نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

دکتری زبان وادبیات عربی، دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران

چکیده

رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی رویکردی نوپاست که پیدایش آن به اواخر قرن بیستم بازمی­گردد. این رویکرد امکانات مختلفی را در زمینة تحلیل متن در اختیار خواننده قرار می­دهد تا بتواند از طریق به‌کارگیری آن‌ها به فهم بهتر یا دقیق­تری از متن یا گفتمان دست یابد. از آنجایی که شرط داشتن ترجمة خوب و بی­نقص فهم درست متن اصلی است، امکانات این رویکرد می­تواند کمک شایانی را به مترجمان جهت فهم متن ارائه دهند. از این رو، در این مقاله برآن شدیم تا با به‌کارگیری این رویکرد دست به تحلیل داستان تحت‌المظلة نوشتة نجیب محفوظ بزنیم تا فهم بهتری از ایدئولوژی و پیام­های داستان داشته باشیم و در ادامه نیز با کاربست این نظریه، ترجمة این داستان را که توسط شمس‌آبادی و شاهرخ صورت گرفته است، مورد بررسی قرار دادیم و دریافتیم که مترجمان درک خوبی از این داستان نداشته­اند وبه تبع آن ترجمة خوبی را به مخاطب خود ارائه نداده­اند. این در حالی است که با استفاده از نظریة تحلیل گفتمان انتقادی می­توانستند حوزه­های معنایی و همچنین کلمات کلیدی را درک کنند و ترجمة بهتری از خود به جای بگذارند. علاوه بر این، نویسنده این مقاله با تکیه بر مرحلة توصیفِ نظریة تحلیل گفتمان انتقادی که توجه خاصی به بار ایدئولوژیک کلمات محوری دارد به بررسی ترجمة این داستان پرداخت و به این نتیجه رسید که عدم معادل‌یابی صحیح در ترجمة کلمات و حوزه­های معنایی این داستان باعث شده که ایدئولوژی اصلی داستان که از نظر نویسنده این سطور، هرج و مرج و تغییر است به مخاطب منتقل نشود.

کلیدواژه‌ها

موضوعات

عنوان مقاله [English]

Application of Fairclough's Critical Discourse Analysis Approach in the Analysis of the Translation of the Story "Taht al-Mazla" by Najib Mahfouz

نویسنده [English]

  • Amir Mesgar

Ph.D., Department of Arabic Language and Literature, Allame Tabataba'i University, Tehran, Iran

چکیده [English]

The approach of critical discourse analysis is a new approach that dates back to the end of the twenty century. This approach provides the reader with various possibilities in the field of text analysis so that he can achieve a better or more accurate understanding of the text or discourse through their application. Since the condition of having a good and perfect translation is the correct understanding of the original text, the possibilities of this approach can provide great help to translators to understand the text. Therefore, in this article, we decided to analyze the story under the umbrella of Najib Mahfouz's writing by applying this approach in order to have a better understanding of the ideology and messages of the story. It was done by Hossein Shamsabadi and Mehdi Shahrokh, we investigated and found that the translators did not have a good understanding of this story and as a result, they did not provide a good translation to their audience. This is despite the fact that by using the theory of critical discourse analysis, they could understand the semantic fields as well as keywords and leave behind a better translation. In addition, the authors of this article, relying on the description stage of the theory of critical discourse analysis, which pays special attention to the ideological load of keywords, investigated the translation of this story and came to the conclusion that the lack of correct equivalence in the translation of words and semantic areas of this story has caused that the main ideology of the story, which according to the writers of these lines is chaos and change, is not conveyed to the audience.

کلیدواژه‌ها [English]

  • Under the Canopy
  • Critical Discourse Analysis
  • Ideology
  • Translation and Equivalence

در رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی، ایدئولوژی نقش پررنگی را ایفا می­کند و مهم‌ترین عامل تأثیر­گذاری یک متن به حساب می­آید. بی­شک نویسنده یا هنرمند برای انتقال ایدئولوژی نیازمند آن است که بهترین و دقیق­ترین کلمات و مناسب­ترین ساختارها را انتخاب کند تا بتواند مقصود خود را در متن منعکس کند. در واقع رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی با بررسی واژگان و ساختارهای یک متن نحوة تأثیرگذاری آن را مورد بررسی قرار داده و میزان موفقیت کلمات در انتقال ایدئولوژی جدید را تعیین می­کند.

از آنجا که رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی یکی از زیرمجموعه­های زبان­شناسی کاربردی به شمار می­رود؛ از این رو، نمی­توان اهمیت آن را در ترجمه انکار کرد. مترجم می‌تواند با پیاده کردن رویکرد تحلیل گفتمان در زبان مبدأ با ویژگی­های ظاهری و باطنی متن ارتباط برقرار کرده و همواره ایدئولوژی پنهان ماورای واژگان و ساختارها را در نظر داشته باشد تا در انتقال آن به زبان مقصد موفق عمل کند و بتواند از واژگان و حوزه­های معنایی که تأثیر بسزایی در انتقال ایدئولوژی نهفته در متن مبدأ دارند، استفاده کند. بنابراین، برای مطالعة ترجمه به ناچار باید از نظریه‌های زبان‌شناسی، جامعه‌شناسی و... استفاده کنیم که در واقع رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی که خود رویکردی بینارشته‌ای است در این امر می‌تواند به پژوهشگران در این مقاله کمک شایانی کند.

داستان تحت‌المظلة (زیر سایبان) اثر نجیب محفوظ، نویسنده مشهور عرب، داستانی است که با رویکرد اصلاحی، نقدهایی را به جامعه وارد می­کند. این داستان در راستای انتقال یک ایدئولوژی انتقادی و اجتماعی به جامعة عرب‌زبان است و برای رسیدن به این هدف از زبان متفاوتی استفاده می­کند. همچنین پیرنگی که انتخاب می­کند، پیچیدگی­هایی دارد. بنابراین، لازم است ترجمة این داستان بر رویکرد تحلیل گفتمان تکیه کند تا به ایدئولوژی پنهان آن دست یابد، سپس در انتقال آن ایدئولوژی به زبان مقصد، واژگان و ساختارهای مناسبی را انتخاب کند. با رصد کردن ترجمه‌های فارسی که از داستان «تحت‌المظلة» صورت گرفته به ترجمة «زیر سایبان» از شمس‌آبادی و شاهرخ رسیدیم و برآن شدیم تا معادل‌یابی و انتخاب واژگان در این ترجمه را براساس رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی مورد بررسی قرار دهیم.

                در این مقاله سعی شده است تا داستان «زیر سایبان» نجیب محفوظ براساس این رویکرد مورد تحلیل قرار گیرد. سپس میزان موفقیت مترجمان در ترجمة این داستان مشخص شود.   نویسندة این مقاله به دنبال بررسی واژگان و معادل­یابی و حوزه­های معنایی و نیز بار ایدئولوژیک کلمات است؛ از این رو، بر مرحلة توصیف تحلیل گفتمان انتقادی تکیه خواهد کرد که برای این مسائل اهمیت بسیاری قائل است. در این مرحله است که کلمات کلیدی متن یا گفتمان به صورت دقیق مورد بررسی قرار می‌گیرند و ارتباط ایدئولوژیک میان آن‌ها تبیین می‌شود ( ن.ک: Fairclough, 2016: 45).

در این پژوهش با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی سعی خواهد شد تا بار ایدئولوژی واژگان و ساختارها در داستان تحت‌المظلة استخراج شود و در گام بعدی چگونگی بازتاب ایدئولوژی در زبان مقصد مورد بررسی قرار گیرد.

نگارندة این مقاله در پی پاسخگویی به پرسش‌های زیر است:

- چگونه می‌توان با کاربست رویکرد تحلیل گفتمان، ایدئولوژی و جهان‌بینی موجود در داستان «تحت‌المظلة» را استخراج کرده و به مخاطب انتقال داد؟

- ترجمة داستان «تحت‌المظلة» تا چه اندازه در انتقال ایدئولوژی داستان موفق عمل کرده است؟

در پاسخ به پرسش­های بالا، فرضیه‌های زیر مطرح می­شوند:

- از آنجا که نظریة تحلیل گفتمان انتقادی در مرحلة توصیف دست به بررسی واژگان کلیدی متن می‌زند و بار ایدئولوژیک آن‌ها را تحلیل می‌کند؛ از این رو، می‌تواند کمک شایانی در رسیدن به جهان‌بینی متن کند و در این زمینه یاری‌رسان مترجم باشد.

- بسیار دشوار است که ترجمة یک داستان بتواند همان تأثیرگذاری متن اصلی را داشته و در انتقال ایدئولوژی کاملاً موفق عمل کند و در این زمینه گزینش واژگان و ساختارهای مناسب و دقیق در زبان مقصد، بدون شک در انتقال بهتر ایدئولوژی و تأثیرگذاری بیشتر، نقش پررنگی را ایفا می­کند و اگر به این نکته توجه نشود، ایدة اصلی متن به خوبی به مخاطب منتقل نمی‌شود. همانطور که در این ترجمة داستان ملاحظه می‌شود عدم گزینش درست واژگان و ساختارهای مناسب موجب عدم فهم ایدة اصلی داستان شده است.

پیشینة پژوهش

مسئلة تحلیل گفتمان به عنوان یک رویکرد کاربردی در امر ترجمه، توجه بسیاری از نویسندگان و پژوهشگران را به خود جلب کرده است. از میان پژوهش­های انجام شده در زمینة ترجمه، می­توان به موارد زیر اشاره کرد.

مقالة «کاربرد تحلیل گفتمان انتقادی در ترجمه از عربی به فارسی» نوشتة ترکاشوند (1395) و همچنین مقالة «نقد ترجمة ادبی از دیدگاه تحلیل گفتمان انتقادی» نوشتة سعیدنیا (1390) که در مورد امکانات رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی که مورد استفادة مترجم قرار می‌گیرند، صحبت می‌کنند و تا حد زیادی مخاطب را با روش و مراحل این رویکرد و کاربست آن‌ها در نقد ترجمه آشنا می‌کنند؛ با این حال در مورد کاربست این روش در ترجمه وکشف ایدئولوژی زیاد سخن به میان نمی‌آورند.

در زمینة مطالعة داستان «تحت‌المظلة» مقالة «پیرنگ استعاری در داستان کوتاه زیر سایبان از نجیب محفوظ با تأکید بر نظریة فرگوسن[1]» نوشتة ناظمیان و رمضانی (1397) هستیم که به بررسی پیرنگ پیچیدة موجود در داستان پرداخته است؛ این در حالی است که نویسنده در مقالة حاضر، پیرنگی دیگری را در نظر می‌گیرد.

مقالة «العناصر اللغویة فی تحقیق التماسک النصی فی قصة تحت‌المظلة لنجیب محفوظ» نوشتة حجوج (2017) نیز به بررسی عناصر زبانی این داستان پراخته که می‌تواند در استخراج جهان‌بینی متن کمک‌رسان باشد.

در زمینة تحلیل گفتمان انتقادی شاهد کتاب­ها و مقالات بسیاری هستیم که در ادامه به بخشی از آن­ها اشاره می­شود. بدون شک دو کتاب «گفتمان و قدرت» (1392) و «تحلیل گفتمان انتقادی» (1399) فرکلاف[2] بهترین منابع برای آشنایی با این نظریه و فهم آن هستند. همان طور که کتاب «تحلیل انتقادی گفتمان» نوشتة آقاگل‌زاده (1385) نیز پیشینة این نظریه را به خوبی بیان کرده است.

آنچه نویسندة این مقاله به دنبال آن است، بررسی امکانات تحلیل گفتمان انتقادی و تأثیر آن­ها بر فهم متن و همچنین بررسی ترجمة متن براساس این رویکرد است.

 

یافته­ها

1.تحلیل گفتمان انتقادی

نظریة تحلیل گفتمان انتقادی، الگویی جدید در تحلیل گفتمان است که طیف­های وسیعی از متن یا گفتمان را در­بر ­می­گیرد. به طور کلی می­توان گفت که این رویکرد به دنبال یافتن ارتباط میان زبان و قدرت و ایدئولوژی است و در این رویکرد جامعه و فرهنگ نیز مورد تحلیل و بررسی قرار می­گیرند. نظریه‌پردازان این حوزه بر این باور هستند که «مؤلفه­هایی از قبیل بافت تاریخی، روابط قدرت در جامعه، ساختارها و فرآیندهای اجتماعی و فرهنگی، سازندة جهان‌بینی­های زبان هستند و از رهگذر استفاده مداوم از زبان در جامعه، این بافت­ها، روابط، ساختارها، فرآیندها و جهان‌بینی­ها به جایگاه مستحکمی دست می‌یابند» (فرکلاف، 1399: 9). در واقع نظریه‌پردازان تحلیل گفتمان معتقد به رابطة دیالکتیک میان زبان وجامعه و فرهنگ هستند. بر این اساس اگر بخواهیم تعریفی از این رویکرد ارائه دهیم، می­توانیم بگوییم «تحلیل گفتمان انتقادی، راهکاری پژوهشی است که به گونه­ای انتقادی، رابطة بین زبان و جامعه را مورد تجزیه و تحلیل قرار می­دهد» (هارت[3]، 1398: 39).

فرکلاف تحلیل گفتمان انتقادی را «تحلیل رابطة متن وسطوح مختلف بافت اجتماعی تلقی می­کند و هدف تحلیلگر را تبیین رابطة بین متن زبانی، فرآیندهای تولید و تفسیر و بافت در نظر می­گیرد» (فرکلاف، 1399: 11).

 فرکلاف (1989) در کتاب «زبان و قدرت» برای تحلیل گفتمان سه مرحلة توصیف، تفسیر و تبیین را در نظر می­گیرد. در مرحلة توصیف خود گفتمان یا متن، محور کار قرار می‌گیرد و واژه‌ها، ساختارها و استعاره‌های موجود در متن، تحلیل می‌شوند. هدف از تحلیل این موارد، آن است که دریابیم این واژگان و حوزه‌های معنایی در انتقال ایدئولوژی چگونه نقش خود را ایفاکرده‌اند؟ و با بررسی واژگان در این رویکرد باید به این سؤال پاسخ داده شود که آیا این واژگان در انتقال ایدئولوژی موفق بوده‌اند یاخیر؟

از آنجا که تحلیل گفتمان انتقادی بر این باوراست که هر متن یا گفتمانی ایدئولوژی خاصی را در پس خود نهفته است، پاسخ دادن به این سؤال از اهمیت بالایی برخوردار است. بنابراین، به طور کلی می‌توان گفت که در مرحله توصیف در این رویکرد، نقش واژه‌ها و حوزه‌های معنایی موجود در متن در انتقال ایدئولوژی مورد بررسی قرار می‌گیرد.

در مرحلة تفسیر، ارتباط گفتمان و جامعه مورد تحلیل است و در این مرحله، تحلیلگر با استفاده از بافت موقعیت و بینامتنیت به دنبال تأثیرات جامعه و ایدئولژی موجود در آن بر متن است. در مرحلة آخر؛ یعنی مرحلة تبیین، رابطة دیالکتیک جامعه و گفتمان مورد تحلیل قرار می‌گیرد.

از آنجایی که نگارندة این مقاله به دنبال بررسی ترجمة داستان زیر سایبان براساس این رویکرد است، مرحلة توصیف را که عبارت است از «تحلیل ویژگی‌های صوری متن» (همان: 11) مورد توجه خود قرار خواهد داد تا مشخص شود که واژگان و ساختارهای کلیدی‌ای که نجیب محفوظ برای انتقال ایدئولوژی مورد نظرش از آن‌ها استفاده کرده، چگونه به زبان فارسی ترجمه شده تا میزان موفقیت مترجمان این داستان را مورد ارزیابی قرار دهند.

بدیهی است که در داستان زیر سایبان بعضی از واژگان نقش محوری را ایفا کرده‌اند و پژوهشگر در این مقاله با به‌کارگیری مرحلة رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی در ابتدا واژه‌های کلیدی موجود در متن اصلی را مورد بررسی قرار خواهد داد و در مرحلة دوم معادل‌یابی این واژه‌ها و ساختارها را توسط مترجمان مورد ارزیابی قرار خواهند داد.

2.ایدئولوژی

به طور کلی می‌توان ایدئولوژی را «دسته‌ای از باورها و نگرش‌ها دانست که اعضای یک گروه اجتماعی خاص به طور مشترک از آن‌ها برخوردارند» (بلور، 1390: 25). بنابراین، هنگامی که از تغییر ایدئولوژی توسط گفتمان سخن به میان ‌می‌آید، مقصود ایجاد تغییر در باورها، نگرش‌ها و جهان‌بینی‌ها است و باید به این نکته نیز توجه داشت که رابطة میان گفتمان و ایدئولوژی، رابطه‌ای عمیق و دیالکتیک است. این موضوع بدین معناست که گفتمان می‌تواند به میزان تأثیرپذیری از ایدئولوژی روی آن تأثیرگذار باشد. بنابراین، می‌توان گفت که «گفتمان نقش بنیادینی در تجلی و بازتولید هر روزة ایدئولوژی‌ها ایفا می‌کند» (ون دایک، 1394: 14). فرکلاف بر این باور است که ایدئولوژی‌ها «برساخته‌های معنایی‌اند که به تولید، بازتولید و دگرگونی مناسبات سلطه کمک می‌کنند» (یورگنسن و فیلیپس، 1396: 130). برای نمونه هنگامی که از پدیدة جنگ با عنوان حفظ صلح یاد می‌شود، متوجه می‌شویم که «ممکن است یک موضع ایدئولوژیکی توسط کلمات، مخفی (یاحداقل سانسور) شود» (بلور، 1390: 26)

بنابراین، باید توجه داشت که کلمات در انتقال ایدئولوژی نقش بزرگی را ایفا می‌کنند. به همین دلیل باید در معادل‌یابی کلمات محوری‌ای که در انتقال ایدئولوژی سهیم هستند، نهایت دقت را مبذول داشت تا بتوان مقصود و هدف موجود در زبان اصلی را در ترجمه نیز لحاظ کرد. برای مثال، در سال‌های اخیر شاهد حضور گروهک تروریستی داعش در خاورمیانه بودیم که بسیاری از شبکه‌های طرفدار این گروهک در زبان عربی از به‌کارگیری اسم اختصاری خودداری می‌کردند، چراکه بر این باور بودند که این نام اختصاری ایدئولوژی‌هایی را که این گروهک به دنبال آن‌ها بوده به مخاطب منتقل نمی‌کند و دائماً عنوان کامل «الدولة الإسلامیة فی العراق و الشام» را تکرار می‌کردند تا بر جنبة اسلامی بودن این گروهک تأکید کنند. در مقابل افرادی که در زبان فارسی می‌خواستند نام این گروهک را ترجمه کنند، می‌توانستند نام داعش یا دولت اسلامی در عراق و شام را نتخاب کنند که بدیهی است بسنده کردن به داعش از رساندن ایدئولوژی آن‌ها به سایر کشورها جلوگیری می‌کرد و ما شاهد این نوع ترجمه در زبان بودیم. در زبان انگلیسی هم این گروهک با نام اختصاری (ISIS) شناخته می‌شد. بنابراین، از آنجایی که ترجمه هم خود گفتمان است در انتقال ایدئولوژی نقش بسزایی ایفا می‌کند.

  1. ترجمه و معادل‌یابی واژگانی

برای مطالعه ترجمه به ناچار باید از نظریه‌های زبان‌شناسی و جامعه شناسی و... استفاده کنیم که در واقع رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی که خود رویکردی بینارشته ای است در این امر می‌تواند به پژوهشگر در این مقاله کمک شایانی کند. بر اساس این رویکرد، معادل‌یابی واژگان باید به نحوی باشد که ایدئولوژی و جهان‌بینی موجود در متن اصلی را به مخاطب منتقل کند و ترجمه را انتقال ایدئولوژی و جهان‌بینی متن اصلی به مخاطبان سایر زبان‌ها می‌داند. بنابراین، در معادل‌یابی واژگانی که نقش کلیدی در انتقال جهان‌بینی دارند باید بسیار دقیق بود تا بتوان مقصود و غرض اصلی نویسنده را به مخاطب منتقل کرد. در غیر این صورت نمی‌توان مترجم را در ترجمة متن موفق پنداشت. این نکته حائز اهمیت است که «زبان فقط از کلمات تشکیل نشده است؛ هر یک از زبان‌ها نگرشی خاص نسبت به جهان دارد» (اوستینوف، 1392: 22). بر این اساس، این توقع که مترجم بتواند در معادل‌یابی به گونه ای عمل کند که جهان‌بینی متن اصلی به شکل کامل منتقل شود، کمی سخت به نظر می‌رسد، اما در عین حال مترجم می‌تواند به گونه‌ای معادل‌یابی کند که ایدئولوژی به بهترین شکل ممکن به مخاطب منتقل شود.

با توجه به آنچه تا به اینجا مطرح شد و براساس مرحلة توصیف رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی در ادامه دست به خوانش داستان زیرسایبان نجیب محفوظ خواهیم زد و پس از استخراج واژگان کلیدی و حوزه‌های معنایی، ترجمة آن‌ها را مورد بررسی قرار خواهیم داد.

  1. بررسی داستان تحت‌المظلة

4-1. خلاصة داستان

نویسنده در این داستان افرادی را به تصویر می‌کشد که برای فرار از باران به سایبان ایستگاه اتوبوس پناه آورده‌اند. در طول متن، فضای داستان همراه با باران است و این کلمه به اشکال مختلف در متن تکرار شده است و می‌توان گفت که خود باران باعث شکل‌گیری این داستان است، چراکه پس از آغاز باران، مجموعه‌ای از افراد برای فرار از خیس شدن به سایبان پناه می‌برند و در زیر سایبان شاهد اتفاقاتی هستند که برای آن‌ها بسیار ناخوشایند است و در ابتدا بر این باور بودند که این اتفاقات همه ساختگی و صحنه‌هایی از یک فیلمبرداری است، اما در پایان متوجه می‌شوند هر آنچه اتفاق افتاده، واقعی بوده است. تمام اتفاقات این داستان در زیر سایبان شکل می‌گیرد؛ از این رو، این کلمه نیز در کنار باران از اهمیت بالایی برخوردار است و از آنجایی که در عنوان داستان به کار رفته، نقش محوری را در این داستان ایفا می‌کند. در واقع سایبان در مقابل باران قرار می‌گیرد تا تأثیر آن را کاهش دهد. «بارانی که گرد و غبار ذهنی و لایة سیاه معرفت موروثی را می‌شوید و نگریسته‌ها را تازه می‌کند» (شمیسا، 1392: 34) با مقاومت مردمی روبه‌رو می‌شود که همگی یا به این باران بی‌توجهی می‌کنند یا اینکه به زیر سایبان می‌روند تا خیس نشوند.

نکته دیگر آنکه در آغاز این داستان نویسنده به مخاطب یاد­آور می­شود که این داستان در هوایی سرد اتفاق می­افتد و خود هوای سرد نیز ما را به این سمت رهنمون می‌کند که تغییر به کندی پیش خواهد رفت. «اجتاح الطریق هواء بارد مفعماً بشذا الرطوبة» (محفوظ، 2006: 5/ 711) و تداوم این هوای سرد جوی از خستگی و ملال را در میان مردم به وجود آورده است، ولی ناگهان اتفاقی رخ می­دهد که باعث می­شود این سکون و آرامش برای لحظاتی هم که شده از بین برود. این اتفاق تعقیب یک دزد توسط مردم است که باعث تحرک در آن فضای آرام و ساکت است، اما این رویداد نیز به سرعت جای خود را به سکون می­دهد و افراد زیر سایبان بدون آنکه حرکتی از سوی آن­ها انجام شود، فقط نظاره‌گر این اتفاقات هستند و به صحبت کردن دربارة آن حوادث می­پردازند.

بعد از لحظاتی افراد زیر سایبان دوباره شاهد حرکتی هستند و این بار جماعت تعقیب‌کننده دزد را گرفته­اند و هر کس به گونه­ای او را مورد ضرب و شتم قرار می­دهد. پس از پایان تعقیب و گریز و دستگیری دزد، افراد زیر سایبان شاهد اتفاقی دیگر هستند؛ این بار دو ماشین با هم تصادف شدیدی می­کنند به طوری که این تصادف نظر همة حاضران را به خود جلب می­کند. افراد زیر سایبان هم دربارة این تصادف به صحبت می‌پردازند و بر این نکته اصرار دارند که تمام اتفاقاتی که در حال رخ دادن است، بخش‌هایی از فیلمی است که در دست ساخت است. این اتفاق نیز مانند رخداد­های پیش از آن برای لحظاتی باعث پویایی می­شود، اما بلافاصله پویایی جای خود را به سکون می­دهد. نجیب محفوظ در اینجا هرج ومرج و همچنین تنبلی موجود در جامعه را به تصویر می­کشد، چراکه افراد زیر سایبان به راحتی می­توانند به صحنه نزدیک شوند و از ماجرا با خبر شوند، اما ترس از خیس شدن و تنبلی مانع آن­ها می­شود. جالب اینجاست که پلیسی هم در آن اطراف بدون هیچ حرکتی شاهد این اتفاقات است و همین مسأله باعث این باور شده که تمام این حوادث بخش­هایی از یک فیلمنامة در حال اجرا است. پس از این تصادف، زن و مردی از ساختمان مجاور خود را به محل حادثه می­رسانند و به دلدادگی و معاشقه می‌پردازند و پس از آن قافله­ا­ی از شتر­سواران صحرانشین در آن خیابان حاضر می­شوند و در پایان هم شاهد کارآگاهی هستیم که دست به بازآفرینی اتفاقات می­زند تا صحنة جرم را دوباره مورد بررسی قرار دهد. پلیسی که این صحنه­ها را تماشا می­کند، همچنان بدون حرکت ایستاده است و این موضوع افراد زیر سایبان را که دیگر به واقعی بودن این اتفاقات پی برده­اند، شگفت‌زده می­کند. از این رو، به سمت پلیس می­روند و شروع به سرزنش او می­کنند که چرا در عین شاهد بودن این اتفاقات، هیچ اقدامی نمی­کند، اما جواب پلیس به آن­ها این است که در تمام این مدت آن­ها در زیر این سایبان چه می­کردند و چرا به همراه بقیه سوار اتوبوس نشدند؟! پس خود آن‌ها مظنون اصلی همة این اتفاقات هستند! و سپس به سمت افراد زیر سایبان شلیک می­کند و در اینجا داستان در زیر باران به پایان می­رسد.

4-2. تحلیل واژگان کلیدی داستان

در خوانش سطحی این متن، فضا­سازی داستان تأثیر­گذار و غم­آلود است. باید به این نکته توجه داشت که با توجه به دشواری پیرنگ در این داستان، درک اتفاقاتی که در آن خیابان می­افتد، کمی دشوار است و مخاطب را بدین جهت سوق می­دهد که همة این حوادث نشانه­ها و رموزی هستند و برای دریافت آن­ها نیاز به گشودن رمز­ها داریم.

 چنانکه در قسمت خلاصة داستان اشاره شد، واژة باران نقشی کلیدی در این داستان ایفا می­کند. همچنین افعالی که مرتبط به باران هستند نیز در این داستان به کرات تکرار شده­اند. برای مثال فعل­هایی همچون انهمر، تساقط، انهل در کنار واژة «المطر» از سوی نویسنده به‌کار گرفته شده که به معنای هر یک از این افعال در مقاله خواهیم پرداخت و معادل‌یابی این واژگان را که نقش کلیدی در داستان مورد نظر ایفا می­کنند نیز مورد بررسی قرار خواهیم داد.

همانطور که گفته شد، باران دلالت بر تغییر و تحول دارد و بارش آن می­تواند افکار اشتباه و باورهای غلط را از بین ببرد. گویا نجیب محفوظ به دنبال ایجاد تغییر در باورها و افکار افراد جامعه است، اما جامعه در برابر این تغییرات ایستادگی می­کند. نویسنده این ایستادگی و مقاومت و عدم میل به تغییر را با قرار گرفتن افراد زیر سایبان ایستگاه اتوبوس نشان می­دهد. علاوه بر این، باران در این داستان فضایی حزن‌انگیز و ناامید­کننده را ایجاد می­کند و برخلاف اصل که باران غالباً شورانگیز و نشاط­آفرین است در اینجا باران باعث کسالت و عدم تحرک شده و شاید سبب آن، همنشینی این جو بارانی با هوای سرد باشد که باعث انجماد و سستی شده است؛ «وأوشکت الرتابة أن تجمد النظر لولا أن اندفع رجل» (محفوظ، 2006: 5/711).

زمانی که اتفاقات گوناگون رخ می­دهند و افراد زیر سایبان هیچ عکس‌العملی از خود نشان نمی‌دهند نیز می­توان این عدم تحرک را مشاهده کرد. گویا وحشت از خیس شدن زیر باران به حدی است که با وجود آن، هیچ اتفاقی نمی­تواند آن‌ها را از زیر سایبان بیرون بیاورد. ترس از خیس شدن و ترس از باران که رمز تغییر و تحول است، عدم توجه به باران را در پی دارد که بارها در این داستان با جملاتی از این دست تکرار می­شود: «دون مبالاة بالمطر»، «بلا أدنی اکتراث بالمطر» و «لا یبالون بالمطر» و«لکن أحدا لم یبرح مکانه خشیة المطر». این عبارات مقاومت و ایستادگی جامعة مصر را در برابر تغییر و تحول به خوبی نشان می­دهد. پس با توجه به واژگان به کار رفته تا به اینجا می­توان دوگانگی میان تغییر و عدم میل به تغییر را از این داستان استخراج کرد. بنابراین، باید در بررسی ترجمة این داستان به این موضوع توجه داشت که آیا این دوگانگی هم به زبان مقصد منتقل شده است یا خیر؟

نکتة دیگری که باید به آن توجه داشت، این است که بدانیم فعل­ها و واژگان مرتبط با باران و بارش باران بر چه معنایی دلالت می­کنند؟ برای نمونه ما در کنار واژة «المطر» شاهد استعمال کلمة «الرذاذ» هستیم که معنای باران نمناک را می­دهد. این واژه را هم می­توان در کنار باران، نشانه­ای برای ایجاد تغییر و تحول در جامعه به حساب آورد و جالب است بدانیم که داستان با همین بارش آهسته؛ یعنی «الرذاذ» شکل می­گیرد و همین موضوع است که منجر به پناه بردن مردم به سمت سایبان ایستگاه اتوبوس می­شود و هر چه داستان پیش می­رود، بارش باران شدت پیدا می­کند و حوادث عجیب­تری به وقوع می­پیوندد. گویا که مردم هیچ‌گونه تغییر و تحولی را در جامعه برنمی­تابند و هیچ چیز باعث ایجاد نشاط و تحرک در آن­ها نمی­شود. حتی اتفاقات دردناکی که در پیش دیدگان افراد زیر سایبان رخ می­دهد هم نمی­تواند آن­ها را از منطقة امنی که به آن پناه برده­اند، بیرون بکشد. گویا این سایبان که تعداد دفعات زیادی در داستان تکرار می­شود نیز نشانة عادت به شرایط و باورهای موجود است و از آن‌ها در برابر تغییر حمایت می­کند. آمدن این واژه در عنوان داستان نیز می‌تواند نمایانگر این موضوع باشد. بنابراین، می­توان گفت کلمات کلیدی که نویسنده در این داستان به کار برده است، همگی حامل یک بار ایدئولوژیک است که همانا تلاش برای ایجاد تغییر ومقاومت در برابر تغییر است.

در این بخش دربارة کلماتی صحبت خواهیم کرد که در کنار باران به کار گرفته شده‌اند؛ یکی از این کلمات فعل «تساقط» است که بر سقوط پی در پی اشاره می­کند و از آنجایی که در کنار باران به کار گرفته شده، می­تواند معنای بارش مداوم را در برداشته باشد. گویا آن صحنه­ها در مقابل دیدگان افراد آنچنان پی در پی رخ می­دهند تا تغییری را ایجاد کنند، باران نیز با بارش پی در پی به دنبال ایجاد تغییر است، اما افراد زیر سایبان از خیس شدن و یا تغییر فراری هستند و علاقه‌ای به این موضوع نشان نمی­دهند. در اینجا می­توان گفت که فعل تساقط در خدمت ایدئولوژی­ای است که نجیب محفوظ در پی آن است و با کلمة باران هم ارتباط تنگاتنگی دارد.

فعل «انهمر» نیز یکی دیگر از افعالی است که در کنار باران به کار رفته است؛ این فعل که بر معنای بارش تند دلالت می­کند، دقیقاً زمانی در داستان به کار گرفته می­شود که داستان به اوج خود رسیده و بارش باران هم شدت گرفته است. با این همه باز هم افراد زیر سایبان حاضر نیستند حرکتی کنند و فقط متعجبانه حوادث را زیر نظر گرفته­اند.

فعل دیگری که در کنار باران استفاده می­شود «انهل» است که آن نیز به معنای بارش شدید باران است. نجیب محفوظ تنها در ابتدای داستان که شاهد بارش نمناک هستیم از فعل «تساقط» استفاده کرده است و در ادامة داستان که بارش باران شدت بیشتری می­گیرد، فعل­های انهل و انهمر را به کار گرفته است.

در این بخش ملاحظه کردیم که نویسنده به دنبال ایدئولوژی تغییر است و در سطر سطر این داستان این موضوع را دنبال می­کند، اما در مقابل مقاومت افراد جامعه در مقابل تغییر را هم به تصویر می­کشد و نشان می­دهد که مردم بدون هیچ توجهی به باران در حال انجام کار­های خود هستند. همان­طور که حتی بعضی از افراد از باران دوری می‌کنند تا مبادا خیس شوند و یا به عبارت بهتر، مبادا باورها و ارزش­های قدیمی­شان دستخوش تغییر شود و پناه بردن به سایبان ایستگاه اتوبوس بهترین شاهد مثال برای مقاوت وایستایی است؛ جایی که مردم به دور از هیاهو و از ترس خیس شدن به آن پناه می‌برند وکاملاً اثر تغییر و تحول را از بین می‌برد.

در بخش دیگری از داستان شاهد فعلی هستیم که به همراه پلیس وارد فضای داستان می­شود وآن هم فعل «لایتحرک» است. پلیس هم در جای جای این داستان در گوشه­ای بدون حرکت ایستاده و نظاره­گر اتفاقات است؛ پلیسی که حرکت کردن لازمه کار اوست، اما مسأله این است که در این جامعه همه درجا می­زنند و هیچ کس میلی به حرکت و ایجاد تغییر ندارد؛ «ولکن أحدا لم یبرح مکانه خشیة المطر» (محفوظ، 2006: 712).

در واقع نجیب محفوظ جامعه‌ای را به تصویر می­کشد که در آن هیچ میلی برای تغییر وجود ندارد و همه از باران و خیس شدن می­ترسند و نویسنده با استفاده از این کلمات تنبلی و کسالت و هرج مرج جامعه را برای ما نمایان می­کند. برای نمونه آوردن کلمات غیرمرتبط در کنار یکدیگر خود نمایانگر هرج و مرج است و نجیب محفوظ در چندین بخش از این داستان از این تکنیک استفاده می­کند. مثلاً عبارت: «القتل و الحب و الموت و الرعد و المطر» چندین بار و با ساختارهای مختلف در این داستان تکرار می­شود.

همچنین نجیب محفوظ برای انتقال ایدة خود از حوزه­های معنایی مختلفی کمک گرفته است؛ برای نمونه به کارگیری کلمات «تجمد، لا یتحرک، الرتابة، الملل، الوقوف» حوزة معنایی دیگری را به وجود آورده است که نویسنده میل به عدم تحرک در جامعه را به واسطة آن ترسیم می­کند و فضای جامعه را با این کلمات که نمایانگر تنبلی است، ترسیم می­کند. بنابراین، ما در این داستان شاهد دو فضای مختلف هستیم که رو به روی هم قرار می­گیرند؛ فضاهایی که تحت تأثیر حوزه­های معنایی مختلف شکل می­گیرند.

4-3. بررسی ترجمة داستان زیر سایبان

همانطور که در بخش تحلیل داستان ملاحظه شد، کلمة باران نقشی کلیدی در رساندن ایدئولوژی مدنظر نویسنده بازی می­کند و نجیب محفوظ در واقع با تکرار این واژه اهمیت آن را در داستان نشان می­دهد. کلمة باران در داستان 20 مرتبه تکرار شده و با احتساب کلمة نم نم باران «الرذاذ» در واقع 23 بار شاهد تکرار باران بودیم که با توجه به اهمیت آن در انتقال پیام نویسنده، انتظار می­رفت که این واژه در ترجمه نیز به همین تعداد تکرار شود در صورتی که در ترجمة فارسی، باران معادل واژة «المطر» فقط 14 بار تکرار شده و بدون شک این امر در انتقال ایدئولوژی مد نظر نویسنده خلل ایجاد کرده است.

4-4. ایدئولوژی هرج و مرج

 نجیب محفوظ برای نشان دادن هرج و مرج موجود در جامعة مصر ترکیبی از واژه­های غیرمرتبط را در کنار هم می­آورد. تکرار این ساختار در چهار بخش مختلف داستان دیده می­شود؛ به این صورت که نویسنده جمله­های «و تواصل الرقص و التصفیق و دوران الغلمان و انهمار المطر» و «دون مبالاة بالرقص أو الحب أو الموت أو المطر» (همان: 713) و همچنین «القتل و الحب و الموت و الرعد و المطر» (همان: 714) و «مخلفین الطریق للقتل و الحب و الرقص و المطر» را به کار می­برد و با توجه به جایگاه این عبارت­ها در داستان، مضمون هرج و مرج به مخاطب یا خواننده منتقل می‌شود. در ترجمه نیز شاهد تکرار این عبارت­ها هستیم با این تفاوت که در ترجمة این داستان از آنجایی که معادل­یابی صحیحی صورت نگرفته و توجهی به سیاق کلی متن نشده است، موضوع هرج و مرج به مخاطب منتقل نمی­شود؛ برای نمونه این بخش از داستان «ولکن الأُستاذ تراجع فی قفزة مباغتة. کأنما یداری نفسه خلفهم. ذاب الصلف فی نظرة مترقبه. و توارت نفخته. کأنما طعن به السن أو تردی فی مرض. رأی المجتمعون تحت المحطة نفرا من الرجال ذوی هیئة رسمیة یتجولون غیر بعید من المحطة کأنهم کلاب تشمم. و اندفع الرجل راکضا مجنوناً تحت المطر. انتبه إلی رجل من المتجولین فاندفع أیضاً صوبه یتبعه الآخرون کعاصفة. و سرعان ما اختفوا جمیعاً عن الأنظار. مخلفین الطریق للقتل و الحب و الرقص و المطر» (همان: 715): «ولی استاد با یک پرش ناگهانی برگشت. گویی خودش را پشت سر آن‌ها می‌چرخاند.

گزافه گویی­ها در نگاهی تیز آب شد و پراکنده گشت. گویی سالخورده شد یا اینکه دچار بیماری شدیدی گشت. افراد ایستاده در زیر سایبان ایستگاه گروهی از مردان را دیدند که لباس­هایی رسمی به تن داشتند و در فاصله چند قدمی ایستگاه می­گشتند گویی سگ‌هایی بودند که داشتند زمین را بو می‌کشیدند. مرد دیوانه‌وار زیر بارن شروع به دویدن کرد. مردی از جست‌وجو­گران متوجه او شد و او نیز به سمت او دوید و دیگران چونان گردبادی به دنبالش شتافتند. به زودی همة آن­ها از انظار پنهان گشتند و جاده را به همراه قتل و عشق و رقص و باران باقی گذاشتند» (محفوظ، 1391: 16).

در اینجا به دلیل آنکه در ترجمة جملات، دقت کافی صورت نگرفته است، مضمون هرج و مرج به مخاطب منتقل نمی­شود و نامفهوم بودن ترجمه باعث می­شود که خواننده به خوبی متوجه مقصود نویسنده نشود.

یکی از دلایل این نامفهوم بودن، ترجمة نادرست کلمات است. در این پاراگراف مشاهده می­کنیم که جملة «کأنما یداری نفسه خلفهم» (محفوظ، 2006: 715) را به این صورت ترجمه کرده­اند: «گویی خودش را پشت سر آن­ها می­چرخاند» (محفوظ، 1391: 16). به نظر می­رسد که مترجمان اصل فعل «یداری» را از «دور» به معنای چرخاندن گرفته‌اند؛ این در حالی است که این فعل از باب مفاعلة فعل «دری» گرفته شده و «داری» به معنای پنهان کردن است. «دری الصید: ختله و داری مداراةً: لاطفه و خاتله» (المنجد: مدخل دری) و این پدیده در ترجمة این داستان بسیار به چشم می­خورد که مترجم معادل درستی را برای واژة عربی در نظر نمی­گیرد. به عنوان مثال، در ترجمة عبارت «إن لم یکن تصویراً فهو فضیحة، و إن یکن حقیقة فهو جنون» (محفوظ، 2006: 713) مترجمان برای واژة «فضیحة» از معادل «قحبگی» استفاده می­کنند. «اگر فیلمبرداری نباشد قحبگی است و اگر واقعی باشد، دیوانگی است» (محفوظ، 1391: 13). در واقع «فضیحة» به معنای رسوایی است و نمی­تواند این معنی را در این عبارت داشته باشد، چراکه با سیاق کلی عبارت هیچ ارتباطی ندارد، اما مترجمان این واژه را معادل کلمة «فضیحة» قرار می­دهند که خود باعث می‌شود معنا به درستی به مخاطب منتقل نشود و از این دست معادل­یابی­های غیر­صحیح به فراوانی در ترجمة این داستان یافت می­شود که در انتقال مقصود نویسنده خلل ایجاد می­کنند.

مترجمان همچنین بدون توجه به عبارت­های عربی این بخش از داستان و عدم معادل‌یابی درست در رساندن موضوع هرج و مرج جامعه ناموفق عمل کرده­اند. برای نمونه در ترجمة واژة «صلف» از «گزافه‌گویی­ها» استفاده کرده­اند در حالی که واژة عربی دلالت بر انسانِ مغرور و متکبر می­کند «الصلف: الادعاء تکبراً» (لسان العرب: مدخل صلف) و منظور نجیب محفوظ این است که «آن مرد خودبین و مغرور از نگاه چشم انتظارانش مخفی گشت و دَمش نیز پراکنده شد»، اما مترجمان این جمله را به صورت دیگری متوجه شدند و در ترجمة آن به صورت صحیح عمل نکردند. «گزافه‌گویی‌ها در نگاهی تیز آب سد و پراکنده گشت» (محفوظ، 1391: 15). عدم گزینش معاد‌ل‌های مناسب خود باعث عدم انتفال ایدئولوژی می‌شود.

 در ادامه نیز برای ترجمة فعل «یتجولون» از فعل «می­گشتند» استفاده کرده­اند که اصلاً معنی را منتقل نمی­کند و خواننده را به این سمت سوق می­دهد که منظور از فعل «یتجولون» گشتن و جست وجو کردن است. در حالی که فعل «پرسه می­زنند» می­توانست جایگزین خوبی برای این کلمه باشد که مقصود را به راحتی به خواننده منتقل کند. همة این معادل‌یابی­های نادرست در پایان دست به دست هم می­دهند تا خوانندة ترجمه به خوبی متوجه عبارات نشود و در آخر مقصود نویسنده را نیز که بیان رواج هرج و مرج در جامعه است، متوجه نشود. بنابراین و براساس مرحلة توصیف تحلیل گفتمان انتقادی باید به این نکته توجه داشت که کلمات و معادل آن­ها نقش بسزایی در انتقال ایدئولوژی ایفا می­کنند و باید قبل از ترجمه متن به زبان مقصد، این کلمات محوری شناسایی شده و به بهترین شکل ممکن معادل‌یابی شوند. کاری که در این ترجمه صورت نگرفته و از زیبایی­های هنری داستان کاسته است و خواننده را در فهم متن وزیبابی­های آن یاری نمی­کند.

نویسنده در ابتدای داستان برای نشان دادن سرعت اتفاقات در زمان کوتاه از فعل‌های ماضی استفاده می‌کند و داستان را با فعل «انعقد» شروع می‌کند و در ادامه هم شاهد فعل‌های «تکاثف» و «تساقط» و «اجتاح» هستیم. در ادامه به بررسی ترجمة این فعل‌ها خواهیم پرداخت.

در ترجمة قسمت اول این داستان «انعقد السحاب وتکاثف کلیل‌هابط ثم تساقط الرذاذ. اجتاح الطریق هواء باردٌ مفعماً بشذا الرطوبة. حث المارة خطاهم غیر نفر تجمعوا تحت مظلة المحطة» (محفوظ، 2006: 711) مترجمان این‌گونه عمل کرده‌اند: «ابرها چون شبی تاریک، درهم و متراکم شدند بارانی نرم شروع به باریدن کرد. هوایی که سرد و پر از نم بود جاده را درنوردید. رهگذاران به جز گروهی که زیر سایبان اتوبوس تجمع کرده بودند همگی گام‌هایشان را تند و تندتر کردند» (محفوظ، 1391: 11). در ترجمة این قسمت ملاحظه می‌کنیم که سرعت اتفاقات به مخاطب انتقال داده نمی‌شود. برای نمونه برای انتقال سرعت موجود در اتفاقات می‌توانستند این بخش را «اجتاح الطریق هواء باردٌ مفعماً بشذا الرطوبة» به این صورت ترجمه کنند «هوایی سرد و نمناک جاده را در نوردید» و یا اینکه بخش اول را به این صورت ترجمه می‌کردند: «ابر‌ها چون شبی تاریک در هم تنیدند و بارش بارانی نرم آغاز گشت» تا بهتر می‌توانستند سرعت اتفاقات را به مخاطب انتقال دهند. 

4-5. ایدئولوژی تغییر و ایستایی

در این بخش از مقاله به بررسی قسمتی دیگر از ترجمة این داستان می­پردازیم که مترجمان در آن به صورت ضعیف عمل کرده­اند. کلیدواژة باران در این ترجمه هیچ دلالتی بر تغییر و تحول یا جوی غم‌انگیز نمی­کند، چراکه بافتی که در آن به کار رفته به خوبی ترجمه نشده و معادل‌یابی موفقی صورت نگرفته است. برای نمونه متن اصلی به این شکل است: «شیء طاریء جذب النظر. فمن ناحیة المیدان انطلقت سیارتان فی سرعة جنونیة. مطاردة حامیة فیما بدا. المقدمة تطیر طیراً والأخری توشک أن تدرکها. وإذا بالمتقدمة تفرمل بغتة حتی زحفت فوق أدیم الأرض فصدمتها الأخری صدمة عنیفة مدویة. انقلبا معاً محدثتین انفجاراً وسرعان ما اشتعلت فیهما النیران. وارتفع صراخ وأنین تحت المطر المنهمر. ولکن لم یهرع أحد من المحدقین به إلی بقایا السیارتین اللتین أدرکهما الخراب علی بعد أمتار منهم. لم یبالوا بهما کما لا یبالون بالمطر. ولمح الواقفون تحت‌المظلة آدمیا من ضحایا الحادث یزحف ببطء شدید من تحت سیارة ملطخاً بالدم. حاول النهوض علی أربع ولکنه سقط علی وجهه سقطة نهائیة» (محفوظ، 2006: 712) و در ترجمه شاهد این متن هستیم: «یکدفعه یک چیز جالب پیش آمد. از آن سوی میدان دو ماشین با سرعتی دیوانه‌کننده آمدند. ظاهراً چفت به چفت همدیگر را تعقیب می­کردند. جلویی داشت پرواز می­کرد و عقبی چیزی نمانده بود که به او برسد. ناگهان جلویی ناغافل بر ترمز زد و روی سطح زمین کشیده شد و عقبی محکم بهش خورد و هر دو با هم واژگون شدند و انفجاری بزرگ به وجود آوردند. خیلی زود هر دو آتش گرفتند. داد و بیداد زیر رگبار باران بالا گرفت. ولی هیچ کس از آن کسانی که به ماجرا زل زده بودند به سوی بقایای ماشین­هایی که در فاصله چند متری‌شان درب و داغون شده بود نشتابید. هیچ کس به آن‌ها محلی نگذاشت همانطور که به باران محلی نمی­گذاشتند.

 ایستاده­های زیر سایبان آدمیزادی را دیدند از بقایای تصادف، که به کندی خودش را از زیر ماشین خون‌آلود بیرون می­کشید. خواست روی چهار دست و پا برخیزد ولی محکم با صورت بر زمین خورد» (محفوظ، 1391: 12).

 همانطور که در ترجمة این بخش ملاحظه می­کنیم، مترجمان در معادل‌یابی واژگان عملکرد خوبی از خود به جای نگذاشته­اند. برای نمونه در ترجمة بخش اول از واژة «یکدفعه» استفاده می­کنند که می­توانستند عبارت «امری ناگهانی» را معادل «شیء طاری» قرار دهند که در زبان رسمی پرکابردتر است. یا در ترجمة این عبارت «سرعة جنونیة» از معادل «سرعت دیوانه‌کننده» استفاده می­کنند که بهتر بود برای روانی متن از معادل «سرعت دیوانه‌وار» استفاده کنند. شاید در ظاهر اختلاف زیادی بین دو تعبیر دیده نشود، اما روانی و سلیس بودن متن در انتقال ایدة متن اصلی بسیار تأثیر­گذار است و عدم توجه به این نکته می‌تواند در انتقال ایدئولوژی خلل وارد کند، چراکه این نوع گزینش واژگانی و معادل‌یابی به دور از هدف نویسنده و ایدئولوژی متن است.

در بخش­هایی از ترجمة داستان نیز عبارت­ها ترجمة قابل فهمی نداند. برای نمونه عبارت: «مطاردة حامیة فیما بدا» (محفوظ، 2006: 712) بدین صورت ترجمه شده است: «ظاهراً چفت به چفت همدیگر را تعقیب می­کردند» (محفوظ، 1391: 12). در واقع مترجمان از ساختاری استفاده می­کنند که معنی را به خوبی به مخاطب منتقل نمی­کند و فهم آن نیاز به اندکی تأمل دارد. در حالی که معادل­های مناسب­تری نسبت به کلمة چفت به چفت که بیشتر در زبان محاوره­ای به کار می­رود، وجود دارند. برای نمونه در ترجمة این بخش می­توان گفت: «ظاهراً تعقیب و گریز سختی بود». بدین صورت مخاطب ارتباط بهتری با ترجمه برقرار می­کند و می­تواند پیام­های متن را بهتر دریافت کند.

در ادامة این بخش از ترجمه، ضعف­هایی وجود دارد که همگی باعث می­شوند هنگامی که به «بارش باران» می­رسیم، دیگر آن تأثیرگذاری این واژه کلیدی را احساس نکنیم، چراکه خواننده برای فهم عبارت­های قبل از «تحت المطر المنهمر» = «زیر رگبار باران» دشواری­های بسیاری را متحمل شده است و به همین منظور هنگام رسیدن به این بخش دیگر نمی­تواند تأثیرگذاری باران را لمس کند.

در همین بخش از داستان شاهد نارسایی­هایی دیگری در ترجمة متن هستیم که در ادامه به آن­ها اشاره خواهیم کرد. برای مثال عبارت «لم یبالوا بهما کما لا یبالون بالمطر» (محفوظ، 2006: 712) را به این صورت ترجمه کرده­اند: «هیچ کس به آن‌ها محلی نگذاشت همانطور که به باران محلی نمی­گذاشتند» (محفوظ، 1391: 12). در اینجا شاهدیم که مترجمان از زبان محاوره استفاده می­کنند که این خود از کیفیت ترجمه می­کاهد و زیبایی­های ادبی متن را به هیچ عنوان به مخاطب منتقل نمی­کند و هنگامی که خواننده به لذت ادبی دست پیدا نکند در واقع نمی­تواند مفهوم و ایدئولوژی متن را به خوبی درک کند، چراکه ایدئولوژی و جهان‌بینی داستان و یا هر متن ادبی دیگر در پس همین کلمات نهان شده است و بدون شک برای رسیدن به آن‌ها باید درک بهتری نسبت به این کلمات داشت.

مترجمان در این بخش می­توانستند ترجمة مناسب­تری ارائه دهند. برای مثال، می‌توانستند بگویند: «همانطور که باران را نادیده گرفتند، توجهی به آن دو ماشین هم نداشتند» در این صورت متن ترجمه با بهره­گیری از زبان رسمی می­توانست زبان متن اصلی را نیز به مخاطب انتقال دهد، اما این ضعف در ترجمة داستان بسیار نمایان است؛ به طوری که در بخشی از ترجمه شاهد شکسته‌نویسی نیز هستیم. برای نمونه مترجمان در همین بخشی که انتخاب شد، عبارت «فصدمتها الأخری صدمة عنیفة مدویة» (محفوظ، 2006: 712) را بدین صورت ترجمه کرده­اند: «و عقبی محکم بهش خورد» (محفوظ، 1391: 12). همانطور که در ترجمة این بخش ملاحظه می­کنیم، مترجمان دست به شکسته‌نویسی می­زنند که مسأله با متن اصلی هیچ گونه همخوانی ندارد، چراکه نجیب محفوظ در این داستان از زبان عربی معیار استفاده کرده و مترجمان نیز باید از زبان فارسی معیار استفاده می­کردند تا هماهنگی مناسبی میان متن اصلی و ترجمه شکل گیرد.

به شکل کلی این دست نارسایی­های موجود در ترجمه باعث می­شود که غرض و مقصود نویسنده به مخاطبان منتقل نشود و گویا مترجم خوانندگان را در دریایی از ابهامات رها می­کند. از همین روست که می­گوییم مترجمان در ترجمة این بخش که یکی از نقاط عطف داستان است به خوبی عمل نکرده­ و به خوبی نتوانسته­اند نقش تغییری باران و همچنین ایستادگی در مقابل تغییر را که در این بخش آمده است به مخاطب منتقل کنند. حال آنکه مترجمان با تکیه بر روش تحلیل گفتمان انتقادی می­توانستند به راحتی حوزه­های معنایی را تشخیص داده و کلماتی را که نقش کلیدی در متن ایفا می­کنند به خوبی استخراج کنند تا بدین صورت با ترجمة آن­ها ایدئولوژی و پیام­های داستان به مخاطب منتقل شود.

در پایان این بخش از داستان مجدداً شاهد ضعف ترجمه هستیم. جایی که مترجمان در ترجمة جملة «الواقفون تحت‌المظلة» ضعیف عمل می­کنند و معادل مناسبی را انتخاب نمی‌کنند. مترجمان در ترجمة این بخش آورده­اند: «ایستاده­های زیر سایبان» و این در حالی است که می­توانستند به راحتی از تعبیر «افراد ایستاده زیر سایبان» استفاده کنند تا بدین صورت متن سلیس و روانی را در اختیار خواننده قرار داده باشند. به هرحال معادل‌یابی­های نامناسب و استفاده از زبان شکسته و عدم تشخیص حوزه­های معنایی و واژه­های کلیدی تا حد زیادی به ترجمة این داستان لطمه وارد کرده و متن ترجمه نتوانسته پیام­های داستان را به خوبی منتقل کند.

 نویسنده در این داستان به دنبال به تصویر کشیدن سکون و ایستایی جامعه در مقابل تغییر و پویایی بوده و کلمة سایبان به خوبی نمایانگر این موضوع است و تکرار کلمة سایبان در این داستان، اصرار جامعه بر عدم تغییر را نشان می‌دهد و ترجمة این داستان هم تا حد زیادی این موضوع را به مخاطب منتقل می‌کند.

نجیب محفوظ در داستان خود سعی کرده که به همراه باران از فعل‌های مختلفی استفاده کند و استفاده از ساختار جملة فعلیه خود به نحوی نمایانگر تغییر و تحول مداوم است. نویسنده برای اینکه نشان دهد جامعه بر عدم تغییر اصرار می‌ورزد از جملات اسمیه در کنار کلمة سایبان استفاده می‌کند و شاهد تکرار اسم فاعل «الواقفون» در این داستان در کنار سایبان هستیم که ثبوت و توقف جامعه را به خوبی نشان می‌دهد.

باید بدین نکته توجه داشت که مترجمان با انتخاب معادل «ایستاده» برای کلمة «الواقف» در این داستان به خوبی ایدئولوژی ایستایی را به مخاطب خود منتقل کرده اند و در بخش‌های مختلف ترجمه استفاده از این معادل باعث شده که ایدة عدم تغییر به مخاطب منتقل شود. همچنین در این داستان نویسنده برای تأکید بر موضوع عدم حرکت 10 بار از کلمة «المظلة» استفاده کرده و در ترجمه هم به همین تعداد این کلمه تکرار شده است.

در پایان نیز به صورت گذرا به برخی از معادل­یابی­های نادرست در ترجمة داستان زیر سایبان اشاره می­کنیم. به عنوان مثال، مترجمان عبارت «وظلت أعین الواقفین تحت‌المظلة مشدودة إلیهم» (محفوظ، 2006: 712) را این‌گونه ترجمه کرده­­اند: «چشم­های افراد ایستاده در زیر سایبان همچنان به آنان میخکوب شده بود» (محفوظ، 1391: 12). در اینجا مشاهده می­کنیم که مترجمان از کلمة «میخکوب» به عنوان معادل کلمة «مشدودة» استفاده کرده­اند، اما باید به این نکته دقت داشت که چشم خیره می­شود و میخکوب نمی­شود.

 در بخش دیگری از داستان شاهد جملة «لفت الأنظار رغم التصفیق وانهمار المطر» (محفوظ، 2006: 713) هستیم که به این صورت ترجمه شده است: «علیرغم دست وپا زدن­ها وریزش باران، چشم­ها را جذب خود کرد» (محفوظ، 1391: 13). در اینجا مترجمان در مقابل واژة «التصفیق» از معادل «دست و پا زدن» استفاده می­کنند که تفاوت معنایی زیادی با معنای اصلی دارد، چراکه کلمة «التصفیق» به معنای دست زدن است و «دست و پا زدن» معنای تلاش، رنج بردن و درد کشیدن می­دهد که به هیچ عنوان نمی­تواند به عنوان معادل برای کلمة «التصفیق» قرار بگیرد.

باید به این نکته اشاره کرد که مترجمان چندین بار برای باران از ریزش استفاده کردند در حالی که اصطلاح مستعمل در زبان فارسی بارش باران است و نه ریزش آن و این موضوع در ترجمة این بخش کاملاً مشهود است.

در ترجمة این داستان معادل‌یابی­های نادرست پدیدة غالب است که همة آن­ها باعث ضعیف شدن متن ترجمه شده­ است و این‌گونه به نظر می­رسد که مشکل مترجمان عدم توفیق در رمز­گشایی داستان است و به همین علت در ترجمة آن با مشکل روبه‌رو شده­ و ترجمة قابل فهمی را به مخاطبشان عرضه نمی­کنند.

بحث و نتیجه­گیری

از آنجایی که تحلیل گفتمان انتقادی در مرحلة وصف به بررسی کلمات کلیدی و حوزه‌های معنایی متن می­پردازد در رسیدن به ایدئولوژی گفتمان به مترجم کمک می­کند و همانطور که در این مقاله گفته شد، هنگامی که درک خوبی از متن اصلی حاصل شود، ترجمة بی نقصی نیز ارائه خواهد شد. در واقع در مرحلة وصف، بار ایدئولوژیک کلمات تعیین می­شود و مترجم می­تواند با آگاهی از این موضوع، معادل­یابی مناسبی در زبان مقصد داشته باشد و با توجه به حوزه­های معنایی و همچنین کلمات کلیدی متن اصلی، ایدئولوژی متن را استخراج کرده و برای انتقال آن به مخاطب از بهترین واژه­ها و ساختارها کمک بگیرد.

در پایان باید بدین نکته توجه داشت که تحلیل گفتمان انتقادی با ارائة مکانیزم­های تحلیل متن، مترجم را در رسیدن به مقصود ودیدگاه نویسنده یاری می­رساند و از آنجایی که یکی از مهم­ترین کارکردهای آن، بررسی نقش کلمات در انتقال ایدئولوژی است به مترجم کمک می­کند تا بهترین معادل‌یابی را داشته باشد.

تعارض منافع

تعارض منافع ندارم.

ORCID

Amir Mesgar

https://orcid.org/0000-0003-0475-8022                      

 

[1]. Fergosen

[2]. Fairclough, N.

[3]. Hart                                                                                       

ابن منظور. (1992). لسان العرب، تعلیق: علی شیری. بیروت: دار إحیاء التراث العربی؛ مؤسسة التاریخ العربی.
اوستینوف، میشل. (1394). ترجمه. ترجمة فاطمه میرزا ابراهیم تهرانی. چاپ اول. تهران: نشر قطره.
بلور، مریل و بلور، توماس. (1390). مقدمه‌ای بر روند تحلیل گفتمان انتقادی. ترجمة علی رحیمی و امیرحسین شاه بالا. چاپ اول.تهران: انتشارات جنگل.
ترکاشوند، فرشید. (1395). کاربرد تحلیل گفتمان انتقادی در ترجمه از عربی به فارسی. دوماهنامة جستارهای زبانی، 7(4)، 81-101.
شمیسا، سیروس. (1392). نگاهی به سپهری. تهران: انتشارات مروارید.
فرکلاف، نورمن. (1399ش). تحلیل گفتمان انتقادی. ترجمة روح‌الله قاسمی. چاپ اول. تهران: انتشارات اندیشه احسان.
فیرکلاف، نورمن. (2016). اللغة والسلطة. ترجمة: محمد عنانی. قاهرة: المرکز القومی للترجمة.
محفوظ، نجیب. (1391). زیرسایبان. ترجمة حسین شمس‌آبادی و مهدی شاهرخ. چاپ اول. تهران: نشر روزگار.
محفوظ، نجیب. (2006). الأعمال الکاملة. مصر: دارالشروق الأولی.
معلوف، لویس. (د.ت). المنجد فی اللغة والأعلام.
ناظمیان، رضا و رمضانی، ربابه. (1397). پیرنگ استعاری در داستان کوتاه زیر سایبان از نجیب محفوظ با تأکید بر نظریة فرگسن. پژوهشنامة نقد ادب عربی، (16)، 271-296.
ون دایک، تئون. (1394). ایدئولوژی وگفتما. ترجمة محسن نوبخت. چاپ اول. طهران: سیاهرود.
هارت، کریستوفر. (1398). تحلیل گفتمان انتقادی وعلوم شناختی. ترجمة مسعود دهقان، فردوس آقاگل زاده و بهناز وهابیان. چاپ اول. تهران: نشر نویسه پارسی.
یورگنسن، ماریان و فیلیپس، لوئیز. (1396). نظریةه وروش در تحلیل گفتمان، ترجمة‌هادی جلیلی. طهران: نی.