Document Type : Research Paper

Authors

1 Academic Member of the Arabic Language and Literature, Allameh Tabataba’i University.

2 Ph.D. Candidate in the Arabic Language and Literature, Allameh Tabataba’i University;

Abstract

Looking for a lexical or grammatical equivalence is a mental process which occurs in different layers of the mind. For the novice translator, who has not gained much experience, looking for equivalences and translation occurs in the first mental layer. Influenced by the translation of old texts, the novice translator learns to write down the meaning of every word under it. He is afraid of carefully delving into the meaning of the words, and writing down the different equivalences that come into his mind.This article seeks to find some methods and approaches to translate a text fluently while maintaining accuracy. The goal of this paper is to wipe out the complexities and uncertainties that formerly overrode the translated texts so that the readers of the translation experience the same joy and entertainment that the readers of the original text experience. The overall objective of the suggested methods for finding equivalents is to decrease the dominance of the original text over the reader to the least possible degree.

Keywords

یکی از اصول مهمّی که در هر ترجمه‌ای مطرح می‌شود، انتخاب معادل‌های دقیق و مناسب در برگرداندن پیام از زبان مبدأ به زبان مقصد است که با عنوان معادل‌یابی ذکر می‌شود؛ بدین معنی که مترجم مفهوم یا پیام را از جمله و ساختاری که نویسندة پیام مورد نظر خود را از طریق آن بیان کرده می‌گیرد و آن را از طریق جمله یا ساختاری که در زبان مقصد قابل قبول و پذیرفتنی باشد، به خوانندة خود ارایه‌ می‌دهد و طبیعی است که ویژگی‌های ساختاری و دستوری زبان مبدأ را نادیده می‌گیرد و توالی و ترتیب ساختار جمله‌ها را رعایت نمی‌کند. شاید بتوان پرسید چرا به راهی نرویم که متن مبدأ رفته است و چرا جمله را مانند متن مبدأ آرایش نکنیم؟ در جواب باید گفت: اگر افسار نثر ترجمه را به متن مبدأ بسپاریم و مقیّد به پیمودن پیچ‌وخم‌هایی باشیم که در متن مبدأ وجود دارد، غیر از زیان‌هایی که به زبان مقصد وارد می‌آورد، نوعی پیچیدگی، ناآشنایی و ابهام در نثر ترجمه احساس خواهد شد و از آن بوی ترجمه شنیده می‌شود. رعایت ترتیب جمله‌های پایه و پیرو در زبان مبدأ و ویژگی‌های ساختاری و دستوری آن نیز از مسایلی است که در ذهن چنین فردی حک شده است، گویی متن عربی همچون قطاری است که مترجم را بر روی خط‌ّ آهنی که برای آن طرّاحی شده به پیش می‌برد، بی‌آنکه مترجم بتواند تغییر یا انعطافی در شیوه یا مسیر حرکت به وجود آورد. حال آنکه مترجم این چنین دست و پابسته نیست و حق دارد تغییر یا انعطافی را در شیوة حرکت به وجود آورد؛ تغییرهایی که مقصد و هدف را عوض نمی‌کند، بلکه به شیوة رسیدن به هدف تنوّع می‌بخشد و باعث می‌شود خواننده با سرعت، انگیزه و تحسین بیشتری متن را بخواند. بدین ترتیب، سعی می‌شود در این مقاله از انواع معادل‌یابی، شیوه‌های رسیدن به یک معادل صحیح و نکته‌هایی که یک مترجم به هنگام ترجمه در نظر می‌گیرد، سخن گفته شود و با پاسخ به پرسش‌های زیر به علاقمندان این حوزه کمک کند.

پرسش‌های پژوهش

1ـ معادل‌یابی و انواع آن چیست؟

2ـ معادل‌یابی به چه شیوه‌هایی صورت می‌گیرد؟

3ـ چه نکته‌هایی در دستیابی به یک معادل دقیق و صحیح رعایت می‌شود؟

فرضیّه‌هایپژوهش

1ـ معادل‌یابی، ترجمه‌های مختلف یک واژه یا ترکیب یا تعبیر است که به ذهن مترجم خطور می‌کند و به معادل‌یابی قالب‌پذیر و قالب‌ناپذیر تقسیم می‌شود.

2ـ معادل‌یابی به سه شیوة اشتراک، تعدیل و انتقال صورت می‌گیرد.

3ـ از جمله نکته‌هایی که هر مترجم باید آن را مورد دقّت قرار دهد، آگاهی از معانی مختلف یک واژه و معادل‌های آشنای آن در زبان فارسی و توجّه به بافت هر جمله است.

پیشینة پژوهش

در کتاب دربارة ترجمه که برگزیدة مقالات نشر دانش است و نیز کتاب از پست و بلند ترجمه اثر کریم امامی اشاره‌های اساسی به معادل‌یابی شده است، امّا به دقّت به لایه‌های معنایی کلمه و دلایل انتخاب واژه به عنوان معادل، اشارة مستقیم و برجسته‌ای نشده است و کتاب «گفتمان و ترجمه» از علی صلح‌جو مباحث مربوط به معادل‌یابی و دقّت در معادل‌ها بیان شده است و از ویژگی‌های فرهنگی متن مبدأ به تفصیل سخن گفته شده است، امّا این تلاش‌ها بیشتر در حوزة زبان انگلیسی است و جزئی‌نگری مقالة حاضر را ندارد. همچنین در معادل‌یابی در ترجمة متون مطبوعاتی نوشتة ناصر نامور به نکات مختلف که در معادل‌یابی باید در نظر گرفت، اشاره شده است، امّا مثال‌های آن برگرفته از متون انگلیسی است. مقالة «معادل‌یابی واژگانی در ترجمة متون مطبوعاتی» نوشتة سیّد محمّد حسینی معصوم نیز نمونه‌‌هایی از ترجمة متون تجاری و تبلیغاتی را از دیدگاه شیوة معادل‌یابی بررسی می‌کند. مقالة «بررسی نظریّات معادل‌یابی در ترجمه» نوشتة واله ولی‌پور به بررسی نظریّه‌های معادل‌یابی که از سوی نظریّه‌پردازان بدعت‌گذار مثل نایدا، تابر، هاووس و... در این زمینه ارایه شده، پرداخته است. همچنین مقالة «بررسی مشکلات معادل‌یابی واژگان قرآنی و مذهبی در زبان انگلیسی» نوشتة الخاص ویسی به پیچیدگی و دقیق بودن فرایند معادل‌یابی پرداخته است و با ذکر مثال‌های متعدّد از ترجمه‌های قرآن کریم، علل این پیچیدگی را مورد بررسی قرار داده است. وجه تمایز مقالة حاضر با موارد نامبرده این است که به موضوع معادل‌یابی با ذکر مثال‌هایی از متون مطبوعاتی پرداخته است.

روش پژوهش

روش تحقیق، تحلیلی ـ توصیفی است؛ بدین معنا که فنون معادل‌یابی در لایه‌های ذهن تحلیل و استخراج شده است و آنگاه به شیوة توصیفی بیان و با سایر نمونه‌ها مقایسه می‌شود. لازم به یادآوری است که تحقیق کنونی دربارة معادل‌یابی، جامع و مانع نیست، بلکه راه در زمینة فنّ ترجمه و معادل‌یابی بسیار است و این نوشته گامی کوچک در این راه دراز به شمار می‌آید.

معادل‌یابی و انواع آن

در ابتدا باید گفت هر ترجمه آمیزه‌ای است از «معادل‌های پویا» (یا قالب‌ناپذیر) و معادل‌هایی که «قالب‌پذیر» هستند. معادل‌های قالب‌پذیر، معادل‌هایی هستند که اصولاً دارای ویژگی ثابت و همیشگی می‌باشند و می‌توان مستقلّ از شرایط، همین معادل‌ها را انتخاب کرد و در شرایط مختلف قابل استفاده هستند؛ مانند همة اسامی خاص، اعداد و ارقام، نام‌های جغرافیایی، نام‌ روزنامه‌ها و گاهنامه‌ها، نمایشنامه‌ها و فیلم‌ها، نام شرکت‌ها ومؤسّسه‌های خصوصی، نام مؤسّسه‌های دولتی و نیز نام خیابان‌ها و نشانی‌ها و... . بدین ترتیب، معادل‌های قالب‌پذیر معادل‌های اجباری هستند که همیشه و در هر شرایط می‌توان از آنها استفاده کرد. برعکس «معادل پویا» آفرینشی است در ارتباط با شرایط و به عبارت بهتر، موقّت است؛ زیرا هر بار کشف می‌شود (ر.ک؛ کردوانی، 1367: 58ـ56). بنابراین، این معادل‌های پویا هستند که قابل تغییر هستند و ما در پی آنیم تا نکات کلیدی در این باره و شیوه‌های انجام آن را بیان کنیم.

فنون معادل‌یابی پویا

اوّلین نکته‌ای که هنگام معادل‌یابی واژگانی مدّ نظر قرار می‌گیرد، این است که مترجم معادل‌های مختلف یک واژه یا ترکیب یا تعبیر را در گنجینة ذهن خود بیابد و آنها را یک‌به‌یک همنشین واژة مورد نظر در متن قرار دهد و ببیند که کدامیک از این معادل‌ها سازگارتر و طبیعی‌تر است و با روح زبان فارسی هماهنگی بیشتری دارد (ر.ک؛ همان: 60)؛ به عنوان مثال «تدابیر إِمرِیکیّة جَدِیدَة» را در عنوان خبر در نظر بگیرید. نمی‌توان گفت: «تدابیر تازة آمریکا»؛ زیرا در مطبوعات ایران، تدابیر معمولاً با کلمة امنیّتی همنشین است و ترکیب «تدابیر امنیّتی» به گوش ما آشناتر است. لذا از کلمات دیگری نظیر چاره‌اندیشی‌ها، راهکارها، سیاست‌ها و برنامه‌ها استفاده می‌کنیم. هرچند ممکن است برخی از آنها دقیقاً معادل «تدابیر» نباشند، ولی هماهنگ‌تر و طبیعی‌تر به نظر می‌آیند.

وقتی مترجم با یک کلمه یا یک ساختار دستوری در متن مبدأ برخورد می‌کند، اگر حدود معنای کلمه را بداند، بی‌درنگ معادلی به ذهنش می‌رسد که معمولاً اوّلین معنای آن کلمه است، ولی اگر اندکی دقّت و تأمّل به خرج دهد و گنجینة ذهن خود را بکاود، به معادل‌های دیگری برخورد می‌کند که هرچند اندکی از معنای اوّلیّة کلمه دور می‌شوند، امّا زیبا و در عین حال، طبیعی هستند و به شیوایی و استواری نثر ترجمه کمک می‌کنند. برای آنکه مراحل جستجو و کنکاش در لایه‌های ذهن احساس گردد و به نوعی بتوان آن را تجربه کرد، به مثال‌های زیر که غالباً بیانی تصویری، کنایی و استعاری دارد، توجّه گردد. شایان ذکر است که اوّلاً معادل سوم و چهارم با توجّه به بافت متن انتخاب شده است و ثانیاً همة این معادل‌ها اگر در جای خود به کار رود، می‌تواند درست باشد:

                                                الف)                                                                        (ب)

 

بنابراین، به معادل‌یابی در سطح اوّلین لایة ذهن اکتفا نمی‌کنیم و اوّلین معادل را که به ذهن ما می‌آید، نمی‌نویسیم، بلکه با کنکاش در گنجینة حافظه، معادل‌هایی زیباتر و مناسب‌تر را می‌یابیم (ر.ک؛ لطفی‌پور ساعدی، 1376: 84).

توجّه به بافت جمله: معادل‌سازی برای تعابیر، معمولاً با توجّه به بافت جمله صورت می‌گیرد؛ بدین معنا که مترجم ببیند در قالب بیانی یا ساختاری که در زبان فارسی برای ترجمة جملة عربی انتخاب می‌کند، چه معادلی برای تعبیر مورد نظر، مناسب‌تر است (ر.ک؛ همان: 95). به این جمله توجّه کنید: «إنّ المنطقة تتطلع إلى موقف دولی متوازن یحدّد الأشیاء بمسمّیاتها لا الدوران علیها». «تتطلع» به معنای «چشم می‌دوزد» است، امّا با توجّه به بافت جملة فارسی، «امید بستن» مناسب‌تر است. «یحدّد الأشیاء بمسمّیّاتها» به معنای هر چیزی را به مفهوم آن ـ نه با ظاهر آن ـ سنجیدن است. «همه چیز را به درستی تعریف کردن» و «واقع‌گرایانه برخورد کردن» معادل‌هایی است که با توجّه به بافت جمله به ذهن می‌رسد. «الدّوران على شیء» به معنای «دور زدن چیزی و فریب دادن و نیرنگ زدن» است. به این ترجمة پیشنهادی دقّت کنید که چگونه معادل‌ها بر اساس بافت متن انتخاب شده است: «منطقه به موضع‌گیری بین‌المللی متعادلی امید بسته است که واقع‌گرایانه باشد نه فریبکارانه!».

آگاهی مترجم از اختلاف‌های دقیق معنایی میان کلمات و مترادف‌های نزدیک (ر.ک؛ کبیری، 1374: 80).

استفاده از معادل‌های آشنا در زبان فارسی که یکی از شیوه‌های روان‌سازی متن ترجمه است. معادل آشنا معادلی است که شاید در فرهنگ‌های لغت ذکر نشده باشد و معنای مستقیم و لفظ به لفظ عبارت زبان مبدأ نباشد، ولی مترجم اطمینان دارد که این معادل، منظور نویسنده را به خوبی می‌رساند و علاوه بر این، باعث روانی و شیوایی متن می‌شود.

به این جمله و ترجمه‌های آن توجّه کنید:

ـ «لأنّه ثبت مع الأیّام أنّ «اسرائیل» لاتفهم إلاّ لغة المساءلة و العقاب».

الف) زیرا با روزها ثابت شده است که اسرائیل جز زبان بازجویی و مجازات را نمی‌فهمد.

ب) تجربه نشان داده است که اسرائیل فقط زبان زور و قدرت را می‌فهمد.

برای تعبیر «ثبت مع الأیّام» چنین معادل‌هایی به ذهن می‌آید:

الف) با روزها ثابت شده است.

ب) گذشت روزگاران ثابت کرده است.

ج) زمان نشان داده است.

د) تجریه نشان داده است.

از این میان، معادل چهارم که در زبان فارسی آشناتر و طبیعی‌تر است، با اندکی دقّت و حوصله به ذهن می‌آید.

شیوه‌های معادل‌یابی

هر زبان عناصر واژگانی، ساختارهای دستوری، ترکیب‌ها، تعبیرها و اصطلاحات خاصّی دارد که ترجمة مستقیم آنها در بسیاری از موارد ممکن نیست؛ به عبارت دیگر، متن ترجمه گاه عناصری را در بر دارد که در زبان اصلی نیز وجود داشته، عیناً و به صورت لفظ به لفظ ترجمه شده است. گاهی اوقات نیز مجبور می‌شویم برخی از ساختارهای واژگانی و دستوری متن مبدأ را تغییر دهیم تا در زبان مقصد، قابل فهم و مأنوس باشند، ‌چنان‌که امکان دارد برخی واژه‌ها و ساختارها را عیناً وارد زبان مبدأ کنیم که این کار آگاهانه و بر اساس شناخت امکانات زبان مقصد صورت می‌گیرد. بر این اساس، معادل‌یابی در سه سطح اشتراک، تعدیل و انتقال صورت می‌گیرد (ر.ک؛ ترجمه متون ادبی: 25).

1ـ اشتراک

معادل‌یابی در سطح اشتراک، ترجمة مستقیم عناصر واژگانی، معنایی و دستوری زبان مبدأ است؛ زیرا در هر دو زبان وجود دارند. معادل‌یابی این عناصر به معنای جایگزین کردن آنها با عناصری مشابه در زبان مقصد است. زبان فارسی و عربی به دلیل همانندی‌های فرهنگی و منطقه‌ای که دارند، از اشتراک‌های زیادی در سطح واژگان، نحو، ترکیب‌ها و ویژگی‌های فرهنگی برخوردارند. به متن زیر و ترجمة آن نگاه کنید و ویژگی اشتراک در زمان‌ها و دیگر عناصر نحوی و نیز توالی جمله‌ها را در دو زبان ملاحظه کنید:

«حاول المحقّق عبثا أن ینتزعَ منّی أسراراً عسکریّة، و کنتُ أعرف کثیرة عن قِطعاتنا و أسلحتنا وأماکن تجمُّعنا، فعامَلَنی بِمُنتة اللُّطف، کَمَن یضعُ الطُّعمَ فی المَصیَدة، لکنّ مُحاولته باءت بالخَیبة. وجاءت الجلسة الأخیرة من جلسات التّحقیق وعلیها یَتوقَّف مَصیری، و خشیتُ أن تَهِنَ قوای و أضعُف تحت ظروف التّحقیق و أسالیبه فأقول شیئاً دون رغبة أو إرادة... و فکرتُ مَلیّاً، قَلبتُ الأمرَ علی وجوهه، و خطر لی خاطرٌ سَیّئ رافَقَه اشمئزاز، و النّفس أمّارة بالسّوء، قلتُ فی نفسی: لِمَ لاأتکلم قلیلاً؟ أقول لهم أشیاء و أدلی بمعلومات لاتَضُرُّ!» (عقله عرسان، 1991م.: 25).

ترجمه: «بازجو بیهوده سعی داشت اسرار نظامی را از من بیرون بکشد. من مطالب زیادی دربارة ساز و برگ نظامی، اسلحه و اماکن تجمّع نیروهایمان می‌دانستم. از این رو، او با مهربانی کامل با من برخورد کرد؛ درست مثل کسی که طعمه را در دام می‌گذارد، امّا تلاش او به جایی نمی‌رسد. آخرین جلسة تحقیق که سرنوشت مرا مشخّص می‌کرد، فرارسید. ترسیدم زیر فشار بازجویی و شیوه‌های آن نیرویم تحلیل برود و دچار ضعف بشوم و بی‌آن که بخواهم و قصدی داشته باشم، چیزی بگویم... خیلی فکر کردم و این موضوع را از زوایای مختلف بررسی کردم. فکر بدی به ذهنم رسید که با تنفّر همراه بود، البتّه نفس انسان همواره به کارهای بد فرمان می‌دهد. با خودم گفتم: چرا چند کلمه‌ای سخن نگویم؟ چیزهایی را به آنها می‌گویم و اطّلاعاتی در اختیارشان می‌گذارم که ضرری ندارد...».

چنان‌که می‌بینید انواع ماضی و مضارع و قیدهایی نظیر «ملیّاً، خاطرٌ سیّئ و رافقه الإشمئزاز...» و نیز ترکیب‌های وصفی مانند «أسراراً عسکریّة» و ترکیب‌های اضافی چون «أماکن تجمّعنا» و تعبیرهایی چون «باءت بالخیبة» و «قلبتُ الأمر علی وجوهه» در فارسی و عربی کاملاً مشترک هستند و عیناً به فارسی ترجمه شده‌اند و نیازی به تعدیل اسلوب یا حذف و اضافه نبوده است.

2ـ تعدیل1

تعدیل در سطوح مختلف آن لازمة ترجمه است؛ زیرا امکانات بیانی و قابلیّت‌های نحوی زبان‌ها با یکدیگر متفاوت است و هر زبان سرشار از نکته‌ها و رموز و ظرایف حقیقی و مجازی، قیاسی و سماعی، دستوری و کاربردی است که در امر معادل‌یابی، تعدیل را برای مترجم اجتناب‌ناپذیر می‌کند. به دیگر سخن، آرایش نحوی زبان‌ها با هم تفاوت دارد و امکان ندارد ترجمة لفظ به لفظ همة بخش‌های یک متن، مفهوم و رسا باشد. نشان دادن ساختار واژگانی و نحوی زبان مبدأ در زبان مقصد به طور قطع به قیمت نارسایی مفهومی و پیامی آن متن تمام خواهد شد و هر مترجم از این امر که «پیام در چارچوب‌های مأنوس درک می شود، نه در ساختارهای کاملاً غریبه» باخبر است (ر.ک؛ صلح‌جو، 1388: 52).

مترجم برای ترجمة متن آن را می‌فهمد و مقصود آن را درک می‌کند و آنگاه آن را به زبان مقصد بازگو می‌کند. گاهی اوقات مترجم برای درک متن مجبور می‌شود آن را تفسیر کند و برای منطقی جلوه دادن تفسیر خود از متن اصلی، از منطق و استدلال کمک می‌گیرد. همة اینها باعث می‌شود تا متن ترجمه شده ساده‌تر از متن اصلی باشد و موارد پیچیده و مشکل، آسان و قابل فهم شود.

مهم‌ترین عامل در فرایند ساده کردن متن، عامل تعدیل است. به نظر می‌رسد نمی‌توان همة موارد تعدیل را شناسایی کرد و برشمرد و شاید اصلاً چنین کاری ضرورتی نداشته باشد؛ زیرا چنان‌که گفته شد، تعدیل در ذات ترجمه هست و مترجم از آغاز تا انجام عمل ترجمه همواره در حال انجام تعدیل است و نیز حتّی در متونی که زبان مبدأ و مقصد اشتراک بسیاری دارند، باز هم تعدیل‌های جزئی و کوچک صورت می‌گیرد. پدیدة تعدیل در ترجمه به دو نوع تعدیل اجباری و اختیاری تقسیم می‌شود. برای درک موارد تعدیل اجباری می‌توان به ترجمة متن قبل ارجاع داد که تعدیل ترتیب اجزای کلام (فارسی: فاعل + مفعول + فعل و عربی: فعل + فاعل + مفعول) و ایجاد تعدیل در ترجمة ترکیب‌های وصفی ـ اضافی نظیر: «أشجار الحدیقة الباسقة = درختان بلند باغ» از آن جمله است. این تغییرها به خاطر تفاوت‌هایی که در زبان مبدأ و مقصد وجود دارد، به مترجم تحمیل می‌شود و گریزی از آنها نیست (ر.ک؛ فرحزاد، 1385: 295). نکته اینجاست که اگر مترجم به ایجاد تعدیل‌های اجباری بسنده کند، متن ترجمة وی شاید از نظر زبان مقصد درست باشد، ولی از نظر سبک، ارایة معنا و پیام، قابلیّت ایجاد ارتباط با مخاطب و نیز خواندنی بودن متن ترجمه توفیق چندانی ندارد. امّا تعدیل‌های اختیاری بیشتر ناظر به ویژگی‌های سبکی و تفاوت‌های ظریف معنایی و تلاش برای یافتن قالب‌های بیانی جاافتاده و مقبول در زبان مقصد است. مهم‌ترین موارد تعدیل را می‌توان چنین دسته‌بندی کرد:

الف) تعدیل در ساخت

تعدیل در ساخت یعنی ایجاد تعدیل در ساخت دستوری جملة زبان مبدأ (ر.ک؛ سهیلی، 1366: 20). به دو نمونه از این نوع تعدیل توجّه کنید:

* تبدیل ساختار اسمی به ساختار فعلی و یا برعکس

ـ «لمّا أصبح الصّباح اصطفَّت العَساکر و برَزَ مِنَ الأعداء فارساً بالحدید غاطسٌ».

«صبح‌هنگام (به جای وقتی صبح فرارسید) به مصاف هم رفتند و از میان دشمنان سوارکاری بیرون آمد که سراپا مسلّح بود».

ـ «بإمکاننا أن نتعاون مع زملائنا و نسهم فی الأنشطة المختلفة».

«ما می‌توانیم (به جای امکان داشتن) با همکاران‌ خود همیاری کنیم و در فعّالیّت‌های مختلف سهیم باشیم».

*تبدیل فعل به قید

ـ «هل سَبقَ أن نَشرتَ مقالة فی هذه المجلّة؟»

«آیا تاکنون (به جای: سابقه داشته است) مقاله‌ای را در این مجلّه چاپ کرده‌ای؟».

ـ «إقامة قواعد عسکریّةأطلسیّة فی لیبیا، تأتی بعد القاعدة العسکریّة الّتی أقیمت فی دولة جنوب السّودان».

«لیبی پس از دولت جنوب سودان، دومین کشوری است که پایگاه‌های نظامی ناتو در آن ایجاد می‌شود».

* تبدیل شبه‌جمله به اسم منسوب

«عیون مِن زجاج: چشمان شیشه‌ای».

* تبدیل ترکیب وصفی به اضافی

«الشّعب المصری: ملّت مصر».

ب) تعدیل در شیوة خطاب

تعدیل شیوة خطاب به معنای آن است که مترجم برای رسایی و شیوایی متن ترجمه، شیوة خطاب جمله یا زاویة دید نویسنده را تعدیل می‌کند (ر.ک؛ فرحزاد، 1385: 171). به نمونه‌هایی از تعدیل خطاب بیان توجّه کنید:

*تبدیل فعل مجهول به معلوم یا عکس آن

ـ «أعطیتُ وثیقة و أرید منّی أن أوقّعها»

«سندی به من دادند و از من خواستند آن را امضا کنم».

* تبدیل جزء به کُل یا عکس آن

ـ «لاشکَّ أن دائرة الاستقالة مِنَ المسؤولیّة التّاریخیة العربیّة و الإسلامیّة تَجاهَ قضیّة فلسطین قد جَعلَتها مُحاصَرةً بالتَّهمیش و النِّسیان».

«تردیدی نیست که شانه خالی کردن عرب‌ها و مسلمانان از مسئولیّت تاریخی خود در برابر آرمان فلسطین باعث شده است که این آرمان در محاصرة به حاشیه رانده شدن و فراموشی قرار بگیرد»2.

بدون تعدیل:

«تردیدی نیست که دایرة استعفاء از مسئولیّت تاریخی عربی و اسلامی در برابر مسألة فلسطین، آن را در محاصرة به حاشیه رانده شدن و فراموشی قرار داده است».

* تبدیل عبارت مثبت به منفی یا عکس آن

ـ «یتمُّ تَجاهُل الحدیثِ عن صُمود المُناضلین فی الحُدود».

«از پایداری مبارزان در مرزها سخنی به میان نمی‌آید».

بدون تعدیل:

«پایداری مبارزان در مرزها نادیده گرفته می‌شود».

ـ «لیس علیه أن لایَهتمَّ بِالضّیوف الجُدُد».

«او می‌تواند به مهمانان جدید توجّه کند».

بدون تعدیل:

«او نباید به مهمانان جدید توجّه نکند».

* استفاده از اسم ذات به جای اسم معنا3و عکس آن

ـ «قَرَّر الاحتلالُ حَظرَ التّجوال فی المدینة من الغروب إلی الصّباح».

«نیروهای اشغالگر تصمیم گرفتند از غروب تا صبح ممنوعیّت رفت و آمد را در شهر به اجرا درآورند».

ـ «سَیُواجه الشّارعُ المِصری تداعیّات هذه الکارثة بِتَجلُّدٍ و مُثابَرة».

«افکار عمومی مصر با صبر و استقامت با پیامدهای این فاجعه مقابله خواهد کرد».

ج) تعدیل بلاغی

تعدیل بلاغی به معنای تلاش برای بازآفرینی وفادارانة متن اصلی در زبان مقصد با استفاده از آرایه‌های متفاوت است تا تأثیری مشابه تأثیر متن اصلی را در خوانندة ترجمه ‌ایجاد کند. ایجاد این تعدیل نه تنها در فرایند ارایة پیام و معنا خلل وارد نمی‌کند، بلکه می‌تواند باعث برجستگی و نمود بیشتر معنا و پیام شود. تعدیل بلاغی را بیشتر در ترجمة امثال و تعابیر و کنایات و عبارات آمیخته با تصویر می‌توان دید (ر.ک؛ لطفی‌پور ساعد، 1376: 177ـ171). در این نوع از تعدیل، بیان ساده به بیان تصویری، اعمّ از مجازی، استعاری، کنایی و نیز عکس آن تبدیل می‌شود، همچنان‌که واژة عام به خاص یا برعکس ترجمه می‌شود:

* بیان ساده به تصویری

«جَحدَ جمیلَه: زیبایی او را انکار کرد، [ناسپاسی کرد]: نمک خورد و نمکدان شکست.

«أبْغَضُ مِن الشَّیب إلى الغَوانی: منفورتر از پیر برای زنان زیباروی و خنیاگر: زن جوان را تیری به پهلو بِهْ که پیری».

* بیان تصویری به تصویری

«صرَّحَ المَخضُ عَنِ الزُّبَد: شیر یا مایع خالص از کف جدا شد: ماه از پشت ابر بیرون آمد».

«کلَّفَه مُخَّ البَعُوضَة: مغز پشه را از او خواست: او را دنبال نخود سیاه فرستاد، او را دست به سر کرد، او را سر کار گذاشت».

* بیان تصویری به ساده

«خُتِمَ عَلَی قَلبِه: بر دلش مُهر زده شد: قدرت درک و فهم ندارد».

«نَکَّسَ أعلامَه: پرچم‌هایش را شکست: تسلیم شد».

* ترجمة واژه‌ای خاص به واژه‌ای عام یا برعکس

ـ «تَسرَّبت المَعلومات مِن الصَّحِیفة: اطّلاعات از روزنامه به بیرون نفوذ کرد».

واژة خاصّ «درز کردن» به واژة عام «نفوذ کردن» ترجمه شده است.

ـ «تَفرُضُ علیک هذا الأسبوعُ تضحیاتٍ مادّیّة قد تکون مُضایِقة: این هفته خسارت‌های مادّی را به تو تحمیل خواهد کرد که شاید تو را در تنگنا قرار دهد».

واژة «تضحیات» به معنای «قربانی کردن» است که در این جمله به معنای عام «خسارت دیدن» ترجمه شده است.

د) تعدیل حجم

گاه مترجم برای انتقال دقیق معنا یا پیام و یا ایجاد صراحت و وضوح بیشتر، وادار به افزایش یا کاهش حجم می‌شود (ر.ک؛ سهیلی، 1366: 15 و عرب، 1376: 17). البتّه واضح است که باید در جریان این تعدیل حجم، آسیبی به معنا و مفهوم نرسد؛ زیرا همة این تلاش‌ها در راستای ارایة بهتر و رساتر معنا صورت می‌گیرد. نمونه‌هایی از تعدیل حجم به شرح ذیل است:

* ابهام‌زدایی از متن مبدأ

ـ «إن الهیستریا الاستیطان الّتی تَعمُّ الأرض الفلسطینیّة المُحتلّة من أقصاها إلی أقصاها، تؤکّدأن العدوّ الصهیونی لیس مَعنیّاً بالسّلام: جنون شهرک‌سازی که سراسر فلسطین اشغالی را از قدس گرفته تا دورترین نقطة این سرزمین فراگرفته، بیانگر آن است که دشمن صهیونیستی به دنبال صلح و آرامش نیست».

* تقطیع جمله

ـ «إنّ قمّة أوبک الّتی تَنعقد فی الذّکری الخمسین لتشکیل المُنظّمة و وسط إعلام غربی مُکثَّف یُلقی اللّؤم علی المُنظمة فی ارتفاع الأسعار، تَتَحمَّل مسؤولیّة کبیرة فی صیانة ثروة شعوبها: کنفرانس اُپک که در پنجاهمین سالگرد تأسیس سازمان اپک برگزار می‌شود، مسئولیّت بزرگی را در حفظ و صیانت از ثروت مردم کشورهای نفت‌خیز بر عهده دارد. برگزاری این کنفرانس با تبلیغات گستردة غربی‌ها همزمان است که تقصیر بالارفتن بهای نفت را بر گردن این سازمان می‌اندازند».

* آوردن کلمات توضیحی

ـ «أقبل ابن‌سینا عَلَی دراسة الطّب و ما تُرجم عن الیونان».

«ابن‌سینا به فراگیری طبّ و کتاب‌هایی که از زبان یونانی ترجمه شده بود، روی آورد».

ـ «الحیاة اللندنیّة: الحیاة چاپ لندن».

* به لفظ درآوردن برخی اشاره‌ها و تلویح‌ها

ـ «ثَمَّة نکتة رائجة فی مصر تقول إنّ الرئیس مبارک التّقیّ الرئیسین جمال عبدالنّاصر و السادات فی السّماوات العُلی، فسألاه: سُمّ أم مِنَصَّة؟ فردَّ علیهم باقتضاب قائلا: فیس بوک».

«لطیفه‌ای در مصر بر سر زبانهاست که می‌گوید رئیس جمهور مبارک در جهان آخرت با رؤسای جمهور پیشین مصر جمال عبدالنّاصر و انور سادات دیدار کرد. آن دو از او پرسیدند: زهر خوردی یا ترور شدی؟ وی به اختصار پاسخ داد: فیس بوک».

* ذکر مرجع ضمایر

ـ «و رکّزت انتباهها علی معامل تولید الطّاقة و معامل تکریر النّفط و هما وراء زهاء أربعین فی المئة مِنَ الإنبعاثات فی الولایات المتّحدة: این دولت همة توجّه خود را به کارخانه‌های تولید انرژی و پالایشگاه‌های نفت معطوف کرده است که عامل انتشار چهل درصد از گازهای گلخانه‌ای در آمریکا هستند».

3ـ انتقال

انتقال آن است که یک واژه یا تعبیر و یا قالب بیانی به طور مستقیم از زبان مبدأ وارد زبان مقصد شود؛ زیرا در زبان مقصد معادلی برای چنین عناصری یافت نمی‌شود. از این رو، در متون ترجمه شده عناصری جدید و ناآشنا به شمار می‌آیند و اهل زبان در متون تألیفی و در زبان گفتاری خود آنها را به کار نمی‌برند (ر.ک؛ نیومارک، 1372: 103).

انتقال در دورة معاصر معمولاً از زبان‌های اروپایی، به‌ویژه انگلیسی صورت می‌گیرد، امّا انتقال از زبان عربی به فارسی بیشتر در مفاهیم دینی و مربوط به مسایل عقیدتی است که در دوره‌های گذشته رخ داده است؛ مثلاً یکی از موارد انتقال از عربی به فارسی انتقال «اسلوب نفی»، «إلاّ»، «نفی» و «حتّی» است:

ـ «ما جاء إلاّ سعید = کسی جز سعید نیامد».

ـ «لم یکد یدخل الصّف حتّی رأی سعیداً = به محض این که وارد کلاس شد، سعید را دید».

یادآوری می‌شود که در متون جدید انتقال از عربی به فارسی بسیار اندک است.

ـ «انتفاضه، عملیّات انتحاری» دو نمونه از انتقال واژگانی است که پیشتر دربارة آنها سخن گفتیم.

هدف از شیوه‌های معادل‌یابی

هدف از شیوه‌های معادل‌یابی آن است که سلطه و سیطرة متن اصلی بر خواننده کم شده یا از بین برود. هرچه تجربه و مهارت مترجم در کار برگرداندن از زبان اصلی بیشتر باشد و هر چه آشنایی بیشتری با موضوع متن داشته باشد، در رهایی از تأثیر متن اصلی بر متن ترجمه موفّق‌تر است. این تأثیرگذاری اغلب وقتی پیش می‌آید که مترجم سعی دارد در مقابل هر کلمه یا جملة متن اصلی، یک کلمه یا جمله را قرار دهد و از افزودن کمّی کلمات پرهیز می‌کند، حال آنکه معنا غالباً وسیع‌تر از آن است که در زبان مقصد در قالبی مشابه بیان شود. از این رو، معنا را می‌توان در قالبی دیگر بیان کرد، هرچند از الفاظ بیشتری استفاده شود. با این وصف، حتّی در معادل‌یابی در سطح اشتراک که عناصر بیانی زبان مبدأ با عناصر مشابه در زبان مقصد جایگزین می‌شوند نیز انتظار نمی‌رود که شمار کلمات و شکل بیان در دو زبان کاملاً همانند باشد، چه رسد به معادل‌یابی در سطح تعدیل که سخن از جستجو برای یافتن قالب‌هایی آشنا و مأنوس در زبان مقصد است تا جای ساختارهای ناآشنا و غریبة متن مبدأ بنشینند.

نتیجه‌گیری

1ـ از معادل‌یابی می‌توان به عنوان ترجمة غیرمستقیم یاد کرد.

2ـ معادل‌یابی در چارچوب خاصّی انجام می‌شود.

3ـ معادل‌یابی در رسایی و شیوایی هرچه بهتر متن کمک شایانی می‌کند.

4ـ معادل‌یابی کمک می‌کند تا بوی ترجمه از متن برنخیزد.

5ـ معادل‌یابی پویا در سه سطح اشتراک، تعدیل و انتقال صورت می‌گیرد.

6ـ تعدیل دارای انواعی است که عبارتند از: تعدیل در ساخت، تعدیل در شیوة ساخت، تعدیل بلاغی و تعدیل در حجم.

7ـ واژگان علاوه بر معنای ملموس و آشنا دارای معنای تجربی و همایشی نیز می‌باشند.

8ـ مترجم پیام زبان مبدأ را تعیین و برای ارایة آن در زبان مقصد معادل‌های مناسبی پیدا می‌کند.

9ـ مترجم علاوه بر آشنایی از زبان مبدأ و مقصد باید تمام معادل‌های مختلف و مترادف‌های یک واژه را در گنجینة ذهن خود داشته باشد.

10ـ این تصوّر که فرایند ترجمه، تعیین واژه‌های معادل در زبان مقصد برای واژگان زبان مبدأ است، غلط و نابجاست.

پی‌نوشت

1ـ اصطلاح تعدیل از (صلح‌جو، 1388: 58) گرفته شده است و به نظر می‌آید از واژة «تغییر» مناسب‌تر باشد.

2ـ «طفره رفتن» اعمّ از «استعفا دادن» است. افزون بر این، در این ترجمه، تکنیک استفاده از اسم ذات به جای اسم معنا نیز به کار رفته است و «عربی» و «اسلامی» به «عرب» و «مسلمان» ترجمه شده است. همچنین کلمة «محاصرة: محاصره شده» که ساخت اسمی دارد، به ساخت فعلی «در محاصره قرار بگیرد» ترجمه شده است. مترجم می‌تواند واژة «حلقه» را پیش از محاصره بیاورد تا ترجمة مستقیم «دایره» باشد، امّا احساس می‌کند به جای آنکه به دقّت یا روانی جمله کمک کند، باعث سنگینی آن می‌شود؛ زیرا سه مصدر «محاصره»، «به حاشیه رانده شدن» و «فراموشی» به اندازة کافی جمله را سنگین کرده است. از این رو، دلیلی برای ذکر آن ندیده است.

3ـ اسم ذات در جهان خارج قابل تحقّق است و می‌توان آن را مشاهده کرد، ولی اسم معنا چنین نیست؛ مثلاً اشغالگران را در جهان خارج می‌توان دید، امّا اشغالگری را نمی‌توان به چشم مشاهده کرد.

4ـ تا آنجا که تحقیق کردیم و با اهل فن در زبان فارسی پهلوی رایزنی شد، فارسی میانه با این دو اسلوب بیگانه است. کلمة «جز» که در حقیقت «جدا از» می‌باشد، به مفهوم «جدا‌جدا» به کار رفته است. بدیهی است که ایرانیان به دلیل شیفتگی به قرآن و قداستی که برای آن قایل بوده و هستند، الگوهای نحوی و بیانی به کار رفته در قرآن را وارد زبان فارسی کرده‌اند.

حسن، محمّد عبدالغنی. (1376). «فنّ ترجمه در ادبیّات عربی». ترجمة عبّاس عرب. چاپ اوّل. مشهد: آستان قدس رضوی.
سهیلی، ابوالقاسم. (1366). «افزایش و کاهش در ترجمه». فصلنامةترجمه. ش 3 و 4.
شاتلورت، مارک. (1385). «فرهنگ توصیفی اصطلاحات مطالعات ترجمه». ترجمة فرزانه فرحزاد و غلامرضا تجویدی. چاپ اوّل. تهران: یلدا قلم.
صلح‌جو، علی. (1388). «گفتمان و ترجمه». چاپ پنجم. تهران: نشر مرکز.
عقله عرسان، علی. (1991م.). «صمود مقاتل». دمشق: اتّحاد الکتاب العرب.
فرحزاد، فرزانه و دیگران. (1385). «فرهنگ توصیفی اصطلاحات مطالعات ترجمه». چاپ اوّل. تهران: یلدا قلم.
فهیم، منصور و سعید سبزیان.«دورة آموزش فنون ترجمه». تهران: رهنما.
کاظمی اسفه، ابراهیم. (1367). «ترجمه چیست(3)». فصلنامة ترجمه. ش 5.
کبیری، قاسم. (1374). «اصول و روش ترجمه». چاپ اوّل. تهران: رهنما.
کردوانی، کاظم. (1367). «ترجمه کردن را بیاموزیم». فصلنامة ترجمه. ش 5.
لطفی‌پور ساعدی، کاظم. (1376). «درآمدی به اصول و روش ترجمه». تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
نیومارک، پیتر. (1372). «دورة آموزش فنون ترجمه». ترجمة منصور فهیم و سعید سبزیان. تهران: رهنما.