان» ترجمه می‌شد، بهتر بود. عبارتِ Pلِقَومٍ یَعْلَمُونَ: برای مردمی که می‌دانندO به صورت «مردم دانا» ذکر شده است و جملة وصفیّه تبدیل به صفت مفرد شده است و نیکوتر آن بود که ساختار اصلی آیه در ترجمه حفظ می‌شد: «جملة اسمیّه را به فعلیّه تبدیل نمودن، اسم فاعل را به فعل مضارع برگرداندن و برعکس، کاری خلاف رویة ترجمة مطابقی آیات الهی است که هر حرف و کلمة آن روی حساب و کتاب خاصّی وضع و تنظیم گردیده است» (کوشا، 1386: 127).

3ـ14ـ2) ترجمة پیشنهادی

ترجمة پیشنهادی چنین است: «این خانه‌های آنان است که به سبب ستمشان خالی و ویران است. به‌راستی که در این (کیفر)، برای مردمی که می‌دانند، عبرتی (بزرگ) است».

3ـ15) Pوَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ وَأَنتُمْ تُبْصِرُونَO (النّمل/ 54)؛ «و امّا لوط که به قوم خود گفت: آیا دیده و دانسته مرتکب کار زشت می‌شوید».

3ـ15ـ1) اشکال

به نظر می‌رسد که با توجّه به زمینه‌های تاریخی عمل زشت «لواط» که آشکارا میان این قوم صورت می‌گرفت، معنای اصلی کلمة «تُبْصِرُون» در این آیه، «دیدن و رؤیت ‌کردن» است، نه معنای فرعی «دیدن و دانستن»، که «دانستن» معنایی مرادف «دیدن» دارد و به تبعِ «دیدن» حاصل می‌گردد. نشانه‌های ادب و معرفت در قرآن که در سراسر آن، همیشه به صورت کنایی و غیرصریح به مسائل زشت اشاره می‌کند، مانند: P...کَانَا یَأْکُلاَنِ الطَّعَامَ...O (المائده/ 75)؛ یعنی «الحدث»، این نظریّه را قوی‌تر می‌کند که منظور از «تُبْصِرُون»، «دیدن ظاهری» است که بسیار زشت است، امّا مترجم، «تُبْصِرُون» را «دانسته و نه از روی غفلت» ترجمه نموده که معادل دقیقی برای این واژه نیست. بهتر بود که «کار زشت» را با پیروی از اسلوب کنایی قرآن، «این کار زشت»، ترجمه می‌کردند. قید «امّا» در ابتدای ترجمه، معادلی در آیه ندارد. ترکیب «امّا لوط» به جای «لوط را بنگر» آمده که مفعولٌ‌بِه برای فعل محذوف است: «أَیْ: وَأَرْسَلْنَا لُوطاً، أَوْ: وَاذْکُرْ لُوطاً» (العکبری، بی‌تا، ج 1: 581). بنابراین، اگرچه ترجمة مذکور معنا را منتقل می‌کند، امّا معادل دقیقی برای اصل ساختار نحوی نیست و نیز کلمة «إِذْ» که ظرف زمان به معنای «زمانی که و...» است (ر.ک؛ همان، ج 1: 581)، امّا به‌ صورت موصولی و معادل «که» ترجمه شده است.

3ـ15ـ2) ترجمة پیشنهادی

ترجمة پیشنهادی آیه بدین ‌صورت است: «و لوط را (به‌یاد آر) آنگاه که به قوم خود گفت: آیا این عمل زشت (لواط) را مرتکب می‌شوید، در حالی که (وقت انجام دادنش با بی‌شرمی کامل به هم) نگاه می‌کنید ؟!».

3ـ16) Pأَمَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنزَلَ لَکُم مِّنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنبَتْنَا بِهِ حَدَائِقَ ذَاتَ بَهْجَةٍ مَّا کَانَ لَکُمْ أَن تُنبِتُوا شَجَرَهَا أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ یَعْدِلُونَO (النّمل/ 60)؛ «(آیا بُت‌ها بهترند) یا آن ‌کس که آسمان‌ها و زمین را آفریده و برای شما از آسمان آبی فرود آورده و ما با آن آب باغ‌هایی خرّم رویانده‌ایم؟ باغ هایی که رویاندن درختان آنها از توان شما بیرون بود، آیا با الله معبودی هست؟ امّا اینان مردمی‌اَند که (از حق) روی می‌گردانند».

3ـ16ـ1) اشکال

در بیشتر موارد، ضمیر «هُمْ» که در اصل به‌ معنای «آنان» است، به صورت «اینان» ترجمه شده است، در صورتی که معادل اصلی «اینان»، «هَؤُلاءِ» و اسم اشاره به نزدیک است. در ادامة ترجمه، کلمة «بَلْ» به صورت «امّا» و ضمیر «هُمْ» به شکل «اینان» ترجمه شده است که می‌توانست بهتر ترجمه شود.

3ـ16ـ2) ترجمة پیشنهادی

ترجمة پیشنهادی از این آیه، ترجمة فولادوند است که می‌گوید: «آیا آنچه شریک می‌پندارند، بهتر است) یا آن کس که آسمان‌ها و زمین را خلق کرد و برای شما آبی از آسمان فرود آورد. پس به وسیلة آن، باغ‌های بهجت‌انگیز رویانیدیم. کار شما نبود که درختانش را برویانید. آیا معبودی با خداست؟! (نه،) بلکه آنان قومی منحرف‌اَند».

3ـ17) Pأَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ وَیَجْعَلُکُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِیلًا مَّا تَذَکَّرُونَO (النّمل/ 62)؛ «یا آن کس که دعای درمانده‌ای را که او را بخواند، اجابت می‌کند و دفع بلا می‌کند و شما را در زمین جانشین (پیشینیان) می‌سازد؟ آیا با الله، معبودی هست؟ چه اندک پند می‌پذیرید!».

3ـ17ـ1) اشکال

اوّلاً در عربی ما اسلوبی شبیه این، در تعجّب نداریم. ثانیاً حرفِ «مَا» در «قَلِیلاً مَّا» زائد است و برای تأکید معنی قلّت آمده است، نه تعجب! چنان‌که حدّاد عادل، معزّی، تهرانی و فولادوند ترجمه کرده‌اند و «ما» را «مَا»ی تعجّبیّه به شمار آورده‌اند و «قَلِیلاً» هم منصوب است، چون صفت مصدر فعل محذوفی که در اصل چنین بوده است: «یَتَذَکَّرُونَ تَذَکُّراً قَلِیلاً» و نیز ممکن است حال باشد برای ضمیر واو در فعلِ «یَتَذَکَّرُونَ». به هر حال، معنای دقیق عبارتِ «قَلِیلاً مَّا تَذَکَّرُونَ» «اندکی پند می‌پذیرند» است (الأنصاری، 1421ق.، ج 1: 427). اغلب مترجمان قرآن، این عبارت را بدون توجّه به ساختار نحوی آن، نادرست ترجمه نموده‌اند.

3ـ17ـ2) ترجمة پیشنهادی

ترجمة پیشنهادی آیه بدین صورت است: «یا کسی‌که دعای درمانده را اجابت می‌کند، وقتی او را بخواند و گرفتاری او را برطرف می‌کند و شما را جانشینان (یکدیگر در) زمین قرار می‌دهد، آیا با (وجود) خداوند متعال، خدایی هست؟! فقط اندکی پند می‌پذیرید».

3ـ18) Pقُل لَّا یَعْلَمُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَیْبَ إِلَّا اللَّهُ وَمَا یَشْعُرُونَ أَیَّانَ یُبْعَثُونَO (النّمل/ 65)؛ «بگو از آنان ‌که در آسمان‌ها و زَمین‌اَند، غیر از خدا، کس نیست که غیبت داند و (مردمان) نمی‌دانند، چه وقت (از گور) برانگیخته خواهند شد».

3ـ18ـ1) اشکال

این آیه ترجمة تحت‌اللّفظی ساده‌ای دارد، امّا توجّه و دقّت نداشتن به ساختار نحوی آیه و بازی با الفاظ ادبی از سوی مترجم، ترجمة دقیق آیه را به چالش کشانده است و آن را دستخوش تغییر و تعقید نموده است، کلمة «مَنْ» اسم موصول به معنای «کسانی‌که» و فاعل «لاَ یَعْلَمُ: نمی‌داند» است که در ترجمة مذکور بعد از حرف اضافة «از» و متمّم «از آنان ‌که» واقع شده است. عبارتِ «کس نیست که غیب داند» نیز عبارت مناسبی نیست؛ زیرا کلمة «الغَیْب» نقش مفعولٌ‌بِه دارد، امّا در نظر گرفته نشده است و جزئی از فعل مرکّب «غیب‌ دانستن» شده است و نیز عبارتِ «کس نیست» هیچ معادلی در آیه ندارد. لذا ترجمة دقیق آیه چنین است: «بگو: هیچ کس جز خدا در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌دانند و درنمی‌یابند چه زمانی برانگیخته می‌شوند».

3ـ18ـ2) توضیح

«یَشْعُرُون» و «یَعْلَمُون» هر یک گویای حقیقتی غیر از دیگری است، به‌ویژه در باب قرآن کریم، استعمال هر واژه‌ای بر اساس حکمتی است و نباید این تعبیرات را در مقام ترجمه مترادف تصوّر نمود (ر.ک؛ کوشا، 1386: 123ـ124). همان‌گونه که ملاحظه می‌شود، «لاَ یَعْلَم» و «مَا یَشْعُرون»، هر دو به «نمی‌دانند» ترجمه شده، در حالی که «شعور» (درک و فهم) غیر از دانایی و دانش است. گرچه ممکن است در برخی از موارد از یک مقوله باشند. از جمله Pمَا یَشْعُرُونO (البقره/ 9)، Pلاَ یَشْعُرُونO (البقره/ 121) و Pلاَ یَعْلَمُونَO (البقره/13)، بهتر بود که مترجم به رویکرد اصلی و تبعی در معادل‌یابی دقیق الفاظ دقّت بیشتری مبذول می‌کردند.

3ـ19) Pوَإِنَّهُ لَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَO (النّمل/ 77)؛ «و برای مؤمنان، هدایت است و رحمت».

3ـ19ـ1) اشکال

لحاظ نکردن معنای تأکید «إِنَّ» در ترجمه و نیز نادیده گرفتن معنای ضمیر «ه»، از جمله مشکلات این ترجمه است، ضمن اینکه می‌توانست «هُدیً» و «رَحْمَةٌ» را نکره بیاورد و فعل جمله را در آخر آورده است و جمله را بر اساس ساختارهای زبان فارسی ادبی‌تر نماید.

3ـ19ـ2) ترجمة پیشنهادی

ترجمة پیشنهادی و بهتر، ترجمة فولادوند است: «و براستی که آن، رهنمود و رحمتی برای مؤمنان است».

یادآوری می‌شود که توجّه به ساختارهای زبان مبدأ، مثل «إِنَّ» و «لامِ» تأکید، مؤیّد این مطلب است که مترجم در اصل باید معنای تأکیدی به کلام می‌داد، امّا اصل ترجمة مؤکّد را نادیده انگاشته، بدون تأکید عنوان نموده‌ است.

3ـ20) Pوَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کَانُوا بِآیَاتِنَا لَا یُوقِنُونَO (النّمل/ 82)؛ «و چون حکم (عذاب ما) دربارة آنها تحقّق یابد، برایشان از زمین جنبنده‌ای بیرون آوریم تا با ایشان سخن گوید؛ چراکه مردم آیات ما را باور نکرده بودند».

3ـ20ـ1) اشکال

در متون معاصر، اصطلاحِ «وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِم» بدین معناست: «نوبت گفتار به آنان رسید، مقرّر شد که سخن بگویند». فرّاء در کتاب معانی القرآن (ر.ک؛ فرّاء، بی‌تا، ج 3: 269) Pوَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْO را به معنای «إِذَا وَجَبَ السَّخَطُ عَلَیْهِم» دانسته است. بنابراین، «تحقّق یابد» به‌ نوعی معنای فرعی برای «واجب ‌شدن» تلقّی می‌گردد. معادل دقیق و اصلی فعلِ «کَانُوا لاَ یُوقِنُون: یقین نمی‌آوردند، باور نمی‌کردند» است که به صورت ماضی بعید (باور نکرده بودند) ترجمه شده است که اگرچه معنا را منتقل می‌کند، امّا اصل معنای فعل نیست. جملة «تُکَلِّمُهُمْ» صفتِ دوم برای «دَابَّةً» است که باید به صورت وصفی «که با آنان سخن می‌گوید» ترجمه می‌شد، امّا به شکل سببی و نتیجه‌ای، «تا با ایشان سخن گوید» ترجمه شده است و ترکیب «أَنَّ النَّاسَ» متعلّق به «تُکَلِّمُهُمْ» و منصوب به نزع خافض است، به تقدیرِ «بِأَنَّ النَّاسَ کَانُوا...».

3ـ20ـ2) ترجمة پیشنهادی

ترجمة صحیح‌تر و بهتر آیه چنین است: «و هنگامی که فرمان [عذاب] بر ایشان واجب گردد (و در آستانة رستاخیز قرار گیرند)، جنبنده‌ای را از زمین برای آنان بیرون می‌آوریم که با آنان سخن می‌گوید (و می‌گوید) که این مردم به آیات ما یقین نمی‌کردند».

3ـ21) Pَیَوْمَ نَحْشُرُ مِن کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِّمَّن یُکَذِّبُ بِآیَاتِنَا فَهُمْ یُوزَعُونَO (النّمل/ 83)؛ «و روزی فرارسد که از هر امّت، دسته‌ای را که آیات ما را دروغ می‌شمارند، محشور سازیم و آنان را (تا رسیدن دیگران) گرد هم می‌آورند و نگه می‌دارند».

3ـ21ـ1) اشکال

واژة «یَومَ» مفعول‌ٌبِه برای فعل محذوف «أُذْکُر» است نه فاعل، چنان‌که مترجم معنا نموده‌اند. کلمة «أُمَّةٍ» یک اسم نکره است که در ترجمه به صورت معرفه آمده است. در ادامه، ضمیر «هُمْ» در عبارتِ Pفَهُمْ یُوزَعُونَ Oمفعول در نظر گرفته شده که در آیه نقش مبتدا دارد. معادل دقیق فعل مجهول «یُوزَعُونَ»، «بازداشته می‌شوند و برحذر داشته می‌شوند» است نه «گرد هم می‌آورند و نگه می‌دارند» که در ترجمه، علاوه بر اینکه اشتباه ترجمه شده است، صورت معلوم نیز دارد. مترجم اصل معنای الفاظ و عبارات آیه را نادیده انگاشته، برای هر یک، معنایی نزدیک به معنای اصلی ارائه نموده ‌است.

3ـ21ـ2) ترجمة پیشنهادی

ترجمة پیشنهادی آیه چنین است: «و (به‌یاد آر) روزی را که از هر امّتی، گروهی از آنان را که نشانه‌های ما را تکذیب می‌کنند، محشور می‌سازیم و آنان (از حرکت) باز داشته می‌شوند (تا گروه‌های دیگر به آنان ملحق شوند)».

3ـ22) Pوَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِی أَتْقَنَ کُلَّ شَیْءٍ إِنَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَفْعَلُونَO (النّمل/ 88)؛ «و کوه‌ها را می‌بینی و ثابت و بی‌حرکت می‌پندار‌یشان، حال آنکه همچون ابر در حرکت‌اَند. این است صنع خداوندی که همه چیز را درست و استوار ساخته است. آری، او از آنچه می‌کنید، آگاه است».

3ـ22ـ1) اشکال

جملة «تَحْسَبُهَا جَامِدَةً» حال است و می‌توان آن را به شکل یک جملة حالیّه ترجمه کرد، نه به شکل جمله‌ای معطوف. همچنین، اسم مصدر «صُنْع: آفرینش» مفعول مطلق برای فعل محذوف بوده که ترجمه نشده است. بهتر بود به جای تکرار لفظ عربی که غالباً صاحب‌نظران آن را می‌فهمند، اصل معنای فارسی آن بیان می‌شد و جایز است مفعول از باب إغراء باشد: «وَیَجُوزَ النَّصْبُ عَلَی الْإِغْرَاءِ، أَیْ اُنْظُرُوا صُنْعَ اللهِ» (نحّاس، 1421ق.، ج 3: 153). ترجمة این سوره، به‌ویژه آیة مذکور، از لحاظ ساختار نحوی‌ـ بلاغی زبان و ادبیّات فارسی و نیز نشانه‌گذاری‌های نگارش فارسی یا سجاوندی، احیاناً دارای اشکال است و با سوابق درخشان مترجم، در حوزة ادبیّات فارسی هماهنگ نیست.

3ـ22ـ2) ترجمة پیشنهادی

به هر حال، ترجمة پیشنهادی آیه چنین است: «و کوه‌ها را می‌بینی، آنها را بی‌حرکت می‌پنداری، با آنکه ابرآسا در گذرند. آفرینشِ خدا را (بنگر) که هر چیزی را در کمال استواری پدید آورده است. هرآینه، او به آنچه انجام می‌دهید، آگاه است».

3ـ23) Pمَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَیْرٌ مِّنْهَا وَهُم مِّن فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَO (النّمل/ 89)؛ «کسانی که کار نیکی پیش آرند (پاداشی) بِه از آن خواهند داشت که اینان در آن روز از وحشت در امانند».

3ـ23ـ1) اشکال

هرگاه فعل لازم «جَاءَ» با حرفِ «باء» متعدّی می‌شود، به معنای «آوَرْد» است. بنابراین، «جَاءَ بِالْحَسَنَةِ»، یعنی «نیکی آورد» که در ترجمه به صورت «پیش آرند» ذکر شده است. معلوم می‌شود که نیکی آوردنی است و این خود نکته‌ای لطیف است که باید در توضیح و تفسیر آن اندیشیده شود. ضمیرِ «هُمْ» نیز به صورتِ «اینان» معنا شده است که معادل خوبی برای ضمیر منفصل مرفوعی نیست. ترجمة بهتر آیه بدین صورت است: «هرکس کار نیک آوَرَد، بهتر از آن پاداشش بُوَد و آنان از وحشت آن روز ایمن باشند».

3ـ23ـ2) توضیح

مراد از «بِالْحَسَنَةِ» همة آنچه از قول و فعل خوب است که یک مؤمن انجام می‌دهد، حتّی شامل شهادتین، واجبات و پرهیز از گناهان و شبهات هم می‌شود. این کلمه، بیانی برای مظاهر شمول و احاطة علم خداوند متعال بر دقایق امور نسبت به همة افعال انسان‌هاست که در آیة قبل بدان اشاره نموده است: «إِنَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ». بنابراین، «الحَسَنَةِ» معنای عامی دارد؛ یعنی «الفِعْلَةُ الْحَسَنَةُ» (طنطاوی، 1998م.، ج10: 363)، نه اینکه نکره باشد، چنان‌که مترجم آورده‌اند: «کار نیکی».

3ـ24) Pإِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هَذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِی حَرَّمَهَا وَلَهُ کُلُّ شَیْءٍ وَأُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمِینَO (النّمل/ 91)؛ «بی‌گمان به من فرمان داده شده تا پروردگار این شهر را که خود آن را محترم داشته، پرستش کنم؛ پروردگاری که همه چیز از آنِ اوست و به من فرمان داده شده تا تسلیم باشم».

3ـ24ـ1) اشکال

ترجمة فارسی «خود آن را محترم داشته» کاملاً اشتباه است. فاعل «حَرَّمَهَا» به خداوند متعال برمی‌گردد؛ همان خداوندی که شهر مکّه را حرمت بخشید و آن را بیت‌الحرام نام نهاد. با این حال، ممکن است موهم این نکته شود که منظور از «خود»، نبیّ مکرّم اسلام(ص) باشد. در ادامة ترجمه، برای کلمة «پروردگاری» در آیه، معادلی وجود ندارد. عبارتِ «أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ: که از تسلیم شدگان باشم»، به صورتِ «تسلیم باشم» ترجمه شده که معادل برابری برای آن نمی‌تواند باشد.

3ـ24ـ2) ترجمة پیشنهادی

ترجمة پیشنهادی آیه چنین است: «(ای پیامبر! بگو:) همانا من مأمورم که پروردگار این شهر (= مکّه) را پرستش نمایم که آن را بسیار محترم شمرده است و هر چیزی از آنِ اوست و مأمورم که از فرمانبرداران باشم».

نتیجه‌گیری

ترجمة حدّاد عادل از منظر میزان تعادل معنا با اصل الفاظ قرآنی حاوی اشکال‌هایی اساسی است. مترجم برخی ساختارهای صرفی‌ـ نحوی و بلاغی را در ترجمه نادیده انگاشته است و در مواردی نیز ترجمة واژگان، ترکیب‌ها و اصطلاحات در مقابل هم قرار نگرفته است. بنابراین، لازمِ معنا یا معنای تبعی واژگان و ترکیب‌ها در ترجمه لحاظ شده است، نه معنای اصلی و دقیق آنها. در سورة نمل، مترجم غالباً معانی مستنبط از برخی ساختارهای صرفی‌ـ نحوی و بلاغی زبان مبدأ را در ترجمه بازتاب نداده است. به‌ عنوان نمونه، معانی تجدّد و حدوث افعال یا استمرار و ثبوت اسامی در این ترجمه، غالباً انعکاسی ندارد. اصل معنای بسیاری از تأکیدهای موجود در آیات قرآن نادیده گرفته شده است و با عبارت عربی از نظر شدّت و ضعف مضمون و محتوا، معادل و مطابق نیست. مترجم تقریباً معنای تمام ادوات تأکیدی «إِنَّ» را در سورة «نمل» ترجمه نکرده ‌است. برخی ضمایر، اسماء اشاره، الفاظ و ساختارهای زبان مبدأ فدای شیوایی ادبیّات و انواع آرایش‌های لفظی مترجم در ترجمه گردیده است و با الفاظ و ساختارهای موجود در متن زبان مبدأ مطابق و برابر نیست.

در این ترجمه، به مفرد، مثنّی یا جمع بودن اسماء، افعال، ضمایر زبان مبدأ، لازم یا متعدّی بودن، معلوم یا مجهول بودن، اسمیّه یا فعلیّه بودن و... دقّت و توجّه کافی نشده است و مترجم به قصد زیبایی و شیوایی نثر ترجمه بر اساس روش ترجمة معنایی (محتوایی) غالباً از معانی غیرمعادل و ادبی دیگری بهره برده که با الفاظ زبان مبدأ مطابقت کمتری دارد. از آن جمله، می‌توان به الفاظ «آری، اینک، بازجُست، از چیست؟، می‌پنداریشان و...» از ادبیّات مترجم اشاره نمود.

ترجمة این سوره، احیاناً از ویرایش صحیحی نیز برخوردار نیست و جای نشانه‌های نگارشی، مانند ویرگول‌ها، نقطه‌ویرگول‌ها، پرانتزها، علایم استفهام و... در متن ترجمه مناسب نیست. در این ترجمه، برخی نکات تفسیری خارج از قلاّب هستند، در حالی که باید داخل قلاّب باشند. برخی اشاره‌های تفسیری و توضیحی وجود دارند که در متن عربی معادلی ندارند. با این حال، داخل قلاّب قرار نگرفته‌اند. مترجم به گفتة خود وی، تلاش نموده است تا ترجمه‌اش خالی از هر گونه حشو و زواید باشد. لذا کمتر از متون تفسیری و توضیحی استفاده نموده است، امّا همین حسّاسیّت در ترجمة بدون شرح و توضیح آیات قرآن ـ که اساساً کاری سخت و یا غیرممکن است ـ سبب برخی افتادگی‌ها و کاستی‌های مفهومی و ویرایشی در ترجمه گردیده است و سبب شده تا از میزان تعادل و برابری معنای اصلی ترجمه با متن مبدأ کاسته شود. این موضوع از جمله مهم‌ترین مواردی است که در ترجمة سورة نمل، نیاز به بازنگری و دقّت‌نظر بیشتری دارد.

قرآن کریم.
آذرنوش، آذرتاش. (1386). فرهنگ معاصر عربی فارسی. بر اساس فرهنگ عربی ـ انگلیسی هانس‌ور. چ 8. تهران: نشر نی.
ـــــــــــــــــــــــ . (1389). ترجمة قرآن، مبانی نظری و سیر تاریخی. چ 1.  تهران: کتاب مرجع.
آیتی، عبدالمحمّد. (1374). ترجمة قرآن، چ 4. تهران: انتشارات سروش.
ابن‌عاشور، محمّدبن طاهر. (1997م.). التّحریر والتّنویر. تونس: دار سحنون للنّشر والتّوزیع الطبعة التّونسیّة.
ـــــــــــــــــــــــــ . (1984م.). التّحریر والتّنویر. تونس: الدّار التّونسیّة للنّشر.
استادولی، حسین. (1394). «نگاهی دیگر به نقد و بررسی ترجمة قرآن کریم از دکتر غلامعلی حدّاد عادل». دوفصلنامة ترجمان وحی. س 19. ش 37. صص 49ـ76.
امرایی، محمّدحسن و یحیی معروف. (1394). «نقدی بر ترجمة فارسی قرآن ‌کریم حدّاد عادل از منظر ترجمة مفهومی». دوفصلنامة مطالعات ترجمة قرآن و حدیث. س 2. ش 4. صص 1ـ32.
الأنصاری، زکریّا بن محمّدبن‌ أحمد. (1421ق.). إعراب القرآن الکریم. حقّقه وعلّق علیه موسی علی موسی مسعود. رسالة ماجستیر. ط 1. بی‌جا: بی‌نام.
انصاریان، حسین. (1383). ترجمة قرآن کریم. چ 1. قم: اسوه.
پریز، عبدالقادر و حسین تقی‌پور. (1392). «بررسی ترجمة قرآن عطاء‌الله فرهنگ قهرمانی». فصلنامة پژوهش‌های ترجمه در زبان و ادبیّات عربی. س 3. ش ‌6. صص 141ـ166.
التفتازانی، سعدالدّین. (1389). شرح المختصر. چ 6. قم: اسماعیلیان.
جواهری، سیّد محمّدحسن. (1384). «پژوهشی در انواع ترجمة قرآن کریم». فصلنامة پژوهش‌های قرآنی. س11. ش 42ـ43. صص 136ـ159.
حدّاد عادل، غلامعلی. (1390). ترجمة قرآن کریم. چ 3. مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی.
حقّانی، نادر. (1386). نظرها و نظریّه‌های ترجمه. تهران: امیرکبیر.
الدعّاس، أحمد عبید و الآخرون. (1425ق.). إعراب قرآن الکریم. دمشق: دارالمنیر و دار الفارابی.
الرّاغب الأصفهانی، حسین‌بن محمّد. (1412ق.). المفردات فی غریب القرآن. تحقیق: صفوان عدنان الدّاودی. دمشق‌ـ بیروت: دارالقلم و الدار الشامیّة.
رضایی اصفهانی، محمّدعلی. (1383). «روش‌ها و سبک‌های ترجمة قرآن». دوفصلنامة ترجمان وحی. ش 15. صص33ـ61.
رکنی یزدی، محمّدمهدی. (1390). «بایستگی ترجمة قرآن در گذر زمان با نگاهی به ترجمة غلامعلی حدّاد عادل». مشکوة. ش 111. صص 1ـ16.
الزّمخشری، جارالله محمود. (1407ق.). الکشّاف. بیروت: دارالکتاب العربی.
الزّیات، أحمدحسن و دیگران. (1386). المعجم الوسیط. چ 6. تهران: مؤسّسة الصّادق للطّباعة والنّشر.
شبّر، سیّد عبدالله. (1407ق.). الجوهر الثّمین فی تفسیر الکتاب المبین. کویت: مکتبة الألفین.
صافی، محمودبن عبدالرّحیم. (1418ق.). الجدول فی إعراب القرآن الکریم. چ 4. دمشق ـ بیروت: دارالرّشید ـ مؤسّسة الإیمان.
الطباطبائی، محمّدحسین. (بی‌تا). المیزان فی تفسیر القرآن. قم: مؤسّسة النّشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرّسین فی الحوزة العلمیّة.
طبرسی، فضل‌بن حسن. (1377). تفسیر جوامع‌الجامع. تهران: انتشارات دانشگاه تهران و مدیریّت حوزة علمیّة قم.
الطّبری، محمّد‌بن جریر. (2001م.). جامع‌البیان عن تأویل آیّ القرآن. تحقیق عبدالله‌بن عبدالمحسن. بالتّعاون مع مرکز البحوث والدّراسات العربیّة والإسلامیّة. ط 1. القاهرة: دار هجر.
الطنطاوی، محمّد سیّد. (1998م.). التّفسیر الوسیط للقرآن الکریم. چ 1. القاهرة: دار نهضة مصر للطّباعة والنّشر والتّوزیع.
العکبری، أبوالبقاء عبدالله‌بن الحسین. (بی‌تا). التّبیان فی إعراب القرآن. تحقیق علی‌محمّد البجاوی. ناشر: عیسی البابی الحلبی و شرکاه.
الفرّاء، أبوزکریا یحیی‌بن زیاد. (بی‌تا). معانی القرآن. تحقیق أحمد یوسف نجاتی. مصر: دارالمصریّة للتّألیف والتّرجمة.
فولادوند، محمّدمهدی. (1375). ترجمة قرآن کریم. چ 2. قم: دار القرآن الکریم (دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی).
کوشا، محمّدعلی. (1386). ترجمه‌های ممتاز قرآن در ترازوی نقد. چ 1. رشت: کتاب مبین.
مصطفوی‌نیا، سیّد محمّدرضی. (1393). «نقد ساختار ترجمة حداد عادل و صفّارزاده (بررسی موردی ضمیر فصل)». فصلنامة مطالعات ترجمة قرآن و حدیث. د 1. ش 1. صص 115ـ146.
مکارم شیرازی، ناصر. (1391). ترجمة قرآن کریم. چ 2. قم: دار القرآن الکریم (دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی).
ناصری، مهدی. (1393). «قرآن کریم با ترجمة محمّدعلی اصفهانی و همکاران؛ ترجمة معاصر وفادار به زبان فارسی». دوفصلنامة مطالعات ترجمة قرآن و حدیث. د 1. ش 1. صص 147ـ177.
النحّاس، أبوجعفر احمدبن محمّد. (1421ق.). إعراب القرآن. وضع حواشیه و علّق علیه عبدالمنعم خلیل إبراهیم. ط 1. بیروت: دارالکتب العلمیّة، منشورات محمّدعلی بیضون.