Document Type : Research Paper
Authors
1 Professor, Department of the Arabic Language and Literature, Bu-Ali Sina University.
2 Corresponding Author: Ph.D. Candidate of Theology, Bu-Ali Sina University;
Abstract
Differences between the structures of languages are one of the problems with which translators are faced; one of these structural differences is gender-specific pronouns in the Arabic language and lack of them in Persian. This problem puts the translator in such a situation that if he is going to translate each pronoun in Arabic (source) with a pronoun in the Persian (target), confusion will rise. These ambiguities prevent the translation to do its basic functioning. Translation studies scholars have mentioned universal features of translated texts. We can mention "explicitation" as one of these features that means adding information in the "translated text" that is not found in the "source text". This research seeks to investigate the functioning of "explicitation" in the translations of Arabic novels and to display its role in translating gender-specific pronouns (male and female) to prevent confusion in the translation of pronouns between the two languages because of the difference between them. Inthis waya novel entitled "Al-Tariq" (‘TheRoad’) written by Naguib Mahfouz and translated by Mohammad RezaMaraashipourunder the title "Rah", has beenchosenas thecase study. Toachieve thisobjective we have used the quantitativeanalysis method.
Keywords
ضمایر جنسیّتی (Gender-specific pronoun) بهطور مشخص به جنسیّت یک اسم؛ یعنی مذکّر یا مؤنّث بودن دلالت دارد. در زبان انگلیسی دو ضمیر He و Sheو در زبان عربی ضمایر غایب و مخاطب از این ویژگی برخوردارند، امّا در زبان فارسی ضمایر از لحاظ جنسیّتی خنثی (Gender-neutral pronoun) هستند؛ بدین معنا که دلالت یکسانی بر مرد و زن دارد. این تفاوت ساختاری در ترجمه مشکلآفرین میشود. این مشکل هنگامی آشکار میشود که ضمایر جنسیّتی برای دو شخصیّت مرد و زن در متن اصلی به یکسانی به کار رود و مترجم بهناچار باید مرجع ضمیر را در برگردان فارسی به روشنی بیاورد تا ابهام را از متن برگردان شده، از بین ببرد.
این امر در برگردان داستانهای عربی به فارسی بسیار مترجم را میآزارد؛ زیرا همة زبانهای زندة دنیا «ضمایر را به صورت یکسان کُدگذاری نکردهاند، در حالی که برخی زبانها یک نظام غنی برای اشاره به مشارکتکنندگان در گفتمان دارند؛ مانند عربی کلاسیک که زبان قرآن است. این غنا در همة زبانها مشاهده نمیشود» (کتابی، 1386: 25). از این رو، در متن مبدأ، نویسندة داستان با استفاده از تفاوت موجود میان ضمایر مذکّر و مؤنّث، خود را از تکرار نام افراد بینیاز میسازد و در متن خود پیاپی از این ضمایر سود میجوید، بدون اینکه ابهامی برای مخاطب به وجود آورد، امّا یکی از چالشهای عمدة مترجم به شمار میرود؛ زیرا اگر در برابر همة این ضمایر در برگردان فارسی ضمیر بیاورد، یقیناً مخاطبِ زبان مقصد، درک درستی از متن نخواهد داشت و کار ترجمه از هدف اصلی خود که انتقال مفهوم بین دو زبان است، بازمیماند. نمونة این مشکل را میتوان در برگردانهای محمّدرضا مرعشیپور از آثار نجیب محفوظ ـ رماننویس مصری و برندة جایزة نوبل ادبیّات ـ مشاهده کرد. اگرچه مترجمان بسیاری آثار این داستاننویس پرآوزة عرب را ترجمه کردهاند، امّا محمّدرضا مرعشیپور با ترجمة شش اثر از وی، جایگاه ویژهای میان خوانندگان فارسی زبان دارد.وی مجموعه داستانهای «خواب» (مجموعه چند داستان منتخب مترجم)، «جنایت» (الجریمة)، «کوچة مدق» (زقاق المدق)، رمان «راه» (الطّریق) و مجموعه داستان «وسوسة شیطان» (الشیطان یعظ) و چند داستان دیگر را از نجیب محفوظ به فارسی برگردانده است.
در این پژوهش با بررسی داستان راه (الطّریق) از این مترجم، به عنوان یک نمونة آماری از یک مترجم شناخته شده، به پرسشهای زیر پاسخی درخور بدهد:
ـ مترجم چگونه از تصریح برای پیشگیری از ابهام ضمایر جنسیّتی در ترجمة خویش سود میجوید؟
ـ در کدام بخش متن ترجمه شده بسامد تصریح بیشتر است و چرا؟
1ـ روش پژوهش
در این پژوهش از دو روش تحلیل کمّی و کیفی دادهها استفاده خواهد شد. رمانهای نجیب محفوظ دارای بخشهای (اپیزودهای) مختلفی است که به طور غیرمساوی، هر یک قسمتی از اتّفاقهای داستان را نقل میکند. مرعشیپور برای ترجمة این بخشها راهکارهایی را در پیش گرفته است تا مفهوم مورد نظر را انتقال دهد. بر این اساس، در پژوهش حاضر به صورت آماری مقدار استفادة مترجم از همگانیهای پیشنهادی بیکر (Mona Baker: 1953)، در هر بخش بیان خواهد شد. سپس با تحلیل کیفی نمونههایی، سبک و سیاقی که مترجم در پیش گرفته است و نقش مثبت یا منفی این همگانیها در ترجمة مذکور بیان خواهد شد. واحد بررسی در این پژوهش، جملات و واژگان خواهد بود و به استفادة نحوی و واژگانی مترجم از همگانیها پرداخته خواهد شد.
2ـ پیشینة پژوهش
تاکنون مطالعات درخوری دربارة ترجمه انجام گرفته است؛ از جملة آنها موارد زیر است:
ـ مقالة «سبک در ترجمه، راهکارهای فردی صالح حسینی از رهگذر همگانیهای ترجمه در ترجمة خشم و هیاهو»، نوشتة صالح حسینی. در این مقاله سعی شده است تا سبک فردی صالح حسینی در ترجمه از رهگذر همگانیهای ترجمهای که بیکر پیشنهاد کرده، بررسی شود و با تحلیل دادههایی که از طریق جملهها و عبارات انتخابی به دست آمده، به صورت نموداری شیوة استفاده مترجم از همگانیها را برررسی کرده است (ر.ک؛ حری، 1390: 42ـ23).
ـ مقالة «تصریح در ترجمه ادبی، حذف ساختاری اختیاری در زبان انگلیسی در ترجمهگونههای ادبی فارسی»، نوشتة واحدی کیا و پیر نجمالدّین که در این پژوهش به صورت تصادفی چند متن ادبی ترجمه شده از فارسی به انگلیسی بررسی شده است و مؤلّفان کوشیدهاند تا اثبات کنند که تصریح در متون ادبی ترجمهای از فارسی به انگلیسی، یک «هنجار ترجمهای» است (واحدی کیا، 1390: 128ـ113).
ـ مقالة «ضمایر در ترجمة زبان و فرازبان (با تمرکز بر متون دینی)»، اثر سعید کتابی و ابوالفضل مصفّا جهرمی که از دیدگاهی سخنکاوانه به ترجمة ضمایر قرآن در ترجمههای انگلیسی میپردازد (کتابی و مصفّا جهرمی، 1385: 48ـ35).
ـ مقالة «جهانیهای ترجمه از فرضیّه تا نظریّه»، اثر غلامرضا تجویدی که ابتدا به شیوههای رایج مطالعات ترجمه نگاهی کرده است و آنگاه همگانیهای ترجمه از جمله تصریح را معرّفی نموده است (ر.ک؛ تجویدی، 1387: 60ـ43).
ـ مقالة «Explicitation and Textuality in Translation» نوشتة بالغیزاده و شریفی. نویسندگان این مقاله کوشیدهاند تا نقش تصریح را در متنیّت نشان دهند و برای هدف خود بخشی از ترجمة گلستان را به انگلیسی بررسی نمودهاند (ر.ک؛ بالغیزاده، 2009 م.: 64ـ48).
- «Corpuse-based Translation studies. The Challenges that lie Ahead»، نوشتة مونا بیکر که در این اثر، همگانیهای مورد نظر خود را پیشنهاد میدهد ( Baker, 1996: 179-184).
ـ«Towards a Methodology for Investigating the Style of a literary Translator». بیکر در این نوشته به بررسی مسایل خاصّ ترجمههای ادبی میپردازد (Baker, 2000: 241-266).
باری، بهرغم این پژوهشهای ارزشمند که در زمینة همگانیهای ترجمه، بهویژه نقش تصریح در متون ترجمهای انجام شده است و نیز پژوهشهایی که با تکیه بر نقش ضمیر در ترجمه نوشته شده است، نویسندگان این مقاله به پژوهشی دست نیافتهاند که به بررسی ترجمههای آثار محفوظ و یا نقش تصریح ضمایر در ترجمة داستان راه (الطّریق) پرداخته باشد.
3ـ مفهوم تصریح
مترجم از رهگذر تغییر و تبدیلهایی که در متن انجام میدهد، حضور خود را نیز در متن ترجمه نشان میدهد. البتّه نباید از نظر دور داشت که مترجم برای دخل و تصرّف در متن اجبارهایی دارد که عبارت است از: «1ـ مترجم باید متن زبان مبدأ را بدون افزایش و کاهش به زبان مقصد برگرداند. 2ـ تأثیر متن مبدأ به طور کامل به زبان منتقل شود. 3ـ سبک به کار رفته در متن زبان مبدأ باید در زبان مقصد رعایت شود. 4ـ ساخت دستوری به کار رفته در ترجمه باید ساخت متداول باشد و از ساختمان دستوری زبان مبدأ متأثّر نباشد» (صفوی، 1390: 66).
با رعایت بایستههایی که اشاره شد، مترجمان راهکارهایی برای ترجمة خویش در پیش میگیرند که برخی از مهمترین این راهکارها را میتوان همگانی دانست، بدین معنا که مترجمان در متن خود روشهایی به کار می برند که پُربسامد مینماید و به عادت زبانی مترجم تبدیل میشود. این عادت و رفتارهای زبانی که بیکر (1953م.) و هولمز (1986ـ1924م.) آنها را ناآگاهانه و کنترلناشدنی میدانند، از رهگذر شگردها و راهکارهایی که مترجم به کار میبندد (و این خود دلیلی است که نشان میدهد این گزینشها چندان هم ناآگاهانه نیست)، در متن ترجمهشده بروز مییابند. به طور معمول، این ویژگیها از رهگذر تغییرها و تبدیلهای اختیاری مترجم خود را نشان میدهد. البتّه تعداد تبدیلهایی که مترجم انجام میدهد، بیشمار است و همین مسأله کار دستهبندی و بررسی آنها را با مشکل روششناختی روبهرو کرده است. باری، بیکر است که در میان دیگران تعداد بیشمار تبدیلها را از رهگذر مطالعات پیکرهبنیاد، در چهار همگانی خلاصه کرده است» (حری، 1390: 27ـ26).
مونا بیکر، استاد مصری رشتة مطالعات ترجمة دانشگاه منچستر، معتقد است که «ردیابی الگوهای زبانشناختی مکرّر بر مبنای تحلیل پیکرهبنیاد، شیوههای بررسی سبک در متن ترجمه شده را به ما میدهد» (بیکر، 2000م.: 248ـ225). از نظر بیکر، تعدادی «ویژگیهای همگانی» (Universal features of translation) را میتوان در ترجمه بازشناخت که این ویژگیها فقط در متون ترجمه شده دیده میشود و در متون مبدأ قابل مشاهده نیست. چهار ویژگی اصلی که ترجمه را از دیگر متون متمایز میسازد، عبارت است از: تصریح (Explicitation)، متوازنسازی (Levelling out)، سادهسازی (Simplification) و طبیعیسازی (Normalisation) (ر.ک؛ بیکر، 1996م.: 56ـ52). در این میان، تصریح نقش بیشتری در روشنسازی متن ترجمه شده دارد.
از میان این قواعد همگانی، تصریح برای پیشگیری از به وجود آمدن ابهام بر اثر اختلاف دو زبان عربی و فارسی در کاربرد ضمایر بسیار به مترجم سود میرساند.تصریح از نظر بیکر عبارت است از: «گرایش مترجم به شفّافسازی به جای ابهامسازی»(همان: 180).به بیان دیگر، مترجم میکوشد که «ضمایر مبهم موجود در متن مبدأ با صورتهایی جایگزین شوند که شناسایی دقیق مرجع ضمیر را ممکن میسازد. علاوه بر این، ساختهای نحوی دشوارتر و پیچیدهتر با ساختهای نحوی سادهتر و آسانتر جایگزین میشوند» (تجویدی، 1387: 55)؛ زیرا میخواهد متن خود را برای خوانندة زبان مقصد روانتر و آشکارتر سازد.
4ـ تصریح در ترجمه رمان الطریق
رمان راه (الطّریق) دربارة شخصیّتی به نام صابر است که در جستجوی پدر خود از اسکندریّه راهی قاهره میشود و در قاهره با زنی به نام کریمه و دختری به نام الهام آشنا میشود و با نقشة کریمه، شوهر او را به قتل میرساند و سرانجام بدون اینکه به پدر خویش برسد، به زندان میافتد. در بخشهای گوناگون متن عربی این داستان، پیاپی کردارها و گفتارهایی به شخصیّت مرد و زن داستان نسبت داده میشود که با کاربرد ضمایر بارز و مستتر، مقصود نویسنده از جنسیّت و مرجع ضمیر روشن میگردد؛ به عنوان مثال: «فَضَحِکَت قَائِله: عِندَمَا رَأَیتُکَ قَادِماً مُنذُ عَشرَةِ أَیَّامٍ قُلتُ لِنَفسِی هَذَا هُوَ. فَهَتِفَ بِانتِصَارِ: الإِسکَندَرِیَّة؟!...» (محفوظ، بیتا: 57). امّا اگر مترجم بخواهد در برگردان فارسی خود به جای هر ضمیر عربی، ضمیری در فارسی بیاورد، چنین خواهد شد: «او خندید و گفت: ده روز پیش که آمدی، گفتم خودش است و او پیروزمندانه فریاد زد: اسکندریه؟!» حال آنکه مرعشیپور با بهرهگیری از تصریح، از ابهام موجود در این متن فرضی بدین گونه کاهیده است: «و زن ـ خندان ـ گفت: از همان ده روز پیش که آمدی، گفتم خودش است... و صدای جوان ـ پیروزمندانه ـ بلند شد: اسکندریه؟!» (محفوظ، 1393: 83).
از این رو، بایسته است که اطّلاعات افزوده به متن بررسی گردد که تصریح چه نقشی در انتقال معنا در این برگردان فارسی دارد و همانگونه که پیشتر اشاره شد، هدف از ردیابی این الگوهای همگانی، یافتن سبک خاص هر مترجم و در نهایت، یافتن ویژگیهایی است که متون ترجمهای را از متون غیرترجمهای جدا میسازد (ر.ک؛ Baker, 2000: p.225-248).
با توجّه به اینکه در ترجمة مرعشیپور تصریح در ضمایر مذکّر و مؤنّث بسامد فراوانی دارد، از این رو، میتوان آن را در دو دستة کلّی زیر گنجاند:
الف) تصریح در ضمایر
مقصود از تصریح در ضمایر، پیش گرفتن راهکاری است تا از ابهام محتمل بر اثر اختلاف در ضمایر جنسیّتی دو زبان پیشگیری شود که بر اساس راهکاری که مترجم در پیش گرفته، میتوان آن را به سه بخش زیر تقسیم کرد:
1ـ آوردن نام شخص است. یکی از راهکارهای که مرعشیپور برای گریز از ابهام در ترجمة ضمیر پیش گرفته، این است که به جای ضمیر، نام شخص را بیاورد و از این طریق، بر صراحت متن خویش بیافزاید؛ به عنوان مثال: «وَ تَفَکَّرَ قَلِیلاً ثُمَّ سَأَلَ» (محفوظ، بیتا: 14)؛ بدین گونه ترجمه شده است: «صابر دَمی اندیشید، سپس پرسید» (همان، 1393: 36).
2ـ اشاره به جنسیّت مرجع ضمیر است که مترجم در ترجمة ضمایر از آن بهره میبرد: «تَفَحَّصَهُ بِنَظرَةٍ لَم تَخَل مِن خَیبَةٍ» (همان، بیتا: 17) که مرعشیپور آن را با آوردن کلمة «مرد» ترجمه کرده است: «مرد با نگاهی که رنگی از تردید داشت، وراندازش کرد» (همان، 1393: 39).
3ـ آوردن صفت نشاندهندة مرجع ضمیر: «ضَحِکَ قَائِلاً» (همان، بیتا: 34) که مترجم با ذکر صفت مرجع ضمیر یعنی «دکتر» از ابهام پیشگیری کرده است: «دکتر لبخند زد و پاسخ داد».
ب) تصریح در غیر ضمیر
گونة دوم که آن را تصریح در غیر ضمیر دیگر نامیدهایم، بدین معناست که مترجم گاه به کلماتی برخورده است که برای خوانندة زبان مقصد دارای ابهام و ناشناس است که از پاورقی یا اشاره به معنا در متن بهره برده است و یا اینکه ابهامی را که بر اثر حذف در زبان مبدأ هنگام ترجمه رخ میداده، با تصریح برطرف نموده است.
به اعتقاد صفوی، «مترجم خود خواننده یا شنوندهای است که قرار است مجدّداً نویسنده یا گوینده شود. وی پس از کشف انتخابهای فرضی نویسندة اوّل، خود در جایگاه نویسندة دومی قرار میگیرد که وظیفه دارد، انتخابهایی از محور جانشینی نظام نشانهای زبان مقصد بازگرداند...» (صفوی، 1391: 148ـ147). بر همین اساس، هنگامی که نظام نشانهای زبان مقصد برای مترجم شرایطی را رقم بزند که با پیروی از متن مبدأ متن دچار ابهام میگردد، مترجم باید به راهکارهایی برای گریز از این ابهام بیاندیشد و به تبع آن، «میتوان به یقین مدّعی شد که در ترجمة متون ادبی نکاتی نظیر صداقت مترجم و وفاداری به متن به طور کامل منتفی است»، بلکه راهکارهای کلّی را در میان مترجمان مختلف میتوان یافت که یکی از این راهکارها، آوردن اطّلاعات تکمیلی در متن ترجمه شده میباشد (ر.ک؛ همان).
برای دستیابی به چگونگی استفادة مترجم از این ویژگی همگانی در ترجمة رمان الطّریق، متن عربی با متن ترجمه مقایسه شده است و هر جا را که مترجم ناچار شده دست به شفّافسازی بزند، مدّ نظر قرار دادهایم؛ به عنوان مثال: «وَ استَدرَکَ قَبلَ أَن یُوغَلَ فِی الإِبتِعَادِ» (محفوظ، بیتا: 45) که بدین گونه ترجمه شده است: «امّا پیش از اینکه خیلی دور شود، صابر سخنش را پی گرفت» (همان، 1393: 70) و پس از بررسی، حاصل کار بدین شرح میباشد. چنانکه در نمودار شمارة 1 ملاحظه میشود، با بررسی متن ترجمه در مجموع 352 مورد تصریح صورت گرفته است که این موارد را به دو گونة تصریح در ضمایر و تصریح در غیرضمیر تقسیم نمودهایم. تصریح در ضمایر مانند: «فَغَمغَمَت شَفَتَاهَا بِکَلِمَاتٍ لَم تُسمَع، فَتَسائَل...» (همان، بیتا: 82) که مرعشیپور این جمله را بدین گونه ترجمه میکند: «و لبان دخترک برای گفتن جنبیدند، امّا آوایی از میانشان به گوش صابر نرسید. پس پرسید...» (همان، 1393: 110). ضمیر «ها» در واژة «شَفَتَاهَا» به «دخترک» و ضمیر موجود در فعل «تَسَائَل» به «صابر» ترجمه شده است. همچنین برای تصریح در غیر ضمیر میتوان این جملات را مثال آورد: «لاَ تَسأَل عَنِ الصَّوتِ الَّذِی نَدَّ عَنهُ» (همان، بیتا: 117) که ترجمة لفظی آن چنین میباشد: «از صدایی که از او برآمد، نپرس» و مرعشیپور آن را بدین صورت ترجمه کرده است: «و از آن صدا که از گلویش برآمد، هیچ مگو» (همان، 1393: 149).
همچنین تعداد 230 مورد تصریح را در ترجمة ضمایر جنسیّتی و 122 مورد تصریح را در ترجمة مواردی غیر از ضمیرهای جنسیّتی را تشخیص دادیم. بدان گونه که در نمودار شمارة 2 ملاحظه میشود، از 230 مورد تصریح در ضمیر 127 مورد در ضمایر مذکّر و 103 مورد تصریح برای ضمایر مؤنّث، از سوی مترجم به کار گرفته شده است.
از آنجا که این پژوهش در پی یافتن راهکارهای مرعشیپور در ترجمة ضمایر جنسیّتی و مقایسة بسامد این گونه از تصریح در مقایسه با انواع دیگر و در نهایت، یافتن ویژگیهای خاصّ سبک مرعشیپور در ترجمة این کتاب میباشد، با نگاهی به نمودار شمارة 1 و آنچه که ذکر شد، چند نکته به نظر میرسد: 1ـ در ترجمة غالب بخشها (اپیزودها)ی داستان، تعداد تصریح در ضمیر به طرز معناداری به نسبت دیگر موارد تصریح فراوانی بیشتری دارد. 2ـ تعداد دو گونة تصریح در بخش پنجم برابر است. 3ـ در بخشهای 12، 16 و 17 تعداد تصریح در ضمایر کمتر از دیگر موارد میباشد که پیش از آوردن نمونههایی از تصریح در بخشهای مختلف به تحلیل این سه نکته خواهیم پرداخت.
نکتة نخست نشاندهندة این میباشد که ضمایر جنسیّتی یکی از مهمترین مواضع ابهام است که مترجم برای رفعاین ابهام به تصریح دست یازیده است و با آوردن کلماتی که نشانگر جنسیّت شخصیّتی باشد که نویسنده در متن مبدأ آورده، قصد داشته که از این ابهام مُخل در معنی دوری جوید و این شیوه و بسامد بهکارگیری تصریح، نشانگر سبک فردی مرعشیپور در ترجمة این اثر است. نکتة دوم و سوم ما را به بررسی علّت تغییر در فراوانی نوع تصریح در متن فرامیخواند و با اندک تأمّلی در متن این نکات به نظر میرسد در فصل پنجم که تعداد دو گونة تصریح برابر است، گفتگوها بین چند مرد و توصیفها در مورد آنها میباشد و در سه بخشی که تعداد تصریح در ضمایر، بسامد کمتری دارد نیز به همین گونه است. بر همین اساس، نویسندة متن مبدأ خود نیز چارهای نداشته که در موارد القاکنندة ابهام از آوردن ضمیر دوری و نام اشخاص را ذکر کند. بنابراین، مترجم نیاز چندانی برای پناه بردن به تصریح برای فرار از ابهام برآمده از اختلاف ضمایر جنسیّتی در دو زبان احساس نکرده است؛ به عنوان مثال: «و من صمیم ذهوله استیقظ مره علی صوت محمد الساوی و هو یهتف: صابر افندی... تلیفون. وثب فی انتباه حاد و اندفع نحو المکتب. هل أخیرا..؟... و سال عم خلیل و عم محمّد عن العنوان و لکنّهما لم یعرفاه.... و إذا بالسّاوی یلوح له بالسّماعة فهرع إلیه...» (همان، بیتا: 54ـ53). در این بخش، محفوظ با آوردن نام اشخاص از ایجاد ابهام دوری کرده است که این قسمت بدین گونه ترجمه شده است: «و صدای فریاد محمّد السّاوی او را از آن حال پریشان ـ ناگهان ـ به خود آورد: صابر افندی... تلفن؛ و تیز از جا جست و به سوی میز خیز برداشت. آیا... و از عمو خلیل و عمو محمّد ساوی نشانی را جویا شد» (همان، 1393: 79ـ78). همانگونه که اشاره شد، بدین سبب که ضمیرهای کمتری در متن مبدأ استفاده شده است و نام اشخاص ذکر گردیده است و مترجم نیز نیازی به تصریح احساس نکرده است.
همچنین آماری که در نمودار شمارة 2 آمده است، نشان میدهد که در بیشتر بخشها تعداد تصریح در ضمیر مذکّر بیشتر از ضمیر مؤنّث است. بر این اساس و با توجّه به آنچه دربارة نمودار شمارة 1 اشاره شد، میتوان تصریح در ضمایر و بهویژه ضمایر مذکّر را ویژگی سبکی مترجم در این اثر دانست.
در جدول شمارة 1 که در زیر میآید، 10 نمونه ذکر میشود که مترجم برای انتقال مفهوم ضمیر مؤنّث یا مذکّر از تصریح سود جسته است، در این جدول عبارت عربی و معادل فارسی که مترجم برای آن برگزیده است، ذکر خواهد شد و به همین ترتیب، 10 نمونه از تصریح در غیر ضمیر (بهجز ضمیر) در جدول شمارة 2 به عنوان مثال ذکر خواهد شد تا شگردهای مترجم در تصریح غیرضمیر نشان داده شود و از این طریق، گونههای مختلف تصریح بیان گردد و با گونة تصریح در ضمیر مقایسه گردد. با نگاهی به جدول شمارة 1و نیز با بررسیهای انجام شده در متن کتاب درمییابیم که مترجم برای ترجمة ضمایر جنسیّتی دو راهکار را برگزیده که هر دو راهکار در گسترة تصریح قابل بررسی است. این راهکارها عبارت است از: 1ـ ذکر همان اسمی که ضمیر جانشین آن شده است و 2ـ آوردن اسمهایی همچون «جوان، پسرک، دختر، دخترک، زن و..» به جای ضمیر که نشاندهندة جنسیّت ضمیر مورد نظر میباشد و بدین طریق، مقصود نویسنده از ضمیر صراحتاً نشان داده شده است و بدین ترتیب، از ابهام پیشگیری شده است.
جدول شمارة 1) تصریح در ترجمة ضمایر:
متن مبدأ |
ترجمه |
فهتف بانتصار |
و صدای جوان پیروزمندانه بلند شد |
رفع حاجبیه المقرونین بذهول |
صابر ابروهای پیوستهاش را بالا انداخت |
و قطب مغتاظا ثمّ قال... |
و صابر خشمگین چهره در هم کشید و گفت... |
فقالت بصوت حلقی دسم |
و زن با صدایی که گویی از کامش برمیآمد، گفت... |
فقال باصرار |
امّا جوان پای فشرد |
فقال بحدّه |
مرد ـ استوارـ گفت... |
سدّ فاها بیده لحظه |
صابر دست بر دهان او گذاشت |
لکنّها شدّت علی اَصابعه |
امّا الهام انگشتان او را فشرد |
و تسائلت برجاء... |
و دختر امیدوارانه پرسید... |
و هو یزدرد ریقه |
و صابر که آب دهنش را فرو می داد، گفت... |
جدول شمارة 2) تصریح در غیر ضمیر
متن مبدأ |
ترجمه |
أنا الرّجل الّذی... |
فکر میکنم من همان کسی باشم که... |
نشأت |
آرام آرام پا میگرفتم. |
تری هل المرأة من طرف الرّحیمی...؟ |
آیا این زن از سوی رحیمی دست به این کار زده است؟ |
لا مؤهلات. |
میشود گفت هیچ. |
طبعاً. |
بله، البتّه. |
فی السّجن وحدک، لا یزار من لیس له أهل. |
تو در زندان تنهایی؛ او که بیخانواده است ملاقاتی ندارد. |
در متن عربی چیزی نیامده است. |
بدبختانه. |
سمع صوتاً یقول: مرحباً تعال. |
صدای خوشامد زنی را شنید که او را نزد خود میخواند. |
طربوش |
طربوش (در پانویس معنا توضیح داده شده است). |
لا شیء مسل علی الإطلاق |
هیچ چیز را نمیتوان گفت که سرگرمکننده است. |
نتیجهگیری
با بررسی راهکار تصریح در این ترجمه میتوان نتیجه گرفت که ترجمة ضمایر از عربی به فارسی یکی از موارد مهمّ مستعدّ ایجاد ابهام است و مترجم باید با به کاربردن ترفند مناسب این مشکل را حل نماید. با بررسی و تحلیل ترجمة رمان الطّریق با عنوان «راه» درمییابیم که مترجم برای گریز از ابهامهایی که در اثر تفاوت ساختار ضمایر جنسیّتی روی داده، از «تصریح» به عنوان مهمترین راهکار خویش بهره میبرد تا تفاوت میان ساختار زبان فارسی و عربی مسبّب بروز ابهام نشود. همچنین با بررسی جدولها، نمودارها و اطّلاعات بهدست آمده از این ترجمه، به نتایج زیر میرسیم:
ـ با توجّه به بسامد فراوان تصریح در ضمایر مذکّر، این ویژگی را میتوان ویژگی سبکی مترجم دانست.
ـ بسامد تصریح در ضمایر جنسیّتی (Gender-specific pronoun)در این ترجمه از موارد دیگر بیشتر است. این امر بهویژه در بخش یک و چهار داستان خیلی بیشتر نمود دارد و مترجم میکوشد با بهره بردن از تصریح، پیام داستان را برای خواننده ساده و روشن نماید.
ـ در قسمتهایی که موضوع دربارة دو شخصیّت با جنس مخالف یکدیگر (یک مرد و یک زن) بوده، تعداد تصریح در ضمایر افزایش یافته است.