نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دانشیار،گروه زبان و ادبیات عربی، دانشگاه حکیم سبزواری، سبزوار، ایران
2 دانشجوی دکتری زبان و ادبیات عربی، دانشگاه حکیم سبزواری، سبزوار، ایران
3 کارشناس ارشد مترجمی زبان عربی، دانشگاه حکیم سبزواری، سبزوار، ایران
چکیده
زبانشناسی به مطالعۀ زبان میپردازد و نظریههای مستحکم و زایایی را در باب چگونگی عملکرد زبان به دست میدهد و از آنجا که ترجمه فعالیتی زبانی محسوب میشود، منطقی است که تصور کنیم زبانشناسی میتواند در باب ترجمه، حرفهایی برای گفتن داشته باشد. یکی از فنون ارائه شده برای ترجمه، رویکرد روسی شویتسر و رتسکر است. این رویکرد دربر دارندۀ مؤلفههای قالب بسندگی یا تبدیل ترجمهای است که شامل 4 عنصر عینیسازی، اشتقاق منطقی، ترجمۀ متضاد و جبران است. در این جستار با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی به نقد و بررسی مؤلفههای قالب بسندگی در نمونههای انتخابی از تمام ترجمۀ کاظم آلیاسین از رمان«قلب اللیل» براساس رویکردهای شویتسر و رتسکر پرداخته و در پایان بسامد پایبندی به این الگو در زبان مقصد در دو نمودار دایرهای و ستونی نمایش داده میشود. برآیند پژوهش نشان میدهد مترجم در اکثر مواقع ضمن رعایت اسلوب و مؤلفههای متن مبدأ و انتقال آن، ظرافتهای زبانی و روشهای بیانی متن مقصد را در اولویت قرار میدهد. از آنجایی که برگردان تمام جوانب متن اصلی، ساختار و پیام متن، کاری سخت و احیانا غیر ممکن است، از این رو، تلاش کاظم آلیاسین برای ارائه یک متن روان مبتنی مؤلفههای قالب بسندگی مناسب و قابل قبول به نظر میرسد.
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
Criticism of the Components of the Sufficiency Format in Kazem Al Yassin's Translation of the Novel "Qalb al-Lil" based on the Russian Approaches of Shveister and Retsker
نویسندگان [English]
- Seyed Mahdi Nouri Keyzghani 1
- Masoud Salmani Haghighi 2
- Reyhaneh Hosseinabadi 3
1 Associate Professor, Department of Arabic Language and Literature, Hakim Sabzevari University, Sabzevar, Iran
2 Ph.D. Student of Arabic Language and Literature, Hakim Sabzevari University, Sabzevar, Iran
3 M. A. in Arabic Translation, Hakim Sabzevari University, Sabzevar, Iran
چکیده [English]
Linguistics deals with the study of language and provides solid and productive theories about how language works, and since translation is considered a linguistic activity, it is reasonable to imagine that linguistics can have something to say about translation. One of the techniques presented for translation is Schweitzer and Ratsker's Russian approach. This approach includes the components of the format of sufficiency or transformation of translation, which includes 4 elements of objectification, logical derivation, opposite translation, and compensation. In this essay, relying on the descriptive-analytical method, he criticized and examined the components of the sufficiency format in selected examples of Kazem Al Yassin's translation of the novel "Qalb al-Lil" based on Schweitzer and Ratsker's approaches, and at the end, the frequency of adherence to this pattern in the target language is displayed in two circular and column charts. The result of the research shows that the translator, in most cases, while respecting the style and components of the source text and its transmission, prioritizes the linguistic subtleties and expressive methods of the target text. Since translating all aspects of the original text, the structure and the message of the text is a difficult and possibly impossible task, so Kazem Al Yassin's effort to present a fluent text based on the components of the sufficiency format seems appropriate and acceptable.
کلیدواژهها [English]
- Linguistics
- Translation
- Sufficiency Format
- Schweitzer and Ratsker
ترجمه، نمونهای خاص از تلاقی زبانی و یکی از فعالیتهای بشری است که قدمتی طولانی دارد. این فعالیت بشری، نشانگر «وساطت بینازبانی» است که این امکان را میدهد تا از طریق تماس جوامعی که به زبانهای مختلف سخن میگویند، اطلاعات و دانستهها میان کاربران مختلف به منظور تبادلات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، تجاری و.. انتقال یابد و همین امر، ضرورت عمل ترجمه را متبلور میسازد (ابوعلی و اسبقی گیگلو، 1399: 10).
ترجمهپژوهی، قلمروی گستردهای در پژوهشهای امروزی یافته است و نظریههای ترجمه امکان تحلیل و ارزیابی ترجمهها را به روشی نوین و علمی فراهم کرده است. بدین سان، امروزه با حجم زیادی از نظریهها مواجه هستیم که میتواند تحلیلی کارا از ترجمهها ارائه دهد و به ارزیابی آنها بپردازد. در مجموع، میتوان این نظریهها را به دو دستۀ کلی مبدأگرا و مقصدگرا تقسیم کرد که هر یک از این گرایشها برای متونی خاص متناسب و اجرا شدنی است (دلشاد و دیگران، 1395: 38).
ترجمۀ یک اثر ادبی انتقال و نشان دادن تمام و کمال گفتار دیگری است و همآمیزی درونی اثر اصلی و خوانندگان زبان مقصد به شمار میرود. در اثر ادبی، گفتار دیگری متصل به یک اصل بنیادین؛ یعنی سبک نویسنده است و به همین دلیل مترجم وظیفه دارد کار روی زبان را جدی بگیرد تا بتواند ارزش زیباشناختی و بوتیقایی متن اصلی را در ترجمة خویش حفظ کند و در عین حال زبان خویشتن را جایگزین زبان مؤلف کند (احمدی، 1395: 17).
مسأله اصلی در ترجمۀ ادبی و نقد ترجمۀ ادبی، ماهیت دو گفتار (نویسنده و مترجم) و چگونگی کار مترجم بر زبان و سبک نویسنده است (همان: 48). در این جستار به نقد و بررسی ترجمۀ کاظم آل یاسین از رمان «قلب اللیل» اثر نجیب محفوظ براساس مؤلفههای قالب بسندگی مطرح شده از سوی شویستر و رتسکر[1] پرداخته میشود تا از این طریق میزان تأثیر و اهمیت هر یک از مؤلفهها در انتقال و تعیین معنا و مفهوم اصلی کلام در هر دو زبان مبدأ و مقصد نشان داده شود.
- پیشینۀ پژوهش
در حوزۀ مطالعات مربوط به نقد و بررسی ترجمۀ متون ادبی پژوهشهایی صورت پذیرفته است که نمونههایی از ترجمه را ارائه کرده و براساس نظریات مطرح شده به تحلیل و بررسی آن پرداختهاند. از این رو به برخی از پژوهشهای انجام شده در این حوزه در ادامه اشاره میشود.
مقالۀ «بازکاوی ترجمة عبداللّطیف تسوجی از داستان بنیادین هزار و یک شب براساس الگوی ژان رنه لادمیرال[2]» نوشتۀ دلشاد و دیگران (1395) به بررسی ترجمة داستان نامبرده براساس الگوی لادمیرال پرداخته است. نتیجة پژوهش نشان میدهد که ترجمة تسوجی مطابق با این اصل، همسویی چشمگیری با نظریة لادمیرال دارد و مترجم توانسته ضمن توجه به بازآفرینی و زایش معنا -جز در موارد اندکی- اثری زیبا و متناسب با بافت فرهنگی زبان مقصد ارائه کند.
مقالۀ «نقد و بررسی ترجمة فارسی رمان «قلباللیل» با عنوان «دل شب» براساس الگوی گارسس[3]» نوشتۀ صیادانی و دیگران (1396)، ترجمۀ سه بخش از رمان «قلب اللیل» نجیب محفوظ را با در نظر گرفتن متن اصلی رمان بررسی کرده است. دستاورد این پژوهش مبین آن است که مترجم در دو سطح «معنایی لغوی» و «نحوی صرفی (واژه ساختی)» نسبت به دو سطح دیگر الگوی گارسس موفقتر عمل کرده است. به عبارت دیگر، ترجمة وی از این لحاظ، کفایت لازم را دارد.
مقالۀ «نقد و بررسی ترجمۀ «فاطمه جعفری» از رمان اعترافات «ربیع جابر» براساس نظریۀ گرایشهای ریخت شکنانۀ «آنتوان برمن[4]»» نوشتۀ ابوعلی و گیگلو، (1399)، ترجمه مذکور را براساس هفت مؤلفه از مؤلفههای ریختشکنانۀ آنتوان برمن بررسی کرده است. برآیند پژوهش نشان میدهد اطناب کلام و تخریب ضربآهنگ متن از پربسامدترین عوامل تحریف متن در ترجمة جعفری بوده و این مؤلفهها در تفاخرگرایی نیز تأثیر گذاشته است.
مقالۀ «نقد ترجمۀ رمان «فرانکشتاین فی بغداد» نوشتۀ احمدسعداوی براساس نظریۀ گارسس» نوشتۀ بشیری وهادوی خلیلآباد (1399) به ارزیابی همة بخشهای ترجمة أمل نبهانی از رمان «فرانکشتاین فی بغداد» در هر چهار سطح نظریة گارسس پرداخته است. طبق بررسیهای این پژوهش که با جایگذاری نمونههای قابل تطبیق ترجمه با زیرگروههای نظریة گارسس به دست آمده در سطح اول (معنایی- لغوی) و سطح دوم (نحوی- واژهساختی) نظریه، بیشترین نمونهها از ترجمة این رمان یافت شد و به دلیل داشتن ویژگیهای مثبت که پرشمارتر از ویژگیهای منفی است این ترجمه ازکفایت و مقبولیت برخوردار است.
مقالۀ «کاربست نظریة نیومارک[5] در انتقال واحد فرهنگ در ترجمه رمان عربی» نوشتۀ مدنی و اصغری (1400) با تکیه بر چهارچوب نظری نیومارک، کیفیت انتقال واحد فرهنگ و عملکرد مترجمان را در ترجمة رمانهای میرامار، زقاق المدق و ثرثرة فوق النیل، موسم الهجرة إلی الشمال و عرس الزین و دروز بلغراد مورد واکاوی قرار داده است. در پایان مشخص شد که در ترجمة این رمانها شیوههای انتقال، بومیسازی و معادل فرهنگی بیشترین کاربرد را در انتقال واحد فرهنگ داشته است.
موضوع پژوهش حاضر تاکنون در هیچ مقاله یا پایان نامهای براساس مؤلفههای تعیین شده از سوی شویتسر و رتسکر مورد نقد و بررسی قرار نگرفته است. در این پژوهش تلاش میشود تا ضمن معرفی فنون ترجمۀ ارائه شده توسط دو نظریهپرداز مورد اشاره، میزان کارایی این عناصر در انتقال مضامین و مفاهیم موجود در زبان مبدأ و مقصد و بهکارگیری آن توسط مترجم مورد نقد و بررسی قرار گیرد.
پژوهش حاضر در پی پاسخ به سؤالات زیر است:
- میزان تأثیر و کارایی مؤلفههای قالب بسندگی در انتقال معنای دقیق واژگان و عبارات به زبان مقصد چقدر بوده است؟
- مترجم تا چه اندازه نسبت به رعایت رویکرد مذکور در ترجمۀ خود پایبند بوده است؟
به منظور دستیابی به پاسخ برای سؤالات این پژوهش، فرضیههای زیر در نظر گرفته شده است:
- به نظر میرسد هر یک از مؤلفههای قالب بسندگی در بخشهای انتخابی از رمان به طور نسبی و مناسب قابل توجه بوده است، چراکه با تغییر ساخت کلام در زبان مقصد براساس رویکرد مورد اشاره، پیام و مفهوم متن اصلی به طور مناسب انتقال یافته است.
- درخصوص عملکرد مترجم میتوان گفت در اکثر موارد مورد پژوهش تلاش کرده تا ترجمهای روان، سازمان یافته و مبتنی بر مؤلفههای تعیین شده ارائه دهد و از این طریق ظرافتهای زبانی را برجسته سازد بر شیوایی سخن بیفزاید. مترجم در برخی موارد ترجمۀ خود، پایبندی و رعایت مؤلفههای مزبور را کنار نهاده است؛ رعایتی که میتوانست در ارتقاء سطح کیفی ترجمۀ او سهیم و مؤثر باشد.
پژوهش در ترجمههای دیگران، عنصری مهم در آموزش و یادگیری، پرورش استعدادها و تجربه و مهارت افزایی تلقی میشود. بنابراین، نگارش چنین مقالهای ضمن معرفی یکی از نظریات حوزۀ ترجمه و تطبیق آن روی ترجمۀ متن، میتواند افق جدیدی را فراروی مترجمان و ادیبان بشکافد و در ارائه سبکهای نوین و درست ترجمه راهگشا باشد.
- معرفی رمان «قلب اللیل» و ترجمۀ آن
«قلب اللیل» نوشتۀ نجیب محفوظ، نویسندۀ اهل قاهره است که در آن اوضاع سیاسی، نابودی طبقات اجتماعی و نیز گسست خانوادههای سنتی و قدیمی در برههای از تاریخ اوایل قرن بیستم مصر را به تصویر میکشد. این رمان نخستین بار در سال 1391 توسط کاظم آلیاسین به زبان فارسی ترجمه شده است. هدف مترجم از ترجمۀ این رمان، تبادل اندیشه و آگاهی بیشتر خوانندگان فارسی زبان با ادبیات منطقه است.
- نگاهی اجمالی به نظریههای ترجمهشناختی
در بررسی نظریهها و رویکردهای ترجمه و ترجمهشناسی، برخی مورخان ترجمه را به سه دوره تقسیم میکنند: دورۀ پیش از قرن بیستم، دورۀ نظریههای زبانشناختی و دورۀ اخیر. برخی دیگر چون ترجمهشناس فرانسوی اینس اوزکی دپره[6] نظریههای ترجمه را سه گونه میدانند: نظریههای تجویزی یا کلاسیک، نظریههای توصیفی یا نوین و نظریههای آینده نگرانه یا هنری (احمدی، 1395: 15). همچنین از نظر برخی از ترجمهشناسان، ترجمۀ ادبیات و متون ادبی را میتوان از سه دیدگاه مورد بررسی قرار داد: زبانشناختی، اجتماعی و هرمنوتیکی. نظریة زبان شناختی بر یافتن راهحل برای مسائلی تأکید میکند که با انتقال زبانی مربوط بوده و هدف آن بهبود کار مترجم است. چنین نظریهای خود دارای دو جهت است: رویکردی زبانی و گفتاری (گفتمان) (همان: 15). رویکرد اولی را میتوان در تطبیقگرایی وینه و داربلنه[7] و رویکرد دوم را در مکتب تفسیری یا مکتب معنا مشاهده کرد. نظریۀ اجتماعی، ترجمة خود را در رویکردی موسوم به پولی- سیستم[8] (نظریة چند نظامه) نشان میدهد. هدف چنین رویکردی توصیف و تشریح انتقال متن ترجمه شده به جامعه مقصد و جذب آن متن در نظام ادبی آن جامعه است. نظریة هرمنوتیکی، ترجمه را در بستری انتزاعی مینهد و درآن فاعل (مترجم) را -به عنوان کسی که ارزشها و تفکرات خود را در ترجمه منعکس میسازد- در کانون توجه قرار میدهد. چنین نظریهای که از هرمنوتیک مدرن (شلایرماخر، گادامر و ریکور[9]) الهام میگیرد، مسأله حضور «بیگانه و دیگری» در متن ترجمه شده را برجسته میسازد: ترجمه در واقع نوعی گفتوگو و پذیرش بیگانه است (همان: 16).
- رویکردهای روسی شویتسر و رتسکر
یاکوب رتسکر، نظریهپرداز روسی در حوزۀ ترجمه، سه نوع رابطه را میان زبان مبدأ و مقصد توصیف میکند: الف- معادل[10]، ب- تناظر متغییر[11] و بافتی[12] ج- انواع دیگر تبدیلهای ترجمه[13]. تغییری که در اصطلاحات مربوط به این فنون عمداً ایجاد شده تا توجهها را به تمایز اساسی میان فن معادل و دو مقولۀ دیگر جلب کنند که بر مبنای تفاوت میان زبان/ گفتار شکل گرفتهاند (فاست[14]، 1397: 77). به اعتقاد رتسکر، «معادل» واقعیت زبان به حساب میآید؛ به این معنی که میان واژههای زبان مبدأ و زبان مقصد رابطۀ یک به یک برقرار است. بنابراین، انتظار میرود ترکیبی مانند « carbon monoxide(منوکسید کربن)» همواره به همین صورت در زبان مقصد، ترجمه شود (همان: 77). بحث در باب این مقوله ما را به مطالعات اصطلاحشناسی میکشاند؛ آنجا که رابطۀ یک به یک میان نام چیزی و خود آن چیز به لحاظ نظری منجر به طرح نظریهای قدیمی در باب ترجمه یا همان چیزی میشود که جایگزینی واژه با واژه[15] نام دارد. این نظریه در اظهارنظر جامپلت [16] به این شکل مطرح شد که وظیفۀ مترجم «ایجاد رابطه میان واحدی از زبان مقصد و مصداقی است که تا حد زیادی با روابط میان واحد موجود در زبان مبدأ و آن مصداق منطبق است» (Jumpelt, 1961: 57). دو مقولۀ دیگری که رتسکر تحت عنوان «معادل» و «تبدیل» از آنها یاد میکند و همکارش شویتسر آنها را «قیاس»[17] و «بسندگی»[18] مینامد، واقعیتهای مربوط به گفتارند؛ یعنی شرایطی که در آن، ترجمه به عواملی مانند: نقش بافت و متن بستگی دارد(Shveitser, 1987: 25).
4-1. ترجمه در قالب قیاس
منظور از قیاس، شرایطی است که در آن رابطۀ انطباق یک به چند، میان زبانها وجود دارد. چنین شرایطی بسیار معمول است. به عنوان مثال، برای اصطلاح تخصصی «nefritis» یک معادل در قالب «nephritis» (التهاب کلیه) ارائه شده است، یعنی رابطۀ انطباق یک به یک برقرار است، اما در مورد واژۀ «necesidad» رابطۀ انطباق یک به چند برقرار است و معانی متعددی ارائه شده که عبارتند از « necessity(لزوم)، need (احتیاج)، tight spot ( تنگنا) poverty (فقر) و business (دادوستد)» که حسن تعبیر[19] واژۀ «excrement (معامله)» به حساب میآید (فاست، 1397: 78).
در اکثر فرهنگهای لغت در ذیل هر واژه، معادل و معانی گوناگون ارائه شده است؛ بدین ترتیب، فرهنگهای لغت از این منظر میتوانند گمراهکننده باشند. این وسعت عمل گسترده حتی در مورد واژههایی که ظاهراً معادلهای دقیق و شستهرُفتهای دارند، افرادی نظیر جین دلیسل و ماریان لدرر[20] را بر آن داشت تا مقولهبندی زبانی محدودی را که نظریه پردازانی نظیر رتسکر تحت عنوان رویکرد «تفسیری»[21] به دست داده بود، رد کنند (همان: 81). در زبان عربی برای انطباق یک به یک میتوان به «دخل (وارد شدن) و فساد (خراب شدن)» و برای انطباق یک به چند به «أَلهَ (سرگردان شدن/عشق ورزیدن)» و واژههای اضداد به جَوْن (سیاده/ سفید) اشاره کرد.
4-2. ترجمه در قالب «بسندگی»
آخرین مقولهای که رتسکر تحت عنوان «انواع دیگر تبدیلهای ترجمهای» معرفی میکند و شویستر آن را «بسندگی» مینامد، شامل مواردی میشود که معادل یک به یکی وجود ندارد و تناظر بافتی مشخصی نیز در قالب باهم آیی امکان طرح پیدا نمیکند. در چنین شرایط مترجم خود را از قید زبان اصلی و معادلهای ارائه شده در فرهنگهای لغت رها میکند و یکی از چهار فن ترجمه را به کار میبندد (همان: 81). این چهار فن عبارت است از: عینیسازی، اشتقاق منطقی، ترجمۀ متضاد و جبران.
4-2-1. عینیسازی [22]
در باب جابهجایی یا تبدیل واژۀ شامل/ زیرشمول میتوان از مفاهیم «عینیسازی» یا «مشخصسازی»[23] ارائه شده از سوی رتسکر یاد کرد که به نوعی رنگ و بوی «تعمیم»[24] را نیز در خود دارد. برای نمونه واژۀ «geschwister» را هم میتوان به گونهای عینی و مشخص در قالب «brothers and sisters» (براداران و خواهران) و هم به شکلی انتزاعی و نامشخص در قالب «sibilings» (هم نیا، همشیره) با توجه به بافت و تأثیرگذاری مورد نظر ترجمه کرد. زبانشناسی میتواند تغییر مفاهیم انتزاعی و عینی را برای مخاطب توضیح دهد، اما لزوماً نمیتواند به ما بگوید که کدام راهحل را باید در پیش گرفت، آن هم به این دلیل که این مسأله به عوامل متعددی نظیر دانش غیرزبانی، انتظارات خواننده، میزان اطلاعات، نوع متن، تأثیرگذاری مورد نظر و حتی سیاستهای ترجمه بستگی دارد (همان: 82).
رتسکر نمونۀ کاملاً قابل فهم «have you hand your meal?» (غذاتو خوردی) را ارائه میدهد؛ نمونهای که در آن واژۀ «meal» وقتی به روسی ترجمه میشود، طبیعتاً به معنای صبحانه، ناهار یا شام است، اما حتی در این مورد نیز ما به دانش دایرةالمعارفی و جامعهشناحتی زبان احتیاج داریم، آن هم به این دلیل که وقت ناهار برای فردی انگلیسی که از خانوادهای اشرافی است با وقت شام فردی از طبقۀ کارگر همزمان است (Retsker,1974:42). به عنوان نمونه در زبان عربی میتوان به واژۀ «الزواج» اشاره کرد که هم به صورت معنای عینی «عروسی کردن» و هم به صورت معنای انتزاعی «ازدواج کردن و دو گانه شدن» ترجمه میشود. در ادامه برای تبیین هر چه بهتر این موضوع به بررسی مثالها براساس مؤلفۀ مذکور خواهیم پرداخت.
متن اصلی: لم تعد ذاکرتی أهلا للثقة ثم أن بصری ضعیف (محفوظ، بیتا: 3)
ترجمه: حافظهام دیگر قابل اعتماد نیست و بالاتر از همه چشمانم آلبالو گیلاس میچینند (آلیاسین، 1391: 7).
متن اصلی: رفع لی وجهه ذا الجلد المدبوغ والشعر النابت (محفوظ، بیتا: 4).
ترجمه: چهرۀ سوخته و سر پرمویش را بلند کرد (آلیاسین، 1391: 8).
متن اصلی: ولکن تلزمنی استشارة مجانیة لأن النقود کائنات مجهولة فی عالمی (محفوظ، بیتا: 5).
ترجمه: اما چون آه در بساط ندارم مشاور مجانی لازم دارد (آلیاسین، 1391: 9).
متن اصلی: أُکتبْ الاتماسَ ولاتُبدد الوقتَ (محفوظ، بیتا: 11).
ترجمه: علّاف نشو، تقاضا را بنویس (آلیاسین، 1391: 14).
متن اصلی: إنی أحبُّ اللقمة الحلوة والوقف (محفوظ، بیتا: 9).
ترجمه: من لقمۀ چرب و نرم و موقوفه را دوست دارم (آلیاسین، 1391: 12).
متن اصلی: کیفهان علیک یا جدی أن تطرد أبی لزواجه من امرأة من عامة الشعب (محفوظ، بیتا: 38).
ترجمه: چطور دلت آمد که پدرم را به خاطر عروسی با زنی از طبقه پایین بیرون کنی (آلیاسین، 1391: 34).
متن اصلی: علی حجری کتاب المنطق مفتوحا (محفوظ، بیتا: 61).
ترجمه:کتاب منطق در دامنم باز بود (آلیاسین، 1391: 51).
متن اصلی: سیخرج من القمم مارد لن تعرفه مهما ادعیت بأنک کنت له صدیقا (محفوظ، بیتا: 62).
ترجمه: از بعضیها جواب میشنوی، هرچند ادعا میکنی دوستت هستند (آلیاسین، 1391: 52).
متن اصلی: فقلت غاضبا: جمیع المذاهب أخذ وعطاء (محفوظ، بیتا: 132).
ترجمه: با عصبانیت گفتم: تمام مکتبها دکانی بیش نیستند (آلیاسین، 1391: 104).
متن اصلی: مغفور لک ترددک فلابد للفکرة من مهلة حضانة (محفوظ، بیتا: 124).
ترجمه: شک تو آمرزیده شد، بی تردید برای این ایده، فرصت روی تخم خوابیدن داشتی (آلیاسین، 1391: 99).
با بررسی نمونههای فوق مشخص میشود ترجمۀ لفظی هر یک از مثالها به ترتیب «ضعیف است، دارای پوست دباغی شده، پول در دنیای من ناشناخته است، وقت را هدر نده، لقمۀ شیرین، ازدواج با، روی سنگ من، از بلندیها فرد سرکش و نافرمان خارج خواهد شد، گرفتن و دادن و در آغوش گرفتن» است. مترجم با عبور از معنای لفظی و ارائۀ برابر نهادهای همسان و مناسب برای هریک از واژگان و تعابیر اصطلاحی توانسته زبان مبدأ را با معیارهای زبان مقصد نزدیک کند و بوی ترجمۀ لفظی را از متن مقصد بزداید. اگر مترجم به این نتیجه برسد که ترجمۀ لفظی و نامشخص واژگان قابل قبول نیست؛ یعنی مثلاً پیام فاقد معنی است یا از لحاظ ساختار زبان مقصد ناممکن است یا اینکه متعلق به همان سطح زبانی نیست باید از ترجمه غیر مستقیم و غیر لفظی استفاده کند(Darbelnet & Vinay, 1977: 56).
تغییر و دستکاری برابرنهاد هریک از واژگان و تعابیر از سوی مترجم برای انتخاب معادلی آشنا و مناسب در زبان فاسی و به منظور ایجاد تناسب و تعادل در ترجمه است تا از این طریق مفهوم و پیام دقیق هر یک از تعابیر برای مخاطب شکل گیرد. در واقع مترجم در این بخش، از مسیر گزینش ترجمۀ تحتاللفظی عبور کرده و با تکیه بر مؤلفههای فرهنگی زبان فارسی، دست به معادلگزینی و عینیسازی واژگان و عبارات در زبان مقصد کرده است که این امر بیانگر رویکرد مترجم در انتقال تعابیر به زبان مقصد است. بنابراین، میتوان گفت مترجم با عنایت به هنجارهای زبان مبدأ و مقصد متنی را تولید کرده که دارای رنگ و بوی ادبی و زبانی است و با ارائه ترجمۀ مناسب در یک قالب مشخص و قابل فهم باعث شده هم مخاطب معنا و پیام متن اصلی را راحتتر و بهتر دریافت کند و هم آفاق معنایی متن عربی را با آفاق معنایی متن فارسی گره بزند. در حقیقت میتوان گفت ارائه ترجمه به صورت تحتاللفظی و انتزاعی باعث دلزدگی مخاطب از خواندن متن ترجمه میشود که مترجم سعی داشته با انتخاب برابرنهادهای مطلوب و ادبی کلامی شیوا در زبان مقصد ایجاد کند.
4-2-2. اشتقاق منطقی[25]
وقتی عملی رخ میدهد پیچیده و در قالب رابطه «علت - فرآیند - معلول» باشد، ممکن است زبان مبدأ این عمل را به گونهای بیان کند که فقط روی یکی از این عناصر تأکید کرده باشد و زبان مقصد عمل مورد نظر را با تأکید بر عنصر دیگر بیان کند. این همان چیزی است که در سنت ادبی از آن تحت عنوان «مجاز»[26] یاد میشود. وقتی جملۀ «With one thrust of this trusty blade, Dirk was free» (دیرک با ضربهای از تیغ برنده او خلاصی یافت) را بیان میکنیم. به جای استفاده از «چاقو» یا شمشیر فقط به جزئی از آن یعنی «تیغه» اشاره میکنیم. نمونة درون زبانی دیگر عبارت «to go for a sail (کاربرد جزء به جای کل)» و «ir de paseo en barco (کاربرد کل به جای جزء)» است (Vazquez-Ayora, 1977: 297).
شویتسر معتقد است که این نوع انتقال مجازی در ترجمه بسیار متداول است و در واقع مبنای فهرست بندی مشهور دیگری را فراهم میآورد که از سوی وینی و داربلنه ارائه شده است (شویتسر، 1987: 30). به عنوان نمونه در زبان عربی میتوان به آیة 38 از سورة مائده اشاره کرد که خداوند متعال در آن میفرماید: ﴿وَٱلسَّارِقُ وَٱلسَّارِقَةُ فاقطَعُواْ أَیدِیَهُمَا﴾. در این آیه واژة «أیدیهما» به معنای تمام دست بر جزئی از آن (انگشتان) اطلاق شده است، چراکه تمام دست دزد را قطع نمیکنند، بلکه انگشتان را که جزئی از دست است، قطع میکنند. در ادامه به بررسی نمونههای انتخابی از ترجمۀ آل یاسین براساس عنصر اشتقاق منطقی پرداخته میشود:
متن اصلی: أجرى أصبعه على الخطوط المکونة لوجهی برقة وعنایة (محفوظ، بیتا: 33).
ترجمه: با مهربانی و دقت انگشتهایش را روی خطوط صورتم کشید (آلیاسین، 1391: 30).
متن اصلی: تفجرت فی قلبی ینابیع المغامرة بلا حدود (محفوظ، بیتا: 57).
ترجمه: سرچشمههای بیانتهای ماجراجویی در وجودم منفجر شد (آلیاسین، 1391: 50).
متن اصلی: جدی أنا أرفض. ترفض نعمتی؟ (محفوظ، بیتا: 66).
ترجمه: پدربزرگ من نمیپذیرم. دست مرا رد میکنی؟ (آلیاسین، 1391: 56).
متن اصلی: حتی متى تمضی فی تردید الأغانی وتعاطی النبیذ والمنزول؟ (محفوظ، بیتا: 90).
ترجمه: تا کی میخواهی به این زندگی ذلتبار ادامه دهی؟ (آلیاسین، 1391: 74).
یکی دیگر از فنون شویتسر و رتسکر برای ترجمه، فن اشتقاق منطقی است. این فن برابر با همان مدولاسیون یا تغییر بیانی[27] است که وینی و داربلینه در نظریة خود مطرح کردهاند. در جریان مدولاسیون، دال تغییر میکند در حالی که مدلول همچنان ثابت است و این فرآیند به شکلهای مختلف استعاره، مجاز و مجاز مفرد مرسل بازنمایی میشود (فاست، 1397: 100).
در مثال نخست، واژة «اصبعه» در لغت به معنای انگشتان دست است، اما از آنجایی که خطوط چهره را معمولاً با نوک انگشتان دست لمس میکنند، مناسب بود برای آن برابر نهاد سر انگشتان بهکار برده میشد. در واقع مترجم در ترجمه از واژة کلیتر «انگشتان» استفاده کرده است. در شاهد مثال دوم، عبارت «فی قلبی به معنای قلب من» است که مترجم آن را به صورت کل از جز در زبان مقصد انتقال داده است، چراکه قلب انسان جزئی از کل وجود او را دربر میگیرد. در نمونۀ سوم واژة «نعمتی» در لفظ به معنای «نعمت من» است. یکی از نعمتهایی که خداوند به انسان عطا کرده، نعمت دست است. در این بخش مترجم کل را به صورت جزء یعنی «دست مرا» برگردان کرده است. در حقیقت دست جزئی از کل نعمتهای خدادادی به شمار میرود. در مثال آخر واژگانی نظیر «تردید الاغانی، تعاطی النبیذ و المنزول» به عنوان جزئی از کل زندگی ذلت بار در نظر گرفته میشوند. مترجم نیز واژگان مذکور را در زبان مقصد از حالت جزء به کل برگردان کرده است. موارد بالا را میتوان به عنوان مجاز جزء از کل یا کل از جزء در نظر گرفت. مقصود از ترجمۀ جزء از کل یا برعکس در نظر گرفتن معنای مجازی واژه است که از جمله رویکردهای راهبرد تعدیل به شمار میآید (شهبازی و پارساییپور، 1399: 260).
تعدیل در سطوح مختلف لازمۀ ترجمه است، زیرا امکانات بیانی و قابلیت نحوی زبانها با یکدگیر متفاوت است و هر زبان سرشار از نکتهها و رموز و ظرایف حقیقی، مجازی، قیاسی، سماعی، دستوری و کاربردی است که در امر معادل یابی، تعدیل را برای مترجم اجتناب ناپذیر میکند (ناظمیان و قربانی، 1392: 93). تعدیل مهمترین عامل در فرآیند ساده کردن متن است. به نظر میرسد نمیتوان همۀ موارد تعدیل را شناسایی کرد و برشمرد و شاید اصلاً چنین کاری ضرورتی نداشته باشد، زیرا تعدیل در ذات ترجمه است و مترجم از آغاز تا انجام عمل ترجمه همواره در حال انجام تعدیل است. مترجم برای ترجمۀ متن آن را میفهمد و مقصود آن را درک میکند و آنگاه آن را به زبان مقصد باز گو میکند. گاهی اوقات مترجم برای درک متن مجبور میشود آن را تفسیر کند. تمام اینها باعث میشود تا متن ترجمه شده ساده تر از متن اصلی باشد و موارد پیچیده و مشکل، آسان و قابل فهم شود (همان: 93).
با بررسیهای صورت گرفته روی نمونهها مشخص شد مترجم با در نظر گرفتن شرایط و موقعیت متن، اکثر واژگان و تعابیر فوق را با دقت به زبان مقصد انتقال داده و تنها در یک مورد نسبت به رعایت اصل اشتقاق منطقی پایبند نبوده است که این امر میتواند ناشی از رویکرد و ذوق مترجم باشد.گاهی بافت و موقعیت یک متن به طوری است که یک واژه از حالت جزئی یا کلی خود خارج شده و وارد ساخت متضاد خود میشود تا پیام نهفته در آن برای مخاطب بیان شود. مترجم نیز با عنایت به بافت و سیاق متن، درک فضای حاکم بر آن و قاعدههایبرون متنیتلاش کرده با جایگزینی جزء به جای کل یا برعکس، برابرنهادی غیرمشابه با ساختار لفظی واژه در زبان مبدأ را در زبان مقصد انعکاس دهد.
4-2-3. ترجمۀ متضاد[28]
منظور از ترجمة متضاد، ترجمه از طریق ارائه صورت متضاد واژه مورد نظر است. این شیوه به ویژه برای واژهآرایی و جملهبندی طبیعی در زبان مقصد مورد استفاده قرار میگیرد. بر این اساس، عبارت «est une valeur deja ancienne (این ارزشی قدیمی دارد)» در فرانسه باید به صورت تحت اللفظی در قالب «is an already old value» ترجمه شود، اما میتوان آن را به شکل «by no means a new value (اصلا ارزش جدیدی ندارد)» نیز ترجمه کرد. رتسکر نمونههایی مانند «The woman at the other end asked him to hiang on (زنی در آن طرف خط از او خواست که گوشی را نگه دارد)» را به دلیل طبیعی بودن در زبان مقصد یعنی در زبان روسی به صورت «not to hang up the phone ( تلفن را قطع نکنید)» و «wrote with perseverance (نوشتن را دائماً ادامه میدهد)» را به صورت «worked without a break (بیوقفه کار میکند)» ترجمه کرده است (Retsker, 1974: 9-48). برای مثال در زبان عربی میتوان به عبارت «أعظک من أن تکون من المتکاسلین» اشاره کرد که معنای متضاد واژۀ «أن تکون» در زبان فارسی به این شکل است: «تو را پند میدهم تا از تنبلان نباشی».
یکی از پیوندهای میان واژهای «تضاد معنایی» بین آنهاست که میتواند ربط کلمات را مشخص کند. ربطی که تضاد جلوهگر میشود و کلمات را مقابل هم قرار میدهد. این تقال که عمدتاً در معنای آنها خود را نشان میدهد، بیانگر نوعی پیوند میان واژههاست (یوسفی و ابراهیمی شهرآبادی، 1391: 130). در ادامه مؤلفۀ ترجمۀ متضاد در نمونههای منتخب مورد مداقه قرار میگیرد:
متن اصلی: لم تخف علی أسباب اعتزازه بالاسم (محفوظ، بیتا: 4).
ترجمه: دلایل افتخار کردن به اسمش برایم روشن است (آلیاسین، 1391: 7).
متن اصلی: ألیس لک مورد رزق من أی نوع فی شیخوختک؟ (محفوظ، بیتا: 9).
ترجمه: در حال حاضر درآمد داری؟ (آلیاسین، 1391: 12).
متن اصلی: ألا تسمح لی بأن أعبث بالزمان کما عبث بی؟ (محفوظ، بیتا: 14).
ترجمه: اگر اجازه بدهی با روزگاری که مرا بازی داد بازی کنم؟ (آلیاسین، 1391: 16).
متن اصلی: أننی أعامل معاملة جدیدة لاتخلو من جفاء وقلة اکتراث (محفوظ، بیتا: 16).
ترجمه: رفتاری جدید همراه با خشونت و بی توجهی با من میشد (آلیاسین، 1391: 18).
متن اصلی: ألیس لک أهل؟ (محفوظ، بیتا: 9).
ترجمه: آیا زن و بچه هم داری؟ (آلیاسین، 1391: 12).
متن اصلی: لمحتها أکثر من مرة فی أثنا الغناء وهی تنظر نحوک حتی قبل أن تعرف نسبک (محفوظ، بیتا: 97).
ترجمه: بله اگر تو را نمیشناخت چند بار به تو نگاه نمیکرد (آلیاسین، 1391: 78).
متن اصلی: أراک غیر سعید الآن (محفوظ، بیتا: 91).
ترجمه: تو را خوش حال نمیبینم (آلیاسین، 1391: 75).
در نمونههای فوق معنای اصلی واژگان و عبارات به ترتیب «بر من پوشیده نیست، آیا نداری، آیا نداری، آیا به من اجازه نمیدهی، خالی از خشونت و بیتوجهی نیست، آیا نداری؟، اگر تو را میشناخت، به سمت تو نگاه میکند، میبینم و غیر خوش حال» است. مترجم با ارائه معنای منفی و ضد آن در زبان مقصد، ترجمهای متضاد نسبت به زبان مبدأ ارائه داده تا از این طریق واژآرایی و جملهبندی مناسبی در ترجمۀ خود ایجاد کند. اگر مترجم تمامی نمونهها را به همان صورت زبان مبدأ ترجمه میکرد، گرایش او تمام به سمت متن اصلی میبود. مترجم نباید اجازه دهد جملۀ عربی او را به هر جا که میخواهد بکشاند، بلکه باید جمله را بخواند، بفهمد و بهترین و زیباترین معادل را در فارسی پیدا کند که معادل جملۀ عربی باشد (ناظمیان و خورشا، 1398: 252).
حروف «لا و لیس» از حروف منفیساز به شمار میروند که ترجمۀ آنها به صورت مثبت در زبان مقصد یک نوع ضدیت معنایی در کلام ایجاد میکند. بنابراین، میتوان گفت مترجم برای انتقال دقیق معنا یا پیام و یا ایجاد صراحت و وضوح بیشتر باید از شیوهها و تکنیکهایی استفاده کند که کشش لازم برای ادامۀ متن را در خواننده به وجود آورد ( ناظمیان و خورشا، 1398: 251). گاه مترجم برای رسیدن به این هدف، مجبور به ارائه ترجمه متضاد و منفی میشود. پیشوند «غیر» نیز برای منفی ساختن به کار میرود و میتواند در ساختار کلمات، واژگان متضاد بسازد (یوسفی و ابراهیمی شهرآبادی،1391: 144).
برخی از دستورنویسان از جمله فرشید ورد معتقد است رابطۀ ضدیت اعم از نفی است و در بسیاری از مواقع کلمات منفی نیز رابطۀ ضدیت معنایی باهم دارند، حتی اگر بتوان غیر از واژۀ منفی آن، ضد دیگری برایش پیدا کرد، فقط در معنا این رابطه را دارند و از نظر ساختار ظاهر از الگوی خاصی پیروی نمیکنند. طبق نظر او، اگر کلمهای را منفی کنیم باز هم متضاد آن را گفتهایم؛ یعنی رابطه تضاد نسبت به کلمات منفی رابطۀ عموم و خصوص مطلق است (فرشید ورد، 1382: 90).
با بررسی این بخش میتوان گفت مترجم با ارائه ترجمه متضاد برای نمونههای منتخب از صورت زبان مبدأ تجاوز کرده و ساخت کلمات و عبارات متن اصلی را به شکل مغایر و متضاد در زبان مقصد نمایان ساخته است. بنابراین، مترجم با برگزیدن این شیوه در ترجمۀ خود، دست به یک نوع تغییر دیدگاه زده است و با دگربینی و استفاده از برابرنهادهای متضاد در متن مقصد سعی دارد تا ترجمه طبیعیتر جلوه کند.
4-2-4. جبران[29]
جبران، راهکاری است که برخی از مترجمان به کار میبرند، آن هم زمانی که چیزی در زبان مبدا قابل ترجمه نیست. البته برخی دیگر این راهکار را اساساً نمیپذیرند. این اصطلاح آنقدر کلی است که میتواند شرایط متعددی را دربرگیرد و همین مسأله به اعتقاد شویتسر که تکرار نظر وینی و داربلنه نیز است، میتواند تمامی ترجمهها را در چهارچوب جبران قرار دهد و با این خطر همراه باشد که بسیاری از مترجمان به جای ترجمه نظراتشان را ارائه دهند یا کل متن را بازنویسی کنند (Shveister, 1987: 32).
یکی از دشوارترین شرایط ترجمه به بازی واژهها مربوط میشود. اگر موضوع متنی، مترجم را وادار کند که در همان حوزه معنایی باقی بماند و جناس واژگانی را حفظ کند و در چنین شرایطی در زبان مقصد دو واژهای وجود نداشته باشند که بتوان این بازی واژهها را در آنجا رعایت کرد. در این صورت جناس غیرقابل ترجمه میشود. برای نمونه، چطور میتوان جناس موجود در «le socialisme francais est un cadavre exquis (سوسیالیسم فرانسوی به جنازهای زیبا مبدل شد)» را ترجمه کرد، آن هم به این شکل که دو واژه آخر به صورت تحتاللفظی در معنی «( good-looking corpse جنازه خوش ظاهر)» درآید و در عین حال به پیامدهای بازی سورئالیستی نیز اشاره کند. پیشنهادی که عدهای در این شرایط مطرح میکنند این است که مترجم برای جبران این خلأ باید جناس را در جای دیگری از متن به وجود آورد که در متن اصلی وجود نداشته است (فاست، 1397: 91). به عنوان نمونۀ جبران در زبان عربی میتوان به آیة 12 از سوة تحریم اشاره کرد: ﴿وَمریمَ ابنتَ عِمرانَ الّتی أحْضَنتْ فَرْجها﴾. معنای عبارت مذکور در زبان مقصد بدین صورت است: دامان خود را پاک نگه داشت. در این مثال ادب کلامی قرآن حکم میکند تا با استفاده از معادل فرهنگی، ترجمۀ واژه مذکور در زبان مقصد جبران شود.
جبران به معنای جبران از دست رفتن ویژگیهای متن مبدأ در ترجمه است. برای این کار با استفاده از شیوههایی غیر از آنچه در متن مبدأ به کار رفته است، تأثیراتی مشابه در متن مقصد ایجاد میشود (فرحزاد، 1394: 33). به عنوان مثال، جبران یکی از صنایع معنوی با لفظی دیگر، ترجمۀ استعاره با تثنیه یا اکتفا یا قافیه با جناس استهلالی است (عسگربابازاده اقدم و دیگران، 1398: 297). در این بخش به بررسی و تطبیق مؤلفه جبران در مثالهای انتخابی پرداخته میشود.
متن اصلی: ولکن أیام خان جعفر لایمکن أن تنسی.. مرحبا اذن فأنت من أهل ذلک الحی؟ (محفوظ، بیتا: 3).
ترجمه: ولی روزهای محلۀ «خان جعفر» فراموش شدنی نیست. سلام، پس تو اهل همان محلهای؟ (آلیاسین، 1391: 7).
متن اصلی: هجعت عطفة الباب الأخضر تحت ستار اللیل. تعود فی تلک الساعة أفواج من الشحاذین إلى أرکانهم (محفوظ، بیتا: 13).
ترجمه: هنگامی که شب نقابش را بر در سبز میگستراند قهوهخانه آرام میگیرد. گداها دسته دسته به منزلگاه خود بر میگردند (آلیاسین، 1391: 15).
متن اصلی: وإنی مَسیسُ الحاجة إلى میلم (محفوظ، بیتا: 5).
ترجمه: ومن به یک«میلم» احتیاج دارم (آلیاسین، 1391: 9).
متن اصلی: وشغلت تماما بجدول الماء وأشجار الحناء والنخیل واللیمون والأعناب والضادع والعصافیر و البلابل والحمام والیمام وأزین خیالی بالفراش النحاسی المذهب والسجاجید الفارسیة والصوان الفخم والمرآة الکبیرة المصلوقة والستائر الملونة والدواوین الوثیرة والشرفة المسقوفة باللبلاب والحمام الکبیر بأرضیته العصرانی وخزان میاهه العجیب (محفوظ، بیتا: 35).
ترجمه: نهر، درختان حنا، لیمو، عناب، نخل، قورباغهها، گنجشکها، بلبلها و کبوتران فکرم را به خودم مشغول کردند و نیز ذهن خود را با رختخواب صورتی، فرشهای ایرانی، کمد لباس و آینۀ بزرگ روی دیوار، پردههای رنگارنگ، مبلهای راحتی گرم و نرم و بالکن با سقفی از پیچک، حمام بزرگ با چراغ نفتی و انبار عجیب آن مشغول کردم (آلیاسین، 1391: 31).
متن اصلی: ثمة حجرة یصعد إلیها من الدهلیز بسلم ذی درجتین وفراش مرتفع یرقی إلیه بسلم خشبی یغری باللعب ونارجیلة معزولة فوق صوان حتی لاتمتد لها یدی وقطط مدللة وجندرة (محفوظ، بیتا: 14).
ترجمه: در آنجا اتاقی بود که ورودیاش از دالان و نردبان دوپلهای بود، رختخوابی روی تخت بلندی پهن بود تخت پلهای داشت که برای بازی وسوسه انگیز بود، قلیانی روی گنجه به کناری بود تا دستم به آن نرسد، گربه ناز پرورده و «جندره» درآن وجود داشت (آلیاسین، 1391: 17).
متن اصلی: وسرعان ما عرفت أولاد الجیران وفی مقدمتهم ابن لسواق سوارس یدعی محمد شکرون( محفوظ، بیتا: 46).
ترجمه: به زودی با بچههای همسایه و اول از همه پسر راننده «سوارس» که محمد شکرون نامیده میشد، آشنا شدم (آلیاسین، 1391: 40).
متن اصلی: أن یشتری لنا الملبن الأحمر والسوبیا (محفوظ، بیتا: 46).
ترجمه: برای ما راحت الحلقوم و «سوبیا» بخرد (آلیاسین، 1391: 40).
در مثال نخست و در عبارت «إذن فأنت» مترجم میتوانست از راهکار جبران در ترجمۀ خود بهره ببرد. دلالت معنایی عبارت مذکور در زبان مقصد به صورت «پس تو هم یا پس تو نیز» جبران میشد که این امر از دید مترجم پنهان مانده است. در نمونۀ دوم مترجم قید «هنگامی که» و واژۀ «قهوه خانه» را در متن ترجمه آورده و عبارت «فی تلک الساعة» را از زبان مقصد حذف کرده است. این در حالی است که دو واژۀ «هنگامی که» و «قهوه خانه» در متن مبدأ دیده نمیشوند. تفاوت سبک نویسنده و مترجم میتواند موجب افت معنایی شود، چراکه انتخاب واژگان و شیوۀ چیدمان آنها در کنار یکدیگر معنایی متفاوت را ایجاد میکند.
از آنجا که سبک هر نویسنده در زبانی که مینویسد قابل تعریف و ارزیابی است، تفاوت میان سبک نویسنده و سبک مترجم امری گریزناپذیر است. سبکها قابل انتقال نیستند، اما با شرط نسبیت میتوان آنها را در زبانی دیگر باز آفرینی کرد. باز آفرینی مستلزم توانایی زبانی و خلاقیت مترجم است (خزاعیفر، 1396: 4). مترجم با افزودن دو واژۀ «هنگامی که» و «قهوخانه» افت معنایی ایجاد شده را در زبان مقصد جبران کرده است. در مثال سوم مترجم دلالت معنایی واژۀ «میلم» در زبان مقصد را در قسمت پاورقی جبران و آن را به صورت توضیح تفسیری «میلم یا میلیا از اجزای لیره واحد پول مصر» برگردان کرده است که این جبران، یک نوع جبران افزایشی به شمار میرود.
در مثال چهارم نجیب محفوظ با به کار بردن دو واژة «الحمام و الیمام» در متن مبدأ جناس ناقص اختلافی ایجاد کرده است. کلمۀ «الیمام» در اصل به معنای «قمری» است، اما مترجم این دو واژه را به همان شکل کلی «کبوتران» ترجمه کرده است. مترجم برای جبران جناس میان «الحمام و الیمام» در ترجمۀ «الدواوین الوثیرة» عبارت «مبلهای گرم و نرم» را آورده است. میان دو واژۀ «گرم و نرم» جناس ناقص اختلافی وجود دارد. هنگامی که معادل فارسی واژگان جناس دار در زبان مبدأ با یکدیگر جناس ندارند، مترجم میکوشد با ایجاد جناس در بخشی دیگر از متن، لحن کلی متن را حفظ کند و محدودیت زبان مقصد را در این بخش در قسمتی دیگر از متن مقصد جبران کند (خسروی سوادجانی و رستمپور ملکی، 1400: 387-386). همچنین مترجم دلالت معنایی حرف «واو» را در ترجمه خود جبران و آن را به شکل «و نیز» در زبان مقصد متبلور ساخته است.
در نمونههای 5، 6 و7 مترجم معنا و مفهوم واژۀهای «جندرة، سواس و سوبیا» را در قسمت پاورقی و به صورت توضیح تفسیری بیان و از افزایش جبرانی بهرهگرفته است. توضیح و ترجمۀ جبرانی مترجم از دو کلمۀ مزبور در زبان مقصد به این شکل است: «جندرة»: چوب کندهای که به جهت کوفتن و هموار ساختن رختهای پوشیدنی آماده سازند، «سوارس»: یک نوع وسیلۀ نقلیه و «سوبیا»: یک نوع نوشیدنی است. مترجم متن ادبی به لحاظ اینکه هم باید اصل و صورت پیام و هم محتوا و حس نویسنده متن مبدأ را منتقل کند، رسالتی عظیم بر دوش میکشد. به عقیده صاحبنظران، زمانی عمل ترجمۀ ادبی به کمال خود میرسد که همان حسی را در خوانندۀ زبان مقصد برانگیزد که در خوانندۀ زبان مبدأ ایجاد کرده است (گرجی و رستمپور ملکی، 1400: 147).
بنابراین، میتوان گفت افزودن یا حذف مواردی از متن مبدأ در متن مقصد حاکی از یک نوع آفرینش ادبی است و از طریق آفرینش ادبی میتوان هر آنچه از متن اصلی کم یا زیاد شده جبران کرد تا تأثیری مشابه متن اصلی بر خواننده ترجمه داشته باشد. در واقع مترجم با ترجمههایی که در متن مقصد ارائه داده، دلالتهای معنایی را به شکلی دیگر جبران کرده است، اگر چه در برخی موارد از توجه به این مهم غافل مانده است.
در نمودار (1)، میانگین درصد رعایت رویکرد شویتسر و رتسکر در متن مقصد ارائه شده است. نمودار (2) نیز بیانگر میزان رعایت نمونهها در ترجمه براساس رویکرد روسی است.
براساس نمودار (2)، از مجموع 28 نمونه انتخابی، 10 مورد برای مؤلفۀ عینیسازی، 4 مورد برای اشتقاق منطقی، 7 مورد برای ترجمۀ متضاد و 7 مورد برای جبران است. مترجم نمونۀهای منتخب برای عنصر عینیسازی و ترجمۀ متضاد را به صورت کامل و براساس شیوة مذکور در زبان مقصد انتقال داده است. در بحث جبران از میان 7 مورد به 6 نمونه آن و در بحث اشتقاق منطقی از میان 4 مورد به 3 نمونۀ آن در متن ترجمه پایبند بوده است.
نمودار 1. میانگین درصد رعایت رویکرد شویتسر و رتسکر در متن مقصد
نمودار 2. میزان رعایت نمونهها در ترجمه براساس رویکرد روسی
بحث و نتیجهگیری
در نقد و بررسی 4 مؤلفۀ قالب بسندگی در ترجمة کاظم آلیاسین براساس رویکردهای روسی شویتسر و رتسکر نتایج زیر حاصل شده است:
- در بحث عینیسازی یا مشخصسازی، مترجم با گزینش معادل و برابر نهادهای فرهنگی و نو تلاش بسیار داشته است. او در این بخش سعی کرده با عبور از معنای لفظی واژگان و تعابیر اصطلاحی و ارائه معنای نزدیک با عناصر فرهنگی و معیار زبان مقصد نسبت به رعایت مؤلفه عینیسازی در ترجمۀ خود پایبند باشد و با انتخاب برابرنهادهای تازه به ایجاد تعادل و تناسب در ترجمۀ خود کمک کند.
- در بحث اشتقاق منطقی مترجم با عنایت به شرایط متن و فضای حاکم بر آن معنای هر از یک واژگان و عبارات در نظر گرفته شده برای مؤلفه مجاز را به صورت درست و مناسب به زبان مقصد انتقال داده است و تنها در یک مورد از رعایت این اصل غافل مانده است. همچنین تلاش مترجم بر این بوده تا با جایگزین کردن حالتهای جزئی به جای کلی و برعکس، صورت زبان مبدأ را با حفظ پیام و مفهوم اصلی آن در زبان مقصد انتقال دهد.
- در سطح ترجمۀ متضاد مترجم تلاش کرده تا نمونههای انتخابی را به صورت متضاد و مغایر با آنچه در متن مبدأ آمده است، ترجمه کند تا از این طریق پیوند معنایی میان دو متن مبدأ و مقصد را تحکیم ببخشد.
- در بخش جبران مفهوم و محتوا در ترجمه رعایت شده است و با مدنظر قرار دادن این اصل که در ترجمۀ ادبی انتقال کامل عناصر ادبی از متن اصلی به متن مقصد کاری سخت است، مترجم توانسته تا اندازهای نواقص و افت معنایی ایجاد شده را با ارائه برگردان مناسب برطرف ساخته است. در مواردی نیز مترجم از جبران دلالت معنایی برخی از عناصر متن مبدأ در زبان مقصد غافل مانده است.
- میتوان گفت مترجم در اکثر مواقع ضمن رعایت اسلوب و مؤلفههای متن مبدأ و انتقال آن، ظرافتهای زبانی و روشهای بیانی متن مقصد را در اولویت قرار میدهد. از آنجایی که برگردان تمام جوانب متن اصلی، ساختار و پیام متن، کاری سخت و احیاناً غیرممکن است، از این رو، تلاش کاظم آلیاسین برای ارائه یک متن روان مبتنی مؤلفههای قالب بسندگی مناسب و مقبول به نظر میرسد. باید به این نکته توجه کرد که ترجمۀ صورت گرفته از رمان قلب اللیل از ویژگیهای مثبت و منفی برخوردار است و در اینجا هدف این است که با معرفی مدل جدید شویتسر و رتسکر، تا حدی مشکلات ترجمه خصوصاً ترجمۀ متون ادبی کاسته شود.
- به طورکلی عناصری که بیشتر در دایرۀ زبانی متن مقصد قابل تطبیق و پیادهسازی است، هر چند از زیرمجموعههای سطوح 4گانۀ قالب بسندگی شویتسر و رتسکر هم باشد، بیشتر مورد توجه قرار گرفته است و این امر باعث شده تا مترجم، گرایش و رویکردی مقصدگرا داشته باشد.
در پایان باید گفت رویکرد روسی شویتسر و رتسکر مانند سایر مدلهای ترجمه با عناصری که دارد راه را برای ناقدان و داوران در ارزیابی و بررسی متون ترجمه شده باز میگذارد.
تعارض منافع
تعارض منافع ندارم.
[1]. Shveitser, Y. & Retsker, A. D.
[2]. Ladmyral, J. R.
[3]. Garcé, C. V.
[4]. Berman, A.
[5]. Newmark, P.
[6]. Oseki- depre, I.
[7]. Vinay, J. P. & Darbelnet, J.
[9]. Schleiermacher, F.D.E.et Gdamer, H.G.et Ricœur, P.
[10]. Equivalence
[14]. Fast, P.
[16]. Jumpelt
[17]. Analogy
[18]. Adequacy
[19]. Euphemism
[20]. Delisle, J. & Lederer, M.
[21]. Interpretative
[22]. Concretization
[23]. Differentiation
[24]. Generalization
[25]. Logical derivation
[26]. Metonymy
[27]. Logical modulation
[28]. Antonymic translation
[29]. Compensation