نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشیار،گروه زبان و ادبیات عربی، دانشگاه شهید مدنی آذربایجان، تبریز، ایران
2 کارشناسی ارشد مترجمی زبان عربی، دانشگاه شهید مدنی آذربایجان، تبریز، ایران
چکیده
از مهمترین مباحثی که در ترجمة متون دینی و ادبی، مترجم را به چالش میکشاند بحث برگردان و برابریابیهای آرایههای ادبی است. در این بحث واکاوی دو مقولة ترجمة تشبیه و صفات مرکب از اهمیت خاصی برخوردار است. بیشتر چالشها و مشکلات مترجمان در ترجمة چنین آرایههایی به جهت تفاوتهای نوع شناختی و فرهنگی بین دو زبان است. مترجم میتواند با در نظر داشتن این تفاوتها تا حد زیادی بر این چالشها تسلط یابد. پژوهشگران در جستار حاضر به روش توصیفی- تحلیلی ابتدا به ماهیت، عملکرد و معیارهای طبقهبندی تشبیهات و صفات مرکب در ترجمة خطبهها و نامههای نهجالبلاغه از بهرامپور میپردازند و سپس با استفاده از الگوی پیرینی (2007) به بررسی راهکارهای اتخاذ شده برای حل مشکلات موجود در ترجمة این آرایهها اقدام میکنند. پیرینی برای حل این مسأله از راهکار کلی بومیسازی در معادل ترجمهای استفاده میکند. با در نظر گرفتن این استراتژی، وی در مقولة صفات مرکب دو راهکار و در باب تشبیهات شش روش اساسی پیشنهاد میکند. برآیند پژوهش نشان میدهد که هنگام ترجمه هر نوع صفت مرکب و تشبیهی، روشهای ترجمهای اتخاذ شده براساس بومیگزینی زبانی و فرهنگی مناسب بوده و قابلیت اجرایی دارد، چراکه در ترجمه حاضر، مترجم از روش ادبی بهره برده است. چنین تطبیقی نشاندهنده تقارن فرهنگ در دو زبان مبدأ و مقصد است.
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
Equivalences of Similes and Compound Adjectives in Translation of Sermons and Letters of Nahj al-Balagha based on Pierini’s Domestication Model (Case Study: Bahrampour’s Translation, 2017)
نویسندگان [English]
- Ali Sayadani 1
- Yazdan Heydarpour Marand 2
1 Associate Professor, Department of Arabic Language and Literature, Azarbaijan Shahid Madani University, Tabriz, Iran
2 M.A. in Arabic Translation, Azarbaijan Shahid Madani University, Tabriz, Iran
چکیده [English]
One of the challenges that translators of literacy and non-literary texts face is rendering and finding equivalents for figures of speech. In this regard, translating simile and compound adjectives are of great importance. Most of the challenges in translating such figures of speech are due to cognitive and cultural differences between the source and target languages. By paying attention to the differences, translators can overcome the challenges. Using a descriptive-analytical method, this study dealt with the nature, function, and criteria of categorizing similes and compound adjectives in Bahrampour’s translations of Sermons and Letters of Nahj al-Balagha. Applying Pierini’s (2007) model, the study then explored the strategies used for dealing with problems in translating the figures of speech. Pierini uses domestication strategy for translation in such cases. Considering the strategy, he introduces two strategies for compound adjectives and six strategies for translating similes. The results show that when translating all compound adjectives and similes, the used translation methods that are based on domestication of language and culture, are appropriate and applicable; since in this translation, Bahrampour has used a literary method and the correspondence shows the closeness between source and target languages.
کلیدواژهها [English]
- Translation Strategies
- Pierini
- Simile
- Compound Adjectives
- Nahj Al-balagha
- Bahrampour’s Translation
ترجمه، فرآیندی است که بشر بهواسطۀ آن توانسته به زبان، فرهنگ و تحولات پیرامون خود آگاهی یابد. آنچه اهمیت این دانش را مشخص میکند این است که بدانیم ترجمه یک ضرورت گریزناپذیر بشری است.
با در نظر داشتن ارزش فرآیند ترجمانی، به نظر میرسد که «پژوهشهای ترجمهای عصر حاضر تا حد زیادی متأثر از گسترش دانشهای زبانی و فرازبانی بوده است» (نور عوض، 1988: 70). آنگونه که پیرینی[1] نظریهپرداز حوزة مطالعات ترجمه یاد میکند، «هنر ترجمه منوط به آگاهی از دانشهای زبانی است» (Fauziah, 2017: 28). دانشها و معلوماتی که متأثر از تغییرات ساختار نحوی متن، آرایههای ادبی و... سازمان مییابند که مترجم باید بتواند مفاهیم و اغراض اصلی اطلاعات مزبور را بهدرستی به مخاطب منتقل سازد؛ بهگونهای که مخاطب بتواند جدای از تفاوتهای نوع شناختی و فرهنگی متن، پیام واقعی را درک کند. باید گفت کاربست و عاملیت «متغیرهای فرهنگی و زبانی متأثر از تفاوتهای نوع شناختی نقش بزرگی را در تشخیص ماهیت فضای معنای متن بازی میکنند» (الدسوقی، 2007: 111). به اعتقاد پیرینی «تفاوتهای نوع شناختی بین دو زبان از نظر ساختارهای مفهومی[2] و تغییرات زبانی[3] در واژهسازی آشکار میشود. این ساختارها و تغییرات بیانگر تعدادی از روابط معنایی مختلف بین عناصر سازنده است که پیوندهای نحوی، زبانی و ادبی میان آنها حاکم است» (Pierini, 2015: 17). پیرینی از این ارتباط و گستردگی بهعنوان یک چالش اساسی یاد میکند که بهواسطۀ واگرایی میان دو زبان و فرهنگ خاص ایجاد میشود. وی برای گذر از این چالش، موضوع بومیسازی[4] را بهعنوان استراتژی کاربردی عنوان میکند که در آن مترجم نخست عناصر زبانی و فرهنگی زبان مبدأ را در فرهنگ خود جذب میکند و سپس آن را با ارزشها و قواعد زبانی و فرهنگی خود برابر میسازد.
مسأله بومیسازی از عناصر خاص فرهنگی است که مضمون آن متشکل از ارزشها، تعبیرات، حالتها و ساختارهای زبانی است. از این رو، این مسأله توجه مترجم را به گزینش و انتخاب مناسبترین معادل ترجمهای رهنمون میسازد که منجر به تعادل واژگانی میشود. به باور پیرینی، این راهکار زمانی مثمرثمر خواهد بود که مترجم بتواند «وجوه اشتراکی و نقطة اقتران میان واژگان و عبارتها را در دو فرهنگ و زبان شناسایی کند و آنها را در قالب فرهنگ و زبان خود به کار گیرد» (Pierini, 2007: 88).
با توضیح کلیات بحث، در این جستار به بررسی تفاوتهای نوع شناختی و فرهنگی ترجمة بهرامپور از نهجالبلاغه براساس الگوی بومیگزینی پیرینی پرداخته شده است. هدف از انتخاب ترجمۀ مزبور این بوده است که بهرامپور در ترجمة حاضر، جنبۀ خاص زبانی و فرهنگی را رعایت کرده و ترجمهای آزاد و ارتباطی را ارائه داده است. همچنین گزینش دو بعد صفات مرکب و تشبیهات در اولویت قرار گرفته است، چراکه به باور پیرینی «تشبیه در رده ویژگیهای زبانی قرار میگیرد و این ویژگی به سبب نقش اساسی تشبیه در اندیشه و گفتار نمود یافته است» (Ibid: 23). همچنین بحث صفات مرکب مبین «الگوهای ریختشناسی زبان است که با تعیین دستهبندیهای زبانی و روابط نحوی- معنایی میان آنها، اهمیت این الگوها را در زبان و گفتار نمایان میسازد» (Pierini, 2015: 18).
از آنجایی که بررسی دو بحث تشبیهات و صفات مرکب در ترجمة حاضر منوط به ارزیابی وجوه زبانی و واژگانی عبارتهای ترجمانی است، کاوش و تطبیق هر کدام از این وجوه زبانی تأثیر کاربست عناصر بومیسازی فرهنگی را در جهت معادلیابی نسبی واژگان نشان میدهد. علاوه بر این، مسأله مهارت و تسلط مترجم در بازبینی و بازآرایی عناصر فرهنگی در تشبیهات و صفات مرکب مهم به نظر میآید. بر این اساس مترجم باید تسلط و مهارت کافی را در فرآیند ترجمانی داشته باشد تا وجوه شباهتی زبان را در بستر تفاوتهای نوع شناختی و فرهنگی نشان دهد.
مترجمی که میکوشد متغیرهای فرهنگی و زبانی را در قالب ارتباطهای موازی میان دو زبان و فرهنگ واضحتر کند در مواجه با چنین مقولههایی با مشکل اساسی روبهرو میشود. پیرینی برای حل مشکل ترجمة صفات مرکب از دو راهکار جابهجایی فرهنگی و سازگاری فرهنگی و برای ترجمة تشبیهات از شش روش کاربردی حفظ صورت تشبیه، جایگزینی تشبیه، جایگذاری با اصطلاحات بومی ویژه، کاهش مفهوم اصلی تشبیه، حفظ تشبیه با توضیح ویژگیهای تشبیه و حذف مشبه (از ارکان تشبیه) بهره میگیرد.
در پژوهش حاضر سعی شده است تا به سؤالات ذیل پاسخ داده شود:
- مترجم در مواجهه با تفاوتهای نوع شناختی و فرهنگی اصطلاحات زبانی موجود در تشبیهات و صفات مرکب خطبهها و نامههای نهجالبلاغه چگونه عمل کرده است و این تفاوتهای فرهنگی (بومشناسی) چه تأثیراتی در بازشناخت سبک و سیاق ترجمۀ تشبیهات و صفات مرکب دارد؟
- در بررسی چالشهای ترجمهای صفات مرکب و تشبیهات خطبهها و نامههای نهجالبلاغه کدامیک از راهکارها بیشترین تأثیر را در رفع چالشهای زبانی و فرهنگی (اصطلاحات زبانی خاص و تفاوتهای نوع شناختی) داشته و مترجم را به انتقال دقیق مفاهیم و عناصر زبانی و فرهنگی رهنمون ساخته است؟
- پیشینة پژوهش
با توجه به این مسأله که رویکرد بومیگزینی پیرینی (2007) از رویکردهای نوین مطالعات ترجمه محسوب میشود و هنوز جای بررسی و بحث دارد به معدود جستارها و پژوهشهایی که در باب چالشهای فرهنگی و زبانی صورت پذیرفته در ادامه اشاره شده است.
قطاف تمام[5] (2005) در رسالهای تحت عنوان «إشکالیة نقل الخصوصیات الثقافیة» به بحث و بررسی دربارة چالشهای فرهنگی و راهکارهای حل آن پرداخته است. وی چالشهای فرهنگی را محصول عدم تطابق ساختارها و متغیرهای زبانی میان دو زبان و فرهنگ میداند که برای گذر از آن باید در سطح واژگانی از راهکار بومیسازی استفاده کرد. البته باید اذعان داشت که نویسنده در این کتاب صرفاً مباحث توصیفی را بیان میدارد.
در مقالة «معادلیابی تشبیه در ترجمه عربی رمان سمفونی مردگان براساس الگوی پیرینی (2007)» کشاورز (1399) به تفاوتهای فرهنگی میان زبان مبدأ و مقصد توجه دارد. در این راستا وی از رویکرد پیرینی در بررسی ترجمة عربی رمان سمفونی مردگان استفاده میکند و میکوشد این تفاوتهای فرهنگی را در قالب راهکارهای این رویکرد نشان دهد و مطابق با فرهنگ خود ترجمه کند. نویسنده در این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی این موضوع پرداخته است.
شمسیفرد و همکاران (2007) در مقالهای با عنوان « Strategies for Translation of Similes in four Different Persian Translations of Hamlet » به بررسی راهکارهای تشبیه براساس رویکرد پیرینی در داستان هملت پرداختهاند. در این مقاله نویسندگان در ترجمة تشبیهات از روشهای یکسانی استفاده و بیشتر بر حفظ ویژگیهای متن مبدأ تأکید کردهاند.
بلاوی و غفوریفر (2014) در مقالهای با عنوان «الظواهر الأسلوبیة فی خطبة الشقشقیة للإمام علی (ع)» به بیان مباحث زبانی و بلاغی خطبة شقشقیه نهجالبلاغه پرداختهاند. نویسندگان در خطبة حاضر به تحلیل سطوح زبانی، دستوری و معنایی خطبه مزبور توجه داشته و هر یک از این مباحث را در چهارچوبهای فرهنگی و زبانی نهجالبلاغه مورد ارزیابی قرار دادهاند. نویسندگان در این مقاله نخست تعریف جامعی از اشکال فنی و ادبی ارائه میدهد، سپس هر یک از این موضوعات را در قالب واژگان فرهنگی خاص نهجالبلاغه مورد بررسی قرار میدهد.
با توجه به این مسأله که مطالعات معدودی در زمینۀ بررسی معادلیابیهای ترجمة آرایههای ادبی بهویژه تشبیه و نیز مطالعه صفتهای ترکیبی در برگردان خطبهها و نامههای نهجالبلاغه صورت پذیرفته است، وجه تمایز پژوهش حاضر نسبت به سایر پژوهشهای انجامگرفته به جهت بررسی مقولههای حاضر براساس الگوی بومیشناسی پیرینی است که به عناصر خاص فرهنگی و زبانی ترجمه توجه داشته است که از این منظر نسبت به سایر تحقیقات مذکور مطالعهای ویژه و در خور توجه است.
- ضرورت و اهمیت پژوهش
ترجمهای که بهرامپور از نهجالبلاغه ارائه داده است ترجمهای روان، آزاد و ارتباطی بوده است. به عقیدة بهرامپور، چنین ترجمۀ صریح و ارتباطیای، تلاشی برای رفع ابهام و پیچیدگی در درک اغراض کلام امیر (ع) بوده است. ترجمة حاضر متناسب با ساختارهای زبانی و فرهنگی زبان مقصد ارائه شده است. بر این اساس کار ترجمهای مترجم، محتوامحور بوده که ارزشها و اصول زبانی و فرهنگی مقصد را در نظر داشته است؛ بهطوریکه در مواردی، تمثیلهای عربی بهعنوان نمودهای فرهنگی و زبانی خاص با تمثیلهای فارسی جایگزین شده است. هدف مترجم در گام نخست تحویل ترجمهای آسان و قابل فهم به مخاطب کلام و در گام بعدی ابهام زدایی از گفتار امیرالمؤمنین (ع) بوده است.
در مقاله حاضر کوشیده شده است تا در گام اول با استفاده از رویکرد بومیگزینی پیرینی عناصر زبانی و فرهنگی قابل فهمی نسبت به نمونههای موردی ارائه شود که مفاهیم و مضامین ویژۀ آنرا در برداشته باشد و به نسبت آن فضای معنایی قابل قبولی بازتاب یابد. همچنین جامعیت و مقبولیت ترجمة بهرامپور از نهجالبلاغه (1396) را مورد ارزیابی قرار دهند.
- چهارچوب نظری
همانگونه که اشاره شد پیرینی (2007) ترجمة دو مقولة تشبیهات و صفات مرکب را در فرآیند ترجمانی، چالش اساسی میداند. پیرینی برای حل این چالش راهکار بومیگزینی را مطرح میسازد که در ترجمة دو مقولة مزبور حائز اهمیت است. بومیگزینی، شکلی گسترده و تخصصیتری را نسبت به ترجمه ارائه میدهد که بیشتر در مورد یک فرهنگ، اندیشه و... به کار میرود و اهمیت تسلط بر زبان مقصد را به تصویر میکشد. در واقع مفهوم حاضر تطبیق یک محصول یا فرآیند را براساس شرایط خاص زبانی، فرهنگی و محدودیتهای ویژه جغرافیایی و تنوع خاص زبانی را نشان میدهد. بومیگزینی به جهت رفع موانع فرهنگی از مفاهیمی که در فرآیند ترجمه دارای تعارض فرهنگی هستند، صورت میپذیرد. با در نظر داشتن اهمیت مفهوم حاضر، در ذیل به بحث و بررسی دو مقولة تشبیه و صفات مرکب با توجه به ابزارهای بومیگزینی پرداخته شده است.
3-1. تشبیه
پیرینی (2007) بحث تشبیه و صفات مرکب را صورتهای دستوری زبان میداند که ساختهای معنایی دو گزاره را در کلام نشان میدهد. وی تشبیه را یک صورت معنایی معرفی میکند که مبتنی بر مقایسه است. این قیاس «میان موجودیتها صورت میپذیرد که منجر به ایجاد یک نوع قضاوت میشود و در نتیجه موجب ایجاد گزارهای میشود که میتواند یک شکل مثبت یا منفی داشته باشد» (Pierini, 2007: 23). از منظر پیرینی در ساختار تشبیه سه وجه قابل تبیین است؛ وجه نخست موضوع قابل قیاس است؛ یعنی موضوعی که توسط تشبیه توصیف میشود. گام بعدی ابزار و وسیلة تشبیه است که آن موضوع با ابزارهای موجود مقایسه میشود و حالت سوم ویژگیها و تصویر ذهنی شباهت است که خصوصیات مشترک میان موضوع و وسیله تشبیه مورد بررسی قرار میگیرد. وظیفة مترجم در مواجه با چنین صورت دستوری در متن این است که نخست آن را تجزیه کرده و سپس دو گزارۀ موجود در فحوای کلام را که بیانگر ساخت معنایی است، پیدا کند. در فرآیند ترجمة تشبیه در بافت متنی، مترجم یا به تعبیری «شنوندة بومی زبان به نوع قیاس میان موضوع شباهت و تصویر ذهنی نمیاندیشد، بلکه معنی کل اصطلاح موردنظر را مورد ارزیابی قرار میدهد» (Larson, 1998: 277).
پیرینی نیز چالشهای اساسی را در ترجمة تشبیه مطرح میسازد؛ نخست تصاویر ذهنی متفاوت در تشبیه است که به جهت اختلاف و ناهمگونی میتواند در فرهنگ و زبان مقصد ناشناخته باشد و فرآیند ترجمه را برای مترجم مشکل کند. گاهی نیز موضوع شباهت از دید مترجم پنهان میماند و بهسختی مشخص میشود؛ مانند جملة «موج علیه دولت شورید» که موضوع نظرات و خواستههای مردم بهصورت پنهانی باقیمانده است. در چالش بعدی، پیرینی به بحث از درک متفاوت از موضوع شباهت میپردازد. او معتقد است چنین استنباطی از موضوع شباهت در فرهنگهای متفاوت بیشتر نمود مییابد و این مسأله منجر به دریافت مختلف و ناهمگون از تصویر ذهنی یکسان میشود. در همین راستا چنین برداشتی از تصاویر ذهنی موردنظر میتواند معانی متفاوتی را به مترجم در زبان مقصد القا کند. مترجم با برداشت متفاوت از تصویر ذهنی یکسان در تشبیه، موضوع شباهت در زبان مقصد را اشتباه متوجه میشود که این خود باعث سوءتفاهم خواهد شد.
پیرینی برای جبران چالش فهم نادرست از موضوعیت تصاویر ذهنی قابل قیاس در زبان و فرهنگ مقصد از شش روش کاربردی استفاده میکند.
3-1-1. حفظ صورت تشبیه
به اعتقاد پیرینی اگر صورت تشبیه در زبان مبدأ طبیعی و قابل قیاس در فرهنگ مقصد باشد، بهتر است که در ترجمه به همان صورت به زبان مقصد انتقال یابد. پیرینی اینگونه بیان میکند که «با مساوی بودن تصویر ذهنی و موضوع شباهت، بهتر است دو گزاره به همراه عنوان تشبیه، تصویر ذهنی و موضوع شباهت بهصورت یکسان در زبان مقصد به نحو آشکاری نشان داده شود» (Pierini, 2007: 31). این مسأله کمک میکند که تشبیه موردنظر برای خواننده قابلفهم باشد. بنابراین، مترجم میکوشد که صورت تشبیه به همان شکل در فرآیند ترجمه حفظ شود. برای نمونه، پیرینی اصطلاح «پوست او بهسختی چرم چکمه قدیمی است» را بیان میکند (Ibid: 31). در این اصطلاح، ساختار زبانی و معنای گزارهای باید به همان صورت نخست و به صورت ترجمۀ تحتاللفظی (حفظ صورت تشبیه) آورده شود تا علاوه بر صورت طبیعی ساختار زبانی، هدف معنایی گزاره (از نظر استحکام) انتقال یابد.
3-1-2. جایگزینی تشبیه با شرح
پیرینی پیشنهاد میکند که تشبیه اگر برای خواننده زبان مقصد، مبهم و نامفهوم باشد، میتوان مشبهٌبه موجود آن را حذف و شرح آن را بیان کرد. به باور او «این جایگزینی باید بهگونهای صورت پذیرد که در یک اصطلاح کلامی مشابه باشد» (Pierini, 2007: 32). مترجم با مدنظر قرار دادن یک گزارۀ کلامی مشابه در ترجمه، تشبیهی قابل فهم در فرهنگ مقصد برای خوانندة متن را جایگزین مشبهٌبه اصلی تشبیه میکند که همان معنا و مفهوم را داشته باشد. البته در این رویکرد نقش مسائل فرهنگی حائز اهمیت است. در بررسی چنین بحثی میتوان به اصطلاح تشبیهی «مثل سگ جان میکَنَد» اشاره کرد (Ibid: 33). در واقع چنین اصطلاح تشبیهی ممکن است در فرهنگ مقصد بیمعنی باشد و مخاطب فرهنگ مقصد هدف از آن را درنیابد. مترجم زبان مقصد در مواجه با چنین اصطلاحات تشبیهی میتواند از ترجمۀ تحتاللفظی صرفنظر کرده و با حذف مشبهٌبه به شرح آن بپردازد و با معادلیابی نسبی فرهنگی، اصطلاح «مثل یک برده کار میکند» را به کار ببندد.
3-1-3. جایگزینی تشبیه با واژگان اصطلاح بومی ویژه
پیرینی با اذعان به این مسأله که ممکن است در فرآیند ترجمه، مترجم با اصطلاحات ویژهای روبهرو شود که قابل انتقال به فرهنگ مقصد خود نشود و نیز امکان جایگزینی یک اصطلاح فرهنگی مشابه وجود نداشته باشد باید صرفاً به فرهنگ بومی خود توجه داشته باشد. به باور او «وظیفه مترجم برقراری ارتباط خاص بین این اصلاحات موردنظر است که با جایگزینی یک صفت ساده و قابلفهم در فرآیند ترجمه صورت میپذیرد» (Pierini, 2007: 35). پیرینی این اختیار را به مترجم میدهد که فقط واژگان اصطلاحی خاص خود را متناسب با فرهنگ زبانی خود برگزیند. تفاوت این موضوع با مبحث پیشین در این است که مترجم دیگر در پی اصطلاح فرهنگی مشابه نیست، بلکه به فرهنگ مقصد خود میاندیشد و در ورای فرهنگ خاص خود دنبال واژگان اصطلاحی ویژه و قابلفهم است. البته رویکرد مترجم صرفاً نادیده گرفتن فرهنگ مبدأ نیست، بلکه میکوشد واژگان اصطلاحی فرهنگ خود را در تشبیهات اصلی غالب کند که همان معنا و مفهوم را برساند. پیرینی در این رویکرد از اصطلاح زبانی «مثل آب خوردن» یاد میکند (Ibid: 32). این اصطلاح زبانی به جهت نزدیکی با ساختار بانی و فرهنگی زبان مقصد بهجای یک اصطلاح پیچیده زبانی آورده میشود. در واقع هدف انتقال صریح معنای گزارهای است که مترجم این اختیار را در جایگزینی مشبهٌبه با یک مشبهٌبه دیگر بهعنوان یک اصطلاح بومی دارد.
3-1-4. کاهش مفهوم اصلی تشبیه
از راهکارهای دیگر پیرینی برای جبران چالش ترجمة تشبیه، کاهش مفهوم اصلی تشبیه است. پیرینی بر این اصل معتقد است که اگر «تشبیه اصطلاحی باشد برای درک بهتر مفهوم آن میتوان معنای آن را کاهش داد» (Pierini, 2007: 32). در واقع کاهش به مفهوم اصلی یعنی افزودن چیزی + صفت بهجای تشبیه در فرهنگ مقصد. این مفهوم از نظر پیرینی با اضافه شدن ادات تشبیه در بافت متن همچون (مثل، مانند و...) امکانپذیر است. در این بحث به اعتقاد پیرینی تمامی عناصر معنایی که بهگونهای به واژة قابل قیاس و تشبیه ارتباط دارند بهحسب بافت فرهنگی، دو زبان مبدأ و مقصد و بدون توجه به اینکه بخش واقعی یا اصلی معنایی بهحساب آیند، متعدد و گسترده هستند. وظیفة مترجم در مواجه با چنین چالشی این است که این گستردگی و تنوع را به حداقل برساند و بهنوعی با کاهش مفهوم اصلی تشبیه به اصطلاح خاص مقارن با فرهنگ بومی مقصد دست یابد. برای نمونه میتوان به مدل تشبیهی پیشنهادی پیرینی اشاره کرد. او اصطلاح «به پیری و قدمت کوهها» را بهجای اصطلاح تشبیهی «باوقار و کهن همچون کوهها» برای این الگو مثال آورده است (Ibid: 32). در نمونه حاضر تشبیه نادیده گرفته شده و فقط مفهوم آن بیان شده است. چنین راهبردی چندان مورد پیشنهاد قرار نمیگیرد، چراکه به ساختار ادبی و زیبایی عبارت زبانی لطمه وارد میکند.
3-1-5. حفظ تشبیه با توضیح ویژگیهای شباهت
راهکار دیگر حفظ مشبهٌبه با توضیح ویژگیهای شباهت (وجه شبه) است. در این راهبرد مترجم مشبهٌبه موجود در عبارت زبانی را حفظ کرده و وجه شبه آن را شرح میدهد و آن زمانی است که وجه شبه برای مترجم ناشناخته باشد. همچنین آنچه پیرینی این امکان را برای مترجم فراهم میسازد این است که «مترجم میتواند در توضیح ویژگیهای شباهت، عنوان یا موضوع شباهت را بهوسیلۀ ابزارهای شباهت و توصیف گونههای زبانی خاص به آن تشبیه اضافه کند» (Ibid: 36). در واقع این افزودن در ترجمه بهمثابۀ کاهش مفهوم اصلی تشبیه میتواند قابلیت فهم غرض متن یا کلام را در فرهنگ بومی مقصد برای خواننده مهیا سازد. نمونۀ پیشنهادی پیرینی مبین این مسأله است. وی جملهواره «صدایت همچون بندانگشت زخمی جریحهدار شده» را بهجای «صدایت همچون بندانگشت زخمی بیرون زده» را بهعنوان الگوی پیشنهادی بیان داشته است (Pierini, 2007: 33). در این نمونه مشبهٌبه حفظ شده، اما وجه شبه ترکیب تشبیهی (بیرون زده) در گزارۀ دوم برای مخاطب میتواند ناشناخته باشد. این مسأله ناشی از تفاوت فرهنگی است و پیرینی برای معادلیابی نسبی فرهنگی از اصطلاح «جریحهدار شدن» استفاده کرده است.
3-1-6. حذف تشبیه
پیرینی در این راهکار معنای تشبیه را بدون حفظ تصویر ذهنی آن در نظر میگیرد. وی معتقد است که «مترجم در فرآیند ترجمه تشبیه این امتیاز را دارد که هنگام مواجه با ساختار تمثیلی پیچیده برای انتقال واقعی معنای تشبیه در فرهنگ بومی خود، مشبه را از ساخت کلام تشبیهی حذف کند» (Pierini, 2007: 38). در واقع در این ساختار معنای تشبیه از طریق حذف تصویر ذهنی آن فهمیده میشود. برای نمونه پیرینی جملهواره «صندلی خیلی زمخت است» را برای الگوی حذف تشبیه پیشنهاد میدهد. در این جملهواره ساختار تشبیهی حذف شده است و بهجای عبارت زبانی «صندلی خیلی زمخت است و مثل پر قو نیست» آورده شده است (Ibid: 32). در گزارۀ تشبیهی اصلی (جملهوارۀ دوم) بدینجهت که عبارت تشبیهی (مثل پر قو) ممکن است در زبان مقصد معادلی نداشته باشد در ترجمۀ حذف شده است.
3-2. صفات مرکب
بنا به نظر پیرینی (2007) بحث صفات مرکب در ترجمه به جهت تفاوتهای نوع شناختی و فرهنگی میان دو فرهنگ چالش اساسی را پیش روی مترجم ایجاد میکند. به باور او «ترکیب صفات مرکب در ساختار متن وسیلهای قدرتمند برای فشردهسازی اطلاعات در یک واحد زبانی است. با این تفسیر که ساختار متن متشکل از تعدادی روابط معنایی متصل و پیچیده میان عناصر سازنده است» (Pierini, 2015: 17). درواقع ترجمة صحیح صفات مرکب در ساختار متن مناسبت میان پیوندهای ضمنی آن را آشکار میکند. پیرینی کاربست مستند این صفتها را در توصیف جنبههای واقعی فضاهای حقیقی متن میداند. توصیفی که مترجم در آن عملکرد افراد و موقعیتهای مکانی را مدنظر قرار میدهد. آنچه پیرینی بافتار صفات مرکب را در ساختار متن مورد بررسی قرار میدهد سه وجه اساسی دارد؛ وجه نخست «صفت + صفت» است. اقتران و کاربست صفت به همراه صفت دیگر در برخی از موارد لغوی یافت میشود. بهعنوان مثال، در بحث از ذائقه میتوان ترکیب تلخ و شیرین، در بحث از رنگ ترکیب خاکستری و سبز و موارد اینچنینی را یادآور شد. به اعتقاد پیرینی «این عناصر از وضعیت یکسانی برخوردار هستند و ارتباط میان آنها میتواند با حرف ربط برقرار شود» (Ibid: 18-19). همچنین در راستای این بحث، ساختاری وجود دارد که در آن سازندۀ اول (صفت) حالت دومی (صفت) را تغییر میدهد. در واقع عملکرد آن تغییر شکل بافت است. مثلاً در اصطلاحات رنگی ترکیب «آبی تیره» مبین این بحث است.
حالت دوم ترکیب «اسم + صفت/ صفت + اسم» است. این الگو از بسامد زیادی در ساختار متن برخوردار است. در این ترکیب، سازنده اول (اسم) ابزار مقایسهای را برای حالت دوم (صفت) ایجاد میکند. برای نمونه در بحث از رنگ عبارت «بطری سبز» مبین این مسأله است. در بُعد دیگر پیرینی از ساختار «قید + صفت» یاد میکند. در این مقوله بهصورت نحوی یک عبارت صفت را بازتولید میکند. برای نمونه، گزارۀ «بهشدت رقابتی» چنین حالتی را نشان میدهد. در این ساختار یک عبارت عامل (قید)، معمول (صفت) را بازتولید کرده و از نظر معنایی بهطور واضح مفهوم آن را برای مخاطب نشان داده است.
پیرینی برای حل چالش ترجمهای صفات مرکب از دو روش استفاده کرده است که در ادامه به آنها پرداخته شده است.
3-2-1. جابهجایی و جایگذاری فرهنگی
در این راهبرد مترجم با جابهجایی و جایگذاری یک عبارت در ساختار ترکیب موردنظر معادل فرهنگی متناسب با فرهنگ بومی خود را انتخاب میکند. به باور پیرینی «متن اصلی با اصلاحات لازم مطابق با محیط فرهنگی منتقل میشود. مترجم میتواند با در نظر گرفتن نیازها و خصوصیات گیرندههای هدف (مخاطبان) به تأثیرات متقابل شاخصههای فرهنگ مبدأ در فرهنگ مقصد دست یابد. این اثرها منطبق و معادل با فرهنگ مبدأ صورت میگیرد» (Ibid: 22).
درواقع این نیازها و خصوصیات از طریق اضافه کردن و جایگذاری یک عبارت با کمک حروف اضافی همچون «از، با، به و...» صورت میگیرد. همچنین مترجم میتواند یک صفت را با در نظر داشتن سازگاریهای فرهنگی در محتوا و ضمیر ترکیب موردنظر جایگزین کند.
3-2-2. سازگاری فرهنگی
پیرینی در بیان این راهبرد معتقد است که «مترجم به جهت عدم تقارن زبانی و فرهنگی میان دو زبان و فرهنگ، میتواند براساس تفسیر خود از کل ساختار متن، ترکیب موردنظر را حذف کند و در این راستا ترجیح میدهد که یکبند را که شامل انطباق فرهنگی و تغییرات معنایی، واژگانی و نحوی قابل توجه است، دوباره براساس فرهنگ بومی خود بازنویسی کند» (Ibid: 23). بهطورکلی باید گفت که در بحث حاضر معنا و مفهوم متن درگذر از پالایۀ فرهنگی موردنظر مترجم پیشبینی و تفسیر میشود.
- نگاهی به ترجمۀ نهجالبلاغه
بهرامپور در کتاب حاضر پس از توصیف فضاهای ذهنی نهجالبلاغه به ترجمهای آزاد و ارتباطی از آن میپردازد. در این ترجمه به دو بحث تشبیه و صفات مرکب اشاره شده است، چراکه مترجم در ترجمه این دو بحث بهگونهای خاص عمل کرده است.
4-1. تشبیه
در بحث از تشبیه هدف، برابری دو چیز در یک صفت ویژه است. درواقع «کارکرد ارتباطی با ایجاد رابطۀ شباهت میان دو موجودیت که اساساً با هم متفاوت ولی ازنظر برخی ویژگیها و شرایط مشترکاند، انجام میپذیرد» (Raza & etal, 2014: 19). شیوۀ کاربردی تشبیه در ساختار متن از دیگر شیوهها قویتر است، چراکه اولاً تشبیه برای توسعة گفتمان به کار میرود و ثانیاً متناسب با توسعه گفتمان «در ذهن انسان برابریها و مانندیهای زیادی وجود دارد که برابری آنان را با اشیاء اطراف خود، هماهنگ میسازد» (شفائی مقدم، 1385: 18). این برابری معنای موردنظر متن را در ذهن خواننده مجسم میکند. باید گفت که تشبیه در فرآیند ترجمه میتواند تأثیرگذار باشد. از این رو، بررسی ترجمة تشبیه در نمونههای ذیل براساس راهکارهای پیرینی نمود یافته است.
4-1-1. حفظ صورت تشبیه
در این راهکار آنگونه که اشاره شد، هدف مترجم حفظ شاکلة تشبیه و انتقال آن در فرهنگ مقصد با حفظ ادات تشبیهی است. آنچه پیرینی در این راهبرد میکاود، ترجمة تحتاللفظی از تشبیه است؛ بهگونهای که بتوان با رعایت ساختار اولیه تشبیه، همان معنا و غرض را به فرهنگ مقصد انتقال داد. بر این اساس در نمونههای ذیل به بررسی چنین راهکاری در ترجمههای موردی از نهجالبلاغه پرداخته شده است.
خطبة 3: «أَمَا وَ اللهِ ... إِنهُ لَیَعْلَمُ أَن مَحَلی مِنْهَا مَحَل الْقُطْبِ مِنَ الرحَى یَنْحَدِرُ عَنی السیْلُ وَ لَا یَرْقَى إِلَی الطیْرُ».
ترجمة بهرامپور (1396: 44): «به خدا سوگند! (او) بهخوبی میدانست که جایگاه من در خلافت مانند محور سنگ آسیاب است که بدون آن نمیچرخد و میدانست که سیل علم و دانش از وجود من جاری میشود که هیچ اندیشهای را دسترسی به آن نیست».
در این نمونه امیرالمؤمنین (ع) خلافت و حکومت خود را بهسان محور آسیابی میداند. همچنان که گردش و دوران آسیاب به میخ آهنی وسط آن است، بدون آن خاصیت آسیابی از میان میرود. بیان تشبیه بهصورت آشکار و حفظ شاکلۀ اصلی تشبیه، خود مبین آن است که حکومت به دست غیر امام (ع) زیانآور بوده و هیچ سودی برای امت اسلامی ندارد. در این تشبیه وجه شبه میان نقش مشبه و مشبهٌبه مشترک بوده است؛ بدینصورت که عملکرد جایگاه امیرالمؤمنین (ع) بهعنوان مشبه و محور سنگ آسیاب بهعنوان مشبهٌبه عامل اصلی در گردش و در جریان انداختن جامعۀ اسلامی و سنگ آسیاب تعبیر شده است. درواقع توضیح اضافی در شاکلۀ ترجمه بهعنوان وجه شبه مشترک میان مشبه و مشبهٌبه آورده شده و نشان از توسعه و بسط گفتمانی دارد. همچنین براساس راهبرد ترجمانی تشبیه پیرینی «وجوه شباهت مشترک میان هرکدام از مشبه و مشبهٌبه نقش هرکدام از جایگاههای مشبه و مشبهٌبه را بهعنوان عناصر لاینفک در جریان گفتمانی بهخوبی نشان میدهد» (Shamsaeefard, 2013: 167).
آنگونه که واضح است، محوریت هر بخش تعیینکنندۀ سرنوشت جمع است. درواقع در این ترکیب مترجم با ترجمة تشبیه لفظ به لفظ و رعایت ساختاری آن در عبارت حاضر (خلافت بهعنوان مشبه و محور سنگ آسیاب بهعنوان مشبهبه و ارتباط آن با ادات تشبیه)، هدف و مراد جمعی موردنظر را با همان منظور به مخاطب انتقال داده است. درواقع عملکرد مترجم در ترجمة عبارت مزبور الگوی حفظ صورت تشبیه پیرینی را نمایان میسازد.
پیرینی با بیان این مسأله که ترجمة لفظ به لفظ ضمن اینکه مبین حفظ صورت تشبیه است، هدف و غرض گوینده کلام از گفتار مورد نظر را نشان میدهد. در عبارت «مَحَلی مِنْهَا مَحَل الْقُطْبِ مِنَ الرحَى» هدف و مراد جمعی که بهعنوان وجه شبه منظور شده است، تأثیرگذاری میخ وسط سنگ آسیاب در گردش سنگ آسیاب است که به باور محققان با ترجمة تحتاللفظی تشبیه مزبور همان هدف و تأثیر در فرهنگ بومی نشان داده میشود.
خطبة 157: «فَکَأَنکُمْ بِالساعَةِ تَحْدُوکُمْ حَدْوَ الزاجِرِ بِشَوْلِهِ؛ فَمَنْ شَغَلَ نَفْسَهُ بِغَیْرِ نَفْسِهِ تَحَیرَ فِی الظلُمَاتِ وَ ارْتَبَکَ فِی الْهَلَکَاتِ».
ترجمة بهرامپور (1396: 308): «گویا قیامت شما را فرامیخواند، چونان خواندن ساربان، بچه شتر را. پس هر که به غیر اصلاح نفس خود پردازد در ظلمت و هلاکت افتاده است».
در عبارت «فَکَأَنکُمْ بِالساعَةِ تَحْدُوکُمْ حَدْوَ الزاجِرِ بِشَوْلِهِ» امیر مؤمنان (ع) روز قیامت را بسان ساربانی میداند که شتران را به جلو میراند و آنان را بهشتاب وامیدارد. امام علی (ع) با ساختار تشبیهی مزبور، نزدیک بودن قیامت را گوشزد کردهاند که درآنواحد موجودات را برانگیخته خواهد کرد. درواقع وجه شبه که هدف و مراد امام (ع) است، شتاب و برانگیختن است. در این قیاس هدف امیرمؤمنان تنها موازنه و برابری بین دو جزء نیست، بلکه «روشن کردن ابعاد هویتی چیزهایی است که ما آنها را مورد همانندی قرار میدهیم» (زیتون، 1997: 206). این هویت از هدف جمعی ایشان «بهعنوان وجه شبه» آشکار شده است. درواقع این ارتباط و هدف امام (ع) از طریق ایراد ساختارهای تشبیه حاصل شده است. به تعبیر پیرینی ذکر دقیق مشبه و مشبهٌبه و به تناسب آن کشف وجه شبه در ترجمه و انتقال لفظ به لفظ آن در فرهنگ بومی مستلزم نزدیکی دو فرهنگ زبان مبدأ و مقصد است. این مسأله در عبارت مزبور حاکم است، چراکه تشبیه روز قیامت (مشبه) به ساربان (مشبهٌبه) به جهت شتاب و برانگیختگی (وجه شبه) آن ایراد شده است.
4-1-2. جایگزینی تشبیه با شرح
در راهبرد جایگزینی، مترجم به جهت نامفهوم بودن تشبیه و نداشتن قراین فرهنگی در زبان مقصد مجبور است که مشبهٌبه موجود در ساختار تشبیهی را حذف کرده و به شرح آن بسنده کند. البته باید گفت که استفاده از این راهکار در فرآیند ترجمه منجر به بومیسازی در متن مقصد میشود.
نامة 64: «وَ إن تَزُرنِی فَکَمَا قَالَ أَخُو بَنِی أَسَدٍ مُستَقبِلینَ رِیَاحَ الصیفِ تَضرِبُهُم بِحَاصِبٍ بَینَ أَغوَارٍ وَ جُلمُودِ».
ترجمة بهرامپور (1396: 654): «اگر تو پیش افتی و با من دیدار کنی (با نیروی کوبندهای روبهرو خواهی شد) که شاعر اسدی گفته است: «آنها به استقبال تندباد تابستانی میروند که سخت میوزد و آنها را با سنگریزه در میان غبار و تختهسنگها در هم میکوبد».
در این نامه، امیرالمؤمنین (ع) تقابل خود را با معاویه بسان برخورد بادهای تابستانی با سنگریزهها میداند که به استقبال یکدیگر میروند. در این تقابل، بادهای تابستانی و سنگریزهها بهعنوان ممیزههای فرهنگی شناخته میشوند و اینگونه به نظر میرسد که این ممیزههای فرهنگی میتواند بهعنوان مشبههای ساختار تشبیهی به شمار رود. آنگونه که ما در فرآیند ترجمه شاهد هستیم، لشکریان معاویه (بهعنوان مشبهٌبه) بهجای سنگریزهها و لشکریان امام (ع) (بهعنوان مشبهٌبه دیگر) بهجای تندبادهای تابستانی که سنگریزهها را میکوبند، میتواند ساختار تشبیهی کاملی را ارائه دهد. با این تفسیر که مترجم مشبهٌبهها را نادیده گرفته و تنها به شرحی از آن اکتفا کرده است. کاربست چنین ساختاری در فرآیند ترجمه (نادیده گرفتن مشبهٌبه و شرح ویژگیهای شباهت) میتواند نقش مسائل فرهنگی را پررنگ کند. بدینصورت که «مترجم با در نظر داشتن جفت اصطلاحات موردنظر فرهنگی و نادیده گرفتن مشبهٌبه در ساختار تشبیهی» میتواند مفهوم دقیق عبارت زبانی را انتقال دهد (Pierini, 2007: 33).
خطبة 78: «فَأَنْزِلُوهُمْ بِأَحْسَنِ مَنَازِلِ الْقُرْآنِ وَ رِدُوهُمْ وُرُودَ الْهِیمِ الْعِطَاشِ».
ترجمة بهرامپور (1396: 145): «پس ای مردم! عترت را در بهترین جایگاههای قرآن بدانید و دوستشان بدارید و مانند شتران تشنه، به سویشان روی آورید و از چشمۀ وجودشان معرفت بنوشید».
در این خطبه امیر مؤمنان (ع) مردم را بهمانند شتران تشنه میداند که برای نوشیدن آب بهسوی آب میشتابند. در این بحث آب نیز به اهلبیت تشبیه شده است که سرچشمه معرفت هستند. در ترجمة تحتاللفظی این بحث باید گفت: «... و همانند تشنگان که بهسوی آب شتابانند به سویشان هجوم ببرید ...». در گام نخست هدف ظاهری متن آشکار میشود، اما آنچه در فحوای این هدف نهفته است، تنها نوشیدن آب نیست، بلکه کسب معرفت است. پس این بحث مترجم را وادار به جایگزینی مشبهبهها با مشبهبههای دیگر میکند. این جایگزینی مترجم را در رسیدن به اغراض اصلی خطبه کمک میکند. مترجم برای درک بهتر مطلب از چنین راهبردی در ترجمه استفاده کرده است. عبارت «شتران تشنه» را بهجای تشنگان (بهعنوان مشبهبه) و «به سویشان» را بهجای بهسوی آب (بهعنوان مشبهبه دیگر) جایگزین کرده است که هدف اصلی امام (ع) را به مخاطب منتقل میسازد. در این بحث پیشوایان و سردمداران به سرچشمة علم و حکمت و آب گوارا و جویای علم به شخص تشنه تشبیه میشوند. تشبیه کردن تشنگان علم به شتران تشنه که برای خوردن آب (کسب معرفت) ازدحام کرده و هجوم میآورند، وجه پسندیده ساختار تشبیهی حاضر است. البته باید توجه داشت که ترجمة تحتاللفظی در این بخش نمیتواند به زیبایی پیام متن مبدأ را به متن مقصد انتقال دهد.
4-1-3. جایگزینی تشبیه با واژگان اصطلاحی بومی ویژه
آنچه در این راهبرد نمود مییابد، اختیار مترجم در گزینش واژگان خاص زبانی است. بدینصورت که گاهی مترجم در فرآیند ترجمه وجه شبه موجود در فرهنگ مبدأ را که از ارتباط میان مشبه با مشبهٌبه ایجاد میشود، نمیتواند بهخوبی در زبان مقصد دریافت کند. در چنین حالتی وی ناچار است که «با در نظر گرفتن وجه شبه، مشبهٌبه را در زبان مقصد با یک مشبهٌبه دیگر جایگزین کرده و سعی کند تا همان وجه شبه موردنظر را نشان دهد» (کشاورز، 1399: 146). با این تفسیر باید گفت که نقش مسائل فرهنگی در این راهکار پررنگ است.
خطبة 155: «وَ جَعَلَ لَهَا أَجْنِحَةً مِنْ لَحْمِهَا تَعْرُجُ بِهَا عِنْدَ الْحَاجَةِ إِلَى الطیَرَانِ، کَأَنهَا شَظَایَا الْآذَانِ غَیْرَ ذَوَاتِ رِیشٍ وَ لَا قَصَبٍ ...».
ترجمة بهرامپور (1396: 303): «خدا برای خفاش، بالهایی از گوشت بدنش برای پرواز آفرید. این بالها، چون لالههای گوشند. بالهایی بدون پر و بدون نیهای تو خالی (استخوان)»303).
در این خطبه امام علی (ع) بالهای خفاش را از جهت نرمی و کارایی به لالههای گوش تشبیه کردهاند. عبارتی که قابل توضیح است، ترکیب «شَظَایَا الْآذَانِ» است. این عبارت در فرهنگ عربی مشتق از واژه «شظیة» است که اشاره به استخوان نرم، غضروفها و... دارد، اما آنچه در ترجمة بهرامپور از این عبارت نمود یافته، ترجمة متناسب با فرهنگ بومی زبان فارسی دارد که وی عبارت «لالههای گوش» را به کار بسته است. پیرینی بر این اصل تأکید دارد که «به اعتبار وجه شبهی که در کلام جاری میشود، استعمال چنین کاربستهایی از ترجمة واژگان خاص فرهنگ ضمن انتقال صریح غرض گوینده کلام، منجر به درک درست مخاطب از عبارت فرهنگی مورد نظر میشود» (Pierini, 2007: 29). این مسأله نیز در خطبه حاضر نمود یافته است و مترجم به فراخور شرایط فرهنگی خود برای انتقال دقیق اصطلاح و دریافت حقیقی پیام از جانب خواننده کلام از واژه مورد نظر در ترجمه استفاده کرده است.
خطبة 23: «فَإِن الْمَرْءَ الْمُسْلِمَ مَا لَمْ یَغْشَ دَنَاءَةً تَظْهَرُ، فَیَخْشَعُ لَهَا إِذَا ذُکِرَتْ وَ یُغْرَى بِهَا لِئَامُ الناسِ کَانَ کَالْفَالِجِ الْیَاسِرِ الذِی یَنْتَظِرُ أَولَ فَوْزَةٍ مِنْ قِدَاحِهِ تُوجِبُ لَهُ الْمَغْنَمَ وَ یُرْفَعُ بِهَا عَنْهُ بِهَا الْمَغْرَمُ».
ترجمة بهرامپور (1396: 64): «زیرا مسلمان تا زمانی که دست به عمل زشتی نزده است که از آشکار شدنش شرمنده شود و مورد طعن و سرزنش مردم فرومایه گردد، به مسابقهدهندهای میماند که دوست دارد در همان آغاز مسابقه پیروز گردد و سودی به دست آورد».
در خطبه حاضر آنچه نمود یافته تشبیه فرد مؤمن به فرد قماربازی است که در قمار و مسابقه زندگی هم بیم ضرر و هم امید پیروزی در دل دارد. این استدلال از مفهوم عبارت «فالج الیاسر» استنباط میشود. درک و دریافت مفهوم دقیق عبارت مزبور منوط به فهم درست از اصطلاحات خاص فرهنگی و زبانی است. مترجم در برخورد با اصطلاح فرهنگی مزبور صرفاً به توضیح موضوعیت شباهت با توجه به ویژگیهای شباهت پرداخته است و اصطلاح مزبور را تنها یک مسابقهدهنده در نظر گرفته است که حکم کلی از آن استنباط میشود، اما باید مطابق سخن پیرینی که گفته «تشبیه یک شکل بیانی ویژه است که باید با آن بهمانند صورتهای تخصصی رفتار شود تا مقصود آن بهدرستی دانسته شود» (Pierini, 2007: 22) با بیان واژگان اصطلاحی خاص متناسب با عبارت مزبور، آنگونه که برحسب شرایط فرهنگی زبان مقصد استنباط میشود «قمارباز برنده» به تشبیه مزبور شکلی تخصصیتر بخشید تا مفهوم اصلی و هدف ویژه امام (ع) از بیان ترکیب حاضر دریافت شود.
4-1-4. کاهش مفهوم اصلی تشبیه
مفهوم پیرینی از چنین راهکاری تقلیل تشبیه به مفهوم آن است. در این راهکار مترجم در فرآیند ترجمه «نه میتواند از ترجمۀ تحتاللفظی استفاده کند و نه میتواند جایگزین مناسبی برای مشبهٌبه بیابد» (کشاورز، 1399: 148) خود تشبیه را نادیده گرفته و مفهوم آن را بیان میکند. درواقع در این بحث هدف اصلی خود تشبیه نیست، بلکه هدف مفهوم و غرض آن است که بهدرستی به مخاطبان منتقل شود. البته به باور پژوهندگان استفاده از این روش پسندیده نیست، چراکه حذف یا کاهش تشبیه در مواردی میتواند به غنای ادبی کلام آسیب برساند.
خطبة 103: «فکَأَن مَا هُوَ کَائِنٌ مِنَ الْآخِرَةِ عَما قَلِیلٍ لَمْ یَزَلْ، وَ کُل مَعْدُودٍ مُنْقَضٍ وَ کُل مُتَوَقعٍ آتٍ وَ کُل آتٍ قَرِیبٌ دَانٍ».
ترجمة بهرامپور (1396: 193): «پس بهزودی خواهید دانست که ازآنچه در دنیا وجود داشت، گویی چیزی نمانده و آنچه از آخرت است، خواهید دید که جاویدان خواهد ماند. هر چیزی که به شمار آید پایان میپذیرد و هر آنچه انتظارش را میکشیدید خواهد آمد و آنچه آمدنی است بهزودی از راه میرسد».
مترجم در ترجمه بدون در نظر گرفتن ساختار تشبیهی به بیان مفهوم گفتار «فکَأَن مَا هُوَ کَائِنٌ مِنَ الْآخِرَةِ ... کُل مَعْدُودٍ مُنْقَضٍ» پرداخته است. آنچه در گفتار مزبور از لحاظ تشبیهی نمود یافته، تشبیه متاع دنیا به معدوم بودن و نیستی است. همچنین امیرالمؤمنین (ع) عدم حضور آخرت را در حال حاضر به سبب عقابها و ثوابها است که در آیندهای روبهروی انسان قرار خواهند گرفت، میداند و به همین جهت آن را به وجود دائم و ثابت تشبیه فرموده است که انسان در هر حال باید به آن توجه داشته باشد و از متاع دنیوی که گذرا و معدوم است، بپرهیزد. باید گفت که «ذکر تشبیه با بیان مفهوم آن در ساختار متن دارای ویژگی حسی است که معنای موردنیاز فرهنگ مبدأ را به متلقی (گیرنده) مشخص میسازد» (الهلال و سعید، 2018: 13). با درنظر داشتن این ویژگی، مترجم هرچند در ترجمة ساختار تشبیهی حاضر فقط به ایراد مفهوم آن پرداخته و بیان چنین ساختاری را در متن ترجمه نادیده گرفته، اما توانسته است غرض اصلی کلام را به مخاطب زبان مقصد که پرهیز از توجه به متاع زودگذر دنیوی است، انتقال دهد.
خطبة 28: «أَلَا فَاعْمَلُوا فِی الرغْبَةِ کَمَا تَعْمَلُونَ فِی الرهْبَةِ. أَلَا وَ إِنی لَمْ أَرَ کَالْجَنةِ نَامَ طَالِبُهَا وَ لَا کَالنارِ نَامَهارِبُهَا».
ترجمة بهرامپور (1396: 73): «بدان که هرگز چیزی مانند بهشت را ندیدم که مشتاقان آن در خواب غفلت باشند و نه چیزی مانند دوزخ که فراریان از آن اینگونه آسوده بخوابند».
در خطبة 28 نیز امیر مؤمنان (ع) افراد غافل را بهمانند انسان خوابیده و بیهوشی میداند که به عقوبت کارهای خود نمیاندیشند و اینچنین آسوده به خواب غفلت میروند. امام (ع) در گفتار «لَمْ أَرَ کَالْجَنةِ نَامَ طَالِبُهَا وَ لَا کَالنارِ نَامَهارِبُهَا» به دو نکته اشاره فرمودند: «نکته اول معتقدان به بهشت و دوزخ را که در خوابگاه طبیعت خفتهاند، آگاه فرموده که بیدار شوند و خود را برای بهجا آوردن اعمال در جهت سرانجام خوش یا ناخوش آینده آماده کنند. نکته دوم اینکه گویا امام (ع) از کسی که به بهشت یقین دارد و با این حال از انجام کارهایی که او را به آن نعمتها برساند سر باز میزند، اظهار شگفتی میکنند و نیز کسی که دوزخ را پیش رو دارد و غفلت میکند و وسیلة نجات خود را از آن فراهم نمیسازد به دیده اعجاب مینگرد» (شفائی مقدم، 1385: 89).
مترجم در عبارت مزبور ضمن در نظر داشتن چنین وجه شبهی به بیان مفهوم گزارۀ تشبیهی میپردازد. مترجم در چنین کاربستی با توضیح مفهوم گزارۀ تشبیهی حاضر ضمن رعایت ویژگیهای حسی شباهت، غرض امام (ع) را به مخاطب فرهنگ مقصد منتقل میسازد.
4-1-5. حفظ تشبیه با توضیح ویژگیهای شباهت
پیرینی در این راهکار ضمن ملاک قرار دادن تفاوتهای فرهنگی، مترجم را در فرآیند ترجمه به حفظ مشبهٌبه مخیر میگرداند. از آنجاییکه ممکن است وجه شبه برای گیرندة کلام نامفهوم و مبهم باشد، مترجم میتواند به شرح ویژگیهای مشبهٌبه و ویژگیهای وجه شبه بپردازد.
خطبة 31: «لَا تَلقَیَن طَلحَةَ فَإنکَ إن تَلقَهُ تَجِدهُ کَالثورِ عَاقِصاً ...».
ترجمة بهرامپور (1396: 77): «ای ابن عباس! با طلحه دیدار نکن. در برخورد با او خواهی دید چون گاو وحشی است که شاخش را تابیده است ...».
در خطبة 31 شاهد یک ساختار تشبیهی دیگری هستیم که امیرالمؤمنین (ع) آن را خطاب به ابن عباس در جنگ جمل و در باب طلحه بیان داشته است. در این ترکیب طلحه به گاو وحشی تشبیه شده است که در میدان جنگ شاخ خود را همچون گاو خشمگین تیز میکند. مترجم در فرآیند ترجمه از عبارت زبانی «چون گاو وحشی است که شاخش را تابیده است» استفاده کرده است. در این ترکیب تشبیهی آنچه مدنظر قرارگرفته شده، وجه شبه ترکیب تشبهی است. وجه شبه حاضر (تابیدن شاخ) ممکن است برای مخاطب زبان مقصد بیمفهوم باشد؛ بهخصوص آنکه این وجه شبه میان مشبه آدمی (طلحه) و مشبهٌبه غیر آدمی (گاو) در نظر گرفته شده است. همچنین عبارت «عاقصاً» در ترجمة تحتاللفظی «چرخاندن و حلقه زدن» تعبیر میشود. در ترجمة حاضر میبینیم که مترجم وجه شبه « عاقصاً » را به ترجمه اضافه کرده و مشبهٌبه «الثور» را در ترجمه حفظ کرده است. مترجم با چنین افزودنی به مشبهٌبه در متن ترجمه، فهم اصل مفهوم وجه شبه را برای مخاطب آسانتر کرده است.
خطبة 123: «وَ کَأَنی أَنْظُرُ إِلَیْکُمْ تَکِشونَ کَشِیشَ الضبَابِ، لَا تَأْخُذُونَ حَقاً وَ لَا تَمْنَعُونَ ضَیْماً؛ قَدْ خُلیتُمْ وَ الطرِیقَ، فَالنجَاةُ لِلْمُقْتَحِمِ وَ الْهَلَکَةُ لِلْمُتَلَوم».
ترجمة بهرامپور (1396: 243): «گوئی شما را میبینم که از جنگ میگریزید که صدای همهمه و نالۀ شما چون صدای ازدحام سوسمارها در وقت حرکت است، نه حق را میستانید و نه ستمی را بازمیدارید. اینک این شما و این راه حق. نجات برای کسی است که نترسد و خود را به میدان افکند و هلاکت برای کسی است که ستمی ورزد».
در خطبة 123، امام (ع) فرار یاران خود را از معرکه به فرار سوسماران تشبیه کردند. ایشان واژة «کَشِیشَ الضبَابِ» را برای توصیف نحوة فرار یاران خود از جنگ با دشمنان قرار داده است. چگونگی این فرار نیز از واژة مزبور حاصل میشود. در این گفتار فرار سوسماران مشبهٌبه ساختار تشبیهی است و نوع فرار وجه شبه ترکیب تشبیهی است، چراکه سوسمارها به هنگام ترس و ازدحام، پوستهای خود را به هم میسایند و صدایی نرم را تولید میکنند که بهوقت فرار ایجاد میشود. در واقع مراد امام (ع) چگونگی فرار افراد است که هنگام اضطرار به چگونگی فرار سوسماران تشبیه شده است. چنین برداشتی ناشی از تفاوت فرهنگی است که در فرآیند ترجمه بازتاب یافته است. مترجم متناسب با شرایط زبانی گفتهشده به معادلیابی نسبی فرهنگی از اصطلاح حاضر در چهارچوب (حفظ مشبهٌبه با شرح وجه شبه) پرداخته است.
4-1-6. حذف تشبیه
در این روش ممکن است مترجم در فرآیند ترجمه، تشبیه را حذف کند. علت این حذف میتواند دلایل مختلفی داشته باشد. از مهمترین این علل این است که مترجم نتواند معادل فرهنگی مناسبی در فرهنگ بومی خود پیدا کند و یا نیازی به بیان تشبیه در متن ترجمهای نداشته باشد که حذف آن خللی در روند دریافت مفهوم متن ایجاد نکند و به ساختار متن آسیب نرساند.
نامة 45: «وَ سَأَجْهَدُ فِی أَنْ أُطَهرَ الْأَرْضَ مِنْ هَذَا الشخْصِ الْمَعْکُوسِ وَ الْجِسْمِ الْمَرْکُوسِ، حَتى تَخْرُجَ الْمَدَرَةُ مِنْ بَیْنِ حَب الْحَصِیدِ»
ترجمة بهرامپور (1396: 600): «من تلاش میکنم که زمین را از لوث وجود این شخص مسخشده و این وجود کجاندیش (یعنی معاویه)، پاک سازم تا سنگریزهها از دانههای درو شده جدا گردد».
در ترجمۀ حاضر شاهد ارائه یک تشبیه پنهان میان ساختارهای زبانی هستیم. مترجم در عبارت «سنگریزهها از دانههای درو شده جدا شود» چنین ترکیب تشبیهی را بهصورت غیرمستقیم بیان داشته است. درواقع عبارت «الشخْصِ الْمَعْکُوسِ وَ الْجِسْمِ الْمَرْکُوسِ» به «المَدَرةُ» تشبیه شده است؛ یعنی «شخص واژگون و جسم سرنگون به دانة کلوخ». علاوه بر این، عبارت «حَب الحَصیدِ: دانههای گندم» به افراد مؤمن تشبیه شده است. در این عبارت «دانۀ کلوخ، معاویه و دانۀ درو شده، مؤمنان هستند و وجه شبه آن است که مؤمنان از وجود معاویه، خالص و آنها (مؤمنان) را از هم جدا میکنند تا ایمانشان رشد کند و دینشان استوار شود» (شفائی مقدم، 1385: 108).
در ترجمه شاهد بیان مستقیم ترکیب تشبیهی نیستیم و علت آن، این است که نیازی به بیان ساختار تشبیهی به جهت اطناب کلام نداشته است. باید گفت «حذف تشبیه، زمانی کارایی دارد که در یک ساختار مجازی پیچیده رخ دهد» (Pierini, 2007: 38) و آسیبی به مفهوم متن نرساند. بر این اساس مترجم عبارت زبانی مزبور را بهعنوان یک ساختار تشبیهی پیچیده براساس فرآیند «حذف تشبیه» ترجمه کرده است.
4-2. صفات مرکب
در بحث از صفات مرکب هدف مترجم مطابقت فرهنگی عناصر خاص زبانی است. آنگونه که برای مخاطب قابل فهم باشد. در این بحث با دو زیرمجموعة جابهجایی و سازگاری فرهنگی روبهرو هستیم که در ذیل به آنها پرداخته خواهد شد.
4-2-1. جابهجایی و جایگذاری فرهنگی
در این راهبرد مترجم با درنظر داشتن اصطلاحات خاص زبانی و نیز با افزودن حروف اضافی وجه مفهومی دیگر لفظ موردنظر را در ترجمه و در سطح واژگان بازتاب مینماید.
خطبة 42: «أَلَا وَ إِن الدنْیَا قَدْ وَلتْ حَذاءَ فَلَمْ یَبْقَ مِنْهَا إِلا صُبَابَةٌ کَصُبَابَةِ الْإِنَاءِ اصْطَبهَا صَابهَا؛ أَلَا وَ إِن الْآخِرَةَ قَدْ أَقْبَلَتْ».
ترجمة بهرامپور (1396: 91): «بدانید که دنیا بهسرعت پشت کرده و از آن جز اندکی باقی نمانده است، به اندازۀ تهماندۀ کاسۀ آبی که دورش میریزند. به هوش باشید که آخرت در راه است».
در عبارت «صُبَابَةٌ کَصُبَابَةِ الْإِنَاءِ» آنچه به ظاهر نمود یافته است، برقراری ساختار تشبیهی همسو و همگون با الگوی صفت مرکب پیرینی است. کاربست راهبرد «صفت + حرفاضافه + صفت + اسم» که سویهای از الگوی موردنظر پیرینی بوده است، ضمن نمایان ساختن ساختار تشبیهی، مبین غرض اصلی گوینده کلام بوده است. مترجم در فرآیند ترجمه بهنوعی شاکلة اصلی ساختار تشبیهی را براساس الگوی صفات مرکب حفظ کرده است. ارتباط میان صفت نخست با صفت دوم و در راستای آن ارتباط صفات مرکب حاضر با موصوف (الإناء) بهوسیلة حرف تشبیهی صورت پذیرفته است که این ارتباط نیز در ترجمة مترجم دیده شده است. در واقع هدف امیرالمؤمنین (ع) از بیان چنین ساختاری (ذکر صفات مرکب)، بازگو کردن دقیق وجه شباهت بوده است. مترجم با رعایت ساختار مزبور سعی در انتقال واقعی مقصود امام (ع) به مخاطب بوده است.
همچنین در خطبة 110 نهجالبلاغه با مضمون «و إن العالِمَ العامِلَ بِغَیرِ عِلمِهِ کالجاهِلِ الحائرِ الذی لا یَستَفیقُ مِن جَهلِهِ» عبارت مشخصشده طبق الگوی «صفت + صفت + حرفاضافه + صفت + صفت» بیان شده است. در چنین ساختاری «هر یک از اجزای تشکیلدهنده از وضعیت برابری نسبت به یکدیگر برخوردار هستند و ضمن اینکه قابلیت تفسیر یا ترجمه شدن دارند، میتوانند فضای معنایی عام گفتار را نشان دهند» (Pierini, 2015: 18). با در نظر داشتن چنین اصلی میتوان برداشت واقعی از غرض گوینده کلام داشت.
4-2-2. سازگاری فرهنگی
در بحث سازگاری فرهنگی، مترجم متناسب با فرهنگ خود و نیز براساس تفسیر خود از کل ساختار متن، ترکیب موردنظر را حذف کرده و یکبند را دوباره براساس فرهنگ بومی خود بازنویسی میکند. در واقع بحث اصلی معطوف به ساختار متنی است.
خطبة 165: «کَأَنهُ مُتَلَفعٌ بِمِعْجَرٍ أَسْحَمَ، إِلا أَنهُ یُخَیلُ لِکَثْرَةِ مَائِهِ وَ شِدةِ بَرِیقِهِ أَن الْخُضْرَةَ الناضِرَةَ مُمْتَزِجَةٌ بِهِ وَ مَعَ فَتْقِ سَمْعِهِ خَط کَمُسْتَدَق الْقَلَمِ فِی لَوْنِ الْأُقْحُوَانِ أَبْیَضُ یَقَقٌ فَهُوَ بِبَیَاضِهِ فِی سَوَادِ مَا هُنَالِکَ یَأْتَلِقُ».
ترجمة بهرامپور (1396: 334): «در اطراف گردنش گویا چادری سیاه افکندهاند که رنگی شاداب دارد، میپنداری با رنگ سبز تندی درهمآمیخته است. در کنار شکاف گوش، خطی بسیار سفید مانند گل بابونه است و آن سفیدی در میان رنگ سیاه اطرافش خوش میدرخشد و جلوۀ خاصی دارد».
در خطبة 165، امام علی (ع) با بیان ترکیب «الْخُضْرَةَ الناضِرَةَ مُمْتَزِجَةٌ» از ساختار
«صفت + صفت + صفت» استفاده کرده است. این الگو همچون صفت مرکب بهعنوان یک نمونه و طرح مولد تعریف شده است؛ یعنی در فضاهای معنایی گستردهای قابلیت ترجمه و تفسیر دارد که نمونة بارز آن در ترکیب مزبور نمود یافته است. این عبارت در ترجمة لفظ به لفظ «سبزی چشمنواز» خوانده میشود که مترجم در ترجمه، ورای ترجمة تحتاللفظی را جستوجو میکند و متناسب با فرهنگ زبانی خود به بازنویسی و بازگویی مجدد آن میپردازد. مطابق ترجمة ارتباطی و آزاد مترجم، عبارت حاضر «رنگ سبز درهمآمیخته» ترجمه شده است. همچنین در ادامه گزاره مزبور، جملهوارۀ «لَوْنِ الْأُقْحُوَانِ أَبْیَضُ یَقَقٌ» بیان شده است. مترجم در فرآیند ترجمة این عبارت ضمن ملاک قرار دادن بافتار صفت مرکب، برحسب فرهنگ زبانی خود به بازنویسی از آن پرداخته است. این بازنویسیها و بازگوییهای گزارههای مذکور بهگونهای ارائه شده است که مخاطب بتواند به هدف اصلی کلام دست یابد.
بحث و نتیجهگیری
با بررسی هر یک از نمونههای موردنظر میتوان به نتایج مهمی دست یافت که در ادامه به آنها اشاره شده است.
در بحث از ترجمه، تعادل ترجمهای مرتبط با معیارهای عمومی زبان (شرایط اجتماعی و فرهنگی، نحوة کاربرد زبان و...) اولویت نخست مترجم قرار میگیرد که میزان کفایت و مقبولیت ترجمه با معیارهای مربوط به گونههای خاص زبانی سنجیده میشود. مقصود مترجم از ارائه ترجمه، بازتولید طبیعی متن متناسب با فرهنگ و زبان مورد هدف است. در این بازتولید اطلاعات بهصورت کاربردی و به فراخور فهم عمومی استفاده میشوند. در مقالة حاضر محدودۀ پژوهش پیرامون چگونگی ترجمة تشبیه و صفات مرکب از نهج البلاغه صورت پذیرفته است. مترجم در فرآیند ترجمه از شش روش تشبیه و دو روش صفات مرکب ارائه شده توسط پیرینی استفاده کرده است. از آنجاییکه مترجم سعی خود را در ترجمة آزاد، ارتباطی و ادبی کرده است، میتوان روشهای ارائهشده پیرینی را در این ترجمه به کار بست.
عملکرد تشبیهات در متن در عین اینکه بهراحتی قابلتشخیصاند، اما بسیار پیچیده هستند. این تشبیهات در ساختار متن شامل ملاحظات معنایی و فرهنگی است. ارتباط دادن ویژگیهای تشابه بهوسیله ادات تشبیه در ساختار متن میتواند این ملاحظات معنایی و فرهنگی را نشان دهد. بهرامپور با درنظر داشتن این ملاحظات و ماهیتها میان دو زبان مبدأ و مقصد به ترجمة نمونههای مزبور در متن پرداخته است. مترجم برای تقارن معنایی و فرهنگی به عوامل کلان مانند گونة خاص زبانی و شرایط مخاطبان و همچنین عوامل خرد بهمانند نوع، ساختار و عملکرد تشبیه، چگونگی ارتباط تشبیه با پیام متن و در بحث آخر منابع موجود و مقارن با واژگان موردنظر توجه کرده است. بهفراخور این توجه، مترجم در مواجه با ترجمة تشبیهات مزبور، ترجمة ارتباطی همگونی با فرهنگ زبانی ارائه داده است. در راستای این ترجمه، فضای معنایی عبارات و ترکیبهای موردنظر متناسب با عناصر فرهنگی عام زبان مقصد شکل یافته است و مخاطب مطابق ترجمة ارتباطی حاضر به غرض اصلی عبارات مزبور دست مییابد. هدف مترجم در ارائه این ترجمه، تقارن معنایی و تقارن ماهیتهای فرهنگی متناسب با تشبیهات اصطلاحی بوده است.
در بحث از صفات مرکب، مترجم به دو بعد واژگانی و جمله در ساختار متنی توجه داشته است. مترجم در این دو بعد متأثر از عوامل مختلف زبانی، فرهنگی و عملی بوده است. در این بحث نیز عدم تقارن زبانی و فرهنگی مسأله مهمی را برای مترجم ایجاد میکند. در نمونههای موردی مزبور، مترجم از دو راهبرد جابهجایی و سازگاری فرهنگی توانسته بر این چالشها فائق آید و ترجمهای درخور فرهنگ بومی ارائه دهد. برای نمونه میتوان به واژة «الْخُضْرَةَ الناضِرَةَ مُمْتَزِجَةٌ» یا «لَوْنِ الْأُقْحُوَانِ أَبْیَضُ یَقَقٌ» اشاره کرد. ترجمة تحتاللفظی گفتار حاضر در ساختار متن کمکی برای درک غرض امام (ع) نمیکند. مترجم متناسب با ساختار زبانی و نیز متناسب با فرهنگ زبانی خود اقدام به جابهجایی و سازگاری فرهنگی میکند. مترجم بهوسیله این دو راهبرد توانسته غرض امام (ع) را به مخاطب بهدرستی انتقال دهد.
در پاسخ به پرسشهای پژوهش باید گفت مترجم سوای بحث ترجمه، اصولاً به دنبال تقارن فرهنگی بوده است و این مسأله در اغلب نمونههای ترکیبهای تشبیهی و صفات مرکب حاکم بوده است. مترجم در بررسی اکثر شواهد به وجوه فرهنگی و بومشناسی اصطلاحات زبانی توجه داشته است. ماحصل تمامی بررسیها منتج به معادلیابیهای نسبی فرهنگی شده است، چراکه آنگونه که شاهد هستیم هدف ترجمه، انتقال صریح مفهوم ترکیبهای زبانی بدون هرگونه تحریفی بوده است. همچنین بیشترین بسامد کاربستهای الگووارهها در بحث تشبیه، نخست به راهبرد «حفظ صورت تشبیه» و در گامهای دیگر اختصاص به جایگزینی تشبیه با شرح و جایگزینی با واژگان اصطلاحی بومی ویژه داشته است. همچنین در بحث از صفات مرکب دو بُعد سازگاری و جایگذاری فرهنگی به یک اندازه توانسته غرض اصلی ترجمه را انتقال دهد.
تعارض منافع
تعارض منافع ندارم.
[1]. Pierini, P.
[2]. Conceptual Structures
[3]. Morphology
[4]. localisation
[5]. Quettaf, T.