نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

استادیار زبان و ادبیات عربی دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران

چکیده

مفهوم تغییر بیان در ترجمه از سوی نظریه‌پردازن مختلفی مورد بحث قرار گرفته‌است و بیشتر ناظر بر تغییر ساخت‌های دستوری زبان مبدأ و برابریابی در سطح تعابیر و اسلوب‌هاست. وینه و داربلنه از نظریه‌پردازانی هستند که به لزوم انتقال پیام و مقوله‌های فرهنگی از طریق برابریابی و تغییر بیان به عنوان یک ضرورت کاربردی‌ـ معنایی نگریسته‌اند. بر این اساس، مترجم باید خود را از زنجیر ساختارهای زبان مبدأ و توالی و ترتیب واژگان و جملات آن برهاند و آزادانه به انتقال معنا و پیام و یا حتّی تأثیر متن مبدأ در متن مقصد بپردازد. در راستای اجرای این هدف، آشنایی با تعابیر و اصطلاحات زبان مقصد، امری ضروری و اجتناب‌ناپذیر است. از سوی دیگر، در زبانی مانند عربی که زبانی اسلوب‌محور است و مفاهیم در قالب اسلوب‌هایی نظیر نواسخ، حرف جر و موصول، تحذیر و... بیان می‌شوند، آشنایی با این اسلوب‌ها، دست مترجم را برای تغییر بیان و بیان جایگزین باز می‌کند و با برخی از فنون تغییر بیان، از جمله: ارائة تعبیر پربسامد و جاافتاده، واژه یا تعبیر فرهنگی مشابه و آرایه‌های بلاغی مأنوس به همانندسازی جامة عمل می‌پوشاند.

کلیدواژه‌ها

عنوان مقاله [English]

Changing Expression and Derision in Translating from Persian to Arabic based on Vine and Darlene's Theory

نویسنده [English]

  • Hamidreza Heidari

Assistant Professor of Arabic Language and Literature, Allameh Tabataba’i University, Tehran, Iran;

چکیده [English]

The concept of expression change in translation has been debated by various theorists, and more concerned with changing the grammatical structures of the source language and equality at the level of interpretations and modes. Vine and Darblane are theorists who have considered the necessity of conveying messages and cultural categories through equality and change of expression as a practical-semantic necessity. Accordingly, the translator must free himself from the chains of the source language's structure and sequence and the order of its vocabulary and sentences, and freely convey the meaning and message, and even the effect of the source text on the target text. To accomplish this goal, familiarity with the terms and expressions of the target language is indispensable and inevitable. On the other hand, in a language such as Arabic, which is a style-based language, and the concepts are expressed in the form of modes such as nosakh, negation, and maturity, ta'adir, etc. Getting acquainted with these modes, the translator's hand for changing expression And alternative expression opens and works with some expression-altering techniques, such as high-frequency interpretation, similar word or cultural interpretation, menus rhetorical arrays, mimicry.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Expression change
  • Definition
  • Vine and Darlene
  • Speech

نقش مترجم، برگرداندن و انتقال اندیشه‌ها و دستاوردهای علمی یک زبان به زبان دیگر است. ازاین‌رو، مترجم باید بر زبان مبدأ و مقصد تسلط داشته باشد. از سوی دیگر، ساختارهای دستوری این دو زبان متفاوت هستند و طبیعی است که در فرایند این برگردان، تغییراتی رخ خواهد داد که اجتناب‌ناپذیر است. این تغییرات، برخاسته از میزان تجربة زبانی مترجم و هنر و ابتکار وی می‌باشد. در این مقاله، برآنیم تا نشان دهیم که هنگام ترجمة یک متن از زبان مبدأ به زبان مقصد چه تغییراتی می‌تواند در زبان ایجاد شود. این تغییرات، گاه ناشی از اختلاف ساختمانی دو زبان و گاه در اثر تفاوت زبان‌ها در حیطة معنا می‌باشد. طبیعی است هر چه زبان‌های مبدأ و مقصد از نظر ریشه و خانواده متفاوت‌تر باشند، تنوع دامنة این تغییرات بیشتر خواهد بود. مطالعة موردی این مقاله، ترجمه از فارسی به عربی است که کمتر به آن پرداخته شده‌است. مبنای نظری این تغییرات، نظریة دو نظریه‌پرداز فرانسوی مطرح در حوزة ترجمه، وینه و داربلنه می‌باشد:

«ژان‌ پُل وینه، زبان‌شناس و نظریه‌پرداز ترجمه است که شهرت خود را مدیون روش‌های هفتگانة ترجمه متون ادبی است که با همکاری ژان داربلنه در کتاب سبک‌شناسی تطبیقی فرانسه و انگلیسی: روش ترجمه مطرح کرده‌است. این هفت روش عبارتند از: تحت‌اللّفظی، وامگیری، گرته‌برداری، تغییر صورت، تغییر بیان، معادل‌یابی و همانندسازی» (کمالی، ۱۳۹۳: ۲۳).

پرسش‌های پژوهش

الف)طبق الگویی که وینه و داربلنه ارائه کرده‌اند، تغییر بیان یا تعدیل چیست و مصداق‌های آن کدامند؟

ب) تفاوت شیوة بیان عربی و فارسی در سطح تعابیر، اصطلاحات و ویژگی‌های ساختارهای بیانی فارسی چیست و چگونه می‌توان بوی ترجمه را از متن زدود؟

فرضیه‌ها

بر اساس نظریة وینه و داربلنه، گاه برای ارائة ترجمه‌ای طبیعی و یکدست، باید ساخت دستوری زبان مبدأ یا حتّی نظام واژگانی آن دچار تغییر شود. در چنین شرایطی، طبیعی است که باید دست به روش‌های دیگری زد که شاید در وهلة اول، غیرعادی به نظر بیایند، ولی به‌کارگیری آن‌ها اجتناب‌ناپذیر است؛ زیرا به خواننده کمک می‌کند متن را بهتر و آسان‌تر دریابد. انواع تغییر بیان یا تعدیل از همین موضوع ناشی می‌شود. بیان جایگزین و فاخرگویی نیز در این راستا قرار می‌گیرد؛ چراکه میزان توانایی و مهارت‌های زبانی مترجمان با یکدیگر متفاوت است و مترجم برای ارائة ترجمه‌ای خوب، درست و متناسب با توانایی خود باید به سراغ این دو روش برود. آنچه به عنوان تغییر بیان از آن یاد می‌شود، تغییر شکل ظاهری متن از طریق تغییر خطاب یا همان ساختار دستوری است و تغییر در حوزة معنا و محتوا در صورتی پذیرفتنی است که ایدة اصلی متن از نظر پیام و تأثیر تغییر نکند. تغییر ساختار زبان مبدأ به خواننده کمک می‌کند معنا را بهتر و آسان‌تر دریابد.

پیشینة پژوهش

برخی از منابعی که به موضوع تغییر بیان و معادل‌یابی بر اساس تغییر و تعدیل پرداخته‌اند، عبارتند از:

ـ علی خزاعی‌فر (۱۳۸۹) در کتابی با عنوان ترجمة متون ادبی به بسط نظریة وینه و داربلنه پرداخته‌است و محورهای پیشنهادی این دو نظریه‌پرداز کانادایی برای ترجمه و نقد آن را مطرح و در متون انگلیسی نشان داده‌است.

ـ منصوره زرکوب و دیگران در مقاله‌ای با عنوان «تعدیل و تغییر در ترجمه، چالش‌ها و راهکارها با تکیه بر ترجمة کتاب الترجمة و أدواتها» به موضوع تغییر بیان پرداخته‌اند و محورهای نظریة فوق را در ترجمة این کتاب بررسی کرده‌اند.

ـ رضا ناظمیان و دیگران (۱۳۹۲) در مقاله‌ای با عنوان «از تعدیل تا معادل‌یابی» به تشریح فرایند معادل‌یابی در ذهن مترجم پرداخته‌اند و به مقتضیات تغییر بیان نیز اشاره کرده‌اند.

ـ واله ولی‌پور (۱۳۸۲) در مقاله‌ای با عنوان «بررسی نظریات معادل‌یابی در ترجمه»، انواع نظریه‌های ترجمه، از جمله نظریة وینه و داربلنه را تشریح کرده‌است، ولی جنبة تطبیقی و کاربردی آن ضعیف است.

مقالاتی که در تشریح نظریه‌های ترجمه نوشته شده‌است، به حوزة نقد ترجمه مربوط می‌شود و معمولاً ترجمة یک کتاب را در بوتة نقد قرار می‌دهد، در حالی که مقالة حاضر اولاً به بومی‌سازی این نظریه می‌پردازد، ثانیاً ترجمه از فارسی به عربی را مدّ نظر دارد؛ به عبارت دیگر، مطالعة موردی همة این منابع، ترجمه از عربی به فارسی است، در حالی که مقالة کنونی زبان فارسی را به عنوان زبان مبدأ در نظر گرفته‌است و همین موضوع اقتضا می‌کند که ساختار مقاله متفاوت باشد.

1. مبانی نظری

اصطلاح تغییر را اولین بار «کتفورد» در چهارچوب نظریة زبان‌شناختی ترجمه به‌کار برده‌است. از این دیدگاه، تغییر به سطح کلمات و نحو، یعنی به چهارچوب جمله محدود می‌شود. از نظر کتفورد، تغییر وقتی صورت می‌گیرد که کلمه یا ساختار متن مبدأ نظیری در زبان مقصد ندارد و مترجم ناگزیر از انجام تغییر است؛ به عبارت دیگر، هر زبان قوانین دستوری خاصی دارد و از آنجا که ترجمهباید ضرورتاً از قوانین زبان مقصد متابعت کند، در مواردی که دو زبان بر یکدیگر انطباق نمی‌یابند، تغییر اجتناب‌ناپذیر است (ر.ک؛ خزاعی‌فر، ۱۳۸۴: ۴۴).کتفورد از تغییرات اجباری سخن گفت، در حالی که مترجمان معمولاً تحت تأثیر عوامل مختلف، کم‌و‌بیش تغییراتی فراتر از تغییرات اجباری را در ترجمهایجاد می‌کنند. از این تغییرات با عنوان «تغییرات اختیاری» یاد می‌شود. اولین محققانی که این گونه تغییرات را به طور نظام‌مند توصیف کرده‌اند، دو محقق فرانسوی‌ به نام‌های وینه و داربلنه هستند. از نظر این دو محقق که توصیف خود را بر مقایسة بین دو زبان انگلیسی و فرانسه مبتنی کرده‌اند، برخی ویژگی‌های سبکی یا تفاوت‌های معنایی ظریف متن مبدأ را نمی‌توان بدون تغییر به زبان مقصد انتقال داد. وینه و داربلنه با شناخت دقیق این تفاوت‌ها، «معادل‌یابی را خلق دوبارة متن با استفاده از کلمات متفاوت در شرایطی مشابه تعریف می‌کنند» (ولی‌پور، ۱۳۸۲: ۶۳). این دو نظریه‌پرداز بدعت‌گذار برآنند که استفاده از این نظریه می‌تواند تأثیر سبک مبدأ را در متن مقصد حفظ کند؛ چراکه این روش برای ترجمة ضرب‌المثل‌ها، انواع اصطلاح، تعابیر اصطلاحی، کلیشه‌های زبانی، عبارت‌های اسمی و صداواژه‌ها روش مناسبی است.

شایان ذکر است گاه به دلیل تفاوت‌های فرازبانی یا ساختاری، باید سبک متن، یعنی سبک نویسنده را تغییر داد که این کار باید در قالب تغییر ساخت دستوری زبان مبدأ یا حتّی نظام واژگانی آن صورت گیرد. در چنین شرایطی، طبیعی است که باید دست به روش‌های دیگری زد که شاید در وهلة اول غیرعادی به نظر بیایند، ولی به‌کارگیری آن‌ها اجتناب‌ناپذیر است؛ زیرا به خواننده کمک می‌کند متن را بهتر و آسان‌تر دریابد. انواع تغییر بیان یا تعدیل از همین موضوع ناشی می‌شود.

2. بحث و بررسی

پیام یک متن که در پس ساختارها و واژگان نهفته است، همواره از تحلیل روساخت‌ها و از بطن روابط بین اجزای سازندة جمله‌های مرکزی استخراج نمی‌شود (ر.ک؛ حقانی، ۱۳۸۶: ۷۷)، بلکه گاهی باید پس‌زمینه‌های فرهنگی و موقعیتی را که متن در آن تولید شده‌است نیز درنظر گرفت. تغییر بیان در واقع، تغییر شکل متن از طریق تغییر خطاب یا همان ساختار دستوری است و اگر تغییر در حوزة معنا باشد، بر اساس این معیار خواهد بود که ایدة مشابهی را برساند. تغییر ساختار زبان مبدأ باعث می‌شود به خواننده کمک کنیم معنا را بهتر و آسان‌تر دریابد. در حقیقت، «وینه و داربلنه تغییر صورت پیام را به طور کلی، در نتیجة تغییر خطاب یا زاویة دید می‌دانند و از آن به "مدلاسیون" تعبیر می‌کنند» (ر.ک؛ ماندی، ۱۳۸۳: ۷۰). از نظر وینه و داربلنه، این قبیل تغییرات بر چهار نوع هستند: «تغییر صورت، تغییر نقطة دید، معادل‌یابی، همانندسازی» (خزاعی‌فر، ۱۳۸۴: ۴۷). نگارنده این تغییرات را ذیل دو عنوان «تعدیل» و «تغییر بیان در تعریب» گسترش داده‌است که هر یک از این دو عنوان به بخش‌های مختلف زیر تقسیم می‌شوند.

2ـ1. تعدیل

2ـ۱ـ1. تغییر صورت

تغییر صورت، یعنی جایگزینی کلمه‌ای متعلق به یک مقولة دستوری با کلمه‌ای متعلق به مقولة دستوری متفاوت؛ به عنوان مثال، می‌توان مصدر را به فعل، فعل را به قید، قید را به صفت ترجمه کرد؛ مانند:

ـ «برای پیروزی نباید خودکشی کنی: لایجب أن تحارب جاهداً لکی تفوز».

در ترجمة فوق، «برای پیروز شدن» که مصدر است به فعل «تفوز»، «نباید» که قید است به فعل «لایجب»، فعل «خودکشی کردن» به ترکیبی از فعل و قید حالت «تحارب جاهداً» ترجمه شده‌ که نمونه‌هایی از تغییر صورت است.

ـ «انرژی مثبت تو به دیگران سرایت می‌کند: طاقتک الإیجابیة مُعدیة للآخرین».

فعل «سرایت می‌کند» به «مُسری» ترجمه شده که اسم فاعل است و در مقام خبر قرار دارد.

ـ «کوه مشکلات و تنش‌های روزانه دارد از بین می‌رود: إنّ جبال المشاکل والإضطرابات الیومیة فی طریقها إلی التلاشی».

فعل «دارد از بین می‌رود» به دو جار و مجرور «فی طریقها إلی التلاشی» ترجمه شده‌است.

2ـ1ـ2. تغییر نقطة دید

تغییر نقطة دید، یعنی تغییر صورت پیام به دلیل تغییر در نقطة دید. برخی انواع تغییر نقطة دید عبارت است از بیان جزء به جای کل، تبدیل وجه مجهول به وجه معلوم و برعکس، بیان علت به جای معلول، بیان جزئی به جای جزئی دیگر، تبدیل عبارت دو بار منفی به عبارت مثبت و برعکس، استفاده از اسم معنی به جای اسم ذات و غیره؛ مانند:

تبدیل فعل معلوم به مجهول: «تو را در زندگی خصوصی‌ات امتحان می‌کنند: ستُختبر فی حیاتک الخاصة».

2ـ1ـ۳. معادل‌یابی

برابریابی به معنای ایجاد تأثیری مشابه تأثیر متن اصلی با استفاده از کلمات و بیان کاملاً متفاوت است. در این شیوه، مترجم باید موقعیت جمله را در متن مبدأ با موقعیتی مشابه در زبان مقصد مقایسه کند و آنگاه معنا و مفهوم آن را با کلمات و تعابیر متفاوتی بازگو نماید. این سه مثال را در نظر بگیرید:

* «عید شما مبارک: کلّ عام و أنت بخیر» (هر سال تو در خیر و نیکی باشی).

* «پشه را در هوا نعل می‌کند: یسرق الکُحل مِنَ العین» (سرمه را از چشم می‌دزدد).

* «همراه با ضرب‌آهنگ پیروزی ارتش، سرود الله‌اکبر ساز می‌شود: عَلَی إیقاع انتصارات الجیش تُعزف ترانیم المجد» (بر آهنگ پیروزی ارتش، سرودهای عظمت نواخته می‌شود).

در این سه مثال، ترجمة ارائه‌شده همان تأثیری را در خواننده می‌گذارد که متن اصلی گذاشته‌است. در زمینة برابریابی باید گفت که «مترجم در واقع، متن جدید و کم‌و‌بیش مشابهی را در زبانی دیگر خلق می‌کند و این مسئله، که در جعبة سیاه کوچک ذهن مترجم چه اتفاقی می‌افتد، موضوع گمانه‌زنی‌های بسیار نظریه‌پردازان ترجمه بوده‌است» (هولمز، ۱۳۹۰: ۲۳).

2ـ۱ـ۴. همانندسازی (معادل آشنا)

این تکنیک در موارد زیر کاربرد دارد:

2ـ1ـ۴ـ۱. زمانی که عبارتی در زبان مبدأ وجود دارد و آن عبارت در زبان مقصد با کلمه یا ترکیب دیگری بیان می‌شود که کاملاً جا افتاده‌است:

* «حدود بیست‌و‌پنج درصد از کودکان در سنین تحصیل، امکان رفتن به مدرسه را ندارند: إنّ حوالی %۲۵‌ مِن الأطفال فِی سنّ التمَدرُس لاتُتاح لهم فرصة الإلتحاق بالمدارس».

ترجمة تعبیر فارسی «لایمکنهم الذّهاب إلی المدرسة» است، در حالی که «إتاحة الفرصة» تعبیری ادبی و پربسامد وکاملاً پذیرفته در عربی روز است و معادلی آشنا محسوب می‌شود.

2ـ۱ـ۴ـ۲. «جایگزینی کلمه و مفهومی از متن اصلی که در فرهنگ مقصد وجود ندارد، یا معنای دیگری به ذهن متبادر می‌کند، با کلمه و مفهومی مشابه آن در ترجمهکه برای خواننده آشناست» (خزاعی‌فر، ۱۳۸۴: ۴۸).

* «دمی استانبولی و پیتزا از غذاهای لذیذ هستند: تعتبرالکبسة والصفیحة مِنَ المأکولات الشهیة» (این غذاها در کشورهای مختلف، معادل مستقیم ندارند).

2ـ1ـ۴ـ۳. آرایه‌های بلاغی، اعمّ از تشبیه، استعاره و... در قالب این تکنیک ترجمه می‌شوند:

* «بلندی یار به درخت سرو شبیه است: قامة الحبیب أشبه بشجرة البان».

مترجم می‌داند در زبان عربی، قامت یار به درخت بان که در مناطق صحرایی می‌روید و گلهایی قرمز دارد، تشبیه می‌شود.

* «مردم همچون امواج دریا هجوم آوردند: هرع النّاس مثل عاصفة مِنَ الرمال».

مفهوم «هجوم» در فرهنگ عربی با توفان شن تناسب بیشتری دارد.

۲ـ2. تغییر بیان در تعریب

میزان گستردگی واژگان، غنا و تنوع آن از نخستین و بارزترین نشانه‌های پیشرفت زبان‌هاست. هرچه گنجینة واژگان غنی‌تر باشد، توان و تنوع بیانی فزونی می‌یابد؛ چراکه «واژگان مهم‌ترین ابزار کار مترجم است که مترجم در هر گام با آن سروکار دارد. عمل ترجمه و مداومت در آن باعث می‌شود دامنة واژگان در ذهن مترجم گسترش یابد و در یافتن واژه‌ها و تعابیر مناسب، مهارت یابد» (حدادی، ۱۳۸۴: ۴۴). وقتی مترجم با یک کلمه یا یک ساختار دستوری در متن برخورد می‌کند، اگر حدود معنای کلمه را بداند، بی‌درنگ معادلی به ذهنش می‌رسد که معمولاً اولین معنای آن کلمه است، ولی اگر اندکی دقت و تأمل به خرج دهد و گنجینة ذهن خود را بکاود، به معادل‌های دیگری برخورد می‌کند که هرچند اندکی از معنای اولیه کلمه دور می‌شوند، اما زیبا و در عین حال، طبیعی هستند و به شیوایی و استواری نثر ترجمه کمک می‌کنند (ر.ک؛ ناظمیان و قربانی، ۱۳۹۲: ۸۹). تغییر بیان، شیوه‌ای است که از طریق آن می‌توان از واژه‌ها و تعابیر موجود در گنجینة ذهن مترجم استفاده کرد و ترجمة جمله را ارائه نمود. از سوی دیگر، نظام یا ساختار جمله نیز اهمیت بسزایی دارد؛ زیرا زبان مجموعه‌ای از الفاظ و اصطلاحات نیست، بلکه ساخت‌های دستوری و ترکیب‌ها نیز بخش بزرگی از زبان را تشکیل می‌دهند و چون «نوع ترکیب‌بندی هر زبان با زبان دیگر متفاوت است و ازاین‌رو، مترجم باید با ویژگی‌های ترکیب در هر دو زبان کاملاً آشنایی داشته باشد» (گنجیان، ۱۳۹۷: ۱۰۸).

بنابراین، مترجم نظام حاکم بر ساختار زبان را در نظر می‌گیرد و با توجه به نقش ارتباطی عناصر زبانی معادل‌یابی می‌کند:

«معنای ارتباطی یک عنصر واژگانی عبارت است از معنایی که آن عنصر در یک بافت متنی و اجتماعی ویژه به خود اختصاص می‌دهد؛ یعنی اینکه آن عنصر در چه جمله‌ای واقع شده‌است و آن جمله در چه متنی به‌کار رفته‌است» (لطفی‌پور ساعدی، ۱۳۸۹: ۵۲).

منظور از تغییر بیان در اینجا، تغییر ساخت دستوری و تغییر واژه‌ها و تعابیر است؛ به عبارت دیگر، برای ارائة ترجمه‌ای خوب، درست و متناسب با توانایی‌ها و مهارت‌های زبانی مترجم، دو روش بیان جایگزین و فاخرگوییرا پیشنهاد می‌کنیم.

2ـ۲ـ۱. بیان جایگزین

دربارة بیان جایگزین باید گفت گاهی ممکن است در ترجمة فارسی به عربی به جمله‌ای برخورد ‌کنیم که ساختار معادل عربی آن را نشناسیم، یا دست‌کم در آن لحظه به ذهن ما نرسد. در این صورت، می‌توانیم شیوة بیان جمله فارسی را به گونه‌ای تغییر دهیم که معادل عربی آن را در ذهن داشته باشیم. بیان جایگزین ممکن است به این دلیل باشد که ما معادل موجود در ذهن خود را نمی‌پسندیم و دوست داریم معادل زیباتر و مناسب‌تری ارائه دهیم. ازاین‌رو،، بیان جمله فارسی را تغییر می‌دهیم تا با معادل‌هایی که در ذهن داریم، متناسب شود. البته فراموش نباید کرد که اولاً نباید در تغییر بیان به معنا و مفهوم جمله خللی وارد شود و ثانیاً فرایند بیان جایگزین در ذهن مترجم انجام می‌گیرد و در متن مبدأ تغییری ایجاد نمی‌شود؛ مانند:

* «حاکم همة مالش را بالا کشیده‌است و پس نمی‌دهد: إنّ الحاکم قد استحوذ عَلَی ماله کلّه و لا یردّ إلیه».

«استحوذ عَلَی» معادل مناسبی برای کلمة «بالا کشیدن» است. اما این معادل به ذهن نمی‌رسد و به جای «بالا کشیدن» از «غضب کردن» یا «تصرف کردن» استفاده می‌کنیم و معادل «احتاز» یا «امتلک» را برای آن می‌آوریم: «إنّ الحاکم قد احتاز ماله کلّه و لا یردّ إلیه».

* «ممکن است پاهایت را به من نشان بدهی؟: أیمکن أن تُرینی رجلیک؟».

به جای «نشان دادن» از «دیدن» استفاده می‌کنیم و بیان را تغییر می‌دهیم: «ممکن است پاهایت را ببینم؟: هل یمکننی أن أری رجلیک؟».

از سوی دیگر، ترجمه باید با متن برابر باشد. برابری میان متن و ترجمه در ابعاد مختلفی بروز و تحقق می‌یابد. رابطة برابری را می‌توان چنین توصیف کرد که کیفیت متن مبدأ در سطح محتوا و سبک، یعنی چگونگی ارائة محتوا باید حفظ شود. هدف از معادل‌یابی و برابری در ترجمه آن است که بدانیم با رعایت کدام عناصر، ترجمه برابری خود را با متن اصلی به دست می‌آورد؟ ایجاد برابری یا در سطح واژه است، یا در سطح جمله و تعبیر؟ در این میان، باید بدانیم کسی که از زبان مادری خود به زبان دیگر ترجمه می‌کند، گاه معادل مورد نظر خود را نمی‌یابد. پس باید به بیان جایگزین روی آورد تا از اطلاعاتی که در گنجینة ذهن خود ذخیره کرده‌است، استفاده کند. بیان جایگزین را می‌توان به دو نوع تقسیم کرد: ۱ـ بیان در سطح کلمه (تعبیر). ۲ـ بیان در سطح جمله.

2ـ2ـ1ـ1.بیاندر سطح کلمه (تعبیر)

بیان در سطح کلمه به سبک نوشتار بازمی‌گردد. دربارة سبک بیانی باید گفت:

«در یک جامعة زبانی، فرد بر اساس قرار گرفتن در موقعیت‌های اجتمـاعی معـین و نـوع ارتباط خود با مخاطب از لحاظ میزان رسمی بودن و میزان صمیمیت، سبک‌های زبـانی معینـی را به‌کار می‌گیرد. در زبان فارسی، می‌توان پیوستاری سبکی در نظـر گرفـت کـه مشـتمل بـر سبک‌های، محترمانه، رسمی، نیمه‌رسمی، محاوره‌ای و عامیانه است. این سبک‌ها را بـر اسـاس ویژگی‌هایی می‌توان از هم متمایز دانست. سبک محترمانه در موقعیت‌های بسـیار رسـمی، نظیـر مکالمة بین دو مقام بلندپایة اداری استفاده می‌شود. سـبک رسـمی در مراکـز اداری و آموزشـی کشور رواج دارد و در نگارش آثار علمی و ادبی از آن استفاده می‌شود. سبک نیمـه‌رسـمی در موقعیت‌هایی استفاده می‌شود که رسمی بـودن رابطـة دو طـرف کمتـر اسـت و گفتـار طـرفین مکالمه به سبک محاوره‌ای نزدیک شده‌است» (افخمی و قاسمی، ۱۳۸۸: ۱۶).

این سخن دربارة جملات، عبارات و ساخت‌های نحوی نیز صادق است (ر.ک؛ ناظمیان، ۱۳۸۶: ۴۷). بیان جایگزین در سطح کلمه به موضوع سبک زبانی واژه‌ها بازمی‌گردد؛ بدین معنا که مترجم در گنجینة ذهن خود کاوش می‌کند و از میان معانی مترادفی که برای یک تعبیر فارسی در عربی وجود دارد، معادلی را می‌یابد که از نظر سبک، ادبی و زیبا باشد و در زمرة گونه ادبی به شمار آید. در این جمله‌ها، گونة ادبی کاملاً نمایان شده‌است:

* «معلوم بود برای اینکه من خجالت نکشم، سر سفره آمده‌است: کان واضحاً أنّها جلست إلی المائدة لئلاّ أشعر بالخجل!» (مِنَ الواضح أنّها جلست إلی المائدة لِتحول دون خجلی).

تعبیر «حال دونه: مانع او شد»، زیبا و ادبی است و سطح زبانی جمله را بالا می‌برد.

2ـ2ـ1ـ2. بیان جایگزین در سطح جمله

تغییر بیان در سطح جمله آن است که ساخت دستوری جمله را تغییر بدهیم و با ساختی که در ذهن داریم، معادل‌سازی کنیم. در این فرایند، نه‌تنها ترتیب واژگان و شکل دستور زبانی جملات از زبان مبدأ به مقصد تغییر می‌کند، بلکه زاویة دید جمله از نظر دستوری نیز تغییر می‌یابد؛ چنان‌که «وینه و داربلنه در کتاب سبک‌شناسی تطبیقی فرانسه و انگلیسی، این موضوع را مطرح کرده‌اند و بر آن صحه گذاشته‌اند» (مهدی‌پور، ۱۳۹۰: ۵۰). این جایگزینی در زمینه‌های مختلف انجام می‌گیرد که نمونه‌هایی از آن را ذکر می‌کنیم.

الف. تبدیل جملة خبری به انشایی

ـ «مشتاقم دربارة او بیشتر بدانم: حبّذا لو أعرف عنه أکثر!».

جملة «من مشتاق هستم» به «ای کاش دربارة او بیشتر می‌دانستم» تبدیل شده‌است.

ب. نفی و استفهام

ـ «حوصلة شنیدنش را داری؟: ألا یضیق صدرک بسماعها؟».

معادل «حوصله داشتن» به ذهن نمی‌رسد. لذا بیان جمله را تغییر داده، به جای آن از «تمایل داشتن» یا «دوست داشتن» استفاده می‌کنیم: «آیا دوست داری آن را بشنوی؟: هل ترغب فی سماعها؟».

ج. تبدیل جملة مثبت به منفی و عکس آن

* «در هر صورت، قصد او تضعیف کُردها و رودررو قرار دادن آنان با عرب‌هاست: مهما یکن مِن أمر، فهو یرمی إلی إضعاف الأکراد و و إثارة العرب علیهم».

می‌توان بیان این جمله را تغییر داد و به جای مصدر از فعل مضارع منصوب و اسلوب «نفی و إلاّ» استفاده کرد:

«در هر صورت، او قصدی ندارد، جز اینکه کُردها را ناتوان کند و عرب‌ها را رودرروی آنان قرار دهد: مهما یکن مِن أمر، فهو لایهدف إلاّ أن یقلل مِن قوة الأکراد و یجعلهم و العرب وجهاً لوجه».

د. تبدیل اسم تفضیل به جملة منفی

ـ «آن دو برای من ناپسندترین چیزها هستند: هما أبغض الأشیاء عندی».

ـ «هیچ چیزی را همانند آن دو چیز ناپسند ندانستم: ما أبغضتُ شیئا کبغضهما».

هـ . معادل‌سازی برای تعابیر

ـ «مطمئناً او میانة خوبی با مسلمانان ندارد و می‌خواهد افکار عمومی جهان را علیه آنان بشوراند: مِنَ المؤکّد أنّه لا یکون موقفه ودّیا مِنَ المسلمین، فهو یرید تحریک الرأی العام العالمی ضدهم».

فرض می‌کنیم معادل «او میانة خوبی با مسلمانان ندارد» را نمی‌دانیم و سعی می‌کنیم تعبیری را پیدا کنیم که از لحاظ معنایی به «میانة خوبی نداشتن» نزدیک باشد. پس از اندکی جستجو، «نمی‌پسندد» به ذهن می‌رسد:

ـ «مطمئناً او از مسلمانان خوشش نمی‌آید: مِنَ المؤکّد أنّه غیر مُعجَب بالمسلمین و...».

۲ـ۲ـ2. فاخرگویی

در ترجمه از فارسی به عربی، مترجم ‌باید معادل‌هایی برای کلیة کلمات، عبارات و اصطلاحات در زبان مقصد پیدا کند که نه‌تنها معنا و مفهوم ارائه‌شده را انتقال بدهند، بلکه مخاطب نیز آن را بپسندد. واضح و مبرهن است که کار مترجم عربی به فارسی بسیار آسان‌تر است؛ چراکه وی در اثر سال‌ها زندگی در سرزمین مادری به صورت خودآگاه و ناخودآگاه با زبان و ادب فارسی آشنایی دارد و معنای مورد نظر متن عربی را به‌راحتی به فارسی برمی‌گرداند. در این راستا، خواندن روزنامه، گوش دادن به اخبار رادیو و تلویزیون، مطالعة رمان و تماشای فیلم و دقت در دیالوگ‌های آن، توان و بینش زبانی مترجم را بالا می‌برد. اما ترجمة فارسی به عربی دشواری‌های خاص خود را دارد. مترجم فارسی به عربی باید تلاش کند جملات او تا حد امکان با ساختارهای زبان عربی همخوانی داشته باشد و واژگانی که گزینش می‌کند، از طرفی، معنای دقیق واژگان فارسی را منتقل کند و از سوی دیگر، رنگ و بوی ترجمة تحت‌اللفظی را ندهد و نشان از ساختارهای زبان فارسی نداشته باشد. بنابراین، می‌توان گفت ترجمة فارسی به عربی کاری بسیار دشوار و نیازمند سال‌ها تجربه و ممارست در انجام ترجمه است. برای رسیدن به این هدف، توجه به چند نکتة زیر ضروری است:

الف) نخستین کاری که مترجم فارسی به عربی باید انجام بدهد، اینکه در حین ترجمه، خود را از قید و بند ساختار زبان فارسی برهاند و تلاش کند مفاهیم را با ساختار عربی منتقل کند؛ به عبارتی دیگر، ‌باید از دید یک عرب‌زبان به متن نگاه کند.

ب) آشنایی با تعابیر و اصطلاحات عربی برای مترجمی که از فارسی به عربی ترجمه می‌کند، امری ضروری و اجتناب‌ناپذیر است. هرچه با تعابیر عادی و ادبی عربی، آشنایی بیشتری داشته باشیم، متن عربی ما کمتر بوی ترجمه و ساختارهای زبان فارسی را دارد؛ به عبارت دیگر، همیشه نمی‌توان کلمات فارسی را مستقیماً به عربی ترجمه کرد و بسیاری از اوقات، شیوة بیان در عربی با فارسی متفاوت است. هرچه میزان تعابیر و اصطلاحات عربی در متن ما بیشتر باشد و از ویژگی‌های ساختارهای بیانی فارسی فاصلة بیشتری بگیریم، ترجمة بهتری را ارائه داده‌ایم. در مثال‌های زیر، این تفاوت در چهار بخش بررسی می‌شود.

2ـ۲ـ۲ـ۱. ترجمة واژة عادی به واژة ادبی

در این بخش، مترجم به نخستین واژه‌ای که به دهنش می‌رسد، اکتفا نمی‌کند، بلکه در گنجینة واژگانی خود به دنبال مترادف‌هایی برای آن واژه می‌گردد که هم عربی‌تر و هم ادبی‌تر باشند؛ مثلاً در جملة زیر، «انتحی به» به جای «ذهب به» می‌نشیند و «راح یُحادثه» جای «تحدّث معه» را می‌گیرد:

* «مدیر، محمد را به گوشه‌ای برد و به‌تنهایی با او سخن گفت: المدیر ذهب بمحمد جانباً و تحدّث معه وحیداً: انتحی المدیر بمحمّد جانباً و راح یُحادثه بمفرده».

* «نمی‌توان در آن شک کرد: لایمکن أن نشکّ فیه: لایتطرق إلیه الشک».

2ـ۲ـ۲ـ۲. ترجمة واژه به تعبیر

* «همه تعجب کرده بودند (کان الجمیع قد تعجّبوا): کانت الدهشة قد استولت علی الجمیع».

* «ما باید متحد شویم: علینا أن نتحد: علینا أن نَلُمّ شَملَنا».

۲ـ۲ـ۳. ترجمة واژه به اسلوب

زبان عربی، زبانی اسلوبی است؛ یعنی ساخت‌های زبانی و اسلوب‌ها ابزارهای بیان معنا هستند. در بیشتر زبان‌ها، این کلمات هستند که معنا را می‌رسانند، اما در عربی، ریخت جمله‌های یک عبارت، یا معنای مستقلی را می‌رسانند و یا به افادة معنا کمک می‌کنند؛ به عنوان مثال، ترکیب «کان» و فعل مضارع، یک اسلوب است که ماضی استمراری را می‌رساند و معنای جمله را کامل می‌کند. ساخت ماضی نقلی، ماضی بعید و سایر زمان‌ها و نواسخ نیز چنین است. اسلوب استثناء، تحذیر، افعال مدح و ذم و... حامل معانی مستقل هستند. مترجمی که به عربی ترجمه می‌کند، باید اسلوب‌ها را بشناسد و آن‌ها را در متن ترجمة خود به‌کار گیرد؛ زیرا روح عربی را به جمله می‌دمد و بوی ترجمه را از آن می‌ستاند؛ مانند:

* «سعید از حاضران دعوت کرد که با او همراه شوند: دعا سعید الّذین کانوا مستعدّین لمرافقته: دعا سعید مَن استجابوا له مِن الحاضرین».

* «باری که روی شانه‌های توست: إنّ الثّقل الّذی عَلَی کاهلک: إن ما تحمله مِنَ الثّقل».

* «به کجا می‌توانم بروم و به اوضاع و احوال کنونی اعتراض کنم؟: إلی أین استطیع أن أذهب و أعترض عَلَی الوضع الحالی (القائم)؟: أین عسای أن أذهب للاعتراض عَلَی ما نحن علیه الآن؟».

* «هر کس عقیده‌ای دارد: لکلّ شخصٍ عقیدة: کلّ و اعتقادَه».

۲ـ۲ـ۴. تبدیل ترکیب اضافی به جملة فعلیه

ترکیب اضافی «سطح مردم» به «سطحی که مردم از آن برخوردارند» ترجمه می‌شود:

* «سطح بالای فرهنگی مردم ایران: المستوی الثقافی الرّفیع الّذی یحظی به الشعب الإیرانی».

۲ـ۲ـ۵. تبدیل فعل مثبت به منفی

* «تو را به خدا قسم می‌دهم که راست بگویی: أقسمک بالله أن تقول قولاً صادقاً: بالله علیک ألا تکون إلاّ صادقاً».

گاه یک ترکیب فعلی، ممکن است از شدت نفی بکاهد؛ مانند «لایعدو» که به معنای «تجاوز نمی‌کند» می‌باشد:

* «این کتاب سرابی بیش نیست: هذا الکتاب لیس إلاّ مجرّد سراب: هذا الکتاب لایَعدو کونه سراباً».

۲ـ۲ـ۶. تبدیل اسم به فعل

«زبان عربی هم‌نژاد با زبان‌های سامی و زبانی اشتقاقی است، اما زبان فارسی، خویشاوند زبان‌های هندواروپایی است و از ویژگی ترکیبی برخوردار است» (زمانی و بصیری، ۱۳۹۷: ۸۳). ازاین‌رو، ساختارهای اسمی در زبان فارسی بسیار است. اما زبان عربی ویژگی اشتقاقی (ریشه‌ای) دارد و ساختارهای فعلی در آن بیشتر به چشم می‌خورد. ازاین‌رو، مترجم فارسی به عربی، ترکیب‌های فعلی را در نثر ترجمه ترجیح می‌دهد و سعی می‌کند توالی واژه‌ها و ساخت نحوی جملة فارسی را در عربی رعایت نکند که این امر باعث می‌شود ترجمه‌اش رنگ و بوی ساختارهای فارسی را نداشته باشد:

* «این حکایت نشانة علاقة شدید مردم ایران به دانشمندان جوان است: هذه القصة تدلّ عَلَی محبة الشعب الإیرانی للعلماء الشباب و مدی تقدیره لهم: هذه القصة تُخبر عمّا یکنّه الشعب الإیرانی للعلماء الشباب مِنَ المحبة والتقدیر».

* «او از بهترین طایفه و مشهورترین قبیلة عرب بود: کان مِن أفضل العائلات والقبائل العربیة و أشهرها: کان متحدراً مِن أسرة هی من خیرة الأسر و مِن قبیلة هی أشهر قبائل العرب».

۲ـ۲ـ۷. به‌کارگیری حروف اضافة متوالی

* «او به گل شبیه‌تر است تا انسان: إنّه أشبه بالوردة منه إلی الإنسان».

نتیجه‌گیری

هدف مقاله آن بود که نشان دهد هنگام ترجمة یک متن از زبان مبدأ به زبان مقصد چه تغییراتی می‌تواند در زبان ایجاد شود و دامنة اختیارات مترجم در این زمینه چیست و تا کجاست؟ دستاورد این مقاله، در موارد زیر خلاصه می‌شود:

۱. گاهی تغییر بیان یا تعدیل ناشی از اختلاف ساختمانی دو زبان و گاه در اثر تفاوت زبان‌ها در حیطة ارائة مفهوم یا پیام می‌باشد.

۲. هرچه زبان‌ها از نظر ریشه و خانواده با یکدیگر متفاوت‌تر باشند، دامنة تغییر بیان گسترده‌تر می‌شود. در این مقاله، ترجمه از فارسی به عربی، زمینه‌ای است که دامنة این تغییرات در آن نشان داده می‌شود.

۳. چکیدة نظریة وینه و داربلنه در بحث تغییر عبارت است از: تغییر صورت، تغییر نقطة دید، معادل‌یابی، همانندسازی (معادل آشنا).

۴. تعبیر پربسامد و جاافتاده، واژه یا تعبیر فرهنگی مشابه، آرایه‌های بلاغی مأنوس از موارد همانندسازی به‌ شمار می‌آید.

۵. برای ارائة ترجمه‌ای خوب و متناسب با توانایی‌های مترجم، روش‌های بیان جایگزین و فاخرگوییرا پیشنهاد می‌کنیم که زیرمجموعة «تغییر بیان» قرار می‌گیرند.

۶. بیان جایگزین به معنای تغییر شیوة بیان جمله در زبان مبدأ می‌باشد؛ بدین معنا که مترجم می‌تواند جملة زبان فارسی (مبدأ) را به گونه‌ای تغییر دهد که معادل عربی (مقصد) آن را در ذهن داشته باشد. در واقع، بیان جایگزین در سطح جمله به تغییر در ساخت‌های دستوری بازمی‌گردد که تبدیل جملة خبری به انشایی، نفی و استفهام، تبدیل جملة مثبت به منفی و عکس آن، تبدیل اسم تفضیل به جملة منفی، معادل‌سازی برای تعابیر و فاخرگویی برخی از این موارد می‌باشد.

۷. زبان عربی، اسلوب‌محور است؛ به عبارت دیگر، بخش بزرگی از ابزارهای بیان را ساخت‌های زبانی و اسلوب‌ها تشکیل می‌دهند. شناخت این اسلوب‌ها و به‌کارگیری آن‌ها، متن ترجمه را استوارتر و زیباتر می‌سازد.

افخمی، علی و سید ضیاءالدّین قاسمی. (۱۳۸۸). «سبک‌های زبانی در فارسی و نمود ادبی». پژوهش زبان‌های خارجی. د 14. ش ۵۵. صص ۵ـ۱۷.
امامی، کریم. (۱۳۸۵). از پست و بلند ترجمه. چ 1. ج 2. تهران: نیلوفر.
حدادی، محمود. (۱۳۸۴). مبانی ترجمه. چ 1. تهران: رهنما.
حقانی، نادر. (۱۳۸۶). نظرها و نظریه‌های ترجمه. چ 1. تهران: امیرکبیر.
خزاعی‌فر، علی. (۱۳۸۴). ترجمة متون ادبی. چ 1. تهران: سمت.
زمانی بابگهری، وجیهه و محمدصادق بصیری. (۱۳۹۷). «ترکیب و اشتقاق در دستور زبان فارسی و عربی».فنون ادبی.د 10. ش۲ (پیاپی 23). صص ۶۹ـ۸۶.
کمالی، محمدجواد. (۱۳۹۳). اصول فن ترجمه. چ 5. تهران: سمت.
گنجیان خناری، علی. (۱۳۹۷). «واکاوی چالش‌های ترجمة ادبی: بررسی تحلیلی نوع متن، اجزای متن و چالش خواننده». پژوهش‌های ترجمه در زبان و ادبیات عربی. د 8. ش ۱۸. صص ۹۵ـ۱۱۴.
لطفی‌پور ساعدی، کاظم. (۱۳۸۹). اصول و روش ترجمه. چ 10. تهران: دانشگاه پیام نور.
ماندی، جرمی. (۱۳۸۳). آشنایی با مطالعات ترجمه.ترجمة حمید کاشانیان. چ 1. تهران: رخ.
ناظمیان، رضا. (۱۳۸۶). روش‌هایی در ترجمه از عربی به فارسی. چ 14. تهران: سمت.
ناظمیان، رضا و زهره قربانی مادوانی. (۱۳۹۲). «از تعدیل تا معادل‌یابی».پژوهش‌های ترجمه در زبان و ادبیات عربی. د 3. ش ۹. صص ۸۵ـ۱۰۲.
مهدی‌پور، فاطمه. (۱۳۹۰). «ژان رنه لادمیرال، قضایایی برای رویارویی با مشکلات ترجمه». کتاب ماه ادبیات. ش ۵۱. صص ۴۸ـ۵۲.
ولی‌پور، واله. (۱۳۸۲). «بررسی نظریات معادل‌یابی در ترجمه». متن‌پژوهی ادبی. د 7. ش ۱۸. صص ۶۲ـ۷۳.
هولمز، جیمز و لارنس ونوتی. (۱۳۹۰). بازاندیشی ترجمه. ترجمة مزدک بلوری و کاوه بلوری. چ 1. تهران: قطره.