نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار دانشگاه حکیم سبزواری - سبزوار
2 کارشناسی ارشد مترجمی عربی دانشگاه حکیم سبزواری - سبزوار
چکیده
عصر کنونی که عصر سرعت و علم و تکنولوژی است ضرورت برقراری ارتباط با جوامع دیگر برای رشد در زمینه های علمی،فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و ... بیش از گذشته احساس می شود؛ یکی از این راههای ارتباطی« ترجمه» در انواعمختلف میباشد. ترجمهی مکتوب به عنوان نوعی از ترجمه به برگردان پیامی از زبان مبدأ به زبان مقصد به صورت نوشتاری، گفته می شود. پر واضح است ترجمهی مکتوب در انتقال آثار کهن و معاصر دیگر ملل، به ادبیات ما نقش بسزایی داشته است، بنابراین آشنایی با اصول و قواعد آن به عنوان ابزاری برای فهم صحیح اندیشهی نویسنده بسیار مهم می باشد.
با توجه به اینکه درمنابع مختلف به صورت پراکنده به اصول ترجمهی مکتوب پرداخته شده و شناخت صحیح این اصول و به کارگیری آن، عامل اصلی ارائهی ترجمهی مقبول می باشد در این مقاله سعی شده است به بررسی و تحلیل مجموعه ای از مهمترین اصول و قواعد ترجمهی مکتوب از جمله تسلط بر زبان مبدأ و مقصد، فهم موضوع ترجمه، مراعات امانت، تسلط بر اصطلاحات خاص و. . . پرداخته و آنها را تبیین نماید.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
Survey of the Lingual, Lexical and Content-related Principles of Written Translation
نویسندگان [English]
- Hassan Majidi 1
- Madineh Qeshlaqi Qeshlaqi 2
چکیده [English]
At this age which is an era of speed,science and technology the necessity for communication with other communities in order to advance in scientific, cultural, political,social etc… areas is felt more than before. Translation is one of such communication means in its various modes. Written translation as a kind of translation is assigned to converting a message from the original language to the target language in writing. Obviously translation of written works plays a remarkable role in communicating the archaic and contemporary works of other nations into our literature. Therefore knowledge of its principles and regulations is so significant as a tool for proper understanding of the thoughts of the author.
Given the fact that in various references, the basics of the written translation has been elaborated on intermittently and the appropriate knowledge and use are essential for delivering an acceptable translation.
In this essay an attempt is made to analyze and define an array of the most significant fundamentals and rules of written translation including mastery of the original and target languages, understanding of the translation subject, loyalty to the meaning, and the ample knowledge of particular terms etc.
کلیدواژهها [English]
- Written translation
- Original Language
- target language
- Basics and Regulations
- Survey
ترجمهی خوب عبارتست از نزدیک ترین معادل در زبان مترجم برای مطلب مورد ترجمه با حفظ مشخصات متن اصلی تا آنجا که ظرفیت زبان اول ایجاب کند و عجیب و دور از ذهن ننماید (صفارزاده، 1384، 24).
برای دستیافتن به یک ترجمهی خوب و مقبول باید با قواعد آن آشنا شد.
اصول و قواعد ترجمه در واقع زیر بناهای اساسی ترجمه هستند که باید همواره
در ترجمه به آن توجه کرد. با توجه به افزایش ارتباطات جهانی ونیاز روزافزون به
ترجمه و کم کاری در حوزهی ترجمهی عربی به فارسی نسبت به زبان های
دیگر به ویژه انگلیسی به فارسی،و بالعکس ضرورت این تحقیق آشکارتر
میشود.
نیو مارک معتقد است «ترجمهی مکتوب تلاشی برای جایگزینکردن جملهای یا پیامی نوشتاری در یک زبان با پیام نوشتاری یا جملهای در زبان دیگر» (کامبیززاده، 1388، 58). در کتب و مقالات مختلف با عنوان اصول و مبانی ترجمه و فن ترجمه،
از جمله فن ترجمه یحیی معروف و مقالات فصلنامهی مترجم، به مواردی از اصول و قواعد ترجمهی مکتوب پرداخته شده که جزء مهمترین منابع این مقاله نیز میباشند.
اما هدف این مقاله جمعآوری و بررسی اصول ترجمهی مکتوب در یک مجموعه میباشد. در این راستا به شرح و تبیین اصول ترجمه پرداخته شده و برای تفهیم
بهتر، اصولی که میتوانستند ریشهی مشترکی در زمینهی دستور زبان یا مبحث
واژگان و محتوا داشته باشند، در دستهبندیهای جداگانهای در کنار هم قرار گرفتند، ولی نباید نادیده گرفت که همهی آنها ریشه در اصول ترجمه دارند و با هم مرتبط هستند.
این پژوهش به شرح و بررسی اصول ترجمه بهعنوان یک مبحث علمی مورد نیاز مترجم، با روش توصیف و تحلیلی میپردازد وبه این سؤالات پاسخ میدهد: 1.ترجمه مکتوب چیست؟ 2. اصول یک ترجمه مکتوب و موفق چیست؟
فرضیهی پژوهش
1. ترجمه مکتوب ترجمهای است که در انتقال مطلب فقط از ابزار نوشتاری استفاده شود.
2. اصول واژگانی، زبانی و محتوایی از اصول اصلی یک ترجمه خوب و موفق
است.
در آغاز اصول زبانی ترجمهی مکتوب به عنوان یکی از اصول اساسی ترجمهی مکتوب بررسی می گردد.
الف- اصول دستور زبانی ترجمهی مکتوب
این اصول بیشتر به مباحثی میپردازد که مرتبط با دستور زبان است و به ساختار زبان مبدأ و مقصد توجه دارد. در ادامه به هریک از آنها پرداخته میشود.
1. تسلط بر زبان مقصد یا زبان مادری
مترجم باید ضمن تسلط بر دستور زبان و اصول بیان و بلاغت زبان مقصد، در زمینهی متون مختلف از جمله ادبی و غیر ادبی مطالعه داشته باشد و علاوه بر آگاهی از شاهکارهای ادبی، مطبوعات آن زبان را از نظر بگذراند تا ازواژه ها و اصطلاحات روز جایگزین شده، آگاهی داشته باشد (شمس آبادی، 1380، 4).
یک مترجم خوب باید پیش از ترجمه، نویسندهی خوبی باشد، یعنی سلیس
و صحیح و روان بنویسد و در زبان خویش مشکلی نداشته باشد تا در نگارش
دچار زحمت نشود (محدثی، 2009). ودیع فلسطین؛ مترجم ادیب، میگوید: «اگر
زبان مادری در برابر مترجم رام نباشد، برایش سخت خواهد بود که ترجمهای درست
و مورد اعتماد ارائه دهد. بنابراین، نوشتهاش پریشان و بیمعنا بوده و پیام و رسالتی را که دارای چارچوب مشخص و هدف معینی باشد، دربرنخواهد داشت» (حسن، 1376، 57).
هرچه قدر یک مترجم تسلط بیشتری به زبان مبدأ نسبت به زبان خودش داشته باشد، امکان معادل سازی کمتر به وجود می آید ودر نتیجه قدرت تصرف در متن را از دست میدهد (بدیعی، 2010م).
بسیاری از مترجمان تسلط به زبان مادری را امری بدیهی می انگارند غافل از آنکه مشکل آنها در یافتن یا معادل ساختن برای مفردات، یا در ادای معانی و مفاهیم دقیق وقابل قبول، بیشتر به خاطر آشنا نبودن به زبان مادری و نه نقص ذاتی آن است (یوسفی، 1371، 65). به چند مورد از ترجمهی آیتی از کتاب تاریخ ادبیات حنا الفاخوری اشاره می شود. «أما عَددُها فَقَد إختَلَفَ المُورِّخون فیه؛ در مورد شمار این قصائد نیز مورخان را اختلاف است» ترجمه ی پیشنهادی: تاریخ نگاران در مورد شمار این قصاید اختلاف دارند. یا «ثُمَّ قَتَلهُ: به قتلش آورد» ترجمه ی پیشنهادی: او را کشت (دهاقین، 1389، 166). یا «لا لِفَقدِه عَدِیلاً: فقدانش را عوضی نمی بیند» ترجمه ی پیشنهادی: اگر او بمیرد هیچ کس جای او را نمی گیرد.
2. تسلط بر زبان مبدأ
یک مترجم خوب ابتدا باید به پایه های اولیه زبان مبدأ (زبانی که از آن ترجمه میشود) تسلط داشته باشد یعنی دستور زبان، واژگان، معانی گوناگون آنها، ریزهکاریهای زبان، اصطلاحات و معانی نهفته ای که برخی از واژگان و عبارت ها دارند را بهخوبی بداند. همچنین به فرهنگ، اوضاع جغرافیایی، آداب ورسوم، وضع اجتماعی، سیاسی- اقتصادی به ویژه ادبیات، تاریخ و روحیات آن ملت آشنا شود تا از این طریق بتواند مفهوم واقعی عبارات و اصطلاحات بکار رفته در متن را به خوبی درک کند و معادل دقیق آن را با سبک و سیاق سخن و بافت کلام به کار گیرد (شمسآبادی، 1380، 41).
مترجم در کنار تسلط بر زبان مبدأ، با توجه به ناهمگونی قالب بندی جوهرهی ساختار در زبانها و با توجه به اینکه ممکن است قالب های ساختاری به ظاهر همگون، در دو زبان مختلف دارای ارزش و نقش ارتباطی متفاوت باشدنباید ساختارها زبان
مبدأ را با ساختارهای متناظرشان در زبان مقصد جایگزین کند بدون اینکه ارزش
و نقش ارتباطی آنها را مد نظر قرار دهد؛ زیرا چنین کاری نه تنها باعث می شود
متن ترجمه به اصطلاح «بوی زبان مبدأ» را داشته باشد و غیر طبیعی جلوه کند بلکه در دراز مدت رواج ناروای صورت ها و قالب های زبان مبدأ در زبان مقصد موجب اختلال در نظام آن زبان می شود (لطفی پور ساعدی، 1381، 77). مثلاً در ضرب المثل «سبق السیف العذل» اگر بصورت تحت اللفظی،یعنی «شمشیر بر ملامت پیشی گرفت» ترجمه شود در زبان فارسی نقش ارتباطی را برقرار نکرده؛ زیرا معادل درست آن در زبان فارسی «کار از کار گذشت» می باشد. یا مثلا «التدخین ممنوع » در فارسی «استعمال دخانیات ممنوع» ترجمه شده که این معادل یابی خود دارای اشکالاتی است؛ از سویی واژه های عربی بکار رفته و از سویی دخانیات به دود ناشی از ماشین ها و کارخانه ها اطلاق میشود، بنابراین، این ترجمه صحیح نمی باشد. معنای دیگری که برای «التدخین ممنوع» در فارسی رایج است «سیگار کشیدن ممنوع است» می باشد که باز هم واژه ی عربی «ممنوع» آمده و بهتر است عبارت «سیگار نکشید » به عنوان معادل فارسی درست جایگزین آن شود.
3. رعایت دستور زبان در ترجمه
درست بودن هر نوشته ای منوط به این است که در آن اصول و قواعد ودستور زبان رعایت شده باشد وگرنه آن نوشته غلط و از دید ادبی فاقد ارزش خواهد بود (قاضی، 1372، 33).
گاهی دستور زبان مبدأ به نوعی در ترجمه به زبان مقصد اثر میگذارد بدینمعنا که عبارت زبان مقصد قدری از خصوصیات نحوی زبان مبدأ را حفظ میکند، بارزترین نمونهی این نوع تأثیر، در ترجمهی تحتاللفظی دیده میشود؛ در این نوع ترجمه
بهجای هر واژه از زبان مبدأ واژهای از زبان مقصد قرار میگیرد و جملهای که به این طریق جایگزین میشود، تاحدودی رنگ و بوی نحو زبان اصلی را دارد (معروف، 1386، 5).
بنابراین، مترجم باید به ساختار زبان مبدأ و مقصد آگاهی کافی داشته باشد تا علاوه بر واردکردن ساختار زبانی به زبان دیگر، معنای نامفهومی ارائه ندهد. مثلاً در ترجمهی تفسیر طبری آیات بهصورت تحتاللفظی ترجمه شده است. آیهی 19-20 سورهی ذاریات، «وَفِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ 19 وَفِی الأرْضِ آیاتٌ لِلْمُوقِنِینَ 20»، بهصورت زیر ترجمه شده است:
«اندر خواستهای ایشان حقیست مر خواهندگان را و بی روزیان را و اندر زمین نشانههاست بیگمانان را» (طبری، 1356 ، 1752).
4. پرهیز از ترجمه به زبان غیر فصیح
یکی دیگر از مشکلاتی که اغلب گریبانگیر مترجم میشود استفاده از کلمات
غیر فصیح و تقریباً محاوره ای و عامیانه است که نگارش آن ضرورتی ندارد. استفاده از این قبیل واژگان تا حدود زیادی از ظرافت و زیبایی ترجمه می کاهد (معروف، 1386، 61).
ناگفته نماند ترجمه ی محاوره ای و عامیانه در جایگاه خود مثلاً داستان و نمایشنامه و فیلم ارزشمند است.به چند مورد از این ترجمه ها اشاره می کنیم "أرجو ألا ترفضیها و لا تسیئی تأویلها" فقط امیدوارم آن را رد نکنی و ازش برداشت بد نداشته باشی (احمدی، 1389، 273).
"کیف لا تعلم؟ ألم تکن هنا؟ هل هی أوصتک بأن تقول ذلک؟" چطور نمی دانی؟مگر اینجا نبودی؟ آیا او از تو خواسته که این را بگویی؟ "(همان: 267).
"ما یقول الجیران «زینب» عنی؟ اُترکیهم، لا تحفلی برّدّ" زینب همسایه ها درباره ی من چه میگویند؟ زینب: رهایشان کن، پاسخشان را نده.
"خَلّی حسابه لا تعدّی" حسابش را رها کن و مشمار (خادمی، 1388، 175).
5. دانستن نقشهای گوناگون زبان
اگر مترجمی اطلاع از این نقش ها نداشته باشد یا آن ها را به خوبی از یکدیگر تمیز ندهد، نمی تواند ترجمهی خوب و روانی ارائه دهد این نقش ها عبارتند از:
1. نقش ارتباطی و اطلاع رسانی: زبان در وهلهی نخست، ابزار ارتباط میان
افراد جامعه یا بهعبارت دیگر، وسیلهی تفهیم و تفاهم است. چیزی که هرروز بهکمک آن میتوانیم نیازهای اجتماعی خود را برآورده کنیم. مثلاً موقع خرید و فروش
میگوییم «یک کیلو سبزی بده». در اینجا زبان واسطهای بیش نیست، اصل کار چیزی بیرون از زبان است و زبان فقط محمل انتقال واقعیت بیرونی است. این نوع کاربرد زبان را کلام وابسته به واقعیت می نامیم (حسینی، 1375 ، 123). بسیاری از موضوعات کتابها، روزنامهها و مجلات نقش اطلاعرسانی دارند (شمسآبادی، 1380، 55).
2. نقش دیگر زبان تعبیرهای مختلف نقش ادبی،شعری، هنری یا تخیلی نامیده میشود. این نقش زبان را کلام وابسته به خود یا کلام خود ایستا می نامیم. مثلاً این شعر حافظ را «دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند / گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند» اگر فقط عنوان خبر به آن دهیم نه چیز دیگر، ارزشی ندارد(حسینی،124). در این مورد مخاطب هیچ نقشی ندارد. بسیاری از گفته های شکسپیر در هملت همچنین نیایش ها، اشعار غنایی و تمامی مرثیه ها از این مورد به شمار می آیند (شمس آبادی، 1380، 56 ).
3. نقش زیبایی شناختی: در این مورد گوینده تنها به زیبایی های کلامی توجه می کند. مقامات یا متون مصنوع در ادبیات عربی از این گونه هستند، مترجم در چنین شرایطی باید از متون مصنوع و فن مقامه نویسی اطلاعات کافی داشته باشد، نویسندگان آن را بشناسد و آثارشان را مطالعه کند (همان: 62).
4. نقش صحبت گشایی: هدف در این مورد تنها کلام برای کلام است. مثال
دو نفر در سفر خود روی صندلی یک ردیف اتوبوس کنار هم نشستهاند و با یکدیگر
هیچ آشنایی ندارند. آنگاه یکی از آنها سخن را دربارهی وضع هوا آغاز میکند تا مقدمهای برای همنشینی چندساعته باشد و هیچ هدف دیگری از این سخنان ندارند (همان: 70).
6. حفظ زبان خاص متن
یکی دیگر از اصول ترجمه این است که مترجم زبان متن مورد نظررا بفهمد زیرا در هر متنی لغات و اصطلاحات ومعانی حقیقی و مجازی و استعاری وجود دارد واز قواعد جمله سازی خاص پیروی می کند. اگر مترجم به آن زبان تسلط نداشته باشد در ترجمه دچار اشکال می شود؛ چون ساختار کلام در زبان های مختلف یکسان نیست (محدثی، 2009).
از سوی دیگر دربارهی حفظ زبان متن، گروهی معتقدند مترجم، اهل این زمانه است و برای مردم این زمانه ترجمه می کند ولاجرم باید هر متنی، از جمله متون قدیمی را به فارسی امروز برگرداند. چون مخاطبان او به این زبان می گویند و می نویسند و این زبان را به آسانی درمی یابند. گروه دیگری براین باورند که زبان ترجمه در متون قدیمی با توجه به زمان و فضا و حال و هوا و ماهیت شخصیت ها و رویدادها باید زبانی متفاوت با زبان امروزی باشد نه به این معنا که مثلا زبان 1500 سال پیش معادلیابی شود بلکه حتیالمقدور واژه ها وعبارات قابل فهم قدیمی برای انعکاس قدمت، وارد زبان معاصر شود (کوثری، 2010).
همچنانکه محمد قاضی، پیشکسوت ترجمه معتقد است زبان متن در دوره های مختلف متفاوت است مثلاً نثر مرزبان نامه وکلیله و دمنه با نثر معاصر مانند بزرگ علوی یا جمال زاده فرق دارد. حال اگر اینها به یک نثر وزبان ترجمه شوند بدون شک ترجمه موفقی نخواهد بود حتی در میان آثار نویسندگان معاصر نیز اختلاف زبان وجود دارد (قاضی، 1372، 32).
7. رعایت اطناب و ایجاز در ترجمه
گاهی نویسنده مطلبی را در یک کلمه یا در یک جمله کوتاه بیان کرده است و مترجم عین آن را وافی به أدای مقصود نمی داند در نتیجه به شرح و بسط آن می پردازد. پیداست که چنین کاری از رعایت امانت به دور است(همان، 33). ازطرف دیگر، اگر در گفتار نویسنده اصلی اطناب وجود داشته باشد باز هم مترجم حق ندارد که به اختیار خود در آن دخل و تصرف کند (معروف، 1386، 54). در واقع حذف در ترجمه جایگاهی ندارد، اما اگر به منظور سهولت وروانی بیشتر صورت گرفته باشد قابل اغماض است (همان: 55).
در صورتی که مترجم لازم بداند در مورد مطلبی از متن اصلی توضیح دهد یا نظر شخصی خود را بیان کند می تواند این توضیحات را به صورت حاشیه در زیر صفحه ذکر کند و رابطه حاشیه با متن را با نوشتن عدد یا ستاره در متن اصلی ودر آغاز حاشیه خود روشن کند علامت [م] در پایان حاشیه، مبین این خواهد بود که توضیح از مترجم است (وزین پور، 1381، 300). با وجود این گاهی شرایط ترجمه و برخی از ضرورت های آن ایجاب می کند که مترجم عبارت یا جمله ای را از متن اصلی حذف کند و یا آن را توضیح دهد واین کار خاص یک مترجم و یک زبان نیست، بلکه در همه زبان ها و مترجمان دیده می شود. مانند ترجمه های مختلف یک کتاب که به ندرت با متن اصلی برابر است (حسن، 1376، 71).
8. پرهیز از سرهنویسی و عربیزدایی
نکته ی مهم دیگر در اصول ترجمه آن است که مترجم به فکر پالاییدن زبان فارسی از واژه های رایج عربی و جایگزینی آن با فارسی سره نباشد. این مطلب از باب تعصب نسبت به زبان عربی نیست؛ زیرا در سایر زبان ها هم قضیه به همین صورت می باشد (معروف، 1386، 59).
هیچ زبانی نیست که از ورود واژههای بیگانه برکنار مانده باشد، پس صرف
ورود واژههای بیگانه بهخودی خود نمیتواند خطری بهشمار رود. اگر چنین میبود، «زبان فارسی در رابطهی چندینوچندسالهاش با زبان عربی و أخذ دهها هزار واژه
و اصطلاح از آن زبان، تاکنون میبایست بهکلی نابود شده باشد و حال آنکه نهتنها
چنین فاجعهای رخ نداده، بلکه برعکس چهبسا تکامل آن و توانایی کمنظیرش در بیان ظریفترین دقایق فکری و معنوی و امکانات درونیاش برای انطباق با پیچیدهترین مسائل فرهنگی و علمی جهان امروز، در وهلهی نخست مرهون همین أخذ و اقتباس بوده است» (نجفی، 1361، 4). پیشینیان ما در گرماگرم نفوذ زبان عربی، هرجا احساس نیاز کردهاند، به ابداع کلمات و ترکیبات جدید پرداختهاند و با اینکار در اعتلا و گسترش زبان فارسی سنگ تمام گذاشته اند (حسینی ،1375، 16 ).
بنابراین زبانها بدون تأثیر و تأثر از هم رشد نمیکنند و راکد و منزوی باقی میمانند. هرچند بحث سرهنویسی و عربیزدایی مخالفان و موافقان خاص خود را دارد.
ب- اصول واژگانی ترجمهی مکتوب
این اصول به انتخاب واژگان و اصطلاحات و معادلهای صحیح و رایج در زبان
مقصد میپردازد؛ زیرا عدم گزینش واژه های درست باعث اختلال در فهم مطلب میشود.
1. استفاده از لغتنامه و پرهیز از اعتماد بر حافظه
یکی از ابزارهای مهم در کار ترجمه، لغتنامه است، هرگونه مسامحه در استفادهنکردن از آن، اعتماد به حافظه و اکتفا به معنای کلماتی که در ظاهر کاملکنندهی متن است، اما معنای صحیح واژه نیست، موجب بهخطارفتن مترجم خواهد شد. به نمونهای از تاریخ طبری توجه کنید: «أهدت له زینب بنت الحارث إمرأة سلام بن مشکلة شاة مصلیة». ترجمه: «زینب دختر حارث، زن سلام بن مشکله بزغالهای برای وی هدیه آورد». در این ترجمه گوسفند بریان «بزغاله» ترجمه شده، اگرچه ممکن است «شاة» در برخی لغتنامهها بهمعنای گاو وحشی، گوسفند، بزغاله آمده باشد، اما معنای رایج این واژه «گوسفند» است. علاوه برآن، واژه «مصلیة» هم ترجمه نشده است (معروف، 49).
نکتهی دیگر در این زمینه ترجمه ی فعل هایی است که معنای مجرد و مزید آنها با یکدیگر متفاوت است در چنین حالتی مترجم ممکن است با تکیه بر محفوظات در ترجمه به خطا رود. مانند: «ضرب: زد»، «أضرب: اعتصاب کرد»(همان: 51). بهتر است ابتدا از فرهنگ یک زبانه و سپس از فرهنگ دو زبانه استفاده شود؛ زیرا فرهنگ دو زبانه برای یافتن معادل دقیق، بهتر است و فرهنگ یک زبانه مترجم را با روح ترجمه آشناتر می کند. برای یافتن معادل واژه های تخصصی و اصطلاحات باید به فرهنگ های تخصصی و فرهنگ اصطلاحات مراجعه کرد(ناظمیان، 1385،14).
2. معادلیابی
یافتن برابر و معادل، برای لغات و اصطلاحات و تعبیرات از مراحل دشوار ترجمه است؛ مترجم هرچه ادیبتر و پرمطالعهتر باشد، بهلحاظ وسعت دایرهی معلوماتش بهتر و دقیقتر میتواند معادلیابی کند. گاهی در متن کلمهای بهکار رفته است که با مراجعه به لغت میبینیم به چندین معناست. در ترجمه کدامیک را باید آورد؟ هم باید دید کدام معنا با سیاق جمله و مطالب سازگار است و هم از میان معادل های نزدیک به هم آنچه را که دقیقتر، نزدیکتر و مصطلحتر است باید برگزید. به علاوه یک واژه در کاربردهای مختلف، شاید معادل های مصطلح مختلفی داشته باشد که باید سراغ رایج ترین آنها رفت (محدثی، 2009). مثلاً «سَیِّیءُ التَربِیَه: بی تربیت»، «تَغذِیة سَیِّئَة: سوء تغذیه»، «سُلُوکٌ سَیِّیء: رفتار ناپسند» واژهی «سَیِّء» در این کلمات و تعابیر همه از ریشه واحد است ولی در معادل ها، گاهی کلمات مختلفی باید گذاشت که همیشه کلمه ی «بد» معادل مطلوب آن نیست. یافتن وتشخیص «تشابه های» هر دو زبان و نیز« تفاوت »های آن در کیفیت جمله بندی و قواعد نگارش و کاربرد اصطلات و لغات، از نیازهای عمده مترجم است. البته گاهی هم برای یک کلمه ترکیب، اصطلاح یا معادل شناخته شده ای نیست، اگر مترجم ادیب و زبان شناس باشد می تواند برابر و معادل وضع کند. این اصطلاحسازی باید منطبق بر قواعد ادبی زبان مقصد باشد. اصطلاح سازی در موارد نبود واژه های معادل، اغلب در متون و موضوعات علمی و فنی و ابزار و ادوات صنعتی پیش می آید (همان، 5).
3. تسلط بر اصطلاحات خاص
همیشه جملات به صورت عادی و معمولی نیست گاهی در متن اصطلاح، ضربالمثل، معنای مجازی و کنایی یا تعبیر علمی خاصی که معنای ویژهای دارد،
بهکار میرود. مترجم باید هم اصطلاحات خاص «زبان مبدأ» را بداند هم اصطلاحات معادل آن را در «زبان مقصد»، مثلاً «التَمیِیزُ العُنصُری» اصطلاحاً بهجای «تبعیض نژادی» است و «تقریر یومی»، «گزارش روزانه». ندانستن اصطلاحات، کار ترجمه را مشکل می سازد؛ زیرا این کار تنها از «کتاب لغت » برنمیآید. ضربالمثلها، طنز، کنایات و ... نیز در همین مقوله است و دانستن معادل آنها در زبان دوم بسیار کار ساز است (همان: 3).
همچنین در ترجمه، اصطلاحات علمی وفنی باید زیر آنها خط کشید(تا در حروف چینی درشت ترچیده شود) ومعادل خارجی آن در حاشیه صفحه بیاید ودر صورت لزوم در همان حاشیه آن اصطلاح تعریف گردد. این روش تنها در مرتبه اول ضرورت دارد، در صورت تکرار یک اصطلاح در بقیه ی متن تنها به ذکر معادل فارسی آن اکتفا خواهد شد (وزین پور، 1388، 301).
4. پرهیز از تعدد مترادفات
مترجم باید تا حد امکان سعی کند در برابر هر واژه از زبان مبدأ، تنها یک واژه از زبان مقصد قرار دهد. تعداد مترادفات اگر از حد طبیعی خارج شود؛ موجب افزایش حجم کتاب می شود به عبارت دیگر اگر در مقابل هر واژه ی عربی مانند «البر» دو واژهی فارسی «نیکی و احسان» قرار داده شود پس از مدتی ترجمه چند برابر اصل خواهد شد (معروف، 1386، 54).
5. انتخاب واژه های مأنوس در ترجمه
از اصول اولیه و مهم در ترجمه، دقت در گزینش واژگان مأنوس در زبان مقصد
است؛ زیرا ترجمه نباید از اصل دشوارتر باشد. مترجم باید سعی کند واژه هایی
را برگزیند که در زبان مقصد قابل فهم است استفاده از واژگان ترجمه نشده در
زبان مقصد، غالباً موجب سردرگمی خواننده می شود (همان:55). همچنین مترجم
باید از یک ذوق ادبی و احساسی دقیق برخوردار باشد که زیبایی واژه های برگزیده
برای ترجمه را به او بنمایاند، واژه هایی که ذوق یا عرف عام از آنها متنفر نباشد و در کاربرد، به آسانی بر زبانها جاری شود. به عبارت دیگر در نزد عامه ی مردم، دارای معنای خاص ناشایستی نباشد و در آنها تنافر حروف وجود نداشته باشد(حسن، 1376 ، 181).
مترجم باید درترجمهی مطالب سعی کند کلمات و لغات معادل با اصل و وافی به مقصود را پیدا کرده، سپس فصیح ترین و رساترین آنها را برگزیند (معروف: 56). به چند نمونه از ترجمه ی غیر فصیح جملات و کلمات در ترجمهی کتاب «دختران ریاض»اشاره می کنیم:
«سیل متلکهای معصومانه و وقیحانه» (رجاء عبدالله صانع، 1388، 34). سیل متلک های با غرض و بی غرض.
«بین دوستان سه گانه اش پخش کرد» (همان: 68). بین سه دوستش پخش
کرد.
«آن موقع به مخت پلاتین چسبیده بود»( همان،همان ). مغزت کار نمی کرد.
«کار مهملی است» (همان: 66). کار بیهوده ای است.
«لمیس سارا را واقعاً آشفته خود کرده بود»( همان : 202). لمیس سارا را واقعاً شیفته ی خود کرده بود.
«هیچ گاه عشق را نجاستی تصور نمی کرد( همان : 139)». هیچ گاه عشق را آلوده تصور نمی کرد.
6. انتخاب واژگان دقیق و خوش آهنگ بهجای واژههای متن اصلی
انتخاب واژه های درست و دقیق و خوش آهنگ به ذوق و سلیقه یا به ویژگی های هنر مربوط می شود، می دانیم که واژه ها در زبان خارجی همچون زبان فارسی معانی متعدد دارند و نیز برای یک معنی گاه واژه های متفاوت وجود دارد به عنوان مثال در رمان «دن کیشوت سروانتس» به لحن خاص خود «پهلوان پنبه» را به صورت کسی توصیف کرده است که همیشه قیافهی غمزده و محزونی دارد در صورتی که محمد قاضی آن را به صورت پهلوان افسرده سیما آورده است (قاضی، 1372، 32) وگمان کرده آن از «پهلوان غمگین چهره» یا «محزون قیافه» خوش آهنگ تر است. انتخاب واژه ها ی خوش آهنگ ودرست و دقیق یکی از جنبه های هنری ترجمه است که بر ارج و قدر آن به میزان زیادی می افزاید(همان : 33).
7. انتخاب عنوان مناسب
اصولاً عنوان کتاب ترجمه شده نباید مغایر با عنوان کتاب در زبان مبدأ باشد،
گاه دیده میشود مترجم با انگیزههای مختلف مانند جلب خریدار و غیره عنوان کتاب مبدأ را در ترجمه تغییر میدهد (معروف، 1386، 53). این تغییر نوعی دخل و تصرف در کار نویسندهی اصلی است؛ زیرا انتخاب و یا تغییر عنوان از وظایف مترجمان نیست (همان، 54). ولی میتوان در ترجمهی عنوان تاحدودی آزاد عمل کرد و سنتهای ادبی و سلیقهای خواننده «میزبان» را زیر نظر گرفت، اما هر گزینشی بههرحال باید
با اتکا به متن و ارزیابی آن صورت گیرد؛ عنوان اثر در مقام چکیده ی آن اگر غلط
باشد می تواند برداشت نادرستی از تمامی متن به مخاطب ارائه دهد (حدادی، 1375، 90).
محمد قاضی معتقد است ترجمهی اسم کتاب از مشکل ترین و حساس ترین مراحل ترجمه محسوب میشود و باید مترجم با دقت و وسواس خاص این مقوله را رعایت کند او گاهی اسم کتابها را به دلایلی از جمله رسا نبودن نام به گونه ای دیگر ترجمه کرده است مثلا کتاب «ماجرای یک پیشوای شهید » در ابتدا تحت عنوان« ماجرای یک مسیحی فقیر » انتشار یافته است(قانعی فرد، 1379، 71).
بنابراین، اگر تغییر عنوان با هدف رساندن دقیقترین و بهترین معادل در زبان
مقصد باشد، قابل اغماض است؛ مثلاً سریال «الرساله» عربی که در فارسی با وجود رایجبودن واژهی رسالت از معادل «محمد رسولالله» استفاده شده است یا واژهی «المغامرة» که ترجمهی «داستانها» از ترجمهی «ماجراجوییها» شایع تر و مفهوم تر است.
8. درک اصل تأثیر برابر واحد ترجمه
متن ترجمهشده باید تأثیر مشابه متن اصلی در خواننده داشته باشد (شمسآبادی، 1380، 76). اصل تأثیر برابر به مسألهای دیگر به نام «واحد ترجمه» وابسته است.
در واقع این واحد ترجمه است که گونههای متفاوتی از آن را بهوجود میآورد،
هر مترجم باید بداند چه بخشی از متن را برای برابریابی برگزیند. آیا واژه را یک
واحد بنامد؟ یا عبارت و جمله را برای برابریابی، واحد ترجمه بهشمار آورد؟ روشن
است هرگاه با واژهی «الرأس» بهتنهایی روبهرو میشویم آن را سر ترجمه میکنیم و
به این کار نداریم که این واژه از عناصر کوچکتری مانند ر. أ. س، تشکیل شده است
در واقع ما کل «رأس» را یک واحد به شمار می آوریم و نیز هرگاه با واژه ی
«المال» روبرو می شویم آنرا «دارائی» ترجمه میکنیم. گونهی دیگری نیز وجود
دارد که این هر دو واژه در کنار یکدیگر میآیند و «رأس المال»را تشکیل میدهند.
در اینجا واحد ترجمه یعنی بخش برابرگزینی «الرأس» و «المال» نیست، بلکه بهعنوان یک واحد تلقی می گردد و نمیتوانیم آنرا به «سر دارایی» ترجمه کنیم - کاری
که در بسیاری از ترجمه ها به چشم می خورد ومعادل درست آن سرمایه است (همان: 77).
برای فهم بهتر معنای واحد ترجمه به ترجمه اصطلاحات و ضرب المثل ها و تعابیر می پردازیم. مثلاً: اصطلاح «قسم المرور» یا ضرب المثل «تسمع بالمعیدی خیر من أن تراه» در صورتی که واژگان شان ترجمه شود، معنای «بخش گذشتن» و «نام معیدی را بشنوی بهتر از آن است که او را ببینی» به دست می آید که برای فارسی زبانان مفهوم نیست؛ چون واحد طبیعی ترجمه نادیده گرفته شده است هر چند برخی مترجمان ترجمهی واژگانی را رعایت امانت می دانند(شمس آبادی، 1380، 79). معنای اصطلاحی مثالهای بالا «اداره راهنمایی و رانندگی» و «آواز دهل شنیدن از دور خوش است» میباشد (همان: 80).
ج- اصول محتوایی ترجمهی مکتوب
این اصل در ترجمه به فهم محتوای متن مورد ترجمه توجه دارد که این محتوا شامل موضوع لحن، سبک، احساس و باور نویسنده می شود:
1. فهم موضوع ترجمه
مترجم باید اطلاعات زیادی در زمینه موضوع ترجمه داشته باشد، تصور اشتباهی که وجود دارد این است که مترجم باید هر متنی را ترجمه کند در صورتی که اینطور نیست مترجم می تواند در یک یا چند موضوع به مقدار تلاشی که کرده است به ترجمه بپردازد (شمس آبادی، 1381، 61).
صرف دانستن یک زبان، نباید سبب شود که در هر موضوعی انسان دست به ترجمه بزند. رشته ها و علوم مختلف، گاهی از مباحث، موضوعات و اصطلاحات خاصی برخوردار است که اگر مترجم با آن موضوع آشنا نباشد به خوبی از عهده ی ترجمه بر نمیآید (محدثی، 2005).
جاحظ دراین باره می گوید: «مترجم باید در آنچه که ترجمه می کند توانا باشد و خود صاحب همان دانشی باشد که مؤلف دارد؛ بدین معنا که در زبان مبدأ و مقصد تبحر داشته باشد به قسمی که هر دو زبان را به یک اندازه و آن هم به غایت بداند. هر چه علمی دشوار ودانایان به آن اندک باشند به همان اندازه کار بر مترجم آن علم مشکل تر می گردد »(معروف، 1386، 45).
فلیکس دوما - یکی از صاحبنظران غربی - در اینباره مینویسد: «کسی که نبوغش به اندازهی صاحب اثر نیست، نباید اثر او را ترجمه کند». این عقیده با اینکه قدری با واقعیت ملموس فاصله دارد اما سخنی درخور تأمل است؛ زیرا ترجمه متون تخصصی مستلزم دانش وآگاهی مخصوص درآن زمینه است(همان، 45).
بنابراین آشنایی با موضوع متن اصلی، نقش مهم وبسزایی در توفیق مترجم برای ارائه ی ترجمه ای صحیح وروان دارد. علوم ودانش های مختلف سرشار از اصطلاحات و تعابیری هستند که مرز ومحدوده آنها را از یکدیگر تفکیک می کند (ناظمیان، 1385،23).
2. مراعات امانت و پرهیز از هرگونه دخل وتصرف
یکی از اصول بسیار مهم در ترجمه، مراعات امانت و پرهیز از هرگونه دخل و
تصرف است که متاسفانه کمتر مورد توجه قرار می گیرد مترجم به عنوان نماینده و امین مؤلف باید از موضوع وسبک او محافظت کند. این امانت داری باید تا آنجا
پیش رود که اگر مؤلف خواست کتابش را به زبان ترجمه بنویسد چندان تفاوتی با
آن نکند اصولاً در ترجمه، غیر از یافتن واژه های برابر وقراردادن آنها در جملاتی که
از نظر دستوری صحیح است، باید به آهنگ کلمات گوش داد و خود را به جای
خواننده قرار داد واز زاویه دید او به جملات نگریست و قضاوت کرد. باید عباراتی
را که ساخته ایم کنار یکدیگر قرار داده سپس به طنین عبارت ها چندبار گوش
دهیم تا بهترین کوشش ما برای حفظ امانت مراعات شده باشد (معروف، 1386،
47).
علاوه بر تخصص و مهارت، مترجم باید نسبت به محتوا یا مؤلف متن یا
موضوع خاص، نظر شخصی خود را اعمال نکند و متعهد به متن باشد. دخالتدادن دیدگاه ها و پیش فرضهای شخصی در ترجمه از اعتبار آن می کاهد. اگر مترجم
دیدگاه مؤلف را قبول ندارد، می تواند در پاورقی و الحاقات بیان کند نه اینکه متن
را طبق دلخواه و سلیقه ی خود ترجمه کند. نکته ای که باید افزود این است که
در ترجمه به خصوص در ترجمه ی متون ادبی و مذهبی مثل قرآن، حدیث و
دعا، رعایت شیوایی وزیبایی ترجمه، موجب دور شدن از امانت می شود و رعایت
امانت در ترجمه نوشته را از زیبایی وشیوایی دور میکند جمع میان این دو خیلی
دشوار است و هنرمندترین مترجمان آنانند که شیوایی و امانت را هر چه بیشتر
در ترجمه خود داشته باشند.عمده دشواری کار ترجمه در متون دینی و
مذهبی از همین جا سرچشمه میگیرد. به خصوص درمواردی مثل قرآن، ژرفای
مفاهیم و تفسیرهای گوناگون، کارترجمه را سخت تر می سازد (محدثی،
2009).
ناگفته نماند یکی از دلایل افت ترجمه، غالباً ناشی از پایبندبودن بیش از حد مترجم به جنبههای صوری لغات، عبارات و ساختارهای زبان مبدأ میباشد چون او این پایبندی را رعایت امانت میداند و میکوشد ظاهر الگوهای رعایت دستوری و ترکیبات لغوی
زبان مبدأ را برهم نزند و عیناً آن را از زبان مبدأ به زبان مقصد برگرداند و در نتیجه،
کار چیزی خواهد شد که اصطلاحاً به آن ترجمهی تحتاللفظی میگویند (هژبرنژاد، 1372، 149). مثلاً در سورهی 15، آیهی 22 «و أَرسلنا الریاح لواقح» در یکی
از چاپهای متداول قرآن چنین ترجمه شده است: «ما بادها را آبستنکنان
فرستادیم». ترجمهی دیگر «ما بادهای آبستنکن رحم طبیعت را فرستادیم» میباشد. اینها تقریباً ترجمهی لفظ به لفظاند و با اینهمه امین نیستند، زیرا سبک را
فدای محتوا کردهاند. اما ترجمهی همین عبارت در یک متن متعلق به قرن پنجم-
ششم هجری از امام محمد غزالی (یا احتمالاً ابوحفض نجمالدین عمر نسفی)
چنین است: «و ما بادها را به دامادی گلها و درختان فرستادیم» این ترجمه امین
است هرچند «دامادی» و «گلها» و «درختان» را از خود به متن افزوده است، زیرا مترجم میدانسته که در اینجا سبک متن اصلی را چگونه به فارسی برگرداند تا در عین حال هم محتوا را کاملاً بیان کرده باشد و هم سبک شاعرانه را (حسینی، 1375، 130-131).
3. حفظ سبک نویسنده
رعایت سبک به انتخاب معادل صحیح واژه ها و ساخت دستوری جمله در زبان مقصد وابسته است به عبارت ساده تر از میان چند واژهی معادل و چند ساخت دستوری می بایست گونه ای را انتخاب کرد که در مجموع بتواند سبک متن زبان مبدأرا در زبان مقصد نشان دهد (صفوی،1371، 74).
متن گاه ساده وروان یا ادبی و توصیفی یا علمی ومحققانه است. مترجم نیز باید
به متن وفادار بماند و آن سبک را در ترجمه حفظ کند به خصوص اگر شعری یا
متن ادبی زیبایی ترجمه شود باید در حد امکان نکات بدیعی و صناعات لفظی و
ظرافت های بکار رفته در متن نخستین در ترجمه اعمال شود واین کار بسیار
دشواری است. رعایت سبک متن مبدأ در ترجمه به نوعی امانت در ترجمه هم
محسوب می شود، هم باید دید مؤلف چه گفته وهم اینکه چگونه گفته است. سبک ترجمه در موضوعات مختلف و رشته های گوناگون کلامی نیز یکسان نیست(محدثی، 2009).
گاهی سبک و زبان نویسندهی متن اصلی نادیده گرفته میشود، این مورد
بهوضوح در ترجمهی شفاهی یا زیرنویس بعضی از فیلمها مشاهده میشود که
مخاطبان متن اصلی - چه شنیداری و چه دیداری - همه برای مثال میخندند و مخاطبان زبان مقصد هاج و واج میمانند که چیز خندهداری گفته نشده است (تقی بیگی، 2010).
مترجم برای آنکه بتواند سبک متن اصلی را به زبان ترجمه انتقال دهد، باید علاوه بر احاطه به آنچه مربوط به زبان بهمعنای اخص (جنبههای آوایی، واژگانی، نحوی) و موضوع و محتوا (علمی، ادبی، مطبوعاتی)، اعتقادات نویسندهی آن متن، تجربه، ملاکها، گرایشهای ذوقی وی را داشته باشد یا لااقل آنها را درک کند (کیوانی، 1379، 12).
4. حفظ لحن نویسنده
در آثار ادبی و شعری لحن، یعنی حالت نویسنده و شاعر نسبت به موضوع یا
خواننده یا خودش (حسینی، 1375، 165). نویسندگان همه مثل هم نیستند و
سبک نگارش و زبان ایشان به تناسب خصوصیات روحی و فکری و اخلاقشان با هم
فرق میکند (قاضی، 1372، 31). اگر یکی از آثار مهاتما گاندی را بخوانید، می بینید
که آن بزرگوار اندک لحن شوخی و مسخرگی یا شیرین زبانی و طنز گویی در گفتار
و قلمش نیست و عین مطلب مورد نظرش را خشک و بی پیرایه روی کاغذ آورده است یا اگر جزیره پنگوئنهای آناتول فرانس را بخوانید می بینید آن مرد چقدر طنز و
تمسخر در گفتار و نوشته هایش به کار برده است. مترجم ممکن است مفهوم متن
را فهمیده باشد ولی لحن کلام را در نیافته باشد. مثلا در فارسی بین بفرما و بنشین
و بتمرک خیلی فرق است و اگر مترجم بفرما را به بنشین و بتمرک یا بالعکس
ترجمه کند مفهوم متن را رسانده ولی لحن متن اصلی را رعایت نکرده است (همان: 32).
5. منعکسکردن روح و احساس در ترجمه
پس از ترجمه و معادل یابی مفردات متن، چینش کلمات و دقت در بیان
احساس مؤلف شرط اساسی ترجمه است (معروف، 1386، 62). عادل زعتیر، مترجم، میگوید: «وظیفهی مترجم تنها ترجمه عبارت بیگانه به عربی نیست بلکه مرحله ی بسیار مهمتر از این وجود دارد وآن، این که مترجم در روح واحساس نویسنده نفوذ کند و شخصیت مؤلف را کاملا درک نماید»( حسن، 1376، 55). مترجم باید روح و احساس گوینده را درک نماید تا بتواند متن او را ترجمه کند، مثلاً زمانی که مؤلف از حماسه و نبرد سخن می گوید او هم در ترجمه احساس حماسی را حاکم سازد (معروف، 62).
همچنین مترجم ادیب «ودیع فلسطین»می گوید: «خواننده فرصت نمی یابد تا ایدهای درست و اندیشهای صحیح درباره نویسنده داشته باشد، مگر اینکه ترجمهی دقیق کلمات و مفردات در آثار آن نویسنده مراعات شده باشد بدون آنکه حتی خللی به روح متن وارد آید چه رسد به خلل در الفاظ واژه ها»( حسن، 55).
6. مراجعه به ترجمه با فواصل زمانی
ترجمه متون در فواصل زمانی مختلف، کاملاً با یکدیگر متفاوت است لذا پیشنهاد می شود متن ترجمه شده را پس از اتمام کار، مدتی کنار گذاشته تا ذهنیت قبلی از حافظه زدوده شود و پس از آن تجدید نظر و اصلاح گردداین عمل موجب پختگی ترجمه و کاستن ازخطاهای احتمالی می شود (معروف، 61).
7. انس و الفت با نویسنده و فضای حاکم
انس و الفت مترجم با یک نویسنده خاص و آشنایی با آثار و آراء او اگر اصل
واجبی نباشد، اصل لازمی محسوب می شود. مترجمی که آثار نویسنده مشهوری
را ترجمه میکند باید با تفکر و اندیشه او دمساز باشد تا بتواند عمق وجود او را
درک کند (معروف، 1386، 57). یک مترجم پیش از آنکه اقدام به ترجمه متنی
کند باید به اوضاع منطقه یا کشوری که این متن در آن نوشته شده است، آشنایی داشته باشد (فتحی دهکردی، 1386، 51). به این خاطر پسندیده است مترجم
مدتی را در میان مردم در کشور زبان مبدأ و مقصد اقامت داشته باشد تا بتواند در
متن زبان قرار گیرد و حال و هوا و ظرافتها و ریزهکاریهای هر دو زبان را به خوبی بشناسد. به عنوان مثال کسی که نداند 22بهمن، اول فروردین، 13فروردین در ایران یادآور چه رویدادی است، چگونه میتواند ترجمه ای قابل قبول ارائه دهد؟(معروف، 1386، 57).
8. دمسازی با روحیهی نویسنده
یکی دیگر از اصول ترجمه آن است که مترجم با روحیهی نویسندهای که اثرش
را ترجمه میکند دمساز باشد. مترجم برای رسیدن به چنین مقصودی باید تاحدی
از پیشینهی فرهنگی نویسنده بهره مند باشد تا از این طریق نوعی وحدت و انسجام ایجاد کند. چنین دمسازی را می توان با دمسازی بازیگری سنجید که باید نقش خود را حس کند. سخنانی که باید بر زبان براند در قالبهای زبان حرکات، سکنات، لحن، حالتهای چهره و. . . بریزد. کوتاه سخن اینکه وی باید در جلد شخصیت هافرو رود. مترجم نیز باید از قریحهی تقلید برخوردار باشد و بتواند نقش نویسنده را به جا آورد و رفتار و گفتار و اطوار او را با بیشترین شباهت ممکن تکرار کند(شمس ابادی، 1380، 70-71).
9. توجه به مخاطب ترجمه
یکی دیگر از اصول ترجمه آن است که مترجم باید از ابتدای کار مخاطب خود
را مشخص کند. هرچند این مخاطب واقعی یا فرضی باشد. با توجه به اینکه مخاطبان مختلف دارای دانش و تجربه و مهارت و تمایلات و ذوق و توانایی و انتظارات
خاصی میباشند و محدودهی سنی ویژهای دارند و وابسته به قشر خاصی از
جامعه هستند، مترجم باید مشخصات خوانندهاش را هنگام ترجمه پیوسته درنظر
داشته باشد و نباید نادیده گرفت که موفقیت ترجمه نسبی است و به عکسالعمل مخاطب بستگی دارد و باید نیازها و انتظارات مخاطب خود را برآورده کند (هلبلک، 1370، 31).
نتیجه
- لازمهی موفقیت در هر زمینهای شناخت راه کارها و بهکارگیری آنها در
رسیدن به هدف است. یک ترجمهی خوب و بدون نقص هم از این قاعده مستثنی نیست.
- ترجمهی مکتوب یکی از انواع اصلی ترجمه است که قدمت آن و شناخت فواید آن، ضرورت توجه به اصول و روش های صحیح ترجمه را بارزتر می کند.
- تسط به زبان مبدأ و مقصد و شناخت دقیق واژگان،اصطلاحات، استعاره ها، مجازها و ... در هر زبان باعث میشود ترجمهی مقبولی ارائه شود.
- هرچه یک مترجم تسلط بیشتری به زبان مبدأ نسبت به زبان خودش داشته باشد امکان معادل سازی کمتر به وجود می آید.
- حفظ سبک،لحن، محتوای متن و همچنین شناخت پیشینه ی مولف و آراء و اندیشههای او و آگاهی به موضوع مورد ترجمه و تخصص در آن زمینه از وظایف مترجم می باشد.
- رعایت امانت در ترجمه به معنای ترجمهی تحت اللفظی نیست بلکه گاهی خود ترجمهی واژه به واژه، مفهوم نامناسبی در زبان مقصد به دست می دهد،بنابراین امانت در ترجمه یافتن برابرهای رایج و مقبول در زبان مقصد است.
- برخلاف تصوری که وجود دارد مترجم نمی تواند هر متنی را ترجمه کند،
بلکه برای ارائهی کار مطلوب باید در زمینه ای که تخصص دارد به ترجمه
بپردازد.