نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
استادیار گروه زبان و ادبیّات عربی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران
چکیده
گرچه تاکنون نظریّههای گوناگونی دربارة میزان کارآمدی ترجمه در انتقال مفاهیم به وجود آمده، امّا تقریباً روش علمی متقن برای رسیدن به پاسخ دقیق و روشن این سؤال مطرح نشده است. با این حال، به نظر میرسد با بهکارگیری برخی از نظریّههای جدید در حوزة تحلیل متن بتوان به پاسخهایی درخور دست یافت. نظریّة جدید انسجام و پیوستگی هلیدی و حسن (1985م.) از جمله روشهایی است که به کمک آن میتوان میزان انسجام و پیوستگی متون و در نتیجه، متنیّت آن را مورد بررسی و ارزیابی قرار داد. افزون بر این، با توجّه به اهمیّت ترجمه در حوزة متون دینی و بهویژه قرآن کریم که برخاسته از جایگاه این دسته متون در حوزة اعتقادی و تربیتی است، به نظر میرسد بتوان با کاربست این نظریّه در متن ترجمههای موجود و مقایسه آن با متن اصلی، تا حدودی میزان کارآمدی ترجمه و توفیق مترجم را در انتقال مفاهیم ارزیابی نمود. بر این اساس، پژوهش حاضر با روش توصیفی ـ تحلیلی و آماری سورة بیّنة و ترجمة آن از طاهره صفّارزاده را با استفاده از الگوی مذکور مورد بررسی قرار داده است و به این نتیجه رسیده که با توجّه به درصد بالای انسجام و شباهت متن مقصد به مبدأ در نحوة کاربست عوامل انسجام، مترجم در انتقال مفاهیم سوره موفّق بوده است.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
A Criticism Based on Coherence Model about the Translation of Surah al-Bayyinah by Tahereh Saffarzadeh
نویسنده [English]
- Ma’soumeh Nemati Ghazvini
چکیده [English]
Although different theories have been created as regards the translation efficiency in transferring concepts so far, there is almost no sound scientific method for reaching an exact and clear answer to this question. Nevertheless, it seems that by applying certain new theories in the field of text analysis, appropriate responses could be attained. The theory of cohesion and coherence developed by Halliday and Hasan (1985) is among the methods, with the help of which, the rate of textual cohesion and coherence and consequently, their textuality could be evaluated and analyzed. In addition to this, considering the importance of translation in the field of religious texts and especially the Holy Qur'an, arising from the position of these texts in doctrinal and didactic areas, it seems that by applying this theory to the existing translated texts, the translation efficiency and translator’s success in transferring concepts could be evaluated to some extent. According to this, the present study, following a descriptive-analytic and statistical method based on the mentioned model, has studied the translation of the holy Surah al-Bayyinah translated by Tahereh Saffarzadeh and came to the conclusion that considering the high percentage of coherence in translating this surah, the translator has been successful to a great extent in transferring the surah's concepts.
کلیدواژهها [English]
- The Holy Qur’an
- Surah al-Bayyinah
- Coherence
- Functionalist Linguistics
- Tahereh Saffarzadeh
تا به امروز نظریّههای متعدّدی دربارة میزان کارآمدی ترجمه در انتقال مفاهیم بیان شده است. بیشتر منتقدان بر این باورند که حتّی در صورت مهارت و تسلّط بالای مترجم و در نتیجه، بالا بودن سطح کیفی ترجمه، باز هم انتقال مفاهیم به طور کامل صورت نپذیرفته و بخشهایی از آن به طور ناخودآگاه مورد غفلت قرار میگیرد. با وجود چنین نظریّههایی، تاکنون روش منسجم و دقیقی برای ارزیابی میزان توفیق متون ترجمهای مطرح نگردیده است: «تئوریپردازان جدید همگی بر این باورند که ترجمه کار سادهای نیست که بتوان با اندک دانش زبانی، اثر ارزندهای خلق نمود. برای رسیدن به اوج زبانی باید مراحل بسیار دشواری را در هر دو زبان گذراند تا سرانجام به محتوای معنایی و ویژگیهای زیباییشناختی زبان مورد نظر دست یافت» (شمسآبادی، 1380: 29). بهویژه آنجا که سخن از متون دینی باشد، به دلیل برخورداری از سندیّت شرعی و نیز نقش آن در شکلدهی آموزههای اعتقادی و تربیتی، ترجمه و میزان کارآمدی آن در انتقال مفاهیم از اهمیّت دوچندان برخوردار میگردد. در میان متون دینی موجود، قرآن کریم به عنوان معجزة جاودان خاتم پیامبران، حضرت محمّد مصطفی(ص)، از ویژگیهایی کاملاً متمایز و منحصر به فرد برخوردار است. از آنجا که پرتو این آیات روشنگر از افق اعلای وحی بر جهان بشری تابیده است، بدیهی است که از اسلوب و ساختاری کاملاً متفاوت از دیگر متون و در نتیجه، از ابعاد ژرف بیشماری برخوردار باشد که با گذر بیش از چهارده قرن، همچنان برای بشر ناشناخته باقی مانده است. بر این اساس، ترجمه در حوزة متون دینی با توجّه به اهمیّت و نقش اثرگذار آن، بستر مناسبی است برای انجام پژوهشهایی نو و درعین حال، روشمند که بتواند راهگشای برخی ابهامها و اشکالها قرار گیرد.
روش تحلیل انسجام متنی بر اساس رویکرد زبانشناسی نقشگرا، یکی از روشهای نوینی است که به وسیلة آن میزان انسجام و پیوستگی ساختار متن و در نتیجه، میزان متنیّت آن مورد بررسی و ارزیابی قرار میگیرد. با توجّه به بررسیهای مؤلّف و نیز با توجّه به نو بودن الگوی هلیدی و حسن (1985م.) در ایران، تاکنون هیچ یک از ترجمههای قرآن کریم بر اساس این الگو مورد بررسی و ارزیابی قرار نگرفته است. لازم به یادآوری است که حتّی پژوهشهای صورت گرفته در متن اصلی سورهها نیز بر اساس این الگو (1976م.) نبوده است. بنابراین با توجّه به پژوهشها و تحقیقهای انجام شده در این زمینه، مقالة حاضر بر آن است تا با توجّه به نظریّة تکاملیافتة انسجام (Halliday & Hasan, 1985; Hasan, 1984)، عوامل انسجام را در ترجمة سورة مبارکة «بیّنة»1از طاهره صفّارزاده2بررسی کرده است و به سؤالهای زیر پاسخ دهد:
ـ بر پایة نظریّة انسجام هلیدی و حسن (1985م.)، انسجام سورة بیّنة و ترجمة آن (با وجود مضامین متنوّع) چه میزان است؟
ـ عوامل انسجام متن، در سورة بیّنه و ترجمة آن کدامند؟
ـ با توجّه به نحوة کاربست عوامل انسجام در دو متن مبدأ و مقصد، صفّارزاده تا چه میزان از سبک سوره (متن اصلی) پیروی کرده است و تا چه حد در انتقال مفاهیم موفّق بوده است؟
1ـ نظریّة انسجام هلیدی و حسن (1985 م.)
هلیدی و حسن نخست در سال 1976 میلادی ابزارهای آفرینندۀ انسجام متن را در زبان انگلیسی به سه دسته تقسیم کردند که عبارتند از: ابزارهای دستوری شامل ارجاع (Reference)، جایگزینی (Substitution) و حذف (Ellipsis). ابزارهای پیوندی که عبارت است از حروف ربط (Conjunctives) و ابزارهای واژگانی شامل تکرار (Reiteration) و همآیی (Collocation). آنها در سال 1985میلادی این تقسیمبندی را در اثر مشترک دیگر خود Language, Context and Text: Aspects of Language in a Social-Semiotic Perspectiveگسترش دادند. شکل تغییریافتۀ تقسیمبندی این دو زبانشناس را در جدول 1 به اختصار نشان دادهایم.
هلیدی و حسن (1976: 4) روابط بینجملهای متن را انسجام متنی (Textual Cohesion) نامیدهاند و آن را بدین صورت تعریف کردهاند: «انسجام، مفهومی معنایی است که به روابط معنایی موجود در متن میپردازد و آن را به عنوان یک متن از غیر متن جدا و مشخّص مینماید». انسجام به صورت بالقوّه در عناصر نظام زبانی همچون ارجاع، حذف، جانشینی و... که درون زبان قرار دارند، نهفته است، امّا عینیّتیافتن آن در هر مورد، به انتخاب گزینههایی از این عناصر وابسته نیست، بلکه به وجود عناصری دیگر بستگی دارد که به شکل گرفتن «گره» (Tie) و آنگاه ارتباط این عناصر با یکدیگر بهصورت «زنجیره» (Chain) منجر میشود. آنچه یک عنصر را با دیگر عنصرهای انسجامی مربوط میکند، گره نامیده میشود؛ «گره که تعبیر دیگری از دو تا بودن است، در بررسی و تحلیل عوامل انسجام در یک متن، بسیار مورد تأکید قرار گرفته است» (Halliday& Hasan, 1985: p 73).
بنابراین، به طور کلّی به وسیلۀ انسجام میتوان ارتباطهای موجود در یک متن را توضیح داد. شایان ذکر است که بر اساس این نظریّه و چنانکه در جدول 1 میبینیم، انسجام در دو حوزۀ ساختاری و غیرساختاری بررسی میشود. همانگونه که پیشتر نیز گفتیم، از آنجا که پژوهش حاضر بر اساس کتاب مشترک هلیدی و حسن در سال 1985 انجام شده است و انسجام غیرساختاری با توجّه به عوامل انسجام دستوری و واژگانی در اثر مذکور مورد نظر است، در این مقاله نیز انسجام متن را با این رویکرد تحلیل کردهایم. پیشاز شروع تحلیل، لازم است تعریف این عوامل را به صورت مختصر ذکر کنیم.
1ـ1) انسجام دستوری
1ـ1ـ1) ارجاع
ارجاع عبارت است از اینکه صورتهای ارجاعی برای تفسیر، به چیزی دیگر پیش یا پس از خود ارجاع داده شوند. ارجاع دو گونه است: یکی ارجاع برونمتنی (Exophoric Reference) و دیگری ارجاع درونمتنی (Endophoric Reference). در ارجاع درونمتنی، مرجع، عنصری است در درون متن. ارجاع درونمتنی بر اساس موقعیّت مرجع نسبت به عنصر ارجاع بر دو نوع تقسیم میشود:
الف) ارجاع پیشمرجع (Anaphora) که در آن عنصر ارجاع به صورت بسیار صریح و روشن پیش از مرجع (Antecedent) قرار میگیرد.
ب) ارجاع پسمرجع (Cataphora) که در آن، عنصر ارجاع پس از مرجع خود قرار میگیرد.
درتوضیح ارجاع برونمتنی میتوان گفت وقتی عنصری در متن به موردی خارج از متن اشاره کند و درک آن وابسته به موقعیّت و محیط متن باشد، عنصر مورد نظر، از نوع برونمرجع است، امّا نکتة مهم این است که تنها ارجاع درونمتنی سبب ایجاد انسجام در متن میشود، چون گرهها یا روابط انسجام بین جملهها متن را به وجود میآورند، در حالی که ارجاع برونمتنی به تولید متن کمک میکند؛ یعنی باعث پیوند متن با بافت موقعیّت میشود (Halliday & Hasan, 1976: p 31-37).
2ـ1ـ1) جانشینی
جانشینی، یکی از انواع روابط انسجامی است که در آن به جای تکرار یک صورت خاص در متن از واژهای دیگر استفاده میشود. جانشینی رابطهای بین واژههاست نه معانی. بنابراین، انواع جانشینی به لحاظ دستوری طبقهبندی شدهاند. عنصر جانشین میتواند اسم، فعل یا جمله باشد.
3ـ1ـ1) حذف
حذف نیز همانند جانشینی، از جمله عوامل مؤثّر در ایجاد انسجام در متن است و میان عناصر، رابطۀ معنایی برقرار نمیکند، بلکه رابطهای واژی ـ دستوری را بنیاد مینهد که در آن عنصری حذف میشود. حذف نیز مانند جانشینی بر سه نوع تقسیم میشود: حذف اسمی، حذف فعلی و حذف جملهای. بنابراین، عنصر حذف شده میتواند اسم، فعل یا جمله باشد.
شیریدر این مورد معتقد است که «حذف» ناشی از این واقعیّت است که اهل زبان برای ایجاد ارتباط، تنها به واژهها و معنای تحتاللّفظی آنها متّکی نیستند، بلکه به تأثیر بافت و موقعیّت متن در ارتباط و انتقال معنی توجّه دارند. فرایند حذف خالی گذاشتن جاهایی از متن است که در جای دیگری پُر شده است (ر.ک؛ شیری، 1382: 12). افزون بر این، واقعیّت این است که «اصولاً بشر در کاربرد زبان تلاش میکند تا با حدّاقل انرژی، عمل پیامرسانی را انجام دهد. البتّه تا جایی که چنین صرفهجوییهایی به اصل پیام لطمهای وارد نکند. صرفهجویی نوعی اقتصاد زبانی است که حذف یکی از راههای آن است (ر.ک؛ البرزی، 1386: 165).
2ـ1) انسجام واژگانی
اینگونه انسجام در نتیجة حضور واژههای مشابه و مرتبط بهوجود میآید و مبتنی بر رابطهای است که واحدهای واژگانی زبان به لحاظ محتوای معناییشان با یکدیگر دارند. متن به واسطۀ این روابط، تداوم و انسجام مییابد (Halliday& Hasan, 1985: p 310). رقیّه حسن (Hasan, 1984: p 201-203) عوامل انسجام واژگانی را به دو دستۀ عام (General) و نمونهای یا موردی (Instantial) بدین شرح تقسیم کرده است:
1ـ2ـ1) انسجام واژگانی عام
مقولههای زیر در این مجموعه قرار میگیرند:
الف) تکرار (Repetition)
این رابطه هنگامی رخ میدهد که واژهای در متن عیناً تکرار شده باشد؛ به عبارت دقیقتر، بین دو واژه از نظر آوایی و معنایی تفاوت وجود نداشته باشد. سالکی (Salkie,1995: p 5) معتقد است: در یک متن، واژههای بسیاری وجود دارند که بیش از یک بار تکرار شدهاند، امّا آنچه که سبب انسجام متن میشود، تکرار واژههای مهم آن است. بسیاری از واژههای دستوری (Function Words)، همانند حروف اضافه و حروف ربط ممکن است در متن زیاد مورد استفاده قرار گرفته باشند، هرچند که این واژهها نیز در انسجام متن تأثیر گذارند، امّا در نقش مورد نظر بر این واژهها تأکید نمیشود، بلکه فقط واژههایی که به واژههای متنی (Context Words) معروفاَند، در متن دارای نقش انسجامی هستند؛ «به عبارتی سادهتر، تکرار عاملی است که طیّ آن عناصری از جملههای قبلی متن در جملههای بعدی تکرار می شود» (آقا گلزاده، 1385: 108). تکرار دارای قدرت نقشی مهمّی است که در تأکید معنایی برخی واژگان متن و در کانون توجّه قرار دادن آن نمود مییابد. تکرار برخی واژگان نشانگر اهمیّت آنها در ساخت معنایی و مؤیّد محوریّت آنها است (ر.ک؛ أحمد فرج، 2007م.: 108).
ب) هممعنایی (Synonymy)
این رابطه نوعی دیگر از تکرار است که در آن کلمههای مترادف انسجام واژگانی در متن ایجاد میکنند. باطنی درشرح هممعنایی نوشته است: «استعمال کلمات هممعنا در نوشتههای علمی بسیار نادر است؛ زیرا مفاهیم علمی، دقیق و عاری از هالههای عاطفی است که معمولاً کلمات عادی زبان را احاطه نموده است، ولی استعمال آنها در نوشتههای ادبی و در زبان محاوره فراوان است. گاهی اوقات، غرض از استعمال کلمات هممعنا گریز از تکرار یا ایجاد تنوّع است، ولی گاهی برای آن است که معنی را روشنتر، محکمتر و مؤثّرتر نماید. در زبان فارسی، تعداد زیادی عبارات و اصطلاحات ازطریق دوم ایجاد میشوند» (باطنی، 1373: 229).
ج) تضادّ معنایی (Antonym)
در اینگونه رابطه، واژهها یا واحدهای واژگانی، معناهایی متضاد با یکدیگر دارند.
د)شمول معنایی (Hyponymy) یا جزء و کُل (Meronymy)
شمول معنایی رابطهای است که میان یک طبقۀ عام و زیرطبقههای آن بهوجود میآید. رقیّه حسن (Halliday & Hasan, 1985:p 80-81) درتوضیح شمول معنایی نوشته است: «در شمول معنایی، عنصری که در طبقۀ عام قرار میگیرد، فراگیرنده (Superordinate) نامیده میشود و عناصری که در زیرطبقههای آن قرار دارند، واژههای مشمول (Hyponyms) نام دارند». وی در ادامه نوشته است: «جزء و کُل (Meronymy) مانند رابطۀ درخت، شاخه و ریشه است که در این نمونه، شاخه و ریشه تحت عنوان«همجزء» (Co-Meronymy) در زیرمجموعۀ درخت به عنوان فراگیرنده، ایننوع ارتباط را به وجود میآورند».
2ـ2ـ1) انسجام واژگانی موردی یا نمونهای
عواملی همچون برابری (Equivalence)، نامگذاری (Naming) و تشابه (Semblance) در این مجموعه قرار میگیرند. شایان ذکر است که برای عامل واژگانی موردی نمیتوان نمونهای خارج از متن بهدست داد؛ زیرا در این مورد، مثالها تنها در آن متن عامل انسجامی بهشمار میروند؛ مثلاً در متنی که عامل انسجامی «او» به شخصی به نام «مریم» ارجاع داده میشود، ارجاع تنها در همان متن صورت میگیرد، نه در دیگر متنها. به همین سبب، رقیّه حسن (Hassan, 1984: p 201) اینگونه عوامل انسجام واژگانی را محدود (مقیّد) به متن (Text-Bound) دانسته است و معتقد است که اعتبار این عامل بهعنوان محصولی مخصوص همان متن است و در نظام زبانی توسعه نمییابد؛ به عبارت دیگر، این عامل تنها در همان متن از طریق بافت زبانی، معتبر است.
3ـ2) گِرِه
همانگونه که پیشتر نیز گفته شد، آنچه مفهوم انسجام را در جمله مستقر میکند، گره نامیده میشود. گره عنصری از یک جمله را به عنصری در جملهای دیگر مرتبط میکند.
2ـ روش تحلیل انسجام
پساز معرّفی اصول اوّلیّة این نظریّه، لازم است تا روش بررسی انسجام را در یک متن توضیح دهیم. برای نشان دادن انسجام در یک متن، انجام دادن مرحلههای زیر بهترتیب ضروری است:
الف) تقسیمکردن متن به بندهای تشکیلدهنده (جملهوارهها: Clause).
ب) نوشتن واژههای موجود در هر بند بدون در نظر گرفتن حروف ربط، اضافه و... بهصورت جداگانه.
ج) یافتن عوامل انسجام واژگانی و دستوری در متن از میان واژههای نوشتهشده (کُلّ نمونهها).
د) قراردادن این عوامل در زنجیرههایی با عنوانهای یکسان و مشابه و محاسبۀ نمونههای شرکتکننده در این زنجیرهها (نمونههای مرتبط).
هـ) محاسبة درجة انسجام متن (محاسبة درصد نمونههای مرتبط نسبت به کُلّ نمونهها).
3ـ تحلیل انسجام در ترجمة سورة بیّنة
پساز تقسیم آیات به بندها و جدانویسی هر یک از کلمههای موجود در این بندها، این کلمهها بر این اساس که جزء کدام یک از عوامل انسجامی هستند و با یکدیگر چه نوع رابطهای دارند، در زنجیرة مربوط بدانها قرار داده شد. این عوامل در جدول 2 نشان داده شده است. بر اساس این جدول، تعداد کُلّ نمونهها 87 مورد است. شایان ذکر است که این عوامل به صورت ستونی و عمودی با یکدیگر ارتباط دارند. در سمت راست این جدول، شمارة آیه و شمارة جمله را با توجّه به شکل تفکیک شده در بخش «ب» مشخّص، و آنگاه واژههای هر جمله بهصورت افقی نوشته شده است. چنانچه مشاهده میشود واژههای موجود در هر جمله به طور مجزّا و افقی کنار هم گذاشته شده است. به عنوان مثال جملة 1 از آیة 1 عبارت است از: «به نام خداوند بخشندة رحمگستر» که در واقع، بدین صورت بوده است: «من به نام خداوند بخشندة رحمگستر آغاز میکنم». در این جمله «من» و «نام خداوند» در یک ستون قرار میگیرند؛ زیرا منظور از«من» خداوند است و «نام خداوند» نیز از جهت معنایی مربوط و وابسته به واژة «من» است. «بخشنده» و «رحمگستر» نیز دو صفت تقریباً هممعنا هستند که در کنار هم و در یک ستون نوشته شدهاند. فعل جمله یعنی«آغاز میکنم» نیز در ستونی مستقل قرار گرفته است. در جملة 3 و 4 از آیة 1 نیز که «پسر خدا» تکرار شده است، در یک ستون قرارگرفتهاند. بنابراین، رابطة دو کلمة «پسر خدا» در جملة 3 و 4 از نوع تکرار است. همچنین به عنوان نمونه فعلهای «آغاز میکنم، تلاوت کند، فرمان داده و تأکید کرده بود» به ترتیب در جملههای 1، 8، 12 و 17 همگی از دیدگاه زبانشناسی نقشگرا از نوع فعل لفظی یا گفتاری هستند و به دلیل داشتن رابطة جزء و کُل با هم، در یک ستون و زیر هم قرار گرفتهاند. برای تکمیل جدول، لازم است همة جملههای تشکیلدهندة متن به همین صورت در جدول قرار گیرند.
جدول 2) عوامل انسجام واژگانی و دستوری در ترجمة سورة بیّنة
آیه |
جمله |
|
لفظی |
|
|
ذهنی |
|
|
|
|
||
1 |
1 |
نعمتبخشندة رحمتگستر |
(آغاز میکنم) |
به نام خداوند (من) |
|
|
|
|
|
|
||
1 |
2 |
|
|
کافران اهل کتاب و مسیحیان |
اقالیم ثلاثه |
معتقد بودند |
|
|
|
|
||
1 |
3 |
|
|
مسیح (آنها) |
پسر خدا |
میدانستند |
|
|
|
|
||
1 |
4 |
|
|
یهودیان/عزیر |
پسر خدا |
میدانستند |
|
|
|
|
||
1 |
5 |
|
|
مشرکان مکّه |
افکار انجرافی خود |
دست برنمیداشتند |
|
|
|
|
||
1 |
6 |
|
|
بر آنان/ حجّت خدا |
|
|
|
|
|
|
||
2 |
7 |
|
|
از سوی خداوند/ پیامبری |
|
|
|
|
|
|
||
2 |
8 |
|
تلاوت کند |
بر آنها / (او) |
|
|
|
|
|
|
||
3 |
9 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
||
4 |
10 |
|
|
اهل کتاب/ علمای یهود/ ظهور حضرت |
|
دچار اختلاف نظر شدند |
|
|
|
|
||
4 |
11 |
|
|
ظهور پیامبر اسلام (آنها) |
|
منتظر بودند |
|
|
|
|
||
5 |
12 |
|
فرمان داده |
آنان (خدا) |
|
|
|
|
|
|
||
5 |
13 |
یگانه |
|
خداوند (آنان) |
|
|
|
|
|
|
||
5 |
14 |
|
|
دین خود/ او= خداوند/ (آنان) |
|
خالص گردانند |
|
|
|
|
||
5 |
15 |
|
|
(آنان) |
|
|
نماز |
|
بر پا دارند |
|
||
5 |
16 |
|
|
(آنان) |
|
|
زکات |
|
بدهند |
|
||
5 |
17 |
|
تأکید کرده بودند |
(خداوند) |
|
|
|
|
|
|
||
5 |
18 |
|
|
|
|
|
اینها |
|
|
|
||
5 |
19 |
|
|
حق (آنها) |
|
مخالفت کردند |
|
|
|
|
||
6 |
20 |
|
|
کافران اهل کتاب و مشرکان |
|
|
|
|
|
|
||
6 |
21 |
|
|
آنها |
|
|
|
|
|
|
||
7 |
22 |
|
|
کسانیکه |
|
ایمان آوردهاند |
|
|
|
|
||
7 |
23 |
|
|
آنها |
|
|
کارهای نیک |
|
انجام دادهاند |
|
||
7 |
24 |
|
|
آنها |
|
|
|
|
|
|
||
8 |
25 |
|
|
آفریدگارشان |
|
|
|
|
|
|
||
8 |
26 |
|
|
|
|
|
|
جاری |
|
|
||
8 |
27 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
||
8 |
28 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
||
8 |
29 |
|
|
لطف خداوند |
|
|
|
|
|
|
||
8 |
30 |
|
|
کسانی |
|
|
|
|
|
|
||
|
31 |
|
|
نافرمانی پروردگارشان/ (آنان) |
|
|
|
|
دوری کنند |
|
||
|
32 |
|
وجودی |
|
|
ربطی |
|
|
رفتاری |
|
||
|
33 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
||
|
34 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
||
|
35 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
||
|
36 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
||
|
37 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
||
|
38 |
|
ظاهر شد |
|
|
|
|
|
|
|
||
|
39 |
|
ظهور کرد |
|
|
|
|
|
|
|
||
|
40 |
آیات الهی برگرفته از صحیفههای مطهّر |
|
|
|
|
|
|
|
|
||
|
41 |
آیاتی/ آنها/ مواعظ و احکام استوار |
نوشته شده است |
|
|
|
|
|
|
|
||
|
42 |
نزول قرآن |
|
به واسطة حسد، منافع مادّی |
|
|
|
|
|
|
||
|
43 |
بر اساس نشانههای تورات و انجیل |
|
|
|
|
|
|
|
|
||
|
44 |
در قرآن نیز مانند صحیفههای پیشین |
|
|
|
|
|
|
|
|
||
|
45 |
|
|
|
|
|
|
|
بپرستند |
|
||
|
46 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
||
|
47 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
||
|
48 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
||
|
49 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|||
|
50 |
فرمانهای استوار و مشترک ادیان توحیدی |
|
|
|
است |
|
|
|
|||
|
51 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|||
|
52 |
|
جاودانه خواهند ماند |
|
|
|
در آتش جهنّم |
|
|
|||
|
53 |
|
|
|
|
هستند |
|
بدترین آفریدگان |
|
|||
|
54 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|||
|
55 |
|
|
|
|
|
|
|
|
|||
|
56 |
|
|
|
|
هستند |
|
بهترین آفریدگان |
|
|||
|
57 |
|
|
|
|
است |
باغهای بهشت جاودان |
پاداش بهترین آفریدگان |
|
|||
|
58 |
|
|
|
|
است |
در آن/ نهرهای آب |
|
|
|||
|
59 |
|
جاودانه مقیم خواهند ماند |
|
|
در آن |
(آنان) |
|
||||
|
60 |
|
|
خوشنودی خدا |
به دست آوردهاند |
آنها |
|
|||||
|
61 |
|
|
خوشنود |
هستند |
|
خودشان |
|
||||
|
62 |
|
|
سرانجام و پاداشت |
است |
این |
|
|
||||
در جدول 3 عوامل ایجادکنندة انسجام دستوری و واژگانی همراه با زیرمجموعههایشان مشخّص شدهاند تا نوع رابطة آنها به صورت دقیقتر بیان شود؛ مثلاً در جدول3، «او» در جملة 14 به «خداوند» در جملة 13 اشاره دارد و زیرمجموعة ارجاع به شمار میآید یا اینکه ضمیر مستتر «من» در جملة 1 که در «آغاز میکنم» وجود دارد و حذف شده، زیرمجموعة حذف قرار میگیرد. همچنین کلمة «پسر خدا» در جملههای 3 و 4 تکرار شده است. نیز دو کلمة «بدترین آفریدگان» در جملة 21 و «بهترین آفریدگان» در جملة 24 با یکدیگر متضادند. همانگونه که ملاحظه میگردد، از بین عوامل انسجام واژگانی برای هممعنایی، تشابه و نامگذاری هیچ نمونهای یافت نشده است.
جدول3) روابط عوامل انسجام دستوری و واژگانی در ترجمة سورة بیّنة
در مرحلة بعد، عوامل ایجادکنندۀ انسجام را در زنجیرههایی با عنوانهای «یکسانی» و «شباهت» قرار میدهیم و نمونههای مرتبط را محاسبه میکنیم. لازم به توضیح است که بر اساس نظریّة انسجام هلیدی و حسن، عوامل انسجام دستوری در زیرمجموعه زنجیرههای یکسانی قرار میگیرند و عوامل انسجام واژگانی، جزء زنجیرههای شباهت در نظر گرفته میشوند. در این مرحله، تنها آن عوامل انسجامی شرکت میکنند که در یک زنجیره (ستون)، دستکم دو عضو دارند؛ به عبارت دیگر، شرط شرکت هر یک از این عوامل در این زنجیرههای انسجامی، داشتن دو عضو یا بیشتر است، چنانکه در جدول 2 مشاهده میشود، تنها سه نمونة بدون همزنجیره در این متن وجود دارد که عبارتند از: «جاری» در جملة 26 و «به واسطة حسد» در جملة 10 و «بپرستند» در جملة 13 قرار دارد. این نمونهها، نمونة جنبی نامیده میشوند. در نتیجه، معلوم میشود که دیگر نمونهها همگی همزنجیره دارند و توانستهاند با دیگر نمونهها گره تشکیل دهند. لازم به توضیح است اگر نمونهای باشد که همزنجیره نداشته باشد، باید از جدول 4 حذف شود.
در جدول 4 ارتباط عوامل انسجامی به صورت ستونی نشان داده شده است. واژگانی که در جدول 3 جزء عوامل انسجام دستوری هستند، در جدول 4 در زنجیرة یکسانی (با علامت اختصاری «ی») مشخّص شدهاند و دیگر واژگان که زیرمجموعۀ عوامل انسجام واژگانی هستند، در زنجیرۀ شباهت (با علامت اختصاری «ش») قرار میگیرند. این مسأله به ما کمک میکند تا دریابیم که هر متن چه میزان از عوامل انسجام دستوری و چه میزان از عوامل انسجام واژگانی را دارا است. در بالای ستونهایی که میان واژگان آن، هم رابطة یکسانی و هم رابطة شباهت وجود داشته، علامت اختصاری «ی/ش» نوشته شده است. بر اساس این جدول، تعداد نمونههای مرتبط، یعنی عوامل انسجامی همزنجیره، 106مورد است.
جدول4) زنجیرههای یکسانی و شباهت در ترجمة سورة بیّنة
ادامة جدول4) زنجیرههای یکسانی و شباهت در ترجمة سورة بیّنة
حال بر اساس آنچه تاکنون بیان شد، درجۀ انسجام متن محاسبه میگردد. برای این منظور لازم است درصد نمونههای مرتبط ـ دارای ارتباط با دیگر زنجیرهها ـ نسبت به کلّ نمونهها سنجیده شود. همانگونه که پیشتر اشاره شد، کلّ نمونهها شامل تمام واژههای موجود در متن هستند و در واقع، عواملی هستند که در جدول 2 شرکت کردهاند. نمونههای مرتبط نیز عوامل انسجامی هستند که در جدول 4 نشان داده شدهاند و دارای ارتباط با دیگر واژهها هستند. نمونههای جنبی نیز عبارتند از واژه یا واژگانی که در جدول 4، یعنی زنجیرههای یکسانی و شباهت دیده نمیشوند. چنانکه مشاهده میگردد، بر اساس جدول 2، کلّ نمونهها در متن، 108 مورد است. نمونههای مرتبط 105 و نمونة جنبی تنها 3 مورد است. بر این اساس، انسجام این سوره، یعنی نسبت نمونههای مرتبط به کُلّ نمونهها، 22/97% است. این رقم نشان میدهد سورة بیّنة بر اساس الگوی هلیدی و حسن (1985م.) از انسجام بسیار بالایی برخوردار است.
5ـ تحلیل انسجام در سورة بیّنة
جدول5) عوامل انسجام واژگانی و دستوری در سورة بیّنة
جدول 6) روابط عوامل انسجام واژگانی و دستوری در سورة بیّنة
جدول 7) زنجیرههای یکسانی و شباهت در سورة بیّنة
تعداد کلّ نمونهها: 96؛ نمونههای مرتبط: 93؛ نمونههای جنبی: 3؛ درصد نمونههای مرتبط نسبت به کلّ نمونهها: 87/96%.
6ـ بررسی و محاسبة دادههای به دست آمده از جدولها
در این بخش بر اساس جدولهای مربوط به روابط عوامل انسجام در سورة بیّنة و ترجمة آن به بررسی کمّی این عوامل خواهیم پرداخت. با استفاده از روشهای آماری «توزیع فراوانی و درصد»، بسامد هر یک از عوامل دستوری و واژگانی محاسبه گردیده است و در جدول زیر نشان داده شده است:
جدول 8) توزیع فراوانی و درصد عوامل انسجامی در ترجمة سورة بیّنة
نام |
فراوانی/درصد |
عوامل دستوری |
عوامل انسجام واژگانی |
||||||||
ارجاع |
جانشینی و حذف |
تکرار |
هممعنایی |
جزء و کُل |
برابری |
تضاد |
نامگذاری |
تشابه |
|||
ترجمة سورة بیّنة |
فراوانی عوامل |
18 |
33 |
27 |
- |
63 |
19 |
4 |
- |
- |
|
درصد |
97/10% |
12/20% |
46/16% |
- |
41/38% |
58/11% |
43/2% |
- |
- |
||
درصد کلّی |
09/31% |
90/68% |
|||||||||
جدول 8 نشاندهندة تفاوت در نسبت عوامل دستوری و واژگانی در ترجمة این سوره است؛ بدین معنا که بسامد عوامل انسجام واژگانی تقریباً دو برابر بسامد عوامل دستوری است. شاید بتوان تفسیری بودن ترجمة صفّارزاده و تلاش وی در آشکارسازی مفهوم آیات را یکی از دلایل این امر تلقّی نمود. لازم به ذکر است از میان عوامل دستوری، ارجاع با بسامد 18، جانشینی با بسامد 17 و حذف با بسامد 16، ارقام تقریباً یکسانی را به خود اختصاص دادهاند. ارجاع علاوه بر انسجامبخشی به یک متن میتواند توجّه خواننده را از راه پیگیری مرجع ضمایر، به محورهای اصلی و فرعی سوره رهنمون سازد. مثلا بیشترین ارجاع مربوط به اهل کتاب است که محور اصلی سوره قرار دارد و سایر مفاهیم حول آن شکل گرفته است. جانشینی نیز علاوه بر انسجامبخشی به متن از تکرار نابجا و غیرضروری در متن که سبب دلزدگی خواننده نیز میشود، جلوگیری مینماید، همچنان که جایگزینی میتواند در ایجاز کلام نیز مؤثّر باشد مانند «آن» در جملة 27 که جانشین باغهای بهشت و اوصاف آن در جملة 25 شده است. دو ویژگی مورد اشاره، یعنی ایجاز و خودداری از تکرار نابجا در متونی که جنبة تعلیمی و تربیتی دارند، از اهمیّت دوچندان برخوردار میگردد. در واقع، حذف نیز نوعی تکرار است که به جای لفظ و معنا فقط معنا را تکرار میکند. بنابراین، حذف نه تنها در متن خلل و شکاف ایجاد نمیکند، بلکه ضمن افزودن بر انسجام آن از رهگذر پررنگتر کردن نقش خواننده در درک عنصر حذف و استمرار آن در متن، از دلزدگی و خستگی او میکاهد. در میان عوامل واژگانی، جزء و کُل و نیز تکرار، بیشترین بسامد را به خود اختصاص دادهاند که با هدف هدایتبخشی و تربیتی متن نیز هماهنگ است. پس از جزء و کُلّ و تکرار، برابری بیشترین بسامد را در میان عوامل واژگانی به خود اختصاص داده است. این عنصر ضمن افزایش انسجام در متن، از طریق ابهامزدایی سبب تبیین مفاهیم در ذهن خواننده میشود که البتّه در متون آموزشی از اهمیّت بالایی برخوردار است. در مقابل، عوامل هممعنایی، نامگذاری و تشابه در متن به کار نرفته است و یا تضاد در بسامدی بسیار پایین به کار رفته است. شاید بتوان دلیل این امر را در مدنی بودن سوره، جستجو نمود، چرا که از نظر محتوایی غالباً سورههای مدنی شامل برخی مفاهیم همچون مباحثه با اهل کتاب و مشرکان و یا بیان تکالیف فردی و اجتماعی است که کمتر به تشبیه یا نامگذاری نیاز دارد. با مراجعه به سورههای مکّی که بیشتر به تبیین اصول عقاید، خداشناسی، اوصاف قیامت، بهشت و جهنّم و دعوت به توحید میپردازد، مشاهده میگردد که از تشبیه یا دیگر آرایههای بلاغی به وفور استفاده شده است. افزون بر این، این سه نوع (تضاد، هممعنایی، تشبیه) هر سه از ویژگیهایی است که برخلاف متون علمی وآموزشی، در نوشتههای ادبی و در زبان محاوره به وفور مورد استفاده قرار میگیرد.
جدول 8) توزیع فراوانی و درصد عوامل انسجامی در سورة بیّنة
نام |
فراوانی/ درصد |
عوامل دستوری |
عوامل انسجام واژگانی |
||||||||
ارجاع |
جانشینی و حذف |
تکرار |
هممعنایی |
جزء وکل |
برابری |
تضاد |
نامگذاری |
تشابه |
|||
سورة بیّنة |
فراوانی عوامل |
20 |
35 |
33 |
3 |
28 |
10 |
7 |
- |
- |
|
درصد |
14.70% |
25.73% |
24.26% |
2.20% |
20.58% |
7.35% |
5.14% |
- |
- |
||
درصدکلّی |
40.43% |
59.53% |
|||||||||
با مروری بر جدول 8 معلوم میگردد که همانند ترجمة سوره، نسبت عوامل واژگانی به دستوری در حدّ قابل توجّه بالاتر است. از سوی دیگر، در میان عوامل دستوری، ارجاع 20 بار، حذف 18 بار و جانشینی 8 بار به کار رفته است. از میان عوامل واژگانی نیز تکرار با رقم 33 بار و جزء و کُل با رقم 28 بار به ترتیب بیشترین بسامدها را به خود اختصاص دادهاند و در مقابل عواملی مانند نامگذاری و تشابه در متن به کار نرفته است.
مقایسة نتایج به دست آمده از نحوة توزیع و کاربست عوامل انسجام درسوره و ترجمة آن، حاکی از نوعی همانندی و تشابه است که به تبع آن میتواند نشاندهندة تبعیّت مترجم از سبک متن اصلی سوره باشد. امری که یکی از اصول مهم در ترجمة متن به شمار آمده است و در مقابل عدم رعایت آن میتواند منجر به ارایة ترجمهای نابرابر گردد (ر.ک؛ مرامی، امامی و میرحاجی 1390: 143). افزون بر این، با مقایسة درصد انسجام در دو متن که در جدول شمارة 10 نشان داده شده، معلوم میگردد که تعداد نمونههای جنبی در هر دو متن مبدأ و مقصد کاملاً برابر است که البتّه رقمی بسیار پایین است. همچنین نسبت نمونههای مرتبط به کُلّ نمونهها در دو متن نیز بسیار نزدیک به هم است. نتایج به دست آمده حاکی از بالا بودن انسجام در هر دو متن دارد.
جدول 10) توزیع فراوانی و درصد نمونهها در سورة بینة و ترجمة آن
نام متن |
کلّ نمونه |
نمونههای مرتبط |
نمونههای جنبی |
نسبت نمونههای مرتبط به کُلّ نمونهها |
سورة بیّنة |
96 |
93 |
3 |
96.87% |
ترجمة سورة بیّنة |
108 |
105 |
3 |
97.22% |
نتیجهگیری
بر اساس مباحثی که در این پژوهش مطرح گردید، اکنون میتوان به سؤالهای تحقیق چنین پاسخ داد:
بر پایة نظریّة انسجام هلیدی و حسن (1985م.)، انسجام سورة بیّنة ترجمة آن (با وجود مضامین متنوّع) چه میزان است؟
انسجام سورة بیّنة 96.87% و انسجام ترجمة سورة آن 22/97% است که رقمی بالا و قابل ملاحظه به نظر میرسد.
عوامل انسجام متن، در سورة بیّنة و ترجمة آن کدامند؟
از میان عوامل انسجام، ارجاع، جانشینی و حذف، تکرار، تضاد، جزء و کُل، برابری و هممعنایی در متن سوره به کار رفته است.
از میان عوامل انسجام، ارجاع، جانشینی و حذف، تکرار، تضاد، جزء و کُل و هممعنایی در متن به کار رفته است.
با توجّه به نحوة کاربست عوامل، عوامل انسجام در دو متن مبدأ و مقصد، صفّارزاده تا چه میزان از سبک سوره (متن اصلی) پیروی کرده است و تا چه حد در انتقال مفاهیم موفّق بوده است؟ بالا بودن درصد انسجام و شباهت متن مقصد به مبدأ در نحوة کاربست عوامل انسجام، میتواند نشاندهندة توفیق مترجم در انتقال مفاهیم باشد.
پینوشت
1ـ سورة بیّنه، نود و هشتمین سورة قرآن کریم در ترتیب مصحف، پس از سورة قدر و پیش از سورة زلزال است که در جزء سیاُم قرآن کریم قرارگرفته است. بیّنة به معنای روشنکننده و دلیل آشکار است. دیگر نامهای آن البریّة، لم یکن، اهل الکتاب، الإنفکاک، منفکّین، القیّمة و القیامة است (ر.ک؛ فیض کاشانی، ج5، 1402: 354). این سوره از سورههای مدنی قرآن است که در آن از موضوعات گوناگونی از جمله پافشاری کافران اهل کتاب و مشرکان در کفر و عناد، رسالت پیامبراکرم(ص)، نزول قرآن، دستور پرستش خدا و برپایی نماز و ادای زکات و سرانجام مشرکان و کافران و پاداش نیکوکاران سخن به میان آمده است.
2ـ طاهره صفّارزاده (1387ـ1315) شاعر، پژوهشگر و مترجم قرآن کریم است. وی پس از کسب مدرک کارشناسی در رشتة زبان و ادبیّات انگلیسی، برای ادامة تحصیل به خارج از کشور رفت. در سال ۱۳۷۱ از سوی وزارت فرهنگ و آموزش عالی، عنوان استاد نمونه به وی اعطا شد و در سال ۱۳۸۰ پس از انتشار ترجمة قرآن به انگلیسی و فارسی عنوان «خادمالقرآن» را کسب کرد. او در سال ۲۰۰۵ میلادی از سوی انجمن نویسندگان آفریقایی و آسیایی در مصر، بهعنوان برترین زن مسلمان برگزیده شد. طاهره صفّارزاده پایهگذار آموزش ترجمه به عنوان یک علم و برگزارکنندة نخستین «نقد عملی ترجمه» در دانشگاههای ایران محسوب میشود. اگرچه سابقة برگردان آثار ادبی و مذهبی به 200 سال قبل از میلاد مسیح میرسد، امّا تا اوایل سالهای 1960میلادی، ترجمه حرفهای ذوقی و غیرآکادمیک به شمار میرفت و تدریس آن به برنامههای آموزشی دانشگاههای مغرب زمین راه نیافته بود. دانشگاه آیوا بنا به درخواست شاعران و نویسندگان «کارگاه نویسندگی»، نخستین مرکزی بود که به گنجاندن این درس در برنامة آموزشی رشتههای زبان و ادبیّات اقدام ورزید. وی در کتاب «ترجمة مفاهیم بنیادی قرآن مجید» به کشف یکی از کاستیهای مهم ترجمههای فارسی و انگلیسی، یعنی عدم ایجاد ارتباط نامهای خداوند (اسماءُ الحسنی) با آیات قرآن دست یافته است که این تشخیص میتواند سرآغاز تحوّل در ترجمة کلام الهی به زبانهای مختلف باشد. لذا ضمن برنامهریزی زبانهای خارجی، به پیشنهاد او درسی با عنوان «بررسیترجمههای متون اسلامی» در برنامه گنجانده شد و تدریس این واحد درسی موجب توجّه این استاد ترجمه به اشکالهای معادلیابی ترجمههای فارسی و انگلیسی قرآن مجید گردید. این برخورد علمی او را برانگیخت که به خدمت ترجمة قرآن به دو زبان انگلیسی و فارسی همّت گمارد. قرآن حکیم حاصل 27 سالمطالعة قرآن مجید، آموختن زبان عربی، تحقیق و یادداشتبرداری از تفاسیر و منابع قرآنی است که از رجوع به کلام الهی برای کاربرد در شعر شروع شد و با ترجمة آن به دو زبان پایان گرفت. شرح این توفیق در مقدّمة کتاب «ترجمة مفاهیم بنیادی قرآن مجید» و نیز دو مقدّمة فارسی و انگلیسی «قرآن مجید» آمده است.