نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 دکتری مطالعات ترجمه زبان انگلیسی دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران

2 استادیارمترجمی زبان انگلیسی دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران

چکیده

مقالۀ حاضر به شرح نظریۀ روایت بیکر می‌پردازد و حوزۀ پژوهشی جدیدی را در مطالعات ترجمه به خواننده معرفی می‌کند. برای این منظور، مفهوم روایت در علوم اجتماعی -که مبنای نظریِ کار بیکر است- شرح داده می‌‌شود و مدل پیشنهادی او برای تحلیل ترجمه از منظر این نوع روایت‌شناسی معرفی می‌شود. در بخش دوم، برخی از پژوهش‌های انجام شده در چارچوب این نظریه توصیف می‌شود تا خواننده با ظرفیت‌های پژوهشی آن آشنا شود. هدف، فراهم آوردن نقشۀ راهی برای راهنمایی پژوهشگران حوزۀ مطالعات ترجمه است. پس از بررسی پژوهش‌های انجام شده، پیشنهادهایی مطرح می‌شود؛ از جمله: بررسی استعاره‌ها و مفاهیم موجود دربارۀ ترجمه و مترجمان از منظر روایت، تحلیل نقش مترجمان در روایت‌سازی، بررسی روایت‌های ساخته شده از طریق ترجمه، مطالعۀ روایت‌های سازمان‌ها و نهادها با استفاده از ترجمه، پژوهش دربارۀ شیوه‌های مختلف قاب‌بندی در کار مترجمان، خبرگزاری‌ها، ناشران، وبسایت‌ها و سازمان‌ها و چگونگی روایت‌سازی با استفاده از این قاب‌ها و ارزیابی انسجام روایت‌های گروه‌های فعال مترجمان و دیگر سازمان‌ها بر مبنای الگوی روایت‌شناختی.

کلیدواژه‌ها

عنوان مقاله [English]

Baker’s Narrative Theory and its Research Potentials in Translation Studies

نویسندگان [English]

  • Kaveh Bolouri 1
  • Mazdak Bolouri 2

1 PhD in English Translation Studies, Allameh Tabataba’i University, Tehran, Iran

2 Assistant Professor, English Translation Studies Department, Allameh Tabataba’i University, Tehran, Iran

چکیده [English]

This paper first describes Baker’s narrative theory so as to introduce a new research area in Translation Studies. In so doing, it defines the concept of narrative in social sciences, which is the basis of Baker’s work, and explains Baker’s proposed model for the analysis of translation in terms of this type of narratology. It then presents the research potentials of the theory by sketching some research conducted within the framework of the narrative theory. It is intended as providing a map for other Translation Studies scholars.  Having analyzed the studies in this field, the present paper suggests the following potentials: investigation of the existing metaphors and concepts on translation and translators; analysis of the role of translators in narrative-making,  analysis of narratives made through translation, examination of narratives made by organizations and institutions, studying different strategies of framing in the works of translators, news agencies, publishers, websites and organizations and analysis of narrative-making through such frames; and finally assessing the coherence of the narratives made by activist translation groups and similar organizations on the basis of narrative paradigm.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Narrative Theory
  • Narrative
  • Socionarrativity
  • Baker’s Analytical Model
  • Research Potentials

مفهوم روایت در بسیاری از رشته­های علمی مطرح بوده است و پژوهشگران هر رشته تعریفی متفاوت برای آن ارائه داده­اند (بیکر[1]، 2006الف: 8). در مطالعات ترجمه، متخصصان در طول سال­ها بر مفهوم روایت به مثابۀ «مقولۀ ادبی» متمرکز بوده­اند (بیکر، 2014: 158). گفتار حاضر ابتدا رویکردی متفاوت به روایت را در مطالعات ترجمه معرفی می­کند که از محدودۀ ادبیات و داستان فراتر رفته و «اساسا از روان­شناسی، نظریۀ اجتماعی و نظریۀ ارتباط پدید آمده است» و از آن با عنوان «رویکرد جامعه­شناختیِ روایت» یاد می­شود (بیکر، 2006الف: 8 و هاردینگ[2]، 2012: 286)؛ از منظر جامعه­شناسی، روایت­ها داستان­هایی هستند که جهان ما را می­سازند (هاردینگ، 2012: 287)؛ آن­ها رویدادها را به شکلی معنادار کنار هم قرار می‏دهند و بینشی از جهان در اختیارمان می‏‏گذارند (هینچمن[3] و هینچمن، 1997، نقل از الهرطانی[4]، 2009: 38). سپس توضیح می­دهد که بیکر چگونه با استفاده از این رویکرد، مدلی برای تحلیل ترجمه از منظر روایت ساخته است؛ بر اساس روایت­شناسی جامعه­شناختی، ترجمه نوعی (باز) روایت است که رویدادها را در زبانی دیگر از نو روایت می­کند (بیکر، 2014: 159). در نتیجه، بیکر این رویکرد را به مطالعات ترجمه می­آورد تا نقش ترجمه را در روایت­سازی بررسی کند (بیکر، 2006الف: 4). در آخر نیز با شرحِ بعضی از پژوهش­های بیکر در این چارچوب، ظرفیت­های پژوهشی در مطالعات ترجمه را از منظر روایت­شناسی معرفی می­کند. در این پژوهش، کوشش می­شود که به پرسش زیر پاسخ داده شود:

- نظریۀ روایت بیکر چه ظرفیت­هایی برای پژوهش در حوزۀ مطالعات ترجمه دارد و چگونه می­توان با استفاده از آن، پژوهش‌هایی در این حوزه انجام داد؟

پاسخ این پرسش می­تواند مانند نقشۀ راهی برای راهنمایی پژوهشگران و دانشجویان رشتۀ مطالعات ترجمه مورد استفاده قرار گیرد.

 1. روایت در علوم اجتماعی (روایت­شناسی جامعه­شناختی)

در علوم اجتماعی «روایت» به هر «قسمتی از داستان زندگی» گفته می­شود که «آغاز، وسط و پایانی» داشته باشد (فیشر[5]، 1987، نقل از بیکر، 2006الف: 10-9) یا به قول لاندائو[6] (1997) «روایت به مجموعه رویدادهایی گفته می­شود که بتوان آن‌ها را زنجیره­وار کنار هم چید و نقل کرد» (نقل از بیکر، 2006الف: 10-9). ما از طریق این رویدادها «جهان را تجربه می‌کنیم» (­بیکر، 2006الف: 9) و در جهان عمل می­کنیم (الهرطانی[7]، 2009: 37).

باید بدانیم که این رویدادها خالی از غرض­ورزی نیستند، بلکه در واقع داستان­هایی ساخته شده­اند (بیکر، 2006الف: 10،4). به بیان دیگر، «ما همه با توانایی ساختنِ روایت­ها پا به دنیا می­گذاریم و روایت­هایی که می­سازیم جهان ما را می­سازند» (الهرطانی، 2009: 39). بنابراین، هیچ نوع «دنیای واقعی» که پیش از فعالیت ذهنی انسان و مستقل از آن وجود داشته باشد در کار نیست (برونر[8]، 1986 و نقل از هاردینگ، 2009: 33). به طور کلی، از منظر جامعه­شناسی، روایت­ها «صرفاً جهان را به تصویر نمی­کشند، بلکه آن را می­سازند» (هاردینگ، 2012: 287)؛ آن­ها رویدادها را زنجیره­وار و به شکلی معنادار برای مخاطبی مشخص کنار هم می­چینند و از جهان و تجربۀ مردم از آن بینشی به دست می­دهند (هینچمن[9] و هینچمن، 1997 و نقل از الهرطانی، 2009: 38).

 

2. روایتِ جامعه­شناختی در مطالعات ترجمه

از منظر روایت­شناسیِ جامعه­شناختی «ترجمه نوعی (باز) روایت محسوب می­شود که رویدادها و شخصیت­ها را در زبانی دیگر از نو روایت می­کند و در واقع می­سازد» (بیکر، 2014: 159). در نتیجه، بیکر رویکرد سومرز[10] و گیبسون[11] را از علوم اجتماعی به مطالعات ترجمه می­آورد تا نقش ترجمه را در فرآیند روایت­سازی بررسی کند (بیکر، 2006الف: 48). حاصل کار او مدلی تحلیلی برای بررسی نقش ترجمه در ساخت روایت­ها است (بیکر، 2006الف: 4-3). با استفاده از این مدل می‌توان «رفتار مترجمان و مترجمان شفاهی را در جایگاه عاملانی اجتماعی بررسی کرد» (الهرطانی، 2009: 39). مدل او بر متن و مجموعه روایت­هایی که متن در آن جای گرفته متمرکز می­شود و با تحلیل روایت­هایی که در متن یا گفتار آمده است، نقش متن را در ساختن روایت­های بزرگ­تر در جامعه بررسی می­کند (بیکر، 2006الف: 4). او به بررسی «نقش روایت­ها، ترجمه و ترجمۀ شفاهی در تعارض­های سیاسی خشونت­آمیز می­پردازد و نشان می­دهد چگونه قدرت­های مختلف از روایت­ها و روایت­های ترجمه­شده بهره می­گیرند «تا به روایت خودشان از رویدادها مشروعیت ببخشند»» (هاردینگ، 2012: 288).

 پژوهش در مطالعات ترجمه از منظر روایت­شناسی به تعارض­های سیاسی محدود نمی‌شود. از زمان انتشار کتاب ترجمه و تعارض[12] (بیکر، 2006الف) که موضوع روایت‌شناسی جامعه­شناختی در مطالعات ترجمه مطرح شد، پژوهشگران دیگری نیز با استفاده از این رویکرد تحقیقات بیشتری انجام داده­اند و رویکرد روایی بیکر را در حوزه‌های متعددی به‌کار گرفته­اند (هاردینگ، 2012: 286). برای مثال، ایوب[13] (2010) به بررسی «مجموعه­ای از داستان­هایی که برای بچه­ها بازنویسی، اقتباس و ترجمه شده است» می­پردازد و با استفاده از ابزار تحلیلی بیکر بر محل­های پیرامون متن از جمله «مقدمه، عنوان، شرح پشت جلد [و] پانویس» متمرکز می­شود تا مشخص کند این ابزارِ پیرامتنی چگونه این داستان­ها را بازروایت کرده­اند (هاردینگ، 2012: 288). الهرطانی (2009) با تمرکز بر ترجمه­های عربیِ آثار ادوارد سعید[14] به بررسی این موضوع
می­پردازد که نهادها و واسطه­های مختلف چه روایتی از ادوارد سعید در دنیای عرب ساخته­اند (الهرطانی، 2009: 6).

الشریف (2009) پروژه­های ترجمه در سازمان ممری[15] (موسسۀ تحقیقات رسانه­های خاورمیانه) را بررسی می­کند (هاردینگ، 2012: 288). او بر این موضوع متمرکز می­شود که سازمان ممری چگونه با استفاده از ترجمه، روایت­هایی منفی از فلسطینی­ها و به‌خصوص زنان فلسطینی می­سازد (الشریف، 2009: 7).­ سامرز (2013) با استفاده از روایت­شناسیِ جامعه­شناختی، ترجمۀ آثار کریستا ولف[16] (نویسندۀ آلمان شرقی) را تحلیل می­کند و بر این موضوع متمرکز می­شود که تا چه اندازه روشنفکران موافق و مخالفِ رژیم سوسیالیستی جمهوری دموکراتیک آلمان[17] از ولف و آثارش در روایت­های اجتماعی­شان بهره برده­اند (هاردینگ، 2012: 289). هلن[18] (2006) تصویر جهان اسلام را در ترجمه­های فنلاندی نشنال جئوگرافی بررسی می­کند (هاردینگ، 2012: 289) و مک­دانو[19] (2010) در پژوهش خود با تمرکز بر پیکره­ای متشکل از 25 وب‌سایت جهانی که برای کاربران کانادایی بومی­سازی شده­اند به بررسی روایت وب‌سایت­های مذکور دربارۀ کانادایی­هامی­پردازد (مک­دانو: 2010: 303).

 

3. مدل تحلیل روایت بیکر

بیکر در مدل روایت­شناسی خود از دو نوع ابزار تحلیلی بهره می­جوید: رده­شناسی روایت[20] و ویژگی­های روایت[21] (بیکر، 2006الف: 50-28). درخصوص رده­شناسی روایت، بیکر به پیروی از سومرز و گیبسون چهار نوع روایت را معرفی می­کند: روایت هستی­شناختی[22]، روایت عمومی[23]، روایت مفهومی[24] و فراروایت[25] (بیکر، 2006الف: 28) و درخصوص ویژگی­های روایت یا همان «مقوله­هایی که توضیح می­دهند روایت­ها چطور ساخته می‌شوند و نقش­شان چیست» (بیکر، 2014: 166)، ابتدا چهار ویژگی را –که عبارت­اند از تصرف گزینشی[26]، ارتباط­مندی[27]، زمان­/ مکان­مندی[28] و پیرنگ­سازی عِلّی[29]– از آثار سومرز و گیبسون می­گیرد و چهار ویژگی دیگر را –غرابت[30]، ژانر­پذیری[31]، هنجارپذیری[32] و انباشت روایی[33] (بیکر، 2014: 166)– از برونر به آن اضافه می­کند و در کل هشت ویژگی برای روایت معرفی می­کند.

علاوه بر رده­شناسی و ویژگی­های روایت که ابزار اصلی کار او را تشکیل می­دهند، دو عنصر دیگر نیز در مدلش معرفی می‌کند: 1- مفهوم قاب­بندی[34]؛ یعنی نوعی ابزار تحلیلی که نشان می­دهد چگونه راوی­های مختلف می­توانند روایتی را در قاب متفاوتی قرار بدهند (بیکر، 2008: 23-22). 2- مفهوم الگوی روایت­شناختی[35] که از والتر فیشر[36] گرفته شده و به یکی از فرض­های نظری رویکرد جامعه­شناختی به روایت؛ یعنی «توانایی ما در موضع‌گیری نسبت به روایت­ها» (بیکر، 2006الف: 141) می­پردازد و نشان می­دهد «چگونه می­توانیم روایت­ها را ارزیابی کنیم تا ببینیم آیا باید باورشان کنیم یا اینکه باید از کسانی که باورشان دارند فاصله بگیریم یا حتی آن­ها را فعالانه به چالش بکشیم» (بیکر، 2006الف: 141).

 

3-1. رده­شناسی روایت

چنان که در بالا گفته شد، در مدل بیکر (2006الف) چهار نوع روایت معرفی می­شود:

3-1-1. روایت­های هستی­شناختی (یا روایت­های فردی)

روایت­های هستی­شناختی «داستان­هایی شخصی­اند که ما برای خود [و دیگران] دربارۀ جایگاه­مان در جهان و سرگذشت شخصی­مان می­گوییم. این داستان­ها زندگی ما را می‌سازند و به آن معنا می­دهند» (بیکر، 2006الف: 28 و بیکر، 2016: 161)؛ به بیان دیگر، «روایت­های فردی مشخص می­کنند ما کی هستیم و رفتارمان را در جامعه هدایت می­کنند» (الهرطانی، 2009: 40). بیکر می­گوید «روایت­های فردی روایت­هایی هستند که ما مثلاً با خانواده و همکاران­مان، آنگاه که از ما می­پرسند چه کار کرده­ایم یا در موقعیتی خاص چه احساسی داشته­ایم، در میان می­گذاریم. این­ها روایت­هایی هستند که ما دربارۀ هویت خود و چگونگی ارتباط­مان با جهان نقل می­کنیم». او همچنین روایت­های شخصیت­های مشهور همچون نلسون ماندلا[37] و ادوارد سعید[38] و به طور کلی زندگینامه­ها و خودزندگینامه­ها را از جملۀ روایت­های فردی برمی­شمرد (بیکر، 2010: 350).  

این داستان­ها «در نهایت بر فرد و جهان او متمرکزند، ماهیتی غیرفردی و اجتماعی دارند» (بیکر، 2006الف: 28) و «شخص برای اینکه بتواند داستانش را بگوید ناگزیر به حضور در جهانی اجتماعی است» (وایت­بروک، 2001، نقل از بیکر، 2006الف: 28). این یعنی «حتی شخصی­ترین روایت­ها به روایت­های جمعی [عمومی] متکی­اند و بدون آن­ها غیرقابل­فهم و غیرقابل­تفسیرند» (اویک و سیلبی، 1995، نقل از بیکر، 2006الف: 28).

 

3-1-2. روایت­های عمومی

روایت­های عمومی «داستان­هایی­اند که نهادهای مختلف دولتی و غیردولتی برای مردم نقل می­کنند تا باورهایی خاص در آن­ها به وجود آورند و آن­ها را به درکی خاص از خودشان و دیگران برسانند» (الهرطانی، 2009: 43)؛ مانند داستان­هایی که دربارۀ حادثۀ 11 سپتامبر سال 2001 (الشریف، 2009: 34) یا حمله نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا به عراق در سال 2003 (بیکر، 2006الف: 33) ساخته شد. ممکن است رسانه­ها به نحوی رویدادهای مربوط به جنگ نیروهای ائتلاف و عراق را پوشش دهند که به ساختن روایتی مشخص و ایجاد باوری خاص در مخاطبان­شان کمک کند؛ چنین روایتی می‌تواند این تصور را در مخاطب ایجاد کند که آمریکا در حمله به عراق مقصر نیست و فقط کشوری است که قربانی تروریسم شده است و در پاسخ به حمله­های تروریستی 11 سپتامبر از خود دفاع می­کند.

همان‌طور که در بالا اشاره شد، بین این نوع از روایت­ها و روایت­های فردی وابستگی متقابل وجود دارد؛ یعنی «روایت­های فردی به اشکال مختلف تحت تأثیر روایت­های عمومی [جمعی] قرار دارند و در عین حال بر روایت­های عمومی تاثیر می‌گذارند» (بیکر، 2014: 162). روایت­های فردی می­توانند روایت­های عمومی را تقویت یا تضعیف کنند (بیکر، 2014: 162). وقتی روایت­های عمومی شامل جنبه­هایی باشد که افراد نتوانند با داستان هویت خود (یعنی روایت­های فردی­شان) تطبیق دهند، روایت­های عمومی تضعیف می­شوند (وایت­بروک، 2001، نقل از بیکر، 2006الف: 33). از همین رو، «عاملان قدرتمندی چون دولت­ها، گروه­های فشار سیاسی و نهادهای مذهبی، اقداماتی انجام می‌دهند و سیاست­هایی اعمال می­کنند تا افراد را طبق روایت­های سیاسی، مذهبی و اجتماعیِ روز بار آورند» (بیکر، 2014: 162).

 

3-1-3. روایت­های مفهومی

روایت­های مفهومی «داستان­ها و توضیحاتی­اند که متخصصان رشته­های مختلف برای خود و دیگران دربارۀ موضوع پژوهش­شان نقل می­کنند» (بیکر، 2006الف: 39)، مانند «نظریۀ انتخاب طبیعی[39] داروین، تاریخ هند بریتانیایی[40] اثر جیمز میل، برخورد تمدن­ها و بازسازی نظم جهانی[41] اثر ساموئل هانتیگتون» (بیکر 2006الف: 44-39). مثلاً نظریۀ تکامل داروین روایتی از پیدایش انسان­ها مطرح می­کند که با روایت آفرینش انسان متفاوت است.

3-1-4. فراروایت

سومرز و گیبسون به پیروی از لیوتارد[42]، جیمسون[43] و فوکو[44] (الهرطانی، 2009: 49) فراروایت­­ها را روایت­های کلانی همچون «ترقی»، «انحطاط»، «صنعتی­سازی» و «روشنگری» می­دانند (بیکر، 2006الف: 44) «که ما [. . .] در آن­ها جای گرفته­ایم» (سومرز و گیبسون، 1994، نقل از الهرطانی، 2099: 49). مردم «هر جای دنیا که باشند تحت تأثیر این روایت‌های کلان قرار دارند، چه این روایت­ها را قبول داشته باشند چه با آن­ها مخالف باشند» (الهرطانی، 2009: 49). بنابراین، فراروایت­ها «مفاهیمی جهانی هستند که انعکاسی جهانی دارند» (الهرطانی، 2009: 49).

بیکر (2010: 351) می­گوید فراروایت­ها در واقع «روایت­های عمومی پرقدرتی هستند که برای مدتی طولانی باقی می­مانند و در محل­های متعدد بر زندگی مردم تأثیر می‌گذارند»؛ مثلاً روایت عمومیِ «جنگ علیه تروریسم» آشکارا این پتانسیل را دارد که به فراروایت تبدیل شود؛ یعنی چنین داستانی می­تواند «در جایگاه روایتی کلان قرار بگیرد و از مرزهای جغرافیایی و ملی فراتر رود و مستقیماً بر زندگی تک­تک ما در هر جا که باشیم تاثیر بگذارد» (بیکر، 2006الف: 45). از این رو، هرگاه روایت‌‌های عمومی بر زندگی مردم در سرتاسر جهان تأثیر بگذارند، می­توان آن­ها را روایت­هایی پر­قدرت و گریزناپذیر و در نتیجه فراروایت تلقی کرد» (بیکر، 2010: 51).

در هر یک از انواع روایت، ترجمه می­تواند یا روایت متن مبدأ را بازگو کند یا آن را به چالش بکشد و تغییر دهد. ازاین­رو، مترجمان نقش مهمی در ساختن روایت­ها از طریق ترجمه و در نتیجه شکل دادن به جهان اجتماعی ما ایفا می­کنند.

3-2. ویژگی­های روایت

در مدل بیکر 8 ویژگی برای روایت معرفی می­شود، اما این ویژگی­ها با هم «همپوشی دارند و کاملاً به یکدیگر وابسته­اند» (بیکر، 2006الف: 5). در ادامه این 8 ویژگی به ترتیب توضیح داده می­شود، اما رابطۀ آن­ها با ترجمه، ذیل مفهوم قاب­بندی (مبحث 4-3) و توصیف پژوهش­های بیکر می­آید. در این­جا فقط به ذکر این نکته بسنده می­کنیم که مترجمان می­توانند با تغییر صورت­بندی ویژگی­های روایت «بر دیدگاه روایی خواننده یا شنونده تأثیر بگذارند» (بیکر، 2006الف: 111) و روایت‌های متن اصلی را آن‌طور که می‌خواهند دست‌کاری کنند.

 

3-2-1. تصرف گزینشی

تصرف گزینشی به این معنا است که در ساختن روایت­ها «برخی از عناصر تجربه کنار گذاشته و باقی عناصر در نظر گرفته شوند» (بیکر، 2010: 352). واضح است که «هیچ روایت منسجمی نمی­تواند همۀ جزئیاتی را که راوی تجربه می­کند یا در اختیار دارد در خود داشته باشد» (بیکر، 2014: 167)؛ ازاین­رو، برخی جنبه­ها را در خود می­گنجاند و پررنگ می­کند در حالی که جنبه­های دیگر را حذف می­کند یا به حاشیه می­راند. چنان که بیکر می­گوید «این فرآیند تصرف گزینشی جزء ذاتی داستان­سرایی است و معیارهای ارزشیابی در آن متأثر از موقعیتِ رواییِ فرد، گروه یا نهاد سازندۀ آن روایت است» (بیکر، 2014: 167). به بیان دیگر، «هر بازیگر اجتماعی، باورها، اصول و ارزش­هایی دارد که براساس آن­ها [...] رفتارهای او هدایت می­شود و به انتخاب­هایش از میان مجموعۀ نامحدودی از رویدادها [...] جهت می­دهد» (سومرز و گیبسون، 1994، نقل از الشریف[45]، 2009: 59). در نتیجه به برخی از عناصر رویدادها اولویت می­دهد و آن­ها را در روایت خود می­گنجاند و عناصر دیگر را که با ارزش­هایش همخوانی ندارند از روایت کنار می‌گذارد و این کار او نقش مهمی در فرآیند ساختن روایت­ها ایفا می­کند.

3-2-2. ارتباط­­مندی

ارتباط­مندی؛ یعنی «ذهن بشر نمی­تواند رویدادهای جداگانه یا مجموعه رویدادهایی را که به صورت روایت درنیامده­اند درک کند» (بیکر، 2006الف: 61). به بیان دیگر، «رویدادها (و عناصر آن­ها) به خودی خود معنادار نیستند بلکه فقط زمانی معنادار می­شوند که بخشی از روایتی کلی باشند» (بیکر، 2010: 353). به عنوان مثال، مفهوم «شهادت» «بسته به این‌که بخشی از روایت «جهاد اسلامی» در دنیای معاصر باشد یا بخشی از روایت آزار و شکنجۀ مسیحیان در قرن اول بعد از میلاد، معنا و ارزشی متفاوت پیدا می­کند» (بیکر، 2010: 353) یا در غرب هر گاه واژۀ شهادت دربارۀ جهان عرب به کار رود، بار معنایی منفی و مرتبط با ستیزه­جویی پیدا می­کند (بیکر، 2007: 165). ازاین­رو، عناصر مجزا معنای خود را از «روایت­های کلی می‌گیرند و این عناصر در واقع اجزای اصلی این روایت­ها محسوب می‌شوند» (بیکر، 2014: 167).

 

3-2-3. زمان­/ مکان­مندی

ویژگی زمان/ مکان‌مندی به این معنا است که روایت­ها «از لحاظ زمانی و مکانی صورت­بندی می­شوند» (بیکر، 2014: 167). این یعنی «عناصر هر روایت همیشه با ترتیبی مشخص کنار هم قرار می­گیرند و این ترتیب معنادار است» (بیکر، 2006الف: 51-50). به عبارت دیگر، «مجموعه رویدادها، روابط و شخصیت­های اصلی­ای که روایت­ها را می­سازند [...] باید در صورت­بندی زمانی و مکانی خاصی قرار بگیرند تا قابل ­درک باشند» (بیکر، 2006الف: 51) در واقع، «ترتیب قرار گرفتن عناصر هر روایت، خواه عناصر زمانی خواه عناصر مکانی، پیوند­ها و ارتباط­هایی به وجود می­آورد که رویدادهای مجزا را به روایتی منسجم تبدیل می­کند» (بیکر، 2006الف: 52).

بیکر به عنوان مثال در توضیح مفهوم صورت­بندی مکانی به تصویری از چهار در اشاره می­کند (تصویر (1)) که روی آن­ها به ترتیب از چپ به راست واژه­های «آزادی»، «عدالت»، «امید» و «تروریسم» نوشته شده است. سه در اول قفل هستند و در تروریسم باز است. این تصویر بیان­گر دو داستان متفاوت است و بستگی به این دارد که از کدام جهت به آن نگاه کنیم. به اعتقاد بیکر، «اگر از سمت چپ نگاه کنیم، می­توانیم چنین روایتی بسازیم: وقتی آزادی، عدالت و امید دائماً در جهان نقض شوند و درهای رسیدن به این حقوق اولیۀ انسانی مسدود باشد، برای قربانیانِ بی­عدالتی جز توسل به تروریسم راه دیگری باز نمی­ماند» (بیکر، 2006الف: 53). طبق این روایت، «تروریسم نتیجۀ اجتناب­ناپذیر نقض سیستماتیک و گستردۀ حقوق بشر» است (بیکر، 2006الف: 53). اما اگر از سمت راست بخوانیم، روایت متفاوتی می­سازیم؛ «تروریسم تهدیدی است برای آزادی، عدالت و امید» و «اگر دولت­ها فکری به حال تروریسم نکنند، درهای رسیدن به آزادی، عدالت و امید همچنان بسته باقی می­ماند» (بیکر، 2006الف: 54).

 

تصویر (1): تصویر نمونه برای مفهوم صورت‏بندی مکانی

 

منبع: بیکر، 2006الف

 

3-2-4. پیرنگ­سازی عِلّی

طبق نظر بیکر (2014: 169) در هر روایت راوی رویدادها را صرفاً به صورت تصادفی و «بی­طرفانه» فهرست نمی­کند، بلکه با توسل به عمل پیرنگ­سازی عناصر، روایت را بررسی و روابط بین­شان را مشخص می­کند، مثلاً تعیین می­کند که علت چیست و معلول کدام است، یا این‌که چه کسی یا چه چیزی مسئول فلان اتفاق است. به زبان ساده، «پیرنگ­سازی علّی؛ یعنی این‌که دو نفر چه بسا در مورد مجموعه­ای از حقایق یا رویدادها با هم اتفاق نظر داشته باشند، اما در مورد چگونگی تفسیر این حقایق در رابطه با یکدیگر کاملاً مخالف باشند» (بیکر، 2006الف: 67). برای مثال، بیکر (2006الف: 67) به روایت­های ضد و نقیض در مورد جنگ خاورمیانه اشاره می­کند و می­نویسد: «یک روایت از جنگ خاورمیانه، آدم­کشی­های اسرائیل را پاسخی به حمله‌های تروریستی فلسطینی­ها می­داند، اما روایتی دیگر عملیات انتحاری فلسطینی­ها را نتیجۀ اجتناب­ناپذیر تروریسم دولت اسرائیل می­داند که راه چاره­ای باقی نمی‌گذارد». بر این اساس، «حامیان این دو روایتِ رقیب شاید قبول داشته باشند که رویدادهای مجزایی رخ داده است و حتی ممکن است بر سر جزئیات این رویدادها (این‌که چه کسی چه کاری را در چه مکان و چه زمانی انجام داده) توافق داشته باشند، اما در مورد ارتباط رویدادها با یکدیگر و انگیزۀ بازیگران در هر مجموعه رویداد کاملاً با هم مخالف باشند». به طور کلی، هر روایتی طرح مشخصی از پیرنگ­سازی علّی دارد و همین طرح است که به عناصر مجزا و رویدا­های آن اهمیت می­بخشد» (بیکر، 2014: 169-168).

 

3-2-5. غرابت

هر روایت به رویداد یا شخص خاصی اشاره می­کند، اما تنها در صورتی قابل­ درک است که در «گونۀ داستانیِ» آشنایی قرار بگیرد و تنها در این صورت است که می­تواند معنایی فراتر از مفهوم ظاهری­اش داشته باشد (بیکر، 170:2014). در واقع، این گونۀ داستانی به هر رویداد معنا می­بخشد (بیکر 2006الف: 78) و به تفسیر ما از رویدادها و گفتمان­ها شکل می­دهد (2006الف: 81). برای مثال، وقتی در سال 1993 قاضی دیوان عالی آمریکا، شرکت­های آمریکایی را به هیولای فرانکشتاین تشبیه می­کند، قصد دارد با اشاره به گونۀ داستانیِ «هیولای خارج از کنترل» به مخاطبانش بفهماند که «دولت­ها، همان طور که فرانکشتاین هیولای خود را ساخت، شرکت­هایشان را می­سازند و این شرکت­ها وقتی ساخته می­شوند، مثل هیولای فرانکشتاین به خالقان خود قدرت می­دهند [چنین است در متن، جملۀ صحیح به این صورت است: بر خالقان خود چیره می‌شوند]» (باکان[46]، 2004، نقل از بیکر، 2006الف: 81) . بنابراین، «روایت­ها به رویدادها و اشخاص مشخصی اشاره می­کنند، اما این کار را در چارچوب کلی­ترِ گونۀ داستانی انجام می­دهند» (بیکر، 2006الف: 78) و این گونه­های داستانی شامل «انواع شخصیت­ها و سناریوها هستند و تأثیر بسیاری بر ذهن ما دارند» (بیکر، 70:2014).

 

3-2-6. ژانر­پذیری

ویژگی ژانرپذیری روایت به این معنا است که «اگر بخواهیم روایتی قابل­فهم و موثر بسازیم، باید آن را در چارچوب­های تثبیت­شدۀ روایی از جمله شعر، عریضه، داستان پلیسی، سرمقاله و چیزهایی از این دست قرار بدهیم» (بیکر، 2014: 170)؛ این چارچوب‌ها «مدل­هایی» در اختیار نویسنده و خواننده قرار می­دهند که شیوۀ تفسیرِ رویدادهای انسانی را مشخص می­کنند (برونر، 1991، نقل از بیکر، 2006الف: 85)، به عبارت دیگر، این چارچوب­ها معانی متعددی را تداعی می­کنند (بیکر، 170:2014) و در نتیجه ما را تشویق می­کنند ویژگی­های مشخصی را به هر تجربۀ روایی نسبت دهیم (بیکر، 2006الف: 86). برای مثال، «عریضه» ژانری است که در آن شخصِ خواهان، ضعیف تلقی می­شود و شخصِ خوانده، حریفی قدرتمند، اما احتمالاً بی­انصاف (بیکر، 170:2014). «شعر» نیز ژانری است برای بیان مضمونی غیرواقعی و در نتیجه انتظار می­رود شعر بیان‌گر چیزی غیرواقعی باشد نه چیزی حقیقی (بیکر، 2006الف: 86).

 

3-2-7. هنجارپذیری

به اعتقاد برونر (1991، نقل از بیکر، 2014: 170) روایتی ارزش نقل شدن دارد که بتواند انتظارهای رایج و متعارف را زیرسوال ببرد و نقض کند. این حرف «به این معنا است که روایت­ها همگی باید به نوعی از «هنجارها» فاصله بگیرند، اما چنانچه بخواهیم روایتی قابل­ فهم بسازیم، «این انحراف و فاصله باید در چارچوب پیرنگ­های هنجار­بنیاد صورت بگیرد»» (بیکر، 2014: 170). بنابراین، هنچار­پذیری؛ یعنی نقض انتظارات رایج در چارچوب پیرنگ­های هنجار­بنیاد به منظور از بین بردن مشروعیت آن انتظارها (بیکر، 2006الف: 98) و این پتانسیلی است که همه روایت­ها از آن برخوردارند (بیکر، 2006الف: 98)، پس جزء ویژگی تمام روایت­ها است (بیکر، 2014: 170).

بیکر در توضیح مفهوم هنجارپذیری به فیلم مستند جنین جنین[47] اشاره می­کند که در سال 2002 پس از حملۀ اسرائیل به اردوگاه جنین واقع در کرانۀ باختری عرضه شد. این فیلم به زبان عربی است، اما به زبان­های مختلفی از جمله انگلیسی زیرنویسی شده است. بیکر بر نسخۀ انگلیسی این مستند که ظاهراً بیشتر برای مخاطب آمریکایی تهیه شده است، متمرکز می‌شود و به تحلیل ترجمۀ انگلیسی یکی از جمله­های عربی آن می­پردازد (نبیکر، 2007: 165-163). پیرمردی فلسطینی که از این حمله و بی­تفاتی جهان نسبت به آن شوکه شده است، می­گوید «چه بگویم، به خدا، به خدا خانه­مان دیگر خانه نیست» (بیکر، 2007: 164). این جمله در زیرنویس انگلیسی به این صورت ترجمه شده است: «چه بگویم، حتی ویتنام هم به این بدی نبود» (بیکر، 2007: 164). به اعتقاد بیکر، این ترجمه در آنِ واحد دو کار انجام می­دهد؛ از یک طرف خوانندۀ انگلیسی با دیدن کلمۀ ویتنام متوجه می­شود که حادثۀ جنین برخلاف آنچه رسانه­های انگلیسی­زبان می­گویند صرفاً یک درگیری مختصر نبوده و در واقع همچون جنگ ویتنام خشونت جنگی محسوب می­شود (بیکر، 2007: 165-164) و از طرف دیگر، خوانندۀ آمریکایی که تابه حال آمریکا را در جنگ اسرائیل و فلسطین بی‌طرف می­دانسته حالا نگاه متفاوتی به نقش این کشور در این منازعه پیدا می­کند (مثلِ نقشی که آمریکا در جنگ ویتنام ایفا کرده است). پس این ترجمه، روایت بی­طرفی آمریکا را زیرسوال می­برد و در عین حال این کار را در چارچوب پیرنگی هنجاربنیاد انجام می­دهد (جنگ ویتنام برخلاف جنگ بین اسرائیل و فلسطین برای خوانندۀ آمریکایی ملموس است) (بیکر، 2006: 100-99).

 

3-2-8. انباشت روایی

منظور از ویژگی انباشت روایی این است که ما چگونه «داستان­ها را سر­هم­بندی می­کنیم تا از آن­ها چیزی کلی بسازیم» (برونر، 1991، نقل از بیکر، 2014: 170). به بیان دیگر، انباشت روایی «فرآیندی است که طی آن داستان­های مختلف به هم وصل می­شوند تا در طول زمان روایت­های بزرگ­تر و بزرگ­تری ساخته شود» (بیکر، 2014: 170). فرآیند سر­هم­بندی کردن داستان این امکان را فراهم می­آورد که داستان­های متعدد در جاهای مختلف جهان بسته به موقعیت رواییِ راوی به ساخت روایتی مشخص کمک کنند (بیکر، 2014: 170). برای مثال، داستان­هایی که دربارۀ اعمال خشونت­آمیز در قسمت­های مختلف جهان ساخته می­شود بسته به موقعیتِ راوی ممکن است یا به روایت تروریسم و افراط­گرایی اسلامی منجر شود یا به روایت مقاومت در برابر تهاجم غرب (بیکر، 2014: 170).

بیکر علاوه بر رده­شناسی و ویژگی­های روایت دو عنصر دیگر، یعنی قاب­بندی و الگوی روایت­شناختی را نیز در مدل تحلیلی خود معرفی می­کند. در ادامه به شرح این دو عنصر پرداخته می­شود.

 

3-3. قاب­بندی

به اعتقاد بیکر (2006الف: 105)، «مترجمان و مترجمان شفاهی در هر ترجمه با یک انتخابِ اخلاقیِ اساسی رو­به­رو می­شوند: آیا باید ایدئولوژی­های موجود در روایت متن یا گفتار را بازآفرینی کنند یا از آن­ها دوری بجویند»؛ به عبارت دیگر، مترجمان یا می­توانند «از جایگاه روایی نویسنده یا سخنگو فاصله بگیرند» یا «با آن احساس همدلی کنند». بنابراین، مترجم فقط نقش دریافت­کنندۀ منفعل کار ترجمه را ایفا نمی­کند، بلکه مثل هر گروه دیگری در جامعه، مسئول متن­ها و گفته­هایی است که تولید می­کند. مترجم چه آگاهانه و چه غیرآگاهانه متن­ها و گفته­هایی را ترجمه می­کند و این متن­ها و گفته­ها در ساختن [...] و به چالش کشیدن واقعیت اجتماعی نقش دارند (بیکر، 2006الف: 105). بیکر با توجه به همین فرض اساسی، مفهوم قاب­بندی را آن‌طور که در آثار گافمن و نوشته­های مربوط به جنبش­های اجتماعی بیان شده به کار می­گیرد «تا ببیند مترجمان و مترجمان شفاهی چگونه با همکاری ناشران، ویراستاران و دیگر عوامل دخیل در این تعامل، جنبه‌هایی از روایت‌های موجود در متن­ها و گفته­ها را تقویت، تضعیف یا تعدیل می­کنند و با این کار چه نقشی در ساختن واقعیت اجتماعی ایفا می­کنند» (بیکر، 2006الف: 5). آن‌طور که بیکر (2006الف: 106) می­گوید «در بیشتر نوشته­های مربوط به جنبش­های اجتماعی، قاب­بندی نوعی فرآیند دلالتیِ فعالانه تلقی می­شود و قاب­ها به مثابه ساختارهای انتظار و اقداماتی راهبردی­اند که آگاهانه اتخاذ می­شوند تا جنبش یا موضعی مشخص را در چارچوبِ چشم­اندازی مشخص به نمایش بگذارند». بیکر به پیروی از این سنت علمی، قاب­بندی را «راهبردی فعالانه» برای اعمال عاملیت تعریف می­کند «که از طریق آن می‌توانیم آگاهانه در ساخت واقعیت ایفای نقش کنیم» (بیکر، 2006الف: 106).

بیکر (2007: 158) درخصوص «راهبردهای» قاب­بندی در ترجمه می­گوید «فرآیند قاب­بندی­­ (مجدد) عملاً می­تواند از هر منبع زبانی و غیرزبانی استفاده کند تا برای خواننده یا شنونده یک موقعیت تفسیر فراهم کند». این منابع می­تواند «شامل ابزارهای فرازبا‌ن‌شناختی مثل آهنگ جمله و فن چاپ، منابع دیداری مثل رنگ، تصویر و صفحه‌بندی و نیز ابزار زبانی مثل تبدیل زمان، اشاره، تغییر رمز و کاربرد حسن­تعبیر باشد» (بیکر، 2007: 158). بیکر در ادامه می­نویسد «کاربران زبان، از جمله مترجمان و مترجمان شفاهی همچنین می­توانند از ویژگی­های روایت (زمان­/ مکان­مندی، ارتباط­مندی، تصرف گزینشی و پیرنگ­سازی علّی) بهره جویند تا متن یا گفتاری را برای مخاطبی مشخص قاب­بندی یا قاب­بندی مجدد کنند. آن­ها می­توانند با تغییر صورت­بندیِ ویژگی­های روایت «بر دیدگاه روایی خواننده یا شنونده تاثیر بگذارند» (بیکر، 2006الف: 111). این فرآیند صورت­بندیِ مجدد یا «داخل متن ترجمه شده» انجام می­گیرد یا «اطراف آن» (بیکر، 158:2007).

در زیر نمونه­ای از قاب­بندی در فضای ترجمه­ای مطرح می­شود تا خواننده به درک بهتری از این مفهوم برسد. از میان ابزار متفاوتی که برای قاب­بندی به‌کار گرفته می­شود، گفتار حاضر به شرح قاب­بندی از طریق تصرف گزینشی می­پردازد.

 

3-3-1. قاب­بندی از طریق تصرف گزینشی

قاب­بندی از طریق تصرف گزینشی یا در داخل متن­های ترجمه شده یا در سطوح بالاتر از متن انجام می­شود. قاب­بندی درون­متنی به الگوهای حذف و اضافه در متن­های ترجمه شده اشاره دارد که هدف از آن­ها تضعیف، تقویت یا بهبود جنبه‌هایی از روایت­های موجود در متن مبدأ یا جنبه­هایی از روایت­های بزرگ­تری است که متن در آن جای گرفته است (بیکر، 2006الف: 114). برای مثال، متخصصانِ ترجمۀ ادبی مدت­ها به مطالعۀ الگوهای حذف ناشی از اعمال سانسور از جمله خودسانسوری، پرداخته­اند (بیکر، 2006الف: 115). بیکر در تشریح این نوع تصرف گزینشی به بحث سانسور در ادبیات کودک اشاره می­کند و از الگوهای آشنای حذف از جمله حذف مفاهیم جنسی و مذهبی که روایت­های رسمی رژیم فرانکو در اسپانیا را به چالش می­کشید، سخن می­گوید. قاب­بندی در سطوح بالاتر از متن به موضوع انتخاب یا عدم انتخاب متن، نویسنده، زبان یا فرهنگی برای ترجمه اشاره دارد. برای مثال، بیکر (2006الف: 114) می­گوید «طبق قانون سانسور در آلمان نازی، تمام آثار ترجمه شده در حوزۀ ادبیات داستانی قبل از چاپ باید مجوز چاپ می­گرفته­اندو یکی از مواردی که بررسی می­شده پیشینۀ نژادی نویسنده بوده و هدف از این کار جلوگیری از چاپ آثار نویسندگان یهودی بوده است. رژیم نازی با استفاده از این الگوی گزینشی می­توانسته صدای روایی یهودی­ها را از جامعه پاک و روایت­های عمومی آلمان را از تأثیر آن حفظ کند» (بیکر، 2006الف: 114).

 

3-4. الگوی روایت­شناختی

به اعتقاد بیکر (2006الف: 17)، «این مسأله که روایت­ها داستان­هایی ساخته شده­اند و ما در آن­ها جای گرفته­ایم باعث نمی‌شود نتوانیم نسبت به آن­ها موضع­گیری کنیم». در واقع «ما باید نسبت به [...] روایت­ها موضع­گیری کنیم تا بتوانیم در جهان عمل کنیم»، ما «باید دربارۀ صحت و اعتبار روایت­هایی که زندگی­مان را تحت تأثیر قرار می­دهند قضاوت کنیم» (بیکر، 2006الف: 17). در نتیجه، بیکر در مدل تحلیلی­اش از الگوی روایت­شناختیِ والتر فیشر بهره می­جوید و نشان می­دهد «چگونه می­توانیم روایت­ها را ارزیابی کنیم تا مشخص شود آیا باید باورشان کنیم یا از کسانی که باورشان دارند، فاصله بگیریم یا حتی آن­ها را فعالانه به چالش بکشیم» (2006الف: 141). این ارزیابی بر مبنای دیدگاه روایی افراد صورت می‌گیرد، پس نتیجۀ آن می­تواند از فردی به فرد دیگر متفاوت باشد (بیکر، 2006الف: 141). در این­جا فقط یکی از عناصر مدل والتر فیشر، یعنی مفهوم انسجام ساختاری با ذکر مثال توضیح داده می­شود:

 

3-4-1. انسجام ساختاری

به گفتۀ بیکر (2006الف: 144)، انسجام ساختاری به هماهنگی درونی هر روایت مربوط می­شود؛ به این‌که آیا روایت، خواه در فرم، خواه در استدلال (فیشر، 1997، نقل از بیکر، 2006الف: 144) در خود تناقض دارد یا نه. برای مثال، بیکر (2006الف: 144) به نتیجۀ تحقیقاتی اشاره می­کند که لرد باتلر[48] دربارۀ عوامل منجر به حمله به عراق در سال 2003 انجام داده است. لرد باتلر اذعان می­کند «اطلاعاتی که جنگ براساس آن آغاز شد بیش از حد اغراق­آمیز بوده است» اما این طور نتیجه­گیری می‌کند که «هیچ کس در این وضع مقصر نیست» (بیکر، 2006الف: 144). بیکر می­گوید «پذیرفتن این مسأله که اطلاعات منجر به آغاز جنگ بیش از حد اغراق­آمیز بوده با این نتیجه­گیری که هیچ‌کس در این وضع مقصر نیست سازگاری ندارد». بنابراین، در این­جا روایت باتلر انسجام ساختاری ندارد و از این رو «نمی­توانیم روایت او را باور کنیم» (2006الف: 144).

 

4. ظرفیت­های پژوهشی نظریۀ روایت

گفتار حاضر پس از شرح مدل تحلیلی بیکر به توصیفِ ظرفیت­­های پژوهشی آن می­پردازد؛ برای این کار ابتدا برخی از پژوهش­های بیکر در چارچوب نظریۀ روایت را توصیف می‌کند و سپس توضیح می­دهد که چگونه می­توان براساس این پژوهش­ها تحقیقات بیشتری انجام داد.

4-1. روایت­ها در ترجمه و روایت­های ترجمه[49] (بیکر، 2005)

ییکر (2005) یکی از روایت­های مفهومی حاکم بر گفتمان­های حرفه­ای ترجمه را زیرسوال می­برد؛ روایتی که براساس آن ترجمه با میسر ساختن امکان گفت­وگو و تبادل نظر بین فرهنگ­ها باعث ایجاد صلح و تساهل و تفاهم بین آن­ها می­شود (بیکر، 2005: 4). در این روایت، مترجم «واسطه­ای صادق» و ترجمه «عامل ایجاد خوبی» و «ابزاری برای برقراری رابطه بین فرهنگ­های مختلف» تلقی می­شود و «ازاین­رو [...] به اعضای این فرهنگ­ها کمک می­کند بهتر یکدیگر را درک کنند» (بیکر، 2005: 9). در نتیجه، مفاهیم «گفت‌وگو، تبادل نظر، درک و البته دانش به لحاظ اخلاقی بار «مثبت» دارند و بدون هیچ مشکلی به عدالت، صلح، تساهل و پیشرفت می­انجامند» (بیکر، 2005: 9). به عبارت دیگر، ترجمه «پل» است و مترجم «سازندۀ پل» و این پل «همیشه بار مثبت دارد» و «همیشه برای مقاصد خوب (اخلاقی) ساخته می­شود» (بیکر، 2005: 9).

بیکر روایتِ «پل» و «سازندۀ پل» را غیرواقعی و کورکورانه می­داند و معتقد است چنین روایتی واقعیت‌های موجود در زمینۀ تعارض­های سیاسی و نقش پیچیدۀ مترجمان را در آن پنهان می­کند (بیکر، 2005: 10). بله، پل­ها «به ما این امکان را می­دهند که از رویشان عبور کنیم و با اعضای فرهنگی متفاوت ارتباط مثبت برقرار کنیم، اما در عین حال نیروهای مهاجم را نیز قادر می‌سازند که از رویشان بگذرند و کل جمعیت را بکشند و مثله و نابود کنند» (بیکر، 2005: 9). بنابراین، مترجمان باید این حقیقت را بپذیرند که در تقویت و انتشار هر نوع روایت و گفتمان، نه لزوماً فقط روایت­ها و گفتمان­های مثبت، نقش دارند. بیکر در تشریح نقش مترجم­ها در بافت تعارض­های سیاسی به سازمان ممری (موسسۀ تحقیقات رسانه­های خاورمیانه) اشاره می­کند و توضیح می­دهد که تیم مترجمان ممری چگونه با ابزارهای روایی خاص خود از طریق ترجمه دربارۀ فرهنگ­های دیگر، روایت­های منفی می­سازند و به تعارض­های سیاسی دامن می­زنند.

با توجه به مقالۀ روایت‏ها در ترجمه و روایت‏های ترجمه (بیکر، 2005) پژوهش­های زیر در این حوزه پیشنهاد می­شود:

1- پژوهشگران می­توانند به پیروی از بیکر نمونه­های دیگری از نقش­های منفی مترجمان را در تعارض­های سیاسی معرفی کنند تا روایت «پل» و «پل­ساز» را زیر سوال ببرند. مثلاً می‌توانند به روایت­های مختلف مترجمانِ سازمان ممری یا سازمان­های شبیه آن (از جمله Watching America) اشاره کنند تا مشخص شود پلی که مترجمان بین دو فرهنگ می‌سازند لزوماً همیشه بار مثبت ندارد و می­تواند به جنگ دامن بزند.

2- بیکر (2005) فقط به یکی از استعاره­های موجود (استعارۀ پل و پل­ساز) در دنیای ترجمه که برای ترجمه نقش مثبت قائل­اند، می­پردازد. در دنیای ترجمه، استعاره­های دیگری نیز وجود دارد که اساساً نقش ترجمه و مترجم را مثبت ارزیابی می‌کنند.

پژوهشگران می­توانند در چارچوب نظریۀ روایت بیکر این استعاره­های دیگر را بررسی کنند و ببیند آیا می­توانند مثال نقضی برای هر یک در دنیای ترجمه بیابند. مقالۀ حاضر یکی از این استعاره­ها را پیشنهاد می­کند: تن[50] در مقاله­اش با عنوان «هویت مترجم به روایتِ استعاره»[51] استعاره­های مختلفی برای نقش مترجم معرفی می­کند. او در یکی از این استعاره‌ها، مترجم را دلال ازدواج می­داند: «مترجم دلال یا واسطه­ای است که وظیفه دارد به مردم کمک کند با ادبیات خارجی آشنا شوند و ترغیب­شان کند به ادبیات خارجی عشق بورزند» (2012: 21). آیا این روایت مفهومی از ترجمه و مترجم همیشه صحت دارد؟ آیا مترجمان هیچ­گاه از ترجمۀ ادبیات برای مقاصد منفی استفاده نمی­کنند؟ آیا می­توان نمونه‌هایی از ترجمۀ ادبیات پیدا کرد که هدف از آن ایجاد آشنایی فرهنگ­ها و عشق‌ورزی به یکدیگر نباشد؟ به طور کلی، آیا می­توان استعارۀ دلال ازدواج را در چارچوب نظریۀ روایت، زیرسوال برد؟

 

4-2. ترجمه و عمل­گرایی[52] (بیکر، 2006ب)

بیکر (2006ب) بر گروه­هایی از مترجمان و مترجمان شفاهی متمرکز می­شود که «فعالانه در برنامه­های اجتماعی و سیاسی ایفای نقش می­کنند» و «آشکارا روایت­های غالب زمانه را به چالش می­کشند» (2006ب: 462). او با استفاده از مفهوم روایت در علوم اجتماعی، ابتدا توضیح می­دهد که «اعضای این گروه­ها به روایت­های مشخصی باور دارند و همین روایت­ها آن­ها را گردهم می­آورد» (2006ب: 463). سپس می­گوید «نظریۀ روایت به ما این امکان را می­دهد که این گروه­ها و کارشان را دست­کم از دو منظر بررسی کنیم» (2006ب: 475)؛ اولاً «می­توان انواع روایت­هایی را که چنین گروه­هایی می­سازند بررسی کرد و دید آن­ها چگونه بر این روایت­ها، با انتخاب مطالب ترجمه­ای و شیوه­های ترجمه، تأثیر می­گذارند» (بیکر، 2006ب: 76-475). ثانیاً «می­توان با استفاده از الگوی روایت‌شناختیِ فیشر مثلاً انسجام روایت­های این گروه­ها را بررسی کرد» (بیکر، 2006ب: 477). بنابراین بیکر در این مقاله­ بر پرسش­هایی از این دست متمرکز می­شود؛ اعضای این گروه­ها چه متن­هایی برای ترجمه انتخاب می­کنند؟ آیا روایت­هایی را که به شدت با آن مخالف­اند در قابی متفاوت قرار می­دهند و تضعیف­شان می­کنند؟ آیا برای این‌که بتوانند به تفسیر مخاطبانشان از روایت­ها جهت بدهند، متن را دستکاری می­کنند (مثلاً چیزی را از متن حذف یا به آن اضافه می­کنند) یا از پیرامتن­ها استفاده می­کنند؟ آیا روایت­هایی که می­سازند از انسجام ساختاری یا دیگر انواع انسجام برخوردارند؟ آیا به گروه­های ضعیف و در حاشیه کمک می­کنند تا صدای روایی­شان را به گوش برسانند؟

با توجه به مقالۀ ترجمه و عمل‏گرایی (بیکر، 2006ب) دو پیشنهاد تحقیق زیر
مطرح می­شود:

1- پژوهشگران می­توانند کار چنین گروه­هایی را از دو جهت بررسی کنند؛ اولاً این گروه‌ها چه متن­هایی برای ترجمه انتخاب می­کنند و با این انتخاب­ها چه روایت­هایی می‌سازند. ثانیاً برای تقویت و تضعیف روایت­ها چگونه دست به قاب­بندی می­زنند؟ گروه‌های زیر برای چنین پژوهش­هایی مناسب­اند:

 

1- Translators for Peace

2- Babels

3- Translators and Interpreters Peace Network

4- ECOS

5- Translators without Borders

 

2- به پیروی از بیکر می­توان روایت­هایی را که این گروه­­ها می­سازند از منظر الگوی روایت­شناختی بررسی کرد تا مثلاً مشخص شود آیا این روایت­ها انسجام درونی دارند و در نتیجه می­توانند به هدف نهایی خود؛ یعنی مبارزه با روایت­های غالب زمانه دست یابند. مثلاً می­توان دید آیا روایت­هایی که گروه مترجمان بدون ­مرز می­سازد از انسجام ساختاری برخوردار است یا نه. بیکر خود با بررسی کار گروه مترجمان بدون مرز به این نتیجه می­رسد که روایت آن­ها فاقد انسجام ساختاری است، زیرا این گروه که برای ارگان­های حقوق بشری مثل پزشکان بدون مرز به صورت رایگان و با اهداف انسان­دوستانه ترجمه می­کند از شرکت یوروتکست[53] که شرکتی تجاری در امر ترجمه است، منشعب شده است. به دلیل وجود پیوندهای متعدد در وب‌سایت­های هر یک از این دو گروه به دیگری، مرز بین فعالیت­ها و اهداف تجاری و انسان‌دوستانه مخدوش می‌شود به نحوی که هر عمل انسان‌دوستانه با اهداف تجاری نیز پیوند می­خورد (بیکر، 2006ب: 478-477).

 

4-3. قاب­بندی مجددِ برخوردها در ترجمه[54] (بیکر، 2007)

قاب‏بندی مجدد برخوردها در ترجمه (بیکر، 2007) با استفاده از مفهوم قاب­بندی به بررسی روش­هایی می­پردازد که مترجمان و مترجمان شفاهی روایت­های موجود در متن یا گفتار اصلی را تقویت، تضعیف یا تعدیل می­کنند (بیکر، 2007: 151). بیکر در این مقاله توضیح می­دهد که چگونه می­توان در داخل و اطراف متن عمل قاب­بندی را انجام داد (2007: 151) و چند نمونه از راهبردهای قاب­بندی در اطراف متن و درون متن را معرفی می­کند.

بیکر در توضیح قاب­بندی در اطراف متن به سازمان­های نومحافظه­کاری چون «ممری» و «واچینگ اِمِریکا» اشاره می­کند. تخصص این سازمان­ها انتشار ترجمۀ متن‌هایی منتخب برای ساختن روایت­هایی مشخص است. او می­گوید این سازمان­ها بیشتر در اطراف متن دست به قاب­بندی می­زنند. برای مثال، با استفاده از تصرف گزینشی، جهان عرب را افراطی و خطرناک جلوه می­دهند و برای این کار از بین متن­های مختلفی که کشورهای عرب را به تصویر می­کشند صرفاً بدترین نمونه­های ممکن را برای ترجمه انتخاب می­کنند (2007: 158). قاب­بندی در این سازمان­ها از راه تصویر و ویدئو نیز صورت می­گیرد. برای مثال، سازمان «واچینگ امریکا» در ترجمۀ متن­های عربی به انگلیسی تصاویری در متن ترجمه شده قرار می­دهد و شرحی زیرشان می‌نویسد تا آن‌طور که می­خواهد روایت­های ترجمه­ای را قاب­بندی کند (2007: 159) یا در کنار ترجمه‌هایش، لینک ویدئوکلیپی نیز قرار می­دهد تا به تفسیر ما از متن ترجمه شده جهت مشخصی بدهد (بیکر، 2007: 159). علاوه بر این راهبردها، از پیرامتن­ها (تصویر روی جلد کتاب، معرفی روی جلد کتاب، مقدمه، پیش­گفتار و پانویس) نیز می‌توان برای قاب­بندی بهرۀ بسیار برد (بیکر، 2007: 160). برای مثال، بیکر به دو ترجمۀ عربی از کتاب برخورد تمدن­ها و بازسازی نظم جهانی نوشتۀ ساموئل هانتینگتون اشاره می­کند و می­نویسد هر دو ترجمه، مقدمه­های مفصلی دارند و مترجمان از طریق این مقدمه­ها، هانتیگتون و نظریه­اش را زیر سوال می­برند (2007: 161).

مثال­هایی که بیکر برای قاب­بندی درون­متنی می­آورد از فیلم مستندی ا­ست با عنوان جِنین جِنین که در سال 2002 پس از حملۀ اسرائیل به اردوگاه جنین در کرانۀ باختری عرضه شد. بیکر نسخۀ انگلیسی این مستند را که ظاهراً بیشتر برای مخاطب آمریکایی تهیه شده است، بررسی می­کند. یکی از واژه­های پرتکرار در زیرنویس­ها واژۀ «شهید» است. بیکر می­گوید معادل معیار این واژه در زبان انگلیسی کلمۀ Martyr است، اما در زیرنویس انگلیسیِ این مستند، هر بار که مصاحبه­شوندگانِ فلسطینی از واژۀ شهید استفاده می­کنند، معادل­های دیگری همچون Victim (قربانی) و Killed (کشته) به کار می­رود (2007: 166). او می­گوید این کار دو دلیل دارد؛ اول این‌که «واژۀ شهید از نظر معنایی با واژۀ Martyr به طور کامل همخوانی ندارد»؛ یعنی «در زبان عربی، شهید عموماً به فردی اطلاق می­شود که مخصوصاً در جنگ به صورتی خشونت­آمیز کشته می­شود، خواه داوطلبانه در این جنگ شرکت کرده باشد، خواه غیرداوطلبانه و بدون در نظر گرفتن دین و مذهبش». بنابراین، واژۀ شهید آن بار معناییِ ستیزه­جویی و افراط­گرایی را که واژۀ Martyr در زبان انگلیسی هنگام اشاره به جهان عرب و اسلام پیدا کرده است در خود ندارد (بیکر، 2007: 165). علاوه بر این، واژۀ Martyr در چنین فضایی بلافاصله بنیادگرایی اسلامی را به ذهن می­آورد و کاربرد پی­در­پی آن آب به آسیاب کسانی می­ریزد که جنگ خاورمیانه را نبردی مذهبی می‌دانند (بیکر، 2007: 166-165) بنابراین، بیکر می­گوید انتخاب معادلی مثل Victim یا Killed در نسخۀ انگلیسی به جای واژۀ Martyr روایتی غیرمذهبی از جهان عرب و فلسطین به دست می­دهد.

براساس این مقاله، می­توان پژوهش­های مشابهی در مطالعات ترجمه انجام داد:

1- پژوهشگران می­توانند بر سازمان­هایی مانند ممری متمرکز شوند و روایت­های آن­ها و نیز راهبردهای قاب­بندی­شان را بررسی کنند. مثلاً می­توان بررسی کرد چنین سازمانی از طریق انتخاب­های ترجمه­ای یا دیگر ابزارهای قاب­بندی چه روایت‌هایی از موضوع­هایی مثل برجام، جنگ یمن یا برخورد فلسطینیان و اسرائیلی­ها می­سازند.

2- همچنین می­توان راهبردهای قاب­بندی درون­متنی و برون­متنی را در دیگر حوزه­ها، مثلاً ادبیات یا ادبیات کودک، بررسی کرد تا مشخص شود این راهبردها چگونه روایت­های موجود در متن­های اصلی را تقویت یا تضعیف می­کنند. مثلاً تغییر طرح جلد کتاب­های کودک ممکن است ابزاری برای قاب­بندی مجدد اثر ترجمه شده و ساختن روایتی متفاوت با روایت متن مبدأ باشد. تغییر لباس­های کودکان در نقاشی­ها و جلد کتاب­های ترجمه شده یا حذف تصویر سگ در کتاب­های کودک تلاشی است برای هماهنگ کردن اثر ترجمه شده با روایت­های عمومی حاکم بر کشور.

نتیجه‌گیری

با توجه به اطلاعاتی که در این مقاله در اختیار خوانندگان قرار گرفت، انتظار می­رود پژوهشگران بتوانند با تکیه بر عناصر متعدد مدلِ بیکر (رده­بندی روایت، ویژگی­های روایی، قاب­بندی و الگوی روایت­شناختی) و با استفاده از مفهوم روایتِ جامعه­شناختی، پژوهش­های بیشتری انجام داده و اطلاعات بیشتری دربارۀ نقش ترجمه و مترجم در ساخت روایت­ها و درنتیجه در ساخت جهان اجتماعی در اختیار مخاطبان­شان بگذارند. در این پژوهش­ها می­توان بر بررسی مواردی از این دست متمرکز شد: استعاره­های موجود دربارۀ ترجمه، مفاهیم مطرح در تاریخ ترجمه، روایت­سازی سازمان­ها و نهادها با استفاده از ترجمه، روایت فرد مترجم و مقاومت او در برابر روایت­های عمومی و فراروایت­ها، نقش مترجمان در روایت­سازی، شیوه‌های قاب­بندی در کار مترجمان، خبرگزاری­ها، ناشران، وب‌سایت­ها و سازمان­ها و چگونگی روایت­سازی با استفاده از این قاب­ها و انسجام روایت­های گروه­های فعال در زمینۀ ترجمه.

داده­های لازم برای انجام چنین پژوهش­هایی را می­توان از منابع متعدد جمع­آوری کرد؛ از جمله: 1- متن­ها (مانند متن اخبار سیاسی، متون حوزۀ ادبیات و ادبیات کودک و متن­های سیاسی-اجتماعی)، 2- پیرامتن­ها (شامل پانویس­ها، مقدمۀ مترجم، جلد کتاب­ها و مصاحبه­های مترجمان)، 3- خبرگزاری­ها، وب‌سایت­های خبری، روزنامه­ها، کانال­های شبکه­های اجتماعی و 4- تصاویر، ویدئوها و پیوندها.



[1]. Baker

[2]. Harding

[3] Hinchman

[4]. Al-Herthani

[5]. Fisher

[6]. Landau

[7]. Al-Herthani

[8]. Bruner

[9]. Hinchman

[10]. Somers

[11]. Gibson

[12]. Translation and Conflict

[13]. Ayoub

[14]. Edward Said

[15]. MEMRI (The Middle East Media Research Institute)

[16]. Christa Wolf

[17]. German Democratic Republic (GDR)

[18]. Helin

[19]. McDonough

[20]. Narrative typology

[21]. Narrative features

[22]. Ontological Narrative

[23]. Public Narrative

[24]. Conceptual Narrative

[25]. Meta-narrative

[26]. Selective appropriation

[27]. Relationality

[28]. Temporality

[29]. Causal emplotment

[30]. Particularity

[31]. Genericness

[32]. Normativeness

[33]. Narrative Accrual

[34]. Framing

[35]. Narrative Paradigm

[36]. Walter Fisher

[37]. Nelson Mandela

[38]. Edward Said

[39]. Natural Selection

[40]. The History of British India

[41]. The clash of Civilizations and the Remaking of World Order

[42]. Lyotard

[43]. Jameson

[44]. Foucault

[45]. Al-Sharif

[46]. Bakan

[47]. Jenin Jenin

[48]. Lord Butler

[49]. Narratives in and of Translation

[50]. Tan                                                                                                   

[51]. The Translator’s Identity as Perceived Through Metaphors

[52]. Translation and Activism

[53]. Eurotexte

[54]. Reframing Conflict in Translation

Al-Herthani, M. M. (2009). Edward Said in Arabic: Narrativity and paratextual framing (PhD Thesis). University of Manchester, UK.
Al-Sharif, S. (2009). Translation in the service of advocacy: Narrating Palestine and Palestinian women in translations by the Middle East Media Research Institute (MEMRI) (PhD Thesis). Manchester, CTIS: University of Manchester.
Baker, M. (2005). “Narratives in and of translation”. SKASE Journal of Translation and Interpretation. 1 (1), 4- 13, retrieved from www.skase.sk; INTERNET.
Baker, M. (2006a). Translation and conflict: A narrative account. London & New York: Routledge.
Baker, M. (2006b). “Translation and activism: Emerging patterns of narrative community”. The Massachusetts Review. 47 (III):
462- 484.
Baker, M. (2007). “Reframing conflict in translation”. Social Semiotics. 17 (2). 151-169.
Baker, M. (2010). “Narratives of terrorism and security: Accurate translations, suspicious frames”. Critical Studies on Terrorism. 3 (3). 347-64.
Baker, M. (2014).Translation as renarration. In Juliane House (Ed.), Translation: A multidisciplinary approach, pp. 158-177. Basingstoke: Palgrave Macmillan.
Harding, S. (2009). News as narrative: Reporting and translating the 2004 Beslan hostage disaster (PhD Thesis). Manchester, CTIS: University of Manchester.
Harding, S. (2012). “How do I apply narrative theory: Socio- narrative theory in translation studies”. Target. 24 (2), 286- 309.
McDonough Dolmaya, Julie. (2010). (Re) imagining Canada: Projecting Canada to Canadians through Localized Websites. Translation Studies, 3 (3): 302- 317. Doi: 10.1080/14781700.2010.496927
Tan, ZAIXI (2012). “The Translator’s identity as perceived through metaphors”. Across Languages and Cultures. 13 (1). pp. 13–32.